🔻روزنامه ایران
📍وحدت ملی حول دیپلماسی
✍️حسن بهشتیپور
این روزها شهر وین میزبان مذاکراتی میان مسئولان دیپلماتیک و فنی ایران و کشورهای ۱+۴ است که با هدف احیای توافق هستهای و لغو تحریمها انجام میشود. این در حالی است که به موازات فشارهای خارجی علیه ایران و مانعتراشی برای جلوگیری از احیای برجام، شماری از جریانهای داخلی مخالف دولت و این توافق، همه توان خود برای مانع تراشی و سنگاندازی در مسیر این مذاکرات را به کار گرفتهاند. به اعتقاد مخالفان برجام، دولت کنونی جمهوری اسلامی ایران نباید دوره خود را موفقیتآمیز به پایان برساند ...
یعنی برای کسانی که نگاه بخشی، گروهی و حزبی دارند رفتن دولتها به عنوان یک فرصت تلقی نمیشود. این در حالی است که انتقال مسالمتآمیز و آسان قدرت که با رأی مردم انجام میشود، نشان دهنده اقتدار نظام سیاسی است. در حقیقت این روند یک دستاورد برای نظام به شمار میآید که دولتهای مختلف با برنامههای متفاوت بر سر کار بیایند و با رأی مردمی که پای صندوقهای رأی حضور یافتهاند، برنامههای خود را پیش ببرند.
مخالفان دولت چنین نگاهی ندارند و این گونه میاندیشند که باید برجام را ناکارآمد نشان داده و هر دستاوردی پیرامون آن را نفی کنند. توافق هستهای در حالی به دست آمد که برای نخستین بار بعد از جنگ جهانی دوم بود که یک بحران بینالمللی به صورت کاملاً دیپلماتیک حل شد. آن هم در شرایطی که ایران ۶ قطعنامه تحت فصل ۷ داشت که در نتیجه این مذاکرات لغو شد. این بسیار اتفاق مهمی بوده است که علی رغم تأکید مکرر پیرامون آن، از سوی مخالفان برجام نادیده گرفته شد و آنها هیچ ارزشی برای آن قائل نبودند. زیرا به اعتقاد آنها موضوع این مذاکرات و توافق با دولت آقای روحانی گره خورده است. آنها ناراحت هستند که این دولت موفق شد بحران تا این سطح پیچیده را از طریق دیپلماسی حل کند. در حالی که تصمیم به مذاکره و مسیر اجرای این توافق با عالی ترین نهادهای تصمیم گیر در سطح نظام و مقام رهبری بوده است.
نکته دیگر این است که از نگاه منتقدان و مخالفان، اگر قرار است وضعیت اقتصادی و دیپلماتیک کشور بهبود پیدا کند، این بهبودی باید بعد از مرداد سال ۱۴۰۰ و پس از مشخص شدن رئیس جمهوری بعدی اتفاق بیفتد تا این موفقیت به حساب خودشان گذاشته شود یعنی در حقیقت این گروهها اهمیتی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و باز شدن گره معیشتی آنها قائل نیستند و تنها اهداف سیاسی خود را پیگیری میکنند. حال آنکه چه در دوره پیش از برجام این مردم بودند که بار فشار مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها را به دوش میکشیدند و اگر هم تحریمها لغو شود، باز این مردم هستند که از آن نفع میبرند. از این رو هرگونه کارشکنی در مسیر مذاکراتی که هدف لغو تحریمها را دنبال میکند، عملاً به معنای گروگان گرفتن معیشت مردم است.
در چنین فضایی آسیبهای ناشی از غلبه اهداف انتخاباتی و جناحی بر هر موضوع دیگری همچون موضوع برجام و لغو تحریمها موجب از دست رفتن فرصتهایی برای کشور میشود که شاید بزودی دوباره فراهم نشود. در شرایط جاری باید همه مردم، گروهها و نهادهای سیاسی و نظامی تمام قد و یکپارچه از مذاکره و مذاکره کنندگان حمایت کنند چون آنها با مجوز عالیترین سطح یعنی مقام رهبری گفتوگو میکنند و دولت بدون اجازه و هماهنگی گامی در این زمینه برنمیدارد. بنابراین با توجه به فرصتی که از طرف امریکا برای نجات برجام فراهم شده است، نباید اجازه داد برخی با ایجاد تهدید و مانعتراشی مانع بهرهبرداری از این مذاکرات شوند. باید در مقابل امریکا یکپارچه بود تا حرف ایران پیش رود.
🔻روزنامه کیهان
📍آنچه نباید فراموش شود!
✍️محمدهادی صحرایی
هرکس به جاى خدا، شیطان را دوست گیرد، بیشک زیانی آشکار دیده است / او با وعده دادن، آنها را در آرزوها مىافکند و به آنان جز وعده فریب نمىدهد. (سوره نساء، آیه ۱۱۹/ ۱۲۰)
مبارک بودن ماه رمضان، جدای از آنکه بهخاطر میهمانی گسترده خدا برای بندگان مؤمن و آمرزش گناهان آنهاست، به این دلیل نیز هست که شیطان در بند است. هرچند که نفس اماره آزاد است و شوربختانه تا دَم مرگ همراه آدمی میماند و به بدی و فحشا دستور میدهد و در نبود شیطان کارها را خراب میکند ولی همین شیطانِ دربند یعنی شکست بزرگ جبهه کفر و طغیان. یعنی شکاف در جبههای که طاقت ما ضعیفان را تاق کرده و روح را به نفسنفس و بندگیمان را از رونق انداخته است. یعنی مجالی برای نفس کشیدن جانِ آدمی و مهلتی برای تجدید قوا و مدتی که میتوان بدون بیگانگان، با خدا خلوت نمود و نفس تازه کرد و با خدا سفره دل باز کرد. میتوان کمی طعم بهشت را چشید و نه ناز یار را کشید که او ناز ما میکشد. میتوان ندای عاشقانه معشوق را شنید و در هوای حبیب، پر کشید. «اى بندگانم که بر خود ستم و اسراف کردهاید از رحمت خدا ناامید نشوید که تمامى گناهان را مىآمرزد، چون که آمرزنده و رحیم است».۱
ماه رمضان است و تمرین بندگی. میدانیم بندگان خدا، بنده هوا و هوس و شیطان نیستند. آنکه برای خدا بندگی میکند، بندگان خدا را رفیق است و خدمتشان میکند و آنها از دست و زبان و تصمیماتش در اماناند. اهل خیانت نیست. اهل جنایت، هرگز. نه ظلم میکند و نه زیر بار ظلم میرود و نه ظلمنامه امضا میکند. چون زیرک است و باهوش، دشمنان در او طمع نمیکنند. آزاده است و دروغ نمیگوید. رضایت خدا را با دنیا عوض نمیکند و شرافتش را به جیفهای که به عطسه بز هم نمیارزد نمیفروشد. میداند که بهای جانش بهشت است و جز به آن نمیفروشدش. و این ماه بهترین فرصت برای کسب فضایل و ازاله رذایل است اگر قدر بدانیم.
بیماری امان جهان را بریده و همه را غیر آنها که تمکن بریدن از اجتماع دارند، گرفتار مرگ و معیشت کرده است. جهانیان مستأصل و بیپناه و حیران، به عاقبت کار میاندیشند. سوداگری اندیشکدههای صهیونی در ایجاد «نُرم جدید» است یا برهکشان کارخانههای واکسنسازی، یا تصفیه نژادی آنگلوساکسونها فعلاً بماند، ولی آنچه مهم است بلای تولیدشده توسط علم بیایمانی است که حیات خود را در مرگ دیگران میبیند. شاید آیندهای دورتر از امروز مشخص شود که کرونا بیماری مهم، خطرناک و کشندهای بود که استکبار جهانی آن را به دروغهای بزرگ تکثیر کرد تا اقتصاد رو به افول غرب را نجات دهد و شیپوری شد تا با آن خیابانها را خالی کنند و جوانمردانشان را به مسلخ بکشانند و دین و فرهنگ، آموزش، اقتصاد و معیشت و خانواده آنها را به یغما برند تا نظم نوین شیطانی شکل بگیرد. هرگز و مبادا.
باید از سلامتی خود و دیگران مراقبت نمود تا این بلای بزرگ هم از سر مردم برود و خاطراتش با درسها و عبرتها بماند. آیندگان باید بدانند که هم کرونای انگلیسی مردم را به ستوه آورد و هم نفوذیهای انگلیسی. یکی سلامت مردم را نشانه رفت و یکی سفره مردم را فشرد و روز عید نوروز، مردم را برای دو عدد مرغ، به صف کرد. باید بماند که دغدغه انقلابیون، نجات ایران از فقر و فساد و تبعیض بود و دغدغه انحرافیون توزیع فقر و فاصله طبقاتی و تولید فیش نجومی و به اسارت کشیدن ایران اسلامی. برجام در تاریخ ماندگار شد بهعنوان سندی که با آن هم چرخ سانتریفیوژها را منفجر کردند و هم چرخ معیشت مردم را شکستند و تمام همت دو دولت اعتدالی اصلاحات، صرف قراردادی شد که در میان خندههای بیدلیل، نخوانده امضا شد. باید بماند که برای آنکه ایران خانه خوبان شود، عدهای رنج دوران بردند و عدهای دیگر گنج دوران را غارت کردند. ظاهر ایرانی داشتند ولی حتی جنس لباسشان هم ایرانی نبود. بینشان از اخلاق و غیرت ایرانی. فرزندانشان یا زاییده غرب و یا دوتابعیتی و مفتخور. خودشان وقیح و دروغگو و کلافهکننده.
هرچه ایرانیان برای استقلالشان کردند اینان برای وابسته کردن ایران کردند. هرکاری جز قوی شدن و قوی ماندن. هر ذلتی به جای عزت. و هر تحقیر و تمسخری را از جانب دشمنان به جان خریدند تا بتوانند مأموریت برجام ۱ و ۲ و ۳ را به سرانجام برسانند. باید بهخاطر سپرد تا مبادا اشتباه تَکرار شود که دیگر فرصتی نیست و هرگز نباید به پراشتباههای پُررو، مغرور، کمتوان، نفوذی و مرموز اعتماد کرد که به خیرِ تدبیرشان امیدی نیست، فقط شَر نرسانند و بروند و برنگردند. باید به یاد سپرد زمانی که دشمن در زمین واقعی میجنگید اینان پاسخش را در فضای مجازی توئیت میکردند. نطنز را اراذل صهیون به آتش کشیدند و اینها به جای تنبیه دشمن، رو به خودی چرخاندند و لغز نوشتند که جواب قطع برق، ترک وین نیست. ندانستند که جواب حماقت و خیانت هم رحمت و مغفرت نیست. همانگونه که برای اشعث و شبث و ابوموسی نبود.
در روزگار کرونا به جای تقویت تلویزیون که در همه خانهها هست، دانشآموزان ایرانی را در فضای رهاشده مجازی رها کردند. بچههای برخی روستاها برای دریافت آنتن باید از تپهها بالا میرفتند و اینها برای کلاب هوس خود، جوش زدند و پیگیر شدند و آنها که از استبداد رأی به خدایشان پناه بردند، پربینندهترین سریال تلویزیون را ممنوع کردند. منشور شهروندی در تراکم اتوبوس و مترو، له میشد و اینها برای قبرستان شهر، کیک تولد قاچ میکردند و مشغول تغییر نام خیابانها شدند. این حقایق تلخ میماند که پزشکان و پرستارانی شب و روز را به تیمار بیماران و مبارزه با ویروس هار کرونای انگلیسی سپری کردند و برخی حتی به اندازه ممنوع کردن مسافرتهای نوروزی به ترکیه سراسر آلوده و کیش و قشم و شمال حاضر به هزینه نشدند و بعد از عید که آمارها ۴ و ۵ برابر شد، مرز عراق را باعث آن دانستند و دیگر هیچ. کسبوکارها را تعطیل کردند و مسافرتها به ظاهر ممنوع و نوشدارو بعد از مرگ سهراب.
آیندگان باید بدانند که مردم، عزیزانشان را در دفاع از وطن و حرم و سلامت کشور تقدیم کردند و برخی برای فرزندانشان در کشور دشمن، جا نرم کردند تا پس از سردرآوردن از تخم، بیایند و ادای ژنرالهای پیروز را درآورند و ادامه راه ریپورترها را پی بگیرند. چه میشود با جماعت حرف و حذف گفت وقتی اقتصاد را ویران کردند و یارانه را از ۳۸ دلار به یک و نیم دلار رساندند و میگویند اقتصاد را برتر از آلمان کردهاند. چنان رونق اقتصادی ایجاد کردند که قیمت روغن هم نجومی شد و سیب زمینی هم روی خود را با سیلی سرخ کرد، بعد هم از گزارش صد روز پایانی دولت خبر میدهند که خدا به خیر کند و انشاءالله و به امید خدا همانگونه که گفتند، با رفتن دولت، سایه شوم کرونا و تحریم هم از این مملکت کم شود و بروند و هرگز هم تَکرار نشوند.
انتخابات پیش رو بیشک مهمترین انتخاباتی است که برایمان جای هیچ اشتباهی باقی نگذاشته است و شورای محترم نگهبان هم بهعنوان امین امام و امت باید بیش از پیش مراقبت کند و شرط امانت بهجا آورد تا دیگر افراد اشتباهی یا به اشتباه در این عرصه نیایند. متأسفانه جایگاه مهم ریاستجمهوری با اختیارات وسیعش با اشتباهات مکرر، ندانمکاری و یا به دلایل دیگر و نیز با کارنامه تقریباً خالی دو دولت اخیر، چنان مخدوش شده که هرکسی به خود اجازه حضور در این عرصه خطیر را میدهد و برخی از مردم را نیز به حضور در انتخابات مردد کرده است که همین دلخوری رفراندومی است علیه بیکفایتی آنهایی است که به جای پاسخگویی، حاشیه میسازند و به جای کار، حرف میزنند و یکجانشیناند. مثال عجیبی است که میگوید نعلی بهخاطر یک میخ افتاد و اسبی بهخاطر آن افتاد. سرداری از روی اسب به زمین افتاد و سپاهی بهخاطرش شکست خورد و دشمن پیروز شد و کشوری به غارت رفت. این حکایت یک اهمال است که میتواند یک انتخاب اشتباه باشد.
تقسیم کار دشمنان است که بعد از بررسی نشانیهای دادهشده نفوذیها، با قراردادهایی که باید نخوانده امضا شوند، دستها را میبندند و طبق آن خرابکاری و ترور میکنند و به بهانه بازرسی، اثرسنجی میکنند. کار نفوذی، نفوذ است و تأثیرگذاری. دشمنانی در لباس دوست. چهره آراسته و سرشت پلید و مرضِ در دلها را نهان کرده. ادای دوست دارند و رفتارشان به دشمن میماند. آشنا نیستند، غریبهاند و حتی اجنبی. زبان دشمن در دهان دارند و فکر اهریمنی میپرورانند. در خلوتشان فتنهگرند و اهل تمسخر و بیایمان به آرمانها. با حضور آنها دشمن، با جنگ پرهزینه خود را بیآبرو نمیکند و نیازی به غارت ندارد چراکه اینها هرکدامشان به اندازه یک لشگر مغول غارتگر و تخریبگراند. در ماه مبارک رمضان که شیطان در بند است، باید از اینها به خدا پناه برد تا مبادا با اقدامی دیگر، مردمشان را در بند شیطان بزرگ کنند. باید دانست هرچه بکاریم همان بدرویم و باید به امید روزهای خوب و آزادی و با حضور حداکثری و آگاهانه، فردی را شایسته مردم نجیب ایران و آرزوهای بزرگش برگزید و به امید خدا وطن را دوباره آباد و سرافراز کرد. انشاءالله.
🔻روزنامه اطلاعات
📍بیمارها و آمارها
✍️سیدمسعود رضوی
دربارة کرونا و کووید۱۹، سخنان و مطالب علمی و آماری بسیاری نوشته و منتشر شده است. در این باره، اما از چشم مخاطب عامی و مردم عادی کمتر سخن گفته میشود. نگارنده که خود در سختترین سطح و شکل با کرونا دست و پنجه نرم کرده و مدتی طولانی بستری بوده و از عوارض جسمی و روحی و مالی آن باخبر هستم، با حساسیت زیاد به موضوع میپردازم. اما وقتی در احوال و اقوال و منابع مردم کوچه و خیابان نظر میکنم، به وضوح آشفتگی را میبینم. یک بخش از این آشفتگی طبیعی است ولی بخش دیگر آن، قابل ترمیم و جلوگیری است، اگر عمدی و خدای ناکرده آگاهانه نباشد. در یادداشت حاضر، از چشم مردم به این موضوع، این درد و این معضل ملّی و فاجعه انسانی نگریستهام.
آمارهای مربوط به کرونا در سه سطح منتشر میشود. سازمان بهداشت جهانی که یک سازمان بینالمللی و مبتنی بر تعهدات جهانی است، ستاد ملّی مقابله با کرونا در داخل کشور که رسمیت دولتی و حکومتی دارد، و سرانجام مردم و رسانهها که طیف وسیعی از صداوسیما و جراید و خبرگزاریها و شبکههای ارتباطی و گروهها و افراد را در هر لحظه و جا و مکان و موقعیتی در برمیگیرد. این افراد و شبکهها و گروهها، البته بنابر الزامات و منافع و شرایطی که دارند، در کاست و فزود، پشتیبانی یا محکوم ساختن، کوچک نشان دادن یا بزرگنمایی، و افراط و تفریط و اغراق… هیچ حدّ و مرز مشخصی ندارند. منظورم این است که امروزه هر کسی یک تریبون و بلکه یک میکروفون در دست دارد و بدون کسب هرگونه مجوّزی قادر است نظرات خام و بیهوده، یا پخته و سنجیده را به گوش گروهی از مردم برساند؛ ولو آنکه تعداد مخاطبان اندک یا محدود به نزدیکان و خویشاوندان باشد. اما این حلقههای سست و کوچک در یک فرایند گسترده، میتواند موج و حرکت ایجاد کند و سوگیری نهایی یا اهداف کلّی خود را به جامعه و افکار عمومی تحمیل کند. حتی اگر نادرست و به کلی غلط باشد، باز هم اجماع ظاهری یا اکثریت همراهان، با لایک و شعار و تکرار، نوعی «حقیقت فریبنده» را به عموم ابلاغ میکنند و با واقعنمایی و شبهبرهان و تسلسل گزارههای ناواقعی و سست و ناپایدار، التهابی ایجاد کرده و حداقل کاری که از دستشان برمیآید را انجام میدهند. آن کار، ستاندن مجال شنیدن، اندیشیدن و امکان تشخیص صدق از عامّة کاربران رسانهها و افراد معمولی در جامعه است. زیرا جامعه بدون رسانهها و شبکههای مجازی، دیگر نمیتواند با اتکای به مرجعیت نخبگان یا مراکز علمی و فرهنگی و سیاسی معتبر، مقدمات لازم برای استنتاج سالم را به دست آورد. به عبارت دیگر، وقتی همه فریاد میزنند سکوت برقرار است، بدون مزیت آن که آرامش است، وقتی همه خاموشاند، نمیتوان سخنی شنید، و در هر دو صورت، تفاوت میان صدق و کذب، بحث علمی و استدلال درست و استناد به واقعیات، سالبة به انتفاع موقعیت است.
دربارة کرونا، موضوع با اهمیت فراوان، در هر گوشه و کنار، هر شهر و روستا، هر کوی و برزن، وجود دارد و درک شرایط و آمارها و شیوههای مقابله با آن و آگاهسازی و تجهیز مردم نیز وجوب دارد. این وجود فراگیر و این وجوب یا ضرورت، در همهمة مدعیات دروغین یا عوامزده و فریبکارانه، از یک طرف، فریاد و نالة درگیر شدگان و بیماران و خانوادههای بیگناهی که دستشان به جایی بند نیست و دارو درمانی هم نمییابند از سوی دیگر، موجب کاهش امید شده و همان همهمة بیهوده را به خاطر میآورد. مردم نزدیک به دو سال است که درگیر چنین وضع و حالی هستند. در ابتدای پاندمی و شرایط کمشناختهای که به وجود آمده بود، طبیعی است که اغلب مردم نمیتوانستند تصمیم بگیرند و رسانهها و شبکههای مجازی و اکثریت کاربران نیز از اطلاعات و دانش و فرایندهای علمی بیبهره بودند. اما به تدریج اوضاع تغییر کرد و هم اکنون تا حد زیادی منشاء و مبداء انتشار ویروس، ماهیت بیولوژیک آن، کیفیت شیوع و انتشارش، جهشهای ژنتیک و روش تطبیق ویروس با ساختارهای متفاوت محیطی، پایداری آن در یک وضع و ناپایداری در وضع دیگر، عناصر متضاد در ضعیف کردن یا تقویت ویروس، اثرگذاری داروهای متفاوت بر بیماران کرونایی، طبقهبندی بیماران به لحاظ سنی و احوال جسمانی، طبقهبندی آماری شهرها و گزارش دائمی تحول اقلیمی در سفر و اثر بر شهرها و روستاها، تهیه واکسن و انواع واکسنها در شرایط کنونی، و دهها و صدها مسئله دیگر، موجب شده تا مراجع علمی و رسمی در دولتها، حداقل تصویر قابل اعتمادی برای تحلیل و ارزیابی و سپس رهنمود و جمعبندی داشته باشند.
جای تأسف است که این همه مشکل و تجربه و مصیبت که در طول یک سال و اندی رخ داده و بسیاری از هموطنان نجیب و بزرگوار ما را دچار سانحه و فاجعه کرده، نتوانسته است، برجستهترین مدیران مسئول در این حوزه را وا دارد که از سخنان فیالبداهه، تبلیغات بیجا و بیهودهگوییهای سیاسی و گروهی در مواجهه با کرونا و فراگیری این بیماری مهلک بپرهیزند. اگر نوش و درمانی ندارند، نیش و نمکی بر زخم مردم نپاشند. در حقیقت آنچه روی داده است و به عادت روزمره برای بسیاری از مدیران و مسئولان کشور بدل شده، توجه به وضع حال و تکرار مدعیاتی است که گاهی طی یکی دو روز به کلی ضدهم و نقیض سخن قبلی است. گاهی در یک مجموعه، سخنگو به بیان مطالبی میپردازد و رئیس مربوطه با انکار و تأکید بر مطلبی مخالف و متضاد، مردم و افکار عمومی را سرگردان، و مجموعه و مجمع و نهاد مربوطه را بیاعتبار مینماید.
به طور خاص روی سخنم با دولت، جناب دکتر روحانی، وزیر محترم بهداشت، ستاد ملی کرونا و برخی مسئولان شناخته شده در همین حیطه است. امروزه شبکههای اجتماعی، در موقعیتی غریب و قدرتمند قرار گرفتهاند و به صورت روزانه، سخنان و دعاوی و وعدههای شما را همراه با مقایسههایی که با کشورهای بیتدبیر غربی و شرقی انجام دادهاید و پیشرفتها و خدمات انکارناپذیر و گاه غیرقابل تصوری را که در اندک مدت به دست آوردهاید، همراه با شاخصهای موفقیت و دستاوردهای علمی بسیار فراتر از انتظار، در جویش و پایش کرونا، و انگشت تحیر در باب پیشرفت در درمان واکسن و انواع و اقسام چیزهایی که گفتهاید، در کنار این نکته که ژاپنی و چینی و کرهاییها، بعد از اروپاییها به شما زنگ میزنند و میگویند شما چطور به این سطح از موفقیت رسیدهاید؟ و نهایتاً اینکه همه این کارها بالقوه انجام شده، اما تحریم اجازه نمیدهد بالفعل شود و بخش خصوصی برود و واکسن از هرکجا که میتواند بخرد بیاورد و ما هم تلاش خود را میکنیم. جناب رئیس جمهور گرامی و عزیز، از سرگردانی مردم و هاج و واج ماندن اهل قلم در مطبوعات میگذرم، اما دادن ارز نیمایی مشکل وارد کننده نیست، قراردادهای مطمئن و کیفیت ورود و مجوز توزیع و قیمت و محل دریافت برای مردم کوچه و خیابان است که باز هم به نقطه اول بازخواهد گشت. اتخاذ یک سیاست واحد و توضیح و ادامه قدرتمندانه آن، به گونهای که کمترین صدمه و هزینه را برای مردم و کشور داشته باشد و در زمان مناسب مردم را از شر بیماری برهاند، یا آسیبهایش را کاهش دهد، حق مردم بود و هنوز هم هست. این حق در هیاهو و همهمهای نابخردانه دریغ شده یا بهتر است بگویم گم شده است.
🔻روزنامه آرمان
📍بیم و امیدِ برجام
✍️علی بیگدلی
از نشست وین پیامهای نویدبخشی به گوش میرسد. هر دو طرف یک ارادهای برای حل مشکل و هر کدام هم برای خودشان دلایلی دارند. صحبتهای اخیر رئیس جمهور آمریکا هم که درباره برجام بیان شد و به اشتباه کشورش مبنی بر خروج از برجام اشاره کرد پیام خوبی برای ایران بود که بتواند خودش را بیشتر در مسأله نشست وین درگیر کند و ادامه پیدا کردن جلسات وین هم خودش پیامی دارد که حکایت میکند از اینکه هر دو طرف و مخصوصا اتحادیه اروپا از ادامه این مذاکرات راضی هستند و اظهارنظر آقای عراقچی معاون وزیر خارجه هم حکایت از رضایت میکرد و وقتی اعلام کرد مشغول تنظیم سندی هستیم که به نشست وین ارائه دهیم، معلوم میشود که در پنهان یک دیپلماسی حساسی بین ایران و آمریکا و اتحادیه اروپا در جریان است که جزئیات آن به بیرون درز پیدا نکرده است. از طرف دیگر، حجم انتظارات ایران و آنچه اعلام شد که آمریکا باید از همه تحریمها بگذرد و راستیآزمایی کنیم، سنگین به نظر میرسید. بنابراین با این حجم از انتظارات روزهای اول نشست تا حدودی با ناکامی مواجه شده بود ولی بعد از اینکه سید عباس عراقچی دو سفر به تهران داشت و با مقامات ارشد ملاقات کرد، به نظر میرسد سطح انتظارات کاهش یافته و بدین ترتیب وارد مذاکره و سند مشترک امضا شده است. از صحبتهای آقای عراقچی اینطور برآمده که ایران پیشنهاد کرده که آمریکا تحریمهایی که مستقیما به برجام مربوط است را لغو کند، مثل فروش نفت یا باز کردن شبکههای بانکی به طرف ایران و ایران هم از غنیسازی ۶۰ و ۳۰ درصد انصراف دهد و غنیسازی خود را به ۵ درصد برساند. از طرف دیگر، مذاکرات و حل اختلافات ما با آمریکا دو مرحلهای شده. یعنی یک مرحله ایران و آمریکا و اتحادیه اروپا بر سر حل مسأله برجام صحبت میکنند و مرحله بعدی بر سر مشکلات منطقه خلیجفارس است. با توجه به اینکه کشورهای خلیجفارس هم اخیرا بیانیهای در مورد مذاکرات وین دادند، به نظر میرسد که در مرحله دوم آمریکا ایران را راضی کند که در جهت مسائل دیگر نرمش نشان دهد و یک نوع آشتی کنان مخصوصا با عربستانسعودی که در خبرهای تائید نشدهای در این رابطه به چشم میخورد. موضوع سومی که خیلی اهمیت دارد این است که در برابر این نرمشی که ایران دارد از خودش نشان میدهد و اظهارنظرهای آقای عراقچی جناح راست تندرو دست به هیچ واکنشی نزده و این نشان میدهد که با دقت مسائل تحت نظارت است و آقایعراقچی با پیامهایی از طرف مقامات وارد این مذاکرات شده است. بنابراین تصور میکنم دو طرف دیگر ادامه این وضعیت برایشان مقدور نیست مخصوصا برای ما به دلیل مشکلات ناشی از کرونا و مسائل اقتصادی ادامه این وضع برایمان مشکل است. از طرف دیگر امیدواری از طرف چین و روسیه تا الان به دست نیامده و به این نتیجه رسیدیم تا از گیر تحریمهای آمریکا رها نشویم راهی از جهت رسیدن به حل مشکلات اقتصادی وجود ندارد...
بنابراین با قرار دادن مجموعه اینها به نظر میرسد که ایران نرمش جدیدی در جهت حل اختلاف از خود نشان داده و از طرفی بایدن طی روزهای آینده باید گزارش صد روزه ریاستجمهوری خود را به کنگره و مردم آمریکا ارائه دهد، لذا میخواهد این پیروزی را هم به چشم آمریکاییها بکشد. با توجه به اینکه مسأله افغانستان حل نشده و آمریکاییها ناچارند نیروهای خود را از افغانستان بیرون ببرند. درحقیقت مجموعه این دلایل نشان میدهد که دوطرف هم ارادهای برای حل این مشکل دارند و هم قدمهایی برداشتهاند برای اینکه بتوانند به برجام برگردند. این درحالی است که در داخل آمریکا مقامات ارشد و حتی خود بایدن، اسرائیل را بهخاطر دست زدن به اقدام خرابکارانهاش در نطنز مذمت کردند. اولمر، نخستوزیر سابق اسرائیل هم این اقدام نتانیاهو را تقبیح کرده و به این نتیجه رسیدهاند که اگر این شیوههای خشونتآمیز اسرائیل بخواهد ادامه پیدا کند، ایران هم دست به اقدام سخت خواهد زد و اوضاع پیچیدهتر خواهد شد و این سیاست آمریکا هم به نتیجه نخواهد رسید. یکی از پیامهایی که وزیر دفاع آمریکا برای نتانیاهو آورد، همین مسأله بود که خرابکاریها و کارهای تروریستی علیه سایتهای هستهای ایران را ادامه ندهد. از طرفی، چین و روسیه هم بهخاطر اینکه از فشار تحریمها و تنبیهات آمریکا رها شوند، علاقهمند هستند که مسأله آمریکا با ایران حل شود تا شاید یک مقداری حل مشکلات این دو کشور با آمریکا هم کمک کند. آمریکا با چین و روسیه تا حدودی مشکل دارد و اینها میتوانند در ایران بازارهای جدیدی بدست آورند. ولی همه اینها بستگی به این دارد که ایران تکلیف خود را با افایتیاف روشن کند. چون اگر قرار است نفت بفروشیم و شبکه بانکی باز شود باید حتما افایتیاف را به تصویب برسانیم که در غیر اینصورت معاملات به سختی انجام خواهد شد.
🔻روزنامه شرق
📍ابتلای ما به بیماری خودایمنی
✍️عیسی منصوری
اخیرا در یک صبح جمعه به روال معمول به یکی از مسیرهای کوهستانی شمال تهران رفته بودم. در برگشت به دلیل اشکال فنی خودرو، به چند جا مراجعه و نهایتا براساس آدرس دادهشده، جلوی یک تعویضروغنی آشنا به مسائل فنی خودرو توقف کردم. تعدادی پیش از من منتظر بودند اما دو برادر صاحب تعویضروغنی در حال مجادله و زدوخورد بودند. حاصل زدوخوردها پخششدن قوطیهای روغن چیدهشده در قفسهها، زخمیشدن طرفین، همزمان با ادعاهای بستانکاری مالی یکی از آنان بود. مشتریان نیز سه واکنش داشتند؛ تعدادی در واکنش به فضای موجود آنجا را ترک کردند، بعضی به رفتار برادران تعویضروغنی غرولند میکردند و برخی دوستانه سعی در آشتیدادن و حل مسئله داشتند. زدوخورد برادران و پخششدن کارتنهای روغن رفتار سیاستورزان کشور و تعبیر مترجم ارزشمند جعفر خیرخواهان را متبادر به ذهن ساخت که «... اقتصاد ایران شبیه فروشگاه ظروف چینی است که دائم گرفتار دعوا بین اعضای ائتلاف مسلط است و مهمترین نتیجه آن شکستن ظروف فروشگاه است». به نظر میرسد در کشور بهطور حادی به «بیماری خودایمنی» دچار شدهایم. بیماری خودایمنی هنگامی رخ میدهد که دستگاه ایمنی بدن به اشتباه، حمله به خود بدن را آغاز میکند. اختلال خودایمنی میتواند اندامها و بافتهایی از جمله گلبولهای قرمز، عروق خونی، عضلات و مفاصل را درگیر کند. در اختلال خودایمنیِ خونی، بدن آنتیبادیهایی میسازد که به گلبولهای قرمز حمله میکنند، چون فکر میکنند آنها موادی ناخواسته یا خارجی هستند. راه درمان کلاسیک آن منجر به کاهش توان ایمنی بدن میشود. یعنی فرد در مقابل عوامل بیماریزای بیرونی مانند ویروس، آسیبپذیر میشود. به همین دلیل نیز در دوره شیوع کرونا، پزشکان به این دسته از بیماران تأکید بیشتری برای مراقبت دارند. میتوان شواهد بسیاری از اشتباهگرفتن (عمدی و سهوی) خودی از غیر و رفتارهای از جنس خودایمنی را در تاریخ اخیر کشور نشان داد. امیرکبیر و مصدق نمادهای فردی و ۲۸ مرداد نمادهای جمعی خودایمنی هستند. بخشی از جامعه بعد از
میان برداشتن غیرخودیای به نام امیرکبیر رسما سور داد و مردم شادی کردند. جریان تکنوکرات مؤثر بر صنعتیسازی در دهه ۴۰ با ابتلا به خودایمنی متلاشی شد. مرور تجربه کشور نشان میدهد که اختلال خودایمنی در اواخر دوره استقرار دولتها و نزدیکی انتخابات جدید شدت مییابد و تقابلها برای حذف طرفهای سیاسی مقابل جدیتر میشود. اینبار هم به نظر میرسد برخی بازیگران ملی گاهی یادشان میرود که تداوم رفتارهای از نوع «خودایمنی» در شرایط جاری چقدر بدن و بدنه کشور را در مقابل عوامل بیرونی آسیبپذیر میکند. حواسمان نیست ظروفی که در قالب رفتارهای سیاسی میشکنیم (مانند نشر اطلاعات هستهای، قفلشدن روابط مالی با دنیا و اقتصاد کشور به دلیل معلق نگهداشتن یک مصوبه و...) منابع و مصالح کشورند. خوشحالی مشمئزکننده برخی سران دولتهای متخاصم پس از اقدام تخریبی اخیر در مراکز هستهای و واکنشهای خودایمنی برخی سیاستورزان داخلی، مؤید عمق تخریب خودایمنی جاری در کشور است. این روزها نرخ بالای ارز و تورم را تجربه میکنیم. تقریبا همه کشورهای دارای تجربه نرخ بالای ارز و تورم، وقتی به بن بست رسیدند که در مقطعی تاریخی، اختلال خودایمنی و تعارضات در آنها به شدیدترین سطح خود رسید. شیلی، برزیل و آرژانتین مصادیقی از این نوع تجربه در تاریخ اخیر هستند.
به عبارتی صریحتر، اکنون مردم نه به دلایل اقتصادی که به دلیل بحران خودایمنی با سختی ارزی و تورم مواجهاند. درنتیجه رفتار سیاستورزان کشور، واکنش مردم هم کموبیش مشابه مشتریان تعویضروغنی است: برخی اقدام به مهاجرت از کشور میکنند یا در آرزوی آناند («خروج»، به تعبیر هیرشمن)، برخی در عین تداوم حضور و با احساس مسئولیت به «اعتراض» علنی و پنهان میپردازند و گروهی نیز «وفادارانه» به آینده امید دارند. اما وجه مشترک هر سه گروه قرارگرفتن در معرض گذار از «کنش همگانی» به «نفعجویی شخصی» است. افراد در مواجه با دعوای برادران، ناچار از پیجویی حل مشکل فوری خود به صورت انفرادی و از مسیری دیگر بودند. آنگاه که برادران تعویضروغنی بهجای ارائه خدمت، به مسائل شخصی میپردازند، مشتریان نیز به رفع انفرادی مشکلشان توجه نشان میدهند. قوا و دستگاهها توان یکدیگر را خنثی میکنند و جناحهای رسمی و غیررسمی سیاسی و... بر طبل نفی و غیرخودیبودن یکدیگر میکوبند و سود فردی بر کنش جمعی مزیت مییابد. فرد با مسئولیت عمومی دچار فساد و ارتشا میشود و منفعتجویی فردی، مانند تزریق پنهانی واکسنی که حق دیگران است، بهجای کنش جمعی (مانند همیاری اجتماعی، حفظ محیط زیست یا شرکت در انتخابات) برای مردم اولویت پیدا میکند. مراقب باشیم؛ پایان مسیر تشدید رفتارهای خودایمنی در بسیاری از کشورها بنبست بوده است و درک اینکه برای پیشگیری از ابتلای یکدیگر به کرونا باید ماسک بزنیم و خودمان را کنترل کنیم، سخت نیست. مراقب هم باشیم.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍مظلومیت علم اقتصاد
✍️محمدمهدی بهکیش
در سالهای طولانی تدریس، همیشه به سرنوشت جوانانی فکر میکردم که در رشته اقتصاد ثبتنام کرده بودند و در کنار دروس خود با ذوق و علاقه، مسائل روز را دنبال میکردند، نمایشگاه و سخنرانی سازماندهی میکردند، کتاب میخواندند و بحث میکردند و... ولی زمانی که از دانشکده فارغالتحصیل میشدند، نمیدانستند به دنبال چه شغلی بگردند. اکثر آنها مدتی سرگردان میشدند و بالاخره برخی از آنان به دانشکده برمیگشتند تا ادامه تحصیل دهند. معمولا بخش عمدهای از اقتصادخواندهها مجبورند به کارهای تا حدی مرتبط چون حسابداری و بخش دیگری به کارهای غیرمرتبط مشغول شوند تا ادامه حیات را تسهیل کنند؛ ولی مابقی یا پیگیر تحصیل در سطح ارشد یا دکترا میشوند یا به دیگر کشورها مهاجرت میکنند یا بیکار میمانند.
پس از چندین سال که از آن محیط آموزشی دور شدهام و شرایط اقتصادی را مرور میکنم، به این پدیده عجیب در گذشته خودم میاندیشم که چگونه علم اقتصاد تا این حد مظلوم ماند که با وجود گرفتاریهای اقتصادی گسترده که جامعه با آن مواجه بوده و هست، نتوانستیم برای تصحیح آن، کاری درخور نیازهای جامعه انجام دهیم. من که در کنار دانشگاه تجربه گستردهای در فضای کسبوکار (در اتاقهای بازرگانی) دارم، شاهد بودهام که بخش خصوصی عموما خریدار خدمات کارشناسان اقتصادی در سطحی محدود بوده است و هر گاه از آنان سوال میشد که چرا اینچنین بیاعتنا به کارشناس اقتصادی هستید، اکثرا به شرایط حاکم اشاره داشتند و میگفتند که در فضای اقتصاد دولتی و سیاسی، کارشناس اقتصادی نمیتواند کمکی به فرآیند بهبود کسبوکار بکند.
در این روزها که با فراغ حال بیشتر به گذشته فکر میکنم تعجب میکنم که چرا ما اقتصاددانها راه و روش مناسبتری برای ایجاد ارتباط با دولت یا حتی بخش خصوصی پیدا نکردیم یا چرا نتوانستیم به سیاستگذاران بقبولانیم که فضای رقابتی باعث رشد خلاقیتها میشود و فضای اقتصاد دولتی نابودکننده خلاقیتها است. یا چرا با همکاری سایر متخصصان علوم اجتماعی نتوانستیم مشکلات و هزینههای فقدان روابط مناسب بینالمللی را به جامعه و دولت بقبولانیم؛ در نتیجه سیاستهای اقتصادی به سویی رفت که هر روز هزینهها بیشتر و امکان رشد خلاقیتها کمتر شد؛ درحالیکه تجربه من در کمیته ایرانی اتاق بازرگانی بینالمللی (ICC) که مرکز آن در پاریس است، نشان میدهد که علم اقتصاد در جوامع دارای کسبوکار موفق بسیار کاربرد داشته و مورد احترام است. البته در اکثر کشورها از علم اقتصاد در سطح کلان سیاستگذاری استفاده گسترده میشود و در کشور ما هم اقتصاددانهای شناختهشدهای در مراکز تصمیمگیری نشستهاند. ولی سوالی که در ذهن من بدون جواب مانده آن است که در طول بیش از ۵۰ سالی که من به یاد میآورم، اقتصاددانهایی در سیاستگذاری موفقتر بودهاند که به روابط بینالملل گسترده معتقد بوده و همانها بودهاند که توانستهاند منافع ملی کشورشان را بهتر از دیگران حفظ کنند. در مقابل، هرگاه سیاستگذار اقتصادی به سوی تقویت اقتصاد دولتی و محدود کردن روابط با خارج رفته، رشد را محدود کرده و فقر را گسترش داده است. شاید بهترین مثال از دسته دوم چین است که تا زمان اعلام درهای باز (۱۹۷۹) نزدیک به ۹۰ درصد زیر خط فقر زندگی میکردند (۲ دلار در روز) و طی ۴۰ سال گذشته با بهرهگیری از اقتصادی رقابتی و گسترش روابط بینالملل و صادرات، درآمد سرانه زیر ۲ دلار در روز را از ۹۰ درصد جامعه به یک درصد کاهش داده است.
مثالهای متعددی میتوان یادآور شد بهخصوص در آسیای شرقی و حتی خاورمیانه و روسیه و البته آمریکای جنوبی و آفریقا. همه کشورهای موفق جز پذیرش آموزههای اقتصاد مدرن رقابتی و بهرهگیری از پتانسیلهای بخش خصوصی و گسترش روابط بینالملل اقدام مهم دیگری نداشتند؛ ولی در کشور ما که سالها گرفتار ایدههای ناموفق «اتحاد جماهیر شوروی»، اروپای شرقی و کشور چین قبل از ۱۹۷۹ بوده، نتوانسته خود را با تحولات هماهنگ کند و هنوز در حال و هوای آن روزهای کشورهای ناموفق باقی مانده است؛ درحالیکه دوران اقتصادهای بسته سپری شده و خود آنان نیز متحول شدهاند و رشدهای عجیب و غریب کردهاند؛ بهخصوص در کشور چین که در چند سال آینده پر درآمدترین کشور در جهان خواهد شد و تولید ناخالص داخلی آن بیشتر از آمریکا میشود. هرچند روشهای توسعه چین با کشورهای غربی متفاوت بوده است، ولی در ضرورت جذب سرمایه خارجی، توسعه صادرات و گسترش بخش خصوصی و روابط بینالملل مشترک بوده و هستند.
مناسب است در اینجا خاطرهای را ذکر کنم تا یادداشت را به صورت کاربردیتری به نتیجه برسانم. اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوایل دهه ۱۳۷۰ جلساتی را در اتاق ایران سازماندهی کردیم که هدف آن نزدیک کردن نیازهای نیروی انسانی محیط کسبوکار به نوع تربیت در دانشگاههای علوم اجتماعی بود و به این سیاق تعداد قابلتوجهی از استادان رشتههای علوم اجتماعی به خصوص اقتصاد را به همراه تعدادی از مدیران برجسته کسبوکار دعوت کردیم تا مدیران تعریف خود از نوع نیروی انسانی مورد نیاز در کسبوکارشان را در اختیار استادان بگذارند و حاصل تعامل بین این دو گروه تربیت نیروی انسانی مناسب کسبوکارهای کشور شود تا آنان که فارغالتحصیل میشوند استخدام شوند و تحصیلکرده بیکار درحداقل بماند.
نتیجه پس از چندین جلسه به جایی نرسید؛ زیرا از یک طرف مدیران نمیتوانستند در فضای اقتصاد دولتی سیاستزده نیازهای خود را تعریف کنند و اگر این کار با توجه به واقعیات انجام میگرفت، دانشگاهیان حاضر نبودند رئوس درسها و روش تدریس را تغییر دهند؛ زیرا از یک طرف با اصول علمی مغایرت پیدا میکرد و از طرف دیگر اکثر استادان حاضر نبودند برای مداومت یک اقتصاد دولتی و بیمار برنامهریزی کنند. حاصل این تجربه آن است که اکثر استادان مجبور میشوند به کتابهای اکثرا ترجمهشده بسنده کنند و دانشجویان ضعیف و کم عمق تربیت کنند و جامعه کسبوکار هم رغبتی به استخدام آنان اعم از استاد یا دانشجو ندارد.
مشابه این فرآیند را میتوان در بخشهای دیگر علوم اجتماعی ملاحظه کرد که آنان نیز به همین سرنوشت دچار شدهاند.
اگر هر چه زودتر تحریمها برداشته شوند، اقتصاد کشور با تقاضای گسترده سرمایهگذاری بهخصوص برای جوانان و رشد خلاقیت آنان مواجه خواهد شد و جامعه رو به تامین نیازهای گستردهای خواهد آورد که در سالهای طولانی سرکوب شدهاند. قطعا اقتصاد دولتی سیاستزده امروز جوابگوی نیازهای گسترده چه در جهت عرضه و چه در جهت تامین تقاضا نخواهد بود و طبیعی است که برنامه گستردهای برای ایجاد تحول در اقتصاد باید اندیشیده شود.
این فرآیند را نمیتوان یکشبه انجام داد. نیروی انسانی مورد نیاز را باید تربیت کرد که شاید مهمترین آن کارشناسان اقتصادی خواهند بود که برنامه رشد و توسعه آتی را برای دولت و بخش خصوصی و تکتک بنگاهها تهیه کنند.
آیا برای فراهم آوردن فضای تربیت آنان فکری شده است؟ من به یاد ژاپن میافتم که در دوره جنگ، گروهی از علمای خود را در دفتری نشاند که به جنگ فکر نکنند و برنامههای بعد از جنگ را فراهم کنند. آیا ما که میگوییم در حال جنگ هستیم برای دوران بعد از جنگ فکری کردهایم؟ آیا حاضریم به علم اقتصاد فرصت دهیم تا مقدمات سرمایهگذاری، تولید و اشتغال را فراهم آورد، همانگونه که در کشورهای دیگر چون ترکیه تجربه شده است؟ آیا حاضریم به بخش خصوصی اجازه دهیم که سرمایه انسانی و مادی و خلاقیت خود را به میدان آورد تا رشد اقتصادی چون تجربه دیگران امکانپذیر شود و برای تامین عدالت به جای تزریق ابهام در مالکیت به ابزار مالیاتی و دیگر ابزارهای مشابه متوسل شویم؟ مالکیت را آنچنان که باید محترم شمردیم که انگیزهها در خدمت مردم قرار گیرد؟ و دهها سوال دیگر که رویکرد متفاوت در حکمرانی کشور را میطلبد و تجربهها و علم اقتصاد ثابت کرده به جز توسل به روشهای علمی، راه دیگری برای رفاه جامعه و رشد و توسعه وجود ندارد.
بنابراین همراه با مذاکرات برجام با دولتهای بزرگ به فضای بعد از آن بیندیشیم و گروهی را مامور برنامهریزی کنیم. البته با این شرط که اصول علمی بهخصوص در علم اقتصاد مدرن را سرلوحه برنامههای خود قرار دهیم.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍بیم و امیدها در بازار ارز
✍️کمیل طیبی
این روزها تغییرات محسوسی در قیمت ارز اتفاق نمیافتد و رکود تقریبا نسبی بر بازار ارز حاکم است، با این حال چشمدوختن بازار به مذاکرات وین، افتوخیزهای مقطعی قیمت دلار را به همراه داشته است. به نظر میرسد مذاکرات وین جنبه تنشزدایی در بازار ارز دارد و بستری را برای ثبات و آرامش در بازار ارز و سایر بازارهای دارایی مانند سکه و طلا ایجاد کرده است. به همین دلیل است که نوسانات چندان عجیب و غریبی در قیمتها اتفاق نمیافتد و نرخ کاهنده و افزاینده قابل چشمگیری در نرخ دلار و سکه نیز دیده نمیشود.بنابراین تغییراتی که اخیرا در بازار ارز دیده میشود نشان میدهد که قیمتها بستگی زیادی به مذاکرات وین دارد و این مساله در تصمیم سیاستگذاران، تاجران و حتی بازارسازهای بازار نیز اثرگذار است. اما نمیتوان فضایی که هم اکنون بر بازار حاکم است را آرامش قبل از طوفان قلمداد کرد، چه آنکه نقش تنشزدایی مذاکرات در بازار که به شکلگیری صف فروش قیمتی و احتمالات در خصوص ریزش بیشتر دلار انجامیده نیز تنها برای دورهای کوتاه دوام خواهد داشت. بنابراین در کوتاهمدت میتوان پیشبینیها را به سمت ریزش نسبی و نامحسوس قیمتها هدایت کرد.از سویی با توجه به ضعیف بودن احتمال افت شدید قیمت دلار و ماندگاری آن در نرخهایی پایینتر از نرخهای کنونی به نظر نمیرسد کشش شدیدی برای ریزش بیشتر قیمت ارز وجود داشته باشد. از سویی به دلیل اینکه هزینه تولید بسیاری از صنایع و شرکتهای سرمایهگذاری بر مبنای نرخهای تعادلی بازار شکل گرفته، فاصله گرفتن بازار ارز از نرخهای کنونی و کاهش بیشتر نرخ ارز نمیتواند پیامهای مثبتی را به حوزههای اقتصادی مخابره کند. با توجه به اینکه شرایط تورمی نیز بر اقتصاد حاکم است هر نوع کاهش قیمتی تنها موقتی خواهد بود، چه آنکه کاهش شدید ارزش پول ملی اجازه ماندگاری نرخهای پایین ارز را نمیدهد و بازار ارز را به نرخهای واقعی که در بازار شکل گرفته بازمیگرداند.در صورتی که این تصور را هم داشته باشیم که دولت و یا بانک مرکزی در تعیین قیمت ارز نقش داشته باشند میتوان فرضیه کاهش نرخ ارز با نزدیک شدن به زمان انتخابات را نیز به میان آورد. با این حال پذیرش این فرضیه منوط به این است که بدانیم این کاهش قرار است از چه مسیری اتفاق بیفتد. آیا در داخل آنقدر منابع ارزی وجود دارد که به بازار تزریق شود و نرخها را کاهشی کند؟ و یا اینکه این کاهش قیمت قرار است به صورت دستوری و صوری اتفاق بیفتد که در این صورت عواقب خوبی به همراه نخواهد داشت. به نظر میرسد در چنین شرایطی تنها سیاستهای ارزی مبتنی بر گشایشهای عرضه ارز میتواند کارساز باشد و شکلگیری فعالیتهای اقتصادی و بهبود رشد اقتصادی نیز میتواند به عنوان عامل بلندمدت بر کاهش و ثبات قیمت ارز تاثیرگذار باشد.
در هر صورت انتظار برای جهش رو به بالای قیمت دلار نیز وجود ندارد و ثبات نسبی کنونی به دورههای بعدی نیز منتقل خواهد شد. تنها میتوان انتظار داشت که به دلیل نرخ بالای تورم افزایشهای اندکی در قیمت ارز اتفاق بیفتد که در صورت ورود بانک مرکزی و تعدیل نرخ تورم، ثبات و تعادل در بازار ارز نیز طولانی مدت خواهد بود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست