🔻روزنامه ایران
📍تأثیر واکسیناسیون در بازسازی سرمایه اجتماعی
✍️محمد سالار کسرایی
سرمایههای اجتماعی همواره در ایجاد تعاملات اجتماعی و رفع معضلات مؤثر بودهاند و امکان حرکت به سوی توسعه، پیشرفت فرهنگی و سیاسی و انجام اقدامات مفید در جامعه را فراهم میکنند. از اینرو میتوان گفت کمرنگ شدن سرمایههای اجتماعی، جوامع بشری را با مشکلات جدی مواجه خواهد کرد. سرمایه اجتماعی ابعاد متفاوتی دارد که از میان مهمترین آنها میتوان به اعتماد اشاره کرد. اعتماد بین فردی، بین نهادی، بین سازمانی و همچنین اعتماد به سیستمهای اجتماعی و سیاسی موضوعی نیست که به راحتی و در مدت کوتاهی از بین برود و به همین شکل بازگشت آن نیز مستلزم صرف زمان و هزینه بسیار است. متأسفانه بحران کرونا در محدوده زمانی نسبتاً طولانی مدت اتفاق افتاد و با وجود همه تلاشهایی که سیستم بهداشت و درمان کشور با جانفشانی انجام داد، ما نتوانستیم در مقابل این بیماری به شکلی قدرتمند رفتار کنیم و با موجهای مختلف و متمادی این بیماری مواجه شدیم. از سوی دیگر در مورد ایمنسازی عمومی و واکسیناسیون هم نسبت به برخی از کشورها وضعیت مطلوبی نداریم.
همه این مسائل دست به دست هم داد تا میزانی از یأس و ناامیدی در جامعه شکل بگیرد. در چنین شرایطی اعتماد و در شکل کلانتر آن سرمایه اجتماعی با چالش جدی در کشور مواجه شد. بنابراین در حال حاضر به نظر میرسد اگر سیستم اداره کشور بتواند در یک بازه زمانی کوتاه مدت واکسیناسیون و ایمنسازی مردم در مقابل بیماری کرونا را به سطحی مطلوب برساند، زخمی که بر پیکر جامعه ایجاد شده تاحدودی ترمیم خواهد شد. هرچند التیام کامل این زخم دشوار است و نیازمند گذر زمان خواهد بود. نهادها و سازمانهایی که سیستم اداره کشور را برعهده دارند، میتوانند با اقدامات مثبت و سازندهای که در جامعه انجام میدهند اعتماد کمرنگ شده و سرمایه اجتماعی زایل شده را به جایگاه خود بازگردانند. البته دراین میان برخی با شایعهسازی و بیان مسائل نادرست در مورد کیفیت واکسن یا لزوم تزریق آن تلاش میکنند در فرایند واکسیناسیون عمومی اخلال ایجاد کنند. دراین مورد باید بگویم که این موضوع فقط مختص کشور ما نیست و از دیرباز در بسیاری از کشورهای دنیا همواره افرادی وجود داشته و دارند که نه تنها خودشان مخالف تزریق واکسن هستند بلکه علیه آن تبلیغ هم میکنند.
در ایران علاوه بر افرادی که ممکن است به طور سنتی یا به هردلیل دیگری در مقابل تزریق واکسن مقاومت کنند، بدبختانه با سیاسی شدن این موضوع هم مواجه هستیم. در واقع این موضوع به یک حربه سیاسی بدل شده و ما با موضعگیری گروهی در مقابل واکسن ایرانی و تلاش برای منصرف کردن مردم از تزریق آن یا تبلیغ علیه برندی از واکسنهای موجود در کشور مواجه شدهایم. این درحالی است که همه واکسنهایی که توانستهاند تأییدیه سازمانهای بهداشتی را بگیرند، مؤثر هستند و میتوانند جان مردم را نجات دهند. ضمن اینکه این موضوع تنها به این روزها و واکسن کرونا مربوط نیست و رصد تاریخ نشان میدهد در گذشته نیز همواره افرادی با وجود اینکه تعداد زیادی از افراد جامعه براثر ابتلا به بیماریهایی نظیر سرخجه جان خود را از دست میدادند، بازهم در مقابل تزریق واکسن آن مقاومت میکردند. بنابراین دولت باید با برنامهای روشن و نه [صرفا] با تبلیغات که خود مقاومت ایجاد میکند بلکه با آموزش و روشنگری به مردم بگوید که واکسنهایی که تأییدیه سیستمهای بهداشتی را گرفتهاند مانع بروز بیماری و نجاتدهنده جان آنها هستند.
🔻روزنامه کیهان
📍سرانجام برجام
✍️سیدمحمد عماد اعرابی
روز یکشنبه ۶ تیر ۱۴۰۰ آقای عراقچی مذاکرهکننده ارشد کشورمان در وین درباره چشمانداز این مذاکرات برای احیای برجام گفت: «به اندازه کافی مذاکره انجام شده است، زمان تصمیمگیری است.» این جمله معاون وزیر خارجه را شاید بتوان نوعی اعلام «کفایت مذاکرات» دانست؛ اگرچه هنوز «ختم جلسه» اعلام نشده است. توافقی که از همان آغازین روزهای شکلگیری بارها روحش آزرده شد؛ طبق تعبیر آقای عراقچی در ۲ تیر ۱۳۹۷ به آی.سی.یو رفت و بنا بر ادعای وزیر خارجه کشورمان در ۲۸ مرداد ۱۳۹۹جنازهاش آمریکا را شکست داد، حالا به نظر میرسد در روند احیایش با مشکلاتی اساسی مواجه شده است. برجام طی ۶ سال تمامی کنشهای داخلی و خارجی دولت یازدهم و دوازدهم را متأثر از خود کرد؛ در کارزار رقابتهای انتخاباتی جایگاه ویژهای به خود اختصاص داد و پس از مشخص شدن پیروز انتخابات ۱۴۰۰ نیز به یکی از مهمترین سؤالات خبرنگاران در نشست خبری رئیسجمهور منتخب تبدیل شد؛ اینکه دولت جدید در مواجهه با برجام چه رویکردی اتخاذ خواهد کرد؟ آیا رئیسجمهور منتخب بر اساس سخنانش در مناظرات انتخاباتی سال ۱۳۹۶ قصد نقد کردن چک برجام را دارد؟ یا طبق اظهاراتش در مناظرات ۱۴۰۰ خواهان تشکیل دولتی مقتدر برای اجرای آن است؟ و یا آنطور که طی نشست خبریاش در ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ اعلام کرد برجام را خاطرهای ناخوشایند برای ملت ایران میداند که جایگاه چندانی در دولتش نداشته چرا که سیاست خارجی او نه با برجام شروع و نه به آن محدود میشود؟ در مجموع شاید این روزها یک سؤال محور اکثر مباحث میان ناظران و تحلیلگران سیاست خارجی ایران باشد: «سرانجام برجام چیست؟»
اما برای پاسخ به این سؤال احتیاجی نیست تا منتظر تشکیل دولت جدید به ریاست سید ابراهیم رئیسی باشیم و یا پاسخ را از او جویا شویم. سرنوشت برجام پیش از آنکه رئیسجمهور منتخب سکان اداره کشور را در دست گیرد مشخص شده؛ تنها کافی است نگاهی دقیق به تحولات ماههای گذشته و اظهارات مقامات داخلی و خارجی بیندازیم. هنوز انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برگزار نشده بود که جو بایدن بهعنوان رقیب دونالد ترامپ در رقابتهای انتخاباتی؛ رویکرد دولت آینده خود در مواجهه با برجام را اینطور اعلام کرد: «آمریکا به توافق[برجام] بهعنوان نقطه شروعی برای دنبال کردن مذاکرات بعدی بازخواهد گشت. ما با متحدانمان برای تقویت و گسترش مفاد توافق هستهای کار خواهیم کرد و همزمان به دیگر نگرانیها نیز توجه خواهیم کرد... ما به تلاشها برای عقب راندن ایران از فعالیتهای بیثباتکننده که دوستان و شرکای ما را در منطقه تهدید میکند، ادامه خواهیم داد... ما همچنین به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه نقض حقوق بشر در ایران، حمایت این کشور از تروریسم و برنامه موشکهای بالستیک ادامه خواهیم داد.» این اظهارات نشان میداد دولت جدید آمریکا به ریاست بایدن ارزیابی تازهای از تحولات عرصه بینالمللی دارد و نه به دنبال برجام که خواهان توافقی قویتر و گستردهتر است. چنین ارزیابیای در سخنان وندی شرمن یکی از اعضای تیم بایدن در رقابتهای انتخاباتی ۲۰۲۰ آمریکا و پس از آن قائممقام وزارت خارجهاش کاملا مشهود بود. شرمن اندکی پس از مشخص شدن پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا درباره رویکرد دولت جدید این کشور در مواجهه با برجام به شبکه رادیویی «پابلیک رادیو اینترنشنال» گفت: «ما اکنون در سال ۲۰۱۶ نیستیم، بلکه تقریباً وارد سال ۲۰۲۱ شدهایم، اوضاع خیلی تغییر کرده است... باید اذعان کنیم که این توافق[برجام] تا حدی از هم گسیخته شده است.» در واقع برای تیم سیاست خارجی بایدن تاریخ انقضای برجام فرا رسیده بود. آنها برجام را توافقی تمام شده میدانستند و خواستار توافقی بزرگتر بودند. در این چارچوب برجام برای آنها چیزی بیشتر از یک نقطه شروع نبود. در حالی که دولتمردان ایران میخواستند با احیای برجام مذاکرات وین را به اتمام برسانند؛ طرف آمریکایی مذاکرات وین را از احیای برجام آغاز میکرد تا مسیر توافق بعدی را هموار کند. آنچه آمریکاییها را در صحت این ارزیابی جدیدشان مطمئن میکرد و برای دستیابی به توافقی بزرگتر به طمع میانداخت؛ اشتیاق زایدالوصف دولتمردان ایران برای رفع تحریمها از رهگذر مذاکره بود. آنگونه که تحلیلگر نیویورکتایمز نوشت اشتیاق ایرانیها، آمریکاییها را برای دستیابی به توافقی بزرگتر تشویق میکند و از قول دولتمردان آمریکایی گفت: «[دولتمردان] آمریکایی بازگرداندن توافق قدیمی[برجام] را اولین قدم برای دستیابی به چیزی بزرگتر میدانند... به قول یک مقام ارشد دولت: وقت مذاکره برای توافقنامه بعدی رسیده.» با این حساب دولت آمریکا با عبور از برجام مشغول چیدن میز مذاکرات بعدی بود. شاید بیتعارفترین جمله در این زمینه را جرالد کوشنر در مقالهاش برای روزنامه والاستریتژورنال نوشت. او ضمن «هوشمندانه» توصیف کردن دیپلماسی بایدن، گفت: «بایدن به اروپاییها نشان داد که برجام مرده است و تنها یک چارچوب جدید میتواند ثبات را در آینده ایجاد کند.»
در ایران نیز متناسب با این رویکرد دولت آمریکا، تصمیمات تازهای اتخاذ شد. پس از تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» در مجلس شورای اسلامی و ابلاغ آن در آذر ۱۳۹۹ که به خروج اثرگذار ایران از تعهدات برجامیاش منجر شد، رهبر انقلاب در ۱۹ دی ۱۳۹۹ موضع جمهوری اسلامی ایران را با توجه به شرایط جدید اینگونه تبیین کردند: «ما هیچ اصراری نداریم، هیچ عجلهای نداریم که آمریکا به برجام برگردد؛ اصلاً مسئله ما این نیست که آمریکا به برجام برگردد یا برنگردد.» ایشان یک ماه بعد نیز در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ سیاست قطعی نظام را بار دیگر به شکلی خلاصه بیان کردند: «ما حق داریم برای ادامه برجام شرط بگذاریم و این شرط را هم گذاشتیم و گفتیم و هیچ کس هم از آن عدول نخواهد کرد؛ و آن این است که اگر میخواهند ایران به تعهدات برجامی -که چند تعهد آن را لغو کرده- برگردد، باید آمریکا تحریمها را کلاً لغو بکند؛ آن هم نه به زبان و روی کاغذ که بگوید لغو کردیم؛ نه، بایستی در عمل تحریمها را لغو کنند و ما راستیآزمایی کنیم و احساس کنیم که درست تحریمها لغو شده، آن وقت ما هم به این تعهدات برجامی برمیگردیم؛ این سیاست قطعی جمهوری اسلامی است و مورد اتفاق مسئولان کشور هم هست و از این سیاست بر نخواهیم گشت.» شرط «لغو کلیه تحریمها» و «راستیآزمایی عملی لغو آن» مختصات توافقی قویتر را نشان میداد که دیگر شباهتی به برجام نداشت. این بار ایران نیز با توجه به تغییر شرایط و مناسبات جهانی و متناسب با رویکرد زیادهخواهانه آمریکا از توافق مطلوب خود رونمایی میکرد. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی آغاز سال نو ۱۴۰۰ شمسی به همین تغییر شرایط جهان اشاره کرده و فرمودند: «بعضی از آمریکاییها میگویند که امروز شرایط سال ۹۴ و ۹۵ که برجام امضا شد فرق کرده، تغییر کرده، پس باید برجام هم تغییر پیدا کند؛ بنده قبول دارم، بله، امروز شرایط نسبت به سال ۹۴ و ۹۵ تغییر کرده منتها به نفع آمریکا تغییر نکرده، به نفع ما کرده؛ شرایط تغییر کرده به نفع ایران نه به نفع شما!... اگر چنانچه بنا است برجام تغییر پیدا کند، باید به نفع ایران تغییر پیدا کند نه اینها.»
«برجام باید تغییر پیدا کند.» این شاید تنها گزارهای باشد که این روزها درباره آن میان ایران و آمریکا اشتراک نظر وجود دارد. این تغییر هر چه باشد، توافق جدید دیگر برجام نخواهد بود. بر این اساس «برنامه جامع اقدام مشترک»(برجام) مدتهاست که به پایان رسیده است. در میان دولتمردان آمریکا میتوان افرادی را پیدا کرد که انقضای این توافق را اعلام کردهاند با این حال دولت تدبیر و امید بنا بر ملاحظات خودش سالهاست اعلام مرگ آن را به تأخیر انداخته اما آنچه واضح به نظر میرسد این است که دولت جدید ایران چنین ملاحظاتی برای اعلام تاریخ انقضای برجام نخواهد داشت.
🔻روزنامه اطلاعات
📍انتظار منفی یا مثبت از وین!
✍️ابوالقاسم قاسمزاده
بعد از سه ماه گفتگوهای برجامی در وین همه کشورهای حاضر در آن بیان میکنند که در این مدت (سه ماه) نتایج خوب و قابل توجهی گرفتهاند؛ به ویژه که نماینده ایران، روسیه و آمریکا چند بار گفتهاند در اغلب موارد اختلافی، به توافق دست پیدا کردهاند. اگرچه در این دوره (هفتم) که دوره پایانی خواهد بود، پس از شش دوره مذاکره فشرده که پیشرفتهای قابل توجهی حاصل شدهاند، موضوعات «کلیدی» همچنان باقیماندهاند که اگر در آنها به توافق نرسیم، میتواند تمامی پروژه احیای برجام را با خطر جدّی مواجه کند! و هنوز لیست و عناوین روشنی از موارد به توافق رسیده علنی نشده است و اسامی موضوعات کلیدی هم معلوم نیست! اما در هر دو مورد گمانهزنیهایی درباره تعهدات برجامی ایران و توانایی هستهای آن و بهرهگیری از نسل جدید سانتریفیوژهای پیشرفته و مدرن و دامنه تحریمهایی که آمریکا باید آنها را لغو کند، بهویژه تحریمهایی که مصوبه کنگره آمریکا را دارد. همچنین لزوم ارائه ضمانت جدید از سوی آمریکا برای خارج نشدن مجدد از برجام و بازگشت تحریمها، بخصوص که برخی از مقامات دولت بایدن در این روزها گفتهاند، «قرار نیست همه تحریمهای وضع شده علیه ایران در دوره ترامپ، یکباره و بهطور کامل لغو شود». این موارد و برخی دیگر از عناوین، انتظار منفی و شکست گفتگوهای وین را تشدید کرده است؛ هر چند اغلب نمایندگان کشورهای حاضر در مذاکرات وین، از جمله ایران، روسیه و اتحادیه اروپا چند بار در مصاحبههای مطبوعاتی خود ابراز کردهاند که بیش از پنجاه درصد موارد اختلافی، حل و برطرف شده است و حتی پیشنویس اولیه توافقها تهیه و نوشته شده است!
در نگاه به مجموعه اظهارنظرها درباره وین به ویژه که اغلب میگویند در پنجاه درصد و یا بیش از آن به توافق دست پیدا کردهایم، نویسنده محک یاد داستان مشهوری افتاد که گفتهاند: روستازادهای به خواستگاری دختر پادشاه رفت و همه اهالی شهر را در تعجب فرو برد. در پی این بیباکی همه اهالی روستا در انتظار بودند و بعد از ساعتی از ابراز رسمی خواستگاری دختر شاه، وقتی روستازاده باز آمد با تعجب پرسیدند «چه شد!؟» روستازاده پاسخ داد: «خوشحال باشید که پنجاه درصد ماجرا حل و فصل شد.» اهالی فریاد برآوردند که چطور؟! پاسخ داد: «خواستگاری و قبول یا رد آن دو طرف دارد. از طرف من قبول و بیان آن پنجاه درصد است؛ باقیمانده جواب نهایی پادشاه (حاکم) و دختر او که باید حالا، حالا صبر کرد!»
گفتهاند این دوره از مذاکرات وین، دوره نهایی است و به زودی نتیجه این ۷ دوره طولانی، اعلام رسمی خواهد شد.
دو جریان در صحنه تبلیغاتی ـ سیاسی فعالند. جریان اول را که رژیم صهیونیستی فرماندهی میکند، رسیدن به هرگونه توافقی با ایران را فاجعه میشمارند و دستگاههای رسانهای آنها، به ویژه شبکههای فارسیزبان در لندن و آمریکا برای تبیین نظر دولت اسرائیل بسیار فعالند و از هماکنون خبر میدهند که مذاکرات وین شکست خورده است.
جریان دوم که اغلب بهطور رسمی از سوی دولتهای شرکتکننده در مذاکرات وین پیگرفته میشود، جریان امیدوار به کسب نتیجه است که از هماکنون مقدمات آن فراهم شده است.
یکی از کارشناسان سیاسی ما در نوشتهای کوتاه با نام «وین در انتظار تصمیمهای دشوار» نوشته است:
«… آنچه که امروز حساسیتها را بیش از گذشته کرده این است که تاکنون ۶ دور مذاکرات با ۱+۴ انجام گرفته است و تقریباً به مراحل پایانی نزدیک شدهایم اما یکسری مسائل باقیمانده که مذاکره درباره آنها به اندازه کافی صورت گرفته است و زمان تصمیمگیری کشورها فرا رسیده است. این نکته را معاون سیاسی وزارت خارجه ایران نیز مورد تأکید قرار داده است. مشخصاً ایران در گذشته تصمیمات سخت خود را اتخاذ کرده از جمله وقتی ایالات متحده آمریکا از برجام خارج شد و ایران تصمیم گرفت در برجام بماند، تصمیم بزرگ و سخت ایران بود که منجر به حفظ برجام تا الان شده است. در حال حاضر نوبت طرفهای مقابل است و با توجه به مذاکراتی که صورت گرفته است باید تصمیم بگیرند و درباره احیای مجدد برجام به جمعبندی برسند تا توافق حاصل شود. زمان تصمیمگیری برای همه طرفهای برجام است و کشورهای مقابل باید تصمیمات سخت خود را بگیرند. مشخصاً اگر طرفهای دیگر برجام به دنبال باجگیری باشند، هیچ اتفاقی در دولت دوازدهم رخ نخواهد داد و مشخصاً گفتوگوها شکست میخورد که شاید، تبعات منفی نیز برای غربیها در پی داشته باشد. مذاکرات نفسگیر نباید بدون خروجی به پایان برسد و اروپا به خوبی این مسأله را متوجه شده است. پایان بینتیجه مذاکرات در وین چیزی است که اروپا از آن وحشت دارد و شاید حتی منافع کشورهای چین و روسیه را نیز به خطر اندازد. با توجه به وجود همین منافع احتمال شکلگیری توافق امروز را میتوان پیشبینی کرد.»
🔻روزنامه اعتماد
📍سالی که نکوست
✍️عباس عبدی
یادداشت هفته پیش بنده در «اعتماد» عنوان «با نگاه مثبت» در این مقام بود که توضیح دهد چرا باید به دولت آینده نگاه مثبتی داشت. دلایل و شواهدی را در تایید این ادعا آورده بودم. یکی از خوانندگان اشاره کرده بود که شواهد برای رد این نگاه بیشتر است. در این یادداشت میخواهم به یکی از این شواهد اشاره کنم و تذکر دهم که وارد این بازیها شدن چقدر خطرناک است. البته من به لحاظ تحلیلی با نظر این خواننده موافقم و شواهد مخالف نگاه مثبت را بیشتر میدانم ولی معتقدم که این فقط یک تحلیل است، در مقام عمل باید اصل را بر نگاه مثبت گذاشت و فرصت ایجاد کرد که دولت آینده بر اساس آنچه ادعا کرده عمل کند، تاکید بر نگاه مثبت هیچ فرصتی را از ما نخواهد گرفت، ولی رویکرد منفی ممکن است فرصتهایی را زایل کند. زمان برای بدبین شدن و ناامیدی هست. ولی در این یادداشت به نمونهای اشاره خواهم کرد که نشان دهم اگر دولت آینده به این موارد که ریشه عمیقی در میان اصولگرایان دارد توجه نکند، به سرعت وضع کشور بدتر از آن خواهد شد که گمان میکنند. آقای قزوه که از شعرای بانفوذ اصولگرایان هستند اخیرا نسخه مهمی را برای رفع بلای فساد نوشته و به آقای رییسی پیشنهاد کردهاند که «استدعای من آن است در همین یکی، دو سال آینده اسکناسهای ایران عزیزمان منقش به تصویر این دو بزرگمردی باشد که دیناری به دنیا دلبستگی نداشتند. شاید به برکت این دو نام عزیز و مرام آنها پول ملی ما از شر شروران اقتصادی و پولشویان و رانتخواران به دور بماند.» اگر همین ایده تنها بود، میشد از کنار آن گذشت، ولی تردیدی نیست که این تصورات خطرناک به عنوان یک قاعده نزد بخش قابل توجهی از اصولگرایان فعال وجود دارد. مهمترین ایراد آن وجود چنین گزاره عجیبی نیست، بلکه مساله اصلی این است که شاعران اصولگرا برای اقتصاد کشور نسخه میپیچند. این کار به معنای به قهقرا بردن مفهوم علم و کارشناسی است. البته نظریهپردازان اقتصادی آنان هم بعضا خطرناکتر هستند چون هزینه اجرایی شدن پیشنهاد عجیب آقای قزوه در حد تغییر اسکناس رایج است که با چاپ پولهای جدید میتواند انجام شود. ولی پیشنهاد تاسیس شرکتهای صوری و وام دادنهای بیهوده که نتیجه آن عدم بازپرداخت آنهاست از سوی اقتصاددانان اصولگرا، اتلاف منابع است و دمار از روزگار اقتصاد کشور در خواهد آورد.
اکنون بد نیست به ابعاد گزاره اقتصادی آقای قزوه پرداخته شود. درباره این گزاره چند نکته را میتوان گفت:
۱ـ تصاویر فعلی از جمله تصویر رهبر انقلاب یا گنبد و بارگاه ائمه، برای جلوگیری از پولشویی و رانتخواری کارایی و برکت ندارند.
۲ـ ظاهرا ایشان توجه ندارند که اختلاس و فساد و پولشویی با اسکناس انجام نمیشود، بلکه از طریق مبادلات بانکی صورت میگیرد که هیچ اسکناسی رد و بدل و به رویت فرد اختلاسکننده نمیرسد.
۳ـ به نظر میرسد که از نظر ایشان تا حالا تقصیر اسکناسها بوده که برکت نداشتهاند و موجب اختلاس و پولشویی میشدهاند.
۴ـ به علاوه ظاهرا افراد اختلاسکننده و پولشو به فرهنگ مورد نظر ایشان اعتقاد قلبی دارند که با دیدن تصویر این دو نفر خجالتزده شده و دست از این فساد برمیدارند.
۵ـ اگر با این کار میتوان مردم را از کار زشت فساد مالی دور کرد، چرا تصاویر یا نامهای ائمه یا حتی خدا در مواردی عزراییل را ننوشت که لرزه بر اندام اختلاسکننده بیندازد؟ مثلا میتوان چند آیه از آیات عذاب الهی را نوشت، حتی از تصاویر مربوط به «پردهخوانان» استفاده کرد که واقعا وحشتناک بود و لرزه به تن بیننده میانداخت.
۶ـ ایشان توضیح نمیدهند در کشورهایی که پولشویی و اختلاس و اینجور فسادها نیست، چه تصاویری روی اسکناس آنها هست که اینقدر برکت دارد؟ ۶ اسکناس سوییسی را در اینترنت دیدم که تصاویر زمان، نور، باد و سه هنرمند و تاریخدان آن کشور بود. نمیدانم اینها چه برکتی دارند که آنجا فساد خیلی کم است؟
۷ـ ذهنیتی که مساله فساد را به این امور سطحی تقلیل میدهد، حوصله فکر کردن و شناخت واقعیت را ندارد. چقدر باید بیاحتیاط در بیان نظر باشیم که چنین گزارهای را بگوییم که سر و ته آن پر از تناقض است.
امیدوارم دولت جدید تحت تاثیر این حرفهای بیپایه قرار نگیرد و گامی ولو کوچک برای بهبود وضع مردم بردارد. هنوز نگاهم مثبت است. این را مینویسم تا توجهات را به خطرات چنین گزارههای ناامیدکنندهای جلب کنم.
🔻روزنامه شرق
📍کنکور؛ هیاهو برای هیچ
✍️حمزه نوذری
دانشآموزانی که امسال کنکور دارند؛ خانوادههایشان چند روز آینده زمان پراسترس و پرفشاری را میگذرانند و در بیم و امید به سر میبرند. بیم از قبولنشدن در دانشگاه و امید برای شروع مرحله جدیدی از تحصیل و زندگی در میدان علمی بزرگتری به نام دانشگاه. دانشآموزان و خانوادههایشان هزینه مالی و زمان زیادی برای ورود به دانشگاههای معتبر و رشته مورد علاقهشان صرف میکنند، به امید اینکه جایگاه علمی، اجتماعی و شغلی مناسبتری پیدا کنند و تحرک اجتماعی از رهگذر تحصیلات بهویژه تحصیلات عالی نصیب آنها شود. تجربیات من و سایر همکارانم در دانشگاه از مسئله و چالش بزرگی حکایت دارد. مسئله بیانگیزگی، بیرغبتی و عدم تلاش جدی برای علمآموزی در دانشگاه. اغلب دانشآموزان که با آرزوی زیاد وارد دانشگاه میشوند متأسفانه بهدنبال کسب مهارتهای علمی و آکادمیک نیستند و تنها زمانی جدی هستند که بحث نمره به میان میآید. در انتهای ترم تحصیلی است که اغلب دانشجویان اندکی فعال میشوند اما فعالیت و چانهزنی برای مطالعه کمتر در شب امتحان. اغلب دانشجویان در مباحثه علمی شرکت نمیکنند و رغبت و انگیزهای برای پژوهش و یادگیری نشان نمیدهند. غیبتهای زیاد، بیدقتی، سرهمبندیکردن وظایف علمی واگذارشده به آنها، بیتفاوتی به مباحث عمیق علمی و نداشتن مهارت گوشدادن فعالانه بخشی از مسائلی است که گریبانگیر کلاسهای درس دانشگاه است. تعداد کمی در هر کلاس انگیزه و تلاش کافی برای مباحث علمی دارند و فعالیت آموزشی و پژوهشی را با دقت زیاد دنبال و در گفتوگوهای علمی شرکت میکنند. اغراق نیست اگر بگویم در کلاس ۳۰ نفره به تعداد کمتر از انگشتان یک دست دانشجو به معنی جوینده دانش وجود دارد. اغلب دانشجویان ضعیف، بیانگیزه و بیعلاقه هستند که کمترین تلاشی برای فهم مسائل علمی و انجام کار پژوهشی و افزایش مهارتهای علمی انجام نمیدهند. دغدغه اغلب دانشآموزانی که وارد دانشگاه میشوند اشتغال است. بهعبارتی برای یافتن شغل مناسبتر میدان علم را انتخاب کردهاند. برخی نیز دانشگاه را به مثابه فضایی کمتر نظارتشده، برای تفریح و سرگرمی در نظر میگیرند با این تلقی که تفریح و فراغت در فضاهای دیگر چندان ممکن نیست و فضای دانشگاه امکان بهتری برای این کار فراهم میکند. عادتواره و خصلت بسیاری از دانشجویانی که از سد کنکور میگذرند با میدان علم و پژوهش سازگار نیست و به قول بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، شاهد ناسازی بین عادتواره و میدان هستیم. میدان دانشگاه و علم منطقی دارد که اغلب دانشجویان با آن آشنا نیستند و نمیتوانند خود را با آن هماهنگ کنند. این افراد در دانشگاه بهمثابه ماهی خارج از آب هستند. تنها مؤلفه مهم از نظر اغلب دانشجویان نمره است نه مهارت علمی. نمرهای که با شب امتحان به دست میآید و در حافظه بلندمدت کمتر جای میگیرد. دانشآموزان قبل از ورود به دانشگاه باید بیندیشند آیا شور، اشتیاق و پشتکار لازم برای موفقیت در این میدان تازه را دارند یا خیر؟ اینکه فرصتهای شغلی هر رشته بهمراتب کمتر از تعداد فارغالتحصیلان است، به سیاستهای آموزش عالی برمیگردد و در این میان دانشجویان بیتقصیر هستند. نااطمینانی از آینده، بیکاری بالای فارغالتحصیلان دانشگاهی، کاهش فرصتهای تحرک اجتماعی از رهگذر تحصیلات، بیثباتی اقتصاد کلان، نبود شور علمی و پژوهش، کاهش امکانات رفاهی دانشگاهی، بهروزنبودن دانش برخی استادان و عدم توانمندی بهکارگیری روشهای جذاب آموزشی در شکلگیری بیانگیزگی و بیتفاوتی علمی نقش دارد.
بهعبارتی ساختارهای کلان جامعه است که چنین مسئلهای را دامن زده است. نداشتن اشتیاق و شور علمی فقط محدود به دانشجویان نیست و شامل برخی استادان نیز میشود تا جایی که گاهی بیعلاقهبودن دانشجویان و بیانگیزگی استادان مرگ کلاس درس دانشگاهی را رقم میزند. تاریخ علم نشان میدهد که توسعه علم و دانش همیشه در شرایط ثبات و رفاه حاصل نشده است. تلقی اغلب دانشجویان این است که رابطه میان تحصیلات و موفقیت در زندگی و یافتن شغل ازهمگسیخته شده است. بیانگیزگی، رخوت و عدم تلاش، جوانان را در عرصه علمی و شغلی ناموفق میکند. تا یک دهه قبل برخی دانشجویان عالی و ممتاز و اغلب متوسط بودند و تعداد کمی از دانشجویان بیانگیزه و در مباحث علمی ضعیف بودند اما امروزه شاهد هستیم که اغلب بیعلاقه و تعداد کمی عالی و ممتاز هستند و فاصله میان آنها بسیار زیاد است. در این میان مباحث علمی و پژوهشی بین تعداد بسیار کمی از دانشجویان باانگیزه و علاقهمند و استاد شکل میگیرد و بقیه حتی تماشاچی هم نیستند و سر در گریبان خویش دارند. اکثریت هیچ مزیت و منفعتی در علم و تحصیل نمیبینند یا بازیگران توانمند میدان علم نیستند. بر این اساس، تلاش و هزینه چندساله دانشآموزان و خانوادههایشان و خوشحالی بعد از قبولی در دانشگاه برای اغلب افراد هیاهو برای هیچ است. بیانگیزگی و بلاتکلیفی دانشجویان گاهی تا سال آخر کارشناسی هم ادامه پیدا میکند. تلاش استادان برای ایجاد انگیزه و فعالیت اثرگذار علمی برای برخی دانشجویان که عادتواره و خصلت علمی دارند، مؤثر است اما تعداد زیادی از دانشآموزان خصلتشان با میدان علم و پژوهش سازگار نیست و بهتر است از همان ابتدا وارد میدانهای دیگر مانند کسبوکار شوند. باید فشار اجتماعی برای دانشجوشدن برداشته شود چهبسا بسیاری از این افراد در سایر میدانهای اجتماعی موفقتر عمل میکنند و بازیگران موفق عرصههای دیگر هستند. ورود این افراد به دانشگاه هدردادن زمان و هزینه خود، خانوادهشان و کشور است.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍۷ مدل واکسن ساختیم اما ۷ درصد هم واکسیناسیون نکردیم
✍️اشکان نظامآبادی
ایران با رونمایی از واکسن «نورا» به یکی از رکوردداران تولید واکسن کرونای داخلی در جهان تبدیل شده است؛ رکوردی که البته فقط نامش «دهان پرکن» است و نتایج آن در زندگی مردم احساس نمیشود. متولیان بهداشت و درمان ایران همزمان با شکستن رکورد «تولید واکسن» رکورد «واکسیناسیون قطرهچکانی» را هم
جابهجا کردهاند.
روند کند واکسیناسیون در کشوری که از هفت واکسن ساخت داخل رونمایی کرده در حالی ادامه دارد که کشورهای منطقه با استفاده از واکسنهای خارجی به سرعت در حال تکمیل روند واکسیناسیون هستند و حتی در مواردی برای جذب توریست هم از آن استفاده میکنند.
ایران تاکنون از هفت واکسن رونمایی کرده؛ کووبرکت، پاستور، رازی، فخرا، سیناژن، اسپوتنیک ایرانی و حالا نورا. روند واکسیناسیون اما تقریبا هیچ! آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی!
آنطور که مسوولان وزارت بهداشت ادعا میکنند ایران به زودی یکی از قطبهای واکسن کرونا در جهان خواهد شد. سه روز پیش اعلام شد که به طور تقریبی معادل ۵/۵ درصد جمعیت کشور واکسینه شدهاند، این در حالی است که روند واکسیناسیون در کشورهای همسایه که هیچکدام ادعا و یا تلاشی برای تولید واکسن نکردهاند به تزریق به کودکان رسیده است.
تجربه جهانی مقابله با کرونا نشان میدهد در مواردی مانند کشور آمریکا که موفقیت چشمگیری در کنترل شیوع داشته است تنها چهار مدل واکسن معرفی شده و حالا بیش از ۵۰۰ میلیون دوز تزریق شده است اما ایران با معرفی هفت واکسن تنها ۵/۵ میلیون دوز تزریق انجام داده است.
وضعیت واکسیناسیون در ایران نشان میدهد که سیاستگذار بهداشت و درمان کشور بیش از آنکه «سرعت عمل» برای بازگشت سریع وضعیت کشور به حالت عادی را در دستور کار داشته باشد فضا را برای رقابت شرکتهای داروسازی مهیا کرده است؛ فضایی که حالا بیش از آنکه دغدغه «سلامتی» را دنبال کند وارد فاز «تجاری» شده است.
چند روز پیش افشای قرارداد فروش واکسن برکت در سامانه کدال نشان داد که این شرکت واکسن را با قیمت علیالحساب ۲۰۰ هزار تومان به دولت میفروشد. همزمان سهام شرکت برکت در بورس تهران طی یک ماه گذشته بیش از ۶۰ درصد رشد داشته است؛ وضعیتی که دیگر رقبای داروسازی را به صرافت تولید واکسن انداخته است.
در این میان مسوولان وزارت بهداشت اما یا در حال فحاشی به منتقدان هستند و یا در حال ادعاهای آنچنانی.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍پادزهر سفتهبازی
✍️فرید قدیری
وضعیت تازهای که از ابتدای امسال در بازار مسکن شکل گرفته، برای سیاستگذار، «حالت مطلوب» ارزیابی میشود درحالیکه، زیر این خاکستر، فعلوانفعالاتی در جریان است که اگر فکری برای آن نشود، بحرانآفرین خواهد شد.
میانگین قیمت مسکن در بهار امسال روند کاهشی داشت و از آن مهمتر، حجم آپارتمانهای عرضه شده برای فروش بهخاطر «تغییر رفتار» فروشندهها به میزان هر چند کم، اما محسوس، افزایش پیدا کرده است. در سمت مقابل نیز «عقبنشینی» خریداران غیرمصرفی از بازار ملک کاملا آشکار است. این دو حرکت، واکنش اضلاع اصلی معاملات مسکن به عصر «کاهش انتظارات تورمی» را نشان میدهد که در نهایت خوراک عبور بازار از فاز جهش را در شروع ۱۴۰۰ و هفتههای بهاری سال فراهم آورد.
التهاب قیمتها تا حدودی فروکش کرده است. اما یک لایه پایینتر از ظاهر فعلی بازار ملک، تصویر خوشایندی دیده نمیشود.آنچه سیاستگذار نمیبیند «عقبماندگی ۶ ساله» روند عرضه مسکن هم در تهران و هم در سایر شهرهای کشور است. این اتفاق که «ابررکود ساختمانی» به لحاظ شدت افت تیراژ ساخت مسکن و همچنین طول زمانی افت نام دارد، بازار را در وضعیت «بسیار شکننده» قرار داده است. اگر چه سطح قیمت کاهشی است، اما یک شوک مثبت در سمت تقاضا به هر دلیلی باعث فعالیت گسل عرضه خواهد شد که نتیجه آن بیتعادلی بازار و ناپایداری دوباره قیمتها میتواند باشد. درحالحاضر حجم تقاضای خرید به قدری پایین است که حجم بسیار کمعرضه- بهرغم افزایش فایلهای فروش- پاسخگوی بازار است. حجم پایین تقاضا بهخاطر «پرتاب تقاضای مصرفی به بیرون بازار با موج جهش قیمت مسکن» و همچنین بهدلیل «انصراف تقاضای سرمایهای از خرید تحتتاثیر انتظارات کاهشی» است. سقوط نبض معاملات مسکن به زیر ۶ هزار واحد در ماه در شهر تهران نتیجه این خروجها است. اما اگر نبض معاملات ملک به میزان طبیعی خود که حداقل ۱۰ هزار واحد در ماه است بازگردد، «کمبود واحد مسکونی نوساز» خود را نشان خواهد داد. این، همان آتش زیرخاکستر است.
کارنامه خرداد ماه معاملات مسکن در تهران، یک برش خیلی جزئی از این اوضاع شکننده را به نمایش گذاشت. ماه گذشته، گروهی برای تبدیل آپارتمان به واحد بهتر، با استفاده از فرصتی که «کاهش ۵ درصدی قیمت در دو ماه اول سال» برایشان فراهم کرده بود، وارد صحنه معاملات خرید شدند و نبض معاملات را ۳۰ درصد(ماهانه) افزایش دادند. همین شوک مثبت تقاضا باعث شد میانگین قیمت ۳ درصد رشد کند. هر چند، عوامل دیگری در رشد قیمت نقش داشت. اما حتما «کمبود عرضه» بیتاثیر نبود.
بحران زیرپوستی موجود یعنی کمبود عرضه، راه علاج دارد. رئیسجمهور منتخب، هم در ایام رقابتهای انتخاباتی- از طریق مشاورانش- و هم در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود- دوشنبه ۳۱ خرداد- یکی از سرفصلهای اصلی برنامههای دولت آینده در حوزه اقتصاد را «کنترل اشتهای سفتهبازی در بازار مسکن» اعلام کرد. آنطور که ابراهیم رئیسی در برنامهاش برای بخش مسکن اشاره کرده، برای مقابله با رفتارهای غیرمولد، «مالیات کاهنده جاذبه سرمایهگذاری ملکی» را مدنظر دارد.
به نظر میرسد دولت آینده، تا اینجای کار، صورت مساله بازار مسکن را درست تشخیص داده است؛ «عامل جهش قیمتها رفتار سفتهبازها است که با مالیات، قابل کنترل و مهار است.»
اما آیا این «تشخیص درست» حتما به «تجویز درست» ختم میشود؟
تجربه سیاستگذاری در بخش مسکن نشان داده، احتمال اینکه یک «سیاست کارآمد» برای حل مساله حتی بهرغم «تشخیص درست» اتخاذ شود، کمتر از حالت دوم است. در همین دولت فعلی، ابتدای کار، صحبت از آن شد که برای ساختوسازهای حمایتی و انبوه، باید بیابانهای اطراف شهرها از دستور کار دولت خارج شود و نوسازی «بافتهای فرسوده» به اجرا دربیاید. اما در عمل، همان بیابانها بار دیگر، زمین «خانهسازی دولتی» قرار گرفت.
هماکنون «مالیات» میتواند قفل بازار مسکن را باز کند، اما اینکه «کدام مالیات؟»، همان مرز انتخاب راه و بیراهه از سوی دولت آینده است. یک خطر بزرگ، برنامه دولت آینده در بخش مسکن- مقابله مالیاتی با سفتهبازی- را تهدید میکند و آن، رفتن به بیراهه «مالیات پوچ» است که دو سال است تصویب شده، اما قابلیت اجرا ندارد، چون پر از اشکال است. دوسال است نوعی مالیات تحت عنوان «مالیات بر خانه خالی» تصویب شده اما بهخاطر اشکالات فراوان این مالیات، دولت هنوز موفق نشده آن را اجرایی کند.
خطر این است که ذینفعان وضع موجود بازار مسکن برای در امان ماندن از تیغ اصلی مالیاتی، ذهن دولت آینده را نسبت به «مالیات مصوب و آماده اجرا» منحرف کنند و بازار مسکن را از «پادزهر سفتهبازی» محروم سازند. «مالیات بر خانه خالی» نمیتواند کمکی به حل وضع موجود کند و در مقابل، خانههای خالی بیاثر است.
رئیسجمهور منتخب برای عمل به وعده مهمی که به «خانهاولی»ها بابت «دسترسپذیر کردن مسکن» داده است، لازم است به «تجربه دنیا در حوزه مهار سفتهبازی ملکی» توجه کند و از «مالیات سالانه بر املاک» برای «عرضه آپارتمانهای منجمدشده به بازار مصرف» بهره ببرد. این، شروع سیاستگذاری صحیح و کارگشا در بازار مسکن در دولت سیزدهم میتواند باشد. اول مالیات، دوم برنامهریزی برای رونق ساخت و عرضه جدید آپارتمان. اما اگر این فرآیند رعایت نشود، هر نوع عرضه جدید، جنبه حرکت گلخانهای پیدا میکند که در نهایت موثر نخواهد بود.
درحالحاضر زمین برای «کاهش بیشتر قیمت مسکن» فراهم است؛ تورم زمین در پایان سال گذشته نصف شد، قیمت مسکن در سه ماه اول امسال ۲ درصد افت کرد، انتظارات تورمی تقریبا وجود ندارد، اکثریت فعالان بازار مسکن انتظار کاهش قیمت دارند. این شرایط اولیه میتواند «مالیات سالانه ملکی» را بعد از عزم دولت جدید به دریافت آن، سوار بازار ملک کند. در این صورت است که چند صد هزار واحد مسکونی خالی از سکنه و بلااستفاده در بازار مسکن تهران و دیگر شهرهای کشور، روانه بازار فروش یا اجاره خواهد شد. این جریان عرضه، به کاهش سریع قیمت مسکن و تخلیه حباب قیمتی کمک میکند و اثر آن، شروع بهبود قدرت خرید و باز شدن قفل فروش در زمین بساز و بفروشها خواهد بود. بعد از این است که سازندهها انگیزه لازم برای سرمایهگذاری جدید ساختمانی- رونق عرضه- را پیدا میکنند.
«مالیات سالانه ملکی» در کشورهای مختلف جهان، مالیات دستاول در بخش مسکن محسوب میشود چون، دریافت این مالیات به هیچ سامانهای و هیچ تبصره و معافیت و استثنا نیازی ندارد بنابراین همه مالکان به خصوص چند خانهایها چارهای جز پرداخت مالیات سالانه ندارند. همین امر، ریسک سفتهبازی ملکی را بالا میبرد و باعث انجمادزدایی از املاک خالی میشود. «مالیات بر عایدی» و «مالیات بر معاملات مکرر» نیز مالیاتهای تکمیلی هستند که اثر اولیه مالیات اصلی را در مواقعی که بحران قیمتها به اوج میرسد، افزایش میدهد.
امید میرود «فرصت سوزی»های عمدی یا سهوی در همه سالهای گذشته در حوزه «نجات بازار ملک از سفتهبازی»، در دولت آینده با «مالیات اصلی» خاتمه پیدا کند و «تهدید خانههای بلااستفاده» به «فرصت برای خروج سریع از رکود» تبدیل شود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست