🔻روزنامه ایران
📍 راهکارهای افزایش ۲ برابری شرکتهای دانشبنیان
✍️ علی وحدت
گرچه تعداد شرکتهای دانشبنیان طی ۱۱ سال گذشته به بیش از ۶ هزار و ۶۰۰ شرکت رسیده است، اما اگر میلیونها دانشآموخته جوان، بیش از ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دانشجو و هزاران عضو هیأت علمی دانشگاهها و پژوهشگاههای کشور را مدنظر قرار دهیم، خواهیم دید که تعداد شرکتهای دانشبنیان تناسبی با ظرفیتهای کارآفرینی کشور ندارد. مقام معظم رهبری علاوه بر نامیدن سال ۱۴۰۱ با عنوان «تولید دانشبنیان، اشتغالآفرین»، در سخنرانی نوروزی خود بر افزایش دوبرابری تعداد شرکتهای دانشبنیان تأکید کردند؛ هدفی صریح و شفاف، دستیافتنی و سنجشپذیر. اما الزامات و راهکارهای تحقق این هدف چیست؟ به بیان دیگر، چگونه میتوان بدون پولپاشی و زیر پا گذاشتن استانداردها، ظرف مدت یک سال تعداد شرکتهای دانشبنیان را به دو برابر افزایش داد؟
واقعیت این است که کسبوکارهای فناورانه زیادی در کشور و بویژه پارکها و مراکز رشد وجود دارند که به دلایل مختلف مانند کماطلاعی از مواهب قانون دانشبنیان و بیانگیزگی برای آن، کوتاهی در طیکردن فرایند اداری و تکمیل کاربرگها و یا گلایه از زمانبر بودن فرایند احراز صلاحیت دانشبنیانی، تاکنون دانشبنیان نشدهاند، اما با «دانشبنیانشدن» فاصله زیادی ندارند. نخستین مراحل شکلگیری یک کسبوکار فناورانه، به قدری پرمخاطره است که از آن به «دره مرگ» یاد میشود و کسبوکارهای فناورانه زیادی پیش از آنکه به پایان این مرحله برسند، نابود میشوند. بنابراین ما باید بتوانیم اولاً فناوران بیشتری را به کارآفرینی فناورانه تشویق کنیم و ثانیاً باید تا حد امکان، آمار مرگ و میر کسب و کارهای فناورانه در «دره مرگ» را کاهش دهیم. اما چگونه؟
الف) تقویت زیستبوم کارآفرینی دانشگاهها. دانشگاههای نسل ۳، علاوه بر آموزش و پژوهش که مأموریت نسلهای قبل محسوب میشد، تجاریسازی و کارآفرینی را نیز دنبال میکنند. دانشگاهها میتوانند به چشمه جوشان کسب و کارهای فناورانه تبدیل شوند، مشروط بر آنکه یک زیستبوم کارآفرینی غنی و اثربخش پیرامون خود شکل دهند. زیستبوم کارآفرینی از برنامههای ترویجی و آموزشی که دانشجویان را با دنیای کار و الزامات کارآفرینی و کارمندی بیشتر آشنا میکند گرفته، تا دورههای آموزشی برای تقویت مهارتهای حرفهای دانشجویان، برنامههای پیششتابدهی و شتابدهی، صندوقی برای تأمین مالی کسب و کارهای جدید، جوایز، مسابقات و جشنوارههای رقابتی برای افزایش انگیزه دانشجویان و اعضای هیأت علمی، تا مرکز رشد و پارک و مؤلفههای دیگری از این دست را شامل میشود.وجود حدود ۴۵ پارک فناوری، ۲۰۰ مرکز رشد، بیش از ۱۲۰ شتابدهنده دانشبنیان و نزدیک به ۷۰ صندوق پژوهش و فناوری غیردولتی، تقویت زیستبوم کارآفرینی دانشگاهها و پژوهشگاهها را تسهیل میکند. اما از میان همه این عناصر، عبوردادن کسب و کارها از دره مرگ عمدتاً وظیفه مراکز رشد و شتابدهندهها است که کم و بیش میتوان آنها را همتای «خصوصی» مراکز رشد دانست. لذا حمایت همهجانبه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، معاونت علمی و فناوری و صندوق نوآوری و شکوفایی از مراکز رشد و شتابدهندهها، به معنای کاهش ریسک کسبوکارهای فناورانه در دره مرگ و کمک به افزایش تعداد شرکتهای دانشبنیان در کوتاهمدت است.
صندوق نوآوری و شکوفایی برنامه جامعی برای حمایت از «شتابدهندههای دانشبنیان» دارد که در سال جاری قوت خواهد گرفت و انتظار میرود به شکلگیری کسب و کارهای فناورانه زیادی منجر شود. مهمترین مؤلفههای این برنامه به شرح زیر است: همسرمایهگذاری، که صندوق را در ریسک (سود و زیان) تیمها و هستههای فناور شریک میکند. در این برنامه، شتابدهندههای دانشبنیان میتوانند تا دو برابر سرمایهگذاری خود روی هر هسته فناور را در قالب جسورانه از صندوق نوآوری و شکوفایی جذب کنند. تسهیلات قرضالحسنه سرمایه بذری، تا سقف ۱۲۰ میلیون تومان به ازای هر تیم یا هسته فناور (مجموعاً تا سقف ۴۵۰ میلیون تومان) کمکهزینه تحقیق و توسعه، تا سقف ۳۰۰ میلیون تومان که به شتابدهندهها برای تأمین سرمایه بذری تیمهای متمرکز بر توسعه فناوریهای جدید کمک میکند.
تسهیلات ودیعه رهن تا سقف ۳ میلیارد تومان، که به آنها کمک میکند فضای استقرار لازم برای تیمها و هستههای فناور را فراهم کنند. خدمات توانمندسازی، که فرایند ارائه خدمات شتابدهی شتابدهندهها را تسهیل و هزینه آن را کاهش میدهد؛ از جمله سالانه ۱۰ میلیون تومان خدمات مشاوره، ۴۰ میلیون تومان خدمات آموزشی، بیش از ۴۰۰ میلیون تومان خدمات نمایشگاهی و توسعه بازار در داخل و خارج کشور، بیش از ۲۰۰ میلیون تومان خدمات حفاظت از مالکیت فکری و مانند آن.
رویدادهایی موسوم به «پیوند»، که به شتابدهندهها کمک میکند تا افراد و تیمهای صاحب ایده و طرح را در دانشگاهها و پژوهشگاههای کشور پیدا کنند.
ب) تقویت زیستبومهای نوآوری شرکتی. علاوه بر دانشگاهها و پژوهشگاهها، شرکتها و صنایع بزرگ نیز میتوانند از طریق نوآوری باز و بویژه همکاری با پژوهشگران، فناورانه و به طور کلی صاحبان دانش فنی، سهم مهمی در شکلگیری شرکتهای دانشبنیان جدید داشته باشند. در این نوع همکاریها، آورده شرکتهای بزرگ دسترسی به بازار و دانش آن، کانالهای توزیع، نشان تجاری، تجهیزات و زیرساخت تولید، فروش و بازاریابی و منابع مالی است که وقتی در کنار «دانش فنی» قرار میگیرد، معمولاً به خلق یک کسب و کار فناورانه جدید منجر میشود.
صندوق نوآوری و شکوفایی نیز برنامه مفصلی دارد که امسال از لحاظ کیفی و کمی توسعه خواهد یافت و مهمترین مؤلفههای آن به شرح زیر است: تأمین مالی شتابدهنده دانشبنیان شرکتی، که برنامه جامع آن پیشتر معرفی شد.
همسرمایهگذاری با واحد سرمایهگذاری جسورانه شرکتی، به معنای مشارکت در سود و زیان کسب و کارهای فناورانه جدید با شرکت بزرگ. تسهیلات لیزینگ، به منظور تأمین مالی قراردادهای خرید کالا و خدمات شرکتهای بزرگ از شرکتهای دانشبنیان. برگزاری رویدادهای تأمین نیاز فناورانه، به منظور شناسایی و معرفی شرکتهای دانشبنیان و فناور توانمند برای حل چالشهای فنی شرکتهای بزرگ.
برگزاری رویدادهای استارتاپی موسوم به «پیوند» و «دوشنبه استارتاپی» به منظور معرفی تیمها و هستههای فناور سرمایهپذیر و صاحب ایده یا محصول به شرکتهای بزرگ به عنوان سوژههای مناسب برای سرمایهگذاری جسورانه.
🔻روزنامه کیهان
📍 ایران در جام جهانی شگفتیساز میشود؟
✍️ محمد ایمانی
۱-فوتبال، به خودی خود، ورزش هیجان انگیزی است، چه رسد به اینکه در قالب مسابقه برگزار شود و این مسابقه، در سطح تیمهای ملی و جام جهانی باشد. بیست و دومین دوره رقابتهای جام جهانی فوتبال، از ۳۰ آبان تا ۲۷ آذر ماه امسال در قطر برگزار میشود. تیم ملی ایران که برای ششمین بار در رقابتهای جام جهانی حاضر، در قرعهای جالب، با انگلیس و آمریکا و برنده پلی آف اروپا (ولز/ اسکاتلند-اوکراین) هم گروه شده است. هم گروه شدن با دو کشوری که تاریخی انباشته از خیانت و جنایت در حق ملت ایران دارند، بر هیجان این رقابتها افزوده است. بازار تحلیل و پیشبینی و کُریخوانی هم داغ است.
۲- از عدهای بیوطن که بگذریم، قاطبه ملت ایران مشتاقند تیم ملی در جام جهانی قطر چنان بدرخشد که «ساوت گیت» و «گرگ برهالتر»، سر مربیان تیمهای انگلیس و آمریکا، به احترام تیم ملی ایران کلاه از سر بردارند. چرا که نه؟! این رویا پردازی نیست، اگر چه که رویاپردازی، به خودی خود هم -به عنوان مقدمه پیروزی و پیشرفت- ارزشمند است. نمایندگان ملت ما بارها در حوزههای مختلف، با موفقیت خود کاری کردند که مقامات عنود آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی در برابر نام ایران سر فرود آورند و کلاه از سر بردارند. ورزش و فوتبال ما هم، به شرط پایبندی به لوازم موفقیت (غیرتمندی، احساس تعهد، باورمندی، برنامهریزی، اهتمام و سخت کوشی، نظم پذیری و رعایت همه موازین) میتواند همان موفقیتهای غیر قابل باور در حوزههای دیگر را در بستر زمان تکرار کند.
۳- جا دارد اهل فن بررسی کنند که چرا تیم فوتبال ما، مانند برخی حوزههای قدرت و فناوری (و حتی ورزشی ما)، جزو ده کشور اول دنیا نشده و حرکتی پر نوسان داشته است؟ یک عامل عمده در بسیاری از موفقیتهای احترام برانگیز ملی، سلامت و همت و سختکوشی و از خودگذشتگی متولیان آن بوده است. آنها که ما را به قلهها در دنیا رساندند، نوعا کسانی بودند که همت بلند داشتند، از خودگذشتگی کردند و حتی حلالها را هم بر خود حرام گرفتند. برخلاف مستاثرانی که در برخی حوزههای مدیریتی، حرامها را هم برای خود حلال کردند، و همه همّ و غمّشان، کامروایی و کامجوییهای شخصی شد. ورزش و فوتبال هم از این قاعده کلی مستثنا نیست.
۴- شاید کسانی بگویند دل شما هم خوش است! تیم ملی ایران کجا و بازی تهاجمی و چیره شدن بر سرآمدان فوتبال دنیا کجا؟ اما ملت ما وسط همه تحقیر و تمسخرهای هدفمند قدرتها، بارها مصافهای جهانی به مراتب بزرگتری را با موفقیت پشت سر گذاشته است. ملتی که توسط زمامدارانش در دوره پهلوی تمسخر میشد و میشنید؛ «شما عرضه ساختن لولهنگ (آفتابه گِلی) را هم ندارید، چه رسد به ملی کردن صنعت نفت»، به برکت انقلاب اسلامی، جزو سرآمدان و ده- پانزده کشور اول دنیا در حوزه فناوری هستهای، موشکی، نانو، زیستی و سلولهای بنیادین، هوافضا، داروهای نوترکیب و پزشکی است. نرخ رشد علمی ایران در برخی سالهای اخیر، ۱۱ برابر میانگین نرخ رشد جهانی بوده است. ایران، پنجمین کشور پیشرو در حوزه فناوری نانو، چهاردهمین در علوم و فیزیک هستهای، سیزدهمین در دنیا و دومین در منطقه از نظر تولیدات زیست فناوری، جزو ۱۴ کشور دارای توانایی غنیسازی اورانیوم و ۱۳ کشور دارنده چرخه کامل سوخت هستهای است. ایران در جمع ۱۱ کشور دارای فناوری ساخت و پرتاب ماهواره قرار دارد.
۵- اما این فهرست، همه موفقیتهای خیرهکننده نمایندگان ملت ایران نیست. در جهان تک قطبی شده پس از فروپاشی بلوک شرق، که جبهه «صهیونیسم مسیحی» با تجاوز و جنایت و اشغالگری، روی مغولها را سفید کرده بود و سودای جهانگشایی تمام عیار داشت، این ایران هوشمند و قدرتمند و متحدان او بودند که با موفقیت در برابر یاغیگری «آمریکا و انگلیس و اسرائیل» ایستادند. مصاف پیروز با رژیم متجاوز صدام که بیش از چهل دولت پشت او بودند، یک جنگ جهانی نابرابر بود. پس از آن هم جبهه مقاومت به رهبری ایران توانست «جنگ جهانی سوم و چهارم» ادعایی تئوریسینهای صهیونیسم مسیحی را مغلوبه کند. این مقاومت شجاعانه و تهاجم متقابل، در حالی بود که اردوگاه غرب در تاخت و تاز بیحد و مرز خود، به مرزهای شرق روسیه و مرزهای جنوبی چین رسیده بود و خاورمیانه به عنوان کانون انرژی دنیا هم در آستانه سقوط کامل بود. جمهوری اسلامی ایران در این مصاف سخت، اسیر قدرتنمایی و هراس افکنی حریف نشد. نه تنها مقاومت کرد و محاصره را شکست، بلکه دیگران را هم درباره «ضرورت و جرئت و امکان مقاومت پیروز» مجاب کرد. اکنون سیاستمداران در آمریکا و غرب به جای نامگذاری قرن ۲۱ میلادی به عنوان «قرن جدید آمریکایی»، از «انتقال قدرت به شرق» و به واقعیت پیوستن «قرن جدید آسیایی» سخن میگویند.
۶- میتوان به شرط رعایت آداب و موازین، کاری کرد که سرمربی تیمهای فوتبال انگلیس و آمریکا، به احترام تیم ملی ایران کلاه از سر بردارند. این کار، سختتر از واداشتن دشمنترین دشمنان به کرنش در برابر عظمت ملت ایران در دیگر میدانها نیست؛ بخوانید:
-هرتسلهالوی، فرمانده رکن اطلاعات در ستاد کل ارتش اسرائیل، آبان ۹۴ در جمع مدیران زیر مجموعه خود: «از ابتدای انقلاب ۱۹۷۹ ایران، ما ۳ برابر رشد علمی داشتهایم، اما رشد ایران ۲۰ برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله ۳۰ سال پیش، برای ما بسیار پرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهنهاست و تبلیغات طرف مقابل میتواند روحیه اسرائیلیها را درهم بشکند».
- یوزی رابین، مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل، تیر ماه ۱۳۹۴ در جمع فعالان نیروی هوایی آمریکا: «ایرانیها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند. آنها فاتح ۱۱۰ را ساختند و به عنوان یک مهندس میگویم به خوبی کار کردهاند. با افزایش دقت این موشک و سر جنگی ۵۰۰ کیلویی، هر کدام آنها حالا میتوانند یک بلوک شهری را نابود کنند. باور کردنی نیست؛ موشکهای بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است. آنها میتوانند با موشکهای ۲۰۰۰ کیلومتری نقطه زن، اسرائیل را فلج کنند. من به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمیدارم. این دستاوردها در شرایط تحریم به دست آمده است».
- ایهود اولمرت، نخست وزیر دوره جنگ ۳۳ روزه، با اشاره به حمله سایبری بیسابقه به مراکز دولتی رژیم صهیونیستی: «ایران، کشور بسیار قدرتمندی است و دقیقا به همین دلیل، وقتی میگویند میخواهیم اسرائیل را نابود کنیم، بسیار نگران میشویم. آنها توانمند هستند و دانشمندان خوبی دارند. آنها کشور جهان سومی نیستند. من در زمان اوباما یکی از طرفداران توافق هستهای (برجام) بودم چرا که تصور میکردم میتواند مانع ایران شود. اما اشتباه بزرگ را ترامپ با خروج از توافق مرتکب شد».
-شبکه صهیونیستی آی ۲۴: «ایرانیها سالهاست به لایههای مختلف اطلاعاتی اسرائیل نفوذ کردهاند. قدرت سایبری پیشرفته ایران، با قدرت سایبری آمریکا مقایسه میشود».
-جیم ریش، سناتور آمریکایی: «ایرانیها حتی به ما اجازه ورود به اتاق مذاکرات (وین) را نمیدهند. آنها با هم مذاکره میکنند و افراد ما بیرون سالن، در میز بچهها حضور دارند و از سوراخ کلید به آنچه میگذرد، نگاه میکنند».
- ژنرال مک کنزی، فرمانده سنتکام، در نشست کمیته نیروهای مسلح در مجلس سنا: «ایران ۳۰۰۰ موشک بالستیک متنوع دارد و بسیاری از آنها قادرند به تلآویو در عمق اسرائیل برسند. در مورد رشد و کارایی قابل توجه برنامه موشکی آنها بسیار نگرانم. این نیروی موشکی، تهدید بزرگی است. ایران در ۵ تا ۷ سال گذشته، سرمایهگذاری زیادی در برنامه موشکی بالستیک انجام داده. همچنین ناوگان پهپادی ایران، از نظر سرعت، برد، دقت، مقاومت در برابر جنگ الکترونیک، و وزن کلاهک جنگی، دست کمی از موشکهای کروز ندارد».
- روزنامه «اسرائیل هیوم»: حمله به پایگاه نیروهای آمریکایی در التنف (مرز عراق و سوریه)، ضرب شست و پیام هشداری به آمریکا و اسرائیل بود. در شرایط عادی، حمله نیروهای نیابتی ایران به یک پایگاه آمریکایی، میتواند تنش قابل توجهی را برانگیزد، اما دولت آمریکا، اکنون نه انرژی و نه ارادهای برای مقابله با ایران ندارد. این حمله به تواناییهایی اشاره میکند که ایران و متحدانش دارند. ایران سعی میکند آمریکا را خسته کند و هنگامی که خسته شد، نهایتا مجبور است عراق را هم مثل افغانستان ترک کند».
-اندیشکده کوئینسی: «افراط در تحریم، آمریکا را ضعیف، و ایران را قوی کرد. تحریم نادرست، نتوانست مانع از گسترش برنامه هستهای شود، بلکه موجب تهاجمیتر شدن رفتار ایران در حملات نیابتی به نیروهای آمریکا و برخی نفتکشها و تأسیسات نفتی شد. تحریمها مانع از فعالیت شبکه نیابتی ایران نشد... انتظار کاخ سفید برعکس از آب درآمده و ایران در حال تنوع بخشیدن به اقتصاد خود و خروج از وابستگی به درآمد نفت است».
۷- دولت انگلیس که جزو سابقهدارترینها در زمینه شرارت علیه ملت ایران است، در ماجرای برجام هم از همان ابتدا دست از خباثت بر نداشت و حال آنکه دولت وقت ایران، بیشترین نرمش و انفعال را در قبال زورگوییهای غرب داشت.انگلیس، حتی پس از برجام هم حاضر به کاهش شیطنت نشد و از جمله، تحریمها را چنان ادامه داد که آقای ظریف به گلایه گفت: «بیست ماه پس از انعقاد برجام، نمیتوانیم حتی یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم». این کارشکنی در حالی بود که جان ساورز رئیسوقت سرویس جاسوسی انگلیس (عضو تیم مذاکرهکننده هستهای با ایران در سال ۱۳۸۲)، درباره اهمیت برجام گفته بود: «این توافق ظرف ۱۵ سال، ایران را به کشوری نُرمال تبدیل خواهد کرد. ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از مبانی انقلابی به کشوری نُرمالتر قرار دارد. اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. ما نیاز داریم صبر استراتژیک داشته باشیم تا به آن فرصت دهیم توسعه یابد». آن رفتار متکبرانه انگلیسیها را با روند چند سال اخیر مقایسه کنید که با وجود توقیف نفتکش انگلیسی (به تلافی راهزنی دریایی در تنگه جبل الطارق) و توقف تعهدات برجامی از سوی ایران، مجبور شدند بدهی ۵۲۲ میلیون دلاری خود به ایران را پس از چهار دهه گردنکشی صاف کنند. انگلیس و آمریکا درست در مقاطعی که ایران در تراز اقتدار خود ظاهر شد، پا پس کشیدند و شکست را به جان خریدند.
۸- روحیه خود باختگی، بدترین مصیبت برای یک ملت و عامل فلج شدن در برابر دشمنیهاست. چیرگی بر هراسافکنی دشمن، شرط پیروزی است. در واقع موضوع خطرناک، تحلیلهای فلجکننده است، نه تحریمهای فلجکننده. همین تحلیلهای تحریفآمیز بود که موجب شد دولت سابق به مدت هشت سال، گرفتار قفس تنگ مذاکرات و عبرتها و خسارتهای برجام شود. طی چند ماه گذشته، اتفاق مهمی رخ داده که نباید مغفول بماند و عادی انگاری شود. صادرات نفتی و غیر نفتی کشور بدون برجام و وFATF، تقریبا با سال ۹۶ (اوج اجرای برجام) برابر شده و حال آنکه به عنوان واقعیتی خدشه ناپذیر ادعا میشد اگر برجام وFATF نبود، صادرات نفت ایران به صفر میرسید! مفهوم این اتفاق راهبردی، کّند شدن حربه تحریمهای فلجکننده و فشار حداکثری است. این طلیعه مبارکی است. باید در سال نو که طلیعه قرن جدید هم هست، در تراز جایگاه اقتدار ایران و برای ارتقای آن برنامهریزی کرد و از کم همتی و کوته فکری یا اسیر شدن در عملیات روانی حریفان اجتناب کرد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 پیوندها و ترفندها
✍️ سید مسعود رضوی
سال نو و تعطیلات نوروزی به پایان رسید و نخستین روزهای کاری مطبوعات و مدارس، دانشگاهها و بسیاری دیگر، با آغاز ماه مبارک رمضان، مقارن شد و به این ترتیب ضیافت معنوی را نیز بدان افزود.
عید طبیعت و یافتن چنین روزی که ابتدای بهار و بازگشت جان به تن گیاه و درخت و زمین و آسمان است، از شاهکارهای کهن در معرفت ایرانی است و چنان نبوغی در این تقویم و سالشماری وجود دارد که جز ستایش و خرسندی و آفرین، نمیتوان واکنش دیگری در برابر آن ابراز داشت. در میان تمام اعیاد و گاهشماریها که سال نوین ملتها را تعیین میکند، بیتردید نوروز و ابتدای بهاران، تاج و افسر چنین روزهایی است؛ که مردم نه در سرما، یا در کافهها و فضاهای بسته یا آداب غریب، بلکه در طبیعت و با طبیعت و سبزی و سبزینگی روزگار دمخور میشوند و واپسین روز جشنهای نوروزی را یکسره در کوه و دشت و دمن و جاهای زیبا و حتی اگر نشد در پارکها و چمنزارهای نزدیک میگذرانند و این مردم را بالاترین مقام امن و عشرت جان و تن با «فراغتی و کتابی و گوشة چمنی» بوده است. باری مهین استاد و مهین سرایندة ادب پارسی به مناسبت داستانی در شاهنامه، دراینباره فرموده:
ز یاقوت سرخ است چرخ کبود
نه از آب و گرد ونه از باد و دود
به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ
روان اندر و گوهر دلفروز
کزو روشنایی گرفتست روز
ز خاور برآید سوی باختر
نباشد از این یک روش راستتر
ایا آنکه تو آفتابی همی
چه بودت که بر من نتابی همی
اینگونه، فرخنده روزی و خجسته سالی آغاز میشود که در آن نه فقیر و غنی، نه نژاد و قوم و قبیله، نه زن و مرد نه سن و سال، و هیچ فاصله و تمایز و اختلافی، شادمانی و تبسم و عشق و زایندگی را از جسم و روح مردم، از تن و جانشان نمیتواند برباید یاد دور کند. نوروز عید وحدت است، عید وصل و زایندگی، یگانگی انسان با خداوند یگانه، که تجلی آن در لحظه آغازین با نیایشی بس زیبا قرین است:
«یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول والاحوال، حول حالنا الی احسن الحال.»
اینک ماه رمضان، عید جان و روح آدمیان نیز، همچون جویباری از معانی و ارمغانهای لطیف برای صاحبان ایمان و شیفتگان شریعت به لحظههای جاری درپیوسته و کمالی برای مسلمانان عالم پدید آورده است. دو عید است و دو ضیافت که یکی پس از دیگری رسیده و به قول رئیس صاحبدلان، جناب مولانا جلالالدین شربت اندر شربت است:
بلبلی زینجا برفت و بازگشت
بهر صید این معانی بازگشت
ساعد شد مسکن این باز باد
تا ابد بر خلق این در باز باد
آفت این در هوا و شهوت است
ورنه اینجا شربت اندر شربت است
این دهان بربند تا بینی عیان
چشم بند آن جهان حلق و دهان
چون ز تنهایی تو نومیدی شوی
زیر سایهی یار خورشیدی شوی
رو بجور یار خدایی را تو زود
چون چنان کردی خدا یار تو بود
آنک در خلوت نظر بردوختهست
آخر آن را هم زیار آموختهست
آن درختی کو شود با یار جفت
از هوای خوش ز سر تا پا شکفت
زانک بیگلزار بلبل خامش است
غیبت خورشید بیداریکش است
عید زمینی و آسمانی ایرانیان در این ماه متجلی شده و با انطباق فرخندگی بر فرخندگی، آمادة کار و فعالیت و تأمل و عبادت باید بود: مهربانا خانه را خالی مکن یار آمده است…
اما به جز این تذکر و تبریک، در ایام و هفتههای اخیر، مطالبی در این سو و آن سو، خاصه از طریق شبکههای مجازی پراکنده شده و موضوعی تفرقهافکنانه و ناموزون را اشاعه میداد. جالب آنکه یک خبرگزاری هم بدان توجهی نشان داده و با باز تولید همان مطالب مجعول، وجاهتی بدان بخشیده و از وجاهت خود کاسته بود. موضوع از این قرار است که گویا جمع عظیمی از مهاجران افغانستان، غالباً مردان بدون زنان و بدون همراهی خانوادههایشان وارد ایران شدهاند و عنقریب است که ترکیب جمعیتی!! را به هم زده و خطری بزرگ بیخ گوش مردمان این مناطق به وجود آمده است!
نویسنده مجعول این مقاله با دادن آمارهای اغراق شده و به کلی نادرست، مهاجران و ملت بزرگ همسایهمان را که ریشههای ژرف همپیوندی زبانی و دینی و فرهنگی و تاریخی با ایشان داریم را همچون جماعتی سلفی و طالبانی که متحدان داعش و غیره هستند معرفی کرده و سپس آسمان را به ریسمان بافته، از کووید و سخنرانی بایدن و جنگ احتمالی چین در تایوان و موضوع روسیه و اوکراین و نزدیکی اسرائیل به عربها و خلاصه هر چه موروموریانه در فکرش جفتگیری کردهاند، شاهد آورده تا ثابت کند این برادران و مردمان همسایه ما دشمنانی بالفعل و خطرناکتر از هر خطر دیگری در جهان و منطقه هستند و همه به خواب رفتهاند.
نوشته مذکور طبعاً هیچ ارزش تحلیلی، رسانهای، استنادی و یا انتقادی ندارد. حتی خواندن آن وقت تلفکردن است، اما شگفت آنکه در طول دو روز ۱۳ بار از طریق افراد و شبکههای اجتماعی برای من ارسال شد و یک مورد هم در ضمن مطالب یک خبرگزاری آن را مشاهده کردم. اندکی بعد، فیلمهایی شامل جابجایی مردان افغانستان با وانتبارهایی که معمولاً در آن کشور استفاده میشود و اتفاقاً در مرزهای جنوبی، یعنی پاکستان فراوان است، پیاپی نشر شد و در ذیل آن نوشته بود: هجوم بیامان لشکریان طالبان و داعش به ایران و …، آنچه غمانگیز و شگفتآور بود، تعدد وکثرت بازدیدکنندگان از مطلب مجعول و تصاویر مخدوش بود که نشانگر آمادگی جامعه برای پذیرش چنین موهومات و القائات خطرناکی را دارند. درست در هنگامه و زمانی که زیر بار فشار روانی و تعصبات زشت و نابخردانه کوردلان و متحجران، تنها جشن شادمانی مردم افغانستان که در سراسر منطقه و آسیای میانه و صدها اقلیم و سرزمین دیگر موجب انبساط و پیوند و مهر و رضایت میان مردم است و دولت طالبان آن را ممنوع و تعطیلاتش را لغو کرده و مراسم بیمخاطره و زیبای آن را برچیده است، یکباره چنین مطالبی به صورت سازمان یافته و با گستردگی عجیبی منتشر شده و به افکار عمومی القا میشود.
شاید برخی از منسوبان و در پیوستگان به دولتهای دیگری که از نزدیکی بیشتر میان ملتهای ایران و افغانستان و تأثیرگذاری فرهنگ و آرمانها و آداب و عقاید ما بر ملت برادر و همسایه واهمه دارند، متوجه شدهاند که تا چه حد درآمیختگی فرهنگی ملتهای پارسی زبان میتواند موجب تقویت همه آنها شده و اگر این پیوندها مدیریت شود و به صورت سیستماتیک، همراه با آیندهنگری و دوراندیشی صورت گیرد، به جای خطرات ترویج تروریسم سلفی و خون و خونریزی میان مسلمانان و همسایگان، متحدانی بالقوه، دوست و برادر و خواهر خواهیم یافت. چه کسی میتواند چنین پیوندی را بگسلد؟ حتی اگر برای حفظ منافع بندری بیتاریخ و نوظهور در جنوب شرقی کشور همسایه ما باشد یا در ریگزارهای تازه به دوران رسیدگان و شیوخ خلیجفارس و تعجبآور نیست اگر همینها پول و پلهای خرج کنند تا فرهنگ ایران و پارسیگویان و ملتهای دیرین را به دشمنان نوین بدل سازند. آرزوهاشان مدفون باد.
شرف مرد به کوشش بود و زحمت و مُزد
بیشرف، می بستاند همه را همچون دزد
🔻روزنامه اعتماد
📍 زنان و نقض ابتداییترین حقوق
✍️ آذر منصوری
سالهاست که بهدلیل نگاههای متحجر و طالبانزده، زنان ایران اجازه تماشای فوتبال را در استادیومها ندارند و متاسفانه هرگونه تلاش برای تغییر این نگاه قبل از آنکه به امید معنادار بینجامد، به بنبست ختم میشود؛ درحالی که این شکل از سیاستگذاری که برای شهروندان در هر حرکت اجتماعی ولو کوچک و ابتدایی تصمیمگیری شود، به تحقیر آنها ختم شده و حس خشم توام با نارضایتیهای رو به تزایدی به دنبال داشته است. تبعات و تاثیرات منفی این ممانعتها و تصمیمگیریهای سختگیرانه در جامعه کمتر از مشکلات معیشتی و اقتصادی نیست و علاوه بر نارضایتیهای اجتماعی مستمر، بر گسستهای بین حاکمیت و جامعه نیز میافزاید. راهی نیست جز آنکه حاکمیت در همه عرصههای سیاستگذاری عمومی کشور، حق تشخیص، تصمیمگیری و انتخاب را به شهروندان بدهد. ممانعت از ورود زنان به استادیوم نقض ابتداییترین حق انتخاب زنان و دختران ایران است.
این حق اگر حتی مطالبه یک نفر باشد باید اعاده شود، چه برسد که امروز به یکی از مطالبات جدی قاطبه زنان و دختران ایران و چه بسا مردان ایران تبدیل شده است. متاسفانه جریانی جزمگرا که کمترین اعتباری به خواست مردم به عنوان اصلیترین عامل مشروعیت نظام ندارد، با مقاومت در برابر خواست مردم، بذر نفرت میپراکند و خشم درو میکند، بیآنکه توجه داشته باشد که با این نوع محدودیتها منافع ملی و آبروی کشور را قربانی تمامیتخواهی و خودسریهای خود میکند. اتفاق مشهد نه تنها هتک حرمت زنان و دخترانی بود که به اشتیاق دیدار تیم ملی خود به استادیوم رفته بودند، بلکه اهانت به نماد رأفت و مهربانی مذهب ما بود که جزمگرایان عبوس مشهد به نام او، مشهد را به نماد تحجر و واپسگرایی دین اسلام و مذهب شیعه تبدیل کردهاند. من در نامه مورخ ۲۸ دیماه ۱۴۰۰ به ریاست محترم جمهوری درباره مسائل و مشکلات ورزشی کشور نگرانیها و تهدیدهای پیش روی فوتبال ایران را برشمردم و پیشنهاداتی نیز ارایه کردم و همچنان نیز معتقدم تنها راه جبران ظلمی که به زنان و دختران مشهد شده است برخورد قاطع با آمران و عاملان خشونت بهکار رفته علیه آنها و حل قطعی حضور زنان در ورزشگاهها بدون هر گونه بازی با افکار عمومی و نهادهای بینالمللی است. حادثه مشهد و واکنشهای اعتراضی فراگیر پس از آن نشان داد که این مطالبه تا چه حد جدی است و مقاومت در برابر آن نه تنها مقاومت در برابر نیمی از جمعیت کشور که مقاومت در برابر خواست قاطبه مردم ایران است. مباد که دختر آبی دیگری قربانی این خودسریها و سقفهای شیشهای مقابل زنان و دختران فوتبالدوست ایران شود. در بخشی از نامه خطاب به رییسجمهوری تاکید کردم: «جناب رییسجمهور! وقت تنگ است و فرصتهای عمل محدود. پس از شما میخواهیم با اتخاذ این سه تصمیم عاجل از افتادن ورزش ایران به ورطهای که جز خسارت برای ایران و غصه برای ایرانیان سرانجامی نخواهد داشت، جلوگیری کنید. تا اینجای کار، خروجی سیاستها و روند اقدامات مجموعه حاکمیت در این چهل سال به جایی رسیده است که امروز صدها هزار ورزشکار حرفهای کشور از حداقلهای امکانات و معیشت بهرهمند نیستند، بخش عمده ساختارهای مدیریت ورزش کشور درگیر ناکارآمدی و فساد شده و قهرمانان ورزشی ایران خود را در معرض تصمیم به مهاجرت یا انزوا میبینند و اکثرا امیدی به بهبود شرایط در آینده ندارند. مهاجرت و پناهندگی چندین ورزشکار سرشناس که سرمایههای این جامعه بودند و عملکرد ما و شما باعث شد که امید خود را به موفق ماندن در این کشور از دست بدهند، ازجمله نتایج تلخ آن روند است. محروم شدن باشگاههای بزرگ فوتبال کشور از لیگ قهرمانان آسیا مثال دیگری است که به خوبی نشان میدهد ورزش این مملکت تا چه حد قربانی مشکلات و اشکالات مدیریتی و حاکمیتی شده و هواداران پروپاقرص آن تیمها را مایوس و دلسرد ساخته است.» مطالباتی است که امیدوارم تا دیر نشده به آن توجه و به آن پاسخ در خور داده شود تا زنان ایرانی بتوانند از ابتداییترین حقوق خود بهرهمند شوند.
🔻روزنامه شرق
📍 قشریگری و تسخیر دولت
✍️ کیومرث اشتریان
شاید قشریگری و عوامزدگی در همه جوامع وجود داشته باشد، اما مهم این است که در ایران به آن اجازه میدهند که دولت و نظام تصمیمگیری را تسخیر کند. قشریگری با ظاهری مقدسمآب به هراسافکنی در مراکز مهم میپردازد، سایه سنگینی را بر تصمیمگیری دولتی میافکند و از طریق همین سایه هراسآلود، نظام سیاستگذاری را مختل میکند. حادثه مشهد متأسفانه یک استثنا در نظام تصمیمگیری ما نبوده و نیست؛ در ممیزی کتاب، فیلم و موسیقی، در ممیزی رسانههای رسمی و در ممیزی گرایشهای سیاسی توسط نهادهای اصلی، قشریگری اصلیترین گرایشی است که بر کرسی تصمیم مینشیند. مقدسمآبی، تظاهر و ریاکاری، سازوکارهای رسمی و غیررسمی را درمینوردد و نظام تصمیمگیری رسمی را تسخیر میکند. قشریگری، روح و روان و عقل تصمیمگیران و صاحبان قدرت را میرباید. اساسیترین حیله مقدسنمایان بیهنر این است که دستگاه شناختی و دیدگاه معرفتی مسئولان و متنفذان را به «حصار هراس» درمیآورند. هراس، منطق تصمیمگیری را در انسان مختل میکند و آنقدر ظرفیت دارد که مقامات اصلی تصمیمگیر را به همهچیز و همهکس بدبین کند و تصمیماتی بگیرد که با بدیهیات منافع ملی، با حیثیت نظام، با سیاست خارجی و با آبرو و اعتبار ایران مغایر باشد. متأسفانه چنین گرایشهای قشری عملا سبب شده است در برخی حوزهها فاصله عمیقی بین نظام سیاسی و مردم پدید آید و دغدغههای شمار وسیعی از مردمان، پایبند قلیلی از قشریون شود. اینها نهتنها نهادها را بلکه حتی دانشهای فقه، سلامت و سیاست را هم به تسخیر درمیآورند. این سه دانش با توجه به تأثیرگذاری عمیقی که در تودهها دارند، در معرض خطر قشریون هستند. دانشمندان این رشتهها نیز در معرض همین خطرند. قشریون بیش از هر بخش دیگری در جامعه در معرض بازیخوردن از سیاستبازان حرفهای و تبدیلشدن به پیادهنظام سازمانهای جاسوسی هستند. قشریگری در دل مدیران هراس میافکند و آنها را نسبت به عواقب بیتوجهی به انگیزههای اقلیت مقدسمآب هراسان میکند. برخی مدیران ضعیفالنفس به جای در نظر گرفتن منافع عمومی، به انگیزههای این اقلیت چشم دارند و تصمیمهای خود را با میزان آنان تنظیم میکنند؛ بدون اینکه حتی دستور مستقیمی از آنان بگیرند. جلوگیری از ورود بانوان به ورزشگاه در مشهد یک استثنا در نظام تصمیمگیری ما نیست، بلکه چنین روشهایی به یک قاعده و غده در نظام تصمیمگیری تبدیل شدهاند. بسیاری از مدیران هیچ اعتقادی به آنچه تحت تأثیر این اقلیت قشری انجام میدهند ندارند، بلکه برای حفظ میز و موقعیت خود چنین میکنند. به قول یک دانشجوی تیزبین: «اینها به ما گیر میدن که بهشون گیر ندن»؛ به همین سادگی. کافی است ببینیم مسئولان پخش سیما با چه میزان بالایی از احتیاط و وسواس، برنامه سادهای همچون مراسم قرعهکشی بازیهای جام جهانی در قطر را پوشش میدهند و کام طرفداران چنین برنامههایی را تلخ میکنند که مبادا صدای اقلیتی درآید. این تنها یک نمونه از هراسانگیزی قشریگری است که به رسانه خلاصه نمیشود و سیاست، فرهنگ، سلامت، مدیریت و حتی اقتصاد را هم در بر میگیرد. این پدیده به تدریج مردم بهویژه لایههای غیرسیاسی را در برابر حکومت قرار میدهد. از اینرو است که براندازان از شوق تحریم احتمالی «فیفا» به وجد آمدهاند. اینکه مسئولان تأثیرگذار به عواقب بدیهی این پدیده مخرب بیتوجه هستند، به این دلیل است که اغلب خود یا نهادهایشان به تسخیر قشریون درآمدهاند. دولتهای هاشمی، روحانی و احمدینژاد در معرض این پدیده بوده و دولت رئیسی هم تحت تأثیر همین سایه هراسانگیز است. همه دولتهای پیشین در برابر قشریگری مقدسمآب به معنی واقعی کلمه شکست خوردهاند. مصادیق آن بهویژه در سیاستهای فرهنگی نمایان بوده است. در همه جوامع قشریگری و عوامزدگی وجود دارد، اما نکته مهم در جمهوری اسلامی این است که این پدیده بهراحتی ساختارهای تصمیمگیری رسمی را تحت سلطه خود درمیآورد، تشکیلات دارد، سازمان عرفی غیررسمی دارد و در برابر فاجعههایی که در دیپلماسی عمومی میآفریند پاسخگو نیست و در هنگامههای حادثه رنگ عوض میکند و مسئولیت عواقب بهوجودآمده را گردن دیگران میاندازد. در همه جوامع قشریگری و عوامزدگی وجود دارد، اما نکته مهم این است که این پدیده در ایران نهتنها در حوزههای فرهنگی، بلکه بهویژه در سیاست سلامت، سیاست خارجی، سیاستهای امنیتی و سیاست رسانهای نیز تأثیرگذار است. ایکاش حادثه مشهد یک توطئه یا استثنا بود. به باور من این حادثه نه یک توطئه و نه یک استثنا، بلکه یک قاعده و غده در نظام سیاستگذاری ماست؛ قاعده و غدهای که بر اساس آن معمولا افراطیترین نظرات و گرایشها وارد دستور کار قدرت میشود و نظام تصمیمگیری را تحت تأثیر خود قرار میدهد. این در حالی است که این گرایشهای قشری، هم در جامعه و هم در میان نخبگان در اقلیت هستند و تنها هنرشان نفوذ مستقیم و غیرمستقیمی است که در دستگاهها و نهادها و بیوت دارند. اینان اما این ظرفیت مخرب را دارند که با دامنزدن به کینهها، «آلترناتیوی زرد» برای جمهوری اسلامی در میان تودههای جامعه گسترش دهند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 توافق در وین؛ خیلی دور، خیلی نزدیک
✍️ امیرعلی ابوالفتح
امیرعبداللهیان وزیر خارجه کشورمان در گفتوگوی تلفنی خود با گوترش گفت که به توافق در وین نزدیک هستیم. فقط هم صحبت از وزیر خارجه ایران نیست. تقریبا همه طرفها یعنی روسیه، چین، اتحادیه اروپا و آمریکا کم و بیش همین حرف را زده و تاکید کردهاند که مدت زیادی تا توافق نمانده است. در عین حال صداهایی نیز شنیده میشود مبنی بر اینکه ممکن است توافق به دست نیاید یا به زودی حاصل نشود. از این جهت صحبت امیرعبداللهیان یک واقعیت است که مذاکرات میتواند طی چند ساعت یا چند روز به نتیجه برسد به شرط اینکه آمریکاییها حاضر باشند، به تمام تعهدات خود عمل کنند.
صحبت این است که همه تحریمهای بعد از هشتم می ۲۰۱۸ برداشته شود. یکی از این تحریمها هم تحریمهای سپاه است که در داخل آمریکا مخالفان جدی و قدرتمندی دارد. به نظر میرسد که اگر این شرط ایران تحقق پیدا نکند، توافق یا به دست نمیآید و یا به زودی حاصل نمیشود.
آنطور که از مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران متوجه میشوم، ایران بحث سپاه را به طور مستقیم مطرح نمیکند. ایران میگوید هر تحریمی که بعد از هشتم می ۲۰۱۸ اعمال شده باید به نقطه اول برگردد. این حرف اصولی ایران است و ممکن است که منظور سپاه باشد، بسیج، دفتر رهبری، پتروشیمی، نفت، خودروسازی، بانک مرکزی و… باشد. ایران اصرار داد که اگر قرار است همه چیز به قبل از روزی که ترامپ از برجام خارج شد، برگردد آمریکا هم باید به تعهدات خود برگردد و یکی از تعهدات این بوده که هیچ تحریم جدیدی اعمال نشود. قرار گرفتن نام سپاه در فهرست تروریستی وزارت خارجه آمریکا بعد از فرمان اجرایی ترامپ بود و بنابراین این خواسته ایران اصولی است. آمریکاییها اما اینطور وانمود میکنند که همه چیز بستگی به مساله سپاه دارد و اگر این موضوع حل نشود، توافق نخواهد شد. این تبلیغاتی است که طرف مقابل میکند اما واقعیت این است که ایران میخواهد همه چیز به نقطه اول برگردد و این شامل تحریمهای سپاه نیز است. البته رابرت مالی چند روز قبل گفته بود که اگر ما سپاه را هم از فهرست تروریستی خارج کنیم تحریمهای سپاه به جای خود باقی میماند. این هم حرف درستی است چون سپاه قبل از آن هم با تحریمهایی مواجه بود. همین که آمریکا بخواهد سپاه را از فهرست تروریستی خارج کند اما تحریمهایش را برندارد نیز یک نوع عقبنشینی است که البته نمیدانیم نظر ایران را جلب کرده یا خیر. نمیدانیم که مساله سپاه چقدر مهم است و یا اینکه اگر این مساله حل شود، مشکلات دیگری هم باقی است. اینها اطلاعاتی است که در اختیار رسانهها گذاشته نمیشود. همین قدر میدانیم که توافق نمیشود مگر آنکه بر سر همه چیز توافق بشود. یک موضوع هم حل نشده بماند چه سپاه باشد یا چیز دیگری، توافق به دست نخواهد آمد. الان هم که توافق نشده میتوان مطمئن بود که همه اختلافات برطرف نشده و نمیدانیم که اختلافات کی برطرف خواهد شد.
بهترین وصف برای این شرایط خیلی دور، خیلی نزدیک است. یعنی هم میتواند عنقریب باشد و با همان سرعتی که ترامپ امضای آنچنانی خود را پای کاغذ گذاشت، انجام شود و هم میتواند طول بکشد. به هر حال حدودا بیش از یک سال از عمر دولت بایدن گذشته و پنج، شش ماه هم از دولت آقای رییسی گذشته و توافق به دست نیامده است. بنابراین این روند ممکن است در ماههای آینده هم به درازا بکشد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تولید دانشبنیان؛ چگونه؟
✍️ حسین سلاح ورزی
برای رسیدن به تولید دانشبنیان که شعار سال به شمار میرود، مسیری سخت و طولانی در پیش داریم. تولید دانشبنیان سه رکن اساسی دارد: «قرار گرفتن در زنجیره ارزش جهانی تولید و تجارت»، «جابهجایی ساده و مطمئن نهادههای تولید در اکوسیستم تولید و تجارت» و «زیربنای انسانی.»
قرار گرفتن در زنجیره ارزش جهانی تولید و تجارت از دو جهت برای تولید دانشبنیان حائز اهمیت است. اول اینکه تولید دانشبنیان بهشدت نسبت به صرفه ناشی از مقیاس حساس است و تنها در سطح یک بازار جهانیشده به لحاظ اقتصادی معنادار خواهد شد و دوم اینکه رقابتپذیری تولید دانشبنیان نیاز به استفاده بهینه از انباره دانش و فناوری موجود بشری برای کنترل هزینهها دارد. درواقع تعقیب ایده «خودکفایی» از سوی مسوولان در کنار روابط پرتنش با جهان موانع اصلی قرار گرفتن ایران در زنجیره ارزش جهانی تولید و تجارت است و یکی از موانع پیشروی تولید دانشبنیان.
جابهجایی ساده و مطمئن نهادههای تولید بیش و پیش از هر چیز به کیفیت حکمرانی اقتصادی بازمیگردد. اساس این جابهجایی علامتدهی سیگنال بهرهوری به سرمایه است و انتقال این علامت از طریق نظام قیمت و نظم طبیعی بازار صورت میگیرد. اگر میخواهیم سیگنال بهرهوری هادی تصمیمات بازیگران نظام اقتصادی ایران باشد، باید دولت از اخذ مالیات تورمی بیرویه، مداخله در نظام قیمتی و نظم طبیعی بازار جدا خودداری کند.
همچنین جابهجایی سریع و راحت نهادههای تولید نیازمند عرضه خدمات عمومی با کیفیت در حوزه اقتصادی است که استانداردهای حاکمیت شرکتی، ضمانت اجرایی قراردادها، کارآیی بازار داراییهای نامشهود و بازارهای مالی، بهویژه بازار ریسک (که در حال حاضر در ایران عملا وجود ندارد) ارتقا یابد.
از سوی دیگر درباره زیربنای انسانی هم باید مراقب باشیم که گرفتار اشتباهات محاسباتی نشویم. بسیار ناصحیح است اگر قرار باشد هر فارغالتحصیل مقطع تحصیلات تکمیلی هر دانشگاه بیکیفیتی را سرمایه انسانی در نظر بگیریم. سرمایه انسانی ملتی مرفه با تحصیلات ابتدایی و متوسطه با کیفیت، دانشگاههایی در اتصال به شبکه جهانی نهادهای آکادمیک و فرهنگ و جامعهای آزاد و پویا و شکوفا است که قادرند تنازعات طبیعی تعاملات اجتماعی را به تعادل ظریفی از همکاری و رقابت تبدیل کنند.
در جمعبندی حرکت به سوی تولید دانشبنیان جهتگیری خوبی است؛ اما مقیاس این هدفگذاری سال نیست؛ دهه و نسل است.
مهمترین باید و نبایدهای موضوع هم در حال حاضر به دولت (در معنای وسیع کلمه) بازمیگردد:
نخست: دولت باید از ایجاد تنش در سطح بینالمللی پرهیز کند و با جامعه بینالملل راه صلح و دوستی پیش بگیرد.
دوم: از دخالت در نظم طبیعی بازار و نظام علامتدهی قیمت و توزیع سوبسید فلهای و وضع موانع ساختاری در تجارت داخلی و خارجی خودداری کند.
سوم: از کارفرمایی و حمایت مستقیم پروژههای هایتک جدا خودداری کند. اما آیا چنین توانی در بدنه حاکمیت وجود دارد؟ در فقدان چنین ملزوماتی آنچه اتفاق میافتد، صرفا تضییع منابع ملی نخواهد بود؟
چهارم: از حیف و میل اموال ملی و بر هم زدن نظم بازار از طریق توزیع وام کمبهره و تسهیلات مشابه میان شرکتهای مدعی تولید دانشبنیان بهشدت پرهیز کند.
پنجم: از مداخله در تنظیم هنجارهای فرهنگی و اجتماعی دست بکشد و اجازه دهد «بازار آزاد ایدهها» مانند تمام کشورهای توسعهیافته ساختارهای اجتماعی و فرهنگی را شکل دهند. امر خصوصی جمعی و اجتماعی را به رسمیت بشناسد، امر سیاسی را زیرمجموعه امر اجتماعی ببیند و نه برعکس و به خاطر داشته باشد سیاستمداران نه میتوانند و نه شایستهاند که همزمان نقش رهبران و گروههای مرجع اجتماعی و فرهنگی جامعه را ایفا کنند.
ششم: در کنار این موارد بهبود کیفیت خدمات عمومی برای ارتقای ضمانت اجرایی قراردادها و توسعه و ارتقای کارآیی بازارهای دارایی نامشهود و بازار ریسک را در دستور کار قرار دهند.
با تعقیب چنین مسیری میتوان امیدوار بود که در مقیاس ۲ تا ۳ دهه، کشور جایگاه قابل ملاحظهای در اکوسیستم تولید دانشبنیان پیدا کند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست