نام مکفارلین اما به یک ترم سیاسی بدل شده و یادآور سفر محرمانه برای یک معامله است. ایران در جنگ با عراق به سلاح نیاز داشت و آمریکا به دنبال آزادی گروگانهای خود در لبنان بود و مقام آمریکایی با گذرنامۀ ایرلندی به تهران آمد. ماجرا اما از این فراتر رفت و به خاطر واریز عواید معامله به حساب دولت انقلابی نیکاراگوآ در آمریکا به «ایران – کنترا» شهرت یافت. سفر لو رفت و جنجالی هم در ایران بر پا شد منتها با دخالت امام خمینی و تصریح بر اعتماد به مقامات کشور و بدون ذکر نام اما مشخصا معطوف به هاشمی رفسنجانی چون صحنهگردان و طرف مورد انتظار برای مذاکره بود، منتقدان مجالی نیافتند.
قبل از آن که زمزمهها علنی شود این خود هاشمی رفسنجانی بود که در سخنرانی به مناسبت ۱۳ آبان در سال ۱۳۶۵ به این سفر اشاره کرد.
دو روز قبل البته مجلۀ عربی «الشراع» چاپ بیروت در شمارۀ دوم نوامبر ۱۹۸۶ خبری در این باره درج شده بود اما در آن زمان مانند امروز نبود که به طرفه العینی خبر بازنشر شود.
عصر ۱۳ آبان ۱۳۶۵ و در اجتماع مقابل سفارت سابق آمریکا در تهران هاشمی رفسنجانی ناگهان موضوع سخنرانی را به سفر مکفارلین تغییر داد و گفت او با گذرنامۀ ایرلندی به نام «شون دولین» به تهران آمده بود.
روشن شد که او همراه یک فروند هواپیمای حامل سلاح وارد تهران شده بود. چند ماه بعد هاشمی رفسنجانی به کیهان هوایی گفت: «شاید ۱۰ بار یا ۲۰ بار از از مسئولان کشور شنیده باشید که ما به هر حال از جیب همین غربیها، دلالها یا کمپانیهای غربی آنها را بیرون میآوریم با واسطه، بیواسطه گرانتر و گاهی ارزانتر.»
رییس وقت مجلس ایران از واسطهای نام نبرد اما بعدها اسامی دلالان هم بر سر زبانها افتاد: منوچهر قربانیفر و عدنان قاشقچی که قطعات هواپیمای اف-۱۴ و موشک هاگ و انواع سلاح خریداری کرده بودند.
هاشمی رفسنجانی همچنین گفته بود مکفارلین همراه خود سه هدیه آورده بود: کیک، کلت و یک انجیل که رونالد ریگان، رییسجمهوری آمریکا، آن را امضا کرده بود.
در ایران بحران فرونشست چون امام خمینی در روز اول آذر ۱۳۶۵ گفتند: «یک مقام عالیرتبه به قول خودشان از آمریکا به طور قاچاق و با تذکره [گذرنامه] جعلی وارد ایران میشود؛ در صورتی که ایران نمیداند چیست. به مجرد اینکه اعلام میشود از مقامات آمریکاست در یک جایی او را تحت نظر قرار میدهند و محبوس میکنند و با هر کس خواست ملاقات کند، ملاقات نمیکنند.»
رهبر فقید انقلاب در ادامه به هشت نمایندۀ منتقد دولت در مجلس هم که در این باره قصد سؤال از وزیر خارجه را داشتند نهیب میزنند: «لحن شما از اسراییل تندتر است. چه شده است که این طور شدهاید؟» در میان این نمایندگان، چهرههایی چون جلالالدین فارسی، سیدکمالالدین نیکروش، فهیم کرمانی و سیدمحمد خامنهای بودند.
در آمریکا اما این ماجرا از زاویهای دیگر خبرساز شد. نه به خاطر تلاش برای برقراری رابطه با ایران یا آزادی گروگانها بلکه به این سبب که فاش شد عواید حاصل از فروش سلاح در اختیار ضد انقلابیون نیکاراگوآ قرار گرفته بود. به این صورت که ایران پول اسلحه را به حساب بانک لیکرسورس در ژنو واریز کرد و «اولیور نورث» امکان برداشت آن را داشته ولی به جای آن که مازاد پول را برگرداند به حساب دوستان نیکاراگوئهای خود واریز کرده بود. (سرهنگ نورث هم در آن زمان در حلقۀ مشاوران ریگان بود و بعدها رییس انجمن ملی اسلحه آمریکا شد.)
افشای این ماجرا موجب تشکیل کمیسیونی به دستور ریگان شد که به خاطر ریاست سناتور تاور به کمیسیون تاور مشهور شد. گزارش نهایی آن اما چنان بر مکفارلین گران افتاد که روز ۲۲ مارس ۱۹۸۷ با خوردن ۲۰ تا ۳۰ قرص والیوم اقدام به خودکشی کرد که البته به مرگ او نینجامید.
ماجرای مکفارلین دو نقطۀ مبهم و آمیخته به شایعه داشت: یکی این که قصه را اسراییلیها لو دادند. ظاهرا به این خاطر که ایران سلاحهای اسراییلی را پس فرستاده بود. هاشمی رفسنجانی در ۱۷ فروردین ۱۳۶۶ گفت: «وقتی متوجه شدیم اسراییلیها دخالت دارند جلوی تخلیه را گرفتیم و گفتیم برگردانند.»
موضوع دوم شایعۀ نقش سیدمهدی هاشمی برادر داماد آیتالله منتظری در افشای خبر بود که در تأیید و تکذیب آن سخنان متعددی گفته شده است.