شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 11:15:38 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 قاچاق و سوالات بی‌پاسخ/ تامین‌کنندگان منابع مالی قاچاق چه افرادی هستند؟
✍️ جمشید عدالتیان شهریاری
در تمام اقتصادهای دنیا، بحث قاچاق و فعالیت‌های اقتصادی غیرمجاز و پنهان وجود دارد و دولت‌ها تلاش می‌کنند در سطوح مختلف با آن مبارزه کنند اما در اقتصاد ایران متاسفانه گستردگی قاچاق بسیار بالاتر از آمارهای جهانی است و این نشان می‌دهد که ما باید برای عبور از این شرایط راهی جدید پیدا کنیم.

کدام کالاها به کشور قاچاق می‌شوند؟ مبادی ورودی آنها کجاست؟ چرا راه‌هایی که تاکنون برای مقابله با قاچاق در نظر گرفته شده پاسخگو نبوده‌اند؟ چرا مصرف‌کنندگان با وجود ممنوعیت واردات همچنان ترجیح می‌دهند که از این کالاهای قاچاق استفاده کنند؟ و البته از همه مهم‌تر این سوال است که تامین‌کنندگان منابع مالی قاچاق چه افرادی هستند؟

وقتی ما می‌گوییم که در طول سال چند میلیارد دلار قاچاق کالا در کشور وجود دارد، یعنی نمی‌توان انتظار داشت که این ارقام از سوی کوله‌بران یا ته‌لنجی‌ها به ثبت رسیده باشد. اگر قصد داریم با قاچاق فعلی مبارزه کنیم باید ببینیم چه افرادی تامین‌کننده این منابع مالی برای قاچاق هستند و با توجه به اینکه تعداد افرادی که بتوانند این حجم از پول را وارد قاچاق کنند زیاد نیست، مقامات می‌توانند برای آن راهکارهایی پیدا کنند.

واقعیت این است که وضعیت اقتصادی ساکنان این مناطق تحت تاثیر عوامل کوتاه‌مدت نیست و فراموشی مسائل کلان و عدم برنامه‌ریزی برای توسعه اقتصادی باعث شده که زیرساخت‌های فعالیت اقتصادی در این مناطق به وجود نیاید. کار دشوار کوله‌بری که می‌تواند برای افراد خطر مرگ داشته باشد نمی‌تواند انتخاب اول افراد باشد و تنها تحت تاثیر شرایط دشوار شکل گرفته است. پس باید با یک برنامه‌ریزی کلان و بلندمدت که تنها وابسته به یک دولت و یک دوره چهار ساله نیست و تمام دستگاه‌ها باید به شکلی بلندمدت به آن فکر کنند، کاری کرد که اقتصاد این مناطق پیشرفت کند و راه‌حل به شکل ریشه‌ای پیدا شود.

با توجه به اینکه با ورود دولت برخی کالاها در کشور ما ارزان‌تر از قیمت نهایی عرضه می‌شوند، مقدمات قاچاق معکوس آنها نیز فراهم می‌شود و در این بین هر چه قیمت ارز افزایش پیدا کند، انگیزه برای قاچاق معکوس نیز افزایش پیدا می‌کند. همانطور که ما در ارز ۴۲۰۰ تومانی با این معضل مواجه بودیم، امروز نیز باید در نظر داشت که افزایش قیمت دلار، می‌تواند انگیزه افراد و گروه‌ها برای قاچاق معکوس سوخت و برخی دیگر از کالاها به خارج از کشور افزایش دهد و اگر می‌خواهیم از این شرایط عبور کنیم، باید با قاچاق در هر دو جبهه مقابله کرد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چالش‌های اصلی بانکداری مرکزی در ایران
✍️ پرویز خوشکلام خسروشاهی
الف) یکی از چالش‌های دیرینه و مزمن بانک مرکزی، مربوط به ساختار خاص بازار ارز در ایران است. بازار ارز در غالب نظام‌های اقتصادی و در حالت متعارف خود به این صورت است که صادرکنندگان کالاها و خدمات داخلی، ارز خود را در بازار ارز به واردکنندگان کالاها و خدمات خارجی می‌فروشند. همچنین کسانی که قصد دارند دارایی‌های خود بر حسب پول داخلی را به دارایی بر حسب پول خارجی یا بالعکس تبدیل کنند، در این بازار وارد می‌شوند. واسطه این خرید و فروش هم، عموما بانک‌های تجاری و صرافی‌ها هستند یعنی اینکه بازار ارز در غالب اقتصادها و در حالت متعارف خود در قالب سیستم بانک‌های تجاری و صرافی‌ها شکل می‌گیرد. در این میان بانک‌های مرکزی نقشی در ارتباط دادن خریداران و فروشندگان ارز (صادرکنندگان و واردکنندگان) ایفا نمی‌کنند، بلکه نقش بانک‌های مرکزی اعمال سیاست‌های ارزی از طریق خرید یا فروش ارز در بازار ارز با هدف تنظیم رقابت‌پذیری بین‌المللی اقتصاد ملی است. یعنی اینکه بانک مرکزی هم از طریق خرید یا فروش ارز در بازار ارز است که به پیگیری سیاست ارزی خود اقدام می‌کند.
اما در ایران این‌گونه نیست و بانک مرکزی نزدیک نیم‌قرن است که در کنار بانکداری مرکزی استاندارد و متعارف به‌عنوان بانکدار دولت هم عمل می‌کند و ارز‌های یک ابر صادرکننده یعنی دولت (ارزهای حاصل از صادرات نفت و گاز) را از دولت خریداری می‌کند. در واقع بانک مرکزی در کنار بازار ارز متعارف، یک بازار ارز موازی که اندازه‌اش چند برابر بازار ارز متعارف است، ایجاد کرده است. علاوه بر آن در برخی مقاطع، بانک مرکزی حتی جایگزین بازار ارز متعارف هم شده است و صادرکنندگان را ملزم می‌کند که ارز در اختیار خود را به قیمت موردنظر بانک مرکزی به بانک مرکزی بفروشند و واردکنندگان را هم ملزم می‌کند که ارز موردنیاز خود را از بانک مرکزی به قیمت و مقدار مورد نظر بانک مرکزی بخرند (مدیریت و کنترل عرضه و تقاضای ارز به بانک مرکزی سپرده می‌شود). چنین ساختاری باعث خلق مشکلات مهمی در اقتصاد ایران شده است:

۱- این ساختار سبب شده است مرز میان سیاستگذاری ارزی (حیطه اقتصاد کلان) و فعالیت اقتصادی در بازار ارز (حیطه اقتصاد خرد) از بین برود و سیاستگذار ارزی خود به عامل بازار ارز مانند سایرین مبدل شود. هدف از سیاستگذاری ارزی، تاثیرگذاری بر کارکرد جاری بازار ارز به قصد پیگیری سیاست‌های کلان اقتصادی به‌ویژه تنظیم رقابت‌پذیری بین‌المللی اقتصاد داخلی است؛ اما فعالیت اقتصادی در بازار ارز، هدفش مستقیم یا غیرمستقیم انتفاع اقتصادی است. به عبارت دیگر سیاستگذاری ارزی به نوعی در پی تاثیرگذاری و تغییر جهت فعالیت اقتصادی جاری در بازار ارز است. وقتی این دو وظیفه متضاد (سیاستگذاری ارزی و فعالیت اقتصادی در بازار ارز) به یک نهاد واحد واگذار می‌شود، روشن است که کارآیی هر دو وظیفه مختل خواهد شد و اگر این نهاد واحد همان‌طور که در ایران این‌گونه است بانک مرکزی باشد اعتبار بانک مرکزی نیز پیوسته زیر سوال خواهد رفت. دیگر مشکل مهم موجود در این ساختار، وجود تداخل منافعی است که میان اهداف کلان بانک مرکزی و برخی اهداف خرد ناشی از این ساختار، تقابل ایجاد می‌کند که آن هم ضربه بزرگی به اعتبار بانک مرکزی وارد می‌سازد (عدم استقلال سیاست ارزی از فعالیت اقتصادی در بازار ارز) .

۲- چنین ساختاری سبب شده سیاست ارزی و پولی به سیاست مالی گره بخورد و به این ترتیب سیاست پولی و ارزی تابع سیاست مالی شود و استقلال بانک مرکزی عملا منتفی شود. اگر دولت ارز حاصل از صادرات خود را به جای اینکه به بانک مرکزی بفروشد در بازار ارز متعارف به فروش برساند، برایش بسیار دشوار خواهد بود که سیاست پولی و ارزی را تابع سیاست مالی خود کند و به این‌ ترتیب امکان اینکه سیاست پولی و ارزی از موضوعیت یا کارآیی بیفتد و به تبع آن اعتبار بانک مرکزی نیز مخدوش شود، فراهم نخواهد بود (عدم استقلال سیاست پولی و مالی؛ البته استقلال سیاست پولی و مالی به معنی عدم تعامل و هماهنگی میان آن دو و همچنین عدم پاسخگو بودن بانک مرکزی نیست).
۳- این ساختار سبب گره ‌خوردن سیاست ارزی و پولی به سیاست‌های رفاهی و توزیع درآمدی و توسعه‌ای دولت و همچنین خواسته‌های انتخاباتی سیاستمداران شده است. سیاست‌های پولی و ارزی، توأمان اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت را دنبال می‌کنند؛ اما سیاست‌های رفاهی و خواسته‌های سیاسی، به دنبال اهداف کوتاه‌مدت هستند. بنابراین تبعیت سیاست‌های پولی و ارزی از این سیاست‌های کوتاه‌مدت، سبب بلاموضوع یا بلااثرشدن سیاست‌های پولی و ارزی می‌شود (عدم استقلال سیاست‌های پولی و ارزی از سیکل‌های سیاسی) .

۴- در چنین ساختاری به جای اینکه عمده‌ترین صادرکننده کشور یعنی دولت، درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز را در بازار ارز به بانک‌های تجاری بفروشد و منابع ریالی مورد نیاز خود را از درون اقتصاد جمع‌آوری کند، دلارهای نفتی را به بانک مرکزی می‌فروشد و ریال مورد نیاز خود را از منابع بانک مرکزی کسب می‌کند که معادل افزایش پایه پولی است (به مفهوم چاپ پول جدید). این پدیده یکی از عوامل اصلی افزایش نقدینگی به‌ویژه از برنامه سوم توسعه به بعد است. البته بانک مرکزی می‌تواند دلارهای دریافتی را در بازار ارز بفروشد؛ اما به دلایل گوناگون معمولا این اتفاق نمی‌افتد. این پدیده علاوه بر پمپاژ مستمر پایه پولی و نقدینگی به اقتصاد، یکی از عوامل مهم قطع ارتباط طبیعی و ساختاری بخش نفت و به تبع آن ارز با بقیه اقتصاد کشور است که هر دو را دچار سردرگمی و عدم تعادل می‌کند. شوک‌های ارزی هرازچندگاهی که در اقتصاد کشور روی می‌دهد، مستقیم یا غیرمستقیم عمدتا از کانال همین پدیده اتفاق می‌افتد. با حذف این پدیده، اولا اصلی‌ترین منشأ تداخل منافع میان سیاستگذاری ارزی و معامله‌‌گری ارز در اقتصاد ایران تضعیف می‌شود و ثانیا بازار ارز عمق قابل توجهی پیدا می‌کند. عمق‌ پیدا کردن بازار ارز چون یک لنگر نوسان‌گیر مهم در میان‌مدت و درازمدت برای بازار ارز عمل خواهد کرد.
۵- در چنین ساختاری، برخی مواقع تصمیم به حذف دستوری بازار ارز متعارف گرفته می‌شود که اقدام عجیبی است. تمام دغدغه سیاستگذاران و اقتصاددانان این است که در مواردی که بازاری برای مبادله وجود ندارد (مثل مورد کالاهای عمومی، آثار خارجی، اطلاعات نامتقارن و...)، چگونه می‌توان بازار ایجاد کرد؛ اما در برخی مقاطع سیاستگذار ارزی یا دولت در کمال تعجب تصمیم به حذف بازار متعارف ارز می‌گیرد. بازار یک ابزار کارآمد و کم‌هزینه برای جمع‌آوری اطلاعات و کاهش ریسک است.

ب) یکی دیگر از چالش‌های بانک مرکزی، نداشتن ابزار اعمال سیاست پولی است. ابزارهای متعارف سیاست پولی عبارت از عملیات بازار باز، نرخ ذخیره قانونی و نرخ تنزیل است.

با توجه به تجارب موجود، امروزه مهم‌ترین و کارآمدترین ابزار سیاست پولی که توسط بانک‌های مرکزی دنیا مورد استفاده قرار می‌گیرد، عملیات بازار باز (خرید و فروش اوراق قرضه) است؛ اما در اقتصاد ایران که شاید در میان چند مورد استثنا در دنیا باشد چنین ابزاری فقط چند سال است که به جریان افتاده است. علاوه بر این طبق قانون، بانک مرکزی مجاز به خرید اوراق بدهی در بازار اولیه نیست. بنابراین حجم اوراق مالی در ترازنامه بانک مرکزی آن‌قدر بالا نیست که بتواند با این ابزار بر نرخ بهره واقعی تاثیر اساسی بگذارد و به سیاستگذاری پولی جدی بپردازد.

مضاف بر آن هنوز بخش‌هایی در بانک مرکزی نسبت به کارآمدی این ابزار سیاستگذاری پولی تردید دارند و همچنان بر کنترل مستقیم پایه پولی اصرار می‌ورزند. در ارتباط با سیاست پولی نامتعارف (خرید دارایی‌، تامین نقدینگی و تعهد به یک سیاست پولی مشخص در آینده) نیز بانک مرکزی به‌دلیل محدودیت‌های متعدد مقرراتی و اجرایی، امکان استفاده از چنین سیاستی را ندارد. به این ترتیب بانک مرکزی در ایران به‌دلیل نداشتن ابزار‌های مناسب برای اعمال سیاست پولی، از توان لازم برای کنترل نقدینگی، هدف‌گذاری تورمی، هدف‌گذاری رشد اقتصادی و پیگیری هدف مهم ثبات اقتصادی برخوردار نیست.

ج) چالش بزرگ دیگر بانک مرکزی در ارتباط با نظارت بر شبکه بانکی است. اصولا هدف اصلی از نظارت بر عملکرد نظام بانکی، مدیریت ریسک نظام بانکی با هدف کنترل و کاهش دو مشکل کژگزینی (adverse selection) و کژمنشی (moral hazard) در عملیات بانکداری است. بنابراین وظیفه نظارتی اصلی بانک مرکزی، تنظیم مقررات مربوط به مدیریت ریسک مذکور (regulation) و نظارت بر اجرای آن مقررات (supervision) است. اما به نظر می‌رسد بانک مرکزی در ایران به جای تمرکز بر این اهداف، رویکردش ریاست بر بانک‌ها (دخالت شدید در اداره امور بانک‌ها) به جای نظارت بر بانک‌ها است. بنابراین به‌دلیل رویکرد ریاستی بانک مرکزی به جای رویکرد نظارتی با مختصاتی که بیان شد، هزینه نظارت برای بانک‌ها و خود بانک مرکزی به‌شدت بالا و در مقابل، کارآمدی و اثربخشی آن به‌شدت پایین است. تسلط چنین رویکردی، فضای کسب‌وکار بانکی را به‌شدت نامساعد کرده است. درصورتی‌که بانک مرکزی رویکرد نظارتی با مشخصات بیان‌شده را دنبال کند هم هزینه نظارت را برای خود و شبکه بانکی کاهش خواهد داد و هم کارآیی و سلامت عملکرد نظام بانکی و فضای کسب‌وکار بانک‌ها را ارتقا خواهد بخشید.


🔻روزنامه کیهان
📍 رفع آلودگی هوا با واکسن کرونا!
✍️ مسعود اکبری
«ما با واقعیت وحشتناکی روبه‌رو هستیم. این اعتراضات هیجان‌برانگیز و امیدبخش است. مردم مقاومت می‌کنند و می‌مانند و به مبارزه خود ادامه خواهند داد. پلیس هم باید به معترضان بپیوندد. اینجا دیگر خانه ما نیست. دموکراسی در خطر است. بی‌بی(نتانیاهو) نابود‌کننده است. اینجا پرچم‌های فلسطین به تعداد زیادی وجود دارد. همانند جام‌جهانی قطر. شما یک اسرائیلی هستید؟ به هیچ وجه، تف بر اسرائیل. فقط فلسطین.» اینها بخشی از اظهارات جمعیت انبوه صهیونیست‌هایی است که در سرزمین‌های اشغالی به نشانه اعتراض به عملکرد سران این رژیم به خیابان‌ها آمده‌اند.
همزمان با اعتراضات گسترده خیابانی در داخل سرزمین‌های اشغالی
و یک روز پس از شهادت ۱۰ فلسطینی توسط نیروهای رژیم صهیونیستی در شهر جنین در کرانه باختری، «خیری علقم» جوان ۲۱ ساله فلسطینی در عملیاتی استشهادی، حداقل ۹ صهیونیست را به هلاکت رسانده و چندین نفر را نیز زخمی کرده است. بعد از این عملیات، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در صحنه تیراندازی حاضر شد که چهره مضطرب و مغموم او توسط رسانه‌ها انعکاس بسیاری داشت. عملیات استشهادی این جوان فلسطینی در شرایط آماده‌باش کامل دستگاه‌های امنیتی اسرائیل در کرانه غربی رود اردن انجام شد و تلفات این عملیات در ۲۰ سال اخیر در سرزمین‌های اشغالی بی‌سابقه بوده است.
نکته قابل توجه اینجاست که حال و روز فعلی رژیم صهیونیستی، به فاصله کوتاهی پس از آشوب‌ها در ایران به وقوع پیوسته است. دشمنان ملت ایران و از جمله مقامات و رسانه‌های رژیم صهیونیستی در ماه‌های اخیر مدعی بودند که جمهوری اسلامی ایران بهمن ۱۴۰۱ را نمی‌بیند. اما با وجود این گزافه‌گویی‌های تکراری، دو روز دیگر مصادف است با آغاز دهه فجر و چهل‌و‌چهارمین بهار انقلاب اسلامی. به جرأت می‌توان گفت که هیچ انقلابی در جهان نمی‌توان یافت که پس از گذشت بیش از چهاردهه از عمر آن، این‌گونه پویا، سرزنده و بالنده باشد. آن هم در شرایطی که در همین ماه‌های گذشته، جمهوری اسلامی ایران یکی از پیچیده‌‌ترین و گسترده‌‌ترین اشکال «جنگ ترکیبی» را پشت‌سر گذاشت.
چهل‌‌وچهار سال قبل، دشمنان ملت ایران و دنباله‌های آنها در داخل کشور به یکدیگر وعده می‌دادند که ۶ ماه صبر کنید، کار جمهوری اسلامی ایران تمام است؛ شش ماه سپری می‌شد و اتفاقی نمی‌افتاد، می‌گفتند یک سال دیگر صبر کنید، قضیه تمام می‌شود و... اکنون بیش از چهل‌وچهار سال از آن زمان گذشته و ۸۸ مرتبه است که آن وعده شش ماهه تمدید شده است.
«چاه‌کن همیشه ته چاه است» و این توصیف حال و روز فعلی دشمنان ملت ایران است. از رژیم موقت اسرائیل تا دولت‌های آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان. اخیراً «جنت یلن» وزیر خزانه‌داری آمریکا در اظهارنظری گفته است:
«من از پرداخت نشدن بدهی‌های آمریکا عصبانی هستم. چنان‌که کنگره سقف بدهی را در تابستان امسال افزایش ندهد، آمریکایی‌ها احتمالاً با رکودی وحشتناک رو‌به‌رو می‌شوند. اگر دولت نتواند بدهی جدیدی صادر کند، اقتصاد سقوط می‌کند.» در یک نمونه دیگر، براساس نتایج یک پژوهش انجام‌شده توسط اندیشکده آمریکایی رند، هزینه‌های تداوم جنگ اوکراین بیش از منافع آن برای آمریکا است. این اندیشکده آمریکایی با برشمردن هزینه‌های جنگ میان دو همسایه، آن را برای غرب بسیار گزاف توصیف کرده و نوشته است: «این درگیری علاوه‌بر بروز اختلال‌های عمده در بازار انرژی، مواد غذایی و کود، بار سنگینی را بر دوش اروپا و آمریکا به‌دلیل پشتیبانی‌های مالی گسترده از دولت اوکراین گذاشته است.»
کارشناسان اقتصادی هشدار داده‌اند که ۴۰درصد از آمریکایی‌ها در صورت از دست دادن شغل اصلی خود، پس‌انداز کافی برای دخل‌وخرج حداقل سه ماه خود را نخواهند داشت همچنین به احتمال زیاد میزان تورم در سال ۲۰۲۳ به‌شدت افزایش خواهد یافت و به بالا‌ترین رقم در ۴۰ سال گذشته خواهد رسید.
علاوه‌بر این روز جمعه و یک روز پس از متهم شدن پنج افسر شهر ممفیس به قتل «تایر نیکولز» کارگر ۲۹ ساله فدرال اکسپرس، ویدئویی منتشر شد که نشان می‌دهد این پنج افسر در حال کتک‌زدن یک مرد سیاه‌پوست هستند. در فیلم منتشر شده نیکولز که یک کارگر ۲۹ساله فدرال اکسپرس معرفی شده، به مدت سه دقیقه توسط افسران وحشی پلیس آمریکا مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گیرد. پس از انتشار این فیلم، شهرهای سراسر کشور آمریکا خود را برای تظاهرات بزرگ آماده کردند. بر همین اساس در ممفیس، بوستون، شیکاگو، دیترویت، نیویورک‌سیتی، پورتلند، اورگان و واشنگتن تظاهرات اعتراض‌آمیز برگزار شد.
همچنین منابع خبری در انگلیس گزارش داده‌اند که اقتصاد انگلیس بر اثر چندین بحران متوالی وارد دوره رکود شده است. چندی پیش «اندرو بیلی» رئیس بانک مرکزی انگلیس با بیان اینکه کشور وارد یک دوره طولانی رکود شده است، درباره چالش‌های اقتصادی دو سال آینده هشدار داد. وی در یک نشست خبری اعلام کرد که انگلیس با یک رکود بسیار چالش‌برانگیز مواجه است و خانواده‌ها روزهای سختی را پیش‌رو خواهند داشت.
نخست‌وزیر انگلیس چندی پیش اعتراف کرد بزرگ‌ترین چالش کشور افزایش افسارگسیخته تورم است که «منجر به افزایش هزینه‌های زندگی شده و دستمزدهای مردم را می‌بلعد». وی گفت که «مردم نباید توقع داشته باشند که دولت حلال تمام مشکلات مالی آنها باشد و نوسانات اقتصادی در سال جدید میلادی (۲۰۲۳) هم از بین نخواهد رفت.»
علاوه‌بر این، همین چند روز پیش بود که اعتراضات خشونت‌آمیز در پاریس برگزار شد. معترضان با شکستن شیشه‌های بانک‌ها و آتش زدن سطل‌های زباله، علیه ماکرون شعار داده و مواد آتش‌زا به سمت پلیس پرتاب می‌کردند. فرانسوی‌ها از جنبش اعتراضی سراسری و فراخوان برای اعتصاب گسترده در ۳۱ ژانویه
(۱۱ بهمن) خبر داده‌اند.
از سوی دیگر، در ماه‌های اخیر آلمان تنها در یک قلم برای حمایت از مصرف‌کنندگان انرژی، ۴۴۰ میلیارد یورو خسارت متحمل شده است. علاوه‌بر این براساس گزارش موسسه مطالعاتی IFO، در صورتی‌که جریان گاز روسیه تا پایان سال ۲۰۲۳ قطع باقی بماند، تولید ناخالص داخلی آلمان، ۶.۵ درصد معادل ۲۲۰ میلیارد یورو آسیب خواهد دید.
اینها در حالی است که دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان و همچنین رژیم موقت اسرائیل تحت تحریم‌های ناجوانمردانه قرار ندارند؛ مردم در آمریکا و اروپا در ۴ دهه اخیر جنگ تحمیلی ۸ ساله را تجربه نکرده‌اند؛ دانشمندان و نخبگان اروپایی و آمریکایی وسط خیابان ترور نشدند؛ مردم آمریکا و اروپای غربی پروژه مخرب «انقلاب مخملی» را تجربه نکرده‌اند؛ دارایی‌های مردم آمریکا و اروپا توسط یک دولت متخاصم خارجی بلوکه نشده است.
این دولت‌ها، جنگ ترکیبی را که تنها بخشی از آن فعال شدن همزمان گسل جنسیتی، گسل قومیتی، گسل طبقاتی، گسل نسلی و گسل شیعه- سنی است را تجربه نکرده‌اند. مردم در اروپا و آمریکا با ده‌ها شبکه تلویزیونی معاند و صدها سایت خبری وابسته به دولت‌های متخاصم و هزاران اکانت تلگرامی و اینستاگرامی و توئیتری که ذهن آنان را بمباران کرده و اختلاف‌افکنی کنند، مواجه نیستند.
اما ما مردم ایران در بیش از ۴ دهه اخیر، هم جنگ تحمیلی ۸ ساله را از سر گذراندیم، هم کودتای مخملی را، هم ترور مقامات ارشد و نخبگان و دانشمندان را، هم غارت و بلوکه‌کردن اموال‌مان توسط دولت‌های متخاصم را، هم تحریم‌های گسترده و هم جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای با چاشنی اختلاف‌افکنی و یأس‌آفرینی و تحقیر.
ایرانِ اسلامی علی‌رغم خباثت‌های دشمن و قصور و تقصیرها در داخل، به موفقیت‌های چشمگیر و افتخارآمیزی دست یافته است. استقلال کامل سیاسی، ایجاد امنیت با پیشرفت‌های عظیم در حوزه دفاعی و نظامی، شتاب پیشرفت علمی در شرایط تحریم، توسعه چشمگیر زیرساخت‌ها، تاب‌آوری اقتصاد در مقابل تحریم‌های بی‌سابقه، اعتماد میان مردم و حاکمیت، احیای روح عزت ملی در مردم، پیشرفت و حرکت رو به جلو در عدالت آموزشی، پیشرفت در اجرای عدالت و... تنها بخش کوچکی از مصادیق تحولات در ۴۴ سال اخیر است.
و قطعا اگر مسئولین و دست‌اندرکاران، همت بیشتری در اجرای رهنمودهای امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) و رهبر معظم انقلاب داشتند، امروز در وضعیت بهتری قرار داشتیم.
در بخشی از بیانیه گام دوم انقلاب آمده است: «نخستین توصیه‌ من امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه قفل‌ها، هیچ گامی نمی‌توان برداشت. آنچه می‌گویم یک امید صادق و متکی به واقعیت‌های عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده‌ دوری جسته‌ام، اما خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز برحذر داشته‌‌ام و برحذر می‌دارم.»
یکی از مصادیق عملی این بخش از بیانیه گام دوم انقلاب را می‌توان در نمایشگاه اخیر توانمندی‌های داخلی دید. آنجا که رهبر حکیم انقلاب به مدت
۳ ساعت از این نمایشگاه بازدید کرده و همچون پدری دلسوز و مهربان، به جزئیات تلاش‌ها و مجاهدت‌های جوانان مومن، انقلابی و نخبه گوش می‌دهند و همین رویکرد حکیمانه است که انگیزه فرزندان غیور ایرانِ اسلامی را دوچندان کرده و دشمنان این ملت را مأیوس و خشمگین می‌کند.
این روزها کار دشمن به جایی رسیده که با استیصال و درماندگی برای یک عملیات کور و ناموفق توسط کوآدکوپتر در اصفهان و در شرایطی که فرزندان برومند ایران، این عملیات را ناکام گذاشته‌اند، از یکدیگر سبقت گرفته و همانند اسب‌های درشکه که در سربالایی همدیگر را گاز می‌گیرند، به جان هم افتاده‌اند و مدعی هستند که این «ترقه‌بازی در اصفهان» شاهکار آنهاست.
به عبارت دیگر، دشمنی که در سال ۵۷ مدعی بود که کار جمهوری اسلامی نهایتا در ۶ ماه نخست، تمام است و در ماه‌های گذشته نیز مدعی بود که جمهوری اسلامی بهمن ۱۴۰۱ را نمی‌بیند، حالا به جایی رسیده که برای یک ترقه‌بازی در گوشه‌ای از ایران، اینچنین دست‌وپا می‌زند تا آن را به‌عنوان موفقیت بزرگ، فاکتور کند.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 آب را گل نکنیم
✍️ سید مسعود رضوی
بحث درباره سیاست، فقط فلسفه‌ سیاسی یا علم سیاست نیست. گاه با تمامی اجزای زندگی در می‌آمیزد و آنگاه اقتصاد و محیط زیست و فرهنگ و هنر و زبان و حتی رنگ لباس و سلایق را در بر می‌گیرد. اینکه چگونه چنین وسعتی به سیاست عطا و بخشوده شده، نیازمند نوشته و زمان دیگری است. عجالتاً ما درگیر مسائلی هستیم که مرز آن با سیاست روشن است و نیست.
این شاید یک پدیده فراگیر و جهانی هم باشد، ولی قبول کنیم که شدت و گسترة آن در مملکت ما بیشتر است. مثلاً محیط زیست یک موضوع علمی یا مربوط به نهادهای مدنی و مردم نهاد بود، اما امروزه یک معضل جهانی است که در سطح سازمان ملل و رؤسای ممالک بزرگ جهان مورد بحث قرار می‌گیرد. حزب سبزها در سراسر جهان، قدرت و حرکت دارند و برنامه‌های آن در پارلمان‌ها و قوانین و پروژه‌های سیاسی غیرقابل فسخ است و دیگر به عنوان امری تفنّنی نمی‌توان بدان نگریست.

آب و هوای ایران، به ویژه هوای آلوده تهران و کلانشهرهای وطن حال و روز بدی دارد. سدها خالی از آب شده و البته باز هم پروژه‌های سدسازی جریان دارد و آبگیری سد چمشیر هم به بهانه ضرورت اجرای عهدنامه با طرف چینی آغاز شد. هیچ کس هم نپرسید در کشوری که سالانه ده‌ها سد خاکی و سیمانی و ذخیره و سیلابگیر و برقابی و غیره درست کرده، چرا هنوز نیاز به طرف چینی است و آیا کمبود اعتبار باعث می‌شود که یک طرف از منافع و معماری و مدیریت را به چین بسپاریم؟

بالاخره باید تکلیف این مسایل روشن شود، که آیا می‌توان پس از نیم قرن آزمون و خطا، باز هم بگوییم تازه اول راهیم یا اینکه خطاهای دولت‌های قبل را آواربرداری می‌کنیم و امثال این توجیهات!

کشور ما خشک است و پدران ما هزاران سال آب را از زیرزمین و بر اساس مهندسی پیچیده‌ای حفظ می‌کردند و از تابش تند آفتاب و تبخیر و آلودگی و تباهی دور می‌ساختند. اکنون هم با هزینه‌ای گزاف و کمرشکن، قرار است آب خلیج فارس و دریای عمان را به کویرهای مرکزی از جازموریان تا کویر لوت و نمک منتقل کنیم که یک پروژه دراز مدت است و نیازمند ثبات و سرمایه و مهندسی و امکانات بسیار عظیم؛ اما آیا این همه بلا و ابتلا به ما نیاموخته که گام در راهی معقول‌تر بگذاریم و آزموده را دوباره، بلکه چندباره نیازماییم.

این یک مسأله بود و هوای آلوده کلانشهرها و پایتخت ایران، اصلا جای بحث ندارد و اگر کسی مدعی است سیاه نمایی در این زمینه صورت می‌گیرد، از پنجره خانه‌اش به سیاهی سرب و دوده در هوا بنگرد و تیرگی سرنوشت میلیون‌ها انسان، خاصه کودکان معصوم و گرامی را در ذهن خود مجسم کند.

زمانی که به جای هموار کردن سنگلاخ جلوی منزلمان، به فکر جابجا کردن کوه اورست باشیم، زمین می‌خوریم؛ ما مردم و سرزمین و شهرهایی داریم که به فوریت باید امورات آن را رسیدگی کنیم و مشکلات و نیازهایش را پاسخ دهیم. این موضوع آنقدرها که فکر می‌کنید پیچیده نیست. کشورها و شهرهای گرفتارتر از ما در جهان بوده، از لندن و پاریس تا سئول و دهلی و پکن، حتی همین استانبول که نمی‌شد در آن راه رفت؛ اما امروزه هوای پاک و معبرهای زیبا و سیستم حمل و نقل بهینه دارد. تراموا، اتوبوس برقی، خطوط دوچرخه سواری، مترو و بالاتر از همه اتومبیل‌های استاندارد و سوخت برقی یا بنزین سبک و فاقد آلاینده‌های بیماری‌زا در دسترس مردم قرار گرفته و به رغم دشواری‌های دیگر، ادامه حیات و سرزندگی و امید به آینده را حفظ کرده است.

بنابراین، متخصصان و افراد وارد و صاحب علم و تجربه، قادرند راه حل‌های بهینه برای مشکلات دیرینه بیابند. کشور ما از حیث منابع انرژی و مالی و انسانی هیچ کمبودی نداریم. اگر دروازه‌های تحریم هم بسته است، برای موضوعات داخلی راه حل‌های بومی و تجربه‌های جهانی می‌تواند کارساز باشد. نمی‌توان ده‌ها پروژه ساخت و آبگیری سد را در دست اجرا داشت و بعد، از کاهش عظیم و اتمام آب سدهای بزرگ خبر داد. ابتدا باید راه‌های کاهش مصرف، حفظ منابع، افزایش ذخایر و سرانجام برنامه‌های آموزشی بلند مدت و برنامه‌های صرفه‌جویانه را پی گرفت. اینجاست که به سطر اول بر می‌گردیم، فرهنگ و هنر و محیط زیست، و نیز اقتصاد همان سیاست است و اگر گاز در زمستانی که به یک پاییز ملتهب و پرهیاهو وصل است، قطع شود، بحرانی سیاسی در می‌گیرد و آن وقت شورای عالی امنیت کشور ناچار می‌شود برای جلوگیری از قطع گاز خانگی، گاز صنایع را قطع و مدارس و ادارات را به حالت تعطیل و نیمه تعطیل در آورد و نیروگاه‌های برق، سوخت آلاینده‌‌ مازوت مصرف کنند؛ این‌ها همه یعنی خط فاصله میان سیاست و زندگی دیگر معنایی

ندارد.

با این مقدمه می‌خواهم نکاتی را در همپیوندی روشن عرصه‌های گوناگون زیست بنویسم و دلایل کاهش کیفیت برخی عرصه‌ها را نیز در عنصر سیاست نشان دهم. شگفت انگیز است که امروزه آب سیاسی شود، گاز و درس کودکان و هوای تهران سیاست گرفته باشد و لاجرم اگر کسی بحث تخصصی و نقد موضعی بیان کند، تبعات سیاست گریبانگیر او شود و این جفاست به مردم، به شهر، به ایران و حتی به دولت و حکومتی که قرار است خدمتگزار مردم باشد و مگر دولت و حکومت چیزی بیش از این است. برای یک دولتمرد، خدمت به میهن و پیشرفت و اعتلای زندگی هموطنان، نه یک فضیلت، که وظیفه است. همانطور که وظیفه یک معلم درس دادن، یک راننده حمل و نقل و یک سرباز جنگیدن است و اگر هر یک در کار خویش وارد و آگاه و آموزش دیده باشند، البته مشکلی در کار نخواهد بود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 نتیجه سیاست‌های دستوری
✍️ بابک صدرایی
مساله صنعت و بازار خودرو در مقابل وضعیت اقتصاد کلان کشور، خرد محسوب شده و لازم است آن را در قالب و چارچوب شرایط اقتصاد کلان مورد بررسی قرار داد. در واقع از آنجا که بحث خودرو با مسائل مختلفی از جمله تورم، تولید و بازار ارز مرتبط است، موضوعی سیاسی محسوب می‌شود و به کلیت مسائل جاری در سیاست و اقتصاد کشور پیوند می‌خورد. در این شرایط بی‌ثبات دولت‌ها ناچار هستند با دخالت‌های خود به صورت مقطعی تصمیم‌گیری‌هایی انجام دهند که حداقل در کوتاه‌مدت وضعیت را آرام کند. به عنوان مثال دولت به صورت دستوری و کوتاه‌مدت قیمت خودرو را کنترل می‌کند، اما در نهایت شاهد هستیم که فنر فشرده‌شده ناشی از سرکوب قیمتی در بلندمدت رها و منجر به افزایش شدید قیمت‌ها در بازار می‌شود.

تشبیه این قضیه مانند بیماری است که در حالت کما قرار داشته و دکتر برای قلب او قرصی را تجویز می‌کند؛ در حالی که این قرص به کبد و کلیه بیمار فشار وارد می‌کند. یعنی تصمیمات اتخاذشده برای این اقتصاد بیمار ممکن است برای یکجا مفید باشد، اما چند بخش دیگر را تحت‌الشعاع قرار داده و درگیر کند.
حالا در این شرایط مسوولان می‌گویند که برای برون‌رفت از چالش صنعت و بازار خودرو تیراژ تولید را افزایش می‌دهیم؛ غافل از اینکه ما قادر به تعیین نیاز بازار در داخل کشور نیستیم، زیرا الگوهای اقتصاد رفتاری و رفتار مشتریان در ایران با تمام نقاط دنیا متفاوت است. به عنوان نمونه اگر در کشوری میانگین قیمت یک خودرو ۱۵ هزار دلار باشد و به ناگهان ارزش آن ظرف یک سال به ۲۵ هزار دلار برسد، به‌طور قطع آن خودرو فروش نرفته و شرکت تولید‌کننده نیز ورشکست می‌شود. اما این مساله در ایران صورتی بر عکس پیدا می‌کند. یعنی وقتی جهش قیمت صورت می‌گیرد به واسطه افزایش قیمت ارز که ناشی از بی‌ارزش شدن پول ملی است، افراد به خاطر حفظ سرمایه یا اینکه مبادا دیگر قادر به خرید خودروی مورد نظرشان نباشند، برای خرید آن به بازار هجوم می‌آورند.
مساله‌ای که سبب‌ساز افزایش بیشتر قیمت در کنار تورم و سیر صعودی قیمت ارز نیز می‌شود. بنابراین می‌توان گفت در ایران مادامی که ثبات اقتصادی حاصل نشود، نیاز واقعی بازار قابل اندازه‌گیری نخواهد بود.
در همین راستاست که بررسی دو مشکل ضروری به نظر می‌رسد. نخست اینکه هر چند امکان افزایش تیراژ خودرو وجود دارد، اما واقعیت این است در شرایط تحریمی حداکثر مرز تولید یک میلیون دستگاه در سال خواهد بود. مساله دوم این است که حتی اگر قیمت دلار به ۶۰ هزار تومان نیز برسد اما برای یک یا دو سال ثابت بماند، شما قادر به سنجش نیاز واقعی بازار خواهید بود. اما وقتی این‌گونه نوسان قیمت ارز در کشور وجود دارد، مطمئنا تقاضا برای سرمایه‌گذاری یا حفظ دارایی افزایش می‌یابد. لذا به نظر می‌رسد امروز به فضایی رسیده‌ایم که برای اصلاح یک مشکل، چند بخش دیگر را درگیر چالش و مشکل می‌کنیم. در اینجا نکته مهم این است که در همه جای دنیا شواهد نشان داده که دخالت دولت در بازار به هیچ عنوان کارساز نیست. یعنی برخورد دستوری با بازار تنها به دامن زدن به التهاب و ایجاد بازار سیاه ختم می‌شود. به عنوان مثال زمانی عرضه خودرو در بورس کارساز است که عرضه و تقاضای آن خودرو برابر باشد. اما اینکه می‌بینیم برای خودرویی که چند هزار متقاضی دارد، تعداد محدودی در بورس کالا عرضه می‌شود، نتیجه‌ای جز ایجاد بازار ثانویه و افزایش قیمت را شاهد نخواهیم بود.
امروز با اقداماتی نظیر قرعه‌کشی یا عرضه خودرو در بورس که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد، دائما به بازار این سینگنال را می‌دهیم که خودروی کافی برای عرضه موجود نیست. پس این قضیه همان صحبت اولی بود که مطرح شد؛ اینکه اقدامات کوتاه‌مدت جهت بهبود ماجرا، منجر به تخریب در میان‌مدت و بلندمدت می‌شود. همین مساله نیز سبب می‌شود که دولت به صورت غیرمستقیم و ناخواسته باعث بازتر شدن دست دلالان در بازار شود.


🔻روزنامه اعتماد
📍 مقاومت شکننده
✍️ عباس عبدی
کدام اتفاقات باعث فرسودگی جامعه و مردم شده است؟

بدون تردید یکی از ویژگی‌های جوامع جدید، پویایی و تغییرات مستمر آن است. این تغییرات گاه آرام و بدون تنش رخ می‌دهد و گاه با حدی از تنش و حتی تقابل و شاید شدید. جامعه ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست، به ویژه آنکه ایران از گروه جوامع در حال تحول نیز هست، ولی این تغییرات اگر با تکانه‌های طولانی‌مدت همراه باشد و پاسخ درخوری دریافت نکند، جامعه و مردم را فرسوده می‌کند و این فرسودگی عوارض جبران‌ناپذیر روانی، اقتصادی و سیاسی دارد. به همین علت متولیان حکومت باید خود را جای شهروندان عادی قرار دهند تا متوجه شوند که تا چه اندازه قادر به تحمل این تکانه‌های گوناگون هستند؟ در این یادداشت به بخشی از مهم‌ترین عناصر فرسودگی و خسته‌کننده و اتفاقاتی که فقط در این مدت اخیر رخ داده، اشاره می‌کنم. امیدوارم که مخاطبان رسمی و طرفداران حکومت و دستگاه‌های مسوول به ویژه نهادهای سیاسی و اطلاعاتی با دقت و حسن نظر به این نکات توجه کنند.
۱- اقتصاد؛ تورم و فقر
تورم بالا نشانه‌ای بسیار بد برای جامعه است. شاید بگویید که حدود ۵ دهه است که جامعه به تورم دو رقمی عادت کرده است و این وضعیت چیز جدیدی نیست. به ‌طور قطع این استدلال از چند جهت پذیرفتنی نیست؛ اول اینکه جامعه هیچ‌گاه به تورم عادت نمی‌کند. شاید آن را تحمل کند- همچنان‌که درد را تحمل می‌کند- ولی درد عادت نمی‌شود. چون اگر عادت شود که دیگر درد نیست. علت دوم نیز تفاوت تورم در ۵ سال اخیر با گذشته است که شاخص قیمت‌ها در این ۵ سال یعنی از ابتدای ۱۳۹۷ تاکنون (پایان امسال) احتمالا نزدیک به ۶ برابر افزایش خواهد یافت و این در قرن اخیر بی‌سابقه است. گفتن این ارقام ساده است ولی تحمل آن وحشتناک است. علت سوم که بدتر است، فقدان چشم‌انداز نسبت به بهبود امور است که دلایل آن بر خوانندگان پوشیده نیست چون اغلب امیدی به بهبود وضع تورم ندارند. به‌علاوه شاید تورم را بتوان قدری تحمل کرد، ولی هنگامی که تورم با گسترش فقر همراه شود مشکل بسیار بیشتر می‌شود.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که فرآیند فقیر شدن جامعه تشدید شده است و اکنون حدود یک‌سوم و شاید هم بیشتر جامعه به زیر خط فقر رفته‌اند.


۲- سیاست خارجی؛ تنوع مشکلات و تنش‌ها
یکی از بدترین مشکلات ایران درگیر شدن بیش از حد در مسائل سیاست خارجی است. البته همه کشورها دچار مشکلات خارجی هستند و گریزی از آنها نیست، ولی چند تفاوت عمده در مشکلات ما با کشورهای دیگر وجود دارد؛ اول اینکه ایران با موضوعات بسیار متنوعی در حوزه سیاست خارجی و حتی بین‌المللی دست به گریبان شده است، به نحوی که این موضوعات می‌تواند زنجیره‌وار به یکدیگر پیوند بخورند و جامعه را با چالش مواجه کند. در همین یکی دو روز، حمله به تاسیسات نظامی در اصفهان، مساله روابط با آذربایجان، پیش‌تر از آن مصوبه پارلمان اروپا و سپس تحریم‌های اتحادیه اروپا، موضوع اوکراین همگی و بقای برجام در یک بازه زمانی کوتاه‌مدت می‌تواند عوارض سختی داشته باشد. دوم اینکه کشورهای دیگر، همچنان مسیر دیپلماسی را برای حل مسائل فی‌مابین خود باز نگه می‌دارند، ولی اینجا چنین مسیرهایی کمتر گشوده می‌شود.


۳- سیاست داخلی؛ عدم تفاهم
اعتراضات اخیر فقط بازتابی از مسائل عمیق‌تر مشکلات ایران بود و همچنان هم هست و به ‌طور قطع هیچ‌کدام از مسائل اساسی حل نشده است. چشم‌اندازی هم برای حل ارایه یا دیده نمی‌شود.
نه تنها چشم‌اندازی نمی‌دهند بلکه لجوجانه می‌کوشند که به تنظیمات کارخانه برگردند. عملکرد کنونی درباره پوشش زنان، احکام صادره، مولدسازی، طرح نمایندگان برای برقراری سکوت، فضای رسانه‌ای محدود، تداوم وضعیت بلوچستان و... جملگی نشان می‌دهد که هیچ افقی برای حل مسائل داخلی دیده نمی‌شود، به همین علت است که مهاجرت، همچنان گزینه بخش مهمی از سرمایه انسانی کشور است، خروج سرمایه مالی و روند افزایشی قیمت ارز و... به فرآیندهای اصلی جامعه تبدیل شده‌اند. در کنار آن افول سرمایه اجتماعی و نیز استهلاک شدید زیرساخت‌ها و منابع طبیعی کشور، وضعیت را شکننده‌تر کرده است. با این ملاحظات چرا مسوولان ذی‌ربط توجه کافی نمی‌کنند؟ سکوت یا شکسته و بسته حرف زدن مشکلی را حل نمی‌کند. این وظیفه همه ما است که در برابر خطاها و ضعف‌ها سکوت نکنیم و نظرات اصلاحی خود را بدهیم. این رفتار شکنندگی را بیشتر می‌کند. با این نیروهای مدیریتی، با این رسانه ناکارآمد، با این شکاف سیاسی و نبود چشم‌انداز، راه به جایی برده نخواهد شد. این‌گونه یکدندگی در برابر وضعیت جاری شکننده است و‌ هر لحظه آبستن رویدادی است. باید ثبات و پایداری را جایگزین آن کرد.
خود دانید.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 غرب همچنان به احیای برجام اشتیاق دارد
✍️ دیاکو حسینی
غرب یعنی آمریکا و اروپا همیشه دو وجه را می‌بیند. یک وجه سیاست‌های نمایشی و آن چیزی است که عمدتا برای راضی کردن افکار عمومی در این کشورها مورد استفاده قرار می‌گیرد. یا نمایش‌هایی برای بازتاب‌دادن اراده این دولت‌ها و کشورها نسبت به حفاظت از ارزش‌ها و هنجارهایی که در جوامع خودشان وجود دارد. در عین حال و در کنار این وجه یک وجه سیاست واقعی هم داریم که بر مبنای محاسبات واقع‌بینانه و سود و زیان در این کشورها پیگیری می‌شود. در ماه‌های اخیر نیز همین دو وجه را با هم می‌بینیم. از یک طرف بیانیه‌هایی که داده می‌شود و تحریم‌هایی که عمدتا جنبه نمایشی دارد و بی‌اساس است. همین مصوبه‌ای که در پارلمان اروپا به میان آمد تلاشی برای مجاب کردن کردن افکار عمومی در کشورهای اروپایی بود. اما در عین حال اینها متوجه هستند که در فردای این رویدادها و زمانی که گرد و غبار این مشاجرات و تنش‌ها فرو خوابید واقعیت‌هایی که از پیش موجود بودند همچنان در صحنه خواهند بود و خودشان را نشان خواهند داد و بخشی از این واقعیت‌ها چالش‌هایی هستند که کشورهای غربی در ارتباط با ایران با آنها مواجه‌اند که در راس آنها و در کوتاه مدت‌ موضوع پرونده هسته‌ای ایران است. بنابراین می‌بینیم به رغم آن نمایش‌ها اشتیاق غرب برای احیای برجام همچنان وجود دارد. به این دلیل ساده که هیچ راه حل جایگزین و بهتری برای رسیدگی به این موضوع وجود ندارد. انتظار هم می‌رفت که بعد از یک دوره وقفه و توجه به مسائل جانبی از چند ماه گذشته یک بار دیگر به موضوع اصلی توجه شود. به نظر می‌رسد که با گذشت زمان و آرام‌تر شدن اوضاع در داخل کشور و همین‌طور در رابطه با جنگ اوکراین و کمتر شدن تنش‌ها پیرامون ارسال پهپادهای ایرانی به روسیه به تدریج موضوع ادامه مذاکرات احیای برجام به دستور کار برمی‌گردد. البته آنها در خلال این مدتی که ایجاد شد تلاش کردند که از این وضعیت یعنی ناآرامی‌های داخلی ایران و مساله صدور پهپادهای ایران به روسیه برای تضعیف چانه‌زنی ایران استفاده کنند به این امید که شاید با افزایش فشارهای روانی و سیاسی غرب علیه ایران مواضع مذاکراتی ایران را تحت تاثیر قرار دهند و شاید امیدوار بودند که نرمش‌های بیشتری را از طرف ایران شاهد باشند. به هر حال در کنار این امیدها به نظر می‌رسد که گفت‌وگوها و رد و بدل کردن پیام‌ها برای از سرگیری مذاکرات دوباره آغاز شده و می‌توان حدس زد که ما در هفته‌ها یا شاید ماه‌های آینده نزدیک شاهد از سرگیری مذاکرات باشیم. از سوی دیگر با توجه به شرایط موجود به نظر می‌رسد که کشورهای غربی متوجه هستند که برنامه هسته‌ای ایران با سرعت ادامه پیدا می‌کند. اخیرا آقای گروسی نیز نسبت به افزایش ذخایر اورانیوم ایران که به ایران عملا و بالقوه توان تولید تسلیحات هسته‌ای را می‌دهد، هشدار داد. بنابراین گذشت زمان به نفع هیچ کدام از طرف‌ها نیست و اگر قصد طرف‌های غربی این است که مانع از رسیدن ایران به سطحی از پتانسیل صنعتی شوند در اشتباهند. لذا به نظر می‌رسد که آنها در این رابطه جدیت دارند که توافقات لازم برای محدود کردن این برنامه‌ها صورت بگیرد. سفر آقای گروسی هم از دید آژانس لازم است که به نتیجه برسد تا مشکل فنی که از دید آژانس و با تایید مدیر کل آژانس مورد بحث بوده حل و فصل نشود عملا امکان پیشرفت مذاکرات در عمل وجود نخواهد داشت. البته طبق آنچه در گزارش مقامات مختلف و در ایران هم گفته شده ما هیچ مانع عمده‌ای در این مسیر نداریم و امید می‌رود که در طی مذاکراتی که احتمالا با سفر آقای گروسی انجام خواهد گرفت امکان رسیدن به توافق با آژانس مهیا شود. تدریجا اگر این اتفاق بیفتد مقدمه‌ای برای از سرگیری مذاکرات احیای برجام و احتمالا به نتیجه رسیدن آن خواهد شد.


🔻روزنامه شرق
📍 لرزه‌خیزی خوی و استحصال آب‌های زیرزمینی
✍️ مهدی زارع
از ۱۳ مهرماه ۱۴۰۱ تا دهه اول بهمن همین سال سه زمین‌لرزه با بزرگای بیش از ۵.۵ در منطقه خوی در آذربایجان غربی رخ داد که سومین آنها در هشتم بهمن با بزرگای پنج موجب شد سه نفر کشته و حدود ۴۰۰ نفر مجروح شوند. شهر خوی در شمال دریاچه ارومیه و در دشتی بحرانی و ممنوعه از نظر برداشت آب‌های زیرزمینی قرار دارد. بهره‌برداری بیش از حد و مداوم از منابع آب زیرزمینی، موجب باربرداری از لیتوسفر محلی شده و به‌طور قابل‌توجهی تغییر شکل پوسته منطقه‌ای و الگوهای تکامل تنش مختل می‌شود. وضع برداشت آب‌های زیرزمینی از محدوده پیرامون دریاچه ارومیه می‌تواند نشانگر حجم باربرداری از لیتوسفر در این ناحیه باشد. بر اساس گزارش شرکت آب منطقه‌ای آذربایجان غربی در تیر ۱۴۰۱ تمامی دشت‌ها و شهرستان‌های استان آذربایجان غربی به لحاظ کم‌آبی و وضعیت آب‌های زیرزمینی جزء دشت‌های ممنوعه و بحرانی شده‌اند و توسعه اراضی کشاورزی و به تبع آن صدور مجوز حفر چاه کشاورزی در استان طی دهه گذشته ممنوع بوده است. آب ورودی از رودخانه‌ها به دشت‌های استان در سال آبی

۱۴۰۰-۱۴۰۱ نسبت به متوسط بلندمدت ٤٦ درصد کاهش داشته است. حجم ذخیره مخازن سدهای مخزنی در حال بهره‌برداری استان (شهید کاظمی بوکان، شهرچای، مهاباد، حسنلو، ساروق، دریک، زولا، بارون، شهید قنبری، آغ‌چای، قیقاج، ارس٢ و سیلوه) به حدود ۶۵ درصد پرشدگی، حدود هزارو ۲۰۰ میلیون مترمکعب رسید. ۸۰ درصد آب‌های زیرزمینی برای مصارف کشاورزی استان مورد استفاده قرار می‌گیرد، فرونشست تدریجی در دشت‌های استان سال‌هاست آغاز شده و تداوم دارد. هر سال ۳۲ میلیون مترمکعب کسری آبخوان و اضافه‌برداشت از چاه‌های مجاز و غیرمجاز در استان اتفاق می‌افتد. فرونشست زمین از نظر زمانی و مکانی با برداشت آب‌های زیرزمینی مرتبط است. میزان فرونشست در دشت خوی سالانه سه تا هفت سانتی‌متر است و ۱۴۰ کیلومترمربع از دشت خوی در معرض فرونشست زمین قرار دارد. فرونشست در دشت سلماس در شمال آذربایجان غربی به‌عنوان دشت ممنوعه، فوق‌بحرانی است. در کل استان برداشت آب از منابع زیرزمینی، کیفیت آب را پایین آورده است و این هم به خاطر کاهش سهم بخش کشاورزی از آب‌های سدهاست. اکنون کاهش ۲۵۰ میلیون مترمکعبی آب در آبخوان سلماس و کاهش ۱۸‌متری در این آبخوان گزارش می‌شود. در منطقه کهریز ارومیه به علت پایین‌آمدن تراز آب نسبت به تراز دریاچه ارومیه، نفوذ آب شور به این سفره صورت گرفته و کیفیت آب را پایین آورده است. استان آذربایجان غربی ۲۳ محدوده مطالعاتی حوزه آب دارد که از این تعداد، ۱۶ محدوده ممنوعه بوده و سلماس، خوی، ارومیه و میاندوآب بیشترین میزان ممنوعیت را دارند. با کاهش بارندگی‌ها و همچنین خشک‌شدن دریاچه ارومیه، مدیریت آب‌های سطحی برای اختصاص حقابه دریاچه حیاتی است. در سوی شرقی دریاچه ارومیه نیز در استان آذربایجان شرقی در سال آبی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ افت آب زیرزمینی در بیشتر دشت‌های استان ازجمله مرند، ملکان، مراغه بناب و عجبشیر گزارش برداشت‌های زیاد از چاه‌های بهره‌برداری به خاطر کمبود آب سطحی رخ داده است. ۴۴ درصد از ورودی روان‌آب‌ها به سدهای استان کاسته شده است (در سال آبی ۱۴۰۰-۱۴۰۱، ۲۱ میلیون مترمکعب آب کمتر وارد مخزن سدها شده است). سدهای آیدوغموش میانه با ۹۱ درصد، نهند تبریز با ۶۵ درصد، سهند هشترود با ۴۷ درصد و ستارخان اهر با ۳۳ درصد، بیشترین میزان کاهش ورودی آب داشتند. در بهمن ۱۳۹۷ اعلام شد از ۲۵ دشت آذربایجان شرقی ۱۹ دشت ممنوعه یا ممنوعه بحرانی هستند و از آن میان چهار دشت شرایط ممنوعه بحرانی داشتند. سالانه تا ۵۰ سانتی‌متر دشت‌های استان آذربایجان شرقی افت پیدا می‌کنند. ظرفیت آب‌های تجدیدپذیر استان سه‌میلیون‌و ۱۹هزار مترمکعب و مصرف دو‌میلیون‌و ۸۵۰ هزار مترمکعب است. دشت‌های ممنوعه و بحرانی آذربایجان شرقی، اراضی به وسعت هفت‌هزارو ۱۹۶ کیلومترمربع از استان را شامل می‌شود. برای تحلیل رابطه برداشت آب با تحریک گسل‌های فعال مدل‌سازی المان محدود ویسکوالاستیک کامل سه‌بعدی برای تخمین تغییر شکل پوسته و تغییرات تنش ناشی از تخلیه آب زیرزمینی انجام می‌شود. با محاسبه تغییرات تنش کولمب القایی، این اثر را بر روی گسل‌های فعال اصلی تحلیل می‌کنیم. تغییرات در لرزه‌خیزی منطقه در ارتباط با حذف آب‌های زیرزمینی نشان می‌دهد که بالا‌آمدن سطح پوسته در بیشتر محیط فرورفتگی دریاچه ارومیه به حدود ۱۰۰ میلی‌متر در‌ ۲۵ سال گذشته رسیده ‌و تغییر تنش کولمب بین ۱۰ تا ۱۵ بار (۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ کیلوپاسکال) در این حوزه رخ داده است. با تغییر تنش کولمب به‌طور ‌درخورتوجهی بیش از ۱۰ کیلوپاسکال در مناطق گسلش فعال اصلی، اغتشاش تنش ناشی از حذف آب‌های زیرزمینی قطعا غیرقابل چشم‌‌پوشی است‌ که می‌تواند دلیل اضافی برای تسریع شکست گسل‌های فعال و حتی ایجاد رویدادهای زلزله شدید در این ناحیه باشد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین