این روزهای تلخ کرونایی و قرنطینه، فرصت جستار در نظریات اقتصادی و نظریه پردازیهای جدید حاصل از وقوع این شوک نادر را برای منِ اقتصاد خوانده بیشتر فراهم کرده است. 
علم یا توهم علم...

نمی دانم از چه رو این روزها بیش از پیش به یاد این جمله معروف شیخ بوعلی سینا می افتم که می گفت: "تا بدانجا رسید دانش من تا بدانم همی که نادانم".‌...‌شاید از این رو که میبینم آنانکه عمیق ترند ساکت ترند و آنان که سطحی تر پر مدعا تر. به قول دوستی " جمع جبری ادعا و سواد مقداری است ثابت"...
در جستارهایم در تاریخ عقاید اقتصادی، مرور مکاتب و اتصالش به شرایط کنونی به کتاب ثروت ملل بر میخورم، به کتاب رساله پول کینز، به کتاب پول و بانکداری اسلامی و مقایسه آن با نظام سرمایه داری دکتر توتونچیان، به کتاب سرمایه مارکس، به توسعه به مثابه آزادی آمارتیاسن، به صدها نظریه و مکتب اقتصادی که در طی تاریخ این علم و با توجه به شرایط خاص هر مقطع تاریخی متولد شده اند، زندگی کرده اند، رفته اند و اثراتشان مانده....... به اینکه گویی در این بازه زمانی نیز در مقطعی خاص قرار داریم که نظریات جدید برای حل این بحران نادر، متولد خواهد شد....در این مقطع خاص تاریخی، بیش از پیش به یاد زنده یاد دکتر حسین عظیمی می افتم و مقدمه زیبایش در کتاب مدارهای توسعه نیافتگی در اقتصاد ایران: " بپذیریم که در همین روال اگر برای ما از اتم، انرژی اتمی، و بمب اتمی صحبت می کردند شاید زودتر می فهمیدیم. از اینها پیچیده تر، بحث علم اقتصاد و تعادل عمومی بود. و یا رشد و توسعه هماهنگ اقتصادی. و یا تعادل خرد و کلان. خلاصه کنم که دوره لیسانس را با نمرات عالی گذراندیم و سردر گم شدیم! شاید این داستان، یکی از انعکاسات و نمونه های عینی عقب ماندگی تاریخی ایران از تحولات مدرن بشری از یک طرف و پیچیدگی های ماهیتی و ذاتی علوم اجتماعی در کل بود. شاید روش اموزش علوم اجتماعی همین باشد که باید از مفاهیمی هرچند نا آشنا و نا مفهوم شروع کرو و در مسیری دایره ای پیشرفت و به نقطه اول بازگشت و مطالعه را با عمقی و ماهیتی تازه شروع کرد.شاید...."
خدایش رحمت کند که به راستی لقب پدر توسعه ایران شایسته او بود. و چه زیبا گفت که باید به نقطه اول بازگشت و با عمقی شروع کرد....
این روزها هر چه بیشتر در اظهار نظرها عمیق می شوم، بیشتر ایمان میاورم که آنانکه عمیق ترند ساکت ترند....غریب داستانی است! اظهار نظرهای اقتصادی را بیش از آنکه از زبان اقتصاددانان بشنویم، از زبان مهندسان و دانش آموختگان رشته های علوم پایه نظیر فیزیک و شیمی می شنویم...و در بسیاری مواقع تفسیرهای مهندسی گونه از اقتصاد آنچنان با چاشنی اندکی از مطالعات سطحی در علم اقتصاد ترکیب و با آرایشی زیبا ارایه می شود که فقط آنانکه عمری را به تدقیق و مطالعه و تدریس علم اقتصاد پرداخته اند، می توانند به این هجمه غریب اطلاع رسانی غلط پی برند...و غریب تر آنست که در اثبات اینگونه اظهارنظرها ارجاع بین المللی، ارجاعی رایج شده است غافل از انکه در عرصه بین الملل جایگاه علم اقتصاد، جایگاهی ویژه است و اعتباری مستقل دارد....
به گمانم فرصت تاریخیِ مواجهه با نابسامانی اقتصادی خاص جهانی، می بایست ما را بیشتر به تفکر و بررسی عالمانه وا دارد تا پیش از رونمایی از هر گونه واکسن اقتصادی، به این باور رسید که اقتصاد علم است و همانقدر که تجویز دارو برای بیمار سرطانی از سوی یک اقتصاددان خطرناک است، تجویز داروی اقتصادی از سوی انانکه این علم را از پایه تا سطح عالی نیاموخته اند خطرناک خواهد بود. بپذیریم که علم اقتصاد می بایست به معنی واقعی و در تمامی ابعاد و گرایش های آن، جایگاه ویژه ای در آموزش عالی، سیاستگذاری ها، برنامه ریزی ها و مدیریت اقتصادی کشور باز کند. 
شاید آنوقت کمتر شاهد جایگزین شدن نظریه پردازیها، سیاستگزاریها و برنامه ریزی های مبتنی بر علوم غیرمرتبط به جای علم و دانش اقتصادی در حل مسایل اقتصادی باشیم.....
ارغوان فرزین معتمد
۱۷ مرداد ۹۹



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0