روزنامه کیهان
آقای روحانی! خانه میزبان کجاست؟!
حسین شریعتمداری
۱- نقل است که «میرزا علیاصغرخان اتابک» صدر اعظم سه تن از پادشاهان قاجار - ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه- به یکی از انجمنهای شعر رفته و شعری را که خود سروده بود برای شاعران و ادیبان حاضر در انجمن قرائت میکرد در گرماگرم قرائت به این بیت رسید:
نیستم ریزهخوار خوان کسی
کائنات است جمله مهمانم!
در این میان، یکی از شاعران بدیههگوی برخاست و خطاب به اتابک گفت؛
یکی از جمله کائنات منم
خانه میزبان نمیدانم!
دیروز رئیسجمهور محترم کشورمان در یک نشست خبری که بعد از چندین و چند ماه انتظار تشکیل شده بود به تشریح عملکرد ۷ ساله دولت پرداخته و از دستاوردهایی یاد کردند که متاسفانه با واقعیتها فاصله فراوانی دارند و برخی نیز با آنچه به وضوح قابل دیدن است انطباق چندانی ندارند! گزارش امروز کیهان (تیتر اول روزنامه) به ارزیابی مستند اظهارات دیروز ایشان اختصاص دارد و از این روی در وجیزه پیشروی تنها به بیان نکتهای از آن میان بسنده میکنیم و باقی به مطالعه گزارش امروز کیهان میگذاریم و میگذریم.
۲- آقای روحانی فرمودهاند: «در طول این هفت سال در بسیاری از زمینهها به وعدههای خود به مردم عمل کردیم.
وعده ما به مردم اعتدال، تعامل سازنده با جهان، برداشتن تحریم از دوش مردم و رساندن مردم به حقوق حقه خودشان، تثبیت حق هستهای به عنوان یک حق قانونی برای مردم ایران بود.
البته قبل از آن هم فعالیتهای هستهای ما قانونی بود اما در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل آن را غیرقانونی میدانستند»! آقای رئیسجمهور درباره «بسیاری از وعدهها» که فرمودهاند به آنها عمل کردهاند، توضیحی ندادهاند! این روال متاسفانه در موارد دیگری از اظهارات آقای روحانی نیز دیده میشود. به عنوان نمونه -و فقط یک نمونه از بسیارها- میتوان به سخنان فراوان ایشان درباره دستاوردهای برجام اشاره کرد!
آقای رئیسجمهور هر از چندگاه تاکید میکنند که برجام دستاوردهای فراوان و خیرهکننده و حتی بینظیر در تاریخ کشور، داشته است ولی هرگاه از ایشان خواسته میشود که لااقل به چند نمونه از این دستاوردها اشاره کنند، پاسخی جز همان کلیگوییها شنیده نمیشود! و توضیح نمیدهند که اگر دستاوردی بوده است چرا با ذکر مشخصات به آن اشاره نمیفرمائید و چرا هیچیک از دستاندرکاران مذاکرات هستهای حاضر به گفتوگوی دوجانبه و پاسخ به پرسشهای منتقدان نیستند؟!
به قول آن شاعر بدیههگوی در پاسخ به ادعای اتابک که کائنات را میهمان خود دانسته بود، چرا هیچیک از میهمانها، آدرس خانه میزبان را نمیدانند؟! همین روال درباره مسائل دیگر نظیر، گرانی افسارگسیخته کالا و خدمات، کاهش سرسامآور ارزش پول ملی، تعطیلی کارخانجات و کارگاههای تولیدی، گسترش بیکاری و... نیز دیده میشود. میگفتند اگر ما انتخاب نشویم دلار ۵ هزار تومان میشود و حالا که انتخاب شدهاند دلار به مرز ۳۰ هزار تومان رسیده است! میفرمودند اگر ما نباشیم
پراید ۵۰ میلیون تومان میشود و حالا یکصد و چند میلیون تومان شده است! میگفتند هم باید چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ معیشت مردم و حالا هر دو را از چرخش انداختهاند! میگفتند ۷۰ درصد مشکلات مربوط به سوءمدیریت است و فقط ۲۰تا ۳۰ درصد به تحریمها مربوط است و حالا میفرمایند آبخوردن مردم هم در گرو مذاکرات هستهای و رفع تحریمهاست! و...
۳- البته رئیسجمهور محترم به چند نمونه از وعدههایی که داده بودند و به آنها عمل کردهاند نیز اشاره کردهاند؛
«وعده ما به مردم اعتدال، تعامل سازنده با جهان، برداشتن تحریم از دوش مردم و رساندن مردم به حقوق حقه خودشان، تثبیت حق هستهای به عنوان یک حق قانونی برای مردم ایران بود»! در این خصوص گفتنی است؛
الف- «اعتدال» برفرض که دستاورد دولت محترم باشد و برفرض که وادادگی را اعتدال معنی نکرده باشند، باید پرسید اعتدال در کدام سیستم علمی و با کدام نظام سنجشی قابل اندازهگیری است؟! آقای روحانی میدانند که در گزارش عملکردها روی «کمیت» که قابل اندازهگیری است تکیه میشود و نه «کیفیت» که هرکس به گونهای آنرا تعریف میکند!
ب- «برداشتن تحریم از دوش مردم و رساندن مردم به حقوق حقه خودشان»! یکی دیگر از دستاوردهای مورد ادعای جناب روحانی است. کاش آقای رئیسجمهور به این پرسش پاسخ میدادند که کدامیک از تحریمها برداشته شده است؟!
لااقل به یک نمونه از آن اشاره میفرمودند! آقای روحانی درحالی از برداشته شدن تحریمها به عنوان یک دستاورد یاد میکنند که نه فقط تحریمها لغو نشده بلکه دهها تحریم جدید نیز به آن افزوده شده است! این واقعیت تلخ که قابل انکار نیست! هست؟
ج- ایشان از «تعامل سازنده با جهان» نیز به عنوان یکی از دستاوردهای دولت خود یاد کردهاند و البته توضیح ندادهاند که در کدام فرهنگ سیاسی و عرف دیپلماتیک، وادادگی در برابر آمریکا و اروپا و امتیاز نقد دادن و وعده نسیه گرفتن از آنها را «تعامل سازنده» مینامند؟!...
د- جناب روحانی از یکسو میگویند تحریمها را از دوش مردم برداشتهاند! و از سوی دیگر در همان نشست خبری خطاب به کسانی که معلوم نیست کیستند، میفرمایند «عدهای میخواهند پایان تحریمها به تاخیر بیفتد. دولت نخواهد گذاشت عدهای پایان تحریم را به تاخیر بیندازند. ما یک دقیقه و یک ساعت هم رضایت نمیدهیم و در مقابل آن خواهیم ایستاد»!... و درباره این تناقض توضیح نمیدهند که اگر به قول خودشان «تحریمها را از دوش ملت برداشتهاند»! دیگر تحریمی وجود ندارد که بازهم به قول ایشان؛ عدهای بخواهند پایان تحریم را به تاخیر بیندازند! اگر تحریمها را برداشتهاید و پایان یافته است، دیگر چگونه عدهای نمیخواهند تحریمها پایان بیابد؟! مگر نمیفرمائید که پایان یافته است؟!
هـ- رئیسجمهور محترم درباره یکی دیگر از دستاوردهای دولت خود به «تثبیت حق هستهای به عنوان یک حق قانونی برای مردم ایران»! اشاره کردهاند و این در حالی است که دولت
جناب ایشان نه فقط در این زمینه دستاوردی نداشته است، بلکه درصد بالایی از تاسیسات هستهای کشور که با زحمات طاقتفرسا و آمیخته به خون شهدای هستهای به دست آمده بود، در دولت آقای روحانی برباد رفته است. هزاران سانتریفیوژ را از مدار خارج کردهاند که با آسیبها و خسارتهای جدی روبهرو شده است، رآکتور آب سنگین اراک را با سیمان مسدود کردهاند، ۱۱ تن از اورانیوم غنیشده را از دست دادهایم، تاسیسات نطنز را به حالتی شبیه پایلوت تبدیل کردهاید، سایت مدرن و پیشرفته فردو تقریباً از دور خارج شده است و... کجای این وضعیت با نظر جنابعالی همخوانی دارد که فرمودهاید؛ حق هستهای را به عنوان یک حق قانونی برای مردم ایران
تثبیت کردهاید؟!
و حالا هم که با ابتکار انقلابی مجلس و در جهت تامین منافع ملی کشورمان «طرح راهبردی برای لغو تحریمها» به قانون تبدیل شده است و تصویب آن جیغ پمپئو و تروئیکای اروپا را به آسمان بلند کرده است، دولت حضرتعالی هم در اقدامی عجیب و غیر قابل توجیه و هماهنگ با آنان به مخالفت با این مصوبه برخاسته و... جالب آنکه جناب روحانی میفرمایند «مخالفان دولت با مخالفان جهانی ایران همسو هستند»! و... این رشته سر دراز دارد.
روزنامه دنیای اقتصاد
معمای بازگشت بایدن به برجام
احسان ابطحی
روزنامهنگار روزها و هفتههای دشواری در مسیر روابط پر تنش تهران و واشنگتن پیش رو است و دو طرف باید خود را برای تصمیمهای سخت دیپلماتیک آماده کنند. اگرچه جو بایدن، رئیسجمهور منتخب ایالاتمتحده بارها و بارها از قصدش برای بازگشت به برجام و رفع تحریمهای ایران سخن گفته، اما لحن او در روزهای اخیر محتاطانهتر شده است. (مقایسه لحن او در مصاحبه با نیویورکتایمز و چند روز بعد با سیانان این موضوع را به خوبی نشان میدهد.) بایدن میداند که مسیر ناهمواری برای بازگشت به برجام پیش رو دارد و باید موانع متعددی را از میان بردارد. یکی از این موانع و شاید مهمترین آن، اختلافات در دایره نزدیکان او در حزب دموکرات است.
اکنون بخشی از جریان حزب دموکرات بر این باورند که بازگشت مستقیم به برجام و از دست دادن اهرمهای فشار آمریکا علیه ایران، دست واشنگتن را برای مذاکرات فراهستهای با تهران خواهد بست؛ افرادی مانند کریس کونز، سناتور برجسته حزب دموکرات و توماس فریدمن، ستوننویس مشهور روزنامه نیویورک تایمز این گونه فکر میکنند.
از سوی دیگر، افرادی مانند جیک سالیوان، نامزد تصدی سمت مشاور امنیت ملی کاخ سفید، از طرفداران بازگشت مستقیم به برجام هستند و آن را عملی و قابل دسترس میدانند و معتقدند مذاکرات با ایران میتواند از همین نقطه آغاز شود.
معمای بایدن برای بازگشت به برجام، دقیقا از همین نقطه آغاز میشود. بازگشت مستقیم به برجام یا در دست نگه داشتن اهرمهای فشار و آغاز مذاکرات از نقطهای غیر از موضوع هستهای، مانند موضوع موشکی و آنگونه که توماس فریدمن میاندیشد؟
از دست دادن احتمالی اهرمهای فشار از جمله اهرم تحریمهای بیسابقه علیه فروش نفت ایران که در دوره دونالد ترامپ، رئیسجمهور کنونی آمریکا وضع شدهاند، بایدن را در وضعیت بغرنج و پیچیدهای قرار داده است.
بایدن به خوبی میداند که هم جمهوریخواهان و هم برخی از اعضای برجسته حزب دموکرات از برجام – در زمان تصویب آن- رضایت نداشتند و اکنون نیز با بازگشت بی قید و شرط به آن موافقت نخواهند کرد.
کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس و در راس آنان عربستان و امارات عربی متحده و همچنین رژیم صهیونیستی نیز با بازگشت آمریکا به برجام مخالفتهای جدی دارند و در این مسیر سنگاندازی خواهند کرد و خواستار امتیازگیری بیشتر از ایران در جریان مذاکرات احتمالی هستند.
در نقطه مقابل اگر بایدن نتواند به ایران امتیازهای مناسبی برای بازگشت کامل به تعهداتش در برجام اعطا کند، ایران به سرعت میتواند برنامه هستهایاش را به پیش از سال ۲۰۱۵ - یعنی زمان تصویب برجام- بازگرداند و تهران را به ادامه «مقاومت حداکثری» در برابر «فشار حداکثری» ترغیب کند.
در چنین شرایطی این سوال کلیدی در برابر بایدن قرار خواهد گرفت که آیا برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران باید از نیروی نظامی استفاده کند یا نه؟ اگرچه او استفاده از قدرت سخت برای مهار برنامه هستهای ایران را رد نکرده، اما در عین حال به این موضوع نیز واقف است که هرگونه تعرض به ایران چه تبعات سنگین و غیرقابل مهار امنیتی برای خاورمیانه، اروپا و سایر مناطق جهان خواهد داشت.
با وجود آنکه بایدن بر سر دو راهی بازگشت فوری به برجام یا استفاده از اهرمهای فشار برای وادار کردن تهران به انجام گفتوگوهای موشکی و منطقهای قرار گرفتهاست، اما به نظر میرسد او خطر دسترسی ایران به توانایی ساخت سلاح اتمی – که تهران همواره آن را تکذیب کردهاست- را خطری فوری و جدی برای امنیت ایالاتمتحده و جهان میداند و معتقد است که باید این خطر فوری را محو کند.
بایدن مدعی است که از خطر برنامه موشکی ایران و اقدامات- به توصیف او- بیثباتکننده تهران در خاورمیانه آگاه است، اما در عین حال توافق هستهای را بهترین راه برای ایجاد ثبات نسبی در منطقه میداند. رئیسجمهور منتخب آمریکا از بروز یک رقابت هستهای منطقهای نیز به شدت نگران است و مهار توانمندی اتمی ایران را یک ضرورت فوری برای امنیت جهانی و منطقهای توصیف میکند.
برخی دیگر از مشاوران و معتمدان او از جمله ایلان گلدنبرگ هم نظری مشابه با بایدن دارند.
آنان برنامه موشکی ایران را تهدیدی برای متحدان خود در خاورمیانه و اروپا ارزیابی میکنند؛ اما آن را یک موضوع منطقهای میدانند که باید در قالب مذاکرات ایران و همسایگانش حل و فصل شود.
بنابر این به نظر میرسد از دیدگاه این عده از تیم سیاست خارجی و امنیتی بایدن، فوریترین موضوع برای امنیت آمریکا از ناحیه ایران، نه برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای که – بهزعم آنان - تهدید هستهای ایران است.
این حلقه از مشاوران و اعضای تیم امنیت ملی بایدن اینگونه میاندیشند که صرف در اختیار داشتن اهرم فشار کافی نیست و باید بتوان از این اهرمها استفاده کرد و تمایلی نیز در طرف مقابل برای همکاری وجود داشته باشد. این عده، مذاکرات موشکی را دشوارترین موضوع در مذاکره با ایران و به اصطلاح «سنگ بزرگ» میدانند و اینگونه میاندیشند که آغاز کردن مذاکره تهران و واشنگتن از نقطه موضوع موشکی، عملا دو طرف را حتی از دستیابی به توافق هستهای نیز دور خواهد کرد.
نظر بایدن بیشتر مشابه نظر این افراد، مانند ایلان گلدنبرگ است؛ او که به شدت بر ترمیم روابط ترنسآتلانتیک و تقویت روابط با کشورهای «لیبرال دموکرات» تاکید دارد، معتقد است که پس از بازگشت به برجام میتواند با کمک و مشورت این شرکا، شرایط را برای انجام مذاکرات فرابرجامی از جمله موضوع موشکی ایران فراهم کند.
بایدن و برخی مشاوران او از جمله سالیوان و گلدنبرگ بر این باورند که با بازگشت به برجام و در اختیار داشتن اهرمهایی مانند مکانیزم «اسنپ بک» عملا میتوانند فشار را روی ایران حفظ کنند؛ ضمن آنکه گزینه بازگشت تحریمها هم همواره گزینهای قابل استفاده برای کاخ سفید باقی خواهد ماند.
به عبارت سادهتر به نظر میرسد بایدن از روز نشستن پشت میز «ریزولوت» – میز رئیسجمهور آمریکا در اتاق بیضی کاخ سفید- با چالش ایران مواجه خواهد بود؛ اما با چند فرمان اجرایی به برجام بازخواهد گشت و ایران نیز همزمان و احتمالا با رایزنی کانالهای اروپایی به تعهدات خود در این توافق برمیگردد.
با بازگشت آمریکا به برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، واشنگتن امکان استفاده از مکانیزم اسنپبک – یا همان بازگشت خودکار تحریمها - را در اختیار خواهد داشت و اگر تهران با انجام مذاکرات فرابرجامی موافقت نکند، آمریکا این بار – و برخلاف دوره ترامپ- با کمک متحدان اروپایی خود، از این مکانیزم برای تحت فشار قرار دادن ایران و تحمیل فشارهای سنگین تحریمی با هدف موافقت تهران با انجام مذاکرات موشکی و منطقهای بهره خواهد جست.
روزنامه شرق
ادعای ارضی یا واکنش هیجانی اردوغان؟
جاوید قرباناوغلی
اظهارات جنجالبرانگیز اردوغان در باکو که در مقطع حساس کنونی، روابط ایران و ترکیه را تحت تأثیر قرار داده بود، خوشبختانه با تدابیر دیپلماتیک حداقل در سطح عمومی و رسانهای کنترل شد و تا حد قابل قبولی فروکش کرد. اگرچه با توجه به عقبه این اظهارات، بازتابها و واکنشهای گسترده آن در ایران در سطوح مختلف و همچنین رقابت دو کشور در منطقه با وجود اشتراک دیدگاه در برخی موضوعات، تبعات آن تا مدتی گریبانگیر روابط دو کشور خواهد بود؛ رخداد ناخوشایندی که ابتکارات دیپلماتیک عبور از آن را برای آینده روابط دو کشور ضروری میکند.
برداشت «ایران» از سخنان اردوغان بهویژه خواندن بخشی از شعر «آراز» (ارس) در سطح رسمی و عمومی اعم از مردم کوچه و خیابان و محافل روشنفکری و نخبگان سیاسی، دخالت ترکیه «در امور داخلی و تهدید تمامیت ارضی ایران» بود که مغایر با منشور سازمان ملل، قاعده حقوقی التزام کشورها به احترام به تمامیت ارضی و نقض اصول حسن همجواری است. در این نوشتار کوتاه بر آن هستم نگاهی گذرا به این رویداد از منظری دیگر و برخلاف جو هیجانی پس از سخنان اردوغان داشته باشم.آنچه در جریان جشن پیروزی و رژه نظامی با حضور اردوغان در باکو گذشت و واکنش طبیعی دولت و ملت آذربایجان به نتیجه جنگ کاملا قابل انتظار بود.
در چنین جو حماسی و احساسیای بود که اردوغان در واکنشی هیجانی یکی از بزرگترین اشتباهات سیاسی خود را رقم زد. میگویم یکی، چون رئیسجمهور بلندپرواز ترکیه بهدلیل ویژگی شخصتی و بلندپروازیهای ایدئولوژیک در بیش از یک دهه گذشته چند بار دچار اشتباه محاسباتی و خطا شده است. به نظر میرسد در ریشهیابی و تحلیل منصفانه رخداد اخیر توجه به سه عامل ضروری است: اول، عقبههای تاریخی و برنامه ترکیه برای احیای آنچه نوعثمانیگری نامیده میشود. دوم، ویژگیهای شخصی و فزونخواهی اردوغان. سوم: ضعف ایران در عرصه مدیریت مناسبات خارجی، ازدستدادن فرصتها در دو دهه اخیر و کاهش نفوذ و اقتدار در حوزه تمدنی. رقبای منطقهای را به قدرتنمایی و از جمله آنچه در باکو شاهد آن بودیم، تشویق و ترغیب کرد.
1- از منظر تاریخی، روابط ایران و عثمانی (ترکیه کنونی که داعیه بازگشت به آن دوران در قالب جدید را دارد) پرفراز و نشیب و مشحون از جنگهای خونین و طولانی در سه سده ( قرن 16 تا 19) است. پس از رویکارآمدن صفویان و متحدکردن همه اقوام فلات بزرگ، ایران بهعنوان مرکز تشیع و بزرگترین قدرت در مقابل امپراتوری عثمانی که داعیه خلافت اسلامی را داشت، تبدیل شد. اشاره به این فراز تاریخی از آن جهت است که با وجود تحولات سترگ در مناسبات بینالمللی و منسوخشدن کشورگشایی به سبک قرون گذشته، هنوز برخی از جریانات «نوعثمانیگری» در حاکمیت کنونی دولت ترکیه رؤیای تکرار تاریخ و احیای امپراتوری بزرگ عثمانی در قالب امروزی و براساس تفکرات داووداغلو، تئوریسن این استراتژی که گفته بود «110 سال پیش یمن، ارزروم و بنغازی یک کشور بودهاند»، نوعثمانیگری در شاکله «وحدت قومی ترک» بر بنیان زعامت اهل سنت را در سر میپرورانند.
از منظر حامیان این تفکر و رهبران کنونی ترکیه مانند 500 سال قبل که قزلباشهای صفویه مانع از پیشروی اسلاف اردوغان در مرزهای شرقی شدند، امروز نیز ایران بهعنوان مرکز تفکر شیعه که داعیه رهبری جهان اسلام را در سر میپروراند، همچنان مانع تحقق آمال و آرزوهای سلطان محمد فاتح، سلطان سلیم و اخلاف آنها در امپراتوری عثمانی هستند.
2- این اولینبار نیست که اردوغان درصدد گرفتن ماهی از آب گلآلود است. بلندپروازیهای او از زمان بهقدرترسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، در جنگ داخلی سوریه و تغییر چندینباره رویکرد در این بحران، سرنگونی جنگنده سوخوی روسیه و متعاقب آن عذرخواهی از پوتین، حمایت از فلسطینیها در کنار عضویت در ناتو و روابط با اسرائیل، ماجرای کشتی مرمره، موضعگیری سریع در ماجرای حمایت از مسلمانان سینکیانگ چین و رویکرد فرصتطلبانه ترکیه در بحران لیبی و... نمونههایی از آزمون و خطاهای اردوغان در چند سال اخیر است. در جنگ قرهباغ نیز اردوغان در چارچوپ همان استراتژی و اینبار در یک جنگ تمامعیار، در کنار باکو قرار گرفت. تا اینجای کار شاید به دلیل همان عقبه تاریخی و برنامه درازمدت ترکیه در توسعه دامنه نفوذ بلااشکال باشد. با وجود این تصور نگارنده بر این است که آنچه در باکو اتفاق افتاد، بیشتر تحت تأثیر فضای ناشی از پیروزی، غلبه احساسات و هیجان اردوغان بود و نه لزوما اجرای بخشی از سناریوی بلندپروازانه ترکیه. بهطورکلی این بخشی از روانشناسی رهبران اخوانالمسلمین است که ضربات جبرانناپذیری را بر آنان وارد کرده است؛ سیدقطب در زمان عبدالناصر، نفی خیزش مصر در بهار عربی از سوی اخوان در ابتدا و تغییر سریع رویکرد پس از سرنگونی مبارک، اشتباه محاسباتی محمد مرسی در برآورد نیروهای تأثیرگذار بر روند سیاسی کشورش و اقدام نامتعارف او در اجلاس سران در تهران نمونههایی از این روانشناسی رهبران اخوان و اشتباه محاسباتی آنان در شرایط پیروزیهای زودرس است. ماجرای باکو نیز از همین قماش بود و نباید آن را بیشتر از آن دید. ارزش و اهمیت روابط دو کشور همسایه بهویژه در این مقطع تاریخی بسیار بیشتر از آن است که تحت تأثیر واکنشهای هیجانی فرصت را برای مخالفان مهیا کند. مضافا اینکه به باور نگارنده شعری که اردوغان به غلط به آن استناد کرد، همانطورکه در برخی تحلیلها نیز آمد، تاریخ سرایش آن شعر و مقصود شاعر بلندآوازه آن یحیی شیدا نیز بیشتر معطوف به واقعه تاریخی و جنگهای ایران و روس است که غمگنانه در حسرت جدایی آران و شیروان از میهن بزرگ ایران سرود؛ سرزمینی که اکنون در یک واحد سیاسی تحت نام جمهوری آذربایجان عضو جامعه جهانی است. کشوری که سه دهه قبل از دل روسیه نو تزاری بیرون آمد و استقلال یافت. اگر به کل این شعر بنگریم، قافیه و شاهبیت آن «ایران» قافیهاش است.
«قاضی اول، انصافه گل، حکم زمان وئر تازه دن/ غصب اولان تورپاقلاری وابسته ایران ائله».
یعنی: «قضاوت کن، انصاف داشته باش، دوباره حکم کن/ سرزمینهای غصبشده را دوباره به ایران برگردان». که در این صورت، اردوغان ندانسته نعل وارونه زده و عملا حاکمیت و تمامیت ارضی آذربایجان را زیر سؤال برده است و به قول حیدر علیاف، اگر قرار بر الحاق باشد، دست به بدن برمیگردد.
3- در کنار این دو عامل، نمیتوان از خطاهای راهبردی ایران در سیاست خارجی پس از انقلاب و بهویژه در دو دهه گذشته چشمپوشی کرد. نگاهی به تحولات پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و موقعیت کنونی ما در کشورهای اوراسیا در مقایسه با جایگاه ترکیه در کشورهای استقلالیافته از شوروی در شمال، رجزخوانی کشورهای در اندازه جزایر کوچک در جنوب، روابط متشنج با بیشتر همسایگان و چالش دودههای هستهای و تأثیر مخرب فرازونشیب روابط با کشورهای غربی غیرمعاند در وضعیت اقتصادی کشور را اگرچه میتوان در چارچوب بخشی از رویکرد کلان مجموعه غرب در مقابل انقلاب و جمهوری اسلامی تفسیر و تحلیل کرد، در یک تحلیل منطقی و منصفانه نمیتوان اشتباهات داخلی را نادیده گرفت و از آن عبور کرد. تأکید حساسیتبرانگیز بر مذهب و غفلت خواسته یا ناخواسته از فرهنگ و حوزه تمدنی و نادیدهگرفتن تیغ تیز و برنده توانمندیهای نرمافزاری فرهنگی و پیشینه تمدنی از موارد جدی آسیبشناسی سیاست خارجی کشور است. فریاد و شعارهای مردم آزادشده از چنبره کمونیسم در آن سوی ارس را فراموش نکردهایم. چه اتفاقی رخ داده که امروز یک بیت شعر نه توسط الهام علیاف بلکه با رئیس کشوری که هیچ سنخیت مذهبی و حتی «قومی» با شمال و جنوب ارس ندارد، اینگونه ما را هراسناک میکند تا جایی که وزیر خارجه را تحت فشار «زیر سؤال قرارگرفتن» با عجله به توییت خارج از عرف دیپلماتیک درباره رئیس کشور همسایه وادار میکند. به نظرم واکنش نسبتا سریع ظریف در توییت گزنده (از منظر طرف مقابل) قبل از اینکه پاسخی به مطالبه افکار عمومی باشد، تصویر بیرتوشی از واقعیت راهبردهای سیاست خارجی کشور را به نمایش گذاشت.
روزنامه اعتماد
سیاست به مثابه اسب عصاری
عباس عبدی
اسب عصاری روی یک دایره بسته در حال حرکت است و یک سنگ بزرگ را به گردش در میآورد تا دانههای گیاهی را فشرده و روغن آنها را بگیرد. انسان این موجود دو پا که جهان را زیر سلطه خود دارد برای فریب حیوان زبان بسته به گونهای عمل میکند که دید آن محدود شود تا متوجه دور و باطل بودن مسیر نشود و گمان کند در مسیر مستقیم حرکت میکند، ولی این ترفندی است که انسان خودش نیز به آن دچار شده است. سیاست در ایران به مثابه اسب عصاری است که بیهوده روی دایره بسته حرکت میکند و چیزی هم در لابهلای سنگهای عصاری برای روغنگیری نیست، فقط استهلاک سنگها و اتلاف انرژی را شاهدیم. سیل خوزستان و اهواز نشانه روشن این ادعا است.
اگر از من پرسیده شود که یک حکومت و دولت کارآمد برای حل مسائل ایران چه کار باید انجام دهد، خواهم گفت که به جای پرداختن به قیمتگذاریهای زیانبار و درگیر شدن با امور جزیی باید سه دفتر ملی را در عالیترین سطح تشکیل دهد؛ دفتر گزارشهای ملی، دفتر طرحهای ملی، دفتر پیگیری و نظارت و ارزیابی ملی.
هر مسالهای که در سطح ملی اهمیت پیدا میکند، ابتدا گزارشی جامع درباره آن تهیه شود. سپس در دفتر دوم طرحهای اجرایی آن در حد عنوان تصویب و ابلاغ شود، سپس در دفتر سوم بر اجرا و پیشرفت آنها در عالیترین سطح نظارت شود. حوادث از جمله سیلاب و زلزله در اصل از مسائل ملی ما هستند، نه فقط اینها بلکه تعدادی مساله اساسی دیگر هم داریم که باید برای همه آنها ابتدا گزارش ملی تهیه کرد و از دل آنها ایدهها و طرحهای اجرایی روشن بیرون آورد و اجرا نمود.
سیل فروردین سال 1398 نشان داد که بیتوجهی به طبیعت و فقدان نگاه بلندمدت در اداره کشور، چگونه میتواند یک جامعه را در بنبست سیاستی قرار دهد. آن روزی که طی چند دهه گذشته، مدیران محلی بیتوجه به ضوابط عام در رودخانه کارون دخل و تصرف کردند، جاده ساحلی و پارک و حتی رستوران احداث نمودند، عرض و ارتفاع مجاز را رعایت نکردند، مدیریت یکپارچه را قربانی مدیریت بخشی و منافع خصوصی کردند، انتظار نداشتند که یکی از سیلهای ویرانگر که با دوره 200 ساله رخ میدهد، به زودی گریبان همه را خواهد گرفت.
تا اینجا نیز چیز عجیبی نیست، از این رویدادها در کشور زیاد است، ولی مساله بدتر این است که در مواجهه با این بحران هر کسی سعی میکند آن را تبدیل به نمدی کرده و کلاهی برای سیاست خود بدوزد و با اعزام هیات برای رسیدگی به خیال خود طرف سیاسی مقابل خود را در منگنه قرار دهد، ولی توجه ندارند که این شتر دیر یا زود در خانه آنان هم خواهد خوابید. سال گذشته در پی سیل، رییسجمهور هیاتی را مسوول تهیه گزارش ملی سیل کرد. اکنون و پیش از سیل اخیر نیازمند انتشار و عمومی کردن نتایج این گزارش بودیم.
بدون اطلاع عموم مردم و نخبگان از علل ریشهای این حوادث و بدون تعیین طرحهای اجرایی و نیز بدون ابلاغ اقدامات ضروری از سوی دستگاههای اجرایی، تهیه این نوع گزارشها به هیچ نتیجهای نخواهد رسید. اکنون حداقل 18 ماه از آغاز به کار این گروه میگذرد. همه علاقهمندان به موضوع انتظار داشتند که مهمترین علل بروز این سیل و خسارات سنگین آن و نیز جزییات اقدامات لازم برای پیشگیری از آن در چند نوبت توضیح داده شده باشد و عملکرد مسوولان شهری و استانی و ملی براساس راهکارهای این گزارش سنجیده شود.
متاسفانه تا هنگامی که حل مسائل کشور از طریق مطالعات کارشناسی و اظهارنظرات علمی و مستند و نیز با مشارکت مردم و نخبگان انجام نشود، با همین وضع مواجه خواهیم بود که گمان میکنیم با انعکاس آه و ناله مردم زیاندیده و مصیبت کشیده و لعن و نفرین کردن به این و آن، مشکلی حل میشود. شاید این و آن شایسته لعن و نفرین باشند، ولی این کار را باید در ذیل ارزیابی از انجام وظایف اصلی آنان که اجرای همان طرحهای اساسی است انجام داد.
متاسفانه وضعیت سیل خوزستان حکایت از این دارد که در چند دهه گذشته، برای مدیریت این استان، هیچگاه سیل در اولویت برنامهریزیها نبوده است و از این نظر نیز هیچ برنامه جامعی برای حل آن وجود ندارد. در چنین وضعیتی راهحلهای کوتاهمدت حالت وصله پینه کردن دارد و درمان اساسی نیست. اگر عصاری نمادی از رنج بیپایان برای اسب عصاری است، دایره معیوب سیاست در ایران نیز رنج بیپایان برای جامعه و مردم است، چون سیاست در اینجا همچنان بر مدار باطل عصاری در حال حرکت است. رسانههای ما به ویژه رسانهای که باید پیشرو در اصلاح امور باشد، این دور باطل را تشدید و هموار میکنند.
روزنامه اطلاعات
اقتصاد و «قدرت ملی»
سید علی دوستی موسوی
در فلسفه سیاسی در کنار سایر ارکان ایجاد، حفظ و گسترش قدرت ملی، از «مردم» یاد شده و آن را حتی به تنهایی ضامن بقای ملک دانستهاند.
به عبارت بهتر هر بار که مردم از شرایط خود راضی بوده و این رضایت را حاصل عملکرد حاکمان دانستهاند، آن آب و خاک از هر گونه گزندی در امان بوده و البته عکس آن هم صادق است.
روشن است که راه اصلی رضایت مردم از اقتصاد قوی که به زبان ساده همان قدرت مالی، در تأمین یک زندگی آرام و شرافتمندانه است، میگذرد. وقتی اقتصاد یک کشور قوی و پررونق و سالم باشد و فرصتها به طور برابر میان همه تقسیم شده باشد، کسی بر کسی برتری در دسترسی به فرصتها نداشته و رانتزایی و رانتجویی در حداقل باشد، کمتر خبری از اختلاس و دزدی باشد، همه فعل و انفعالات اقتصادی در اتاق شیشهای قرار داشته باشد، فاصله طبقاتی و فاصله میان فقیر و غنی اندک باشد و داراییهای کشور و موجودی خزانه به عدالت میان تمام اقشار توزیع شده و در این تقسیم، خودی و غیرخودی و برتری طبقهای بر طبقه دیگر معنی نداشته باشد، نقش مردم در حفظ و تحکیم قدرت ملی افزایش مییابد.
بر عکس، وقتی اقتصاد کشوری رانتی و بیمار باشد و خروجی فعل و انفعالاتش باعث رفاه و آسایش مردم نشود و اکثریت از وضع زندگیشان راضی نباشند، معادله مردم ـ قدرت ملی تضعیف میشود و این موضوع، اثرات خود را تقریباً در تمام شئون کشور نشان خواهد داد.
نمیخواهیم به بحث قدیمی و مورد مناقشه «اقتصاد زیربنای همهچیز است یا نیست»، وارد شویم اما این یک واقعیت است که تا زمانی که وضع اقتصاد و اوضاع زندگی پولی و مالی مردم بهبود نیابد، شاخصهایی چون علم و دانش، فرهنگ، آرامش و نظم اجتماعی، احترام به ارزشهای دینی، ملی و فرهنگی، رعایت قانون، سالم ماندن سنتهای مفید ملی، میراث فرهنگی، سرانه مطالعه، همیاری اجتماعی، مهربانی، همکاری جمعی، احترام، سلامت اداری، مبارزه با فساد، کاهش عقدهها و بیماریهای روانی و کمبودها، تحکیم خانواده و حفظ ارزشهای اخلاقی، شکاف بین نسلی، مبارزه با تهاجم فرهنگی و خودباختگی فرهنگی، مهاجرت نخبگان، کاهش جرم و جنایت و دزدی، مسایل زیستمحیطی، کاهش ازدواج و موالید و دهها و صدها چالش خطرناک دیگر بهبود نخواهد یافت.
جامعه آنقدر از دغدغه نان و معیشت به خود گرفتار و مشغول است که اصولاً فرصت و مجال و انگیزه و حال و حوصله و انرژی پرداختن به مسایل دیگر را ندارد و یا اگر دارد، آنرا فانتزی و غیرضروری پنداشته و با هر گونه تلاشی در راه رشد آن شاخصها با بیاعتنایی و تمسخر برخورد میکند. در یک چنین جامعهای، لنگیدن و ناکارآمدی اقتصاد ملی در تولید درآمد و رفاه کافی برای شهروندانش، تبدیل به چالشی برای بسط و گسترش «قدرت ملی» میشود که بسی خطرناک است. لذا آنان که دلسوز واقعی ایران هستند و دلشان برای سرنوشت این آب و خاک میتپد، وظیفه دارند اصلاح اقتصاد را در اولویت قرار دهند.
حتی میتوان پیشنهاد کرد برای مدتی محدود، بودجه و وقت و انرژی کشور از جاهای دیگر به سوی اقتصاد تغییر مسیر دهند، چرا که بهبود اقتصاد خود به خود باعث بهبود حوزههای فرهنگ و سیاست و امنیت و اجتماع و اخلاق و دین هم خواهد شد و جلوی بسیاری از فتنههایی که ایران را تهدید میکند خواهد گرفت. کشور ما امروز در شرایطی حساس در چهارراه خاورمیانه، نیاز مبرم به گسترش قدرت ملی دارد و متأسفانه صراحتاً باید گفت با این وضعیت اقتصادی، تولید و گسترش این قدرت با چالش جدی مواجه است.
چالش اقتصاد و معیشت، بیشتر انرژی مردم را گرفته و آنان را نگران و بیمناک از آینده کرده و این مانعی بزرگ در راه گسترش قدرت ملی است و اندازه و مقدار آن در این روزها به گونهای افزایش یافته که کسی را یارای انکار آن نیست.
لذا صراحتاً باید گفت رفع فتنههای رو به افزایش داخلی و خارجی از اصلاح اقتصادی میگذرد و البته این اصلاح، جراحی بزرگ و حساسی است که با درد و خونریزی شدید همراه خواهد بود چرا که غدههای بزرگی چون رانت، رابطهبازی، آقازادگی، کاسبکاری سیاسی، اختلاس، سوءمدیریت، ناکارآمدی، نبود شایستهسالاری، چندگانگی تصمیمگیری و امثالهم در کالبد اقتصاد ایران وجود دارد که باید با خردمندی ناشی از تلفیق دارو و جراحی آنها را خارج کرد. روشن است کشتن و خروج هر یک از این غدهها تبعات خاص خود را دارد و با مقاومت شدید همراه خواهد بود، اما وقتی بدانیم راه تولید قدرت ملی از شاهراه اقتصاد میگذرد، در آغاز اصلاح اقتصادی و تحمل تبعات آن درنگ نخواهیم کرد.
در نهایت هم به نظر میرسد اصلاح اقتصاد یک عزم والای سیاسی و قاطعیت همراه با مقداری بیرحمی نیاز دارد، چرا که اخلالگران اقتصادی در واقع موانع رشد قدرت ملی و در نتیجه، خائنان به ایران هستند و مماشات با آنها حکایت «ترحم بر پلنگ تیز دندان» خواهد بود.
امید اینکه کسانی که افق را میبینند از لاک سکوت به درآیند و لزوم اصلاح جدی اقتصاد را گوشزد کرده و برای شروع، بحثهای نظری فراموش شده را در قالب یک سازمان، با پشتوانه نیرومند سیاسی احیا کنند تا این قطار آرام آرام به حرکت وا داشته شود.
مطالب مرتبط