🔻روزنامه ایران
📍عادی انگاری شرایط بحران
✍️اردشیر گراوند
حدود یکسال از شیوع بیماری کرونا در کشور میگذرد. بیماریای که در مدت زمانی کوتاه به یک بحران در جامعه تبدیل شد و پیامدهای ناگواری را برای بسیاری از شهروندان بهدنبال داشت. در این میان اما تغییر در سبک زندگی تک تک افراد جامعه در کنار زحمات کادر درمان توانست امکان مقابله با بیماری را افزایش دهد. نکته مهم و قابل توجه این است که متأسفانه در همه جوامع بشری، مردم به مرور زمان به شرایط بحران عادت میکنند و پس ازمدتی آن شرایط برایشان بیاهمیت میشود. این امر میتواند پیامدهای خطرناکی بهدنبال داشته باشد. از اینرو معتقدم در این برهه از زمان بهجای هراس افکنی که میتواند عواقب جبرانناپذیری داشته باشد باید با گفتوگوی عاقلانه مردم را به مشارکت در مدیریت بیماری دعوت کرد. وظیفه انجام این گفتوگوی عاقلانه برعهده نخبگان جامعه، صداوسیما و مطبوعات است. آنها میتوانند با اطلاعرسانی وافزایش آگاهی، شرایط تحمل و همکاری مردم برای مقابله با بیماری را افزایش دهند.
حقیقت این است که برای مقابله با بیماری باید سبک زندگی مردم تغییر کند. یعنی ارتباطات مدیریت شود و محدودیتها بیش از پیش جدی گرفته شود.
بخشی از این موضوع را میتوان با گفتوگوی عاقلانه به نتیجه رساند اما قسمت اعظم آن با اعمال محدودیتهای بیشتر امکان پذیر است.
بخصوص در زمان کنونی که در آستانه سال جدید قرار داریم برای مقابله با افزایش آمار مبتلایان و مرگ و میر در جامعه به ترکیبی از اجبار و تسهیل گری دولت نیاز داریم. من معتقدم باید محدودیتهایی از قبیل ساعات تردد، عدم مسافرت به شهرهای مسافر پذیر و ... افزایش یابد.
هم اکنون حمل نقل عمومی و برخی مکانهای عمومی مانند پارکها و بوستان ها شلوغ و پر تردد هستند. تردد در خیابانها برای خرید شب عید هم کم کم شروع شده است که میتواند به افزایش آمار مرگ و میر در جامعه منجر شود.
اما اگرهمانند سال گذشته برخی از مکانهای عمومی مانند پارکها و بوستانها تعطیل شود و ساعات منع تردد از ساعت ۹ به ۶ یا ۷ شب کاهش یابد امکان ابتلای مردم به بیماری کرونا به مراتب کمتر خواهد شد چرا که تردد در خیابانها و برخورد افراد با یکدیگر کاهش خواهد یافت.
افزایش تعطیلات نوروزی البته با اعمال محدودیتهای بیشتر و دعوت مردم به ماندن در خانه و مدیریت ارتباطات میتواند گامی اساسی درمقابله با موج چهارم بیماری باشد. البته همیشه محدودیت با مقاومت مواجه می شود اما به مرور زمان این محدودیتها به عادت تبدیل میشوند و میتوانند جان مردم را نجات دهند. یک مثال ساده برای این موضوع بستن کمربند خودرو هنگام رانندگی است.
در ابتدای تصویب این قانون بسیاری از افراد جامعه مقاومت نشان میدادند و از بستن کمربند خودرو امتناع میکردند اما حالا کمتر کسی است که بدون بستن کمربند رانندگی کند.
در شرایط فعلی تنها مشارکت همه مردم جامعه میتواند امکان عبور از بیماری را فراهم آورد در غیر این صورت با شرایط سختی مواجه خواهیم بود.
🔻روزنامه کیهان
📍چاره عراق، اول دفع آمریکا
✍️سعدالله زارعی
عملیات بمباران منطقهای در «دیرالزور سوریه» که منجر به شهید و زخمی شدن چند نفر از عناصر «کتائب حزبالله عراق» گردید، مباحث تازهای پیرامون حضور نظامی آمریکا در عراق و سوریه در پی آورد. در این عملیات از خاک عراق و سوریه استفاده و در واقع حاکمیت ملی دو کشور عرب منطقه نقض گردید و در همان حال به اتباع کشوری در کشور دیگر و در شرایطی که در همکاری با ارتش کشور میزبان بودند، حمله شد و وقایع قبلی که در زمان ریاستجمهوری ترامپ صورت گرفته بود، تکرار گردید. پس از آن این سؤال مطرح شد که جبهه مقاومت چه اقدامی و چگونه به این اقدام جنایتکارانه آمریکا واکنش نشان خواهد داد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
۱- فرماندهی نظامی تروریستی آمریکا در منطقه «سنتکام» مدعی است، اقدام بامداد جمعه -سه روز پیش- علیه چند موقعیت از یک یگان حشدالشعبی عراق در واکنش به حمله اخیر به پایگاه نظامی آمریکا در اربیل صورت گرفته و این در حالی است که این یگان ۴۶ حشدالشعبی -کتائب حزبالله- در زمان مورد حمله قرارگرفتن پایگاه آمریکا در اربیل و هم بعد از حمله روز جمعه، با صراحت اعلام کرد دخالتی در حمله به پایگاه اربیل نداشته است و هیچ سند و مدرکی هم از سوی آمریکاییها منتشر نشد تا ادعای آنان علیه این یگان به اثبات رسیده باشد. کما اینکه پس از آنکه «لوید اوستن» وزیر دفاع آمریکا -صبح روز جمعه- مدعی شد نیروهای نظامی آمریکا با استناد به اطلاعاتی که طرف عراقی در اختیارشان قرار داده، به عملیات علیه این نیروها دست زده است، وزارت کشور عراق طی بیانیهای رسمی هر گونه همکاری با نیروهای نظامی آمریکا در حمله به نیروهای وابسته به حشدالشعبی را تکذیب کرد. پس کاملاً واضح است که ارتباط واقعی میان مورد حمله قرار گرفتن پایگاه نیروهای متجاوز در اربیل و حمله به این نیرو وجود ندارد. اما چرا آمریکا این دو مقوله را به هم ربط داده است؟
۲- مورد حمله قرار گرفتن پایگاه نظامی آمریکا در اربیل -موسوم به پایگاه الحریر- که برای دومین بار طی چند ماه اخیر صورت گرفته است، زنگ خطر جدی برای نیروهای نظامی آمریکا در عراق و نیز در منطقه به حساب میآید. حریر به دلیل واقع شدن در منطقه کردستان، یک پایگاه ویژه به حساب میآید و برای آمریکا، وجههای شبیه پایگاه اینجرلیک در ترکیه دارد و از این رو آمریکاییها به این اقدام واکنش فوری نشان دادند تا مانع متزلزل دیده شدن موقعیت پایگاههای نظامی خود در منطقه شوند. اما از آنجا که دقیقاً نمیدانستند این حمله توسط چه کسانی و از چه نقطهای صورت گرفته است، یکی از جریانات اصلی مخالف حضور نظامی آمریکا در عراق را نشانه رفته و ضمن اتهامپراکنی علیه آن، به یکی از مقرهای آن حملهور شده است. در واقع در این صحنه، نیروهای حشدالشعبی به خاطر مواضع ضدآمریکایی و نه اقدامات ضدآمریکایی مجازات شدهاند و دقیقاً از همین رو همانطور که در بیانیه کتائب حزبالله عراق آمد، آنان مظلوم واقع شده و حق واکنش دارند. شاید به همین دلیل و از ترس واکنش فوری کتائب بود که آمریکا به نیروهای خود در عراق و به خصوص نیروهای مستقر در پایگاه البلد آمادهباش داد و نگران واکنش شد.
۳- اقدام نظامیان آمریکایی در دوره بایدن کاملاً با اقدامات آنان در دوره ترامپ یکسان است و این موضوع بیانکننده آن است که آنچه در این دو دوره در سوریه و عراق روی داده، فقط سیاست ریاستجمهوری نبوده بلکه دقیقاً مورد قبول و حتی توصیه پنتاگون بوده است. با این وصف چه اقدام روز جمعه ۸ اسفند ماه جاری که منجر به شهادت یک نفر و زخمی شدن چهار نفر در نقطه مرزی البوکمال سوریه انجامیده و چه اقدام دی ماه ۱۳۹۸که منجر به شهادت ۲۷ نفر در منطقه عراقی قائم گردید، اقدام جمعبندی شده پنتاگون بود و در واقع تصمیمگیریهای نظامی متعلق به کل سیستم آمریکا بوده و ارتباط دادن رخدادهایی مثل آنچه در سال ۹۸ در قائم روی داد و یا در جریان به شهادت رسیدن سردار سپهبد قاسم سلیمانی و مجاهد بزرگ ابومهدی المهندس روی داد به دونالد ترامپ، در راستای ردگمکنی و کاستن از جرایم پنتاگون صورت گرفته است. از این رو فرماندهی نظامی آمریکا در عراق با اقدام روز جمعه خود، در معرض انتقام سخت قرار میگیرد و باید منتظر باشد تا دست انتقام دامن آن را بگیرد.
۴- اقدام بامداد جمعه آمریکا از یکسو اقدامی جنایتکارانه علیه شهروندان عراقی بود و از سوی دیگر سوءاستفاده از خاک عراق برای تجاوز به خاک کشور همسایه به حساب میآید. بر این اساس جا دارد دولت عراق هم به حکم نقض حاکمیت خویش و هم به حکم دفاع از خون شهیدان عراقی و به حکم ولی دم بودن، به شدت به این اقدام اعتراض کرده و مجازاتهایی را برای مرتکبین در نظر بگیرد و با اخراج نظامیان آمریکایی از خاک عراق، مانع تکرار این فجایع شود ولی متأسفانه واکنش دولت عراق تا این لحظه با این انتظار به حق فاصله زیادی داشته است. دولت عراق به جای واکنش شدید، فقط همدستی خود در حمله به نیروهای عراقی را تکذیب کرد! و البته در عین حال وزیر خارجه عراق -فؤاد حسین که از مقامات کردی عراق است- دو روز پیش در گفتوگو با «سوریهنیوز»، کسانی که روز جمعه از سوی آمریکا در خاک سوریه مورد حمله قرار گرفتهاند را «تروریست» خواند و گفت: «ما وقتی دولت داریم گروه مقاومت معنا ندارد»! دولت کنونی عراق از آغاز از سوی خیلی از عراقیها متهم بود که در پیوند معارضه و آمریکا پدید آمده و مجری طرح آمریکا در منطقه است. متأسفانه موضع انفعالی آن در جریان حمله اخیر آمریکا به شهروندان عراقی، اتهام علیه خود را پررنگتر کرد. مصطفی الکاظمی در این ماجرا ثابت کرد ارادهای برای دفاع از تمامیت ارضی عراق ندارد و نمیتواند از حقوق شهروندان عراقی در برابر نیروهای متجاوز آمریکایی دفاع کند. بنابراین مردم عراق باید فکری برای امنیت کشور و حمایت از نیروهای مدافع امنیت خود بنمایند. هنوز دیرزمانی نگذشته است که همین نیروهای حشد از مردم عراق در برابر تروریستهای تکفیری مورد حمایت آمریکا، اروپا، عربستان، امارات و... دفاع کردند و اگر حشدالشعبی به میدان نیامده بود، چیزی از امنیت مردم عراق باقی نمانده بود. الان آمریکا در حالی که مدعی به رسمیت شناختن ساختارهای رسمی عراق است، به یک یگان حشدالشعبی حمله کرده است و حال آنکه این یگان بخشی از ساختار رسمی عراق بوده و در همین روزها هم دستاندرکار مبارزه با داعش بوده است. موضع انفعالی دولت عراق در برابر تجاوز آمریکا به خاک سوریه و زیرپاگذاشتن حاکمیت این کشور، دلیل مستقلی بر لزوم ادامه حیات نیروهای مردمی در عراق، سوریه و... است. آمریکا میخواهد اینها نباشند تا راحت بتواند عراق را نه از طریق جنگ بلکه از طریق گرفتن تعهدات سیاسی و نظامی به چنگ آورد.
۵- درست همزمان با حمله آمریکاییها به چند مقر یک یگان حشدالشعبی، شاهد افزایش عملیاتهای داعش در عراق و سوریه هستیم. داعش طی روزهای اخیر لااقل ۶۰ نفر از نیروهای ارتش سوریه را به شهادت رساند و نیز طی سه ماه گذشته، بیش از ده عملیات نظامی در استانهای دیالی، کرکوک، نینوا، صلاحالدین، بابل و الانبار انجام داد که منجر به شهادت بیش از ۲۰۰ نفر از عراقیها شد. در این میان دو نکته اساسی وجود دارد نکته اول این است که حسب تجربه سالهای گذشته، شرط موفقیت عملیاتهای ارتش علیه داعش این است که نیروهای جوان و دارای انگیزههای مذهبی و شجاع حشد، جلودار یگانهای عملیاتی ارتش باشند و نکته دوم این است که آمریکا برای اجبار عراقیها به پذیرش نیروهای نظامی خود به تهدیدآمیز بودن شرایط این کشور نیاز دارد. در حال حاضر در هر دو کشور عراق و سوریه شاهد اقدام همزمان داعش برای توسعه عملیاتهای تروریستی و اقدام آمریکا به توسعه عملیاتهای ضدمقاومت بودیم که این ماهیت آمریکایی نیروهای داعش را نشان میدهد و درست از همین روست که عراقیها و سوریهایها باید قبل از هر اقدام، پاکسازی کشور خود از پایگاهها و نیروهای متجاوز آمریکایی را به نتیجه نهایی برسانند.
به قول مولانا:
اول ای جان دفع شر موش کن
بعد از آن در جمع گندم جوش کن
🔻روزنامه رسالت
📍جنگ روانی با سلاح رسانه
✍️محمدکاظم انبارلویی
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای مجلس خبرگان به موضوع مهم «فشارهای شرطی دشمن» اشاره و فرمودند: «نظام با فشارهای شرطی دشمن روبهرو است. موضوع تحریمها ازجمله آنها است. یک فشار وارد می کنند بعد می گویند این فشار را برمیداریم به شرطی که شما فلان کار را بکنید. این چیز خطرناک و مهمی است. ممکن است گمراه کننده و هلاک کننده باشد. چه کار باید کرد؟ علاج چیست؟ علاج فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ(۱) است؛ بایستید و مقاومت کنید.»
مسئلهشناسی و موضوعشناسی چالشهای پیش روی انقلاب و تهدیدهای دشمن فوق العاده مهم است. ما بیش از ۲۰ سال است سیاست خارجی کشور را درگیر همین مقوله«فشارهای شرطی دشمن» کرده ایم. اگر قرار است با هر فشار دشمن ما یک امتیاز نقد بدهیم و یک امتیاز نسیه بگیریم چیزی ته حساب انقلاب و منافع ملی باقی نمیماند. این مسیر غلطی است که در برجام و قبل از آن طی کردیم.
ایستادگی و مقاومت این معادله را معکوس می کند. مصوبه قانونی مجلس در صیانت از منافع ملی و اقدام راهبردی برای رفع تحریم ها نشان داد، می شود همین فشارهای شرطی را به دشمن وارد کرد. بیانیه سه کشور اروپایی و نیز مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نشان داد که آنها فشار از طرف ما را پذیرفته اند. باید به فکر این باشند که تحریم ها را یا یکجا و یا یک به یک بردارند.
در واکنش های آنها در کاهش تعهدات ایران و لغو و توقف پروتکل الحاقی این سه کلمه بیشتر نمود دارد؛ «ما به شدت نگرانیم» یا آنها این حرف را قبول دارند واقعا نگران هستند و باید اقداماتی انجام دهند که از نگرانی درآیند یا دروغ می گویند و میخواهند همچنان قاعده «فشارهای شرطی» محفوظ بماند.
در قضیه کره شمالی ترامپ نشان داد دستگاه دیپلماسی خارجی آمریکا دروغ می گوید آنها نگران نیستند. اگر قرار بود نگران باشند باید به هر قیمتی بود کره شمالی را از دستیابی به سلاح اتمی بازمیداشتند. آنها نه تنها این کار را نکردند بلکه با دادن علامت هایی کره شمالی را تشویق کردند حتما به سلاح هسته ای دست پیدا کند.
الان هم موضوع و هم محمول فشار به کره شمالی منتفی است و دیگر سخنی به میان نمیآورند. اما در مورد ایران آنها مطمئن هستند ما به سمت ساخت سلاح پیش نمی رویم لذا همچنان بر طبل فشارهای شرطی می کوبند. اکنون دولت و مجلس و مجموعه قوای کشور بر مبنای موضع صریح و صحیح رهبری به این نقطه رهنمون شده اند. اول رفع تحریمها، دوم راستیآزمایی آن هم بدون گفتوگو، بعد عمل به تعهدات و بازگشت به توافقات برجام.از مجموعه مواضع آمریکا و اروپا فهمیده می شود آنها سر سازگاری و عمل به تعهدات خود را ندارند. لذا یک فرصت تاریخی برای ایران پدید آمده است که پیشرفت های هستهای خود را بدون دغدغه جامعه جهانی طی کند.پیشرفت پزشکی، کشاورزی و ... دیگر رشته های علمی ما بهویژه در حوزه انرژی نیاز به صنعت هسته ای دارد. ما باید بدون ملاحظه در این راه پیش رویم و گوش به هیچ تهدید، ترغیب وتحبیب دشمن ندهیم.
امروز جامعه جهانی پذیرفته است که فعالیتهای هسته ای ایران صلحآمیز است. روسیه و چین نهتنها با اشرار جهانی همراهی ندارند بلکه ایران را محق به کاهش تعهدات و توقف پروتکل الحاقی طبق برجام می دانند.
تحریم های ظالمانه آمریکا جواب نداده است. جایگاه اقتصاد ایران در جهان و مؤلفههای قدرت ملی به آمریکا اجازه نمیدهد به فکر فشارهای بیشتر باشد.
آغاز فعالیتهای هستهای ایران، پایان فشارهای شرطی است و در این مهم نمی توان شکی کرد. هر کس در این شک کند یا کاسب تحریم است یا سَر و سرّی با دشمن دارد.مصاحبه خوب اخیر آقای دکتر صالحی نشان می دهد به لحاظ فنی، مصوبه مجلس برای صنعت هستهای ایران یک فرصت تاریخی است که نظام پایه های قدرت ملی خود را مستحکمتر کند. دولت نباید این فرصت عظیم را از دست بدهد. لذا می تواند با عمل دقیق و مسئولانه به مصوبه مجلس کارنامه مثبتی از خود باقی بگذارد و تا اندازه زیادی خسارت محض و دستاورد تقریبا هیچ در برجام را جبران کند.
پی نوشت:
۱- سوره مبارکه هود آیه ۱۱۲
🔻روزنامه اعتماد
📍یک سال با کرونا (۱)
✍️عباس عبدی
یک سال از اعلام رسمی شیوع کرونا در کشور گذشت. در همان ابتدا یادداشتی نوشتم که کرونا؛ آزمونِ آزمونها است. علت آن را توضیح دادم که این پدیده، حتی با سیل و زلزله نیز تفاوت دارد. پدیدهای است که به شدت نیازمند برنامهریزی و هماهنگی و اِعمال مدیریت و اتخاذ تصمیمات خلاف عادت است. نوشتم که گرچه مساله به ظاهر پزشکی و درمانی است ولی در واقع سیاسی و اجتماعی و امنیتی است و ستاد عالی آن باید زیرنظر مدیری به نمایندگی از کل بخشهای سیاسی و اجتماعی و امنیتی باشد و پزشکی و درمانی جزیی از ماجرا است. اکنون که به گذشته نگاه میکنیم، تا حدی میتوانیم ارزیابی دقیقتری از عملکرد خود به دست آوریم. بدون تردید کادر درمان بیمارستانها در صف اول این مبارزه بودند و تعداد قابل توجهی از آنان نیز جان خود را در این راه فدا کردند. همچنین مدیریت وزارت بهداشت زحمات زیادی کشیدند، زحماتی که شاید بخشی از آن در صلاحیت حرفهای و اداری آنان نبود. ستاد وزارت بهداشت برای شرایط بحرانی شکل نگرفته است و با امور سیاسی و اجتماعی و امنیتی نیز آشنایی ندارند. همه عملکردها متوجه این وزارتخانه شد، در حالی که توان انجام آن را نداشتند و متاسفانه مدیریت آنجا نیز متوجه این واقعیت نبود یا گمان کرد که میتواند این بار را بردارد و حمل کند. در پایان هم کار به جایی رسیده که آقای وزیر بهداشت چند روز پیش به طور صریح اعلام کرد که «من وزیر خبر ندارم چه کسی میآید و بیرون میرود.
فقط شدم ته رودخانه زخمی و جنازه جمع کن. به جای وزیر بهداشت بگذارید مدیرکل مردهشورخانه. این درد بزرگی است.»
با توجه به اینکه طی سال گذشته دهها مطلب در این باره نوشتهام، سعی میکنم خیلی مختصر از چند زاویه به عملکرد یکساله کشور در این بحران اشاره کنم.
۱- تاخیر در اعلام
مهمترین اشتباه نظام مدیریتی کشور، تاخیر در شناسایی و اعلام وجود ویروس در کشور بود. این تاخیر، حداقل یک ماه یا در بهترین حالت ۱۵ روز بوده است. با توجه به وجود بیماری در چین و رفت و آمد به چین باید حساسیت به خرج داده و با اولین موارد مشکوکی که دیدند باید جدی تلقی میشد. اشتباهی که زمان طلایی برای پیشگیری را از دست داد و به سرعت استانهای قم، گیلان و گلستان و سپس تهران را درگیر کرد. علت تاخیر پیچیده است. به نظر من از منطق انشاءالله گربه است تبعیت کردهاند. با توجه به حوادث آبان و سقوط هواپیما و در پیش بودن انتخابات و مراسم ۲۲ بهمن و... کسی جرات نداشت که اقدام احتیاطی و متناسب با عقل و دانش پزشکی انجام دهد، چون او را متهم میکردند و برخلاف چین که از پزشک اولیهای که خبر کرونا را اعلام کرد، رفع اتهام و اعاده حیثیت کرد و قدردانی شد، در ایران با فردی که به ناحق متهم شود هم چنین نمیکنند، همچنان که پزشکی را که اولینبار مساله را طرح کرد، به حاشیه رفت و هیچگاه از او تقدیر نشد. سیاستهای رسانهای به ویژه در صداوسیما به شدت در شکلگیری این اشتباه موثر بود. فراموش نکنیم که سیاسی کردن کرونا از همینجا آغاز شد. خلاصه اینکه تاخیر در اعلام وجود کرونا بیش از اینکه یک اشتباه مدیریتی و فردی باشد، ناشی از یک ویژگی عمومی و ساختاری در جامعه و ساختار سیاسی ایران بود که همه چیز را به سرعت سیاسی کرد و عدهای نیز با لودگی آن را به حاشیه بردند.
۲- سیاستهای پیشگیرانه و درمانی
در ابتدا کمبود وسایل و مواد بهداشتی و پیشگیری در همه جهان بود. در ایران هم کمبود مزبور چندان غیرمنتظره نبود، البته تاخیر در اعلام ورود کرونا موجب شد که اقدامات برای تامین این اقلام نیز با تاخیر انجام شود. توصیههای بهداشتی نیز انجام میشد، ولی تنوع اظهارات مسوولان و نداشتن ضمانت اجرایی آنها، کار را مشکل میکرد، به ویژه آنکه دولت و حکومت میترسیدند که اوضاع را غیرعادی معرفی کنند، حتی خواهان باز شدن مدارس و عادی شدن امور بودند!! به همین علت نیز با یک تاخیر جدی دیگر در پیشگیری واقعی مواجه شدیم. شاید بیشترین شانسی که ایران آورد، رسیدن به تعطیلات نوروز بود. تعطیلاتی که عملا دو تا سه هفته طول کشید و مردم هم چون ترسیده بودند، احتیاط کردند و روند نزولی کرونا در ایران و در مقایسه با کشورهای مشابه اروپایی سرعت بیشتری یافت. ارزیابی اشتباه که تابستان و با گرم شدن هوا این ویروس ریشهکن یا ضعیف خواهد شد، سبب گردید که پس از فروردین دوباره موج دوم در ایران شکل گیرد، در حالی که کشورهای دیگر سعی کردند آن را به حداقلها برسانند و حفظ کنند و موفق شدند که با تاخیر زیادی با موج بعدی در پاییز مواجه شدند. در حالی که ما در اواخر بهار و اوایل تابستان این موج را تجربه کردیم. به طور کلی بیانضباطی در اظهارنظرها، دستورات فاقد پشتیبان و ضمانت اجرایی، همچنین «خود رضایتمندی» دستاندرکاران موجب شد که ایران از حیث مبارزه با این ویروس جایگاه مناسبی در جهان پیدا نکند.
🔻روزنامه شرق
📍نمازهایی که قضا میشوند
✍️سیدمصطفی هاشمیطبا
در عرف دینی انسان به نظم و عمل بهموقع خوانده شده است و ازجمله برای نمازهای پنجگانه که باید در وقت مقرر خوانده شود و فضیلت آن در همان بهموقعخواندن آن است. نماز انسان را از دستیازیدن به زشتی و نابکاری دور میکند. ازجمله ویژگیهای نظم اجرای احکام اسلام، آن است که میفهماند انسان در زندگی با برنامه و در زمان معین و بهدرستی کار خود را تنظیم کند. اصرار در وجوب احکام واجب یعنی اصرار بر نظم و رفتار برنامهای و پافشاری برای اجرای برنامه و بهویژه آنکه تأکید شده که در هر شرایطی انسان نماز را در وقت خود به جای آورد. چنین آموزههای ارزندهای در کجای اعمال ما جای دارد؟ طبیعی است که این نظم و ترتیب و موقعشناسی تنها برای اجرای مناسک صادق نیست؛ بلکه به گستره وسیعی از اعمال انسان همانطور که در آیات قرآن و احادیث ائمه مشهود است، ارتباط پیدا میکند. قضاشدن نماز را بهعنوان معیاری برای قضاشدن سایر کارهایمان قرار دهیم و صدالبته قصد قیاس یا همآوری بین نماز و سایر اعمال را نداریم؛ اما بهعنوان یک شاخص تعیینکننده لختی به آن بیندیشیم. به گزارش مندرج اخیر در رسانهها توجه داشته باشیم که گفته شد مردم روستایی در بلوچستان برای معالجه به پاکستان میروند. البته مراجعه به نزدیکترین محل برای معالجه به خودی خود ایرادی ندارد و اصولا مرزنشینان دو کشور رابطه نزدیک با یکدیگر دارند.
مشکل آنجاست که بیش از ۱۰ سال است که راه ارتباطی این روستا و روستاهای دیگر با نزدیکترین شهر به دلیل کمبود اعتبار بلاتکلیف مانده و هموطنان ایرانی بههمیندلیل به کشور بیگانه مراجعه میکنند. اینجاست که نماز قضا شده است. سرنوشت این راه مثالی بارز است از قضاشدن اقدامات و پروژههایی که در ایران در جریان است و با گذشت دهها سال به موجوداتی فرسوده و از پای افتاده تبدیل شده است. در گزارش دیوان محاسبات از عملکرد قانون برنامه ششم توسعه ذکر شده تنها ۳۵ درصد احکام این برنامه تحقق پیدا کرده و ۶۵ درصد احکام تحقق پیدا نکرده است. صدالبته این گزارش بسیار خوشبینانه است و مثال آن هم احکام ماده ۳۵ و ۳۶ و ۳۷ درباره آب است که کاملا به تحقق نرسیده است و احکامی که به تحقق رسیده مربوط به اقداماتی است که همواره در جریان بوده است و اگر در قانون برنامه ششم هم ذکر آن نمیرفت، خودبهخود عملی میشد. امر توسعه کشور و اشتغال در کشور و البته وابسته به اجرای طرحها و پروژههای مختلف است. این طرحها اعم از زیربنایی، صنعتی و کشاورزی چه متعلق به بخش خصوصی و چه دولتی چنانچه بهموقع به انجام نرسد باعث اتلاف سرمایه و ایجادنشدن مزیتهای مترتب بر آن میشود. تزریق قطرهچکانی اعتبارات به طرحهای دولتی و بیتوجهی به حل مسائل سرمایهگذاران خصوصی حاصلی جز اتلاف سرمایه و افزایش بیکاری و تضعیف امید مردم به آینده و زندگی ندارد. در جمعی از مسئولان سابق و کنونی کشور گفته شد گروهی با امر توسعه مخالف هستند و تنها بر سر واژه آن که توسعه باشد یا رشد باشد یا کلام دیگر، بحث میکنند. این حرف با عکسالعمل مواجه شد که کسی با امر توسعه مخالف نیست. صرفنظر از اینکه واقعا کسانی هستند که با توسعه مخالف هستند، عملکردها حاکی از این امر است. چگونه است که بودجه جاری کاملا هزینه میشود؛ ولی بودجه عمرانی که درصدی از بودجه جاری است؛ نهتنها هزینه نمیشود بلکه در هر تنگنایی از آن میکاهند و هزینه جاری را از آن تأمین میکنند و به پیمانکاران اوراق قرضهای که در بازار تا ۴۰ درصد قیمت کاهش قیمت دارد، تحویل میدهند. چگونه بانک مرکزی به حد کافی ارز دارد که در بازار بفروشد؛ اما برای توسعه صنایع یا کشاورزی کمبود ارز را بهانه میآورند. وقتی دولت اعتبارات را به هر بهانه به هزینه جاری میرساند و از آن نمد، کلاهی به توسعه نمیرسد و طرحها را هم به بخش خصوصی یا خصولتی واگذار نمیکند و سازمان برنامه و بودجه آن تبدیل به «سازمان بودجه منهای برنامه» شده است، آیا این دلیل مخالفت با امر توسعه نیست؟ در بحبوحه جنگ تحمیلی و در سال ۶۵ در دولت دفاع مقدس دفتری تنها با چند نفر در نخستوزیری برای پیگیری طرحهای مهم انقلاب تشکیل شد. در آن شرایط حاد با پیگیری مستمر و نه دخالت بیش از ۱۲۰ پروژه و طرح در دست اجرا یا جدید را به ثمر و تولید رساند. آیا شرایط امروز کشور، ناگوارتر از شرایط جنگ تحمیلی است؟ حسب بررسیهای انجامشده شرایط اقتصادی و اجتماعی مردم رو به نزول و آسیبهای اجتماعی گروههای مختلف صعودی است، آمار و تفسیرهای آنها را به اهل آن میسپاریم؛ اما آیا یکی از عوامل مهم آن پافشارینکردن به قضاشدن این نمازها نیست؟ انجام طرحها و پروژهها یعنی خلق اثر جدید و خلق اثر جدید نیاز به توجه، دقت و زمانشناسی دارد. هرگونه تعلل زمانی، مالی و سایر پشتیبانیها طرح را به قضا نزدیک میکند؛ همانطور که خوابآلودگی، تسامح در بیدارشدن صبح و نشناختن زمان ظهر و عصر و مغرب و عشا نماز را باطل میکند، حتما خواهند گفت که صدها طرح را افتتاح کردهاند. آری چنین امری را در رسانههای عمومی میتوان مشاهده کرد؛ اما چرا در افزایش تولید ناخالص ملی تأثیری نگذاشته و در سال ۹۷ و ۹۸ تولید ناخالص ملی ۴/۵- درصد و ۵/۶- درصد کاهش داشته است؟ درحالیکه کشوری فقیر و ضعیف مثل بنگلادش که نخستوزیر آن یک خانم موفق و مدیر است، رشد ۸ درصد در تولید ناخالص ملی دارد. درست است که تحریمهای آمریکا شرایط ناگواری را برای کشور فراهم کرده است؛ اما آیا ایران سیاستهای درستی را اتخاذ کرده است؟ اشتباه نشود. این نویسنده از زمره متعنتان وابسته که عموما سیاستمدارانه و غرضورزانه برجام را مسئول این امر میدانند، نیست؛ زیرا اینان با تخریب کلی دولت و اهانت به آن نهتنها دولت را تخریب میکنند بلکه نظام جمهوری اسلامی را همنوا با صهیونیسم و استکبار به ناکارآمدی متهم میکنند. نگارنده همراه با تصدیق به تحریمها اذعان دارد که اگر سیاستهای داخلی هماهنگ با سیاستهای خارجی کشور میشد و منابع بهدرستی تخصیص مییافت و از گرداب پوپولیسم رهایی مییافتیم، در امر توسعه کشور میتوانستیم گامهای بسار بلندی برداریم و ازجمله پروژههای مختلف کشور را بهدرستی در زمان تعیینشده به سرانجام برسانیم. امروز همه نیروهای داخلی در امر اداره کشور مشارکت دارند. مهم آن است که سیاستگذاران راه و طریق اصلی را بیابند و آن را به بدنه جامعه تحویل دهند تا امر توسعه کشور راه خود را پیدا کند، والا کلنگزنیهای گذشته و درحالحاضر در زمره آثار باستانی تخریبشده درخواهد آمد. مواظب باشیم نمازهای ما و جمهوری اسلامی قضا نشود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍منطقه در آستانه تحولات بزرگ
✍️هادی خسروشاهین
آمریکای بایدن در حال بازنگری استراتژی کلان خود در خاورمیانه است؛ نشانههای آن نیز بسیار است. تماس تلفنی بایدن با بنیامین نتانیاهو پس از یک ماه درحالیکه روسایجمهوری آمریکا در همان روز نخست آغاز به کارشان به چنین اقدامی دست میزدند، پایان حمایت از جنگ یمن و تلاش برای حل دیپلماتیک این بحران، خروج انصارالله از لیست تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا، انتشار گزارش محرمانه سازمانهای اطلاعاتی در مورد نقش بنسلمان، ولیعهد سعودی در قتل خاشقجی و همزمان تلاشهای دیپلماتیک برای احیای برجام و موازی با آن حمله به نیروهای حامی ایران در شرق سوریه.
شاید برخی ناظران غیرحرفهای میان برخی از این مولفهها ناسازگاری بیابند؛ ولی واقعیت این است که میان همه این مولفهها نوعی سازگاری و انسجام تئوریک و نظری وجود دارد. بایدن با همه این اقدامات در حال نشان دادن مدل جدید سیاست منطقهای خود است؛ تصور تیم بایدن این است که ثبات و نظم در این منطقه از جهان صرفا از طریق الگوی نظری رئالیسم تدافعی قابلیت اجرا دارد.
در این الگو آنچه بهعنوان منشأ نظم مورد شناسایی قرار میگیرد، توازن نیروها است. یعنی باید به بازیگران تاثیرگذار منطقهای نشان داد که امکانات محدودی برای بسط حوزه نفوذ خود به منظور برهم زدن نظم منطقهای دارند. این نظریه بهصورت توامان در قبال اسرائیل، عربستان و ایران در حال انجام است. بایدن با قطع حمایتهای خود از جنگ یمن و انتشار گزارش اطلاعاتی در مورد قتل خاشقجی نشان داد که میخواهد از تمام اهرمهای خود استفاده کند تا مانع از اقدامات تهاجمی سعودی شود. در عین حال برقراری این مدل از توازن به منزله قطع ارتباط با سعودی نیست، آمریکا بهخوبی از منابع ترس و بدگمانیهای منطقهای عربستان آگاه است و به همین دلیل در تلاش است با ارائه ضمانتهایی به این دولت از احساس ترس منطقهای آن نیز بکاهد؛ به همین دلیل است که بایدن و بلینکن بارها از تعهد خود برای حراست از ریاض در برابر تهدیدات منطقهای سخن گفتهاند. در مقابل اسرائیل نیز با محدودیتهایی از سوی دولت بایدن مواجه خواهد شد.
واشنگتن گزینههای زیادی برای مهار جاهطلبیهای تلآویو در اختیار دارد؛ از جمله قطع کمکهای مالی و تسلیحاتی، بهرسمیت شناختن دولت فلسطین در مرزهای ١٩٦٧ و... بایدن اگر احساس نیاز کند برای مهار توسعهطلبی اسرائیل نیز از اهرمهای فشار خود بهصورت پلکانی استفاده میکند. ایران نیز در این چارچوب جدید با فرصتها و تهدیدات جدیدی مواجه خواهد شد. تیم بایدن در عین استفاده از اهرمهای ایران برای برقراری ثبات در منطقه از جمله در یمن تلاش خواهد کرد از دامنه نفوذ شبکه منطقهای ایران نیز بکاهد و این رویکرد به هیچ عنوان با تلاشها برای احیای برجام ناسازگاری ندارد؛ چراکه تلاشهای دیپلماتیک در این حوزه دو هدف را بهصورت توامان دنبال میکند: عادی کردن وضعیت ایران در منطقه برای استفاده از اهرمهای ایران در برقراری ثبات و در عین حال کاستن و محدودسازی قدرت منطقهای ایران اما نه بهگونهایکه موازنه نیروها به زیان ایران تغییر کند؛ چراکه در این صورت موازنهای اساسا شکل نخواهد گرفت.به همین دلیل هیچ بعید نیست پس از به ثمر رسیدن برجام و اصلاح آن تا سال ٢٠٢٣ ایالاتمتحده با فروش تسلیحات متعارف به ایران نیز موافقت کند.
این استراتژی دقیقا در نقطه مقابل رویکرد منطقهای دولت ترامپ قرار دارد. تصور تیم قبلی در واشنگتن این بود که میتوان از طریق رئالیسم تهاجمی و استقرار یک هژمون منطقهای به نظم و ثبات مدنظر رسید. این هژمون از نظر تیم ترامپ، اسرائیل بود و به همین دلیل تلاش میشد با بلوکبندیهای جدید عبری-عربی ایران در وضعیت مهار همهجانبه قرار گیرد. ولی واقعیت این است که رئالیسم تهاجمی در شرایطی قابلیت کاربرد مییابد که یک بازیگر نسبت به بازیگران دیگر در وضعیت مطلق برتری قرار داشته باشد؛ چیزی که در مورد خاورمیانه صدق نمیکند.
ایران، عربستان و اسرائیل هر سه در یک وضعیت جدال و رقابت همهجانبه قرار دارند و این کار را برای کاربست تئوری رئالیسم تهاجمی غیرممکن میکند. از طرف دیگر پیادهسازی این استراتژی منجر به نادیده گرفتن قدرت سایر بازیگران بهطور مثال ایران میشد. به همین دلیل منطقه در چهار سال گذشته مدام در وضعیت جنگی قرار داشت. از نظر تیم بایدن کاربست رئالیسم تهاجمی و استقرار یک بازیگر به ظاهر هژمون در منطقه برابر با جنگ است و به همین دلیل به شدت از همان روزهای شروع به کار این دولت، این برنامه از دستور کار خارج شد.
با این حال برای پیادهسازی کامل رئالیسم تدافعی و توازن نیروها راه زیادی باقی است و هر آن ممکن است بازیگران ناراضی از وضعیت جدید بازی را برهم بزنند؛ تداوم و ضامن بقای این برنامه کلان رصد دائمی آرایش نیروها در خاورمیانه است و عادی شدن وضعیت ایران نیز در کوتاهترین زمان ممکن میتواند رمز پیروزی و استمرار این برنامه جدید باشد.
اما بایدن به سه دلیل مشخص به این برنامه روی آورده است: این برنامه کمهزینهترین راه برای برقراری ثبات منطقهای است؛ دوم اینکه در راستای بازسازی وضعیت طبقه متوسط آمریکایی قرار دارد چون از هزینهکرد سنگین نظامی پرهیز میکند و سوم اینکه منابع عمدهای را برای مهار جهانی چین آزاد میکند. ایران باید با درک شرایط جدید از فرصتهای این استراتژی تازه برای تحکیم بنیانهای قدرت ملی خود بکوشد تا تهدیدات آن را هم به حداقل برساند. در این چارچوب ایران نیازمند متناسبسازی استراتژی دفاعی منطقهای خود با تحولات جدید است؛ چراکه در عصر جدید محدودیتهای بیشتری برای شبکه منطقهای ایران ایجاد خواهد شد. یکی از دلایل کارآیی قبلی این استراتژی، ناکام بودن استراتژی هژمون بینالمللگرای بوش و هژمون منطقهای ترامپ بود و این ناکامی فضای مانور زیادی در اختیار ایران قرار میداد؛ ولی رئالیسم تدافعی از امکانات بیشتری برای تطابق با شرایط و محیط منطقهای برخوردار است. (با توجه به تعدد بازیگران متنفذ و رقیب در منطقه) البته این بازنگری باید بهتدریج و با توجه به پیشبرد برنامه بایدن در خاورمیانه پیش رود.
مطالب مرتبط