🔻روزنامه ایران
📍زمان بازگشت اقتصاد به اولویت اصلی کشور
✍️علی قنبری
آیا تا به حال بررسی کردهایم که خسارت رفتارهای سیاسی در تصمیمات اقتصادی ایران چقدر است؟ اقتصادی که اولویت اول تصمیمسازی در آن، سیاستهاست، چه هزینهای را میپردازد و سرانجام آن چیست؟ چقدر این نوع نگرش موفق بوده و در جهان کشورهای توسعه یافته به کدام یک اولویت بیشتری میدهند؟
وقتی به تاریخ اقتصادی ایران نگاه میاندازیم، بیش از قواعد اقتصادی، این دخالتهای سیاستمداران است که روند تصمیمسازیها را مشخص میکند. به عبارتی قواعد اقتصادی به خاطر سیاسی کاری دچار نقص وعدم کارایی شدهاند و امکان حاکمیت پدیدهها و مکانیزمهای علمی بر اقتصاد حداقل در دهه اخیر وجود نداشته است. لذا اقتصاد کشورمان از این گونه دخالتها دچار آسیب و اختلال جدی شده است.
در این سالها، اهداف اقتصادی بشدت تحت تأثیر اهداف سیاسی بودهاند و رتبه یک تا سه اولویتهای کشور به سیاست اختصاص داشته است. حتی میتوان گفت که اهداف فرهنگی اولویت بالاتری نسبت به اقتصاد داشتهاند. البته این درحالی است که هر روز درباره مشکلات اقتصادی صحبت میشود اما هیچ گاه تصمیمسازیهای اقتصادی به دور از سیاستزدگی انجام نمیشود. به عبارتی، مسئولان اقتصادی بین گزینههای حل یک مسأله، آن موردی را انتخاب میکنند که کارکردهای سیاسی دارد.
از این روست که کارشناسان معتقدند در ایران اهداف صحیح اقتصادی دچار فراموشی شده و این مسأله خسارتهای جبرانناپذیری را به اقتصاد وارد کرده است. از جمله کاهش شدید سطح درآمد سرانه ایرانیها، افزایش تورم، افزایش فقر و شکاف درآمدی، کاهش تولید ناخالص داخلی، کاهش صادرات و افزایش بیکاری. نمیتوان دقیقاً عددی را برای میزان خسارت سیاسی کاری در اقتصاد عنوان کرد اما آنقدر عدد بزرگ است که بسختی میتوان آن را جبران کرد.
متأسفانه به خاطر همین غلبه سیاستهای مخرب بر اقتصاد، ایران حتی نتوانسته است بیشتر از ۶۰ درصد به اهداف آمده در برنامههای اقتصادی که برخی از آنها نیز سیاستزده هستند، دست یاید. این را در برنامه کوتاه مدت بودجه، برنامه میان مدت توسعههای ۵ ساله، برنامه بلندمدت چشمانداز ۲۰ ساله، میتوان ملاحظه کرد.
وقتی در این زمینه به تجربههای جهانی نگاه میکنیم، نمیتوان در لیست کشورهای موفق جهان از نظر اقتصادی نام کشوری را یافت که اولویتهای نخست آن سیاست بوده اما پیشرفت کرده است. گرچه میتوان عکس آن را ملاحظه کرد. به این ترتیب که کشوری به واسطه اقتصاد قوی در سیاست نیز موفق بوده است.
ایران شاید تنها کشور مهم دنیا باشد که علی رغم داشتن ظرفیتهای بسیار بزرگ از نیروی انسانی تحصیل کرده، منابع و معادن عظیم تا شرایط آب و هوایی مساعد و موقعیت ممتاز جغرافیایی برخوردار است و میتواند جزو اقتصادهای برتر جهان باشد، اما سیاست اولویت اول آن است.
کشورهای جهان اغلب به دنبال اقتصاد قوی، رفاه مردم و توسعه هستند. تصمیمات اقتصادی آنها حداکثر شدن منافع ملی را هدف قرار میدهد و از هر تنشی که به اقتصاد ضربه بزند، دوری میکنند. به نظر میرسد برای کشور ما که دارای ظرفیت و پتانسیلهای بیشمار است نیز زمان آن فرارسیده که اقتصاد محور اصلی سیاستگذاریها شود.اقتصاد ایران نباید مغلوب اهداف سیاسی کشور باشد و ادامه این روند تضعیف شاخصهای اقتصادی حتی به نفع سیاست نیز نیست. از این رو باید استراتژیهای دقیق اقتصادی بازتعریف شوند و فضایی فراهم شود که از ظرفیتهای اقتصادی حداکثر استفاده انجام شود. آنگاه این روند خسارت به اقتصاد متوقف میشود و حتی اقتصاد نیز به کمک سیاست خواهد آمد.
🔻روزنامه کیهان
📍ما و «جنگ سیاسی»؛ فیل در تاریکی
✍️محمد صرفی
جملهای مشهور که برخی آن را به معماری آلمانی منسوب میکنند، میگوید؛ «شیطان در جزئیات است». کنایه از آنکه جزئیات اهمیت کلیدی دارند و بدون دقت و تامل در آنها
دید درستی وجود نخواهد داشت. جمله زیبا و قابل تاملی است و در موقعیتهای فراوانی کاربرد دارد اما وقتی میتوان غرق در جزئیات شد که در ابتدای امر نسبت به اصل و ماهیت موضوع یک توافق کلی وجود داشته باشد. مشهورترین ماجرا در این زمینه را مولوی در دفتر سوم مثنوی معنوی با داستان
«فیل در تاریکی» نقل میکند. سنایی هم در حدیقه الحقیقه مشابه این داستان را - فیل و کوران- روایت کرده است.
فیلی را در اتاقی بدون روزن و نور قرار میدهند و چند نفر که تابهحال این حیوان را ندیدهاند، وارد اتاق میشوند. تاریکی مانع از دیدن کل فیل بود و هر کدام از افراد به ناچار عضوی را که در دسترس بوده لمس کرده و بر اساس آن برداشت خود از فیل را میگفتند. آنکه دست بر خرطوم فیل میکشید،
فیل را بصورت یک ناودان تصور میکرد و آن دیگری که دست بر گوش آن حیوان میکشید خیال میکرد که فیل، شبیه یک بادبزن است. همینطور کسی که دست به پای فیل میکشید، آن را بصورت یک ستون تجسم میکرد و بالاخره کسی که دست بر کمر فیل میکشید میگفت: فیل مانند تخت است.
«در کف هر یک اگر شمعی بدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیر خود در روز عید مبعث در تبیین راه و روش مقابله با توطئههای دشمن فرمودند؛ «دو عنصر مهم برای مواجهه با این دشمنیها لازم است -که بنده همیشه توصیه کردهام، باز هم توصیه میکنم- دو خصوصیّت در آحاد مردم لازم است: یکی عبارت است از بصیرت، و دوّمی عبارت است از صبر و استقامت، که اگر چنانچه این دو عنصر وجود داشت دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند، هیچ لطمهای نمیتواند بزند، هیچ توفیقی در مواجهه و مقابله با نظام اسلامی به دست نمیآورد؛ بصیرت و صبر.»
درباره نسبت بصیرت و استقامت باید گفت عنصر بصیرت بر استقامت اولویت داشته و مقدم است. چرا که بصیرت واقعی به احتمال بسیار زیاد استقامت نیز به دنبال خود خواهد آورد و احتمال حالت عکس آن، اندک است. فرد بصیر میداند چه باید کند، چرا باید آن کار را بکند و میکوشد دریابد چطور باید کار را پیش ببرد. اگر بصیرت برای مردم عنصری واجب است که هست، برای مسئولان و مجموعه تصمیمساز و تصمیمگیر کشور این وجوب دوچندان و بلکه صدچندان است. تقلیل بصیرت در مسئولان به مواضع و شعارهای انقلابی –که البته هر دو در جای خود لازم است- جفا به این مفهوم کلیدی است. بصیرت در مجموعه مسئولان وقتی کامل و جامع است که در عمل به تفکر و تدوین استراتژی و برنامههای عملیاتی و پیگیری عملی آنها منجر شود. یکی از نمودهای ابعاد و مختصات بصیرت مسئولان در منظومه فکری رهبر انقلاب را میتوان در عبارت «دستگاه محاسباتی» و تلاش دشمن برای اختلال در آن دید. مسئول بصیر کسی است که از دستگاه محاسباتی سالم و دقیقی برخوردار است. در سطح حکومتی، بصیرت فردی مسئولان اگرچه لازم و مفید است اما آنچه سرنوشتساز و کلیدی است، «بصیرت جمعی» است. به نظر میرسد آنچه امروز کشور را دچار مشکل کرده، نبود یا حداقل کمبود این بصیرت جمعی در سطح مسئولان و نخبگان است.
اگر شمعی در این اتاق تاریک و مغشوش روشن کنیم، آنچه مقابل خود میبینیم فیل «جنگ سیاسی» است. اما جنگ سیاسی چیست؟ مورد اتفاقترین تعریف از این عبارت را جورج کنان –دیپلمات مشهور آمریکایی و معمار جنگ سرد- ارائه کرده است: «جنگ سیاسی یک کاربرد منطقی از دکترین کلاوزویتس [اندیشمند نظامی و استراتژیست قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی در امپراطوری آلمان] در زمان صلح است؛ در وسیعترین تعریف خود، جنگ سیاسی بکارگیری همه ابزارهایی است که یک ملت، به استثنای جنگ، برای دستیابی به اهداف ملی خود در اختیار دارد. اینگونه عملیات هم آشکارا و هم محرمانه است. این اقدامات عبارتند از اتحادهای سیاسی، اقدامات اقتصادی (مانند طرح مارشال) و تبلیغات سفید تا عملیات محرمانه مانند پشتیبانی مخفیانه از عناصر خارجی دوست، جنگ روانی سیاه و حتی تشویق به مقاومت زیرزمینی در کشورهای متخاصم.»
آمریکا طی چهار دهه گذشته یک «جنگ سیاسی» تمامعیار را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته و گذر زمان بر ابعاد و پیچیدگیهای این جنگ افزوده است. این جنگ چهار ابزار دارد که با یکدیگر در حیطههای خاصی همپوشانی و همافزایی دارند. این چهار ابزار عبارت است از؛ ۱- سیاسی/ دیپلماتیک، ۲- اقتصادی، ۳- اطلاعاتی/ سایبری و بالاخره ۴- نظامی/امنیتی.
عملیات رسانهای، تحریم اقتصادی، عملیات روانی
(در حیطه امنیتی و نظامی)، کمک و حمایت سیاسی، رسانهای و اقتصادی به برخی احزاب و جریانات بهظاهر قانونی و رسمی و همینطور ارائه همین کمکها بهعلاوه کمک نظامی و امنیتی به افراد و هستههای مخالف و معاند داخلی و خارجی گستره «جنگ سیاسی» را شامل میشود. آمریکا در همه این عرصهها علیه ایران با شدت هرچه تمامتر وارد عمل شده است. بسیاری از مصادیق عینی «جنگ سیاسی» آمریکا علیه ایران روشن و پیش چشم بوده و برشمردن آنها خارج از گنجایش این مطلب است.
«جنگ سیاسی» برای آمریکاییها جدید نیست. درگیری آمریکا با شوروی سابق در قالب جنگ سرد، اصلیترین و بزرگترین تجربه واشنگتن در این میدان است. البته روشن است که جنگ فعلی آمریکا با ایران، تفاوتهای مهمی با جنگ سیاسی با شوروی سابق دارد. تفاوتهایی که باعث میشود بتوانیم از وضعیت جدید به عنوان «جنگ سیاسی مدرن» یاد کنیم. درباره ویژگیهای این جنگ میتوان بسیار سخن گفت اما به دو نکته اصلی بسنده میکنیم؛ نخست آنکه با
گذر زمان ابزار اقتصادی اهمیت، قدرت و در نتیجه کاربرد بیشتری نسبت به گذشته یافته است. دوم آنکه عملیات اطلاعاتی (به معنای خبری و رسانهای) و سایبری را میتوان مهمترین میدان نبرد دانست.
مقابله با «جنگ سیاسی» پیش از هر چیز نیازمند شناخت ابعاد و روشهای آن است. پس از این شناخت عمیق و درست، ما بهعنوان کشور مورد هجمه قرارگرفته، چند نیازمندی داریم؛ ۱- نیاز به استراتژی ۲- نیاز به رویکردی یکپارچه در سطح حکومت برای هماهنگی امور و دفاع همهجانبه و موثر ۳- نیاز به تدوین و هماهنگی پاسخها با متحدان و بازوهای منطقهای، کشورهای دوست و بیطرف ۴- نیاز به هماهنگی کامل و همافزایی حیطه دیپلماسی و قدرت نظامی.
برخی اظهارات، اقدامات و برنامههای عملیاتی مدیران کشور نشان میدهد متاسفانه هنوز نسبت به «جنگ سیاسی» آمریکا علیه کشورمان شناخت و احاطه لازم را ندارند. بیشترین ضربهای که تاکنون خوردهایم، بیش از آنکه ناشی از قدرت و ابزار دشمن باشد، نتیجه لمس فیل در تاریکی است.
🔻روزنامه اطلاعات
📍ناز شست
✍️محمدعلی فیاضبخش
بیبیسی فارسی با وجود آنکه ظواهر ملاقات پاپ با آقای سیستانی را پوشش داد، اما دستآخر نتوانست از رسالت ذاتیاش فروگذارد و سرانجام در یک جمعبندی مکتوب نوشت: «پاپ به عراق نرفت تا با آیت الله سیستانی دیدار کند. این دیدار در چارچوب تشریفات عادی و همیشگی سفرهای پاپ بود که در هر کشوری با رهبران مذهبی دیدار می کند.»
این که بیبی سالخورده در نیتخوانی افراد، از جمله پاپ، ید طولایی دارد تردیدی نیست، اما جالب آن، که نوعی توافق و همگرایی نانوشته میان او و برخی دیدگاههای داخلی نمایان بود و البته تازگی نداشت.
ضمنا تعیین تکلیف بیبی در مورد پروتکلهای سفری پاپ، نه جزء فرمولهای قطعی واتیکان است و نه در عمل، همیشه آنگونه بوده که اظهار فرمودهاست.
…و اما چندبار از علامه علیاصغر کرباسچیان شنیدم که میگفت: «مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزهی علمیهی قم، روزی طلبهای منبری را فراخواند و با عتاب بدو گفت: شنیدهام امروز بر فراز منبر ردّ یهود و نصارا کردهای. طلبه با افتخار و ابتهاج در جواب آمد که: آری! شیخ گفت: این روزها در دنیا صدای ضد خدا بلند است، امروز یهود و نصارا هم از مایند».
تصویر بنرهایی را که در عراق دیدم و جملهای منتسب به آقای سیستانی به مناسبت ورود پاپ ؛ که «شما جزئی از ما هستید و ما نیز همچنان»؛ دوباره یاد آن نقل افتادم.
آری، میتوان در آن نقلِ حاجشیخ تشکیک کرد. میتوان به تردیدِ پیش و پسِ احتمالیِ افتادهاش، جویای کانتکست(!) شد. میتوان به بهانهی هزاران جملهی تحریفشده و یا منقرضشده، بر روایت این حکایت نیز اعتنایی نکرد و صدها «میتوانِ» دیگر؛ و حتی بر آن خرده گرفت که مثلا:«آاااقا! شیخعبدالکریم که معصوم پانزدهم نبوده!»
اصلا بیخیال حاجشیخ! همین که مرجعی سنتی- و نه مدعی گفتمان نواندیشی دینی- پاپ را به حضور بپذیرد و با او دستبرزانو بنشیند و هنگام خداحافظی مصافحه کند، ناز شست دارد.
اگر آقای بروجردی بر هراس از مقلّدانش فائق آمد و کسی از شاگردانش را به مصر روان کرد تا با مفاهمه و متانت، و نه مخاصمه و معاتبت ، فقه جعفری را در جامعةالازهر به کرسی بنشانَد، چرا امروز اعجاب کنیم که در قرن بیستویکم و در دنیایی به کلی متحوّل از نیم قرن پیش، یک مرجع عام چنین کند؟
یحتمل بعض اصحابنا أو اساتیذنا- به قول علما!- این وجد و شعف را حمل بر جوّی کنند که از آن به «فرصتطلبی رندانه و یا سوء مصرف مواد خبریّه!» تعبیر کردند؛ ایضا باکی نیست.
بیباکم و سرشار از اتفاقی که – حتی اگر جز پروتکلهای تشریفاتی نبودهباشد و تنها به جایآوری رسومات سفری یک رهبر دینی و میزبانی تعارفی یک رهبر دیگر- اینقدر سنتشکنانه بوده، که از ارزشهای ذاتی آن- به قول آن آقا!- چیزی کم نمیکند.
درِ دنیای دینداری و دینورزی امروز فقط و فقط بر یک پاشنه میچرخد: «گفتوگو و مدارا و رواداری» و دیگر هیچ؛ نهاین که هیچِ هیچ! بالاخره اندکی چیز!…اما عمرمان آنچنان اندک شده و سر و صداهای شیطانی آنچنان بیشمار؛ که آری، امروز یهود و نصارا هم از مایند؛ شیخ گفتهباشد یا نگفته!
🔻روزنامه اعتماد
📍یک نظرسنجی مفید
✍️عباس عبدی
این روزها بسیاری از افراد سیاسی و رسانهای در پی نظرسنجیهای انتخاباتی هستند تا بدانند چقدر از مردم در انتخابات شرکت میکنند؟ به کی رأی خواهند داد و از چه کسانی نفرت دارند؟ و... موضوعی که گمان نمیکنم حتی از نظرسنجیهای درست و دقیق هم بتوان به این نتایج رسید چه رسد به اینکه بسیاری از آنها جعلی است و به قول معروف آب توش کردهاند! در این میان پژوهشگاه وزارت ارشاد چهارمین موج نظرسنجیهای خود درباره کرونا که در نیمه بهمن ماه انجام داد را منتشر کرده است که گمان میکنم نتایج جالب و آموزندهای دارد. به ویژه که کرونا هنوز در کنار مسائل اقتصادی زوج اصلی مشکلات مردم را تشکیل میدهد. خلاصهای از آن را تقدیم میکنم:
- اولین پرسش درباره منبع مردم برای پیگیری اخبار کروناست. توجه کنیم به ظاهر کرونا موضوعی نیست که درباره اخبار آن بیاعتمادی زیادی مثل سایر امور باشد از این رو طبعا مردم باید به رسانههای رسمی مراجعه کنند. در بهار امسال ۹۵ درصد از مردم اخبار کرونا را پیگیری میکردند ولی در بهمن ماه این رقم به ۸۳ درصد رسیده است. اصلیترین ریزش نیز از کسانی است که اخبار کرونا را از صداوسیما پیگیری میکردند که از ۶۸ درصد به ۵۸ درصد تنزل کرده است.
- در برابر مواجهه با اضطراب ناشی از کرونا ۴۸ درصد اظهار کردهاند، اضطرابی ندارند ولی ۵۲ درصد بقیه سعی میکنند به نحوی آرامش روحی و روانی خود را حفظ کنند، خواندن دعا، قرآن و نماز با ۲۵ درصد و سایر شیوهها از جمله گفتوگو با دوستان، شنیدن موسیقی، ورزش و خواندن کتاب نیز با ۴۴ درصد مجموعا راهکارهای مردم برای کسب آرامش بودهاند(مردم میتوانستهاند بیش از یک مورد را پاسخ دهند) نکته مهم اینکه ۵۸ درصد مردان گفتهاند، اضطراب نداشتهاند در حالی که فقط ۳۸ درصد زنان فاقد اضطراب بودهاند که این نشاندهنده نگرانی بسیار بیشتر زنان در برابر خطرات کروناست.
- بیشترین حمایت مردم از مقررات کرونایی به ترتیب شامل منع رفت و آمد شبانه و ممنوعیت سفر به شهر دیگر است ولی نظر مردم نسبت به بسته بودن مدارس، دانشگاهها، سینماها، کنسرتها، مساجد و هیاتهای مذهبی تقریبا شبیه است و نسبت موافقان به مخالفان از حدود ۶۵ تا ۷۵ درصد متفاوت است.
- ۶۸ درصد مردم به میزان زیاد و خیلی زیاد معتقد به واکسیناسیون عمومی هستند و ۱۲ درصد نیز این ضرورت را کم و خیلی کم میدانند. نکته مهم اینکه اولویت اول را به سالمندان میدهند و نه کادر درمان(۲۷ امتیاز در برابر ۲۲ امتیاز) و این نکتهای است که نشان میدهد هنوز به اهمیت نقش کادر درمان در موضوع توجه کافی صورت نگرفته است.
ـ تمایل به استفاده از واکسن ایرانی به میزان زیاد و خیلی زیاد با ۴۸ درصد در برابر ۳۱ درصد کم و خیلی کم است. ۲۲ درصد مردم اصولا علاقهای به هیچ نوع واکسنی اعم از ایرانی یا خارجی ندارند. ۱۴ درصد مردم به میزان زیاد باور دارند که تزریق واکسنها عوارضهایی دارد ولی مخالفان این گزاره ۳۹ درصد هستند و بقیه یا نظری ندارند یا در حد میانه نظر دادهاند.
- همچنان ۵۲ درصد مردم در حد زیاد و خیلی زیاد نگران مبتلا شدن خود یا خانوادهشان به این بیماری هستند. ۲۸ درصد نیز به میزان کم و خیلی کم نگران هستند. این نگرانی در مهر ماه به ۷۰ درصد هم رسیده بود و اکنون کم شده است.
- میزان مرگ و میر و ابتلای به این ویروس را به صورت تقریبی میتوان از این نظرسنجی به دست آورد. ۱۸ درصد گفتهاند که خودشان مبتلا شدهاند. این درصد فقط برای افراد بالای ۱۸ سال است که حدود ۷۲ میلیون نفر هستند. اگر برای کل جمعیت این را محاسبه کنیم احتمالا ۱۵ میلیون نفر در کشور مبتلا شدهاند. البته عدد واقعی احتمالا بیش از این است زیرا ممکن است افرادی مبتلا شوند و چندان متوجه ماجرا نشده باشند. بنابراین با آخرین ارزیابیها که حدود ۲۰ میلیون نفر را مبتلا شده میدانند، همخوانی دارد.
- درصد بستری شدهها از کل مبتلایان حدود ۹ درصد از مبتلایان است که به معنای حدود ۱.۲ میلیون نفر بستری تا کنون است که وزارت بهداشت باید آمار بستریهای مرتبط با کرونا یا احتمال کرونا را در ۱۳ ماه اخیر اعلام کند تا با این آمار تحلیلی مقایسه شود.
- در میان پاسخگویان ۱.۵ درصد اعلام کردهاند از اعضای خانواده آنان کسی بر اثر کرونا فوت کرده است. این اعضا شامل پدر و مادر و فرزندان و به پایین میشود و اگر تعداد آنان را معادل ۷ تا ۸ نفر عضو چنین خانواری بدانیم(منظور خانواری که با هم زندگی میکنند نیست، ممکن است فرزندان یا پدر و مادر جدا از فرد پاسخگو باشند) میتوان گفت که مرگومیر واقعی کرونا حدود ۱۵۰ هزار نفر است که تقریبا ۲.۴ برابر ارقام رسمی است که این نسبت بارها اعلام شده است.
- آخرین نکته اینکه امید مردم به پایان کرونا بیشتر شده است. در مهر ماه امسال که ۷۶ درصد مردم گمان میکردند کرونا یک سال و بیشتر باقی خواهد ماند، اکنون به ۳۸ درصد یعنی نصف آن رسیده است. انتظار داریم این امید با افزایش سرعت واکسیناسیون هر چه زودتر عملی شود.
🔻روزنامه شرق
📍شعارهای سوسیالیستی با روشهای کاپیتالیستی
✍️احمد غلامی
هیچیک از جریانهای سیاسی کشور یا افراد مستقلی که در تلاشاند دولت را به دست بگیرند با صراحت از سرمایهداری دفاع نمیکنند اما برنامه یا استراتژی ضدسرمایهداری هم ندارند. از طرف دیگر، هیچ برنامه سیاسی-اقتصادیِ منطبق با سازوکارهای سرمایهداری هم وجود ندارد که برای برونرفت از وضعیت وخیم موجود که بهواسطه سرمایهداری و اقتصاد بازارمحور گریبان کشور را گرفته است، به کار بیاید. بعید است دولتی که روی کار خواهد آمد، از دولت نظامیان، اصولگرایان، اصلاحطلبان، یا در کمال ناباوری دولت مستقلها، ایدهای عملی برای کاستن فقر، نابرابری و توزیع عادلانه ثروت داشته باشد. این معضل محدود به این دوره نیست اما در این دوره کشور در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ سختترین دوران خود را نسبت به ادوار گذشته سپری میکند. فارغ از بحث تحریمها که پاجهازی همه دولتها بوده، بلاتکلیفی در سرنوشت برجام نیز مزید بر علت است. در چنین شرایطی اگر دولتی هم به فرض محال، ایده اقتصادی روشن و فراگیری هم داشته باشد، قادر به عملیاتیکردن آن نخواهد بود. در گذشته به غیر از دولت سازندگی (هاشمیرفسنجانی) که بهگونهای شفاف از بدیل سرمایهداری مرسوم حرف میزد و آن را به شیوهای نامرسوم عملیاتی میکرد، یا دولت جنگ میرحسین موسوی که بهاقتضای شرایط، کشور با آموزههای شبهسوسیالیستی اداره میشد، دولتهای دیگر قاطعانه از هیچ ایدهای در اقتصاد دفاع نکردهاند. استراتژی اقتصادی ایران در خفا و غیرشفاف برنامهریزی و اجرائی میشود و حتی در انتخابات نیز از این استراتژیهای کلان با شفافیت سخنی به میان نمیآید و در حد همان شعارهای زدودن فقر و نابرابری و بیکاری خلاصه میشود. نوعی خفاکاری در دفاع از و عمل به اقتصاد کاپیتالیستی در بین رؤسایجمهور و مردان دولت وجود دارد که این تعبیر را به ذهن متبادر میسازد: «اسمش را نبر اما به آن عمل کن». دولت احمدینژاد تمام آموزههای خشونتبار سرمایهداری را با شعار عدالت اجرائی کرد و بیش از هر دولت دیگری در راستای ادغام در بازارهای جهانی گام برداشت. مردی که با شعارهای شبهسوسیالیستی روی کار آمده بود، به فرقهگرایی اقتصادی روی آورد و حتی رانتخواری را انحصاریتر کرد.
دولت نهم و دهم اگر به شعارهایی که با آن روی کار آمده بود باور داشت، میتوانست آغازگر راهی در اقتصاد شبهسوسیالیستی و شبهدموکراتیک باشد؛ چراکه دولت احمدینژاد با اینکه برخاسته از یک ریاکاری سیاسی بود، مردمی از طبقات فرودست جامعه به آن دل بسته بودند که با توان آنان میشد راه را برای مقابله با ایدههای سرمایهداری باز کرد. نباید احمدینژاد را مقصر دانست. او نیز همچون دیگران در محاصره خصلتِ طبقاتی دولت بود. هر دولتی در هر صورت حافظ منافع طبقهای است اما اینک پای پرسشی واقعبینانه و اساسی در میان است؛ دولتها چقدر میتوانند فارغ از خصلت طبقاتی خود عمل کنند، به بیان دیگر دولتهایی که باوری به اقتصاد سرمایهداری ندارند، تا چه میزان میتوانند ایدههایشان را در جامعه پیاده کنند؟ بسیاری بر این باورند اگر شکلهایی از فعالیت و روابط اقتصادی در کشور رشد کند که سلطه سرمایهداری را به خطر بیندازد، ابتدا با مخالفت جدی دولت روبهرو خواهد شد. درصورتیکه اگر دولت همراه مردم و این مناسباتِ اقتصادی باشد، صاحبان سرمایه به مقابله با این روند برخواهند خواست و در این شرایط، همان اندک دموکراسی نیز از میان برچیده خواهد شد. با این صورتبندی، دولت بهناگزیر در خدمت منافع سرمایهداران دولتی و خصوصی است و حیاتش را وابسته به رونق بازار و کسبوکار به شیوه مرسوم سرمایهداری میداند. بیدلیل نیست که اگر دولتهایی مغایر با روشهای سرمایهداری هم در ایران روی کار بیایند، در سازوکارهای اقتصاد سیاسی چندان توان مقابله با وضعیت موجود را نخواهند داشت. پرسش اساسی دیگر این است؛ در صورت رویکارآمدن نظامیان استراتژی اقتصادی کشور چگونه خواهد بود؟ آنچه همه را نگران کرده است، بیش از تحدید دموکراسی، تحدید اقتصادی است که خود محدود به ایدههای سرمایهداری و نخبگان دولتی و خصوصی است. اگر این تعریف که هر دولتی حافظ منافع طبقهای است درست باشد، نظامیان از چه طبقهای حمایت خواهند کرد؟ فرق چندانی ندارد؛ چراکه اصلاحطلبان منفعلاند و قادر نیستند پرسشهای تازهای را در جامعه مطرح سازند، پرسشهایی که در جامعه شک و تردید ایجاد کند و تودهها را ابتدا به تفکر و سپس به شور وادارد. در فرصت باقیمانده همه جریانهای سیاسی کشور بیش از ایجاد تفکر و آگاهی در تودهها، به دنبال ترفندهای تهییج برای کسب آرا هستند. باید جانب انصاف را رعایت کرد. چارهای غیر از این هم وجود ندارد. برای خلق پرسش در تودهها و به تفکر واداشتن آنان به زمان و فرصت بیشتری نیاز است، فرصت خلق سیاست که شاید اصلاحطلبان در چهار سالِ اخیر روحانی از دست دادند. آنان بیش از طرح پرسش در جامعه، باید باوری صادقانه به ایدههایی اساسی همچون ایدههای اقتصادی داشته باشند که بیش از آنکه حافظ منافع دولت و طبقات منتسب به آن باشد، منافع حداکثری تودهها را تأمین کند. کدامیک از جناحهای سیاسی در چنین وضعیتی قرار دارند؟ پاسخ روشن است: هیچ جناحی!
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍جدال بر سر بدیهیات در بورس
✍️داریوش روزبهانه
مواقعی که عبارت «دستکاری قیمتی» مکرر توسط مدیریت بازار، فعالان بازار و نهادها و... بهکار میرود و حتی قوانینی در جهت جلوگیری از آن وضع و ابلاغ میشود، از این مساله غافل میشویم که سازوکارهایی که در چند دهه اخیر در زیرساخت معاملاتی مانند حجم مبنا، دامنه نوسان و گره معاملاتی و حتی ابتکارات اخیر مانند دامنه نامتقارن استقرار یافته، خود از مصادیق دستکاری قیمتی است. گویی این ما هستیم که باید به آقایان عرض کنیم لطفا قیمتها را دستکاری نکنید!
چرا باید «اشتباهی» را به جای «درست» جا بزنیم و سپس دیگران را مورد شماتت قرار دهیم که اگر قیمتها را دستکاری کنید، چنین است و چنان. واقعا شکایت به کجا بریم؟
سرمان را به زیر انداختهایم و تختگاز اشتباه پشت اشتباه مرتکب میشویم و دیگران را مقصر میپنداریم. از زمانی که اولین بورس جهان در آمستردام راهاندازی شد، چندصد سال گذشت، بیتکوین هم آمد، هوش مصنوعی هم غالب شد، تریدرها هم به خانهها رفتند و روبوتریدرها جایشان را گرفتند، تالارهای معاملاتی هم برچیده شدند، یک بیست سالی هم از قرن بیست و یکم گذشت. کجای معرکه آید؟
سیاستگذاران بازار سرمایه؛ مفهوم بازار کاملتر و مولفههای عملیاتی و نظارتی آن واضحتر از آن است که بارها و بارها گفته شود. ما که به قول شاعر معاصر احمد شاملو از بس گفتیم مفاهیم بازار، لثههایمان ساییده شد.
در دنیا مفهوم بازارگردانی را از مفهوم سود سرمایه تفکیک کردهاند تا از داخل و درون آن فسادی بروز نکند. چند بار باید بگوییم؟ چند بار بگوییم حضور بازارگردان با دامنه نوسان نقض غرض است؟ چند بار عرض کنیم که رعایت اصول بازار خودش بهترین ضامن جلوگیری از دستکاری قیمت است؟
چند بار فرصت حذف دامنه نوسان را تاریخ بازار سرمایه دودستی به ما تقدیم کرد و ما نفهمیدیم؟ چقدر باید در کارکردهای بازار سرمایه و نحوه کشف قیمت درست سینه چاک دهیم تا این بحثهای خیلی مقدماتی و بچهگانهای که سالهاست در جهان راهحلش پیدا و اجرا شده را بلغور کنیم؟
خسته شدیم. این اشتباهات را که اصلا بازارگردانی یک سهم ربطی به سهامدار عمده ندارد و کسب و کاری مستقل است به چه کسی بگوییم؟ چگونه بگوییم که سرچ کردیم و این نوآوریهای شما را در هیچ جای این کره خاکی و در هیچ بازاری ندیدیم؟
از ما میپرسند عواقب دستکاری قیمت چیست؟ پاسخ ما این است خیلی کار بدی است و عواقبش هم بد است؛ به همین سادگی. قیمت تحریف میشود. بازده غلط محاسبه میشود، سیگنالهای نادرست به بخش حقیقی اقتصاد ارسال میشود، الگوهای سرمایهگذاری را منحرف میکند و طرحهای توجیه اقتصادی را از نظر عملکرد تخصیصی تحتتاثیر قرار میدهد.
اینها که دیگر در همه کتابهای اکابر مبحث سرمایهگذاری قرار دارد. تا کی باید اینها را با طمطراق بهعنوان «سواد مالی» تحویل یکدیگر دهیم؟ دنیا رفت و رسید به ایدهآلها و ما همچنان در جزئیات ابتدایی ایستادهایم.
میپرسند چگونه از دستکاری قیمتی جلوگیری کنیم؟ پاسخ ما باز هم ساده است منتها قول دهید به کسی نگویید، بهویژه به غربیها چون خواهند گفت، عجب! چه کرامتی! پاسخ ساده این است تا میتوانید تمرکز خود را بر نقدشوندهتر کردن بازار بگذارید. اگر نیت دیگری در کار نیست که ما از آن بیخبر باشیم، راهحل همین این است که عنوان شد و هیچ راهکار دیگری وجود ندارد.
در واقع باید عنوان کرد ترکیب بازارهای دوطرفه، معاملات مبتنی بر مارجین و قرار دادن مکانیزم نقدشوندگی در مرکزیت عملیاتی بازار و شهامت برداشتن دامنه نوسان، رازی مگو نیست. آنچه از دستکاری قیمت جلوگیری میکند، بالا بردن هزینه آن است و این هزینه تنها در صورتی بالا میرود که یک گروه معین قادر به جهتدهی به قیمت نباشند (فرضیات بازار کارآ) و این مهم با عمق بخشیدن به بازار و افزایش نقدشوندگی میسر است. اگر به هر دلیل ساختاری برونزا یا درونزا چنین ویژگیای حاصل نشود، هیچ قانونی قادر به جلوگیری از آنچه شما دستکاری قیمت مینامید، نخواهد بود. قانون بازار قویترین و کارآمدترین قانون تجربه شده نوع بشر در همه سیستمهای اقتصادی است و بهتر است بازار را بیش از هر چیز به سمت بازار بودن و بازار شدن هدایت کنیم.
مطالب مرتبط