🔻روزنامه ایران
📍«افایتیاف» و چشمانداز ایران
✍️سیدمحمد صدر
ارائه هر چشماندازی از آینده سیاست خارجی ایران، باید ناظر بر وضعیتی باشد که امروز در آن قرار داریم. چراکه زمین و زمینه فعلی، درست همان جایی است که بذر سیاست خارجی در آن کاشته شده و در آینده -اینجا در ۱۴۰۰- به بار مینشیند. مطابق این رویکرد، آینده سیاست خارجی ایران درگیر دو مسألهای است که امروز هم با آن مواجه هستیم؛ یکی برجام و دیگری مسأله «افایتیاف» البته این دو مقوله، باوجود تأثیر تعیین کننده در آینده سیاست خارجی ایران، دو تفاوت عمده و مهم دارند. در مسأله برجام، اینکه سمت و سوی سیاست خارجی ایران چه خواهد بود، به نوع کنش و عقلانیت سایر بازیگران، بویژه اروپا و امریکا بستگی دارد. اما «افایتیاف» مسألهای است که صرفاً نوع انتخاب ایران آینده روابط اقتصادی و بانکی را با جهان، بویژه کشورهایی چون روسیه و چین تعیین خواهد کرد. بهطور کلی سیاست خارجی برای هر کشور، عرصهای با بازیگران متعدد، دوطرفه یا چندطرفه است. در این صورت، اینکه عملکرد سایر طرفهای تأثیرگذار منصفانه و مبتنی بر منفعت دوطرفه است یا دشمنی یکطرفه، نقش مهمی در تعیین آینده سیاست خارجی دارد.
برای ایران در ۱۴۰۰، یکی از عوامل تعیین کننده، مسأله برجام و نوع بازی کنشگران اروپایی و امریکایی است.
پساز آنکه در دولت آقای احمدینژاد، مسأله هستهای ایران به یک بحران امنیتی تبدیل شد و شش قطعنامه تحریمی هم بهدنبال آن آمد، آقای ظریف و دوستان او در دولت یازدهم توانستند پس از ۱۸ ماه مذاکره، توافق برجام را به ثمر برسانند. این توافق، برد-برد بود، به این معنی که هم ایران را از زمره تهدید امنیتی بینالمللی خارج کرد و مناسبات اقتصادی ایران و جهان را عادی کرد و هم بار دیگر به دنیا ثابت کرد که فعالیتهای هستهای ایران صلحآمیز است. نقطه کلیدی دستیابی به این توافق، حرکت همه طرفها براساس منافع مشترک و احترام متقابل بود. اما پس از خروج یکجانبه دولت ترامپ از برجام، اروپاییها هم باوجود اظهارات و لفاظیها، در عمل تعهدات خود را در برجام زیر پا گذاشتند و هیچ یک از آنها را عملی نکردند. بنابراین، در زمینه سیاست خارجی و مشخصاً درباره برجام، یک دوره عدم موفقیت، سپس یک دوره موفقیت منتهی بهبرجام و بار دیگر دوره عدم موفقیت ترامپ را شاهد هستیم. توضیح این نکته ضروری است که عدم موفقیت در دوره اخیر، نه ناشی از عملکرد ایران، بلکه ناشی از عملکرد اروپا و امریکا بود. امروز نیز هر پیشبینی درباره این فرایند، به عملکرد طرف مقابل بستگی دارد. بهعبارت دیگر، اگر مانند ۱۸ ماه مذاکرات هستهای، اروپا و امریکا خواستار یک مذاکره یا توافق مبتنی رویکرد برد-برد باشند، میتوان این مسأله را حل کرد. درغیر این صورت، این رفتار مخرب سیاست خارجی ایران را به سمت دیگری متمایل خواهد کرد.
در این میان، باید به این نکته توجه داشت که حل مسأله هستهای ایران، اولویت نخست سیاست خارجی امریکا نیست. اولویت نخست سیاست خارجی این کشور دولت چین است که مطابق پیشبینیها در ۱۰ سال آینده خواهد توانست به لحاظ اقتصادی و فناوری امریکا را پشت سر بگذارد. مسأله دوم سیاست خارجی امریکا، روسیه است که به لحاظ نظامی با این کشور برابری میکند و اولویت سوم امریکا نیز تأمین امنیت و تأمین نفت و انرژی اسرائیل است.
عامل دیگر تأثیرگذار بر آینده سیاست خارجی ایران، نوع رابطه با کشورهای عربی بویژه کشورهای حاشیه خلیجفارس است. ایالات متحده از ابتدای انقلاب تلاش داشت به این کشورها بقبولاند که دشمن شما نه اسرائیل، بلکه جمهوری اسلامی است که میخواهد انقلاب اسلامی خود را در کشورهای عربی به نتیجه برساند. تا پایان دولت اصلاحات امریکا موفق نشده بود این سیاست را به نتیجه برساند، اما متأسفانه عملکرد دولت احمدینژاد به مرور زمان این سیاست امریکا را با موفقیت روبهرو کرد، به گونهای که به مرور اعتماد کشورهای عربی به جمهوری اسلامی کاهش یافت تا اینکه در نهایت با پادشاهی سلمان و ولیعهد محمد پسر او در عربستان سعودی، این پازل کامل شد. مجموعه این عوامل، یعنی عملکرد و رویکرد اروپا و امریکا، اولویتگذاری این کشورها نیز رویکرد و عملکرد کشورهای عربی در آینده سیاست خارجی ایران نقشی تعیین کننده دارند. در این میان برخی طرفها در ایران بر سیاست رو به شرق تأکید میکنند و خواستار نزدیکی بیشتر ایران به روسیه و چین هستند،اما همین عده از این واقعیت غفلت میورزند که عملکرد ایران در آینده روابط با روسیه و چین به رویکرد و تصمیم ما در زمینه «افایتیاف» بستگی دارد. اینجا، ما دیگر شاهد بازیگران متعدد نیستیم، بلکه تنها تصمیم جمهوری اسلامی ایران است که تعیین کننده خواهد بود.
بنابراین اگر «افایتیاف» تصویب نشود و در کنار آن مسأله برجام هم به نتیجه نرسد، چشمانداز خوبی در سیاست خارجی ایران نخواهیم داشت. زیرا در صورت به نتیجه نرسیدن برجام، برخی کشورها برای انزوای سیاسی و بینالمللی ایران تلاش خواهند کرد و در صورت تصویب نشدن «افایتیاف» هم یک انزوای اقتصادی و بانکی به کشور تحمیل میشود، البته به دست خودمان.
🔻روزنامه کیهان
📍چرا انقلاب یمن پیروز شد؟
✍️جعفر بلوری
سال ۹۴ و تقریبا در چنین ایامی بود که «عربستان»
با چراغ سبز دولت اوباما طرح جنگ یمن را کلید زد تا بهزعم استراتژیستهای آمریکایی، کار انصارالله را دو سه ماهه یکسره کند. برای رسیدن به این «هدف»، همه آن محدودیتهایی که معمولا در جنگها رعایت میشوند هم، کنار گذاشته شد تا هرچه سریعتر، یمن، این کشور دارای موقعیت استراتژیک به تسلط آمریکا و متحدانش درآید. آن حملات وحشیانه به شهرهای این کشور که بعضا اخبار آن منتشر و شنونده را در شوک
فرو میبُرد، در واقع ریشه در همین «هدف» داشت. این جنایات آنقدر زیاد و متنوع شد که سازمان ملل در نهایت مجبور شد
نام «جنایت قرن» را روی آن بگذارد.
دو روز پیش بود که موسسه بینالمللی صلح استکهلم، برای چندمینبار، وقتی آمار خرید و فروشهای سلاح در دنیا را برای سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ منتشر کرد نوشت، بزرگترین صادرکننده سلاح جهان در این سالها (سال ۹۴ تا ۹۸) آمریکا و بزرگترین واردکننده نیز عربستان بوده است. یعنی دقیقاً از همان سال آغاز تجاوز به یمن تا همین دو سال گذشته این سلاحها خرید و فروش شدهاند و این جنایات، با سلاحهای آمریکایی صورت گرفته است.
این تمام ماجرا نیست. امروز خبرهای دقیقی وجود دارد که نظامیان رژیم صهیونیستی نیز کنار مستشاران نظامی آمریکا در یمن حضور دارند و همراه با اماراتیها، مشغول توطئهچینی علیه این کشور فقیر اما ثروتمند! هستند. آنها برای از پا درآوردن مردم یمن، فقط به بمباران مراسمهای عروسی و عزا، مساجد و تکایا، بیمارستانها و درمانگاهها، خانهها و کارخانهها و...
اکتفا نکردند. به استفاده از سلاحهای ممنوعه نیز بسنده نکردند. این جبهه برای رسیدن به هدف شوم و فوریِ خود، اقدام به شیوع انواع ویروسها و بیماریهای خطرناک در این کشور نیز کردند. از ویروس ایدز گرفته تا وبا و دیفتری و... طبق اظهارات مقامات رسمی یمن، این جبهه، سوای از مواردی که نام بردیم، بهطور گسترده اقدام به پخش مواد مخدر، مشروبات الکلی و... نیز در این کشور کردند تا، بزرگترین جنایتهای قرن را نیز به نام خود ثبت کنند.
اما انقلابیون یمن با سلاحهای ابتدایی و بنا به دلایل متعدد (که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد) از جمله، مهارت در جنگ، ایمان و بیعرضگیِ ارتشی که ائتلاف سعودی با پول جمع و جور کرده است، از این شرایط عبور و رفتهرفته با دسترسی به سلاحهای مهم و دقیق مثل موشکهای بالستیک و نقطهزن و پهپادهای مدرن و تهاجمی ورق را در این جنگ برگرداندند؛ طوری که امروز دیگر مثل سه چهار سال پیش، نه خبر بمباران مردم یمن که، خبر موشکباران مراکز حساس عربستان است که رأس اخبار یمن قرار دارد. همین حالا کافی است نام «یمن» را در موتور جستوجوگر گوگل وارد کنید تا معنای «ورق برگشتن»
در جنگ یمن را به عینه ببینید. امروز وقتی این کلمه را به فارسی جستوجو میکنید، حملات موثر و دقیق موشکی انقلابیون یمن به عمق خاک عربستان در صفحه ظاهر میشود و اگر همین کلمه را به انگلیسی جستوجو کنید، اعتراض حامیان سعودی در جنگ یمن و تلاش آنها برای آتشبس را خواهید دید! حملات دقیق موشکی به عمق خاک عربستان و درهم کوبیدن مراکز حساس نظامی و اقتصادی این کشور تقریبا هر روز و مثل آب خوردن انجام میشود طوری که سعودی و متحدان بیرحمش را به معنای واقعی کلمه درمانده کرده است. نکته جالب توجه دیگر اینکه، برخی از این حملات با اطلاع قبلی انجام میشود. بندر نفتی «التنوره» که ۱۰ مارس ۲۰۲۱ (حدود یک هفته پیش) با یک موشک بالستیک و ۱۰ پهپاد صماد۳ هدف قرار گرفت،
با اطلاع قبلی بود. انقلابیون یمن اعلام کرده بودند اگر محاصره زمینی، دریایی و هوایی کشورشان متوقف نشود، مراکز نظامی و اقتصادی حساس سعودی را هدف قرار میدهند. آنها نام همه مراکزی را که مورد هدف قرار میدهند، از قبل، بهعنوان لیست «بانک اهداف» منتشر کردهاند!
این هم یعنی، بزرگترین صادرکننده و بزرگترین واردکننده سلاحِ جهان حریف انقلابیون یمن نیستند و آن صدها میلیارد دلاری که عربستان بابت خرید سلاحهای مدرن آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی هزینه کرده، به هدر رفته است چرا که اصولا، کار ویژه بسیاری از این سلاحها مثل پاتریوت، جلوگیری از فرود این موشکها و پهپادها به مراکز نفتی و نظامی سعودی است.
این خبر مهم را هم همینجا، داخل پرانتز اعلام کنیم که، سعودیها وحامیان آنها به دفعات و از طرق مختلف و با اعزام واسطههای متعدد، هم به ایران و هم به انقلابیون یمن التماس میکنند، این حملات متوقف شود: «ائتلاف سعودی و حامیان آن به ما التماس میکنند که عملیات نظامی را متوقف کنیم. درخواست ائتلاف متجاوز از صنعا برای توقف عملیات نظامی مسخره است. چگونه از آزادی خاکمان و پاکسازی مناطق و استانهای اشغالشده که متجاوزان و مزدوران آن را آلوده کردند، دست بکشیم». (۱۱ اسفند ۹۹/ المیادین، علی الموشکی، معاون رئیس مرکز ستاد وزارت دفاع یمن)
اینکه چرا ائتلاف سعودی با این همه حامی و سلاح، حریف مردمان قبایلنشین یمن نمیشوند را پیش از این در همین ستون نوشتهایم. این همه بیعرضگی، ضعف و ناتوانی بهرغم این همه، پول و سلاح و حامی، دلایل متعددی دارد. ائتلاف عربستان، تشکیل شده از عدهای مزدور که از کشورهای فقیر عربی، آسیایی و آفریقایی جمعآوری شدهاند. یک ارتش اجارهای بیانگیزه که فقط برای پول میجنگد. چنین ارتشی قطعاً با جان و دل و تحت هر شرایطی نمیجنگد. در مقابل، انقلابیون یمن، با ایمان و اعتقاد میجنگند و غالباً جنگجویان بیاباننشینی هستند که، نبرد در بدترین شرایط و سختترین وضعیت را بلدند.
این نکته مهم را هم نباید فراموش کرد که، انقلاب یمن سال ۲۰۱۱ و همزمان با انقلاب سایر کشورهای درگیر در منطقه و آفریقا شروع شد. جنبش مردم در این کشور نیز علیه رژیم صهیونیستی بود و خواستار برکناری رهبران وابسته به آمریکا بودند. اما همه این انقلابها یا «سرکوب» و «خفه» شدند یا، مصادره گردیدند الا انقلابِ همین یمن. امروز انقلابیون یمن - هرچند با هزینه سنگین- به نقطهای رسیدهاند که به قول «علی الموشکی» آلسعود و متحدانش به التماس افتادهاند. چرا انقلاب مصر به نتیجه نرسید اما این یکی رسید؟ راز این موفقیت که سخت هم به دست آمده چیست؟ ما فکر میکنیم پاسخ این سؤالها در همین یک تکه پارچه است. رهبر انقلابیون مصر به آمریکا اعتماد کرد و برای نتانیاهو هم نامه فدایت شوم نوشت. در نهایت هم، به دست همینها کشته شد. درست مثل یاسر عرفات و...
مخاطب جملات پایانی این نوشتار، کشور دوست و همسایه، ترکیه است. طبق گزارشهای غیررسمی، سعودیها پس از تحمل ضربات سنگین در یمن، احتمالا با وسوسه دلار، سراغ
آقای اردوغان رفتهاند. این خبر در صورت صحت، نشان از ضعف و استیصال مفرط سعودیها دارد چرا که هیچکس نیست که نداند، عربستان و ترکیه طی سالهای گذشته، با هم کارد و پنیر بوده و به شدت رقبای یکدیگر بودهاند. در ماجرای قتل وحشیانه خاشقجی، این ترکیه بود که به جد پیگیر این جنایت بود و برای تحت فشار قرار دادن سعودیها، دست به هر کاری زد. در صورت ورود ترکیه به جنگ یمن، هیچ بعید نیست، بلایی که موشکهای دوربرد انصارالله بر سر عربستان آورده، بر سر ترکیه نیز بیاورد. ضمن اینکه، این همکاری احتمالی، روابط بنسلمان، ولیعهد سعودی را با بنزاید، رئیس امارات نیز تیره و تار میکند. این ورود، قطر را هم مقابل اردوغان قرار میدهد. با این حساب، احتمالا آقای اردوغان با یک حساب سرانگشتی ساده متوجه خواهد شد که، زیان ورود به جنگ یمن برای ترکیه، بیش از دلارهایی خواهد بود که از بنسلمان میستاند لذا ما پیشبینی میکنیم، این کشور، بهطور واقعی و جدی وارد جنگ یمن نخواهد شد اما اگر شد، در محاسباتش درگیری با محور پرقدرت مقاومت را هم لحاظ کند!
🔻روزنامه اطلاعات
📍دیوان حافظ بر سفرة نوروز
✍️سیدمسعود رضوی
خواجه بزرگ، شمسالدین محمد حافظ شیرازی، به نوروز و نوبهار علاقه ویژهای داشته و آنچنان که از غزلهایش برمیآید، هر ساله بدین مناسبت چامهای میسروده و در مجالس بزرگان و دانایان و ادیبان شیراز در قرن هشتم هجری میخوانده و سپس آن سرودهها، نقل مجلس عامیان و شمع محفل عالمان میشده و آن را در تفسیرهای ادبی و تأویلهای معنوی و فایدههای عرفانی به بحث و گفتگو میگذاشتهاند.
حقیقت آن است که نوروز برای ایرانیان، سنگ بنای هویت ملّی و آیینی است. سدهها و هزارهها از پی هم رفته و ای بسا که باز هم آیند و روند، اما مردم از این ریشه و این جشن و این ادب و آداب و آیینها سر نخواهند پیچید و در اکرام آن خواهند کوشید.
چند وقت پیش، خانم جوان مهاجر یا شاید پناهندهای که به حقوقدان بودن هم شهرتی دارد، در یکی از شبکههای خبری ماهوارهای، سخنان غریبی درباره نوروز میگفت که هنوز بعد از ماهها نتوانستهام حکمت آن را دریابم. این شبکههای برونمرزی، اخیراً بر قومیتها و تفاوتهای قومی و منطقهای و مذهبی و زبانی بسیار تأکید میکنند. روشن است که در راستای مأموریت و اهدافی که سرمایهگذاران آن رسانهها و پرداختکنندگان حقوق و مواجب منظور مینمایند، باید سخنان مزبور گفته آید و برنامههای مذکور اجرا شود.
باری بعد از مدتها اولین پروژه و برنامه که روی آنتنها بردند، این بود که زبانهای محلی را، ستم زبانی و فرهنگی یک قوم خیالی به نام «فارس» بر ترک و لر و کرد و بلوچ و گیل و مازنی و بندری و ترکمن و … روا داشته و این علتالعلل وضع کنونی است که زبان فارسی را صاحب ادبیات و زبان فراگیر کرده و از فردوسی و مولانا و نظامی و خاقانی و سعدی و حافظ تا بزرگان معاصر و شعرا و نویسندگان متأخر، همه و همه، عمله ظلم و جور برای نابودی یک زبان دیگر و فلان لهجه در اطراف و اکناف فلان شهرستان بودهاند.
خلاصه، در همان برنامهها و بیرون از آن، برخی بزرگان فرهنگ و افراد موجه و دانشمند پس از مبلغی ضحک و تمسخر، نشان دادند که این حرفها چقدر بیمایه و تا چه حد بیهودهاند. یکی از آنها میگفت: آقای دکتر منتقد و رماننویس و شاعر و نویسندهای معروف، از رماننویسان معاصر ایرانی که اینک در مهاجرت مغربزمین هم هستند رمانها و نوشتههایشان هنوز هم به فارسی است، با آنکه اولی تبریزی و دومی اردبیلی است و اینها دلیل دیگری دارد، درست همانطور که از اقبال لاهوری و غالب دهلوی در پاکستان تا نظامی و خاقانی در قفقاز به فارسی شعر سرودهاند. زیرا سنتی بزرگ در پس این ادبیات و فرهنگ نهفته است که دانستنش چندان سخت نیست.
اما آن خانم که مدعای گزاف و دعب علم حقوق هم در پس نامش قرار داشت، اکتشاف جدیدی کرده بود که حتی بنده افسرده را هم ساعتی خنداند. ایشان فرمودند نوروز به اقلیتهای ایرانی تحمیل شده است؛ تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل!
***
از این سخنان بگذریم؛ خواجه بزرگ حافظ، علاوه بر تأکید بر اهمیت نوروز و تبریک نوبهار ایرانی، توصیههای رندانه هم برای مخاطبانش دارد که هر بیت آن همچون گوهری شاهوار، تا ابد خواهد درخشید و دل را به صافی ادب، و خرد را به لذتِ طرب، هدایت و ترغیب کرده است. یک غزل را بر میگزینیم به مطلع:
نوبهار است، در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
حافظ عزیز، سپس با ملاحتی دلنشین، به عادات دیرینه در ضیافتها و دید و بازدیدهای عیدانه اشارتی شاعرانه دارد و رندانه اندرز میدهد که:
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند، ولی
وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی
سنت دیرینه و زیبای طبیعت گردی، سبزهکاری و گشت و گذار در دشت و دمن، به صحرا و تفرجگاهها رفتن، که دست کم هنوز در روز ۱۳ فروردین مرسوم و متداول است نیز از چشم تیز بین خواجه پنهان نمانده است. او احترام و ارزشی بی همانند برای طبیعت قایل است زیرا زمین، مادر ماست و زیستگاه و خانه بیجایگزین ما، حکمت رویش و پویش در کوه و دشت و صحرا را حافظ و خیام و سعدی و مولانا درک کردهاند و حافظ عزیز در این غزل، به گواه شاه بیتهایش این نکته را نیز میافزاید:
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در جلد اول حافظ شناخت خود به نام «این کیمیای هستی»، نکتههای مهمی درباره منزلت حافظ بیان کرده است.
از جمله این که او بیشک منحصر بفرد است در مقیاسی جهانی، به چندین دلیل؛ یکی اینکه شعرش در کنار کتب مقدس در آیینها و لحظات مهم و سرنوشتساز (مقدِّر و محوّل) خوانده میشود؛ عارف و عامی، رند و زاهد، خادم و مخدوم، باسواد و بیسواد، همه آن را میشناسند و حتی بسیاری به تفأل و کسب خیر از آن باور دارند. در هیچ کشور و فرهنگی، شاعری با این خصوصیات وجود ندارد. اما جز این، هنر و عظمت درونی شعرهای حافظ را نباید نادیده انگاشت. او با ظرافت و دقتی به سرودههایش پرداخته که نکتهگیران و نوابغ ادبی را به حیرت میافکند. بزرگترین شاعران ما و جهان در یک قصیده و قطعه و غزل یا در یک دیوان، حداکثر بیست تا سی درصد اشعار گزیده و شاه بیتهای ماندگار دارند، اما در حافظ این قاعده، نود به ده است و این در هیچ شاعری در ایران و جهان و در هیچ مورد دیگری تکرار نشده است. هرچه گفته، شاهکار است و هرچه سروده بهترین اشعار؛ بدین سبب ماندگار و جاودانه است. پس پند و آموزة حافظ را نباید ساده پنداشت و از کنار آن بیتأمل و تدّبر، به فراموشی و سهلانگاری گذشت:
نقد عمرت ببرد غصّة دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصة مشکل باشی
گرچه راهیست پر از بیم زما تا برِ دوست
رفتن آسان بود اَر واقف منزل باشی
به روح و روان خواجه حافظ درود میفرستیم و پیش از ذکر مقطع غزل زیبا و جاویدان شاعر شیراز، این نکته هم شایان یادآوری است که امروزه دیوان حافظ و خواندن غزلی از این دیوان پرنکته و بدیع شمایل، یکی از ارکان و سنّتهای سفرة نوروز یا همان هفتسین زیبای ایرانی است. سفرهای که استعاره برکت است و طبیعت، نوعدوستی و نجابت، ادب و تربیت، زیبایی و شادی و نظافت و نزاکت.
به دعای زیبای نوروزی و آخرین بیت غزل خواجه حافظ، این نوشته را به پایان میبرم و سالی سرشار از آزادی و برکت و گشایش و عشق و امید و سربلندی و سلامت را برای هموطنان و تمامی مردمان سرزمینهایی که نوروز را جشن میگیرند، از درگاه یزدان پاک آرزو میکنم: یا مقلّبالقلوب والابصار، یا مدبّر اللیل والنّهار، یا محوّل الحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسنالحال
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
🔻روزنامه اعتماد
📍سال ۱۴۰۰؟
✍️عباس عبدی
گرچه ۱۴۰۰ را ابتدای قرن جدید نمیدانند و برای ورود به قرن ۱۵ باید یکسال دیگر صبر کرد، ولی همین که از سده ۱۳۰۰ وارد ۱۴۰۰ شدهایم، حالت نمادین دارد. حداقل دیگر نمیشود تاریخ سال را دو رقمی نوشت مثل ۹۹، نوشت ۰۰! بگذریم. سال ۱۴۰۰ چه سالی خواهد بود؟ چه کسی باید تصویری از این سال را ارایه دهد؟ تجربیات موجود به ما میگوید که پاسخ به این پرسش ممتنع است. در نیمه اول دهه ۱۳۸۰ سندی ارایه شد به نام سند چشمانداز ۱۴۰۴ که اکنون ۵ سال از این چشمانداز باقی است. این سند مهمترین سندی است که در چهل سال گذشته در ایران منتشر شده است. تصویری که این سند از ایران ۱۴۰۴ ارایه میدهد به شرح زیر است: «جامعه ایرانی در افق این چشمانداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت: توسعهیافته، متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود و متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی با تاکید بر مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهرهمند از امنیت اجتماعی و قضایی. برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی. امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه و پیوستگی مردم و حکومت. برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهرهمند از محیطزیست مطلوب. فعال، مسوولیتپذیر، ایثارگر، مومن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، انضباط روحیه تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن. دستیافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تاکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل. الهامبخش، فعال و موثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردمسالاری دینی، توسعه کارآمد، جامعه اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تاثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقهای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشههای امام خمینی (ره) . دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت. ملاحظه: در تهیه، تدوین و تصویب برنامههای توسعه و بودجههای سالانه، این نکته مورد توجه قرار گیرد که شاخصهای کمی کلان آنها از قبیل نرخ سرمایهگذاری، درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی، نرخ اشتغال و تورم، کاهش فاصله درآمد میان دهکهای بالا و پایین جامعه، رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و تواناییهای دفاعی و امنیتی باید متناسب با سیاستهای توسعه و اهداف و الزامات چشمانداز، تنظیم و تعیین و این سیاستها و هدفها به صورت کامل مراعات شود.» به نظرم ارزش دوباره خواندن را دارد. اکنون ۸۰ درصد راه را آمدهایم، به نظر میرسد که ۲۰ درصد بقیه هم تفاوت چندانی با راه طی شده ندارد. با این حساب آیا کسی نباید توضیح دهد که چرا تصویر کشور با آنچه در سند چشمانداز آمده است، تفاوت بسیار زیاد و حتی روند معکوسی دارد؟ چرا در این ۲۰ سال هیچگاه رشد اقتصادی پیشبینی شده محقق نشده است؟ سهل است که خلاف آن روی داده است؟ آیا هدفگذاریها اشتباه بود؟ آیا سیاستها ناقص و نارسا بود؟ آیا مدیران ناکارآمد بودند؟ آیا حوادث پیشبینی نشده رخ داده است؟ بدون پاسخ به این پرسشها نمیتوان هیچ چشمانداز امیدبخشی را ترسیم کرد. حتی درباره انتخابات سال ۱۴۰۰ هم میتوان گفت که پیش از انجام آن، حکومت و نیز نامزدها باید به این پرسشها و به صورت مستدل پاسخ دهند. به گمان بنده هدفگذاریها لزوما اشتباه نبوده است. به صورت انتزاعی معقول است و حتی میتوانستند اهداف بزرگتری را نیز در نظر بگیرند، چون مشابه بخشی از این اهداف را کشورهای دیگر تعیین کرده و به آنها دست یافتهاند. پس اصل این اهداف مشکلی ندارد و شاید میتوانستیم بلندپروازی بیشتری نیز داشته باشیم. حوادث خاص و پیشبینی نشدهای هم که انتظارش را نداشتهایم نیز پیش نیامده که مانع از تحقق این اهداف شود. بدترین حادثه سیل ۱۳۹۸ بود که اثر منفی بر کل کشور نداشت. هر چند سه استان خسارت جدی دیدند، ولی دستاوردهای ناشی از بارشها آنقدر بود که آن خسارات را خنثی کند. حوادث دیگر نیز اصولا در اندازههایی نیستند که قابل ذکر باشند. اشکال در دیگر موارد است. اولین مشکل این است که سند چشمانداز یک سند فاقد روح بود. یعنی برآمده از یک اراده جمعی و یک مشارکت عمومی نبود. هنگامی که برای جامعه و کشور سند مینویسیم، باید همه گروهها و اقشار به نحوی در محتوای آن مشارکت داشته باشند و آن چشمانداز تبدیل به ایدهای شناخته شده در جامعه شود. حاضرم شرط ببندم که بالای ۹۵ درصد مردم اصولا از چیزی به عنوان این سند با محتوای عمومی آن بیاطلاع هستند. چنین سندی نمیتواند منشا حرکت عمومی شود. به علاوه هر سندی باید به محک نقد و بررسی و نظارت مستمر گذاشته شود. اگر همان پنج سال اول که از اهداف عقب افتادیم، علتیابی میشد، قطعا میتوانستیم سیاستها را اصلاح کنیم. به احتمال زیاد این سند در سال ۱۴۰۴ به پایان خواهد رسید بدون اینکه ارزیابی و نقدی جدی از علل شکست آن تهیه و عرضه شود. در حقیقت مشکل این است که چشمانداز در ایران از ابتدا چیزی بیش از یک متن و کاغذ نیست، بعد میخواهند آن را به عمل درآورند. در حالی که چشمانداز باید ابتدا یک خواست و یک حرکت عمومی باشد بعد آن را تبدیل به متن کرد. مشکل بعد جمع کردن همه آرزوها و سیاستهای متضاد در ذیل یک برنامه است. سیاستگذاری محل انتخاب است. اگر تصمیم میگیریم صد متر را در ده ثانیه بدویم، نیازمند شرایط فیزیکی و تمرینی و غذایی بسیار سختگیرانه است. با گفتن آرزو آن را نمیتوان محقق کرد. سیاستهای اعلامی باید تناسب داشته باشد. اگر رشد سالانه ۸ درصد را میخواهیم، باید سرمایهگذاری کنیم. این سرمایه و فناوری آن باید از خارج تامین شود. این کار با سیاستهای تند در روابط با دیگر کشورها همخوانی ندارد حتی اگر محق هم باشیم. اگر میخواهیم فساد نباشد، فقط با آزادی بیان و رسانه این کار ممکن میشود. اگر رشد اقتصادی میخواهیم با انتخاب مدیران شایسته و نه قبیلهای این کار ممکن میشود. با این ملاحظات اگر روند دو دهه گذشته همچنان ادامه یابد، نباید انتظار تصویر مثبتی را از آینده خود داشته باشیم. ولی اگر عناصر اصلی سیاستهای زیانبار مزبور که متاسفانه ثبات نیز داشته تغییر کند، در این صورت امید دوبارهای شکل خواهد گرفت و میتوان به بهبود وضع امیدوار بود.
🔻روزنامه شرق
📍ریلهای معوج
✍️سیدمصطفی هاشمیطبا
چند روز پیش نمایشگاه صنایع ریلی با حضور شرکت راهآهن ایران و سایر شرکتها و مؤسسات تولیدی و خدماتی صنایع ریلی در تهران برپا شد و البته این واقعه نیکویی بود که در منطقه خاورمیانه به جز ترکیه در کشور دیگری روی نمیدهد. در اینجا نمیخواهم راجع به نقش راهآهن، کندی توسعه آن در ایران و خساراتی که اقتصاد ما بابت نبود یک شبکه کامل دوخطه راهآهن تحمل میکند، بحث کنم بلکه میخواهم از ریل فولادین آن برای مقصود خودمان بهرهبرداری کنم. ریلهای راهآهن به مثابه دو خط موازی هستند که هرگز به هم نمیرسند (هرچند لباچوفسکی، ریاضیدان روسی، معتقد بود که به هم میرسند ولی علیالعجاله در منطق ریاضی جاری و عادی به هم نمیرسند) اما این دو خط موازی که به هم نمیرسند، محموله خود را دقیقا به هدف میرسانند و تفاوتش با جاده همین است، مگر آنکه سوزنبانان میان راه اشتباه کنند. میخواستم از این ریل و ریلگذاری و هدف این دو خط موازی و همچنین نقش سوزنبانان در رساندن مقصود استفاده کنم و به این بپردازم که آیا سرنوشت محتوم اقتصادی ما و اوضاع اجتماعیمان به خاطر تحریم آمریکا به تلاطم افتاده است یا آنکه دو خط موازی ریل راهآهن را میتوان به یاری گرفت تا شاید گره از کار بسته اقتصاد ما بگشاید. البته اصل دو خط فولادی ریل، لوکوموتیو، واگن و... در اقتصاد عینیت دارد و به آن کمک میکند اما ما در اینجا به مجاز آن میپردازیم و نه به فولاد سخت، خشک و انعطافناپذیر. شاید این نوشته کوتاه بتواند سرفصلی باشد بر آنچه باید خیلی فوری و جدی و در سطح بالا به آن پرداخته شود و کار ۴۰ساله روی ریلی که ناهموار، بدون هدف و دستخوش سلیقه لوکوموتیورانان و سوزنبانان است، به روی ریل موازی و مستقیم که به درستی به شهر هدف کشیده شده، به پیمودن راه ادامه دهد. در ابتدای پیروزی انقلاب بحث بر سر اقتصاد اسلامی، کتاب «اقتصادنا»ی شهید صدر و برخی نوشتهها و نظرات دیگر بود. ازجمله کتاب اقتصاد شهید مطهری که به دلایلی جمعآوری شد. اینکه دولت چه نقشی دارد و مردم چه نقشی، مورد مناقشه بود و بازرگان به لیبرالیسم و دولت دفاع مقدس به سوسیالیسم و بعدا دولت هاشمیرفسنجانی به نئولیبرالیسم، دوباره دولت خاتمی به لیبرالیسم و دولت احمدینژاد به لیبرالیسم پوپولیستی متهم شدند و سرانجام به دولت امید و اعتدال که ملغمهای از ابهام است، رسیدیم.
همه هم ظاهرا اقتصاد اسلامی را پیگیری میکردند والا علمای اسلامی علیه جریان غیراسلامی یا ضداسلامی فریاد میزدند، همانگونه که از بیحجابی و امور مشابه برمیآشوبند. نخست به موضوع بانکداری نگاه میکنیم. قانون بانکداری اسلامی نوشته شد. مرحوم دکتر نوربخش میگفت اگر چنین نکنیم، ریشه بانکها را درمیآورند و اقتصاد به هم میریزد و چنین شد که هم به سپردهها بهره کلان میدادند (میگویند نگویید، بهره بگویید سود! چشم) و هم از مشتریان سود غیرمنصفانه میگرفتند (حال اینکه بهره و سود درباره پول مجازی چه جایگاهی دارد، خود جای بحث و مناقشه است) و بعد هم هرچه گفتیم بهمن نقدینگی ویرانکننده است، توجه نشد و کسر بودجهها هم بر حجم این بهمن افزود. بعد گفتند بانک خصوصی دایر کنیم. گفتیم بانک خصوصی مشکلآفرین است. گفتند شما سوسیالیستی فکر میکنید. نتیجه آن شد که با ۵۰ میلیارد تومان بانک تأسیس و پول مردم را در آن جمع کردند و با یک وثیقه بیارزش، پنج هزار میلیارد تومان از آن بیرون کشیدند. دولت تنها برای پرداخت حقوق شاکیان یکی از این مؤسسات اعتباری قرضالحسنه ۳۰ هزار میلیارد تومان از جیب بیتالمال غرامت داد! این از موضوع بانکها؛ مرحوم عسگراولادی اصطلاح جالبی داشت و میگفت مطالب را اسلاممالی میکنند، بانکها هم بحمدلله اسلاممالی شدند و یک جوانمرد پیدا نشد که بانک اصلی و در خدمت جامعه را که یک پدیده غربی است، به احکام جدید سوق دهد و به صورت عجیبی احکام مزارعه و مساقات و... را سوار بانک غربی کردند. دولتها میدیدند که با فروش نفت ارز معتنابهی به دست میآید. همراه با اقتصاد بهارثرسیده از رژیم پهلوی که به مصرف ارزی میپرداخت، همان را کپی کردند و انجام دادند با این تفاوت که اصل را بر ثبات بازار ارز در کشور گذاشتند و سیل ارز و طلا را با دلالها به بازار روانه کرده و به خیال خود نرخ ارز را کنترلشده مدیریت کردند، غافل از آنکه مشتری این ارزها در بازار، قاچاقچیان و خارجکنندگان سرمایه از کشور هستند. بعد شروع به بزرگکردن بودجه دولت کردند و در اینجا دولت باز هم ریال بیشتر میخواست و سادهترین راه افزایش فروش ارز در بازار به نرخ بیشتر بود کمااینکه دولت روحانی کسر بودجه خود را با فروش ارز ۲۵هزارتومانی جبران کرد. حالا ببینیم در طول ۴۰ سال چقدر ارز (شاید ارز و طلا و شاید فقط ارز) در بازار فروخته شده است. آقای همتی، رئیس کل بانک مرکزی، میگویند ۳۵۰ میلیارد دلار در بازار فروخته شده است، بله ۳۵۰ میلیارد دلار. میدانید با ۳۵۰ میلیارد دلار چقدر کالای قاچاق اعم از لوازم خانگی، لوازم لوکس و مواد مخدر وارد کشور شده و چه میزان سرمایه از کشور خارج شده است؟ با این ۳۵۰ میلیارد دلار میدانید چه کارهایی میتوانست در اقصا نقاط کشور انجام شود و مردم را از کولهبری، سوختبری و جنگلبری نجات دهد و با افزایش GNP مردم نیاز به یارانه نداشته باشند و معیشت مردم بهتر شود؟ میتوانستیم با این پول اهداف ۱۴۰۰ را که نوشتهایم، تحقق بخشیم. ظاهرا برنامهها را برای اجرانشدن و اهداف را برای نرسیدن به آنها مینویسیم چراکه اگر همراه برنامه یا اهداف ریلگذاری درست میکردیم، میتوانستیم به آن اهداف دسترسی پیدا کنیم. واردکردن ۱۴ میلیون تن مواد غذایی از خارج در هر سال یکی از تبعات این هدردادن ارز گرانبهای نفتی است و از این قبیل بسیار است که نفی آیه شریفه «ولن یجعلالله للکافرین علیالمؤمنین سبیلا» میکند. وقتی کافران در کشور ما نهتنها راه که شاهراه پیدا کردهاند، نشانه غیرمؤمنبودن ما است. اگر اینها را قبول نمیکنید و فکر میکنید هدفمند حرکت و ریلگذاری مناسب کردهایم، کافی است به مسئله مسکن در کشور نگاهی بیندازیم. این نمونه درستی است از آنچه باید باشد و آنچه انجام شده است. همین چند روز پیش در سیسخت زلزلهای در حدود ۵/۵ ریشتر آمد، چند هزار واحد مسکونی را تخریب کرد و البته طبق آمار منتشره خوشبختانه کسی کشته نشد که جای شکر دارد؛ این در حالی است که در تهران، مشهد، تبریز و برخی شهرهای ایران آپارتمانهای هزارمتری که داخل هر آپارتمان استخر و سایر امکانات بسیار لوکس وجود دارد، ساخته شده است و برجهای ۲۵طبقه که هزینه ساخت مترمربع آن تا چند برابر آپارتمانهای پنجطبقه معمولی است، احداث شده و مصالحی که باید برای بازسازی ایران و شهرهایی مثل سیسخت به کار رود در این برجها به هدر رفته است یا وقتی از منطقه باستیهیلز لواسان سخن میگویند مگر نمیدانند که همه اینها با مجوز ساخته شده و در اطراف تهران و استانهای شمالی ویلاهایی دوهزارمتری که فقط آخر هفته برای پارتی یا بههرحال اقامت موقت است، احداث شده است. این یعنی بیهدفبودن و «باری به هر جهت» رفتن. سالهاست از بازسازی روستاها، حل مسئله مسکن، بافت فرسوده تهران، بازار خطرناک، ساختمانهای آماده انفجار (مثل پلاسکو) و... سخن میگوییم ولی هیچ هدفی را تعقیب نمیکنیم، نگویید مردم بیفرهنگ مقصر هستند چراکه «الناس علی دین ملوکهم» . اینها شاید مثالهای کوچکی از ریلگذاری نادرست در کشور است. شاید هم اصلا ریل نگذاشتهایم بلکه لوکوموتیو را بدون ریل رها کردهایم تا در بیابان تاریخ سرگشته و سرگردان به چپ و راست برود و نهایتا چرخهای آن فرو رود. نمایشگاه تجهیزات راهآهن بهانهای داد تا اگر هنوز ریلهای راهآهن کشورمان پابرجا و کامل نشده، لااقل در این میان به مثابه یک نمونه به یاری امور اقتصادی و اجتماعی جامعهمان بیاید. راستی نامزدهای ریاستجمهوری انتخابات ۱۴۰۰ در چه فکری هستند. حتما مشغول جمعآوری ادله علیه حریفان و ملکوککردن آنان هستند تا با نفی دیگران چهره شوند و رأی آورند. اگر چنین نیست، چه برنامهای و چه ریلگذاری متفاوتی دارند و تبعات ریلگذاریشان کدام است و چه موقع میتوانند اقتصاد مقاومتی و اهداف ۱۴۰۰ را محقق کنند؟ فعلا که همه چیز در حد حرف است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍خواص در تله تاریخ
✍️هادی خسروشاهین
همه نارساییهای ما در سیاست داخلی و خارجی به نوع جهانشناسی ما ایرانیان بازمیگردد. ما در مورد منشأ زمان معرفت دچار یک سوءتفاهم بنیادین هستیم و هیچ گاه نتوانستیم به یک معرفتشناسی تاریخی به معنای دقیق کلمه دست یابیم.
به همین دلیل هم در گذشته اساطیری خود همواره در جا زدهایم. در منظومههای اسطورهای زمان و مکان هیچ نسبتی با علوم جدید هندسی و ریاضی پیدا نمیکنند. ما هیچگاه نتوانستهایم با مفهوم خطی زمان کنار بیاییم، زمانی که از یک گذشته تاریخی آغاز میشود، در حال استمرار مییابد و به آینده نیز امتداد مییابد. در زمان اساطیری به قول ارنست کاسیرر، فیلسوف آلمانی نیمه اول قرن بیستم گذشته هیچ وقت تمام نمیشود، ماضی همیشه مضارع است و به همین دلیل ما همواره با مفهوم ابدیت و جاودانگی درگیری ذهنی مییابیم و دقیقا همین اتفاق درباره جایگاه و مکانیت ایران نیز قابلیت اشاعه مییابد. در واقع آنچه مکانیت را مشخص میکند نه جایگاه جغرافیایی بلکه دوری و نزدیکی به مکان تقدیس شده است. از همین روست که واژگانی از قبیل قبله عالم و امالقرا مدام در تاریخ ایران بازتولید میشود. ما هیچگاه نتوانستهایم با این نکته بنیادین کنار بیاییم که واقعیات تاریخی به گذشته تعلق دارند؛ گذشته برگشتناپذیر است و به همین دلیل قادر نیستیم گذشته را دوباره بازسازی کنیم و به معنای واقعی دوباره به آن جان ببخشیم. آنچه در ید اختیار ماست این است که صرفا دوباره گذشته را بهخاطر بیاوریم و از این طریق به گذشته وجود ذهنی -نه عینی- ببخشیم. شاید به همین دلیل هم باشد که سیاست مدرن ما از مشروطه با یک سوءتفاهم بزرگ آغاز میشود؛ آنجا که حسن پیرنیا به قول خودش میخواهد میخ خیمه ناسیونالیسم ایرانی و سیاست مدرن را نه در زمان مضارع بلکه در زمان ماضی یا عصر ساسانی بکوبد. البته با در نظر گرفتن زمان دایرهای عرفانی و نه خطی نمیتوان به مشیرالدوله خرده گرفت؛ آنچنان که محمدعلی فروغی را هم نمیتوان بهدلیل خطابهاش در مراسم تاجگذاری رضاشاه در اردیبهشت ١٣٠٥ مورد سرزنش قرار داد. او در این سخنرانیاش رضاشاه را دقیقا در جایگاه پادشاهان اسطورهای ایران قرار میدهد. در ذهن خواص و عوام ایرانی، گذشته هیچ وقت تمام نمیشود. پس میتوان چشمها را بست و گذشته را در زمان حال احضار کرد. این چنین است که ما هیچگاه نتوانستهایم در سیاست خارجی و داخلی خود به این شعر حافظ جامه عمل بپوشانیم که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنیم. سیاست ما در طول دو قرن گذشته فرسنگها از مفهوم عقلانیت فاصله داشته است، هرگز نتوانستهایم میان ابزارها و توان خود با اهداف مدنظرمان تجانس و همسنگی ایجاد کنیم؛ به همین دلیل است که در دهه ١٨٥٠ میلادی درحالیکه انگلیسیها جنوب ایران را تحت اشغال درآوردهاند، سیاستگذاران ما از میرزا فرخ خان امینالملک ایلچی کبیر ایران میخواهند که از ناپلئون سوم بخواهد با میانجیگری سرزمینهای جداشده از سرزمین مادری در اوایل قرن نوزدهم را از روسها بستاند. پس از مشروطه هم اتفاق خاصی از این جهت نمیافتد و درحالیکه بریتانیا و روسیه با قرارداد ١٩٠٧ ایران را میان خود تقسیم کردهاند، ناسیونالیستها و پان ایرانیستها تصور میکنند با کشاندن پای آمریکاییها به تحولات ایران استقلال کامل قابل دسترس خواهد بود یا در دوره رضاشاه درحالیکه متفقین پشت دروازههای ایران ایستادهاند، رضاشاه به ارتش نوپای ایران دستور آمادهباش میدهد. هنوز کسی نمیداند که در لحظه این تصمیمگیری رضاشاه پیش خود چه فکر میکرده است.شاید امر بر او مشتبه شده بود که او میتواند یک تنه در برابر خیل عظیمی از نیروهای نظامی متفقین ایستادگی کند یا خطابه فروغی در اردیبهشت ١٣٠٥ او را فریب داده بود که او واقعا بر ایران جمشید و کیکاووس و کیخسرو حکمرانی میکند. پس از انقلاب ایران نیز شاهد بازتولید این ذهنیت اسطورهای هستیم. وقتی در اواخر دهه ٦٠ شمسی محمد جواد لاریجانی بدون توجه به آوارهها و خرابیهای برآمده از جنگ ٨ ساله با عراق تز و دکترین امالقرایش را مینوشت، احتمالا در چارچوب همین منظومه ذهنی به تکاپوی فکری دست زده بود. واقعیت این است که در طول ٢٠٠سال گذشته بخش بزرگی از امکانات و توانمندیهای داخلی ما صرف عینیسازی تاریخ، جاودانه پنداشتن گذشته و این تصور باطل شده است که میتوان گذشته را با تمامیتش احیا کرد. علت بنیادی و اساسی که سیاست خارجی ما نتوانسته جیبهای اقتصاد ما را پرپول کند و مدام این جیبها را تهی از درآمد کرده است، به همین ذهنیت اسطورهای حاکم بر ذهن خواص و عوام بازمیگردد. در چنین بستری هم فرصتها در سیاست خارجی از کف میروند، تهدیدات افزون میشوند و مقدوراتمان با گذشت زمان آب میروند. اکنون زمان تامل در تاریخ است و نه قدم گذاشتن در گذشته؛ برای اینکه بتوان ایران را عزتمند کرد، باید پا به دنیای جدید گذاشت با پذیرش همه لوازم و اقتضائات آن. یعنی اول باید پذیرفت که گذشته تمام شده است و دوم اینکه ایران دیگر قبله عالم نیست. با عبور از این دو مرحله تازه میتوان برای حال و آینده برنامه عقلانی نوشت.
مطالب مرتبط