🔻روزنامه ایران
📍سربازان خط مقدم را از پشت نمیزنند
✍️غلامرضا ظریفیان
در کمتـــــر کشــــوری میتوان سراغ گرفت در بحبوحه مذاکراتی که به امنیت و منافع ملی کشـــور مرتبط است، عده یا مراکزی در داخل، سیگنالهای غلط به افکار عمومی و کشورهای مقابل این مذاکرات ارسال کنند. اکنون مردم و صاحبنظران با این پرسش مواجه هستند که به چنین دوگانگیها، آن هم در حوزههای حساس و کلان کشور، چطور باید نگاه کرد؟ ریشه این مسأله چیست و راه حل آن چه میتواند باشد؟
برای ارائه پاسخی به این پرسشها، باید مسأله را از زاویه دیگری بررسی کرد. اکنون در کشور، میان مسئولان عالیرتبه تا مردم و صاحبنظران عرصههای مختلف، اجماع حداکثری وجود دارد که تحریمهای ظالمانه و خصمانه سالهای اخیر جامعه ما را با بحرانها و مشکلات اساسی روبهرو کرده است.به عبارت دیگر، تحریم تجربهای است که بدون تحلیل، پرسش و پاسخ یا کنکاش و پژوهشهای عمیق، قابل لمس و اثرات آن مشهود است. امروز در هر عرصهای، میتوان آثار و پیامدهای مخرب تحریمها را به عینه دید. محسوسترین عرصه، ویروس کرونا و بیماری کووید ۱۹ است. ایرانیان پس از ماهها درگیری نفسگیر با ویروس کرونا بحق چشم انتظار ورود واکسن و مصونسازی جمعیت کشور هستند. اما همگان میدانند که تحریمها دلیل اصلی عقب ماندن کشور در فرایند تأمین و تزریق واکسن است. بنابراین، واکسن و بیماری کرونا، وضعیتی است که مردم اثرات تحریم را با گوشت و پوست خود لمس میکنند.اما اثرات تحریم فقط به کرونا محدود نشده است. امروز فشارها و حصر اقتصادی کشور، پیامدهای مخربی در حوزه معیشت، سلامت، رفاه اقتصادی و حتی امنیت خاطر جامعه را به دنبال داشته است. زیرا بسیاری از این رانتها و فسادهایی که در چند سال اخیر جامعه با آن رو به رو شد، یا گسترش بی انصافیها و بی اخلاقیها، ناشی از ناهنجاریهایی بود که از ناحیه تحریم ایجاد شد. زیرا تحریم، روندهای مرسوم و مألوف هر جامعهای را تخریب کرده و به شیوههای غیرقانونی میدان میدهد.
به همین دلایل است که امروز سست کردن زنجیره تحریمها یا رفع کامل آنها - البته در کنار کارهای ضروری دیگری مانند افزایش تولید و رفع موانع این حوزه - اصلیترین و حیاتیترین کاری است که مسئولان میتوانند انجام دهند. حتی میتوان گفت رفع تحریم اصلیترین کاری است که مردم از مسئولان انتظار دارند. در کنار این، این را هم میدانیم که ریشه این تحریمها، خروج امریکا از توافق برجام است که متأسفانه برخی در خارج نیز با دولت ترامپ همصدا شدند تا شاید از این طریق به قدرت دست یابند. مطابق آنچه گفته شد، فرایند یا مذاکره برای رفع ظلم تحریم از ملت ایران را باید یک جنگ پیچیده و چند وجهی تصور کرد؛ درست مانند جنگ تحمیلی هشت ساله. از این رو کسانی که در خط مقدم این جنگ گفتمانی و دیپلماسی قرار دارند، همچون رزمندگان دفاع مقدس هستند که در خط مقدم و رو در رو با دشمن میجنگیدند.
نکته اینجا است که رزمندگان جنگ اخیر برای حل و فصل مسأله تحریم، به اعتبار فرمایش رهبر معظم انقلاب و بسیاری از مسئولان کشور، از نظر شخصیت، سلامت، ایمان و اعتقاد به مبانی نظام، اسلام و میهن دوستی، از افراد برجسته، معتمد و قابل اعتماد و قابل اتکا هستند. در عین حال که این سربازان دیپلماسی، مأموریت خود را از نظام و حاکمیت گرفته اند تا در یک فضای بسیار سخت، به نمایندگی از یک جامعه ۸۵ میلیونی با چند کشور و قدرت جهانی گفتوگو کرده و منافع ملت و نظام را تأمین کنند. این تصویر، یادآور دوران جنگ تحمیلی است، یعنی زمانی که رزمندگان و فرزندان این مردم در جبههها حضور داشتند و مردم برای حمایت از آنان از ضرورتهای زندگی خود هم میگذشتند و آنها را به جبههها ارسال میکردند. در آن دوران اگر کسی در پشت جبهه به رزمندگان تعرض میکرد یا آنان را مورد شماتت قرار میداد، یا به هر وسیله ای، مانع از کار و نبرد آنان میشد، به سرعت و جدیت با شماتت جامعه مواجه میشد. درعین حال دستگاههای امنیتی نیز اقدامات کسانی را که مخل دفاع از سرزمین و میهن اسلامی ما بودند جرم تلقی کرده و آنان را مورد پیگرد حقوقی قرار میدادند.
اصلیترین گروهی که در دفاع مقدس، بویژه پشت جبههها سنگاندازی یا روحیهها را تضعیف میکردند، گروهک منافقین بودند که مورد نفرت ملت قرار گرفتند.
امروز هم ما با یک شرایط بسیار پیچیده تر از جنگ هشت ساله رو به رو هستیم. چرا که مسأله تحریم، فقط اقتصادی نیست، بلکه میتواند امید و سرمایه اجتماعی ملت ما را نیز هدف قرار دهد. کما اینکه در انتخابات گذشته مجلس، کاهش سرمایه اجتماعی و امید، زمینهساز کاهش مشارکت مردم در انتخابات هم شد.
با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، وقتی جمعی از دیپلماتهای مؤمن و انقلابی کشور، با اعتبار و اعتمادی که از نظام دارند، تلاش میکنند گرههای زندگی یک جامعه ۸۵ میلیونی را باز و از استقلال کشور دفاع کنند، در چنین شرایطی خالی کردن پشت این سربازان خط مقدم دیپلماسی یا حتی بدتر از آن، شلیک کردن از پشت به کسی که در خط مقدم نظام بینالملل ایستاده است، امری ظالمانه، غیرمنصفانه و دور از اخلاق و میهن دوستی است.
حمله به کسی که از منافع و کیان کشور مقابل بیگانگان دفاع میکند و همه دقت خود را به کار میبرد تا حداکثر منافع مردم و کشور حاصل شود، غیرمنصفانه و از نوع برخورد معاندانه محسوب شده و محکوم و مطرود است.
درست مانند دوران دفاع مقدس که هر تعرض و تعدی به یک رزمنده، حتماً باید مورد سؤال و پیگرد قرار میگرفت، این نوع برخوردها هم باید مورد سؤال و پیگرد مجرمانه قرار بگیرد تا کسانی که در خط مقدم هستند، با تکیه بر پشتگرمی داخلی، نقش خود رابه خوبی ایفا کنند.ضمن اینکه این برخوردها، به طرف بیگانگان نشان خواهد داد که سربازان دیپلماسی جمهوری اسلامی، مستظهر به پشتیبانی همه ملت هستند و همه ۸۵ میلیون جمعیت ایران آنان را حمایت و کمک میکنند. هرچند، متأسفانه به دلیل نگاههای جناحی یا بغضها و کینههای فرقهای، با نگرشهای افراطی مواجه هستیم که حیات خود را در تزاحمها و تنازعهای خودساخته میبینند.
🔻روزنامه کیهان
📍بن سلمان چه خوابی برای اردوغان دیده است؟
✍️جعفر بلوری
سوریه، عراق، لیبی، قبرس، یونان، ارمنستان و حالا یمن؛ کشورهایی هستند که ترکیه در آنها خیلی «رو» و علنی در حال ماجراجویی بوده است. در برخی از این کشورها، درگیر مسائل نظامی و در برخی نیز درگیر دعواهای شدید سیاسی شده که غالبا نیز رنگ و بوی «نفت»، «پول» و «گسترش سرزمینی» میدهد. دیروز پس از چند ماه رد و بدل شدن خبرهای ضد و نقیض از احتمال حضور نظامی ترکیه در جنگ یمن، خبر جدیدی منتشر شد که در صورت صحت، از ورود «رسمی» این کشور به جنگ یمن حکایت دارد. طبق این خبر، ترکیه در یمن، سیاستی شبیه به سیاست این کشور در سوریه را اتخاذ و با استفاده از تروریستهای اجارهای، شماری مستشار نظامی و پهپاد رسماً وارد جنگ «مارب» شده است. اردوغان از این همه ماجراجویی چه اهدافی را دنبال میکند و ورود این کشور به جنگ یمن، چه تاثیر و تبعاتی بر جنگ یمن خواهد داشت؟ برای ترکیه چطور؟ بخوانید:
۱- انقلابیون یمنی مدتی است، دست برتر را در جنگ یمن دارند. یعنی پس از تحمل حدود ۵ سال حملات بیوقفه از سوی عربستان و ۱۰ متحد این رژیم که در قالب «ائتلاف عربی» ظاهر شده بودند، توانستهاند ورق را در این جنگ برگردانند طوری که اکنون بیش از یک سال است که، مراکز حساس و نظامی عربستان را به راحتی و با دقت هدف قرار میدهند. «ائتلاف عربی» که حالا از ۱۱ عضو رسیده به دو عضو بهعلاوه مزدورانی از یکی دو کشور فقیر آفریقایی، در این مدت، از هیچ اقدامی برای شکست انقلابیون دریغ نکرده و با حمله به زیرساختهای این کشور و استفاده از تمام اهرمهای قانونی و غیرقانونیِ جنگ، و بهرهبرداری از سلاحهای بیولوژیک، خوشهای و حتی ویروسهای کشنده، تمام توان خود را برای شکست انقلابیون به میدان آورده بودند. در این بین سازمان ملل، آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای اروپایی نیز به اشکال مختلف به کمک ائتلاف سعودی آمدهاند اما نتوانستهاند جلوی پیروزیهای این کشور را بگیرند. حالا و در آستانه آزادسازی شهر مهم «مارب» خبر رسیده که ترکیه برای جلوگیری از آزادسازی این شهر مهم، به کمک «بن سلمان» آمده است. این یعنی، جناب اردوغان تصور میکند، کاری را که آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس، فرانسه و آن ۱۱ کشور عضور «ائتلاف عربی» نتوانستهاند با کمک یکدیگر به سرانجام برسانند، میتواند به تنهایی به نتیجه برساند!
۲- «دیپلماسی پول»، روشی است که رژیم سعودی غالبا برای رسیدن به اهداف ریز و درشتش، در پیش میگیرد. خروج از باتلاق یمن، شاید درشتترین هدف بن سلمان در این روزها باشد. عربستان که با رفتن ترامپ، آن حمایتهای گرانقیمتِ قبلی را از دست داده و بیمیلیِ بایدن نیز آزارش میدهد، با دلارهای نفتی این بار سراغ ترکیه رفته است. اقتصاد ترکیه هم بنا به دلایل متعدد، از جمله ویروس «کرونا»، حال و روز خوشی ندارد و این کشور به این دلارها به شدت نیاز دارد. علاوه بر پول، آن روحیه گرایش به دولت عثمانی اردوغان نیز میتواند در ورود این کشور به باتلاق یمن، موثر باشد. اردوغان کاخ این امپراطوری موهوم را هم از مدتها قبل آماده کرده است. کافی است جمله «کاخ ۱۰۰۰ اتاقه اردوغان» را در موتورهای جست و جوگر، جست و جو و تصاویر آن را مشاهده کنید.
۳- انگیزه بن سلمان از کشاندن ترکیه به جنگ یمن «واضح» است. او نمیتواند شکست در «مارب» را تاب بیارود. «مارب» برای بن سلمانی که ائتلافش از هم فروپاشیده، نیروهای تحت امرش مناطق وسیعی را از دست داده و حتی کاخ خودش نیز از تیررس موشکهای مقاومت در امان نیست، حکم مرگ و زندگی را دارد. جنگ مارب به نوعی، سرنوشت جنگ یمن را تعیین میکند. نفسِ کمک گرفتن از ترکیه نیز، اعتراف به شکست در این جنگ است. شکست عربستان، آمریکا، رژیم صهیونیستی و آن چند کشور اروپایی. شاید هم عربستان به دنبال یک برگ برنده در مذاکراتی است که، گفته میشود با مقامات ایرانی و در عراق در حال انجام است. ما هم از صحت و سقم انجام مذاکرات بغداد بیاطلاعیم اما در صورت درست بودن این خبر، ممکن است عربستان به دنبال این باشد که از ترکیه، به عنوان یک «ابزار فشار برای چانهزنی» در این مذاکرات استفاده کند. بنابراین ترکیه باید هوشیار باشد که به ابزار دست عربستان تبدیل شده است. اما انگیزه اردوغان چیست؟ اینکه واقعا «هدف اردوغان از این همه ماجراجویی چیست؟» را دقیقا نمیدانیم. پاسخ شاید همان باشد که در بالا گفتیم. او در رویای احیای امپراطوری عثمانی نفس میکشد. پیروزی بر ارتش نه چندان قوی ارمنستان نیز احتمالا توهم او را حادتر کرده. شاید هم به دنبال پول سعودیهاست. هدف هر چه هست، احتمالا برای شخص ایشان آنقدر مهم و باارزش بوده که حاضر شده برای رسیدن به آن، با عربستان، ائتلاف کند و با انقلابیون سرشاخ شود. نباید فراموش کرد که عربستان و ترکیه تا همین یکی دو ماه پیش، رقیب و در بسیاری حوزهها، دشمن یکدیگر بودهاند. در مجموع به نظر میرسد اردوغان این بار به کاهدان زده چرا که یمن، نه ارمنستان است، نه لیبی و نه حتی
یونان و قبرس.
۴- انقلابیون یمن، ۶ سال است که در بدترین شرایط قابل تصور بشری، روزگار سپری میکنند. ورود کشوری در حد و اندازه ترکیه نیز تاثیر زیادی در وضعیت آنها ایجاد نمیکند. آنها اصلا، چیزی برای از دست دادن ندارند. در بدترین حالت، شاید ورود ترکیه به این جنگ، چند صباحی آزادسازی مارب را به تاخیر بیندازد. اما آیا ترکیه نیز چیزی برای از دست دادن ندارد؟ زیاد حاشیه نرویم. انقلابیون یمن امروز موشکهایی دارند که برد آنها قطعا به ترکیه میرسد و پهپادهایی میسازند که فرمانده نیروهای آمریکایی در غرب آسیا را به وحشت میاندازد: «حوثیها در چهار ماه نخست سال ۲۰۲۱ بیش از ۱۵۰ حمله موشکی علیه منافع عربستان انجام دادهاند. این برای نخستین بار از زمان جنگ کره است که ما، فاقد برتری هوایی در عرصه عملیاتی هستیم». (ژنرال فرانک مک کنزی، فرمانده نظامیان تروریست آمریکایی در غرب آسیا). بدون تردید در صورت صحت خبر ورود ترکیه به جنگ یمن، این کشور نیز مثل بسیاری از کشورهای درگیر در این جنگ، از تبعات آن مصون نخواهد ماند. گذشت زمان و نوع واکنش انقلابیون یمن بهتر از هر تحلیلگری نشان خواهد داد که، ترکیه وارد جنگ یمن شده است یا خیر. همینطور تبعات ورود اردوغان به جنگ یمن برای ترکیه را...!
🔻روزنامه اطلاعات
📍وقتی ولی نعمتان خود را فراموش میکنند
✍️داود مختاریانی
برگزاری سوپر لیگ اروپا با همان سرعت که مطرح شد، با همان سرعت هم برچیده شد!
وقتی ۱۲ تیم درجه اول جهان فوتبال، در یک اقدام خام و بی پشتوانه راه اندازی سوپر لیگ اروپا را مطرح کردند به هیچ وجه فکر نمیکردند طرح به زعم خودشان اقتصادی، به این سرعت با شکست مواجه شود.
هوادارانی که تا دیروز به طرفداری از تیم خود در ورزشگاه فریاد میزدند اینبار برای دفاع از حق خود بر علیه مالکان باشگاه فریاد زدند آنها را به باد انتقاد گرفتند!
شکی نیست، مالکان متمول این باشگاهها با روح ورزش و بخصوص فوتبال آشنا نیستند و خود را مالک مطلق باشگاه میدانند و صاحب اختیار آن. در حالی که این مالکیت، مالکیت حقوقی است و در ورزش مالکیت معنوی باشگاه متعلق به هواداران آن است. هوادارانی که با حضور خود به باشگاه اعتبار میبخشند و بدون حضور هوادار قویترین تیم جهان نیز اعتبار نخواهد داشت.تا این لحظه فقط مالک باشگاه لیورپول از هواداران خود عذرخواهی کرده است و بقیه مالکان مغرور در شوک شکست خوردن طرح متحولانه خود هستند!
با شکاف ایجاد شده بین مالکان این ۱۲ باشگاه و هوادران آنها، حتماً در آینده نزدیک شاهد تغییر و تحولاتی در مالکیت این تیمها خواهیم بود.
اینبار بر خلاف گذشته دلیل تغییرات در مالکیت باشگاها انگیزه اقتصادی مالکان باشگاه نخواهد بود، بلکه ناتوانی ارتباط گرفتن آنها با روح ورزش و از دست دادن جایگاه خود در بین هوادران است. فوتبالی که حتی اگر اقتصاد در آن پررنگ باشد و سالانه میلیاردها دلار پول در آن رد و بدل شود، در نهایت برای هوادار همان بازی فوتبال است با هیجانات خاص خودش!
و اما ماجرایی که خبرنگار مطرح اسکای روایت کرده است، می تواند بیش از پیش ما را با ماهیت مالکانی که به باشگاه های فوتبال صرفا به عنوان یک دارایی شخصی نگاه می کنند، آشنا کند.
یکی از مالکان شش باشگاه بزرگ انگلیس، روزی برای تماشای مسابقه تیمش در ورزشگاه حاضر شد، اما نمی دانست کدامیک از تیم های درون زمین، تیمی است که او مالکیت آن را برعهده دارد! او در کمال ناباوری از فرد کناری خود پرسید: تیم ما چه رنگی پوشیده است؟
قدرتمندانی که ولی نعمتان خود را فراموش کنند، محکوم به شکستند.
🔻روزنامه اعتماد
📍بخش خصوصی راهگشای پس از تحریم
✍️علی شهرویی
حوزه انرژی به ویژه در بخش نفت و گاز در سال ۱۴۰۰ شاهد تحولات مثبتی خواهد بود، البته که این پیشبینی وابستگی مستقیمی به نحوه واکسیناسیون، سرعت انتشار و شیوع بیماری کرونا و رفع تحریمها علیه کشور دارد. با وجود اینکه سرعت واکسیناسیون در جهان بالاست، اما در کشور همچنان مشکلاتی پیرامون آن وجود دارد. به نظر میرسد زمان رسیدن به وضعیت عادی برای کشور طولانیتر از سایر کشورها باشد. با این وجود آن چیزی که در پیشبینیهای جهانی وجود دارد، احتمال افزایش تقاضای کالاهای مختلف و بهبود آرامآرام صادرات ما در حوزههای مختلف است. البته در حوزههای کلان اقتصادی نیز پیشبینیهایی در خصوص افزایش رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۰ وجود دارد. به نظر میرسد که این رشد اقتصادی به درخواست کشورها برای انرژی ایران برمیگردد چه کشورهای شرق آسیا و چه کشورهای اروپایی نیازمند نفت ما و برخی محصولات پتروشیمی خواهند بود و این فرصتی است برای ایران تا آرامآرام سطح تولیدات خود را افزایش دهد به همین دلیل این اتفاق در سال آینده خواهد افتاد و ما در همه حوزهها امکان صادرات بالاتری خواهیم داشت. البته در حوزههای دیگری نظیر صنایع، مواد غذایی، معادن و فولاد نیز این امکان برای کشور به وجود میآید که بتواند میزان صادرات خود را افزایش دهد و به صورت اخص در حوزه انرژی مانند نفت، گاز و پتروشیمی امکان صادرات بیشتر خواهد شد و باید تمهیدات آن اندیشیده شود تا افزایش تولیدات در کنار افزایش صادرات بهبود یابد. ورود ما به بازارهای جهانی پس از کاهش تحریمها و افزایش تقاضای بازارهای جهانی قطعا با موانعی روبهرو خواهد بود مانند ممانعتهای عربستان، روسیه و سایر کشورهای عضو و غیر عضو اوپک که سعی خواهند کرد افزایش تقاضا را در بازارهای جهانی به دست بگیرند و ما باید تلاش کنیم رویکرد خود را در خصوص مشتریهای قدیمیمان مانند ژاپن، هند و کره جنوبی داشته باشیم و سبد متنوعی را برای صادراتمان مهیا کنیم البته این هدفگذاری منهای کشور چین است که از قبل صادرات به این کشور انجام میشده و ممکن است این صادرات افزایش هم پیدا کند و این قضیه نباید تنها منحصر به چین باشد و وقت آن رسیده که کشورهای دیگری از شرق آسیا و برخی کشورهای اروپایی را به سبد مشتریهای خود اضافه کنیم.
اگر پیشفرض ما رفع تحریم در سال ۱۴۰۰ باشد قطعا مشکلات کمتری بر سر صادرات نفت ایران خواهد بود و هدفگذاری ۱.۵ میلیون بشکه نفت در روز در صورت رفع تحریمها محقق خواهد شد و توان انجام آن را هم داریم و حتی ممکن است به ۲ میلیون و حتی اندکی بیشتر از ۲ میلیون بشکه در روز هم دست یابیم منتها اگر این امر محقق نشود و در مذاکرات به سمتی حرکت کنیم که اجازه صادرات ۷۰۰ هزار بشکه یا حداکثر یک میلیون بشکه نفت را به ما بدهند و در ادامه مذاکرات را با طرح مساله تمدید برجام دنبال کنند در واقع شرایط متفاوت خواهد بود.
البته در این صورت هم با دور زدن تحریمها در بخشهایی از جهان میتوانیم نفت را بفروشیم منتها نکته مهمی که باید وزارت نفت به آن توجه ویژهای کند تا اندکی به صادرات نفت ایران کمک شود در خصوص مجوزهاست، زیرا دولت همواره برای فروش نفت مجوزهایی به برخی نهادها و ارگانها داده که بتوانند نفت را بفروشند و باید این مجوز را برای سال ۱۴۰۰ برای بخشهای خصوصی توانمند هم در نظر بگیرد. زمان آن فرا رسیده تا دولتها فارغ از اینکه از چه دسته و گروه سیاسی هستند در این شرایط سخت به بخش خصوصی اعتماد کنند و قسمتی از کارها را به بخش خصوصی بسپارند. نهایتا اینکه ما برای سال آینده چون به افزایش فروش فکر میکنیم باید یک چشمانداز بسیار ویژهای برای افزایش سرمایهگذاری در حوزه نفت، گاز و پتروشیمی به ویژه در صنایع پایین دستی زنجیره ارزش و همین طور در افزایش توان تولید نفت داشته باشیم که امیدوارم به این نکته نیز توجه شود و تسهیلات ویژهای برای این موضوع در نظر بگیرند. در شرایطی که دولت در زمینه جابهجایی منابع مالی با مشکل مواجه است بخش خصوصی واقعی میتواند راهگشا باشد و جدای از بحث امکان لغو تحریمها یا ادامه آن باید به بخش خصوصی اعتماد کند. در بودجه سال آینده سهمی برای بخش خصوصی مشخص نشده که دولت این بخش را مکلف کرده باشد، میزان ارزآوریاش را تعیین کند تا ذیل آن تسهیلاتی در نظر گرفته شود.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍تصویب FATF و لغو تحریم را نباید بههم گره زد
✍️سیدمحمد صدر
مخالفان تصویب لوایح FATF گویا رویکرد جدیدی پیش گرفتهاند. طبق آنچه در رسانهها آمده است آقای محمدجواد ایروانی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتهاند که بررسی لوایح FATF بعد از رفع تحریمها موضوعیت دارد بنابراین قرار نیست تا پایان به نتیجه رسیدن مذاکرات وین این لوایح بررسی شوند. این در حالی است که مساله FATF و آنچه در وین و در قالب مذاکرات کمیسیون مشترک برجام میگذرد، اساسا ارتباطی بههم ندارند. بنده حتی نمیدانم که بر چه مبنایی این مطلب را بیان کردهاند زیرا در مجمع تشخیص مصلحت نظام چنین تصمیمی گرفته نشده است.اگرچه ممکن است در جلسات خصوصی خود به این نتیجه رسیده باشند که باید برای تصمیمگیری تا مشخص شدن نتیجه این مذاکرات و تکلیف موضوع لغو تحریمها صبر کنند.
این در حالی است که بارها گفتهایم تصویب FATF در کنار رفع تحریمهای آمریکا میتواند اقتصاد مملکت را رو به رشد برده و کلیه مشکلات موجود را حل کند اما این دلیلی برای پیوند زدن دو موضوع و موکول کردن تصمیمگیری درباره FATF به روشن شدن تکلیف مسائل هستهای و برجامی نیست.
بحث بر سر این است که اگر FATF تصویب نشود، حتی اگر تحریمها لغو شده باشد، مشکلات فعلی سر جای خود باقی مانده و همچنان هزینههای زیادی که به کشور تحمیل میشود، ادامه خواهد یافت، چراکه حتی دولتهای نزدیک به ایران مثل روسیه و چین و یا همسایگان ایران نیز این را اعلام کردهاند که برای تبادلات مالی و تجارت با ما به رفع FATF نیاز است.
ناگفته نماند که اظهارنظر اخیر مبنی بر موکول کردن تصمیمگیری درباره FATF به مشخص شدن نتیجه مذاکرات شاید با توجه به سازنده توصیف شدن این گفتوگوها تاکنون، این امیدواری را ایجاد کند که مساله FATF نیز بالاخره به نتیجه برسد. دقت داشته باشید که اگرچه این دو مساله همانطور که گفته شد به هم ارتباطی ندارند اما مشاهده نتایج مثبت در وین و لغو تحریمها قادر است در نگاه و رویکرد مخالفان تصویب FATF موثر واقع شود. البته این نیز به این بستگی دارد که بر چه مبنایی مخالفت میکنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍نوبت تغییر پارادایم در بورس
✍️داریوش روزبهانه
تصمیمات ماههای اخیر توسط نهاد ناظر بازار تماما متمرکز بر ارائه نسخهای برای خروج از بحرانی است که از گذاشتن نام بحران بر آن هم میهراسند که از مصادیق بارز آن میتوان به دامنه نوسان نامتقارن اشاره کرد.
اکنون که این نوشتار تقدیم میشود به جای نهاد ناظر میتوانیم به جرات این تصمیم را هم شکستخورده تلقی کنیم. تصمیمات دیگر مانند اجازه صدور اوراق اجاره سهام به هلدینگها هم که تبلیغات سنگینی روی آن صورت گرفت، درست مانند آن است که بگوییم اجازه صدور قرضههای شرکتی را به شرکتها دادهایم که چیز عجیبی نیست. این هلدینگها خودشان از پیش دچار مشکلات نقدینگی هستند و حالا در تله دیگری گرفتار میشوند که بعضا در صورت ادامه رکود در بازار جز بار مالی بیشتر و ریسک اهرمی در ترازنامه هایشان حاصلی نخواهد داشت. سایر تصمیمات نهادی سالهای اخیر مانند صندوقهای تثبیت و توسعه، نحوه سازماندهی بازارگردانی و رویکرد کلی دولتها به بازار سرمایه در یک چیز مشترکند و آن ژست حمایتی از پدیده ای است که به خودی خود مکانیزمهای دفاعی مشخصی را در ذات خود دارد و نیازی به ناجی ندارد. اما از آنجا که نباید متهم به «سیاهنمایی» شوم و خوشبختانه، با محدودیت کلمات هم مواجهم، عرض میکنم که اگر به فهرست این تصمیمات موارد مشابه دیگر را نیز بیفزاییم، مشکل تداوم خواهد داشت مگر آنکه یک راهحل منسجم، پایدار، تجربهشده و آزموده و سربلند از امتحاندرآمده را ارائه کنیم (بدیهی است نگارنده نیت نهاد ناظر را حل مشکل فرض کرده است). مشکل بازار فعلی بخشی به متغیرهای سیاسی و اقتصادی برونزا برمیگردد که امید است با گشایشهای سیاسی تاثیرات میانمدت خود را نمایان سازد و بخشی مشکل ساختاری است که تنها راه حل آن بعد از سالها آزمون و خطاهای پر هزینه پذیرش این واقعیت هر چند دردناک است که زمان تغییر پارادایم در اداره بازار سرمایه ایران فرارسیده و به قول فرنگیها clock is ticking.
این تغییر بنیادی رویکرد در نحوه مدیریت بازار سرمایه شامل محورهای زیر است که دیر یا زود باید اجرایی شوند:
الف) سازماندهی تمامی مقررات حول مفهوم نقدشوندگی از طریق استقرار ترتیبات نهادی زیر:
۱- عمقبخشی به سیستمهای اعتباری در سطح مایکرو
۲- توسعه مارژین تریدینگ بر اساس اعتبارسنجی
۳- توسعه نسبی معاملات دو طرفه
۴- قرار دادن عملیات بازارگردانی در مرکزیت بازار.
ب) پویا کردن دامنه نوسان براساس اتخاذ یکی از تجربیات موفق بورسهای جهانی.
ج) تعطیل کردن هر نوع قیممآبی در تدوین مقررات و حذف هر نوع مکانیزم حمایتی و پذیرش این واقعیت که همین رویه بیشتر به منافع سهامداران خرد ضربه وارد میآورد.
د) اجتناب از هر گونه جلسه با نهادهای مالی در جهت حمایت از بازار و حذف هر نوع اجبار در خریدهای دستوری (ایضا اجتناب اکید نهاد ناظر به هرگونه موضعگیری در خصوص روندهای بازار و تمرکز بر تدوین مقررات و اجرای آنها).
ه) تعامل سطح بالای مدیران بازار با بانک مرکزی و نهادهای تصمیمگیری در ارتقای نقش و اهمیت بازار سرمایه.
و) ادامه تعمیق بازار بدهی و توسعه تامین مالی شرکتها از این طریق به جای سیستم بانکی به پشتوانه مقررات مشخص سلبی.
ز) حذف هرگونه عرضه سهام کوچک مقیاس به بازار و هدایت این عرضهها به صندوقهای سرمایهگذاری.
ح) تبدیل عملیات بازارگردانی به عنوان یک حرفه مستقل تفکیکشده از مالکان عمده سهام
ط) تلاش در جهت حذف تدریجی و برنامهریزیشده نظام قیمتگذاری محصولات شرکتها به ویژه محصولات شرکتهای بزرگ مقیاس پذیرفته شده در بورسهای سهام و کالایی.
ی) قطع ارتباط هر نوع تامین مالی غیرمستقیم دولت از بازار و هدایت کسری بودجه دولت به بازار بدهی (با عبارت یا بازار بدهی یا هیچ جای دیگر).
ک) تلاش درجهت متقاعد کردن دولت به این واقعیت که ریسک سیاسی یکی از تعیین کننده ترین متغیرهای تخریب چشم انداز توسعه بازاراست به عنوان یک کاتالیزور موثر.
بدیهی است که ما نیز معتقدیم مواردیادشده یک شبه روی نخواهد داد؛ اما حتی اعلام صریح آن و رونمایی از یک برنامه منسجم به خودی خود بازار را متقاعد خواهد کرد که دراین سفر تنهاست و خودش باید گلیمش را از آب بیرون بکشد که این چیزی نیست جز آغاز بلوغ و این به معنای حل مشکلات بازار از طریق بازار است.
مطالب مرتبط