🔻روزنامه ایران
📍اخلاق تجارت بین ایران و ترکیه فراموش نشود
✍️مهرداد سعادت دهقان

ترکیه در سال ۲۰۲۰، ۲۱۹ میلیارد دلار واردات انجام داده و در مقابل ۱۶۹ میلیارد دلار صادرات داشته است؛ بر این اساس حجم تجارت خارجی ترکیه بیش از ۳۸۸ میلیارد دلار بوده است که از این رقم سهم ایران در صادرات کالا به ترکیه تنها ۲ میلیارد دلار بوده است که از این میزان ۱.۲ میلیادر دلار صادرات گاز و مابقی سایر کالاها بوده است. صادرات اندک ایران به ترکیه در شرایطی بوده است که بر اساس اعلام سازمان توسعه تجارت ایران می‌توانسته در سال ۲۰۲۰ بیش از ۱۵ میلیارد دلار کالا به ترکیه صادر کند. با ثبت چنین اعدادی تجار ایرانی نتوانستند بخوبی وارد بازار ترکیه شوند و یا به عدد پیش‌بینی شده سازمان توسعه تجارت نزدیک شوند.
اگر بخواهیم بپرسیم که چرا تجارت بین دو کشور ایران و ترکیه جدا از تحریم و شیوع ویروس کرونا رونق نگرفت، یک جواب مهم و حیاتی دارد و آن اینکه اخلاق در تجارت بین طرفین رعایت نشد. سال‌های گذشته با اعمال محدودیت‌هایی که ایران برای تجار ترکیه ایجاد کرد عملاً فضای نامناسبی شکل گرفت؛ طرفین در مورد اعمال تعرفه ترجیحی ۱۲۸ قلم کالا به توافق رسیدند؛ اما دولت به دلیل برخی از انتقادها واردات ۶۰ قلم کالا از ترکیه به ایران را ممنوع کرد و از آنجا که ثبت سفارش برای طرف ترک امکانپذیر نبود، آنها بشدت گله‌مند شدند.
دولت دلایل مختلفی را برای ممنوعیت واردات اعلام کرد که شاید یکی از آنها فشار تولیدکنندگان بود؛ برخی از تولیدکنندگان داخلی از ترس اینکه بازار داخلی را از دست بدهند، هجمه‌های مختلفی را وارد کردند که دولت بازار ایران را در اختیار ترک‌ها قرار داده است. اگر تولیدکنندگان به این باور رسیده بودند که با رقابت بازار پویا می‌شود و رشد و توسعه به دست می‌آید، فشارها به دولت برای ممنوعیت برخی از کالاها عملیاتی نمی‌شد.
از طرفی ترکیه هم بدقولی‌هایی کرد و رفتاری را با تجار ایرانی داشت که حرفه‌ای نبود. اگر ترک‌ها اخلاق تجاری در مورد ایران را رعایت کرده بودند شاید اکنون اعداد و ارقام تجارت طرفین بسیار بالاتر بود و تجار ایرانی حجم بیشتری کالا به ترکیه صادر کرده بودند. ترکیه در ترانزیت کالا از سوی تجار ایرانی رفتار خوبی نداشته است و هم اکنون هم رفتار خوبی ندارد.
بخش خصوصی تنها یک انتظار از سیاستگذاران دارد و آن اینکه بخش خصوصی در همکاری با ترکیه در حاشیه نباشد و از نقطه نظرات ما استفاده شود تا فضای تجاری و همکاری مشترک تقویت شود. اگر می‌خواهیم میزان صادرات کالاهای غیرنفتی افزایش پیدا کند و همچنین هدف‌گذاری اصلی ما رشد صادرات به کشورهای همسایه است باید بیش از گذشته از توان بخش خصوصی و مراوداتی که دارد، بهره برد. بخش خصوصی از هرگونه تعامل و همکاری با کشورهای خارجی استقبال می‌کند از این رو امیدواریم سیاستگذاران از پتانسیل بخش خصوصی استفاده کند و اجازه دهد که ما در جلسات تخصصی حضور داشته باشیم.
در همه کشورها بخش خصوصی اصل است و هیچ زمان به حاشیه رانده نمی‌شود، امیدوارم در همکاری با ترکیه به بخش خصوصی میدان بیشتری داده شود.


🔻روزنامه کیهان
📍بازی آمریکا در روزهای پایانی دولت؟!
✍️محمدحسین محترم

۱- آمریکا و ایران و سه کشور اروپایی که قرار است این هفته دوباره به وین برگردند، مذاکرات هفته قبل را سازنده خواندند و ادعا کردند «پیشرفت‌هایی به دست آوردیم»! نکته مهم اینجاست که انریکه مورا که به عنوان معاون رئیس ‌سیاست خارجی اروپا در اجلاس وین حضور دارد در توییتی نوشته «پس از به بن‌بست رسیدن در مذاکرات فشرده، پیشرفت‌هایی حاصل شده است»! اما سؤال این است که چه پیشرفتی حاصل شده و برای حصول این پیشرفت کدام طرف امتیاز داده و عقب‌نشینی کرده است؟!
۲- آنچه که تا به حال از این دور از مذاکرات وین مشخص شده، اولاً آمریکا تحریم‌ها را به سه بخش قابل تعلیق، قابل مذاکره و غیرقابل تعلیق تقسیم کرده و دستورالعمل بایدن تعلیق ظاهری همان بخش اول و نه لغو کامل تحریم‌هاست. ثانیاً همان‌گونه که رهبری به تیم مذاکره‌کننده هشدار دادند، هدف آمریکا فرسایشی کردن مذاکرات برای گرفتن امتیازهای بیشتر است و برای این منظور فقط وعده تمدید تعلیق برخی تحریم‌ها در بازه زمانی طولانی‌مدت ۱۲۰ و ۱۸۰ روزه را داده است! ثالثاً آمریکا به دنبال راستی‌آزمایی یک هفته‌ای با چند تراکنش نمادین است در حالی که راستی‌آزمایی معقول برای معاملات نفتی حداقل ۳ تا ۶ ماه زمان لازم دارد. رابعاً هدف بایدن مثل ترامپ از برگشت به برجام با این دستورالعمل، امکان استفاده از مکانیسم ماشه علیه ایران است! خامسا هدف آمریکا از طولانی و مرحله‌ای شدن تعلیق برخی تحریم‌ها نیز تکرار شرطی شدن اقتصاد ایران و تحمیل برجام ۲ و ۳ به ایران با استفاده از اهرم عدم تعلیق آنها پس از بازگشت به برجام است. حال سؤال این است که چرا آقای روحانی و ظریف این همه برای بازگشت آمریکا به برجام اصرار و عجله دارند؟! و چرا سخنگویان وزارت خارجه و دولت با عجله از حضور آمریکا در وین استقبال و آن را نشانه مثبت تلقی کردند؟
۳- خبرگزاری ان‌اچ‌کی ژاپن ادعای آقایان از پیشرفت را این‌گونه بیان کرده است: «نشانه‌هایی از پیشرفت در مذاکرات وین برای محدود کردن فعالیت‌های هسته‌ای ایران مشاهده می‌شود، نه رفع کامل تحریم‌ها»! استاد دانشگاه جورج میسون هم در گفت‌وگو با روسیاالیوم تاکید می‌کند «اگر بایدن با پل‌های دیپلماتیک بتواند ایران را به برجام برگرداند، بهترین روش آمریکا برای برخورد با نفوذ ایران در منطقه می‌باشد». ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه و رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران نیز به فرسایشی کردن مذاکرات وین برای گرفتن امتیاز بیشتر اذعان کردند که «راهی طولانی پیش رو داریم چون آمریکا قصد ندارد تحریم‌ها را بردارد، و مذاکرات بامعنایی داشتیم چون اهداف مشترکی با مذاکره کنندگان ایرانی داریم»! گونتر مولاک سفیر سابق آلمان در تهران اذعان می‌کند «لغو یکباره ۱۶۰۰ تحریم برای بایدن امکان‌پذیر نیست». این واقعیت‌ها نشان می‌دهد آن شصت و هفتاد درصدی که آقای روحانی ادعای پیشرفت در مذاکرات وین را دارد، برای کدام طرف پیشرفت بوده است. لذا با توجه به قرائن و شواهد موجود، مذاکرات وین با موضع ضعف و انفعال و عجله دولت به خصوص بعد از انفجار نطنز، نتیجه‌ای جز امتیاز دادن نداشته و آمریکا که در مذاکرات مستقیم بیشترین امتیاز را از دولت ایران گرفت، حالا با تجربه برجام در مذاکرات غیرمستقیم از طریق اروپایی‌ها و سعودی‌ها نیز به دنبال امتیازهای بیشتر دیگر است.
۴- به نظر می‌رسد نحوه اطلاع‌رسانی‌های مبهم و اظهار پیشرفت غیرواقعی بیش از آنکه ربطی به واقعیت مذاکرات در وین و رفع تحریم‌ها داشته باشد، مصرف داخلی و به ویژه انتخاباتی دارد. چون آمریکایی‌ها در برجام هم دست به قوانین کنگره نزدند و صرفاً توقف اجرا در بازه‌های ۱۲۰ روزه انجام دادند، الان هم که قانون کاتسا با تحریم مجدد بانک مرکزی و شرکت ملی نفت و نفتکش‌ها اضافه شده و برچسب SDGT به آن زدند، لغوش در اختیار کنگره است نه بایدن. لذا لغو تحریم‌ها در وین حاصل نخواهد شد و مانع اصلی لغو تحریم‌ها خود آمریکایی‌ها و کنگره این کشور است. اینکه آقای روحانی ادعا می‌کند «مردم به کسی که مانع رفع تحریم می‌شود،‌ رأی نمی‌دهند»، همان بازی سیاسی و فضاسازی انتخاباتی است. گفته می‌شود طرحی با عنوان «اقدام سازنده در برابر غرب» تهیه شده که قرار است با ادعای برداشتن تحریم‌ها در صد روز پایانی دولت، برجامیان دوباره با فریب افکار عمومی مارش پیروزی بزنند! بعد هم اگر کسی خواست مردم را در جریان اصل داستان بگذارد و اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی کند، او را متهم به مخالفت با برداشتن تحریم‌ها می‌کنند. در حالی در وین یک گروه ماهیت تعهدات ایران و یک گروه لیست تحریم‌ها را تعیین می‌کنند که باید سؤال کرد مگر ماهیت و لیست تحریم‌ها در برجام نیامده که قرار بود بالمره لغو شوند؟! حقیقت آن است با تقسیم کار در وزارت خارجه آمریکا یک گروه به رهبری رابرت مالی به دنبال معامله با دولت ایران هستند تا با دادن وعده تعلیق ظاهری تحریم‌ها، افکار عمومی ایران را در آستانه انتخابات آماده برگشت به برجام کنند و گروه دیگری به رهبری وندی شرمن به دنبال توافق جدیدی بدون برداشتن تحریم‌ها، پس از بازگشت به برجام هستند. لذا برای اینکه بازی بُردهِ ملت ایران به شکست تبدیل نشود، از اول نباید تن به مذاکرات جدید می‌دادند و مهم‌تر اینکه بعد از حادثه نطنز باید مذاکرات را متوقف می‌کردند که متاسفانه تن دادند و متوقف نکردند!
۵- اما علی‌رغم فضاسازی‌های سیاسی- رسانه‌ای برای انکار نقش گروه آمریکایی بحران در تدوین برجام بعد از پخش مستند «پایان بازی»، مدیر پروژه ایران در گروه بحرانِ واشنگتن در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی به نقش این گروه در کمک به آمریکایی‌ها برای تدوین و نگارش برجام و کمک به ایرانی‌ها برای پذیرش و امضای آن اذعان کرد. وی به بی‌بی‌سی گفت «گروه بحران مثل بقیه اندیشکده‌های آمریکایی برای رسیدن به برجام به مذاکره‌کنندگان دو طرف کمک کرده است و تشابهات زیادی بین برجام و پیشنهادات گروه بحران وجود دارد»! وی همچنین به هماهنگی این گروه با وزارت خارجه آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز اذعان کرد و افزود «علاوه‌ بر وزارت امور خارجه آمریکا با وزارت امور خارجه ایران نیز ارتباط داشتیم و افرادی از اسرائیل و آمریکا مثل شیمون پرز و سوروس و زیپی لیونی در گروه ما حضور دارند»! نکته جالب این بود، در حالی که مدیر پروژه ایران اصرار داشت بگوید مرکز گروه بحران در بروکسل است تا آمریکایی بودن آن را بپوشاند، مجری بی‌بی‌سی اذعان و تاکید داشت این مرکز در واشنگتن است!
۶- اما چرا آمریکا به کمک نفوذی‌های برجام‌زده داخلی به دنبال برگشت عجولانه به برجام است؟ پاسخ یک جمله کوتاه است: «چون معادلات منطقه تغییر کرده». شکست فشار حداکثری آمریکا، توافق راهبردی تهران-پکن، غنی‌سازی و نصب سانتریفیوژهای نسل جدید، مجبور شدن آمریکا به خروج نیروهای نظامی خود از افغانستان علی‌رغم توافق امنیتی با این کشور و در آینده نزدیک از عراق و سوریه، شکست جنگ یمن و... نشان از پررنگ شدن نقش‌آفرینی جمهوری اسلامی در منطقه دارد و آمریکا تلاش دارد با بازگشت به برجام و تاثیرگذاری بر فضای انتخاباتی ایران از سرعت این تحولات جلوگیری کند. آمریکا با مقاومت ملت ایران و برگ‌های برنده مصوبه راهبردی مجلس و غنی‌سازی ۲۰ و ۶۰ درصدی و نصب سانتریفیوژهای آی‌آر۶ و ساخت آی‌آر ۹ راهی جز پذیرش سیاست قطعی جمهوری اسلامی و لغو همه تحریم‌ها را ندارد. همچنین آمریکا با مقاومت هفت‌ساله ملت یمن و هدف قرار گرفتن عمق خاک عربستان با موشک‌های نقطه‌زن و پهپادهای بومی و همچنین آزادسازی قریب‌الوقوع شهر استراتژیک مأرب راهی جز پذیرش پایان جنگ یمن ندارد. اما آنچه که نگران‌کننده می‌باشد این است که عباس عراقچی پس از نشست کمیسیون مشترک برجام در وین ادعا کرده «تفاهم جدیدی در حال شکل‌گیری است و نگارش متن مشترک آغاز شده است» و بیم آن می‌رود که این تفاهم جدید را هم همان گروه بحران نوشته باشد! و مردم نگرانند که این پیروزی‌های قطعی داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی با مذاکرات وین و افشای مذاکرات محرمانه بغداد به شکست تبدیل و موجب تضعیف مقاومت در داخل و در منطقه شود.
۷- تجربه خسارت محض برجام به فرمایش رهبری جلوی چشم ماست. بعد از این تجربه که با مواضع انفعالی دولت منجر به سقوط ۱۱ پله‌ای اقتصاد ایران شده، چه منطق و عقلانیت سیاسی اجازه می‌دهد که دوباره از موضع ضعف بعد از اینکه عزت مردم را در صف‌های مرغ خدشه‌دار و مرغ و تخم‌مرغ را هم برجام‌زده کردند، به پای میز مذاکره بروند؟! لذا با توجه به سابقه عملکرد آقایان در مذاکرات الجزایر و آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان و سعدآباد و برجام با هزاران وعده محقق‌نشده، و با توجه به اینکه هنوز مردم و حتی نمایندگان مجلس از متن مذاکرات وین مثل برجام بی‌خبرند، و از آنجایی که تیم کنونی حاضر به پذیرش مسئولیت خود در بروز این همه مشکلات ناشی از برجام برای کشور و مردم نیست، و همچنین با توجه به روزهای پایانی دولت که با کاهش محبوبیت شدید از پشتوانه مردمی نیز برخوردار نیست، مذاکرات وین از نظر مشروعیت و عقلانیت و منطق سیاسی زیر سؤال است و همچنین از نظر شرعی و قانون اساسی هم این مذاکرات وجاهت لازم را ندارد، چراکه رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال تاکید کردند «تا همه تحریم‌ها برداشته و راستی‌آزمایی نشود، مذاکره‌ای انجام نمی‌شود».


🔻روزنامه اطلاعات
📍ادعاهای تکراری
✍️سیدمسعود رضوی

دولت آقای روحانی، هشت سال قبل با مذاکرات و عهدنامه برجام کار خود را آغاز کرد. کاری دشوار در عرصه حقوق بین‌الملل و اقتصاد و سیاست، که مستقیماً بر سرنوشت و زندگی و منافع ملی ایران تأثیر می‌نهاد. این قرارداد، البته منتقدان و مخالفان و دشمنان سرسختی هم داشت که غالباً منصف نبودند و برخی همانند رژیم دست راستی برآمده از حزب لیکود در رژیم صهیونیستی و سپس دولت راست‌گرای افراطی آمریکا به رهبری دونالد ترامپ و همراهی افرادی چون جان بولتون و مایک پمپئو، از هیچ کوششی برای نابودی برجام و محاصره و تحریم و ضربه‌زدن به منافع دولت و ملت ایران فروگذار نکردند. اگر بخواهم منصفانه سخن بگویم، هدف این گروه با همراهی برخی دولت‌های منطقه نظیر عربستان سعودی و امارات و بحرین، نگاه‌داشتن ایران در شرایط تحریم همه‌جانبه و نتیجتاً نابودی زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی و اجتماعی و فرهنگی ایران به مثابه قدرت اول و کشور پهناور و بی‌مانند خاورمیانه بود. دولت ترامپ و شرایط دوازده‌گانه‌ای که وزیر خارجه وقت آمریکا، پمپئو اعلام کرد؛ دست کمی از اعلام جنگ سرد علیه ایران نداشت.
در چنین شرایطی، برجام تنها سپر دفاع قانونی ایران در عرصه بین‌المللی و متکی به قواعد و قوانین جاری و اجماعی در سازمان ملل متحد محسوب می‌شد. دولت روحانی هر چند در داخل نتوانست چنانکه باید و شاید میوه برجام را بچیند و مردم و حکومت و کشورمان از آن برخوردار شوند، اما در مقابل برخوردی عقلانی و آینده‌نگرانه با موضوع و در مقابل خیل مخالفان داخلی و خارجی برجام را پیش گرفت. اروپا و روسیه و چین را به کلی از آمریکا جدا کرد و به دلایل متعدد، هیچگاه آن را آتش نزد، پاره نکرد و بهانه‌ای به دست مخالفان وطن نداد تا نظرات و برنامه‌های سوء و ناعادلانه را به مرحله اجرا بگذارند و ایران را کشوری جنگ‌طلب و تهدید‌گر معرفی کنند. پروژه ایران‌هراسی که پروپاگاندای اصلی رژیم صهیونیستی و دولت ترامپ بود، با همراهی ناباورانه مخالفان و منتقدان و رقبای دولت در داخل، شکست خورد، اما ضربات سختی به اقتصاد و جامعه و فرصت‌های ایران وارد ساخت. ضرباتی که شاید هیچگاه جبران‌پذیر نباشد زیرا فقر گسترده، بیکاری و سقوط ارزش پول ملی و تورم افسارگسیخته تبعاتی دارد که گاه نسل‌ها ادامه می‌یابد و قابل مشاهده و ارزیابی هم نیست.

در چنین گستره و شرایطی، اینک دولت ترامپ شکست خورده و نتانیاهو و دولت سعودی در وضعیت ضعیف و شکننده‌ای قرار گرفته‌اند. تحرکات و خرابکاری‌های مذبوحانه و آشوب‌طلبی‌های ایران‌هراسانه که در آستانه هر دور از مذاکرات برجام اوج می‌گیرد، به وضوح نشان می‌دهد که بازگشت ایران به اقتصاد و نظام بین‌المللی کنونی، بدون تحریم و درهای بسته، چه تبعاتی علیه چه کسانی دارد و منافع چه دولت‌هایی را تهدید و تحدید خواهد کرد؟ برجام، برنامه عمومی و تنها چاره حیات ما نیست، اما اکنون پس از هشت سال، در آخرین ماه‌ها و مرحله پایان دوره کاری دولت روحانی، تیم سیاسی و حقوقی و فنی حاضر در برجام، مجدداً وارد مذاکرات و محاسبات و مخاصمات تازه‌ای شده که دشمنان دیرین برجام ایجاد کردند تا امید به بازگشت ایران و مصالحه در عرصه‌های سیاسی از بین برود و دروازه‌های بزرگ اقتصاد ایران به روی جهان و مردم ایران گشوده نشود.

ایران بزرگترین کشور در مسیر شرق و غرب جهان و مهمترین محور و قدرت خاورمیانه است. پل فیروزه‌ای که صاحب انرژی و نیرو و متخصص فراوان است و هند و چین و ژاپن و قدرت‌های نوظهور شرق را به مدیترانه و اروپا متصل می‌کند. برخاستن و احیای امکانات و قابلیت‌های چنین کشور قدرتمندی، می‌تواند رویاها و حباب کشورهای ناپایدار و شیوخ و خلفای تازه به دوران رسیده را که با پتروپول و افزایش تنش‌های منطقه‌ای به ناکجاآباد‌های ثروت و تجملات و کجاوه‌نشینی مدرن رسیده‌اند بشکند و آنان را سرجای خود بنشاند! می‌تواند دست آنان را از حیطه سرقت اقتصادی و تروریسم منطقه‌ای و گانگستریزم بین‌المللی در مقابل ایران و ایرانی قطع کند. البته این دیدگاه‌ها و آرزوها، برای کسانی که تحریم و قاچاق و بحران کنونی را دکان پررونقی برای ثروت‌اندوزی و رانت‌خواری و انتقال پول به بانک‌های خارجی یافته‌‌اند، خشنود‌کننده نیست. برای درک ابعاد موضوع، فقط به آمار خرید مسکن ایرانیان در دبی و ترکیه و قبرس بنگرید و آن را ابتدا با آمار داروهای نایاب و کمیاب و نیاز داخلی به واکسن در شرایط کنونی ایران مقایسه کنید و سپس شرایط و قیمت مسکن در نقاط میانی و جنوبی پایتخت و دیگر شهرهای ایران را مورد مقایسه و ارزیابی قرار دهید تا به دقت متوجه سود اقلیت کاسبان تحریم، در مقابل فقر و فلاکت اکثریت مردم ایران شوید.

متهم‌کردن دولت روحانی و تیم مذاکره‌کننده در وین به انواع و اقسام اهمال‌ها و خیانت‌ها و ندانم‌کاری‌ها و پیروی از منویات طرف مقابل، همه و همه، ادعاهای تکراری است که از جانب این اقلیت ویژه‌‌خوار و برخوردار مطرح می‌شود. حال آن‌که همین‌ها بودند که هشت سال قبل با دادن چراغ سبز به جمهوری‌خواهان تندرو (نومحافظه‌کاران و زر سالاران صهیونیست) در آمریکا، برجام را به محاق تعطیلی و ایران را در سراشیب تحریم و سقوط قرار دادند. پیش از آن هم موجب اجماع جهانی و شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل شده بودند. اینک ملت بزرگ ایران، یک بار دیگر، همچون دوران دفاع مقدس در برابر توطئه‌های دشمنان خارجی و ندانم‌کاری و زیادت‌طلبی دوستان نادان و زیانکار داخلی مقاومت کرده‌اند. مقاومتی جانانه که طی سال‌های اخیر، به قیمت از دست رفتن بخش عظیمی از ثروت و فرصت ایرانیان در طول یک دهه رقم خورده است. آیا این کافی نیست و چنین مقاومت و هزینه‌های غیرقابل محاسبه آن شما را خجلت زده نمی‌کند تا دست بردارید و بگذارید دولت و نمایندگان ایران با قدرت و بدون تزلزل از حقوق مملکت و شهروندان ایران دفاع کنند و بالاخره شاید ذره‌ای از ناملایمات و مشکلات و مصایب کاسته شود؟ آیا حکومت ایران و تمام ایرانیان، با برجام یا بدون برجام، باید قربانی و ملعبه تحریم و ایران‌هراسی در خارج و کاسبی و رانت‌خواری و قاچاق در داخل باشند؟ این وضع اسفبار برای مردم، فقرا، بیماران و بیکاران، هر لحظه همچون عمری می‌گذرد، آیا شما تقویمی برای سنجش رنج مردم و زمانبندی برای پایان مشکلات می‌توانید ارائه کنید؟

باری، اگر راه برجام این بار بسته شود، فکر نکنید که فقط دولت کنونی و اکثریت مردم ایران هستند که متضرر خواهند شد و شما و دوستانتان در آسمان سعادت با حور و قصورتان تنها خواهید ماند، خیر اگر به مقتضای عقل و مصلحت عمل نکنیم، همه از دولت روحانی و ملت و نظام و نظامیان و دولت در سایه با مایه و بی‌‌مایه تباه خواهیم شد. یک بار دیگر به آمار خروج سرمایه‌ها برای خرید خانه‌های لوکس در امارات و ترکیه بنگرید و اگر شرمگین نیستید، کمی بیندیشید.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌نوار چه می‌‌گوید؟
✍️عباس عبدی

دیروز یکی از همکاران تماس گرفت و پرسید، در ایران چه خبره؟ حدس زدم منظورش انتشار نوار گفت‌وگوی آقای ظریف است، ولی توضیح داد که فقط آن نیست. گفت حمایت احمدی‌نژاد از رییسی! تبلیغ چند خانم برای سعید محمد، توضیح کرباسچی درباره حمایت احتمالی از لاریجانی، دست بردن در جدول بودجه، اوضاع بورس و اعتراضات مردم و اقدامات رفت و برگشتی اسراییل و ایران علیه یکدیگر، مذاکرات وین، بیانیه تاج‌زاده و... دیدم که سیاهه او در حال افزایش است، گفتم از انتخابات چه خبر؟ خلاصه کی قرار است نامزد شود؟ گفت گمان می‌کنم که اگر محدودیت زمانی برای اعلام نامزدی تعیین نشده بود، احتمالا برخی آقایان سعی می‌کردند تا یکی، دو روز مانده به انتخابات نیز نامزدی خود را به تاخیر بیندازند، بلکه با چالش جدی یا مورد پرسش مواجه نشوند. در حقیقت در ایران از همه‌ چیز خبر هست، غیر از آن چیزی که باید درباره آن خبر بشنویم. باید بدانیم چه کسی می‌خواهد بیاید و چرا و چه برنامه‌ای دارد؟ ولی هر کس زودتر بیاید بیشتر نابود می‌شود، لذا اعلام ورود را به تاخیر می‌اندازد، تا کمتر در خطر نابودی باشد و نیز کمتر در خطر پرسشگری. بگذریم. در این میان انتشار نوار آقای ظریف که همزمان با مذاکرات وین است، از اهمیت خاصی برخوردار شده است. متاسفانه اجرای این گفت‌وگو در قالب طرح تاریخ شفاهی نه فقط غیرعلمی بود، بلکه غیرمعقول هم بود. علت آن بسیار روشن است. بازتاب گسترده این سخنان نشان می‌دهد که موضوعات آن به تاریخ نپیوسته‌اند و همچنان در سیاست و امور روزمره زنده هستند. کدام یک از موضوعات مورد بحث ظریف به تاریخ پیوسته است؟ برجام؟ اصول و راهبرد روابط خارجی؟ هواپیمای اوکراینی؟ اختلافات و تنش‌های داخلی؟ همه اینها موضوعات در دستور کار سیاست هستند و نمی‌توان آن را در قالب بی‌طرفی تاریخی بیان کرد. به همین علت ظریف نیز از بیان نکات بسیاری پرهیز کرده است. پس اصل چنین طرحی اشتباه بوده است. اشتباه بعدی تصور آنان از امکان محرمانه ماندن بخش‌هایی از متن گفت‌وگو است. این امکان اگرچه و به لحاظ منطقی وجود دارد ولی با ساختار نهاد برگزارکننده باید انتظار می‌داشتند که دیر یا زود منتشر شود. نکته عجیب اینکه نوار خام و اصلی منتشر شده است. چون معلوم است که آقای لیلاز برحسب عادت تکه‌پرانی و شوخی، در موارد زیادی گفتارهایی داشتند که به‌طور قطع در یک متن رسمی حذف می‌شوند و او نیز به این خیال خام بوده که نوار پیش از ویرایش، منتشر نخواهد شد. اشتباه بعدی و مهم‌تر پذیرش چنین گفت‌وگویی از سوی آقای ظریف است. جایگاه وزیر خارجه با همه وزرای دیگر فرق دارد. او باید فرض را بر انتشار می‌گذاشت. شاید ۱۰ سال بعد چنین سخنانی را می‌گفت ایرادی نداشت، ولی در حال حاضر فقط می‌تواند در جلسات رسمی حکومت این سخنان را بگوید. شاید مجموعه سخنان آقای ظریف ذاتا واجد نکته‌ای نبود که بسیاری ندانند، ولی انتشار آنها از زبان آقای ظریف مشکل پیش آورده است.
گرچه معلوم نیست، چرا و چگونه این نوار منتشر شده است. ولی در دنیای دیجیتال که به یک چشم به هم زدنی هر فردی امکان تکثیر و انتقال فایل را دارد، هیچ نهاد عادی نمی‌تواند ادعای حفظ محرمانگی چنین فایل‌هایی را بکند. چه کسی از انتشار این نوار سود جسته که اقدام به آن کرده است؟ به نظرم اکنون پاسخ دقیق دادن به این پرسش خیلی سخت است، ولی لزومی ندارد که به تئوری‌های پیچیده پناه ببریم. اگرچه ممکن است اقدام برنامه‌ریزی شده و هماهنگی برای این کار صورت گرفته باشد، ولی به همان میزان نیز احتمال دارد ناشی از بی‌دقتی‌های رایج در نظام اداری ایران باشد، چون به دست آوردن و انتقال فایل‌های مشابه، بسیار راحت و غیرقابل کنترل است. فایلی را که با یک کلیک ساده می‌توان برای هر کسی که می‌خواهید بفرستید، نباید محرمانه تلقی کنید. انتشار آن می‌تواند ناشی از انگیزه‌های جاه‌طلبانه و خودنمایی فردی باشد. اهمیت یافتن این نوار بیانگر این حقیقت است که شفاف شدن حکمرانی در همه ابعاد یک ضرورت است، در غیر این صورت در عصر دیجیتال هر نوع حکمرانی غیرشفاف در لبه تیغ قرار دارد و هر آن ممکن است با چنین ضربه‌هایی مواجه و به پایین پرت شود. شفافیت متعارف مانع از اهمیت یافتن چنین نوارهایی می‌شود، زیرا در هر موضوعی، هر چه بوده پیش‌تر گفته و اصل پرونده آن بسته شده است.

به نظر بنده احتمالا این فایل اثری در سیاست داخلی نمی‌گذارد، ولی حداقل نتیجه آن نفی قطعی حضور احتمالی آقای ظریف در انتخابات است.‌ گرچه پیش‌تر نیز چند بار عدم حضور خود را اعلام کرده بود و در همین گفت‌وگو نیز علت را توضیح می‌دهد. فراتر از این نکته، این نوار یک چیز را با صدای بلند فریاد می‌زند: «آقایان این طوری نمی‌شود حکمرانی کرد.»


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌عربستان در گرداب یمن
✍️جاوید قربان‌اوغلی
چرا عربستان پس از چند سال و رد درخواست‌های مکرر ایران، پا پیش گذاشت‌ و آماده مذاکره با رقیب منطقه‌ای خود شد؟ مؤلفه‌های تأثیرگذار بر تغییر محسوس در رفتار سیاسی پادشاهی سعودی و ولیعهد بانفوذ این کشور چه بود؟ آیا این روند استمرار خواهد داشت یا اینکه با تغییر شرایط، شاهد بازگشت به نقطه صفر و ادامه منازعه لفظی و دیپلماتیک از یک سو و جنگ نیابتی در یمن، عراق، لبنان و دیگر کشورهای منطقه از سوی دیگر خواهیم بود؟ با وجود غفلت دیپلماتیک دولت تدبیر و امید از منطقه که شاید به دلیل مذاکرات هسته‌ای و دل‌بستن به تأثیر نتایج توافق مهم بین‌المللی در روابط منطقه‌ای بود، از آغازین سال‌های دور دوم دولت، وزیر خارجه با مخاطب قراردادن کشورهای منطقه و در رأس آنها عربستان سعودی، بارها خواستار گفت‌وگوهای تهران‌-ریاض شد. فراتر از فراخوان‌های دیپلماتیک وزیر امور خارجه، ابتکار روحانی در منطقه تحت عنوان «طرح صلح هرمز» نیز در همین راستا ارائه شد. این اقدام نیز با واکنش مثبتی از سوی عربستان مواجه نشد. در تبیین رویکرد جدید عربستان می‌توان به چند مؤلفه تأثیرگذار اشاره کرد. اولین و شاید مهم‌ترین عامل، گرفتار‌شدن پادشاهی در گرداب یمن بود. محمد بن‌سلمان در آغازین روزهای اعزام نیروهای نظامی به یمن، تصور می‌کرد در چند هفته و در بدبینانه‌ترین شکل، در چند ماه به غائله حوثی‌ها پایان داده و سیطره خود را بر کشوری که امتداد طبیعی جغرافیای سرزمین پهناور عربستان است، تحکیم خواهد کرد. تصوری که پس از گذشت هفت سال، بی‌اعتباری آن مشخص شده و عربستان در باتلاق یمن تا خرخره فرو رفته و اینک جنگ را نه در صنعا، عدن، مارب و... بلکه در مراکز صنعتی، پالایشگاه‌ها، فرودگاه‌ها و تخریب زیرساخت‌های کشور خود احساس می‌کند؛ جنگی که علاوه بر بلعیدن منابع مالی، این کشور را با کسری بودجه و استقراض روبه‌رو کرد. دومین عامل تأثیرگذار بر رفتار سیاسی عربستان، تغییر قدرت در کاخ سفید بود. بایدن حتی قبل از اعلان رسمی پیروزی، به‌صراحت از عزم خود برای پایان‌دادن به جنگ یمن، تعلیق فروش تسلیحات به عربستان، بازگشایی پرونده قتل فجیع جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار منتقد سعودی و همچنین توجه به سنت دموکرات‌ها در ارزیابی جایگاه حقوق بشر در روابط دوره جدید با سعودی تأکید کرده بود. عزم راسخ دولت بایدن برای احیای توافق هسته‌ای، سومین عامل در تصمیم ریاض برای چرخاندن فرمان دیپلماسی و اتخاذ رویکرد عمل‌گرایانه و منعطف در برابر ایران بود. ریاض مخالف شکل‌گیری برجام بود، برای شکست آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و سعود الفیصل، وزیر خارجه وقت پادشاهی، در واپسین روزهای منتهی به توافق با جان کری ملاقات کرد. پیروزی ترامپ و تغییر رویکردها در کاخ سفید، مائده‌ای آسمانی برای محمد بن‌سلمان بود؛ دوره چهار‌ساله‌ای که ولیعهد خودخواه و قدرت‌طلب به پشتوانه سیاست قلدرمآبانه ترامپ و مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم‌های اعمالی از سوی آمریکا، سخن از کشاندن جنگ به داخل ایران به میان می‌آورد و با سخیف‌ترین ادبیات با رقیب منطقه‌ای خود سخن می‌گفت. تحول مثبت بین ایران و عربستان که با میانجیگری مصطفی الکاظمی در بغداد انجام شد، در پرتو چنین رویدادهایی شکل گرفت.

گام مهمی که ضروری است به‌رغم تقابل‌های موجود بین تهران و ریاض، با برنامه عمل مدونی از سوی دو کشور مهم منطقه با جدیت دنبال شود. اگرچه هر دو کشور درباره نتایج این دیدار با حزم و احتیاط برخورد کرده‌اند (که از الزامات این رویداد مهم پس از رخدادهای منجر به قطع روابط دیپلماتیک است)، ولی رصد اخبار نمایانگر عزم دو کشور برای عبور از این مرحله از طریق گفت‌وگو است که در صورت تحقق، دومین تحول مهم در دوران پساترامپ در کنار احیای توافق هسته‌ای است. تردیدی نیست که عربستان و ایران، دو رقیب جدی در منطقه هستند. کنار‌گذاشتن این رقابت و واگذار‌کردن صحنه به دیگری، حتی در زمان رژیم شاهنشاهی ایران نیز دور از ذهن بود. کما‌اینکه مهم‌ترین علت مخالفت عربستان با برجام، نگرانی این کشور از کاهش فشارها، لغو تحریم‌ها، بازگشت ایران به جامعه جهانی، آزاد‌شدن بخش بزرگی از انرژی کشور (دیپلماسی و اقتصادی) و ایفاگری نقش ایران در جهان و تبدیل‌شدن به قدرت برتر منطقه است. در چنین شرایطی، پذیرش متقابل نقش دو کشور در منطقه، حل‌وفصل اختلاف‌ها از طریق گفت‌وگو، متوسل‌نشدن به زور در اشکال مستقیم و نیابتی و توافق بر «امنیت دسته‌جمعی» از مهم‌ترین عوامل عبور از بحران و دستیابی به صلحی پایدار است. اختلافات ایران و عربستان در موضوعات مختلفی است که امکان دستیابی به راه‌حلی جامع تقریبا غیرممکن است. از منظر عمل‌گرایانه معطوف به حل مشکل به نظر می‌رسد حول موضوعات ذیل دستیابی به توافق دور از دسترس نیست.
اول، پذیرش آغاز و تداوم گفت‌وگوهای دو‌جانبه تا حصول به نتیجه‌
دوم، طرح بدون لکنت زبان همه دغدغه‌ها و نگرانی‌های امنیتی‌
سوم، توافق در نگرانی‌های مشترک تهدیدات امنیت ملی یکدیگر
چهارم، توافق بر ثبات و امنیت پایدار خلیج فارس
پنجم، تدوین برنامه همکاری‌های جامع سیاسی، امنیتی و نظامی بین کشورهای منطقه.
ششم، توافق مبتنی بر برنامه عمل برای «خلیج فارس عاری از سلاح‌های کشتار‌جمعی».
به نظر می‌رسد منطقه شاهد اجماعی بین آمریکا و چین (و احتمالا روسیه با وجود اختلاف‌های شدید با آمریکا) برای ایجاد نظم امنیتی مشترک است. افزایش چشمگیر تحرکات سیاسی پکن با تکیه به موتور نیرومند اقتصادی، عزم آمریکا برای خروج از منطقه و تمایل شدید روسیه برای استفاده از فرصت برای حضور در کشورهای عربی، مؤلفه‌هایی نویدبخش در حل‌وفصل اختلاف‌های تهران و ریاض است. هرچند ضروری است دو کشور فارغ از نیات بازیگران بین‌المللی، با محور قرار‌دادن منافع مشترک و پذیرش نقش دیگری و بر اساس راهبرد برد-برد، به فرمول مشترکی برای تحقق این مهم دست یابند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍آقای ظریف! شما خودتان محصول حاکمیت «میدان» هستید
✍️اشکان نظام‌آبادی

پس از ماجرای استعفای ظریف در سال ۹۷ کمتر کسی در مورد بروز اختلاف میان او و سایر افراد موثر بر سیاست خارجی تردید دارد؛ چه زمانی که پس از بی‌خبری از حضور بشار اسد در ایران، شبانه خداحافظی کرد و چه حالا که در حضیض محبوبیت مردمی مذاکرات وین را راهبری می‌کند. فایل صوتی محمدجواد ظریف از ابعاد مختلفی قابل تامل است اما آنچه نگارنده بر آن تاکید دارد تناقض‌گویی‌هایی است که وزیر امور خارجه کشور خواسته یا ناخواسته دچارش شده است. صرف‌نظر از نحوه انتشار این فایل صوتی، دلایل آن یا حتی رفتار آماتور و سخنان جنسیت‌زده سعید لیلاز در گفت‌وگو با یک مقام سیاسی، آنچه به طور کلی بر صحبت‌های ظریف سایه انداخته، اعتراض او به غلبه حاکمیت «میدان» بر «دیپلماسی» است. او در این فایل صوتی بارها از مسیر نقل خاطرات سعی می‌کند مقصر وضعیت فعلی را «ترجیح حاکمیت و مردم» در مورد اولویت‌های سیاست خارجه عنوان کند. ظریف روشن سخن می‌گوید؛ او این‌طور جلوه می‌دهد که در ایران نه تنها رییس‌جمهور اختیار ندارد، بلکه حاکمیت دوگانه‌ای هم وجود ندارد و تنها قاعده بازی در زمین سیاست خارجه «قاعده میدان» است.
میدان کلید واژه اوست؛ مراد و مقصودش اما مشخص نیست و البته نگارنده نیز فعلا دغدغه‌ای برای تفهیم آن ندارد. آنچه اهمیت دارد یک بام و دو هوای ظریف است. به قول اهالی منطق ظریف دچار مغلطه استاندارد دوگانه یا (double standard) شده است. او از طرفی سیاست خارجه دوران وزارت خود را به وسیله بازگویی خاطراتی پراکنده، قربانی میدانداری نظامیان جلوه می‌دهد و از طرف دیگر به ماندگاری خود در نیویورک برخلاف نظر احمدی‌نژاد رییس‌جمهور وقت اشاره می‌کند.
تصمیم احمدی‌نژاد برای عزل ظریف (صرف نظر از درست یا غلط بودن آن) خواست رییس‌جمهور قانونی کشور بوده است. مگر نه اینکه ظریف می‌دانست ماندن او در نیویورک برخلاف خواست رییس‌جمهور است؟ اگر ظریف به حاکمیت میدان اعتقادی ندارد و معتقد است همه چیز باید طبق پروتکل‌های سیاسی پیش برود چرا در آن مقطع به طور داوطلبانه از سمت خود کنار نرفت؟ از همه بدتر چرا وقتی برجام به ثمر نشست و اصلاح‌طلبان ذوق‌زده با همراهی ارکان رسانه‌ای خود او را با مصدق مقایسه می‌کردند پرده از این وقایع کنار نزد؟ جز اینکه آن موقع خود را در اوج محبوبیت می‌دید و حالا به قول خود کسی باقالی هم بارش نمی‌کند؟
ظریف به این واقعیت توجهی ندارد که خود نیز با همین استانداردها در مراتب مدیریتی دولت رشد کرده و در سطحی بالاتر با قبول مسوولیت وزارت خارجه این استانداردها را پذیرفته است؛ استانداردهایی که هرگاه به نفعش باشد مخالفتی با آن ندارد اما حالا که برجام هیچ حاصلی نداشته است به ابزاری برای رفع مسوولیت و حواله تقصیر به نظامیان تبدیل شده است.
سخنگوی وزارت امور خارجه گفته است که فایل صوتی ظریف برای ثبت در اسناد و انتقال تجربه به مقامات بعدی ضبط شده که در همین ادعا هم تناقض وجود دارد. مخاطبان ممکن است بپرسند این چه نوع مستندسازی است که با شوخی‌های سخیف و جنسیت‌زده مصاحبه‌کننده همراه است؟ فرم مصاحبه که به نظر می‌رسد با انتشار تصاویری برای مخاطبان در نظر گرفته شده چه شباهتی با روال مستندسازی‌های معمول دارد؟ و در آخر اینکه چرا سعید لیلاز که به گفته اکثر روزنامه‌نگاران حرفه‌ای حتی اصول ابتدایی یک مصاحبه مستند را رعایت نمی‌کند، برای مصاحبه انتخاب شده است؟ بر این پایه می‌توان این نکته را هم نوشت که احتمالا دولت برای ضبط این فایل برنامه‌ای برای انتشار هم داشته و حالا که واکنش‌های تند اتخاذ می‌شود، سیاست انکار را در پیش گرفته است.
با فرض انتشار عمدی فایل صوتی توسط مرکز بررسی استراتژیک ریاست‌جمهوری وزیر امور خارجه کشور دچار سطحی از استانداردهای دوگانه شده که نشان می‌دهد دغدغه واقعی او انتقاد از حاکمیت به اصطلاح «میدان» نیست، بلکه دغدغه‌های شخصی دیگری دارد که فعلا برای مخاطبان روشن نیست؛ عده‌ای این اقدام ظریف را در راستای کارکردهای انتخاباتی و عده دیگری در راستای امتیازگیری در مذاکرات وین ارزیابی می‌کنند اما برای همه روشن است که سخنان ظریف داده‌های جدیدی را به تاریخ سیاسی ایران اضافه نکرده است و به همین دلیل در مورد نحوه انتشار مشکوک آن انگشت اتهام همه به سمت دولت نشانه رفته است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍معنای انحراف تورم از هدف‌گذاری
✍️علیرضا خسروشاهی

نرخ تورم پایان سال، با اختلاف فاحشی از نرخ تورم هدف بانک مرکزی بالاتر بود. شاید تصور عده‌ای این باشد که این یک شکست آشکار برای سیاست هدف‌گذاری تورم است. در حالی که موضوع اساسا این نیست.
در واقع سیاست هدف‌گذاری تورم یک چارچوب برای تحلیل علل ناکامی در رسیدن به هدف تورمی است تا مشخص شود به چه دلیلی بانک مرکزی موفق به دستیابی به هدف تورمی خود نشده است و سپس به‌دنبال راهکارهای لازم برای کمتر کردن خطای سیاست‌گذاری بود. آنچه مشخص است، اینکه بانک مرکزی با مبانی هدف‌گذاری تورم آشنا نبوده یا نخواسته آنها را با فعالان اقتصادی در میان بگذارد. در واقع برای فعالان اقتصادی مشخص نیست که در سال گذشته، بانک مرکزی چگونه هدف ۲۳ درصد تورم را برای ۱۲ ماه آینده خود مشخص کرد؟ به بیان دیگر، مهم‌ترین نکته سیاست هدف‌گذاری تورم، تشریح چگونگی مشخص کردن هدف تورم است. برای مثال، برای ما مشخص نیست که بانک مرکزی کدام عوامل را در تورم، گذرا و کدام عوامل را پایدار دیده یا چه وزنی در محاسبات خود به کسری بودجه دولت یا نوسانات نرخ ارز داده است. ولی در هر صورت، اگر قرار بر هدف‌گذاری علمی تورم بود، باید اطلاعات ریز پیش‌بینی تورم و تورم هدف برای فعالان اقتصادی تشریح می‌شد. این فرآیند کمک می‌کرد تا مردم و دولت انتظارات خود را سامان داده و بر اساس یک تابع واکنشی سیاست پولی به تنظیم مناسبات اقتصادی خود اقدام کنند. ولی در هر صورت ما از چنین بختی دور بودیم و بانک مرکزی نرخ هدف خود را محدوده ۲۳ درصد تنظیم کرد. حال که مشخص شده، تورم با اختلاف حدود ۵۰ درصد از این نرخ فراتر رفته است، بانک مرکزی باید در چارچوب سیاست هدف‌گذاری تورم به‌صورت دقیق و به‌دور از هیچ هیجانی به‌تحلیل این اختلاف بپردازد. این تحلیل، که خود بخش مهمی از سیاست هدف‌گذاری تورم است، مانند یک کالبدشکافی است که مشخص می‌کند بانک مرکزی، به‌عنوان متولی تورم، چگونه انحراف سیاست‌گذاری خود را در بستر فضای علمی می‌بیند. احتمالا حاصل چنین تحلیلی باید به این سوال پاسخ دهد که چگونه و با چه ابزاری بانک مرکزی در سال گذشته و زمانی که تورم بالای ۳۰ درصد بود، درصدد دستیابی به هدف ۲۳ درصدی بود. یک محاسبه ساده نشان می‌دهد که با احتساب نرخ سود سیاستی حدود ۱۸ درصدی و تورم حداقل ۳۰ درصد در آن وقت، سیاست پولی به‌شدت انبساطی بوده است (نرخ سود واقعی منفی ۱۰ تا منفی ۱۲ درصدی)، پس توضیح بانک مرکزی باید شامل این نکته باشد که چگونه با سیاست انبساطی شدید پولی به‌دنبال کاهش تورم (از بالای ۳۰ به ۲۳ درصد) بوده است؟ امید می‌رود سیاست‌گذار، این‌بار با آرامش و تامل، نگاهی جدی‌تر به مدل‌های پیش‌بینی تورم و چارچوب سیاست‌گذاری پولی و هدف‌گذاری تورم بکند. تقریبا هیچ تجربه موفقی از سیاست هدف‌گذاری تورم را نمی‌توان پیدا کرد که سیاست‌گذار تنها به اعلام هدف اکتفا کند سپس تا یک‌سال سکوت کند و انتظار داشته باشد که فعالان اقتصادی متوجه تغییر سیاست‌گذاری و تعدیل انتظارات شوند. البته شاید این انتظار از سیاست‌گذار پولی زیاد باشد؛ چراکه گرفتار بازار ارز و مانند اینهاست، غافل از اینکه مشکلات نرخ ارز، محصول سیاست‌گذاری پولی و نه دلیل آن هستند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0