🔻روزنامه ایران
📍انتشار اسناد محرمانه اختلال در مذاکرات وین
✍️عبدالرضا فرجی راد

انتشـــار بخشــــی از مصاحبه وزیر امور خارجـــه ایــــران در رسانه‌ها در شرایطی به خبر مهم اول رســــانه‌های داخلی و رسانه‌های فارسی زبان و غیر فارسی زبان خارجی تبدیل شده است که این مصاحبه بخشی از یک پروژه تاریخ شفاهی و با هدف تبیین و روشن کردن ابعاد تحولاتی صورت گرفته است که قرار بوده در پایان دولت و به وقت مقتضی و روشن سازی افکار عمومی در زمان مناسب منتشر شود. معمولاً دولت ها وقتی به پایان دوره مسئولیت شان نزدیک می شوند، از وزرای خود می خواهند به تشریح اقدامات و فعالیت های خود با هدف روشن کردن افکار عمومی بپردازند. واقعیاتی که باید بعدها و با فاصله گرفتن از رویدادهای وقت منتشر شود؛ یعنی زمانی که انتشار آن به روند اتفاقات و رویکردهای جاری کشور لطمه ای وارد نکند.
این اقدام در ماه های پایانی دولت آقای روحانی هم صورت گرفت. انجام چنین مصاحبه هایی که به منظور ضبط بخش مهمی از تاریخ کشور صورت می گیرد، به ویژه در دولت آقای روحانی حائز اهمیت ویژه ای است. دوره ای که کشور به ویژه در چهار سال اخیر تحت یک جنگ تمام عیار اقتصادی قرار گرفته بود و رئیس جمهوری معتقد است که بخش بزرگی از مردم و حتی مقام ها و نمایندگان ابعاد واقعی و گسترده این جنگ را درک نکرده اند و لذا ضروری است که جزئیات واقعیاتی که عملاً در صحنه وجود دارد، به طور روشن ثبت شود.
طبیعی است که در همین زمینه هم نظرات و دیدگاه های متفاوتی میان مقام ها و جریان های سیاسی و دولت ها وجود داشته باشد و هر یک از گروه‌ها نتیجه گیری های خاص خود را داشته باشند. مصاحبه وزیر امور خارجه ایران هم در همین راستا و با ابتنا به واقعیات و جزئیاتی صورت گرفته است که ناظر به انتشار ویرایش شده در آینده بوده است. اما این گفت وگو که در اسفندماه سال گذشته انجام شده کمتر از سه ماه بعد در رسانه های فارسی زبان و با هدف تخریب وزیر خارجه به صورت ناقص منتشر شده است. حالا این سؤال مطرح می شود که چرا باید مصاحبه مربوط به وزارت امور خارجه در مقطعی که مذاکرات برجام با هدف لغو تحریم ها در حال انجام است، منتشر شود؟
در پاسخ به این سؤال می توان به روند امیدبخش مذاکرات جاری در وین اشاره کرد. این گفت وگوها در حال رسیدن به نتیجه است و طبیعتاً شماری از گروه های سیاسی داخل کشور مخالف این نتیجه هستند.
اگرچه پیدا نیست مخالفان به چه طریقی این فایل را منتشر کرده اند اما تردیدی وجود ندارد که هدف سیاسی مشخصی را در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دنبال می کنند. به اعتقاد مخالفان دولت، ثمربخش بودن مذاکرات وین و لغو تحریم ها می تواند تأثیر خوبی بر اقبال عمومی به جریان های سیاسی نزدیک دولت داشته باشد از این رو انتشار نابهنگام صحبت هایی از وزیر امور خارجه کشورمان که می تواند اثر سوئی بر روند مذاکرات داشته باشد، می تواند حربه مؤثری برای تحقق هدف این گروه ها باشد.
تخریب مذاکرات وین یا تضعیف و حتی تأخیر آن در نهایت باعث می شود که انتخابات هم از آن تأثیر گیرد بنابراین گروهی برای رسیدن به این هدف و ایجاد اختلال در گفت وگوهای جاری برجام حتی به دزدی فایل های محرمانه و حساس روی آوردند. اقدامی که نه تنها می تواند بر روند مذاکرات که حتی بر مناسبات دوجانبه و دیپلماسی وزارت خارجه اثر بگذارد. بنابراین نمی توان اهداف سیاسی انتخاباتی را در پشت این ماجرا نادیده گرفت.
در حقیقت آنچه این روزها روی می دهد ترجیح منافع حزبی و سیاسی جریان هایی بر منافع اقتصادی مردمی است که این روزها تحت فشار تحریم های ظالمانه ای قرار گرفته اند. تحریم هایی که تأثیرات آن حتی موجب گسترده تر شدن بحران بیماری کرونا و از بین رفتن جان انسان های زیادی از مردم کشورمان شده است. تحولات سیاست خارجی در شرایط جاری مهم ترین موضوع کشور است و مخالفان با اقدام اخیر خود نشان داده اند که برای رسیدن به منافع شخصی و جناحی خود، از خطوط قرمز منافع ملی عبور کرده اند.


🔻روزنامه کیهان
📍پوزش همراه با خدا‌حافظی دولت از آمریکا!
✍️حسین شریعتمداری

ساده‌لوح نباشید، فایل صوتی آقای ظریف برخلاف آنچه که برخی از دولتمردان ادعا می‌کنند «محرمانه» نبوده و از ابتدا برای انتشار تهیه شده است. آقای ظریف در این فایل صوتی نقش اصلی را ندارد، او به نمایندگی از دولت، سخن می‌گوید و روی سخن نیز قبل از آنکه با مردم ایران باشد، با دولت آمریکاست. بخوانید!
۱- فرض کنید به جای آقای ظریف‌، قرار بود وزیر خارجه آمریکا درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اظهار نظر کند! ... حالا با توجه به مواضع بارها اعلام شده آمریکا درباره کشورمان به این پرسش پاسخ بدهید که وزیر خارجه آمریکا قرار بود علیه کشورمان چه بگوید که آقای ظریف در فایل صوتی مورد اشاره نگفته است؟!
۲- جان‌مایه سخنان آقای ظریف آن است که مواضع و عملکرد حاج قاسم سلیمانی (بخوانید، نماد مقاومت) مانع از آن بود که دولت روحانی سیاست خارجی نظام را آنگونه که آمریکا و متحدانش می‌خواهند دنبال کند! آقای ظریف می‌گوید: «من دیپلماسی را بیشتر برای میدان هزینه کردم، تا میدان برای دیپلماسی هزینه شده باشد. هیچ زمانی نتوانستم به فرمانده میدان [نظامی] بگویم کاری را بکن، چون در دیپلماسی نیاز دارم. تقریبا هربار که من برای مذاکره رفتم، این سلیمانی بود که می‌گفت می‌خواهم تو این خاصیت یا نکته را بگیری. من برای موفقیت میدان، مذاکره می‌کردم». او در بخش دیگری از سخنانش می‌گوید: «وقتی میدان (بخوانید مقاومت در برابر زورگویی‌های آمریکا) تصمیم‌گیر باشد، این می‌شود. وقتی که میدان بخواهد بر استراتژی کشور حاکم شود، ‌این می‌شود که می‌توانند با ما بازی کنند.»! به بیان دیگر، همه مشکلات دولت آقای روحانی آن بوده و هست که بینش و منش حاج قاسم سلیمانی (بخوانید مکتب سلیمانی) به دولت ایشان اجازه نمی‌داده است که سیاست خارجی کشور را بر مدار عرف تحمیلی آمریکا اداره کند!
۳- وقتی سخن به شهید بزرگوارمان، حاج قاسم سلیمانی می‌رسد، سخن از نماد مقاومت و «مکتب سلیمانی» در میان است و هنگامی که آقای ظریف دست به ترور شخصیت او می‌زند و بینش و منش او را اصلی‌ترین مانع در سیاست خارجی دولت معرفی می‌کند، به وضوح و با صراحت، به مقاومت ایران در مقابل باج خواهی‌های آمریکا و اسرائیل اعتراض می‌کند! حالا خودتان قضاوت کنید که آیا این دیدگاه با آنچه آرزوی ۴۲ ساله آمریکا و اسرائیل بوده و هست تفاوتی دارد؟!
۴- به تصویری که آقای ظریف از شهید سلیمانی ارائه می‌دهد توجه کنید. ایشان شهید سلیمانی را یک ژنرال قدرتمند و با نفوذ معرفی می‌کند که اقداماتش در حمایت از جبهه مقاومت
(بخوانید حمایت از جان و مال و ناموس مردم)، منطقه را برای آمریکا و متحدانش نا امن کرده است!... آقای ظریف توضیح نمی‌دهد که اگر مجاهدت‌های قاسم سلیمانی و یاران پاکباخته او نبود، امروز بعضی‌ها باید پوتین‌های داعش را واکس می‌زدند! و... ضمن آنکه آمریکا و متحدانش از قاسم سلیمانی‌ها و نیروهای عظیم و پا به رکاب حزب‌الله حساب می‌برند و گرنه - با عرض پوزش-
برای بعضی‌ها تره هم خُرد نمی‌کردند!
۵- با این توصیفی که آقای ظریف از شهید سلیمانی ارائه داده است و با تلویحی ابلغ من تصریح آن شهید بزرگوار را عامل تنش در منطقه معرفی کرده است، باید به مایک پمپئو، وزیر خارجه ترامپ حق داد که به شهادت رساندن سردار سلیمانی را یک اقدام ضروری و با هدف کمک به آرامش منطقه بداند! و بعد از انتشار فایل صوتی ظریف با کمال وقاحت بگوید «ترور [شهادت] سلیمانی توسط دولت ما تأثیر گسترده‌ای بر ایران و خاورمیانه داشته است... اگر حرف مرا قبول ندارید از ظریف بپرسید»! شرم آور نیست؟! هست!
۶- آقای ظریف فراموش کرده است که ده‌ها میلیون نفر در ایران و چند برابر بیشتر در سراسر جهان اسلام و حتی از ملت‌های آزاده و غیر‌مسلمان در تشییع پیکر مطهر شهید سلیمانی شرکت کرده و در فراق او خون‌گریستند. این تشییع پر شکوه به اعتراف دوست و دشمن همانند تشییع پیکر مطهر امام راحل (‏ره) در تاریخ معاصر بی‌نظیر - و نه کم نظیر- بوده است. و این در حالی است که مردم، قاسم سلیمانی و بینش و منش او را می‌شناختند و با آگاهی کامل از مکتب او در تشییع پیکر مطهرش شرکت کرده بودند. از این روی با جرأت و بدون کمترین تردیدی می‌توان گفت، بدگویی ظریف درباره سردار دل‌ها، اولاً؛ اهانت آشکار به صدها میلیون مسلمان و آزاده جهان و ده‌ها میلیون تن از مردم پاکباخته ایران است. ثانیاً؛ شهید سلیمانی برجسته‌ترین نماد مبارزه با تروریست‌هاست، بنابراین آقای ظریف در اظهارات سخیف خود علیه سردار سلیمانی، با تروریست‌های تکفیری و قاتل صدها هزار زن و مرد و کودک بی‌گناه فالوده خورده است و ثالثاً؛ با قاتلان آن شهید بزرگوار از جمله، ترامپ و پمپئو و نتانیاهو و بن‌سلمان و‌... اعلام همبستگی کرده است!
باید برای جناب ظریف که نشان داده است با نظام و مردم این مرز و بوم نامحرم است این رباعی را از قول سعدی گوشزد کرد که؛

آن یکی در سماع رندان شد
زآن میان گفت شاهدی بلخی
گر ملولی ز ما تُرش منشین
که تو هم در میان ما تلخی

۷- یکی از مضحک‌ترین واکنش‌ها به فایل صوتی ظریف، موضع برخی از دولتمردان و رسانه‌های تحت امر آنهاست که به جای اعتراض به ظریف و ابراز شرمندگی و اعلام انزجار از اظهارات ضددینی و ملی او، هیاهو به راه ‌انداخته و برای رَد گم‌کردن، زبان به اعتراض گشوده‌اند که چه کسی این فایل صوتی را که «محرمانه»! بوده است، لو داده و منتشر کرده است؟! ظاهراً این جماعت شعور مردم را دستکم گرفته و با شعور دم‌دستی خود به مقایسه نشسته‌اند! چرا که؛
الف: این فایل در اختیار تهیه‌کنندگان آن، یعنی دولتمردان در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری و تحت مدیریت آقای آشنا
بوده است و کسانی که در تهیه آن دست داشته‌اند نیز برخی از افراد بد‌سابقه‌اند که در کارنامه خود زندانی شدن به جرم همراهی با دشمنان اسلام و انقلاب و نظام را دارند. فایل صوتی در اختیار این قماش بوده است، آقایان چرا رَد گم می‌کنند و نعل وارونه می‌زنند؟!
ب: آقایان اگر متن این مصاحبه و فایل صوتی را تائید نمی‌کنند چرا آن را تهیه کرده‌اند؟! و اگر مورد تائیدشان است چرا از انتشار آن مضطرب شده‌اند؟!
ج: دستپاچگی دفتر رئیس‌جمهور از انتشار این فایل صوتی به وضوح نشان می‌دهد که می‌دانند، دست به چه خیانتی زده‌اند!
و اگر اینگونه نبود، چرا از انتشار آن ابراز نگرانی می‌کنند؟!
د: هیاهوی مدعیان اصلاحات و دفتر رئیس‌جمهور درباره اینکه چه کسی فایل صوتی را منتشر کرده است به وضوح نشانه فرار از خیانتی است که مرتکب شده‌اند. وگرنه، اولاً یافتن کسی که فایل را منتشر کرده است همانگونه که گفته شد بسیار آسان است و متهم اصلی در میان خودشان است و ثانیاً سر و صدای آنها در این خصوص مانند آن است که قتلی اتفاق افتاده و کسی یا کسانی قاتل را معرفی کرده‌اند و آقایان به جای دستگیری و مجازات قاتل که اولویت وظیفه آنهاست، قاتل را رها کرده و دنبال کسی می‌گردند که او را لو داده است! آیا این نشانه آن نیست که خودشان در قتل دست داشته‌اند؟!
۸- و بالاخره اگرچه در این باره گفتنی‌های فراوان دیگری نیز هست ولی یادداشت پیش‌روی را با اشاره به این نکته که
جانِ کلام است به پایان می‌بریم و آن، اینکه براساس شواهد موجود و آنچه مورد اشاره قرار گرفت، فایل صوتی یاد شده برخلاف ادعا و ‌های و هوی آقایان، محرمانه نبوده و از سوی دولت و با خود‌سوزی ظریف و برای انتشار تهیه شده است. مخاطب آن نیز مردم ایران نیستند بلکه دولت آقای روحانی از این طریق برای دشمن پیام فرستاده و اعلام می‌کند که برای جلب نظر آمریکا، همه توانی که در چنته داشته است به کار گرفته و اگر در این راه به موفقیتی دست نیافته و نتوانسته است ایران اسلامی را به دام آمریکا و متحدانش بکشاند، تقصیر از دولت نبوده است بلکه نیروهای
پا به رکاب و از جان گذشته اسلام و انقلاب نظیر سردار سلیمانی مانع اصلی بوده‌اند! به بیان دیگر این پیام را باید بیانیه پوزش دولت
از آمریکا و خدا حافظی در پایان دوره ۸ ساله دانست!


🔻روزنامه اطلاعات
📍از «انتخابات» تا «کرونا»!
✍️ابوالقاسم قاسم‌زاده

اگر سال‌های سال «شرق‌شناسان» و نویسندگان سیر تاریخ کشورها و جوامع درباره ایران و ایرانیان نوشته‌اند که: «ایران کشوری از عجایب با مردمانی عجیب است»، برای نویسنده محک همواره باورش نه تنها چندان آسان نبود که بسیار سخت و پیچیده می‌نمود؛ اما بعد از چهاردهه از پیروزی انقلاب اسلامی و دیدن حوادث گوناگون و سیر رویدادها، چنین برداشت و نتیجه‌گیری شرق‌شناسان از ما ایرانی‌ها و کشورمان قابل درک و البته «واقع‌ گرایانه» می‌نماید، به گمانم بسیاری از خوانندگان محک نیز به‌ویژه در این روزها، چنین‌ باشند.
در دو میدان، یکی فاجعه جهانی «کرونا» و آن دیگر عرصه «انتخابات» که کمتر از ۵۰ روز به انجام آن، باقی مانده است، بازی‌های سیاسی و رقابتی را شاهدیم که خبرهای آن تا حد «شوک‌آوری» مردم را شگفت‌زده کرده است.

چند روز پیش در گزارش اخبار ۲۴ ساعته درباره کرونا، اطلاع داده شد که ۴۹۶ نفر از هموطنان ما تسلیم مرگ شدند و دکتر حریرچی از ستاد ملی مقابله با کرونا هم اعلام کرد: «پیش‌بینی مرکز «IHME» دانشگاه واشنگتن این است که تا ۲۵ اردیبهشت تعداد فوتی‌های کرونا در ایران به بیش از ۷۰۰ نفر در روز خواهد رسید.»

موازی و همزمان با اعلام این آمار، خبری از بازی انتخاباتی در حد «شوک عمومی و فراگیر» علیه وزیر خارجه و به روایت برخی، علیه طیف «اصلاح‌طلبان» و همچنین تلاش برای تنش‌زدایی دولت روحانی برای رسیدن به موفقیت مذاکرات دولت کنونی در وین منتشر شد.

گمان ندارم هیچ دولتی یا سیاستمداران احزاب گوناگون و رقیب در غرب یا شرق عالم، قادر باشند در «آن‌واحد» این‌چنین هم بازی سیاسی «انتخابات» و هم بازی مرگ و زندگی در دوران «کرونا» را در کشورشان مدیریت و هدایت کنند.‌بعد از انتشار نوار صوتی تقطیع شده ۷ ساعته از مصاحبه دکتر ظریف که برای تهیه اسناد تاریخی در سال گذشته ضبط شده بود تا بایگانی شود، بازی انتخاباتی و روال نشست وین، وارد فاز جدیدی شد که در نقد آن، یکی از پژوهشگران بین‌المللی و استاد دانشگاه ـ دکتر رضا نصری ـ در فضای مجازی نوشت:

«۱ـ جریان ایران ستیز از دو اتفاق هراس دارد: اول اینکه مذاکرات وین با موفقیت تمام شود. دوم، اینکه فضای پساتوافق در دولت بعدی به خوبی مدیریت شود.

۲ـ جلوگیری از هر دو اتفاق نیز مستلزم خارج کردن جواد ظریف از صحنه است، زیرا حضور او هم در موفقیت مذاکرات در دولت کنونی و هم در مدیریت توافق حاصله در دولت بعدی یک عامل کلیدی است.

۳ـ به همین خاطر رسانه‌های سعودی وابسته به جریان ایران ستیز تلاش می‌کنند با تقطیع و تحریف سخنان ظریف، بزرگ‌ نمایی و ترویج یک تفسیر مغرضانه از اظهارات او و همچنین ایجاد دوگانه کاذب میان ظریف و شهید سلیمانی، مقدمات حذف او از صحنه سیاست ایران را فراهم آورند…»

این نوشته ۱۶ بند دارد که خوانندگان محک می‌توانند آن را در سایت‌ها ملاحظه کنند.

***

در ۲۴ ساعت گذشته، تمامی رسانه‌های فارسی‌زبان در خارج از کشور که خط سیاسی و مدیریتی آنها را سعودی‌ها و لابی اسرائیلی‌ها در نیویورک هدایت می‌کنند، به صورت ویژه برنامه‌های خود را به پخش این نوار، پی‌آمدهای آن و تفسیرها و گفتگوها درباره آن اختصاص داده‌اند. جالب آنکه یکباره «پمپئو» وزیر خارجه ترامپ که اکنون مشاور شبکه «فاکس‌نیوز» ـ اسرائیلی، آمریکایی ـ در نیویورک شده است، به میدان خبرسازی وارد شد و گفت: «حالا معلوم شد که کشتن[شهادت] سلیمانی، طرح و تصمیمی صحیح و لازم بود.» او ادامه داد: «اگر هنوز تردید دارید، بروید از جواد ظریف بپرسید»

پمپئو در حالی‌که به شبکه‌های اسرائیلی و شبکه‌های ضد انقلاب فارسی زبان در خارج از کشور، خوراک خبری ـ تبلیغی می‌داد، خطاب به مردم آمریکا گفت: «برجام، توافقی وحشتناک برای آمریکا است؛ نگذارید دموکرات‌ها فریبتان دهند» ‌در داخل کشور برخی انتشار نوار صوتی تقطیع شده از ظریف را طراحی شده و اقدامی سیاسی ـ امنیتی خوانده‌اند که نیازمند رسیدگی شورای عالی امنیت ملی و قوه قضائیه است. ‌به یاد دارید که ماه گذشته چند بار حسن روحانی خطاب به مردم گفت، تا انتخابات رفع تحریم‌ها از مسیر نشست وین و توافق با کشورهای عضو برجام و مهار کرونا از مسیر برنامه‌ریزی متمرکز، دو هدف دولت تا پایان ‌ کار آن است. اکنون به نظر می‌رسد مخالفان دولت روحانی، این دو هدف‌ را نشانه گرفته‌اند تا به جاده «سنگلاخ» سوق داده شود. اینان انتخابات و «بازی سیاسی» تا کرونا و «بازی مرگ و زندگی» را دست ‌مایه حذف رقیب کرده‌اند و این رفتارها یادآور برداشت و اظهارنظر ایران‌شناسان شده است که «ایران کشوری از عجایب با مردمانی عجیب است!»‌


🔻روزنامه اعتماد
📍‌سونامی خاموش سیاست
✍️عباس عبدی

به نظرم ارزش این را دارد که درباره نکته اصلی این یادداشت تامل شود. خطابم هم به مجموعه دست‌اندرکاران ارشد حکومت، هم به اصولگرایان و نیز به دوستان اصلاح‌طلب است که هر کدام به نحوی دارای نقش ویژه‌ای در سیاست جاری کشور هستند. بنده چندی پیش این متن را توییت کردم: «‏فیلمی از پیشرفت امواج سونامی دیدم. مردم بدون آگاهی از میزان شدت و خطر سونامی، از یک بلندی شاهد نابودی شهرشان بودند. وقتی امواج نزدیک شد، یک‌باره متوجه اندازه خطر واقعی آن شده و فرار کردند، ولی دیر بود. ابعاد امواج ‎انتخابات به زودی بر همه روشن می‌شود. همه از سونامی سیاسی بپرهیزیم.» به نظرم رسید آنچه مورد نظرم بود از سوی خوانندگان دریافت نشد، احتمالا نیازمند توضیح بیشتری است. در اینجا می‌کوشم تا این مضمون را شرح می‌دهم. مهم‌ترین وجه انتخابات در ایران چیست؟ کنشگران حاضر در میدان هر کدام دنبال حمایت از یک نامزد معین و نزدیک به خود هستند و گمان دارند که نتیجه اصلی انتخابات این است که کدام فرد پیروز و راهی پاستور شود. در حالی که چنین نیست. بیایید مسابقات جام جهانی فوتبال را مرور کنیم. آیا مهم‌ترین نتیجه آن قهرمان شدن فلان تیم است؟ قطعا خیر. قهرمان شدن یک تیم، محصول فرعی و البته لازم برای وجود ورزش فوتبال است. ورزشی که به عنوان یک پدیده مهم برای تامین نیازهای اوقات فراغت و دیگر نیازهای بشر امروز شناخته شده است. اساسا چه اهمیتی دارد که برزیل قهرمان شود یا آلمان؟ حالا اگر به جای ۵ بار برزیل، فرانسه ۵ بار پیروز می‌شد، چه اهمیتی می‌داشت؟ ولی تصویر دنیایی بدون فوتبال که تامین‌کننده نیازهای خاصی از بشر امروز است، قدری سخت است. انتخابات در کشورهای توسعه‌یافته نیز همین‌گونه است. کارکرد و برون‌داد واقعی آن نوعی گردش نخبگان براساس داوری مردم و رسیدن به تفاهم و تعادل و ثبات سیاسی و تن دادن مسالمت‌آمیز به تغییرات است. در واقع نتیجه چهار سال مبارزه سیاسی، در پایان هر چهار سال در قالب رقابت انتخاباتی خود را نشان می‌دهد و کارکرد اصلی انتخابات بازتاب دادن جابه‌جایی‌های اجتماعی و سیاسی و برجسته کردن مطالبات واقعی جامعه است که در هر مورد خود را به شکل انتخاب یک فرد نشان می‌دهد. حتی ممکن است فرد پیروز که از جناح خاصی است، درنهایت به دلیل فرآیند انتخاباتی تغییر نگرش و رفتار دهد. کوره انتخابات و رقابت سیاسی او را ذوب می‌کند و ماده جدیدی با عیاری دیگر از او می‌سازد. با این مقدمه باید پرسید که کارکرد و کار ویژه اصلی انتخابات در ایران چیست؟ به یک معنا همان کار ویژه انتخابات در جوامع توسعه‌یافته باید باشد، ولی به عللی این امر محقق نمی‌شود. شش ماه پیش دور از تصور بود که ترامپ با زبان خوش کاخ سفید را ترک کند، ولی درنهایت چنین شد. نتیجه رقابت و حتی ستیز سختِ چهار ساله جناح‌های سیاسی در ایالات متحده در انتخابات اخیر به اوج خود رسید و درنهایت رای مردم آتش آن را خاموش کرد. بنابراین کارکرد اصلی انتخابات، آمدن و رفتن این و آن نیست، بلکه خاموش کردن آتش اختلافات است، مثل حوضچه آرامش در زیر سدها است که آب سرریز شده از سد که قدرت ویرانگری فراوانی دارد وارد این حوضچه می‌شود و انرژی تخریبی آن مستهلک می‌گردد. حالا اگر این حوضچه آرامش در سیاست وجود نداشته باشد، با متراکم شدن آب پشت سد و پر شدن مخزن آن و رسیدن به شب انتخابات این آب سرریز می‌شود و زیر سد را تخریب می‌کند و ممکن است موجب تخریب کل سد شود. هر چه میزان ورودی آب (تنش‌های سیاسی) به پشت سد سیاست (جامعه) بیشتر باشد و سد به مرحله سرریز (روز انتخابات) می‌رسد و هر چه توان و اندازه حوضچه آرامش (واقعی بودن انتخابات) کمتر باشد، میزان سرریز بیشتر و قدرت تخریبی آن افزون‌تر خواهد شد.
امروز در عرصه سیاست ایران چه تنش‌هایی وجود دارد؟ تنش‌ها و نارضایتی‌های میان مردم و حکومت، درون حکومت، میان احزاب سیاسی و نهادهای مدنی و حتی درون احزاب و گروه‌ها، همگی رو به بالا و شدید است. این تنش‌ها روزمره است. بعضا حل می‌شود و اگر حل نشود تشدید می‌شود. این امر بستگی به انعطاف‌پذیری ساختار سیاسی دارد. هر چه ساختار منعطف‌تر باشد، اجازه نمی‌دهد که تنش‌ها اوج گیرد. در ساختار منعطف، تنش‌ها رصد می‌شوند و پیش از سرریز شدن آنها را از دریچه‌های اطمینان یا همان سوپاپ اطمینان خارج می‌کنند. در سدها، برای جلوگیری از سرریزی‌های خطرناک، اطلاعات آب‌های ورودی را لحظه به لحظه جمع‌آوری می‌کنند و پیش از سرریز شدن خروجی کنترل شده آب را زیاد می‌کنند. در نظام‌های سیاسی توسعه‌یافته نیز همین کار را می‌کنند، ولی در نظامی که منعطف نباشد، یا این شیوه‌ها، مرسوم و در دسترس نیست یا داده‌های آن دستکاری می‌شود و مورد توجه قرار نمی‌گیرد.
متاسفانه باید گفت که کارکرد انتخابات در ایران در اغلب موارد نه حل مناقشات و تنش‌ها، بلکه تشدید آنها است. البته این نمی‌تواند شرط کافی برای رویگردانی از انتخابات باشد، زیرا اگر راهی برای کاهش تنش‌ها باشد نیز درنهایت از همین مسیر می‌گذرد، ولی نکته اینجاست که اگر در طول سال‌های منتهی به انتخابات، تنش‌ها زیاد و زیادتر شده و هیچ اقدامی برای حل یا تخلیه آنها انجام نشده باشد، به ‌طور طبیعی، احتمال بیشتری وجود دارد که انتخابات را وارد مرحله غیرکارکردی کند و به جای آنکه منشا خیر گردد باعث شر شود.
طی ۸ یا حداقل در ۴ سال گذشته تمام مولفه‌های تنش‌زا افزایش یافته است. اتفاقات ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸، زدن هواپیمای اوکراینی، وضعیت به ‌شدت متشنج سهامداران بورس، تورم‌های بالا، بیماری کووید-۱۹، تحریم و تنش در روابط خارجی، انفجارها و ترورها، تنش منطقه‌ای با عربستان و اسراییل، انتخابات مجلس که به کلی از حداقل شاخص‌های قابل فهم دور بود، تنش‌های درون ساختاری، اختلافات تند درونی اصولگرایان و اصلاح‌طلبان و حتی نیروهای منتقد و برانداز، فقدان اعتماد به عملکرد عمومی قدرت و... مجموعه این شکاف‌ها و تنش‌ها خود را در جریان انتخابات اخیر نشان خواهد داد. جالب اینکه انتخاباتی که هنوز شکل نگرفته و هر چه جلوتر می‌رود مجموعه این تنش‌ها با سرعت بیشتری وارد این سد انتخاباتی می‌شوند. نمونه‌اش انتشار نوار آقای ظریف است. در جامعه‌ای که همه‌ چیز غیرشفاف باشد این کارها زیان‌بار می‌شود.
این ساده‌انگاری است که هر کس گمان کند می‌تواند مسیری را انتخاب کند و جلو برود و این مسیر نیز قابل کنترل است. خطابم به همه عوامل موثر است. راه افتادن یا راه انداختن یک جریان، ساده‌ترین بخش ماجرا است. هدایت و کنترل آن و اجازه ندادن به خروج از مدار مورد قبول، مساله اصلی است. از این رو شاید لازم باشد که هیچ‌کس در بی‌توجهی به قدرت تخریبی این سونامی یا سرریز شدن این سد بلند، بی‌تفاوت نباشد و جانب احتیاط را رعایت کند.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌تباهی کار مولد
✍️حمزه نوذری

از نظر مارکس در نظام سرمایه‌داری کارگر از کار آفریننده و آزاد که سازنده انسان است، محروم می‌ماند و نیروی کار برای زنده‌ماندن کار می‌کند. در این نظام، نیازهای اقتصادی انسان را به کار وا می‌دارد. در چنین وضعی، نیروهای کار احساس می‌کنند فقط در فعالیت‌های حیوانی‌ خود مثل خوردن و آشامیدن آزادی عمل دارند، حال آنکه در وظایف انسانی‌شان که مهم‌ترین آن کار است، احساس انسانیت نمی‌کنند؛ زیرا نه فرایند تولید را در کنترل دارند و نه محصول آن‌ را. وود، یکی از شارحان مارکس، معتقد است علت نظام‌مند این امر که مردم و به‌ویژه کارگران در جامعه سرمایه‌داری نمی‌توانند احساس معنا یا خود‌ارزشمندی را حفظ کنند، آن است که آنان خود را در وضعیتی می‌یابند که نیازشان به خود ‌فعلیت‌بخشی برآورده نمی‌شود و نمی‌توانند قابلیت‌های انسانی‌شان را پرورش دهند و به‌ کار گمارند. مارکس سرشت اصلی و ویژگی منحصر‌به‌فرد انسان را در کار و فعالیت تولیدی خلاصه می‌کند. از نظر او، انسان‌ها ذاتا تولیدکننده هستند و فعالیت تولیدی جنبه فراگیر عینیت آنان بوده پس تولید و کار اساسی‌ترین کارکرد انسان است. فعالیتی که رضایت‌بخشی انسان را به‌ دنبال دارد و می‌تواند قوا و استعدادهای انسان و سرشت اصلی او را عینیت ببخشد، کار یا تولید است. به‌ عبارتی، تولید و کار، بنیادی‌ترین سرشت انسان و جامعه انسانی هستند پس خود‌فعلیت‌بخشی و به‌کارگیری استعدادها و شکوفایی سرشت انسانی، در کار و تولید نهفته است. شرایط کار در اغلب بنگاه‌های تولیدی در ایران نامناسب است. شرایط به‌گونه‌ای است که نه‌تنها کارگران احساس خودفعلیت‌بخشی و خودارزشمندی نمی‌کنند، بلکه از حداقل امکانات نیز محرم هستند. در مواجهه با شرایط نامناسب کاری، اغلب کارگران دچار مشکلات عمده‌ای در محل کار و زندگی اجتماعی خود شده‌اند؛ کارگران جوان‌تر به دنبال خروج از کار تولیدی هستند و راهبردهایی را دنبال می‌کنند تا در اولین فرصت به مشاغل خدماتی، خرید و فروش و واسطه‌گری روی بیاورند. در اغلب پژوهش‌ها کارگرانی که تجربه کاری بیشتری در بنگاه تولیدی دارند، اظهار می‌کنند امید آنها به بهبود شرایط کاری و اقتصادی‌شان در کار تولیدی بسیار کمتر شده روابط خویشاوندی و خانوادگی‌شان نابسامان شده و فشار و تعارض خانوادگی در زندگی‌شان افزایش یافته است؛ به‌گونه‌ای که با مشکلات زیادی مواجه می‌شوند. یافته‌های پژوهش‌ها نشان می‌دهد اعتبار و منزلت کار مولد به علت شرایط نامناسب کاری، کاهش یافته است و کار مولد، علاقه‌مند کمتری دارد. مثال‌های زیادی در این زمینه وجود دارد. کارگری که در یک کارخانه مهم تولیدی کار می‌کرد و مهارت زیادی در تولید داشت، به جهت شرایط نامناسب کاری و دستمزدهای اندک، کار مولد را کنار گذاشت و اکنون در کار خرید و فروش دلار کار می‌کند و در طول یک هفته به اندازه یک ماه کار در شرایط نامناسب تولیدی درآمد دارد. به‌جای تولید محصول و ایجاد ارزش اضافی، برای کسی که دلال دلار است، کار می‌کند؛ به این شکل که دوستان و اعضای خانواده را برای خرید هر نفر مبلغ دوهزارو ۳۰۰ دلار با پول واسطه‌گر به صرافی دولتی می‌برد و بعد از خرید در بازار آزاد می‌فروشد. با سهمیه دلار هر نفر یک میلیون تومان درآمد کسب می‌کند که نصفی از این درآمد به او تعلق می‌گیرد، یعنی ۵۰۰ هزار تومان و اگر بتواند هفته‌ای ۱۰ نفر از فامیل و دوستان را برای این کار ترغیب کند، ماهانه پنج میلیون تومان درآمد خواهد داشت که بسیار بیشتر از درآمد کار در شرایط نامناسب کار تولیدی است. وقتی از این فرد پرسیدم این درآمد همراه با ریسک است و ثابت نیست، در پاسخ اشاره کرد که در کار در بنگاه تولیدی نیز با ریسک اخراج و‌... روبه‌رو هستیم و با همه بالا و پایین شدن، کار خرید و فروش در مجموع بهتر از کار تولیدی است. این موضوع پیامدهای اقتصادی زیادی برای جامعه به بار می‌آورد؛ از‌جمله اصالت‌زدایی از کار مولد و کاهش رشد اقتصادی اشتغال‌زا. شرایط کاری در بنگاه‌های تولیدی به‌گونه‌ای است که نیازها و ضرورت‌های اقتصادی کارگر را برآورده نمی‌کند و شاهد پدیده‌ای به نام شاغلان فقیر هستیم. علاوه بر آن، شرایط کاری به‌گونه‌ای است که کارگران در فضای کوچک و بسته با حداقل‌های بهداشتی و ارتباطات کلامی ناچیز کار می‌کنند که هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی بسیار ضعیف می‌شوند. اگر شرایط کاری به‌گونه‌ای باشد که کارگر ارتباطات کلامی با همکاران داشته باشد، کمتر دچار بیگانگی از کار می‌شود. دستمزدهای پایین و ساعات طولانی کار و رفت‌وآمد از منزل تا محل کار، وقت آزادی برای آنکه کارگر به خانواده و دیگران بیندیشد، باقی نمی‌گذارد؛ در نتیجه کارگران علاوه بر محل کار و در روند تولید، در زمینه خانوادگی نیز دچار مشکلات عدیده‌ای می‌شوند. برای مثال، کارگران بنگاه تولیدی پوشاک اغلب شرایط کاری خود را با سایر مشاغل مقایسه می‌کنند؛ در مقایسه با مشاغل خدماتی و خرید و فروش، احساس نابرابری و فرودستی دارند، در‌حالی‌که جزء کارگران مولد هستند و سهم زیادی در ارزش افزوده محصول نهایی دارند. این کارگران احساس می‌کنند نسبت به ساعات کاری که مشغول فعالیت هستند، در دستمزدها و سود در پایین‌ترین مرتبه قرار دارند. در چنین شرایطی که دستمزدها از حداقل زندگی کمتر است، کارگر نمی‌تواند نیروی خود را بازیابد و مایحتاج خانواده را تأمین کند که نتیجه آن شکل‌گیری شاغلان فقیر است. شرایط نامناسب کاری مانعی جدی بر سر راه فرهنگ و اخلاق کار و زمینه‌ساز بیگانگی از کار است. بیگانگی کارگر تولیدی از درون تولید آغاز می‌شود و سپس در فعالیت‌های روزانه دیگر رخ می‌دهد. کارگری که شرایط نامناسب کاری را تجربه می‌کند، از کار بیگانه می‌شود و سپس این روند در عرصه خانواده و سایر افراد ادامه می‌یابد. اگرچه شرایط کاری که در آن روابط انسانی و ارتباطات غیررسمی میان کارگران وجود دارد، از نظر کارگران شرط لازم در کاهش بیگانگی و گسترش فرهنگ کار است، اما شرط کافی نیست. شرایط اقتصادی کشور به‌گونه‌ای است که صاحبان بنگاه‌های تولیدی (کارفرمایان) وقت و توان اندیشیدن به بهبود شرایط کارگران را ندارند و این مسئله در اولویت کاری کارفرمایان قرار ندارد. شرایط اقتصادی‌‌ای که کارفرمایان در شکل‌گیری شرایط نامناسب درون بنگاه به آن اشاره می‌کنند، از‌جمه اجاره سنگین محل کار و کمبود مواد اولیه، ذهنیت آنها را از بهبود شرایط کار کارگران دور کرده است. برای بهبود شرایط کاری کارگران موانعی است که کارفرما باید برطرف کند، مانند وضع بهداشتی محیط کار، شرایطی که کارفرما باید به وجود بیاورد مانند توجه به نیازهای کلامی کارگران و رفع برخی موانع مانند حمایت درست و مؤثر از کار مولد که به سیاست‌های دولت برمی‌گردد. در شرایط کرونایی وضعیت کارگران در کارهای تولیدی به‌ویژه در کارگاه‌ها و کارخانه‌های کوچک، نامطلوب‌تر شده و نیازمند توجهی جدی‌تر است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍ظریف آژیر می‌کشد
✍️نادر کریمی‌جونی

سال‌ها پیش در اواخر عمر دولت سیدمحمد خاتمی، علی ربیعی در یک مصاحبه با روزنامه شرق که به بحران‌های اجتماعی و سیاسی کشور پرداخته بود، نسبت به وقوع رویدادهای آسیب‌زا و برهم‌زننده امنیت اجتماعی ایران هشدار داد و صریحا گفته بود: دارم آژیر می‌کشم. روشن بود که این جمله عمق نگرانی و حساسیت علی ربیعی را نشان می‌داد.مصاحبه اسفندماه گذشته محمدجواد ظریف که به تازگی منتشر شده هنوز پس‌لرزه‌های ملموس و محسوسی دارد که توجه تحلیلگران، رسانه‌ها و شهروندان را به خود جلب می‌کند. در این میان اگرچه عمده اصولگرایان واکنش نشان نداده و موضع‌گیری نکرده‌اند اما از گزارش‌‌های صداوسیما و اظهاراتی که بدون منبع علیه محمدجواد ظریف در کانال‌های شبکه‌های اجتماعی منتشر شده و می‌شود می‌توان فهمید که محافظه‌کاران و دلواپسان از آنچه در این مصاحبه گفته شده، ناخشنود هستند.
برخلاف اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه که مصاحبه سه‌ساعته محمدجواد ظریف را مستندنگاری برای ثبت در تاریخ معرفی و تصریح کرده که این گفت‌وگو دارای طبقه‌بندی حفاظتی و غیرقابل انتشار بوده است، اما نه شکل این گفت‌وگو و نه محتوای آن اظهارات سعید خطیب‌زاده را تایید نمی‌کند و گمان می‌رود خطیب‌زاده برای کاهش فشارها علیه ظریف متوسل به گفتن دروغ‌های مصلحتی شده است. برای نمونه شوخی‌های سخیف و در مواردی رکیک است که مصاحبه‌کننده با آقای وزیر می‌کند و جالب است که ظریف با این شوخی‌های سخیف همراهی نیز می‌کند. علاوه بر این در معرفی مصاحبه و مقدمه‌ای که از سوی مصاحبه‌کننده بیان می‌شود هیچ موردی درباره مستندنگاری و… بیان نمی‌شود و در عوض مصاحبه‌ به عنوان برنامه‌ای که قرار است مخاطب و احتمالا مخاطب عام داشته باشد، به محمدجواد ظریف معرفی می‌شود یعنی از همان ابتدای گفتار برای محمدجواد ظریف آشکار بوده که هدف مصاحبه انتشار عمومی است. در میانه مصاحبه نیز مصاحبه‌کننده به مجیزگویی و تملق در خصوص مصاحبه‌شونده روی می‌آورد که در یک مستندنگاری چنین اقدامی اصلا صورت نمی‌گیرد. همچنین بخشی از این گفت‌وگو به موضوع نامزدی و یا به عبارت بهتر تقاضا برای نامزدی ظریف اختصاص یافته که با موضوع و رویکرد یک مستند دولتی که قرار است به آیندگان تجربه‌هایی را انتقال دهد مغایرت اصولی دارد. بر این پایه گمان نویسنده آن است که هم مصاحبه‌کننده و هم محمدجواد ظریف در جایگاه مصاحبه‌شونده از اراده برای انتشار این مصاحبه چه به صورت تصویری و چه به صورت صوتی آگاه بوده‌اند و می‌دانستند که در یک موقعیت مناسب این گفت‌وگو باید رسانه‌ای شود.
اگر فرض بر این باشد، آنگاه پرسش مهم آن است که هدف ظریف از بیان این اطلاعات چیست؟ در وهله اول باید در نظر داشت که ظریف هم‌اکنون بازنشسته وزارت امور خارجه است و قرار نیست در دولت بعدی کارمند جایی باشد. او همچنین برنامه‌ریزی کرده که دوران بعد از دولت تدبیر و امید را به استراحت و تدریس بپردازد و از زمان بازنشستگی خویش لذت ببرد. از این بابت آنچه در این گفت‌وگو بیان شده و از نظر برخی افراد انتحار سیاسی بوده، در واقع حرف‌های دل ظریف است که در تمام دوران ۴۰‌ساله فعالیتش در نظام جمهوری اسلامی ایران می‌خواسته بیان کند ولی هیچ وقت فرصت آن را پیدا نکرده است.
این اظهارات در واقع، حرف‌های انباشته دوران کاری محمدجواد ظریف است که حالا و در آستانه پایان دوران کاری و فعالیت، می‌خواهد آن را به مردم ایران بگوید تا به بخشی از مسوولیت‌های اخلاقی خود در قبال شهروندان ایرانی را عمل کند.
ظریف به خوبی می‌داند که در دولت بعدی، کسی از همکاری او استقبال نخواهد کرد و به همین دلیل مجبور است به استراحت بازنشستگی بپردازد، در جایی نقش مشاور را بازی کند و یا دست‌کم به تدریس در دانشگاه‌ها و خاطره‌نویسی روی آورد.
همه این موارد باعث کنار رفتن او از مناصب دولتی است و به تعبیر بهتر در این موقعیت بهتر است که ظریف ناگفته‌های خویش را بیان و وجدان خویش را آسوده سازد.
ظریف در مقاطع گوناگونی از این مصاحبه هشدارهایی می‌دهد و از برخی رویکردها گلایه می‌کند. او دقیقا می‌داند که به افکار عمومی چگونه بگوید که در سیاست‌سازی، راهبری و اجرای دیپلماسی کشور نقشی نداشته و مانند یک عمل‌کننده تابع دستورها بوده است.
او به روشنی آسیب‌های ورود افراد غیرمتخصص به حوزه اقدام و عمل سیاست خارجی و دیپلماسی کشور را بیان می‌کند و از اینکه شرکای خارجی امروز ایران (روسیه و چین) در گذشته رفتارها و نیات پلیدی داشته‌اند، گلایه می‌کند.
او به تندی بر نظامیان و تاثیر منفی تصمیم‌ها و رفتارهای نظامی- امنیتی بر شئون کشور می‌تازد و نسبت به تداوم این رفتار هشدار می‌دهد. اما آیا صدای آژیر ظریف شنیده می‌شود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍سه تکلیف مهم دولت
✍️محسن خلیلی

«بیم» و «امید» حکایت همه‌ساله کسب‌وکار فعالان اقتصادی و صنعتی در این سرزمین عزیز است. بیم از تهدیدها و فشارهای خارجی و تحدیدهای داخلی، کار و فعالیت اقتصادی مولد و پایدار را که ریشه در امنیت و اطمینان دارد، بس دشوار کرده است.

از سوی دیگر میل به کار و کسب سود مشروع و قانونی و در درجاتی والاتر، عشق به توسعه و پیشرفت این ملک و میهن، همواره امید به تلاش برای بهبود وضعیت و گذر از سختی‌ها را به جزئی لاینفک از شخصیت صنعتگر و کارآفرین واقعی تبدیل کرده است. در این میان، سال گذشته بی‌شک نقطه عطفی در دشواری‌های فعالیت صاحبان بنگاه‌های اقتصادی و صنعتی و ارائه‌دهندگان خدمات به جامعه بود. دولت به‌عنوان کارفرمای اصلی و بزرگ اقتصاد، با تنگناهای شدید ناشی از تحریم‌های ظالمانه مواجه شد، از این‌رو دچار کمبود منابع واقعی شد و کسری بودجه خود را از طرقی رفع کرد که خواسته و ناخواسته تاثیرات تورمی بسیاری بر فضای اقتصادی کشور برجا نهاد؛ تورمی حول‌وحوش ۳۶ درصد در اسفند سال قبل.

همچنین این کمبود منابع، تاثیرات عمیقی بر توان سرمایه‌گذاری دولت و بخش‌خصوصی و پس‌انداز جامعه نهاد که سبب کاهش شدید این پشتوانه‌های اصلی فعالیت اقتصادی شد. چنان‌که به گفته رئیس اتاق بازرگانی تهران، برای اولین بار رشد موجودی سرمایه در میهن‌مان در سال قبل منفی شد که به معنی پیشی گرفتن نرخ استهلاک از سرمایه‌گذاری و خروج بس نگران‌کننده سرمایه از کشور است.

در این میان به‌واسطه تنگناهای شدید مالی دولت و بی‌ثباتی‌های اقتصادی و سیاسی، بخش بزرگی از مردم نیز با کاهش درآمد و فقر مواجه شدند و تقاضا در جامعه به شدت کاهش یافته و عمدتا به تامین ضروریات اولیه زندگی محدود شده است. آن بخش از دارایی‌هایی مازاد بر مصرف جامعه نیز، صرف سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های غیرمولد و سفته‌بازی (ارز، سکه و...) برای مقابله با فضای تورمی حال و عدم قطعیت‌ها و انتظارات تورمی آینده یا اسیر بی‌ثباتی‌های بازار سهام شد. در واقع متاسفانه چنان‌که استاد ارجمند، جناب دکتر نیلی می‌فرمایند «پس‌انداز شخصی» به‌واسطه این شرایط نامناسب تبدیل به «پس‌انداز ملی» نشد.

به همه این موارد، باید تشدید بیماری کرونا را افزود که شوک بزرگی به کسب‌وکارها و روح و روان جامعه وارد کرده و همچنان وارد می‌کند و مشکلات و بحران‌های اقتصادی و تولید صنعتی را در وضعیت بس نامطمئن‌تری قرار داده است.

در این میان خواست و مطالبه اصلی فعالان اقتصادی و صنعتی و کارشناسان و دلسوزان این سرزمین چه در سال‌های گذشته و چه در سال قبل و موکدتر برای سال‌جاری بسیار ساده است: دولت محترم (حاکمیت) به انجام وظایف ذاتی خود یا آنچنان‌که مصطلح است «کارویژه» های خود در تامین کالای عمومی بپردازد.

استدعای فوق، سخن یک عاشق میهن و مردم پس از حدود ۷۰ سال فعالیت اقتصادی و صنعتی و کار تشکلی و خدمتگزاری به اقتصاد ملی و در ایام سالخوردگی و ۹۲سالگی است. کار دولت، تامین امنیت و اطمینان و حاکمیت قانون، تعامل مناسب با جهان، ایجاد فضای مناسب کسب‌وکار و ثبات مولفه‌های اقتصاد کلان و حفظ محیط‌زیست است. چندبار دیگر این عبارت را به نقل از یکی از متفکران یک قرن و نیم پیش این مملکت (میرزا ملکم‌خان) نقل کرده‌ام که «خوبی یک دولت موقوف به درستی اجرای تکالیف اوست... تکلیف دولت ایران چیست؟ تکلیف عامه دول سه چیز است: اول- حفظ استقلال ملی، دویم- حفظ حقوق جانی، سیم- حفظ حقوق مالی خارج از این سه عمل هیچ تکلیفی بر دولت وارد نیست... ملت انگلیس از دولت خود متوقع نیست که فلان کارخانه را بسازد یا فلان کوه را سوراخ کند یا فلان معدن را در بیاورد...»

جز استدعای فوق هیچ خواست و انتظار و هیچ راهی برای گذار از این وضعیت بس دشوار تاریخی و فائق آمدن بر ابرچالش‌ها وجود ندارد. ابرچالش‌هایی همچون فقر و شکاف طبقاتی، تورم و بیکاری، عقب‌ماندگی صنعتی، آلودگی آب و محیط‌زیست و... که عبور از آنها ضرورت توسعه اقتصادی و صنعتی و لازمه دوام این سرزمین و این مردم است.

سیاست‌گذار باید حقوق اولیه جامعه و فعال اقتصادی و صنعتی را که در یک واژه خلاصه می‌شود یعنی «حق انتخاب» بپذیرد و بسترهای زندگی و کار سالم و خلاقانه را با انجام وظایف ذاتی‌اش و مشارکت‌دهی جامعه در تصمیم‌گیری‌ها فراهم کند؛ «حق انتخاب» مشروع و قانونی جامعه و فعال اقتصادی برای گزینش مدل زندگی و تولید و فروش کالا و خدمات موردنیاز در تعامل با جهان و در یک فضای آزاد و رقابتی؛ تمامی سخن همین است و آرزویی جز این نیست. امید که چنین شود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0