🔻روزنامه ایران
📍درباره انتشار فایل صوتی
✍️علی ربیعی

در روزهــــای گذشته ســــرقت و انتشــــــار زودهنگام و گزینشی و پخش القائی فایل صوتی مصاحبه با ظریف توسط تلویزیون وابســـته به دلارهای نفتی گـــام دیگـــــری برای «کشاندن جنگ به درون ایران» بود که پیش از این وعده آن را شنیده بودیم.
- من معتقدم رسانه‌هایی که آزاداندیشانه می‌نویسند، نقد و مخالفت می‌کنند و بر اساس اعتقاد و عقیده خود همه ما را به چالش می‌کشند اگر ذات مستقلی داشته باشند مورد احترام هستند ولی تلویزیونی که با پول کشوری اداره می‌شود که منافع ملی آن کشور در کوچک‌سازی ایران نه فقط در این سال‌ها بلکه از زمان‌های دیرین بوده و فلسفه وجودی خود را در وابستگی به قدرت‌های جهانی در تعارض علیه ایران قرار داده، چیزی جز جاسوسی و بخشی از عملیات روانی علیه ملت نیست و دریغم می‌آید نام رسانه برای آن بکار ببرم. - از زمان روی کار آمدن دولت ترامپ اتحادی بین کشورهای نفتی بدخواه ایران، رژیم اسرائیل و تندروهای امریکایی شکل گرفت که برنامه حمله نظامی به ایران و کشاندن جنگ به داخل ایران را در دستور کار خود قرار دادند. حافظه تاریخی ملت ما فراموش نمی‌کند بازتاب این استراتژی شوم در تلویزیون فارسی زبان مورد نظر نمایان بود که همراه با نگرانی‌های رژیم اسرائیل و تغذیه کننده دلاری خود برنامه‌سازی تبلیغاتی می‌کرد. با هوشمندی و تدبیر در مردان میدان دفاعی و سیاسی، دولت ایران واکنش سیاسی هوشمندانه‌ای با عدم خروج از برجام نشان داد و از سویی دیگر مانورهای قدرت ملی با محوریت سردار شهید قاسم سلیمانی این متجاوزان را در توطئه عملیات نظامی علیه ایران ناکام گذاشت.
بعد از آن ناکامی به یاری استراتژی «داغ کردن زمین ایران» در کنار تحریم‌گران برآمدند و از هر فرصتی برای تحریک و ناامید کردن مردم دریغ نمی‌ورزیدند و حتی زمانی که ترامپ در انتخابات اخیر شکست خورد اینان همانند صاحبانشان در تلویزیون خود سوگنامه سیاسی می‌سرودند.
این اتحاد ضد ایرانی، با روی کار آمدن دولت بایدن سه استراتژی را دنبال کردند: یکی عدم به ثمر نشستن برجام با تلاش برای تأثیرگذاری بر طرف‌های برجامی ایران، سپس ایجاد تنازع بین ایران با طرف‌های برجامی و در نهایت ایجاد اختلاف در داخل ایران و کشاندن نزاع به داخل و به هم ریختن انسجام داخلی در کشور. پیروزی قاطع «میدان» و «دیپلماسی» مانع از آن شده بود که تحقق این هدف با کشاندن جنگ نظامی به داخل کشور انجام بگیرد و اکنون رسانه‌‌ای که در طول سالیان اخیر دریغی در حمایت از جنگ و تحریم علیه مردم ما نداشته در اوج استیصال خود این فرصت را غنیمت شمرد که با افروختن آتش جنگ روانی، نزاع موعود را این‌بار با ردای تفرقه‌افکنی در سه سطح نخبگان حاکمیتی با یکدیگر، مردم و مسئولان و در نهایت مردم علیه یکدیگر با تحریک گرایش‌ها و جناح‌های سیاسی در داخل، به جامعه ایرانی تسری دهد. البته استراتژی تلویزیون‌های فارسی زبان معلوم‌الحال است که طبق گرایش حامیان مالی‌شان عمل می‌کنند. اما وظیفه نخبگان رسانه‌ای و مؤثرین بر افکار عمومی از همه گروه‌ها و جناح‌ها شناخت استراتژی‌های بدخواهان ایران و دشمنی صهیونیست‌هاست. متأسفانه برخی جریان‌ها و رسانه‌های داخلی با تیترهای مشابه و برخی اظهارات در دام پهن‌شده‌‌ای که نیروهای نظامی و دستگاه دیپلماسی را رودرروی هم قرار دهد، افتادند.
برخی در داخل بدون توجه دقیقاً در همان خط ترسیم‌شده‌‌ای که رسانه‌های خارجی در بازنمایی پویایی تصمیم‌سازی به مثابه شکاف حاکمیتی، قصد آن را کرده بودند، حرکت کردند. خوشبختانه مثل همیشه که در تمام عرصه‌ها بدخواهان ایران را ناکام گذاشته‌اند این بار نیز هوشمندی و درایت فرماندهان و مسئولان نظامی بخصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حتی خانواده سردار دل‌ها دشمن را در این خط مشی ناکام گذاشتند. در این رابطه و آنچه واقعیت مکتوم سخنان ظریف در فایل انتشار یافته، نه تنها معنای حقیقی سخنان دلسوزانه و صادقانه ظریف برای آیندگان بلکه واقعیت‌های آشکار در مناسبات برادرانه میان ظریف و شهید سلیمانی زیر کوهی از اخبار جعلی و شایعات سازماندهی شده دفن شد. دوقطبی جعلی و ویرانگر میدان و دیپلماسی که ساخته و پرداخته رسانه‌های خارجی است نه تنها در جوهره صحبت‌های ظریف نبود بلکه حتی با مبانی علمی در ساختار وظایف و شیوه‌های تصمیم‌گیری در نظام ما هم ناسازگار است. باید دقت داشت که هرچند دیپلماسی کارویژه وزارت خارجه است اما وزیر خارجه در رتبه و کارکردی بالاتر مسئول اجرای سیاست خارجی هم هست و سیاست خارجی ترکیبی است از دیپلماسی و سیاست دفاعی. بنابراین میدان و ارتباط آن با ملاحظات دیپلماسی زیر نظر وزیر خارجه در پیشبرد و اجرای سیاست خارجی مصوب در نهادهای بالادستی است. به این ترتیب وزیر خارجه همان‌قدر که به دیپلماسی به عنوان یکی از ارکان سیاست خارجی و کارویژه وزارت خارجه متعصب است به سیاست دفاعی به عنوان رکن دیگر سیاست خارجی هم اهمیت داده و متوجه آن بوده است و این‌گونه نیست که آن را یک امر بیرونی و خارج از حیطه وظایف و متعلقات مسئولیتش بداند.به‌خاطر همین پیوستگی بود که شهید سلیمانی هم می‌توانست فرمانده میدانی باشد و هم در نقش دیپلمات ظاهر می‌شد و باز هم به همین دلیل است که ظریف در همان مصاحبه گفت که بدون تلاش‌های شهید سلیمانی و دستاوردهای میدان در افغانستان کاری از دیپلماسی ساخته نبود. اگر وزیر خارجه امروز و در موضوع و مقطع زمانی خاص نسبت به برخی چالش‌ها سخن گفته است، کسی نباید تعجب کند که روزی دیگر و در موضوع و در مقطع زمانی دیگر همان وزیر خارجه از کاستی‌های دیپلماسی در حمایت از نیروهای میدانی هم راضی نباشد. اینها هر دو ابزارهای اجرای سیاست خارجی هستند.
بدخواهان و دروغ‌پردازان بدون توجه به ابتدایی‌ترین واقعیات، در خدمت منافع کوته‌نظرانه خود، به سرانجام نرسیدن مذاکرات در رفع تحریم‌ها و تفرقه‌افکنی و حتی مخدوش کردن روابط خارجی ایران را در کانون کارزار خود قرار داده‌‌اند و از همه بدتر خواسته یا ناخواسته می‌کوشند که سردار دل‌ها شهید قاسم سلیمانی را که به همه مردم با همه طیف‌ها و گرایش‌ها تعلق دارد در این دوقطبی مجعول برای یک دسته و علیه دسته‌‌ای دیگر مصادره و در واقع دایره تعلق آن نماد «سرباز ملی» را کوچک‌تر کنند.
من نه به عنوان سخنگوی دولت بلکه به عنوان شهروندی که دغدغه‌مند به مسائل نگاه می‌کند، توصیه می‌کنم اتهام‌زنی و جاسوس‌سازی را کنار بگذاریم. در دام نقشه بزرگ ربایندگان و انتشاردهندگان قرار نگیریم. از یاد نبریم که دولت در خط مقدم جنگ و تحریم است و در روزهای حساس برای عقب راندن و شکست تحریم و در آستانه انتخاباتی که انتظار داریم سالم و در عین حال پرشور و خروش باشد، این همصدایی‌های ناخواسته برخی جریان‌های داخلی با رسانه‌های بدخواه خارجی، ناسازگار با مصالح ملی و منافع مردم است. هر اتفاقی که در این فراز و نشیب حوادث رخ بدهد، نباید فراموش کنیم که ارگان‌های امنیتی و نظامی و سیاسی با همه چالش‌ها و اختلاف‌های نظری احتمالی بخشی از همین نظام و مردم هستند. ما به منزله ملتی واحد با خون و شهادت و مقاومت و رنج به این نقطه تاریخی رسیده‌‌ایم و باید با برچیدن دام توطئه چیده شده این دستاورد ماندگار و ارزشمند را ارتقا بخشیم.


🔻روزنامه کیهان
📍انقلاب، انتخابات و مردم
✍️سیدمحمدسعید مدنی

۱- سال۳۶ هجری بود. سپاه اسلام به فرماندهی مولای متقیان علی(ع) از مدینه خارج شده و در تعقیب گروه «‌ناکثان»، کسانی که به طمع قدرت و برای رسیدن به حکومت بیعت شکسته و به گذشته روشن خود پشت کرده و علیه حکومت مردمی و مشروع علی(ع) بیرق مخالفت و سرکشی برافراشته بودند، به سوی بصره می‌رفت. عبدالله بن عباس می‌گوید در محلی به نام «‌ذی‌قار»‌، امام را دیدم که مشغول تعمیر کفش‌هایش بود و آن را پینه می‌زد، وقتی به ایشان نزدیک شدم از من سؤال کرد:
- به نظر تو قیمت این کفش چقدر است؟
عرض کردم: قیمتی ندارد...
امیر مومنان فرمود: والله ارزش حکومت در نزد من از قیمت این کفش هم کمتر است‌، مگر آنکه به وسیله آن حقی را برپا دارم و باطلی را سر جایش بنشانم.(خطبه ۳۳ نهج‌البلاغه و منابع معتبر تاریخ اسلام)
۲- کمتر از دو ماه به برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری باقی مانده است. با نزدیک شدن به زمان برگزاری رفته رفته بحث‌های انتخاباتی گرم می‌شود و داوطلبان پذیرش این پست حساس و مهم و مسئولیت بسیار سنگین علنی‌تر و صریح‌تر از قبل در‌باره ورود خود به عرصه رقابت و انتخابات سخن می‌گویند و از این سوی و آن ‌سوی نیز می‌شنویم که افراد دیگری خود را برای نام‌نویسی و ورود به صحنه انتخابات آماده می‌کنند. انتظار طبیعی و منطقی این است که افراد و جناح‌هایی که به طور جدی‌تر قصد ورود به صحنه انتخابات را دارند با درک شرایط و واقعیات داخلی و خارجی و بالاخره شناخت مشکلات اجتماعی و مهم‌تر از همه توقعات و انتظاراتی که مردم از رئیس‌جمهور در اوضاع و احوال کنونی دارند، قدم به میدان بگذارند.طبق قانون اساسی رئیس‌جمهور از اختیارات وسیع و بالایی برخوردار است و بعد از رهبری، بالاترین مقام سیاسی و اجرایی کشور به حساب می‌آید، اخیرا (اول فروردین) رهبر انقلاب در این باره تاکید فرمودند «‌تقریبا همه مراکز مدیریتی و اکثر امکانات حکومتی در اختیار رئیس‌جمهور است و مدیریت‌ها در بخش‌هایی مثل قضایی و نظامی در قبال رئیس‌جمهور ناچیز است.» بنابراین اگر کسانی غیر از این فکر می‌کنند و به ویژه بعد از تکیه زدن به این مسند مهم قصد دارند وادادگی، بی‌تدبیری و ناکارآمدی خود را با تمسک به بهانه‌های خلاف واقع و غیرمنصفانه چون بی‌اختیار بودن و تدارکاتچی بودن و تاثیر تحریم‌ها و... توجیه کنند، بهتر است اصلا وارد این میدان نشوند.
۳- سیزدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در شرایطی برگزار می‌شود که در نگاهی گذرا‌، در عرصه خارجی خباثت‌ها و شرارت‌های دشمنان انقلاب و در راس همه آمریکا، علیه انقلاب اسلامی نه‌تنها فروکش نکرده که برخلاف بعضی ظاهر‌سازی‌ها و ریاکاری‌های شیطان بزرگ و همچنین دادن آدرس‌های غلط، بزک کردن‌هایی که از جانب برخی عناصر داخلی که بعضا صاحب قلم و یا صاحب پست‌های رسمی هستند، بیش از همیشه و در اوج قرار دارد، دشمنی که روزگاری این سرزمین بزرگ را به «‌چراگاه» خود تبدیل کرده بود و در خیال و آرزوی بازگشت به آن روزهای سیاه از همان آغاز با انقلاب اسلامی و مردم غیوری که آن را برپا کرده بودند سر ناسازگاری و عناد گذاشت و حاضر هم نیست که از مواضع زیاده‌خواهانه و کینه‌توزانه خود قدمی عقب‌نشینی نماید. با همه اینها بعد از ۴۲ سال به گواه واقعیات غیر قابل انکار و به اعتراف بسیاری از کارشناسان مسائل بین‌المللی و تحلیلگران وابسته به اردوگاه دشمن آمریکا و همپالکی‌هایش در مصاف با انقلاب اسلامی و مردم مومن و تربیت‌شده فرهنگ «رمضان»‌، هیچ غلطی نتوانسته انجام دهد و فشار حداکثری با بن‌بست و شکستی مفتضحانه مواجه شده است. از این سو و در حوزه داخلی، انقلاب اسلامی کماکان در مسیر پیشرفت و قوی‌تر شدن و تحقق آرمان‌های متعالی خود در حرکت است و این بیش از هر چیز به لطف صبر و مقاومت نشئت‌گرفته از بصیرت و معرفت مردم قهرمان ایران است که با همه سختی‌ها و مشکلاتی که عمدتا یا به دلیل مانع‌تراشی دشمنان و یا فساد بعضی کارگزاران و بدعملی برخی مدیران بر آنها وارد می‌شود، هرگز دشمن شاد نشده و مردانه پای چهل و دو سال مجاهدت ‌و مقاومت خود ایستاده‌اند.
۴- حرکت توفنده و رو به جلوی ایران انقلابی واقعیتی غیر قابل انکار است که نه‌تنها دوستان، بلکه دشمنان نیز بر آن صحه می‌گذارند. برای مثال اخیرا سران رژیم صهیونیستی در‌باره قدرت فزاینده مادی و معنوی ایران در منطقه ابراز نگرانی کرده تا آنجا که نخست‌وزیر خبیث آن درباره «‌تبدیل شدن ایران به یک امپراطوری» هشدار داده است! و به تازگی یکی از تحلیلگران مشهور آمریکایی (گرت پورتر) در اظهار نظری گفته است «ایران ۲۰۲۱ با سال‌های پیش قابل مقایسه نیست». کارنامه انقلاب اسلامی و مردم بزرگی که به آن وفادارند در مبارزه با قوی‌ترین جبهه استکبار در طول تاریخ چنان درخشان است که الهام‌بخش مسلمانان و کشور‌های منطقه از مدیترانه تا اقیانوس هند شده است.امروز در منطقه‌ای که روزی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها عربده مستانه می‌کشیدند و اجرای نقشه «نیل تا فرات» را در دستور کار داشتند، جبهه مقاومت با محوریت ایران شکل گرفته است که سخت عرصه را بر دشمن نابکار و متجاوز تنگ کرده و رویاهای تجاوزکارانه او را به کابوس مبدل نموده است. تا آنجا که مثلا رژیم غاصب قدس شریف درباره آینده و ادامه حیات خود علنا اظهار نگرانی می‌کند. ضربات کوبنده و پیاپی روزهای اخیر جبهه مقاومت بر تاسیسات نظامی و موشکی اسرائیلی‌ها با وجود سامانه‌های پدافندی پیشرفته، گنبد آهنین و... فقط گوشه‌ای از قدرت‌نمایی جبهه مقاومت علیه ‌اشغالگران و زیاده‌خواهان مستکبر دنیاست. و البته این تازه آغاز ماجراست!
۵- پیشرفت‌های علمی و ارتقای سطح دانش و پژوهش در ایران پس از انقلاب قدرت‌هایی که علم را در انحصار خود و منافع نامشروع و اهداف ضد بشری خود به خدمت گرفته‌اند عصبانی کرده است، ارتقای فناوری نظامی و تجهیزات موشکی جمهوری اسلامی امنیت این سرزمین را تضمین و بدخواهان این آب و خاک را به وحشت انداخته است‌... اما آنچه بیش از هر چیز باعث تداوم انقلاب اسلامی و اقتدار نظام بوده و هست، «‌حضور مردم ایران» در صحنه است‌. به گواه غریبه و آشنا مردم ایران از آغاز پیروزی انقلاب تا به امروز بیش از همه نقش وظیفه خود را در قبال انقلابی که خود برپا کرده و مدافع راستین عزت و استقلال این سرزمین و احیاگر کرامت و شأن انسانی او بوده‌، بازی کرده است‌. بر این معنا بارها رهبری انقلاب تاکید کرده است. به گواه بسیاری از متفکران خارجی و داخلی، انقلاب اسلامی‌، مردمی‌ترین انقلاب شناخته‌شده تاریخ است‌ انقلابی به وسعت همه ایران و با حضور همه طبقات و اقشار اجتماعی و گروه‌های سنی و جنسی و... در هیچ کدام از انقلاب‌هایی که می‌شناسیم، سابقه نداشته است که مثل انقلاب اسلامی مردم ایران، از همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب، برای انتخابات تدارک شود، ساز و کار انجام آن یکی از دغدغه‌های اصلی رهبری و سردمداران انقلاب باشد و مردم به پای صندوق‌ها بروند و مسیر آینده را با آرای خود ترسیم نمایند. به گفته رهبر انقلاب «سابقه ندارد که دو ماه بعد از پیروزی انقلاب یک رفراندوم عمومی برای انتخاب شیوه حکومت و نظام حکومتی انجام بگیرد، اما این به همت امام در ایران اتفاق افتاد،» و این روندی است که در تمام ۴۲ سال گذشته برقرار بوده و انقلاب اسلامی گام به گام، با تکیه بر آرای مردم (علیرغم بعضی تبعاتی هم که داشته) جلو رفته است. تلاش بی‌وقفه دشمنان از داخل و خارج، با دست زدن به وسیله‌ای- خاصه ابزار فرهنگی آن هم به وسیله پادوهای ایرانی‌نما و دلدادگان به غرب- و عملکرد ضد انقلابی و خائنانه بعضی نفوذی‌ها برای خسته و پشیمان نشان دادن مردم از انقلاب و نظام برآمده از آن و نومید و دلسرد کردن و خارج نمودن آنها از صحنه از همین روی است. این مردم دودمان استعمار را در این کشور بر باد داده‌اند و با همه ناملایمات و سختی‌ها پای انقلاب خود ایستاده و کماکان در همه صحنه‌های دفاع از آن حاضر هستند. صحنه انتخابات یکی از این صحنه‌هاست.
۶- بدون تردید یکی از اهرم‌هایی که در سلامت انتخابات و کمک به انتخاب مردم نقش مهم و حساسی دارد‌، «‌شورای نگهبان» است. به همین دلیل هم هست که این نهاد انقلابی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز به شدت مورد هجمه بدخواهان و آماج تبلیغات زهرآگین دشمنان آنان قرار دارد. لذا هر چقدر شورای محترم نگهبان در تایید صلاحیت داوطلبان، فراتر از اسم و رسم نامزدها و وابستگی جناحی و حزبی آنها، منافع ملی و مشکلات جامعه و مصالح نظام و انقلاب را در نظر بگیرد به انتخاب بهتر و روی کار آمدن دولتی توانمند و به معنای واقعی خدمتگزار بیشتر می‌شود امیدوار بود. این است که انتظار می‌رود شورای محترم نگهبان با توجه به شرایط حساس کشور و تهدیدات و توطئه‌های دشمنان این ملک و ملت‌، در انجام وظیفه خطیر خود بیش از گذشته شجاع و قاطع عمل کند و بدون کمترین اعتنا به هو و جنجال بلندگوهای وابسته به اردوگاه استکبار و دشمنان قسم‌خورده مردم ایران، همان‌ها که سال‌ها حامی رژیم‌های مستبد حاکم بر ایران و امروز مدافع دولت‌های دیکتاتوری و ضدمردمی منطقه و جهان هستند، با در نظر گرفتن رضای الهی‌، مصالح ملک و ملت و سرنوشت آینده کشور کسانی را که صلاحیت در معرض انتخاب رای مردم قرار گرفتن، دارند، تایید صلاحیت نمایند، کسانی که شأن و ارزش این ملت شریف را نه با کلمه که در عملکرد خود بفهمند و بدانند و بی‌منت و با همه وجود به کار کردن در جهت تحقق اهداف ملی و انقلابی آنها افتخار نمایند. کسانی که این مقام و منصب‌ها را به چشم «‌طعمه» ننگرند بلکه آن را فرصتی برای خدمت به بندگان خدا وپاداشتناشتن حق و عدالت و همچنین «‌امانتی» بر گردن خود تلقی کنند. بدون تردید، خواسته و ناخواسته شورای نگهبان هم در کارنامه دولت‌ها- چه مثبت و چه منفی- سهیم است.


🔻روزنامه اطلاعات
📍چه کسی باید سخن بگوید؟
✍️علیرضا خانی

گرد و غباری که هفته پیش با انتشار فایل سخنان دکتر ظریف به هوا برخاست نشانه شگفتی است از اینکه هنوز این قاعده عجیب در جامعه سیاسی ما به قدرت و قوت پابرجاست که: شما اگر نظرت با نظر ما یکی نباشد، حتی نباید آن را به زبان آوری.
از میان معترضان و مویه‌کنان، حتی یک نفر نگفت که ظریف دروغ می‌گوید، تهمت می‌زند، واقعیت تاریخی را قلب می‌کند… بلکه گفتند که چرا این کلام را بر زبان جاری کرده است!

این چه شیوه شگفتی است که یک دیپلمات ارشد و سکاندار سیاست خارجی و استاد روابط بین‌الملل، که تحصیل و تجربه و حضور در کوران‌های سخت برهه‌های پردلهره را از سر گذرانده حق نداشته باشد دیدگاه و دکترین خود را حتی در مصاحبه‌ای که عجالتاً بنای انتشار فوری هم نداشته، به زبان آورد؟

مگر آنان که با دیدگاه او مخالفند، به حد کافی بلندگو و تریبون و رسانه برای نقد منطقی و علمی سخنانش ندارند؟ وانگهی، در کدام فراز سخن او، اصول و مسلمات سیاست کشور زیر سؤال رفته است؟ کدام جا به مقدسات اهانت شده است؟ در کجای دنیا اگر مسئول سیاست خارجی یا حتی یک دیپلمات، اشتراکات و هم‌افزایی و نیز اختلاف دیدگاه‌هایش را ولو با یک سردار بزرگ ملی، بازگوید، فریاد تکفیر او را برمی‌آورند؟ در کدام کشور نماینده پارلمان، به خاطر اینکه وزیری پاره‌ای از نظراتش را ابراز کرده یا نقدی به وزیر خارجه روسیه بر زبان رانده، فریاد می‌زند که او لامحاله باید استعفا دهد وگرنه عزلش می‌کنیم؟ مگر شما نماینده پارلمان روسیه‌اید؟! مگر وزیر خارجه روسیه هم در زمره مقدسات است؟

این قلم نه به حمایت از دکتر ظریف برخاسته و نه به تخطئه مخالفان ایشان. موضوع فراتر از محتوای سخنان یک فرد است. موضوع آن است که شخصی که همه می‌دانند در امری تخصص عالی دارد و چه بسا متخصص‌ترین و آگاه‌ترین آدم در حوزه کار خویش است، سخنانی در حوزه کار خویش به عنوان تحلیل و دیدگاه بر زبان رانده و مروری مستند بر تاریخچه یک توافق بر زبان آورده و دیدگاه‌ها و تحلیل‌های خویش را، در موضوع و حوزه کار خویش بر زبان آورده و خیلی شفاف و پاکیزه گفته که این‌ها نظرات کارشناسی و فنی من بر اساس آموخته‌هایم است ولی در عمل، من مجری سیاست‌های کلانی هستم که در نظام سیاسی کشور تصویب می‌شود. کیست که نداند جواد ظریف در این مصاحبه به وظیفه‌اش عمل کرده و دانش و تجربه و آموخته‌ها و تحلیل‌هایش را با دیگران به اشتراک گذارده است. اگر جز این می‌گفت و اگر برعکس تحلیل واقعی‌اش، سخن می‌گفت به خود و تخصص و نظام سیاسی خیانت کرده بود. اما با نهایت حیرت، عده‌ای با صدای بلند می‌گویند که فلانی چرا نظرات خودش را گفته است؟! چرا نظراتش با نظرات ما یکسان نیست؟! چرا بعضی امور را نقد کرده است؟! و جالب‌تر اینکه دولت هم، به جای اینکه بگوید این ابتدایی‌ترین اصل آزادی بیان است که همه افراد ـ از جمله جناب ظریف ـ نظراتشان را بگویند، به دست و پا افتاده که کسانی که نوار صدا را منتشر کرده‌اند، دستگیر شوند. قوه قضائیه هم گفته که منتشرکننده را محاکمه می‌کنیم!‌ یک عده هم ممنوع‌الخروج شده‌اند که چرا صدای وزیر خارجه به گوش خلق رسیده است و خنده‌دار اینکه خود مصاحبه‌کننده هم می‌گوید کسی که باعث انتشار مصاحبه شده باید مجازات شود! و هیچ‌کس یارای آن را ندارد که بگوید مگر کدام بخش از سخنان وزیر، مجرمانه یا حتی محرمانه بوده است؟ کدام سخنان، افشای هولناک اسرار کشور است؟ کدام بخش به منافع ملی لطمه زده؟ کدام بخش علیه مقدسات بوده است؟

بسیاری از این حرف‌ها که قبلاً‌ نیز، به شکل پراکنده توسط جناب ظریف یا دیگران گفته شده بود. اساساً آنها که نقد علمی و جدی به پاره‌ای از سخنان یا در واقع دیدگاه‌های کارشناسی وزیر دارند، مگر نمی‌توانند میزگردی با حضور ایشان ـ یا حتی بدون حضور ایشان ـ بگذارند و نقدشان را آزادانه و محترمانه بیان کنند و دلیل و استدلال و برهان ارائه دهند؟ آنها که می‌گویند این سخنان در آستانه انتخابات، می‌تواند بر انتخابات تاثیر بگذارد، چرا نمی‌گویند که دقیقاً کدام جملات بر انتخابات تاثیر می‌گذارد و این تاثیر مشخصاً به نفع چه کس یا جناحی و به ضرر چه شخص یا جناحی است و مکانیزم تأثیر سخنانی درباره وقایع سیاست خارجی چند سال پیش، بر انتخابات ماه آینده کدام است و چگونه اثبات می‌شود که چه جمله‌ای چه تاثیری در کدام جهت بر انتخابات دارد؟

با کلی‌گویی و جنجال و تکفیر و توهین و تهدید که نمی‌شود ایده‌ای بر فضای نخبگانی تحمیل کرد. مگر آنکه بپذیریم که آنها

که جنجال می‌آفرینند، تعمداً پشت کلی‌گویی بدون استدلال و فریاد بدون فکت و تکفیر بدون مصداق پنهان می‌شوند تا در هیجان و هیاهوی ایجاد شده، طرف خود را ببندند.

به واقع در کدام جغرافیا از این عالم، به یک وزیر یا حتی کارشناس، می‌گویند سخنانت را حتی اگر گوهر باشد، نباید بر زبان آوری، چرا که شاید با نظر ما تفاوت کند! اگر او نباید درباره دیپلماسی، مذاکره، چانه‌‌زنی سیاسی، روابط بین‌الملل، سیاست خارجی و نقاط قوت و ضعفی که داشته‌ایم سخن بگوید، پس دقیقاً چه کسی باید در این خصوص حرف بزند؟ رحمت خدا بر مصلح الدین سعدی که هشتصد سال پیش چنین گفت:

زبان در دهان ای خردمند چیست

کلید در گنج صاحب سخن

چو دربسته باشد چه داند کسی

که گوهر فروش است یا پیله‌ور؟


🔻روزنامه اعتماد
📍‌برداشتی خطا از مبارزه با فساد
✍️عباس عبدی

این روزها مطالب متنوعی درباره یک شرکت دارویی که مجوز تولید واکسن روسی را در ایران به دست آورده، منتشر می‌شود. این مطالب ناظر به ماهیت هیات ‌مدیره آن، روابط آن با مقامات وزارت بهداشت از طریق شرکت‌های دیگر، میزان ارز دولتی که نصیب این شرکت شده، معلوم نبودن محل مصرف ارزها، میزان بدهی‌های آن، ارتباطات آن با اسپانیا و... است. بنده نمی‌دانم که حقیقت ماجرا چیست. هر چند تا زمانی که پاسخ قابل قبول و قانع‌کننده‌ای به این اتهامات داده نشده است، مردم آن را باور خواهند داشت. این یادداشت در پی اثبات و رد این اتهامات نیست بلکه در پی آن است توضیح دهد که اگر همه موارد هم درست باشد و فسادی مهم در این ماجرا شکل گرفته باشد، ریشه‌های این فساد فراتر از رفتار و عملکرد این و آن شرکت دارو یا وزیر بوده و در جای دیگری است. اتفاقا همین ریشه‌هاست که موجب می‌شود، شرکت‌های معتبر و کارآفرین نیز کم‌کم دچار مشکل و فساد شوند. چه بسا این شرکت نیز که سابقه طولانی در دارو دارد، دچار این ناهنجاری شده است. اولین و مهم‌ترین عامل فساد، ختم شدن همه راه‌ها به روم یا همان دولت است. مجوز می‌دهد، ارز می‌دهد، اجازه صادرات و واردات می‌دهد، وام در دست آن است و خلاصه هر کاری بخواهید انجام دهید، دولت حی و حاضر است و دست فعالان اقتصادی زیر ساطور آن است. پرداخت ارز ۴۲۰۰ تومانی یا هر ارز دیگری با قیمت غیرواقعی، پرداخت وام، صدور مجوز و... همه اینها ذاتا فساد است و فسادآور است. همه کسانی که این یادداشت را می‌خوانند، اگر زمینه کاری داشته و بتوانند برای کار خود ارز ۴۲۰۰ تومان بگیرند، آیا اقدام نمی‌کنند؟ قطعا با کمترین توانایی و بیشترین سود می‌توانند اقدام به فعالیتی با ارز ۴۲۰۰ تومانی کنند. هر کس مجوز می‌گیرد همان مجوز برای او درآمد دارد بدون اینکه ذره‌ای ریسک کند یا سرمایه‌گذاری نماید.

مجوز یک روزنامه، ماهانه چند میلیون تومان خالص برای صاحب مجوز درآمد دارد. هر وام تکلیفی حتی با سود ۲۴درصد، چه رسد به وام‌های ۱۸درصد و کمتر سراسر سود است. هر جا شیرینی باشد، همه دورش جمع می‌شوند. نیازی به بروز خلاقیت، استفاده از عقل و سرمایه و فناوری ندارند. رانت مفت و مجانی به وفور هست. پس فرقی نمی‌کند که به کدام شرکت داده شود، نتیجه برای مردم یکسان است. پس مهم‌ترین عامل تخطی از قواعد منصفانه اقتصادی و دخالت دولت در وام، ارز، صدور مجوزها و قیمت‌گذاری و... است. عامل بعدی فقدان رسانه‌های آزاد است. اگر رسانه‌ها آزادی کافی برای دسترسی به اطلاعات و پیگیری مسائل را داشتند، کمتر کسی به خود جرات می‌داد که اقدامات فاسد انجام دهد و پاسخگوی اقدامات خود در عرصه عمومی نباشد. در نظام رسانه‌ای آزاد مدیران نمی‌توانند با لوده‌بازی و مسخره‌بازی پاسخ دهند یا از پاسخ استنکاف کنند. در چنین نظامی افکار عمومی بسیار قدرتمند است و رسانه‌ها سلاح موثر افکار عمومی هستند. عامل مهم بعدی نهاد نظارتی رسمی برآمده از دل حاکمیت قانون است. اگر رسانه‌ها نقش نظارتی غیررسمی را عهده‌دار هستند، نظام قضایی مستقل در مقام نهاد نظارتی رسمی است و فصل‌الخطاب است. با بودن چنین نظامی شاهد استخوان لای زخم نخواهیم بود. هر اتهامی به هر کسی یا هر شرکتی زده شود از دو حال خارج نیست؛ یا درست است یا نادرست. مرجع قضایی مستقل، وظیفه تعیین این دوگانه را دارد. در چنین ساختاری افراد نمی‌توانند اتهامات کلی بزنند، مردم نمی‌پذیرند و خواهان مصادیق خواهند شد و درنهایت به هر مصداقی رسیدگی و حکم نهایی صادر می‌شود، البته رسیدگی شفاف و منصفانه و علنی. اگر دنبال مبارزه با فساد هستیم به معلول‌ها نباید پرداخت زیرا اتلاف وقت است. در درجه اول اصلاح ساختار اقتصادی و خروج دولت از تصدی‌گری و قیمت‌گذاری و... سپس تقویت نهادهای نظارتی رسمی(دستگاه قضایی) و غیررسمی(رسانه‌ها) و حفظ و توسعه استقلال آنهاست. البته این سه شرط به نحوی درهم تنیده هستند. پرداختن به مصادیق و موارد فساد بدون اصلاح این سه مساله، خطای آشکار و بی‌فایده است، زیرا عوامل فسادزا همچنان در حال تولید فساد هستند.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌پوپولیسم مرده است؟
✍️احمد غلامی

گرامشی در یادداشت‌های زندان از جامعه مدنی ژله‌ای سخن به میان می‌آورد و این‌گونه دست به مقایسه جامعه در شرق و غرب می‌زند: «دولت در شرق (روسیه) همه‌چیز بود. جامعه مدنی ساختاری ابتدایی، تکامل‌نیافته و ژله‌ای داشت، در غرب بین دولت‌ها و جامعه مدنی رابطه‌ای شایسته‌تر و واقعی‌تر برقرار بود و هنگامی که دولت دستخوش تزلزل می‌شد، ساختار مستحکم جامعه مدنی بی‌درنگ آشکار و عیان می‌شد». با استفاده از تعابیر گرامشی جلو خواهم رفت و ابتدا تعبیر جامعه مدنی ژله‌ای را به دولت‌های بعد از انقلاب تعمیم خواهم داد. اغلب دولت‌های ایران از دولت موقت گرفته تا آخرین دولت آن یعنی دولت روحانی، دولت‌هایی ژله‌ای‌اند و دولت به مثابه دولت یا دولت انتگرال نیستند. دولت‌های انتگرال، دولت‌های حداکثری یا تمام‌عیار هستند که هژمونی مسلح به جبر و زور در اختیار آنها است. شاید دولت هاشمی‌رفسنجانی یکی از نوادر دولت‌های بعد از انقلاب باشد که به این تعبیر تا حدودی نزدیک است و از اقتدار یک دولت متمرکز برخوردار بود. البته ناگفته پیداست که منشأ این اقتدار به ساختار دولت در این دوره بازنمی‌گردد و بیش از هرچیز مرهون شخصیت رئیس‌جمهوری است که یکی از بنیان‌گذاران دولت در جمهوری اسلامی است. شاید ژله‌ای‌ترین دولت بعد از انقلاب، دولت موقت باشد که در جو روزهای آغازین انقلاب نتوانست اقدامات مؤثری انجام دهد. تبعات ناخواسته این دولت‌های ژله‌ای متناقض است.

این دولت‌های ضعیف قادر نیستند دموکراسی را تهدید کنند و از سوی دیگر توان توسعه سیاسی و نهادینه‌کردن دموکراسی و جامعه مدنی را ندارند؛ از این‌رو است که جامعه مدنی همواره بین این دو تضاد یا دو گسل واقع شده است. هر زمان وضعیت اقتصادی مردم مطلوب باشد، این تناقض‌ها بروزی آشکار نخواهند داشت، برای مثال در گسل بین دولت احمدی‌نژاد و دولت خاتمی، مردم توانستند بر تناقض‌های موجود غلبه کنند و در شرایطی نه‌چندان مطلوب در سال ۹۲ دست به انتخاب دولت روحانی بزنند؛ چراکه هنوز کالبد نیمه‌جانی از جامعه مدنی باقی مانده بود و همین امر باعث شد اصلاح‌طلبان که بیش از هر جناح دیگری دغدغه صیانت از جامعه مدنی را داشتند، به پیروزی دست یابند. اما اصلاح‌طلبان فرصت‌های به‌دست‌آمده در دولت خاتمی و روحانی را هدر داده و نتوانستند یک «بلوک تاریخی» ایجاد کنند. از اینجا می‌خواهم به یکی دیگر از تعابیر گرامشی، بلوک تاریخی
(Historical Bloc ) بپردازم. به تعبیر گرامشی، طبقه‌ای که در پی بلوک تاریخی‌شدن است، باید مدیریت در حوزه تولید را نیز به دست گیرد. این گفته به‌معنای دقیق کلمه می‌توانست بعد از خرداد ۷۶ رخ بدهد، البته گرامشی نمی‌خواهد بگوید اقتصاد زیربنا و جامعه مدنی رو بنا است بلکه مهم‌‌تر از آن، او باور دارد باید مناسبات اجتماعی جامعه مدنی با مناسبات تولید در هم آمیزد. اگر این تعبیر را بپذیریم، به خطای فاحش اصلاح‌طلبان در حمایت از روحانی پی خواهیم برد؛ چراکه دولت روحانی هرگز به اصلاح‌طلبان اجازه نداد به معنای واقعی برنامه‌های کلان اقتصادی را تنظیم و راهبردی کنند، با اینکه آنان به اقتصاد بازار آزاد باور داشتند و با دولت روحانی هم‌داستان بودند اما اصلاح‌طلبان داخل دستگاه دولت به شرکای صنفی دولت تقلیل پیدا کردند. عملکردی که هم تیشه به ریشه اصلاح‌طلبان زد و هم به دولت روحانی. اصلاح‌طلبان و دولت روحانی در یک هم‌پیمانی استراتژیک باید توان اجتماعی خود را با درهم‌آمیزی منافع طبقاتی خودشان با منافع طبقات دیگر شکل بدهند تا هژمونی‌شان قدرت گیرد. دولت روحانی چنین فرصتی ایجاد نکرد و چهره‌های اصلاح‌طلب راه‌یافته به دستگاه دولت، به شرکای صنفی دولت تبدیل شده و برای کسب منافع حداکثری به دام کشمکش‌های صنفی، اقتصادی و رانتی افتادند. عملکرد برخی وزرا و مدیران رده‌بالای اصلاح‌طلبان داخل دستگاه دولت این‌گونه بود که وقت را غنیمت شمردند برای بهره‌برداری. از سوی دیگر انفعال اصلاح‌طلبان خارج از قدرت در برابر این وضعیت موجب شد دیگر آنان نتوانند نماینده واقعی نیروهای اجتماعی باشند. البته این راهی است که اغلب دولت‌ها خواسته یا ناخواسته آن را پیموده‌اند. اینجا پاشنه‌ آشیل همه دولت‌های بعد از انقلاب است؛ پاشنه‌ آشیلی که آنان را در‌نهایت به سمت دولت‌های پوپولیستی البته با شیوه‌های متفاوتی از یکدیگر رهسپار می‌سازد. اگر پوپولیسم را ساده‌سازی ایده‌های اقتصادی و سیاسی بگیریم، تقریبا دولت‌های بعد انقلاب با درجاتی متفاوت از این شیوه سود جسته‌اند و پس از شکست ایده‌هایشان به‌جای توضیح و تبیین شکست‌هایشان به فرافکنی روی آورده و برای جلب توجه رأی‌دهندگانشان به ستایش مردم پرداخته‌اند. به‌ندرت دولت یا جناح چهره‌های سیاسی نسبت به توده‌های مردم رویکردی انتقادی داشته است. اغلب دولت‌ها ستایشگران عقل سلیم و مردم بوده‌اند: «... همه مردان و زنان پندارهایی درباره جهان و مجموعه‌ای از باورها دارند که آنان را قادر به ادراک زندگی‌شان می‌کند اما شیوه‌ای که بسیاری از مردم، جهان را از رهگذر آن درک و تصور می‌کنند و فلسفه حیات روزمره‌شان اغلب متناقض و گیج‌کننده است و شامل دیدگاه‌ها و باورهایی است که از منابع مختلف از گذشته جذب و دریافت کرده‌اند و میل آن دارد که آنها را به پذیرش نابرابری و ستم چون اموری تغییرناپذیر و طبیعی مجاب کند». دولتِ پوپولیست‌ها و دولت‌هایی که از سر ناگزیری به این شیوه روی آورده‌اند، در کار اثرگذاری بر عقل سلیم‌اند تا از رهگذر آن خطاهایشان را پوشیده نگاه دارند؛ اما کارکرد اساسیِ سوءاستفاده از عقل سلیم، دوقطبی‌سازی در دوره انتخابات است که تاکنون بارها از این شیوه استفاده شده است. شیوه‌ای که گویا کارکرد خودش را از دست داده است؛ چراکه «اگر عقل سلیم حوزه‌ای است که در آن ایدئولوژی مسلط برساخته می‌شود اما حوزه مقاومت در برابر آن ایدئولوژی نیز محسوب می‌شود». به نظر می‌رسد وضعیت کنونی اقتصادی کشور در این مرحله از عقل سلیم قرار دارد و هرگونه تلاش برای دوقطبی‌سازی یا چندقطبی‌سازی بی‌نتیجه خواهد ماند و کارکردی همچون گذشته نخواهد داشت. جناح‌ها و چهره‌های سیاسی ناگزیرند برای جلب آرای مردم راه دیگری را برگزینند؛ راهی که حتی اگر به پیروزی نرسد، آلوده به اغراض پوپولیستی نباشد. آیا امروز پوپولیسم مرده است؟ بعید می‌دانم. پوپولیست‌ها در سیاست از بین نخواهند رفت. براین اساس ناگزیریم به یک سؤال اساسی‌تر پاسخ بدهیم؛ پس چرا اغلب تحلیلگران در صورت حضور احمدی‌نژاد یا نماینده او، پیروزی‌شان را در انتخابات قرین به موفقیت می‌بینند. این نکته به بحث دیگری دامن می‌زند و صرفا برای مبهم‌نماندن این موضوع فقط به این نکته اشاره می‌کنم که اگرچه احمدی‌نژاد دستش برای مردم رو شده است و بی‌پایه‌بودنِ شعارهای انتخاباتی‌اش مُسلّم، اما این‌بار او نه به خاطر وعده‌هایش بلکه برای ارضای خشمِ کورِ مردم و سوءاستفاده از آن پا به میدان خواهد گذاشت... .
• مطالب داخل گیومه از کتاب «درآمدی بر اندیشه‌های سیاسی»، آنتونیو گرامشی/ اجر سایمون، ترجمه محمد‌اسماعیل نوذری است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍چرایی تمایل ریاض به ایجاد روابط دیپلماتیک با تهران
✍️صلاح‌الدین هرسنی

اخیرا شاهد تغییر لحن ملموس در ادبیات مقامات ریاض در قبال تهران هستیم. در این ارتباط محمد بن سلمان ولیعهد عربستان گفته که کشورش خواهان روابط خوبی با ایران است. البته مقامات ریاض تمایل به از‌سر‌گیری روابط دیپلماتیک در راستای مناسبات دیپلماتیک با شرکای منطقه‌ای خود را ارزیابی کرده و قویا بر این نکته تاکید کرده‌اند که ما در حال کار با شرکای منطقه‌ای و جهانی خود هستیم تا راه‌حلی برای این مشکلات بیابیم و امیدواریم بتوانیم برای ایجاد روابطی خوب که همه بهره‌مند شوند، بر این مشکلات فائق آییم. البته تا قبل از این تغییر لحن در ادبیات مقامات ریاض، تلاش برای ایجاد روابط دیپلماتیک با کشور‌های منطقه تحت عنوان (ابتکار پویش صلح هرمز) از سوی مقامات تهران به ویژه حسن روحانی و محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان مطرح شده بود، اما نتیجه آن تکرار اقدام‌های همیشگی عربستان سعودی بود و مقامات ریاض ترجیح دادند که به جای گفت‌وگو‌ و تعامل با ایران و حل مسائل منطقه‌ای در چارچوب همکاری‌های منطقه‌ای به دولت‌های خارجی برای مطالبات خود تکیه کنند. تقاضا از اوباما برای کوبیدن و یا بریدن سر (مار منطقه) یا همان ایران، تکیه بر ائتلاف‌های عبری- عربی، امید به حمایت‌های ترامپ و سرانجام امید‌ها به معامله قرن یا همان پروژه عادی‌سازی روابط تل‌آویو با محافل عربی، همگی نشان‌دهنده و دلیلی بر این ادعاست. به نظر می‌رسد که در شرایط حاضر تمایل و پویش مقامات ریاض در برقراری روابط با دیپلماتیک ریشه در اتفاقاتی دارد که قرار است در آینده مناسبات جدید منطقه رقم بخورد. البته رقم خوردن اتفاقات جدید در آینده مناسبات منطقه همه دلایل تمایل مقامات ریاض در برقراری روابط دیپلماتیک با تهران نیست. برخی دلایل ریشه در گذشته و برخی دلایل ریشه در حال و آینده دارند.
از منظر علت‌شناسی، ریشه‌های بخشی از تمایل جدید مقامات ریاض به ازسر‌گیری روابط با تهران، همچون گذشته ناشی از ترس و فوبیای تعقیب گفتمان هلال شیعه از سوی تهران است. واقعیت آن است که ریاض طرفدار گفتمان وهابیت و سلفی‌گری و درصدد کنترل و هدایت فرقه‌گرایی است که از آن می‌تواند به عنوان عنصری آشوب‌ساز در منطقه استفاده کند. در مقابل تهران نیز طرفدار پیشبرد گفتمان هلال شیعی در منطقه با محوریت سوریه، لبنان و عراق است و اساسا از طریق هلال شیعه اجازه نمی‌دهد که ریاض بتواند نقش پیشتازی در مناسبات منطقه پیدا کند. حال و با وجود آنکه ریاض در شرایط جدید اعلام آمادگی و به روایتی چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای برای روابط با تهران داشته، اما بی‌توجه به رقابت با تهران از رهگذر تضاد‌های ژئوپلیتیکی منطقه نیست. بنابراین نقش و جایگاه‌یابی تهران در همسو کردن سوریه، لبنان و عراق در مناسبات منطقه، به نفع ریاض نیست و همواره تلاش دارد که از طریق ائتلاف‌سازی و توسعه بحران و تعمیق شکاف‌های ژئوپلیتیکی گستره رقابت خود با تهران در منطقه را افزایش دهد؛ موضوعی که برآیند آن ریسک بالای دیپلماتیک در منطقه بوده و نتیجه‌ای جز جنگ‌های پراکسی و نیابتی و تغذیه گروه‌های تروریستی برای مقابله با ایران نداشته است. تحت این شرایط به نظر می‌رسد که تضاد ژئوپلیتیکی میان ریاض و عربستان نیز بتواند در آینده تداوم یابد.
اما شرایط جدیدی که قرار است در مناسبات منطقه رقم بخورد، نقش‌محوری و کلیدی در تمایل مقامات ریاض برای برقراری روابط دیپلماتیک با تهران دارد. در این ارتباط، مذاکرات و نشست‌های جدید وین را باید در زمره آن دسته از شرایط جدیدی دانست که قرار است موج آب شدن یخ روابط تهران- ریاض شود. در این ارتباط مقامات ریاض نیک می‌دانند که نتیجه‌بخش بودن توافقات وین و یا همان بازگشت واشنگتن به برجام، توازن منطقه‌ای را همچون زمان اوباما به زیان ریاض رقم خواهد زد و در نتیجه تهران دست بالا را در مناسبات منطقه خواهد داشت. در سطحی دیگر در شرایط جدید مقامات ریاض تلاش دارند که از رهگذر مذاکرات جدید وین منافع آنها از طرف واشنگتن لحاظ شود. به همین خاطر است که مقامات ریاض به ویژه فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان، معتقدند که اگر قرار است مذاکره‌ای با ایران انجام شود، حتما باید با ما و دیگر دوستان منطقه‌ای‌‌مان مشورت و منافع ما نیز در نظر گرفته ‌شود، چراکه غفلت از منافع ریاض در نشست‌های اخیر نمی‌تواند به تضاد‌های ژئوپلیتیکی تهران- ریاض پایان دهد. حال و اگرچه برقراری روابط دیپلماتیک ریاض- تهران آن هم بعد از یک دوره پرتنش می‌تواند یک اتفاق و رویدادی مناسب باشد، اما لازم است که تهران نیز بخواهد مشکلات منطقه‌ای خود با ریاض در این شرایط جدید را حل کند. نکته آن است که برخی از بازیگران تحت ائتلاف ریاض مانند ابوظبی و منامه نیز با سیگنال‌های مثبت ریاض موافقت نشان داده‌اند و بر ضرورت تنش‌زدایی و برقراری ثبات در منطقه در شرایط حاضر تاکید کرده‌اند، چراکه بی‌ثباتی و تنش جاری در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا ناشی از رقابت‌ها و تضاد ژئوپلیتیکی ریاض- تهران در منطقه است و به نظر می‌رسد اگر روابط دیپلماتیک ریاض- تهران برقرار شود، قطعا تنش و بی‌ثباتی موجود در منطقه نیز به موازات آن به پایان می‌رسد. شاید این روابط و حل چنین منازعه‌ای بتواند ما از راهبرد (نگاه به شرق) که اساسا ابزارگرایانه و هزینه‌زاست بی‌نیاز کند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍نقطه کور در سیاست‌گذاری
✍️مهدی نصرتی

ریشه مشکلات اقتصاد ایران کجاست؟ بسیاری ممکن است مسائل سیاسی را ریشه مشکل بدانند، خیلی‌ها نظرشان این است که ریشه مشکل در فساد است. آنهایی که بیرون از گود هستند معمولا مشکل را در افراد و مدیران می‌دانند.
این گروه معتقدند با تغییر افراد و حضور مدیران کارآ مشکلات حل می‌شود. خود این افراد وقتی به میز مسوولیت می‌رسند ممکن است به این نتیجه برسند که مشکل در ساختارها است و به‌دنبال ادغام و تفکیک یا راه‌اندازی دستگاه‌های جدید باشند. برخی اقتصاددانان مشکل را در اقتصاد سیاسی و منافع طرف‌های ذی‌نفع و رانت‌های مستتر در تصمیم‌گیری‌ها می‌دانند. عده‌ای از اقتصاددانان نیز عمدتا مساله را مربوط به اقتصاد کلان می‌دانند. به لحاظ تعریف باید دقت کرد که اقتصاد کلان به حوزه‌ای از اقتصاد گفته می‌شود که با کُل‌ها سروکار دارد: کل اشتغال، کل نقدینگی، کل تولید، کل مصرف و متغیرهایی مانند نرخ تورم و نرخ بهره.

اما به اعتقاد نگارنده، عمده مشکلات اقتصاد ایران ریشه در اقتصاد خُرد دارد و اتفاقا این همان بخشی از کوه یخ مشکلات اقتصاد است که کمتر دیده می‌شود و مورد توجه قرار می‌گیرد. منظور از اقتصاد خُرد، توجه به مبانی اقتصاد و مقاهیم اولیه‌ ولی بسیار مهمی مانند قیمت، بازار، عرضه و تقاضا، هزینه، بنگاه و غیره است.

به این مثال‌ها توجه کنید:

سیاست‌گذار محترم ارز ۴۲۰۰ تومانی را به واردکنندگان کالاهای هدف تخصیص می‌دهد با این تصور که با کم شدن هزینه واردات کالاها، قیمت عرضه آنها در بازار نیز کاهش می‌یابد. درحالی‌که عرضه‌کننده، کالا را به قیمت بازار عرضه می‌کند و نه لزوما متناسب با هزینه تمام‌شده.

سیاست‌گذار محترم با همان منطق، نهاده‌های تولید را با قیمت ارزان‌تر در اختیار برخی تولیدکنندگان قرار می‌دهد با این تصور که با کاهش هزینه تولید قیمت محصول هم کاهش پیدا می‌کند. اما اتفاقی که می‌افتد این است که اولا به دلیل ارزان بودن نهاده‌ها، مازاد تقاضا و کمبود عرضه ایجاد می‌شود و کلی رانت و فساد در همین مرحله شکل می‌گیرد. ثانیا بنگاهی که طبق اصول اقتصاد خرد به‌دنبال حداکثر کردن سود است، ممکن است برای خود بهینه ببیند که به جای محصول نهایی، نهاده‌ها را در بازار بفروشد. حتی اگر نهاده‌ها صرف تولید شوند هم لزوما متناسب با هزینه تمام‌شده، عرضه نمی‌شوند. حتی اگر این اتفاق آخر هم بیفتد چون به قیمتی کمتر از قیمت تعادلی بازار عرضه می‌شود، موجب کمبود عرضه و مازاد تقاضای محصول در بازار می‌شود.

سیاست‌گذار محترم تصور می‌کند هدف اصلی بنگاه‌های تولیدی، اشتغال‌زایی است. بنابراین بدون فراهم کردن بسته‌های حمایتی، هزینه نیروی کار را افزایش می‌دهد. درحالی‌که اصل و قاعده در اقتصاد خُرد بر این است که بنگاه‌ها به‌دنبال حداکثر کردن سود (یا حداقل کردن زیان) هستند و بنابراین هر قدر هم که منصف و خیرخواه باشند، مجبور می‌شوند نیروی کار خود را تعدیل کنند.

سیاست‌گذار محترم تصور می‌کند راه حمایت از تولید داخل این است که واردات کالاهای مشابه خارجی ممنوع شود. در حالی که تولید‌کننده داخلی هم یک بنگاه اقتصادی است، اگر مشاهده کند که با واردات اجزا و قطعات از خارج از کشور و سرهم‌بندی آنها سود بیشتری کسب می‌کند، همین کار را انجام می‌دهد و منطق اقتصادی هم حکم می‌کند که این کار را بکند (به عنوان مثال در دهه ۸۰ شمسی که نرخ ارز پایین بود برای کارخانه‌های تولید رُب به‌صرفه بود که رُب خود را از چین وارد کنند و در اینجا فقط بسته‌بندی کنند! برخی تولیدکنندگان شیر هم پودر شیرخشک وارد می‌کردند و با فناوری افزودن آب (!) شیر تولید می‌کردند و به مصرف‌کننده می‌رساندند.)

مطمئنا خوانندگان محترم می‌توانند مثال‌های متعددی مشابه موارد فوق را ذکر کنند. البته با همه این بحث‌ها و در نهایت، ممکن است گفته شود که فهم این مفاهیم ساده، برای مسوولان کار سختی نیست و اتفاقا ریشه مشکل در همان اقتصاد سیاسی و فساد و رانت‌های عظیمی است که در ابتدا ذکر شد. من این قدر بدبین نیستم؛ ولی حتی اگر این‌گونه باشد نیز باید دانش مردم درخصوص مفاهیم و مبانی اقتصاد را ارتقا داد؛ به‌گونه‌ای که مردم آگاهانه‌تر تصمیم بگیرند و در مطالبات خود از مسوولان، رعایت مبانی علم اقتصاد جزو معیارهایشان قرار گیرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0