در واقع ما در این مرحله از دریچه روایت خود واقعیت را درک میکنیم و درصدد هستیم به آن شکل دهیم. به نظر میرسد مذاکرات وین نیز در این مرحله قرار گرفته است. یعنی طرفین روایتهای خود را از پروسه مذاکرات مطرح میکنند که بر اساس منافع، بینش و ضرورت هر یک شکل گرفته است. در روایت آمریکایی و اروپایی این کلید واژهها به چشم میخورد:"در گل رفتن گفت و گوها"،"فاصله زیاد تا تفاهم"،"وضعیت نامشخص و نامعلوم"،"موضوعات سخت حل نشده""پیچیده بودن لغو تحریمها""ابهام در چگونگی بازگشت ایران و آمریکا به برجام""پیشرفت کند" و "ناامیدی از پیشرف مذاکرات"رد پای این کلیدواژهها را میتوان در میان دیپلماتهای اروپایی، جیک سالیوان، ند پرایس، بیانیه سه کشور اروپایی، ولی نصر، علی واعظ و لورا روزن و رسانههایی از قبیل رویترز، دویچه وله، بلومبرگ، آسوشیتدپرس و ... دید.
اما در روایت ایران و روسیه این کلیدواژههای مشترک قابل مشاهده است؛"توافق بر سر لغو تحریمها""پیشرفتهای قطعی و ملموس""روشنتر شدن فاصله و اختلافات"،"رو به جلو بودن مذاکرات""امکان پذیر بودن توافق تا ۳ هفته آتی"،"در دسترس بودن توافق"و.. نکته قابل تأمل این است که برخی رسانههای ایرانی در هژمون کردن این روایت، روایت اول را نیز بطور مخدوش شده انعکاس میدهند؛ از جمله خبر دادن از توافق میان ایران و آمریکا بر سر لغو تحریمها به نقل از بلومبرگ که نشانهای از آن در اصل خبر به چشم نمیخورد (به چز بخشهایی از این گزارش که نقل قولهایی از نماینده ایران در مذاکرات آورده میشود). این روایت نیز از سوی عباس عراقچی و اولیانوف نماینده روسیه ارائه میشود و اکثریت رسانههای ایرانی نیز آن را انعکاس میدهند.
بنباراین ما شاهد شکل گیری نوعی جنگ روایتها درباره آنچه در وین میگذرد، هستیم. اما دلیل این تعارض روایتی چیست؟ بسیار مشخص است؛ ایران بر عدم فرسایشی شدن مذاکرات تاکید دارد و تلاش میکند با طرح این روایت طرف آمریکایی را وادار کند که هر چه زودتر وارد پروسه لغو تحریمها و اقدامات عینی و مشخص شود؛ پس بر آن میشود تا با طرح این روایت و انعکاس رسانهای آن طرف آمریکایی زیر منگنه قرار گیرد. از طرف دیگر تیم مذاکراتی ایران تحت فشارهای داخلی برای فرسایشی نشدن مذاکرات قرار دارد و بطور طبیعی در حوزه عمومی تلاش میکند با طرح این روایت از میزان این فشارها بکاهد تا مذاکرات تا جای ممکن تداوم یابد و دیدگاهها به یکدیگر نزدیک شود و اختلافات و فاصلهها کاهش یابد. همچنین هرگونه توافق در آستانه انتخابات میتواند بر آرایش نیروهای سیاسی تأثیر بگذارد و همین مساله تعجیل در به نتیجه رسیدن توافق را الزامی میسازد. اما در طرف مقابل برجام فی نفسه ارزش ندارد بلکه آنچه ارزشمند است رسیدن به یک توافقی است که از طریق آن بتوان سکویی برای پرش به سمت مذاکرات آینده درباره سایر موضوعات فراهم شود. از طرف دیگر طرف آمریکایی تحت فشار فزاینده مخالفان داخلی و منطقهای قرار دارد و به همین دلیل باید با احتیاط بیشتری سخن بگوید و با احتیاط بیشتری نیز وارد پروسه بده بستان امتیازات شود تا ماندگاری برجام تضمین شود.
اما از لابلای این جنگ روایتی میتوان به خطوط تعیین کننده واقعیتهای وین دست یافت:
۱-مذاکرات بسیار کند پیش میرود؛ آنچنان که نماینده روسیه خوستار تسهیل و ساده سازی دیپلماتیک در روند مذاکرات شده است؛ معنای ضمنی این گزاره این است که گفت و گوهای غیر مستقیم میان تهران و واشنگتن آن هم بر سر مجموعهای از مسائل پیچیده از جله تحریمها، توالی و راستی آزمایی یکی از موانع جدی در سرعت بخشیدن به مذاکرات است.
۲-ایران به بخشی از خواستههای خود رسیده است، از جمله لغو تحریمهای در حوزه مسائل بانکی، نفتی، کشتیرانی و.. با این حال هنوز مشخص نیست که طرف آمریکایی برای آن دسته از تحریمهایی که علیه شرکت ملی نفت، بانک مرکزی، بانکهای ایرانی، نفتکش ذیل موضوع تروریسم یعنی قانون پاتریوت و کاتسا وضع کرده است، میخواهد از چه راهکاری استفاده کند. آیا حاضر به لغو این دسته از تحریمها نیز هست یا تنها میخواهد اثرات مترتب بر آن را متوقف کند همچون شیوهای که دولت ترامپ به آن توسل جست و امکان معاملات بشردوستانه با بانک مرکزی ایران را از طریق کانال سوییس فراهم کرد (در عین حفظ این دسته از تحریمها)
۳-آمریکاییها تا تاریخ اول می ۲۰۱۷ حاضر نشدهاند آن دسته از تحریمهایی که با برجام سازگار میدانند؛ یعنی تحریمهایی که از ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷ تا می ۲۰۱۸ علیه سپاه و برخی نهادهای ایرانی وضع شده است، همچنین قرار دادن سپاه در لیست تروریستی وزارت خارجه و همینطور فرمان اجرایی مبنی بر اعمال تحریمهای ثانویه بر کشورها و شرکتهایی که با ایران به معامله تسلیحات متعارف دست بزنند، لغو کنند.
۴-اگر مذاکرات غیر مستقیم میان تهران و واشنگتن به مذاکرات مستقیم تبدیل نشود، بسیار بعید به نظر میرسد طرفین تا ۲۱ می یعنی تاریخ انقضای همکاری ایران و آژانس به توافق نهایی دست یابند، از نظر تیم آمریکایی این زمان با توجه به موضوعات اساسی و مهم باقی مانده بسیار بلندپروازانه است؛ آنها تاریخ دیگری را پیشنهاد میدهند: اواسط ماه جون. اگر این توافق تا ۲۱ می حاصل نشود دو سناریو محتمل به نظر میرسد: سناریوی اول جایگزین کردن یک توافق موقت به جای یک توافق نهایی بر سر برجام است. اما در سناریوی دوم به رافائل گروسی مأموریت داده خواهد شد تا به تهران سفر کند تا زمان همکاری ایران و آژانس را تمدید کند.
۵-هنوز طرفین بر سر اینکه چه کسی گام اول را بردارد اختلاف نظر جدی دارند؛ نه آمریکا و نه ایران تاکنون زیربار این مساله نرفتهاند در بازگشت به تعهدات خود گام اول را بردارند. شاید سرانجام دو طرف به این نتیجه برسند که راه رفع این بن بست اقدام یا اقدامات همزمان باشد و برخی اقدامات نیز در بستر توالی تعریف شود.
۶-آمریکا بدون روشن شدن سؤالات در مورد دو مکانی که در آن رد اورانیوم فرآوری دیده شده است، حاضر به لغو تحریمها نیست؛ شاید این موضوع از طریق همکاری ایران و آژانس قابل حل باشد ولی یک مساله بغرنجتر باقی میماند و آن دانشی است که ایران در قالب تحقیق وتوسعه در دو سال اخیر بدست آورده است و از این حیث آمریکا خواهان به روز شدن تعهدات هستهای ایران در برجام خواهد بود.
۷-مذاکرات بدلیل لاینحل باقی ماندن مسائل پیچیده هنوز تا نقطه اوج اش فاصله دارد و این فاصله پرشدنی نیست مگر اینکه طرفین در مواضع خود نرمش نشان دهند.
۸-مذاکرات دور آخر در وین حداقل با انتظارات طرف غربی فاصله بسیار زیادی دارد، آنها تصور میکردند پس از این دور بتوانند چند روز قبل از ۲۱ می توافق را نهایی کنند؛ اما عدم پیشرفت لازم در این زمینه کمی آنها رانسبت به وصول توافق نهایی تا پایان ماه می ناامید کرده است.
۹-برخی نرمش در مواضع اخیر ولیعهد سعودی را نشانهای از پیشرف در مذاکرات وین میدانند؛ ولی قراین و شواهد نشان میدهد که سعودی و اسراییل همچنان از مخالفان بازگشت آمریکا به برجام ۲۰۱۵ هستند و دولت بایدن را تحت فشار قرار دادهاند که هم تحریمهای کمتری لغو کند و هم سخت گیریهای بیشتری از خود در حوزه راستی آزمایی نشان دهد.
به نظر میرسد واقعیت در لابلای خوش بینی طرف ایرانی و احتیاط طرف غربی قرار دارد؛ از همین رو توافق قابل حصول است ولی احتمالاً زمان بر خواهد بود.
مطالب مرتبط