او در این یادداشت که آن را در کانال تلگرامی خود منتشر کرده، با ذکر هشت علت فقیر شدن ایران به سبک هندی نوشته است:
یکم، این که یک ملتی فقیر شود رخداد دردناکی است اما عجیب و غریب نیست. چه این که هند در قرن هفدهم یکی از ثروتمند ترین کشور ها بود و از قرن نوزدهم به بعد یکی از فقیرترین.
دوم، می توان این راه را طی کرد بدون سر و صدا، فقط گاه گاهی با یک رخداد چشم باز می کنیم و متوجه می شویم به آنجا نزدیک تر شده ایم.
سوم، اخیراً اتوبوسی به دره واژگون شد و تعدادی انسان از جمله خبرنگاران جوانی تلف شدند و بسیار خانواده هایی عزا دار شدند. گفته شده فرسودگی لاستیک ها و قطعات یک عامل مهم بوده است. هزاران اتوبوس و اتومبیل، قطار و هواپیما دچار این مشکل هستند یعنی موجودی امکانات حمل و نقل کشور و سایر امکانات در حال فرسایش تدریجی است چون امکان جایگزینی وجود ندارد. بسیاری کار گاه ها و کار خانه ها هم با مشکل فرسایش ماشین آلات و ابزار روبرو هستند و با مشکل عدم امکان جایگزینی و تنزل ظرفیت تولید و کارکرد.
چهارم این فقیر شدن خاموش در بسیاری از خانه های ما هم در جریان است. مصداقی بگویم. سه سال پیش سماوری خریدم دویست و بیست هزار تومان. امسال شیر آن خراب شد برای خرید شیر سماور مراجعه کردم می گوید سیصد و پنجاه هزار تومان. خود سماور اگر پیدا کردید دو و نیم میلیون تومان. شیر سماور را نخریدم. یک سطل کف شور پدالی سه سال پیش حدود دویست هزار تومان بود شکست، امروز صبح فروشنده گفت، یک میلیون و دویست هزار تومان. آن را نخریدم. اگر یخچال منزل که بیش از بیست سال عمر دارد و هر آینه ممکن است خراب شود، خراب شد بیش از شصت میلیون تومان باید برای یک یخچال مناسب پرداخت کرد. نخواهم خرید. جارو برقی، لباسشوئی… من یک استاد دانشگاه باز نشسته شده هستم. اگر عمری باقی بود، به زودی خانه خود را خالی از بسیاری وسائل ضروری خواهم یافت. قدرت خرید در آمد ماهانه بسیاری از ما طی سه چهار سال به یک سوم رسیده. وقتی به زیر صد دلار در ماه رسید چشم باز می کنیم زیر خط فقر خواهیم بود، بدون این که تلاشی کرده باشیم یا جرمی مرتکب شده باشیم.
پنجم، اگر بگویم در مسیر به سمت هندی شدن هستیم تعجب نکنید. در برخی مناطق شهر ها قیافه انسان ها هم دارد هندی می شود، چهره ها در اثر ضعف تغذیه مستمر که گرانی مواد غذایی به تدریج سبب می شود. و ظاهر به دلیل بالا پوش مستعمل و کهنه.
ششم، سال ۱۳۶۰ در سازمان برنامه فعالیت هایی برای تدوین برنامه توسعه اقتصادی کشور در جریان بود. روزی چند دانشجوی انقلابی از یک دانشگاه به دفتر من آمدند. گفتند شنیده ایم گفته ای هدف برنامه این است که طی بیست سال به ژاپن برسیم! تاکید کردند که این هدف کم است و باید انقلابی جهش کنیم و زود تر از ژاپن جلو بزنیم. گفتم من چنین مطلبی را بیان نکرده ام تصور هم نمی کنم تا پنجاه سال دیگر هم به ژاپن برسیم. اکنون چهل سال از آن تاریخ گذشته مثل این که سر پیچ قبلی اشتباه پیچیده ایم به سمت هند. آن دانشجویان را هم خبر دارم در کانادا زندگی می کنند، به ژاپنشان رسیده اند. هند هم دارد پیشرفت می کند، نگرانی من این است که به طرف پیشرفت از کنار ما بگذرد و ما خود را عقبتر بیابیم.
هفتم، دقت کردید در مناظره های انتخابات ریاست جمهوری کسی از بلند نظری، اهداف بلند برای پیشرفت و ترقی کشور سخنی به میان نیاورد؟ همه در حد قول تامین مقداری پول کمک معاش و یا قول های محاسبه نشده برای تامین مسکن و مانند آن یا نظارت بر بازار و کنترل توزیع و قیمت صحبت کردند.
هشتم، شاید شایسته باشد گفتمان پیشرفت و ترقی برای کشور و بهبود مسمتر زندگی هموطنان را به صورت یک آرمان ملی زنده نگهداریم و اجازه ندهیم در مسیر هندی شدن به کناری جارو شود.
.