🔻روزنامه ایران
📍خواستههای بخش خصوصی از دولت آینده، ملی است
✍️علاء میرمحمد صادقی
در حالی که شمارش معکوس برای تغییر دولت دوازدهم آغاز شده و بزودی ابراهیم رئیسی رئیسجمهوری منتخب مردمی فعالیت دولت سیزدهم را شروع میکند صحبتها از انتظارات مردم، بخش خصوصی و تولیدکنندگان از دولت جدید است. آحاد مردم خواهان تغییر و تحول در مسائل داخلی و مهمتر آن مسائل بینالمللی هستند.
از اینرو نکتهای که بین تمام بخشها مشترک است و از دولت رئیسی انجام آن انتظار میرود، حل مشکلات اقتصادی است.
اگر دولت آینده میخواهد به سمت برطرف کردن مشکلات اقتصادی کشور حرکت کند باید به چند نکته اساسی که مورد غفلت واقع شده است، توجه کند. اولین مبحث در این خصوص که بهعنوان فعال بخش خصوصی از دولت رئیسی انتظار دارم این است که وزرایی را برای کابینه خود انتخاب کند که نسبت به آن حوزه شناخت کافی و وافر داشته باشند. صرف داشتن مدرک تحصیلی بالا نباید ملاک انتخاب برای وزیر شدن باشد. کشور برای اداره وزارتخانهها به فردی با تجربه نیاز دارد. فردی که با وزارتخانه و کارکرد آن حوزه بهطور کامل آشنا باشد و بداند که چگونه و با چه برنامه کاربردی میتوان مشکلات را حل کرد.
بعضاً شاهد این بودیم که وزرایی برای وزاتخانهها انتخاب شدند که از نظر مدارک علمی و تحصیلات دانشگاهی سطح بسیار بالای داشتند ولی نتوانستند کارنامه خوبی داشته باشند چرا که تجربه کار در آن وزارتخانه را نداشتند و نمیدانستند با چه فرمولی میتوان از مشکلات و چالشها کاست.
توصیه جدی این است که فردی برای کابینه انتخاب شود که عاملیت اقتصادی داشته باشد و نسبت به امور گذشته و حال اشراف کامل داشته باشد. اگر فردی مسئولیت وزارتخانهای را قبول کرد ولی آمادگی اداره آن را نداشت بهتر است برای انجام کارها از عاملین اقتصادی بهعنوان مشاور بهره بگیرد. اتاق بازرگانی، انجمنها و اتحادیهها دارای منابع انسانی با ارزشی هستند که اعضای کابینه دولت سیزده میتوانند از آنها برای بهبود فعالیتها بهره ببرند. رئیسجمهوری منتخب زمان مناظرهها و بعد از آن بارها بر این امر تأکید کرد که برای حل مشکلات اقتصادی تمام هم و غم خود را خواهد گذاشت لذا همه ما به آینده اقتصادی ایران خوشبین هستیم و معتقدیم که مشکلات برطرف خواهد شد. البته نباید اینگونه فکر کنیم که دولت باید یک تنه بهسمت حل تمام مشکلات برود، برای اینکه چالشها به حداقل برسد ضرورت دارد بخش خصوصی هم در کنار دولت قرار گیرد و کمک کند که چالشها کمرنگ شود. دولت قادر نیست بدون همکاری با بخش خصوصی مشکلات را رفع کند لذا بخش خصوصی نباید خود را از دولت جدا بداند.
دولت سیزدهم بین مردم محبوبیت دارد لذا همین امر کمک خواهد کرد که با استفاده از پتانسیل مردم، بخش خصوصی، تشکلها و انجمنها و البته وزرای لایق به سمت برطرف کردن مشکلات حرکت کنیم و به مرور زمان خواستههای که اکنون مطرح است، محقق شود. خواستههایی که بخش خصوصی از دولت جدید دارد از خواستههای مردمی جدا نیست چرا که همه ما بهدنبال ایرانی مقتدر و سرافراز هستیم؛ از اینرو برای داشتن چنین امری ضروری است که همه بخشها در کنار هم قرار بگیرند و برای بهتر شدن شرایط و حل مشکلات تلاش کنند. اگر شرایط اقتصادی کشور بهبود پیدا کند منفعت آن شامل حال همه میشود و باید همه به این امر توجه کنیم.
🔻روزنامه کیهان
📍پادزهر ویروس خودباختگی و وابستگی
✍️محمد صرفی
رهبر معظم انقلاب اسلامی روز جمعه دُز اول واکسن کوو ایران برکت را دریافت کردند. انتشار این خبر و تصاویر آن در رسانهها، بازتاب فراوانی در داخل و خارج از کشور داشت و واکنشهای فراوانی را برانگیخت. این رخداد از جنبههای گوناگون قابل تأمل و بررسی است که در این نوشتار به برخی از جنبههای آن میپردازیم؛
۱- تزریق واکسن ایرانی به رهبر انقلاب، پیش از آنکه معظمله را در برابر ویروس منحوس کرونا ایمن سازد حاوی پیام و اثری فراگیر و ملی بود. ایشان با این اقدام، سعی کردند جامعه را در برابر ویروسی صدها برابر خطرناکتر از کرونا واکسینه کنند. ویروسی که چندین قرن پیش به جامعه ایرانی حمله کرده و تلفات و اثرات زیانبار آن در طول تاریخ و حتی تا امروز، همچنان قابل ردیابی و مشاهده است. این ویروس چیزی نیست جز خودباختگی و باور ذهنی و نتیجه عملی «ما نمیتوانیم»!
وقوع انقلاب اسلامی اگرچه حرکتی بزرگ و در واقع پیچی تاریخی در این زمینه بود اما اشتباه است اگر گمان کنیم ویروس خودباختگی دست از سر ایران و ایرانی برداشته و ریشهکن شده است. علت این مسئله نیز به دو چیز برمیگردد. اول کسانی در داخل که علیرغم همه پیشرفتها و دستاوردها هنوز هم باور ندارند و یا نمیخواهند باور داشته باشند که ما میتوانیم و برای این باور خود انواع و اقسام استدلالها و نمونهها و امثالهم میتراشند. این عده را میتوان به دو گروه تقسیم کرد. نخست غربزدگانی که واقعاًً به این موضوع باور دارند و نوادگان معنوی همان کسی هستند که چندین دهه پیش گفته بود ایرانی جماعت جز ساخت لولهنگ(آفتابه) توانایی دیگری ندارد! این افراد چنان مدهوش و شیفته غرب و پیشرفتهای مادی آن هستند که در ذهن و دلشان جایی برای امکان توانایی دیگران نیست و اغلب چنان غرب را تقدیس میکنند که حتی خود غربیها هم به گرد پایشان نمیرسند!
دسته دوم اما وضعیت دیگری دارند. آنها ته ذهن و باور خود میدانند که ما هم میتوانیم اما آنچه بر زبان میآورند و عمل میکنند چیز دیگری است و مخالف آنچه باور دارند؟ چرا؟ چون منافع آنها در ما نمیتوانیم است. اگر از صدها و بلکه هزاران محصول داخلی استفاده شود، این جماعت چگونه سودهای کلان و آنچنانی حاصل از واردات محصولات مشابه خارجی را به جیب بزنند؟ پس باید توی سر ایرانی و فکر و کار و محصولش بزنند تا بتوانند جیب خود را پر کنند.
این دو دسته عوامل داخلی ماجرا هستند. عامل دوم خارجی است. منفعت آنها در دمیدن روحیه خودباختگی به سایر کشورها و ملتهاست. قدرت علمی، اقتصادی، رسانهای، نظامی و... آنها در حفظ و تشدید فاصله با دیگران است. مهمترین و کارآمدترین ابزار آنها برای تعمیق این فاصله راهبردی، آن است که طرف مقابل باور داشته باشد نمیتواند. وقتی چنین باوری وجود داشته باشد نه تنها حفظ فاصله تضمین شده است، بلکه روز به روز بیشتر هم میشود، چرا که اساساًً حرکتی انجام نمیشود.
۲- رهبر معظم انقلاب اسلامی با این حرکت نشان دادند آنچه تا کنون درباره تولید ملی و باور به آن بیان کردهاند، صرفاً اعلام موضع نبوده و در مقام عمل نیز به شدت به آن پایبند هستند. تا جاییکه در موضوع خطیر و مهمی مانند ایمنی درباره کرونا و واکسن آن، به محصول داخلی و ساخت دانشمندان و محققان کشورمان اعتماد کرده و آن را مصرف میکنند. کسی که در چنین امر مهم و خطیری به محصول داخلی اعتماد و آن را انتخاب میکند، ناگفته پیداست که در سایر محصولات که اهمیت و فوریت کمتری دارند هم همین مشی و رویه را
دارند.
۳- افراد اهل تحقیق و پژوهش و علم- بهخصوص آنهایی که در لبه علم حرکت میکنند- در همه جای دنیا اغلب انگیزههای فرامادی دارند. آنان عمر خود را به پای یک موضوع و مسئله صرف میکنند و از بسیاری از مواهب و لذتهایی که دیگران بهطور طبیعی از آن بهرهمند هستند، میگذرند، که بهراستی اگر چنین هم نباشد، جهش و پیشرفت و دستاورد فوقالعاده و خاصی پدید نمیآید. اغلب این افراد از انگیزههای مادی و پاداشهای اینچنینی عبور کردهاند. بدون شک محققان و دانشمندانی که در پروژه واکسن ایرانی کرونا مشغول فعالیت هستند، پیشنهادهای مادی وسوسهانگیزی برای خروج از کشور را رد و کار و تلاش و خدمت در کشور خود را انتخاب کردهاند. نحوه برخورد نظام و جامعه با تلاش و انتخاب آنها، موضوعی مهم و تعیینکننده است. آیا قدر انتخاب و تلاش شبانهروزی آنها دانسته میشود؟ رهبر انقلاب با این حرکت به این نخبگان و سایر اهل دانش و علم که اصلیترین سرمایههای کشور هستند پیام دادند که پاسخ این سؤال مثبت و در بالاترین سطح است. روایت مغزهای تولیدکننده واکسن از دیدن و شنیدن خبر روز جمعه، بدون شک بسیار شنیدنی و جذاب است و خوب است نظر و احساس آنها رسانهای و به جامعه
منتقل شود.
۴- موضوع مهم دیگر آنکه رهبر معظم انقلاب مدتها پیش از این میتوانستند از واکسن خارجی استفاده کنند. اما در این موضوع خود را مانند افراد عادی جامعه دیدند و امتیاز ویژهای برای خود قائل نشدند. حال آنکه از منظر سیاسی و امنیت ملی شاید تقدم ایشان برای واکسینه شدن در برابر کرونا، کاملاًً منطق عقلانی نیز داشته و قابل دفاع بود. صبر ایشان برای آنکه طبق نوبت واکسیناسیون انجام شود، درس و پیامی برای سایر مسئولان در میدانهای مختلف است. مسئولیت در جمهوری اسلامی بار سنگینی است که نه تنها نباید زمینهساز برخورداری از امتیازات خاص و ویژه شود، بلکه مستوجب چشم پوشیدن از حقوق و امتیازاتی است که دیگران بهطور عادی و طبیعی از آنها برخوردارند. از این منظر باید گفت نوع نگاه و عملکرد رهبر انقلاب، حاوی درسهایی مهم در زمینه اخلاق حکمرانی است که باید سرلوحه دیگر مسئولان کشور قرار گیرد.
۵- حمایتهای معنوی و حاکمیتی رهبر انقلاب نقشی اساسی و مهم در تولید واکسن ایرانی دارد و دستیابی ایران به واکسن کرونا که تنها تعداد معدودی از کشورها به این مهم دست یافتهاند، از ارزشی دوچندان برخوردار است. جمهوری اسلامی فقط در زمینه اقتصادی تحریم نیست. مهمترین تحریم اعمالی بر کشور ما، علمی است که موضوعی بسیار مهم بوده و کمتر به آن پرداخته شده است. تولید واکسن کرونا در چنین شرایطی ارزش و اعتباری دیگر دارد و جزو افتخارات بزرگ ایران اسلامی ثبت خواهد شد. شواهد و قرائن نشان میدهد این ویروس روزبهروز در حال جهش بوده و گونههای جدیدی از آن ظهور میکند. در چنین شرایطی بدون شک یکی از مولفههای قدرت و امنیت ملی در آینده نه چندان دور، توانایی کشورها در تولید و دستیابی به واکسن آن خواهد بود. خوشبینانه و حتی ابلهانه است اگر کسی گمان کند کشورهایی که در ابتدای همهگیری محمولههای ماسک یکدیگر را سرقت میکردند، واکسن را بهراحتی و ارزان در اختیار دیگران قرار داده و آن را ابزاری برای اعمال قدرت، نفوذ و کسب درآمدهای هنگفت قرار نمیدهند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍مظلومترین دولتمرد
✍️علی میرزاپور
در ایام شهادت هفتاد و دو تن قرار داریم که به قول مرحوم امام از «ابرار» بودند. بسیاری از ما بر پایه آنچه در باره جایگاه والای شهیدان خوانده و شنیده بودیم، «شهادت» را برتر و بالاترین مقامی به شمار میآوردیم که فردی ممکن است بدان نایل شود؛ اما یادم هست فردای آن واقعه جانسوز، امام در باره آیتالله دکتر بهشتی گفتند: «آنچه من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان بود...» ما تازه دریافتیم مقام شهادت با آن همه تعاریف ممتازی که از آن شده، ممکن است در برابر «مظلومیت» ناچیز به شمار بیاید. به یادم میآورم در تظاهرات و تشییع آن شهیدان، مردم در حالی که بر سر و سینه میکوفتند، خطاب به مردی که «مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود»، شعار سر میدادند: «مانند علی از همه دشنام شنیدی، مظلوم بهشتی!» راستی که از بزرگی چونان علی(ع) دست کم سه چیز به فرزندش بهشتی رسید: سیادت، شهادت و مظلومیت. بزرگمردی که امام موسی صدر او را «عقل منفصل» خود میخواند و یک نمونه از عقل و خردورزی او را همگان در نحوه مدیریت مجلس خبرگان دیدند؛ آن هم در آغاز پیروزی انقلاب که هنوز انقلابیون سابقه مدیریتی نداشتند. امام در همان سخنرانی ادامه دادند: «مخالفین انقلاب، افرادی را که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلابند، بیشتر مورد هدف قرار دادهاند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها بود. تهمتهای ناگوار به ایشان میزدند. از آقای بهشتی میخواستند یک موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را میشناختم و برخلاف آنچه این بیانصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متدین، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به دردبخور برای جامعه میدانستم….»
به روح بلند امام و آن شهید مظلوم و یارانشان درود میفرستیم؛ اما مهمتر از یادکرد و گرامیداشت ایشان، درسی است که باید از او و آنچه بر او رفت، بیاموزیم. چه شد که با آن «مجتهدِ متعهد متدین به دردبخور برای جامعه»، آنگونه رفتار کردند و آن تهمتهای شرمآور را زدند و او را غربگرا، اشرافی، سازشکار، دیکتاتور و نهایتاً قاتل خواندند و بخشی از عوام جامعه نیز همراه شدند و پذیرفتند؟ پاسخ همان است که امام در آن سخنرانی داد: «مخالفین انقلاب، افرادی را که بیشتر متعهدند و مؤثرتر در انقلابند، بیشتر مورد هدف قرار دادهاند.» درسی که باید میآموختیم، این بود که سالها بعد که به نوعی همین بازیها را بر سر یکی دیگر از ارکان انقلاب درآورند و او را «عالیجناب سرخپوش» نامیدند و هر چه خواستند، نثارش کردند، واکنش درست و به موقع نشان میدادیم. نه اینکه فرصتها از دست برود تا زمانی که گرد و غبارها فروبنشیند و تازه معلوم گردد که او که بود و چه خدماتی کرد. دریغا که دیری نگذشته، همان داستان تکرار شد و کسانی که بر آن دو یار دیرین میتاختند و هر گونه دشنام و ناروایی را بر سرشان فرو میباریدند، اینبار گریبان مردی را گرفتند که آشنایان با تاریخ او را در کنار قائم مقام، امیرکبیر، مصدق وهاشمی میگذارند و چون حجاب معاصرت کنار برود، عموم ایرانیان چنین خواهند کرد.
نگارنده نه خویشاوند جناب دکتر حسن روحانی، این «مجتهدِ متعهد متدین به دردبخور برای جامعه» است، نه هیچ پیوندی با او دارد و نه حتی تاکنون او را از نزدیک دیده است و این اندازه از عقل و هوش بهره دارد که در روزهای پایانی دولت تدبیر و امید، نمیتواند خود را به مقامات این دولت و رئیس محسود و مظلومش بیاویزد؛ بنابراین آنچه مینویسد، از روی باور و مشاهده بی انصافی تازندگانی است که نمیتوان گفت قربة الیالله این همه بیتقوایی و ناجوانمردی میکنند. آنها که به یاد نمیآورند یا مصلحت نمیدانند به یاد بیاورند که دکتر روحانی در چه موقعیت خطیری سکان دولت را در دست گرفت، چه امکاناتی داشت و چه کرد! روحانی پس از ایامی بر سر کار آمد که بخش عظیمی از جامعه ـ درست یا نادرست ـ در پی شائبه گسترده تقلب در انتخابات پیشین، نسبت به اصل نظام مسألهدار شده بودند. نخستین کار روحانی بازگرداندن نسبی اعتماد در آن گروهها بود و همین کار کمی نیست. در آن هنگام فارغ از میزان اعتبار داخلی حکومت، اعتبار خارجی آن به پایینترین حد خود در تاریخ معاصر ایران رسیده بود، چنانکه برخلاف عرف دیپلماتیک، رؤسای کشورهای مهم دنیا حتی نامههای رئیس دولت ایران را باز نمیکردند تا چه رسد که پاسخ دهند! انزوای بینالمللی کشور به گونهای بود که مقامات جیبوتی و جزایر کومور و وین سنت و همترازانشان با وعده کمکهای چند میلیون دلاری و احداث فرودگاه و بورسیه دانشجویان و امتیازاتی از این قبیل میپذیرفتند که به کشورمان نزول اجلال کنند و به افاضاتهاله نور در ساختن دنیای جدید و تغییر نظام جهانی و مدیریت جهانی گوش بسپارند.
دکتر روحانی و همکاران کاردان وی در مدتی کوتاه چنان خیل عظیمی از مقامات مهمترین کشورهای جهان را به ایران کشانیدند که به «ترافیک دیپلماسی» انجامید که در تاریخ ایران نظیر نداشت؛ اما دریغا کاسبکاران تحریمی نگذاشتند کار به سرانجام برسد. به یاد بیاوریم سخنان رئیس مجلس وقت را که با اشاره گذرا به مصائب دولت مهرورزی، گفته بود: «هفتاد سال طول میکشد تا به نقطه صفر برسیم!» آنهم پس از اعتباری که دولت اصلاحات در عرصه ملی و جهانی فراهم آورده بود و رشد اقتصادی ۷ درصدی را رقم زده بود و زمینه را برای درآمد ارزی ۷۰۰ میلیارد دلاری دولت بعدی مهیا کرده بود که در طی هشت سال به وضعیتی رسید که با رشد منفی ۷ر۷ درصدی و تورم ۳۵درصدی به دولت روحانی سپرد. روحانی دولت را نه در خلأ تحویل گرفت و نه همچون دولت قبلی با تورم ۱۰ درصدی و دلار هزار تومانی!
از اولین کارهای دولت تدبیر و امید، رفع آلودگی سوختی بود که بسیاری مواقع پردههای دود را پیش چشم میآورد. کار نسبتاً سریع دیگرش احیای دریاچه ارومیه با وجود خشکسالیهای درازمدت بود. و اما دور کردن خطر جنگ با حمایت قدرتهای بزرگ و شورای امنیت ملل متحد، کاری آنچنان بزرگ و ستودنی است که اگر دولتی همین یک کار را کرده باشد، کارستان کرده، چه رسد به آنکه باجی هم نداده باشد و از حقی کوتاه نیامده باشد، بلکه حق مسلمی را به تأیید جهانیان و از جمله بزرگترین مخالف این امر رسانده باشد. این چند مورد به قدری مهم است که میتوان گفت آنچه دولت روحانی بعد از آن انجام داد، از باب اضافهکاری بود. هرچند بسیاری از آنها در جای خود بسیار مهم بودهاند که فهرستوار به مواردی اشاره میشود:
ـ حذف مؤسسات متعدد مالی که ظاهراً بانک خصوصی بودند، اما کارشان ضربه به اقتصاد ملی بود و چه بسا بسیاری از دشمنیهای بعدی مخالفان قدرتمند داخلی به همین سبب بود.
ـ خودکفایی در گندم بهرغم تحریمها و فشار اقتصادی بیسابقه که اگر بدان دست نیافته بودیم، معلوم نیست در روزگار قطع ارتباطات بانکی به یمن نپیوستن به سازمان افایتیاف و رفتن در لیست سیاه، چه بر سر مردم میآمد!
ـ جلوگیری از بروز قحطی به سبب گسترش کرونا، آنگونه که در کشورهای توسعهیافته اروپایی نیز مشاهده شد.
ـ ایجاد و توسعه «شرکتهای دانشبنیان» که تحقق عملیِ میداندادن به جوانان و بروز استعدادهای درخشان و ایجاد مشاغل واقعی است.
ـ افتتاح طرح و پروژههای فراوان وزارت نیرو.
ـ افزایش ۵۰ درصدی به فضاهای ورزشی کشور.
ـ گسترش پهنای باند اینترنت که زمینه را برای تحصیل از راه دور و اشتغالات اینترنتی فراهم کرد، آن نیز با وجود مخالفتهای پیوسته.
ـ تلاش گسترده برای تأمین و تولید واکسن، ماسک، دستگاه اکسیژن، الکل و مواد شوینده از آغاز همهگیری کرونا که مشکلات عدیدهای حتی در پیشرفتهترین کشورها پدید آورد.
ـ تأسیس و تجهیز بیمارستانها با طرح «تحول سلامت» که اگر در دولت یازدهم صورت نمیگرفت، در ایام کرونایی با وضعیتی وحشتناک مواجه میشدیم.
ـ موفقیتهای چندباره در دادگاه بینالمللی لاهه آنهم در تقابل با آمریکا.
ـ بازتأسیس سازمان برنامه و بودجه و بازگرداندن سهمیه بازارهای نفتی ایران طی مدتی کوتاه.
ـ افزایش چشمگیر توان دفاعی کشور به گونهای که در این دولت بود که ایران توانست ضمن حمله مستقیم به پایگاه نظامی آمریکا، مخالفت دیپلماتیک هیچ کشور مهمی را نیز برنینگیزد (به یاد بیاوریم که رئیس شجاع قبلی چگونه در پی تهدید و تشر انگلیس، کت و شلوار به تن نظامیان دربند انگلیسی کرد و با آنها عکس یادگاری گرفت)!
ـ گسترش خطوط حمل و نقل ریلی که هم به نفع محیط زیست است و هم به سود طبقه متوسط.
ـ گسترش میادین نفت و گاز، خاصه در استحصال از میدانهای مشترک با کشورهای همسایه و خودکفایی در بنزین.
ـ گازرسانی ۹۵درصدی به روستاهای کشور.
ـ رایگان شدن آب و برق و گاز برای کممصرفها که معمولاً کمدرآمد نیز هستند.
ـ همسانسازی حقوق بازنشستگان که متاسفانه با اهمالهای صورت گرفته قبلی، عملاً در شمار مستضعفان درآمده بودند.
ـ افتتاح بیش از ۵۰ سد و چندین پالایشگاه و کارخانجات پتروشیمی.
ـ تأمین یارانه دردسرساز و بیهودهای که از قبل تحمیل شده بود.
ـ دادن وام یکمیلیون تومانی به تمام خانوادههای متقاضی در آغاز ابتلای کرونا.
همه اینها در زمانی انجام گرفت که اعتبار داخلی و خارجی ایران خدشهدار شده بود؛ ترکیب زیانبار اسرائیل، ارتجاع منطقه، تندروهای آمریکایی و تندروهای داخلی به بدترین شکل تا آخر این دولت دوام آورد؛ بهای جهانی نفت که قبلا بین ۸۰ تا ۱۲۰ و حتی ۱۳۰ دلار بود، به ۳۰ دلار تنزل کرد و نهایتاً به دلیل تحریمْ برای اولین بار از بودجه کشور حذف شد. بر اینها بیفزاییم که بهرغم خشکسالیهای درازمدت، سیلی که در خوزستان و لرستان آمد، به گفته کارشناسان به ترتیب در ۵۰۰ سال و ۲۰۰ سال گذشته بیسابقه بود. آمریکا یعنی بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان، تحریم فراگیر و جنگ تمامعیار اقتصادی راه انداخت که هدفش سرنگونی حکومت ایران در سه ماه بود و متاسفانه متحدانش نیز از او تبعیت کردند. کرونا مزید علت شد که به جز چین، برای همه کشورها کاهش رشد اقتصادی و افزایش بیکاری و حتی قحطی را به همراه آورد.
در این موقعیت، دین و آیین و جوانمردی و میهندوستی حکم میکرد همه به حمایت دولت برخیزند، البته نه در حدی که برای دولت قبلی زمین و زمان را از رسانههای ملی گرفته تا نمازهای جمعه به تریبون تبلیغاتی دولت تبدیل کنند، بلکه در همین اندازه که سنگاندازی نکنند و بنزین بر آتش نریزند و رسماً مردم را در وقایع سالهای ۹۶ و ۹۸ به شورش دعوت نکنند؛ اما واقعاً چه کردند؟ آیا بهراستی هیچ دولتی به اندازه دولت روحانی مستقیماً با آمریکا درگیر شد؟ آیا او نبود که به اصرار رؤسای دولت فرانسه و آلمان و انگلیس از ملاقات با ترامپ سر باز زد؟ (این را موافق طبع آنهایی که نمایش آمریکاستیزی میدهند، نوشتم)، در حالی که یادمان هست نامههای خفتباری که آقای «مهرورز» مینوشت و حتی اصرار میکرد که با هم قدم بزنیم و آنها با تحقیری آشکار به او محل نمیگذاشتند! یادمان هست که در آن دولت چگونه رسانه ملی از چند هفته مانده به عید نوروز، گزارش «تصویر در تصویر» مدام از رونق بازار و آمادگی مردم خوشبخت برای سفر پخش میکرد و در این دولت، از گرانی مرغ و تخم مرغ و ناتوانی دولت در مهار قاچاق داد سخن میداد، گویی نیروهای مرزبانی و مرزداری در اختیار دولت است.
باری، هر کس هر چه خواست، گفت و هیچ فکر نکرد نباید به جنگ دولتی رفت که در جنگ مستقیم با ابرقدرت جهانی است و او را با شعار نمیتوان رام و آرام کرد، بلکه تنها با وحدت و تدبیر و تداوم امید میتوان سر جایش نشاند. رحمت خداوند بر شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی که شکیبایی ورزید و در نهایت پرده از روی دشمنانش برداشت. آقای دکتر روحانی نیز همین مسیر را ادامه داده است و روزی تاریخ گواهی خواهد داد که «مظلومترین دولتمرد» توصیفی واقعی از اوست.
🔻روزنامه اعتماد
📍اولین دستور، احیای برجام
✍️عباس عبدی
اولین و شاید مهمترین موضوع در دستور کار دولت جدید، حتی از الان و پیش از ورود به پاستور، مساله برجام و گفتوگوی وین است. دولت جدید حداقل دو ماه طول میکشد که بهطور نسبی مستقر شود، ولی زیان حاصل از عدم توافق و نهایی کردن آن حتی در این دو ماه نیز بسیار جدی است چه رسد که کلا به تاخیر افتد. اکنون ۵ ماه است که بایدن وارد کاخ سفید شده است. انتظار میرفت که پیش از انتخابات توافق نهایی شود، ولی ظاهرا آقایان اصولگرایان آن را به سود انتخابات خود نمیدانستند و گمان میکردند که با نهایی شدن توافق نامزد آنان نتیجه را میبازد. نظرسنجی ایسپا نشان میدهد که اگر تحریمها پیش از انتخابات لغو میشد و به عبارتی گفتوگوهای وین به ثمر میرسید، حدود ۳۷ درصد افراد تحریمی در انتخابات شرکت میکردند که چیزی حدود افزایش ۲۰ درصدی در مشارکت میشد و حضور مردم در انتخابات را تا حد ۶۵ درصد بالا میبرد و البته من فکر میکنم نتیجه نهایی شاید تغییری نمیکرد و درصد آرای نفر اول کم میشد و البته دیگر بینیاز از شرمندگی ناشی از کاهش مشارکت بودند یا اقدامات نادرست برای افزایش مشارکت را انجام نمیدادند. در هر حال گذشت. ولی عوارض آن تاخیر در توافق این شده است که روند مذاکرات کند و آهسته شود و چه بسا امریکاییها ترجیح دهند که مذاکرات را با دولت بعد انجام دهند. زیان این وضع چیست؟
از زمان خروج ترامپ از کاخ سفید، ماجرای برجام در سطح جهان عوض شده است. ما همچنان همان تحریمها را تحمل میکنیم ولی توپ مخالفت با بازگشت به برجام در زمین ایران افتاده است. ادامه این مسیر نیز قابل تداوم نیست و چه بسا اجرای قانون مجلس، موجب بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل شود. وضعیت ایران میشود آش نخورده و دهان سوخته.
از یک سو فضای جهانی نسبت به مقصر اصلی این ماجرا تغییر کرد و از سوی دیگر همچنان از فروش نفت صادرات و واردات متعارف و دریافت پول آنها و نقل و انتقال ارز محروم هستیم. احتمالا دولت جدید هیچ تصور درستی از ماجرا ندارد که با این وضع مدیریت کشور غیرقابل تصور است. هیچ کدام از شعارهای داده شده را نه تنها نمیتوانند محقق کنند، بلکه عقبگرد هم خواهند کرد. به علاوه بالا بردن انتظارات از گفتوگوهای وین نیز پاشنه آشیل دولت جدید است. هر توافقی را باید به امضای مجلس برسانند، ولی مشکل از اینجا آغاز میشود که دولت ایالات متحده هیچ تضمینی برای خارج نشدن دوباره از برجام نه میدهد و نه میتواند بدهد. مگر با دستور مستقیم رییسجمهور آن که بعید است این کار را نیز انجام دهد. این وضعیت متناقض چگونه قابل حل است؟ گمان میکنم که در ۶ سال گذشته حداقل ده بار گفته یا نوشتهام که اجرای برجام با قدرت ایران تضمین میشود و نه با اتکا به متن توافق. از ابتدا باید به این مساله توجه میشد. برجام ذیل یک مساله منطقهای قابل توافق بود، اگر به نتیجه رسید، باید گامهای بعدی آن نیز برداشته میشد که توافقات برای ترتیبات منطقهای است. اگر این گام برداشته نشد، بهطور طبیعی تداوم برجام با اختلال مواجه میشد که شد. اگر ترامپ هم نیامده بود و خانم کلینتون انتخاب میشد، باز هم برجام سرنوشتی بهتر از اینکه هست، نداشت. دولت ایران نیز فاقد ابزارهای کافی برای اجرایی شدن برجام بدون توافقات منطقهای است. اکنون هم باید تصمیم گرفت. متاسفانه چشمانداز روشنی برای حل این موضوع دیده نمیشود. حکومت یکدست شده و این نکته مثبتی برای اتخاذ تصمیم است، ولی تصمیمی که این حکومت یکدست میخواهد یا میتواند بگیرد، عامل انشقاق آن خواهد شد. این تعارضی است که دولت آینده از ابتدا درگیر آن میشود.
🔻روزنامه شرق
📍اولویتها و دغدغههایی برای دولت رئیسی۱
✍️کیومرث اشتریان
جناب آقای رئیسی آغاز مسئولیت شما در مسند جدید است و همگان وظیفه دارند که با رویکردی خوشبینانه و از باب اتمام حجت، دستاوردهای کارشناسی لازم را عرضه بدارند. توصیه کارشناسی به این نیست که به جنابعالی بگوییم مسکن بسازید یا اشتغال برای جوانان ایجاد کنید یا به گرانی، بورس و... رسیدگی کنید. متأسفانه بسیاری از توصیهها کلی است و مناظرات انتخاباتی نیز بهجای تمرکز بر ماهیت برنامهها به مزایده اموال عمومی شبیه شده بود. پیشینیان شما هم چنین دغدغههایی داشتهاند. مهم برای یک برنامه آن است که به پروژههای مشخص و چگونگیها بپردازد. شماری از این پیشنهادها را برای سپردن به بوته نقد کارشناسی تقدیم میکنم.
یکم: سواحل مکران را دریابید. گوهر توسعه ایران است. شاید این اصلیترین وظیفه شما باشد. متأسفانه در مناظرههای انتخاباتی و در ادبیات توسعهای در ایران توجهی اندک به آن شده است. این منطقه ظرفیتهای عظیمی دارد که در سال ۱۳۸۹ رهبری نیز بر آن تأکید کردهاند. با گذشت بیش از ۱۰سال پیشرفت پروژههای آن کمتر از ۲۰ درصد است. ایران بیش از آنکه کشور نفتی باشد، یک کشور دریایی است. مسیر توسعه بسیاری از تمدنها و کشورها از تسلط بر دریاها گذشته است. نمیخواهم در اینجا به تفصیلِ این معنا بپردازم؛ فقط اشاره میکنم که ظرفیتهای آن از شیلات گرفته تا گردشگری، تجارت بینالمللی و صنایع متکثر دریایی دامنگستر است.
این منطقه ظرفیت پسکرانه مدنی و ایجاد حداقل یک شهر مدرن و بزرگ دریایی را دارد. توصیه شفاف این است که از ظرفیت قانونی ماده ۶۸ قانون احکام دائمی بهره بگیرید. همهچیز آماده است؛ از ظرفیت قانونی تا پروژههای عملیاتی آن مشخص است. کافی است به یکی از مدیران قدرتمند کشور اختیارات اصل ۱۲۷ قانون اساسی بدهید. برای توسعه بینالمللی سواحل مکران از شرکتهای کشورهای کوچکتر اروپایی مانند هلند بهره بگیرید. این شرکتها پیشینه تاریخی و شبکه بینالمللی دارند. بدون نگرانی و با اعتمادبهنفس و با نظارت کامل پروژههای بزرگ را به آنها بسپارید. استفاده از چین و روسیه میتواند مفید باشد ولی هشدار! که همه تخممرغهای ملیمان را در سبد آنها نگذاریم.
دوم. اختیارات اصل ۱۲۷ قانون اساسی برای شما بسیار مهم است. فرصت گرانبهایی است که به وسیله آن میتوانید نمایندگان ویژه برای امور مشخص تعیین کنید. به مدیرانتان قدرت کامل بدهید و اختیارات قانونی خود را تفویض کنید تا بتوانید از «تودرتویی نهادی» که دام دیوانسالاری است، رهایی یابید. دولت آقای احمدینژاد بهصورت وسیع و شاید افسارگسیختهای از آن استفاده کرد، دولت روحانی تقریبا همه اختیارات دادهشده را تعلیق کرد؛ نه آن و نه این. راه اعتدال این است که برای پروژههای اصلی کشور مانند توسعه سواحل مکران، دولت الکترونیک و نظام جامع مالیاتی از فرصت این اصل استفاده کنید. در هفته اولِ آغاز به کار، اختیارات کامل به چند مدیر قوی و شناختهشده کشور بدهید تا این پروژههای بزرگ را به سرانجام برسانند. نهادهای اداری کشور بهشدت در هم پیچیدهاند و عملا هیچ مدیری نمیتواند کارهای بزرگ را محقق کند. اختیارات اصل ۱۲۷ میتواند دست مدیران بزرگ را بگشاید. طرح نظام جامع مالیاتی از ضعف مزمن دانش فنی و عدم تمکین دستگاههای مختلف رنج میبرد. تمرکز بر این حوزه و اختیارات اصل ۱۲۷ قانون اساسی برای وزیر اقتصاد شرط اساسی برای تحقق این طرح مهم و حیاتی کشور است.
سوم. هزینههای رفاهی و یارانهای کشور بینظم و آشفته است. قریب ۲۰ سال است که از قانون ساختار رفاه و تأمین اجتماعی گذشته و هنوز بهصورت کامل اجرا نشده است. سعی کنید که پیچیدگیهای آن را دریابید و به اجرای آن بپردازید. میتوانید برای همگان یک حقوق بازنشستگی پایه و مساوی قرار دهید و هرکس که درآمد بیشتری دارد، به نسبت، مسئول افزایش حقوق بازنشستگی خویش باشد. محتملا راه دیگری نداریم. علاوه بر بانک مرکزی و بیمه مرکزی نیاز به تأسیس سازمانی مرکزی برای بازنشستگی داریم تا بتواند به صندوقها سامان بدهد.
چهارم. دولت نمیتواند آموزشوپرورش را اداره کند. شاید یک گزینه این باشد که از ظرفیت مدنی موجود در مدارس و آموزشگاههای غیردولتی استفاده شود. حداقل پنج و حداکثر ۱۰ شرکت بزرگ برای اداره مدارس راهاندازی کنید تا بهتدریج، تأکید میکنم بهتدریج مدارس را به آنها واگذار کنیم. از برونسپاری تودهای حتما باید حذر کرد و به همان پنج تا ۱۰ شرکت بسنده کنید. البته هزینههای آموزش برای مردم باید کماکان مجانی باشد. این مؤسسهها را بورسی کنید و سهام آن را به معلمان بدهید. آموزشوپرورش به اعمال استاندارد و نظارت بپردازد. این مجال جای تفصیل بیشتر نیست.
پنجم. از طریق یک لایحه، مدتزمان برنامههای پنجساله را به چهار سال کاهش دهید تا هر دولت مسئول برنامه خویش باشد. سیکل سیاسی (دوره چهارساله ریاستجمهوری) و سیکل سیاستی (دوره پنجساله برنامه) در هم آمیخته است و نظام اداره کشور را مختل کرده است. قانون برنامه را نیز به احکام قانون برنامه و در حداکثر ۲۰ ماده قانونی کاهش دهید. کاری که احمدینژاد و روحانی خواستند و به دلایل سیاسی و مخالفت مجلس نتوانستند. برنامه نیازی به تصویب مجلس ندارد. احکام برنامه است که نیاز به قانون دارد. وقت کشور را بیجهت به تطویل دیوانسالاری اختصاص دادهایم. اکنون که دولت و مجلس در یک راستا هستند، زمینه این خدمت به کشور فراهم آمده است.
ششم. نهادهای موازی درون دولتی را چارهاندیشی کنید. نمیتوان هم وزارت علوم داشت و هم معاونت علمی ریاستجمهوری. وزارت علوم را منحل کنید و وظایفش را به دانشگاهها بسپارید. اندک وظایف حاکمیتی باقیمانده را به معاونت علمی بسپارید. وظیفه اصلی وزارت کشور در معاونت سیاسی خلاصه میشود. هرچه شمار معاونتهای آن بیشتر شود، در ۳۱ استان کشور ضرب میشود و تعداد مقامات سیاسی و هزینههای مدیریتی گسترش مییابد. سازمان امور اجتماعی وزارت کشور زائد است و با «رودربایستی» تشکیل شده است. همه وظایف آن در وزارت رفاه است. بودجه هم همانجاست. در همین وزارت رفاه دو معاونت فرهنگی و اقتصادی زائد است. هکذا سایر وزارتخانهها. این تشکیلات اضافی به تولید مدیران بیکاره میانجامد و هزینههای بسیاری را بر دولت تحمیل میکند. در این زمینه از افراد باتجربه که پیش از این در سازمان اداری استخدامی و سازمان برنامهوبودجه بودهاند، مشورت بگیرید.
هفتم. سازمان فنیوحرفهای را ارتقا دهید؛ حتی در حد معاونت رئیسجمهور. اگر نه، حداقل آن را تبدیل به بازوی اجرائی شورای عالی فنیوحرفهای کشور کنید و آن شورا را بسیار جدی بگیرید. کشورها از طریق آموزشهای مهارتی، فنی و حرفهای بیشتر به توسعه رسیدهاند تا از طریق دانشگاهها. گسترش کارآموزی و مهارتهای توسعهای، فنیوحرفهای مهمترین رکن توسعه جامعه ماست. باوجود اهمیت این موضوع متأسفانه ما هنوز نتوانستهایم این موضوع را از حیث حکمرانی، فرهنگی، قانونگذاری و مقرراتی به سامان برسانیم. این مهارتها هم شامل مهارتهای توسعهای-اجتماعی است و هم شامل مهارتهای فنیوحرفهای. در رأس این مهارتهای توسعهای-اجتماعی میتوان به فنون راهاندازی شرکتهای بزرگ و تنظیمات نهادی-مدیریتی اشاره کرد. درمجموع جامعه ما جامعه غیرماهر یا کممهارتی است؛ باید به این مهم پرداخت که موتور اجتماعی توسعه است.
موضوعات مهم کشور البته به این موارد خلاصه نمیشود. انشاءالله بهتدریج موضوعات دیگری تقدیم خواهد شد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍برجام و تداوم سایه عوامل بازدارنده در احیا
✍️دکتر صلاحالدین هرسنی
بهرغم همه شواهد و نشانههایی که بابت شتاب گرفتن و در نتیجه گشایش نشستهای برجامی شنیده و مشاهده میشود، اما شاهد کاهش شتاب بر روند نشستهای وین و یا همان تداوم سایه عوامل بازدارنده در احیای برجام هستیم.
برجام و تداوم سایه
عوامل بازدارنده در احیا
در واقع، چراغهای سبزی که در پارهای از موارد بنا بر شرایط پیشبرنده در روندهای مذاکرات روشن میشوند، اما تحت شرایط و ماهیت تقاضاها به سرعت قرمز میشوند و پیغام و پسغامها، نرسیده پس گرفته میشوند. به این ترتیب سیر و توالی برخی از رویدادها سبب میشود که شتاب موجود بر نشستهای وین کاهش یابد.
در این ارتباط و با توجه به جدیدترین شواهد و نشانهها، قرار بود که واشنگتن ۱۰۰۴ تحریم دولت ترامپ و یا همان تحریمهای مغایر با برجام را در کنار تحریمهای مربوط به نهاد رهبری و شخصیتها بردارد. بنابراین و با توجه به این آمادگی واشنگتن، این انتظار به وجود آمد که تا رسیدن به توافق نهایی به منظور احیای برجام تا پایان دولت روحانی راهی نمانده و تیم مذاکرهکننده هستهای خواهد توانست مشکل با واشنگتن بر سر برجام را به اتمام رساند. حال با وجود اعلام آمادگی واشنگتن بابت رفع تحریمهای مربوط به نهاد رهبری و شخصیتها، فرانسه به عنوان یکی از شرکای اروپایی برجام اعلام کرده که واشنگتن باید رفتارهای منطقهای و برنامههای موشکی ایران را به بخش لاینفک نشستهای وین تبدیل و این برنامهها را با ایران مذاکره کند، چرا که چه اروپا و چه واشنگتن و متحدان، رفتارهای منطقهای ایران را به عنوان رفتارهای ثباتزدا و نفوذ بدخیم تعبیر کرده و این رفتارها را به همراه برنامههای موشکی بالستیکی، عامل اصلی اختلال در نظم ژئوپلیتیکی منطقه غرب آسیا دانسته و این دست از رفتارها و برنامهها را بالقوه خطری برای واشنگتن، اروپا و متحدان در منطقه به حساب میآورند. بنابراین و تحت نگرش و نگره مقامات اروپا به ویژه پاریس، اگر نشستهای وین نتواند منجر به جرح و تعدیل رفتارهای منطقهای ایران در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا شود، در آن صورت رفتارهای منطقهای و برنامههای موشکی ایران یک خطر بالقوه ابتدا برای متحدان منطقهای آنها مانند ریاض، تلآویو و ابوظبی و سپس تهدیدی برای اروپا خواهد بود، چرا که ایران در پرتو دکترینهای دفاعی خود به سطح بالایی از توان بازدارندگی رسیده و در صورت لزوم خواهد توانست از رهگذر موشکهای نقطهزن خود، اروپا را در تیررس حملات موشکی قرار دهد. این تقاضای پاریس در شرایطی تاکید میشود که ایران قویا اعلام کرده است مسائل منطقهای و موشکی قابل مذاکره نیست. البته تقاضای پاریس همسو با مواضع دو ضلع دیگر تروئیکای اروپایی برجام یعنی برلین و لندن نیز هست و مواضع آنها نیز با مواضع پاریس همسو است. به عبارت دیگر، لندن و برلین نیز موافقتی با رفتارهای منطقهای ایران در محیط پرآشوب غرب آسیا ندارند و از نظم برنامههای موشکی ایران سخت هراس دارند. البته تقاضای پاریس که یک عامل بازدارنده در بینتیجه ماندن مذاکرات وین است، فقط منحصر به جرح و تعدیل ایران در رفتارهای منطقهای و برنامههای موشکی نیست. در سطحی دیگر، پاریس دامنه تقاضاها را افزایش داده و در چند نوبت و قویا از واشنگتن خواسته و میخواهد که منافع متحدانی چون ریاض به ویژه تلآویو را نیز در نشستهای وین لحاظ کنند. حال و در شرایطی که ایران اجازه نمیدهد یک بازیکن عرصه شطرنج ایران با یک بازیکن اسراییلی در شطرنج مسابقه دهد، چگونه میتوان انتظار داشت که ایران بخواهد در نشستهای وین منافع تلآویو را در نظر بگیرد؟ قطعا شرط پاریس برای در نظر گرفتن منافع تلآویو از سوی تهران در نشستهای وین یک شرط محال است و فقط ایران به یک چیز رضایت میدهد و آن فقط امحا و نابودی کامل اسراییل است.
علاوه بر تقاضاهای پاریس بابت به زیر مذاکره رفتن برنامههای موشکی و رفتارهای منطقهای ایران، تلآویو نیز مجدد و البته تحت حفرهها و خلاءهای امنیتی عملیات خرابکارانهای را در دستور کار قرار داده است. آنگونه که برخی رسانهها نیز اعلام کردهاند، تلآویو در تازهترین عملیات خرابکارانه خود و مشخصا در دوم تیرماه، یک کارگاه ساخت سانتریفیوژ در حوالی کرج را دچار خسارتهای جدی کرده است. به نظر میرسد این دست از اقدامات خرابکارانه تلآیو به بخشی از راهبردهای مقامات تلآویو تبدیل شده است. در واقع هرگاه نشستهای وین شتاب میگیرد، تلآویو دست به اقدامات خرابکارانه میزند. هدف اصلی تلآویو در این عملیاتهای خرابکارانه، تعویق مذاکرات و بینتیجه کردن آن و در نتیجه امحای برجام است. در واقع این دست از اقدامات خرابکارانه را باید به مثابه دامی برای تهران دانست با این هدف که اسراییل بخواهد تهران را برای بازی در زمینی که اسراییل آن را مهندسی و طراحی کرده است، وادار کند. در شرایط حاضر نیز به نظر میرسد که این اقدامات خرابکارانه شدت بیشتری نیز بگیرد، چراکه دولتی که به جای نتانیاهو بر سرکار آمده به مراتب رادیکالتر و تندتر در قبال ایران است و دست کمی از نتانیاهو ندارد، ضمن آنکه دکترین (اختاپوس) را برای مقابله با ایران روی میز دارد. به واقع همزمانی اقدامات مخربانه تلآویو با شتاب در مذاکرات وین حامل این پیام است که دولت ایران قصد فریب واشنگتن و غرب را دارد و حضور آنها نه برای نتیجهدار شدن برجام بلکه بیشتر برای خریدن زمان و فرصت برای انجام نفوذهای بدخیم و در نتیجه مخاطرهسازی برای واشنگتن و متحدانش در منطقه غرب آسیا است.
جدای از مواضع پاریس و اقدامات خرابکارانه تلآویو، مساله دیگری که به مثابه یک عامل بازدارنده در احیای برجام عمل میکند، تغییر مواضع و تغییر در ادبیات برخی مقامات کلیدی در واشنگتن و تهران است. در این ارتباط و اگر چه ادبیات دولت بایدن و اعضای کابینه او پوششی از انعطاف به خود گرفته و دایره لغات نرمتری جایگزین ادبیات سرسختانه دونالد ترامپ شده است، اما آنتونی بلینکن در جدیدترین مواضع خود سریعا اعلام کرد که خروج واشنگتن از این مذاکرات منتفی نیست، چرا که بلینکن میان تداوم مذاکرات در نشستهای وین با گسترش برنامه اتمی ارتباط معناداری میبیند و سخت معتقد است که اگر ایران به گسترش برنامه اتمی خود یعنی ارتقای سطح بالای سانتریفیوژهای پیشرفته ادامه دهد، به زودی این برنامه به نقطهای میرسد که امکان کنترل و مهار آن غیرممکن و به صورت عملی بازگشت به توافق هستهای بسیار دشوار و سخت میشود.
در ایران نیز دولت نوپایی که قرار است به صدارت رییسی سکاندار هدایت پاستور شود، در اولین نشست رسانهای خود قویا اعلام کرد که سیاست خارجه دولتش از برجام شروع نمیشود و به برجام نیز محدود نخواهد شد و راهبردها برای مقابله با سیاستهای کارافزایانه و ایران آزاری، باید در سیاست میدان مشخص شوند، نه در حوزه دیپلماسی. ضمن آنکه شرط مذاکره با واشنگتن برای دولتی چون رییسی ابتدا لغو تمام تحریمها و سپس راستیآزمایی آنهاست و بعید است که واشنگتن بخواهد به چنین خواستههای تهران در نشستهای وین و یا نشستهای محتمل دیگر تن دهد.
اما کلیدیترین عاملی که میتواند موجب تاخر در نتایج وین حول برجام شود، انقضای توافقنامه میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر سر پروتکل الحاقی است که به زودی پایان مییابد. حال اگر این توافق بدون چشماندازی برای گشایشهای برجامی منقضی شود، به منزله امحای برجام و آخرین میخ بر تابوت آن خواهد بود. تردیدی نیست که اگر این توافق بدون چشماندازی برای گشایشهای برجامی باشد، احتمال اجماع گسترده علیه ایران و کلید خوردن مکانیسم احیای تحریمهای ایران در شورای امنیت زیاد و شرایط، پرتنشتر از گذشته میشود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍تهدیدها و فرصتها
✍️حسین جوشقانی
استمرار سیاستهای غلط اقتصادی در بهرهمندی ناعادلانه و گسترده از منابع کشور، همزمان با مداخلات غلط دولتها در اقتصاد طی دهههای گذشته، در کنار شدیدترین تحریمهای ظالمانه باعث وضعیت بحرانی در اقتصاد کشور شده است.
یکم- استمرار سیاستهای غلط اقتصادی در بهرهمندی ناعادلانه، بیضابطه و گسترده از منابع کشور بیش از ظرفیت تولید، همزمان با مداخلات غلط دولتها در اقتصاد و کسبوکار مردم طی ۶۰ سال گذشته، در کنار شدیدترین تحریمهای ظالمانه کشورهای زورگو به رهبری آمریکا و البته شیوع ویروس منحوس کرونا طی یکی، دو سال گذشته، اقتصاد کشور را در بحرانیترین شرایط از ابتدای ثبت آمار ملی در کشور یعنی سال ۱۳۳۸ قرار داده است. متاسفانه دولت منتخب، کشور را در سختترین شرایط تحویل خواهد گرفت.
دوم- چند روز گذشته، معاون وزیر نیرو اعلام کرد در سالجاری کمترین میزان بارش را طی ۵۲ سال گذشته داشتهایم. بهنظر میرسد تغییرات اقلیمی جدی است و طی سالهای آتی اثرات بیشتری بر اقتصاد و معیشت کشور خواهد گذاشت. اندیشیدن برای چاره و مقاومسازی برای مقابله با این تغییرات نیاز مهم امروز کشور است.
سوم- اقتصاد بیمار و نحیف کشور نیاز به اصلاحات ساختاری و علاج ریشهای دردهای مزمن خود دارد. امروز نیاز کشور به اجرای اصلاحات ساختاری بر هر کارشناس و هر فرد دلسوزی عیان است. با توجه به رشد نقدینگی ۴۰ درصدی سال گذشته و کسری بودجه بسیار زیاد دولت در سال ۱۴۰۰، بهنظر میرسد اقتصاد ایران دو راه بیشتر پیش روی خود ندارد. یا اقتصاد به سمت ونزوئلایی شدن و تورمهای بالای ۶۰ درصد خواهد رفت، یا اینکه مسیر اصلاحات اساسی و ساختاری را در پیش خواهد گرفت که زمینه استفاده کارآمد از ظرفیتهای تولید را فراهم خواهد ساخت. متاسفانه راه سوم دیگری به ذهن خطور نمیکند. این شرایط خاص و متفاوت، همه دلسوزان کشور را مجاب میکند که فارغ از نگاهها و علایق مختلف سیاسی تمام توان کارشناسی خود را در اختیار دولت منتخب قرار دهند.
چهارم- همواره اجرای اصلاحات ساختاری نیازمند همراهی نخبگان و تودههای جامعه بوده است. تجربه کشورهای مختلف در انجام اصلاحات ساختاری از چین و سنگاپور گرفته تا ترکیه و برزیل و از ابتدای قرن ۲۰ تا به امروز ثابت میکند که شرط لازم برای بهثمر نشستن هرگونه تغییرات ساختاری، وجود سرمایه اجتماعی و همراهی مردم و نخبگان کشور است. فارغ از درصد رای دولت منتخب از واجدین شرایط رای، ضروری است که دولت منتخب خود را برگزیده همه اقشار جامعه بداند و از ظرفیت همه کارشناسان حداکثر بهره را ببرد. روندی که خوشبختانه بعد از اعلام نتایج انتخابات از سمت جناب آقای رئیسی مشاهده شده است.
پنجم- بدون شک یکی از عوامل کاهش سرمایه اجتماعی، بروز فسادهای گسترده و برنامهریزی شده طی سالهای گذشته است. درحالیکه بهطور عادی قوه قضائیه مسوول مبارزه با فساد است، رئیسجمهور منتخب به درستی ریشه فساد را در دولت شناسایی کردند و با این شعار قوه قضائیه را برای تصدی قوه مجریه ترک خواهند کرد. چراکه مداخلات قیمتی دولتها، دخالت دولت در تولید، تصدیگری و توزیع کالا و خدمات و سایر مداخلات غلط دولتها اصلیترین عامل بروز فرصت برای رانتجویی و فساد شده است. اگر دولتها چنین مداخلاتی انجام نمیدادند، اصلا انگیزه انجام چنین جرائم سازمانیافتهای شکل نمیگرفت. اگر دولتها شفافیت را در دستور کار خود قرار میدادند، امکان پنهان کردن چنین فسادهای گستردهای از بین میرفت. بنابراین دولت منتخب، فرصت استثنایی در مبارزه با ریشههای بروز فساد خواهد داشت.
ششم- متاسفانه کسانی که نقش مار میکشند و با بیاخلاقی و دروغِ آشکار سعی در تخریب کارشناسان و دلسوزان واقعی کشور دارند، این روزها در پی نزدیک شدن به دولت منتخب هستند. ضمن احترام به همه سلیقهها و نظرات، عاجزانه و برادرانه از رئیسجمهور محترم خواهش میکنم این فرصت بیبدیل در انجام اصلاحات ساختاری را با صحبتهای به ظاهر زیبای کسانی که هیچ تجربهای در مدیریت و کشورداری ندارند یا هیچ اندوخته علمی قابل استنادی ندارند، از دست ندهند. متاسفانه گسترش بیضابطه و کمکیفیت آموزش عالی، شرایطی را فراهم کرده است که با قشر به ظاهر تحصیلکرده و استادان دانشگاهی مواجه هستیم که سادهترین اصول رشته خود را هم فرا نگرفتهاند و ادعای استادی و تخصص کرده و برای همه مشکلات کشور نسخههای شفابخشی میپیچند که اگرچه برای متخصصان امر بیشتر مایه مزاح است، ممکن است برای افراد فاقد تخصص مربوطه، راهحلهای بسیار شگفتانگیز و خلاقانهای هم بهنظر برسند.
در این شرایط تشخیص افراد دانشمند از کسانی که تظاهر به دانش میکنند بسیار دشوار و البته ضرورتی غیرقابل انکار میشود.
هفتم- پس در شرایط بحرانی ناشی از ۱) سیاستهای غلط گذشته، ۲) تحریمهای ناجوانمردانه، ۳) بحرانهای زیستمحیطی و خشکسالی، ۴) شیوع کرونا، ۵) گسترش فسادهای سازمانیافته و کاهش سرمایه اجتماعی ۶) تکثیر خود استاد-پندارانِ کمبهره از دانش و تجربه دنیا، به دولت محترم آتی پیشنهاد میشود فارغ از هیاهو و جنجالهای ایام انتخابات و فارغ از گرایشات سیاسی، از تمام تجربه و تخصص موجود در کشور برای رفع چالشها و بحرانهای خودساخته برآید. تشکیل دولت وحدت ملی میتواند یک راه سریع برای ایجاد اطمینان در داخل و خارج باشد که برخلاف تبلیغات وسیع رسانههای بیگانه و معاند، دولت منتخب دولت شایستهسالاری و دولت همه مردم است. چنین تصمیمی راه را برای اتخاذ تصمیمات سخت و مهم هموار خواهد ساخت و دولت را برای محقق کردن شعارهای عدالت، شفافیت و مبارزه با ریشههای فساد کمک خواهد کرد. شرایط پیشروی این دولت فرصت بیبدیلی برای ترمیم زخمهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور قرار داده است که به اعتقاد نگارنده، اگر چه درمان آنها بسیار سخت و پیچیده خواهد بود، ولی به یقین غیرممکن نیست و ما به فضل الهی و با درایت بزرگانمان خواهیم توانست. آنچه غیرممکن است این است که بخواهیم چشم را بر تمام دستاوردهای علمی و تجارب دنیا ببندیم و در عین حال کشور را از این شرایط بسیار نابسامان، به سلامتی عبور دهیم.
مطالب مرتبط