🔻روزنامه ایران
📍سیستان و بلوچستان توسعه ناموزون و رنج‌هایش
✍️سعید معدنی

سؤالی که مطرح می‌شود این است که چرا برخی در مناطق محروم و مرزنشین از زدن واکسن خودداری می‌کنند یا به رعایت پروتکل‌‌‌های بهداشتی چندان روی خوش نشان نمی‌دهند؟ مرکزگرا بودن در کشور ما دلیل بسیاری از مشکلات امروز مردمانی مثل ساکنان سیستان و بلوچستان است. در حقیقت مرکزگرایی در شرایط عادی موجب به فراموشی سپردن مناطق محروم طی دهه‌ها می‌شود و فرهنگ عمومی جامعه یکسان یا نزدیک به هم رشد نمی‌کند. در چنین شرایطی تعدادی از شهرهای مرکزی و بخصوص پایتخت و مراکز استان‌ها رو به پیشرفت خواهند بود و سایر مناطق محروم روستایی و شهرهای کوچک از رشد اجتماعی و فرهنگ عمومی عقب می‌مانند بخصوص اگر این مناطق محروم نزدیک به مرزها باشند. البته یادمان باشد تقریباً در بسیاری از کشورها و حتی کشورهای صنعتی شهرها و مناطق مرز نشین عقب مانده‌تر از شهرها و مناطق مرکزی هستند. وقتی بین مرکز و پیرامون فاصله زیاد می‌شود در حالت عادی شاید صدای محرومان را کسی نشنود، ولی هنگامی که جامعه با بحران مواجه می‌شود آنگاه شکاف میان مناطق محروم و شهرهای مرکزی و پایتخت بیشتر خودنمایی می‌کند. متأسفانه ما در یک قرن اخیر دائماً روی پایتخت و در نهایت روی مراکز استان‌ها سرمایه‌گذاری کرده‌ایم و کمتر به مناطق محروم پرداخته‌ایم. به‌عبارتی می‌توان گفت مناطق محروم بویژه سیستان و بلوچستان همزمان با پایتخت و سایر استان‌ها رشد نکرده‌اند. به همین خاطر جدای از مبحث اقتصاد، در بحث فرهنگ نیز در مناطق مختلف کشور ناموزونی حاکم است واین ناموزونی و فقر باعث شده مردم ساکن در مناطق محروم به مرکز نشینان کمتر اعتماد کنند و در بزنگاه‌های بحرانی مثل بیماری واگیر اخیر به شهرنشینان اعتماد نکنند و وقتی که به رعایت کامل پروتکل‌ها یا زدن واکسن دعوت می‌شوند از این امر خودداری کنند. در مورد سیستان و بلوچستان باید بگویم که این استان محروم‌ترین منطقه ایران است در حالی که تاریخ دیرینه آن نشان می‌دهد در همه ادوار تاریخ چند هزار ساله یکی از مهدهای تمدنی ایران‌ زمین بوده است. اما با این تاریخ پر افتخار متأسفانه در سیستان و بلوچستان افرادی هستند که هنوز شناسنامه ندارند! درحالی که قریب به صد سال است که ایرانیان سجل و شناسنامه دار شده‌اند. خیلی‌ها از امکانات اولیه و لازم برای زندگی حد‌اقلی مانند بهداشت عمومی و آب آشامیدنی سالم محروم هستند. از این افراد چه انتظاری می‌توان داشت آیا آنها می‌توانند در هنگام مواجهه با بحران مانند افراد یک شهر پیشرفته رفتار کنند؟ درحالی که اعتمادی به مرکز نشینان و توصیه‌های ولو علمی و بهداشتی آنها ندارند. جامعه‌شناسان و کسانی که در حوزه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند در نیم قرن اخیر همیشه به مسئولان توصیه کرده‌اند که این مناطق را دریابید و به روستاها و شهرهای مرزی و محروم توجه ویژه داشته باشند.یادمان باشد توسعه نیافتگی سیستان و بلوچستان به چند دهه اخیر برنمی‌گردد بلکه پدیده مزمن تاریخی در چند قرن اخیر است. مردمان آن سرزمین به‌دلیل دور افتادگی و محرومیت چندان در امور سیاسی و اجتماعی ورود نداشته‌اند لذا در زمان بحران خانمان سوز و انسان کش پاندومی با شک و تردید به مرکزنشینان و توصیه‌ها و واکسن‌هایشان نگاه می‌کنند.‌


🔻روزنامه کیهان
📍جریان تحریف مشغول کار است!
✍️کمال احمدی

جریانی در کشور گویا عادت کرده علت بروز هر مشکل و رخدادی را به خارج نسبت دهد و با ادبیات «نمی‌شود و نمی‌توانیم» ضعف خودش را به عموم ملت تعمیم داده و بگوید نمی‌توانیم در برابر زورگویی ابرقدرت‌ها بایستیم مثلا اگر مردم به جهت سوءمدیریت مدیران همین جریان با گرانی‌های ۷۰۰ درصدی مسکن و اجاره‌خانه و... رو‌به‌رو می‌شوند فورا جریان واداده به لطایف‌الحیلی تئوری‌بافی می‌کند که نتیجه ایستادگی همین است با شعار دادن نمی‌توان مشکلات را حل کرد! اگر به‌دلیل سیاست خسارت‌بار برجامی همین جریان، کشور با تنگناهای اقتصادی نظیر کاهش ۸ برابری ارزش پول ملی، افت شدید صادرات حتی به همسایگان قدیمی‌، تعطیلی کارخانه‌ها و برندهای مشهور ایرانی در صنایع مختلف و گرانی‌های بی‌سابقه در ۶۰ سال اخیر مواجه می‌شود بلافاصله جریان تحریف نتیجه می‌گیرد اینها از عواقب تن ندادن به خواسته‌های بیشتر آمریکاست! اگر کشور به‌دلیل بی‌انضباطی مالی و عدم اصلاح ساختار بودجه و هزینه‌تراشی‌های نجومی بر اساس درآمدهای رویایی نفتی با کسری‌های چندصد هزار میلیارد تومانی دست به ‌گریبان است سران جریان مذکور به طرفهًْ‌العینی مقصر همه این وقایع تلخ را به تحریم‌ها ربط می‌دهند که معنای دیگرش همان مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های بی‌حد و حصر آمریکاست! اگر به‌دلیل کوتاهی عوامل همین جریان نیروگاه‌ها توسعه نمی‌یابد و برق قطع می‌شود و کشور در تابستان و زمستان با مشکل خاموشی مواجه می‌شود بلافاصله جریان تحریف دست به کار می‌شود و مقصر را همان تحریم خارجی معرفی می‌کند و نتیجه می‌گیرد اگر می‌خواهید خاموشی نداشته باشید همین هفته درباره تحریم که اصلش دست ماست تصمیم بگیرید تا مشکل حل شود!
آقای روحانی روز گذشته در جلسه هیئت دولت ریشه مشکل کمبود برق را عدم سرمایه‌گذاری دانست و گفت: «بدون سرمایه و با دست خالی نمی‌شود کاری انجام داد... چرا نمی‌توانیم سرمایه را به بازار ایران بیاوریم و مستقر کنیم... چون تحریم هستیم و FATF را نهایی نکرده‌ایم... به‌نظر من FATF دست خودمان است و می‌توانیم فردا آن را حل کنیم و روابط‌مان با بانک‌ها تغییر کند، به‌نظر من در جنگ اقتصادی پیروز شدیم ولی تحریم باقی مانده و هرچند یک بخشش دست دیگران است ولی اصل ما هستیم و می‌توانیم همین هفته تصمیم بگیریم و تمام کنیم و می‌تواند ماه‌ها ادامه یابد».
این ادعاها در حالی است که اولا تجربه چهار دهه اخیر کشور به وضوح نشان داده هر پیشرفت و توسعه‌ای منوط به سرمایه‌گذاری خارجی نیست و اتفاقا بسیاری از توفیقات ما در حوزه‌های مختلف با پول داخلی انجام گرفته از پیروزی در هشت سال دفاع مقدس گرفته تا سازندگی‌های پس از جنگ تحمیلی همچون توسعه ریلی و جاده‌ای، پالایشگاه‌سازی‌ها، کشف و استخراج معادن، توسعه فناوری‌های نوین، ساخت میلیون‌ها واحد مسکونی در قالب مسکن مهر و... همه اینها با پول مردم همین مرز و بوم انجام گرفته و اتفاقا اهالی این دیار بهره چندانی از سرمایه بیگانه نصیب‌شان نشده است همین برجام که آقای روحانی باز هم دیروز مدعی شد هزاران میلیارد تومان آورده برای ایران داشته طبق اعتراف مسئولان اقتصادی و سیاسی همین دولت عایدی مالی برای کشور نداشته است. برای اثبات این سخن کافی است علاوه بر مرور گفته معروف آقای سیف رئیس کل اسبق بانک مرکزی دولت روحانی که اذعان کرد «دستاورد برجام تقریبا هیچ بوده است» به اظهارات روزهای اخیر آقای تخت‌روانچی نماینده دائم ایران در سازمان ملل‌ اشاره کنیم که در نشست شورای امنیت تأکید کرد «ایران هزینه هنگفتی برای برجام کرد اما بهره‌ای از آن نبرد».
ثانیا در همین موضوع توسعه نیروگاهی نیز بخش خصوصی داخلی(سندیکای تولیدکنندگان برق) بارها اعلام کرده آماده سرمایه‌گذاری است اما به شرطی که دولت تحریم‌های داخلی را برطرف کند. نکته عجیب دیگر اینکه در همین دولت دوازدهم نه تنها مشوق‌هایی برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در توسعه نیروگاه‌ها در نظر گرفته نشد بلکه جناب اردکانیان وزیر نیرو در همان ماه‌های نخست آغاز به‌ کارش صراحتا با ساخت نیروگاه مخالفت کرد و در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس در بهمن سال ۹۶ صراحتا تأکید کرد برای جوابگویی به ۲۰۰ ساعت مصرف زیر بار فشار برای نیروگاه‌سازی نمی‌روم!
ثالثا اگر آقای روحانی مدعی است در تامین سرمایه خارجی مشکل وجود دارد (که البته در این‌باره هم حرف و حدیث‌هایی وجود دارد که در جای خودش می‌توان درخصوص آن بحث کرد) چرا از ظرفیت بالای بورس در تامین مالی پروژه‌های عمرانی و نیروگاهی استفاده صحیح نشد؟ چرا دولت با رفتار نسنجیده و کاسبکارانه سال گذشته‌اش در بورس ضربه سختی به اعتماد عمومی وارد کرد؟ چرا به صدها هزار میلیارد تومان سرمایه‌های خرد مردم کوچه و بازار که به هزاران امید و آرزو روانه بازار سهام شده بود فقط نگاه ابزاری کرد و پس از برطرف کردن کسری بودجه‌اش آنان را رها کرد؟ آیا اگر دولت به جای این اقدام سودجویانه به فکر تعامل دوسویه با سرمایه‌های مردم به دور از هرگونه هیجان‌سازی‌های کاذب - نظیر اینکه مردم همه‌چیز را به بورس بسپارند- بود نمی‌توانست بخش مهمی ‌از نقدینگی ۳۷۰۰ هزار میلیارد تومانی جامعه را به بخش تولید هدایت کند؟ وزیر اقتصاد آقای روحانی در خردادماه سال جاری اذعان کرد که اقتصاد کشور سال گذشته بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان از بورس تامین مالی کرد. آیا نمی‌شد با مدیریت صحیح این روند تامین مالی ادامه پیدا می‌کرد؟
رابعا، آقای روحانی در حالی آدرس پول نداشتن برای مقابله با خاموشی‌ها را به تحریم‌های خارجی نسبت می‌دهد که رئیس سازمان مالیاتی‌ ایشان دیروز طی مراسمی ‌از ناتوانی در اخذ ۳۵۰ هزار میلیارد تومان معوقه مالیاتی خبر داد. وی البته توضیح چندانی درباره علت این ناتوانی نداد اما انتقادات رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس درباره تعلل عجیب دولت در اجرای قانون پایانه‌های فروشگاهی تا حدی پشت‌پرده آن ناتوانی را برملا ساخت. آقای پورابراهیمی‌ گفت: «وزیر اقتصاد در مورد اجرای قانون پایانه‌های فروشگاهی گفته است که تا پایان سال انجام می‌شود؛ معلوم نیست مراد کدام سال است سال شمسی یا میلادی؟ از بس وزیر اقتصاد در کمیسیون اقتصادی مجلس وعده و زمان داد و اجرا نکرد، مجبورم اینجا اعلام کنم و از رئیس سازمان مالیاتی زمان اجرا را بخواهم.»
اظهارات فوق نشان می‌دهد پول در داخل به قدر کافی هست منتهی ظاهرا اراده‌ای نیست تا از پول‌ها برای احیای اقتصاد کشور استفاده شود.
خامسا آقای روحانی باز هم رفع مشکل اقتصادی کشور را به FATF ربط داده‌اند در حالی که پیش از این آقای ظریف تأکید کردند «نه بنده و نه آقای رئیس‌جمهور نمی‌توانیم تضمین بدهیم با پیوستن به کنوانسیون پالرمو (از لوایح مرتبط با FATF) مشکلات حل خواهد شد»! علاوه بر این تاکنون ۳۹ بند از ۴۱ بند تعهد FATF در داخل کشور اجرا شده اما نه تنها مشکل اقتصادی حل نشده بلکه محدودیت‌های فراوانی برای مردم حتی در جابه‌جایی‌های عادی روزانه پول در بانک‌های داخلی ایجاد شده است! مثلا اگر شما همین امروز تصمیم بگیرید مبلغی در حد ۱۰ میلیون تومان را از یک بانک به بانک دیگری در داخل کشور به شیوه ساتنا جابه‌جا نمایید بلافاصله متصدی بانک فرمی ‌را در مقابل شما قرار می‌دهد که از شما می‌پرسد این پول را برای چه منظوری و برای چه کسی یا چه جایی می‌خواهید بفرستید؟! با این وصف باید از آقای روحانی پرسید آیا بانک‌ها این اقدامات را خودسرانه و بدون دلیل انجام می‌دهند و یا اینکه اینها ناشی از همان تعهدات مخفیانه دولت به FATF است؟ پس چرا با انجام این اقدامات مشکلات مردم بیشتر شد؟
واقعیت این است که ما اگر حتی تمام بندهای FATF را هم بپذیریم طبق اعتراف آقای ظریف باز هم تضمینی برای حل مشکلات اقتصادی نخواهد بود زیرا تحریم‌های آمریکا طبق تصریح مسئولان کاخ سفید از جمله بایدن و بلینکن از جنس تحریم‌های ثانویه و قرمز است و هرگز برداشته نخواهد شد. بنابراین شایسته است مسئولان دولت دوازدهم در روزهای پایانی عمر حکمرانی‌شان به جای تحریف واقعیت‌ها، برای یک‌بار هم که شده صادقانه با مردم سخن بگویند تا بلکه خاطره‌ای خوش از آنها در افکار عمومی باقی بماند.


🔻روزنامه اطلاعات
📍مهمترین انتخاب رئیسی
✍️کامران نرجه

این روزها با نزدیک شدن به زمان تحلیف حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی برای تصدی ریاست قوه مجریه، بازار گمانه زنی انتخاب اعضای کابینه سیزدهم در برخی رسانه ها و به ویژه فضای مجازی داغ شده است.
جناح های سیاسی و به ویژه افراد بی نصیب از قدرت تلاش می کنند با انتشار انواع لیست گمانه زنی، خود یا گزینه مورد نظر خود را به هر قیمت در ترکیب کابینه آینده جای دهند و این آش به حدی شور شده که گاهی برای یک گزینه، چندین سِمَت مختلف و بی ربط پیشنهاد می شود. مثلاً دیده شده که گزینه پیشنهادی برای وزارت نفت را در وزارت بهداشت یا وزارت ورزش هم معرفی کرده اند تا اگر در سِمَت نخست انتخاب نشد، حداقل از پُست بعدی محروم نماند!

اینکه چنین لیست هایی توسط چه کسانی و با چه اهدافی منتشر می شود، مهم نیست. زیرا تصمیم گیرنده نهایی در مورد ترکیب کابینه دولت سیزدهم، رئیس جمهوری منتخبی است که قول داده دولتی مردمی و فساد ستیز تشکیل دهد. از طرف دیگر کابینه آقای رئیسی در تمکین از توصیه های فرماندهی کل قوا باید دولتی جوان، خوش فکر و جهادی باشد؛ بنابر این تکلیف گزینه هایی که با این شاخص ها مطابقت ندارند، از پیش مشخص است. اما نکته مهمی که باید در انتخاب اعضای کابینه سیزدهم مورد توجه قرار گیرد، اولویت دهی به پُست های کلیدی و گزینش کارآمدترین فرد برای اداره آن سِمَت است.

بسیاری از کارشناسان بر این باورند که کلیدی ترین سازمان در دولت آینده که باید گره از تحریم ها و مشکلات روابط بین المللی ایران باز کند، وزارت امورخارجه است. با این وجود ساماندهی مشکلات داخلی و بهبود معیشت مردم هم کمتر از چالش ارتباطات بین المللی نیست.

دولت جدید مسئولیت دستگاه های اجرایی را در شرایطی تحویل می گیرد که شیوع موج پنجم ویروس کرونا تمامی اهداف برنامه ریزی شده توسعه اقتصادی و اجتماعی دو سال گذشته را ناکام کرده و تغییرات نامناسب اقلیمی باعث شده پایداری منابع انرژی آب و برق کشور به خطر بیفتد.

از طرف دیگر تورم سنگین اقتصادی، رکود صنایع داخلی، ناکارآمدی سیستم بانکی، بیکاری نسل جوان، فضای غیررقابتی تولید ملی، بحران صندوق های بازنشستگی، پایین بودن نرخ بهره وری، بروکراسی دستگاه های اداری، پیچیدگی قوانین حوزه کسب و کار و ده ها چالش دیگر دستیابی به اهداف برنامه توسعه ششم و سند چشم?انداز ۲۰ ساله توسعه را به بن بست کشیده و عملاً کشور با افقی مبهم و در شرایط روزمرگی اداره می شود.

به این مجموعه مشکلات باید کسری شدید منابع بودجه ۱۴۰۰ را افزود که موفقیت دولت را برای اجرای طرح های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بهداشتی تا پایان امسال با تردید جدی روبرو کرده است.

بنابر این دولت سیزدهم بیش از هر چیز به یک نقشه راه و برنامه جدید نیاز دارد تا نظام مدیریتی کشور را از بن بست فعلی خارج کند و منابع محدود اعتباری را به درستی و عدالت میان مهمترین وظایف اجرایی خود تقسیم کند.

این رویکرد مستلزم انتخاب فردی آگاه و توانمند برای مدیریت سازمان برنامه و بودجه است تا نه تنها در نیمه دوم سال ۱۴۰۰، بلکه در ادامه دوره تصدی دولت سیزدهم بنیه مالی لازم را برای اداره کشور به حد کفایت و در اسرع وقت به دستگاه های دولتی تزریق کند. مضاف بر این، رئیس بعدی سازمان برنامه و بودجه باید به سرعت برنامه پنجساله هفتم توسعه اقتصادی و اجتماعی را تدوین کرده و مسیر حرکت کشور در سال های آینده را مشخص کند.

چنین فردی برای رئیس جمهوری منتخب و دولت جدید یک شاه کلید رفع مشکلات محسوب می شود و به همین علت نباید بدون تحقیق و صرفاً به سفارش احزاب سهمیه خواه گزینش شود. اتفاقاً آقای رئیسی باید روی این سِمَت بیش از هر پست دیگری وسواس به خرج داده و قاطعانه در برابر گزینه های تحمیلی از سوی گروه?های فشار مقاومت کند.

سازمان برنامه و بودجه در دولت آینده به فردی جوان، حسابگر، برنامه ریز و آشنا به کاستی های اسناد بالادستی نیاز دارد تا ضمن بازنگری در برنامه های قبلی، مقدمات بهبود چشم انداز توسعه کشور را فراهم کند.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌اثر قطعی برق کارخانجات در تولید و گرانی
✍️سید رضا شهرستانی

وزارت نیرو دو روز قبل اعلام کرد که در پی خاموشی‌های اخیر وزارت نیرو با استناد به مصوبه شورای عالی امنیت ملی، به شرکت‌های برق منطقه‌ای و شرکت‌های توزیع نیروی برق ماموریت داده تا فعالیت برق مشترکان فولادی و سیمانی را متوقف کنند اما باید گفت این اقدام وزارت نیرو کاهش ۹۰ درصدی تولیدات را در پی دارد که در نتیجه قیمت محصولات را نیز افزایش خواهد داد و محصولات فولادی کمتر تولید می‌شوند. البته این کاهش تولید را برای بخش خصوصی بین دو تا سه هفته اعلام کرده‌اند و این موضوع برای بخش خصولتی این‌گونه نخواهد بود اما موضوع عجیب‌تر این است که چرا در شب هم نباید تولیدی صورت گیرد این در حالی است که ما بیشترین گرما و استفاده از سیستم‌های برودتی را در روز داریم اما در شب که اغلب مردم خواب هستند و کمتر از برق استفاده می‌شود چرا این محدودیت تولید از شب تا صبح را هم برای تولیدکنندگان اعمال کرده‌اند؟ موضوع دیگر این است که چرا چنین تبعیضی بین بخش خصوصی و خصولتی‌ها قائل شده‌اند؟ زیرا گفته شده که بخش خصوصی ۹۰ درصد کاهش تولید بدهند اما در بخش خصولتی بین ۱۶ تا ۷۰ درصد کاهش تولید عنوان شده و این موضوع تنها باعث ناامیدی بخش خصوصی می‌شود چرا که بخش خصولتی دارای زنجیره تکمیل قوی‌تری است و این موضوع باعث می‌شود تا بین خصولتی‌ها هم بازار بدون رقابت ایجاد شود و قیمت‌های افزایشی هم بین‌شان دیده شود. ضمن اینکه از یک ماه گذشته که قطعی برق خانگی بود...

در کارخانجات هم بین حداقل ۸ تا ۱۴ ساعت برق قطع می‌شد یعنی چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد کاهش برق را در این مدت تجربه کردیم و واحدها با ظرفیت خیلی پایینی در روز کار می‌کردند که باعث کاهش ۳۰ درصدی تولیدات در یک ماه اخیر شد اما الان که این رقم ۹۰ درصد اعلام شده یعنی کلا تولیدی نداشته باشیم. متاسفانه هر روز یک بخشنامه در این مورد به کارخانجات ابلاغ می‌شود و به نظر می‌رسد سال بعد هم این موضوع بدتر هم می‌شود. با این میزان مصرفی که هر سال بیشتر می‌شود و با کاهش سطح آب‌ها چشم‌انداز خوبی برای این قضیه وجود ندارد هر چند در ایران تعدادی کارخانجات تولیدی دارای نیروگاه مجزا هستند اما تعدادشان بسیار کم است به عنوان مثال فولاد مبارکه دارای نیروگاه ۴۰۰ مگاواتی و ذوب‌آهن هم نیروگاه خود را دارد اما به دلیل اینکه آبی ندارد این نیروگاه تعطیل شده و نمی‌تواند فعالیت کند. البته دو سال قبل این موضوع را به مرکز پژوهش‌های مجلس اعلام کردیم که ما می‌توانیم به عنوان بخش خصوصی با کمباین کردن نیروگاه‌هایی که تنها با گاز کار می‌کنند و راه‌اندازی بخش بخار آن ۱۰ هزار مگاوات تولید برق را افزایش دهیم بدون اینکه هیچ گونه مصرف سوختی داشته باشیم زیرا این گازی بود که به هدر می‌رفت که به اعتقاد من یک بازی برد - برد بود چرا که هم باعث تامین برق برای مردم و هم برای صنعت می‌شد و این‌گونه بن‌بست برای دولت به وجود نمی‌آمد و هم سود خوبی نصیب بخش خصوصی می‌شد و برای سرمایه‌گذاری بیشتر در ایران ترغیب می‌شد که متاسفانه این طرح را هم نپذیرفتند.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چاه حسرت
✍️سیدمصطفی هاشمی‌طبا

پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ آلمان به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم و قسمت غربی زیر نظر کشورهای غربی و قسمت شرقی زیر نظر اتحاد شوروی قرار گرفتند و شهر برلین که در قسمت شرقی قرار داشت، نیز به دو قسمت تقسیم شد؛ اما ارتباطات قسمت شرقی و غربی همچنان حالت عادی داشت. در سال ۶۱ دولت آلمان شرقی ارتباطات دو‌طرفه را قطع و شروع به احداث دیواری بتونی با ارتفاع ۳.۵۵ متر و طول ۱۵۵ کیلومتر بین دو قسمت کرد و جداسازی را به‌ طور کامل اجرا کرد. هرچند ساکنان آلمان شرقی به‌ طور کلی از مراودات خارجی ازجمله با ساکنان آلمان غربی منع شده بودند، با این حال ‌قبل از احداث دیوار ساکنان برلین شرقی قادر به انجام مراودات با ساکنان برلین غربی بودند؛ اما پس از جداسازی و به‌ویژه با احداث دیوار اینان نیز از ارتباطات مذکور محروم شدند. نوعا تبلیغات دولت آلمان شرقی چنین بود که ساکنان آلمان شرقی نباید به اخلاقیات بورژوازی مردم آلمان غربی و دیگر کشورها آلوده شوند و چنین بود که مردم آلمان شرقی که کم‌و‌بیش از پیشرفت و رشد و آزادی مردم آلمان غربی آگاه بودند، مغموم و افسرده و بی‌انگیزه شدند؛ هرچند دولت آلمان شرقی این حالت مردم را انکار می‌کرد. نگارنده در زمان تصدی وزارت صنایع بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳ حسب مأموریت محوله چند بار از آلمان شرقی بازدید و با مقامات و برخی از افراد نسبتا عادی مذاکراتی داشته است. علاوه بر آنکه در سطح شهر برلین و نیز سه شهر دیگر که از آن بازدید شد، هیچ‌گونه نوسازی و نوآوری‌ای دیده نمی‌شد و ساختمان‌ها به جز برخی ساختمان‌های مسکونی با معماری روسی کاملا قدیمی بود، مردم نیز از شادابی و تحرک لازم برخوردار نبودند و نیز در بحث‌های سیاسی و ایدئولوژیک به جز یک یا دو نفر فاقد انگیزه لازم و علاقه نسبت به مارکسیسم-لنینیسم و شیوه حکومت کمونیستی بودند. جداسازی برلین با هر انگیزه و هر دلیلی صورت گرفته باشد، نتوانسته بود دل‌های مردم شرقی و غربی را از یکدیگر جدا کند و نوعا دل‌های مردم ناحیه شرقی برلین در آرزوی وصال به دل‌های ناحیه غربی بود. در سال‌های بین ۱۹۶۱ تا سال ۱۹۸۹ چه بسیار مردم شرقی که کوشیدند به ناحیه غرب مهاجرت کنند که با گلوله پلیس مرزی از پا در‌آمدند و سرانجام در سال ۱۹۸۹ که دیوار برلین فرو‌ریخت، مردم شرقی با اشتیاق به ناحیه غربی گریختند. این پدیده یعنی آنکه این مردم سال‌ها حسرت حضور در ناحیه غربی و حسرت زندگی به صورت مردم ناحیه غرب را در دل داشتند. در احادیث اسلامی داریم که «الانسان حریص علی ما منع» شاید اگر دولت آلمان شرقی آن دیوار را نکشیده بود، مردم آن‌قدر در حسرت ورود به بخش غربی برلین نبودند. می‌خواهم این را استنتاج کنم که نباید شرایط را به گونه‌ای سامان بخشید که در دل مردم حسرت چیزی، جایی، مکانی و شرایطی ریشه کند و مردم با آن حسرت روزگار بگذرانند؛ زیرا که آن حسرت تبدیل به انگیزه و احیانا حرکت مخرب می‌شود. ارائه طرح جدید در مجلس یعنی طرح «حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی» انگیزه نگارش چنین متنی شد. خواه‌ناخواه در دل مردم‌مان در شرایط مطلوب نیز حسرت‌هایی وجود دارد که از آن گریزی نیست؛ اما نباید شرایطی فراهم آورد که حسرت بسیاری از موارد متعدد در وجود مردم لانه بگذارد و هوشیار باشیم و بیندیشیم که چون در برخی امور نظیر صنایع موشکی یا هسته‌ای پیشرفت‌هایی داشته‌ایم، دل‌های مردم خالی از حسرت به دیگر پدیده‌های روزمره که آن را دائم لمس می‌کنند، است. برعکس مردم نوعا به زندگی روزمره خود نگاه می‌کنند و اگر از چگونگی آن قانع شدند، خالی از حسرت نسبت به دیگران می‌مانند و اگر قانع نشوند، حسرت مانند موریانه در دل آنان تخریبگر اندیشه می‌شود. بد نیست اندکی به حسرت‌هایی که در دل مردم است، بیشتر پرداخته شود. مردم ما باور دارند که ایران کشوری است که خداوند نعمات و ثروت‌های بی‌نظیری برای آنان به ودیعه گذاشته است. حال گروه‌های مردمان حسب نوع بینش و دیدگاهی که دارند، به کشورهای دیگر می‌نگرند. آنان که مظاهر شهری را می‌بینند و استهلاک امکانات حمل‌ونقل و تجهیزات کشور مورد توجه‌شان است، حسرت شهرهایی مانند پکن و توکیو و کوالالامپور و سنگاپور و سئول که در ۳۰ سال اخیر موجودیت یافته، در دلشان می‌ماند. آنان که به کشاورزی عقب‌مانده و محتاج به ورود ۲۵ میلیون تُن کالای کشاورزی می‌اندیشند، حسرت کشاورزی مدرن هلند و استرالیا و کانادا در دلشان هست. آنان که به آموزش و پرورش فرزندان کشور پروا دارند، از امکانات آموزشی اروپاییان، ژاپنی‌ها و مالزیایی‌ها حسرت به دل هستند و خلاصه هر کسی حسرتی از جایی و مکانی و موضوعی در دلش جوانه زده و می‌رود تا به نهالی سرکش تبدیل شود. برای یک کشور و نظام بدترین پدیده آن است که مردم حسرت شرایط دیگر کشورها و زندگی مردم آن را در دل داشته باشند. انکار این امر و اینکه برخی مسئولان با لحن محکم بگویند «خیر چنین نیست و مردم حسرت به دیگر کشورها و مردم‌شان را در دل ندارند»، مسئله‌ای را حل نمی‌کند و بر مسئله می‌افزاید. البته ممکن است کسانی که در حکمرانی هستند و ذهن‌شان از مسائل اجرائی انبوه است و همواره هم به دلیل احساس حق‌بودن خالی از اندیشه‌های دیگر است، به حسرت مردم نیندیشند؛ اما حسب فرمایش پیامبر اکرم (ص) حاسبوا قبل أن تحاسبوا را باید به یاد داشته باشند و در این زمینه بیندیشند که درباره حسرت‌های مردم چه کار کرده‌اند. بیندیشیم که حسرت‌ها در دل پنهان است و گو اینکه برخی مردم جرئت به زبان آوردن برخی حسرت‌های خود را دارند؛ اما نوعا آن را از ترس یا ارادت یا شرم حضور پنهان می‌دارند؛ هرچند در خفا و نه در علن آن را بیان می‌دارند. صداقت در جست‌وجو و انگاشتن حسرت‌های مردم می‌تواند متضمن بقای نظام و خوشبختی و سعادت مردم باشد. آیا می‌توانیم در عصری که همه اطلاعات به‌سرعت در جسم انسان‌ها می‌نشیند، از دل و اندیشه همه ایرانیان حسرت‌زدایی کنیم؟ اگر نتوانیم باید مطمئن باشیم که قافیه را باخته‌ایم.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍فریب بزرگ
✍️نادر کریمی‌جونی

نه فقط حسن روحانی که محمود احمدی‌نژاد نیز در روزهای اخیر به میدان آمده و درباره این‌که در دوران فعالیت دولت‌شان چقدر به توان تولید برق در ایران افزوده‌اند، به مردم توضیح داده‌اند. در این میان اظهارات حسن روحانی که رییس فعلی دولت است و علی‌القاعده باید در قبال شهروندان ایرانی پاسخگو باشد، بیشتر مورد توجه و استناد مردم قرار گرفته است. اما آقای رییس‌جمهور به‌گونه‌ای صحبت می‌کند که مخاطب از خودش می‌پرسد اگر کارها به این خوبی انجام و در دولت به وظایف و برنامه‌ها به‌طور دقیق توجه شده، چرا پس نتایج این اعمال دقیق، ملموس نیست و آنچه در جامعه مشاهده می‌شود، با آنچه در گفتارها و مصاحبه‌ها به گوش می‌رسد، تفاوت فاحش دارد؟
واقعیت این است که رییس‌جمهور در اظهارات خود اگرچه دروغ نمی‌گوید اما از عبارت‌هایی استفاده می‌نماید که شهروندان را به اشتباه می‌اندازد. او در اظهاراتش که بارها از صداوسیما پخش شده همواره به ظرفیت تولید برق و اینکه در دولت حسن روحانی ظرفیت تولید برق افزایش یافته اشاره و تاکید کرده که از این بابت هم او و هم همکارانش در وزارت نیرو به وظایفشان به خوبی عمل کرده و به همین دلیل شایسته تقدیر هستند. این ادعا البته درست است و ظرفیت تولید برق در ایران هم‌اکنون حدود ۸۵ هزار مگاوات ساعت در روز است. در برخی اسناد این رقم به ۱/۹۲ هزار مگاوات ساعت در روز هم می‌رسد. اکنون پرسش این است که اگر کشورمان ظرفیت تولید ۸۵ یا ۱/۹۲ هزار مگاوات ساعت برق را در روز دارد چرا مدیران صنعت برق ایران می‌گویند تقاضا برای مصرف برق در ایران ۶۶ هزار مگاوات ساعت برق در روز است و هم‌اکنون حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار مگاوات ساعت، کمبود تولید وجود دارد. روشن است که چه ۸۵ و چه ۱/۹۲، از ۶۶ بسیار بیشتر است و با این شرایط نباید کمبود تولید و یا قطعی برق رخ دهد. اما آنچه در واقعیت‌‌ مشاهده می‌شود با آنچه روی کاغذ دیده و یا از مقاماتی همچون حسن روحانی شنیده می‌شود، تفاوت دارد.
واقعیت این است که ظرفیت تولید برق با تولید عملیاتی برق تفاوت زیادی دارد و در واقع از وقتی موافقت اصولی برای تاسیس یک واحد نیروگاهی انجام می‌گیرد، توان تولیدی آن واحد را می‌توان به ظرفیت تولید برق کشور اضافه کرد. یعنی ممکن است یک واحد نیروگاهی هنوز در حد یک مجوز کاغذی باشد و یا عملیات احداث آن در حال انجام باشد، در هر صورت نه فقط برق نیروگاه‌های نام برده شده در فهرست ظرفیت تولید هنوز به مدار وارد نشده بلکه ممکن است عملیات احداث آن به پایان نرسیده و یا اصلا اجرای عملیات احداث نیروگاه هنوز شروع نشده باشد. روشن است که ایجاد ظرفیت تولید برق در این صورت بسیار ساده و البته بی‌ارزش است چراکه هر متقاضی می‌تواند مجوز احداث نیروگاه را دریافت کند. اما اگر بخواهیم توان واقعی تولید برق در کشور را پیدا کنیم، باید ببینیم تقاضا برای مصرف برق در کشور چقدر بوده و مجموعه نیروگاه‌های فعال به چه میزان از این تقاضا پاسخ داده و آن را تامین کرده‌اند. مثلا در سال ۱۳۹۸، در ایران حدود ۶۲ هزار مگاوات تقاضای مصرف وجود داشته و در بالاترین مصرف روزانه در سال (۳۱ تیرماه ۱۳۹۸)، مصرف برق در ایران به ۵۷ هزار و ۶۹۷ مگاوات ساعت رسید. یعنی توان تولیدی کشور در سال ۱۳۹۸ تقریبا به ۹۳درصد تقاضا پاسخ داده و نیاز را تامین کرده است. در همان سال ظرفیت تولید برق در ایران ۸۱ هزار مگاوات بوده که از میزان تقاضا به مراتب بیشتر است. نکته جالب در این میان آن است که هم‌اکنون حدود ۶۶ هزار مگاوات، تقاضای مصرف برق در ایران وجود دارد که در بالاترین میزان تولید، نیروگاه‌های کشور حدود ۵۵ تا ۵۶ هزار مگاوات برق تولید کرده‌اند. یعنی به نسبت سال ۱۳۹۸، میزان توان تولید عملیاتی برق در کشور بیش از هزار مگاوات کاهش یافته است. این ارقام یعنی نیروگاه‌های ایران در مقابل تقاضای مصرف ۶۶ هزار مگاواتی برق در ایران فقط حدود ۸۴ درصد برق را تامین کرده‌اند. حال آنکه در سال جاری ظرفیت تولید برق در کشور به ۸۵ هزار مگاوات ساعت می‌رسد که باز هم از ارقام معمول بسیار بزرگ‌تر است.
البته دولت، حسن روحانی و رضا اردکانیان توضیح نمی‌دهند که چرا طی دو سال گذشته توان عملیاتی تولید برق کشور، دست‌کم هزار مگاوات کاهش یافته و چگونه بدون گفتن این کاهش دودرصدی در توان عملیاتی و واقعی برق کشور، ارقام فریبنده و غیرواقعی ظرفیت‌های اسمی بیان و تبلیغ می‌شود. شاید این فریب بزرگ، خود رییس‌جمهور و وزیر نیرو را هم از واقعیت‌ها دور کرده باشد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍گسل در روابط امارات و عربستان
✍️کامران کرمی
روابط میان دو ولیعهد جوان عربستان سعودی و امارات‌متحده عربی شکرآب است. آنها زوج‌های قدرت در دوره ترامپ بودند که منطقه را به لرزه درآوردند و سیاست خود را به همسایگان تحمیل کردند.
حال روابط شخصی و رقص تانگوی MBZ (محمد بن‌زاید) و MBS (محمد بن‌سلمان) به‌واسطه انتخاب جو بایدن، رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا و اختلافات سیاسی و اقتصادی در منطقه به‌طور محسوسی سرد و کند شده است. روابط بین ریاض و ابوظبی در سال‌های اخیر توسط هم افزایی سیاسی- ایدئولوژیک و اقتصادی ضد روایت‌های انقلابی مانند اسلام سیاسی شیعی و اخوانی، قدرت منطقه‌ای ایران و محور مقاومت و بر مبنای استراتژی توسعه اقتصادی در منطقه به‌طور گسترده مورد تایید قرار گرفت.

اما ظهور امارات به‌عنوان بازیگر قدرتمند عربی طی یک دهه گذشته تنها به این دلیل امکان‌پذیر بوده که ابوظبی بی‌رحمانه منافع خود را دنبال کرده است. طی دو سال اخیر، محمد بن سلمان دریافت که ابوظبی به‌عنوان متحد فرض شده علاقه‌ای به ایجاد موقعیت‌های برد-برد برای هر دو کشور ندارد، بلکه ذهنیت قاطعانه صفر و صد امارات که با سیاست خاورمیانه‌ای دونالد ترامپ جسورتر شده بود، اغلب به ضرر منافع عربستان تمام شده است.

یمن
از سال ۲۰۱۹، اختلاف روزافزون منافع بین دو همسایه بر سر یمن باعث ایجاد شکاف‌های جدی در روکش علاقه‌مندی استراتژیک آنها شده است. با ناکامی راهبرد نظامی عربستان در یمن و فرسایشی شدن جنگ، زمینه‌های واگرایی در ائتلاف به‌خصوص کنار رفتن مصر و پاکستان و از همه مهم‌تر قدرت‌گیری انصارالله در مناطق تحت کنترل و بسط آن به دیگر مناطق و همچنین تغییر جهت راهبرد دفاعی این گروه به سمت حملات آفندی در مرزهای جنوبی عربستان و هدف‌گیری تاسیسات فرودگاهی و پالایشگاهی ریاض، تغییرات در استراتژی ابوظبی و ریاض در یمن هویدا شد. در واقع امارات با اعلام کاهش سطح حضور در جنگ یمن، عملا راهبرد ناهمسوی خود با عربستان را بروز داد.

شکل دهی به شورای انتقالی جنوب در سال ۲۰۱۷ و تسلط بر بنادر جنوبی یمن و ایجاد پایگاه‌های نظامی در جزایر استراتژیک سقطری و میون در خلیج عدن و دهانه تنگه باب‌المندب گویای این واقعیت است که ابوظبی یمن را بخشی از استراتژی توسعه دریایی خود می‌بیند که می‌تواند زنجیره بنادر این کشور از بندر جبل‌علی در خلیج فارس را به سمت جنوب یمن و شاخ آفریقا امتداد دهد و زمینه را برای حضور فعال امارات در قاره سیاه فراهم کند. با بروز اختلافات جدی‌تر بین شورای انتقالی جنوب و دولت منصور‌هادی بر سر اجرایی کردن توافق ریاض۱ و ۲ به‌رغم فشارهای محمد بن‌سلمان، می‌توان انتظار داشت که با سقوط استان مارب، حیات سیاسی منصور‌هادی متحد عربستان سعودی به پایان برسد و زمینه برای اختلافات جدی‌تر میان ریاض و ابوظبی فراهم شود.

بایدن
دومین عرصه اختلاف با روی کار آمدن بایدن خود را نشان داد؛ چراکه تلقی امارات و به‌خصوص عربستان این بود که پایان ماه عسل با آمریکا فرا رسیده است. بن سلمان و بن زاید به جای اینکه قلدر منطقه معرفی شوند، نیاز داشتند که چهره خود را به‌عنوان بازیگران سازنده نشان دهند که در تلاشند تا با رویکرد دولت دموکرات همراه شوند و به بازتنظیم روابط با واشنگتن بپردازند.

هنگامی که ترامپ در سال ۲۰۱۶ انتخاب شد، MBZ شخصا با ترامپ در نیویورک دیدار کرد و برای متحد خود MBS به‌عنوان پادشاه بعدی عربستان لابی کرد. اما با انتخاب بایدن، امارات‌متحده عربی به‌طور محسوسی در تلاش است تا فاصله‌ای بین خود و ولیعهد سعودی ایجاد کند. هرگونه وابستگی به MBS به‌طور بالقوه خنثی‌کننده تلاش‌های امارات برای تغییر چهره خود نزد آمریکا است.

قطر
سومین عرصه اختلاف، خود را در آشتی عربستان با قطر نشان داد. اوایل ژانویه ۲۰۲۱ شهر العُلای عربستان میزبان سران شورای همکاری خلیج فارس بدون حضور محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی و حمد بن عیسی آل‌خلیفه پادشاه بحرین بود. دو مقامی که سال ۲۰۱۷ همراه با عربستان و مصر قطر را محاصره کردند و ۱۳ شرط را بر آن تحمیل کردند. عربستان با توجه به فشاری که از سمت بایدن احساس می‌کرد بدون توجه به پذیرش شروط از سوی قطر به سمت مصالحه با دوحه پیش رفت. اما امارات از سرعت آشتی عربستان با قطر و تلاش‌های ریاض برای پایان دادن به منع تجارت و سفر با دوحه نگران و ناراضی است و این مساله باعث شده تا امارات همچنان بر برخی از شروط برای رفع محاصره دوحه اصرار ورزد.

نفت
ابوظبی از رقم تولید پایه کنونی که میزان کاهش تولید بر اساس آن محاسبه می‌شود، ناراضی است و خواستار بالا رفتن آن است. امارات که میلیاردها دلار برای افزایش ظرفیت تولید خود سرمایه‌گذاری کرده، معتقد است که پایه تولید آن در هنگام دستیابی اولیه به این توافق، بسیار پایین‌تر از میزان واقعی تعیین شده است. وزیر انرژی امارات اعلام کرده که کشورش خواستار افزایش پایه سهمیه تولید از ۱۷/ ۳ میلیون بشکه کنونی به ۸/ ۳ میلیون بشکه در روز است. بر این اساس دولت امارات روز یکشنبه ۱۳ تیر-۴ جولای با صدور اطلاعیه‌ای توافق روز جمعه ۱۱ تیر- ۲ جولای وزرای نفت اوپک پلاس را ناعادلانه توصیف کرد. برخی منابع گزارش داده‌اند که هم‌اکنون بحث‌های جدی در بالاترین سطوح شرکت ملی نفت ابوظبی درباره خروج این کشور از اوپک در جریان است.

رقابت‌هاب‌ها
اماراتی‌ها و سعودی‌ها به‌دنبال راه‌های متنوع‌سازی اقتصاد، دور شدن از هیدروکربن، گسترش گردشگری، خدمات مالی و لجستیکی و فناوری هستند. خیز عربستان برای رقابت با‌هاب دبی در منطقه با سند چشم‌انداز ۲۰۳۰ و شکل‌دهی به ابرپروژه نئوم و ساخت‌و‌سازهای گسترده در ساحل دریای سرخ در حال اجرا است. در واقع گستردگی و تنوع پروژه‌های اقتصادی دو کشور به قدری بلندپروازانه است که نیاز به جذب سرمایه‌گذاری خارجی کلان دارد. در تازه‌ترین تحول ولیعهد عربستان از استراتژی ملی خدمات حمل‌و‌نقل و لجستیک رونمایی کرده که هدف آن تثبیت موقعیت سعودی به‌عنوان یک مرکز جهانی تدارکات است. در اتفاق دیگر عربستان مقررات جدیدی برای صادرات کالا به این کشور به تصویب رسانده است که رسانه‌ها این اقدام را چالش‌آفرینی مستقیم برای امارات‌متحده عربی به‌عنوان مرکز تجارت و کار در منطقه می‌دانند. عربستان پیش‌تر نیز هشداری را به شرکت‌های چند ملیتی خارجی داده بود تا مقرهای منطقه‌ای خود را که عمدتا در دبی و ابوظبی هستند، به ریاض منتقل کنند. موضوعی که نگرانی و خشم شرکت‌ها و امارات را به‌دنبال داشته است.

اسرائیل
امارات و اسرائیل بعد از امضای توافق عادی‌سازی روابط در تابستان ۲۰۲۰، تا به امروز سفارت‌‌هایشان را افتتاح کرده و ماه مه گذشته نیز در راستای تلاش دو طرف برای توسعه روابط تجاری توافق‌نامه مالیاتی امضا کردند. ماده ۳۱ قانون تجارت اخیر در عربستان سعودی صراحتا تاکید دارد که درصورتی کالایی، یکی از مواد تشکیل‌دهنده آن در رژیم صهیونیستی ساخته یا مونتاژ شود یا عناصر آن جزئی یا کلی متعلق به شرکت‌‌های اسرائیلی یا در لیست شرکت‌های تحریم شده اسرائیلی باشد، نمی‌‌تواند عنوان کالای منشأ اصلی را کسب کند و در نتیجه واردات آن ممنوع است. با توجه به محدودیت‌های ریاض در ورود به عادی‌سازی روابط، باید انتظار داشت که با بروز همکاری‌های امارات و اسرائیل در حوزه‌های دفاعی و بروز حساسیت‌های ایران، زمینه‌های بروز اختلاف نظر بین دو کشور فراهم شود.

اخوان‌المسلمین
به‌رغم اینکه عربستان نیز مانند امارات اخوان‌المسلمین را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داده، اما تجربه عربستان در برخورد با اخوان در مصر، در داخل عربستان، در سوریه، اردن و هم‌اکنون ارتباط با حزب اخوانی الاصلاح یمن نشان می‌دهد که سیاست ریاض برخلاف امارات که مبتنی بر تهدید فوری اخوان است و در نتیجه صراحت بیشتری دارد، عمدتا مبتنی بر بازی موازنه منافع و هویت است و طبیعتا بروز مسامحه ریاض در مقابل این جریان می‌تواند در بزنگاه لازم، زمینه‌های اختلاف جدی‌تر با ابوظبی را بروز دهد.

ایران
متغیر اختلافی دیگر ایران است که در شرایط کنونی عربستان در حال مذاکره با آن است. این در حالی است که امارات از سپتامبر ۲۰۱۹ و پس از بروز حملات در بندر فجیره و انفجار در تاسیسات نفت آرامکو به سمت تنش زدایی متمایل شده بود. شکست پروژه فشار حداکثری ترامپ و همراهی عربستان و امارات باعث شد تا طرفین هر کدام مسیر جداگانه‌ای را برای تنش زدایی با تهران دنبال کنند. اگرچه در شرایط کنونی سرعت مذاکرات ایران و عربستان بیشتر است و اگر به یک خروجی قابل توافق برسد، طبیعتا می‌تواند فشارها بر امارات در چگونگی تعریف حوزه‌های همکاری با اسرائیل در خلیج فارس را با توجه به حساسیت‌های ایران افزایش دهد.

چشم‌انداز
امارات و عربستان اغلب به‌عنوان یک گروه قدرت منطقه‌ای واحد به تصویر کشیده می‌شوند. اگرچه این اتحاد در معرض خطر نیست، اما ماهیت آن بسیار پیچیده‌تر از آن است که معمولا نمایندگی می‌شود؛ چراکه دو دولت موضع‌گیری‌ها و ترجیحات متفاوتی را درباره موضوعات متنوع منطقه‌ای نشان داده و می‌دهند. در نتیجه، ساختار رابطه بی‌ثبات است و با توجه به تغییر معادلات در سطوح بین‌المللی و منطقه‌ای و به‌خصوص با توجه به افزایش اصطکاک در رقابت اقتصادی میان دو کشور و اصطکاک سیاسی به‌ویژه بر سر یمن، می‌توان انتظار داشت که در کوتاه‌مدت زمینه‌های گسست بیشتر در روابط را شاهد باشیم. با این حال باید شکاف‌ها بین امارات و عربستان را به‌عنوان شاخص شکاف درون اتحادی در نظر بگیریم.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0