🔻روزنامه ایران
📍سرچشمه معضلات اقتصادی
✍️جعفر خیرخواهان
دولت سیزدهم تا چند هفته دیگر، زمام امور اجرایی کشور را در دست میگیرد و همانگونه که همگان معترفند، اصلیترین و مهمترین اولویت آن حوزه اقتصاد است. در سالهای اخیر به دلایل اقتصادی و غیراقتصادی متعدد، وضعیت اقتصاد ایران و شاخصهای مختلف آن قابل قبول نبوده و در برخی شاخصها به مرز بحرانی رسیده است.
برهمین اساس طی ماههای اخیر، توصیههای متنوعی برای بسامان کردن اقتصاد و بهبود رفاه و معیشت مردم از سوی کارشناسان و برخی چهرهها خطاب به مسئولان دولت سیزدهم مطرح شده است. در این میان هر اقتصاددان و کارشناسی درد اقتصاد ایران را از یک زاویه نگریسته و برای آن دارویی تجویز کرده است؛ دردهایی که بهصورت عمده خود زاییده و معلول عوامل دیگری است که بخش عمده آنها به نظام حکمرانی کشور مربوط میشود.
درهمین راستا بهجای توصیه به دولت آینده برای اینکه مهار تورم باید مقدمتر باشد یا رشد اقتصادی و راههای مدیریت نقدینگی و کنترل رشد آن چه باشد، بهتر است به سرمنشأ تمام مشکلاتی پرداخت که امروزه اقتصاد ایران با آن دست به گریبان است.
هرچند در طول چهاردهه گذشته همواره این عوامل حضور داشته و نقش آفرینی کردهاند، اما به دلیل تقویت آنها در سالهای گذشته و انباشت مشکلات ساختاری و روزمره اقتصادی، امروزه همگان با پوست و گوشت خود معضلات اقتصاد ایران را لمس کردهاند و خواهان حل مشکلاتی هستند که دامنه اثرگذاری آن بهطور مستقیم به جیب و سفره مردم رسیده است.
اما چه عواملی در بالادست، مشکلات ثانویهای همچون تورم بالا، رشد اقتصادی پایین، فضای کسب و کار ناامن و... را ایجاد کرده است.
یکی از این عوامل اقتصاد دولتی است. اقتصاد دولتی ایران که فرصت بالندگی و رشد را از بخش خصوصی واقعی گرفته است و تصمیمات آن مستقیماً حیات این بخش را تحت تأثیر قرار میدهد، یکی از بزرگترین ریشههای مشکلات اقتصادی کنونی است. مشکلاتی که از روزنههای متعددی نظیر بودجههای سنواتی، نظام تنظیم بازار و قیمتگذاری دستوری و... فضای اقتصادی ایران را متشنجتر میکند. نظام توزیع منابع در کشور از سرمنشأ، نیاز به اصلاح جدی دارد، چرا که خود عامل ایجاد مشکلات بسیاری مانند فاصله طبقاتی، فقر، آسیبهای اجتماعی و... شده است. این نظام طیف گستردهای از منابع از بودجه کل کشور تا یارانههای آشکار و پنهان را دربر میگیرد.
چنین نظامی و تصمیماتی که اتخاذ میکند به رانت و فساد گستردهای که یکی دیگر از این عوامل است منجر میشود که بسیاری از گروهها برای دستیابی به این رانتهای کلان با هم رقابت میکنند و در زمین این منازعه و رقابت بر سر گرفتن امتیازات بیشتر است که حق مصرف کنندگان و تولیدکنندگان فعال در بخش خصوصی پایمال میشود.
ازسوی دیگر نقش آفرینی مناسب دستگاه قضا بدون هیچگونه مسامحه و گذشتی با متخلفان، سوداگران و رانت جویان در نهادهای مختلف بخصوص دولت، موضوع دیگری است که خود میتواند بسیاری از مشکلات ثانویه را حل کند. درصورتی که دستگاه قضا با این متخلفان برخورد جدی داشته و ریشههای شکلگیری آنها را بخشکاند، بهطور قطع بخشها و اقشاری که تحت تأثیر این تخلفات در فشار اقتصادی قرار میگیرند و بیصدایانی که از این گونه رفتارها متأثر و متضرر میشوند، امیدوارتر شده و احساس امنیت خواهند کرد.
پس وجود این عوامل زیربنایی است که در طول زمان باعث ایجاد مشکلاتی مانند تورم بالا، رشد اقتصادی پایین، گسترش فقر، رشد نقدینگی، کسری بودجه، اشتغالزایی ناکارآمد، تجارت خارجی نامطمئن، رقابتپذیری ضعیف و دهها مشکل دیگر شده است. بنابراین اگر خواهان رفع این مشکلات هستیم باید به سراغ سرمنشأ شکلگیری و بروز آنها رفت و از سرچشمه جلوی گلآلود شدن آب را گرفت.
🔻روزنامه کیهان
📍دولتیکه دستاوردهای آیندهاش از هماکنون مصادره شد!
✍️جعفر بلوری
۱- وضعیت اقتصادی کشور به ما میگوید، امروز دیگر، هیچ تردیدی وجود ندارد، دولت اعتدال و اصلاحات که از عمر آن چیزی حدود یک ماه باقی مانده، بدترین عملکرد اقتصادی را در میان تمام دولتها پس از انقلاب اسلامی داشته، آن هم در حالی که، با شعارهای اقتصادی روی کار آمده است. اثبات این ادعا، اصلا کار سختی نیست. کافی است مثلا یک کالای معمولی را به اختیار خود انتخاب و قیمت آن را نه با ۳۰ سال پیش، حتی نه با یکسال پیش، با چند ماه پیش مقایسه کنید.
۲- زیاد نباید تعجب کرد از اینکه، دولتهایی که عملکرد ضعیفی دارند، در روزهای پایانی، تلاش کنند، از عملکردشان تعریف و تمجید کنند یا اگر قابل تعریف نیست، مقصر تراشی کنند. مثلا بگویند، به دلایلی، نشد و اگر فلان مشکلات پیش نمیآمد، اوضاع بهتر بود. باز اصلا عجیب نیست، چنین دولتی برای اینکه دل مردم را به دست آورد، در ایام پایانی کارش، یک عذرخواهی ساده و خشک و خالی هم کند.
۳- کار اما آنجا «عجیب» و «تعجب آور» میشود که دولتی که توصیفش در بند ۱ این یادداشت رفت، در روزهای پایان عمر خود طوری موضع بگیرد که، از دلِ این مواضع، هم لغو شدن تحریمها فهم شود، هم باقی ماندن آنها! هم پیروزی بیرون بیاید هم شکست! هم عالی بودن برجام استنباط شود، هم خسارت بار بودن آن. هم «نگذاشتند کار کنیم» درک شود هم «اگر آنها نبودند، کار پیش نمیرفت» یعنی معجونی از ضد و نقیضها با طعم بزرگترین پیروزیهای تاریخ، از زمان هخامنشیان تاکنون! و در پایان نه تنها یک عذرخواهی ساده نشود بلکه درخواست تعظیم هم بشود! اینجا حقیقتا باید تعجب کرد.
۴- دیروز آقای روحانی در جلسه هیئت دولت، درست مثل سایر صحبتهای خود درچند ماه اخیر درباره اقتصاد، برجام، مذاکرات هستهای، تامین اجتماعی، دیپلماسی و مذاکره، کرونا، سیاست داخلی، سیاست خارجی، نفت و هر آنچه در حیطه اختیارات دولت، به مخیلهتان بگنجد، صحبت کرد. چکیده صحبتهای ایشان (اگر به تناقضات بیاعتنا باشیم) این بود که اوضاع «عالی» است و او کارنامه درخشانی در این ۸ سال از خود برجای گذاشته است. از این صحبتها میشد اینطور فهمید که دولت به وعدههایش به خوبی عمل کرده، چرخ اقتصاد و سانتریفیوژها میچرخد، مذاکرات هستهای موفقیت آمیز بوده و تجربه دولت ایشان نشان داده که، میتوان مشکلات بزرگ و لاینحل را هم حل کرد، آمریکا به سختی در مذاکرات هستهای از دولت ایشان شکست خورده، بهترین و بزرگترین کارها در حوزههای مختلف درمانی، تامین اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و...در همین دولت شده و ایشان هم تعجب میکند از اینکه چرا کسی از دولت او تشکر نکرده و، تعظیم نمیکند!
۵- ما از اکثر صحبتهای تعجبآور ایشان میگذریم و قضاوت را در این باره به مردم میسپاریم. اینجا فقط ۲ سؤال ساده پرسیده و سعی میکنیم پاسخهای آن را بیابیم: الف) دولت در روزهای پایانی چرا این چنین موضع میگیرد؟ و ب) آیا چنین مواضعی برای کشور تبعات منفی ندارد؟
در پاسخ به سؤال اول میتوان گفت، احتمالا دولت میداند، مردم، به دولت بعدی امید بستهاند و با کارنامه درخشانی که آقای رئیسی در قوه قضائیه داشته هر چند به سختی، دیر یا زود سر و سامانی به اوضاع خواهد داد انشاء الله. لذا طوری موضع میگیرد که اگر فردا روزی اوضاع سر و سامانی یافت اینطور فهمیده شود که، مقدمات موفقیت دولت سیزدهم را دولت یازدهم و دوازدهم فراهم کرده و دولت جدید، در حال برداشت محصول و ثمره زحمات دولت قبل است:
«وزیر خارجه تلاش کرد. همه تلاش کردند. امروز یک سفره آمادهای هست. باید این در باز بشود، کنار این سفره مردم قرار بگیرند. سفره آماده است. کار آماده شده. حالا قاعدتا فرصت دولت دوازدهم را از دستش گرفتند ولی خب دولت سیزدهم انشاء الله امیدواریم که بتواند این کار را تکمیل بکند و..».(آقای روحانی، دیروز جلسه هیئت دولت».
در رد این ادعا همین یک جمله کافی است که، آقای رئیسی دولت را با چیزی بین ۳۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه تحویل خواهد گرفت.
اما برخی صحبتهای ایشان ممکن است در آینده تبعات منفی برای کشور داشته باشد. اینکه هر هفته سه بار ضمن حمله به مجلس و سایر نهادهای خودمان، تصریح و تاکید کنیم، علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات هستهای و لغو نشدن تحریمها، خودمان هستیم نه آمریکای بد عهد، آیا در آینده و در صورت کشیده شدن دعوای ایران و طرف مذاکرهکننده به مجامع قضایی بینالمللی، آنها نمیتوانند با استناد به حرفهای ایشان، حکم به تبرئه غرب بدهند؟
۶- بدون تردید عقلانی است که، در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی، دولتها از تمام ظرفیتهای موجود استفاده کرده و مثلا ظرفیت مجلس را به میدان بیاورند و سعی کنند، امتیاز بیشتری بگیرند یا حداقل امتیاز کمتری بدهند. مثلا در همین مذاکرات هستهای، وقتی بحث گرفتن تضمین از آمریکاییها مطرح شد، برخی در کشور با گفتن اینکه «مقامات آمریکایی میگویند نمیتوانیم، چون کنگره چنین اجازهای را به دولت بایدن نمیدهد» علنا نشان دادند، طرف آمریکایی خیلی خوب از ظرفیت کنگرهاش برای چانه زنی استفاده میکند تا تضمینی به ایران ندهد. حال، این را بگذارید کنار صحبتهای دیروز رئیسجمهور محترم وقتی به مجلس حمله کرد و عامل شکست دولت را مجلس معرفی کرد. مجلسی که حدود ۱۳ ماه است روی کار آمده!
۷- تا یک ماه آینده قرار است دولتی روی کار بیاید که، «قطعا» وضعیت مناسبی را از دولت فعلی تحویل نخواهد گرفت. دولت سیزدهم شاید، عجیبترین و خاصترین وضعیت را در میان همه دولتهای پیش از خود در جمهوری اسلامی ایران تجربه میکند و از این زاویه چه بسا «مظلومترین دولت» هم باشد. آیا دولتی که به معنای واقعی کلمه در حال تحویل گرفتن «خرابه» است، کارش هنوز شروع نشده، آماج حملات بیامان است، هنوز روی کار نیامده، و دولتش تشکیل نشده، عمل به وعدههایش را میخواهند، وضعیتش، خاص و عجیب نیست؟! دولتی که دستاوردهای احتمالی آیندهاش، از هماکنون مصادره میشود، چطور، مظلوم نیست؟! چنین دولتی هم مظلوم است، هم وضعیتش خاص و عجیب است، هم مخالفان بیملاحظهای دارد اما چون جوان، مومن، انقلابی و پر کار است، و آن کارنامه درخشان را در قوه قضائیه دارد، میتوان امیدوار بود، اوضاع را لااقل بهتر از چیزی که الان هست، خواهد کرد انشاءالله...
🔻روزنامه اطلاعات
📍خصوصیسازی با هزینه سرمربی
✍️داود مختاریانی
بحث واگذاری دو باشگاه پرسپولیس و استقلال به بخش خصوصی سالهاست مطرح است و هر چند ماه یکبار وزارت ورزش اعلام میکند که این پروسه به مراحل نهایی رسیده است و به زودی واگذاری انجام خواهد شد، ولی نه از خصوصیسازی خبری میشود و نه کسی به سئوالات هواداران و رسانهها در مورد دلایل به نتیجه نرسیدن این امر توضیح میدهد و بعد از گذشت چند ماه مجدداً وزارت ورزش خبر نهایی شدن خصوصی سازی را اعلام میکند و باز خبری از پایان کار نیست!
اخیراً فرهاد مجیدی سرمربی تیم استقلال که از حمایت مالی مدیریت باشگاه از بازیکنان تیم که چند هفته نتایج قابل قبولی کسب کرده بودند نا امید شده بود، اقدام به پرداخت پاداش به بازیکنان تیم از حساب شخصی خود کرد تا از زحمات آنها قدردانی کرده باشد.
این کار فرهاد مجیدی خارج از قواعد متداول باشگاهداری حرفهای است و فقط در لیگهای آماتور احتمال وقوع چنین اتفاقی وجود دارد و همین امر نشان میدهد فوتبال ما طی سالهای گذشته هنوز حرفهای نشدهاست و آثاری از فوتبال آماتوری در آن دیده میشود.
عجیب تر اینکه این حرکت فرهاد مجیدی هیچ واکنشی در مدیریت کلان ورزش نداشت. نه تأیید شد و نه تکذیب!
آیا مدیر عامل باشگاه و بالاتر از آن مالک فعلی باشگاه یعنی وزارت ورزش نباید در این مورد موضع خود را مشخص میکردند؟
چرا باید باشگاهی که در شرف خصوصی شدن است در موضع ضعف باشد و سرمربی تیم مجبور به اقدام شخصی برای روحیه دادن به بازیکنان شود؟
تنها نتیجهای که میتوان از حساس نشدن مدیران بالادستی نسبت به این این حرکت فرهاد مجیدی متصور شد این است که خصوصی سازی دو باشگاه خیلی جدی نیست و فعلاً با همین اقدامات شخصی باید باشگاهداری کرد.
🔻روزنامه اعتماد
📍اجباری کردن ازدواج یا ازدواج اجباری
✍️ابوالفضل نجیب
آنچه نویسنده یادداشت «بحرانی به نام رشد منفی جمعیت» در روزنامه کیهان سهشنبه ۲۴ تیر ذیل راهکار برای برونرفت از بحران مورد اشاره به عنوان «سختگیری اجتماعی برای افراد مجرد» پیشنهاد میکند، آشکار یا به تلویح معنایی جز اجباری کردن ازدواج ندارد. همچنانکه آشکارا راهکار خودجوش برونرفت از این بحران را استهزاء و دست انداختن افراد مجرد و به تعبیر سرراستتر در ادبیات سیاسی بایکوت کردن افراد مجرد در دوایر دولتی و محل کار و صدالبته فضای خانه مورد تاکید و اشاره قرار میدهد. البته نویسنده راهکارهای موازی ازجمله ارایه تسهیلات و فراهم کردن امکانات شغلی و هم تشویقی برای امر ازدواج و فرزندآوری ارایه نمودهاند. اما بهتر از هر کس میدانند تحقق آن راهحلها منوط و معطوف به جامعهای است که شرایط نرمال و عادی دارد، که در این صورت نه نگرانی ایشان موضوعیت میداشت و نه نیازی به راهکارهای سلبی و اثباتی ایشان بود. و شاید به همین جهت است که بر راهکارهای سلبی و ارادهگرایانه توجه خاص مبذول میدارند. آنچه به تندروی و افراطیگری در رویکردهای سیاسی تعبیر میکنیم، بیتردید وجهی از منش و راهکار و خاستگاههایی را نمایندگی میکند که حصول و رسیدن به آنها همانند هدفگذاریها، با روشها و راهکارهای مناسب با بنیادهای فکری قابل حصول است. آنچه ازسوی نویسنده مورد تاکید قرار میگیرد، ناظر بر همین برساختهای فکری و توامان سیاسی است که با هر معضل و پدیدهای با همین منش تنظیم رابطه میکند. از این رو آنچه در نظر اول از راهکار اجباری کردن تلویحی ازدواج و فرزندآوری به ذهن متبادر میشود، همان الگوهای تاریخ مصرف شده و امتحان پس داده هم درباب اجباری کردن ازدواج و هم فرزندآوری در کشورهای کمونیستی شبیه چین و هم ممنوعیت ایدئولوژیکی ازدواج در اشلهای کوچک در سازمانهای ایدئولوژیک مثل تشکیلات رجوی است. تردیدی نیست آنها که فعلا با لطایفالحیل از اجباری کردن ازدواج و با اهرم اعمال محدودیت در عرصههای اجتماعی و حتی بایکوت شدن در محل کار و خانه و... سخن میگویند، در صورتی که قادر باشند همین راهکارها را به نیابت از مردم به قانون تبدیل خواهند کرد. همچنان که حاکمیتهای کمونیستی و سازمانهای سیاسی دنبالهرو آنها همچون سازمان رجوی در نقطه مقابل ارادهگرایی برای ازدواج و فرزندآوری، امر ازدواج را به تابو و گناه کبیره در تشکیلات خود تبدیل کردند. آنچه این تفاوتها را رقم میزند نه هدفگذاری که نفس ارادهگرایی بر اموری است که به هیچ روی فردیت آدمی برنمیتابد. از این زاویه تردید ندارم نگرانیهای اینچنین دخل و ربطی به دغدغههای جامعهشناسانه از بابت پیرشدن جمعیت ندارد. در واقع آنها که با دغدغههای علمی به این معضل نگاه کرده و میکنند، راهکارهایشان نیز در امتداد این نگرانیها به همان اندازه عالمانه و بهروز است. آنچه در نقد وضعیت موجود و نگرانی بابت آن مغفول مانده، نگاه عالمانه به کلیت جامعه و وضع موجود است. تفکیک کردن معضل ازدواج و فرزندآوری از مشکلات کلان کشور با هر انگیزه و هر میزان نگرانی نهتنها دردی درمان نمیکند، که بیبضاعتی فکری ما را در حل مهمترین معضلات روز جامعه به رخ میکشد. آنچه نویسنده فراموش کرده یا در خوشبینانهترین حالت نخواسته مورد توجه قرار دهد، اینکه ازدواج حتی در اسلام و نه الزاما در آنچه ایشان به سنت تعبیر میکنند، امری اختیاری است و انجام آن منوط به تمکن تضمین شده حداقلی است و آنچه ایشان در باب سلبریتیها و با همان ادبیات نامتعارف درخصوص قبحزدایی از ازدواج ادعا میکنند، مثل بسیاری موضوعات و مباحث بر همان مدار خلط مبحث و پاک کردن صورت مساله اصلی و توپ انداختن به زمین دیگران است. اینکه ایشان بر اساس چنین ذهنیتی بر این تصور هستند که پایین آمدن نرخ ازدواج و کاهش فرزندآوری ناشی از لاابالیگری و سرخوشی نسل جوان امروز است، به نوعی اصرار بر سرپوش گذاشتن بر نقش و مسوولیت کسانی است که باعث وضعیت موجود شدهاند. ختم کلام در جامعهای که به تاکید مسوولان آن هر ۵ دقیقه یک طلاق انجام میشود، بهتر است بهجای اجباری کردن ازدواج، مقدمتاً همان تسهیلات و امکانات و زمینههای تشویقی را در اختیار خانوادههایی قرار بدهیم که به دلیل فقر و نکبت هر روز و دقیقه در حال متلاشی شدن هستند.
🔻روزنامه شرق
📍آن که باد بکارد
✍️سیدمصطفی هاشمیطبا
گرمای شدید هوا همزمان با عدم بهرهبرداری از نیروگاههای آبی و استفاده مردم از وسایل سرمایشی، ایران را با مسئله خاموشیهای نگرانکننده و آزاردهنده روبهرو کرده و البته مثل همیشه، مخفیکردن از مردم موجب عدم شفافیت شده است. بهطور مثال معلوم شده که آمار و اطلاعات اعلامشده درخصوص استفاده از دستگاههای ماینر تولیدکننده بیتکوین (سکه مجازی) ناکافی و نادرست بوده زیرا یکباره در محلی هفت هزار دستگاه ماینر کشف شده، دستگاههایی که بهصورت قاچاق وارد کشور شده است. حال خدا میداند چند مزرعه بیتکوین با چه تعدادی از آنها برق کشور را مصرف میکنند و کدامشان مجاز و کدامشان غیرمجاز هستند. در کشوری که بهای برق همچنان ارزان است و حتی مصرفکنندگان زیاد که در مصرف برق اسراف میکنند و مشمول قیمتهای تصاعدی هستند، پرداختهای ماهانه برایشان بیاهمیت است، حکمرانی کشور که در مقابل ازدیاد دستگاههای سردکننده که یا در داخل مونتاژ میشود یا بهصورت رسمی یا قاچاق، کولهبری یا با انواع ترفندهای دیگر فراهم میشود، ساکت است و همه را در کیفیت مصرف و مقدار آن آزاد گذاشته است، باید که به فکر افزایش تولید برق میبود و علاوه بر پایدارکردن اعتبارات عمرانی (بهجای افزایش اعتبارات جاری) بدهی به تولیدکنندگان بخش خصوصی را پرداخت میکرد تا بخش خصوصی به کمک دولت بیاید. البته تولید برق هم دچار چالشهایی شده و میشود و تأمین سوخت و قیمت آن و قیمت برق برای تولیدکننده مشکلآفرین است. نیروگاه اتمی بوشهر هم که معلوم نیست چه مقدار برای آن هزینه شده و چه موقع بهرهبرداری پایدار خواهد داشت و چه موقع عمر آن به پایان میرسد هم دردی را درمان نکرده است. جالب اینجاست در سالی که سال ازبینبردن موانع تولید نامگذاری شده است، اولین خسارتدیدگان از کمبود برق تولیدکنندگان هستند. همه اینها نشان میدهد که هرگز نتوانستهایم تعادلی بین مصرف برق کشور و تولید آن ایجاد کنیم و طبیعی است در کشوری که به مصرف عادت شده و سبک زندگی شبیه سبک زندگی آمریکایی طراحی شده و برای آنان که دستشان به دهانشان میرسد ادامه دارد و دیگران هم حسرت آن را میخورند، باید این تعادل برقرار باشد اما وقتی ما مصرف را رها میکنیم و در تولید پایمان بسته میشود، همان کاشتن باد است که باید توفان آن را درو کنیم. البته کشتزار ایران آنقدر وسیع است که میشود دهها باد در آن بکاریم و منتظر دروکردن توفان باشیم، همانطور که توفانهایی را رد کردهایم و در انتظار توفانهای دیگر نشستهایم. به یاد آوریم که اگر بخواهیم سبک زندگی و اداره کشور را به همین نحو ادامه دهیم یا بخواهیم چشمانداز ۱۴۰۰ را پیاده کنیم (که نتوانسته و نمیتوانیم) نیاز به آن است که بدانیم چه میخواهیم و مردم چگونه باید زندگی کنند. ظاهرا نه ما میخواهیم و نه دیگران میگذارند که به حوالی چشمانداز ۱۴۰۰ برسیم. حال وقتی غرب سلطهگر با ما چپ افتاده (حال میخواهد بهدلیل رفتار ما باشد یا بهدلیل زیادهخواهی آنان یا به هر دلیل دیگر که حقیر از هیچکدام اطلاع و سررشته ندارد) ما باید ببینیم مردم چگونه باید زندگی کنند و آیا توسعه یادشده یا هر اصطلاح دیگر (که سر اصطلاح آن دعوا داریم) را میخواهیم یا باید بهقول دکتر ولایتی مثل یمنیها با دمپایی و تفنگ و کلاشنیکف بجنگیم یا بهقول آقای احمدیبیغش، نماینده مجلس، مثل گاندی نیمهبرهنه به انقلاب ادامه بدهیم. در اینجا ضرورت دارد که یک بار دیگر چشمانداز را بنویسیم و شرایط جدید را در آن بیاوریم.
هرچند میگویند آقای رئیسی وارث ویرانههای آقای روحانی شده و کیهان مینویسد که دو سال باید صرف آواربرداری شود، باید بگوییم دو سال که سهل است و در حقیقت نیاز به وقت خیلی بیشتری دارد که آواربرداری کنیم و به جایش بسازیم ولی آنچه آوار خوانده میشود، آوار نیست، بلکه حاصل کشت بادهایی است که تنها محصول عملکرد آقای روحانی نیست، هرچند ایشان هم در آن مشارکت دارد و ما باید در انتظار توفانهایی باشیم که از این کشتزار برخواهد خاست. این بادها بههردلیل از جمله ندانمکاری و ساختن مدینههای فاضله تخیلی و به دور از امکانات و محدودیتها کاشته شده است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه با کلمات مطنطن و چه با فریاد و شعار آنها را انکار کنیم و باز هم مدینههای فاضلهای حاصل از قدرت و تواناییهای خود نشان دهیم، حاصل خود را که همان توفان باشد، ارائه خواهد داد. البته این کشت نهالهای باد بدون حساب و کتاب ادامه دارد، مثل آنکه میخواهیم کاخ سفید را مسجد، کاخ الیزه را حسینیه و کاخ باکینگهام را مهدیه کنیم و البته نمیدانیم چرا کاخ کرملین از قلم افتاده است! مقام معظم رهبری بارها در سخنانشان فرمودهاند که نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری وعدههای خارج از امکانات کشور به مردم ندهند. این حرف بسیار حق است اما این را بدانیم که بسیاری از امکانات کشور هزینه شده است و چارهای جز آنکه توفانها را مهار کنیم، نداریم. این توفانها به نوبت و شاید همراه با هم فرا میرسند. میخواهیم به چند نهال باد که توفان آن را درو کردهایم، اشاره کنیم. امیدوارم که به خطا رفته باشیم و چنین مباد که مینویسم.
الف- اشغال لانه جاسوسی آمریکا (که البته همه سفارتخانهها جاسوسخانه است) بادی بود که کشت کردیم و حاصل آن حمله صدام بعثی به کشورمان شد.
ب- فروختن ارز در بازار آزاد بادی بود که کشت کردیم و قاچاقچیان آن ارزها را خریدند و توفان کالای قاچاق فراوان به کشور را درو کردیم و این همچنان ادامه دارد.
ج- بر سر انتخاب واژه «رشد» یا «توسعه» یا «پیشرفت» دعوا داشتیم و از اصل ماجرا غافل شدیم و تن به هزینههای زیادشونده جاری و فشارهای آن دادیم و اینک توفان اشتهای مصرف بیش از تولید را درو میکنیم.
د- نهال باد گسترش دولت (چه کمی و چه مالی) را کشت کردیم و اینک توفان بدهیهای سنگین دولت و کسر بودجه ۵۰ درصد را درو میکنیم، همچنان که توفان تورم را شاهد هستیم.
هـ نهال باد «بانکداری اسلامی» و تحمیل کردن عقود اسلامی به بانک را کشت کردیم و بانکهای اسلامی خصوصی راهاندازی کردیم و اینک توفان بانکهای خصوصی ورشکسته و تجربه مالکشدن تأسیسات مختلف از سوی بانکها را درو میکنیم و میفهمیم که بخش قابل توجهی از ارز یا نقدینگی و تورم حاصل همین نهال بوده است.
و- نهال باد مستهلکشدن تأسیسات کشور را کاشتیم و اینک توفان تجهیزات مستهلک و ناکافی حملونقل و باربری را تجربه میکنیم و میبینیم که میلیونها تن کالای اساسی ما در بنادر معطل حملونقل داخلی و در شرف فساد است.
ز- نهال باد عدم توسعه علمی و کیفی کشاورزی را کاشتیم و امروز توفان واردات ۲۵ میلیون تن کالا را تجربه میکنیم.
ح- درحالیکه از سوی آمریکا (و به تبع آن همه کشورهای دیگر) تحریم بودیم، نهال باد عادیبودن جامعه و عدم سیستمدهی حسب تحریمها را کاشتهایم و حاصل آن یعنی توفان نارضایتی مردم و محرومترشدن محرومان را درو میکنیم.
ط- نهال باد بیتوجهی به حفر چاههای عمیق مجاز و غیرمجاز را کاشتیم و امروز توفان چاههای خشک و نشست زمینهای کشاورزی را شاهدیم.
ی- نهال قطع حقابه دریاچههایی مثل ارومیه را کاشتیم و امروز خطر توفان نمکی و مخارج سنگین احیای آن (که ظاهرا نمیشود) را درو میکنیم.
ک- نهال بیتفاوتی نسبت به خاصهخوری و رانتخوری و زندگی لوکس و مرفهانه را کاشتیم و امروز توفان فساد و تضاد طبقاتی و محرومیت را درو میکنیم.
ل- نهال بیتوجهی به فاضلابها و پسماندها را کاشتیم و امروز توفان حجم عظیمی از زباله و شیرابه آن و فاضلاب جاری در برخی شهرها را درو میکنیم.
م- نهال بیاحترامی و بیتفاوتی و عدم اجرای قانون را کاشتیم و در مقابل رئیسجمهوری که سند برنامه را خمیرشده اعلام کرد، خندیدیم. اگر همین قانون برنامه ششم توسعه را اجرا میکردیم امروز شاهد بسیاری از توفانها نبودیم.
از این قبیل نهالهای باد بسیار کشتهایم و چه انتظاری داریم از رئیسجمهور منتخب که جلوی توفانها را بگیرد. اگر تبلیغات را منها کنیم باید بگوییم متأسفانه «در بر همان پاشنه» خواهد چرخید مگر آنکه با شجاعت و صراحت اصلاحات لازم و بهقول آقای دکتر قاضیزادههاشمی نامزد ریاستجمهوری که پزشک جراح هستند جراحی بزرگ برای انجام اصلاحات را انجام دهیم و البته این جراحی نمیتواند جراحی سیاسی باشد چراکه هر که مهار این توفان را بخواهد در دست گیرد و به جراحی سیاسی داخلی مبادرت و اکتفا کند، راه خطا پیش گرفته است. به یقین امروز که سه قوه در ظاهر سیاسی یکدست است، بدون تجدید نظر در نحوه اداره کشور و تجدید نظر در بادهایی که کشتهایم هرگز توفیق پیدا نخواهد کرد. نیاز به متوسلشدن به نام حسن روحانی برای توجیه عدم توفیقهای آینده نیست بلکه نیاز به ارادهای قوی برای ریشهکنکردن بادهایی است که کاشتهایم و بهقول سعدی کشتیبان را سیاستی دگر باید.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍آزادی زندانیان آمریکایی: مکانیسم پیشبرنده یا اهرم بازدارنده احیای برجام؟
✍️دکتر صلاحالدین هرسنی
با توجه به کاهش شتاب در مذاکرات و نشستهای وین، دیگر شکی برای بینتیجه ماندن نشستهای وین و سرانجام احیای برجام در دولت دوازدهم باقی نمیماند. به عبارت دیگر طول عمر دولت دوازدهم آنقدر کوتاه است و از طرف دیگر سازوکارهای وین آنقدر فرسایشی شده که دیگر نمیتوان امید به احیای برجام در دولت دوازدهم داشت و باید شاهد گشایشهای برجامی در دولت سیزدهم باشیم. حال اگر حاکمیت و نظام قائل به تداوم مذاکرات و نشستهای وین بابت احیای برجام از سوی دولت سیزدهم باشد، پای این پرسش به میان میآید که آیا برخی مطالبات مانند آزادی زندانیان آمریکایی در ایران از سوی مقامات واشنگتن میتواند تسهیلکننده شرایط مذاکره در سازوکارهای وین و به عبارتی نتیجهمند شدن آن باشد و یا آنکه اساسا باید آن را مکانیسمی بازدارنده در احیای برجام دانست؟ به نظر میرسد که چنین مطالباتی از سوی واشنگتن آن هم در شرایطی که مذاکرات وین حالت فرسایشی به خود گرفته است، قبل از آنکه عاملی بازدارنده و به معنای زیادیخواهیهای واشنگتن در بازگشت به برجام و احیای آن باشد، بیشتر میتواند به معنای عاملی شتابزا در به بار نشستن مذاکرات وین باشد. در واقع چنین تقاضاها و خواستههایی از آنجایی که به صورت مستقیم مطالبه میشود، تا میزانی زمینههای ادراکی و ذهنی امر مذاکره و تداوم به گشایشهای برجامی را فراهم میکند. در واقع چنین خواستههای مستقیمی میتواند به معنای گذار از دیپلماسی پنهان به دیپلماسی آشکار باشد. از سوی دیگر، پیشینه نقشهای واسطهای مانند نقشهای واسطهای توکیو، مسقط، برن، بغداد، دوحه و همچنین میانجیگریهای برخی از نهادهای بینالمللی درگیر برجام نظیر آژانس انرژی هستهای و اتحادیه اروپا نشان داد که دیپلماسی مستقیم به جای دیپلماسی پنهان و نقشهای واسطهای بیشتر میتواند متضمن گشایشهای برجامی باشد و حتی زمینه را برای مذاکرات مستقیم در آینده روابط پرمنازعه تهران- واشنگتن فراهم کند. قطعا از رهگذر دیپلماسی مستقیم، تهران نیز میتواند به برخی از مطالبات خود که محل مناقشه غرب است، دست یابد و سبب اخذ امتیازات تهران از واشنگتن شود. نکته قابل توجه در این میان آن است که چنین مطالبهای از سوی رابرت مالی (نماینده دولت بایدن در امور ایران) تقاضا شده است. رابرت مالی کسی است که با ساختار سیاسی ایران و مطالبات آن به خوبی آشنایی دارد و اساسا رویکرد تعامل سازنده برای او بهجای رادیکالیسم در قبال ایران اولویت دارد. این ادعا با توجه به قیاس کنشها و الگوهای رفتاری رابرت مالی با کنشها و الگوهای رفتاری «بریان هوک» و «الیوت آبرامز» نمایندگان امور ایران در دولت ترامپ به خوبی قابل اثبات است. در واقع چه بریان هوک و چه الیوت آبرامز، بخشی از پازل ایرانآزاری و راهبرد فشار حداکثری ترامپ در قبال ایران بودهاند. طرفه آنکه رابرت مالی اولین کسی در تیم و گروه کاری سیاست خارجی دولت بایدن بود که قویا اعلام کرد فشار حداکثری ترامپ و سیاست ایذا و آزار ترامپ در قبال تهران شکست خورده است. از سوی دیگر وجود افرادی چون آنتونی بیلنکن وزیر امور خارجه و جیک سالیوان مشاور امنیت در تیم سیاست خارجی بایدن کمک خواهد کرد که چنین مطالباتی به یک دیپلماسی مستقیم با دولت سیزدهم در گشایشهای سیاسی و اقتصادی و مشخصا بازگشت واشنگتن به برجام و احیای آن منجر شود. جان کلام آنکه آزادی پنج شهروند آمریکایی از ایران در گذشته تا حدودی موجب تلطیف در روابط پرمنازعه تهران- واشنگتن شد، حال اگر تهران بتواند به خواسته واشنگتن بابت آزادی سایر زندانیان آمریکایی در ایران به ویژه (سیامک نمازی) تن دهد، قطعا روابط پرمنازعه تهران- واشنگتن در مسیر سازندهگرایی و مصالحه و در نتیجه موجب افزایش ضریب واشنگتن به برجام و احیای آن خواهد شد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍مصائب اقتصاد بسته
✍️علی رضاییان
هفته گذشته با شروع قطعی برق در کشور، شبکههای اجتماعی پر شد از اخبار و انتقادات به وضعیت بهوجود آمده. یکی از این پیامها، تبلیغ یخچال نفتی بود که به دهه ۱۳۳۰ برمیگشت و توصیه میکرد از این نوع یخچال استفاده کنید.
این تبلیغ از آنجا شایع شد که این یخچال هنگام قطعی برق همچنان کار میکند! این عقب رفتن در تاریخ از آن روست که دولت قادر نیست حداقل خدماتی را که جامعه در دنیای امروز به آن نیازمند است بهطور کامل ارائه دهد. نشانی واضح از پسرفت اقتصاد و رفاه ایرانیان. اما چرا این اتفاق رخ داده است؟ بگذارید به مثال تاریخی دیگر از این عقبگردهای رفاه مردم اشاره کنیم.
در رومانی کمونیستی، چائوشسکو برای تحقق جیرهبندی بنزین، طرح بازگشت به حملونقل اسبی را ارائه داد. آنجا نیز مشکل برق وجود داشت برای همین سینماها و مغازهها حق نداشتند بعد از ساعت ۱۷ کار کنند و هر خانوار باید تنها ۲ ساعت بخاری برقی در روز استفاده میکرد و به هنگام شب تنها یک لامپ ۴۰ وات را روشن میگذاشت، تازه اگر برق بود. مرگ از سرما در آپارتمانها امر معمولی بود. استفاده از اسب و شمع و بازگشت به گرمایش چوبی حاصل کار دولت چائوشسکو بود. البته که بازگشت فقر به زیور عباراتی پرطمطراق آراسته میشد؛ آنچنانکه برنامهای دقیق و علمی به منظور تامین نیاز هر فرد از مواد غذایی مشخص شد. معلوم بود که هر فرد در طول سال باید چقدر شیر، تخممرغ، گوشت و... بخورد تا مشکل تاریخی چاقی در بین رومانیها از بین برود. اما در دهه ۱۹۸۰ وضعیت به آنجا رسید که دولت نمیتوانست کالاهای موردنیاز همین برنامه را هم تامین کند و صف بود که جلوی مغازهها تشکیل میشد. فلاکت مردم رومانی از چه روی بود؟ چائوشسکو بر آن بود کشور خودکفا و خودوابسته باشد. تجارت بسیار محدود بود و هرچند رومانیها میتوانستند با خارجیها صحبت کنند، اما تا ۲۴ ساعت بعد باید به اطلاع مسوولان میرساندند و البته تجربه به مردم نشان داده بود که همان بهتر با کسی در ارتباط نباشند! کدام تجارت در این فضا میتوانست شکل بگیرد؟ ارمغان در خود فرورفتن اقتصاد رومانی با بستن درهایش به روی جهان آزاد، مرگ و گرسنگی برای شهروندانش بود. آن هم در یک کشور اروپایی که حاصلخیزترین زمین را داشت و میتوانست قطب صادرات مواد غذایی شود؛ اما در تامین غذای مردم خودش نیز مانده بود.
میتوان فهرست بلندبالایی را برای عقبگرد اقتصاد و رفاه مردم ارائه کرد، اما هسته اصلی به نوع تفکری بازمیگردد که بر آن است استقلال را در بسته بودن درهای اقتصاد، به استقبال تحریم رفتن، عدم ارتباط با دنیا و توهم تامین همه کالاهای موردنیاز تعریف کند. همچنان که اگر از فردا صبح قصد کنید، چایی را که مینوشید خود به عمل آورید، نخ لباسی را که به تن دارید خود از پشم گوسفندانی که پرورش میدهید تامین کنید و کفشی را بپوشید که خود دوختهاید، ابدا امکانپذیر نیست. بستن درهای کشور و محدود شدن تجارت و بدتر از آن افتخار به تولید همه کالاهای موردنیاز نیز، رفاه میلیونها ایرانی را به قهقرا میبرد. همچنان که در این سالها شاهدش بودیم. بیش از این اقتصاد را دنده عقب نرانیم.
مطالب مرتبط