🔻روزنامه ایران
📍 اعضای تیم اقتصادی باید از یک نحله فکری باشند
✍️امراالله امینی
اقتصاد مانند هر سیستم دیگری یک علم است و مهمتر آنکه علمی سیستماتیک است که درآن بخشهای مختلف با هم ارتباط و تعامل دارند. بازارهای مالی، پولی و کالا و اشتغال باید با هم هماهنگ باشند و اینها در ارتباط با هم باشند. اما هنگامی که در آن تیم اقتصادی و سیستم اقتصادی تقسیمبندی وظایف صورت میگیرد سیستم پولی به قسمت بانک مرکزی میرود و سیستم مالی وارد بخش وزارت دارایی و سازمان برنامه و بودجه میشود. درست است که وزارتخانهها تقسیم شده است اما از بعد نظری و در دایره کلانتر اینها با هم در ارتباط هستند و هر تصمیم یا اتفاقی بیفتد بر همدیگر تأثیر میگذارند یعنی سیاستهای پولی بر سیاستهای مالی تأثیر میگذارد و سیاستهای مالی هم به تبع بر درآمدهای دولت تأثیر میگذارد و همچنین بر اشتغال و در نهایت بر زندگی مردم اثر دارد، بنابراین یکی از اهداف اقتصادی در همه کشورها این است که تصمیم گیران اقتصادی باید از یک نحله فکری اقتصادی باشند. اگر اینها بخواهند که از نحله و مکتبهای فکری مختلف باشند در عمل تیم اقتصادی دولت به بیراهه کشیده میشود و در راستای اهداف اقتصادی تعیین شده در کشور پیش نمیرود. بهعنوان مثال اگر کسی طرفدار این باشد که اقتصاد باید باز باشد و فرد دیگری طرفدار اقتصاد بسته باشد اینها عملاً نمیتوانند در راستای یک هدف ملی و دولتی و در راستای اقتصادی بهتر عمل کنند؛ یا اینکه کسی فکر میکند تمام ابعاد اقتصاد از طریق متغیرهای پولی قابل حل است. مثلاً کمبود یا تقاضای زیاد را میتوان با سیگنالهای قیمتی تعیین کرد و عرضه کنندهها هم با توجه به تقاضا تولید کنند. پس اگر این تفکر حاکم باشد عملاً در اقتصاد و تیم اقتصاد جواب نمیدهد، چون اقتصاد ایران بخشی از آن مربوط به مباحث پولی و بخشهای هم مربوط به مباحث مالی و ساختارهای اقتصادی است همین موضوع را میتوان از مشکلات خاص اقتصاد ایران دانست. بنابراین بهنظر میرسد در تیم اقتصادی باید کسانی انتخاب شوند که هم صنف باشند و مهمترین مسألهای که وجود دارد باید اقتصاد ایران را بشناسند. اگر اقتصاد ایران را نشناسند نمیتوانند تصمیم درستی بگیرند. یعنی در زمینه علم اقتصاد و همچنین اقتصاد ایران حداقل مقاله و کتابی داشته باشند یعنی در این زمینه علاوه بر تجربه سواد هم لازم است. در اقتصاد ایران داشتن تجربه برای تیم اقتصادی بسیار مهم است. اقتصاد ایران این گونه نیست که همه بگویند ما از آن شناخت داریم، مثلاً برای اشتغال بگویند سرمایهگذاری کرد. شما که سرمایه دارید چرا سرمایهگذاری بهسمت تولید و بهسمت سرمایهگذاری واقعی نمیرود. اینها نکات مهم و اصلی است که بیان شد. در نهایت باید گفت سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد و بانک مرکزی سه نهادی است که سیاستهای پولی، مالی، بانکی و سیاستهای مربوط به مالیات را تعیین میکنند. بنابراین باید قبل از انتخاب نهایی تیم اقتصادی میان اعضا یک نشست برگزار شود تا مشخص شود که چقدر صحبتها و نظراتشان هماهنگ است و امکان همکاری دارند.
🔻روزنامه کیهان
📍 انقلاب «هیهات منا الذله...!»
✍️ سید محمدسعید مدنی
۱- «...الا ان الدعی ابن الدعی، قدرکز بین اثنتین، بین السله والذله، هیهات منا الذله»... وقتی در روز عاشورا، عمر بن سعد ابی وقاص تیری بر چله کمان نهاد و به سوی اردوگاه حسین(ع) پرتاب کرد و آنگاه که معلوم شد شروع جنگ قطعی است، امام(ع ) سوار بر شتر (و یا اسبی) شد و در وسط میدان، میان
دو سپاه قرار گرفت و در بخشی از سخنرانی ناصحانه و هشداردهندهای که به گوش جماعتی که شکمشان از حرام پر بود، نمیرفت فرمود، «... ای مردم این ناپاکزاده پسر ناپاکزاده مرا میان دو چیز مخیّرکرده است. میان ذلت و شمشیر، هیهات که ما تن به ذلت دهیم !» (به نقل از مقاتل و منابع تاریخی.)
۲- خیلی ساده و در یک کلام درگیری میان ایران اسلامی و قدرتهای چپاولگر و نظام شیطانی سلطه بر سر همین معناست. آنها ما را (وهمه را) میان «ذلت» یا «شمشیر» مخیّر کردهاند و این ملت تصمیم خود را گرفته و انتخاب خود را کرده و با برپایی انقلابی منبعث از مکتب ذلتناپذیر و انسانساز در مقابل جهانخواران متکبر، قرص و محکم ایستاده و در پاسخ به تطمیع و تهدید آنها و صداهای سازشکاری و هویتباختگی که از حلقوم دنبالههای داخلی آنها به گوش میرسد، به تاسی از سرور آزادگان جهان(ع) قاطعانه و مردانه پاسخ میدهد: «هیهات منا الذله»... ! انقلاب اسلامی مردم ایران، انقلابی عاشورایی است که برای اصلاح و سرفرازی این ملک و ملت برپاشده است و... دشمنان حتی از بعضی صاحبان شناسنامه ایرانی این را خوب فهمیدهاند و... نبردی بیامان و صریح را علیه این مردم و انقلاب آنها به راه انداختهاند.
۳-دشمن مغرور برای درهم شکستن مقاومت کمنظیر مردم ایران و ناکام کردن تجربه عزتمداری و استقلالخواهی و استکبارستیزی او ۴۲ سال است که با همه توان و تجربه، بیامان و دیوانهوار علیه این ملک و ملت هجوم آورده است. اما علیرغم وسعت و شدت تهاجمات او در عرصههای مختلف سیاسی ، فرهنگی، اقتصادی و تنوع شیوهها (از داخل و خارج) اولاً؛ راه به جایی نبرده و در رسیدن به هدف اصلی خود که براندازی و محو نظام جمهوری اسلامی و شکست انقلاب اسلامی و اثبات تئوری «پایان تاریخ» و برتری تمدنی غرب، در برابر ایمان یک ملت، ناکام مانده است، ثانیاً؛ هر چقدر هم که زمان میگذرد، با رفتار عصبی و ضدبشری و زورگویانه و مرتجعانه خود که کاملا برخلاف ژست دمکراتمنشانه و ظاهر متمدنانهای که از خود ساخته و شعارهایی که آن را در ذات تمدن غربی معرفی میکرد، ماهیت واقعی تجاوزکارانه و جنایتکارانه خود را بیشتر و بیشتر آشکار میسازد و موجب نفرت و رویگردانی ملتهای جهان (حتی جهان غرب) میشود. تا آنجا که در نظرسنجی که اخیرا از سوی «بنیاد اتحاد دموکراسیها» صورت گرفته و توسط روزنامه گاردین منتشر شده ۵۳ کشور جهان، آمریکا را بزرگترین تهدید علیه دموکراسیها میدانند...» ! و ثالثا؛ بهتر و بیشتر معنای سخن آن رهبر بزرگ و تاریخساز یعنی خمینی کبیر را به اثبات میرساند که ابرقدرتها و در رأس همه آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی«هیچ غلطی» نمیتوانند بکنند و بدون شک «اسلام، ابرقدرتها را به خاک مذلت خواهد نشاند» !
۴-تاریخ و تجربه نشان میدهد هر ملتی که برای دفاع از هویت اعتقادی و شخصیت فرهنگی و استقلال و شرف ملی در برابر دشمنیها و تجاوزات با ایمان و اتحاد و انگیزه مقاومت کند و تابآوری و صبر بیشتری به خرج دهد، نهتنها ضعیف نمیشود بلکه آبدیدهتر و مقاومتر میشود و این دشمنان و متجاوزان هستند که با گذشت زمان فرسوده و خسته و در نهایت از میدان بدر میروند. این قانون تاریخ و سنت الهی حاکم بر روزگاران بوده که استثناءپذیر هم نیست و در تاریخ برای آن نمونهها و مثالهای فراوان میتوان یافت. تازهترین و ملموسترین نمونه مقاومت مومنانه ملت ایران است که ایمان و اتحاد در آن دو عنصر بیبدیل هستند که در مقاومت شرافتمندانه یک ملت در برابر سختیها و تنگناهای ناشی از شرارت دشمن و ضربات مادی و معنوی عناصر نفوذی، کوتاهیها و بدعملیهای برخی مدیران و مسئولان وا داده و مرعوب، نقش اصلی را بازی میکنند، این است که میبینیم از ابتدای انقلاب تا امروز، تمام تلاشهای تبلیغاتی و مزورانه دشمن روی حمله به باورهای دینی و اعتقادی مردم و تضعیف اتحاد در صفوف به هم فشرده آنها متمرکز است. همین تاریخ و تجربه به ما میگوید که تا ملتی از «درون» ضعیف نباشد و نقطه ضعف نشان ندهد، دشمن خارجی و رویاروی هرچقدر هم قوی باشد نمیتواند او را به تسلیم و شکست وادار نماید.
تاریخ صدر اسلام شاید یکی از بهترین نمونهها برای اثبات و درستی این اصل تاریخی باشد. آنجا که روزگار پیامبر(ص)، مظهر پیروزی اسلام در مصاف با کفر بینقاب و مشرکان مستکبر است، اما دوران حضرت علی(ع) نماد رخنه و نفوذ نفاق و ایجاد تشتت و چند دستگی میان مردم و تحریک جریانات بیبصیرت و فریب خورده، در مصاف با کفر نقاب زده و... بالاخره سوار شدن بنیامیه پلید برگرده مردم و پوشیدن ردای جانشینی پیامبر(ص) توسط عناصر فریبکاری چون معاویه و افراد فاسد و فاسقی چون یزید و...
۵- تکلیف روشن است. اگر قرار بر مقاومت است و دفاع جانانه از شرف و عزت و استقلال منجر به آبادی این سرزمین و رفاه و سرفرازی این مردم(که هست)، تکیه بر درسها و عبرتهای تاریخ، توصیههای مکتب و سنت و سیره بزرگان و امامان(ع) و بالاخره تجربیات گرانبها و ارزشمند ۴۲ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی،ضرورتی غیرقابل انکار است. و اینها همه به صراحت میگویند و تاکید میکنند که ما برای تحقق اهداف ملی و انقلابی راهی جز تکیه بر خویشتن و چنگزدن به ریسمان وحدت و حفظ وحضور مردم در صحنه نداریم.
لحظه به لحظه۴۲ سالی که گذشته بیانگر این واقعیت است که در هرجا و هر وقت و هرچقدر بیشتر در مصاف با توطئهها و شرارتهای دشمنان، به اصول و ارزشهای اعتقادی و اصول تاریخی و مهمتر از همه به تعبیر ظریف و دقیق رهبرانقلاب «حضور بیبدیل و بیجایگزین» مردم تکیه کرده و چشم امید به دشمن بیرحم و مروت نداشتهایم. بر موانع و مشکلات فائق آمدهایم و هرجا خلاف این رفتار شده خاصه کسانی که در مقاطعی صاحب پست و مسئولیتهای حساس شده و مطالبات و انتظارات ملت را نه از زبان ملت و واقعیتهای غیرقابل انکار تاریخی و اجتماعی که از زبان دشمن فریبکار و اغواگر شنیده، و لاجرم منزل و مقصد را غلط تشخیص داده و خواسته و ناخواسته در زمین بدخواهان بازی کرده؛ دشمن شاد شده و لاجرم اعتراض و انتقاد ملت را علیه خود برانگیخته است.
۶- شعار و ادعای مردمی بودن خوب است اما اثبات مردمی بودن با استدلال و بحثهای طلبگی و آکادمیک و تئوریک ممکن نمیشود. دولتی که خود را «مردمی» میداند، بدون اینکه با حرف بخواهد این معنا را ثابت کند باید حتما نشانهها و مشخصاتی را در ذات و عملکرد خود داشته باشد. برای مثال رعایت اصل «شایستهسالاری» یکی از بارزترین این نشانههاست. دولت علی بن ابی طالب(ع) دولتی مردمی است چون ایشان برای مردم حرمت و شان قائل بود و اجازه نمیداد در زمان خلافت خود حتی برای لحظهای افراد ناباب و فاسد و فرصتطلب بر مصدر امور مردم و جامعه قرار بگیرند. امیر مومنان(ع)در پاسخ به کسانی(مثل مغیره بن شعبه) که در آغاز خلافت، به ایشان یا از سر دلسوزی یا اغراض باندی و سیاسی توصیه میکردند بعضی از والیان فاسد و جاهطلب را فعلا عزل نکند تا بعد از اینکه قدرت سیاسی ایشان تثبیت شد، آن وقت به حسابشان برسد، صریحا میفرمود: «والله لا ادهن فی دینی،ولا اعطی الدنی فی امری» (به خدا سوگند من در دینم مداهنه نمیکنم و امور مملکت را به دست افراد پست نمیسپارم).
در دولت مردمی هرگز نالایقان فرصتطلب، طماعان خائن به بیتالمال و سست عنصران دل در گروی دشمن داده، اجازه ندارند که امری از امور مردم را به عهده داشته باشند... مهمتر از همه دولت مردمی دولتی است که «مردم» را دقیقا بشناسد. مردم را در عالم خیال و توهم، تصور و تعریف نکند، بدتر و مهلکتر از همه مردم را از زبان دشمن و القائات و سمپاشیهای او نشناسد و آن وقت بر اساس این شناخت غلط، باور کند که این ملت از فرهنگ و اعتقادات و دین و انقلاب و کشور و همه چیز خود خسته و پشیمان است و برای عذرخواهی و عقبنشینی و کنار آمدن با «کدخدا» با هر قید و شرطی بیتابی میکند! و...
و عمر زودگذر و با ارزش مسئولیتی خود (و در واقع مردم و مملکت)را به راضیکردن کدخدا و غفلت از درون، هدر دهد.
۷- خوشبختانه دولت سیزدهم که سخت بر «مردمی بودن» خود تاکید میکند و رئیسجمهور محترم (ازجمله در مراسم تحلیف)خود را «خادم همه جمهور و خدمتگزار بیش از ۸۰ میلیون نفر جمعیت» ایران میداند، هنوز به کار آغاز نکرده با نشانهها و رفتارها و شعارهایی که میدهد این امیدواری را در نزد ملت بزرگ ایران ایجاد کرده که «مردمی» هم عمل کند. برای مثال این دولت و رئیس محترم آن به جای رویا بافی و وعده مذاکره و کنار آمدن با کدخدا، با واقع نگری، برای فائقآمدن بر مشکلات، از همین آغاز ضمن تاکید بر حل مشکل تحریم و روابط محترمانه با دنیا، تکیه بر ظرفیتهای مادی و معنوی درونی و احیای ارزشهای اعتقادی و فرهنگی را سیاست اصلی خود برای رسیدن به اهدافی چون عدالتگستری و فسادستیزی و حل و رفع مشکلات مردم و جامعه اعلام کرده است. همان ارزشهایی که عزتآور است و ذلت مومنان را در برابر یزیدیان همیشه تاریخ برنمیتابد، همان ارزشهایی که اصولا این ملت به عشق حاکمیت آنها برکاروبار حیات فردی و جمعی خود انقلاب کرد، بساط دخالت و چپاولگری سلطهگران را پایان داد و بستر رشد و تحول و آبادانی را فراهم آورد. و بالاخره همان ارزشهایی که ریشه در اعتقادات عمیق این ملت به اسلام و به مکتب علی(ع) و عاشورا و... دارد و با جان و خون او آمیخته و قرنها و سالها در گذرگاههای تاریخ آنها را فریاد زده و با فداکاریها و جانبازیها و شهادتها، بسط و حاکمیت آنها را مطالبه کرده است. دولت مردمی سیزدهم که خود را « از اصحاب ما میتوانیم»، میداند، وعده داده است با تکیه بر همین ارزشهای اعتقادی و ملی، به جنگ مشکلات و موانع ساختگی و ساختاری؛ داخلی و خارجی این ملک و ملت برود... و تجربه و تاریخ نوید میدهد در این صورت با همه سختیها و موانع موجود، موفقیت قطعی و پیروزی حتمی است. و از این هم بالاتر، خداوند بارها در کتاب خود در این باره به مومنان و عاملان، وعده داده، که: «... و من یتق الله یجعل له مخرجا» (طلاق/۲)
🔻روزنامه اطلاعات
📍 سوگنامه «کرونا»!
✍️ابوالقاسم قاسمزاده
با اذعان به اینکه خود را روزنامهنگار حرفهای نمیدانم، اما در اغلب موارد، نگارش «محک» برایم چندان مشکل نبوده است؛ الا زمانی که اگرچه حدود و ثغور و شرح و بسط نوشتهای را میدانی، اما دیگر آنگونه که باید قادر به ادامه نوشتن نیستی! ماجرای کرونا در کشور عمری نزدیک به دو سال دارد و در ستون محک، چندین و چند بار درباره آن نوشتهام، اما امروز به قول دوستانم، قلم به راحتی نمیچرخد و شرح و توصیف ماجرا و شرایط بحرانزده و مرگبار اکنون، مشکل است.
شاید به دو دلیل؛ اول آنکه هرچه بنویسی، نقد منصفانه کنی و گاهی از جانب خوانندگان ستون «محک» درباره کرونا، نقدی یا پیشنهادی ارائه دهی که دلت خوش باشد لابد همین مقدار انجام وظیفه کردهای و به جای تمجیدهای نامناسب و غیرضروری، درد دل مردم را به گوش مسئولان رسانیدهای، سرانجام چند باره باز میگردی به «نقطه، سرخط» و تکرار این ضربالمثل «آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است!»
دوم، در هرچه این دو سال درباره کرونا نوشته و گفتهاند، بنا به گفتههای مسئولان، «قصور و تقصیر» از سوی مردم بوده و تشخیص دادهاند! که مردم مقصر اصلی ظهور و بروز فاجعه کرونایند! از تکرار نوشتن «محک» چه سودی حاصل میشود!؟ در حالیکه از سوء مدیریتهای مسئولان و ناهماهنگیهای فاجعهآفرین آنان که به فاجعهبار شدن کرونا انجامیده، کمتر گفته شده است.
در حالی که بسیاری کشورها از همان آغاز کار برای مبارزه با اپیدمی ویروس کرونا، برنامهریزی علمی همهجانبه کردند و تفکیک مسئولیتها از جامعه پزشکی و درمانی و بیمارستانی گرفته تا حوزههای امنیتی و مأموریتهای نیروهای انتظامی تا برنامهریزیهای بودجهای و حساسیت در مراحل پیشگیری و همزمان مشارکت فعال با مراکز متعدد بهداشتی جهان و حضور فعال و بهموقع برای دریافت کمکهای ضروری و لازم و البته آموزشهای علمی مستمر مردم در سراسر کشور خود و در تمامی این مراحل اعمال «آتوریته» لازم و بدون ملاحظه در اجرای دستورالعملها و آئیننامههای مصوب و… انجام داده و میدهند! ولی ما از همان آغاز به جای برنامهریزی همهجانبه و قوی، مسیر را با اصل «آزمون و خطا» کلید زدیم و تا امروز همچنان، لنگان، لنگان پیش آمدیم و اکنون رسیدهایم به «سوگنامه» برای فاجعه مرگبار کرونا در سراسر کشور!
اکنون هم بدون اقدام همهجانبه، فوری و فراگیر در سراسر کشور، با آمدن دولت جدید، تسویه حساب سیاسی با دولت قبلی ادامه دارد و البته همچنان مردم مسئول اصلی بروز این فاجعه وضعیت بسیار بحرانیاند!
در یک روز نزدیک به ۶۰۰ نفر بیمار کرونایی جان میدهند! در حالی که همزمان مافیای تجارت و فساد دارویی در کشور بیداد میکند و تهیه داروهای خاص یا عادی نیز بسیار سخت و مشکل شده است. مافیای دارو چنان قدرتمند شدهاند که در همین دوره فاجعهبار، ثروتاندوزی بسیار کلان میکنند. اگر چه رسانهها نوشتهاندکه این مافیای مخوف، مراکز و افراد آن ناشناخته نیستند و آنها که باید بدانند، آدرس دقیق را در اختیار دارند!
***
رئیس جمهوری جدید رسماً اعلام کرد که مبارزه با اپیدمی کرونا، در اولویت فوری دولت قرار دارد و نیاز است با برنامهریزی دقیق و همهجانبه، اجرای الگوی «جهادی» کلید بخورد. فرصتهای بسیاری از دست رفتهاند و در همین روال «واکسیناسیون» از بسیاری کشورها عقبتر ماندهایم! اما موارد تصحیح روش گذشته شناخته شده است. مجلس نیز وارد بررسی همهجانبه و ارائه طرحهای جدید برای مبارزه با این بحران شده است. در پایان در حالی که همچنان در سراسر کشور دچار فاجعه کرونا هستیم، به چند مورد در حد یادآوری بسنده میشود.
۱ـ مرزهای کشور و مسأله ورود و خروج به شدت نیازمند دستورالعملهای اضطراری و کنترل دائمی است؛ زیرا درباره تجربه تلخ فاجعه جدید «ویروس دلتا» و ورود آن از مرزها گفته شده است و اکنون با شدت گرفتن جنگ داخلی در کشور همسایه «افغانستان» دوباره زنگ خطر به صدا در آمده است.
همین روال درباره مراسم عزاداری در ماه محرم و به ویژه مراسم «اربعین» در عراق باید لحاظ شود، زیرا بهطور رسمی از دولت عراق، همچون روال گذشته که شرایط عادی بود، تقاضای صدور روادیدهای لازم برای زائران مراسم اربعین کردهاند.
۲ـ باید به صورت فوری و البته همهجانبه از ادامه فساد دارویی و مفسدان آن ممانعت شود. بازار سیاه دارویی که رایج شده است جمع شود. اغلب خانوادههای گرفتار ویروس کرونا در سراسر کشور، درباره ادامه چنین وضعیت اسفبار اعتراض دارند.
۳ـ دو اصل «برنامهریزی» دقیق و علمی همراه با اعمال مستمر «آتوریته» مدیریتی در همه بخشها نیاز است بلکه اینبار با مدیریت جهادی از این مرحله و اوج بحران آن بیرون بیاییم!
۴ـ همه اذعان دارند که همچنان روال «واکسیناسیون» کُند و ضعیف است. باید در این بخش جهشی اقدام شود. در همه جای دنیا «واکسیناسیون» اصل و مهمترین کار در آغاز برنامه برای مبارزه با اپیدمی کرونا است و ما در این بخش همچنان عقب ماندهایم!
🔻روزنامه اعتماد
📍 برای کرونا چه میتوان کرد؟
✍️عباس عبدی
وضعیت موج پنجم کرونا از امواج پیشین بسیار بدتر است. پیشنهاد دو هفته تعطیلی وزیر بهداشت نیز رای نیاورد. طبق اخبار منتشر شده این تصمیم به اتفاق آرا بوده پس حتی خود وی نیز در ستاد مبارزه با کرونا به این طرح رای نداده است! به نظر میرسد که نامه او به مقام رهبری پیش از آنکه واقعی باشد، نوعی نمایش بود. وضعیت چگونه است؟ آمار رسمی فوتیها نزدیک به ۶۰۰ نفر در روز شده است. در حالی که آمار واقعی باید نزدیک به ۱۵۰۰ نفر و شاید هم بیشتر باشد. مجلس که خود را درگیر ایجاد محدودیت برای حقوق مردم در دسترسی آزاد به اینترنت کرده، بیتوجه به این مشکل، به یک باره بیدار شده و رییس آن ضربالاجل ۴۸ ساعته برای رسیدگی داده است. ضربالاجلی که ۴۸۰ ساعت هم باشد، نتیجهای نخواهد داشت. وضعیت مشهد فوقبحرانی است؛ میگویند کمبود تابوت دارند. معاون وزیر بهداشت آب پاکی را روی دست همه ریخت و گفت که هنوز به نقطه اوج نرسیدهایم و احتمالا تا پایان تابستان از این موج خلاص نخواهیم شد. مردم در صفهای داروی کرونا و نیز تزریق واکسن، در حال مبتلا شدن هستند، و دربهدر باید منتظر پیدا شدن سرم نمکی باشند (چه اسم با مسمّا و بانمکی!) صف پذیرش و بستری بیماران حکایت دیگری است. رییسجمهور نیز هنوز نتوانسته کابینه را جمع و جور و معرفی کند که درگیر حادترین وضع کرونا شده است و در ستاد کرونا حضور یافته است، تا بلکه کاری انجام شود. با این حال آیا امیدی به اتخاذ سیاستی که به سرعت مشکل را حد کند یا تخفیف بدهد، هست؟ اگر بخواهیم صادقانه حرف بزنیم باید گفت خیر. چرا؟ برای اینکه کرونا از نوع بحرانهای فراگیر است که کلیه شؤون جامعه را درگیر خود کرده و تا مجموعه این امور در مسیر حل قرار نگیرد، کرونا نیز حل نخواهد شد. بنابراین هیچ راهحل کوتاهمدتی وجود ندارد. در حقیقت تاکنون صنعت خودفریبی ما را از واقعیت دور کرد. تبلیغات دروغین که واکسن به زودی میآید، صادرکننده اول واکسن میشویم، کرونایاب، تماس اروپاییها برای درک رمز و راز موفقیت ما، مجوز دادن به داروهای مثلا سنتی و تأسیس کلینیک چنین طب بیربطی برای درمان کرونا و... کار ما به جایی رسیده است که باید با تعداد محدود واکسن اهدایی صورت خود را سرخ کنیم. بنابراین در حال حاضر کار چندانی نمیتوان کرد فقط باید با تأمین برخی از نیازها از طریق واردات یا کمک گرفتن!! از صلیب سرخ جهانی یا سازمان جهانی بهداشت از شدت بحران کاست یا مانع وخیمتر شدن آن شد و البته برای فردای این موج فکری کرد. اگر برای بعد از این مرحله، برنامهریزی و تصمیمگیری شود، چند نکته را میتوان متذکر شد.
۱ـ اولین و مهمترین نکته این است که مدیریت ستاد مبارزه با کرونا در سطح وزارت بهداشت نیست. این را در همان اسفند سال ۱۳۹۸ نیز متذکر شدم. کرونا فقط یک مساله بهداشتی و درمانی نیست که وزیر بهداشت را در رأس آن قرار بدهید. این ستاد با مدیری قدرتمند و زیرنظر شخص رییسجمهور باید باشد که قدرت جمعبندی و تصمیمگیری و اجرا را داشته باشد. نکته مهمتر اینکه سخنگوی حرفهای و آگاه لازم دارد. بسیاری از مردم بیش از کرونا از سخنان متولیان آن زخمهای عمیق خوردند و عصبانی شدند.
۲ـ باید نسبت به مشارکت کارشناسان بهداشت و درمان در شکلگیری تصمیمات اهمیت داد. وزیر و معاونان وی، نماینده تام این مجموعه بزرگ بهداشت و درمان نیستند. باید نظرات دهها هزار پزشک و سایر متخصصان بهداشت و درمان را جلب کرد، بدون مشارکت ذینفعان، نمیتوان تصمیمات موثری گرفت.
۳ـ اگر تصمیم گرفته میشود، باید اجرا شود و آن تصمیم نیز قابلیت اجرا داشته باشد نه مثل ممنوعیت سفر و در عین حال باز بودن راهها و نه مثل ممنوعیت همیشگی ترددهای شبانه و جریمههای اعصاب خردکن و موجه نبودن این تصمیم و نه مثل آییننامه عزاداریها که مطلقا قابلیت اجرایی ندارد. یا تصمیم نگیرید، یا اگر گرفتید، منطقا قابل دفاع و نیز قابلیت اجرا داشته باشد و به طور کامل اجرایی نیز بشود. تصمیمی که منطقا قابل دفاع نباشد، مثل دائمی شدن منع عبور شبانه، تا قابلیت اجرا نداشته باشد، مثل مقررات هیاتهای عزاداری یا اجرا نشود، مثل ممنوعیت سفرها، نتیجهای جز بیاعتباری سیاستها نخواهد داشت.
۴ـ برخلاف پزشکانی که علیه واردات واکسن بیانیه امضا کردند، قاطبه کارشناسان و پزشکان و مردم و تجربه جهانی نشان میدهد که راهحل این بیماری، واکسیناسیون گسترده و احتمالا دایمی است که چند ماه دیگر باید دوباره تکرار کرد؛ در حالی که اکنون اندر خم یک کوچهایم. از این رو برنامه تولید آن را از مساله واردات جدا کنید. حداکثر واردات را انجام دهید، اگر تولید داخل انجام شد، راه دوری نمیرود. اگر هم انجام نشد، زیان نکرده و انجام وظیفه کردهاید. فراموش نکنیم که کرونا تا آینده نامعلومی مهمان ماست و باید خود را با آن هماهنگ کرد.
۵ـ اگر چه برخی افراد تعطیلی عمومی و کامل را توصیه میکنند، ولی در این شرایط اقتصادی نمیدانم که این راه حل چقدر امکان اجرایی و حتی فایده دارد؟ مردم میخواهند زندگی کنند و باید درآمد داشته باشند. تا حالا باید واکسیناسیون به جای درستی میرسید که نرسید، مردم به شرطی این نوع طرحها را میپذیرند که به آینده امید و مسوولان اعتماد داشته باشند.
۶ـ دسترسی به اطلاعات کرونا و مرگ و میر و ویژگیهای مبتلایان و فوتیها را برای محققان آزاد کنید، این امر به مبارزه با کرونا کمک میکند، نه برعکس.
🔻روزنامه شرق
📍 مردی با جامه فرهنگ
✍️احمد مسجدجامعی
در روزهای اخیر گرچه به شنیدن و خواندن اخبار ناگوار کمابیش عادت کردهایم، ولی خبر درگذشت استاد جلال ستاری بر تلخی ایام بسیار افزود. دلبستگان به ادبیات و فرهنگ ایرانی، او را با آثار پرشماری که در موضوعات اسطوره، روانکاوی، بازخوانی عشقنامههای ایران و جهان و عرفان و تصوف نوشت، میشناسند. آثاری از جمله «حالات عشق مجنون»، «درد عشق زلیخا»، «افسون شهرزاد»، «پژوهشی در قصه شیخ صنعان و دختر ترسا»، «گفتوگوی شهرزاد و شهریار»، «نماد و نمایش» و کتابهای بسیار دیگری که تألیف و ترجمه کرد. زندهیاد ستاری نهتنها در تألیف و ترجمه بلکه در زندگی شخصی هم سبک و سیاق خودش را داشت و هیچگاه از آن جامه خارج نشد. در عین اینکه درباره متون کلاسیک فارسی جستوجو میکرد و به سنت نگاه داشت، میکوشید آن عرصه را با نگاهی نو و جهانی بشناساند و در این مسیر، مانند بسیاری از اهل تحقیق، مأخذ را به زبانهای مختلف ملاحظه میکرد. در عین حال اندیشه و عمق فکر او در کنار کتابها و آثارش موج میزد. از قسمتهای جالب در کتاب حالات عشق مجنون، مقایسهای است که او از تصویر و سرنوشت مجنون در دو روایت ایرانی و عربی به دست داده است. در مجموع بخشهایی از کتابهای او تحقیق منحصربهفرد، همراه با تحلیلهای جذاب و نثر زیبا بود. جلال ستاری هیچگاه نه در تألیف و نه در زندگی شخصی پا از شخصیتی که برای خود تعریف کرده بود، بیرون نگذاشت و این امتیاز کمی نیست. بخش عمدهای از مطالعات مربوط به اسطورهشناسی در زبان فارسی مرهون همت والای اوست. در عین حال او چهره ممتاز پژوهش در مفهوم «عشق» در تاریخ، ادبیات و اساطیر ایرانی و غربی است که به این وجه از آثار او کمتر توجه شده است. ستاری در این راه از ترجمه و تحقیق در اسطورههای عشق آغاز میکند، عشقنامههای فارسی و لاتین را میکاود و شرحی نویافته از عشق در عرفان و تصوف ایران به یادگار میگذارد. به این ترتیب، ستاری الگویی از یک پژوهشگر و اندیشمند برجسته از خود بهجای گذاشت. او بنا بر تخصصی که در زمینه اساطیر داشت، به قصه و نمایش هم علاقهمند بود و بهطورکلی در آثار او پیوند میان ادبیات، روانشناسی، اسطوره، داستان و نمایش جریان دارد. خود میگفت هیچ نویسنده یا هنرمندی نیست که تا حدی به اسطوره باور نداشته باشد و اگر من اسطورهباور نیستم به این دلیل است که پژوهشگرم و هنرمند نیستم. آثار ستاری نمونهای از نگاه مدرن به گذشته دور و نزدیک فرهنگ و ادب ایران است. ستاری روشنفکری معتقد بر اولویت فرهنگ بود و میگفت کار این کشور از طریق گسترش فرهنگ به سامان میرسد؛ از اینرو پای خود را در فرهنگ استوار کرده بود. مشی و روش زندگی و کار او هم همین بود. وقتی سراغش میرفتی نخستین پرسش او این بود که چه کتابی خواندهای یا چه نمایشی دیدهای و همانجا بحث را فرهنگی میکرد.
او به سیاست علاقهای نداشت و جز در حوزه تخصص خود سخن نمیگفت و نمینوشت و بسیار مراقب شخصیت فرهنگیاش بود. خانه او کانون بحثهای فرهنگی، ادبی، هنری و نمایشی بود. همسر صبور و دانشمند او، لاله تقیان هم در همه این احوال همراهش بود و وجوه علمی و فرهنگی آن فرزانه را تکمیل میکرد. ستاری تبحر قابل ملاحظهای از خوانش اسطورهای در موضوعات متعدد داشت. او تهران را از منظر ادبیات و اسطوره بررسی کرد و نتیجه پژوهش خود را در دو کتاب «اسطوره تهران» و «تهران در قاب شعر» ارائه کرد.
او اگرچه معتقد بود تهران به خودی خود شهری اسطورهای نیست، اما نگرش نویسندگان و شاعران به مبانی اسطورهای در نحوه روایتکردن از تهران، این شهر را با اسطوره ممزوج کرده است. ستاری با زندهیاد داوود ر شیدی دوستی دیرین و صمیمی داشت. هر دو در ژنو تحصیل کرده بودند و بنای فعالیتهای فرهنگی خود را نیز از همان زمان پی ریختند. ستاری میگفت رشیدی او را به برگردان متون تشویق میکرد و نخستین کتابی هم که ترجمه کرده، نمایشنامهای با عنوان «کاپیتان سیهچرده» به اتفاق داوود رشیدی بوده است؛ نمایشنامهای که بعدها رشیدی آن را در تالار فرهنگ به صحنه برد و از آن استقبال خوبی هم شد. درباره هزارویک شب دو نفر از معاصران تحقیق کردهاند؛ آقای محمدابراهیم اقلیدی که گنجی است ناشناخته و خدایش به سلامت بدارد و دیگری زندهیاد ستاری. این دو کوشیدند زوایای گوناگون این داستان را باز کنند و نشان دهند؛ درحالیکه قدما شاید به چنین داستانی چندان به چشم جدی نگاه نمیکردند. توجه ستاری به هزارویک شب، از آنجا جلب شد که پژوهشگران غربی بیاغراق هزاران صفحه درباره آن نوشتهاند؛ درحالیکه در این سوی جهان که محل زادن هزارویک شب است، جز قصهسرایی معمول خبری نیست. ستاری به اینگونه پدیدهها به چشم عناصر فرهنگ مینگریست اما از آنجا که مراقب شخصیت فرهنگی خود بود، هیچگاه پا را از این حد فراتر ننهاد و مثلا هوس تصحیح جدیدی از متن هزارویک شب یا خمسه نظامی نداشت. بههرحال کارنامه ستاری از هر حیث در تاریخ تفکر ایران معاصر جایگاه ویژهای دارد و از اینرو است که آثار گرانسنگ او به چاپهای مکرر رسیده و با نسلهای دیروز و امروز ارتباط برقرار کرده است. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 بازار ارز؛ با برجام و بیبرجام
✍️سیدکمال سیدعلی
هر زمان که بازار ارز کمی دچار آشفتگی و التهاب میشود همه نگاهها معطوف به برجام و مذاکرات میشود و همه تصور میکنند که اگر ایران بتواند تعاملی سازنده با جهان داشته باشد التهابات بازار ارز نیز کاهش مییابد. اگر نگاهی به مسائل داخلی کشور بیندازیم پی میبریم که این تصور کاملا درستی است که بخواهیم همه چیز را به برجام گره بزنیم. اولین نکته این است که بودجه ۱۴۰۰ بر اساس موافقت با برجام تهیه شده است و آینده مذاکرات تاثیر شگرفی بر وضعیت دخل و خرج دولت میگذارد. در حال حاضر هیچ نشانهای از کاهشی بودن هزینههای دولت دیده نمیشود و بخش اعظم درآمدهای دولت نیز تاکنون محقق نشده است. به نظر میرسد چالش عمده دولت جدید نیز همین عدم تحقق درآمدهای نفتی، مالیاتی، فروش اموال دولت و یا فروش اوراق در سایه هزینههای ثابتی باشد که وبال گردنش شده است.
اگر بخواهیم درآمدها و هزینههای دولت را ملاک قرار دهیم باید بگوییم که تحقق شعارهایی از قبیل رفع مشکلات معیشتی مردم، حل مساله مربوط به پرداخت یارانهها، یا قول ساخت مسکن در اولین سال تشکیل دولت جدید تنها از مسیر برجام میگذرد و سهم مابقی عوامل در تحقق این شعارها از ۳۰ درصد بیشتر نخواهد شد. اینکه چگونه بتوانیم با دولتهای غربی به توافق برسیم به شرایط تیمهای مذاکرهکننده بستگی دارد. مذاکرات دو طرف دارد و هر دو طرف باید ضمن مذاکرات احساس کنند که تعامل میتواند تحقق اهداف هر دو طرف را تضمین کند.
دولت جدید برای تحقق شعارها و وعدههای انتخاباتیاش باید با برجام (با تکیه بر شرایط مورد نظر خود) حرکت کند ولی انجام این مساله نباید به گونهای باشد که دولت جدید را مورد انتقاد و سوالاتی قرار دهد که پیشتر از دولت قبل میشد. آنطور که به نظر میرسد احیای برجام میتواند با امتیازات بهتری هم برای ایران همراه باشد چه آنکه سخنگوی وزارت خارجه دولت آمریکا بعد از سخنرانی ابراهیم رییسی در مراسم تحلیف تاکید کرد که آمریکا به دنبال دستیابی به توافق با ایران است. اینکه تیم مذاکرهکننده چقدر توانمند باشد هنوز مشخص نیست اما از آنجا که این دولت پشتیبانی حاکمیت و نظام را نیز دارد شاید بتواند راحتتر این مسیر را طی کند و کمترین انتقادات را نیز به جان بخرد. مشخص است که هرگونه تصمیمی در حوزه سیاست خارجی مستقیما بر بازار ارز تاثیر میگذارد، خواه این اخبار منفی باشد و یا مثبت بازار ارز به سمت افزایش و یا کاهش قیمت حرکت میکند. علاوه بر خبرهای مربوط به برجام، تیم اقتصادی دولت جدید و اینکه چه کسی سکاندار بانک مرکزی باشد نیز در تعیین قیمت ارز تاثیر میگذارد. هرچند نوسانات سه تا چهار درصدی قیمت ارز همواره در بازار وجود داشته، اما اگر یک تیم قوی انتخاب شود و مردم به سرمایهگذاری و تعامل با جهان در سایه کابینه دولت سیزدهم امیدوار باشند روند کاهشی قیمت ارز نیز سرعت میگیرد. در مجموع میتوان پیشبینی کرد که اگر شرایط اقتصادی ایران بسیار حاد باشد دلار به ۳۰ هزار تومان و بالاتر هم خواهد رسید در غیر این صورت و در شرایطی که ایران و آمریکا به توافق برسند، کاهش قیمت دلار تا ۲۰ هزار تومان هم دور از انتظار نخواهد بود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 مسائل تهران و مدیران جدید
✍️حسین ایمانی جاجرمی
از سال ۱۳۷۷ که قانون شوراهای کشوری در کشور اجرا شد، قرار شد صندوقهای رأی، سرنوشت مدیریت شهری را در چارچوب انتخابات شورای شهر تعیین کنند. پیش از آنکه خبری از نمایندگان منتخب مردم در شوراها باشد، یکی از بخشهای قوهمجریه، یعنی وزارت کشور، به جانشینی شورای شهر غایب برای انتخاب شهرداران شهرهای کشور و نظارت بر عملکرد آنها اقدام میکرد.
پیشبینی شوراهای فروملی در قانون اساسی، از شورای محل گرفته تا شورای روستا، بخش، شهر، شهرستان، استان و بالاخره شورای عالی استانها، از آن جهت بود که سرنوشت اداره امور هر محل به مردم آن سپرده شود و برنامههای توسعه محلی با مشارکت خود آنها طراحی، اجرا و نظارت شود. با این حال، نمیتوان انتخابات شورای شهر در ایران را محلی دانست و جدا از شهرهای کوچک و تا اندازهای شهرهای متوسط که ممکن است، دستورکارهای شهری در برنامهها و شعارهای نامزدها باشد یا خود آنها از فعالان شهری و در پی مطالعات مشخص محلی باشند، در سایر شهرها و بهویژه در پایتخت، این انتخابات کاملا سیاسی است و نامزدهای دارای بیشترین شانس برای انتخابشدن را دو جریان اصلی سیاسی، یعنی اصلاحطلبان و اصولگرایان معرفی میکنند. از این رو، نمیتوان انتظار چندانی از برندگان انتخاباتی بهشدت سیاسی داشت که دستورکارهای شهری، مثل حفاظت از محیطزیست، کاهش فاصله طبقاتی، افزایش زیرساختهای اجتماعی، حل مشکل مسکن و مستاجران و فراهمکردن تسهیلات و امکانات برای گروههای اجتماعی خاص مانند سالمندان، افراد کمتوان، کودکان و زنان را در اولویت برنامههای خود داشته باشند. چنانچه منافع سیاسی اقتضا کند، ممکن است گاهی به این دسته از امور هم بپردازند، اما در مجموع، شیوه تامین مالی مدیریت شهری که مبتنی بر فروش عوارض و تراکم ساختمانی است، از یک سو و ساختار عمودی و غیرمشارکتی اداره امور در شهرداری از سوی دیگر، گستره چندانی برای توجه به مطالبات عمومی، مگر در صورت تبدیل آنها به بحران، فراهم نمیکند. با این حال، به نظر میرسد سه مساله بحران کرونا، فساد و فاصله طبقاتی از مهمترین مسائلی است که توجه ویژه سیاستگذاران و مدیران شهری را میطلبد و لازم است درباره هر یک، توضیح کوتاهی ارائه شود: اکنون که کشور و تهران گرفتار آثار اقتصادی تحریمها، تورم مزمن و همهگیری کووید-۱۹ هستند، نظرسنجیهای انجامشده در خصوص اولویتهای مردم، عموما از تغییر ماهیت درخواستها و اولویتها حکایت دارند. اگر در گذشته حل مسائل مرتبط با «کیفیت زندگی» مانند ترافیک و آلودگی هوا در صدر درخواستها قرار داشت، در حال حاضر ابرتورم و کرونا سبب شدهاند که مهمترین نگرانیها در حوزه گرانی، بیکاری و تامینمعاش باشد. واقعیت این است که در شرایط عادی نیستیم و شهر، خسته از گرانی، تورم و گرفتار کروناست و هرگونه سیاست و برنامه مدیریت شهری باید با توجه به این مسائل و راههای مقابله با پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و شهری آنها باشد. در صورت توانایی حل بحران کرونا در درازمدت، مهمترین پرسشها این هستند که چگونه میتوان مشاغل ازدسترفته در جریان بحران اخیر را احیا کرد؟ برای هزاران خانواری که منابع معیشت خود را از دست داده و گرفتار فقر شدهاند، چه کاری باید انجام داد؟ چگونه میتوان آثار اجتماعی سیاست فاصلهگذاری اجتماعی و تشدید بیماریهای روانی را کاهش داد و روحیه نشاط و شادابی را احیا کرد؟
در حوزه «مبارزه با فساد در مدیریت شهری» هم نگاهی به سندهای مطالعاتی و سیاستگذاری نشان میدهد که تاکید زیادی بر اصل «حکمرانی خوب» بهعنوان شرط موفقیت تلاشها شده است. اما اصول، زمانی ارزش دارند که برای تحقق آنها تلاش صورت گیرد. از همین رو «اراده سیاسی» هم برای مبارزه با فساد و پشتیبانی آرا و افکار عمومی از آن ضروری است. در صورت وجود چنین پیششرطیهایی، مدیران شهری را میتوان موظف کرد تا فرآیندهای اداری سازمان متبوع خود را بهینه کنند. تحقیقات نشان میدهند که نتیجه فرآیندهای اداری شفاف و بدون ابهام، رضایت بیشتر در خصوص خدمات و اعتماد بیشتر به کارکنان دستگاه شهرداری است؛ جریانی که به نوبه خود اثر مثبتی بر تصویر شهرداری دارد. براساس دادههای گزارش سرمایه اجتماعی کشور و دیگر نظرسنجیهای موسسات معتبر، شهرداری جایگاه خوبی در رتبهبندی اعتماد عمومی ابرازشده به دستگاههای عمومی ندارد و به نظر میرسد با توجه به تاریخ شهرداری و کیفیت حکمرانی شهری در ایران که بیشتر بر پایه خودکامگی بوده تا مشارکت و دموکراسی، چنین وضعیتی چندان دور از واقعیت نباشد. مساله دیگر این است که به باور برخی از مردم که چندان هم دور از واقعیت نیست، انجام بسیاری از امور در دستگاه اداری شهرداری نیازمند پرداخت رشوه است. از همین رو مبارزه با فساد و تلاش برای بهبود چهره عمومی شهرداری باید یکی از اولویتهای سیاستی سیاستمداران پاکدست باشد. البته راستیآزمایی چنین سیاستهایی را میتوان براساس میزان تحقق اقدامات ضدفساد انجام داد؛ اقداماتی معمول در سطح بینالمللی مانند انتصاب ماموران ضدفساد، وجود نظام کشف و افشای فساد، انتشار آنلاین اقدامات ضدفساد شهرداری، نظامنامه اخلاقی، سادهسازی فرآیندهای اداری، بررسی ویژه درخواستهای متقاضیان مشاغل، بهویژه آنهایی که در معرض فساد هستند، ازجمله مدیران مالی و شهرسازی، مشارکت شهروندان، افشای تعارض منافع بالقوه، آموزش کارکنان، مقررات مربوط به دریافت هدایا، مقررات مربوط به شغل دوم و فعالیتهای پسینی، مقررات مربوط به اعانات و اسپانسری، حسابرسی درونی، سامانه اعلام اموال مسوولان و مانند اینها. البته مبارزه با فساد در سطح محلی به شهرداری و شورای شهر محدود نمیشود و تمامی بازیگران اجتماعی، بهویژه مشارکت نهادهای جامعه مدنی توانمند را میطلبد. تشکلهای مدنی زمانی میتوانند در این مبارزه موفق عمل کنند که دارای قابلیتهای سازمانی و توسعهای، منابع مالی و انگیزه باشند. براساس گزارشهای ارزیابی موجود در خصوص اقدامات ضدفساد در حکومتهای محلی، محیط پرچالش پیشگیری و مبارزه با فساد نیازمند همکاری و تعامل پایدار میان نهادهای حکومت محلی و جامعه مدنی محلی است.
اگر گفته شود که وضعیت بیهنجاری یا آنومیک بر پیرامون تهران و شهرهای بزرگ حاکم است، نباید آن را گزافه تلقی کرد. نگاهی عمیق به اتفاقات رخداده در چند سال گذشته ایجاب میکند که شرایط پیرامون را از زاویه جامعهشناسی توسعه با دقت بیشتری مورد توجه قرار داد. وسعت تخریب در جریان برخی ناآرامیهای رخ داده در سکونتگاههای اطراف تهران که آتش آن حتی دامن کتابخانه عمومی را هم گرفت، نشان میدهد که دو متغیر مهم اتصال افراد به جامعه یا «یکپارچگی اجتماعی» و «انضباط» یا رعایت نظم در زندگی اجتماعی اثربخشی لازم را در این مناطق ندارد. وقوع رویدادهایی مانند خشکسالی و فزونی بیکاری در استانهای کمتر توسعهیافته کشور سبب شده در سالهای اخیر به شکل تدریجی و ناملموس نوعی تغییر بافت جمعیتی و گروههای اجتماعی در پیرامون تهران و کرج شکل بگیرد. مهاجرت از شهرستانها به تهران اتفاق جدیدی نیست و دهههاست که جریان دارد، اما آنچه مهاجرتهای اخیر را از گذشته متمایز میکند، تجمع اقشار فرودست از قومیتهای برخاسته از استانهای کمتر توسعهیافته در سکونتگاههای اطراف تهران و دیگر شهرهای بزرگ است که به علل مختلف، اتصال آنها از نظر فضایی و معیشتی به شهر بزرگ در قالبهای مرسوم و مقبول صورتنگرفته و در نتیجه یکپارچگی اجتماعی اتفاق نیفتاده است. به عبارت دیگر، به سبب شرایط درونتابی ساختاری بر اقتصاد کشور در سالهای اخیر که امکان شکلگیری فعالیتهای اقتصادی بزرگمقیاس و تشکیل طبقه کارگر مدرن را از میان برده است، مهاجران قومی با گیر افتادن در سکونتگاههای عموما فقیرنشین خود چارهای جز پرداختن به فعالیتهای اقتصادی کوچکمقیاس و در حاشیه اقتصاد کلانشهر نداشتهاند؛ وضعیتی که عملا به تقویت روابط درون شبکهای-قومی حول فعالیتهای غیررسمی و پارازیتی منجر شده است. از سوی دیگر، نبود یا تضعیف سازوکارها و منابع متصلکننده طبقات اجتماعی به یکدیگر، مانند انواع زیرساختهای اجتماعی و فضاهای عمومی مشترک سبب شده تا فاصله اقتصادی و اجتماعی موجود میان این گروههای پیرامونی و طبقات متوسط و بالای جامعه بیش از پیش عمیق شود و ژرفا یابد. این وضعیت موجب میشود مسائل و مشکلات موجود در حاشیه، صدایی در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای معمول نداشته باشد. در شرایط حاضر، به تعبیر یکی از مشاهدهگران میدانی، میتوان گفت که شاهد شکلگیری نوعی «قبیلهگرایی پیرامونی» در اطراف شهرهای بزرگ هستیم که با فراهمشدن فرصت و در سایه ضعف سازوکارهای یکپارچگی و انضباط اجتماعی، امکان بروز مییابد و خشم و نفرت خود را از وضعیت فقیرانه و فاصله طبقاتی با حمله به مراکز و تاسیسات عمومی نشان میدهد. در هر حال، تهران بدون توجه به پیرامون آن، قابل مدیریت نیست و پایتخت نمیتواند با کشیدن خطهای فرضی حریم نسبت به مسائل رخداده در حاشیه خود بیتفاوت باشد. مسائل مهم دیگری همچون قطبیشدن فضای اجتماعی و فرهنگی شهر تهران هم وجود دارد که فرصت بررسی آنها را به یادداشت دیگری واگذار میکنیم.
مطالب مرتبط