🔻روزنامه ایران
📍 ابزارهای مهار تورم
✍️مرتضی الله داد

اول شهریورماه مرکز آمار ایران، گزارش تغییرات نرخ تورم در مرداد امسال را منتشر کرد که بر اساس آن، نرخ تورم کشوری ۴۵.۲ درصد، نرخ تورم شهری ۴۴.۵ درصد و نرخ تورم روستایی ۴۸.۷ درصد شده است. حال دولت سیزدهم که به تازگی فعالیت خود را آغاز کرده و در مسیر اخذ رأی اعتماد وزرای خود است، در شرایطی قرار دارد که برای گذر از مشکلات اقتصادی بایستی نسبت به کاهش نرخ تورم اقدام کند و اجازه ندهد این مسیر (افزایش نرخ تورم) برای ماه‌های آینده ادامه پیدا کند. دولت‌های پیشین در سه دهه گذشته برای کنترل نرخ تورم و نزدیک شدن به تورم یک رقمی، اشتباهاتی داشته‌اند که مهم ترین آن عدم توفیق در تنظیم بودجه و انضباط مالی بوده است از اینرو توصیه می‌کنم با توجه به شرایط حاد اقتصاد کشور، راهکارهای زیر در دستور کار دولت آقای رئیسی قرار گیرد تا بتوان نسبت به مهار تورم اقدام کرد.
اولین قدم که می‌تواند دولت در این راستا بردارد، انضباط مالی و تراز بودجه است که کار ساده‌ای نیست ولی امکانپذیر است. کشورهایی که تورم دو رقمی دارند بسیار انگشت شمار هستند، لذا برای آنکه بتوان اقتصاد را از این نوع بیماری دور کرد توصیه می‌شود دولت با یک تیم منسجم روش‌های منطبق بر علم اقتصاد در تراز بودجه سرلوحه اقدامات اقتصادی خود قرار دهد.
گام بعدی مقررات‌زدایی است که در میان مدت با مقررات زدایی از حجم مقررات زائد در کسب و کار به تولید و صنعت فرصت رشد و باز پروری داد. در کشور ما اگر شخصی بخواهد یک فعالیت اقتصادی را شروع وکسب و کاری را راه بیندازد، برای اخذ مجوز از ارگان‌های مختلف در پیچ و خم اخذ مجوزها گاهی پشیمان می‌شود لذا دولت سیزدهم باید با فوریت و با بهره‌گیری از تجربه کشورهای موفق مثل کره جنوبی، ترکیه و انگلیس این سو حرکت کند تا سرمایه گذاران و فعالان اقتصادی برای انجام فعالیت‌های تولیدی انگیزه و رغبت خود را از دست ندهند و در عین حال هزینه فعالیت‌های سوداگری را افزایش دهند.
سومین موضوع که پرداختن به آن از سوی دولت سیزدهم ضرورت دارد، مبارزه با فساد است که قاعدتاً این امر از بالا به پایین باید اجرا شود و برای رسیدن به این هدف بزرگ نیاز به شفاف سازی در سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها، شرکت‌های دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی الزام‌آور است. متأسفانه خیلی از فعالیت‌ها بر اساس قاعده درست، سازمانی و منطقی انجام نمی‌شود. بدین جهت هرگونه فساد در بدنه حکمرانی منجر به کاهش رقابت در تولید و نهایتاً افزایش نرخ تورم می‌شود.
چهارمین نکته؛ حرکت به سمت کوچک‌سازی دولت است. بارها کاندیداهای ریاست جمهوری شعار کوچک‌سازی دولت را دادند اما وقتی انتخابات را می‌برند و دولت شکل می‌گیرد، به سمت فربه شدن بیشتر می‌روند. وقتی دولت فربه و بر تعداد کارمندان افزوده می‌شود، دولت باید نسبت به تأمین حقوق آنها اقدام کند و همین امر باعث می‌شود که تراز بودجه‌ای دچار بهم ریختگی شود. زمانی که میزان درآمد با میزان هزینه برابری نکند، دولت با کسری بودجه مواجه می‌شود و در نهایت مجبور به استقراض از بانک مرکزی شده‌اند البته انتشار اوراق قرضه ضد تورمی است و نباید برای هزینه‌های جاری منتشر شوند زیرا بدهی را به نسل بعد منتقل می‌کند لازم به یادآوری است که این اوراق هم در شرایط تورمی فعلی خیلی مورد استقبال مردم قرار نمی‌گیرد.
روش دیگری که دولت برای کاهش نرخ تورم نیاز به پیگیری دارد، کاهش هزینه‌های تولید است. این امر با استفاده از تکنولوژی‌های جدید و افزایش بهره‌وری محقق خواهد شد. برای این امر می‌بایست با دنیا به تجارت پرداخت و برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی اقدام کرد. لذا با تولید کیفی و صادرات ضمن آنکه از شرایط جزیره‌ای خارج می‌شویم می‌توانیم به تنوع تولید و کاهش قیمت تمام شده کالا دست پیدا کنیم.


🔻روزنامه کیهان
📍 درباره افغانستان
✍️ محمدهادی صحرایی

به کسانی که ستم کرده‏اند متمایل نشوید که آتش دوزخ‏ به شما مى‏رسد و در برابر خدا براى شما دوستانى نخواهد بود و سرانجام یارى نخواهید شد. (سوره هود، آیه ۱۱۳)
به‌خاطر دارم در روزهای تجاوز آمریکا به افغانستان و‌ اشغال این کشور و زمانی که در محیط دانشجویی گفت‌وگوهای آمریکا محور، داغ بود با یکی از دوستان رسانه‌ای که به آمریکا و ژست بوش کوچک خوشبین بود صحبت می‌کردم. در نهایت ایشان گفت که افغانستانِ ده سال دیگر را باید دید که چگونه از ایران پیشی گرفته و آباد شده است و... به واقع ادامه گفت‌وگو با او سودی نداشت و ارادت به کدخدا تا مغز استخوانش نفوذ کرده و عفونی شده بود. برخی نمایندگان مجلس ششم بدون ایست، دست‌ها را بالا برده و در همان ابتدای کار قافیه را باخته بودند و به جای چاره‌اندیشی، بی‌شرمانه دنبال جام زهر و تسلیم کشور به دشمن بودند. دولت اصلاحات هم که مشغول ادای شهادتین برای کدخدا و اطوار گفت‌وگوی تمدن‌ها بود. نه به شدت و جدیت دولت اعتدالی که سفره مردم را به اجنبی گرو داد، ولی آن دولت نیز معیشت و امنیت را به مضیقه برده بود.
گویی همیشه تاریخ انقلاب اسلامی این‌گونه بوده که دولت‌های لیبرال و مدعی اولویت اول و مأموریت اصلی خود را تنش‌زدایی با دشمن خونی- شما بخوانید اقتدارزدایی از مردم و میهن خود- قرار داده‌اند و برای جلب اعتماد و دیده شدن توسط آمریکا و اروپا هزینه‌های بسیار گزافی را به کشور تحمیل کردند و اگر ولی‌فقیه نبود خدا می‌داند عاقبت امروزین سوریه و عراق و افغانستان، دیروز نصیب ما می‌شد یا پریروز. بی‌دلیل نیست که تمام همت دشمنان تضعیف مصدر و مصداق ولی‌فقیه بوده و هست. تنش‌زدایی مثل مذاکره، آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان و... چون که اصطلاح شیکی است توسط دشمنانی که هیچ اعتقادی به آنها ندارند و خودشان ناقضان درجه یک آنهایند برای عوام فریبی به کار می‌رود. آنها هرگز توضیح صحیح و کامل آن را ارائه نمی‌کنند و نشانی غلط می‌دهند تا نفوذی‌ها مردمشان را به کمینگاه آنها ببرند.
مثلاً سران آمریکا، اسرائیل و انگلیس که سمی‌ترین دشمن بشریت‌اند و خطرناک‌ترین حکومت‌های ‌تروریستی را رهبری می‌کنند و در صدسال اخیر هر جنگ و جنایتی که در جهان درگرفته پای برخی یا همه آنها در آن بوده است اصلی‌ترین مرثیه‌سرایان آزادی و حقوق بشر و حقوق زنان و... هستند. موجودیت‌های شروری که هرگز بر صراط مستقیم و بر اصول بشری حرکت نکردند و تفکرشان بر توطئه، تفرقه، تهدید، ‌ترور و نامردی بنا شده است. خائنان را بورسیه و‌ تربیت می‌کنند تا در زمان مقتضی به کارشان بگیرند و تا آنجا که می‌توانند از آنها بار می‌کشند و شیرشان را می‌دوشند و وقتی شیره آنها را گرفتند و تاریخ‌شان گذشت آنها را تفاله‌وار پرت می‌کنند و گویی هرگز آنها را نمی‌شناخته و ارتباطی نداشته‌اند.
پهلوی‌ها تا سال ۵۷ نمونه‌های خوبی برای عبرت خلق بودند ولی امروزه نسخه‌های جدیدتری از دیکتاتورهای نوکر و خانه‌زادهای فرسوده و مستهلکی را می‌بینیم که چگونه خوار و خفیف می‌شوند و یکی پس از دیگری به اعماق تاریکِ تاریخ فرو می‌افتند و غیر از وبال خیانت‌ها و جنایات‌شان، لعن و نفرین مردم خود را نیز به گور می‌برند. امثال صدام و بن‌علی و مبارک و قذافی و... همگی پیش چشم ما ذلیل مرده شدند و ما فرصت دیدن سقوط آنها را در این مقطع زمانی داشتیم. همین هفته گذشته همگان فرار حقیرانه حاکم دست‌نشانده و بی‌غیرت و بی‌عرضه افغانستان را دیدند. دیکتاتورها معمولاً برای مردم خود گنده‌گو، اخمو و خشن و برای دشمنان ملت‌شان ذلیل، خنده‌رو و گربه ملوس‌اند.‌ اشرف غنی دیکتاتور نبود ولی گنده‌گو بود. انسان بی‌ارزشی که کشور خود را در اختیار دشمن گذاشت و به قول خودش برای فرار تنها توانست شلوار و کفشی برای خود جستجو کند. البته غیر از آنچه که می‌گویند به یغما برده است.
افغانستان مظلوم، اگرچه پاره‌تن ایران و در دورانی نه چندان دور،
مهد علم و ادب بوده و پادشاهان بی‌کفایت قاجار و پهلوی آن را تلف کردند ولی اکنون به‌خاطر حضور نالایق‌ها و گوشه‌نشینی و شهادت لایق‌ها به فغانستانی تبدیل شده که از یادش رقت می‌بارد. علمای بزرگ آنها و مدافعان شریف حرم و شهیدان عزیز آنها تا ابد بر تارک تاریخ جانستان افغانستان می‌درخشند و ای‌کاش هنرمندانی جهادی می‌توانستند برای احیای باور ملی آنها از این مفاخرشان مستندها بسازند تا بیش از این، این دیار کهن، مرتع مستکبران و منزل غریبه‌ها نباشد. غربت افغان و به‌ویژه شیعیان آن مرثیه‌ای جانگداز است. افغانستان را باید از نو شناخت و به خودشان شناساند تا بدانند در چه سرزمین بزرگی زیست می‌کنند. باید برای بلند شدن افغان، تاریخ را برایشان گفت و گفت که پاره جداشده ایران‌اند و باید چون ایرانیان عزت رفته را بازیابند و بر امور خود مسلط شوند.
آینده‌ای که غرب وحشی به سرکردگی آمریکا برای افغانستان ‌ترسیم کرده همین تصویر امروزی است. آمریکا با سیاست وقیحانه و تهوع‌آورش روی بی‌شرف‌های تاریخ را سفید کرده است. از چهل سال پیش که کم‌کم به قدرت مسلمانان در توقف کمونیست آگاه شدند، نقشه به جان هم انداختن
و خودخوری آنها را فراهم کردند. پول سعودی و سیاست انگلیسی و شیطنت ناخلف‌ها، تخم کینه و انحراف را در میان‌شان افکند و تکفیر و ‌ترور را پیشه آنها کرد. آمریکا بیست سال پیش به بهانه آزادی مردم از دست طالبان و ‌ترویج دموکراسی و مبارزه با ‌تروریسم، خاک افغانستان را شخم زد و‌ اشغالش کرد و قاچاق مواد مخدر را‌ترانزیت و تجارتش را
۵۰ برابر کرد. مردمش را به خاکستر نشاند و عروسی و عزایشان را یکی کرد. فرهنگ لجنی خودشان را به آنجا آورد تا به جای سیر کردن شکم، آنها را غربزده کند و... آمریکا ماه قبل از پایگاه خود فرار کرد و هفته پیش فیلم هواپیمای آنها مهر رسوایی نهایی به پیشانی آنها کوفت.
بعد از بیست سال خباثت و جنایت و در نهایت شکست در سیاست، جاسوسه هرزه خود را به‌عنوان فعال فرهنگی در امور زنان و دختران افغانی مأمور جنگ روانی و فعالیت فرهنگی می‌کنند. کسی نمی‌پرسد آنجلینا با چه رویی از زنان و دختران افغانی دم می‌زند؟ دانش‌آموزان دبیرستان سیدالشهداء که با زبان روزه به شهادت رسیدند دختر نبودند؟ در ایران هم همصدا با این جانوران، برخی سلبریتی‌های کذاب، قالتاق، مالیات‌گریز و اصلاح‌طلبان اعتدالی که هشت سال مردم را دچار وبا و طاعون کدخداپرستان کردند و سفره و اقتصاد را نابود کردند نیز برای وادار کردن ایران به جنگ با طالبان یقه‌درانی می‌کنند و آنچه لایق خود است را به مردم شریف و نظامیان غیور ایران می‌گویند. گویی زمان حمله به دانشگاه کابل و جهانی شدن پیامک جانسوز «جان پدر کجاستی؟» که جگر هر آزاده‌ای را پاره‌پاره می‌کرد، لال بودند. باید دانست از وارد کردن ایران به جنگ با طالبان چه سودی می‌برند و باز چه مأموریتی به آنها سپرده شده که از دور فتوای جهاد می‌دهند؟
مردم جسارت‌های آنها به مدافعین حرم را به یاد دارند که زبان از گفتنش معذور است. به آمریکایی‌ها برای فرارشان از افغانستان، لعن و مرگ نمی‌فرستند و هم‌میهنان خود را شماتت می‌کنند؟ باید فریاد زد آهای کاسبانِ هرهری مسلک، آمریکا و انگلیس فرار و خیانت کردند، مردم را در فرودگاه به رگبار بستند، سگ خود را بر صندلی نشانده و مردم را به هواپیمای خود آویزان رها کردند و... چرا به مردم خود توهین می‌کنید؟ یا وقتی سفارش شده‌های شما حتی آب خوردن مردم را هم به تحریم آویزان کردند چرا به جای غلط کردیمِ دسته‌جمعی، به دیگران اعتراض می‌کنید؟ چرا وقتی دولت و مردم سوریه و عراق و محور مقاومت که از ایران کمک و حضورش را می‌خواهند ایران نباید وارد شود ولی وقتی آمریکا از طالبان شکست می‌خورد و حکومت غربزده ساقط می‌شود ایران باید با طالبان بجنگد؟ مگر می‌شود سیاست کلان و مصلحت کشور را با ویار سیاسی و سفارتی شما تنظیم کرد؟
دگردیسی این جماعت تمام‌شدنی نیست. هنوز دولت دکتر رئیسی مستقر نشده که یکی‌یکی بهانه می‌گیرند. برخی که قبلاًً به فرتوت‌ترین و پنهان‌کارترین و امنیتی‌ترین و بدترین دولت رأی دادند، به دولت جوان و وزرای پیشنهادیِ خبره و جهادی و روحیه شفاف آقای رئیسی خرده می‌گیرند. هنوز وزرای جدید نیامده برخی که اقتصاد امروز نتیجه تَکرار توصیه، حقه‌بازی و حمایت هشت ساله آنها از دولت بی‌تدبیرِ امیدسوز است، بدون اینکه بخندند و خجالت بکشند از آقای رئیسی اصلاح یک‌شبه می‌خواهند و مثل پیش‌دبستانی‌ها لج و تهدید می‌کنند. مشخص است دغدغه اینها حل مشکلات نیست و بی‌قراری آنها برای فتنه‌گری است وگرنه اگر کمی ‌حمیت و غیرت داشتند خود را به‌گونه‌ای گم می‌کردند که آه و نفرین مردمی که آرزوهایشان به سرقت رفته را نشنوند.
افغانستان امروز نتیجه اعتماد به نااهلانی است که احمقانه به اجنبی اعتماد کردند و آینده کسانی است که هنوز شیری برای دوشیدن دارند و سواری دشمن از آنها تمام نشده وگرنه عاقبتی به مراتب خفت‌بارتر از ‌اشرف غنی نصیب‌شان می‌شد. خدا را شکر که در ایران ولی‌فقیه هست و مردم پشتیبان ولایت فقیه‌اند تا به مملکت‌شان آسیبی نرسد. إن‌شاءالله.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 پیام بد تعویق انتخابات عراق
✍️ علی موسوی خلخالی

در حالی که حدود یک ماه پیش و بعد از آتش گرفتن بیمارستانی در ناصریه عراق و در حالی که وزیر بهداشت منصوب به جریان صدر بود و به خواسته او استعفا داد، مقتدا صدر در فراری رو به جلو اعلام کرد انتخابات ماه اکتبر را تحریم می کند تا به این ترتیب فضای سیاسی کشور را که علیه او شده بود وارد فضای سیاسی تازه ای کند که خود بازیگردانش باشد. حالا نیز خبرهایی به گوش می رسد که او قصد دارد با هدف تعویق انتخابات، اعتراضاتی را در عراق به راه اندازد .ایاد السماوی، نویسنده و روزنامه نگار عراقی در کانال تلگرامی خود نوشته است که «اطلاعات دقیقی دارد که نشان می دهد جریان صدر قصد دارد در بغداد و دیگر استان‌های جنوبی عراق و همچنین فرات مرکزی در ابتدای ماه آینده میلادی تظاهرات به پا کند.در همین رابطه نوری مالکی نخست وزیر اسبق عراق و رئیس ائتلاف دولت قانون در مصاحبه ای ضمن رد تعویق انتخابات تأکید کرد که ملتهب کردن دوباره جامعه یا تعویق انتخابات به نفع هیچ کس نیست. وی افزود که اگر انتخابات به تعویق افتد دیگر برگزار نخواهد شد.پیش از این دیگر رهبران سیاسی عراق از جمله سید عمار حکیم،‌هادی عامری و حیدر العبادی بر برگزاری انتخابات در موعد مقرر خود تاکید کرده بودند. برگزاری این انتخابات خواسته مرجعیت است و از حمایت جامعه جهانی برخوردار است و تعویق آن به هر بهانه ای جز ایجاد بی اعتمادی در جامعه عراق و ایجاد فضایی برای بهره برداری گروه‌های مغرض دستاورد دیگری ندارد. تا کنون مصطفی کاظمی، نخست وزیر عراق که مسئولیت برگزاری انتخابات در موعد مقرر به عهده اوست، در برابر فشارهای بیرونی که فقط مختص به مقتدا صدر و هم نظرانش نیست بلکه برخی جریان‌های سنی از جمله محمد الحلبوسی، رئیس پارلمان فعلی را نیز شامل می شود، مقاومت کرده است و اصرار دارد انتخابات در موعد مقررش برگزار شد. شورای عالی مستقل انتخابات نیز اعلام کرده است تعویق انتخابات به هیچ وجه اتفاق نخواهد افتاد. برگزاری انتخابات در موعد مقرر خواسته اکثر جریان‌های سیاسی شیعی عراقی و بسیاری از جریان‌های سنی و جریان‌های کردی است. تعویق انتخابات می تواند سنگ بنای رویه اشتباهی باشد که به هر جریان سیاسی اجازه دهد هر زمان که اوضاع را برای خود مساعد نبیند به خیابان‌ها بیاید و با ایجاد آشوب خواسته خود را به کرسی بنشاند. مضافا بر این که می تواند به هرج و مرجی منجر شود که علاوه بر آن که به سود هیچ کس در عراق نیست بلکه حتی زمینه ای برای دخالت بیشتر عوامل خارجی در امور داخلی عراق را به وجود آورد.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ تبرئه و تطهیر چرا؟
✍️عباس عبدی

در اتفاقات افغانستان شاهد پدیده‌ عجیب و باور نکردنی تبرئه و تطهیر طالبان هستیم. از این‌رو تحلیل کنیم که چرا با چنین پدیده‌ای مواجه شده‌ایم؟ ماجرا این است که ایران گفت‌وگوهای غیرآشکار و مفصلی با طالبان داشته است. به ویژه از هنگامی که روشن شد امریکایی‌ها در حال گفت‌وگو با طالبان هستند تا مقدمات بیرون رفتن خود را از افغانستان فراهم کنند. این سیاست ایران برای حفظ منافع کشور و منطقه قابل دفاع و درست بود و هست. ولی هیچ کس علاقه یا جرات آشکار کردن خبر این مذاکرات را نداشت. حدود ۱۸ ماه پیش و پس از آغاز ۲۰ ماه گفت‌وگوهای دوحه؛ میان امریکا و طالبان توافقاتی صورت گرفت. زلمای خلیل‌زاد نماینده امریکا این توافق را با طالبان امضا کرد. بر این اساس ۵ هزار زندانی طالبان از زندان‌های دولت افغانستان آزاد شدند و گفت‌وگوهای بین‌الافغانی نیز آغاز شد. ۶ ماه بعد، پمپئو وزیر خارجه امریکا به‌طور رسمی جلسه مشترک با طالبان و نمایندگان دولت افغانستان را افتتاح کرد، چند ماه بعد او مستقیما با نمایندگان طالبان دیدار کرد و تصاویر آن هم بدون نگرانی منتشر شد. ولی هنوز کسی در ایران جرات نداشت که چنین کاری را به صورت رسمی و آشکار انجام دهد هر چند در این فاصله نمایندگان طالبان به ایران می‌آمدند و اخبار آن نیز بعضا منتشر می‌شد و با آقای ظریف هم دیدار داشتند ولی هیچ تصویری منتشر نمی‌شد. تا اینکه در اواسط بهمن سال گذشته تصویری از استقبال ظریف از ملا عبدالغنی برادر و هیات همراهش منتشر شد که مثل توپ صدا کرد. این کار آن قدر زشت تلقی شد که ظریف تاکنون چند بار متذکر شده است که قرار نبود تصویری منتشر شود و این را یک اقدام غیراخلاقی معرفی می‌کند که عده‌ای آگاهانه آن را علیه او انجام دادند. وی حتی در فیلم ۵ دقیقه‌ای خداحافظی روزهای گذشته خود نیز دوباره به این شیطنت و تخریب اشاره کرد. چرا امریکایی‌ها به راحتی فیلم و تصویر دیدارهای خود با طالبان را منتشر می‌کنند در حالی که با یکدیگر در حال جنگ هستند، ولی ایرانی‌ها از انتشار فیلم مذاکرات پرهیز دارند و آن را مایه آبروریزی می‌دانند؟ پاسخ به این پرسش نشان می‌دهد که چرا در حال حاضر اصولگرایان حاکم می‌کوشند تا طالبان را تطهیر و تبرئه کنند؟ تطهیر یا تبرئه‌ای که مطلقا درست و منطقی نیست.

چرا این کار با شدت تمام و حتی به قیمت از دست دادن متحدان ایران در افغانستان و شیعیان در حال اجراست؟
علت این رفتار تصور نادرستی است که از فلسفه گفت‌وگوهای دیپلماتیک وجود دارد. گویی که ایران فقط با کسانی گفت‌وگو و همکاری آشکار می‌کند که از تعاریف ناپسند این دولت مبرا باشند و علت پرهیز از گفت‌وگو با امریکا را نیز همین می‌دانند. اینکه امریکا ابتدا باید آدم شود تا با آن گفت‌وگو کنیم. به همین علت نیز گفت‌وگو با طالبان را محرمانه و غیرآشکار انجام می‌دهند. اگر آشکار شد، مثل تصویر منتشر شده ظریف، باید او را محکوم کرد که چرا با شیطان گفت‌وگو کرده است و اگر قرار شد که از این سیاست دفاع شود، باید ابتدا طالبان را تطهیر و تبرئه کرد، سپس گفت‌وگو با آنان مجاز و مشروع دانسته خواهد شد.
گویی که داستان قند و نجاست آن تکرار شده است که با فرو بردن قند داخل چای آن را پاک می‌کردند، سپس می‌خوردند! (فارغ از میزان صحت این داستان) در حالی که باید گفت، گفت‌وگو و حتی تعامل با هر نیروی سیاسی و واقعی حتی اگر مثل طالبان باشند ایرادی ندارد، بلکه ضروری است. اتفاقا گفت‌وگو با آنان ضروری‌تر است و برای این کار هیچ نیازی به تطهیر یا تبرئه آنان نیست. حتی اگر طالبان هیچ تغییری نکرده باشد، می‌توان برحسب ضرورت سیاسی با آنان گفت‌وگو کرد و عکس انداخت و دست داد.
چرا جناح حاکم بر این رفتار نادرست و غیرواقعی تاکید دارد؟ برای آنکه اگر بپذیرند مذاکره سیاسی، مستقل از ماهیت طرف مقابل قابل انجام است، در این صورت باید در سیاست عدم مذاکره با امریکا یا موارد مشابه نیز تجدیدنظر کنند. بنابراین برای آنکه منطق سیاست منع گفت‌وگو با امریکا همچنان برقرار بماند، مجبور هستند که برخلاف واقعیت‌های موجود اقدام به تطهیر و تبرئه طالبان کنند. اقدامی که اثبات نادرستی آن به زمان زیادی نیاز ندارد، هر چند تاکنون هم بخش مهمی از این ادعاها درباره طالبان رد شده است. طالبان قطعا تغییر کرده است ولی تغییرات آن با داده‌های موجود ریشه‌ای نیست. تفاوت طالبان امروز با طالبان بیست سال پیش، بیشتر از تفاوت امریکای بایدن و امریکای ترامپ نیست.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بازگشت به نقطه صفر
✍️ جاوید قربان‌اوغلی

تحولات شگفت و گیج‌کننده افغانستان با سقوط بدون درگیری کابل وارد مرحله جدیدی شد و بار دیگر جهان را در مقابل حاکمیت گروه و فرقه متحجر طالبان بر این کشور قرار داد. ۲۰ سال پس از تهاجم و اشغال افغانستان پس از حادثه تروریستی و صرف بیش از دو تریلیون (دو هزار میلیارد) دلار، در تحولی توأم با ابهامات بسیار و سؤالات بی‌جواب، با خروج بی‌برنامه، افغانستان به همان ستیزه‌جویان ساقط‌شده ۲۰ سال قبل واگذار شد. در‌این‌باره ذکر چند نکته ضروری است: از منظر نظامی تحولات افغانستان را نمی‌توان ناشی از برتری نظامی نیروهای طالبان در مقابل ارتش ۳۰۰هزارنفری دولت دانست. به‌خصوص اینکه در دو دهه گذشته این ارتش تحت آموزش نظامیان آمریکا و دیگر کشورهای ناتو قرار داشت. به تسلیحات نسبتا پیشرفته غربی مجهز بود که اکنون به دست جنگجویان طالبان افتاده است. سقوط پی‌درپی ولایات ۳۴گانه جز در مواردی نادر، ناشی از جنگ نبود و تقریبا هیچ ولایتی با جنگ گسترده سقوط نکرد.

در تحولات برق‌آسای نظامی افغانستان دو عنصر شاخص را می‌توان دخیل دانست. اول، فقدان انگیزه نیروهای دولت در مقاومت برابر جنگجویان طالبان و دوم، تصمیم سیاسی. در پاسخ به اینکه چرا نظامیان افغانستان برای ایستادگی در برابر طالبان از انگیزه لازم برخوردار نبودند، دو عامل را می‌توان ذکر کرد. اول، ساختار قبیله‌ای با اکثریت نسبی پشتون‌ها (حدود ۴۰ درصد) که از پشتیبانی مالی، اطلاعاتی و لجستیکی سازمان اطلاعات ارتش پاکستان، عربستان و امارات برخوردارند. پول عربستان و امارات برای تأمین تسلیحات، خرید فرماندهان دولت و پشتیبانی اطلاعاتی پاکستان (آی‌اس‌آی). استراتژی آغاز پیشروی نظامی از مرزهای شرقی و شمالی افغانستان با هدف جلوگیری از دخالت احتمالی کشورهای همسایه افغانستان تدابیر هوشمندانه‌ای بود. باور اینکه این اقدام طالبان بدون مشورت سه کشور فوق طراحی و اجرا شده باشد، سخت است. دوم، نارضایتی مردم از دولت‌های فاسد و گسترش فساد در تمام ارکان دولت در ۲۰ سال گذشته. ملاحظه کردیم که اشرف غنی در انتخابات با دو میلیون رأی به ارگ ریاست‌جمهوری راه یافت. به نوشته منابع معتبر، در شرایط فقر و بی‌کاری اکثریت مردم، رهبران سیاسی، نخبگان و مصادر بالای حکومتی در خانه‌های مجلل زندگی می‌کردند، خدم و حشم داشتند و هم و غم آنها سوءاستفاده از مناصب و ثروت‌اندوزی و خرید ویلاهای مجلل در اقصی‌ نقاط جهان ازجمله ترکیه، دوبی و... بود. توافق آمریکا و طالبان نقش تعیین‌کننده‌ای در تحولات افغانستان داشت. تصمیم خروج از طولانی‌ترین جنگ در زمان اوباما در دستور کار آمریکا قرار گرفت. ترامپ با مذاکره و توافق با طالبان نشان داد این تصمیمی فراحزبی است. درباره دلیل آن بر دو عامل بیشتر تأکید شده است که می‌تواند اجزای جداگانه یک راهبرد باشد. ناتوانی آمریکا در مدیریت جنگ پرهزینه (مالی و جانی) پس از ۲۰ سال حضور نظامی و تغییر راهبرد آمریکا در تمرکز بر چین و روسیه که اولی در بعد اقتصادی و دیگری به دلیل امنیتی مهم‌ترین اولویت آمریکا در استراتژی مدیریت بر جهان است. سکوت ایران در رده‌های مختلف، شورای عالی امنیت ملی، وزارت خارجه، مجلس (که در هر مسئله سیاست خارجی فورا موضع‌گیری می‌کند) و... در برابر تحولات افغانستان که هنوز هم ادامه دارد، می‌تواند دو دلیل داشته باشد.
اول: غافلگیری و سردرگمی ناشی از سرعت تحولات که هم‌زمانی دوره انتقال قدرت اجرائی، جابه‌جایی مدیران ارشد و محافظه‌کاری مدیران مستقر را می‌توان به این سردرگمی افزود.
دوم: توافق با طالبان در مذاکرات چند هفته گذشته (مسئولان امنیتی یا احتمالا سیاسی). دلخوری از دولت مستقر (اشرف غنی) و خرسندی از بیرون‌رفتن آمریکا.
اگر احتمال دوم مقرون به صحت باشد، قاعدتا درباره خطوط قرمز ایران به طالبان تذکرات لازم داده شده باشد. ولی درباره اینکه این نگرانی‌ها و توافقات تا چه اندازه از سوی طالبان و پس از استقرار کامل «امارت اسلامی!!» در کابل رعایت شود، تردیدهای جدی وجود دارد. اگر طالبان در ذیل ائتلاف پاکستان، عربستان و امارات عربی متحده تعریف شود، به نظر می‌رسد قضیه را باید جدی‌تر گرفت. تغییر رویه طالبان و سخن‌گفتن از «این دیگر آن طالبان ۲۰ سال قبل نیست» بیشتر به یک شوخی شبیه است. این محور برای فشار به ایران از طریق مرزهای شرقی فعال خواهد شد . تغییر ماهیت ایدئولوژیک طالبان از سلفی‌گری بیشتر به مزاح شبیه است. تاکتیک‌های کنونی سران طالبان در تسامح با مذاهب و فرق و آیین‌های آنها برای گذر از دوره بحرانی فعلی است. عدم امکان نادیده‌گرفتن طالبان در عرصه سیاسی این کشور و راهبرد دولت ائتلافی رویکردی قابل قبول ولی تقریبا غیرممکن است. طالبان جز قدرت انحصاری خود بر افغانستان را قبول نخواهد کرد. همه اقدامات کنونی تاکتیکی برای عبور بدون تزاحم از مرحله گذار و تثبیت سلطه است. سخن‌گفتن درباره آینده، اندکی دشوار است. اگر سناریوی توافق آمریکا و طالبان را بپذیریم، تحولات افغانستان در راستای استراتژی آمریکا در مهار چین و روسیه قابل تحلیل است. اینکه طالبان تا چه اندازه می‌توانند مجری بخشی از این استراتژی آمریکا باشند، با درنظرداشتن روابط ویژه چین با پاکستان و نفوذ عمیق اطلاعاتی سازمان اطلاعات ارتش این کشور بر طالبان اجرای این استراتژی درباره چین را با تردید روبه‌رو می‌کند. درباره روسیه اما قضیه اندکی پیچیده‌تر می‌نماید. خروج آمریکا از افغانستان هرچند در راستای استراتژی روسیه است و مسکو از آن استقبال می‌کند، ولی از نفوذ تفکر طالبانی به قلمرو روسیه از یک‌ سو و تهدید متحدین خود در آسیای میانه به‌خصوص در تاجیکستان و ازبکستان واهمه دارد هرچند امنیت سرزمین اصلی هدف استراتژیک مسکو به حساب می‌آید. به‌طور طبیعی هند نیز با توجه به مناقشه دیرپای کشمیر و اقلیت قابل توجه مسلمان این کشور، با نگرانی تحولات افغانستان را دنبال می‌کند. درباره ایران اما خطر بیش از این کشورها به مرزهای شرقی ما نزدیک شده است. اینکه افغانستان تحت سیطره طالبان جولانگاه همه گروه‌های تروریستی با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی کشورهای مخالف ایران شود، تصوری خیال‌پردازانه و ناشی از توهم توطئه نیست.حضور طالبان در مرزهای ما با توجه به شایعات مشارکت نیروهای گروهک تروریستی جندالله در تصرف نیمروز و فراه از اهمیت امنیتی قابل توجهی برخوردار است که باید در مرکز توجهات امنیتی کشور قرار گیرد.

در حوزه تمدنی، حوزه نفوذ و عمق استراتژیک افغانستان از اهمیت ویژه‌ای برای ایران برخوردار است. سلطه طالبان با نگاه مبتنی بر تعصب قومی و حاکمیت تمام‌عیار پشتون‌ها، شیعیان هزاره و اقوام تاجیک، ازبک، ترکمن و سایر اقلیت‌های قومی این کشور را به‌شدت تحت فشار قرار خواهد داد. از این منظر باید برخی کشورهای منطقه مخالف ایران را برنده اصلی تحولات افغانستان دانست که تلاش خواهند کرد آنجا را به نقطه آسیب‌پذیر و اعمال فشار به ایران تبدیل کنند. اجمالا می‌توان چنین نتیجه گرفت که ایران پس از ۲۰ سال از سرنگونی دولت قبلی طالبان که با تهاجم نظامی آمریکا و همکاری غیرقابل انکار ایران انجام شد، مجددا به نقطه صفر بازگشته با این تفاوت که هم با طالبانی مجهزتر و هوشمندتر روبه‌روست و هم کشورهای دیگر درصدد فشار به ایران از طریق مرزهای شرقی و فعال‌کردن گسل‌های قومی‌-مذهبی هستند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 توپ در زمین اژه‌ای
✍️ نعمت احمدی

انتشار تصاویری از آنچه دوربین‌های زندان اوین ضبط کرده و حواشی آن، توجه به چند نکته را ضروری می‌کند.
نخست اینکه زندان در قانون و آیین‌نامه سازمان زندان‌ها تعریف خاص خود را دارد. بر اساس این تعریف زندان محل نگهداری افراد بازداشتی و محکومان است. زندان محل تحقیق، بازجویی و… نیست. اما آنچه تصاویر اخیر نشان داد این بود که زندان را به شکنجه‌گاه تبدیل کرده‌اند لذا پرسش اساسی این است که فرد محکوم است یا متهم؟ اگر محکوم است که قطعا در حال تحمل حکم است و اصلا لزومی به چنین برخوردهایی نیست.
اگر هم متهم است و در مرحله تحقیق که زندان محل تحقیق نیست. در هر دو صورت آنچه دیدیم تلخ‌ترین واقعه‌ای است که بعد از مساله قتل‌های زنجیره‌ای در تاریخ حقوق ما اتفاق افتاده است. در قتل‌های زنجیره‌ای سال ۸۷ نیز به گفته وزارت اطلاعات افراد خودسر بودند که چند نفر از دگراندیشان و روشنفکران را به قتل رساندند. اما حالا اهمیت مساله بیشتر است چون این بار خاطیان فرد عادی و خودسر نبوده‌اند، بلکه مامور بوده‌اند.
نکته دوم اینکه معلوم شد ما از وقایع تلخ کهریزک هم درس نگرفته‌ایم. دلیلش نیز این بود با افرادی که حوادث را ایجاد کرده بودند، برخورد قاطعی نشد. ما در داخل زندان‌ها حوادث دیگری هم مثل موضوع زهرا کاظمی را داشته‌ایم. طبیعتا اگر در آن موارد برخورد قاطع صورت گرفته بود، دیگر شاهد این مسائل نبودیم. متاسفانه اما از هیچ یک از این موضوعات درس نگرفته‌ایم.
سوم اینکه عدم نظارت و عدم مجازات خاطیان در کنار هم سبب تکرار این وقایع می‌شود. این حادثه در هر کشور دیگری رخ می‌داد، رییس سازمان زندان‌ها به جای عذرخواهی باید استعفا می‌داد. به نظر من این قضیه در حال حاضر ماراتنی شد برای آقای اژه‌ای. چراکه در دومین ماه تصدی وی بر ریاست قوه قضاییه این اتفاق افتاده و باید آن را خیلی صریح و شفاف حل کند. اگر درباره نظامیان و غیرنظامیان پرونده تشکیل داده و شروع به تحقیق و بازداشت خاطیان کنند، می‌توان امیدوار بود که کاری صورت بگیرد اما اگر به عذرخواهی بسنده کنند، به مثابه روز از نو و روزی از نو خواهد بود.
البته با توجه به اینکه آقای اژه‎ای از روز اول حساسیت خود را نسبت به مساله زندان و زندانیان نشان داده است، می‌توان در این رابطه
به ورود قاطع و بدون اغماض ایشان امیدوار بود. او بازدیدهایی داشت، به بندهای امنیتی رفت و ما هم به وسع خودمان از او قدردانی کردیم چون اقدام بی‌سابقه‌ای بود. اما باید معلوم شود که این وقایع تلخ قبل از بازدید او صورت گرفته یا بعد از آن. باید معلوم شود که چطور این جاها را از دید او پنهان کرده‌اند. چون حساسیت او نسبت به وضع زندان و قرار بازداشت‌ها و… زیاد است، این موضوع پیچی پیش پای او به حساب می‌آید. من شخصا با توجه به شناختی که از آقای اژه‌ای دارم و با توجه به عملکرد و حساسیتی که ظرف این دو ماه نشان داده‌اند، با توجه به توصیه‌هایشان به قضات و کارکنان زندان‌ها و… معتقدم که اکنون توپ در زمین ایشان است.
نکته چهارم و بسیار مهم در این قضیه اما موضوع هک شدن دوربین‌های اوین و مساله امنیتی آن است که دو حالت بیشتر ندارد؛ یا حفره‌هایی در درون بخش امنیتی وجود دارد که توانسته نفوذ کند یا اینکه از بیرون آنقدر توانایی و قدرت پیدا کرده‌اند! من در هر دو صورت از این حادثه استقبال می‌کنم و معتقدم که خیر آن بیش از ضرر آن است. ضرر آن نفوذ و یا حفره‌های امنیتی است. به هرحال اوین یکی از امنیتی‌ترین جاهای مملکت است. خیر قضیه اما به این خاطر است که «آیینه چون عیب تو بنمود راست خود شکن آیینه شکستن خطاست». هک شدن این دوربین‌ها عمق فاجعه که پشت درهای بسته رخ می‌دهد را نشان داد و اگر از آن عبرت بگیریم، نتیجه خوبی خواهد داشت. این کار دقیقا مثل یک رادیوگرافی یا ام‌آر‌آی بدنه زندان‌ها را زیر دستگاه وارسی برد و عکسی از مخفی‌ترین جایگاه بیرون داد. ما نباید آن دستگاه رادیوگرافی را نکوهش کنیم. اگرچه مسوولان در این حوزه هم باید پاسخگو باشند.
نکته دیگر اما سوالی است که با توجه به محتوای فیلم منتشرشده به ذهن می‌رسد. در بخشی از ویدئو یک روحانی با خونسردی کامل از کنار مضروب رد شد. به نظر من او باید بیش از همه در این موضوع پاسخگو باشد. به این خاطر که یا در آنجا پست قضایی دارد و یا به عنوان معلم اخلاق در آنجا حاضر است. اگر قاضی باشد که باید بگوید چطور یک جرم مشهود در حضور او رخ می‌دهد؟ اگر هم نقش و جایگاه معلم اخلاق را دارد هم که جای تعجب دارد که چطور با آن آرامش از روی آن فرد عبور کرد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 مساله مهم درباره تیم اقتصادی
✍️ محسن جلال‌پور

دولت‏ ها که عوض می ‏شوند برای فعالان اقتصادی این سوال پیش می ‏آید که دولت جدید چه راه و روشی را در پیش خواهد گرفت؟ وقتی وزیری تغییر می‏ کند یا رئیس سازمانی عوض می‏ شود، عاملان اقتصاد کنجکاو می ‏شوند.
این کنجکاوی برای آن است که از برنامه‌ها و جهت‌گیری‌های او آگاه شوند؛ چون اطمینان دارند برنامه‌های وزیر و رئیس جدید مستقیم و غیرمستقیم روی کسب‌وکارشان اثر می‌گذارد. علاوه بر این، اقتصاد ایران چند ابرچالش نگران‌کننده در حوزه اقتصاد دارد که مثل موجودی زنده در حال رشد و نمو هستند و اگر برای آنها فکری نشود، کشور گرفتار مشکلات بسیار بزرگ‌تری خواهد شد.

قاعدتا در چنین شرایطی انتظار این است که اولویت کشور، حل این ابرچالش‌ها باشد و دقیقا به همین منظور، افراد متخصص برای حل‌وفصل مشکلات اقتصادی به‌کار دعوت شوند. آیا این اصل بسیار مهم رعایت شده است و افرادی که دعوت شده‌اند تخصص لازم برای حل مشکلات کشور را دارند؟

در اقتصاد قاعده‌ای به نام «حسن شهرت سیاستمداران» مطرح است که می‌گوید: سیاستمدار به هر صفتی که شهرت داشته باشد، انتظارات جامعه حول آن شکل خواهد گرفت. فعالان اقتصادی به تجربه آموخته‌اند که هر سیاستمداری سکان قدرت را در دست گیرد، اقتصاد و جامعه را به سمت ترجیحات خود می‌برد. اغلب گرایش‌ها و ترجیحات سیاستمداران جایی ثبت نشده، اما گفتارها، رفتارها، ترجیحات و منش‌های سیاستمداران در ذهنیت مردم ذخیره شده و شهرت آنهاست که انتظارات آینده جامعه را شکل می‌دهد.

به‌طور ویژه، انتظارات تورمی وابسته به جهت‌گیری، عملکرد و درجه استقلال بانک مرکزی است. چنانچه انتظار فعالان بازارها نسبت به این ویژگی‌ها تغییر کند، نوسان قیمت دارایی‌ها هم دور از انتظار نیست. در این زمینه دو کانال اثرگذاری وجود دارد: اول، زمانی ‌که رئیس جمهوری در انتخاب رئیس‌کل بانک‌مرکزی معیارهای اقتصادی را کنار می‌گذارد و ملاحظات سیاسی را پررنگ می‌کند. دوم، اگر برداشت بازارها این باشد که سیاست رئیس جدید بانک مرکزی درباره تورم از رئیس پیشین متفاوت است، قطعا انتظارات آنها نیز تغییر خواهد کرد.

شواهدی به چشم می‌خورد که برخی از افرادی که در این دولت قرار است مسوولیت بر عهده گیرند، به «هدایت نقدینگی» اعتقاد دارند. هدایت نقدینگی یا عباراتی نظیر آن در اقتصاد ایران اسم رمز سیاستمدارانی است که به نقدینگی به‌عنوان فرصت و ابزاری برای حل مسائل کشور نگاه می‌کنند. از آنجا که در گذشته خروجی چنین تفکراتی، رشد نقدینگی و افزایش شدید تورم بوده، این تفکر می‌تواند به تشدید انتظارات تورمی دامن بزند.

اگر رئیس جمهوری می‌خواهد انتظارات تورمی را مهار کند باید اقتصاددانان معتقد به اصول علم اقتصاد را در دستگاه‌های ستادی سیاستگذاری اقتصادی به کار دعوت کند. همان‌طور که اشاره شد، یکی از مهم‌ترین الزامات اثرگذاری سیاست‌های اقتصادی، اعتبار سیاستمداران نزد آحاد اقتصادی است. اگر سیاستگذاران اقتصادی و مقامات به برنامه‌های ضد‌تورمی شهرت داشته باشند، سیاست‌های اعلامی آنها برای کنترل تورم نیز نزد عاملان اقتصادی اعتبار بیشتری خواهد داشت. بنابراین جا دارد از رئیس‌جمهوری این مطالبه را داشته باشیم که در انتخاب رئیس‌کل بانک مرکزی دقت لازم را داشته باشند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0