مدیرانی که هر حرکت اشتباهی از سوی آنان سرنوشت نسلهای فعلی و آینده را با تکانههای فرسایشی مواجه و کشور را از کرانههای توسعه، دورتر میکند. در روزهای ابتدایی شهریورماه که اجلاس منطقهای بغداد با حضور روسای جمهور، رهبران و وزرای امور خارجه کشورهای مختلف در حال برگزاری بود، حادثهای با محوریت ایران رخ داد که در روزهای بعد منشأ تحلیلها و اظهارنظرهای فراوانی شد.در شرایطی که مطابق تشریفات وزیر امور خارجه ایران میبایست در صف دوم اجلاس در کنار وزرای امور خارجه کشورهایی چون عربستان، قطر و... قرار میگرفت، اما امیرعبدالهیان ترجیح داد با ساختارشکنی، خود را در صف نخست و در ردیف حکام و روسای جمهور بگنجاند. در شرایطی که تحلیلها در این خصوص ادامه داشت، ناگهان اعلام شد، شرکت توتال فرانسه قراردادی ۲۷میلیارددلاری را با عراق برای توسعه زیرساختهای انرژیک این کشور منعقد کرده است. قراردادی که ارزیابیهای تکمیلی نشان میداد در ادامه قرار است تا چند برابر افزایش پیدا کند و در بخش انرژیهای تجدیدپذیر نیز امتداد پیدا کند. بعد از این حادثه بود که رضا زندی، خبرنگار حوزه نفت و انرژی، در حساب توییتری خود نوشت: «اینکه وزیرخارجه در کنفرانس عراق کجای عکس بایستد مبین جایگاه ایران نیست. اما اینکه سر بجنبانید و ببینید عراق در توسعه میادین نفت و گاز، که نهایتا تبدیل به ثروت ملی میشوند، از ایران پیشی گرفته و جایگاه دوم ایران در اوپک را تصاحب کرده است و همینطور پیش میرود موضوع با اهمیتی است. حالا مدام در احیای برجام و رفع تحریمها تعلل کنید. باور کنید صنعت نفت سرمایهگذاری فوری میخواهد. امسال ٢٠٠ میلیون مترمکعب کمبود گاز داریم. سال بعد…» اظهارنظرهایی که به صورتهای گوناگون توسط سایر اساتید و تحلیلگران نیز تکرار شد. با این مقدمات، سراغ علی شمساردکانی اقتصاددان و رییس کمیسیون انرژی اتاق بازرگانی صنایع و معادن ایران رفتیم تا در خصوص مهمترین بایدها و نبایدهای کشور برای توسعه زیرساختها در صنعت نفت گفتوگو کنیم. مرد سرد و گرم چشیده اقتصاد و انرژی ایران با اشاره به این واقعیت که مهمترین مشکل حوزه انرژی کشور، رویکردهای پوپولیستی است، گفت: برای بهبود وضعیت ایران از یک طرف باید ادب مذاکره و گفتوگو با جهان را مورد توجه قرار دهد و از سوی دیگر اصلاحات ضروری در بخشهای کلان اقتصادی (از جمله صنعت نفت) را در دستور کار قرار دهد.
اخیرا اعلام شد که شرکت توتال بیش از ۲۷میلیارد دلار قرارداد همکاری مشترک با عراق منعقد کرده است. قراردادهایی که بسیاری معتقدند زیرساختهای صنعت نفت عراق را متحول خواهد کرد و باعث ارتقای سطح زیرساختها در این کشور خواهد شد. در شرایط فعلی ایران به عنوان یکی از موسسان اوپک چه وضعیتی را در این سازمان دارد؟
وضعیت ایران در اوپک به هیچ عنوان شرایط مناسبی نیست. تحریمهایی که طی دهه ۹۰ در ۲نوبت گریبان اقتصاد کشور را گرفته است، ایران را از نظر سهم بازار در رده آخر موسسان اوپک قرار داده است. این در حالی است که عراق توانسته بعد از عربستان جایگاه دوم اوپک را به خود اختصاص دهد. اما باید دید عراق چه مسیری را پیموده است؟ بعد از حمله ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ و تغییر وضعیت حاکمیتی این کشور، طی دههها عراق وضعیت بیثباتی را داشت، اما طی سالهای اخیر امریکا از شرکتهای معتبر جهانی در حوزه صنعت نفت خواسته تا روند سرمایهگذاری در عراق را تسریع بخشند.
این در حالی است که توتال بعد از برجام یکی از شرکتهایی بود که سرمایهگذاریهای فراوانی را در صنعت نفت و گاز ایران برنامهریزی کرده بود. چطور شد که توتال، بازار انرژی عراق را جایگزین ایران کرده است؟
در واقع امریکا از طریق افزایش سرمایهگذاریهای زیرساختی در عراق تلاش میکند، جایگاه ایران را در حوزه انرژی منطقه و جهان محدود کند. بعد از برجام توتال برای فاز ۱۱پارس جنوبی با ایران قرارداد بست، اما با تحریمهای دوباره ترامپ علیه ایران، توتال آسیبهای مالی فراوانی را متحمل شد. بعد از این تحولات امریکا توتال را تشویق کرد تا قرارداد دامنهداری را با عراق منعقد کند. البته این قرارداد مقدمه سرمایهگذاریهای هنگفت توتال و سایر شرکتهای بزرگ در عراق است و در سایر حوزهها نیز امتداد خواهد داشت. قراردادهای تجدیدپذیر و قراردادهای گازی از دیگر بخشهایی است که توتال در دل همکاریهای راهبردی با عراق دنبال میکند. محتوای این قرارداد در گام نخست توسعه میدان نفتی بصره در جنوب عراق است . بهطور کلی این توافقات شامل ۳ پروژه نفتی و یک پروژه تولید نیرو از انرژی خورشیدی است که بین توتال و وزارت برق عراق امضا شده است. قرار است در قالب این سرمایهگذاری تولید نفت از میدان رتاوی عراق از ۸۵ هزار بشکه به ۲۱۰ هزار بشکه در روز افزایش پیدا کند.
بعد از ماجراهایی که در جریان اجلاس منطقهای بغداد بر سر محل ایستادن وزیر امور خارجه کشورمان در صف اول، شکل گرفت، برخی تحلیلگران اعلام کردند، جایگاه واقعی کشورها نه به صورت نمادین در اثر ایستادن در ردیف اول یا دوم اجلاسها بلکه در اثر تواناییهای اقتصادی و راهبردی آنان است که تعیین میشود. نظر شما در خصوص این موضوع چیست؟
درست است که همچنان قدرت نظامی به صورت بنیادین اهمیت ویژهای دارد، اما واقع آن است که امروز کشورها با استفاده از قدرت اقتصادی و قدرت نرم است که جایگاه خود را در سطح جهانی مشخص میکنند. بر اساس این اهمیت است که امروز کشوری مانند سنگاپور یا ویتنام توانستهاند تاثیر مناسبی در سطح جهانی از خود به جای بگذارند. در عین حال کشور دیگری مانند کره شمالی، هرچند به بمب هستهای دست پیدا کرده، اما سالها با تحریمهای اقتصادی دست به گریبان است و نتوانسته است در اقتصاد و توسعه حرفی برای گفتن داشته باشد. بنابراین امروز قدرت واقعی کشورها از طریق اقتصاد و توسعه پایدار است که نمایان میشود. اساسا امروز دیگر ابرقدرتها به دنبال کشورگشایی به شکل کلاسیک نیستند، بلکه با استفاده از گزارههای اقتصادی است که قدرت خود را بر سایر کشورها دیکته میکنند. بنابراین تصمیمسازان ایرانی نیز باید بدانند که ایستادن در صف نخست یا دوم کشورها موضوع چندان مهمی در عرصه جهانی محسوب نمیشود و باید دید ایران در عرصه توسعه پایدار چه قدمهایی توانسته است بردارد.
اساسا توجه به تشریفات بینالمللی و قواعد دیپلماسی تا چه اندازه اهمیت دارد؟
همانطور که گفتم، قدرت نرم کشورها در ادب دیپلماتیک و نحوه مواجهه و مذاکره با سایر کشورها نمایان میشود. شما به نحوه ارسال هیات دیپلماتیک از سوی پیغمبر اسلام به منطقه نجران و ارسال نامه به اسقف و مسیحیان این منطقه نگاه کنید. ببینید که پیامبر اکرم ۱۴۰۰ سال قبل تا چه اندازه ادب دیپلماتیک و فروتنی و احترام به عقاید طرف مقابل را مد نظر داشتند. غیر از متن قرارداد رفتار و گفتار پیامبر و یاران او بود که بر روی مسیحیان نجران اثر گذاشت و آنان را شیفته پیامبر و اسلام کرد.پیامبر با سایر کشورهای جهان مکاتبه، مذاکره و گفتوگو میکرد و بهطور کامل ادب گفتوگو و مذاکره را رعایت میکرد. اما ما امروز به جای توجه به توسعه و قدرت نرمی که پیامبراکرم(ص) به بهترین نحو از آن بهره میبردند، تلاش میکنیم در یک اجلاس بدون رعایت تشریفات و ادب گفتوگو در صف نخست بایستیم، بدون اینکه توجه کنیم با این حرکت چه تاثیر نامناسبی به جای میگذاریم. اساسا باید ببینیم، سیستم سیاسی و مدیریتی ایران آیا به گونهای است که سایر کشورها از این مدل الگوبرداری کنند؟
اگر موافقید به مباحث حوزه انرژی بازگردیم، محمد علی همایونکاتوزیان در کتاب نفت و توسعه اقتصادی در تمثیل زیبایی با تقارنسازی بحث نفت و اساطیری که در خصوص زبانههای آتش در دوزخ مطرح شده، اشاره میکند که نفت همواره برای اقتصاد ایران نه یک نعمت، بلکه یک چالش جدی بوده است. چرا اقتصاد ایران نتوانسته از این ظرفیت در راستای بهبود وضعیت خود و توسعه پایدار استفاده کند؟
مشکل کشور ما، اتخاذ سیاستهای پوپولیستی در حوزه انرژی است. سیاستهایی که نه متعلق به امروز و این دولت و این حاکمیت است، بلکه طی ۷۰سال گذشته، کشور را گرفتار خود کرده است.یعنی در ایران از زمان ملی شدن صنعت نفت، مدام در گوش ملت فرو شده که میخواهیم نفت را وارد سفرههای شما کنیم. این سیاست پوپولیستی قبل از انقلاب جریان داشت، متاسفانه در سالهای بعد از انقلاب هم تداوم پیدا کرد. اگر در خاطرتان مانده باشد، احمدینژاد شعار آوردن نفت در سفرههای مردم را سر میداد.
این در حالی است که هر جامعهای برای توسعه نیاز به سرمایهگذاری و انباشت ثروت دارد، اما جامعه ایرانی همواره به درآمدهای نفتی به عنوان متریالی که باید به سرعت تبدیل به ماست و شکر و پنیر و بنزین و خودرو و... شود و سر سفره مصرف آنان قرار بگیرد، نگاه کرده است. البته این نوع نگاه را مسوولان و تصمیمسازانی ترویج دادند که با هدف کسب قدرت تلاش داشتند تا از ظرفیت نفت و درآمدهای نفتی بهره ببرند.
سایر کشورها با این درآمدهای نفتی چگونه برخورد میکنند؟
باید ببینید کشوری مانند نروژ چطور با درآمدهای نفتیاش برخورد میکند؟ این درآمدها در بیشتر کشورها به عنوان یک ثروت بینالنسلی صرف توسعه پایدار کشور میشود. زمانی که نفت در ایران در سال ۱۹۱۰ کشف شد و انگلیس برنامهریزی در خصوص آن را به دست گرفت، زمزمههای جنگ جهانی اول هم بلند شده بود. چرچیل که لرد دریادار بود، اعلام کرد که زغالسنگ را دیگر در کشتیهای انگلیس مصرف نخواهند کرد، بلکه از نفت دپو شده ایران که در اختیار انگلیس قرار داشت، استفاده خواهند کرد. انگلیس با استفاده از نفت ایران توانست سیطره خود را مانند قرن ۱۷بر سراسر دریاها پیاده کند و ارباب دریاها لقب بگیرد. انگلیس خود را ارباب دریاها میدانست و این توفق را با استفاده از ظرفیتهای انرژی ایران به دست آورد. اما آیا ایران توانست از این ظرفیت انرژیک که یکی از مهمترین اهرمها برای اثرگذاری در سطح جهان است، استفاده کند؟ خیر، نفت برای ایران به جز بیماری هلندی، رانت، رکود تورمی و وابستگی بودجه به نفت و... دستاوردی نداشته است.
تصمیمسازان ایرانی چه کار باید میکردند که نکردند؟
همین امروز هم که شما به موضوعات داخلی توجه کنید، میبینید که بدترین تصمیمات در این حوزه اخذ میشود. به عنوان نمونه باید دید چرا مسوولان ایرانی قیمت بنزین و فرآوردههای انرژی را به گونهای برنامهریزی میکنند که این همه قاچاق سوخت از ایران به کشورهای همسایه سرازیر شود؟ یعنی سوبسیدی که ایران به سوخت خود میدهد و طبیعتا باید در راستای توسعه کشور به کار گرفته شود به جیب کشورهای همسایه میرود. همین امروز که کشور در حوزه تولید بنزین خودکفا شده، برخی دوره افتادهاند که اتومبیل را ارزان کنید و واردات خودرو را آزاد کنید، اما هیچ کس این سوال را مطرح نمیکند برای توسعه جایگاههای سوخت در کشور چه کارهایی صورت گرفته است. رشد زیرساختها چه شده است؟ وزیر صمت دولت سیزدهم از یک طرف اعلام کرده تولید خودرو را ۴ میلیون دستگاه افزایش میدهد از سوی دیگر هم اعلام شده که خودروی خارجی قرار است وارد شود. اما بهرغم اینکه در قانون به صراحت آمده که نرخ بنزین باید بر اساس فوب خلیج فارس تعیین شود، هیچ تصمیمی در این زمینه گرفته نمیشود. باید از مدیران تصمیمساز کشور خواست که حداقل نرخ بنزین را به اندازه نرخ بنزین در افغانستان تنظیم کنند. وقتی قیمت بنزین تا این اندازه ارزان است، قاچاق سوخت بالا میرود، مصرف بنزین هم بالا میرود، محیط زیست آسیب میبیند، شهرها از دود و مازوت و... لبریز میشوند. هزینههای سلامت ملت افزایش پیدا میکند و هزاران مشکل ریز و درشت دیگر ظاهر میشود. ارزان بودن قیمت انرژی مشکلی است که هزاران مفسده دیگر از آن بیرون میآید.
یعنی میگویید اقتصاد ایران در راهبردهای کلان خود دچار مشکل است؟
دقیقا؛ آقای وزیر صمت به جای اینکه اعلام کند قصد دارد، ۴میلیون خودرو تولید کند، باید بگوید قصد دارد، حمل و نقل عمومی را به گونهای متحول کند که خودروهای پرمصرف جای خود را به خودروهایی پاک و سازگار با سلامت مردم و محیط زیست را بدهد. یعنی نوع برنامهریزیها و وعدهها در سطح کلان کشور ایراد دارد. کشور آلمان با آن سابقه در خودروسازی به شرکت بنز اعلام میکند اجازه ندارد، فلان برند خودرو را که آلودگی ایجاد میکند را تولید کند.
در این شرایط دولت سیزدهم برای اتخاذ بهترین راهبرد در حوزه انرژی چه باید بکند؟ ایران چطور میتواند جایگاه سنتی خود در اوپک را احیا کند؟
مسوولان ایرانی در وهله نخست باید مساله گلوبال انرژی را بفهمند. انگار مدیران ایرانی در یک خواب عمیق فرو رفتهاند. باید بدانند نقطه اوج تقاضای نفت در سال ۲۰۱۸ بود. زمانی که بازار در شرایط رکود است (مانند شرایط امروز)، ایران به راحتی نمیتواند وارد بازار شود و بگوید سهم من را پس بدهید. اساسا سهم ما از طریق سیاستگذاریهای کلان خود ما تعیین میشود. پیشنیاز احیای قدرت ایران در حوزه انرژی، واقعی کردن قیمت انرژی و اصلاحات در داخل است تا حداقل ظرفیتهای کشور قاچاق نشود. این ما هستیم که تعیین میکنیم، دنیا و اوپک با ما چگونه برخورد کنند. واقعی کردن قیمت انرژی پیش نیاز هر نوع تصمیمسازی است. طلبهها در این خصوص میگویند، مقدمه واجبی است که اوجب است از خود واجب. مثلا وقتی که هنگام نماز میرسد، خود نماز واجب است، اما اوجب نماز چیست؟ وضو است. حالا باید دید اوجب وضو چیست؟ طهارت است. در حوزه نفتی هم برای اثرگذاری در اوپک باید اوجب آنکه بهبود وضعیت داخلی و واقعی شدن قیمت انرژی است، ساماندهی شود.
همان طور که مستحضرید بر اساس آمارهای جدید بانک جهانی و سایر نهادهای آماری، اقتصاد ایران بعد از تحریمها از اقتصادی ۴۰۰ میلیارد دلاری به اقتصادی ۱۹۱ میلیارد دلاری بدل شده است. این در حالی است که اقتصاد کشوری مانند ترکیه بیش از ۷۵۰ میلیارد دلار گردش مالی دارد یا امارات با اقتصادی ۴۰۰ میلیارد دلاری مواجه است. تداوم این روند چه شمایلی از اقتصاد ایران میسازد؟
هیچ عقل سلیمی (غیر از افراد افراطی) نمیتواند از تحریم دفاع کند و آن را نعمت بداند. واقعیت آن است که تحریمهای اقتصادی در کنار سوءمدیریتهای داخلی اقصاد ایران را در شرایط نامناسبی قرار داده است. برای بهبود این وضعیت چارهای جز بهبود مناسبات ارتباطی با جهان وجود ندارد. مدیران باید این سنگ بزرگ که مقابل جریان سیال اقتصاد ایران قرار گرفته را از میان بردارند تا اقتصاد ایران بتواند ضعفهای خود را از طریق جذب سرمایه، توسعه زیرساختها و رشد مستمر جبران کند. در صورت عدم برنامهریزی مناسب چشمانداز روشنی پیش روی اقتصاد و تمدن ایرانی وجود نخواهد داشت.
اخیرا وزیر نفت اعلام کرده که کشور در فصل زمستان با مشکل کمبود گاز روبهرو خواهد شد. بر اساس این مشکل نیز اعلام شد مذاکراتی با ترکمنستان برای واردات گاز صورت گرفته است. ایران دومین مخازن گاز جهان را دارد، دلیل این کمبود گاز چیست؟
اغلب مخازن نفت ایران، شدت گاز همراهشان بالا است. شدت گاز همراه، عبارت است از حجم گازی که با یک بشکه نفت از مخزن به طور طبیعی خارج میشود. البته هرچه مخزن و میدان پیرتر میشود، شدت گاز آن هم پایین میآید. انگلیس در سالهای ابتدایی اکتشاف نفت در ایران، شروع به آتش زدن گاز کردند. چون تکنولوژی آن را نداشتند. ایرانیها هم طی ۷۰ سال گذشته همین روند را ادامه دادند. این موضوع باعث شد تا دو اتفاق رخ دهد. نخست اینکه میدانهای ایران حداقل ۷۰ سال پیرتر شدهاند و میزان گاز هر بشکه کاهش پیدا کند. موضوع دوم آن است که میزان تولید هم کاهش پیدا کرده و به علت کاهش گاز همراه، میزان گاز کمتری همراه هر بشکه بیرون میآید. پس وقتی وزیر نفت دولت سیزدهم میگوید که ۲۰۰ میلیون متر مکعب روزانه کمبود گاز داریم، لابد این واقعیات را مدنظر دارند. راز کمبودهای اخیر گاز کشور، در این مشکل فنی است. یعنی وقتی میزان تولید نفت بالا میرود، میزان گاز همراه نیز افزایش مییابد در نقطه مقابل در زمان تحریمها که امکان صادرات وجود ندارد و تولید نفت محدودتر میشود، میزان گاز همراه نیز بهشدت کاهش پیدا میکند. بنابراین گرفتاری کاهش تولید نفت که به دلیل تحریمها به وقوع پیوسته در حوزه ظرفیتهای گازی نیز اثرگذار بوده است.
در این شرایط دولت چه راهبردی را باید مورد توجه قرار دهد؟
در وهله نخست باید واقعیت را به مردم بگویند و وعده بیهوده به مردم ندهند. تامین روزانه ۲۰۰ میلیون متر مکعب گاز بسیار دشوار است، مگر اینکه یک میدان گازی وسیع روی خط بیاید.
بنابراین نمیتوان گفت که به دلیل این کمبودها دولت به دنبال واردات گاز از ترکمنستان است؟
این ایده خوبی است. اما در این موارد ایران باید معامله انرژی کند. عینی بگوید از شما گاز میگیریم و در ازای آن به شما برق میدهیم. باید به دنبال صادرات فنی به ترکمنستان، ازبکستان و... باشیم. یعنی معامله در ازای معامله. این راهبردی است که در زمان دولت اصلاحات در ۲۵سال پیش میافتم که ایران تلاش کرد به هاب انرژی منطقه بدل شود. اینگونه که ایران اعلام کرده بود، هر کس گاز دارد، ایران خریدار آن است و هر کس گاز میخواهد، ایران حاضر به فروش آن است. این روند اما در دولتهای بعدی و با حضور چهرههایی که به هیچ عنوان درکی از واقعیات انرژی نداشتند با مشکل مواجه شد.
مطالب مرتبط