🔻روزنامه ایران
📍 گام بلند دولت برای رفاه روستاییان
✍️حجت‌الله عبدالملکی

نارضایتی از کارکرد عدالت در کشور را باید به‌عنوان اصلی‌ترین دغدغه رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب خطاب به ملت ایران بر‌شمرد. اگرچه دستاوردهای مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با پیش از انقلاب اسلامی قابل مقایسه نیست اما مبتنی بر سند مذکور، تا نشستن این گوهر بی‌همتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی راهی بس طولانی مانده است. بروز بحران کرونا در کنار تحریم‌های ظالمانه غرب و در نتیجه آن تکانه‌های اقتصادی سال‌های اخیر حرکت در مسیر عدالت اجتماعی را با چالش مواجه کرد. چنان که رهبر معظم انقلاب در نشست شورای عالی اقتصاد با حضور سران سه قوه با طرح دغدغه و نگرانی خود از وضعیت معیشت گروه‌های آسیب‌پذیر، لزوم اتخاذ و تقویت ساز و کارهای حمایتی را مورد تأکید قرار دادند. در این میان بیمه‌های اجتماعی به‌عنوان یکی از سازوکارهای کلیدی در کاهش و جلوگیری از فقر باید بار دیگر در اولویت قرار می‌گرفت تا در شرایط بحران، امکان گذران معیشت خانوارهای آسیب‌پذیر را فراهم آورد. جامعه روستایی و عشایری کشور که به‌دلیل ماهیت اشتغال غیر‌رسمی خود، یکی از آسیب‌پذیرترین گروه‌های اجتماعی در مواجهه با تکانه‌های اقتصادی به شمار می‌روند، در سال‌های اخیر با بحران جدی در تأمین معیشت و گذران زندگی روبه‌رو شدند. از همین رو وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نسبت به طراحی «طرح ملی بیمه اجتماعی خانوارهای محروم و کمتر برخوردار روستایی و عشایری» اقدام کرد. هدف از طراحی و عملیاتی‌سازی این طرح گسترش ضریب پوشش ارائه خدمات بیمه اجتماعی برای خانوارهای محروم و کمتر برخوردار مناطق روستایی و عشایری بوده‌، تا از این طریق اطمینان یابیم که هیچ‌کس از چتر و پوشش نظام تأمین اجتماعی دولت خارج نخواهد ماند. اکنون به مناسبت ۱۵ مهر ماه و روز ملی روستا و عشایر مفتخرم که خبر بیمه شدن یک میلیون و دویست و پنجاه هزار نفر از زنان و مردان روستایی و عشایر کشور را اعلام کنم. گام بلندی برای بسط عدالت اجتماعی، کاهش نابرابری و تأمین رفاه اجتماعی جامعه روستاییان و عشایر ایران برداشته شده است. با نهایی شدن «طرح ملی بیمه اجتماعی اقشار کم‌درآمد روستایی و عشایری» بیش از یک میلیون و ۲۵۰ هزار نفر از آسیب‌پذیرترین گروه‌های اجتماعی کشور که فاقد هرگونه بیمه اجتماعی بوده‌اند، از ابتدای مهرماه سال‌جاری تحت پوشش صندوق بیمه اجتماعی روستاییان و عشایر قرار گرفتند. این طرح که در دولت دوازدهم تصویب شده بود به فضل الهی در دولت سیزدهم محقق و عملیاتی شد.
توانمندسازی فرهنگی و اقتصادی فرد برای ارتقای مشارکت در تأمین آینده‌ای مبتنی بر‌ شأن و کرامت انسانی و برداشتن هزینه‌های حمایتی از روی بودجه عمومی دولت، راهبرد وزارت تعاون در پیگیری و اجرایی شدن این طرح بود. بر اساس این طرح جامعه هدف طی سال اول از سوی دولت با اختصاص بودجه ۱۰۰۰ میلیارد تومانی مشتمل بر حق بیمه سهم بیمه شده و ۲۰۰۰ میلیارد تومانی مشتمل بر حق بیمه سهم دولت (جمعاً به میزان ۳۰۰۰ میلیارد تومان)، که بر اساس نظام چند لایه تأمین اجتماعی قابلیت توانمندسازی دارند، بیمه خواهند شد. بر این اساس، در سال اول افراد مشمول طرح، کاملاً رایگان بیمه خواهند شد و طی ۴ سال بعد، هر سال سهم دولت در پرداخت حق بیمه افراد یک درصد کاهش یافته و خود فرد موظف به پرداخت میزان کاهش یافته خواهد بود پس از ۵ سال، پرداخت کل حق بیمه سهم بیمه شده صندوق (۵ درصد)، مانند سایر بیمه شدگان این صندوق بر عهده خود فرد قرار خواهد گرفت.
در کنار ایجاد لایه حمایتی مستحکمی برای اقشار آسیب‌پذیر روستایی و عشایری در این طرح، از منظر آماری و گسترش ضریب پوشش ارائه خدمات بیمه اجتماعی، عملیاتی‌سازی طرح مذکور معادل عملکرد صندوق از زمان تأسیس آن طی ۱۶ سال گذشته بوده و منجر به رشد ضریب پوشش ارائه خدمات بیمه اجتماعی در مناطق روستایی و عشایری از ۱۶.۶۴ درصد به ۳۲.۴۶ درصد خواهد شد. توجه به رفع شکاف‌های جنسیتی و دسترسی برابر زنان به بیمه‌های اجتماعی، اولویت مناطق محروم و کمتر‌برخوردار از حمایت‌های اجتماعی دولت با تعیین سهم ۵۰ درصدی جمعیت زنان بیمه شده و اختصاص بالاترین سهم به استان سیستان و بلوچستان عینیت یافت. این بدان معناست که دولت سیزدهم به منظور رفع شکاف‌ها در دسترسی برابر آحاد مردم به شاخص‌های رفاه اجتماعی از هیچ کوششی دریغ نمی‌کند.
سیاست قطعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی توجه به رفع محرومیت، افزایش ضریب پوشش بیمه همه مردم ایران و بخصوص اقشار آسیب‌پذیر است که از این پس با قدرت و جدیت بیشتری دنبال خواهد شد. لازم می‌دانم از کوشش‌های همکارانم در صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر برای تدوین و پیگیری این طرح و همراهی کمیته امداد امام خمینی(ره)، سازمان بهزیستی و دیگر نهادها در پالایش متقاضیان بیمه اجتماعی تشکر کنم. این همکاری میان نهادهای حمایتی در دولت سیزدهم تقویت خواهد شد. در وزارت تعاون، بیش از هر زمان دیگر صدای اقشار آسیب‌پذیر خواهیم بود.

 

🔻روزنامه کیهان
📍 آقای ظریف! کار پژمردگی یک گُل نیست
✍️حسین شریعتمداری

۱- چهارشنبه شب همین هفته، آقای دکتر ظریف طی سخنانی در کلاب‌هاوس گفت «در مجلس گفتم که در برجام کلمه ساسپنشن (Suspension) نیست و این اشتباه از من بود، چهار بار یا سه بار کلمه ساسپنشن (تعلیق) در ضمیمه استفاده شده بود. این را مذاکره‌کننده ما، به ما اطلاع نداده بود»! اشاره جناب ظریف به اظهارات خود در تاریخ ۳۰ تیرماه ۱۳۹۴ در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی است که با جرأتی آمیخته به حرارت گفته بودند: «اصلاً تعلیق در هیچ جا نیامده، در هیچ جای برجام تعلیق نیامده. هرکس تعلیق ترجمه کرده، اشتباه کرده. هیچ جای برجام تعلیق نیامده»!
۲- اعتراف آقای ظریف به اظهارات خلاف واقع خود در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی، اگرچه دیر هنگام است ولی همین ‌اندازه نیز بر ادامه سکوت ایشان ترجیح دارد و می‌تواند نمونه‌ای از بیراهه منجر به فاجعه برجام باشد البته چنانچه جناب ظریف در همان ایام که منتقدان به وجود کلمه تعلیق در برجام اشاره می‌کردند و ایشان با قاطعیت! آن را انکار می‌کرد، به خود زحمت داده و متن برجام را به دقت مطالعه می‌کرد! بعید نبود از تحمیل فاجعه برجام به ملت و نظام جلوگیری شود.
اما، بلای خانمانسوزی که دولت آقای روحانی و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایشان در قاب و قالب برجام بر سر ملت آوار کرده‌اند بسیار فراتر از ثبت کلمه تعلیق -Suspension- در ضمیمه برجام است. شرح ابعاد این فاجعه مثنوی هفتاد من کاغذ است که کیهان از نخستین روزهای ورود آقای البرادعی، مدیرکل وقت آژانس در سال ۸۲
به آن پرداخته و بعد از تصویب برجام نیز با تیتر «هسته‌ای رفت و تحریم‌ها باقی ماند»! از ماهیت واقعی و تلخ برجام پرده برداشته بود، در این مختصر اما، اشاره به چند نکته درباره اظهارات اخیر
جناب ظریف را گفتنی می‌دانیم. بخوانید!
اول: آقای دکتر ظریف مسئول تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای بوده‌اند و برجام نتیجه نهایی مذاکرات بود، بنابر این چگونه می‌توان پذیرفت که درباره متن این سند به اظهارات یکی از اعضای تیم اعتماد کرده و خود ایشان از مطالعه متن نهایی که وظیفه قانونی و قطعی وی بوده است خودداری ورزیده‌اند؟! می‌فرمایند وجود این واژه در ضمیمه برجام را مذاکره‌کننده‌ها به ما اطلاع نداده بودند! و توضیح نمی‌دهند که مگر خود ایشان در رأس مذاکره‌کنندگان و مسئول و مدیر آنها نبوده‌اند؟!
دوم: بی‌توجهی‌ها و بی‌دقتی‌های اینگونه در عملکرد
تیم هسته‌ای کشورمان بی‌سابقه نبوده است. به عنوان نمونه
- و فقط یک نمونه - فردای آن روز که توافقنامه ژنو به امضاء رسید
- یکشنبه۳ آذرماه ۹۲ / ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳- «فرد کاپلن» روزنامه‌نگار مشهور آمریکایی و ستون‌نویس روزنامه‌های نیویورک‌تایمز، نیویورکر، آتلانتیک و اسلیت‌آنلاین و مؤلف چند کتاب در زمینه‌های نظامی و جنگ هسته‌ای، طی مقاله‌ای با ابراز تعجب نوشت:
« چند هفته پیش یک مقام رسمی ارشد کاخ سفید از من و چند روزنامه‌نگار دیگر دعوت کرد تا نظر‌مان را درباره پیش‌نویس توافقنامه‌ای که قرار بود اوباما در مذاکره ۱+۵ با ایران به طرف ایرانی پیشنهاد کند جویا شود. وقتی متن پیش‌نویس توافقنامه را دیدیم، آن را کاملاً یکسویه ارزیابی کردیم و همه ما بر این باور بودیم که ایرانی‌ها هرگز این متن را نخواهند پذیرفت و به شرایطی که در آن آمده است تن ‌نخواهند داد. پیش‌نویس توافقنامه به‌گونه‌ای بودکه هیچیک از مواد آن نمی‌توانست با اعتراض یک آمریکایی، یک اسرائیلی و یا یک عرب متعصب رو‌به‌رو شود. اما امروز که متن توافقنامه یکشنبه ژنو منتشر شد با کمال تعجب دیدم همان پیش‌نویسی است که چند هفته قبل دیده بودم و اکنون تیم هسته‌ای ایران، برخلاف انتظار ما، بدون کمترین تغییری در متن پیش‌نویس به آن تن داده و پذیرفته است» !
گفتنی است که کیهان در همان اولین روزهای بعد از توافق ژنو و در جریان رصد رسانه‌های آمریکایی به نوشته «فردکاپلن» در سایت «اسلیت آنلاین» دسترسی پیدا کرده بود ولی به مصداق آیه شریفه «ان جائکم فاسق بنباء... اگر فاسقی خبری آورد، درباره آن تحقیق کنید» انتشار آن را به مصلحت ندیده و ترجیح داده بودیم که با اعلام پیروزی تیم هسته‌ای و رئیس‌جمهور محترم کشورمان جناب روحانی، همسویی کنیم، اما وقتی متن توافقنامه ژنو
- به روایت وزارت‌خارجه خودمان و نه fact sheet کاخ‌سفید- منتشر شد، با کمال تأسف آنچه فرد‌کاپلن نوشته بود را «واقعی» یافتیم.
سوم: مشکل تیم مذاکره‌کننده بسیار فراتر از وجود کلمه تعلیق در سه یا چهار نقطه از متن ضمیمه برجام و خودداری یک عضو مذاکره‌کننده از اعلام آن است! در تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای تعدادی از عوامل دشمن حضور داشته و برای حریف جاسوسی می‌کرده‌اند! ولی جنابان روحانی و ظریف حتی پس از بازداشت برخی از آنها به حمایت از آنان ادامه دادند. خسارت حضور آنها در تیم هسته‌ای محدود به سرپوش نهادنشان بر وجود کلمه تعلیق در ضمیمه برجام نیست. حضور آنان در تیم هسته‌ای و بی‌توجهی جنابعالی به عملکرد آنها به منزله آن بود که آمریکا با عوامل و نیروهای خودش مذاکره می‌کرده است. به بیان دیگر ظاهراً ادای مذاکره را در می‌آورده است!
ولی در واقع، آنچه می‌خواسته را به آنها دیکته می‌کرده است!
چهارم:‌ آقای ظریف! همین جا باید به سخنان شما در شورای روابط خارجی آمریکا اشاره کرد که خطاب به آنها (یعنی خطاب به دشمنان تابلودار ایران اسلامی و طرف مذاکره‌کننده) گفته بودید، اگر در مذاکرات به توافق نرسید و حزب و گروه سیاسی شما در انتخابات پیروز نشود، «تندروها» قدرت را در دست خواهند گرفت! این سخن جنابعالی چه مفهومی داشت؟ همانگونه که نگارنده در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بود، پیام روشن اظهارات جنابعالی برای آمریکا این بود که اگر تند‌روها - بخوانید انقلابیون- قدرت را در دست بگیرند اهل باج دادن نیستند! معنای دیگر سخن شما این بود که گروه و جریان سیاسی شما اهل باج دادن است! با این حال چه کسی می‌توانست از شما انتظار دستاوردی در برجام داشته باشد؟! لطفاً فاجعه برجام را در حد و‌اندازه فراموشی کلمه ساسپنشن تقلیل ندهید، ماجرا فاجعه‌بار‌تر از این است.
پنجم: در طول مذاکرات هسته‌ای خطاهای بزرگی مرتکب شدید که تمامی آن اشتباهات -بدون استثناء - از سوی منتقدان با ارائه دلایل و اسناد روشن به جنابعالی و تیم تحت مدیریت شما گوشزد شده و درباره عواقب سوء آن هشدار داده شده بود ولی شما و
آقای روحانی به هیچیک از آن هشدارها توجه نکردید و انتقاد دلسوزانه منتقدان را با اهانت‌های بی‌سر‌وته پاسخ دادید و ...
آقای ظریف! فرموده‌اید کلمه ساسپنشن را که سه یا چهار بار در ضمیمه برجام آمده بود، ندیده‌اید! ... آیا این کلمات هم برایتان آشنا نیست و آنها را نشنیده و یا در رسانه‌ها ندیده‌اید؟! «بی‌سواد، بی‌شناسنامه، مزدور، کاسب تحریم‌، کودک‌صفت، حسود، بزدل، ترسو، جیب‌بر، بی‌قانون، مستضعف‌ فکری، بیکار، متوهم، غوطه‌ور در فساد، سوءاستفاده‌گر، خرابکار، عقب‌مانده، تازه به دوران رسیده، عصر حجری، هوچی‌باز، منفی‌باف، یأس‌آفرین، ناشکر، باید به جهنم بروند! انقلابیون نفهم!، یک مشت لات! و ...» اینها پاسخ جناب روحانی به منتقدان - از جمله منتقدان هسته‌ای- بوده است.
گناه منتقدان فقط این بود که نابلدی تیم هسته‌ای کشورمان و ناتوانی رئیس‌جمهور وقت را می‌دیدند و دلسوزانه هشدار می‌دادند و اکنون سؤال این است که کدامیک از آنچه منتقدان درباره آن هشدار می‌دادند تحقق نیافته است و کدامیک از وعده‌ها و تعریف و تمجیدهای اغراق‌آمیز آقای روحانی درباره برجام تحقق یافته است؟!
ششم: سایت‌های مدعی اصلاحات و روزنامه‌های زنجیره‌ای که طی ۸ سال گذشته تنها مأموریتشان حمایت - کورکورانه و دستوری-
از تمامی مواضع و عملکرد دولت آقای روحانی و بزک آمریکا و برجام بود، این روزها و بعد از اظهارات آقای ظریف به ترفند خنده‌داری روی آورده و ادعا می‌کنند که کلمه تعلیق در ضمیمه برجام آمده بود و ضمیمه را «حاشیه»! قلمداد می‌کنند و حال آنکه ضمیمه‌های برجام بخش‌های جدایی‌ناپذیر و به بیان دیگر بخش‌های اصلی برجام هستند و باید‌ها و نبایدهای برجام در همین چند بخش ضمیمه آمده است.
هفتم: و بالاخره جناب ظریف ! ماجرای بلایی که برجام بر سر ملت و نظام آوار کرده است منحصر به بی‌خبری شما از واژه تعلیق در ضمیمه برجام نیست و باید گفت؛ کار پژمردگی یک گُل نیست،
دولت آقای روحانی و تیم هسته‌ای ایشان، جنگلی را به آتش کشیده و سوزانده‌اند!


🔻روزنامه اطلاعات
📍 زندگی با کرونا!
✍️ابوالقاسم قاسم‌زاده

هنوز هم «کرونا» مهم‌ترین و بزرگ‌ترین بحران کنونی در جهان است. همه کشورها با انجام واکسیناسیون و اجرای الزامات بهداشتی در مقابله با مرگباری ویروس کرونا برای سلامتی خود و جامعه تا شروع مجدد زندگی به روال عادی ایمن‌سازی می‌‌کنند. بر اساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی از میزان ابتلاء و مرگ ناشی از کرونا در اغلب کشورهای جهان، نه تنها شرایط زیست عمومی عادی نیست که اغلب کشورها همچنان در شرایط اضطراری و خاص به‌سر می‌برند. اگرچه امکان مقابله با امواج کرونا گام به گام بهتر و نتیجه‌بخش‌تر شده است، اما در اغلب کشورها، مردم زندگی با کرونا را همراه آژیر خطر مرگ تجربه می‌کنند؛ خطری که به صورت لحظه‌ای زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی مردم را تهدید می‌کند.
زندگی با کرونا، شعار نیست. واقعیت تلخ و بسیار خطرناک است که همچنان جان انسان‌ها را می‌ستاند. تجربه مقابله با اپیدمی کرونا مرحله به مرحله بر اساس تلاش‌های علمی و دانش پزشکی ـ درمانی، پیش می‌رود و تا اینجای کار موفقیت‌های بزرگی به دست آمده است. اولین گام، شناخت علمی ویروس کرونا و چگونگی عملکرد آن و ساختن داروهای درمانی برای مقابله با آن بود که هنوز هم ادامه دارد. دو اقدام، یکی واکسیناسیون عمومی و دوم، پیشگیری مقدم بر «قرنطینه کامل» با استفاده از ماسک‌های تنفسی و رعایت فاصله‌های ارتباطی، به سرعت در اغلب کشورها فراگیر شد. امروز هم، سازمان بهداشت جهانی به کشورها هشدار می‌دهد که اگر می‌خواهید منحنی مرگبار کرونا دوباره و چندباره اوج نگیرد و در عمل همه را به حالت اضطراری سوق ندهد، اجرای کامل و مستمر پروتکل‌ها و دستورالعمل‌های بهداشتی همچنان ضروری و لازم است.

پدیده‌ای که ما در ایران به صورت کامل، فراگیر و دقیق و البته مستمر آن را رعایت نکردیم و متاسفانه هنوز هم چنین است. از مراحل ساخت واکسن در داخل کشور تا تهیه آن از خارج و خرید واکسن‌های گوناگون مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی و انجام واکسیناسیون عمومی، زمانی طولانی سپری شد و در این فاصله خانواده‌های بسیاری عزیزان خود را از دست دادند. اگرچه در هفته‌های اخیر شرایط واکسیناسیون عمومی مطلوب شده است، اما همچنان در انجام کامل پروتکل‌ها نقائص و ضعف‌های جدی وجود دارد که شرایط عمومی در جامعه را ناپایدار می‌کند. رعایت پروتکل‌های بهداشتی و اجرای اصل پیشگیری، باید فرهنگ رایج رفتاری جامعه و در صدر برنامه‌‌‌های اجرایی مسئولان مبارزه با کرونا باشد اما در دو سال گذشته نوسان منحنی مرگ‌های ناشی از ابتلاء به کرونا نشان می‌دهد. هنوز اصل پیشگیری و رعایت پروتکل‌های بهداشتی، فرهنگ رایج و عمومی ما نشده است.

یکی از دوستان روزنامه‌نگارم در نشان‌دادن شرایط کنونی هشدار داده که این آرامش نسبی دوباره از دست نرود و نوشته است: «… گوش شیطون کر، اغلب استان‌ها از پیک کرونا خارج و ۵۸ شهرستان آبی شده‌اند. متاسفانه طی ۱۸ ماه گذشته هرگاه در چنین موقعیت‌هایی قرار گرفته‌ایم، بعضاً با دست خود و با ندانمکاری‌ها آتش کرونا را مجدد شعله‌ور‌ ساخته‌ایم. چه‌بسا با سفرهای اربعین که آقایان بعضا تشویق هم کردند، باز هم شاهد موج جدیدی از کرونا باشیم. از هشدار و توصیه و خواهش به مسئولان نتیجه‌ای عاید نمی‌شود لذا نمی‌دانیم با چه زبانی و با چه منطقی از تصمیم‌گیران بخواهیم چند ماه سخت بگیرند. دندان روی جگر بگذارند تا در این بلا به نقطه اطمینان بخشی برسیم. ولی گفته باشیم که اگر پیک دیگری پیدا شد، آقایان هیچ عذر موجهی ندارند!»

دیروز معاون وزیر بهداشت نیز نگرانی خود را از شرایط ناپایدار کنونی اینگونه در مصاحبه ابراز کرد: «… نگران موج بعدی کروناییم، آمار سفرها نگران‌کننده است، تزریق واکسن به تنهایی مشکل را حل نمی‌کند، بلکه شدت بیماری را کم می‌کند. رعایت فاصله‌گذاری و اجرای دستورالعمل‌ها باید جدی گرفته شود. موج پنجم آرام، آرام در حال کاهش است. اما این موضوع شکننده است، هنوز ۷۰ درصد مردم، دو دُز واکسن نزده‌اند. نگران موج جدید هستیم، چون اگر جهش جدید مقاوم‌تر شود، باید بالای ۸۵ درصد مردم واکسینه شوند تا ایمنی‌زایی جامعه رقم بخورد.»

اگرچه تلاش همه‌جانبه مسئولان در اجرای واکسیناسیون عمومی ستودنی است و برخی گزارش‌ها حکایت دارد تا پایان آذرماه یا اواسط دی‌ماه آینده فراگیری واکسیناسیون عمومی از ۹۰ درصد جامعه عبور خواهد کرد؛ اما نیازمند تحول در شیوه‌های اطلاع‌رسانی و به ویژه فرهنگ‌سازی عمومی بر اساس اصل «پیشگیری‌ها» هستیم که در این زمینه صداوسیما و مطبوعات نقش اساسی دارند.

در اغلب کشورها همچنان مبارزه با کرونا و ادامه روش‌های کارآمد، به ویژه فرهنگ‌سازی در سطوح گوناگون به صورت ملی و فراگیر ادامه دارد؛ آن هم در حالیکه مدتی است از مرحله «واکسیناسیون» عمومی عبور کرده‌اند و تا حدودی شرایط عمومی زیست اجتماعی را به کنترل رعایت پروتکل‌‌های بهداشتی درآورده‌اند. پیشگیری مقدم است و باید به صورت مستمر برای انجام آن فرهنگ‌سازی عمومی شود و نیازمند برنامه‌‌ریزی‌های تخصصی از سوی کارشناسان رسانه‌های عمومی و در حوزه اطلاع‌رسانی برای رشد آگاهی اجتماعی است.

در اوج موج کرونا در چند ماه گذشته، فاجعه مرگ روزانه بیش از ۶۰۰ نفر از شهروندان را شاهد بودیم که از آن روزها تا امروز همچنان آمار مبتلایان و فوتی‌‌های کرونایی بالا است و تا همین چند روز قبل در بخش‌های خبری صداوسیما خبر از فوت بالاتر از ۲۵۰ نفر در روز داده می‌شد.

معاون وزیر بهداشت از نگرانی شروع موج بعدی کرونا گفته است. مدارس برای سال تحصیلی جدیدی در حال بازگشایی‌اند. همچنین بسیاری از اماکن عمومی دارند بازگشایی می‌شوند، زیرا صاحبان مشاغل آزاد نمی‌توانند برای طولانی مدت در تعطیلی به سر برند و نمی‌شود جامعه را مجبور به تعطیلی کرد. همین‌گونه است برای نیازهای مردم در مراجعه به مراکز دولتی و خصوصی، به ویژه برای انجام کارهای ضروری روزانه و … اما این پیچیدگی‌ها را کشورهای دیگر چگونه حل و فصل کرده‌اند!؟ مردم می‌خواهند مسئولان در مبارزه با کرونا، هم برنامه‌ریزی فراگیر و همه‌جانبه داشته باشند و با انجام «آتوریته» مانع از تعطیلی‌های طولانی‌مدت و خسارت‌بار شوند، هم اصول بهداشتی در سطح بالا رعایت شوند. واقعیت کنونی نشان می‌دهد که اگرچه در اجرای واکسیناسیون عمومی با موفقیت قابل قبول پیش می‌رویم، اما هنوز نشانه‌های برنامه‌ریزی‌های همه‌جانبه به ویژه برای پیشگیری از بروز موج مرگبار جدید کرونا دیده نمی‌شود.

بپذیریم که جهان و مردم آن باور کرده‌اند که در شرایط ادامه «زندگی با کرونا!» هستند، اما مدام برای کنترل آن به طور جدی برنامه‌ریزی می‌کنند و برای اجرای ضوابط، «آتوریته» لازم دارند. کرونا در صدر مدیریت کلان و اجرایی دولت‌ها قرار دارد و غفلت از آن، تکرار وسیع‌تر فاجعه مرگ‌بار خواهد شد!


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ مخالفت با واکسن چقدر است؟
✍️عباس عبدی

یکی از پرسش‌های متعارف این است که آیا همه مردم علاقه‌ای به زدن واکسن دارند؟ اگر نه دلایل آنان چیست؟ و آیا زدن واکسن را باید اجباری کرد؟ این پرسش پیش از اینکه در ایران مطرح شود، در کشورهای غربی با شدت بیشتری طرح شده و حتی کار به درگیری و زد و خورد خیابانی میان موافقان و مخالفان یا با دولت کشیده است. وجود چنین پدیده‌ای اصولا غیرطبیعی نیست. در هر حال وارد کردن یک ماده بیرونی به داخل بدن نیازمند دلایل متقن است. البته به‌طور کلی نوعی فوبیای واکسن همیشه بوده و هست و خواهد بود. فقط هم علیه واکسن نیست، علیه نظریه تکامل، علیه کروی بودن زمین و دفاع از مسطح بودن آن نیز از مجموعه این ایده‌هاست. نمونه این افراد در امریکا عموما از طرفداران ترامپ هستند و در اینجا نیز اغلب آنان طرفدار دین مناسکی و غیرمفهومی‌اند. در هر حال میزان مخالفت با واکسن کرونا طی یک‌سال گذشته تغییر کرده است. یکی از نظرسنجی‌هایی که در حدود ۱۳ ماه پیش در ۲۷ کشور جهان انجام شد، نشان داد که به‌طور میانگین ۲۶ درصد مردم جهان با زدن واکسن مخالف هستند. البته این رقم در چین بسیار اندک و در روسیه نزدیک به ۵۰ درصد بوده است. این ۲۶ درصد هر کدام دلایل خاص خود را داشته‌اند. بیش از ۵۶ درصدشان از عوارض جانبی واکسن ترس داشته‌اند، ۲۹ درصدشان به اثربخشی آن شک داشته‌اند، تعداد قابل توجهی از بیماری کرونا نگرانی نداشته‌اند و... این نگرش پس از گذشت یک‌سال و زدن واکسن تعدیل شد، زیرا هم اثربخشی آن آشکار شد و هم عوارض آن بسیار ناچیز و در حد صفر بود و هم اینکه خطرات کرونا در این فاصله بیش از گذشته برای مردم جهان مشهود شد. مردم ایران چه نگاهی به واکسن داشتند یا اکنون دارند؟

اینجا هم مخالفت‌هایی با واکسن هست. مخالفان رسانه و تریبون هم دارند. ضدیت با بدیهیات جزو برنامه‌های آنان است. تنها با رد بدیهیات می‌توانند دیگر سیاست‌های ساده‌لوحانه خود را توجیه کنند. در ایران مخالفت با واکسن قدری از میانگین جهانی کمتر بود. در بهمن سال ۱۳۹۹، نظرسنجی ملی نشان داد که ۵/۲۱ درصد مردم علاقه‌ای به زدن واکسن ندارند. البته آن زمان هنوز واکسن در حد مناسبی در جهان استفاده نشده بود. لذا تصوری از اثربخشی آن یا میزان زیانبار بودنش وجود نداشت. این نگرش با همین رقم دقیقا در موج پنجم نظرسنجی پژوهشگاه وزارت فرهنگ در اردیبهشت ۱۴۰۰ تکرار شد. ولی آخرین نظرسنجی انجام شده از سوی ایسپا نشان می‌دهد که این رقم به ۲/۱۴ درصد رسیده است. چرا مخالفت کمتر شده؟ طبعا مردم هم اثرات واکسن را دیده‌اند و هم خطرات کووید-۱۹ را بیشتر حس کرده‌اند. کمتر کسی در ایران است که تحت تاثیر فوت یکی از نزدیکان یا آشنایان خود به دلیل کووید قرار نگرفته باشد. به ویژه در موج پنجم که هم بسیار طولانی شده و هم ارقام مرگ و میر بالاست.
در نظرسنجی ایسپا از مردم پرسیده شده که آیا واکسن زده‌اید؟ که ۲/۱۴ درصد گفته‌اند تمایلی به زدن واکسن ندارند. ولی این همه ماجرا نیست، زیرا مردم بر اساس واکسن‌های موجود در ایران نظر داده‌اند. لذا در پرسش بعدی از همه پرسیده شده که «اگر قرار بود از میان واکسن‌های موجود در دنیا خودتان انتخاب کنید، کدام را انتخاب می‌کردید؟» در اینجا کسانی که گفته‌اند به هیچ‌وجه واکسن نمی‌زنند، فقط ۴/۴ درصد است و حدود ۳۰ درصد از مردم نیز نام واکسن‌هایی را برده‌اند که به‌طور رسمی در ایران توزیع و استفاده نمی‌شود. به عبارت دیگر مخالفت با اصل واکسن در ایران خیلی اندک است و اگر هم مخالفتی وجود دارد، در صورت واردات واکسن‌های دیگر، مردم از آنها استفاده خواهند کرد.
اکنون گفته می‌شود که ظرفیت تزریق واکسن در مراکز مربوط، بیش از تقاضای جامعه است و این را به عدم استقبال جامعه از واکسن ربط می‌دهند، در حالی که درست نیست. این ناشی از عدم استقبال نیست. ماه‌های گذشته تقاضا بسیار بالا بود و نباید با آن مقایسه کرد، زیرا عرضه بسیار کم بود و اوضاع مرگ و میر و ابتلا هم خیلی خراب بود. به علاوه انتشار خبر ورود فایزر و جانسون‌اند جانسون، موجب شد که برخی منتظر استفاده از آنها شوند و عجله‌ای برای زدن واکسن نکنند. همچنین عرضه فراوان واکسن موجب شده است که خیال مردم از دسترسی به آن راحت شود و عجله‌ای در زدن واکسن نکنند و منتظر واکسن‌های دیگر بمانند.
البته عوامل دیگری هم در ایران بر این روند اثر منفی گذاشت که مهم‌ترین آن سیاسی کردن واکسن اعم از واردات یا تولید داخل بود. با همه اینها به نظر می‌رسد که برخلاف سر و صدای فراوان عده‌ای، تقاضا برای واکسن زیاد است. مخالفان واکسن هم در خلوت واکسن می‌زنند، ولی منافع آنان در این است که در ظاهر با آن مخالفت کنند. کسانی که علیه پزشکی نوین شعار می‌دهند ولی برای درمان بیماری خود عازم لندن می‌شوند!!


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ عشق، آخرین سرپناه
✍️احمد غلامی

پیش از هر چیز لازم است تا مختصری درباره ویژه‌نامه‌ای بگویم که با مطالبی متنوع و درخور در روزنامه «شرق» امروز منتشر شده است. این ویژه‌نامه که به مناسبت سالروز درگذشت استاد محمدرضا شجریان تدارک دیده شده، به زندگی چهره‌ای می‌پردازد که از هر نظر شاخص است. شجریان موسیقی‌دانی برجسته و خواننده‌ای بی‌همتاست. این صفات به‌علاوه ابعاد دیگر شخصیتِ او، از شجریان چهره‌ای ماندگار ساخته است. چهره‌ای که در میان آحاد مردم از محبوبیت و مقبولیتی خاص برخوردار است. شجریان در بلندایی ایستاده است که هرکس از چشم‌انداز خود او را می‌کاود و درباره‌اش سخن می‌گوید و به قضاوت می‌نشیند. ویژه‌نامه «سِر عشق» حاوی دیدگاه‌های متنوع از طیف‌های متفاوتی است که هر‌کس از زاویه دید خود به شجریان نگریسته است؛ یکی با زبان شعر، دیگری با خاطره‌ای از او و نویسنده‌ای دیگر با جستاری از مقام شامخش. ازاین‌رو طیف‌های بسیاری در این ویژه‌نامه حضور دارند و هرکس از زعم خویش به یار نگریسته است. بی‌سبب نیست در این ویژه‌نامه بسیاری حضور دارند و نام‌های پرشماری به چشم می‌خورد؛ از شاعران، صنعتگران و نویسندگان گرفته تا استادان موسیقی، چهره‌های سیاسی، نخبگان و روشنفکران. بی‌تردید کمتر هنرمندی را می‌توان پیدا کرد که از جمیع جهات مورد استقبال و تأیید آحاد مردم باشد. نوشتن درباره محمدرضا شجریان کاری سهل و دشوار است.

سهل است، چراکه می‌توان با دل به سراغش رفت و هرچه بر دل می‌آید بر قلم نشاند و سخت است به خاطر اینکه هرچه سِزد درباره‌اش گفته‌اند. نویسنده‌ای عامی را در موسیقی راهی نیست جز راه دل. دل‌سپردن به آواز دلنشین محمدرضا شجریان در جاده‌های کویری در جست‌وجوی ستاره‌ای که ستاره هدایت است، مانند گم‌کرده راهی در دل شب، سکوت و کویر. دل‌سپردن به آوازی که یادآور شقایق‌های باران‌خورده دشت‌های جنوب‌اند. شقایق‌های سَرخم‌کرده از نفیر خمپاره‌ها. اینجا هم صدای حماسی شجریان به کارت می‌آید تا گام‌هایت را استوار برداری، آن‌قدر که به خسته وامانده راهی در دشت‌های جنوب از بیم خمپاره‌ها با آوازی از شجریان برپا داری‌اش که همراه شو ای رفیق. محمدرضا شجریان از مرز زمان‌ها می‌گذرد و از دوردست‌های تاریخ ما را ندا سر می‌دهد که عشق آخرین سرپناه است. او نبض یک ملت است. نبض یک ملتِ عاشق که با عشق خو گرفته‌اند و حتی در میان فقر و فاقه، دود و آهن باز راهی به‌ سوی عشق می‌جویند. اگر غیر از این است، پس آنان را با شجریان چه‌ کار. بسیاری را دیده‌ام که در فراقش اشک ریخته‌اند. همان بسیاری که در غم نزدیکان‌شان خم به ابرو نیاورده‌اند. بسیاری را دیده‌ام که با صدای او هم‌صدا شده‌اند، همان بسیاری که عمری در سکوت زیسته‌اند. بسیاری را دیده‌ام که با صدای او عاشق شده و عشق ورزیده‌اند، همان بسیاری که زمانی پشمینه‌پوشی تندخو بوده‌اند. بسیاری را دیده‌ام سکون از دست داده و بی‌قرار شده‌اند، همان بسیاری که آداب بی‌قراری را هرگز نیاموخته بودند و بسیاری... این بسیاری، به‌ اندازه مردم و فرهنگ ایران وسیع است، از‌این‌رو ویژه‌نامه «سِر عشق» درصدد است تا این اسرار عشق را برملا کند. امید است که در این راه موفق شده و مقبول نظر باشد. ویژه‌نامه «سِر عشق» را شاهرخ تویسرکانی با همراهی و پشتیبانی رامین خسرو خاور گردآوری و تدوین کرده و بخشی از هزینه‌های تولید و انتشار نیز توسط جمعی از علاقه‌مندان استاد تأمین شده است. اینک در اولین سالروز درگذشت استاد بی‌بدیل موسیقی و آواز ایران بیش از هر زمان دیگری جای خالی‌اش محسوس است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ضرورت شتاب در تدوین سیاست‌های صادراتی
✍️محمد پارسا

برآیند دیدگاه‌های مدیران سیاسی ارشد اداره‌کننده کشور این است که احتمال روند حذف تحریم‌های ایران شاید به این زودی‌ها ممکن نباشد. به این ترتیب ایران در کوتاه‌مدت کسب درآمدهای ارزی از صادرات نفت را باید از دستور کار خارج کند‌. از سوی دیگر حتی اگر تحریم‌ها نیز برداشته شوند یا بنا بر آنچه برخی از مدیران دولت سیزدهم باور دارند بی‌اثر شوند باز هم ایران برای رسیدن به رشد اقتصادی پرشتاب نیاز دارد میزان و کیفیت صادرات را توسعه دهد. حالا پرسش این است که کدام گروه از کالاها یا خدمات در کوتاه‌مدت می‌توانند در بازارهای صادراتی جا باز کنند. بدون تردید مزیت اصلی ایران برای توسعه صادرات منطقی و اقتصادی‌، صادرات کالاهای نزدیک به انرژی از مزیت‌های ایران برای صادرات و نیز صادرات خدمات فنی- مهندسی است‌. با این همه اما به نظر می‌رسد ۵/۱ ماه پس از تاسیس دولت تازه و اصرار اعضای بلندمرتبه دولت بر صادرات آنها هنوز در سیاست تجارت خارجی و به ویژه سیاست توسعه صادرات به جمع‌بندی نرسیده‌اند.
شاید یکی از دلایل آن انتصاب افراد تازه به مناصب مشاور و معاون اقتصادی و نیز انتخاب دیرهنگام رییس بانک مرکزی و همچنین معاونان و مدیران در وزارتخانه‌ها باشد. این تاخیر در جمع‌بندی سیاست صادراتی اما نباید بیش از این طولانی شود و ستاد اقتصادی دولت و شخص رییس دولت سیزدهم می‌توانند در نشست‌های کارشناسی درون مجموعه‌های دولت و برآوردهایی که از توانایی‌های صادرات غیر از نفت وجود دارد و نیز شتاب‌بخشی به فرآیند تدوین سیاست‌های تازه در توسعه صادرات شتاب بیشتری به خرج دهند.
مدیران محترم دولت تازه که برخی از آنها سابقه وزارت دارند نیک می‌دانند دنیای امروز دنیای درنگ و ایستایی نیست و هر روزی که سپری می‌شود دنیایی از دگرگونی‌ها در توانایی و ناتوانی کشورها و نیز مناسبات سیاسی در تجارت خارجی رخ می‌دهد که پیش‌بینی آنها سخت و دشوار است.
مدیران محترم توجه دارند در شرایط امروز هزاران هزار شرکت از سراسر جهان حاضر در رقابتی نفسگیر در تکاپوی به دست آوردن بازار صادرات کالا و خدمات هستند و ایران نیز باید به صف کشورهای پرتلاش در این عرصه بپیوندد.
نگارنده پیش از این یادآور شده بودم تقویت نهادهای مرتبط با توسعه صادرات مثل بانک توسعه صادرات‌، سازمان توسعه تجارت‌، صندوق ضمانت صادرات از نظر نیروی انسانی متخصص و با دانش و با انگیزه‌های بیشتر و نیز سازگار کردن سیاست‌های پولی‌، ارزی و بانکی و تجاری یک ضرورت تمام‌عیار است و باید گام‌های بیشتر و بلندتری برداریم.
حالا و پس از سپری شدن یک ماه و نیم از زمان تاسیس دولت تازه به نظر می‌رسد درنگ در تدوین راهبرد توسعه صادرات و شناخت دشواری‌ها و الزام‌های این مقوله پیچیده روا نیست و باید کارها تسریع شود.
تجربه نشان داده که در سال‌های تازه سپری شده با وجود همه بی‌مهری‌های دولتی و نیز سردرگمی‌ها و تداخل سیاست‌ها که هر کدام سد راه توسعه و شتاب‌بخشی به توسعه صادرات بوده‌اند باز هم بخش خصوصی توانسته است گام‌های مناسبی بردارد و از دانش و تخصص پیمانکاران و نیز بازرگانان و توانایی‌های پیدا و پنهان خود استفاده کند.
پیشنهاد نگارنده این است که در کمترین زمان ممکن شورای عالی صادرات که سال‌هاست بی‌تحرک و نیمه‌جان شده در نشستی تازه مسایل را مطرح کند. در این نشست می‌شود تصمیم گرفت که همکاری نهادهای بزرگ صادراتی بخش خصوصی با بخش‌های مرتبط با صادرات در دولت مناسبات نوینی برپا کرده و لباس رخوت و سستی از تن توسعه صادرات بیرون آورد. هر یک روز درنگ در تصمیم‌گیری در این وضعیت دشوار می‌تواند فرصت‌های موجود را کاهش داده و شانس ایران را برای گرفتن کار و بازار صادراتی در منگنه قرار دهد.
به عنوان یک صادرکننده و نیز به نیابت از فدراسیون صادرات انرژی که نهادی بزرگ و از مجموعه‌های موثر صادراتی است از دولت سیزدهم می‌خواهم مقوله تدوین سیاست‌های صادراتی در کوتاه‌ترین زمان را جدی گرفته و اقتصاد را به راه اصلی که راه نجات است راهنمایی کنند.
فدراسیون صادرات انرژی با تجربه ارزشمندی که اعضای آن دارند آمادگی دارد در فرآیند توسعه صادرات با نهادهای مرتبط همکاری کند و دانش و تجربه خود را با این نهادها به مشارکت بگذارد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 راه و بیراهه تیم اقتصادی
✍️علیرضا خسروشاهی

با انتصاب رئیس کل بانک مرکزی تیم اقتصادی اعضای دولت تکمیل شد.
توصیه‌های رئیس‌جمهور به رئیس کل جدید مبنی بر ضرورت هماهنگی بین اعضای تیم اقتصادی با فرماندهی معاون اول نشان می‌دهد که مهم‌ترین دغدغه دولت سیزدهم، هماهنگی تیم اقتصادی است. آیا تمهیدات انجام‌شده می‌تواند باعث هماهنگی تیم اقتصادی شود؟ در ایران تصور بر این است که راهکار ایجاد هماهنگی بین تیم اقتصادی تعیین یک نفر به‌عنوان فصل‌الخطاب است و دولت‌های قبلی به‌دلیل اینکه این فصل‌الخطاب را نداشتند از هماهنگی باز ماندند و ناهماهنگی تیم اقتصادی باعث ناکامی در تحقق اهداف اقتصادی شد.

این تصور اشتباه است و تعیین فرمانده یا فصل‌الخطاب لزوما به هماهنگی تیم اقتصادی منجر نمی‌شود یا به عبارت دقیق‌تر هم می‌تواند به هماهنگی منجر شود و هم می‌تواند نشود. آنچه قطعا به هماهنگی تیم اقتصادی منجر می‌شود، الگویی است که در اکثر کشورهای دنیا که مسیر توسعه را پیموده‌اند، مورد استفاده قرار می‌گیرد. بر اساس این الگو، مبنای هماهنگی بین اعضای تیم اقتصادی نه یک فصل‌الخطاب، بلکه تعهد به یک هدف واحد در چارچوب اصول علمی حکمرانی اقتصادی یا یک منظومه فکری است و هدف واحد اقتصادی که اجماع علمی روی آن ایجاد شده، مهار تورم است. چراکه اجماع اقتصاددانان جهان در طول نیم‌قرن اخیر بر این بوده که تورم دورقمی مهم‌ترین عامل بی‌ثباتی اقتصادی است و همه دستاوردهای اقتصادی در شرایط تورمی اعم از سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی می‌تواند ناپایدار باشد. تجربه نیم‌قرن اخیر هم نشان می‌دهد فقط کشورهایی توانسته‌اند در مسیر رشد پایدار قرار گیرند که تورم را به شیوه علمی (نه به شیوه فاجعه‌بار کنترل قیمت‌ها) مهار کنند.

به‌عنوان مثال می‌توان از کشور ترکیه نام برد که پس از مهار علمی «تورم افسارگسیخته دهه ۹۰» در مسیر رشد جهشی قرار گرفت و این رشد پایدار تا همین پنج سال پیش که بر چارچوب علمی پایبندی وجود داشت، تداوم یافت؛ اما بلندپروازی اردوغان و خروج از ریل علمی در تصمیمات اقتصادی طی پنج سال اخیر باعث شده که تورم دو رقمی مجددا به این کشور برگردد و مواجهه غلط با افزایش تورم هم باعث سه‌برابر شدن نرخ ارز طی همین مدت شود که خود باعث کاهش شدید سرمایه‌گذاری و افت محسوس ارزش دلاری تولید ملی این کشور شده است و پیش‌بینی می‌شود درصورت تداوم تصمیمات غلط، دستاوردهای ۱۵ سال رشد پایدار این کشور با تهدید جدی مواجه شود.

اما مشکل اینجاست که تورم، ذی‌نفعانی دارد که مهار آن را با منافع خود ناسازگار می‌دانند. به عبارت دیگر، در کنار انواع کاسبی‌های نامشروع ناشی از اقتصاد دولتی از قبیل بهره‌گیری از رانت‌های گوناگون و سوءاستفاده از موقعیت‌های انحصاری، نوعی کاسبی تورمی هم به‌وجود آمده که نفعش در گرو تداوم شرایط تورمی متلاطم است. شناسایی اینها کار چندان دشواری نیست. همه بدهکاران بزرگ و وام‌گیرندگان حرفه‌ای از جمله خود شرکت‌داری دولتی از این جمله‌اند؛ چراکه تداوم تورم از بدهی آنها که به پول رایج است، می‌کاهد و ارزش دارایی‌هایشان را که غیرپولی است، افزایش می‌دهد. گذشته از کاسبان مرئی تورم، کاسبان کم و بیش نامرئی دیگری هم هستند که با سفته‌بازی در بازار زمین، مسکن، ارز، طلا و سایر بازارهای سفته‌بازی، سودهای کلان بادآورده می‌برند و با این کار خود بازارها را حبابی و متلاطم می‌کنند. مهار نرخ تورم و ایجاد ثبات نسبی در سطح اقتصاد کلان منافع همه این کاسبان تورم را به خطر می‌اندازد. طبیعی است این جماعت هیچ‌وقت از خیر تورم برای منافع خاص خود سخن نمی‌گویند، بلکه درباره خیر عمومی روش‌های تورم‌ساز از جمله نرخ بهره منفی برای منافع عمومی سخن‌سرایی می‌کنند و اینکه چنین تورم موجب رونق تولید، خروج از رکود و ایجاد اشتغال خواهد شد. اما واقعیت این است هر کشوری که از این مسیر رفته نه تنها به رونق تولید و رشد دست نیافته، بلکه با جهش تورم و به تبع آن افزایش نرخ بهره و شوک ارزی هم مواجه شده است که تجربیات نیم‌قرن اخیر ایران و پنج‌سال اخیر ترکیه شاهدی بر این مدعاست.

بنابراین شرط رستگاری تیم اقتصادی علاوه بر فصل‌الخطاب، وجود یک لنگر اقتصادی است که این لنگر جز هدف‌گذاری تورم تک‌رقمی در چارچوب منظومه علمی سیاستگذاری نمی‌تواند باشد که دستاورد جانبی آن علاوه بر صیانت از قدرت خرید شهروندان، رونق تولید و ایجاد اشتغال و افزایش رفاه عمومی خواهد بود؛ دستاوردی که بدون توجه به لنگر ثبات‌ساز تورم تک‌رقمی، وصول به این اهداف غیرممکن است یا ناپایدار خواهد بود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0