🔻روزنامه ایران
📍 پیام آور مهربانی
✍️ محمدمهدی اسماعیلی

ربیع الاول، ماه زیبایی ها و تجلی رحمت الهی بر هستی و طلوع آفتاب حقیقت است. ماهی که در آن خاتم پیامبران، حضرت محمد مصطفی(ص) متولد شد و به یمن ولادت معجزه آسای برترین فرستاده خداوند، مهربانی و عطوفت معنا گرفت و سیره و سنت نبی مکرم اسلام برای همیشه ی تاریخ، معیار انسانیت و زیست اخلاقی شد. در میان القاب آن حضرت، لقب رحمت للعالمین مفهومی ژرف و عالمگیر دارد. بدین معنا که چتر بخشندگی آن وجود نازنین بر سر همه مخلوقات و سراسر این جهان هستی و ساکنان آن گسترده است. بی علت نیست که آفتاب درخشان مهربانی آن بزرگوار شرق و غرب عالم را فراگرفته و زبان مدح و ثنایش فارغ از هر دین و آیین و گرایشی، از دل هر جستجوگر حقیقتی جاری گشته است. در عصر تاریکی و جهل، او پیام آور روشنایی و دانایی بود و به اعجاز مهرگستری و بخشندگی، قلوب مطمئنه را تسخیر کرد. منکران خورشید عالم تاب خاتم الانبیا اما، از همان روز نخست با کینه ورزی و دشمنی، خاک بر این آفتاب تابان پاشیدند و بر جهل خویش باقی ماندند. کسانی هم که با پیش گرفتن مشی نفاق، در ظاهر به آن وجود مقدس ایمان آوردند، بذر اختلاف افکنی کاشتند و تلاش کردند تا امت واحده اسلام را چندپاره و متفرق کنند که متاسفانه آثار و تبعات آن تا به امروز دامنگیر جهان اسلام است. اگر در روزگار پیامبر، جهل مردم رسالت او را دشوارتر از همه پیامبران الهی کرد، در جهان معاصر هم تجاهل آگاهانه منکران رحمت للعالمین مانع مهم تحقق آموزه های اسلامی و سیره نبوی گشته است. در این میان ابتکار بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) در نامگذاری ایام ولادت رسول گرامی اسلام با عنوان هفته وحدت، نقطه امیدبخش همبستگی، انسجام و همدلی میلیون ها مسلمان در سراسر جهان است. در واقع امام راحل با دوراندیشی و فهم دقیق خود از تلاش دشمنان اسلام برای اختلاف افکنی میان مسلمانان و جلوگیری از قدرت یافتن جوامع اسلامی و تشکیل امت واحده، نقطه اختلاف را به مدار اشتراک تبدیل کرد و به ما آموخت که پیشرفت و تعالی انسان امروز و جامعه اسلامی، جز در سایه وحدت و انسجام به دست نمی آید. در جهان پر تلاطم امروز و در میانه میدان اسلام هراسی و تصویر سازی مجعول و وارونه رسانه های سرسپرده غربی از دین مبین اسلام، انسجام و اتحاد مسلمانان امری لازم و ضرورتی اجتناب ناپذیر است. از رهگذر این انسجام می توان به نشر تعالیم اسلامی و نشان دادن چهره حقیقی اسلام رحمانی و مواهب اسلام ناب محمدی امیدوار بود. همچنان که در درازای تاریخ، تصویر پیامبر رحمت در آیینه فرهنگ و هنر، همواره پرتلالو و درخشان بوده و زیباترین نظم ها و والاترین نثر ها در وصف آن وجود بی بدیل به رشته تحریر درآمده است.
و چه نیکوست که در آستانه این میلاد مبارک، هم زبان با استاد سخن، شیخ اجل بگوییم:
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمی گیرد از جمال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد


🔻روزنامه کیهان
📍 بیرون از این خانه هیچ خبری نیست
✍️ حسین شریعتمداری

۱- آن روزها غم سنگینی بر قلب مبارک رسول خدا (ص) سایه ‌انداخته بود و می‌فرمود « سوره هود مرا پیر کرد».
اما چرا سوره هود؟! پاسخ این سؤال را از زبان حضرت امام
- رضوان الله تعالی علیه- بخوانید. ایشان می‌فرمودند؛
« ... جمله فاستقم کما امرت در دو جای قرآن هست.
یک جا در سوره «شورا» و یک جا هم در سوره «هود»، لکن پیغمبر اکرم(ص) فرموده است «شیبتنی سوره هود ... سوره هود مرا پیر کرد » چرا سوره هود را فرمود؟ برای آنکه- این آیه-
در سوره هود یک ذیلی دارد و آن این است که فاستقم کما امرت و من تاب معک (آن‌گونه که تو را فرمان داده شده است استقامت کن و آنان که با تو به سوی خدا آمده‌اند نیز باید استقامت کنند) خواسته است که ملت‌ها مستقیم باشند. کسانی که به پیغمبر(ص) گرایش پیدا کردند و رسیدند به اینکه، پیغمبر، پیغمبر اسلام است و به او ایمان آوردند هم باید استقامت کنند. پیغمبر(ص) برای
این ذیل می‌فرماید که شیبتنی سوره هود، ... ایشان خوف نداشت از اینکه خودش استقامت داشته باشد، خودش می‌دانست دارد، اما می‌ترسید که ما استقامت نداشته باشیم».
این سخن نیز از حضرت امام است؛
«من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمومنین(ع) هستند».
۲- امام راحل(ره) در سالروز ولادت رسول اعظم(ص) و امام صادق علیه‌السلام می‌فرمودند؛
« آن چیزى که مى‌خواستم امروز عرض کنم این است که در ولادت حضرت رسول- صلى اللَّه علیه وآله- قضایایى واقع شده است، قضایاى نادرى به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسى بشود که چى است. از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسرى‏ و فرو‌ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکده‏‌هاى فارس و ریختن بت‌ها به روى زمین... اینکه چهارده کنگره از کنگره‌‏هاى قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمى‏آید که یعنى‏ در قرن چهاردهم
این کار مى‏شود، یا چهارده قرن بعد این کار مى‏شود؟».
باز هم از حضرت امام است که تاکید داشتند «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى‏(ص) است».
۳- روز نهم آذرماه ۱۳۵۸ خبرنگار مجله آمریکایی تایم در مصاحبه اختصاصی خود با حضرت امام(ره) از ایشان پرسیده بود:
« شما یک زندگی جدا از دنیای جدید داشته‌اید. مباحث مربوط به اقتصاد مدرن و حقوق و روابط بین‌الملل را مطالعه نکرده‌اید. تحصیلات شما در علوم اسلامی و الهی است. شما با دنیای کنونی، سیاست و معادلات جاری آن در زندگی اجتماعی درگیر نبوده‌اید. با این وجود، آیا احساس نمی‌کنید که باید در راهی که اعلام کرده‌اید تجدید نظر کنید» ؟! و حضرت امام
در پاسخ او گفته بودند:
« ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی که تا
به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم. ما خود چارچوب جدیدی ساخته‌ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم. از هر عادلی دفاع می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم‌، حال شما اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید، ما این سنگ بنا را خواهیم گذاشت،
امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمان‌ها را بر این پایه بنا کنند. نه بر پایه نفوذ سرمایه‌داران و قدرتمندان که هر موقعی خواستند هر کسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آری با ضوابط شما،
من هیچ نمی‌دانم و بهتر است که ندانم».
۴- نگاه بسیاری از صاحبنظران به انقلاب اسلامی با ‌اندکی تفاوت، همان نگاه خبرنگار مجله تایم بود و از این روی دوام آن را باور نداشتند! ولی با گذشت چند سال از عمر انقلاب تقریباً همگان به این باور رسیدند که باورشان با واقعیت فاصله‌ای
پر ناشدنی داشته است و انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن همانگونه که امام راحل ما (رضوان الله تعالی علیه) پیش‌بینی کرده بود، سقف ظلمانی جهان سلطه را شکافته و طرحی نو در‌‌انداخته است و بنایی را بنیان نهاده است که « از باد و باران نیابد گزند» بنیانی که طی چهل و چند سال اخیر علی‌رغم انواع توطئه‌ها و دشمنی‌های بی‌وقفه قدرت‌های ریز و درشت، نه تنها
آسیب ندیده بلکه در سراسر منطقه نیز تکثیر شده است و امروزه از آن به عنوان قطب قدرتمندی در مقابل قدرت‌های استکباری یاد می‌شود و به قول حضرت امام(ره)خطاب به مردم ایران
« شما مطرح شده‌اید در دنیا. در همه گوشه‌های دنیا، دولت‌های دنیا از شما یک نحو هراسی دارند که مبادا یک وقت ملت‌هایشان مثل شما بشوند - به ریشه ایران‌هراسی این روزها توجه کنید-... استقامت کنید تا پیروزی نهایی به دستتان بیاید.
خودتان را بسازید. جوان‌های خودتان را بسازید و کودکان خودتان را بسازید... ملت‌ها همه عاشق ایرانند».
۵- در این کلام حکیمانه رهبر معظم انقلاب که روال حرکت ایشان نیز تائید‌کننده آن است دقت کنید؛
« قبل از وقوع انقلاب اسلامى ایران با توجه به حاکمیت دو تفکر اومانیسم و ماتریالیسم در جهان، چنان القا مى‌شد که نظام‌هاى حکومتى منحصراً باید به یکى از دو شیوه
لیبرال دموکراسى یا سوسیال دموکراسى باشد و چنانچه انقلابى در جهان رخ دهد، چاره‌اى جز اتکا به تفکر اومانیسم و یا ماتریالیسم نداشته و باید تحت حمایت یکى از دو بلوک شرق یا غرب باشد. بر این اساس بسیارى از نظریه‌پردازان انقلاب
بر آن بودند که انقلاب اسلامى ایران را در چارچوب یکى از این دو تفکر تحلیل نمایند در حالى که انقلاب اسلامى هم در تأسیس و پیروزى و هم در اهداف و سیر حرکت خود، جداى از این
دو تفکر بود. بلکه چالشى علیه نظام اختاپوسى سرمایه‌دارى دنیا از یک طرف و نظام الحادى مارکسیستى از طرف دیگر بود و چون مستقل بود با هیچ کدام کنار نیامد.
در حقیقت انقلاب اسلامى در عصر غربت دین که دین
به عنوان مخدّر جامعه معرفى مى‌شد، به وقوع پیوست و شعار ضرورت مهندسى دین در حیات فردى و اجتماعى بشر را سرلوحه خویش قرار ‌داد و الگوى خود را بعثت پیامبر(ص) در صدر اسلام و رسالت خود را نیز رسالت انبیاء معرفى کرد. همانگونه که اسلام، یک مکتب و طرحى براى زندگى و اساساً یک انقلاب است، بالطبع انقلابى که متکى به آن باشد، خاصیتش نیز خاصیت اسلام است. نظر به الگوپذیرى انقلاب از بعثت پیامبر اعظم(ص)، رهیافت شباهت‌جویى بین این دو، ما را به یگانه و منحصر به فرد بودن انقلاب اسلامى در دوران معاصر رهنمون مى سازد».
۶- و بالاخره، در سالروز میلاد رسول خدا (ص) و حضرت
امام جعفر صادق علیه‌السلام، ضمن تبریک این روز مبارک، بایسته است که گفته شود، بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی آن است که نشان داده است، بیرون از خانه معصومین علیهم‌السلام هیچ خبری نیست و « فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ ».


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ کمربند ایمنی و واکسیناسیون
✍️ عباس عبدی

اخیرا پیتر سینگر فیلسوف مشهور، یادداشتی را در دفاع از اجباری شدن واکسیناسیون نوشته است و به این منظور به نمونه کمربند ایمنی خودرو اشاره می‌کند که چگونه ۵۰ سال پیش برای اولین‌بار در استرالیا اجباری شد، سپس با مخالفت جدی بسیاری از افراد مواجه شد ولی کم‌کم اجباری شدن آن در جهان پذیرفته شد و اکنون حتی به یک عادت تبدیل شده که اگر جریمه هم نباشد، رانندگان و مسافران با طیب‌خاطر آن را می‌بندند. وی توضیح می‌دهد که یکی از برآوردها حاکی از آن است که اجباری شدن کمربند ایمنی در خودرو مانع حدود ۳۷۰ هزار مرگ در امریکا شده است.
این مقایسه خوب و بجا است، ولی به نظر می‌رسد که ضرورت و منطق اجباری کردن واکسن فراتر از منطق حاکم بر کمربند ایمنی است. نبستن کمربند ایمنی در بدترین حالت فقط به شخصی که آن را نبسته لطمه می‌زند. البته شرکت‌های بیمه هم می‌توانند مدعی زیان شوند. برای مثال بیمه افرادی را که کمربند نمی‌بندند بیشتر بگیرند زیرا نبستن کمربند ریسک مرگ‌ومیر را بالا می‌برد. یا پرداخت خسارت جانی را مشروط به بستن کمربند ایمنی کنند یا راننده مقصر در تصادف نیز، پرداخت خسارت را منوط به داشتن کمربند ایمنی کند. ولی در نهایت خسارت اصلی و عوارض نبستن کمربند فقط متوجه شخص است. مطالعات در ایران نیز نشان داد که بستن کمربند ایمنی به نحو روشن و معناداری موجب کاهش تلفات ناشی از تصادفات شده است. برای مثال در همان سال اول اجباری شدن کمربند، میزان تصادفات منجر به فوت از حدود ۱۳ درصد تصادفات دارای مجروح و فوتی به حدود ۱۰ درصد کاهش یافت و این دستاورد مهمی بود. اگر همه سرنشینان خودرو نیز کمربند خود را ببندند، کاهش مرگ و میر چشمگیرتر خواهد شد. به علت همین دستاوردها است که امروز کمتر کسی پیدا می‌شود که با اجباری شدن کمربند ایمنی مخالف باشد. پس چرا عده‌ای با واکسیناسیون مخالف هستند، درحالی‌که منطق اجباری کردن واکسیناسیون بسیار قوی‌تر است زیرا اگر عوارض نبستن کمربند ایمنی فقط متوجه همان فرد می‌شود، عوارض واکسن نزدن، متوجه نقض سلامتی دیگران نیز می‌شود. اگر می‌توان برای دفاع از جان فرد او را ملزم به رعایت رفتاری کرد، به طریق اولی می‌توان مردم را به زدن واکسن مجبور کرد. هم برای حفظ سلامت خودشان و هم مهم‌تر از آن برای حفظ سلامت دیگران. این منع را نمی‌توان با گزاره محدود کردن آزادی دیگران رد کرد.
تنها یک پرسش باقی می‌ماند و اینکه دلایل علمی اثربخشی واکسن چیست؟ همان طور که مرگ‌ومیر با بستن کمربند ایمنی صفر نمی‌شود، با زدن واکسن نیز صفر نخواهد شد. همین که به طرز معناداری ابتلا و مرگ‌ومیر را کاهش دهد، برای اجباری کردن کافی است. مرجع تشخیص این امر نیز مراجع رسمی و پژوهشی معتبر هستند که در مورد واکسیناسیون به‌طور قطع در اندازه‌های بسیار زیادی مرگ‌ومیر و ابتلا یا ابتلای حاد منجر به بستری شدن را کاهش می‌دهد، حداقل تاکنون و بر اساس وضعیت موجود ویروس، واکسن چنین عملکردی داشته است و از این نظر با ذکر چند نمونه که فلانی واکسن زد و مُرد یا مبتلا به کووید۱۹ شد، نمی‌توان منطق اجباری کردن واکسیناسیون را مورد سوال و تردید قرار داد.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ توده‌ها خود باید سخن بگویند
✍ ️احمد غلامی
اگر بخواهیم صورت‌بندی کلی از جریان‌های سیاسی حاضر در عرصه سیاسی به دست دهیم، ناگزیریم تا حدودی به این دسته‌بندی قائل باشیم: «ما، آنها و دیگران!». با تأکید بر این نکته که هرکس از موضع و جایگاه خودش می‌تواند «ما» باشد و بقیه «دیگران». «ما» در اینجا باورمندان به جمهوری اسلامی‌اند، «آنها» از منتقدان داخلی و خارجی شکل گرفته است و «دیگران» مخالفان حکومت در خارج از کشورند. ما، آنها و دیگران، زیرشاخه‌های فراوانی دارند و همچون شبکه‌ای مستقل در کار سیاست‌اند. مهم‌ترین ویژگی این شبکه، با همه اختلاف‌ها و تضادهایشان این است که تاکنون دچار آنتاگونیسمی جدی نشده است، چراکه همه این جریان‌ها فاقد قدرت‌اند و هر جا قدرتی نباشد مقاومتی نیز وجود ندارد. ما، آنها و دیگران، تمام کسانی‌اند که خواهان اصلاح یا دگرگونی‌اند اما هیچ‌کدام از هژمونی لازم برای تحقق این خواسته‌ها برخوردار نیستند و به معنای دقیق‌تر اگر هیچ قدرت برتری وجود نداشته باشد، این خلأ (قدرت برتر) به نفع دولت‌ها تغییر خواهد کرد. خاصه اینکه در میان جریان‌های موجود که هر‌یک تلاش می‌کنند خودشان صدای توده مردم باشند، رقابت‌های سلبی نیز مزید بر علت شده است. به طور مثال، اپوزیسیون در سال‌های اخیر تمام همتش را به کار بست تا اصلاح‌طلبان را از ریخت بیندازد و اصلاح‌طلبان با عملکرد ضعیف‌شان، اپوزیسیون را در این راه یاری کردند. اما آنچه این گروه‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند و در برداشتِ آنان از سیاستْ شکاف انداخته است، بیش از آنکه در موضع‌گیری‌هایشان باشد که هست، در برداشت حسی‌ای است که این جریان‌ها از فضای سیاسی کشور دارند. نزدیکی منتقدان داخلی به مسائل سیاسی و اقتصادی کشور و آگاهی از مطالبات مردم، این باور را در آنان به وجود آورده است که با جبران اشتباهات گذشته‌شان می‌توانند دوباره صدای مردم باشند و در برابر، مخالفان بیرون از مرزها بر این باورند که جریان‌های سیاسی داخلی توان، مقبولیت و بعضاً مشروعیت خود را در جماعت‌سازی از دست داده‌اند.

در خلأ میان این جریان‌ها، اصولگرایان قرار دارند که با فراغ بال و اعتمادبه‌نفسِ نشئت‌گرفته از قدرت دولتی و مجلسی، فکر می‌کنند قادرند وضعیت را بسامان کنند و با حذف رقبا و مخالفان و با یک چوب راندن آنان و با محدودسازی سیاسی و اجتماعی و با اتکا به اینکه در غیاب هژمونی می‌توانند با اقتدار مردم را اقناع ساخته، در حالِ تحکیم مواضع خود‌ هستند. آنان بیش از اینکه بخواهند صدای مردم باشند، درصدد ایجاد راهکارهایی برای کنترل مردم‌اند. ما، آنها و دیگران، جملگی نخبگانِ سیاست‌‌‌اند با اثرگذاری محدود در توده‌ها، چراکه این جریان‌ها چندان به خودانگیختگی مردم باور ندارند و درصددند با شیوه‌های ایدئولوژیکْ توده‌ها را به تحرک وادارند، رانسیر تأکید می‌کند مبارزه سیاسی به مفهوم واقعی آن، نه بحث و جدلی عقلانی بین افراد و گروه‌های با علایق مختلف، بلکه تلاش مردمی است که می‌خواهند صدایشان را به هر نحوی به گوش برسانند تا حرف‌شان به‌عنوان شریکی برابر و قانونی در مباحثات و منازعات ارج نهاده شود. رانسیر باوری به نمایندگی از طرف توده‌ها ندارد و معتقد است: «توده‌ها خود باید سخن بگویند تا آن سویه‌های سحرآمیز و لحظه‌های به‌غایت شاعرانه نهفته در فرایند خلق سوژه‌های سیاسی، یعنی روند سوژه‌مندشدن توده‌ها در عرصه سیاست رخ بدهد»، برخلاف آنچه غالب جریان‌های سیاسی در داخل و خارج پیگیر آن هستند. اگر بخواهیم با برداشتی دلبخواهی از تعابیر رانسیر پیش برویم، اصولگرایان حامیان «کهن‌سیاست»‌اند، یعنی کوشش هواداران زندگی جماعتی در راه ایجاد نوعی فضای اجتماعیِ یکدست با ساختاری اندام‌وار. فضایی سنتی که هیچ گشودگی‌ای ایجاد نمی‌کند تا رخداد سیاسیِ سرنوشت‌سازی به وقوع بپیوندد. اصلاح‌طلبان و منتقدان داخلی در کار «پیراسیاست»اند. کوشش برای سیاست‌زدایی از سیاست، یعنی حذف ابعاد سیاسی آن. باورمند به کشمکش‌های سیاسی، اما در قالب حزب‌ها و کارگزارانی که به‌عنوان نماینده مردم به رسمیت شناخته شده‌اند. رویکردی واضح و بدون ابهام که انگیزه‌ای برای دادخواهی و سرریز آن در سیاستِ راستین باقی نمی‌گذارد. اما ژیژک، تعبیر دیگری به نام «ابرسیاست» به تعابیر رانسیر اضافه کرده است که دست بر قضا می‌توان مخالفان داخلی و خارجی را در آن گنجاند. ابرسیاست، زیرکانه‌ترین و ریشه‌ای‌ترین شکلِ انکار منطق سیاست راستین است، یعنی حذف کامل کشمکش‌های سیاسی از طریق به افراط‌کشاندن آن و گشودن قفل اختلاف‌نظر با توسل به تندروی‌های کاذب، در قالب جنگ بین ما و آنها.

این رویکردها جملگی بیش از آنکه خلاقانه باشند نوعی تلاش‌های تدافعی‌اند برای احیای نوستالژیِ ازدست‌رفته و رقابت نه در میدان سیاست، بلکه در عرصه پساسیاست.‌ آنچه اینک می‌تواند سیاست داخلی ایران را متأثر سازد برخورد بی‌واسطه با مردم است. برخوردی که مردم باور کنند هیچ انگیزه‌ای جز احقاق حق آنها و ایجاد دموکراسی و برابری وجود ندارد. اما آیا چنین چیزی در جریان‌های موجود در عرصه سیاست وجود دارد؟
* برای نوشتن این یادداشت از مقاله «رانسیر و سیاست رادیکال» ترجمه صالح نجفی در کتاب «گزیده مقالات: نظریه/ سیاست/ دین»، اسلاوی ژیژک، گزینش و ویرایش مراد فرهادپور، مازیار اسلامی و امید مهرگان، نشر گام نو استفاده شده است.


🔻روزنامه تعادل
📍 ضرورت‌های فرود آرام تورمی
✍️ عباس علوی‌راد

چرا معضل تورم در اقتصاد ایران در طول دهه‌های گذشته حل نشده باقی مانده است؟ این پرسشی است که امروز در ذهن بسیاری از ایرانیان و البته رسانه‌های تخصصی لانه کرده و گروه‌های مختلف تلاش می‌کنند، پاسخی برای آن پیدا کنند. این در حالی است که اغلب دولت‌ها و سیاستمداران در ابتدای حضور در راس هرم مدیریت خود، وعده مهار تورم را مطرح کرده‌اند و به مردم وعده پایان دادن دامنه‌های آن را ارایه کرده‌اند، اما در صحنه عمل نه تنها بهبودی در وضعیت تورم حاصل نشده است، بلکه آرام آرام و طی سال‌های اخیر نرخ تورم وارد قلمروهای ۵۰درصد به بالا شده است. واقع آن است که تا به امروز دامنه وسیعی از اساتید اقتصادی و تحلیلگران در خصوص منشأ بروز تورم، راهکارهای مقابله با آن و مکانیسم جلوگیری از بروز آن به کرات صحبت کرده‌اند و گفتمان تولید کرده‌اند. بنابراین از نقطه نظر علمی و تحلیلی، دانش لازم برای مقابله با مقوله تورم در کشورمان وجود دارد، اما در این میان مشکل دیگری وجود دارد که باعث شده، هدف کلی مهار تورم در اقتصاد ایران محقق نشود. برای گفت‌وگو در این خصوص به نظر می‌رسد، باید از دریچه‌های تازه‌ای به موضوع ورود کرد و فرمول‌های تازه‌ای را برای حل معادله تورم به کار گرفت.

نخست) اگر تورم طی سال‌های اخیر در اقتصاد ایران ماندگار شده در حالی که در هیچ کشور دیگری این روند پایداری تورم مشاهده نمی‌شود به دلیل آن است که سیاستمداران ایرانی علی‌رغم همه وعده‌هایی که ارایه می‌کنند، اراده جدی برای مواجهه با تورم از خود نشان نمی‌دهند. بنابراین مساله کلیدی، فقدان اراده در میان مسوولان و مدیران تصمیم‌ساز کشور است. چرا که راه‌حل‌های مقابله با تورم در ایران کاملا شناخته شده است و اصل بیماری توسط طبیبان اقتصادی شناسایی شده است. از سوی دیگر، راه‌حل و درمان این بیماری نیز کاملا مشخص است. اما اراده لازم برای استفاده از این دانش رسوب کرده میان مسوولان ایرانی وجود ندارد. در این میان ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا در برخی برهه‌ها مثل سال‌های ۹۵ تا ۹۶ و برخی از ماه‌های سال ۹۷، معضل تورم کاهش پیدا کرده و برای مدتی حتی به محدوده تک رقمی نیز رسیده است؟ دلیل این امر آن است که در این سال‌ها، روند مهار تورم به واسطه یک سری کارهای اصولی و علمی صورت نگرفته است و روش‌هایی انتخاب شده تا به صورت مقطعی و کوتاه‌مدت تورم مهار شود. به همین دلیل است که در سال ۹۷ بلافاصله پس از خروج ترامپ و امریکا از برجام، ناگهان شراره‌های آتش تورم، دوباره زبانه می‌کشد و در مدت زمان بسیار کوتاهی، طول وعرض اقتصاد ایران را در می‌نوردد. اگر درمان‌ها درست و اصولی بودند، حداقل در بازه زمانی بلندتری گزاره‌های تورمی عود می‌کردند.

دوم) معتقدم نمی‌توان با استفاده از روش‌های رادیکال و تهاجمی برای مقابله با تورم اقدام کرد. یعنی مواجهه با این مقوله نیازمند برنامه‌ریزی‌های اصولی است و به زمان کافی نیاز است. بنابراین مسوولان یا دولتمردانی که صحبت از مهار تورم طی ۴ الی ۶ ماه می‌کنند (نیمه نخست سال۱۴۰۱)، در واقع چیز زیادی از واقعیات اقتصاد نمی‌دانند. برخی نگران هستند که استفاده از روش‌های تهاجمی ممکن است باعث شود رکود اقتصادی در ایران عمیق‌تر شود. به نظر من اما، مساله اصلی، این نیست، مساله مهم‌تر آن است که در حال حاضر، تنور انتظارات تورمی، اجازه تعدیل در نرخ تورم را نمی‌دهد. می‌پرسید چه نوع انتظارات تورمی؟ دولتی که از یک طرف با یک کسری بزرگ بودجه روبه رو است و از سوی دیگر، تجربه تاریخی هم می‌گوید که دولت‌ها در این مواقع به سراغ استقراض از بانک مرکزی برای حل کسری بودجه می‌روند، نمی‌تواند اعتماد لازم را میان کارگزاران اقتصادی ایجاد کند. یعنی کارگزاران اقتصادی در یک چنین جامعه‌ای برای مواجهه با آینده به یک عقلانیت انتظاری دست می‌زنند و باور ندارند که دولت به این سادگی به سراغ روش‌های غیر تورمی برای جبران کسری بودجه برود. پس تنور انتظارات تورمی همچنان داغ می‌ماند. اقتصادی که رشد ۴۰درصدی نقدینگی در سال ۹۹ را تجربه کرده که نسبت به دهه ۹۰، دو سال قبل و اساسا از زمان بعد از جنگ بسیار بالاست، باید نشانه‌هایی از عقلانیت اقتصادی را در افکار و تصمیمات مسوولان ببیند تا باور کند و متقاعد شود که سیاست‌گذار، سیاست‌های ضدتورمی مستحکمی خواهد داشت. یک چنین نشانه‌هایی در اقتصاد ایران، مشاهده نمی‌شود. حواشی اقتصاد ایران، تنور تورمی را از منظر انتظارات، شعله‌ور کرده است و همچنان در آن می‌دمد. موضوع تحریم‌های اقتصادی همچنان وجود دارد، کرونا، کسری بودجه و...هم در کنار بحث تحریم‌ها، آسیب‌های جدی به اقتصاد می‌زند. مجموعه این عوامل بیانگر این است که بحث تورم را در مدت زمان کوتاه‌مدت نمی‌توان حل و فصل کرد و دولت باید در یک مختصات زمانی بلندتری این پالس را ارسال کند که در استفاده از رویکردهای ضد تورمی جدی است.

سوم) اما راهکار مقابله با یک چنین وضعیتی چیست؟ راهکار این است که ابتدا باید در جریان تصمیم‌سازی‌ها (که قطعا می‌بایست یکپارچه باشد) به سمت تعدیل انظارات تورمی حرکت کنیم. این گام نخست مهار تورم محسوب می‌شود و لا غیر.

در کنار این موارد باید توجه داشت که نمایان ساختن رویکردهای تعدیلی در تورم‌های بالای ۵۰درصدی، اساسا بسیار دشوار است. به عبارت روشن‌تر برای تحریک رشد اقتصادی به یک عامل کلیدی دیگری نیاز داریم تا از تکانه‌های احتمالی جلوگیری شود. قیمت دلار باید مهار شود و این روند باید به سرعت صورت بگیرد. پیش از این نرخ دلار در حول و حوش ۲۵هزار تومان تثبیت شده بود. توجه کنید که دولت قبلی در دوران تحریم‌های سخت این ثبات را طی چند ماه ایجاد کرد. اما این روند طی ماه‌های اخیر دچار نوسان شده است. بنابراین یکی از وظایف اصلی رییس کل جدید بانک مرکزی مهار نوسانات نرخ دلار است. اگر به این ضرورت توجه نشود، برنامه‌های ضد تورمی به نتیجه نخواهد رسید. چرا که نوسانات ارزی همه تلاش‌های ضد تورمی را از میان خواهد برد.

چهارم) دیگر حوزه مهم اقتصادی که در سال ۹۹ از سایر بخش‌های اقتصادی (جی دی پی و...) عقب افتاده، بخش خدمات است.رشد بخش خدمات در سال ۹۹، صفر و نزدیک به منفی بوده است. این در حالی است که خدمات، نیمی از کیک اقتصادی ایران است. اگر دولت بتواند تا پایان آذرماه ۱۴۰۰، موضوع کرونا را به‌طور نسبی و در حد سایر کشورها حل کند و برای سه‌ماهه پایان سال در بخش خدمات (با محوریت گردشگری داخلی) تمرکز کند، می‌تواند این بخش را به میانگین رشد معقول خود برساند و عقب ماندگی‌های آن را جبران کند. با توجه به اینکه رشد در بخش خدمات، خود را زودتر نشان می‌دهد، می‌توان از این طریق تحرکی در بخش عرضه ایجاد کرد . با توجه به اینکه ۶۰درصد مشاغل ایران غیررسمی هستند و بیشترین آسیب‌ها را از رکود در بخش خدمات متحمل شده‌اند، می‌توان به وسیله رشد خدمات، متغیرهای بخش حقیقی اقتصاد را از طریق این تعدیل انتظارات در مسیر رشد قرار داد و نظریه «فرود آرام تورمی» را در قلمروی اقتصادی ایران به عینه شکل داد. البته همه این باید‌ها در گروی یک باید کلیدی است و آن اینکه دولت اراده لازم برای برخورد اصولی و علمی با مقوله تورم را داشته باشد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دولت رئیسی و رابطه با اروپا
✍️ دکتر عبدالرسول دیوسالار
طی هفته گذشته انریکه مورا، معاون سرویس اقدام خارجی و توماس نیکلسون، نماینده ویژه اتحادیه اروپا در امور افغانستان با هدف گفت‌وگو در خصوص برنامه هسته‌ای ایران و تحولات افغانستان به تهران سفر کردند.
این رایزنی‬ها پرسش‌ها‌ درباره ماهیت روابط ایران و اتحادیه اروپا و مسیر آینده آن در سال‌های پیش روی دولت سیزدهم را بار دیگر زنده می‌کند.

ابراهیم رئیسی به دنبال متوازن‌سازی سیاست خارجی از طریق تقویت روابط همسایگی، گسترش مناسبات با شرق و برجام‌زدایی از سیاست خارجی ایران است. اگرچه پرونده هسته‌ای به عنوان بزرگترین چالش در سیاست خارجی کشور همچنان بیشترین تاثیرگذاری بر ساختار روابط ایران و اروپا را خواهد داشت، اما لزوما به این معنی نیست که امکان حفظ و تقویت روابط ایران و اروپا در سایر زمینه‌ها کاملا مسدود است. در حقیقت در صورتی‌که دولت سیزدهم اصول سیاست خارجی مورد نظرش را به روابط با اتحادیه اروپا نیز تعمیم دهد، آنگاه باید برجام را تنها موضوع تعامل مستمر با اروپا نداند و به دنبال تنوع‌بخشی به موضوعات همکاری با اتحادیه اروپا باشد. گفت‌وگوهای استراتژیک میان تهران و بروکسل درحالی‌که مساله افغانستان اهمیت نسبتا قابل توجهی در اروپا یافته است می‌تواند در به این هدف کمک کند. اما موفقیت تهران در بازبینی و متوازن‌سازی روابطش با اروپا تا حدود بسیاری به نوع تعامل با نهادهای اروپایی مستقر در بروکسل باز می‌گردد.

پس از خروج یکجانبه آمریکا از توافق هسته‌ای، تهران ناتوانی سه کشور اروپایی امضا کننده برجام در واکنش مستقل به آمریکا و ناتوانی آنها در عمل به تعهدات اقتصادی را ملاکی برای تنظیم روابطش با اتحادیه اروپا قرار داد؛ به‌طوری‌که مطالبه بابت تعهدات برجامی که در حقیقت تعهدات سه کشور فرانسه، آلمان و بریتانیا و نه ساختار اتحادیه اروپا بوده است به اصلی ترین مولفه در تنظیم روابط ایران با نهادهای اتحادیه اروپا بدل شد. گفتمان تهران با کشورهای عضو اتحادیه و نهادهای وابسته در سایه گله‌مندی‌های برجامی تهران از کشورهای اروپایی قرار دارد. اما واقعیت این است که نهادهای اروپایی به ویژه سرویس اقدام خارجی به عنوان نهاد هماهنگ کننده و تسهیل‌گر مذاکرات برجام چه در دوره تصدی فدریکا موگرینی و چه اکنون به ریاست جوزپ بورل عملکرد مثبتی در تسهیل مذاکرات داشته‌اند. این نهادهای اداری مستقر در بروکسل بوده‌اند که امکان برقراری گفت‌وگوی غیرمستقیم میان ایران و آمریکا را فراهم کرده‌اند و بستر فنی شکل گیری توافق میان ایران و قدرت‌های جهانی را فراهم آوردند.

در عین حال تمرکز ایران بر برجام باعث بی اعتنایی به گسترش تعاملات ساختاری با نهادهایی همچون سرویس اقدام خارجی، پارلمان اروپا، بانک توسعه اروپا و سایر نهادهای ریز و درشت اروپایی مستقر در بروکسل شده است و برجام را به عنوان تنها ملاک در شکل‌گیری به یک نگرش مطالبه‌گرانه در تنظیم روابط با نهادهای اروپایی بدل کرده است. واقعیت این است که نهادهای فوق، نمایندگان بیست و هفت کشور عضو اتحادیه هستند که هویتی مستقل از کشورهای عضو دارند و در بسیاری مواقع سیاست‌های متفاوتی از کشورهای عضو را پیگیری می‌کنند. این در حالی است که دستگاه عریض و طویل اداری مستقر در بروکسل روز به روز از نقش ساختاری مهمتری در شکل دهی به تصمیمات استراتژیک در سطح اروپا برخوردار می‌شود. فهم سیاست‌ورزی پیچیده و مستقل موجود در این نهادها و تلاش برای محدود نساختن روابط با آنها به موضوعات برجامی و نگاه منفی برآمده از آن، باید بخشی از تلاش دولت ابراهیم رئیسی در متوازن‌سازی سیاست خارجی خود باشد. این برداشت که نهادهای اتحادیه اروپا در بروکسل دنباله سیاست‌ورزی پایتخت‌های اروپایی‌شان هستند پنداشتی غیردقیق است.پیچیدگی‌های بوروکراتیک آنها و عملکرد متفاوت شان از سیاست‌های ملی، امری است که عموما در تهران مورد غفلت قرار می‌گیرد.

از سوی دیگر اتحادیه اروپا در آستانه تنظیم سیاست جدید در قبال کشورهای عربی خلیج‌فارس است. جوزف بورل پس از سفر اخیر خود به منطقه بر ضرورت بازنگری استراتژی اروپا در تعامل با کشورهای حاشیه خلیج فارس تاکید کرده است. بی اعتنایی ایران به نهادهای اروپایی در بروکسل نه تنها فرصت تاثیرگذاری بر این روند را کاهش می‌دهد، بلکه فرصتی برای رقبای منطقه‌ای از جمله امارات و عربستان فراهم می‌کند که از خلأ حضور فعال تهران در مجامعی همچون پارلمان اروپا به نفع سیاست‌های ضد ایرانی استفاده کنند و فرصت‌های تعامل با اروپا را به نفع خود قبضه کنند. در سایه این امر فشار بر مذاکرات هسته‌ای نیز می‌تواند تشدید شود. در صورتی که دولت سیزدهم عزمی جدی در برجام زدایی از سیاست خارجی ایران دارد، باید تنظیم روابط خود با نهادهای متنوع اروپایی را منوط به تحولات برجام نکند و به دنبال گسترش تعامل با چنین ساختارهایی در حوزه‌های مختلف تامین کننده منافع ایران باشد. امری که به نظر می‌تواند مورد استقبال نهادهایی همچون پارلمان اروپا نیز قرار گیرد و حتی بخشی از مطالبه آنها در سال‌های گذشته نیز بوده است. به نظر آمادگی‌هایی نیز در سرویس اقدام خارجی اتحادیه اروپا وجود دارد تا همزمان با مذاکرات هسته‌ای روابط با تهران را در سطوح جدیدی گسترش دهد. با وجود محدودیت‌های ناشی از عدم پیشرفت مذاکرات هسته ای، اما ابتکار عمل تهران و چند گام کلیدی در این راستا می‌تواند تا حدودی فرصت‌های تحول در روابط تهران و بروکسل را افزایش دهد:

۱- تهران می‌تواند نسبت به از سرگیری مذاکرات مربوط به گشایش نمایندگی اتحادیه اروپا در تهران تمایل نشان دهد. اتحادیه اروپا در ۱۳۵ کشور جهان از نمایندگی رسمی و سفارت برخوردار است. نباید از یاد برد که مذاکرات مربوط به بازگشایی سفارت اتحادیه اروپا به بهانه نگرانی‌های امنیتی تهران به شکست انجامید. این در حالی است که حجم وسیعی از فعالیت‌های سیاسی میان تهران و بروکسل برقرار است و دو طرف برداشتی تهدیدآمیز نسبت به یکدیگر ندارند. در حالیکه اکثر کشورهای اروپایی سفیر در تهران دارند، نبود سفیر اتحادیه اروپا تنها یک مانع بوروکراتیک جدی در گسترش روابط و انجام هماهنگی عالی میان تهران و بروکسل ایجاد می‌کند. درحالی‌که سرویس اقدام خارجی همچنان بازگشایی سفارت در تهران را در اولویت خود دارد مخالفت تهران با بازگشایی سفارت اروپا فرصت همکاری‌های غیر برجامی تهران- بروکسل را محدود کرده است. از این منظر سیگنال مثبت تهران می‌تواند قدم مهمی در تقویت روابط ایران و اروپا باشد.

۲- گسترش دیپلماسی پارلمانی دیگر عرصه کلیدی تقویت روابط تهران- بروکسل است. کمیته روابط خارجی پارلمان اروپا و سخنگویان تخصصی آن در موضوع ایران و خاورمیانه در زمره مجاری کلیدی بحث و بررسی سیاست خارجی در سطح اتحادیه هستند. از این منظر مجلس یازدهم باید به صورتی تخصصی نسبت به تعامل با کمیته‌های تخصصی مرتبط با موضوع ایران در پارلمان اروپا اقدام کند. خلأ این امر در سال‌های گذشته فرصتی برای تأثیرپذیری پارلمان اروپا از لابی‌های ضد ایرانی فراهم کرده است. این تاثیرپذیری بیش از اینکه موضوعی برای انتقاد از پارلمان اروپا باشد ناشی از بی‌توجهی نهادهای مسوول در شکل دهی به دیپلماسی پارلمانی و عدم ارائه دسترسی‌های لازم به نمایندگان پارلمان برای سفر به ایران و تعامل با نهادهای ایرانی بوده است. وزارت خارجه و سفارتخانه ایران در بروکسل می‌توانند در تسهیل چنین تماس‌های بین پارلمانی نقش کلیدی ایفا کنند.

۳- سرانجام تهران باید از فرصت‌های پیش رو برای کمک‌های توسعه‌ای اروپا بهره ببرد. برای مدت‌ها ایران به دلیل طبقه بندی در زمره کشورهای با درآمد متوسط از شرایط لازم برای دریافت کمک‌های توسعه‌ای برنامه‌های اروپایی برخوردار نبود. اما همزمان با گسترش همکاری‌های بین‌المللی اتحادیه اروپا در مسائل مربوط به تغییرات آب و هوایی و انرژی‌های نو، فرصت‌های جدیدی در این خصوص شکل گرفته است. برخلاف تصور عمومی همکاری‌های بروکسل-تهران در این زمینه لزوما به دلیل تحریم‌های آمریکا محدود نشده اند؛ بلکه محدودیت‌های تکنیکی طرف ایرانی و نبود علاقه از سوی تهران برای توسعه همکاری‌ها در این زمینه‌ها مانعی مهم محسوب می‌شود. موضوعی که سرویس اقدام خارجی بارها رفع آنها را از طرف دولت حسن روحانی خواستار شد. دولت سیزدهم می‌تواند با ابتکار عمل در این زمینه سرفصل‌های جدیدی از همکاری‌های توسعه‌ای با نهادهای اروپایی را شکل دهد و نسبت به تعریف پروژه‌های مشترک توسعه‌ای اقدام کند. مقامات سرویس اقدام خارجی و بانک توسعه اروپا پیش‌تر در این خصوص ابراز علاقه کرده اند. همزمان گسترش ظرفیت کارشناسی نهادهای ایرانی برای جذب و اجرای پروژه‌های بینالمللی باید مورد توجه قرار گیرد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0