🔻روزنامه آرمان ملی
📍 دنیا را سورپرایز کنیم
✍️ جاوید قربان‌اوغلو

تصور اینکه اروپا را از آمریکا جدا کنیم، یک راهبرد غلطی است که اتفاق هم نخواهد افتاد. ما در یک دوره‌ای در این راستا و استراتژی فقط یک شانس داشتیم و آن زمانی بود که ترامپ یک‌جانبه از برجام خارج شد. در آنجا شاهد بودیم که شکاف عمیقی بین اروپا و آمریکا افتاد و اروپایی‌ها با عصبانیت از این اقدام آمریکا انتقاد کردند. حتی یکسری کارها مثل اینستکس را انجام دادند تا برجام را نجات دهند منتها به دلیل قدرت هژمونی آمریکا نتوانستند این کار را انجام دهند و آمریکایی‌ها نگذاشتند که این اتفاق نیفتد. یعنی آمریکایی‌ها قدرت تاثیرگذاری بسیار بالایی را بر اروپایی‌ها دارند و اروپایی‌ها هم ظرفیتی ندارند که بتوانند در مقابل آمریکا بایستند. حالا که دولت جدید سر کار آمده بعد از حدود چهار ماه تعلل، دوباره یک فلش‌بک زده‌ایم تا به همان راهبرد برویم. راهبردی که فکر می‌کنیم می‌توانیم اروپا را از آمریکا جدا کنیم و از طریق اروپا به آمریکایی‌ها فشار بیاوریم و موضوع لغو تحریم‌ها را دنبال کنیم که راهبرد درستی به نظر نمی‌رسد. کما اینکه دوره آخر آقای روحانی هم کار نادرستی بود که فکر کردند با ۱+۴ مذاکره می‌کنند، آنها انتقال دهنده پیام به آمریکا می‌شوند که یک راهبرد اشتباه بود. الان ما خودمان را از چاله درآورده و داریم خودمان را به چاه می‌اندازیم. دو هفته قبل که آقای مورا به تهران آمده و با آقای باقری‌کنی ملاقات و اعلام کرد که مذاکرات ۱+۴ با ایران در بروکسل برگزار خواهد شد، دیدیم که بعد از ملاقات آقای بورل با ویلیام برنت در آمریکا، آمریکایی‌ها گفتند که هیچ‌گاه بروکسل جایگزین وین نخواهد شد و مذاکرات باید در وین و از همان جا که متوقف شده شروع شود و آقای بورل هم طی اظهارنظری گفت که از جریان بروکسل بی‌اطلاع است و اجلاس بروکسل که بین ایران و ۱+۴ به تصور ما بود، به‌هم خورد که درواقع آمریکایی‌ها نگذاشتند. به نظر می‌رسد ریل‌گذاری که دولت آقای رئیسی تحت مدیریت آقایان امیرعبداللهیان و باقری‌کنی انجام می‌دهد، راهبرد درستی نیست و نه‌تنها به جایی نمی‌رسد بلکه قضیه را پیچیده‌تر می‌کند و مهم‌ترین دستاوردی که برای آمریکا خواهد داشت، این است که اروپا را به آمریکا نزدیک‌تر خواهد کرد. درحالی که در دوره ترامپ وقتی آمریکا از برجام خارج شد، شاهد شکاف این کشور با اروپا بودیم اما الان به خاطر سیاست‌هایی که در پیش گرفتیم، دوباره اروپا و آمریکا به ‌همدیگر نزدیک شدند. اولیانوف هم که نماینده روسیه و ظاهرا متحد ما هست، طی روزهای گذشته اعلام کرد که از بازگشت «به‌زودی» ایران به مذاکرات رمزگشایی کنید که چه زمانی است! اکنون وضع سخت و پیچیده است و نباید بگذاریم اجماع جهانی علیه ما شکل بگیرد، چون این خطر که پرونده دوباره به شورای امنیت برود، وجود دارد که در مقابل گزینه‌های بسیار سختی قرار خواهیم گرفت. اکنون خواسته همه طرف‌های برجامی این است که ایران با همه طرف‌ها مذاکره کند. واقعیت این است که ما هرچه می‌خواهیم به‌دست آوریم باید در وین و طی مذاکرات ۱+۴ باشد. هرچند معتقدم که باید ۱+۴ را هم کنار بگذاریم و همان مذاکره ۱+۱ را در پیش بگیریم. یعنی دنیا را با یک سورپرایز مواجه کنیم و بگوییم حاضریم با آمریکایی‌ها در مورد مسأله احیای برجام بدون هیچ‌گونه پیش‌شرطی صحبت کنیم که مذاکرات منجر به لغو تحریم‌ها شود ولی به سمت مذاکره با آمریکا به صورت تک‌به‌تک برویم که معادلات همه کشورها از جمله اسرائیل، عربستان و حتی چین و روسیه را به‌هم خواهد زد.


🔻روزنامه کیهان
📍 سه واحد درس علوم سیاسی از حادثه بنزینی
✍️جعفر بلوری

همه به چشم دیدیدم که حملات سایبری و خرابکاری، شوخی‌بردار نیست و در برخی حوزه‌ها ظرفیت تولید «بحران» را
نه برای یک شهر که، برای کل کشور دارد. آنچه روز سه‌شنبه، چهارم آبان‌ماه اتفاق افتاد و توزیع سوخت برای مردم را برای ساعاتی در کل کشور با اختلال ایجاد کرد، باید برای خوش‌خیال‌ترین و تنبل‌ترین افراد هم ثابت کرده باشد که مسئله، حملات هکری و خرابکاری «جدی» است. تصورش را بکنید اگر این حمله، به این سرعت و به این خوبی مدیریت نمی‌شد، رسانه ملی اینقدر خوب وارد نمی‌شد و مدیریت افکار عمومی را دشمن در اختیار می‌گرفت؛ چه اتفاقی رخ می‌داد؟! به این هم کمی ‌فکر کنید که اگر چنین حمله‌ای به سایر زیرساخت‌ها که مستقیما با مردم در ارتباطند صورت بگیرد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟!
تجربه می‌گوید، پس از هر اتفاقی که افکار عمومی را درگیر می‌کند، باید منتظر سیل شایعات بود و این شایعات در صورتی موثر واقع شده و مخرب می‌شوند که، رسانه‌ای در ‌تراز تلویزیون، حرفه‌ای عمل نکند. اینکه تمام مسئولین دولتی و غیر‌دولتی فورا به صف شده و با سرعت قابل قبولی مشکل را قبل از اینکه تبدیل به بحران شود تا حد بالایی حل کردند نیز، قابل تقدیر است. دیروز آقای رئیسی حتی شخصا به برخی پمپ بنزین‌ها سر زده و با مردم صحبت کردند. این هم حقیقتا قابل تقدیر است. حادثه روز سه‌شنبه حاوی درس‌ها و عبرت‌هایی بود. در این‌باره گفتنی‌هایی هست که طی چند بند به آن می‌پردازیم. تمام بندهای زیر به هم ارتباط دارند و باید با هم دیده شوند. بخوانید:
۱- داشتن شبکه ملی امن و با ثبات «اطلاعات و ارتباطات»، شاید مهم‌ترین درسی است که می‌توان از حادثه روز سه‌شنبه گرفت. این مباحث چون بیشتر فنی است، امثال حقیر به ابعاد و جزئیات آن نمی‌تواند ورود کند اما از اظهارات اهل فن همین‌قدر می‌توان فهمید که، اگر آن بخش از شبکه سوخت‌رسانی کشور که «بومی ‌و داخلی» شده، بومی‌سازی نشده بود، میزان خسارت (اقتصادی، سیاسی، روانی، اجتماعی و حتی امنیتی آن) می‌توانست خیلی بیش از اینها شود. به‌عنوان فقط یک مثال مقامات مسئول می‌گویند، عوامل این اقدام به این دلیل نتوانستند سهمیه کارت مردم را دستکاری کنند که، صرفا آن بخش مربوطه، کاملاً داخلی‌سازی شده بود!
۲- این‌بار هدف حمله (که گفته می‌شود احتمالا از یک کشور خارجی بوده) خیلی واضح و عریان، و مستقیما خود مردم بود. در صورت صحت این احتمال، تعداد کشورهایی که انگیزه چنین حمله‌ای را به کشورمان داشته باشند زیاد نیستند لذا، به راحتی می‌توان حدس زد، چه کسانی پشت آن قرار دارند. آمریکا،
رژیم صهیونیستی و عَمَله اَکَره‌های آنها متهمین ردیف اول چنین حمله‌ای هستند. این حمله خیلی واضح نشان داد، دشمن برای رسیدن به اهداف خود، هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد و حاضر است مستقیم مردم را هدف قرار دهد. کاری که در تحریم دارو و غذا هم نشان داده بود. حادثه روز سه‌شنبه، سه واحد درس
«علوم سیاسی» و «دشمن‌شناسی» هم بود! از راه‌حل‌های موثر کاستن از چنین حملاتی، شناسایی عوامل آن، و پرهزینه کردن چنین غلط‌های زیادی است!
۳- با ورود به قرن ۲۱ و رشد روز افزون علم و به تبع آن تکنولوژی، رفته رفته شکل جنگ‌ها و نبردها نیز تغییر کرده است. با حذف اخلاق از علم، حملات سایبری و ویروس‌ها و بیماری‌های عجیب و غریب و همه‌گیرِ آزمایشگاهی هم وارد حوزه‌های جنگی شده و برخی کشورها بنا به دلایل متعدد از جمله، کم‌هزینه‌تر بودن، موثرتر بودن و فرار راحت‌تر از زیر بار مسئولیت، روی این حوزه سرمایه‌گذاری‌های سنگینی کرده‌اند. حالا دیگر، سرمایه‌گذاری و تقویت روی این حوزه برایشان به اندازه سرمایه‌گذاری در حوزه تجهیزات و تسلیحات نظامی «مهم» و «عقلانی» شده و کشورها دست‌کم برای مقابله با آن خود را آماده می‌کنند. چند سال پیش، وقتی خبر شکست پی‌در‌پی چند آزمایش موشکی کره شمالی رسانه‌ای شد، برخی کارشناسان غربی نوشتند، آزمایش این موشک‌ها با حملات سایبری به شکست انجامید! مَخلص کلام اینکه، خوب یا بد، کشورهای زیادی روی این حوزه تمرکز کرده و با آن به جنگ موشک‌های دشمن هم می‌روند لذا، برای دفاع در برابر چنین حملاتی هم که شده باید آن را جدی گرفت و در این حوزه سرمایه‌گذاری کرد. امروز داشتن شبکه ملی امن اطلاعات و ارتباطات به اندازه داشتن موشک‌های نقطه‌زن و پهپادهای آنچنانی، مهم شده و نباید با این توهمات که «دنیای فردا دنیای گفتمان است نه دنیای موشک‌ها»، ضرورت حیاتی آن را نادیده گرفت!
۴- گفتیم، وقتی حادثه و اتفاقی ناگهانی، افکار عمومی یک جامعه را به شدت درگیر می‌کند، باید منتظر سیل شایعات بود. برخی برای دیده شدن، برخی برای سوءاستفاده از فضای ایجاد شده و برخی نیز با انگیزه‌های دیگر، شروع به ساختن خبر و بافتن شایعه می‌کنند. مثلا در همین اتفاق بنزینی خودمان، هنوز چند ساعت از وقوع حادثه نگذشته بود که سیل شایعات به راه افتاد. از «می‌خوان بنزین رو گرون کنن» بگیر تا «کار خودشونه. می‌خوان مردم رو اذیت کنن» گفته شد. عده‌ای هم گفتند، کار ماهواره‌های فلان کشور عربی دشمن است! گروهی از جریان‌های سیاسی نیز آن را در حد یک «بهانه برای قطع اینترنت» عنوان کردند! اکنون که در حال مطالعه این نوشته هستید هم این شایعات جریان دارد. جلوی شایعات را شاید نتوان گرفت اما با اقدام به موقع، سریع و هماهنگی و نظم در اطلاع‌رسانی، می‌توان از اثرات سوء آن تا حدی کاست. شاید کمی ‌بی‌نظمی‌ در برخی موضع‌گیری‌ها دیده شده باشد اما روی هم رفته، هم رئیس‌جمهور، هم تلویزیون، هم شهرداری، هم وزارت نفت و هم سایر مسئولین، عملکرد خوبی از خود نشان دادند که اگر خوب نبود، وضعیت می‌شد مثل، وضعیتی که حدود ۶ ماه پیش برای پمپ بنزین‌های آمریکا اتفاق افتاد:
«جمعه ۱۷ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰، خطوط انتقال سوخت شرکت کولونیال آمریکا مورد حمله یک گروه هکری اروپایی به‌نام «دارک‌ساید» قرار گرفت و از کار افتاد. دو روز بعد وضعیت اضطراری اعلام شد و بایدن گفت از ابعاد احتمالی این حادثه نگران است. هکرها اطلاعات این شبکه را در اختیار گرفته بودند و باج می‌خواستند.
کاری که آمریکایی‌ها کردند این بود. ابتدا کل عملیات این
خط لوله را متوقف کردند تا سیستم‌های فناوری اطلاعات پشتیبان این خطوط لوله را از حملات سایبری دامنه‌دارتر بعدی مصون نگه دارند. نتیجه این شد که بیش از ۱۰هزار پمپ‌بنزین در سراسر جنوب شرقی آمریکا به‌ویژه کارولینا، ویرجینیا و جورجیا با کمبود سوخت مواجه شدند. کاهش سوخت بیش از یک هفته ادامه یافت. شرکت مجبور شد ۵ میلیون دلار به هکر‌ها باج دهد! قیمت متوسط هر گالن بنزین به ۳ دلار افزایش یافت؛ قیمتی که از نوامبر ۲۰۱۴ تا آن موقع در این کشور تجربه نشده بود. صفوف طولانی در پمپ‌بنزین‌ها، ذخیره بنزین در پلاستیک، زد و خوردها میان رانندگان در برخی ایالت‌ها، قطع برق در ایالت میامی ‌و تبعات اجتماعی دیگری که این حمله را در پی داشت؛ سبب شد به‌رغم آنکه گروه هکری دسترسی به سرورهای خود را از دست بدهد و عملاًً به باج درخواستی دست نیابد؛ دولت بایدن در نخستین چالش سایبری جدی مردود شود... بد نیست این را هم بدانیم که در سند «راهنمای استراتژیک موقت امنیت ملی آمریکا» که در مارس ۲۰۲۱ منتشر شده، تصریح شده است که تهدیدهایی مانند بیماری‌های همه‌گیر، حملات سایبری و اطلاعات گمراه‌کننده هیچ مرز و دیواری نمی‌شناسند و پرداختن به آنها از اولویت‌های امنیت ملی آمریکاست!


🔻روزنامه اطلاعات
📍 تولید یک واکسن بهتر از چند واکسن
✍️ ‏دکتر سیف الرضا شهابی
‏جای بسی خوشبختی و غرور برای هر ایرانی است که جامعه علمی ایران به آن درجه از رشد علمی برسد که بتواند در حوزه‌های مختلف دانش بشری، ابتکارات و اختراعات و اکتشافات واقعی داشته باشد و توجهات مجامع علمی جهانی، به دستاوردهای دانشمندان و محققین ایرانی جلب شود. و طبیعی است که حوزه پزشکی و دارویی از این قاعده نمی‌تواند مستثنی باشد، با توجه به این که ایران از دیر باز و در طول تاریخ دارای چهره‌های درخشان در حوزه علم طب و درمان و دارو بوده است.
از زمان پیدایش بیماری مهلک کووید ۱۹ به عرصه جهانی و ورود آن به کشور ما، این رخداد، محققین و پژوهشگران را بر آن داشت تا در جهت مقابله با آن و در حد توان و پتانسیل موجود در کشور، گام‌هایی بردارند.‏ با توجه به این‌که ایران در تولید بعضی از واکسن‌ها سابقه چند ده ساله دارد.

اشتباه بزرگی که در تولید واکسن کووید ۱۹ رخ داد ورود چند شرکت و موسسه و بعضا بی تجربه یا کم تجربه در حوزه تولید واکسن و به موازات یکدیگر و همزمان در تولید آن بود. و این سبب شد تا نیروهای متخصص و بودجه تخصیصی تقسیم شود و در نتیجه تولید واکسن با نشیب و فرازها و کندی حرکت کند و بالاخره کار به جایی بکشد که بعضی از مدعیان تولید واکسن، پرچم سفید را به عنوان تسلیم بلند کنند واعتراف کنند که از ادامه کار منصرف شده اند. برای نمونه مدیر پروژه واکسن «فخرا» گفت:

«واکسن سازهای داخلی که الان در مرحله کار آزمایی بالینی هستند دچار چالش شده‌اند و روند مطالعه کار آزمایی بالینی کند شده است.» و در ادامه گفت: «اما فعلا در حال برنامه ریزی برای توقف تولید هستیم، به این دلیل که تولید کنیم، به چه کسی بدهیم؟»

چه خوب بود از روز اول همه موسساتی که وارد عرصه تولید واکسن شدند از کار آزمایی بالینی آگاه بودند و این سئوال را مطرح می‌کردند که آیا قادر هستند مرحله کار آزمایی بالینی را پشت سر بگذارند؟ و اگر پشت سر گذاشتند به قول مدیر پروژه واکسن فخرا، می‌توانند تولید بکنند و به چه کسی بدهند؟

بسیاری از کشورهای توسعه یافته که در عرصه تولید دارو صاحب عنوان جهانی هستند و تولیدات آن‌ها در بازار دارویی به فروش می‌رسد از ورود به حوزه تولید واکسن کووید۱۹ خودداری و سعی کردند که از تولیدات سایر کشورها استفاده کنند. کشورهایی هم که به این عرصه ورود پیدا کردند به دو سه شرکت در تولید اکتفا کردند. در حالی‌که در ایران یک نوع مسابقه و رقابت چشم و هم چشمی بین موسسات مختلف به وجود آمد تا جایی که نزدیک به ده شرکت وارد تولید واکسن شدند و نتیجه این شد که اکنون و هر روز شاهد ورود میلیون‌ها دُز خارجی به کشور هستیم!‏


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ عوامل خطرآفرین برای نقدینگی
✍️ کامران ندری

مهم‌ترین دلیلی که باعث شده در سال‌های اخیر با انبوهی از مشکلات اقتصادی مواجه شویم این است که در سال‌های پس از انقلاب نتوانستیم چارچوب قوی، محکم و مبتنی بر تجربیات موفق و دستاوردهای علمی برای حکمرانی در نظام پولی و بانکی ایجاد کنیم. در واقع نوع سازماندهی که در نظام پولی و بانکی ما به وجود آمده و ارتباطاتی که به لحاظ سیاسی و اجتماعی در طول این دهه‌ها شکل گرفته، خروجی آن رشد بالای نقدینگی است که ظاهرا کنترلی نیز بر آن نیست. درست است که همه انتقاد می‌کنند که این رشد نقدینگی بالاست و تناسبی با رشد اقتصادی ندارد، اما به نظر می‌رسد در ساختاری که به وجود آورده‌ایم، پول‌آفرینی به صورت درون‌زا اتفاق می‌افتد و سیاست‌گذار پولی خیلی توان کنترل کردن این رشد را ندارد. چرا؟ یکی از بحث‌ها کسری بودجه دولت است. دولت به اتکای درآمدهای نفتی که طی این سال‌ها داشته، تعهدات زیادی برای خود ایجاد کرده که نمی‌تواند از آن شانه خالی کند. به عنوان مثال به موسسات مختلف کمک می‌کرده و باید این کمک‌ها را ادامه دهد. تعداد کارمندان را بیشتر از آن چیزی که نظام اداری و بروکراسی نیاز داشته، به استخدام در آورده است و نمی‌تواند اخراج کند. در رابطه با کالاهای اساسی تعهداتی را پذیرفته که نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. درخصوص یارانه‌ها نیز وضع به همین منوال است؛ دولت از سال ۸۷ پذیرفته است که یارانه‌ها را پرداخت کند. اینها در شرایطی که دولت از درآمدهای بالای نفتی برخوردار بوده، تصمیماتی گرفته و گمان نمی‌کرد در زمانی با تحریم مواجه شود یا قیمت نفت به صورت ناگهانی تنزل پیدا کند یا اینکه مجبور شود نفت را ارزان‌تر از قیمت جهانی بفروشد یا اینکه درآمد نفت از طریق نظام پولی و مالی پذیرفته شده در دنیا به کشور وارد شود و مجبور است از کانال‌های غیررسمی که اسم آن را دور زدن تحریم‌ها می‌گذاریم، درآمدها را به داخل کشور بیاورد. همه اینها هزینه برای دولت دارد. معضل کسری بودجه دولت را خواه ناخواه به سمت منابع بانکی می‌برد که درنهایت موجب افزایش نقدینگی در کشور می‌شود. از سوی دیگر مشکلات مربوط به نظم بانکی نیز هست؛ به عنوان مثال از سال ۱۳۶۲ با قانون عملیات بانکداری بدون ربا درصدد بودیم که این نظام متفاوت از سایر کشورها اداره شود. در حال حاضر مواجه شدیم با بانک‌هایی که درآمد و هزینه‌های‌شان تناسبی با یکدیگر ندارد و هر روز با کسری نقدینگی مواجه هستند و تسهیلات به‌طور منصفانه و عادلانه دراختیار همه قرار نمی‌گیرد. سفره‌ای برای عده‌ای پهن شده که به کمک این تسهیلات بانکی بر ثروت خودشان اضافه می‌کنند. چرا این اتفاقات رخ می‌دهد؟ زیرا حکمرانی استاندارد و متعارف علمی که در دنیا وجود دارد را در نظام بانکی نپذیرفتیم. بسیاری از تجربیات دنیا را ربا فرض کردیم که نتیجه آن در حال حاضر سیستم بانکی است که ملاحظه می‌شود. علت این است زمانی که وضعیت‌مان خوب است، ادعاهای بسیاری داریم و تعهدات زیادی را می‌پذیریم و زمانی که اوضاع اقتصادی خوب نیست در انجام تعهدات می‌مانیم.
برای اداره کردن کشور باید آدم متواضعی باشیم، همان چیزی که در فرمایشات پیامبر(ص) نیز وجود دارد؛ از دانش و تجربه دنیا متواضعانه استفاده کنیم. زمانی که دیده می‌شود که ۹۲درصد کشورهای دنیا توانسته‌اند تورم را مهار کنند، باید متواضعانه از آنها بخواهیم که راهکارهای کنترل تورم را به ما نیز بیاموزند. وقتی این تواضع در مدیران و مسوولان وجود نداشته باشد و به جای آن به سراغ ایده‌های خام و تجربه نشده بروند، نتیجه آن نیز همان چیزی است که در حال حاضر با آن دست به گریبان هستیم. درست کردن وضع موجود نیز کار ساده‌ای نیست، چراکه درست است که افراد تغییر کرده‌اند اما تفکر حاکم بر نظام بانکداری تغییر نکرده است. تنها راهکار کوتاه‌مدت، رفع تحریم‌ها برای احیای درآمدهای نفتی است. اگرچه که امیدوارم با بهبود روند ورود درآمدهای نفتی، تعهدات‌مان را افزایش ندهیم. فرض شود یارانه‌ها افزایش یابد، در صورت بازگشت مجدد تحریم‌ها دیگر هیچ امیدی به تغییر و بهبود وضع کشور ایجاد نمی‌شود. در کوتاه‌مدت اگر مذاکرات به سرانجامی برسد، گشایشی به وجود می‌آید که البته بیم افزایش تعهدات مالی نیز می‌رود. به جای اینکه فکر اساسی شود و مشکلات ساختاری کشور را بهبود ببخشند. در دوره‌های گذشته به اتکای درآمدهای نفتی چه‌ها که نشد و نتیجه این افزایش تعهدات نیز به از دست رفتن یک دهه از اقتصاد ایران انجامید؛ رشد اقتصادی نزدیک صفر، تورم بسیار بالا و گسترش فقر. در انتهای دهه هشتاد اوج درآمدهای نفتی بود که تصور می‌شد این درآمدها ادامه‌دار خواهند بود و به همین دلیل در دهه نود رشد اقتصادی بالایی را تجربه خواهیم کرد که نتیجه کاملا برعکس بود.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ما نمی‌توانیم
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا

یکی از روزنامه‌های صبح در شماره ۱۴۰۰/۷/۲۴ چهار صفحه کامل خود را به موضوع طرح‌های نیمه‌تمام دولتی اختصاص داده و در این چهار صفحه مطالب مختلفی درباره طرح‌های نیمه‌تمام از قول افراد مختلف و تحریریه روزنامه درج شده بود. حسب آنچه در این روزنامه درج شده است، تعداد شش هزار طرح ملی و ۸۷ هزار طرح استانی نیمه‌تمام وجود دارد که برآورد مالی برای تکمیل آن برابر ۶۰۰ هزار میلیارد تومان می‌شود و طبعا دولتی که کسر بودجه ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی دارد و بودجه عمرانی آن حداکثر ۵۰ هزار میلیون تومان است که نوعا ۱۰۰ درصد تخصیص نمی‌یابد و به پیمانکاران اوراق قرضه می‌دهد، به‌هیچ‌وجه قادر به تکمیل آنها نبوده و به‌تدریج آنچه نیز ساخته شده است، به ویرانه‌ای تبدیل می‌شود؛ کمااینکه چنین اتفاقی درباره برخی طرح‌ها روی داده است. مقام معظم رهبری در خصوص پیروزی کشتی‌گیران فرمودند که اینها کاری را که ظاهرا انجام‌نشدنی است، به انجام رساندند و درسی برای بقیه امور است. حال در مسائل مختلف کشور اگر چنین دیدگاهی تعمیم یابد، آن‌وقت باید به‌جای آنکه بگوییم نمی‌شود، می‌گوییم می‌شود. مگر شعار «ما می‌توانیم» کم در کشور داده شده است، پس چرا می‌گوییم «نمی‌توانیم» طرح‌ها را به انجام برسانیم؟ یا شعار ما دروغ است و فرمایش رهبر را قبول نداریم یا اینکه به جست‌وجوی راه‌های تکمیل طرح‌ها نرفته‌ایم و تنها به یک راه بسنده کرده‌ایم و به بن‌بست رسیده‌ایم. راهی را که رفته‌ایم یا در نظر داریم، آن است که برای خالی‌نبودن عریضه مقدار کمی اعتبار برای طرح‌ها در نظر بگیریم و اعتبار کلان را به هزینه‌های جاری بدهیم و اگر هم کم آوردیم از همان اعتبار ناچیز عمرانی کمک بگیریم. بنابراین به دلیل ناممکن بودن تخصیص اعتبار طرح‌ها به انجام نمی‌رسد. پس ما «نمی‌توانیم». حال کلاهمان را قاضی کنیم که «ما می‌توانیم» در کجای کار قرار گرفته است. اگر ما برای بودجه ۴۰۰ هزار میلیارد تومان کسری داریم و نوعا همه آن را به هزینه‌های جاری اختصاص می‌دهیم، آیا نمی‌توانیم مثلا ۵۰۰ هزار میلیارد تومان کسری داشته باشیم و طرح‌ها را به انجام برسانیم. خواهند گفت تورم‌زاست، آری؛ اما مگر کسر بودجه ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی تورم‌زا نیست؟ به‌قول معروف نوبت به ما (طرح‌های عمرانی) که رسید آسمان تپید. این یعنی تصمیم‌گیری انفعالی که هر کجا فشار اجتماعی قوی باشد، هرچه بیشتر ممکن‌ است کسر بودجه داشته باشیم اما برای طرح‌های عمرانی مانند آب و خاک، تصفیه فاضلاب، بیمارستان و... که صدا ندارد، سخن از کسر بودجه و تورم و... می‌آوریم. اما تصمیم‌گیری درخصوص تکمیل طرح‌ها فقط به تخصیص بودجه و روش دولتی تکمیل آن ختم نمی‌شود. باید به جست‌وجوی راه‌های دیگری هم برویم. وزیر محترم راه‌وشهرسازی در ابتدای تصدی در سیمای جمهوری اسلامی گفتند که ما برای سرمایه‌گذاران و ایرانیان مقیم خارج فرش قرمز پهن می‌کنیم و دهان‌شان را شیرین می‌کنیم. البته می‌توان زیر فرش قرمز جاده‌ای پردست‌انداز ایجاد کرد یا روی آن مواد لغزنده ریخت تا سرمایه‌گذاران عطای آن را به لقایش ببخشند. البته در دوره‌های قبل مجلس قوانینی مبنی‌بر مجوزداشتن دولت در واگذاری طرح‌ها را به تصویب رساند و دولت هم آیین‌نامه‌ای برای این کار نوشت که تقریبا انجام آن غیرعملی بود بنابراین کار واگذاری نتوانست چندان پیش برود؛ درنتیجه «نمی‌توانیم» طرح‌های نیمه‌تمام را به انجام برسانیم.

روز ۲۵ مهرماه جاری صداوسیما گزارشی تصویری از قاچاق لباس به کشور با برآورد دو میلیارد دلار را پخش کرد در این گزارش اولا صف طویل کولبران که بسته‌های یک‌دست و منظم و آماده با محتوای لباس قاچاق را از شهر طویله عراق به ایران می‌آوردند، نشان می‌داد و نیز تصریح کرد که با کانتینر ۱۲متری هم با کیلویی ۶۰ هزار تومان لباس قاچاق وارد می‌شود و اضافه کرد که ستاد مبارزه با قاچاق در این مورد تسامح می‌کند و با قاچاق لباس همزیستی مسالمت‌آمیز دارد. بنابراین در این مورد هم باید گفت «ما نمی‌توانیم» با ورود قاچاق لباس مبارزه کنیم. از سویی حسب گزارشات رسمی‌ همه‌ساله تعداد ۳۰ میلیارد نخ سیگار قاچاق وارد کشور می‌شود. این تعداد سیگار ظرفیت سه‌هزار کانتینر ۱۲‌متری است ولی مرتبا وارد و توزیع می‌شود. پس باید گفت «ما نمی‌توانیم» با ورود سیگار قاچاق مبارزه کنیم. حسب گزارشات متعدد تعداد حدود ۴۰۰ هزار حلقه چاه عمیق غیرمجاز در کشور وجود دارد که نمی‌توانیم آنها را مسدود کنیم، پس «ما نمی‌توانیم» چاه‌های غیرمجاز را مسدود کنیم. حسب همین گزارشات تقریبا همه چاه‌های غیرمجاز برداشت اضافی آب دارند و جلوگیری از اقدام صاحبان آنها ممکن نسیت پس «ما نمی‌توانیم» از برداشت اضافه آب جلوگیری کنیم. این را هم بدانیم که عموما یک‌میلیون چاه در سراسر ایران مشغول آب‌کشی و تخریب سطح ایران است. براساس گزارشات وزارت نیرو و مشاهدات عینی آب سدهای اطراف تهران که تأمین‌کننده آب شرب تهران است، به حداقل رسیده و مصرف مردم کماکان مانند گذشته است. پس «ما نمی‌توانیم» سیستمی را پیاده کنیم که اگر امسال بارش نباشد، لوله‌های آب تهران خالی نشود. هرچند در زمان دولت آقای روحانی تورم بیش از ۴۰ درصد را شاهد بودیم و نتواسته بودیم تورم را کنترل کنیم در دولت آقای رئیسی نیز شاهد افزایش قیمت‌ها هستیم، پس «ما نمی‌توانیم» تورم را کنترل کنیم. ۴۰ سال است شعار یکسان‌سازی قیمت ارز را می‌دهیم اما همچنان دونرخی و چند‌نرخی ارز وجود دارد و برای این‌کار هم به گواه رئیس سابق بانک مرکزی ۳۵۰ میلیارد دلار ارز در بازار ریخته‌ایم که صرف ورود کالای قاچاق و خروج سرمایه و آبادانی ترکیه، دوبی، گرجستان و کانادا شده‌ اما نرخ ارز یکسان نشده است؛ پس «ما نمی‌توانیم» یکسان‌سازی نرخ ارز کنیم، سهل است به تخریب مملکت و آبادانی کشور‌های بیگانه می‌پردازیم. سال‌هاست مراجع عظام، روحانیون، گویندگان مذهبی علیه بانک‌ها موضع دارند و بانک‌ها را ربوی می‌خوانند اما بانک‌ها همچنان به کار خود مشغول‌اند؛ پس «ما نمی‌توانیم» سیستم بانک‌ها را اصلاح کنیم. سال‌هاست می‌گوییم باید با حجم نقدینگی مبارزه کرد و نقدینگی کشور چون یک بهمن اقتصاد کشور را فرو‌می‌ریزد‌ اما همچنان نقدینگی با سرعت فراوان افزایش می‌یابد؛ پس «ما نمی‌توانیم» نقدینگی را کنترل کنیم و جلوی تورم را بگیریم و نیز محرومیت همچنان وجود د ارد؛ پس «ما نمی‌توانیم» با این سه پدیده مبارزه کنیم. سال‌هاست می‌گوییم کشاورزی محور توسعه است‌ اما کشاورزی‌مان همچنان با سیستم‌های قرون گذشته اداره می‌شود و باعث فرو نشست دشت‌ها شده و سالانه ۱۵ میلیون تن محصولات کشاورزی وارد می‌کنیم؛ پس «ما نمی‌توانیم» به کشاورزی سروسامان بدهیم. البته ظاهرا قرار است ۱۰ سال آینده ۲۵ میلیون تن وارد کنیم. سال‌هاست که شعار معماری اسلامی ‌را سر می‌دهیم اما همچنان برج‌های لوکس یا آپارتمان‌های دارای استخر و جکوزی و ویلاهای صدها میلیاردتومانی ساخته شده یا در دست ساخت‌ است و معماری اسلامی در محاق مانده؛ پس «ما نمی‌توانیم» معماری اسلامی را جان ببخشیم. سال‌هاست زباله و فاضلاب شهرهای ما و حومه‌های آنها را فراگرفته است‌ اما با وجود راه‌حل‌های ساده نتوانسته‌ایم از آن رهایی یابیم؛ پس «ما نمی‌توانیم» از شر زباله و فاضلاب رهایی یابیم. سال‌هاست که همه علیه تولیدات داخلی اتومبیل موضع دارند و آنها را ارابه مرگ می‌خوانند اما همچنان این اتومبیل‌ها تولید می‌شود؛ پس «ما نمی‌توانیم» تولید خودرو را اصلاح کنیم. سال‌هاست با جنگل‌تراشی مخالفت می‌کنیم اما جنگل‌های ما روزبه‌روز تکیده‌تر می‌شود؛ پس «ما نمی‌توانیم» با جنگل‌تراشی مبارزه کنیم. اشتباه نشود خیلی از اینها به تحریم، آمریکا، اسرائیل و ازناب آنها ربطی ندارد و صرفا ناتوانایی‌های داخلی است. پس بی‌جهت شعار «ما می‌توانیم» سر ندهیم. البته برخی کارها انجام شده است اما اینکه حسب «ما می‌توانیم» بوده یا معادلات دیگر آنها را رقم زده، جای بحث دارد ولی به‌هرحال حقایق ذکرشده عبارت «ما می‌توانیم» را زیر سؤال برده است. اشتباه نشود «ما نمی‌توانیم»‌ها به همین‌ها خلاصه نمی‌شود. اگر بخواهیم همه را درج کنیم شاید به عمرمان وصال ندهد، اینها را فقط برای حضور ذهن در اینجا آوردیم. در روزنامه خواندم که چین اعلام کرده از مرحله تمدن اقتصادی عبور کرده و تمدن بوم‌گرا را در دستور کار دارد. چین که با یک‌ونیم‌میلیارد جمعیت ۳۰ سال پیش در فقر کامل بود، اینک به چنین مرحله‌ای رسیده است و ما که به‌قول آیت‌الله محقق داماد در سخنرانی اخیر گفته‌اند که هستی و خلقت و طبیعت یکپارچگی اندیشه و ذات اعتقاد ماست سال‌ها مانده تا به مرحله تمدن اقتصادی برسیم -و شاید هرگز نرسیم- آنگاه به تمدن بوم‌گرا و آنچه آیت‌الله محقق‌داماد از آن سخن گفته است، چگونه دسترسی خواهیم داشت؟


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اختلال در سامانه‌های سوخت هوشمند: حمله سایبری یا اشکال فنی؟
✍️ دکتر صلاح‌الدین هرسنی

بعد از آنکه عملیات سوخت‌رسانی سامانه‌های هوشمند در ساعت ۱۱ روز سه‌شنبه متوقف شد، این گمانه قوت گرفت که آیا رخدادی با این وسعت ناشی از حمله سایبری گروه‌های معاند نظام بوده یا آنکه اساسا چنین حادثه و رخدادی ناشی از اشکال فنی در سامانه‌های سوخت‌رسانی هوشمند بوده است؟
اگرچه ریشه‌یابی رخداد و اتفاق به این وسعت محتاج زمان و وقت بیشتری است، اما برخی از تحلیل‌ها این رخداد را ناشی از اشکال فنی و سامانه‌ای دانسته و در مقابل برخی دیگر این رخداد بحران‌زا و چالش‌آفرین را محصول حمله سایبری گروه‌های معاند نظام آن هم مصادف با حوادث آبان ۹۸ دانسته‌اند. این رخداد وجه و ضلع سومی از تحلیل را نیز داراست به این معنی که برخی از تحلیل‌ها چنین رخدادی را به منزله شوک روانی و در نتیجه آمادگی ذهنی و ادراکی جامعه برای گران‌تر شدن نرخ بنزین با هدف جبران کسری بودجه دولت ارزیابی و تحلیل کرده‌اند.حال اگرچه ممکن است هر یک از تحلیل‌ها بابت این رخداد عظیم محل توجه و قرین حقیقت و واقعیت باشد، اما با توجه به سابقه عملیات‌های خرابکارانه از سوی جریان‌های معاند نظام به نظر می‌رسد این رخداد که در قالب حمله سایبری بروز یافته، نتیجه عملیات خرابکارانه همان گروه‌های خرابکارانه نظام است. بنابراین نمی‌توان رخدادی در این وسعت را به دلایل بعید یعنی وارد کردن شوک روانی و آمادگی ذهنی و ادراکی جامعه برای گران‌تر شدن نرخ بنزین آن هم با هدف جبران کسری بودجه دولت تفسیر کرد، چراکه دولت رییسی و همفکرانش در مناظرات انتخاباتی خود قویا وعده داده بودند که هیچ‌گاه و تحت هیچ شرایطی نمی‌خواهند برای جبران کسری بودجه، دست در جیب مردم کنند. در سطحی دیگر انتساب چنین مشکلی به اشکالات فنی و تکنیکی محل تردید است، چراکه وجود هرگونه مشکلات تکنیکی و فنی می‌تواند زمینه بروز آشوب‌های اجتماعی را فراهم کند، چراکه بنزین در زمره آن دست از خدمات عمومی است که در صورت اهمال در شناسایی اشکالات فنی و تکنیکی از سوی مسوولان و کارشناسان ذی‌ربط و یا حتی گرانی نرخ آن بالقوه می‌تواند موجب آنومیزه شدن جامعه شود. تجربه کشور‌های آمریکا، فرانسه، انگلیس، ونزوئلا، سوریه و لبنان همگی موید این واقعیت است. اگرچه بحران‌های افزایش نرخ حامل انرژی در این کشورها ربطی به حملات سابیری نداشته اما اهمال در خدمات انرژی و کاهش عرضه و افزایش نرخ آن می‌تواند به مثابه بازی با دم شیر باشد. به این ترتیب، اختلال در سامانه‌های سوخت هوشمند را باید حاصل مهندسی و طراحی نقشه‌های گروه‌های معاند نظام دانست. به ویژه آنکه گروه (سایبری گنجشک درنده) بعد از این حادثه مسوولیت این رخداد بحران‌زا را برعهده گرفته است. البته گروه (سایبری گنجشک درنده) در گذشته نیز مشخصا با اختلال در زیرساخت‌های وزارت راه و سایت راه‌آهن دست به اقدام خرابکارانه زده بود و در این رخداد اخیرا نیز قویا اعلام کرده که در این اقدام خرابکارانه می‌توانست آسیب‌های جدی‌تر و صدمات بیشتری به جایگاه‌های سوختی برساند، اما تصمیمات خرابکارانه خود را به همین سطح و مقدار منحصر و محدود کرد. حال اگر ادعا‌های گروه (سایبری گنجشک درنده) معطوف به واقعیت و قرین راستی‌آزمایی باشد که به نظر می‌رسد قابل راستی‌آزمایی است، باید گفت که هنوز با وجود همه تلاش‌ها و مساهمت‌ها، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی با یک ضعف جدی روبه‌رو است که با حفره‌ها و خلاء‌های امنیتی همراه است. در شرایط ضعف اشراف اطلاعاتی و همچنین خلا‌ءها و حفره‌های امنیتی است که حادثه‌ای در این ابعاد به وقوع می‌پیوندد. البته وجود خلاء‌ها و حفره‌های امنیتی نه عامدانه بلکه بیشتر به جهت همزمانی و کثرت مسوولیت‌های اطلاعاتی در واپایش اطلاعات در حوزه امنیت و اطلاعات است. بنابراین در شرایطی که مسوولیت‌های مرتبط با حوزه‌های اطلاعاتی بر هم متراکم و بار شوند، طبیعی است که حوزه‌های دیگر مرتبط با مسوولیت‌های امنیتی و اطلاعاتی، مسامحا مورد غفلت قرار گیرد و لاجرم همین همزمانی و کثرت مسوولیت‌های اطلاعاتی می‌تواند همانند پاشنه‌آشیل و یا چشم اسفندیار عمل کند. تحت این شرایط و به جهت آنکه مساله‌ای چون بنزین می‌تواند موجب بحران اجتماعی و در نتیجه آنومیزه شدن جامعه شود، بهتر آن است که دستگاه امنیتی و اطلاعاتی نقاط ضعف را شناسایی کنند و به غائله‌ای چون بحران سوخت و حامل‌های انرژی پایان دهند. قطعا چنین حادثه‌ای با این ابعاد و عظمت می‌تواند موجب تجدیدنظر در کارویژه‌ها و مسوولیت‌های ذاتی دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی شود.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 لویاتان جهانی
✍️ دکتر روح‌اله اسلامی
انسان‌ها موجوداتی خردمند هستند و می‌توانند با محاسبه مخاطرات زندگی جمعی را کاهش دهند و به سمت افزایش زمان فراغت حرکت کنند. شیوه علمی فکر کردن در باب سیاست باعث شد سازوکار قرارداد اجتماعی خطرات جنگ را کاهش دهد.
هرج‌ومرج موجود در وضعیت طبیعی به نفع انسان‌ها نبود و باعث می‌شد که صیانت نفس آنها را از بین ببرد. با ابتکار توماس هابز لویاتان به معنای دولت-کشور دارای حق حاکمیت شکل گرفت. لویاتان نتیجه پیشرفت‌های علوم جدید بود که خلق ماشین مکانیکی حکومت را امکان‌پذیر کرد. به تدریج به ماشین حکومت قرارداد اجتماعی، تفکیک قوا، پارلمان، انتخابات و قواعد دیوان‌سالاری و دموکراسی اضافه شد. حکومت در داخل با قوه عدلیه و سازوکارهای سیاستگذاری می‌توانست شهروندان را حفاظت کند. در داخل امکان شکل‌گیری نظارت بر قدرت و مشروط‌سازی آن به قانون وجود داشت. عیب قدرت مکانیکی ناتوانی آن در کاهش فضای جنگ همه علیه همه در محیط بین‌الملل بود. حتی کانت هم نتوانست مساله خشونت، جنگ و تهدیداتی را که در فضای بین‌الملل بود، رفع کند. کانت پیشنهاد کرد برای ایجاد صلح بین‌الملل لازم است جمهوری‌های دموکراتیک شکل گیرد و آنها نمایندگی در سازمان بین‌المللی داشته باشند؛ اما این سازمان نمی‌توانست در قامت دولت کشور یا یک لویاتان جهانی باشد. به این علت که می‌توانست به سمت دیکتاتوری حرکت کند و سازوکار استبدادی داشته باشد و

دولت-کشورهای ملی نیز اختیارات خود را به آن واگذار نمی‌کردند. در واقع مشکل در فکر کانت نبود، بلکه در شرایط منطق مکانیکی بود که بیش از دولت-کشور ملی توانایی پوشش دادن فناورانه به لویاتان بین‌المللی فراهم نبود.

اکنون در قرن بیست‌ویکم شواهد نشان می‌دهد در حال حرکت به سمت لویاتان جهانی هستیم. منطق جهان جدید کوانتومی است و فلسفه و فیزیک جدید امکان جامعه‌ای شبکه‌ای و بین‌المللی را فراهم کرده است. مسائل بین‌المللی از قبیل مواد مخدر، فقر، خشکسالی، بیماری‌های فراگیر، تروریسم، جنگ و قاچاق را نمی‌توان در خارج از اراده حاکمیت دولت‌ها رها کرد. تکنولوژی اطلاعات رشد زیادی داشته است و دانایی انسان‌ها افزوده شده است. شهروندان جهانی توانمندتر شده‌اند و وسایل فراوانی برای کنترل و مدیریت زمان، رفع محدودیت‌های مکان و قدرت اختراع شده است. مسائل بین‌الملل راه‌حل‌های بین‌المللی پیدا کرده و دهکده جهانی در حال تحقق پیدا کردن است. اگر زمانی سیاستگذاری تنها به موضوعات سیاست داخله محدود می‌شد، اکنون سیاستگذاری امور خارجه و امور بین‌الملل امکان‌پذیر شده است و حتی وزن و اهمیت آنها از داخله هم بیشتر است. شهروندانی که در جامعه مدنی جهانی با فناوری‌های انقلاب چهارم صنعتی زندگی می‌کنند و به تدریج بر اثر آزمون و خطا قواعد و عرف‌های بین‌المللی برای مقابله با مریضی، خشونت و جنگ پیدا و حاکم می‌شوند. اکنون کاملا شواهد نشان می‌دهد لویاتان جهانی در حال پیدا شدن است و قواعد بانک، بیمه، خریدوفروش، مالکیت معنوی، حمل‌ونقل، ارتباطات بین‌الملل امکان عملیاتی شدن پیدا کرده است. انسان به عصر جهانی قدم می‌گذارد و لویاتان جهانی زندگی مدنی‌تری برای زیست جمعی انسان‌ها رقم می‌زند. قوانینی که محدود به مرزهای جغرافیایی نیست در منطق کوانتومی عصر اطلاعات ضمانت اجرا پیدا می‌کند و مفهوم قرارداد اجتماعی بین‌الملل و تضمین آنها توسط اراده شهروندان امکان‌پذیر می‌شود. برخلاف آنچه هگل و بعدها فوکویاما اعلام کردند، پایان تاریخ دولت-کشور و لویاتان ملی نیست، بلکه به گفته الکساندر ونت، عصر اطلاعات سیاستگذاری بین‌الملل با داشتن لویاتان جهانی را ساماندهی کرده است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0