🔻روزنامه آرمان ملی
📍 چند نکته درباره تنش دریایی
✍️ علی بیگدلی

چگونگی جزئیات رویارویی ایــران با ناوهای آمریکایــی در دریای عمان هنوز مشخص نیست که چگونه نفتکش آمریکایی در منطقه خلیج‌فارس این تخلیه را صورت داده درحالی که می‌توانست وسط اقیانوس هند این کار را انجام دهد و چرا در منطقه استحــفاظی سپاه دست به این کار زده است. آمریکا هم هیچ واکنشی درباره وقوع یا عدم وقوع این اتفاق نشان نداده و تا حدودی در حالت پیچیدگی وجود دارد و اظهارنظر قطعی نمی‌توان در این‌باره کرد. از طرفی همیشه در آستانه انجام مذاکرات چنین اتفاقاتی می‌افتد. الان هم به نظر می‌رسد جناح خاص با همین وضعیت نیم‌بند مذاکره هم خیلی موافق نیست و به نظر بیشتر یک اقدامی است تا بتواند ترازویی که کفه توافق برای ادامه برجام سنگینی می‌کند را تا حدودی سبک کند تا در آستانه مذاکرات جلوی انجام آن گرفته شود. از طرف دیگر نشان می‌دهد با اینکه الان نظام سیاسی ما یکدست شده ولی هنوز آن یکدستی لازم به وجود نیامده و شاید رئیس‌جمهور تمایل دارند که این مذاکرات صورت بگیرد، با توجه به مشکلات اقتصادی که در داخل داریم ولی جناح‌های قدرت و به‌خصوص نیروی‌های خاص ما خیلی علاقه‌مند به اینکه اختلاف‌مان با آمریکا در این زمینه حل شود، نیستند. شاید موجودیت و بقای خودشان را در ادامه خصومت با آمریکا می‌دانند. از این‌رو بیشتر وجود یک تعارض و تضاد بین منافع داخلی طرفداران و مخالفان مذاکره است که این موضوع را مطرح کردند برای اینکه هنوز آمریکایی‌ها تا الان واکنش و اظهارنظری در این‌باره نداشته‌اند. سناریویی که یک مقدار ضعیف به نظر می‌رسد که چرا آمریکایی‌ها در اقیانوس هند دست به این کار نزدند و توضیحات تلویزیون هم توضیحات کافی دربرنداشت و هنوز خیلی نتیجه دقیقی نیست و نمی‌شود اظهارنظر قطعی کرد. اخیرا گزارشات نه‌چندان قطعی از آمریکا وجود دارد که بایدن هم محبوبیت خود را از دست داده و آقای امیرعبداللهیان از اینکه احتیاجی نیست این مذاکرات صورت بگیرد و بایدن می‌تواند با یک فرمان اجرایی تمام تحریم‌ها را بردارد، سخن گفته درحالی که اینچنین نیست و نه‌تنها در اختیار این رئیس‌جمهور بلکه در اختیار هیچ رئیس‌جمهور دیگری هم نیست. برجام در همان روز که به توافق رسید و مجلس ظرف مدت کوتاهی آن را تصویب کرد، فریاد ‌زدیم که این موافقتنامه را به تصویب کنگره آمریکا برسانید اما آنقدر در هول و ولا بودند و به‌عنوان یک امتیاز می‌خواستند از آن استفاده کنند که به تصویب نرسید و بعد هم ترامپ آن را لغو کرد. الان هم باید با این نیت جلو بروند که ما مذاکرات را انجام می‌دهیم و وقتی به نقطه توافق رسیدیم، این توافق باید به امضای کنگره برسد و به‌عنوان یک سند قطعی و قانونی مطرح شود تا رئیس‌جمهور بعدی آن را لغو نکند. این یک طرف قضیه است و طرف دیگر اینکه ما هم تعهد دهیم که به قول‌های در متن برجام عمل کنیم و سطح غنی‌سازی را کاهش دهیم و تعهداتمان را نسبت به آژانس بین‌االملی اتمی انجام دهیم. بلاتکلیفی هر روز دارد باعث کاهش میزان نفوذ در سطح منطقه‌ای و جهانی می‌شود. بنابراین آنچه اهمیت دارد اینکه ما هنوز به یکدستی کامل در نظام سیاسی‌مان نرسیدیم یعنی به‌رغم اینکه ظاهرا سران سه قوه با یک مشی دارند حرکت می‌کنند ولی با این حادثه نشان داده می‌شود که هنوز تمام قوای سیاسی و نظامی ما به یک تصمیم‌گیری واحدی نرسیدند و نتوانسته‌اند یک دیپلماسی مشخصی را تعیین کنند. بنابراین اگر ایران خودش را به هر دلیلی نتواند برای مذاکرات آماده کند، باید ببینیم که بیرون و بدون مذاکرات چه حوادثی ممکن است اتفاق بیفتد. یعنی هر روز ما شاهد یک نوع ائتلاف سیاسی هم در منطقه و هم در سطح بین‌الملل هستیم. از طرفی فشارهای اقتصادی در داخل مردم را به مرحله کلافگی رسانده که ممکن است زمینه‌های نارضایتی‌های را به‌وجود بیاورد. شرایط هم در داخل پیچیده شده و هم مخالفان ما در منطقه و سطح جهان دچار یک نوع بی انگیزگی نسبت به مسأله ایران شده‌اند، بنابراین دارند تصمیمات حادی می‌گیرند. همان‌طور که طی روزهای آینده قرار است در منطقه مانور هوایی- دریایی اسرائیل با حضور عربستان، امارات و مصر اتفاق بیفتد که قرار بود قبلا ترکیه هم عضو این جبهه شود ولی به دلیل اختلافاتی که با آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها دارد، هنوز نتوانسته عضویت این جبهه را برعهده بگیرد. اینچنین حوادثی نشان می‌دهد که یک ائتلاف گسترده منطقه‌ای دارد، شکل می‌گیرد. اسرائیل در حال نصب کردن گنبد آهنین در بحرین و همین‌طور در امارات متحده است. به هر صورت، شرایط مطلوب نیست و آن گروه و جناحی سیاسی که دارند جلوی مذاکرات را می‌گیرند، معلوم نیست که چه فکری می‌کنند که بالاخره این مسیر به کجا ختم خواهد شد؟ ضمن اینکه مسائل و سوالات دیگری هم مطرح است.


🔻روزنامه کیهان
📍 آدرس غلط جریان غربگرا
✍️ کمال احمدی

یک جریان معلوم‌الحال سیاسی در کشور از همان آغازین ماه‌های پیروزی انقلاب همواره عادت کرده ریشه هر مشکل ریز و درشتی را در مملکت فورا به نداشتن رابطه با آمریکا ربط دهد و وجود روحیه استکبارستیزی در مردم ایران را مسبب‌الاسباب تمامی معضلات اعم از فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی معرفی کند. این تحلیل اعتیادگونه آن‌قدر در سال‌های اخیر شدت گرفت که حتی مشکل خشکسالی و کم‌بارشی و به تبع آن کم‌آبی در کشور را به تسلیم نشدن در برابر زیاده‌خواهی‌های یانکی‌ها پیوند زد! جریان مذکور همچنین این‌گونه القا می‌کند که نداشتن رابطه با آمریکا به منزله جدایی از کل دنیاست
و تا زمانی که این مسئله حل نشود مشکلات ما خصوصاً تنگناهای اقتصادی پابرجاست. در این‌باره نکاتی مطرح است:
۱- شکی نیست که آمریکا دشمن درجه یک مردم ایران است. وقایع چهار دهه انقلاب به وضوح میزان خصومت سران کاخ سفید با ایرانیان را نشان می‌دهد از خباثت نظامی و امنیتی گرفته همچون حمایت کامل از صدام جنایتکار برای تجاوز هشت ساله به این مرز و بوم، سرنگون کردن هواپیمای مسافری و به شهادت رساندن ۲۹۰ انسان بی‌گناه و کمک به ‌تروریست‌های منافق برای کشتار ۱۷ هزار ایرانی تا کارشکنی‌های متعدد علمی ‌برای ممانعت از دستیابی نخبگان ایرانی به فناوری‌های پیشرفته و ‌ترور داشمندان هسته‌ای تا خصومت‌های اقتصادی همچون تحریم‌های نفتی و بانکی و دارویی و... و در آخرین مورد هم که طی روزهای اخیر رخ داد دزدی دریایی برای سرقت نفت ایران.
همه اینها بیانگر عداوت آشکار آمریکایی‌ها با دولت و ملت ما طی ۴۰ سال اخیر است اما سؤال اساسی اینکه آیا این دشمنی به‌دلیل نداشتن رابطه است؟ خیر، چرا که وضعیت برخی کشورهای غرب آسیا نظیر عربستان که اتفاقا رابطه بسیار خوبی هم با آمریکا دارند- تا حدی که ‌ترامپ از رژیم سعودی به‌عنوان گاو شیرده یاد کرد- نشان می‌دهد لزوما داشتن رابطه با آمریکا و سرسپردگی در برابر خواسته‌های آنها نمی‌تواند سبب دوستی‌شان شود. اخیرا جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا رسما اعلام کرد که «بایدن حتی نمی‌خواهد بن‌سلمان را در اجلاس گروه ۲۰ ببیند».
نمونه دیگر، وضعیت دولت اردوغان است.ترکیه در داشتن رابطه با آمریکا آن‌قدر پیش رفته که سال‌هاست بخشی از خاکش به‌ اشغال پایگاه هوایی آمریکا(اینجیرلیک) درآمده و بیش از
۵ هزار نظامی ایالات متحده و ده‌ها جنگنده این کشور بدون هیچ اعتنایی به دولت اردوغان در این پایگاه رفت و آمد می‌کنند. علاوه بر این اردوغان طی دهه اخیر تقریبا تمامی دستورات غربی‌ها برای مقابله با جریان مقاومت و حمایت از داعش را مو به مو اجرا کرده ‌اما با این وجود، آمریکایی‌ها سال‌هاست از فتح‌الله گولن سرکرده کودتای ۲۰۱۶ علیه اردوغان حمایت می‌کنند و به او جا و پناه داده‌اند. غربی‌ها حتی در بحران اخیر اقتصادی ‌ترکیه نیز نه تنها به کمک اردوغان نیامدند بلکه سفرایشان را هم به بهانه‌ای از این کشور بردند تا عرصه بیش از پیش بر دولت آنکارا تنگ شود.
نکته قابل تأمل اینکه بحران اقتصادی این روزهای‌ ترکیه پاسخ واضحی به کسانی است که معتقدند داشتن رابطه با آمریکا باعث رفع مشکلات اقتصادی است. طبق آمارهای رسمی، امسال اقتصاد‌ ترکیه مانند سال‌های ابتدای قرن ۲۱ رشدهای بالاتر
از ۶ درصد را تجربه نخواهد کرد. تورم نیز از سال ۲۰۱۷ دورقمی شده و در سال جاری به حدود ۱۹ درصد رسیده است و پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد این رقم به بالاتر از ۲۰ درصد خواهد رسید. این بیشترین تورم ‌ترکیه در سه سال اخیر است. کاهشی شدن رشد در کنار نرخ بهره منفی و تورم بالا در این کشور، آینده اقتصاد این کشور را با ابهام روبه‌رو کرده است. در کنار اینها
سه برابر شدن نرخ برابری دلار با لیر در عرض ۵ سال نیز نشان از بی‌ثباتی اقتصاد در این کشور دارد. چند ماه پیش روزنامه نیویورک‌تایمز به نقل از یک نظرسنجی معتبر در ‌ترکیه خبر داد ۶۳ درصد پاسخگویان و اکثریت حامیان اردوغان معتقدند که ‌ترکیه با سر به سوی بدتر شدن وضعیت حرکت می‌کند.
۲- کسانی که می‌گویند مشکلات اقتصادی کشور با اجابت خواسته‌های آمریکا برطرف می‌شود خوب است به این سؤال پاسخ دهند که مگر دولت آقای روحانی طی هشت سال گذشته تمام دستورات غربی‌ها را در قالب برجام اجرا نکرد و تاسیسات هسته‌ای کشور را تا مرز تعطیلی کامل پیش نبرد پس چرا اوضاع اقتصادی به مراتب بدتر از روزهای آغاز به‌کاردولت یازدهم شد؟ چرا ارزش پول ملی طی هشت سال گذشته تا ۹ برابر کاهش یافت؟ چرا قیمت مسکن ۷۰۰ درصد افزایش یافت؟ چرا نرخ تورم به‌طور بی‌سابقه‌ای طی سه سال مداوم بالای ۳۰ درصد ثبت شد؟ چرا نرخ رشد اقتصادی در میانگین هشت ساله تقریبا صفر درصد شد؟ چرا سرمایه‌گذاری خارجی در کشور به شدت سقوط کرد؟ و چرا...
اینها نتایج واقعی دل بستن به آمریکا برای حل مشکلات اقتصادی است. رهبر معظم انقلاب در آخرین دیدار با مسئولان دولت قبلی نکته مهمی ‌را در این زمینه متذکر شدند:
«دیگران باید از تجربه‌های شما (دولت آقای روحانی) استفاده کنند. این تجربه عبارت است از بی‌اعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمی‌دهد؛ به ما کمک نمی‌کنند و هرجا بتوانند ضربه می‌زنند؛ آنجایی ‌که ضربه نمی‌زنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هرجا امکان داشته‌اند ضربه زده‌اند؛ این تجربه‌ بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامه‌های داخلی را به همراهی غرب موکول و منوط کرد،‌ چون قطعاً شکست می‌خورَد، قطعاً ضربه می‌خورَد. شماها هم هر جایی‌که کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جایی ‌که بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید. کارکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم این‌ جوری است. هرجا شما موضوعات را به توافق با غرب و به مذاکره‌ با غرب و با آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمی‌کنند، دشمنی [می‌کنند]، دشمنند دیگر؛ هرجا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه‌ افتادید و از شیوه‌های مختلف [استفاده کردید] پیشرفت کردید.»
۳- جریان معلوم‌الحالی که در صدر این نوشتار از آن یاد شد به بهانه‌های مختلف می‌کوشد آمریکا را معادل کل جهان جا بزند. این در حالی است که اولا؛ تجربه جمهوری اسلامی که طی چهل سال گذشته با آمریکا رابطه نداشته بیانگر این واقعیت است که ایالات متحده معادل کل جهان نیست و می‌توان با وجود قطع رابطه با آن با بسیاری از کشورهای دنیا تعامل داشت و تجارت کرد و از این ناحیه هم به پیشرفت‌های خیره‌کننده‌ای در عرصه‌های مختلف دست یافت. ثانیا؛ اغلب افرادی که به گزاره موهوم جهان دانستن آمریکا دامن می‌زنند ظاهرا می‌خواهند سوءمدیریت‌شان در ارتباط‌گیری با سایر کشورها را توجیه نمایند. مثال عینی این مطلب در ماجرای واکسن مشاهده شد؛ دولت روحانی ماه‌ها می‌خواست واکسن وارد کند اما توفیق چندانی در این امر نداشت و حتی در برهه‌ای تلاش کرد این عدم توفیق را به FATF
گره بزند ولی دولت رئیسی به فاصله چند روز پس از روی کارآمدنش توانست ضمن تعامل با دولت چین ده‌ها میلیون دُز واکسن
وارد کرده و سطح واکسیناسیون عمومی را به بیش از ۶۰ درصد رساند. علاوه بر این، دیروز وزیر نفت از آغاز صادرات فرآورده‌های نفتی از دو هفته آینده به کشورهای مختلف جهان خبر داد همچنین عضویت دائم ایران در سازمان همکاری‌های شانگهای که بعضی از برترین کشورهای اقتصادی دنیا عضو آن هستند در همین دو ماه اخیر و پس از کنار رفتن تفکر کدخدا دانستن آمریکا در کشورمان رخ داد. آیا این اتفاقات نشان نمی‌دهد که آمریکا کل جهان نیست؟


🔻روزنامه اطلاعات
📍 چُرت‌ها و لبخندها!
✍️ دکتر محمدعلی فیاض‌بخش

شبی در میانه‌ی این هفته، اخبارگوی سیما اشارتی داشت به چُرت‌زدن رییس‌جمهور امریکا در یک نشست بین‌المللی؛ و صحنه‌گردانان در حدود یک دقیقه، وی را نشان گرفتند با چشمانی بسته؛ که البته نمی‌شد قسم خورد که آیا آن دیدگانِ برهم‌افتاده ناشی از چُرت است؛ یا به قصد هوشیاری و تمرکز بیشتر!؟
اخبارگو، گرچه نوشته‌ی تحریریه‌ی خبر را روخوانی می‌کرد، اما پیچ و تابی در گلویش انداخته بود از ذوق تمسخر آن چُرت احتمالی و صاحبش؛ گویی گروکشی اطفالی دبستانی‌است؛ آن هنگام که درهم می‌آویزند و به تمسخر یکدیگر برمی‌‌خیزند.

نفهمیدم ارزش خبری آن تصویرِ مشتبه و ضرورت آن پیچ‌ و تابِ صدا در گلوی خبرگو چه بود؟ به علاوه آن‌که، وقتی یک دقیقه، سری با چشمان بسته، همچنان صاف بر گردن می‌ایستد و فرو نمی‌افتد، احتمال تمرکز و‌ هشیاریِ صاحبش بیشتر است، تا چُرت و خواب‌آلودگی؛(و این طرفه نکته را کسانی درک می‌کنند، که آبونمان شرکت در همایش‌ها هستند!)

القصه، شکار لحظه‌های این‌چنینی و تصویرگری آن، اگر کاملاً غیر حرفه‌ای‌ است، قطعاً بازنشر و ترویجشان غیر اخلاقی‌ است؛ و این بداخلاقی و تمسخرگری را فرقی نیست اگر دامن رییس جمهور امریکا را بگیرد و یا رییس جمهور خودی را.

اگر کار بد- به فتوای حافظ، لسان‌الغیب- مصلحت آن است که مطلق نکنیم، هم بازنشر تصویری چُرت‌آلود بد و سبُک و بلکه مضحک است و هم دلیل بر اثبات یا بطلان چیزی نیست و علاوه بر آن که ارزش خبری ندارد، خبر و خبرساز را بی‌شأن می‌کند.

از قدیم گفته‌اند: خار را در چشم حریف دیدی و درخت را در چشم خود نه!؟ اگر قرار بر این رفتارهای به اصطلاح مچ‌گیرانه و تمسخرگرانه باشد، آیا رضا می‌دهند که از بعضی مجالس و یا همایش‌های ریز و درشتِ خودی نیز شکار لحظه‌ها شود، تا هشیاران از چُرتیان متمایز گردند؟ در این‌صورت یقین دارم سیمائیانِ اخباری را خوش نخواهد آمد!


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ وعده‌های نشدنی
✍️ سید مرتضی افقه
یکی از ویژگی‌های مدیران و مسوولان اجرایی جدید شجاعت در دادن وعده‌های عمدتا نشدنی است. این رویه البته از دوره مبارزات انتخاباتی شروع شد و امروز با اضافه شدن هیات وزیران سطح این وعده‌ها به تعداد وزرا افزوده شده است. در این میان سفرهای استانی هم به حجم این وعده‌ها بیش از حد معمول افزوده است. در حالی که تشدید تحریم‌ها، قریب به پنجاه درصد از درآمدهای مستقیم و بخشی از درآمدهای غیرمستقیم حاصل فروش نفت را از بودجه دولت حذف کرده است؛ به علاوه، در طول سه سال گذشته نیز بخش قابل توجهی از ذخایر موجود صرف شده تا اثرات تحریم‌ها را به حداقل ممکن کاهش دهد و تقریبا منابع چندانی وجود ندارد، دادن وعده‌هایی که بار مالی دارند بسیار حیرت‌آور است. اکنون حتی افراد عادی هم می‌دانند که بودجه سال جاری با بیش از ۴۰۰ هزارمیلیارد تومان کسری مواجه است و دولت برای تامین این کسری دچار سردرگمی جدی است. در چنین شرایطی دادن وعده‌هایی که نیاز به منابع درآمدی جدید دارد، بسیار تامل‌برانگیز است. مسوولان جدید با تصور و در واقع با توهم افزایش رضایت مردم و محبوبیت احتمالی خود، سفرهای استانی به غلط رسم شده را تشدید کرده‌اند. سفرهایی که جز ایجاد انتظارات غیرقابل انجام و دادن وعده‌های بی‌مبنا، حاصلی جز کاهش بیش از پیش سرمایه اجتماعی نخواهد داشت. بعید است که افراد مسوول به خطر از بین رفتن اعتماد مردم یا همان سرمایه اجتماعی واقف نباشند. بنابراین انجام سفرهای استانی با دستان خالی و دادن وعده‌های نشدنی با هیچ منطقی سازگار نیست. ایجاد بیش از یک و نیم میلیون شغل طی ۱۷ ماه آینده، ایجاد بیش از یک میلیون مسکن و اخیرا سخنان وزیر صمت که «ارتباط دلار با کالای داخلی را قطع می‌کنیم» از جمله وعده‌های عمدتا نشدنی‌ای هستند که به ‌شدت مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است.

اگر چه وزیر صنعت، معدن و تجارت در این جلسه که با اعضای کمیسیون صنایع و معادن مجلس و معاونان خود وعده‌های عمدتا نشدنی دیگری هم داده است، اما قطع ارتباط دلار با کالای داخلی تا پایان سال جاری بیش از سایر وعده‌ها مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است. اینکه این قطع ارتباط چگونه حاصل خواهد شد را وزیر توضیح دقیق نداده اما برای آشنایان به ساختارهای موجود روشن است که این وعده هم مثل بسیاری از وعده‌های دیگر نشدنی و امکان‌ناپذیر است. معلوم نیست ظرف ۵ ماه آینده قرار است چه تحول عمیقی در ساختارهای ناکارآمد ضدتولید و ضدتوسعه اداری، اجرایی و مدیریتی صورت می‌پذیرد که وابستگی شدید تولید و مصرف کشور به کالاهای وارداتی را قطع خواهد کرد. چه بخواهیم یا نخواهیم و دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، دلار ارز غالب و حاکم در مبادلات تجاری بین‌المللی است. از طرف دیگر، شاید نتوان کشوری را یافت که بتواند بدون مراودات خارجی، سطح رفاه معقولی را برای جامعه خود تامین کند. برای ایران اما وابستگی به تجارت خارجی دوچندان است: از یک طرف، بیش از ۸۰ درصد واردات را کالاهای واسطه‌ای و سرمایه‌ای مورد نیاز بخش کشاورزی، صنعت و نفت تشکیل می‌دهد. از طرف دیگر، بخش خدمات نیز به واردات کالاهای ساخته شده مصرفی به ‌شدت نیازمند است. برای تامین این میزان واردات ناچار به صادرات عمدتا نفت داریم که عمدتا با ارز دلار صورت می‌پذیرد. به عنوان نمونه، چند روز پیش رسانه‌ها نوشتند تولید کارت ملی به دلیل تحریم‌ها با اختلال مواجه شده است. با این مفروضات، معلوم نیست چگونه وزیر می‌خواهد ارتباط بین تولید داخلی و دلار به عنوان ارز غالب در مراودات تجاری را حذف کند؟ در واقع برای قطع ارتباط دلار با تولید داخل، باید نیاز بخش تولید به واردات کالاهای واسطه‌ای و سرمایه‌ای را حذف کنند، آیا این تحول حتی در میان‌مدت امکان‌پذیر است؟ آیا آقای وزیر نشنیدند که بسیاری از دامداران هشدار می‌دادند که اگر کالاهای واسطه‌ای مورد نیازشان از خارج وارد نشود، تولیدشان به تعطیلی کشیده خواهد شد؟ آیا در جریان هستند که بیش از دو سال است که شعار حذف دلار از تجارت کشور مطرح شده اما کمترین اتفاقی تاکنون نیفتاده است؟ شاید بازگشت به شیوه‌های سنتی تجارت تهاتری مدنظر وزیر صمت است، اما آیا این شیوه می‌تواند مشکل اقتصاد نحیف شده کشور را حل کند یا اصولا در دنیای امروز این روش قابل دوام است؟ بدون تردید راه‌حل انبوه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی داخلی کشف این روش‌های خام نیست.
آقای وزیر صمت خوب است به جای صرف وقت و هزینه‌های انسانی و مالی انبوه برای نیل به چنین اهداف نشدنی و نسنجیده‌ای، به فکر رفع موانع تولید داخلی باشند که بیش از دو دهه است مرتب از زبان متخصصان و تولید‌کنندگان طرح می‌شود و اتفاقا امسال هم با همین عنوان نامگذاری شده است. بسیاری از موانع کسب و کار ریشه در ناکارآمدی‌های مدیریتی، تقنینی، اداری و اجرایی داخلی دارند که رفع آنها ارتباط چندانی با تجارت‌خارجی و تحریم‌ها ندارد. چرا به جای صرف وقت برای تصمیمات نشدنی، بر رفع موانع داخلی تولید تمرکز نمی‌شود تا هم بخشی از ظرفیت خالی بنگاه‌های صنعتی تکمیل شود و هم سطح اشتغال و در نتیجه رفاه افزایش یابد. با این وصف، مشکلات فعلی و به صورت اورژانسی و فوری، تنها با تحریم‌ها میسر است و سایر اقداماتی که بتواند ساختارهای ضدتولید و ضدتوسعه‌ای داخلی که اقتصاد کشور را به ‌شدت وابسته و آسیب‌پذیر کرده، با اقداماتی سنجیده و عمیق آن هم در میان‌مدت و بلندمدت قابل انجام کند و بهتر است مدیران بعضا کم تجربه بیش از این فرصت‌ها و هزینه‌های انسانی و مالی را صرف تصمیمات متوهمانه و نشدنی نکنند.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ با کدام راهبرد؟
✍️ سیدمصطفی هاشمی‌طبا

امام‌جمعه محترم اردبیل در سفر اخیر ریاست‌جمهوری به این استان بیاناتی درخصوص استراتژی دولت برای مقابله با برخی مسائل مطرح کردند. هرچند در برخی از پیشنهادهای بیان‌شده ازسوی ایشان مباحث کارشناسی مطرح است اما اینکه یک امام‌جمعه دیدگاه راهبردی در‌خصوص کشور دارد، بسیار مایه امید و شادمانی است. در حقیقت ایشان به کلیات مسائل کشور توجه و به‌هرحال طبقه‌بندی مورد نظر را بیان کردند، شیوه‌ای که اصولا در دولت‌های کشور وجود ندارد بلکه حسب فضای روز معمولا رؤسای جمهوری و وزرا نظراتی را بیان می‌کنند. اگر دیدگاه راهبردی بر تصمیم‌گیران حاکم باشد، تصمیم‌گیران اولویت‌ها را می‌سنجند و با توجه به توان دولت آن را تنظیم کرده و به اجرا می‌گذارند. قرار نیست که همه‌چیز در اولویت باشد زیرا قرار‌دادن همه مسائل به‌صورت موازی و در اولویت یکسان نشان می‌دهد که سیاست‌گذاران مفهوم اولویت را به درستی تشخیص نداده‌اند. اگر به برنامه ششم توسعه نگاه کنیم، درمی‌یابیم که تهیه‌کنندگان و تصویب‌کنندگان آن مطالب متعددی را به‌صورت موازی مورد توجه قرار داده‌اند و نتیجه چنین برنامه‌نویسی پس از گذشت شش سال از شروع اجرای آن، معطل‌ماندن تقریبا تمام موارد ذکرشده در برنامه ششم است و اگر اقداماتی نیز در طول شش سال از تصویب برنامه انجام شده است، مواردی بوده که اگر برنامه نبود هم در روال عادی کشور به همین صورت انجام می‌گرفت. اولویت‌گذاری یعنی بله‌گویی به موارد مهم و گفتن خیر به بقیه موارد، درحالی‌که نوعا ما به همه موارد بلی می‌گوییم و از عهده آن هم برنمی‌آییم. این رویه «سلطان به سلامت باشد همه‌چیز بر وفق مراد است» از ابتدا در کشور ما وجود داشته است اما تفاوتی که کرده آن است که در گذشته اطرافیان پادشاه این جمله را به پادشاه می‌گفتند تا از رضایت او، کلاهی از نمد حاکمیت برای خود فراهم آورند اما اینک حکومتیان به مردم این را می‌گویند و در‌عین‌حال که مردم نابسامانی‌ها را لمس می‌کنند، حکومتیان به مردم می‌گویند آسوده باشید که همه‌چیز بر وفق مراد است و دلیل آن‌هم وعده‌های شفاهی و کلامی در سخنرانی‌هاست و پشتیبان علمی و بوروکراتیک و خیلی شیک آن در قالب برنامه به جامعه عرضه می‌شود. آیا تاکنون از مسئولی شنیده‌ایم که بگوید اوضاع فلان کار خوب نیست؟ البته برای حمله به رقیب گاهی سیاست‌مداران چنین می‌کنند اما بلافاصله پس از ناکار‌شدن حریف، همه‌چیز را زیبا جلوه داده و از اقدامات مشعشع آینده می‌گویند. آقای احمدی‌نژاد با ذکر اینکه تحریم‌ها کاغذ‌پاره است نشان می‌داد که در ظل توجهات ایشان کاغذپاره‌های تحریم مثل معاهده مشرکان مکه علیه رسول‌الله (ص) به پودر تبدیل می‌شود و با تخصیص یارانه برای همه مردم اعم از فقیر و غنی ایران را گلستان می‌دید. آقای روحانی هم باوجود ظاهر متفاوت و البته باوجود مهم دانستن تحریم‌ها می‌خواستند جامعه را مصون از تحریم‌ها (به‌زعم خودشان به‌خاطر اقداماتشان) نشان دهند. درحالی‌که هم به‌خاطر تحریم‌ها و هم سیاست‌های مردم‌نمایی و ضد‌توسعه‌ای و در طول سال‌های گذشته شرایط عمومی جامعه و کشور در سراشیبی فقر و فروپاشی سرزمینی سوق پیدا کرده است. البته نه اینکه استراتژی برای کشور وجود نداشته بلکه شیوه حکمرانی دانسته یا ندانسته بر کشور تحمیل شده است. می‌توان استراتژی‌های تحمیلی به کشور را چنین برشمرد.

۱- صرف منابع کشور بدون جایگزینی؛ یعنی مصرف نفت، گاز، برق، آب زیرزمینی، زمین، جنگل
۲- آزاد‌بودن مصرف در کشور به هر مقدار و در هر زمان برای مردم و تشویق مردم به مصرف با دادن یارانه‌های پنهان حتی برای قشر بسیار مرفه با درآمدهای کلان
۳- آزادی واردات هر نوع کالا برای اقناع سلیقه انواع مصرف‌کننده با ارز حاصل از نفت
۴- تزریق ارز نفتی و طلا به بازار به رقم ۳۵۰ میلیارد دلار که عمدتا توسط قاچاقچیان و صادرکنندگان سرمایه خریداری می‌شود.
۵- وعده‌دادن به مردم برای آبادانی با شروع ده‌ها هزار طرح عمرانی و عدم تکمیل آنها در طول ۲۰ سال گذشته
۶- بی‌توجهی به کشاورزی و محیط زیست و بی‌توجهی به تخریب آب و خاک کشور.
از همه مسئولان قبلی و فعلی باید پرسید اگر کشوری چنین استراتژی‌هایی را در دستور کار قرار دهد آیا آنان را به نادانی متهم نمی‌کنیم؟

اگر پاسخ مثبت باشد، باید خیلی فوری استراتژی‌های جدید را تعریف و به آن پای بفشاریم و اگر پاسخ منفی باشد، باید یقین کنیم که ایران در آینده وجود نخواهد داشت. از یک‌ سو رشد جمعیت به‌خصوص در نواحی مرکزی به صفر گرایش پیدا کرده و جمعیت سالخورده به‌سرعت زیاد می‌شود و از سویی به دلیل بحران‌های طبیعی دست‌ساز خودمان مهاجرت از مرکز و نقاط مختلف کشور به‌خصوص به شمال کشور و حاشیه‌نشین‌ها افزایش پیدا می‌کند و آثار تمدنی در شهرهایی مثل اصفهان و شیراز تخریب می‌شود و نیز بسیاری عوارض دیگر که ذکر آن در این مقوله نمی‌گنجد.
پس بیانات امام‌جمعه محترم اردبیل واقعی و صادق است و باید دولت و حکمرانی استراتژی کشور را تدوین و به هر قیمت به مورد اجرا بگذارد. البته نه آنکه هر مورد و مسئله‌ای که در محدوده کشور وجود دارد و به‌عنوان اولویت خوانده شود و به‌عنوان استراتژی مطرح شود. در رسانه خواندم که وزیر محترم کشور گفته‌اند اگر به اسلام دل بدهیم، ظرف ۱۰ سال از عداد ۱۰ اقتصاد برتر دنیا خواهیم بود. هرچند برخی به این نظر نقد وارد کرده‌اند اما این بیان نشان می‌دهد که به اسلام دل نبسته‌ایم، البته مردم به اسلام دل بسته‌اند و جمهوری اسلامی ایران را با ۹۸ درصد آرا قبول کرده‌اند؛ پس معلوم می‌شود مسئولان به اسلام دل نبسته‌اند. حال اگر به قول ایشان به اسلام دل ببندیم اولا وظیفه شرعی را انجام داده‌ایم و انجام وظیفه بر عهده ماست. ثانیا حسب دستورات صریح قرآن کریم باید اسراف نکنیم، راه بیگانه به کشور را ببندیم (می‌خواهد کالا باشد یا فرهنگ) وعده غیرعملی ندهیم، به عدالت قیام کنیم، به مستضعفین توجه کنیم، یستمعون القول و یتبعون احسنه باشیم و دیگر دستورات قرآنی. معلوم است که به اینها دل نبسته‌ایم. حال اگر چنین کنیم و جزء ۱۰ اقتصاد دنیا هم نباشیم، نگران نشویم. حداقل انسان که می‌شویم! و حتما اقتصادمان هم رشد خواهد کرد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 مهار چین از پیرامون روسیه توسط آمریکا
✍️ افشار سلیمانی
ژنرال ایگور روماننکو معاون سابق ستاد کل نیروهای مسلح اوکراین در مقاله‌ای در نشریه «Glavred» نوشت‌: «رهبری نظامی- سیاسی روسیه در حال آماده شدن برای حمله به اوکراین است.» وی هشدار داد: «البته آنها برای این کار آماده می‌شوند، اما اگر پوتین جنگی را آغاز کند، در اوکراین «حمام خون» راه خواهد افتاد و تصرف سرزمین‌ها پایان نخواهد یافت.»
در همین حال ارتش اوکراین می‌گوید که روسیه در چند هفته گذشته در حال «کشیدن نیروها» به مرزها است. «براساس اخبار منتشر شده، روسیه ۹۰ هزار نیروی نظامی و ده‌ها تجهیزات و ماشین‌آلات جنگی در کنار مرزهای خود با اوکراین مستقر کرده است. مسکو از جدایی‌طلبان روس‌تبار در منطقه دنباس اوکراین حمایت سیاسی‌، نظامی و لجستیکی می‌کند و شبه‌جزیره کریمه را که متعلق به اوکراین است تصرف کرده که از سوی اکثر کشورهای جهان مورد پذیرش واقع نشده است.»
این ژنرال بازنشسته در ادامه نوشته است‌: «به طور کلی تمرکز جدید نیرو در مرز خطرناک است و اوکراین در صورت لزوم باید آماده اعلام حکومت نظامی باشد. در صورت وقوع درگیری‌ها، اوکراین تنها می‌تواند به نیروهای خود و کمک‌های ایالات‌متحده تکیه کند. از آنجا که مرکل در آلمان‌، درحال ترک سمت خود است و ماکرون در فرانسه برای انتخابات آماده می‌شود، همه امید به آمریکایی‌ها و خودشان است.»
تب تحولات در شرق اوکراین در کنار مرز این کشور با روسیه هر لحظه افزایش می‌یابد. در روزهای اخیر اوکراین با پهپادهای بایراکتار ترکیه‌ای مواضع جدایی‌طلبان تحت حمایت روسیه در شرق اوکراین را مورد حمله قرار داده است و مجددا اخباری مبنی بر عضویت اوکراین در ناتو و اتحادیه اروپا از سوی برخی کارشناسان در اوکراین و کشورهای ناتویی به میان آمده که سبب ابراز نگرانی مقامات روسی شده است. حتی این بیان پسکوف سخنگوی کرملین که «اگر اوکراین بخواهد عضو ناتو شود، روسیه نخواهد توانست مانع آن شود» موجب واکنش‌هایی در روسیه و اوکراین شد. پیشتر لاوروف و نظامیان روسی اوکراین را از اینکه بخواهد عضو ناتو شود تلویحا تهدید کرده بودند.
تحولات اخیر به استناد آنچه در دوره پساجنگ سرد نظام دوقطبی سپری شده این سوال مهم را به ذهن متبادر می‌کند که آیا آمریکا و ناتو، محاصره همزمان روسیه و چین را از طریق دریای سیاه- دریای بالتیک- اوکراین- قفقاز جنوبی- دریای خزر و آسیای مرکزی پیگیری می‌کنند؟
آیا سلطه‌طلبی روسیه و پوتین در اوکراین و گرجستان و مولداوی و قفقاز و دیگر جماهیر استقلال‌یافته از شوروی سابق، کار دست او خواهد داد؟
آیا پوتین با استفاده از اهرم انرژی و فشار بر اروپا و اعضای ناتو خواهد توانست جلوی پیشروی ناتو را به خارج و نزدیک روسیه بگیرد؟
به احتمال زیاد در پشت صحنه این جریانات، آمریکا و ناتو قرار دارند. روسیه اگر در مهار این روند کم بیاورد به مرور زمان با عضویت اوکراین و گرجستان‌، با ناتو همسایه خواهد شد. اگر کریدور زنگزور در قفقاز هم به نتیجه برسد با دسترسی ترکیه به خزر و عضویت آذربایجان در ناتو‌، روسیه از این سمت نیز با ناتو همسایه خواهد شد و به این ترتیب امکان دسترسی ناتو به ترکمنستان و قزاقستان هم در آینده فراهم خواهد شد البته ایران نیز ضمن همسایگی با ناتو، در حوزه امنیتی این پیمان قرار خواهد گرفت‌. در ادامه آمریکا و ناتو از طریق خزر به آسیای مرکزی و چین و افغانستان دسترسی پیدا خواهند کرد و اینجاست که یکی از دلایل عمده تحویل افغانستان به طالبان از سوی آمریکا، روشن‌تر می‌شود.
با توجه به اینکه مهار چین در اولویت سیاست خارجی دولت جو بایدن قرار دارد‌،‌ عزیمت به کنار مرزهای چین از طریق قفقاز، خزر و آسیای مرکزی با مشارکت کشورهای این منطقه در کنار بحران‌هایی که چین در تایوان و هنگ‌کنگ و سین‌کیانگ و دریای چین جنوبی با آنها مواجه است و از سوی دیگر تحت‌تاثیر پیمان‌های آمریکا با استرالیا و انگلستان و هند و غیره به زیان چین قرار گرفته است، بیشتر قابل تامل است.
ایران با یک تصمیم تاریخی و استراتژیک می‌تواند اکثر بازی‌ها و تحرکات موجود را از طریق حل مشکلات کنونی برجامی و غیربرجامی با آمریکا از مسیر برقراری توازن در روابط با چین و روسیه به نفع خود هدایت کند و از همه بازیگران در شرایط سخت اقتصادی و تشدید محاصره ژئوپلیتیکی امتیازات اساسی و ماندگار دریافت کند و به عنوان یک قدرت منطقه‌ای در پیرامون خود در قله این تحولات قرار گیرد. آنچه روشن است تا وقتی روسیه و چین از ایران به عنوان کارت بازی بهره می‌برند و آمریکا در برابر ایران است، منافع ملی ایران تامین نخواهد شد و هزینه‌های سیاست خارجی افزایش خواهد یافت و از گام‌های توسعه عقب خواهیم ماند و آحاد ملت ایران هم با مشکلات و مصائب بیشتری مواجه خواهند شد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 علل تنش‌‌‌آفرینی علی‌‌‌اف علیه ایران
✍️ محمدعلی بهمنی قاجار
الهام علی‌‌‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان همچون سلف خود حیدر علی‌‌‌اف، در دوران زمامداری‌اش تلاش کرده مناسباتی نسبتا دوستانه با ایران داشته باشد و از ایجاد تنش با ایران خودداری کند. سخنان دوستانه وی پس از آزادسازی قره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌باغ و هنگام بازدید از مرز مشترک ایران و جمهوری آذربایجان، نمونه‌‌‌ای از این رویکرد وی است. اما علی‌‌‌اف در چند ماه اخیر، رویه تازه‌‌‌ای از خود نشان داده است.
او از یک طرف با سختگیری در مورد ترانزیت کامیون‌‌‌های ایرانی و از طرفی با سخنان تند علیه رویکرد و رزمایش ایران و نیز برگزاری مانورهای نظامی پی در پی و کشاندن پای پاکستان به منطقه و نیز ابراز دوستی و حتی همکاری آشکار با اسرائیل و فراتر از آن، ابراز ادعاهای هویتی علیه جمهوری اسلامی و متهم کردن ایران به مشارکت در قاچاق مواد مخدر تلاش کرده است به نوعی تهران را به مبارزه بطلبد.

به نظر می‌رسد رویکرد جدید وی ناشی از مسائل ذیل است:

۱) رئیس‌جمهور آذربایجان پس از تصرف قره‌‌‌باغ و اعمال حاکمیت دوباره بر این سرزمین از اعتماد به نفس لازم برخوردار شده است و حمایت‌‌‌های بین‌المللی و منطقه‌‌‌ای را پشت سر خود می‌‌‌بیند.

۲) با تن‌دادن به مصالحه مدنظر مسکو، در عمل روسیه را همراه خود دیده و پشتیبانی احتمالی روسیه از ایران را منتفی ارزیابی کرده است.

۳) باتوجه به حمایت‌‌‌های اسرائیل و بریتانیا از آذربایجان و سکوت آمریکا و سایر قدرت‌‌‌ها، با تنش‌‌‌آفرینی در برابر ایران، به نوعی درصدد کسب حمایت بیشتر این کشورها و جلب توجه آنان در مورد اهمیت آذربایجان برای مقابله با ایران است.

۴) با توجه به استمرار موجودیت جمهوری آرتساخ در استپاناکرت یا خان‌کندی تلاش دارد با تنش‌‌‌آفرینی علیه ایران، افکار عمومی داخل آذربایجان را از استمرار اشغال بخشی از قره‌باغ دور نگه دارد.

۵) موقعیت ایران را با توجه به استمرار تحریم‌‌‌ها ضعیف و ضربه‌پذیر ارزیابی می‌کند.

۶) با توجه به موقعیت ضعیف ارمنستان، بیم و ملاحظه‌‌‌ای نسبت به اتحاد احتمالی ایران با ارمنستان ندارد.

۷) نظر به مفاد مصالحه آتش‌‌‌بس قره‌‌‌باغ و وعده‌هایی که به باکو داده شده است و همراهی و ضعف پاشینیان، باکو را قادر به اتصال به نخجوان از طریق ارمنستان تصور کرده و از این منظر نیز نسبت به ایران احساس بی‌نیازی می‌کند.

۸) باتوجه به موضع‌گیری ایران در مورد عدم تغییر مرزهای سیاسی می‌‌‌خواهد با اعمال فشار به ایران، کشورمان را به تجدیدنظر در موضع خود و همراهی یا سکوت نسبت به متصل شدن باکو به نخجوان از خاک ارمنستان وادارد.

۹) پس از منازعه قره‌‌‌باغ، نفوذ ترکیه در آذربایجان بیشتر شده و بخشی از اقدامات جمهوری آذربایجان با هدایت ترکیه است.

۱۰) نفوذ اسرائیل نیز بعد از جنگ بیشتر شده و احتمالا بخشی از این دسیسه‌‌‌ها به تحریک اسرائیل بوده است.

۱۱) باتوجه به ضرورت تعیین حدود ایران و آذربایجان در بستر و زیربستر دریای خزر، این تنش‌آفرینی در راستای وادارسازی ایران به تمکین به خواسته‌‌‌های آذربایجان در مورد تعیین حدود در دریای خزر است.

۱۲) هم جمهوری آذربایجان و هم ترکیه روی پان‌ترک‌‌‌های داخل ایران، به‌ویژه لابی پان‌ترک دارای قدرت سیاسی و اقتصادی به عنوان اهرمی برای نفوذ در ایران حساب باز کرده‌اند؛ بنابراین ایران را قادر به پاسخگویی مناسب در برابر خود نمی‌‌‌دانند.

۱۳) ترکیه با توجه به استمرار تحریم‌‌‌های ایران تصور می‌کند که ایران وابسته و محتاج به ترکیه است و توان اقدام رادیکالی در برابر تنش‌آفرینی‌‌‌های ترکیه و باکو را ندارد.

۱۴) باتوجه به آزادسازی قره‌باغ مشروعیت و محبوبیت علی‌‌‌اف بالا رفته و امکان ضربه‌‌‌زنی علیه وی به وسیله اپوزیسیون اسلام‌گرا و نزدیک به ایران ضعیف است.

باتوجه به همگی این موارد به نظر می‌رسد تنش‌آفرینی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رژیم الهام علی‌‌‌اف در باکو علیه ایران تشدید خواهد شد؛ اما بدیهی است به دلیل ضعف ذاتی آذربایجان در برابر ایران از همه جنبه‌‌‌های جغرافیایی، جمعیتی، استراتژیک و نظامی، امکان توسعه این تنش‌‌‌ها تا حد جنگ منتفی است.

همچنین می‌توان گفت ایران با اتکا به اقدامات ذیل می‌تواند باکو را به تجدیدنظر در تنش‌‌‌آفرینی وادارد.

۱) رفع تحریم‌ها و بهبود موقعیت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران.

۲) شناسایی، مهار و تضعیف شبکه‌های لابی باکو و ترکیه در ایران.

۳) نیل به سیاست مشترک با روسیه و ارمنستان. در این راستا ایران باید همکاری صریح روسیه را مطالبه کند و در صورت عدم‌همکاری مسکو، به سمت چرخش در مناسبات و حتی نزدیکی به گرجستان حرکت کند. در مقابل چنانچه روسیه با ایران همراهی و همکاری کند، شناسایی اوستیا، ابخازیا و کریمه می‌تواند یک پاداش ایران به همراهی احتمالی روسیه باشد و البته این موضوع باید در گرو کسب امتیاز خوب و مناسب از روسیه باشد.

۴) ایران در مقابل طرح اتصال باکو به نخجوان از طریق سیونیک، طرح اتصال ماکو به ایروان از طریق خاک ترکیه یا نخجوان را مطالبه کرده و ارمنستان نیز طرح اتصال به خاک روسیه از طریق آذربایجان را مطرح کند؛ چنین خواسته‌‌‌ای به عنوان رفع انسداد می‌تواند به‌طور مشترک از سوی تهران و مسکو و ایروان مطرح شود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0