🔻روزنامه ایران
📍 ضرورت نظارت انتظامی بر سودجویان بازار ارز
✍️ یاور دشتبانی
همواره تأثیر تحولات سیاسی و بینالمللی حاکم بر اقتصاد ایران غالب بر هر فعل و انفعال دیگری بوده است. این تأثیرگذاری زمانی نمود بیشتری پیدا میکند که متوجه میشویم جمهوری اسلامی ایران فارغ از تمام اتفاقات و تحولات سیاسی و بینالمللی، فقط در یک دهه اخیر دوبار مذاکرات جدی بینالمللی در سطح بالا (مذاکرات برجامی و پسابرجامی) را تجربه کرده و در حال حاضر نیز این موضوع جریان دارد. بازار ارز نیز بدون هیچ تعارفی با اقتصاد ایران بنا به دلایلی که به آن اشاره میشود، تأثیرپذیری بالای خود را از مذاکرات نشان داده است. اخیراً به موازات مذاکرات پسابرجامی، بانک مرکزی اعلام کرد که عرضه ارز کافی در سامانه نیما صورت گرفته و بازگشت ارز حاصل از صادرات بالغ بر ۲۲.۴ میلیارد دلار محقق شده است و با همین استدلال نیز صحبت از فزونی عرضه ارز بر تقاضای ارز مطرح شد و صفهای سنگین تشکیل یافته برای خرید ارز تقاضای غیرواقعی و موقت خوانده شد. اما در این میان چند نکته حائز اهمیت و قابل توجه است.
اول؛ قائل شدن به وجه تقاضای سوداگرانه و سفتهبازی تقاضای ارز که اتفاقاً یکی از دلایل مهم ایجاد صف جلوی صرافیها و کف بازار است. در حقیقت لازم است در تحلیل و کنکاش دلایل افزایش نرخ ارز در مقطع کنونی (بخصوص متأثر از فضای مذاکرات و فضاسازیهای افراد سودجو)، هم بخش غیرقابل انکار تقاضای سوداگرانه و هم بخش غیرقابل کتمان تقاضای غیرواقعی مدنظر قرار بگیرد. تقاضای غیرواقعی اشاره به وجود حباب در تقاضا دارد که منشأ آن «عامل رفتار هیجانی مردم» است و پس از مدت کوتاهی این رفتار اصلاح خواهد شد. لذا دلیل صفهای تشکیل شده و افزایش نرخ ارز، نه صرفاً از جنس هیجان و اشتباه رفتاری، بلکه اتفاقاً ناشی از همان اصلاح رفتاری با رویکرد گذشتهنگر از روند بلندمدت نرخ ارز با نگاه سوداگرانه و کسب سود است. هرچند پیشتر اشاره شد که عملیات روانی افراد سودجو و تحریک هیجانات مردم در ایجاد تقاضاهای غیرواقعی بیتأثیر نیست و وضعیت حاضر به این موضوع نیز برمیگردد. در نهایت باید توجه داشت که همواره در این مقطع از سال تقاضای ارز افزایش مییابد که چیز جدیدی نیست.
دوم؛ مبتنی بر عملکرد مکانیزمهای عرضه و تقاضا، افزایش در عرضه، زمانی منجر به کاهش قیمت خواهد شد که عرضه صورت گرفته به دست مردم برسد و تبدیل به تقاضا شود. در واقع مردم عادی به سامانه نیما و... دسترسی ندارند و لذا نمیتوانیم افزایش عرضه ارز صورت گرفته در چنین بستری را مصداق فزونی عرضه بر تقاضا بدانیم. به بیان سادهتر، منطقی نیست که از طرفی عمده حجم تقاضای ارز در کف بازار و از طرف دیگر صرفاً بخشی از عرضه ارز در بازار در مقام رفع نیاز مردم برآید، در حالی که در تحلیل بازار اقدام به قرار دادن مقادیر هردو سمت در یک مختصات کنیم. این موضوع را نیز اضافه کنیم که بخش عمده ارز حاصل از بازگشت صادرات در چهارچوب تنظیمگری پیمانسپاریهای ارزی به واردات کالاهای اساسی و واردات متقابل اختصاص مییابد و نیازی از تقاضای سوداگرانه را رفع نمیکند.
سوم؛ نباید از این واقعیت غافل شد که همواره نیروهایی در شرایط خاص مانند ایام مذاکره به دنبال گره هرچه بیشتر زدن قیمت به دلار هستند و طبیعتاً میتوان با کنترل و نظارت دقیقتر نوسانات را هرچه بیشتر کنترل کرد. موضوعی که اخیراً ریاست محترم جمهور نیز بدان اشاره مستقیم داشتند. لازم است در یک قدم ساده، نظارت انتظامی بر افراد سودجویی که از مدتها قبل در سطح خیابانها نسبت به خرید و فروش سهمیه ارز افراد اقدام کردهاند، اعمال کرد و به موازات تدوین و اجرای سیاستهای پولی و ارزی این نوع کنترلها را نیز جدی گرفت.
🔻روزنامه کیهان
📍 ساعات تعیینکننده در یمن
✍️جعفر بلوری
چند روزی است که خبری از جنگ یمن و به نقل از روزنامه «والاستریتژورنال» دست به دست میشود که گویای نکات بسیار مهمی درباره این جنگ شش و نیم ساله است. طبق این گزارش، ذخایر تسلیحاتی عربستان که چند سالی است بهطور هفتگی آماج حملات پهپادی و موشکی انصارالله یمن قرار دارد رو به پایان است و این کشور از آمریکا، اروپا و کشورهای حاشیه خلیج فارس درخواست «کمک فوری» کرده است. آنطور که این روزنامه آمریکایی نوشته، زرادخانههای عربستان از موشکهای رهگیریکننده «به شکل خطرناکی» در حال خالی شدن است و اگر متحدان غربی عربی این رژیم به کمکش نیایند، مراکز حساس نفتی و اقتصادی عربستان ضربات مهلکی از انقلابیون یمن خواهند خورد. در اینباره گفتنیهایی هست:
۱- در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، یکی از بزرگترین قراردادهای نظامی- اقتصادی تاریخ بین آمریکا و عربستان به امضاء رسید. قراردادی ۵۰۰ میلیارد دلاری که بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار آن، تسلیحاتی بود. این قرارداد در کنار دلارهای دیگری که ترامپ به بهانههای مختلف از سعودیها میگرفت باعث شد در فضای سیاسی به بنسلمان لقب «گاو شیرده» داده شود. لقبی که ترامپ از به کاربردنش در محافل عمومی و خصوصی هیچ ابایی نداشت و صراحتا میگفت چنین گاوهایی را باید دوشید. این موضوع محدود به ترامپ و آمریکا نماند و رهبران سایر کشورهای غربی مثل فرانسه و انگلیس نیز به نوبه خود، اقدام به فروش انواع سلاحها به این کشور و در کنار آن دوشیدن بنسلمان کردند
چرا که به خوبی میدانستند بنسلمان برای نشستن
بر تخت سلطنت، حاضر است هر بهایی را بپردازد. فروش سلاح به کشورهای مرتجع و ثروتمند منطقه که در روز روشن اقدام به نسلکشی در یمن میکردند آنقدر زیاد شد که برخی به کشور عربستان و متحدان عرب آن در منطقه، «انبار تسلیحات» لقب دادند. حالا گزارش جدید والاستریتژورنال را بگذارید کنار این اخبار. چه نتیجهای حاصل میشود؟ در این میان دو نکته بیشتر به ذهن متبادر میشود: الف: میزان جنایات سعودیها در یمن و ب: میزان مقاومت انقلابیون یمن در برابر این جنایات.
وقتی گفته میشود ذخایر عظیم موشکی و تسلیحاتی سعودی رو به اتمام گذاشته آیا معنایی غیر از این دارد که عربستان این همه موشک و تسلیحات نظامی را بر سر مردم یمن ریخته؟! یمنیها که جنگ با عربستان را با دستهای خالی شروع کردند امروز آلسعود را به جایی رساندهاند که به این شکل، دست به دامان آمریکا و اروپا شده چرا که «موشکها و پهپادهای الحوثیها به شکل خطرناکی زیرساختهای نظامی، نفتی و اقتصادی عربستان را تهدید میکنند» و این کشور موشکهای رهگیریکننده و سلاح به اندازه کافی ندارد تا دربرابر این موشکها و پهپادها مقاومت کند. انقلابیون یمن بنابه گفته «یحیی سریع»، سخنگوی کمیته نیروهای مسلح یمن، دوشنبه شبی که گذشت یکی از بزرگترین عملیاتهای نظامی خود را علیه ریاض و ۵ شهر مهم دیگر عربستان انجام دادند. ساختمان وزارت دفاع عربستان در ریاض، شرکت ملی نفت عربستان (آرامکو) و فرودگاههای نظامی این کشور و... در این ۵ شهر با ۲۵ پهپاد تهاجمی و تعداد زیادی موشک بالستیک در هم کوبیده شد. وقتی ذخایر موشکهای رهگیریکننده عربستان ته کشیده یعنی، تقریبا بیشتر این موشکها و پهپادها به هدف خورده است. همین روزهاست که جزئیات این عملیات بزرگ منتشر و عربستان و متحدانش را بیش از پیش خوار و خفیف کند.
۲- بهدلیل وضعیت نامطلوبی که رژیم آلسعود در افکار عمومی جهان دارد، حمایت از آن حتی از سوی متحدانش، هیچگاه کار راحتی نبوده و اگر دلارهای سعودی نبود چهبسا حمایت از این کشور عصر حجری برایشان مقرون به صرفه هم نبود. این وضع پس از جنایتهای هولناک سعودی در یمن، بدتر هم شده و برای حفظ ظاهر هم که شده، برخی سیاسیون غربی از دولتمردان خود خواستهاند فروش سلاح به این کشور را متوقف یا حداقل محدود کنند. فقط بهعنوان یک نمونه، روز سهشنبه گذشته خبری به نقل از «رند پاول» منتشر شد با این مضمون که آمریکا تا زمانی که عربستان در حال گرسنگی دادن به یمنیهاست باید فروش سلاح به عربستان را متوقف کند. و سناتور «برنی سندرز» هم با این جمله که «برایم بسیار عجیب و غیرعادی بهنظر میآید که در این موضوع با سناتور رند پاول موافق هستم» بر اظهارات او مهر تایید زد. ممکن است باشند افرادی در جمع سیاسیون غربی که واقعاً با این حجم حمایت از رژیمی در مختصات سعودی مخالف باشند و به اندازه خود نیز به دولتهایشان فشار وارد کنند اما فشار واقعی را افکارعمومی جهان بر این کشورها وارد میکنند. اینکه آمریکا در افکار عمومی جهان و نه فقط جهان اسلام منفور است، ناظر به همین موضوع است. در چنین فضایی، دولتمردان غربی برای پاسخ به این افکار عمومی معمولا دو راه را برگزیدهاند. یا اقدام به تحریف واقعیت کرده و موضوع را طوری روایت کردهاند که از دل آن تبرئه عربستان خارج شود یا اینطور وانمود کردهاند که، انقلابیون یمن با کمک مثلا ایران، درحال بمباران مردم بیدفاع و مظلوم عربستان هستند! اگر به گزارش «والاستریتژورنال» و گزارشهای مشابه آن نگاهی بیندازید، این خط خبری دیده میشود. این را گفتیم تا به یک احتمال برسیم. «شاید» این گزارش(که ما معتقدیم درست و دقیق هم هست) با این هدف رسانهای شده تا شاید، پاسخی برای اقناع افکار عمومیِ خشمگین از غرب باشد. در این گزارش عربستان کشوری معرفی میشود که توان دفاع از مردمش را دربرابر موشکها و پهپادهای قدرتمند الحوثیها ندارد و دولتهای آمریکا و اروپایی باید با فروش سلاح و موشکهای پیشرفته، به کمک مردم عربستان بشتابند. بدین ترتیب هم کارخانههای اسلحهسازی غرب فعال میمانند و به اقتصاد ضربه خورده این کشورها از کرونا جان تازهای میدهند، هم افکار عمومی را درباره لزوم حمایت از رژیم سعودی اقناع میکنند. همزمان با انتشار گزارش والاستریتژورنال، خبر دیگری منتشر شد مبنی بر اینکه، آمریکا تصمیم دارد موشکهای پیشرفته به عربستان بفروشد!
۳- آمریکا، اروپا و متحدان ثروتمند و عربِ سعودی چه موشک و تسلیحات نظامی به سعودیها برسانند چه نرسانند، میتوان به راحتی نتیجه این جنگ شش و نیم ساله را از هماکنون پیشبینی کرد. کارشناسان نظامی میگویند امروز نتیجه جنگ مأرب است که نتیجه کل جنگ یمن را تایید خواهد کرد و در حال حاضر، این الحوثیها هستند که در این جبهه دست برتر را دارند و هر لحظه این احتمال وجود دارد که، خبر آزادسازی استان مهم و راهبردی مأرب رسانهای شود. چهارشنبه گذشته سه خبر پیدرپی دیگر هم از یمن منتشر شد که موید «آغاز شمارش معکوس برای آزادسازی کامل مأرب» است: «محمد البخیتی» عضو شورای سیاسی جنبش انصارالله یمن گفت «به ساعات تعیینکننده در مأرب نزدیک شدهایم»؛ «حسین العزی» معاون وزیر امور خارجه دولت صنعا هم از اعلام آمادگی فرماندهان ائتلاف سعودی برای پیوستن به انقلابیون یمن خبر داد و المیادین هم تصرف سلسله کوههای «البلق الشرقی» که در خط تماس با مأرب قرار دارد را رسانهای کرد. همه این تحولات یعنی، روزهای خیلی کمی با آزادسازی مأرب و در نتیجه، اعلام پیروز نهایی جنگ نامتوازن یمن باقی ماده است. جنگی که در یک طرف آن، ثروتمندترین کشورهای عربی با مدرنترین سلاحهای آمریکایی و اروپایی و کارکشتهترین مستشاران نظامی صهیونیست قرار دارند و در طرف دیگر آن، مردم بیاباننشین مسلمانی که بدون تعارف یا ذرهای اغراق، جنگ را با دستهای خالی شروع و راههای مبارزه با این جبهه عظیم
و تا دندان مسلح را پیدا کردند چرا که اعتقاد راستین به وعدههای الهی دارند... وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 قانون، اقتدار، امنیت
✍️علیرضا خانی
بیش از یکصد سال پیش امیل دورکیم از بنیانگذاران جامعهشناسی مدرن گفته بود هر امری حائز کارکردهایی است که برخی از آنها مثبت و برخی منفی هستند. وقتی سرقتی، روی میدهد، کارکرد مثبتش آن است که افکار عمومی و وجدان جمعی یک بار دیگر بر سر حق مالکیت فردی میثاق میکنند.
حدود دو هفته پیش فیلمی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که سارق مسلحی در خیابان به یک خانم حمله میکند و به طرز بیرحمانهای او را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و کیفش را سرقت میکند. در همان لحظه یک سرباز وظیفه سر میرسد و با سارق درگیر میشود و او را دستگیر میکند.
با دیدن این تصاویر مردم از فداکاری سرباز وظیفه جوان تقدیر کردند. او را به تلویزیون بردند و فرمانده او در همان برنامه قول داد که اضافه خدمت او بخشیده شود. هر چند ارزش فداکاری او بسیار بیشتر از این بخشش است. افکار عمومی و وجدان جمعی از این فداکاری سرباز وظیفه تقدیر کرد و موجی از پیامها و کامنتهای مردم در سپاس از او فضای مجازی را پر کرد. اما هفته پیش همان سرباز در مصاحبه با یک روزنامه اعلام کرد که سارق از او شکایت کرده و او باید به دادگاه برود!
سعدی علیه الرحمه در باب چهارم گلستان حکایتی دارد بدینمضمون که شاعری به دهی نزد امیر دزدان رفت و اتفاقاً در مدح او شعری گفت اما او فرمان داد که جامهاش را برکنند و او را از ده بیرون رانند. در شب زمستان سرد، شاعر داشت میگریخت که سگها به او حملهور شدند. دست برد تا سنگی بردارد، زمین یخ زده بود و سنگها چسبیده بود عاجز شد گفت: عجب مردمانی هستند، سگها را گشاده و سنگها را بستهاند!
نگارنده حدود سه ماه پیش درباره اینکه پرسنل خدوم پلیس تا چه حد در برخورد با جرائم فداکاری میکنند و تقریباً هفتهای نیست که یکی از آنها، در پهنای کشور، قربانی مقابله با مجرمان خطرناک نشوند، مقاله مشروحی نوشتم و نیز یادآوری کردم که قانون سختگیرانه به کارگیری سلاح توسط پلیس که متعلق به دهه ۷۰ است، تا چه حد با شرایط فعلی ناسازگار است و نیاز به بازنگری بنیادین دارد چرا که در هنگامه درگیری و در لحظهای که یک مأمور پلیس باید بتواند در کسری از ثانیه تصمیم بگیرد، در همان لحظه باید قانونی با ۱۷ ماده و ۱۳ تبصره را از ذهن بگذراند تا اقدامش با هیچیک از مواد و تبصرهها در تعارض یا تباین نباشد، چون ممکن است به همین دلیل محکوم شود اما از آن سو، جنایتکاران، مجرمان حرفهای و سارقان مسلح، بدون احساس نیاز به رعایت هیچ قانون و محدودیتی دست به سلاح میبرند و برای همین است که نیروی انتظامی مرتباً باید شهید بدهد.
با همه اینها، وقتی پلیس اطلاعیه میدهد که مردم در مقابله با سارقان و زورگیرها مقاومت نکنند و جان خود را بر مال خود ترجیح دهند، هر چند این اطلاعیه از روی خیرخواهی است اما مردم احساس ناامنی بیشتری میکنند، چرا که گمان میکنند به حال خود رها شدهاند و چتر حفاظی بر سرشان نیست. همین طور خبرهای متعدد و پیاپی که در خانوادهها و خویشاوندان از وقوع انواع سرقتهای خرد و کلان دست به دست میشود، این نگرانی را بیشتر دامن میزند.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ هفته پیش اعلام کرد که تنها در پنجاه و یکمین مرحله طرح رعد ۸۷۲ سارق در تهران دستگیر شدند. این البته کاری بسیار بزرگ است که باید آن را ستود. اما درباره اینکه چه طور باز هم میزان جرایم تا این حد بالاست که مردم احساس امنیت ندارند، نظرها و اخبار مختلفی وجود دارد. یکی اینکه به گفته بسیاری از افسران انتظامی، متأسفانه بخش بزرگی از مجرمان در کوتاه زمان آزاد میشوند. دست کم تا موقع دادگاه. دیگر اینکه باز متأسفانه وکلای حرفهای هستند که با دانستن منافذ و مفرهای قانونی به آزادی آنها کمک میکنند و بالاخره اینکه با قانونگرا شدن جامعه و ظهور ادبیات جدید حمایت از حقوق همه گروهها، از جمله مجرمان، بسیاری از مجرمان چنان و با اعتماد به نفس جری شدهاند که حتی وقتی در معرض و مرآی عام و جلوی چشم مردم و نیز دوربینها، مرتکب جرمی آشکار و عریان میشوند، باز هم از کسی که او را دستگیر کرده شکایت میکنند!
در اینباره میشود ساعتها سخن گفت و روزها کتابت کرد، اما در کوتاه سخن، موضوع امنیت عمومی ـ به هر دلیل و علتی ـ امروز بسیار بیش از پیش خدشهدار شده است. مردم احساس امنیت ندارند و این موضوع آشکارتر از آن است که بتوان آن را لاپوشانی کرد:
نیروهای مختلف، از جمله پلیس، بسیار در مقابله با این وضع فداکاری و حتی جانفشانی میکنند، اما موضوع مقابله بنیادین با این جرائم به کلاف پیچیدهای تبدیل شده که نیازمند برنامهریزی مشترک، منسجم و هماهنگ در سه حوزه انتظامی، امنیتی و قضایی است.
🔻روزنامه اعتماد
📍 سنگ بزرگ یا شروطی واقعی؟
✍️عباس عبدی
به گزارش تلویزیون المیادین و نزدیک به بخشی از ساختار قدرت در ایران، هیات ایرانی در مذاکرات وین ۵ شرط برای گروه ۱+۴ ارائه کرده است. رفع تحریمهای مربوط به توافق هستهای، راستیآزمایی درباره رفع تحریمها، کسب ضمانت عدم خروج امریکا، جبران خسارتهای ایران و بازگشت تمامی طرفها به تعهدات ذیل توافق برجام. به عنوان یک ایرانی و حتی یک شهروند عادی در این جهان سیاست، معتقدم که هر پنج شرط مذکور، بسیار منطقی و حقوقی تنظیم شده است و به طور قطع دوست دارم که بر همین اساس توافق شود. فقط نمیدانم که آیا تهیه چنین شروطی نیازمند این همه زمان و رفتن به وین بود؟ در همان ۲۸ خرداد یا حداکثر ۱۲ مرداد و با آمدن دولت جدید، میتوانستند طی یک بیانیه از تهران شروط به این روشنی و حتی منطقی را اعلام کنند و توپ را به طور کامل به زمین طرف مقابل بیندازند و نیازمند شش ماه و چهار ماه اتلاف وقت نبود. مهمتر این که چرا از همان زمان که ترامپ از برجام خارج شد، چنین سیاستی را به وضوح اعلام نکردید؟ شاید گفته شود که اشتباه دولت قبل بود. این پذیرفتنی نیست؛ زیرا اگر این اشتباه بود باید خیلی سریع جلوی آن گرفته میشد، زیرا این حد از تفاوت میان سیاست دو دولت بیش از اینکه سلیقهای باشد، راهبردی است و نباید اجازه داده میشد که آنان ۳ سال وقت تلف کنند. حالا میتوانیم از گذشته بگذریم. این شروط از دو حال خارج نیست؛ یا اینکه قطعی است یا قابل تعدیل است. اگر قطعی است، میتوان گفت به معنای پایان مذاکرات است. اینکه ایران تحقق این شروط را منطقی و حق خود میداند، درست است؛ البته در عمل به معنای پایان مذاکرات هم هست. ولی اگر این شروط قابل مذاکره و تعدیل است، مشکلی را ایجاد میکند که زیان آن قابل چشمپوشی نیست. تعدیل تا کجا؟ اگر آن را مصداق سنگ بزرگ علامت نزدن بدانیم، طبعا کوتاه آمدن از این شروط به نحوی که موارد اصلی آن از جمله تضمین و جبران خسارت و تقدم رفع تحریمها پیش از انجام تعهدات برجامی ایران، از سوی طرف مقابل پذیرفته نشود، به منزله عقبنشینی و شکست تلقی خواهد شد که طرح آنها به لحاظ دیپلماتیک محل پرسش خواهد بود.مگر اینکه بر اثر گفتگوها به نحو متعارفی این شروط پذیرفته شوند که بعید میدانم چنین اتفاقی رخ بدهد. البته اگر رخ بدهد به طور قطع یک دستاورد سیاسی بزرگ برای دولت جدید است و باید به آن احترام گذاشت و اگر هم مذاکرات مختومه شود و دوباره به شورای امنیت برویم، متقابلا یک شکست مهم تلقی خواهد شد. در هر حال دولت باید شکست یا پیروزی خود را از ابتدا توضیح بدهد، والا فردا هر نتیجهای حاصل شود، میتوانند ادعا کنند که پیروز شدیم. با توجه به این نکات میتوان نتیجه گرفت که سرنوشت مذاکرات از دو حال خارج نیست. یا به سرعت به پایان میرسد و ختم برجام اعلام میشود و یا آنکه مسیر طولانی در پیش است با این نتیجه که بخش اصلی شروط اعلام شده در عمل محقق نخواهد شد و این برای ارزیابی از عملکرد گروه مذاکرهکننده مثبت نخواهد بود.
🔻روزنامه شرق
📍 نوماکیاولی آمریکایی
✍️احمد غلامی
در این یادداشت دو هدف را دنبال میکنم؛ ابتدا میخواهم بحثهای هفته گذشتهام، افول هژمونی آمریکا را با آرای «جوزف نای» تکمیل کنم و از طرف دیگر سعی میکنم با این آرا نیمنگاهی به شیوه تغییر قدرت و اعمال آن در جهان داشته باشم. اگرچه «جوزف نای» بهصراحت از پایان هژمونی آمریکا سخن نمیگوید و به این قائل است که آمریکا قدرتمندترین کشور جهان به لحاظ نظامی است و از این منظر قدرت برتر و هژمونیک است، اما او باور دارد عمر و دوره هژمونیهای نظامی به پایان رسیده است و کشورهای قدرتمندی همچون چین، روسیه و آمریکا برای صیانت از قدرت دیگر نمیتوانند به برتری نظامی بسنده کنند: «در جهان امروز قدرت در قالب الگویی توزیع شده است که شبیه یک بازی شطرنج سهبعدی است. در صفحه بالایی شطرنج، قدرت نظامی عمدتا تکقطبی است و ایالات متحده تا مدتی در جایگاه برتر خواهد ماند، اما در صفحه میانی شطرنج، قدرت اقتصادی بیش از یک دهه است که چندقطبی شده و در این میان ایالات متحده، اروپا، ژاپن و چین بازیگران عمده آن هستند... قسمت زیرین شطرنج حوزه روابط فراملی است. این قسمت بازیگران غیردولتی گوناگونی را دربر میگیرد؛ از بانکهایی که مبالغی عظیمتر از بودجه یک کشور را انتقال میدهند تا تروریستهایی که سلاح تبادل میکنند یا هکرهایی که امنیت سایبری را تهدید میکنند... این قسمت همچنین شامل چالشهای فراملی جدیدی همچون بیماریهای همهگیر و تغییرات آبوهوایی است. در صفحه زیرین، قدرت بسیار پراکنده است و در اینجا صحبت از تکقطبی، چندقطبی، هژمونی و دیگر تعابیر کلیشهای که سیاسیون و صاحبنظران در سخنان خود به کار میبرند بیمعناست».
دست بر قضا اگر صفحه زیرین شطرنج را حاشیه آن بگیریم، باید گفت این حاشیه چنان پررنگ شده که بر متن میچربد و دیگر کشوری در جهان تماما دست بالا را ندارد و جابهجایی جدی در قدرت رخ داده و این جابهجایی الزاما به نفع کشورهای پیرامونی نبوده است. خاصه کشورهایی که به شیوهای غیردموکراتیک اداره میشوند. جوزف نای بحث دقیقی درباره منابع قدرت دارد که برای کشورهای پیرامونی بسیار حائز اهمیت است. او باور دارد داشتن منابع همواره موجب برتری کشورها نیست چهبسا کشورها در استفاده از این منابع قدرت به خطا رفته و نهتنها با آن نتوانند به قدرت برتر دست یابند بلکه این منابع را نیز حیف و میل کنند. جوزف نای بهدرستی از کشورهای پیرامونی سخن به میان آورده است که بیش از هر چیز وابسته به ذخایر طبیعیاند؛ ذخایری همچون نفت و گاز و معادن. اگرچه آرای جوزف نای به اواخر دهه ۱۹۸۰ یعنی چیزی کمتر از نیمقرن پیش بازمیگردد، اما هنوز میتوان به میانجی آن وضعیت موجود ازجمله وضعیت کشورهای برتر و پیرامونی را تصویر کرد. او باور دارد تغییرات اساسی در شکل قدرت رخ داده است و ما امروز با سهگانهای از قدرت: قدرت سخت، قدرت نرم و قدرت هوشمند روبهرو هستیم. قدرت سخت، نظامی و اقتصادی است و بر رفتارهایی همچون وادارکردن، اجبار و فرمان متکی است که منابع این اجبار و فرمان تطمیع، الزام، رشوه و تنبیه است. قدرت نرم، بر جاذبه استوار است؛ شاهبیت نظریات جوزف نای در همین جاذبه و اغواگری نهفته است و پاشنه آشیل نظریاتش نیز همینجاست.
قدرت نرم، وابسته به رفتارهای سازمانی و همکاریهای جهانی است و منابع آن فرهنگ است؛ فرهنگ در معنای ارزشها، نهادها و سیاستها. اما قدرت هوشمند، مهمترین و امروزیترین نگاه نای به قدرت است. او آمیزهای از ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم را قدرت هوشمند میخواند. قدرتی که متکی بر اطلاعات، فضاهای سایبری و در یک کلام عصر تکنولوژی است. این سه قدرت سخت، نرم و هوشمند قرار است همان کار هژمونی ازدسترفته را انجام دهند؛ چراکه دیگر در جهان امروز قدرت در یک کشور متمرکز نیست و قدرت بین کشورها پراکنده شده است و مهمتر از آن دیگر قدرت منحصر به حکومتها و دولتها نیست و بازیگران غیردولتی نیز در آن دخیل هستند. با اینکه نظریات جوزف نای بر پژوهشهای طولانیمدت استوار است، اما ناگفته پیداست همان نگاه آمریکایی یعنی سادهسازی مفاهیم عقلانی در آن کاملا مشهود است؛ سادهسازیای که به مذاق رهبران و سیاستمداران جهان ازجمله رهبران آمریکایی خوش میآید. جوزف نای معتقد است با تأکید بر جاذبه و اغواگری میتوان به قلب مردم کشورهای پیرامونی راه یافت و منافع حداکثری بین کشورها را فراهم کرد. البته باید گفت حداکثری برای خود و حداقلی برای دیگران. او میگوید در این همکاری بین کشورها است که نتیجه برد-برد به دست میآید. باوری که به ظاهر دلنشین است، اما تجربه تاریخی موفقی از آن وجود ندارد، حداقل در خاورمیانه. آیا روش جوزف نای شیوه بهروزشده اندیشههای ماکیاولی است؟ او خودش در مقدمه کتاب قدرت نرم چنین میگوید، بیش از چهار قرن پیش ماکیاولی به شاهزادگان ایتالیایی گفت: «اگر مردم از شما بترسند مهمتر از این است که شما را دوست داشته باشند اما امروز بهتر است به هر دو توجه کنیم، غلبهیافتن بر قلبها و افکار همواره مهم بوده اما اهمیت آن در عصر اطلاعات دوچندان شده است. داشتن اطلاعات، قدرت است و فناوری مدرن اطلاعات باعث گسترش اطلاعات بیش از هر زمان دیگر در تاریخ شده است. تاکنون رهبران سیاسی دقت کمی را صرف تفکر و چگونگی تغییر ماهیت قدرت کردهاند یا اینکه در بهکارگیری قدرت چگونه میتوان ابعاد نرم قدرت را در استراتژی خود جای داد». از این منظر جوزف نای هم تکنسین قدرت است و هم اندیشمندی نوماکیاولی. وظیفه تکنسین قدرت، سادهسازی و عقلانیسازی آن برای اعمال سلطه است. نای با هوشمندی درصدد است از طریق قدرت، سلطه را کالاییسازی کند. مردم دنیا را میتوان با جاذبههای فرهنگی و سیاسی اغوا کرد، دنیا یک بازار است و دست نامرئی آدام اسمیت آن را هدایت میکند: «همانطور که آدام اسمیت معتقد است هنگامی که مردم در بازار آزاد تصمیم میگیرند درواقع به وسیله دستی نامرئی هدایت میشوند. تصمیمات ما در بازار اغلب به واسطه قدرت نرم شکل میگیرد؛ قدرت ناملموسی که ما را متقاعد میکند تا بدون هیچ تهدید روشن یا انجام معاملهای با اهداف دیگران همراه شویم». این گفتههای جوزف نای با گفتههای اندیشمندان مهمی در قدرت همچون فوکو، گرامشی و اسپینوزا فرسنگها فاصله دارد. اندیشمندانی که تمام تلاششان برای رهایی از سلطه و قدرت است. اما نای تکنسین قدرتی است که به ما میآموزد چگونه با سلطه کنار بیاییم. سبک رئالیستی او دو جریان فکری ایرانی را برانگیخته است. برخی باور دارند فقط واقعگرایی سیاسی ما را به سرمنزل مقصود میرساند و برخی که آموزههای نای را مصداق پروژههای تهاجم فرهنگی میدانند، فریاد برآوردهاند: شاهد از غیب رسید. پس بیدلیل نیست که کتاب «قدرت نرم ابزار موفقیت در سیاست بینالملل» را انتشارات دانشگاه امام صادق منتشر کرده است. خوشبختانه نظرات این اندیشمند آمریکایی چنان صراحت دارد که راه هرگونه تأویل از متن را میبندد. او در یادداشتی که اخیرا نوشته است، میگوید: «رهبران سیاسی هوشمند میدانند ارزشها قدرت تولید میکنند. اگر من بتوانم شما را جذب و قانع کنم که همان چیزی را بخواهی که من میخواهم، دیگر مجبور نمیشوم مجبورت کنم یا پول بدهم کار دلخواه مرا انجام بدهی».
*برای نوشتن این یادداشت از دو مقاله از دو فصلنامه علمی- پژوهشی «پژوهش سیاست نظری» بهار و تابستان ۹۷ و بهار و تابستان ۹۲ و کتابهای قدرت نرم، ابزارهای موفقیت در سیاست بینالملل، جوزف نای، مترجمان سیدمحسن روحانی، مهدی ذوالقفاری، انتشارات دانشگاه امام صادق و آینده قدرت مترجم حمید حیدری- آرش فرزاد با مقدمه دکتر محمود سریعالقلم، نشر فرزان روز استفاده کردهام.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تاریخ بخوان و درس بگیر
✍️ محمدصادق جنانصفت
این بیت بسیار دلنشین و جاوید که «هر که ناموخت از گذشت روزگار- نیز ناموزد زهیچ آموزگار» هرگز کهنه نمیشود و برای هر آدمی با هر اندازه هوش و خرد راهگشا خواهد بود اگر بخواهد درس بگیرد و به بیراهههایی نرود که پیشینیان او رفتهاند.سیدابراهیم رییسی پنجمین رییس دولت پس از جنگ در ایران با هر کیفیتی که رییسجمهور شده باشد اکنون مسوولیت بزرگی بر دوش دارد و در گامهای نخست ریاست بر دولت بیش از هر کسی باید به ژرفا و گستردگی بیت یادشده توجه کند. ابراهیم رییسی پیش از اینکه بیشتر و بیشتر در راههای سنگلاخی و ناهموار که کسبوکار و رزقوروزی شهروندان را بیآینده میکند گام بردارد باید دستکم تاریخ همین ۳۲ سال تازهسپریشده و سرنوشت چهار رییسجمهور پیشین را بخواند و از این تاریخخوانی درس بگیرد. نوشتهای که میخوانید در چارچوب سیاسی و رفتار سیاسی نیست و در چارچوب آموزههای اقتصادی جابهجا میشود و از رییس دولت سیزدهم میخواهد درسآموزی از تصمیمهای اقتصادی چهار رییسجمهور پیشین در این میدان را خوب بررسی کند. نگارنده اطمینان کامل دارد این کار و این درسآموزی از تاریخ فعالیت چهار رییسجمهور پیشین که البته باید از سر فروتنی و با هدف درسآموزی واقعی باشد بازده آن بیشتر از سفرهای استانی است. سیدابراهیم رییسی اگر درسآموز باشد و به اهمیت جایگاهی که با هر کیفیت در آن قرار داده شده خوب نگاه کند میبیند راز بزرگ و نخست ناکامیابی روسای جمهور پیشین در حوزه بهتر شدن رفاه مادی شهروندان ایرانی این است که دانش اقتصاد را زیر پا گذاشته و دنبال تمایلات سیاسی رفتند. روسای جمهور پیشین پس از جنگ، هر کدام با این اندیشه که بهتر از شهروندان نیک و بد آنها را میدانند و میتوانند با قدرت انباشتشده در نهاد دولت آنها را با تصمیمهای برخاسته از سیاست به سوی خوشبختی جابهجا کنند شوربختانه روزگار مردم را سیاهتر کرده و زخمهای بزرگی بر جسم و جان مردم زدند. دانش اقتصاد قانونهای باوقار و متینی دارد و به همه آدمیان از رییس دولت آمریکا تا رییس دولت ژاپن و کرهشمالی و ایران یادآور میشود اگر این قانونها را نادیده بگیرید و بخواهید از بالای سر آنها پرواز کنید و آنها را دور بزنید دیر یا زود شما را زمین میزند و راه را نشان میدهد. آقای رییسی باید تاریخ اقتصادی دورههای چهارگانه چهار رییس دولت پیشین را بخواند و بداند لجبازی با آموزههای اقتصاد او را زمینگیر خواهد کرد. دانش اقتصاد به مردان قدرت میگوید نمیتوانید با زور و تهدید و ترساندن، قانونهای متین و استوار دانش اقتصاد را دور بزنید. رییسی باید دستکم درباره یک متغیر مهم مثل نرخ ارز و سیاستگذاری پیدا و پنهان در اتخاذ و اجرای سیاستهای ارزی بخواند و بداند نمیتوان نرخ دلار را به زور پایین کشید. اگر وی تنها همین یک درس را از ۳۲ سال تاریخ اقتصاد معاصر بخواند، بدون چون و چرا راهی که میخواهد برود را جابهجا میکند و به راه درست میرود. رییس دولت سیزدهم باید از تاریخ ۳۲ سال تازهسپریشده درباره همین یک مقوله درس بگیرد و به دانش اقتصاد احترام بگذارد و کاری کند که عرضه و تقاضای ارز در بازار آزادانه رفتوآمد کنند و در این رفتوآمد در جاهایی که به هم برمیخورند قیمت به دست آید. اگر امروز قیمت هر دلار آمریکا در بازار آزاد ارز بالای ۳۰ هزار تومان است به دلیل کمبود ارز عرضهشده نسبت به تقاضای بازار است و برای پایین کشیدن قیمت دلار باید عرضه را افزایش داد. در حالی که ایران از سوی غرب تحریم شده و دلار کافی به خزانه بانک مرکزی نمیرسد هرگز نمیتوانید برای یک دوره میانمدت قیمت آن را در چارچوب و دامنهای که تمایل سیاسی شماست مهار کنید. نافرمانی دلار از خواستههای سیاسی دولتها، در ذات و آموزههای جاوید دانش اقتصاد نهفته است. این درسی است که باید آموخت. اگر و اگر رییسی به این بیت دلپسند خوب بیندیشد و درس بگیرد که اقتصاد زورپذیر نیست و نیز تاریخ ارز را در دو سال گذشته خوب بخواند شاید شهروندان ایرانی کمی آرامش بگیرند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دیپلماسی هستهای و آینده اقتصاد
✍️ دکتر ابراهیم متقی
هرگونه مذاکره دیپلماتیک نیازمند اراده سیاسی و برنامه مشخص برای تامین و تحقق اهداف است. ایالاتمتحده، کشورهای اروپایی، روسیه، چین و همچنین اتحادیه اروپا به این موضوع واقفند که کنترل قدرت هستهای ایران صرفا در شرایطی حاصل میشود که زمینه برای پایان دادن به تحریمهای اقتصادی مربوط به برجام فراهم شود. به عبارت دیگر، مذاکرات وین دسامبر ۲۰۲۱ را باید ادامه دیپلماسی هستهای دولت روحانی و همچنین بخش مکمل برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) دانست. چنین رویکردی به مفهوم آن است که ایران و همچنین بخش قابل توجهی از کشورهایی که دیپلماسی هستهای را آغاز کردند از آمادگی لازم برای انعطافپذیری دیپلماتیک در جهت رسیدن به اهداف موردنظر برخوردارند.
ایران به این موضوع توجه دارد که مذاکرات هستهای را در چارچوب پایان دادن یا کاهش تحریمهای اقتصادی پیگیری کند. انگاره ایران معطوف به این نگرش است که نادیده گرفتن تعهدات برجامی واکنشی مشروع و اجتنابناپذیر در برابر خروج آمریکا از برجام و نادیده گرفتن حقوق اقتصادی ایران بوده است. انجام چنین اقدامی بهعنوان ضرورتی اجتنابناپذیر محسوب میشد.
در معادله سیاست بینالملل اقدام متقابل و کنش براساس معادله تهدید در برابر تهدید میتواند موازنه منطقهای و راهبردی مطلوب را فراهم آورد. بنابراین در فضای موجود مذاکرات ایران و کشورهای اروپایی، چین، روسیه و نقشیابی رابرت مالی بهعنوان نماینده ویژه امور ایران از این جهت اهمیت دارد که تمام این بازیگران از اراده لازم برای نیل به توافق برخوردارند. وقتی که اراده دیپلماتیک وجود داشته باشد، طبیعی است که در آن شرایط کشورها از سازوکارهای مربوط به مساعی جمیله و حسن نیت برای رسیدن به اهداف موردنظر برخوردار میشوند.
هرگاه کشورها محور اصلی کنش دیپلماتیک خودشان را براساس حسن نیت و مساعی جمیله قرار دهند، در آن شرایط زمینه نیل به توافق وجود دارد؛ اما باید به این موضوع توجه داشت که هرگونه توافقی نیازمند چانهزنی و پیگیری حداکثر مطلوبیتها در جهت تحقق اهداف خواهد بود. مطلوبیت ایران کاملا مشخص است؛ پایان دادن به تحریمها، فعال شدن فضای سوئیفت مالی و بانکی و همچنین نقشیابی ایران در اقتصاد منطقهای انرژی بهعنوان اصلیترین انگارههای دیپلماتیک جمهوری اسلامی محسوب میشوند.
به همین دلیل است که در اولین دور مذاکرات تیم دیپلماتیک ایران افرادی از وزارت نفت، وزارت امور اقتصادی و دارایی و بانک مرکزی مشارکت کردند. مشارکت این افراد را نمیتوان به مثابه سیاهی لشکر دانست، بلکه نمادی از مشارکت بازیگرانی محسوب میشود که هر یک از آنها میتواند نقشی محدود در روند دیپلماسی هستهای ایفا کنند و زمینه راستیآزمایی کنترل پایان یافتن تحریمها را منعکس میسازد. در این شرایط نکته اساسی آن است که چگونه میتوان زمینههای لازم برای تحقق اهداف متقابل کشورها را فراهم آورد.
اگر انگاره عمومی ما آن باشد که رسیدن به اهداف در کوتاهمدت و بدون وقفه در دیپلماسی و مذاکرات هستهای حاصل میشود نگاه نادرستی خواهد بود، هرگونه دیپلماسی و توافق از طریق سازوکارهای دیپلماتیک نیازمند بهرهگیری از ابزارها و سازوکارهای متعددی خواهد بود. چانهزنی در جهت بهینهسازی اهداف یکی از این شاخصها محسوب میشود. در فضای چانهزنی طبیعی است که هر بازیگری نسبت به رویکرد طرف مقابل اعتراضهای جدیای را به انجام میرساند؛ حتی ممکن است میز مذاکره را ترک کند یا آنکه به توافقهای قبلی بیتوجهی نشان دهد.
واقعیت آن است که به هر اندازه دیپلماسی از حساسیت بیشتری برخوردار باشد طبیعی است که چالش بین کارگزاران و طرفهای مقابل بیشتر خواهد شد. به این ترتیب میتوان به این جمعبندی رسید که مذاکرات دسامبر ۲۰۲۱ از این جهت اهمیت دارد که تمام کشورها و طرفهای شرکتکننده در دیپلماسی هستهای و مذاکرات چندجانبه از انگیزه، اراده و آمادگی لازم برای تحقق اهدافی از جمله نیل به توافق متوازن برخوردارند. در این شرایط و فضا ایران از قدرت لازم برای مذاکره و تعیین شروط دیپلماتیک برخوردار است و این امر میتواند پشتوانه کنش تاکتیکی ایران باشد. تجربه نشان داده است که اقدامات ایذایی و عملیات تروریستی اسرائیل تاکنون نه تنها اراده راهبردی ایران در ارتباط با قدرتسازی برای تحقق اهداف دیپلماتیک را متزلزل نکرده، بلکه زمینه برای تحرک، اعتماد به نفس و تلاش بیشتر در جهت قدرتسازی را فراهم ساخته است. ایران در فضای موجود نیازمند مذاکره برای تحقق اهداف یعنی پایان دادن به تحریمها است. ایالاتمتحده، کشورهای اروپایی، روسیه و چین نیز اهداف مشترکی را در جهت کنترل قابلیتهای هستهای ایران پیگیری میکنند. آنان درصددند تا قابلیت هستهای ایران را در وضعیت سال ۲۰۱۵ قرار دهند. بنابراین طبیعی به نظر میرسد که وضعیت ۲۰۱۵ میتواند نقطه زینی و تعادلی برای کنش بازیگران و تنظیم اهداف ایران و کشورهای گروه ۱+۵ در آینده محسوب میشود.
نتیجه: در نهایت میتوان به این موضوع اشاره داشت که اولا دیپلماسی هستهای ایران و کشورهای اروپایی، روسیه، چین و ایالاتمتحده براساس نشانههایی از اراده ساختاری در جهت تحقق اهداف متقابل و چندجانبه برخوردار است.
نکته دوم آنکه اینگونه مذاکرات مبتنی بر اراده رهبران، مقامات و ساختار سیاسی کشورهای عضو برای نیل به نتیجه متوازن برای تحقق اهداف متقابل کشورها خواهد بود.
نکته سوم آنکه ضرورتهای مصالحه یعنی بازی با اهداف متقابل سازنده یکی از ویژگیهای اصلی تفکر راهبردی ایران است و آقای رئیسی از آغاز پیروزی انتخاباتی تاکنون همواره بر ضرورت تداوم برجام در چارچوب حقوق اجتماعی و راهبردی ایران تاکید داشته است و نکته آخر آنکه ایران به این موضوع واقف است که پایان یافتن تحریمها زمینه کنترل بخشی از تهدیدات بینالمللی و چالشهای داخلی را بهوجود میآورد. هر کشوری بعد از سالها تحریمهای شکننده و فلجکننده نیازمند رسیدن به وضعیتی است که از تنفس راهبردی برای تحقق اهداف خود بهرهمند شود. در چنین شرایطی طبیعی به نظر میرسد که ایران از آمادگی و ابتکار لازم برای نیل به توافق سازنده برخوردار است. در چنین شرایطی روسیه، چین، اتحادیه اروپا، کشورهای تروئیکای اروپایی و همچنین ایالاتمتحده باید نقش موثر و سازندهای برای تحقق چنین اهدافی را ایفا کند. نکته جالب توجه آن است که اولیانوف در روند مذاکرات هستهای ایران و کشورهای موردنظر در وین نقش هماهنگکننده مثبت و موثری داشته است. اولیانوف اولا زمینه تداوم دیپلماسی هستهای را فراهم آورده است. ثانیا از الگوهای متعادلکننده در جهت نزدیکسازی اهداف دیپلماتیک، اقتصادی و راهبردی کشورها بهره گرفته است و این امر میتواند در میانمدت نتایج مطلوبی را برای ایران و کشورهایی فراهم آورد که برنامه جامع اقدام مشترک را شکل دادهاند. طبیعی است که تحقق این امر و پایداری توافق صرفا در شرایطی حاصل میشود که ایران زمینههای بازدارندگی برای حداقلسازی ضریب بازگشتپذیری تحریمها را بهوجود آورد. به هر اندازه ایران بازدارندگی بیشتری را در دستور کار قرار دهد، طبیعی است که از نتایج و مطلوبیتهای بیشتری نیز بهرهمند میشود.
مطالب مرتبط