🔻روزنامه ایران
📍 ۱۰سیگنال بازگشت اعتماد به بازار بورس
✍️ محمد جلیلی
وزارت امور اقتصادی و دارایی ۱۰ برنامه برای حمایت از بازار سرمایه اعلام کرده که مشابه برخی موارد آن را در یک و نیم سال اخیر شاهد بودیم، اما اعلام این ۱۰ برنامه به صورت منسجم و یکپارچه نخستین بار است که از سوی دولت انجام میشود و یکی از مهمترین ویژگیهای این ۱۰ برنامه همین انسجام و یکپارچگی است.
اولاً در بستهای که احسان خاندوزی در زمینه حمایت از بورس اعلام کرده، نگاهی جامع و همهجانبه دیده میشود و از مالیات گرفته تا نرخ خوراک، اوراق و مواردی دیگر در آن دیده میشود، در حالی که ضعف برنامههای قبلی این بود که در یکی دو مورد خاص متمرکز بود و به همین دلیل کارایی لازم را نداشت.
دوم اینکه بازار سرمایه نیاز به اعتمادبخشی دارد و بیش از اینکه اعداد و ارقام و جزئیات این ۱۰ فرمان مهم باشد، نفس این ۱۰ فرمان حمایتی اهمیت دارد؛ مثلاً اینکه مالیات شرکتهای تولیدی معادل پنج واحد درصد کاهش خواهد داشت، بیش از آنکه درصد این کاهش مهم باشد سیگنالی که به بازار میدهد اهمیت دارد؛ نشانهای که حکایت از اراده و عزم جدی دولت برای حمایت از بورس دارد.
علاوه بر این در طرحهای حمایتی پیشین بحث مالیات وجود نداشت، بلکه مثلاً بحث تزریق یک درصد از منابع صندوق توسعه به بازار بورس مطرح بود که در واقع اثری نداشت چرا که دولت از خود هزینه نکرده بود و اثری که کاهش مالیات در اعتمادبخشی به بازار دارد، بسیار بیشتر از تزریق منابع از صندوق توسعه است چراکه وقتی دولت از بخشی از مالیات برای حمایت از بورس میگذرد، در کنار سایر برنامههایی که اعلام کرده این پیغام را به بازار میدهد که کار صوری انجام نداده است. بازار بورس بیش از آنکه نیاز به تزریق پول داشته باشد، به تزریق اعتماد نیاز دارد، بنابراین، این اقدام دولت گامی در جهت تزریق اعتماد به بازار بورس تلقی میشود.
از دیگر مواردی که در ۱۰ فرمان مصوب اخیر شورای اقتصادی دولت با راهبری وزارت امور اقتصاد و دارایی مطرح شده منوط شدن عرضههای اولیه به ایجاد اطمینان خاطر و انتشار محدود اوراق مبتنی بر طرح واقعی، این سیگنال را به بازار میدهد که دولت پشت بازار سرمایه است و میخواهد با ایجاد انضباط مالی و صرفه جویی، منابع را به سمت بازار سرمایه و تولید سوق دهد و این ویژگی کلیدی و مهمی در بسته جدید دولت برای حمایت از بازار سرمایه است.
طرحهای قبلی یعنی طرحهای حمایتی که از نیمه دوم سال ۹۹ و نیمه اول سال ۱۴۰۰ از سوی دولت ارائه شد و اثربخشی لازم را نداشت، به این دلیل بود که جامعه و سهامداران حمایت واقعی و جدی پشت آن طرحها نمیدیدند اما طرح فعلی این پشتیبانی را در خود دارد.
دولت در بسته حمایتی ۱۰ مادهای خود به دنبال بازگشت اعتماد به بازار سرمایه است، اما نباید فراموش کرد که اعتماد شبیه اعتبار است و وقتی مثلاً اعتبار فردی با یک چک بلامحل از دست برود، بازگشت آن دشوار و زمانبر خواهد بود.
ما شاهدیم که به هر دلیلی اعتماد از بازار سرمایه رخت بر بسته و احیا و بازگرداندن این اعتماد یک شبه و یک روزه میسر نیست. بسته دولت نقطه شروع خوبی برای بازگرداندن اعتماد به بازار سرمایه است، البته بدیهی است که نباید از این طرح توقع تأثیر کوتاه مدت در بازار داشته باشیم.
🔻روزنامه کیهان
📍 دروغپراکنی مأموریت آنهاست
✍️ سید محمدعماد اعرابی
«من ظرف یک ماه و نیم اول انقلاب سه بار زندان قصر را بازدید کردم و بار آخر سه نفر از حقوقدانان خارجی هم با من بودند. با متجاوز از
هفتصد زندانی صحبت کردم، مطلقا مسئلهای به نام شکنجه مطرح نبود.» این قسمتی از مصاحبه عبدالکریم لاهیجی با نشریه امید ایران، ۸ مرداد ۱۳۵۸، در پاسخ به برخی شایعات آن زمان مبنی بر بدرفتاری با عوامل دستگیر شده رژیم پهلوی در زندانهای ایران است. لاهیجی اما چند سال بعد وقتی تبدیل به قسمتی از پروژه حقوقبشر غرب علیه ایران شد و سپس به نایبرئیسی و ریاست فدراسیون جهانی جامعههای حقوقبشر(FIDH) رسید؛ یکصد و هشتاد درجه تغییر موضع داد و مدعی شکنجه و اعترافات اجباری در زندانهای ایران از همان سالهای ابتدای انقلاب شد. ظاهرا پروژه حقوقبشر با یک چیز عجین شده بود: «دروغ».
پروژه حقوقبشر با وجود فضای حماسی دوران دفاع مقدس اگرچه کمرنگ، ولی همچنان دنبال شد و در دولت سازندگی نیز از نفس نیفتاد اما با روی کار آمدن جریان اصلاحات در سال ۱۳۷۶ بیش از پیش قوت گرفت. اندکی پس از آشوبهای تیرماه ۱۳۷۸ افراد و رسانههای وابسته به جریان اصلاحات مدعی شدند دانشجویی به نام سعید زینالی پس از حضور در اعتراضات کوی دانشگاه توسط مأموران در خانه بازداشت شده و پس از آن هیچ اطلاعی از او در دست نیست. این ماجرا نیز بیش از آنکه واقعیت داشته باشد، خیالی بود. سعید زینالی اساسا دانشجو نبود و اصلا در کوی دانشگاه حضور نداشت. او حتی بازداشت هم نشده بود و مهمتر از همه، ماجرای مفقود شدنش یک ماه پس از وقایع تیر ۱۳۷۸ رخ داده بود. آن طور که خانوادهاش به اداره آگاهی اطلاع دادند پسرشان ۲۳ مرداد ۱۳۷۸ همراه با دوستش از خانه خارج و دیگر مراجعت نکرده بود. پس نشریات زنجیرهای چگونه چنین روایت دروغی را منتشر کرده بودند؟ این معما پاسخ واضحی داشت. با هدایت برخی نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم این ادعاهای بیاساس مطرح شده بود. آنها حتی در اسناد رسمی دست بردند و با جابجایی تاریخ و محتوای مدارک، آن را مطابق با روایت دروغ خود تغییر داده و این خبر جعلی را
هر سال بازنشر و تکرار کردند. شانزده سال بعد، خبرنگار یکی از روزنامههای زنجیرهای اصلاحطلب در سؤال از سخنگوی وقت قوه قضائیه همچنان پیگیر اجزای خیالی این داستان دروغین بود که با عتاب محسنیاژهای مواجه شد: «مستند حرف زدن فقط برای من نیست بلکه شما نیز باید مستند صحبت کنید؛ بگویید کجا بازداشت شده و کدام نهاد وی را بازداشت کرده است؟»
همان زمان الهه شریفپور(الهه هیکس یکی از اعضای سازمان دیدهبان حقوقبشر) که پیشتر چند باری به ایران سفر کرده بود با حمایت دولت اصلاحات مجددا در ایران مستقر شد. ارتباط شریفپور با دستگاههای امنیتی غرب با توجه به سابقه همسرش نیل هیکس کاملا محتمل بود. حتی مأموریت او در تهران علیرغم ترس و واهمه خودش با تشویق شوهرش به انجام رسید. او به گزارشگر تمام وقت حوادث کوی دانشگاه برای رسانههای غربی تبدیل شده بود. خوراک تبلیغاتیای که الهه هیکس از ایران فراهم میکرد به بهترین شکل در رسانههای خارجی مورد استفاده قرار میگرفت. یک بار دیگر پای عناصر اصلاحطلب در جعل روایتهای ساختگی در میان بود. هیکس با کمک آنها ترتیب ضبط یک نوار ویدیویی را داد که در آن مسئولان جمهوری اسلامی بدون هیچ سند مشخصی از زبان جوانی کم سن و سال که سابقه فعالیت در برخی گروههای سیاسی را داشت، مورد اتهام قرار میگرفتند؛ پروندهای که در ایران به نوارسازان مشهور شد. اما چیزی مهمتر از گزارشهای مخدوش و مغرضانه هیکس برای رسانههای خارجی وجود داشت. او طی مدت اقامتش در تهران توانسته بود شبکهای منسجم از عناصر غربگرای داخلی فراهم کند و ترتیب ارتباط آنها را با شخصیتهای حقیقی و حقوقی خارج از کشور بدهد. چیزی که از آن به عنوان موفقیتش در سالهای حضور در ایران
یاد میکرد: «حضور من موفقیتآمیز بود به دلیل ارتباطی که بین نخبگان، فعالین حقوقبشر و سازمانهای حقوقبشری بینالمللی ایجاد کرد.»
در اوج آشوبهای سال ۱۳۸۸ باز هم جریان اصلاحات بستری برای انتشار اخبار جعلی و فعالیت شبکه حقوقبشر فراهم کرد. کمیتهای به نام «کمیته پیگیری امور بازداشتشدگان» توسط ستاد انتخاباتی دو نفر از نامزدهای شکستخورده انتخابات تشکیل شد. این کمیته واسطهای میان فعالان داخلی اغتشاشات و نهادهای خارجی بود. روایتهای دروغین از طریق این کمیته ساخته و پرداخته و در اختیار رسانههای خارجی قرار میگرفت. ماجرای ترانه موسوی یکی از این اخبار جعلی بود؛ ماجرایی که طی آن مدعی شدند او بازداشت، شکنجه و سپس کشته شده است. خبری که از اساس دروغ بود اما حتی به کنگره آمریکا هم کشیده شد و موضوع سخنرانی سناتور «تدیوس مککاتر» قرار گرفت. یک سال بعد فردی که برای اولین بار این خبر جعلی را منتشر کرده بود، نوشت: «ماههاست که مطمئنم ترانه موسوی وجود خارجی ندارد.»
پروندهسازی علیه ایران با موضوع زنان یکی از سرفصلهای همیشگی پروژه حقوقبشر در ایران بود. از همین منظر حضور زنان در ورزشگاه برای تماشای بازیهای مردان به سوژهای داغ برای آنها تبدیل شد. مثل همیشه یک پای ماجرا در داخل کشور جریان اصلاحطلب بود. شهریور ۱۳۹۸ خبر درگذشت یکی از بانوان هوادار تیم استقلال تهران موسوم به «دختر آبی» توسط خبرنگاران و فعالان رسانهای این جریان بهانه تازهای برای انتشار اخبار جعلی شد. خبری که طی آن مدعی شدند او پس از ورود به ورزشگاه بازداشت و پس از آزادی موقت با اطلاع از حکمی که دادگاه برایش صادر کرده دست به خودسوزی زده است. اما حقیقت باز هم متفاوت بود. آن دختر اصلا وارد ورزشگاه نشده بود؛ علت بازداشتش نه حضور در ورزشگاه که درگیری با نیروی انتظامی بود و هیچ حکمی برایش صادر نشده بود چون اساسا هنوز هیچ دادگاهی تشکیل نشده بود! باز هم پوشش رسانهای گسترده در اختیار پروژه حقوق بشر بود. پس از واکنش سازمان عفو بینالملل پای این
خبر جعلی به نشست سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا باز شد و در نهایت دستآویزی برای فیفا جهت دخالت در قوانین داخلی ایران شد.
ماجرای «گوهر عشقی» که در هفته اخیر مورد توجه قرار گرفت و با روشنگری رسانه ملی ابعاد حقیقی آن آشکار شد؛ تازهترین سوژه پروژه حقوقبشر در ایران است اگرچه آخرین نمونه آن نخواهد بود. در همه این موارد یک دستور کار ساده وجود دارد. ابتدا با انتشار ادعاها و اخبار دروغ آغاز میشود، سپس توسط تبلیغات رسانهای دامنه پیدا میکند و دست آخر در محافل بینالمللی تحت عنوان دفاع از حقوقبشر، پروندهای علیه ایران میسازد. پروندهای که برای صدور قطعنامههای ضدایرانی، اعمال فشار و در نهایت تحریم مورد استناد قرار میگیرد. قطعنامهای که ۲۶ آذر ۱۴۰۰ در مجمع عمومی سازمان ملل به بهانه نقض حقوقبشر علیه ایران تصویب شد خروجی یکی از همین پروندههاست و «قانون جامع تحریمها، مسئولیتپذیری و محرومیت»(CISSADA) به عنوان اصلیترین و پایهایترین قانون تحریمی ایران که ۲۴ ژوئن سال ۲۰۱۰ در سنای آمریکا به تصویب رسید نتیجه دیگری از این پروندهسازیهاست.
۱۵ اکتبر ۲۰۰۹ جانهانا(مقام سابق وزارت خارجه آمریکا) از دیدار خود با افراد نزدیک به رهبران جریان اصلاحات در یک گردهمایی اروپایی خبر داد و گفت: «آنها تأکید کردند تحریمها باید در دوزهای قوی اعمال شود. آنها گفتند یک دوز ضعیف و یا یک رویکرد تدریجی[در تحریم] به رژیم[ایران]
فرصت میدهد تا خود را با آن تنظیم کند. برای مؤثر بودن، تحریمها باید مثل یک شوک عمل کند نه یک واکسن.» این سخنان از جانب چهرههای اصلاحطلب فقط در جلسات خصوصی با مقامات کشورهای خارجی بیان نمیشد؛ دیماه ۱۳۹۹ یکی از فعالان اصلاحطلب طی گفتوگو با یک تارنمای خبری داخل کشور در دفاع از سیاست فشار حداکثری ترامپ و اعمال تحریمهای بیشتر بر ایران، گفت: «برای ایران دوست داشتم آقای ترامپ انتخاب شود ولی اگر یک آمریکایی بودم به آقای ترامپ رای نمیدادم. به خاطر همین فشارهایی که میآورد، بالاخره شاید یک تغییر سیاستی اتفاق بیفتد... شاید اگر فشارهای آقای ترامپ ادامه پیدا میکرد، بالاخره ما مجبور میشدیم
یک تغییر سیاستهایی را داشته باشیم.»
سه سال پس از پروندهسازی هستهای علیه ایران توسط سازمان منافقین، عبدالکریم لاهیجی در خرداد ۱۳۸۴ به عنوان نایبرئیسفدراسیون جهانی جامعههای حقوقبشر(FIDH) در جلسه استماع کمیته امنیت و همکاریهای اروپای کنگره آمریکا(کمیته هلسینکی) حاضر شد و با همان الگوی پرونده هستهای پیشنهاد خود را ارائه داد: «ما مدافعان حقوقبشر طی سالهای گذشته همواره از تمام کشورها به خصوص کشورهای غربی خواستهایم که وضعیت دموکراسی و حقوق بشر در ایران نیز مانند مسئله انرژی هستهای وارد گفتوگوها و مذاکرات بینالمللی با جمهوری اسلامی بشود.» در واقع همانطور که سازمان منافقین با انتشار اخبار جعلی مدعی ماهیت نظامی فعالیت صلحآمیز هستهای ایران شد؛ پروژه حقوقبشر نیز با انتشار اخبار جعلی مدعی نقض حقوقبشر در ایران میشد. هدف اما یکسان بود: پروندهسازی برای اعمال فشار و در نتیجه تغییر رفتار یا ساختار حکومت ایران. حالا ۱۶ سال پس از آن پیشنهاد، یکی از مطالبات امروز آمریکا توسعه مذاکرات هستهای ایران به موضوعات دیگر از جمله موضوع
نقض حقوقبشر است.
با این حال در داخل ایران شبکه حقوقبشر با همان قوت نیمه دوم دهه هفتاد و حتی بیشتر، به ساخت اخبار جعلی و مستندات دروغین نقض حقوقبشر مشغول است. دروغ ابزار آنها برای پیشبرد اهدافشان است اما سؤال مهم اینجاست که چرا در تمام این سالها برخورد مؤثری برای جلوگیری از نشر و بازنشر اخبار جعلی توسط این شبکه صورت نگرفته است؟!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 مدارا و مدیریت فرهنگی ایرانیان
✍️ دکتر شبان شهیدی مؤدب
ما به همانگونه که در طبیعت با گلها و رایحهها و پروانهها و پرندگان خوش نقش و نگار روبرو هستیم، با حیوانات خطرناک و درنده و نیشزن و مرضزا نیز مواجهیم. در خانواده انسانها هم با افکار متنوع و نورانی و سازنده یا مخرب سر و کار داریم. این فکرها اگر صحنه و عرصه مطرح شدن و رشد کردن پیدا کنند، هم میتوانند بشر را به سعادت برسانند و هم قادرند او را به شقاوت بکشند. از شیخ بهایی در کشکول آمدهاست:
آدمیزاده طرفه معجونیست
کز فرشته سرشته و حیوان
گر کند میل این بود کم از این
ور کند میل آن شود به از آن
اگر انسان علاوه بر حواس پنجگانه خود، حسی میداشت که بوی فکر آدمها را میتوانست استشمام کند، به یقین میشد از بعضی فکرها عطر و ادکلن ساخت و متقابلا در مقابل خیلی از آنها هم مجبور بود ماسک بزند تا بوی متعفن آنها به مشامش نرسد. فکرها فرهنگها را میسازند و فرهنگها افکار نو را بازآفرینی میکنند. فرهنگها میتوانند بسته و متحجر باشند یا با آغوشی باز و فراگیر و قدرت هاضمه بالا، از هنر داد و ستدی برخوردار باشند.
کسانی که فرهنگ ایرانی را به شیوهای علمی مطالعه کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که هاضمه فرهنگی ما بسیار قدرتمند است و میتواند با حفظ هویت خود با دیگر فرهنگها مواجه شود. مثالهای تاریخی در این رابطه فراوانند که نشان میدهند ایرانیها میوه هر فرهنگی را گرفته و عصاره آن را چشیده و تفالههای آن را بیرون ریختهاند. نمونه آن پذیرش دین اسلام توسط ایرانیها پس از حمله اعراب و برچیدن پادشاهی ساسانیان است. ایرانیها با حفظ زبان و سنتهای باستانی خود توانستهاند، هم در ساختار دستور زبانی عربی بهتر از خود عربها قاعده وضع کنند و هم با بهرهگیری از تجربیات زمامداری چندین قرنی خود، در دستگاه خلافت عربی نقش بالای مدیریتی ایفا کنند، هم در غنای فرهنگ اسلامی بزرگترین سهم را داشته باشند. تنوع غذایی و پوششی ایرانیها و انطباق خود با تمدن مدرن از دیگر بارزههای فرنگی ماست. به همین دلیل وقتی عدهای که از این سنت دیرین ما بیاطلاعند، گاهی سخنانی را ادا میکنند که وهن ایرانیت است، حتی خارجیهای ایرانشناس هم به ما میگویند «این اظهار نظرها از قد و اندازه فرهنگ ایرانی بسیار کوتاهتر است.»
در همین رابطه دوستی میگفت: این روزها در میدان تجریش، عدهای در امامزاده صالح عزاداری میکنند، عدهای برای میوههای شب چله تبلیغ میکنند و شماری از فروشگاهها با وسایل جشن کریسمس ویترینهای خود را میآرایند. در این شرایط آدم از خودش میپرسد کدام اینها ایرانیت ما را بیان میکند؟ پاسخ چنین پرسش بجایی این است که مجموعه همه اینها ایرانیت ما را تشکیل میدهد. گواه صادق این است که همین فروشگاههایی که به ظاهر دارند کریسمس را تبلیغ میکنند که جنس خود را بیشتر بفروشند در ماه محرم هم کتیبه میزنند و عزاداری میکنند. زمامداران ما نباید به گونهای جامعه را مدیریت کنند که کشور دچار عدم تعادل شود. ما نه میتوانیم لباس فرهنگی چند هزار ساله خود را از تن ایران بیرون افکنیم و نه مجازیم رخت سراپا فرنگی به تن کنیم. وزیران ما، نمایندگان مجلس ما و مدیران میانی ما باید به این مهم عنایت داشته باشند که هرگاه در کشور عدهای خواستهاند شاهین ترازوی فرهنگی ما را به صورت افراطی و اجباری به یکی از کفههای ایرانیت یا اسلامیت متمایل کنند، خود مردم عکسالعمل نشان داده و تعادل نامرئی را ایجاد کرده و زمامداران را در مقابل عمل انجام شده قرار دادهاند.
در دنیای امروز که با بهرهمندی از امکانات مادی، هر روز خلاقیت تازهای را بروز میدهد، ما ایرانیها علیرغم محرومیتهای تحریم، نه از غافله علم عقب ماندهایم و نه از مصاف در عرصه هنری. امروز در اقصی نقاط عالم، فارغالتحصیلانی که در سالهای بعد از پیروزی انقلاب در ایران آموزش دیدهاند در مراکز بزرگ علمی کار میکنند. تابلوهای نقاشی ایرانیها در گالریهای خارج از ایران به فروش میرسند. فیلمهای ساخت ایران، جشنوارههای جهانی را فتح کردهاند و اگر توانسته بودیم شعرهای شاعران بعد از انقلاب خود را به زبانهای بیگانه ترجمه کنیم، شعر امروز ما همانند موسیقیمان جهانی شده بود. ما وارث همان فرهنگ خلاقی هستیم که در عصر طلایی تمدن اسلامی درخشیده است. ما وارث همان سعه صدری هستیم که که وقتی مسیحیان نسطوری در قرن پنجم میلادی در مصر و دیگر نقاط مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند، برای امنیت در عرضه و حفظ دین خود به دربار شاپور ساسانی آمدند و شاه ایران برای آنان دانشگاه جندی شاپور را ساخت. به یاد دارم که یک بار مرحوم امام خمینی (ره)در نوفل لوشاتو در پاسخ خبرنگاری که پرسید شما اگر به قدرت برسید با کمونیستها چه خواهید کرد گفتند اسلام از کمونیزم واهمه ندارد و اگر آنها ستون پنجم دشمن نباشند، شهروند ایرانیاند و در امنیت خواهند بود.
اخیرا از قائم مقام جدید صدا و سیما مصاحبهای پخش شده است که برای رفع این اتهام که صدا و سیما فقط به فکر ده درصد آدمهای جامعه است و نود درصد بقیه را فراموش کرده، گفتهاست «شما از اول انقلاب ۲۰۰ سریال ساختهاید.آیا ده درصد این سریالها بازتاب خواست همین ده درصد جامعه بوده است؟» و در ادامه به شدت به بعضی از نیروهای هنری که این سریالها را ساختهاند حمله کردهاست. باید به این مدیری که خوشبختانه سابقه کار در سازمان را دارد گفت: در صدا و سیمایی که به تعبیر مرحوم امام (ره) قرار است دانشگاه باشد با چنین برخوردی نمیتوان به تحقق این دانشگاه توفیق حاصل کرد. همچنین باید یادآوری کرد که به کمک همین هنرمندان، کشور توانسته است علاوه بر تبلیغ سنتها و آداب و رسوم گذشته برای نسل جوان، سازمان صدا و سیما را از خرید فیلم و سریالهای خارجی بینیاز کند. البته نمیتوان از بعضی کجسلیقگیها در این این رابطه انتقاد نکرد؛ اما قائم مقام محترم اگر بهجای خطکشی در جامعه، زمینه ساخت سریال برای همه سلیقهها را فراهم کند، هم به فراگیری برنامه ای سازمان و هم به همافزایی سلیقهها کمک میکند. وقتی نیرو و توان تولید در کشور وجود دارد و بودجه صدا و سیما هم افزایش مییابد، باید مدیریت جدید در جذب بیشتر مخاطبان تلاش کند تا مردم از اقبال به سریالهای بیگانه به دیدن تولیدات داخلی روی آورند. به کمک همین برنامههای تلویزیونی است که میتوان غرور ملی را تقویت کرد و خودباوری ملی را افزایش داد و همبستگی ملی را نیز منسجمتر نمود.
به قول حافظ شیراز:
چو پردهدار به شمشیرمیزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
🔻روزنامه اعتماد
📍 وعدهای ارزشمند و قابل سنجش
✍️عباس عبدی
برخی از وعدهها و شعارهای نامزدهای انتخابات را نباید جدی گرفت، چون برای کسب رای است، مثل آنان که گفتند مشکل بورس را در چند روز حل میکنند، یا نمیدانستند مشکل چیست؟ یا نمیدانستند حل چیست؟ یا نمیدانستند چند روز چه مدتی است؟ یا هر سه را نمیدانستند. یا آن دیگری که وعده ایجاد سالانه چند میلیون شغل داده بود! بگذریم. ولی اظهارات پس از انتخابات از این نوع نیست، زیرا رایآوری مطرح نیست، به علاوه فرض است که حتما کارشناسی شده و با استناد به گزارشها و برنامههای وزارتخانههای زیرنظر اظهار میشود، از این رو باید آنها را جدی گرفت. از جمله آقای رییسی در سفر خود به یزد وعده مهمی را داد و گفت: «برنامه دولت این است در کوتاهترین زمان ممکن فقر مطلق را از بین ببرد. اساس کار ما توانمندسازی است وگرنه پرداخت مبلغی آنهم به میزان ناکافی در سر ماه که مساله مهمی نیست.» این وعده بسیار مهم و روشن است. منظور از کوتاهمدت در برنامههای اجتماعی و اقتصادی، یک یا حداکثر دو سال است. بنابراین تا پایان سال ۱۴۰۱ یا حداکثر تا نیمه سال ۱۴۰۲ باید این وعده محقق شود. «فقر مطلق» نیز کمابیش تعریف مورد توافقی دارد و آن مقدار درآمدی است که با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی برای تامین حداقل نیازهای افراد (غذا، پوشاک، مسکن و...) لازم است. این خط فقر حدودا سه برابر مبلغی است که برای تامین حداقل غذا یا ۲۰۸۰ کیلو کالری روزانه نیازمند است. محاسبات نشان میدهد که این رقم برای یک خانواده ۴ نفری در سال ۱۳۹۸، حدود ۳/۲ میلیون تومان است که اگر تورم سال ۱۳۹۹ و امسال را نیز به آن اضافه کنیم، حدود ۵/۴ میلیون تومان در ماه خواهد شد. برای خانواده ۳ نفره حدود ۴ میلیون خواهد شد.
بنابراین ابعاد ماجرا دقیق و روشن است. اگر مطابق معیارهای جهانی نیز سنجیده شود، حداقل مبلغ ۲/۳ دلار برای هر فرد (قدرت خرید دلار) خط فقر مطلق است که روزانه بیش از سی هزار تومان و ماهی یک میلیون تومان میشود که حدودا همان رقم پیشین برای یک خانوار ۴ نفری است. جمعیت زیر خط فقر مطلق چندان روشن نیست، زیرا طی چند سال اخیر بهشدت افزایش یافته است، زیرا در ۴ سال اخیر تورن از شاخص ۱۰۰ در سال ۱۳۹۶ در پایان امسال (۱۴۰۰) احتمالا به حدود ۳۷۰ خواهد رسید که به منزله افزایش۷/۳ برابری قیمتها فقط طی چهار سال است، در حالی که مطلقا چنین افزایشی در درآمدهای مردم رخ نداده است، ضمن اینکه بسیاری از مردم اصولا درآمد چندانی ندارند. نکته بعدی وعده آقای رییسی در توانمندسازی و طبعا ایجاد شغل به جای پرداخت کمک نقدی است. این ایده درستی است، ولی مستلزم سرمایهگذاری نیز هست. بدون پول نمیتوان شغل ایجاد کرد، بنابراین امیدواریم که دولت محترم در اولین فرصت چند موضوع را به روشنی توضیح دهد.
ـ منظور از کوتاهمدت چه زمانی است؟
ـ از فقر مطلق چه تعریفی دارد؟
ـ تعداد شهروندانی که مشمول این ویژگی هستند، چقدر است؟
ـ منظور از توانمندسازی آنان چیست؟ آیا گمان میکنند که به دلیل ناتوانی فاقد درآمد هستند که باید توانمندسازی شوند؟ البته حتما بخشی از آنان چنین هستند؟
ـ و بالاخره جزییات برنامه برای تحقق این هدف توضیح داده شود.
این اقدامی مفید و قابل دفاع است و اگر در کوتاهمدت به ثمر برسد، امتیاز مثبت بالایی برای دولت محسوب خواهد شد. البته نحوه ارزیابی و سنجش عملکرد این وعده باید مستقل از دولت باشد، والا مثل سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ خواهد شد که مدعی بودند سالانه ۶/۱ میلیون شغل ایجاد کردهاند، در حالی که آمار واقعی حدود صفر بود!
همچنین باید توضیح داد که اگر موفق به انجام این وعده نشوند، چگونه مسوولیت آن را پذیرا خواهند شد؟
🔻روزنامه شرق
📍 شروع خوب، بهتر از پایان بد
✍️ جاوید قرباناوغلی
۱- رافائل گروسی در اوایل ماه جاری و قبل از نشست شورای حکام به تهران سفر کرد. او پس از خروج از تهران با رد گفته رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان در مصاحبهای اعلام کرد سفرش هیچ نتیجهای دربر نداشت و نمیتواند از اطمینان درباره فعالیتهای ایران سخن بگوید. در آن زمان اختلاف اصلی درباره دوربینهای مستقر در سایت تسای کرج بود. ایران با این استدلال که فعالیت این سایت در قالب پادمان و ساخت سانتریفیوژ است، اطلاعات درزشده و متعاقب آن خرابکاری در آن را از دلایل عدم اجازه برای «جایگزینی دوربینها» که خواست اصلی آژانس بود، مربوط دانست. گفته میشود اسلامی خواستار محکومیت این خرابکاری که ایران آن را به اسرائیل منتسب میکرد، شده بود. گروسی با این استدلال که کار آژانس فنی است و در امور سیاسی مداخله نمیکند، با این درخواست مخالفت کرده بود. درباره تحولات متعاقب این سفر به دلیل فقدان اطلاعات کافی نمیتوان گمانهزنی کرد. آنچه مشخص است، آمریکا تهدید کرده بود در صورت عدم توافق آژانس و ایران و همچنین عدم پیشرفت در مذاکرات وین، نشست اضطراری شورای حکام را درخواست خواهد کرد.
۲- اواخر هفته گذشته امیرعبداللهیان اعلام کرد: «به توافق خوبی با آژانس دست یافتیم». متعاقب این خبر آژانس از موافقت ایران با نصب دوربینهای جایگزین قبلی خبر داد. توافق ایران و آژانس به لحاظ اطمینان جامعه بینالملل در عزم ایران برای رفع موانع موجود در مسیر مذاکرات وین، مثبت بود. اما سؤال ظاهرا بیپاسخ علت تأخیر ایران در این توافق بود. علیالخصوص اینکه اسلامی چند روز قبل از علنیشدن توافق با آژانس مجددا مواضع قبلی را تکرار کرد و گفت فعالیت سایت کرج بر اساس پادمان بوده و نظارت آژانس بر آن توجیهی بر اساس مقررات پادمانی ندارد. باوجود رضایت نسبی آژانس از تغییر موضع ایران و موافقت با نصب دوربینهای جایگزین، ظاهرا هنوز اختلاف درباره حافظه یکی از این دوربینها ادامه دارد و باید منتظر بود تا سرانجام این اختلاف جدید به کجا خواهد انجامید.
۳- روایتها درباره مذاکرات وین نیز به منوال موضوع قبل متفاوت است. انگار به مصداق «هرکسی از ظن خود شد یار من» قرار است هرکس کار خودش را کرده و تفسیر خود از مذاکرات را بیان کند. پس از آخرین جلسه مذاکرات و پیش از اعلام تعویق چندروزه برای مشورت با مرکز، انریکه مورا، هماهنگکننده مذاکرات در جمع خبرنگاران گفت: «پیشنویس، نظرات و پیشنهادهای مختلف گروه ۱+۴ و ایران درباره رفع تحریمها، مسائل هستهای و ترتیبات اجرائی را شامل میشود. البته این امر به معنای دستیابی به توافق نیست ولی مبنای ادامه گفتوگوها خواهد بود». موضعی نسبتا مثبت و تقریبا همسو با اظهارات باقریکنی. سه کشور اروپایی اما در بیانیهای گفتند: «بهسرعت به انتهای جاده این مذاکرات نزدیک میشویم. برنامه هستهای ایران از همیشه پیشرفتهتر است. حیاتی است که ایران از اتخاذ اقدامات تنشآمیز بیشتر جلوگیری کند» و مهمتر از این دو، سولیوان مشاور امنیت ملی آمریکا در مصاحبهای اعلام کرد: «هنوز هیچ راه مشخصی برای بازگشت به توافق برجام پیدا نشده و این یعنی مذاکرات وین خوب پیش نمیرود». او در ادامه افزود: «آنچه خوب پیش میرود» اتحاد مواضع دولت ما با متحدان اروپایی و همراهی و همسویی بیشتر ما و روسیه و چین است که بهمعنای نزدیکشدن مواضع دو متحد ایران به چهار کشور دیگر در مذاکرات جاری در وین است.
میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه نیز در ادامه توییتپراکنیهای خود نوشت: «بهعنوان رئیس هیئت روسیه در مذاکرات وین که از نزدیک با هیئت ایران ارتباط داشتهام، تردیدی ندارم که تهران درباره دستیابی به توافق احیای برجام و برداشتن تحریمها در مدتزمانی کوتاه، بسیار جدی است».
۴- رصد روند مذاکرات حکایت از آن دارد که ایران تحت فشار غربیها و توصیههای ظاهرا مشفقانه دو متحد خود بیسروصدا از دو سند ارائهشده در آخرین روز مذاکرات صرف نظر کرده است. پولیتیکو در مقالهای نوشته که ایران با اندک تغییرات (slight amendments) در توافقات شش دور مذاکره قبل موافقت کرده است. این تغییرات اندک احتمالا گنجاندن بخشی از پیشنهادهای ارائهشده در دو سند مورداشاره از سوی باقریکنی به توافقات قبلی است. غرض از این سخن نهتنها نکوهش تیم مذاکرهکننده نیست بلکه باید در صورت درستبودن ادعای پولیتیکو واقعگرایی تیم ایران را تحسین کرد و به آنان تبریک گفت. ولی مانند قضیه دوربینهای سایت کرج، تأخیر غیرموجه و زیانبار در انجام عملی است که لاجرم باید به آن تن در داد. اصرار بر موضعی که پذیرفتهنشدن آن از طرف مقابل کاملا مشخص بود و علامت سؤال گذاشتن در توافقات ناتمامی که عراقچی به نمایندگی از نظام سیاسی کشور و نه دولت مستقر انجام داد و نهایتا بازگشت به نقطه اول، تفسیری جز عقبنشینی در شرایط اضطرار ندارد، بهخصوص اینکه دولت سیزدهم بهدرستی هدف اصلی از بازگشت به میز مذاکره را «لغو تحریمها» اعلام کرده است و طبق اطلاعات منتشرشده در شش دور مذاکره در دولت روحانی، آمریکا با لغو بیش از ۹۴ درصد تحریمها موافقت کرده بود. در این صورت آیا بهتر آن نبود که از همان اولین روز آغاز مذاکرات در دولت جدید با پذیرش توافقات قبلی هم در زمان صرفهجویی و هم از تأثیرات مخرب فرازونشیب مذاکرات بر جو داخل کشور جلوگیری میشد. مواضع حداکثری در مذاکرات زمانی پذیرفته است که از دستیابی به آن با درصد قابلاعتنایی اطمینان داشته باشیم یا اینکه از آن بهعنوان ابزار چانهزنی برای گرفتن امتیاز و وادارکردن طرف مقابل به عقبنشینی از مواضع خود استفاده کنیم. اتخاذ این تاکتیک نیازمند محاسباتی دقیق از برگهای طرف مقابل، مدیریت هوشمند و اطمینان از مواضع قابلاتکای متحدان است. در غیر این صورت حاصلی ندارد جز اتلاف وقت، هزینهتراشی، عقبنشینی از مواضع غیرحرفهای و نهایتا جریکردن طرف مقابل به ایستادگی در مقابل مواضع سیاسی و دادن امتیازهایی که میتوان از آن پرهیز کرد.
۵- سولیوان در مصاحبه فوقالذکر ادعا کرده که دولت متبوعش مستقیم به ایران درباره عواقب پیگیری فعالیتهای هستهای پیام داده است. او گفته: «ما هم از طریق متحدان اروپایی و هم مستقیما با ایران نگاه و نگرانیمان را درباره ادامه فعالیتهای تهران در پیشبرد برنامه هستهای این کشور مطرح کردهایم. من در اینجا بیشتر از این نمیخواهم علنا عیان کنم که این پیامها دقیقا چه بوده و معتقدم که ایران متوجه این موضوع هست». اظهارات علنی مشاور امنیت ملی آمریکا را از دو منظر میتوان تحلیل کرد؛ اول لحن تهدیدآمیز و دیگر ردوبدلکردن پیام بهصورت مستقیم و بدون واسطه با ایران. در مورد ادعای سولیوان در تبادل پیام با ایران، دو گمانه را میتوان مطرح کرد، اول انتقال پیام از طریق سوئیس که حافظ منافع آمریکا در ایران است و دیگر تکرار سناریوی مذاکره «سعید جلیلی و ویلیام برنر» در مذاکرات دوره احمدینژاد که حاشیههای متعددی داشت و نهایتا از زبان یکی از مقامات تأیید شد. از تاریخ ارسال این پیام و چگونگی آن اطلاعی در دست نیست ولی ارتباط احتمالی آن در تغییر مواضع ایران در دو موضوع پیشگفته، مطالبات دولت جدید در مذاکرات وین را با چالشهای جدی مواجه خواهد کرد. از نظر دیپلماسی حرفهای و هوشمندانه، اتخاذ مواضع تند اعلامی و فاصله معنادار آن با مواضع مذاکراتی تاکتیکی غیرحرفهای است که به صلاح کشور و روند مذاکرات نیست و به یقین شروع خوب هر مذاکره بر اساس دادههای واقعی و شناخت لازم از توازن قدرت بهتر از پایان بد آن است.
۶- نکته آخر اینکه، فارغ از چگونگی انتقال پیام، ارتباط مستقیم ایران و آمریکا از هر منظری که نگریسته شود، این سؤال مطرح میشود که چه عاملی مانع نشستن رودرروی ایران و آمریکا در میز مذاکره است؟ خبرگزاری رسمی دولت به نقل از سالیوان نوشته است که آمریکا در حال پرداخت خسارتهای ترامپ از برجام است. قبلا نیز برخی از مقامات آمریکا تصمیم ترامپ را احمقانه توصیف کرده بودند. این اعتراف را با اندکی تسامح که لازمه دیپلماسی هوشمندانه است، میتوان «اظهار ندامت آمریکا» از تصمیم غلط ترامپ و بازگشت از آن تلقی کرد. بهویژه اینکه مشی و روش بایدن در نحوه تعامل با ایران و توافق هستهای متفاوت از سلف خود است. در اینصورت چه منطقی توجیهگر نفی مذاکره بیواسطه و اصرار به انتقال پیام از طریق واسطههای نامطمئن به طرفی است که نهایتا باید با او توافق کنیم و تحریمها هم باید توسط آن کشور لغو شود؟
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 پسته دانهای چند!
✍️محمد بلوری
یکی از طلا و جواهرفروشان پایتخت از سر طنز و مزاح که لبخندی بر لب رهگذران بنشاند یک دانه پسته را در قاب مخملی زیبای مخصوص جواهرات گذاشته و پشت ویترین میان طلا و جواهرات به نمایش عمومی گذاشته بود تا گرانبها بودن پسته و آجیل مخصوص شبچله را نشان دهد.با گرانی بیسابقه آجیل و تنقلات از جمله میوه در آستانه برگزاری آیین زیبای ایرانی شبچله، امسال با خلوت بودن بازار آجیل و میوه روشن است خانوادههای گرفتار در چنبره مشکلات اقتصادی نتوانند چون روال این مراسم سنتی زیبای ایرانی، سفرههای رنگینی برای شبچله پهن کنند و وقتی هم درباره برگزاری این مراسم از مردم کوچه و بازار میپرسی، برخی جوابهای معنیداری میدهند که به گفته سهراب سپهری یعنی: «دل خوش سیری چند؟» اما تودهی مردم که وفادار به رعایت برگزاری این سنت خوشایند ایرانی هستند، معتقدند در هر زمان و موقعیتی نباید از سنتهایمان غافل شویم و سفره هفتسینمان را همراه با قرآن مجید حتی با یکی،دو دانه میوه و آجیل و تکهای نان به امید آیندهای روشن برکت بخشیم و به فرزندانمان بیاموزیم سنتهایمان را از یاد نبرند.گشتی در بازار تنقلات نشان میدهد قیمت آجیل و تنقلات به طور بیسابقهای افزایش یافته؛ از جمله قیمت پسته به کیلویی ۵۰۰ هزار تومان رسیده است. آجیلفروشها میگویند با توجه به خشکسالیهای سالهای اخیر محصول آجیل هم کاهش یافته که به گرانتر شدن خشکبار منجر شده است.پیرمردی که در یک آجیلفروشی سرگرم خرید اندکی تنقلات بود، وقتی از او درباره مراسم شبچله پرسیدیم، این بیت از غزل معروف عماد خراسانی را خواند:
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ایجان نرسیدیم به فردای دیگر
پیرمرد تاکید میکرد: حتی در این دوره تنگدستیها، آیینهای زیبایمان را باید برگزار کنیم تا در دل و جان فرزندان و نوههایمان شوق پایداری به چنین سنتهایی را ماندگار کنیم.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 سنگ بنای اصلاحات اقتصادی
✍️ علیرضا توکلیکاشی
قیمت یک نوشابه در عربستان سعودی برای بیش از ۵۰ سال، یک ریال سعودی بوده است! قیمت آخرین مدل خودروی تویوتا برای بیش از ۱۰ سال طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، کمتر از ۱۰درصد نوسان داشته است. البته در همین حال قیمت گوشت مرغ در اروپا ظرف یکسال اخیر (۲۰۲۱) در حدود ۳۲درصد و قیمت بنزین نیز ظرف همین مدت در حدود ۱۵۰درصد نوسان داشتهاند!
همانطور که میبینیم تقریبا قیمت هیچ کالایی ثابت نیست (بهجز قیمت نوشابه در عربستان!) و البته همانطور که قابل مشاهده است، نوسان قیمت کالاها و خدمات مختلف، با هم متفاوت است. هر چه عوامل تاثیرگذار در قیمت تمامشده کالا یا خدمتی، نوسان بیشتری داشته باشد، طبیعتا قیمت محصول نهایی نیز دچار نوسان بیشتری خواهد شد. و هرچقدر نرخ اقلام قیمت تمامشده نوسان کمتری داشته باشد، قیمت محصول نهایی نیز با ثباتتر خواهد بود. در مثال قبلی، از آنجا که در عربستان سعودی نرخ تبدیل دلار به ریال سعودی برای مدت طولانی ثابت بوده و از طرفی، نوشابه یک کالای وارداتی از ایالات متحده به عربستان سعودی بوده که اتفاقا قیمت جهانی آن هم ثابت بوده، طبیعتا قیمت یک نوشابه برای بیش از ۵۰ سال در عربستان، ثابت مانده است.
قیمت هر کالا، نقطه پایان یک فرآیند بسیار طولانی و پیچیده از نخستین حلقه زنجیره هر یک از اقلام قیمت تمامشده آن کالاست که نهایتا در قالب برچسب قیمت مصرفکننده روی بدنه آن کالا متبلور میشود. رمز ثابت ماندن نسبی قیمتها یا به بیان بهتر، نوسان اندک قیمتها در همه دنیا، وجود بازارهای بزرگ و رقابتی، تولیدکنندههای متعدد با تولید انبوه، تیراژ بالا و با صرفه اقتصادی، وجود انبارها و مکانیزمهای ذخیرهسازی پیشرفته برای خنثی کردن اثرات فصلی در زنجیره تولید یک کالا و از همه مهمتر ثبات اقتصادی و سیاسی کشور است.
در صورت وجود رقابت کافی در تمام بخشهای زنجیره تولید یک کالا یا خدمت، بازارها بهطور طبیعی و بهصورت خودکار به سمتی حرکت میکنند که قیمت انتهایی که به دست مصرفکننده میرسد نه تنها پایینترین قیمت ممکن، بلکه کمنوسانترین حلقه زنجیر باشد.
اما چرا قیمت برخی از این کالاها یا خدمات یا اوراق بهادار در بسیاری از کشورها ثابت است یا حداقل ثابت به نظر میرسد؟ زیرا خانوارها و مشتریان در هیچ جای دنیا دوست ندارند قیمت کالاها و خدمات مصرفیشان دائما تغییر کند. و علت این موضوع هم ثابت بودن نسبی دستمزدها در طول حداقل یکسال است. خانوارها دوست دارند بر اساس درآمد خود، سبد مصرفی و حتی پس انداز خود را در طول سال تنظیم کنند. هرگونه نوسان قیمت محصول نهایی، بهویژه اگر فزاینده باشد باعث خواهد شد تا خانوارها میزان مصرف آن کالایا خدمات را کاهش دهند و همین مساله سبب کاهش رضایت ایشان خواهد شد. البته مصرفکنندگان راههای دیگری نیز برای جبران این موضوع دارند، تغییر ترکیب مصرف و استفاده از کالاها یا خدمات جایگزین، تا حدی پاسخ منطقی مصرفکنندگان به نوسان فزاینده قیمتهاست.
با وجود این در تمام دنیا، بازارها تلاش میکنند برای ایجاد رضایت بیشتر در مشتری، قیمت نهایی کالاها و خدمات را تا حد امکان با ثبات نگه دارند. در بسیاری از بازارها مشاهده میشود که تولیدکنندگان در هر مرحله زنجیره تولید و بهویژه در حلقههای انتهایی این زنجیره تلاش میکنند تا با جذب نوسانات قیمت تمامشده محصول و قبول نوسان در میزان سود و زیان که گاهی اوقات منجر به صفر شدن و حتی ایجاد زیان برای آنها میشود (البته برای مدت محدود)، کمترین نوسان قیمت را در محصول نهایی خود ایجاد کنند.
حال اگر یک نیروی خارجی بر هر یک از نقاط این زنجیره و بهویژه در نقطه انتهایی آن فشار وارد آورد و بهصورت دستوری آن قیمت را تثبیت کند یا در یک جهت دستوری تغییر دهد، تمام حلقههای زنجیر دچار مشکل میشوند.
از آنجا که این دخالتها عمدتا با هدف تثبیت یا کاهش قیمت نهایی انجام میشوند، برخی حلقههای زنجیر دچار زیان میشوند و پس از مدتی از گردونه تولید خارج میشوند. خارج شدن هر یک از تولیدکنندههای میانی سبب کاهش کارآیی نظام بازار در زنجیره تولید میشود و نهایتا سبب افزایش نسبی هزینه کل و متلاشی شدن کل زنجیره خواهند شد. در ایران و در سه سال اخیر، اثر قیمتگذاری دستوری دولت در تعیین قیمت گوشت قرمز، شیر و مرغ را مشاهده کردیم و نتیجه آن نیز طبیعتا خروج تولیدکنندگان از زنجیره تولید و کاهش شدید تولید و نهایتا تحمیل هزینه بیشتر به دولت در قالب واردات بیشتر شده است.
اما آیا همیشه میتوان نوسان قیمت را حذف و قیمتها را با ثبات کرد؟ متاسفانه پاسخ به این سوال منفی است؛ زیرا در برخی کالاها بهدلیل کوتاه بودن نسبی زنجیره تولید آنها و همچنین نوسان بسیار بالای قیمت اقلام قیمت تمام شدهشان و همچنین هزینهبر بودن استفاده از مکانیزمهای انبارش و ذخیرهسازی با هدف ایجاد ثبات در بازار مصرف، نمیتوان قیمت ثابتی برای آنها فراهم کرد. حاملهای انرژی به دلیل همین موارد ذکرشده نوسان قیمت زیادی دارند و همانگونه که در سایر کشورها مشاهده میشود، قیمت آنها بهصورت روزانه و حتی ساعتی تغییر میکند.
فایده نوسان قیمت چیست؟
دو فایده نوسان قیمت، حفظ سلامت و پایداری زنجیره تولید یک محصول و همچنین علامتدهی به سایر تولیدکنندگان و مصرفکنندگان و همچنین سرمایهگذاران است.
با ایجاد نوسان در قیمت یک کالا یا خدمت، توجه سایر تولیدکنندگان نیز جلب میشود و ایشان نیز تلاش میکنند تا خود را در زنجیره تولید همان کالا قرار دهند و به این وسیله بازار به سمت کارآیی بیشتر حرکت خواهد کرد.
مصرفکنندگان نیز با یکی از روشهای اصلاح الگوی مصرف، تلاش برای یافتن کالای جایگزین، انصراف از مصرف یا کاهش مصرف خود، سبب ایجاد تعادل در آن بازار خواهند شد.
پس از شیوع ویروس کرونا در اواخر سال ۱۳۹۸ و کمبود شدید ماسک بهدلیل افزایش شدید تقاضا که سبب افزایش شدید قیمت آن از محدوده هزار تومان به بالای پنج هزار تومان شد، دیدیم که به سرعت، تعداد زیادی کارگاههای خانگی و صنعتی فعال شدند و تیراژ تولید به قدری بالا رفت که قیمت هر عدد ماسک حتی به کمتر از هزار تومان نیز رسید. در این مثال خاص، بهدلیل ساده بودن تولید و عدم نیاز به فناوری بالا یا سرمایه خیلی زیاد، بازار توانست در مدتی کمتر از سه ماه خود را با نیاز مصرف تطبیق دهد. اما این موضوع درباره سایر کالاها و خدمات فناوریمحور یا سرمایهبر به سرعت رخ نمیدهد.
با توجه به پیچیدگیهای اقتصاد و وقوع حوادث مختلف طبیعی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، بسیاری از مولفههای اثرگذار بر اقتصاد دائما در حال تغییرند. بنابراین طبیعی است که انتظار داشته باشیم قیمت کالاها و خدمات نیز تغییر کند و شناور باشد. وظیفه مهم قیمتهای شناور، علامتدهی به بازار است و منظور از بازار، مجموعه تولیدکنندگان، مصرفکنندگان و سرمایهگذاران است.
نوسان نرخ حاملهای انرژی
از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۹۸، جمعا ۱۹بار قیمت انواع حاملهای انرژی و بهطور خاص بنزین تغییر کرده است. درحالیکه در بیشتر کشورهای دنیا، این اتفاق ظرف کمتر از یک ماه رخ میدهد! زیرا قیمت بنزین در سایر کشورها بهصورت روزانه تغییر میکند!
طی مدت یادشده، قیمت هر لیتر بنزین در ایران از ۵ ریال به ۳۰هزار ریال رسیده است؛ درحالیکه قیمت آن مثلا در ایالات متحده طی همین مدت از ۸ سنت به ۷۱ سنت رسیده بود. (حدود ۹ برابر) البته این روزها قیمت هر لیتر بنزین در ایالات متحده حدود ۸۷ سنت است.
با وجود رشد سرسامآور قیمت بنزین در ایران طی ۵۵ سال اخیر که به وضوح از رشد قیمت آن در ایالات متحده نیز بیشتر بوده است، اما در کمال تعجب میبینیم که عدهای، از قیمت پایین بنزین در ایران و تخصیص ۷۶ سنت یارانه به هر لیتر بنزین گلایه میکنند! زیرا دولت ایران در حال حاضر، به هر لیتر بنزین ۸۷درصد یارانه میدهد.
این در حالی است که میزان یارانه پرداختی دولت به مردم بابت مصرف بنزین ۵ ریالی در سال ۱۳۴۳، صرفا ۱۸درصد بود که البته با نخستین افزایش قیمت بنزین از ۵ ریال به ۶ ریال، این یارانه به درصد کاهش یافت.
علت این تفاوت قیمت البته واضح است؛ نرخ دلار! نرخ این ارز جهانروا که در سال ۱۳۴۳ در ایران در حدود ۷۶ ریال بود، امروز با رشد بیش از ۳۵۰۰ برابری، با قیمتهایی حدود ۲۷ هزار تومان در بازار معامله میشود و طبیعتا این نرخ بنیادی بر قیمت کلیه کالاها و خدمات از جمله بنزین و حتی داراییهای غیرمنقول همچون مسکن نیز تاثیرگذار است.
از طرف دیگر با توجه به اینکه قیمت بنزین بهشدت به قیمت نفتخام وابسته است، (حدود ۸۸درصد قیمت بنزین، تابع قیمت نفتخام است و حدود ۱۲درصد هم هزینه تصفیه، پالایش، حمل و توزیع آن است) طبیعی است که انتظار داشته باشیم قیمت نهایی آن نیز کاملا تابع قیمت و نوسانات قیمت نفتخام قرار بگیرد.
اما معما اینجاست. چرا مردم سایر کشورها در شرایطی که تورم بسیار پایینی در کشورشان دارند، در هنگام افزایش ۹ برابری قیمت بنزین، به خیابانها نریختند و پمپبنزینها را به آتش نکشیدند، اما در ایران حداقل سه مرتبه از جمع ۱۹بار افزایش قیمت بنزین، ما شاهد اعتراضات خیابانی بودیم؟
پاسخ این سوال بسیار ظریف است. مردم بعد از عادت طولانی به یک قیمت ثابت، بهصورت ناگهانی و غافلگیرانه با جهش قیمت بزرگی تا ۲۰۰درصد مواجه شدهاند! امری که در هیچ کشوری رخ نداده است. حتی همین امروز که قیمت بنزین در دنیا ظرف یکسال اخیر نوسان بیش از ۱۵۰درصد را شاهد بوده است، نوسان قیمت روزانه بنزین هیچگاه بیش از ۵درصد نبوده است.
پاسخ این معما، «شناورسازی» قیمت بنزین در همه کشورهای دنیاست! وقتی قیمت بنزین بهصورت روزانه و متناسب با مولفههای اقتصادی تغییر میکند، طبیعتا نوسان روزانه قیمت آن بسیار پایین است و حساسیتزا نخواهد بود. ضمن اینکه درصورت تداوم نوسانات یکسویه (صرفا افزایشی یا صرفا کاهشی) دولتها میتوانند با مکانیزمهای کنترلی همچون کاهش مالیات بر مصرف یا دادن یارانه قیمتی، آثار سوء نوسانات شدید را از بین ببرند. (قبلا هم به این موضوع اشاره شد که در سایر بازارها نیز کلیه حلقههای زنجیره تولید، تلاش میکنند تا حد امکان نوسان قیمت را در قالب نوسان سود و زیان به خود جذب کنند تا قیمت نهایی تا حد امکان با ثبات باشد و همانطور که بیان شد، طولانی بودن طول زنجیره و همچنین نوسان نسبتا اندک قیمت مواد اولیه به ایجاد این ثبات نسبی در قیمت نهایی محصول هر زنجیره کمک میکند. چیزی که درخصوص بنزین وجود ندارد.)
البته درصورت تداوم رشد قیمتها، چارهای نیست جز اصلاح الگوی مصرفی مصرفکنندگان یا قبول تحمیل هزینه به بودجه خانوارها یا اصلاح رفتار تولیدکنندگان. در دهه هفتاد میلادی، رشد سریع و سرسامآور قیمت نفتخام و به دنبال آن افزایش شدید قیمت بنزین، سبب شد تا تولیدکنندگان خودروی آمریکایی با تغییر سبک تولید خود، خودروهای کوچکتر و کممصرفتر تولید کنند و ذائقه مصرفکنندگان هم به تدریج، به سمت خودروهای کوچک و جمعوجورتر متمایل شد. البته طبیعتا بهدلیل زمانبر بودن تغییر خطوط تولیدی در کارخانههای خودروسازی آمریکایی، واردات خودروهای کوچک و کممصرف ژاپنی در آن مقطع زمانی در دستور کار قرار گرفت و نهایتا راه ورود خودروهای ژاپنی به بازار آمریکا باز شد که این موضوع تا امروز هم ادامه داشته است.
تاکسیهای اینترنتی
خوشبختانه این روزها در ایران شاهد گسترش روزافزون تاکسیهای اینترنتی هستیم. چند شرکت کوچک و بزرگ فناوریمحور در یک فضای بسیار بسیار رقابتی در حال تصاحب بخشهای مختلف بازار حملونقل مسافر، بار و کالا هستند.
مشاهده قیمتهای بهشدت رقابتی و نزدیک به هم این شرکتها (قیمتهای یکسان یا با فاصله کمتر از ۱۰درصد) و همچنین قیمتهای بسیار نوسانی در روزها، ساعتها و شرایط مختلف (روزهای بارانی، برفی یا ایام بازگشایی مدارس) که گاهی اوقات برای یک مسیر ثابت، حتی تا بیش از ۱۰۰درصد هم مشاهده شده است، فهم بازار رقابتی و لزوم نوسان قیمت بهعنوان عامل ثباتسازبازار تقاضای خدمات حملونقل را برای همگان بسیار سهل و در دسترس کرده است. مردم با مشاهده نوسان قیمتها و در پاسخ به آن، ساعت سفر خود را به نحوی جابهجا میکنند که کمترین هزینه را متحمل شوند.
نبود انحصار در سمت عرضه و سادگی جذب کلیه افراد در زمره رانندگان این شرکتها و حتی رقابت آنها برای تصاحب تعداد بیشتر خودرو و راننده، شائبه هر نوع انحصار را از بین برده و سبب شده است تا این بازار در مرز کارآیی قرار بگیرد و به زیبایی اثر آزادی قیمت، نوسان قیمت و فایده ایجاد رقابت و منع انحصار را به نمایش بگذارد.
نتیجهگیری
در این یادداشت تلاش شده تا به اهمیت شناورسازی قیمتها بهعنوان سنگ بنای اصلاح قیمتها اشاره شود و برای تبیین موضوع، از چند مثال از جمله قیمت یک کالای دردسترس یعنی بنزین و همچنین قیمت یک خدمت در دسترس یعنی حملونقل توسط تاکسیهای اینترنتی استفاده شد.
حقیقت این است که علاوه بر مثالهای درجشده در این یادداشت، نرخ دلار، نرخ بهره، قیمت سهام و دستمزد کارگران نیز همین وضعیت را دارند و قیمت آنها در همه دنیا شناور است؛ زیرا قیمتها با نوسان خود، دائما در حال علامتدهی به تولیدکنندگان، مصرفکنندگان و همچنین سرمایهگذاران هستند.
امیدواریم که نهادهای سیاستگذار اقتصادی به اهمیت و لزوم شناورسازی قیمتها پی برده و به جای تلاش برای تثبیت یا تعیین قیمتهای دستوری، انرژی و مساعی خود را بر گسترش بازارها، ترغیب رقابت، آزادسازی تجارت، حذف موانع اداری و مقرراتی و ایجاد مشوقهای مالیاتی قرار دهند و مطمئن باشند درصورت ایجاد مشوقهای مناسب و حذف موانع مختلف دولتی و مقرراتی با هدف گسترش رقابت که منجر به افزایش تعداد بازیگران در هر بازاری (از تولید شیرخام گرفته تا تولید خوراک دام و طیور، نرخ بهره در نظام بانکی، تولید خودرو و هزاران بازار دیگر) خواهد شد، قیمت کلیه کالاها و خدمات بهصورت طبیعی تا مرز سود اقتصادی صفر پایین خواهند آمد.
البته به این مساله هم اذعان داریم که پیشنهاد مطرحشده، کل مشکلات اقتصادی کشور را حل نخواهد کرد؛ اما فهم و تلاش برای عمل به آن، تا حد زیادی مشکلات اقتصادی کشور را تقلیل خواهد داد.
خوشبختانه درخصوص بنزین، با توجه به گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشور، امکان ایجاد یک بازار به هم پیوسته با قیمتهای شناور روزانه و حتی با قیمتهای متفاوت و البته نزدیک به هم در جایگاههای مختلف کشور وجود دارد. در این صورت، برنامههای کاربردی روی گوشی تلفنهای همراه، شما را به سوی نزدیکترین، ارزانترین و خلوتترین جایگاه سوخت هدایت خواهند کرد.
مطالب مرتبط