🔻روزنامه ایران
📍 تبیین تغییر مسیر بازار سرمایه
✍️ محمدآرام بنیار
در بررسی علل نوسان بازار سرمایه در چند ماه گذشته باید به موضوعی اشاره کرد که به طور قطع یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین موارد است و آن تعیین وضعیت مدیران عملیاتی مرتبط با بازار سرمایه است. هرچه زودتر مدیران عملیاتی در بازار سرمایه، مدیران و معاونان بانکها و شرکتهای تأمین سرمایه که احتمال تغییر آنها وجود دارد، مشخص شوند ابهام بزرگی از بازار سرمایه برطرف میشود. اما آنچه در قالب رشد بازار طی چند وقت اخیر مطرح شده نتیجه رشد قابل توجه بازار کامودیتیها هم در پتروشیمی و هم فلزات است. مثلاً قیمت اوره از ۳۰۰ دلار به ۸۰۰ دلار افزایش یافت. سایر موارد هم از ۳۰ درصد تا حدود ۲۰۰ درصد در بازارهای جهانی رشد کردند. افزایش قابل توجه قیمت ارز هم در کنار سایر موارد سبب شد میزان سودآوری شرکتهای بورسی افزایش یابد.
همچنین بسته سیاستی حمایتی ۱۰ بندی که وزیر امور اقتصادی و دارایی طی روزهای اخیر اعلام کرد، میتواند در مجموع اثر مثبت داشته باشد. سایر نکات مطرح شده در لایحه بودجه همچون کاهش ۵ درصدی مالیات شرکتهای بورسی هم در نهایت به سودآوری شرکتهای بورسی منجر میشود.
البته همچنان که از سود شرکتهای بورسی سخن به میان میآید نباید از این نکته غافل شد که رشد درآمد شرکتهای بورسی افزایش نقدینگی و افزایش سود حاصل از سرمایهگذاری آنها را افزایش میدهد و منجر به ایجاد فصل درآمدی جدید خواهد شد.
به عنوان مثال یک شرکت فولادی و پالایشگاهی یک هلدینگ سرمایهگذاری هم محسوب میشود چرا که درآمد ناشی از سرمایهگذاری در زنجیره ارزش آنها در کل درآمد و سودآوری آن شرکتها را افزایش میدهد.
در واقع نگاه سرمایهگذاری به شرکتهای بورسی باید با دید بلند باشد که در اینصورت میتوان از بسیاری نوسانات قیمت سهام در کوتاهمدت چشمپوشی کرد. در نهایت هم پیشنهاد میشود که سازمان بورس و وزارت اقتصاد و دارایی بودجهای را برای آموزش، ارتقای سواد مالی و تحلیل تازهواردان بازار سرمایه اختصاص دهند. با این هدف که تصمیمات این گروهها در سرمایهگذاری کلان کشور به درستی تعریف و به سمت بازارهای تولید کالا و خدمات یعنی بازار سرمایه هدایت شود. چرا که بازار سرمایه با ابزارهای متنوعی که دارد بهترین فرصت برای رونق تولید و ایجاد اشتغال است و البته که لازمه تحقق این مهم بازگشت اعتماد به بازار و ایجاد اعتماد پایدار است که در اثر تصمیمات ثابت و درست سیاستگذاران ایجاد میشود. شفافسازی در این عرصه پیشبینی روند مثبت برای بازار را در پی خواهد داشت.
🔻روزنامه کیهان
📍 کاری که «ایرلو» کرد!
✍️ سعدالله زارعی
«درگذشت شهادتگونه» کلمه خاص پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی برای حاج حسن ایرلو بود. بدون شک سفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور یمن به واسطه ابتلا به کرونا به لقاءالله پیوسته و در عین حال تردیدی در این نیست که حضور ایرلو بهعنوان سفیر در کشور یمن، حضوری مجاهدتآمیز و به شوق شهادت انجام شده است.
حاج حسن ایرلو با هدفگذاری اجتماعی و سیاسی کمک به مردم مظلوم یمن و هدفگذاری شخصی مفتخر شدن به «شهادت» پا به میدان یمن گذاشت. یکی از دوستان چندین و چندساله او، در مراسم ختم این شهید برای صاحب این قلم نقل کرد که وقتی ایرلو عازم یمن شد، عکس روی پاسپورت خود را به من نشان داد و گفت این آخرین باری است که عکسی رسمی از من گرفته میشود و این آخرین سفری است که میروم و با شهادت باز میگردم. با این وصف هدفگذاری شخصی حاج حسن ایرلو و پیشبینی او شهادت در سرزمین یمن بوده است.
ایرلو برادر دو شهید بود و تأکید زیادی در خدمت به مادر تا زمان حیات آن مرحومه داشت. یکی از نزدیکان شهید میگوید این شهادت اثر دعای مادر است. مادرش از او شدیداً ابراز رضایت میکرده و حاج حسن میگوید اگر راضی هستی دعا کن شهید شوم و مادرش دعا میکند. این شهادت پس از فوت مادر، نشان از عنایت خاص خدای متعال به آن مادر و این فرزند دارد. در واقع ایرلو با شهادت به دیدار مادر رفته و اینک «مادر سه شهید» افتخار دارد که در میانسالی و کهنسالی شهیدپرور بوده است. دو شهید در دفاع مقدس و حالا یک «شهید غریب»!
شهید حاج حسن ایرلو، نقش بسیار برجستهای در کمک به مردم یمن داشت. این کمک ۱۰ـ ۱۲ سالی به درازا کشیده و دو سال آخر در سرزمین یمن در کسوت سفیر جمهوری اسلامی انجام شده است. برخلاف تبلیغات سعودیها، شهید حاج حسن ایرلو یکسره در کار افزایش توانمندی سیاسی و مدیریتی یمنیها با استفاده از مدل «سیاسی و مدیریتی دوران دفاع مقدس» بوده و از اینرو یک امتداد بین فعالیتهای او در کسوت مدیریت و در کسوت سفارت به چشم میخورد. یمنیها در بخش نظامی از توانمندی ویژهای برخوردار شدهاند و این برخورداری با اقدامات مستقیم خود یمنیها که - به تعبیر آیتالله سیدحسن نصرالله- انسانهای بسیار باهوشی هستند، حاصل شده است.
شکلگیری یک سازمان منسجم، معنوی و کارآمد کفایت میکند تا خود سلاح و به خصوص سلاحهای مؤثر را به دست آورد. بررسی وضع موشکها و پهپادهای یمنی و مقایسه آنها با موارد ایرانی هم بیانگر یمنی بودن سلاحهای ارتش و کمیتههای مردمی یمن است. یمنیها حدود سه سال پس از شروع جنگ، با طی ۱۳۰۰ کیلومتر دبی را مورد حمله پهپادی قرار دادند که فنآوری آن به طور کامل یمنی بود. پس از آن این پهپاد برد بیشتر پیدا کرد و تهاجمیتر شد و از نظر حجم هم بسیار گسترده شد بهگونهای که رزمندگان یمنی در همین یک ماه اخیر، در یک روز در استانهای جنوبی عربستان و استانهای جنوبی یمن ده نقطه اساسی متعلق به ائتلاف متجاوز را به وسیله موشکها و پهپادهای تهاجمی خود مورد حمله قرار دادند.
با توجه به محاصره شدید هوایی، زمینی و دریایی یمن و توانمندیهای الکترونیکی و فنی آمریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها که کاملاً بر دریای سرخ احاطه دارند، امکان انتقال تسلیحات فراهم نیست. در عین حال سعودیها و آمریکاییها برای سرپوش گذاشتن
بر شکست مفتضحانه از یک ملت در محاصره، گاه و بیگاه ادعا میکنند این تسلیحات، ایرانی هستند.
عزیمت حاج حسن ایرلو به یمن، عزیمت به کشوری در حال جنگ بود که به وسیله شورای امنیت سازمان ملل و در واقع به وسیله قدرتهای مطرح دنیا به محاصره مطلق درآمده بود و دولت مستقر در صنعا از سوی آنان غیرقانونی تلقی میشد. کشور عربی و اسلامی مظلومی که از سوی هیچ کشور عرب یا مسلمان مورد حمایت نبود و حتی به رسمیت هم شناخته نمیشد و سفارتخانهها و نمایندگیهای سیاسی آن در خارج از یمن در اختیار مخالفان دولت صنعا بود.
ایرلو در چنین فضایی، «برونرفت یمن» از حصار و حدودهای غیرقانونی و ظالمانه و بعضاً با پوشش قانونی - مصوبه شورای امنیت-
را وظیفه اصلی سفیر جمهوری اسلامی در یمن میدانست و این در کشوری با مختصات یمن که سفیر نمیتوانست یک تیم ایرانی را بهکار بگیرد و دستش هم در رفت و آمد و ملاقات با هیئتها و حتی با کشوری که از آن اعزام گردیده، قطع بود، بسیار دشوار و در مرز «ناشدنی» قرار داشت. طبعاً در محاسبات عقلانی، فرد هر چقدر در امور سیاسی و دیپلماتیک، مجرب هم باشد، چنین مأموریتی را قطعاً شکستخورده دانسته و از پذیرفتن آن امتناع میکند. اما حاج حسن ایرلو این مأموریت را عاشقانه و با اطمینان از موفقیت قبول کرد!
ایرلو کاملاً مطمئن بود که در هدفگذاری بهظاهر «ناممکن»، به موفقیت میرسد. او در همان حال به سختی و صعوبت این کار هم توجه داشت چرا که هم آدم باتجربهای بود و دستکم چهل سال با اینگونه مأموریتها آشنایی داشت و هم یمن و اوضاع آن و هم جبهه
سعودی- آمریکایی و برنامههای آن را به خوبی میشناخت. او ده - دوازده
سال با جزئیات یمن درگیر بود. از اینرو در مناجات خویش، پاداش این صبوری و مجاهدت را فقط «شهادت» میدانست و به این هم اطمینان داشت.
چرا ایرلو مطمئن بود که این مأموریت سخت را با موفقیت به سرانجام میرساند؟ برای این موضوع سه دلیل عمده وجود دارد؛
یکی اعتقاد عمیق به وعدههای الهی که در کتب آسمانی و به ویژه در قرآن مجید درخصوص نصرت مؤمنین و پیروزی جریان حق در معرکههای دشوار به دفعات آمده است. شهید از یکسو معتقد بود سفر به یمن مورد رضایت خداوند است و از سوی دیگر اعتقاد داشت مردم یمن به طور قطع طرف مظلوم این جنگ تحمیلی و بیرحمانهاند و از نظر شهید ایرلو در چنین معادلهای «جای خدا» معلوم است. خداوند سمت مظلوم و در مقابل ظالم - أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ(حج/۳۹)- قرار دارد.
دوم شناخت عمیق ایشان از روند تحولات منطقه و صحنه بینالملل بود. شهید ایرلو تحلیل دقیقی از صحنه منطقه و بهخصوص مسایل یمن و جبهه متجاوز آمریکایی- سعودی داشت. وی با اشاره به سرعت رشد عِده و عُده انصارالله که از ۱۰۰ نفر عضو محافل قرآنی شروع کردند و امروزه به چند صدهزار نیروی رزمنده و چندین میلیون «هوادار پایکار» رسیدهاند، معتقد بود این ملت به پیروزی میرسد و بر جبهه کفر با همه امکانات و هزینههای هنگفت آن غلبه میکند.
سوم تأثیر سردار شهید سلیمانی بر شهید ایرلو بود. ایرلو تحت تربیت سردار سلیمانی قرار داشت. در مکتب شهید سلیمانی پیروزی و مجاهدت و وظیفه و نتیجه و اجر و سرانجام معانی رفیعی داشتند؛ پیروزی در مکتب سلیمانی به حرکت لحظه به لحظه بر مدار توحید و معنویت بود؛ مجاهدت در گمنامی معنا و مفهوم پیدا میکرد؛ وظیفه در بهکارگیری همه ظرفیت؛ نتیجه در غلبه بر جبهه کفر و استکبار و شرک و نفاق معنا مییافت؛ اجر مجاهدت شبانهروزی، شهادت در راه خدا در نظر گرفته میشد نه جلوههای مادی و سرانجام کار، اعتلای دین خدا بود. یعنی از توحید شروع میشد و به توحید ختم میگردید. حاج حسن ایرلو
در این فرهنگ و در این فضا پرورش پیدا کرده و خود بخشی از مدیریت چنین فضایی را برعهده داشت.
حضور شهید حاج حسن ایرلو در یمن که برای آنان نامی نامأنوس نبود، یک علامت اساسی برای مردم مظلوم آن سامان به حساب میآمد؛ علامت این بود که ایران با اعزام سفیر به پایتختی که هیچ کشوری آن را به رسمیت نمیشناخت و هیچ سازمان بینالمللی آن را به درون خود راه نمیداد، اقدامی ویژه و مسئولیتپذیرانه انجام داده و در واقع در مقابل دنیایی زورگو و پرنیرنگ قرار گرفته است. در واقع ایران با اعزام سفیر به صنعا به مردم یمن اطمینان داد که تنها نیستند و این برای مظلومان قوت قلب مهمی به حساب میآمد. شهید ایرلو در این فضا، فقط یک حضور نمادین در صنعا نداشت بلکه شب و روز خود را برای برقراری اتصالات منطقهای و بینالمللی یمن در مقابل متجاوزین بهکار گرفت و در واقع برای خارج کردن این ملت از حصار، دست به کار شد و به مرور توانست این حصار را بشکند. هماینک دولت صنعا با بعضی دولتهای عربی رابطه سیاسی دارد؛ با نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور یمن و فرستادگان ویژه سران کشورها مراوده سیاسی دارد؛ با کشورهایی مثل روسیه و چین به عنوان دو عضو شورای امنیت سازمان ملل مراوده سیاسی برقرار کرده و در حال گفتوگو با کشورهایی در اروپا هم هست. این همه در حالی است که ذرهای از تهدیدات انصارالله نسبت به رژیم صهیونیستی، نیروهای نظامی آمریکا و عوامل منطقهای آنها کاسته نشده است.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 جهش تولید مسکن به چه قیمت؟
✍️ کامران نرجه
امروزهیجده سال از وقوع زلزله ۶ر۶ ریشتری شهرستان بم می گذرد، در حالی که هنوز فرهنگ ساختمان سازی کشورمان از پیامدهای این زمین لرزه مرگبارعبرت نگرفته و همچنان صنعت ساختمان ایران به دنبال تولید مسکن غیر ایمن است.
زلزله پنجم دی ۱۳۸۲ با ۳۲ هزار کشته در شهرهای بم و بروات نشان داد که صنعت ساختمان سازی ایران نیازمند یک تحول بنیادین و حرکت در مسیر ایمن سازی است.
از آن زمان به بعد تغییرات زیادی در مقررات ملی ساخت و ساز مسکن ایجاد شده ولی متأسفانه ضعف نظارت بر ساخت و سازها(به ویژه در حوزه فعالیت سازمان های نظام مهندسی و شهرداری ها) به همراه گرانی شدید قیمت مصالح ساختمانی موجب شده است تا شاخص ایمنی ساختمان های جدید تفاوت چندانی با گذشته نداشته باشد.
در سالهای اخیر، آمار ویرانی واحدهای مسکونی در ۹ زلزله بزرگ رخ داده پس از زمین لرزه شهرستان بم نشان داد حتی در پروژه های انبوه سازی (نظیر طرح مسکن مهرکه قاعدتاً باید مورد توجه بیشتر مراجع نظارتی باشند) مقررات ملی ساخت و ساز مسکن و استانداردهای اجباری تولید مصالح ساختمانی رعایت نشده است.
به اذعان انجمن های مردم نهاد، هنوز هم عمده کارگران فعال در حوزه ساخت و ساز مسکن اعم از بنا، جوشکار، سیم کش، بتن ساز، قالب بند، لوله کش و … فاقد مهارت های علمی شاخه صنعتی خود هستند و هیچ آگاهی از روش های اجرایی استاندارد ندارند.
بی توجهی به مقوله استانداردسازی را حتی می توان در واحدهای بزرگ صنعتی نظیر کارخانجات سیم و کابل، فولاد و بتن آماده مشاهده کرد که نتیجه استفاده از محصولات تولیدی آنها موجب افزایش تلفات انسانی در سوانح طبیعی است.
اما ناگوارتر از این موارد، غفلت برنامه های بالادستی توسعه ساخت مسکن از مقوله ایمن سازی است.
دولت سیزدهم در ۴ ماهه گذشته با هدف پاسخگویی به تقاضای عمومی تاکید زیادی بر توسعه ساخت مسکن داشته و در ادامه برنامه جهش مسکن در دولت قبلی، ساخت ۴ میلیون واحد مسکونی ظرف ۴ سال آینده را با عنوان «مسکن ملی» هدفگذاری کرده است.
در این میان وزارت راه وشهرسازی هم به عنوان سیاست گذار و مسئول پیگیری این برنامه بلند پروازانه در ۴ ماه گذشته عمده توجه خود را معطوف به تأمین زمین و اجبارسیستم بانکی به تخصیص اعتبارات لازم برای ساخت این تعداد واحد مسکونی کرده و از مقوله «ایمنی و استانداردسازی» غافل مانده است.
در این میان مخالفت گروهی از انبوه سازان مسکن با پیشنهاد ورود فناوری های نوین خارجی برای تولید واحدهای جدید باعث شده تا وزارت راه و شهرسازی از پیگیری این پیشنهاد در برنامه مسکن ملی صرفه نظر کرده و به همان سازندگان سنتی و مصالح نامرغوب برای تولید ۴ میلیون واحد مسکونی جدید بسنده کند.
این نکته ثابت می کند که زلزله ویرانگر شهرستان بم و زمین لرزه های بعدی هنوز عبرت لازم در سیاست های توسعه مسکن را ایجاد نکرده و همچنان «انبوه سازی» بر «ایمن سازی» ارجحیت دارد.
وزارت راه وشهرسازی اکنون در یکی از مهمترین برهه های تاریخ مدیریتی خود قرار گرفته و ایستادگی در برابر چنین مخالفت هایی ثابت می کند در اجرای این هدف بزرگ برخلاف برداشت های نگارنده به دنبال ساخت مسکن پایدار و صیانت از سرمایه ملی است.
🔻روزنامه اعتماد
📍 ابعاد یک حضور و رد صلاحیت- ۲
✍️عباس عبدی
پس چرا لاریجانی نامزد شد؟ به نظر بنده پاسخ به این پرسش نشان میدهد که چرا او تا این حد پیگیر علل رد صلاحیت خود بود و حتی استعفای صادق لاریجانی نیز در این چارچوب قابل فهم خواهد شد. بهطور کلی آخرین شانس لاریجانی برای حضور در عرصه سیاسی ایران، حضور در این انتخابات بود تا با اعلام صلاحیت او برای حضور در انتخابات، نه فقط او، بلکه جناح اصولگرای سنتی بتواند خود را نشان دهد، زیرا نداشتن نامزد انتخاباتی برجسته از سوی این جناح به منزله پایان حضور آنان بود. همانگونه که آقای حجاریان هم درباره شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» میگوید، این شعار برای اولینبار از سوی جناح انقلابی! حکومت پیگیری شد. و در آخرین مرحله با حذف هر دو جناح از عرصه انتخابات گام پایانی را برای اجرایی شدن این شعار برداشتند. این طرح در انتخابات ۱۴۰۰ علیه اصلاحطلبان موفقیت کامل نداشت. زیرا بخش اصلی آنان کلیت انتخابات را به چالش کشیده و از شرکت در آن کنار کشیدند. البته این نیز روغن ریخته نذر امامزاده بود، چون اغلب مردم مستقل از اصلاحطلبان نیز چنین میکردند.
ولی اصولگرایان سنتی قادر به اجرای این سیاست نبودند، یا حداقل هنوز به این مرحله نرسیدهاند. پس اگر در انتخابات نامزد نمیداشتند و از سوی دیگر با حداکثر توان مردم را به حضور انتخاباتی تشویق نمیکردند، با دستان خود گور سیاسی خود را میکندند. پس چارهای نداشتند که برای این امر نامزدی را معرفی کنند و هیچکس بهتر از لاریجانی نبود. او نیز انگیزه داشت که با این حضور بتواند همزمان احیاگری سیاسی خود و جناح اصولگرای سنتی را آغاز کند و خودش نیز در راس این جریان قرار گیرد.
ولی جناح رادیکال متوجه این حرکت شد، در نتیجه بدل زد و او را رد صلاحیت کردند. هر رد صلاحیتی یک معنای خاص دارد. مثلا رد صلاحیت سال ۱۳۹۲ آقای هاشمی هیچ معنای بدی برای او نداشت، لذا در ظاهر خیلی راحت آن را پذیرفت و حتی دنبال انتشار رسمی علل آن نیز نرفت، چون علتی را که مردم و جامعه پذیرفتند، بهترین حالت برای او بود، یعنی ترس از رایآوری او علت ردصلاحیت تلقی شد. پس چه دلیلی دارد که علتیابی شود؟ چه علتی بهتر از این؟ ولی این مساله برای لاریجانی مطرح نبود، چون کسی شانسی برای انتخاب شدن او قایل نبود که بخواهند او را به این دلیل رد صلاحیت کنند. به علاوه رد صلاحیت او تقریبا غیرمحتمل تصور میشد، زیرا با سابقه مدیریتی او و مجموع مسائلی که مطرح بود، احتمال اندکی هم داده نمیشد که او رد شود. او وزیر، دو دوره رییس صداوسیما، سه دوره رییس مجلس و همزمان عضو سران قوا، همهکاره شورای عالی امنیت ملی و در بیشتر شوراهای اصلی کشور و مجمع تشخیص عضو بوده، منصوب و مشاور رهبری است!! چگونه میتوان او را رد کرد، هنگامی که هیچ شانسی هم ندارد؟ از همه مهمتر برادرش عضو شورای نگهبان است و از همه جزییات پرونده او مطلع خواهد بود، چگونه میتوان پنهانکاری کرد؟ به نظرم برای انقلابیون رد صلاحیت او ارزش آن را داشت، حتی اگر در بالاترین سطوح هم اظهار تعجب و مخالفت میشد. تنها یک نکته پیشبینی نشده بود و اینکه مجبور شوند علل رد صلاحیت او را بگویند. هنگامی هم که مجبور به این کار شدند، با محرمانه کردن غیرمنطقی نامه، او را از انتشارش منع کردند، و این عجیبترین رفتاری است که از نهادی سر میزند! تا حالا همواره مدعی بودند که برای حفظ آبروی اشخاص علت رد صلاحیت را نمیگوییم، حالا که گفتهاند، مدعی شدند که محرمانه است، حق انتشار نداری!!
خیلی روشن است که شورای نگهبان نمیتواند از انتشار این نامه شکایت کند، چون باید بگوید چرا آن را محرمانه کرده و انتشار آن چه زیانی به این نهاد وارد کرده است؟ اگر این تصمیم مطابق ادعای سخنگوی شورای نگهبان کارشناسی و بدون سوگیری سیاسی است چرا باید از انتشار آن ناراحت بود؟ این نحوه رفتار اوج پنهانکاری و فقدان اعتماد به نفس یک نهاد حقوقی را آشکار میکند، نهادی که همه کارهایش باید شفاف باشد. ولی در هر حال آقای لاریجانی توانست این موج را به شورای نگهبان و انگیزهای که در پس ردصلاحیتش بود، برگرداند. چگونه؟ برای این باید جزییات این نامه را مرور کرد که به برخی از آنها اشاره میشود. (ادامه دارد)
🔻روزنامه شرق
📍 سیاست فرهنگی
✍️احمد غلامی
اینکه ما چه تحلیلی از انسان داریم، مبنایی برای سیاستهای فرهنگی-اجتماعی ماست. تحلیل رفتار انسان و شناخت ماهیت همکاریهای جمعی به اندازهای مهم است که شماری از دانشمندان که به آن پرداختهاند، جایزه نوبل کسب کردهاند. اگر تحلیلی منفی از انسان داشته باشیم، سیاستهای ما همراه با حداکثر مداخله دولتی و با حداکثر بدبینی نسبت به فریبکاری و ظرفیت فسادپذیری انسان خواهد بود. به تدریج سیاستگذار پیله بدبینی خود را خواهد تنید و به فاصلهگیری او از مردم میانجامد. سیاستها متصلب، تمرکزگرا و کنترلی خواهد شد. روز به روز حلقه حکومتکنندگان تنگتر و سکتاریسم سیاسی و فرقهای رواج خواهد یافت. «خشونت تحلیلی» بر ادبیات حکومتی غالب شده، سخنوری تحکمآمیز ترویج مییابد و اندیشمندان کناره خواهند گرفت. همه اینها از نحوه اندیشیدن ما به انسان سرچشمه میگیرد. البته سیاستهای مداخلهگرانه و کنترلی، تنها به دلیل بدبینی نیست؛ تنظیمگری و کنترل میتواند برای نظم و انتظام امور باشد. منتها تنظیمگری خوشبینانه که اعتماد را در جامعه ترویج میکند، با مداخله بدبینانه متفاوت است. انسانها در پی لذت و منفعت خویشاند و این میتواند کاملا مشروع باشد. نفعطلبی یا لذتطلبی ضرورتا سبب نمیشود که ما نگرش بدبینانهای به افراد داشته باشیم. اینکه بهگونهای نظامات سیاستگذاری را طراحی کنیم که دستیابی انسانها به منافع و لذاتشان را بهگونهای اخلاقی امکانپذیر کند، راه درستی است. منفینگری بعد دیگری هم دارد و آن اینکه ممکن است انسان در جستوجوی حقیقت به خطا و اشتباه افتد. آیا این دلیل میشود که به انسان بدبین باشیم؟ خیر. تجربه تاریخی بشر نشان میدهد انسان در مسیر اعوجاج و انحراف از فطرت خویش نیست. ارزشهای بشری نمرده و انسان در تکاپویی دائمی از رشد و تحول بوده است. اینکه نتیجه زندگی بشری به اعلامیه حقوق بشر منتهی شده است و انسان علیرغم همه افت و خیزها دست از دین و مذهب نشُسته و در مسیر باور به خدا حرکت کرده و در پی صلح است و نظامات ملی و بینالمللی را حداقل در اسناد و مکتوبات، در جهت حفظ حقوق انسان و کرامت او طراحی کرده است، همگی نشان از گرایش عمومی بشر به خیر و نیکی دارد و نه حرکت به سوی شر، پستی و رذالت. اینکه سلسله پیامبری خاتمه یافته است، نشان از بلوغ نوع بشر دارد. همه اینها نشان میدهد که اعتماد به نوع بشر میتواند مبنایی برای طراحی سیاستها و معماری نظامات اجتماعی باشد. سیاست فرهنگی اساسیترین سیاستهاست و موضوع اساسی آن خوشبینی و بدبینی به انسان است. اگر سیاست فرهنگی مبتنی بر بدبینی باشد، یعنی اعتماد از او سلب شده است و این مغایر با انتظار خوشبینانه و فطری از اوست و به همین دلیل است که واکنش نشان میدهد؛ یعنی سیاست فرهنگی بدبینانه، سیاستی ضدبشری است. این واکنش میتواند اشکال گوناگونی داشته باشد که دامنهای از سکوت و عدم مشارکت فرهنگی تا اعتراضات و شورشها را دربر میگیرد. هرچند ممکن است با محتوای سیاست موافق باشد، اما با اساسیترین حق او، یعنی «حق بر اعتماد»، در تضاد است. سیاست فرهنگی اساسا سیاست اعتماد و آزادی است؛ اعتماد به اینکه انسان خود میتواند زندگی خویشتن را رقم زند و آزادی نسبت به اینکه میتواند راه خویش در پیش گیرد.
بدینسان سیاست فرهنگی مستلزم آزادی، اختیار و مهمتر از همه مسئولیت تکتک آحاد بشر است و نه ضرورتا مداخله حداکثری دولت و حکومت؛ چون ذات انسان نیک است. به همین دلیل است که سیاستهای فرهنگی و گزارشهای بینالمللی از سیاست فرهنگی در خدمات و محصولات فرهنگی محصور شده است. نه اینکه سیاست فرهنگی محتوا ندارد، بلکه محتوا بیش از هر چیز به اراده و مسئولیت بشری واگذار شده است. اگر قرار بر مداخله بود که خداوند متعال «مداخلههای مستقیم» را در دستور کار هستی میگذاشت. «مداخلههای خداوند» از جنس مسئولیت و اختیار است. انسان غیرفرهنگی باید مسئولیت اعمال خویش را بپذیرد. سیاست فرهنگی اساسا سیاست آزادی است. سیاست آزادی یعنی نوع مواجهه ما با آزادی، معماری نظامات اجتماعی برای مسئولیتپذیری انسان و حفاظت از آزادی او. میتوان در این سخنان، مناقشههای فراوان کرد؛ اینکه از آزادی سوءاستفاده میشود، اینکه غربیان و شرقیان سیاستهای فرهنگی تهاجمی دارند، اینکه ما درگیر تهاجم و بلکه شبیخون فرهنگی هستیم، اینکه توطئه فرهنگی وجود دارد و دهها مناقشه دیگر. در درستی این سخنان نیز نمیتوان تردید روا کرد. اینها واقعیاتی است که وجود دارد. اما سخن این است که همه اینها نباید ما را به تردید در ذات انسانهایی که موضوع سیاست فرهنگی هستند، رهنمون کند. مهمتر آنکه نباید مسئولیت مواجهه را از خودِ انسانها سلب کرد. نباید اختیار و آزادی او را سلب کرد. در مَثَل به این میماند که کشور شما مورد تهاجم نظامی دشمن قرار گرفته است، سیاست دفاعی شما نباید به این منجر شود که مسئولیت مردم را در مبارزه با تهاجم سلب کند، بلکه بیش و پیش از هر چیز این مسئولیت باید بر دوش خودِ مردم گذاشته شود. سیاست فرهنگی که تولّی انسان را از خویش سلب کند، اساسا ضد فرهنگی و نقض غرض است. یادآوری سخنان زیر از شهید بهشتی در این راستا بسیار مفید است: «به طلاب و فضلای حوزه هم به دنبال این بحث یک پیشنهاد دارم و آن پیشنهاد این است که به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را بر مردم ما تحمیل نکنید. آگاهی بدهید، زمینهسازی کنید برای رشد اسلام، ولی بر مردم هیچچیز را تحمیل نکنید. انسان بالفطره خواهان آزادی است، میخواهد خودسازی داشته باشد، خودش، خودش را بسازد، اما برخلاف دستور قرآن مبادا مسلمانبودن و مسلمانزیستن را بخواهید بر مردم تحمیل کنید که اگر تحمیل کردید، آنها علیه این تحمیلتان طغیان خواهند کرد. انسان عاشق آزادی است، میخواهد خودش به دست خود و با انتخاب خود، خود را بسازد، اما شاکرا و اما کفورا؛ آنقدر پیغمبر اصرار داشت، پافشاری میکرد، زحمت میکشید، خودش را به رنج و تعب میانداخت که مردم را به راه خدا بیاورد. افی انت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؛ ای پیغمبر تو میخواهی مردم را وادار کنی، مجبور کنی که آنها مؤمن باشند؟ اینکه راه پیغمبر نیست. توصیه من به طلاب عزیز و به فضلای ارجمند این است که منادی حق باشید، دعوتکننده به حق باشید، آمر به معروف و ناهی از منکر با رعایت تمام معیارهای اسلامیاش باشید، اما مجبورکننده مردم در راه اسلام نباشید؛ چون آن مسلمانی ارزش دارد که از درون انسانها و عشق انسانها بجوشد و بشکفد. ندیدید مردم ما در این دوران پرارزش انقلاب از خودشان چه خودجوشی و چه خودشکوفایی نشان دادند؟ بزرگترین اصل بعد از پیروزی یک انقلاب چیست؟ تداوم همان انقلاب است. همینطور که مردم ما با آزادی به راه اسلام آمدند و رهبری عالی اسلامی ما را آزادانه پذیرفتند، بگذارید در تداوم انقلاب هم مردم آزادانه راه خدا و راه اسلام، راه حق و راه خیر و صفا و راه صدق را انتخاب کنند و ادامه دهند» (روزنامه اطلاعات ۱۳۵۷.۱۲.۱۵، ش ۱۵۸۰۱).
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 سایه اهداف ایدئولوژیک بر سر منافع ملی در گرو توافق
✍️ حسن رسولی
مذاکرات برجامی گویا از دوشنبه این هفته ازسرگرفته میشود و برخی مخالفان برجام دوباره بر مواضع قبلی خود پافشاری کرده و حصول توافق را بیاهمیت جلوه میدهند. این درحالی است که به نظر من پرونده هستهای ایران یکی از مهمترین موضوعات حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی کشور طی سالهای پس از انقلاب اسلامی است. من حتی برای سرانجام این پرونده نسبت به قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ اهمیت بیشتری قائل هستم. دلیل این باور نیز آن است که معتقدم در شرایط فعلی در کنار سایر چالشهایی که نظام حکمرانی کشور با آنها روبهرو است موضوع تحریمهای غرب به خصوص آمریکا گستردهترین آثار مخرب را بر تمامی شئونات زندگی مردم ایران برجای گذاشته است؛ از بخش تجاری و بازرگانی گرفته تا سایر امور.آقای کریمی قدوسی سادهباورانه اعلام میکند در صورتی که مذاکره به نتیجه نرسد ما کار خود را خواهیم کرد. کاری که مد نظر ایشان است اما مثلا در حوزه تامین مایحتاج عمومی کشور به ویژه کالاهای اساسی و مواد غذایی این است که ما به جای استفاده از حق طبیعی خود یعنی اینکه مثل سایر کشورهای دنیا بتوانیم از ظرفیت مبادلات بانکی، حمل و نقلی و … استفاده کنیم، با توسل به روشهای خاص حداقل در هر مورد معامله بینالمللی بین ۳۰ تا ۳۵ درصد بهای کالاهای خریداری شده، هزینه مازاد متحمل شده و این مبلغ را به عوامل مافیایی ذیسهم در انجام معاملات غیررسمی بپردازیم. این ۳۰، ۳۵ درصد، رقم بسیار بزرگی است. یا در بحث فروش نفت که بخش قابل توجهی از اقتصاد ما متکی به فروش این محصول است، خریداران از ترس تحریم و جریمه نشدن آمادگی پرداخت بهای نفت و میعانات گازی فروش رفته ما را ندارند و بعضا مثلا سریلانکا به ما چای یا مثل پاکستان به ما انبه و موز و… میفروشند. این فقط آثار تداوم تحریم در حوزه بازرگانی است که من به یک مورد آن اشاره کردم.
در بحث توسعه اقتصادی و صنعتی نیز عدم تعیین تکلیف پرونده هستهای ایران و نرفتن به سوی تعامل عزتمندانه مبتنی بر راهبرد واقعبینانه برد- برد به جای تاکید و تکیه بر امیال صرفا ایدئولوژیک باعث شده که عملا فرآیند تشکیل سرمایه و سرمایهگذار در تمام بخشهای صنعتی، معدنی و تولیدی کشور متوقف شود. امروز نرخ پسانداز و تشکیل سرمایه یکی از شاخصهای مهم نشاندهنده وضعیت توسعهیافتگی کشورهاست. در سایر روابط خارجی ما حتی با آن ۱۵ کشوری که با آنها مرز مشترک داریم؛ یعنی کشورهایی که ظرفیت صادرات به آن را داشته و نیازهایی داریم که آنها توان تامین آن را دارند، به خاطر نپیوستن به پیمان FATF و قفل بودن مبادلات بانکی امکان مبادله سودمندانه کالا و خدمات را از خود سلب کردهایم.
بنابراین اگر با یک نگاه واقعبینانه به مذاکرات و مساله هستهای نگاه کنیم به نظر من امروز اساس منافع ملی کشور توسعه کشور، رفع تنگناهای عمیق معیشتی از مردم، پایان دادن به یاس و ناامیدی جوانان جویای کار که فوج فوج آنان را به گریز از وطن و مهاجرت به سایر کشورها تشویق میکند، همچنین پیشبرد سایر اهدافی که در حوزه منافع ملی کشور قابل احصا هستند در سایه به نتیجه رساندن موضوع هستهای است. البته مثل گذشته این امکان همچنان وجود دارد که افرادی مثل آقای کریمی قدوسی با ورود شعارگونه و رویکرد سادهانگارانه این واقعیت را کتمان کنند.
این درحالی است که اساسا در دنیای امروز هیچ کشوری نمیتواند در دنیایی که تمام مناسبات جهانی شده است، با انزوای بینالمللی، اهداف و توسعه ملی خود را پیش ببرد.
همانطور که بارها گفتهام تحقق حاکمیت یکدست که از منظر سیاست داخلی فضای نامطلوبی را فرا روی توده مردم به ویژه فعالان سیاسی تحولخواه و اصلاحطلب قرار داده است اما در کنار همه آثار و تبعات منفی خود، یک نقطه قوت دارد و آن هم فراهم شدن امکان تصمیمگیریهای مهم در سایه این یکدستی است. لذا امیدوارم که متولیان اداره کشور از این موقعیت حسن استفاده را کرده و با باز کردن گره پرونده هستهای به رفع تحریمها و گشودن باب تعامل عزتمندانه با دنیا در عرصههای مختلف کمک کرده و به گونهای اقدام کنند که کشور پرظرفیت و پراستعداد ایران اینچنین در فضای یاس، دلمردگی، تورم و توسعه فقر و بیکاری قرار نداشته باشد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 همه سناریوهای هستهای
✍️دکتر ابراهیم متقی
کمیساریای سیاست خارجی اتحادیه اروپا، ۲۳دسامبر اعلام کرد که سومین دوره مذاکرات وین از ۲۷ دسامبر ۲۰۲۱ آغاز خواهد شد. بیان چنین رویکردی از سوی انریکه مورا، بیانگر این واقعیت است که روند جدیدی از دیپلماسی هستهای شکل گرفته و به گونه مرحلهای در حال تداوم است. هرگونه مذاکراتی در روزهای پایانی سال، کار دشواری به نظر میرسد، اما واقعیت این است که مجموعههای دیپلماتیک اروپایی، آمریکا، روسیه و چین، از انگیزه لازم برای تداوم دیپلماسی هستهای برخوردارند.
دولت رئیسی تلاش دارد، در دومین گام از سیاستهای عمومی و حکومتی خود، موضوع تحریمهای اقتصادی را به گونهای حل و فصل کند که از تداوم و اثربخشی بیشتری در آینده بر زندگی اقتصادی ایران برخوردار باشد. بر اساس چنین انگارهای است که این دولت تاکنون، از سازوکارهای همکاریجویانه با آژانس و مذاکرات وین حمایت کرده است. گروه مذاکرهکننده برای پایان دادن به تحریمها، از آزادی عمل برخوردارند؛ این امر، به مفهوم آن است که آینده دیپلماسی هستهای ایران در جهت کنترل تحریمها و پایان دادن به تحریمهای برجامی است.
۱) نتایج مذاکرات نوامبر و دسامبر ۲۰۲۱ ایران
دیپلماسی هستهای فرآیندی طولانی با فراز و نشیبهای خاص خود خواهد بود. تیم دیپلماسی هستهای ایران، در دوران ظریف و عراقچی، مذاکرات طولانی خود را در قالب «ماراتن دیپلماسی هستهای» در سال ۲۰۱۳ آغاز کرده و تا سال ۲۰۱۵ ادامه یافته است. بنابراین نمیتوان امید داشت که در کوتاهمدت، مذاکرات هستهای به نتایج موثری منجر شود یا با وقفه و بنبست روبهرو شود. شواهد نشان میدهد که هماکنون، ایران از اراده سیاسی لازم برخوردار است.
واقعیت مذاکرات نوامبر و دسامبر ۲۰۲۱ بیانگر آن است که ایران و تمامی طرفهای درگیر در مذاکرات ۱+۱+۴، از اراده سیاسی و اعتمادبه نفس لازم برای حل و فصل مشکلات بهجامانده از دوره ترامپ برخوردارند. تیم ظریف و روحانی تلاش زیادی کردند تا زمینه نیل به نتایج مطلوب را فراهم آورند و بر این اساس، ۶دوره مذاکره با نتایج نسبتا مشخص را در دوران جو بایدن در وین برگزار کردند. به طور کلی، باید به این موضوع اشاره کرد که هر دوره از مذاکره، زمینه لازم را برای ارتقای شرایط بهینه در آینده به وجود میآورد.
هرگونه مذاکرات دیپلماتیک، نیازمند اراده سیاسی و برنامه مشخص برای تامین و تحقق اهداف است. ایالاتمتحده، کشورهای اروپایی، روسیه و چین و همچنین اتحادیه اروپا به این موضوع واقفند که قابلیت، توانمندی و همچنین کنترل قدرت تکنیکی ایران در حوزه هستهای، صرفا در شرایطی حاصل میشود که زمینه برای پایاندادن به تحریمهای اقتصادی مربوط به برجام فراهم شود. به عبارت دیگر، مذاکرات وین ۲۷ دسامبر ۲۰۲۱ را باید ادامه دیپلماسی هستهای دولت روحانی و همچنین بخش مکمل برنامه جامع اقدام مشترک دانست.
سیاست اعلامشده از سوی اتحادیه اروپا با الگوهای رفتار برخی از کشورها مانند فرانسه هماهنگی ندارد. به همین دلیل است که مذاکرات ۲۷ دسامبر، مانند دو دوره قبلی مذاکرات هستهای ایران، مبهم و در مسیر برگشتپذیر قرار خواهد داشت؛ همانگونه که امکان اعاده و بهینهسازی آن در دوره آینده دیپلماسی هستهای وجود دارد. چنین رویکردی به این معنی است که ایران و همچنین بخش قابلتوجهی از کشورهایی که دیپلماسی هستهای را آغاز کردند، از آمادگی لازم برای انعطافپذیری دیپلماتیک در جهت رسیدن به اهداف موردنظر برخوردارند.
۲) جهتگیری ایران در دیپلماسی هستهای
تاکتیکهای دیپلماسی هستهای ایران را میتوان بر اساس جهتگیری کنش دیپلماتیک برای پایان دادن به تحریمها جستوجو کرد. هدف اصلی تیم دیپلماتیک ایران در مذاکرات ۲۷ دسامبر وین را میتوان تلاش همهجانبه در جهت اعاده حقوق هستهای ایران در قالب برجام دانست. واقعیت این است که ساختار سیاسی آمریکا به گونهای است که هرگونه توافق پایدار را با چالش روبهرو میکند. بنابراین ایران باید تلاش کند تا زمینه پایدار ماندن دیپلماسی هستهای در جهت پایان دادن به تحریمها را فراهم سازد.
هدف اصلی و اولیه ایران، این است که زمینه پایان دادن به تحریمها فراهم آید. ایران به این موضوع توجه دارد که مذاکرات هستهای را در چارچوب پایاندادن یا کاهش تحریمهای اقتصادی، پیگیری کند. انگاره ایران، معطوف به این نگرش است که نادیدهگرفتن تعهدات برجامی، واکنشی مشروع و اجتنابناپذیر در برابر خروج آمریکا از برجام و نادیدهگرفتن حقوق اقتصادی ایران بوده است. انجام چنین اقدامی، ضرورتی اجتنابناپذیر محسوب میشد.
در معادله سیاست بینالملل، اقدام متقابل و کنش بر اساس معادله تهدید در برابر تهدید، میتواند موازنه منطقهای و راهبردی مطلوب را فراهم آورد.
برخی از اعضای شرکتکننده در تیم جدید دیپلماسی هستهای، به این موضوع توجه و اشاره دارند که آنان درصدد بازنویسی مطالب تنظیمشده در ۶دوره قبلی دیپلماسی هستهای بودند، اما واقعیت این است که عمدتا مطالبی تنظیم شده که با رویکرد ایران در چارچوب برجام هماهنگی دارد. ایران تلاش دارد، سازوکارهایی را در دستور کار قرار دهد که امکان خروج از برجام در آینده را به حداقل برساند.
بنابراین در فضای موجود مذاکرات ایران و کشورهای اروپایی، چین، روسیه و نقشیابی رابرت مالی، به عنوان نماینده ویژه امور ایران در ۲۷ دسامبر ۲۰۲۱ از این جهت اهمیت دارد که تمامی این بازیگران از اراده لازم برای نیل به توافق برخوردارند. وقتی اراده دیپلماتیک وجود داشته باشد، اراده دیپلماتیک کشورهای غربی، بهویژه فرانسه برای تامین حقوق اقتصادی ایران در جهت پایان دادن به تحریمها بسیار کاهش یافته است. فرانسه به این نکته باید واقف باشد که سیاست ایالاتمتحده در مورد قرارداد تسلیحاتی آنان با استرالیا چه نتایجی میتوانست برای اقتصاد فرانسه به بار آورد. فرانسه از مازاد جانبی در جهت انعقاد قرارداد تسلیحاتی با کشورهای عرب حوزه خلیجفارس بهره گرفت و در این خصوص، فشارهای سیاسی بیشتری را بر ایران اعمال کرد. چنین رویکردی، طبعا نمیتواند زمینه ایجاد ثبات و امنیت منطقهای بیشتری را برای کشورهای منطقه به وجود آورد. بخش قابلتوجهی از بحران منطقهای، ناشی از سیاستهای میلیتاریستی و نظامیگری پایانناپذیر قدرتهای بزرگ بوده که زمینه ایجاد چالشهای امنیتی پایدارتری را به وجود آورده است.
۳) سناریوهای احتمالی مذاکرات هستهای
محور اصلی رفتار ایران بر مبنای همکاری سازنده است. بنابراین سناریوی اول مبتنی بر همکاری سازنده ایران با کشورهای طرف مذاکره در وین خواهد بود. ایران برای نشان دادن حسن نیت خود، از تمامی الگوهای کنش همکاریجویانه بهره گرفته، اما اجرا و تداوم هرگونه توافقی، نیازمند چانهزنی و پیگیری حداکثر مطلوبیتها در جهت تحقق اهداف بازیگران خواهد بود. دیپلماسی هستهای ایران، به گونهای اجتنابناپذیر، تحتتاثیر ضربالمثل ایرانی «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد» قرار خواهد داشت. چنین ادراکی، تاثیر خود را در مذاکرات هستهای و تداوم الگوی همکاریجویانه ایران در دیپلماسی ۲۷ دسامبر وین به جا خواهد گذاشت.
بخش قابلتوجهی از مشکلات سیاسی و امنیتی ایران، به همراه بسیاری دیگر از کشورهای منطقهای خلیجفارس، ناشی از الگوی کنش یکجانبه و بحرانساز دونالد ترامپ بوده است. اگر تروئیکای اروپایی با سیاستهای ترامپ مخالفت داشتهاند، در شرایط موجود، باید از سازوکارهای کنش همکاریجویانه در جهت پایان دادن به تحریمها، فعال شدن فضای سوئیفت مالی و بانکی و همچنین نقشیابی ایران در اقتصاد منطقهای انرژی حمایت به عمل آورند.
گزینه دوم، مربوط به توافق موقت است. جان کری، وزیر اسبق امور خارجه ایالاتمتحده، در روند مذاکرات هستهای خود با ایران به این موضوع اشاره داشت که «عدمتوافق، بهتر از توافق بد است»؛ در حالی که وزیر امور خارجه ایران به این موضوع اشاره داشت که «توافق بد، بهتر از عدمتوافق است.» واقعیتهای سیاست بینالملل نشان میدهد که ایران، به هیچ وجه درصدد توافق بد یا توافق موقت نخواهد بود.
ضرورتهای راهبردی ایجاب میکند که تمامی طرفین مربوط به دیپلماسی هستهای، از سازوکارهای مربوط به منافع بهینهشده و توافق بهینهشده استفاده کنند. طبعا ایران دغدغههای تاکتیکی و راهبردی جهان غرب را درک میکند؛ اما واقعیت این است که جهان غرب تمایلی به شناخت منافع، ضرورتهای راهبردی و اقتصادی ایران نشان نمیدهد. در چنین شرایطی، روند مذاکرات نسبتا طولانی خواهد بود؛ اما چنین روندی منجر به توافق موقت نخواهد شد.
نتیجه
ایران تلاش دارد، دیپلماسی هستهای خود را در دوران جدید، بر اساس بهینهسازی مطلوبیتهای ساختاری تمامی کشورهای درگیر مذاکرات قرار دهد. ایران منطق مصالحه و همکاری چندجانبه بر اساس توافق برجام را درک میکند. در چنین شرایطی، لازم است کشورهای اروپایی و ایالاتمتحده نیز درک بیشتری از سیاست اقتصادی ایران داشته باشند. سیاست اقتصادی و الگوی کنش راهبردی ایران، در فضای چندجانبهگرایی شکل میگیرد.
اگر چندجانبهگرایی کشورهای غربی در برابر ایران بر مبنای نشانههایی از تداوم فشار اقتصادی باشد، طبیعی است که در چنین شرایطی، هر کشوری تلاش میکند، امنیت و ضرورتهای اقتصادی خود را بر اساس الگوهای نامتقارن تامین کند. ایران تلاش دارد تا دیپلماسی هستهای خود را بر اساس مصالحه و منافع چندجانبه تعریف کند.
شواهد موجود بیانگر این واقعیت است که مذاکرات ۲۷دسامبر، نقطه عطف دیپلماسی هستهای ایران محسوب نمیشود، اما میتواند زمینه تداوم همکاریهای سازنده تمامی طرفین درگیر را فراهم کند. هرگونه مصالحه، به مفهوم بازی با اهداف مشترک و در جهت تامین منافع متقابل سازنده خواهد بود. منافع متقابل، ضرورت اجتنابناپذیر هر گونه کنش دیپلماتیک بر اساس رویکرد سازنده محسوب میشود. پایان دادن به تحریمها و اعاده حقوق اقتصادی ایران در زمینه برجام، صرفا در شرایطی امکانپذیر است که تعهدات ایالاتمتحده و آنچه در برنامه جامع اقدام مشترک مورد توجه قرار گرفته است، در روند دیپلماسی هستهای جدید حاصل شود.
مطالب مرتبط