🔻روزنامه ایران
📍 پیام «سیاست همسایگی» به منطقه رسید
✍️محسن رضایی
ایران کشور بزرگی است و جمهوری اسلامی ایران فقط نمیتواند با بخشی از جهان ارتباط داشته باشد؛ دلیلی ندارد که ما روابط خارجی خود را محدود به بخشی از جهان کنیم.
ما در موقعیتی قرار داریم که ۱۵ کشور همسایه داریم؛ از شمال روسیه، از شرق هند و چین و در غرب اروپا را داریم و باید بهدنبال استفاده از تمام ظرفیتهای بینالمللی و منطقهای باشیم.
دولت سیزدهم از ابتدا بر استفاده از تمامی ظرفیتهای دیپلماسی اقتصادی و بهرهگیری از ظرفیتهای مغفول مانده تأکید داشته است، ما هرگز نمیخواهیم خود را به غرب و توجه به چند کشور انگشت شمار محدود کنیم.
در سالهای اخیر کم توجهی بسیاری به دیپلماسی اقتصادی شد و متأسفانه نگاه ما محدود به ارتباط با چند کشور شده بود و از همین نگاه آسیبهایی متوجه ما شد. برای نمونه ما ۱۵ کشور همسایه داریم که ۱۲۰۰ میلیارد دلار حجم واردات دارند که متأسفانه سهم ایران از این بازار بزرگ ۲ درصد و حدود ۲۴ میلیارد دلار است، در حالی که ظرفیت صادرات ما چند برابر ظرفیت موجود است.
نگاه محدود به غرب مدتها حضور بینالمللی ما را در جهان محدود کرده بود، ولی امروز نیازی نداریم به اینکه خود را به یک بخش از جهان محدود کنیم بلکه به روابط با تمام دنیا و گسترش روابط بینالمللی توجه داریم.
یکی از اولویتهای دولت سیزدهم ارتباط با همسایگان و دیپلماسی فعال اقتصادی است و عضویت دائم ایران در سازمان شانگهای، سفر و دیدارهای دوجانبه رئیسجمهور ایران با رؤسای جمهور کشورهای همسایه در همین راستاست.
آنچه این روزها در تعاملات خود با کشورهای منطقه و همسایگان میبینیم درک و پذیرش این تغییر رویکرد و افزایش سطح تعاملات بینالمللی است؛ برای نمونه در دیداری که اخیراً با معاون نخستوزیر و وزیر تجارت جمهوری ازبکستان داشتیم، استقبال از پیشنهادات جمهوری اسلامی ایران و به طور متقابل طرح پیشنهادات سازنده برای توسعه همکاری در ابعاد مختلف بخصوص در عرصه تجاری، اقتصادی و بانکی، حکایت از موفقیت این رویکرد دارد و در این دیدار و دیدارهای مشابه کاملاً مشهود و قابل درک بود که آنها پیام «سیاست همسایگی» ما را دریافت کردهاند و این پیام به منطقه رسیده است.
بازخورد مثبت به این رویکرد ایران نشانه استقبال خوبی است که از سیاست همسایگی ایران شده است و با تداوم آن میتوان به افزایش حجم تجارت و تقویت مبادلات تجاری و اقتصادی با همسایگان و کشورهای همسایه امید داشت.
ما در روابط تجاری و اقتصادی با کشورهای منطقه بسیار جدی هستیم و در دیپلماسی اقتصادی راه تازهای را در پیش گرفتهایم و تقویت رایزنان اقتصادی، گسترش مبادلات تجاری در عرصههای مختلف صنعتی، فناوری، کشاورزی و حملونقل در این راستا تعبیر میشود.
🔻روزنامه کیهان
📍 چرا بانیان وضع موجود نباید باشند
✍️ کمال احمدی
نیروی انسانی با انگیزه و متناسب با وعدهها و شعارهای هر مسئول یا مجموعه جدیدی که بر سرکار میآید رکن اساسی فعالیت آن فرد یا مجموعه بوده و چینش صحیح این نیروها تأثیر بسزایی در میزان موفقیت آن شخص یا گروه دارد. دولت سیزدهم طی چهار ماهی که با شعار «ایران قوی و سربلند» سکان اجرایی کشور را در دست گرفته انتصاباتی درحوزههای مختلف داشته و در برخی پستها نیز هنوز تغییری صورت نداده است. نکته جالب در این میان اینکه بسیاری از مردم و نیروهای دلسوز و انقلابی در اقصی نقاط کشور پیگیر این تحولات بوده و بهطور جد از بودن افرادی با ویژگیهای دولت سابق نگرانند و حتی در برخی استانهای محروم از ادامه حضور مدیران دولت گذشته گلایه داشته و خواهان تغییر آنها هستند. این نگرانیها آنقدر جدی است که آقای رئیسی هم چندی قبل در جمع مردم لرستان تأکید کرد: «از بانیان وضع موجود نباید استفاده شود».
یکی از مهمترین رویکردهای دولت قبل که تا واپسین روزهای عمر آن بروز و ظهور داشت و منشا بسیاری از معضلات هم شد تکیه به بیگانگان برای حل مشکلات کشور بود. مسئولان دولت تدبیر از نخستین روزهای تصدی مسئولیت با این ادعا که باید با آمریکا بهعنوان کدخدای جهان مذاکره کنیم حیات و ممات تمامی مسائل کشور حتی آب خوردن مردم را هم به خارج از مرزها گره زدند. نتیجه طبیعی چنین سیاستی تحمیل رکود شدید به بخشهای مختلف داخلی از یکسو و بیتوجهی به توان نیروهای خلاق بومی از سوی دیگر بود؛ برهمین اساس بسیاری از بنگاههای تولیدی ظرفیت کارشان را به یکسوم حالت عادی تقلیل دادند و عذر هزاران کارگر را خواستند، کارخانههای مهم ایرانی همچون آزمایش، داروگر، ارج و... که سالها جزو برندهای مطرح غرب آسیا بودند به تعطیلی کشیده شدند و مشابه خارجی تولیداتشان بازار ایران را تصاحب کرد، جوانان مبدع و مبتکر ایرانی خصوصاً در شرکتهای دانشبنیان به حاشیه رفتند و انگیزه فعالیتشان به شدت کاهش یافت این وضعیت آنقدر بغرنج شد که حتی برخی همکاران شهید احمدی روشن که عملکرد درخشانی در صنعت هستهای داشتند در دولت روحانی سر از شرکتهای آب و فاضلاب درآوردند!
عجیب اینکه برخی مسببان فجایع فوق این روزها بدون اینکه اشارهای به نتایج مدیریتشان در این هشت سال داشته باشند مجدداً زبانشان باز شده و برای دولت جدید هم نسخهپیچی میکنند که «بالاخره ما باید تکلیفمان با دنیا- بخوانید آمریکا- را مشخص کنیم!» با این وصف معلوم نیست حضراتی که مدعی بودند «زبان دنیا را ما بلدیم» در این هشت سال چه میکردند؟!
ویژگی تکیه به خارج و ربط کل مسائل کشور به بیرون مرزها علاوه بر تحمیل رکود به اقتصاد موجب شد تا انفجار قیمتها نیز از یک مقطعی به بعد رخ دهد و تورم بیسابقه بالای ۴۰ درصد برای چند سال متوالی گریبان خانوادهها را بگیرد. سفرههای مردم به سرعت آب رفت و ارزش پول ملی به شدت کاهش یافت. قیمت مسکن ۷ برابر سال ۹۲ شد و نرخ اجارهبها افسارگسیخته بالا رفت. با این اوضاع مردم حق داشته و دارند که خواهان حذف عوامل چنین وضعیتی باشند چرا که میدیدند کسانی که روزگاری وعده داده بودند چنان رونقی ایجاد میکنیم که اصلا نیازی به یارانه ۴۵ هزار تومانی نداشته باشید حالا ارزش همین یارانه را هم آنقدر پایین آوردند که مردم محتاج یارانه دیگری شدند.
خصلت دیگر مدیران دولت گذشته اشرافیگری و نگاه از بالا به پایین به مردم بود. آقایانی که خودشان در ویلاهای هزارمتری لواسان و جردن زندگی آنچنانی داشتند با قوطی خواندن و مزخرف دانستن مسکن مهر افتخارشان این شد که در پایان وزارتشان در وزارت خانهسازی چشم در چشم مردم بگویند «افتخار میکنم حتی یک مسکن هم افتتاح نکردم!» همین رویکرد متکبرانه و از سرشکم سیری موجب کمبود حداقل ۶ میلیون مسکن در طول سالهای اخیر شد که نتیجه طبیعیاش همان انفجار نرخ مسکن بود. حالا دولت جدید عزم و برنامه جدی برای جبران این کمکاری دارد و خوشبختانه وزیر راه و شهرسازی نیز تمام همّ و غمّش اجرای طرح نهضت ملی مسکن برای ساخت چهارمیلیون مسکن طی چهار سال است. هرچند برخی رسانههای وابسته به همان جریان اشرافی مدام گزارش و مصاحبه منتشر میکنند که «هیچ مدل جدیدی در مسکن خلق نشده، هیچ طرح نویی داده نشده و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است». اگر واقعاً اتفاقی نیفتاده چرا جیغ بنفش شما بلند است و مدام پمپاژ ناامیدی میکنید؟
اتفاقا قاطبه مردم خصوصاً زوجهای جوان و خیل کثیر مستاجران کمدرآمد به این اقدام دولت آقای رئیسی امید دارند و از متصدیان میخواهند با جدیت مضاعف و بدون توجه به هیاهوی رسانههای زنجیرهای هرچه سریعتر عملیات اجرایی این طرح را توسعه دهند و امکان ثبتنام در تمام شهرهای کشور را برای این طرح فراهم کنند. البته برخی کارشناسان معتقدند هنوز افراد ضعیف دولت قبل با کارنامه مشخص بعضا در وزارت راه و شهرسازی بر سر کار هستند و چهبسا همین موضوع سبب کندی تحقق وعده ساخت چهار میلیون مسکن در چهار سال شود. مقداد همتی عضو سابق شورای عالی مسکن در بیان عملکرد ضعیف این افراد در دولت روحانی میگوید: «براساس آمار تنها کمتر از ۱۰ درصد از واحدهای طرح اقدام ملی که دولت روحانی وعده ساختش را داده بود در پایان دولت قبل پیریزی شده و هنوز تسهیلات این بخش تعیین تکلیف نشده است. این بلاتکلیفی میتواند فشاری را به سازوکار ساخت مسکن در دولت جدید واردکند.»
فساد اقتصادی یکی دیگر از خصائص برخی مسئولان دولت سابق بود. محکومیت قطعی برادر رئیسجمهور، برادر معاون اول، دختر وزیر، داماد وزیر و دستگیری چندین جاسوس در ارکان دستگاه اجرایی موجبات رویگردانی مردم از مدیران دولت روحانی و اقبال به آقای رئیسی که کارنامه درخشانی در مبارزه با فساد در قوه قضائیه داشت، کردند. خوشبختانه آقای رئیسی نیز این اقبال عمومی را تاکنون قدر دانسته و حتی چندی پیش خطاب به اعضای هیئت دولت تأکید کرد: «باید به شدت مراقبت و صیانت نمود تا در زیرمجموعه شما هیچ فسادی رخ ندهد.در جاهایی که فضاسازی نسبت به انتصابات رخ میدهد، اگر این فضاسازیها صحیح نیست، از عملکرد خودتان دفاع کنید، اما توجه داشته باشید که شایستهسالاری در دولت سیزدهم صرفاً یک شعار نیست، بلکه بستر و مبنای کار است و اگر انتقادات به یک عملکرد یا انتصاب شما صحیح است، باید سریعاً اصلاح کنید. اگر فسادی در مجموعه دولت محرز شد اول مسئولان با فرد خاطی برخورد کنند و سپس او را برای طی مراحل قانونی به مراجع قضایی معرفی نمایند، بنده هیچ خط قرمزی ندارم؛ نه دفترم، نه معاونینم و نه وزرا هیچکدام خط قرمزی برای بنده نیستند».
عدم گفتوگوی صادقانه و شفاف با مردم و اقناع افکار عمومی درباره اصلاحات مهم اقتصادی یکی دیگر از ویژگیهای دولت دوازدهم بود که آسیب جدی به اعتماد عمومی وارد کرد. ماجرای گرانی یک شبه بنزین در آبان ۹۸ که خسارات گستردهای به جامعه زد یکی از مصادیق بارز همین خصلت دولتمردان سابق بود. گرانی شوکآور قیمت سوخت در حالی رخ داد که تا پیش از انجامش بارها مسئولان دولت همچون سخنگوی دولت و وزیر نفت دولت تدبیر و امید! هرگونه افزایش قیمت بنزین را تکذیب کرده بودند. ماجرا وقتی تلختر شد که آقای حسن روحانی بهعنوان رئیسجمهور دو روز پس از این سوءرفتار در قاب تلویزیون ظاهر شد و با لبخند عجیبی به مردم گفت: «من هم مثل شما صبح جمعه فهمیدم قیمت بنزین گران شده!» نتیجه طبیعی این گفتار و آن رفتار سلب اعتماد عمومی به مسئولانی است که چنین عملکرد دوگانهای را داشتهاند آرای اندک همتی و مهرعلیزاده در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بهعنوان حامیان دولت روحانی و افول محبوبیت شخص وی در پایان ریاستش در تمام نظرسنجیها به عینه نشان داد مردم از دولتمردانشان بیش از هر چیزی صداقت و شفافیت را مطالبه میکنند. دولتی که قصد اصلاحات اقتصادی دارد باید مانند آقای رئیسی پیش از انجامش صادقانه با مردم گفتوگو کرده و اذهان عمومی را نسبت به چرایی این اصلاح قانع سازد قطعا این کار به صلاح ملک و ملت خواهد بود.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 ارز ترجیحی، راهحل یا مشکل؟
✍️فتحالله آملی
این روزها بحث حذف ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومانی حسابی داغ شده است و هر روز اظهارنظر جدیدی در این ارتباط مطرح میشود. همانطور که میدانید در طول سالهای گذشته تخصیص ارز به کالاهای اساسی ابعاد گستردهتری داشت و کالاهای بیشتری را شامل میشد. گوشت، مرغ، برنج، برخی مواد اولیه و قند و شکر از جمله کالاهایی بودند که از ارز ۴۲۰۰ استفاده میکردند. در حال حاضر هم روغن خام همچنان با این ارز وارد میشود. حذف ارز ترجیحی این کالاها برخلاف تصور اولیهای که وجود داشت تورم چند برابری به بار نیاورد و بخش اعظم افزایش قیمت این کالاها متأثر از تورم عمومی بود و چون رانت ارزی حذف شده بود خود بازار به تنظیم قیمت پرداخت. در حال حاضر هم مافیای واردات نهادههای دامی و خوراک دام جامعه را از قیمتهای چند برابری گوشت و مرغ و تخممرغ و حذف این کالاها از سبد خانوار میترساند تا همچنان سفره این رانت گسترده بماند. همچنان که مافیای واردات خودرو و جامعه دلالان این صنعت تلاش گستردهای کرده و میکنند تا همچنان سرکوب قیمت و قیمتهای دستوری و فاصله قیمتی کارخانه و بازار آزاد و سود سرشار رانتی برقرار باشد که نه چیزی عاید مصرفکننده شود و نه کارخانه و از تحریک دولت و مجلس و مردم هم برای برقراری این سود هزاران میلیاردی واسطهگری به اسم حمایت از مردم و مقابله با تورم دریغ ندارند و از برخی مشکلات ساختاری این صنعت نظیر نیروی انسانی مازاد سفارشی، کاهش بهرهوری و مدیریت ناکارآمد دولتی هم مثال و مصداق میآورند که نادرست هم نیست و اصلاح آن ضروری و لازم است اما نباید به بهانهای برای برقراری همان مناسبات رانتجویانه و سفتهبازانه با سرکوب قیمت و نابودی نیمهجان همین صنعت با رشد زیان انباشته و از بین رفتن صدها هزار اشتغال وابسته به آن بدل شود… بگذریم و به بحث اصلی بپردازیم. نکته اینجاست که وقتی همه پذیرفتهایم ارز چند نرخی فسادآور است و وقتی همه از لزوم جراحی اقتصادی و اصلاح ساختاری دم میزنیم چرا حاضر نیستیم آستین برایش بالا بزنیم؟ چرا حاضریم به همین مناسبات غلط و عدم تعادلهای آشکار ادامه دهیم و با تورّم ساختاری بسازیم و از آن طریق سفرههای مردم بیشتری را با افزایش شدید قیمتها و تورّم کوچکتر کنیم؟ چرا همچنان اجازه میدهیم ایران به بهشت دلالان و واسطهگران و رانتجویان بدل شود و هر روز فاصلههای طبقاتی بیشتری را شاهد باشد؟ و چرا دولت و مجلس باز هم به سنت دولتها و مجالس گذشته رفتار میکنند که دولت قبل فلان کرد و بهمان کرد و دست ما را برای هر کاری بسته است؟ چرا حال که قوای سه گانه کشور ترکیب یکدستی پیدا کردهاند از این فرصت برای انجام جراحیهای بزرگ اقتصادی که هم ریشه فساد و رانت را بخشکاند و هم امیدی برای آینده بیافریند و هم تورم ساختاری کشور را افسار بزند و هم کارها را به دست مردم بسپارد و راههای تنفس بازار و فضای کسب و کار را باز کند، بهره نمیبریم؟ قدر مسلم باید با گرانی مقابله کرد. اما ریشههای این تورم چیست؟ آیا حفظ ارز ترجیحی به هدف مقدس کاهش تورم کمک میکند وقتی عامل اصلی آن کسری بودجه، افزایش هزینههای جاری دولت، استمرار وضعیت تحریمی و عدم اصلاح وضعیت شرکتهای دولتی و کاهش شدید بهرهوری در دستگاه اجرایی و شرکتهای زیرمجموعه و عدم اصلاح نظام بانکی و سیستم عقبمانده مالیاتی و معطلماندن مالیات بر عایدی سرمایه و استمرار معافیتهای ظالمانه مالیاتی و مهمتر از همه یارانه وحشتناک انرژی است؟ نتیجه چنین سیاستگذاریهای اشتباهی به فقیرترشدن بیشتر جامعه، رشد غیرقابل وصف فاصلههای طبقاتی، توزیع نامناسب و ظالمانه ثروت و گرانی و تورم افسارگسیخته و اداره کمیته امدادی بخش قابل توجهی از جامعه انجامیده است. اگر واقعاً میخواهیم به کشور و ملت کمک کنیم ریشههای تورم و رانت را بخشکانیم و در مسیر انجام اصلاحات ساختاری لنگ لنگان قدم برنداریم و دست از مسکنهای موقتی برداریم که چارهساز نیست. و اگر دریافتیم که رفع تحریمها (حتی اگر قائل به نقش سی درصدی آن در رفع مشکلات کشور و اقتصاد و معیشت مردم باشیم) یاریرسان است، در انجام این هدف کوتاهی نکنیم.
🔻روزنامه اعتماد
📍 ابعاد یک حضور و ردصلاحیت
✍️عباس عبدی
هنگامی که بالاترین نهاد حقوقی کشور تصمیماتی میگیرد که به هیچوجه قابل دفاع و حتی توجیه نیست، معلوم میشود یک جای کار ایراد جدی دارد. این ایراد کجاست؟ رد پای این ایراد اصلی در متن نامه بهخوبی دیده میشود. آنجا که یکی از علل رد صلاحیت لاریجانی را نوشتهاند: «تلقی سهیم بودن در بخشهایی از نابسامانی و وضع نامطلوب موجود در دولت مستقر». فرض کنیم که سهیم بودن (و نه حتی تلقی سهیم بودن بلکه بهصورت واقعی نقش داشتن) دلیل قابل پذیرشی در رد صلاحیت نامزد باشد، در این صورت نقش شورای نگهبان در این وضع چگونه است؟ شما دو بار روحانی را تایید صلاحیت کردهاید درحالیکه روحانی پیش از ۹۲ با روحانی امروز هیچ فرقی نداشته است. همچنین چهل سال است که شما در بالاترین و قدرتمندترین نهاد کشور حضور دارید، همه قوانین از زیر دست شما باید رد شود. انتخابات از هر نظر در اختیار شما است. چگونه برای خودتان هیچ نقش و مسوولیتی در برابر وضع موجود نمیپذیرید؟ ولی به صرف تلقی سهیم بودن رییس مجلس خودتان در وضع موجود، او را رد میکنید؟!! باورکردنی نیست. پس شما اگر مسوولیتی ندارید، چرا این همه قدرت دارید؟ اگر قدرت شما منشأ اثر بیرونی نیست برای چه با تمام وجود آن را حفظ میکنید؟ اصولا بفرمایید که اثرات قدرت بسیار زیاد این شورا در کجا خود را نشان داده است؟ مهمترین نکته در نوشتن این نامه این است که ظاهرا کسی آنجا نبود که به آقایان بگوید این استدلالها را نمیتوان مکتوب کرد و رسما اعلام نمود، زیرا بسیار عجیب و بد است. در حقیقت هیچ زندانی هم حاضر نمیشود زیر فشار چنین استدلالهایی را برای توجیه رفتار خود بنویسد، پس چگونه شورای نگهبان آن را به عنوان سند رسمی تهیه و منتشر کرده است؟ جالب اینکه شورا سخنگویی هم دارد که به راحتی این موارد را توجیه میکند! اعتبار مفهوم حقوق در کشور ناشی از اعتبار تصمیمات این شورا است. آیا ممکن است این حد غیرمنطقی، یا حتی تبعیضآمیز نظر داد؟ از میان سه نامزد انتخابات، یک نفر فرزندش در امریکا درس میخواند، دیگری فرزندش ضد انقلاب شده و علیه انقلاب حرف زده و...، سومی هم که مشابه اولی است و فرزندش در اروپا درس خوانده و نوهدار شده، اولی رد و دو نفر دیگر تایید میشوند.
مگر ممکن است که در بالاترین سطح حقوقی کشور تصمیمات مهمی گرفته شود که مبنای آن چنین اطلاعات و نظرات مخدوش و بیربطی با حکم باشد؟
هیچکدام از ۷ مورد اعلامی ربطی به تایید و رد صلاحیت ندارد به جز یک مورد که آنهم از سوی لاریجانی قاطعانه تکذیب شده است. در صورتی که این موارد واقعا هم درست باشد ربطی به صلاحیت فرد ندارد بلکه اینها را میتوان در کوران رقابت انتخاباتی طرح کرد و داوری درباره آنها را به عهده مردم گذاشت. برای مثال سادهزیست بودن یا نبودن فارغ از اینکه تعریف روشنی ندارد را باید به عهده رایدهندگان گذاشت. همچنین انتشار اینها را نباید گذاشت برای موجه جلوه دادن تصمیمات محرمانه و رد صلاحیت افراد. اگر فرزند آقای لاریجانی در قراردادهای مجلس از موقعیت پدرش سوءاستفاده کرده باید همان زمان مطرح میشد و از ریاست مجلس استعفا میداد نه اینکه همواره تکریم شود و حالا به عنوان امری قطعی در اسناد محرمانه ذکر و علت ردصلاحیت او اعلام شود، تازه او هم پاسخ داده اگر این مورد درست بود سرش را به دیوار بکوبند! اگر این خبر در زمان مناسب منتشر شده بود، همان زمان صحت و سقم ماجرا معلوم میشد و اگر درست بود همان زمان اثرات سیاسی خود را برجا میگذاشت. در مجموع هیچکدام از هفت عنوان اعلامشده به جز مورد قرارداد رانتی که از سوی لاریجانی قاطعانه رد و خواهان رسیدگی حقوقی شده بقیه موارد ربطی به صلاحیت فرد ندارد حتی اگر درست تعریف شده باشند.
فراموش نکنیم ۶ نفر از این آقایان فقیه که همهکاره شورا نیز هستند، هنگامی که اخبار غیرمعتبری را که با یک تلفن صحت و سقم آنها معلوم میشود مبنای تصمیم خود قرار میدهند، چگونه انتظار دارند که مردم داوری آنها از احادیث و اخبار ۱۴۰۰ سال پیش را معتبر بدانند؟
این نامه قطعه کوچک از کوه یخ تصمیماتی است که منتشر و دیده شد. بدون تردید این شورا بخش بزرگی از تصمیمات خود را در همین چارچوبهای ناموجه گرفته است. همچنان تاکید میکنم که شورای نگهبان بالاترین نهاد حقوقی کشور است که متاسفانه تصمیمات آن عمدتا از قالب حقوقی متقنی تاثیر نمیپذیرند. اعتبار نظام موجود و حتی بخش مهمی از عملکرد آن به اعتبار و عملکرد این شورا وابسته است. بدون ایجاد تحول در افراد و گردش کار داخلی و جایگاه این شورا و پاسخگویی شفاف آن و پذیرفتنی شدن تصمیماتش نزد حقوقدانان کشور، نمیتوان به افزایش اعتبار مزبور امیدی داشت.
🔻روزنامه شرق
📍 عنصر مفقوده در پایداری توافق
✍️ جاوید قرباناوغلی
۱- حدود سه دهه قبل به همراه یکی از همکاران وزارت امور خارجه با یکی از مقامات ارشد اخوانالمسلمین در سوئیس ملاقات کردم. در خلال بحث درباره موارد متعددی که در آن زمان مطرح بود، این مقام اخوان با لحنی دوستانه که حاکی از علاقه او به انقلاب بود، از سیاست تبلیغی ایران انتقاد کرد. گفت سیاست تبلیغی و رسانهای ایران غیرحرفهای است. به گونهای اغراقآمیز از صدور انقلاب که تهدید روشنی علیه کشورهای محافظهکار عرب است، حرف میزنید. اثر وضعی این سیاست تبلیغی فارغ از میزان صحت آن، سوقدادن کشورهای دیگر و ازجمله حکومتهای محافظهکار عرب به آغوش قدرتهای بزرگ است. مثال تأملبرانگیزی درباره سیاست رسانهای عربستان سعودی زد و اینکه چگونه آرام و به دور از جنجال برای انتشار یک روزنامه تأثیرگذار در جهان عرب سرمایهگذاری کرد. تا چند سال پس از آغاز انتشار صبوری کرد و از فاشکردن وابستگی آن روزنامه به پادشاهی پرهیز کرد. زمانی این امر مشخص شد که روزنامه جایگاه تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهان عرب پیدا کرده بود.
۲- هفته گذشته پس از انتشار گزارش همکاریهای موشکی عربستان سعودی و چین
بهطور ناخودآگاه به یاد ملاقات فوقالذکر افتادم. بمب خبری مهمی که منابع اطلاعاتی غرب یا از آن اطلاع نداشتند یا درباره آن مطلبی نگفته بودند تا اینکه خبر آن از سوی CNN، رسانه بانفوذ آمریکا در اختیار افکار عمومی قرار گرفت. براساس این گزارش و ارزیابی آژانسهای اطلاعاتی آمریکا، عربستان سعودی
بهطور فعال موشکهای بالستیک بومی با کمک چین تولید میکند و تصاویر ماهوارهای بهدستآمده نشان میدهد که عربستان درحالحاضر این سلاحها را حداقل در یک مکان تولید میکند. نکته مهم در این رویداد مهم واکنش دو طرف ماجرا به انتشار این خبر است. عربستان با گذشت چند روز سکوت را ترجیح داد. دولت چین در پاسخ به CNN درباره انتقال فناوری حساس موشکهای بالستیک به عربستان به این جمله کوتاه اکتفا کرد: «دو کشور شرکای راهبردی همهجانبه هستند و همکاری دوستانهای در همه زمینهها ازجمله زمینه تجارت نظامی دارند». این در حالی است که به گفته جفری لوئیس، کارشناس تسلیحات و استاد انستیتوی مطالعات بینالمللی میدلبری به CNN، درحالیکه توجه زیادی بر برنامه موشکهای بالستیک ایران متمرکز شده است، توسعه و تولید موشکهای بالستیک عربستان سعودی به همان میزان بیتوجه مانده است.
۳- پس از دستاورد توافق هستهای و درحالیکه رفع تحریمهای منتج از برجام، خبر امیدوارکنندهای برای صاحبان صنایع بزرگ، پیمانکاران و سرمایهگذاران بینالمللی بود، مخالفخوانی با توافق، فعالیت گسترده تبلیغاتی برای مقابله با آنچه برجام ۲ و ۳ از جانب «دلواپسان» نامگذاری شده بود و خطوط قرمز «عدم مذاکره» درباره توان موشکی و منطقه به گفتمان غالب کشور تبدیل شد. شهرهای زیرزمینی انبار عظیم موشکی به رخ منابع تهدید کشیده شد و نابودی قطعی اسرائیل با صدایی رساتر از زمان قبل به سیاست رسمی تبلیغی کشور تبدیل شد. این رویکرد که قاعدتا باید باعث ایجاد رعب و وحشت در رقبا میشد، در عمل نتیجه دیگری را در پی داشت. در پرتو این راهبرد، منطقه و کشورهای پیرامون به جولانگاه مهمترین و خطرناکترین دشمن ما تبدیل شدند. در سالهای نهچندان دور اگر یک کشور کوچک و ضعیف در دورترین نقطه کره زمین روی خوشی به اسرائیل نشان میداد، مورد غضب ایران قرار میگرفت و تا قطع رابطه با آن واحد سیاسی جلو میرفتیم.
امروز در چه مرحلهای هستیم؟ درحالیکه امارات نرد عشق با اسرائیل میبازد، جناحهای تند داخل که در دولت قبل از موشکباران دوبی و ابوظبی داد سخن میدادند، لبخند یک مقام دست چندم امارات به ایران را سیاستی موفق در راستای گسترش دولت جدید در روابط با همسایگان تفسیر میکنند. غرض از ذکر این نکته تأیید سیاستهای ناصواب گذشته نیست. مشکل در برخوردارنبودن از یک راهبرد در مناسبات بینالمللی و اعوجاج ناشی از اضطراری است که نتیجه محتوم آن «کژ و مژ»شدن کشتی سیاست خارجی در توفان پرتلاطم تحولات سریع و تأثیرگذار بینالمللی است. عاقبت هر افراط در هر زمینهای، عدول از آن پس از فرصتسوزیهایی است که هیچکس مسئولیت آن را برعهده نمیگیرد.
۴- سیاست خارجی کشور نیازمند کاهش یا زدودن گزاره غیرموجه «خطر ایران» در منطقه و جهان است. لازمه این کار پرهیز از رویکردهای تبلیغی است که نگرانی واهی از ایران را دامن میزند و مصداق بارز «آش نخورده و دهان سوخته» است. ما هزینه سیاسی گزافی را برای صنایع موشکی خود میپردازیم. صنعتی که در فقدان دسترسی به صنایع پیشرفته تسلیحات هوایی عنصری حیاتی و صرفا دفاعی برای کشور است. درحالیکه عربستان به صورتی پنهان و به دور از جنجالآفرینی هزینه سنگینی را برای خرید و توسعه موشکی خود صرف میکند، جهان بر طبل خطر برنامه موشکی ایران میکوبد و ایرانهراسی را ترویج میکند. در ماجرای پنهانکاری همکاری موشکی عربستان و چین و برجستهکردن برنامه موشکی ایران، یک طرف این معادله خویشتنداری و پرهیز عربستان از جنجالآفرینی است. روی دیگر این سکه تبلیغات غیرضرور ایران در بزرگنمایی توانایی خود است. اسرائیل دانشمندان هستهای ما را ترور میکند؛ ولی در سیاست تبلیغی با تمرکز بر «کدهای دقیق صادرشده از ایران» روش ننه من غریبم را در پیش گرفته و از راهبرد ایران برای نابودی خود سخن میگوید. بزرگترین زرادخانه تسلیحاتی و پیشرفتهترین جنگافزار و بمب اتمی را در اختیار دارد؛ ولی در مجامع بینالمللی از عزم ایران برای نابودی خود سخن میگوید. این سیاست تبلیغی چه منفعتی برای کشور دارد که ۴۰ سال است همچنان آن را به دنیا نشان میدهیم؟ اگر کسی قصد نابودی اسرائیل را دارد و در اندیشه محو این جرثومه از کره زمین است و از توان کافی برای آن برخوردار است، چه نیازی است که بارها آن را بر زبان آورده و بهانه به دست دشمن بدهد؛ ولی در عمل شاهد خیمهزدن همان جرثومه در اکناف چهار گوشه مرزهای خود باشد. در ضربالمثل گفتهاند «بزرگی سراسر به گفتار نیست/ دو صد گفته چون نیم کردار نیست».
۵- در پرتو بزرگنمایی «خطر ایران» میتوان رابطه پنهان این رژیمها را ذیل «طرح ابراهیم» با سرعت باورناپذیری از زوایای تاریک بیرون کشید. در فاصله کمتر از چند ماه «روابط دیپلماتیک» اسرائیل با تعدادی از این کشورها برقرار شد. پرچم این رژیم در پایتختهای عربی به اهتزاز درآمد. همکاریهای نظامی و امنیتی اسرائیل با رژیمهای منطقه که تا چند سال قبل در مخیله هیچ تحلیلگری نمیگنجید، به واقعیت پیوست و بیهیچ مانعی برقرار شد. زمانی که انور سادات با اسرائیل پیمان کمپ دیوید را امضا کرد، چهار کشور مترقی و ضد اسرائیل عرب برای مقابله با روند سازش «جبهه پایداری» تشکیل دادند. سادات به دست افسری جوان به قتل رسید. چهار دهه پس از آن واقعه امارات عربی متحده آغوش خود را به روی نفتالی بنت گشود. فرش قرمز زیر پای افراطیترین نخستوزیر رژیم صهیونیستی پهن کرد؛ ولی صدای اعتراضی ولو کم و بیرمق از خیابانهای جهان عرب به گوش نرسید.
۶- دور هشتم مذاکرات از روز گذشته در وین از سر گرفته شد. از قرائن چنین برمیآید که در ایران تصمیم نهایی برای دستیابی به توافق گرفته شده است. در آن طرف میز هم هر پنج کشور حاضر در مذاکرات به شمول آمریکا که به طور غیرمستقیم در مذاکرات حضور دارد، خود را برای توافق با ایران آماده میکنند. چشمانداز مذاکرات را باید مثبت ارزیابی کرد و احتمالا در پرتو عزم و اراده ایران و آمریکا احیای توافق هستهای در دسترس قرار گرفته است. هیچکس در این گزاره تردید ندارد که بدون توافق، کشتی اقتصاد کشور همچنان در گرداب تحریمها، هر روز بیشتر از روز قبل ظرفیتهای خود را در رقابت با کشورهای دیگر از دست خواهد داد؛ اما این تمام ماجرا نیست. عنصر مفقوده در پایداری توافق تحولاتی است که در چند سال گذشته در منطقه رخ داده است. تثبیت و ماندگاری توافق این بار به طور جدیتری نیازمند ترمیم گسلها در منطقه است. این موضوع در کنار توانمندی موشکی و حضور ایران در منطقه در زمره موضوعاتی است که پاشنه آشیل ماندگاری برجام خواهد بود. پیشبینی میشود با توجه به استراتژی غرب برای نجات برجام حداقل در این مقطع این موارد را به موضوعات سدکننده در مذاکرات جاری تبدیل نکنند. با این حال غربیها بارها از ضرورت توافق جامع (comprehensive deal) با ایران سخن گفتهاند. این عبارت به ظاهر معطوف به رسیدن به نظم پایدار در منطقه و پایاندادن به نگرانیهای منطقه از توان مسئله موشکی ایران است. افشای برنامه موشکی عربستان محمل نیرومندی برای ایران در تدوین راهبرد مذاکرات احتمالی در این زمینه است که ضروری است از هماکنون تدبیری مبتنی بر واقعیتهای منطقه اندیشیده شود.
تابوی مذاکره با آمریکا در مذاکرات دور اول روحانی شکست و هیچ اتفاق ناخوشایندی هم نیفتاد. مطالبه غربیها و کشورهای منطقه در مذاکره درباره توانمندی موشکی نباید به تابویی تبدیل شود که ورود احتمالی در آن فاجعهای بزرگ تلقی شود. منطق نیرومند ایران در چرایی توسعه برنامه موشکی در مقایسه با توان نظامی و اتمی اسرائیل، خریدهای محیرالعقول تسلیحاتی کشورهای منطقه و خبر اخیر توسعه موشکهای بالستیک عربستان در همکاری با چین، در صورت برخورداری هوشمندانه دیپلماسی، غرب را آچمز خواهد کرد. این در صورتی است که ایران همچنان برنامه تنشزدایی با آمریکا را با جدیت پی بگیرد، روابط خود با کشورهای منطقه را ترمیم کند و در بزرگنمایی غیرضروری توانمندیهای خود خویشتنداری به خرج دهد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دور جدید مذاکرات و انتظارات افکار عمومی
✍️ دکتر صلاحالدین هرسنی
دور هشتم مذاکرات وین از روز دوشنبه آغاز شده است. البته در دور هفتم مذاکرات خبرها حول محور نتیجهمند شدن مذاکرات نهتنها ضد و نقیض بوده، بلکه به دلیل واکنش کشور اروپایی بابت ارائه دو سند پیشنهادی از سوی ایران در عمل پیشرفتی به همراه نداشت و همین سبب شد که هیاتهای دیپلماتیک برای مشورت به پایتختهای خود بازگردند. حالا طبیعی است که طرفین با در نظر گرفتن منطق مذاکره، گفتوگوهای وین را معطوف به نتیجه نمایند؛ نتیجهای که بتواند شرایط را برای طرفین واجد بیشترین مطلوبیتهای راهبردی بسازد.در این ارتباط، نتیجهمند شدن دور جدید مذاکرات وین بیش از همه مسالهای است که مردم ایران و افکار عمومی انتظار آن را خواهان و خواستارند، چراکه واقعیتهای آشکار کشوری چون ایران نشان میدهد که در شرایط وخامت اوضاع اقتصادی، این مردم و طبقات آسیبپذیر و ضعیف آن بودهاند که متحمل بیشترین فشارها و تنگناها شدهاند، بهگونهای که این فشارها و تنگناها هیچگاه نتوانست گروهها، الیتهای ابزاری و نزدیکان به مناصب قدرت و ثروت را مبتلابه آسیبها و مصائب، تنگناها و تحریمهای ظالمانه کند. در واقع نزدیکان به مناصب قدرت و ثروت و یا همان نخبگان ابزاری به جهت طبیعت و سرشت سیاست در ایران دارای مصونیت ذاتی از فشارها و تنگناهای حاصل از اوضاع وخیم اقتصادی بوده و هستند و حتی نمیتوان تصور کرد که امواج این وخامت بتواند از چند صد کلیومتری آنها عبور کند. در شرایط حاضر هم حاصل همه فشارهای اقتصادی و پیامدهای کارافزایانه واشنگتن یا همان کارزار فشار حداکثری در قالب ایرانآزاری و بدعملی تروئیکای اروپایی برجام، زندگی و حیات همین طبقات زیرین جامعه را متاثر کرده و به نظر میرسد که در صورت تداوم وضعیت، اتفاقات غیرمنتظره و بیدلیلی رخ دهد. تحت این شرایط اگر دستاندرکاران و همه خادمان نظام میدانند که وامدار مردم و بقای خود را مرهون حضور آحاد ملت در صحنه هستند، پس باید برای مردم و البته به کام آنها، با اتخاذ تدابیر مناسب همه تنگناها و مصائب موجود بر سر راه مردم را با یک مذاکره دقیق و حسابشده با هدف گشایش اقتصادی مرتفع کنند. فراموش هم نشود که هر گونه گشایش اقتصادی نیز باید بتواند پول نفت را بر سر سفره مردم بیاورد، قدرت خرید را بالا ببرد و مشکلات ناشی از بیکاری، تورم، گرانی و رکود را به پایینترین حد ممکن خود برساند. برای ایجاد این اقدام حاجت هیچ استخاره هم نیست و نباید این گونه تفسیر شود که مذاکره آن هم برای گشایش اقتصادی به معنای عقبنشینی از آرمان انقلاب و نظام است. منطق واقعگرایی حکم میکند که برای منافع ملی از مجاری گفتوگوها تلاشهای سازندهای به عمل آید. حال اگر حاکمیت و دولت و دستگاه دیپلماسی بتوانند برای ملت این مذاکره را با هدف گشایش اقتصادی و رفاه و آن را برای تامین منافع ملی به انجام رسانند، شکاف حاصل از بیاعتمادی میان مردم و دولت پر خواهد شد. به نظر میرسد که شرایط ادراکی برای تحقق این هدف فراهم شده است و آنگونه که برخی مقامات نیز گفتهاند، خبرهای خوبی نیز در دور جدید مذاکرات در راه است و آنگونه که از مظاهر آن پیداست شاید احیای برجام بتواند با وظیفهشناسی دستاندرکاران، ممدحیات اقتصاد کشور شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 امیدهای جدید برای توافق
✍️ دکتر رحمن قهرمانپور
دور جدید مذاکرات هستهای در وین در حالی آغاز شد که امیدهای جدیدی برای توافق در چند روز گذشته روییده است. ایران در روزهای اخیر دو اقدام بسیار مهم و تاثیرگذار بر روند مذاکرات انجام داد. نخست اینکه با آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر سر نصب دوربینهای نظارتی در کرج به توافق رسید که باعث شد درخواست آمریکا و اروپا برای برگزاری جلسه اضطراری شورای حکام آژانس در ماه دسامبر کنار گذاشته شود. دوم اینکه اعلام کرد حتی در صورت شکست مذاکرات قصد ندارد اورانیوم را تا ۹۰درصد غنیسازی کند.
این اعلام موضع رسمی ایران از سوی رئیس سازمان انرژی اتمی مهم است. زیرا هم وجود پلان B از سوی ایران در شرایط فعلی را رد میکند و هم نشان میدهد پیشرفتهای فنی هستهای ایران بیشتر بر اساس نیازهای آن است تا امتیازگیری در مذاکرات.
این دو اقدام در کنار ارسال دو نامه از سوی مقامات آمریکایی در روزهای اخیر نشان میدهد که در پشت پرده فعالیتهای زیادی برای رسیدن به توافق در حال انجام است. درباره اینکه این توافق دقیقا چه زمان شکل خواهد گرفت ارزیابی دقیقی نمیتوان ارائه کرد. حتی با ضریب اطمینان زیادی نمیتوان گفت توافق حتما انجام خواهد شد. خوشبینترین دیپلماتها و تحلیلگران هم این روزها دستبهعصا تحلیل میکنند.
اتفاقات مثبت اخیر صرفا امیدها را نسبت به امکان توافق بیشتر کرده و نمیتوان گفت رسیدن به توافق قطعی است. واقعیت امر آن است که اختلافات دو طرف به حدی زیاد و عمیق است که هر نوع خوشبینی درباره قطعی بودن توافق را با تردیدهای جدی مواجه میکند. البته خیلیها دوست دارند جواب تحلیلگران آری یا خیر باشد. در این باره میتوان گفت نیت توافق در هر دو طرف وجود دارد (مثل نیت خرید یک کالا از بازار). اما عملی کردن این نیت، نیازمند داشتن پیش شرطها و تواناییهایی است که توافق را در عمل ممکن کند. درست مثل خرید یک کالا در بازار که نیازمند چانهزنی برای خرید، انتخاب رنگ و کیفیت مناسب و بسیاری از عوامل دیگری است که در خرید نهایی یک کالا در بازار تاثیرگذار هستند. اگر توافق هستهای را به یک کالا تشبیه کنیم میتوانیم بگوییم نیت ایران و آمریکا خریدن این کالا است اما هر کدام درباره قیمت واقعی، مطلوبیت و ضرورت خرید سریع و از همه مهمتر حفظ کیفیت کالا اختلافنظرهای جدی دارند.
مشکل دیگر این است که هر دو طرف باید بتوانند در داخل کشور خودشان نشان دهند این خرید بهترین خرید ممکن بوده است در حالی که بسیاری از مردم قبول نمیکنند در یک معامله هر دو طرف برنده شوند و راضی باشند.
غرض اینکه باید بازهم مذاکرات را با دقت دنبال کرد تا بتوان حدس زد شاهین ترازوی مذاکرات چه زمانی میتواند به تعادل برسد. آنچه در یک هفته اخیر رخ داده افزایش اندکی امید نسبت به توافق بوده است. باید دید این افزایش اندک طی مذاکرات این دوره به امیدواری قابلتوجهی منجر میشود یا اینکه سیر نزولی پیدا کرده و دوباره بدبینی نسبت به امکان توافق تشدید میشود.
مطالب مرتبط