🔻روزنامه آرمان ملی
📍 برجام و آفت پوپولیسم در سیاست خارجی
✍️ حشمت‌ا... فلاحت‌پیشه
واقعیت این است که آنچه کشور در شرایط کنونی نیاز دارد، تنش‌زدایی است و مهم‌ترین بُعد تنش‌زدایی کشور هم احیای برجام است. یعنی به عبارتی بسیاری از سیاست‌های تنش‌زدایی در کشور به دلایل مختلف با رفع تنش اصلی ایران یعنی تنش هسته‌ای ربط پیدا کرده لذا این تنش‌زدایی باید صورت بگیرد. به‌ویژه اینکه راهبرد هسته‌ای کشور یک راهبرد تنش‌آمیز نیست. عمدتا به دلیل دشمنی‌هایی که صورت گرفته و بعضا به خاطر یکسری مواضع تند، آسیب‌سازی که در داخل ایران شکل گرفته، باعث شده موضوع هسته‌ای ایران که اصلا تهدیدی برای دنیا و منطقه نیست به یک مسئله برای خود ایران تبدیل شود. ایران باید در یک چنین شرایطی از موضوع هسته‌ای‌اش بحران‌زدایی کند و به‌نظر می‌رسد زمینه برای این کار الان فراهم است و از زمان روی کار آمدن دولت بایدن این زمینه برای احیای برجام فراهم شده بود ولی وقت‌گذرانی هم از طرف دولت بایدن و هم از طرف ایران صورت گرفت. نتیجه این شد که در چنین شرایطی بیش از همه مردم ایران هستند که دارند تاوان این تعلل را می‌دهند. بنابراین باید به هر کدام از هیات‌های ایرانی چه هیات گذشته و چه هیات جدید که می‌توانستند یا الان می‌توانند توافقی را برای احیای برجام شکل دهند، احترام گذاشت و حمایت کرد. مسئله در این قضیه چیست؟ اینکه نوعی پوپولیسم در سیاست خارجی ایران حاکم شده و همواره حاکمیت پوپولیسم در سیاست خارجی باعث شده که تصمیم‌گیری‌ها پرهزینه شود. فاصله بین دستاورد هیات زمان دولت گذشته و هیات مذاکراتی دولت جدید فاصله خدمت و خیانت نیست و متاسفانه این فاصله به صورت یک کار پوپولیستی شکل گرفت. یعنی برجام به عنوان یک خیانت مطرح شد، طوری که الان دولت جدید تلاش می‌کند همان برجام را با یکسری اصلاحات جزئی احیا کند. چه اصلاحاتی که طرف ایرانی می‌خواهد و چه اصلاحاتی که طرف مقابل می‌خواهد ولی اسم برجام آورده نمی‌شود. برای اینکه در گذشته بارها از آن به عنوان خیانت یاد شده و این پوپولیسم باعث شده که عملا پل‌زنی بین نقد و اثبات در دولت کنونی سخت‌تر از پل‌زنی بین ایران و آمریکا برای احیای برجام باشد. مشخصا می‌بینیم که یکسری سریال‌ها، برنامه‌ها، یکسری برنامه‌های مستند یا داستان‌هایی که شکل گرفت و عملا در ذهن مردم یک عده را متهم به خیانت کرد، شرایط را حتی برای تیم جدید هم سخت کرده که واقعا باید به حال برخی نهادها گریست. اگر داستان‌هایی که در ایران پخش شد، صحت داشته باشد. یعنی آیا شورای عالی امنیت ملی نمی‌دانست که این همه خیانت در بیخ گوشش، زیر نظرش صورت می‌گیرد و هیچ کاری صورت نداد؟! بعدا هم سکوتش در قبال این کار رسانه‌ای قابل تامل بود. فلذا این باعث حاکمیت پوپولیسم بر سیاست خارجی ایران است و در گذشته هم همین‌طوری بود. معتقدم اگر پوپولیسم بر سیاست خارجی ایران حاکم نبود، ایران از گذشته می‌توانست تصمیمات موثری را شکل دهد. می‌توانست خیلی از مسائل به تابو در سیاست خارجی ایران تبدیل نشود. تابوهایی که درسیاست خارجی ایران شکل گرفت، عملا فرصت‌های مختلفی را در اختیار دیگران قرار داد و بیش از شاید ۲۰ کشور منطقه به خاطر فرصت‌هایی که از ایران ربودند، ثروتمند شدند و شاخص‌های توسعه آنها از ایران پیشی گرفت و متاسفانه هنوز این تابوها ادامه دارد، چون تابوسازی با یک زمینه پوپولیستی همراه شده. حتی جنگ را ایران می‌توانست خیلی بهتر پایان دهد و به‌خاطر پوپولیسم بود که جنگ هم برای ایران پرهزینه تمام شد. در واقع سیاسیونی بودند که با نشان دادن این تلخی‌ها و با رها کردن جبهه‌ها عملا شرایطی ایجاد کردند که مرحوم امام از آن تحت عنوان نوشیدن جام زهر یاد کرد. همان‌هایی که گزارش‌های بسیار مثبت از جبهه‌ها می‌دادند، به یکباره جبهه‌ها را رها کردند برای اینکه کشور را وادار کنند تصمیم پرهزینه دیگری را اتخاذ کند. متاسفانه در کلیت سیاست خارجی ایران همواره این تابوسازی همراه با پوپولیسم شکل گرفته. الان هم بخش اعظم اسامی و الفاظ مختلفی که گفته می‌شود، به خاطر همین نگاه پوپولیستی است و کشور و مردم دارند تاوان این هزینه‌ها را می‌دهند. واقعیت این است که کل توافق هسته‌ای بر سر دو چیز است: نخست، برداشته شدن تحریم‌های ایران و دوم، قابل راستی‌آزمایی شدن برنامه هسته‌ای ایران که این برنامه تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌المللی به حساب نیاید. برنامه ایران تهدیدی برای صلح و امنیت بین‌المللی نیست. دستاوردهایی که ایران به دست آورده، حتما قابل احترام و در تقویت تیم چانه‌زنی ایران موثر هستند ولی در نهایت آنچه توافق می‌شود، این است که ایران بتواند مثل خیلی از کشورهای همسایه که الان برنامه‌های هسته‌ای را بدون هیچ سروصدا و هزینه‌ای پیش بردند، ایران بتواند برنامه هسته‌ای خودش را پیش ببرد و در عین حال تحریم‌های کشور شکسته شود. هرگونه تعلل در قالب هر شعاری در این رابطه به ضرر منافع ملی ایران تمام می‌شود. واقعیتی که وجود داشت اینکه در تیم مذاکره‌ کننده گذشته و بخشی از مسئولان دولت گذشته که برجام را امضا کردند، دچار یک غرور کاذبی شده بودند که این غرور کاذبشان عملا مانع از این شد که شاید برجام را واقع‌گرایانه اجرا کنند. این غرور کاذب هم در عدم غرور کاذب بخش‌هایی از دولت گذشته در اجرای موفق برجام صاحب نقش بود و خوش‌بینی ناشی از همان غرور باعث شد که جنبه‌های منفی برجام دیده نشود و آسیب آن به ملت وارد شد. الان هم تیم مذاکراتی ایران به جای اینکه به فکر این باشد که اصطلاحاتی را برای فیلم‌ها و سریال‌های جدید خلق کند، روی متن تمرکز کند. حتی اگر یکساعت زودتر به متنی برسد که این متن بتواند منافع ملت را تامین کند، باید این متن را سریع‌تر امضا کنند و بیش از این گرفتار یکسری شعارهای پوپولیستی نشوند. واقعیت قضیه این است که هیچ وقت فاصله دو تیم مذاکراتی گذشته و حال، فاصله خدمت و خیانت نیست و هر دو زیر نظر شورای عالی امنیت ملی کار می‌کنند. آیا بین دو ماموریت دیپلماتیکی که در گذشته تا حال شکل گرفته، تفاوت خدمت یا خیانت بوده، یا نه، مسئولیت همه چیز برعهده شورای عالی امنیت ملی کشور است؟ واقعیت این است که شورای عالی امنیت ملی کشور مسئولیت مذاکرات را دارد و این شورا باید سیاست‌ها را کاملا تخصصی در راستای منافع ملت پیش ببرد و اجازه ندهد با طرح یکسری مسائلی که معمولا آفات پوپولیستی را به دنبال دارد، تصمیم‌گیری برای کشور سخت شود. کشور بتواند زودتر از این گذرگاه عبور کند و ایران با احیای برجام، بتواند بسیاری از فرصت‌ها را در آینده به‌دست آورد. متاسفانه برجام چه در زمان مذاکرات گذشته و چه الان به شدت گرفتار یکسری چالش‌های رسانه‌ای و سیاسی در داخل شده که همین تصمیم‌گیری را سخت می‌کند. واقعیتی که ملت باید بدانند این است که مسئول برجام، شورای عالی امنیت ملی است و مسئولیت فضای رسانه‌ای هم برعهده دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی است. تصمیمی اتخاذ و مجریان یا مذاکره‌کنندگان آن را تبدیل به یک توافق کنند، به سود منافع ملی است و همگان باید برای آن احترام قائل باشند. چه توافق بر سر برجام، چه توافق بر سر احیای برجام، هر دو قابل احترام هستند برای اینکه در راستای منافع ملت ارزیابی می‌شوند.
🔻روزنامه کیهان
📍 گزینه‌های سپاه روی میز وین!
✍️ دکتر محمدحسین محترم

دور هشتم مذاکرات وین برای لغو تحریم‌ها در حالی آغاز شده که هفتمین دور با تثبیت اصول ایران پایان یافت. به گفته دیپلمات‌های حاضر در وین و تحلیلگران، ابتکار عمل تیم ایرانی، طرف غربی را دچار سردرگمی و مجبور کرد تا پیشنهادهای ایران را روی میز وین بگذارند. به‌طوری که علی‌رغم فضاسازی‌های صهیونیست‌ها و رسانه‌های غربی در خارج از اتاق مذاکرات، به گفته برخی منابع اروپایی، در اتاق وین ۸۰ درصد این پیشنهادها از طرف سه کشور غربی پذیرفته شده است. نماینده روسیه نیز توئیت کرد که «کشورهای غربی گرچه ابتدا مخالفت کردند اما پذیرفتند که این پیشنهادها حق مسلم طرف ایرانی است»؛ با این وجود هرچند هیچ اتفاقی از جمله پذیرش لغو تحریم‌ها از سوی طرف آمریکایی و غربی بعید نیست، اما با توجه به پیشینه فریبکارانه آمریکا و اعتماد بخش نبودن مواضع اروپایی‌ها و هشدار وزیر خارجه ایران به طرف‌های مقابل که «هیچ‌وقت زیر بار گرفتن یک امتیاز و دادن ده امتیاز نخواهیم رفت» و همچنین مخالفت جمهوری اسلامی با درخواست آمریکایی‌ها برای مذاکره مزورانه مستقیم با هدف طولانی کردن گفت‌وگوها و بهره‌برداری از عکس‌های یادگاری، مسیر مذاکرات وین
پر چالش و میز دور هشتم صعب‌العبور و پیچیده است. وزیر خارجه عراق آن‌گونه که از نشست خبری مشترک با همتای ایرانی‌اش در سفر به تهران استنباط شد، حامل پیام هم آمریکایی‌ها برای گفت‌وگوی مستقیم و هم سعودی‌ها برای ادامه گفت‌وگوها با ایرانی‌ها بود. فوادحسین در حالی ‌که
میزبان دور پنجم مذاکرات ایران و عربستان در روزهای آینده در بغداد است؛ در این مصاحبه علناً خواستار مذاکره مستقیم تهران- واشنگتن شد و گفت «صرفاً پیام‌رسان نیستم و موضوع مذاکره مستقیم را با هر دو طرف مطرح کرده‌ام»! که با پاسخ حسین امیرعبداللهیان روبه رو شد که «اگر غربی‌ها خواستار برطرف شدن نگرانی‌هایشان هستند؛ قبل از هر چیز باید تحریم‌ها را بردارند». لذا فعلاً برای قضاوت درباره آنچه که از آن به انعطاف غربی‌ها و پذیرش پیش‌نویس ایرانی‌ها یاد شده، زود است و باید منتظر ماند و دید که آیا در عمل نیز واقعاً شاهد آن خواهیم بود یا نه؟! اما هرچند آمریکایی‌ها و رسانه‌های غربی خیلی تلاش دارند تا با وارونه‌نمایی تحولات منطقه و فضاسازی‌های سیاسی- رسانه‌ای به ادعاهای رژیم صهیونیستی «رسمیت و اعتباربخشی» بدهند و برای گزافه‌گویی‌های این رژیم قدرت‌نمایی القا و از مواضع ایران «اعتبار زدایی» کنند، اما شلیک هم‌زمان ده‌ها موشک هوشمند کروز ضدکشتی، موشک‌های بالستیک زمین به زمین و موشک‌های ضد زره هدایت‌شونده از جمله شلیک هم‌زمان ۱۶ موشک بالستیک به ماکت مرکز هسته‌ای دیمونا در رزمایش اخیر سپاه، همه آن «اعتباربخشی‌های کاذب» را فروریخت و برای تیم مذاکره‌کننده ایرانی «اعتبارزایی» کرد. اهمیت رزمایش سپاه در مقطع کنونی علاوه بر همه دستاوردهایش، در این است که:
اول- جمهوری اسلامی برخلاف صهیونیست‌ها و غربی‌ها که در اتاق‌های شیشه‌ای رسانه‌ها با حرافی فضاسازی می‌کنند، «در میدان عمل» قدرت‌نمایی کرد و این رزمایش نشان داد «میدان پشتیبان دیپلماسی» است و هماهنگی میدان و دیپلماسی می‌تواند دستاوردهای اقتصادی- سیاسی به دنبال داشته باشد.
دوم- جمهوری اسلامی به موشک‌های پیشرفتهِ مانور پذیری با مشخصات موشک‌های هاپیرسونیک دست پیدا کرده که به مخاطبان پیام رزمایش فهماند شلیک موشک‌های ایرانی با اهداف واقعی هزینه‌های گزافی بر مدعیان هر حماقتی تحمیل خواهد کرد.
سوم- نشان داد نه تنها اهداف گوناگون با هر بردی در تیررس موشک‌های ایرانی قرار دارند، بلکه هم صهیونیست‌ها و هم آمریکایی‌ها فهمیدند که ایران همه‌ جای آنها را می‌تواند هدف قرار دهد! لذا هم صهیونیست‌ها فهمیدند که امنیت و منافع آنها دیگر اولویت آمریکا نیست و هم آمریکایی‌ها فهمیدند اولویت بودن منافع و امنیت رژیم صهیونیستی، منافع و امنیت خود آنها را به خطر می‌اندازد.
چهارم- هم‌زمان با برگزاری مذاکرات وین به طرف‌های غربی و آمریکایی مذاکره‌کننده پیام داد که برد و قدرت موشکی ایران تحت هیچ شرایطی قابل مذاکره نیست و بستن تنگه هرمز چندان هم مشکل نیست و آماده آن روز باشند ! کما اینکه قایق‌های تندرویی که چند هفته قبل از آنها رونمایی شد و در ادبیات خارجی‌ها به «نیش زنبورهای سرخ» معروف‌اند، نیز همین کارکردها را دارند.
پنجم- اما رزمایش پیامبر اعظم علاوه بر اینکه محاسبات خیالی و متوهمانه صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها را به هم ریخت، فرصت‌طلبی و منفعت‌طلبی منافقانه برخی سیاسیون داخلی را هم به‌هم ریخت. عده‌ای ورشکسته سیاسی و «کاسبان برجام و تحریم» که حقیرانه منافع مالی و اقتصادی خود را در ذبح منافع ملی با پادویی برای آمریکا جست وجو می‌کنند، در مقابل «پیشنهاد بستن تنگه هرمز»، از سر ترس ادعا کردند «چرا برخی در بدترین زمان‌ها، بدترین پیشنهادها را می‌دهند»! اولاً اینکه به جای آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها این جماعت ترسیدند، خود جای سؤال است؟! ثانیاً در چند ماه اخیر که ده‌ها بار مقامات آمریکایی و اسرائیلی - قبل و حین و بعد از مذاکرات وین - در گزافه‌گویی‌های متوهمانه ادعای استفاده از گزینه نظامی علیه ایران را داشتند، این جماعت مفلس کجا بودند که خطاب به دوستان آمریکایی و صهیونیستی خود بگویند چرا بدترین پیشنهاد را در بدترین شرایط داده‌اند؟! همین تناقض خیانت‌آمیز آنها نشان می‌دهد که اکنون این «بهترین پیشنهاد در بهترین زمان» بود، هرچند کسی که اندک عقل سیاسی و غیرت ایرانی و شم دیپلماتیک داشته باشد، این موضوع را درک خواهد کرد. لذا این جماعت نگران‌اند با توسل به بهترین پیشنهاد، بهترین نتیجه حاصل شود و کسب‌وکارهای تحریمی و برجامی آنها کساد شود! همچنین ادعا کردند «چرا یک‌بار برای همیشه به این پیشنهاد عمل نمی‌شود تا خیال همه راحت شود؟». در پاسخ باید گفت:
اولاً نکته مهمش همین است که شما درک و فهم آن را ندارید که این پیشنهاد برای همین است که خیال شما و اربابان شما راحت نباشد
و شب و روز در فکر آن کابوس ببینید و دست از پا خطا نکنید!
ثانیاً منتظر بمانید هر وقت «بدترین گزینه آمریکا» عملیاتی شد، آنگاه خواهید دید که «بهترین پیشنهاد ایران» هم خودبه‌خود عملیاتی خواهد شد، اما در این فکریم که در آن زمان احتمالی، احتمالاً این جماعت مدعی در کدام سوراخ خزیده‌اند؟!
ثالثاً این جماعتِ سَر در برف کرده اگر قدرت بینایی داشتند، مقدمات و زمینه‌های عملیاتی شدن این پیشنهاد را می‌دیدند، از رزمایش پیامبر اعظم
سپاه در جنوب کشور و رزمایش رسول اعظمِ ارتش در دریای عمان و رونمایی از نیش زنبورهای سرخ در تنگه هرمز تا زدن پهپاد فوق سری و فوق پیشرفته آمریکا در خلیج ‌فارس و پس گرفتن نفت‌کش سرقت شده از سوی آمریکا و اسارت نظامیان آمریکایی و ملوانان انگلیسی و زدن عین‌الاسد و...؛ و آنهایی که هنوز رسانه‌ای نشده! و به گفته کارشناس بی‌بی‌سی «ایرانی‌ها سال ‌به ‌سال قدم‌های محکم‌تری برمی‌دارند و توان و دقت موشک‌ها را بالا می‌برند و رزمایش سپاه نشان داد برنامه موشکی ایران به‌خوبی پیش می‌رود» و... . اکنون جای آن است که از جماعت مورد اشاره و سر در برف فرو کرده پرسید دیگر چگونه باید به شما فهماند که گزینه نظامی آمریکا یک بلوف بیش نیست، در غیر این صورت هم خیال شما و هم خیال ملت ایران از وطن‌فروشی‌های منافقانه و
سیاسی- رسانه‌ای شما برای همیشه راحت می‌شد! البته بماند که انتشار نقشه سرزمین‌های اشغالی با ۳۰۰ هدف علامت‌گذاری شده با پرچم‌های قرمز ذهن و محاسبات صهیونیست‌ها را به شدت درگیر کرد و به قول محافل خود صهیونیست‌ها، از جمله تحلیلگر نظامی کانال یازده تلویزیون رژیم صهیونیستی و سخنگوی سابق ارتش این رژیم، «ایران با انتشار این نقشه به اهداف خود، از جمله وحشت‌افکنی میان مقامات اسرائیلی با جنگ روانی رسید و این عبرت سیاسی را داد که مقام‌های اسرائیلی باید صدایشان را پایین بیاورند»، به عبارتی خفه شوند! لذا اظهارات رئیس پیشین دایره تحقیقات و تحلیل مرکز اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی در بی‌بی‌سی فارسی یک روز بعد از اتمام رزمایش نشان داد صهیونیست‌ها به‌ خوبی پیام رزمایش در بستن تنگه هرمز را دریافت کرده اند. به همین علت در یک عقب‌نشینی آشکار اعلام کردند «خواستار توافق خوب بین غرب و ایران هستند»! مهمان بی‌بی‌سی در ارتباط مستقیم از تل‌آویو نیز اذعان کرد «از بین بردن تأسیسات هسته‌ای ایران غیرممکن و جنگ با ایران و جبهه مقاومت بسیار سخت و از ذهن اسرائیلی‌ها به دور است و راهی جز پذیرش برجام نداریم»! لذا برخلاف توهمات جماعت منافق داخلی، اکنون پیام‌های رزمایش سپاه روی میز مذاکرات وین است و به اذعان رسانه‌های منطقه «این رزمایش بی‌سابقه‌ترین رزمایش نظامی در بی‌سابقه‌ترین برهه زمانی بود که تأثیر خود را بر دور هشتم گفت‌وگوها خواهد گذاشت»!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 یارانه
✍️علیرضا خانی
یارانه را «مالیات منفی» نیز نامیده‌اند. مالیات منفی به زبان ساده یعنی اینکه نه تنها شما به دولت مالیات نمی‌دهید، بلکه از دولت مبلغی هم مالیات می‌گیرید. منطق این عمل نیز بدین‌گونه است: اگر شما درآمد قابل توجهی داشته باشید باید بخشی از این درآمد را به‌عنوان مالیات به دولت بدهید که خرج پل و سد و نیروگاه و پلیس و اداره آتش‌نشانی کند تا شهروندان راحت‌تر زندگی کنند. اما اگر شما درآمد زیادی نداشته باشید و دولت درآمد زیادی داشته باشد ـ از محل فروش منابع ملی ـ باید دولت سهم شما را هم بدهد که شما راحت‌تر زندگی کنید. بنابراین مالیات مثبت آن چیزی است که شما به دولت می‌دهید و مالیات منفی آن چیزی است که دولت به شما می‌دهد که نامش را «یارانه» گذارده‌اند.
بر همین مبنا، منطق دریافت یارانه این‌گونه است که همان‌طور که وقتی هر کس درآمد بیشتری دارد باید مالیات بیشتری بدهد، هر کس درآمد کمتری دارد باید یارانه بیشتری بگیرد. اگر دولت از کسی که ماهانه ۵ میلیون تومان درآمد دارد و از کسی که ماهانه ۵۰۰ میلیون تومان درآمد به یک میزان مالیات بگیرد ناعادلانه عمل کرده است، بنابراین اگر به کسی که ماهانه ۱۰۰ هزار تومان درآمد دارد و کسی که ماهانه ۳ میلیون تومان درآمد دارد به یک میزان یارانه بدهد نیز ناعادلانه عمل کرده است.

تا اینجا معلوم شد که «یارانه یکسان» ناعادلانه است. اما دولت‌ها با دو شیوه می‌توانند یارانه بدهند. یکی اینکه مستقیماً به مردم مشمول یارانه پول بدهند، دیگر اینکه کالاها و خدمات ضروری را ارزان‌تر بدهند و مابه‌التفاوت قیمت آن را دولت بپردازد. مثلاً نان و برنج و روغن و سوخت را که با بهای گرانی تولید می‌شود، به بهای ارزان به مصرف‌کننده بدهند.

دولت ایران در دهه ۸۰ تلاش کرد از شیوه دوم، به شیوه اول تغییر روش دهد. استدلال این بود که در شیوه دوم، هر کس کالای بیشتری مصرف کند، خود به خود یارانه بیشتری می‌گیرد و چون افراد هر چه داراتر باشند، کالای بیشتری مصرف می‌کنند، خود به خود یارانه به داراها بیشتر می‌رسد تا فرودستان.

در سال ۱۳۹۷ با خروج آمریکا از برجام، بازار ارز متلاطم شد. دولت برای کنترل بازار اعلام کرد هرکس ارز برای واردات بخواهد به میزان نامحدود می‌تواند ارز۴۲۰۰ تومانی بگیرد.

ابتدا باید بدانیم در اقتصاد «ارز» دقیقاً مانند یک کالا تابع قانون عرضه و تفاضاست. وقتی عرضه ارز کم می‌شود یا تقاضا برای آن زیاد می‌شود، بهایش بالا می‌رود. با دانستن این نکته، اعلام قیمت پایین‌تر از قیمت واقعی برای ارز به منزله «دادن یارانه به ارز» بود. براساس سخن قبلی، هرکس بیشتر موفق به دریافت ارز می‌شد از یارانه بیشتری برخودار بود. یعنی یارانه به داراها می‌رسد تا ندارها. ضمن اینکه در پرداخت ارز ارزان مقادیر زیادی فساد رخ داد. کسانی با ثبت شرکت‌های قلابی ارز گرفتند و هرگز برنگردانند. کسانی از یک سوی مرز کالا با ارز دولتی وارد کردند و همان کالا را از سوی دیگر مرز صادر کردند و به بهای ارز آزاد پول گرفتند. حتی وقتی به دارو یارانه قابل توجهی تعلق می‌گیرد، معنایش این است که دارو در این سوی مرز بسیار ارزان‌تر از آن سوی مرز است. کسانی وسوسه می‌شوند که دارو را از بازار داخلی به خارج قاچاق کنند و یارانه‌ای را که دولت برای شهروندان ایرانی درنظر گرفته یکجا به جیب بزنند!

این‌ها بخشی از فسادهایی است که پرداخت غیرمستقیم یارانه ـ فرقی نمی‌کند که به بنزین باشد یا برنج یا ارز ـ به وجود می‌آورد.

اما اگر دولت بخواهد یارانه را مستقیماً به شکل نقد به مردم بپردازد، چه منافعی دارد؟ آیا مضراتی هم دارد؟

هرگز نباید فراموش کنیم که در اقتصاد، باید تأثیرات هرکنش اقتصادی را نه فقط در کوتاه مدت، بلکه در بلندمدت ببینیم، نه تنها پیامدهای اولیه بلکه پیامدهای ثانویه را و نه تنها تأثیر بر یک گروه خاص بلکه تأثیرات بر همه گروه‌ها را باید مدنظر قرار دهیم.

بر این اساس پرسش دیگری مطرح می‌شود. فرض کنیم دولت آن قدر متمکن و پولدار است که می‌تواند هرچه قدر بخواهد یارانه بدهد. آیا در این صورت هم یارانه دادن باید حد و حدودی داشته باشد؟ مثلاً اگر دولت به یک آدم بیکار چون درآمدی ندارد یارانه بدهد و به یک کارمند چون درآمد دارد، یارانه ندهد. آنگاه یارانه فرد بیکار از حقوق کارمند بیشتر باشد، دیگر انگیزه‌ای برای کار کردن می‌ماند؟

بنابراین نحوه پرداخت یارانه نقدی و میزان آن برای هر دهک باید از قوانین دقیق و حساب شده‌ای پیروی کند. قوانین و محاسباتی که در اقتصاد ایران وجود ندارد، برای همین است که وقتی سخن از افزایش یارانه نقدی می‌شود، هر آدم صاحب منصبی به اتکای سلیقه، تخمین یا حتی میل شخصی‌اش به جلب توجه، عددی را می‌گوید!
🔻روزنامه اعتماد
📍‌ آثار بحران فقر و ناامیدی
✍️عباس عبدی
از بس که اصولگرایان تندرو و بی‌منطق بر مساله جمعیت و کاهش رشد آن تأکید می‌کنند، به‌طور عادی نوعی حساسیت منفی نسبت به این مساله به وجود آمده است در نتیجه بسیاری از کارشناسان و اهل نظر یا این موضوع را مساله نمی‌دانند، یا حتی با مساله دانستن آن مخالف هم هستند، در حالی که واقعیت امر چنین نیست. کاهش شدید رشد جمعیت مساله مهمی شده است، ولی توضیح می‌دهم که این مساله بسیار متفاوت از آن چیزی است که طرفداران جناح حاکم می‌گویند. حتی می‌توان گفت که در نقطه مقابل آن است. این جناح به طرز عجیبی ساده‌انگارانه به موضوع نگاه می‌کند و با تصویب قانون جوانی جمعیت که نام آن نیز نادرست و غلط است، و به صورت ویژه در کمیسیون اصل ۸۵ و به دور از چشم مردم آن را تصویب کرد، نه تنها هیچ کمکی به مساله جمعیت نخواهد کرد، بلکه آن را تشدید هم می‌کند. جمعیت ایران کم نیست ولی سقوط رشد جمعیت نشان‌دهنده وجود یک بحران عمیق در لایه‌های دیگر جامعه است. اجازه دهید که ابتدا داده‌های مربوط به زاد و ولد و مرگ و میر را با هم مرور کنیم. آخرین داده‌های ثبت احوال مربوط به ۳۹ هفته اول امسال یعنی از ابتدای فروردین سال جاری تا ۲۶ آذر است. این آمار برای ۳۹ هفته اول سال‌های ۱۳۹۵ تا امروز نیز محاسبه شده است به‌طور خلاصه چنین است.

جالب است که الان هم اگر تقاضای وام کنید، بانک‌های زیادی هستند که اعتباری برای پرداخت ندارند و در برخی از موارد اعلام می‌کنند که هیچ بانکی در استان اعتبار برای پرداخت وام ازدواج ندارد. این قانون‌گذاری نیست، بلکه سرِکارگذاری جوانان است. کوشش برای افزایش جمعیت به شیوه‌های سطحی و حتی عجیب کشانده شده است از جمله وارد کردن محتواهای خاص برای ترغیب ازدواج کودکان در کتاب‌های درسی که جز شرم‌آور بودن جمله دیگری را در توصیف آنها نمی‌توان گفت.
رشد جمعیت مساله است ولی مساله هزار بدتر از آن انتخاب راه‌های نابخردانه برای حل مساله است.

طی فقط ۶ سال خالص افزایش جمعیت سالانه از ۸۷۶ هزار نفر به ۴۰۲ هزار نفر (در ۳۹ هفته) رسیده است، که اگر برای کل سال در نظر بگیریم، ۱۴/۱ میلیون نفر در سال ۱۳۹۵ و ۵۲۵ هزار نفر در سال ۱۴۰۰ خواهد شد.در این فاصله رشد جمعیت از نصف هم کمتر می‌شود و به حدود ۶/۰٪ در سال رسیده است. در این فاصله زمانی کوتاه، حدود ۲۹ درصد از زاد و ولد کاسته شده و ۵۴ درصد بر مرگ و میر افزوده شده است. افزایش مرگ و میر به دلیل کرونا است، ولی مستقل از اینکه آیا کرونا تمام شود یا خیر، به نظر می‌رسد که فقر و افزایش بیماری‌ها و مهاجرت‌ها نیز موجب کاهش بیشتر رشد جمعیت و تخلیه کشور از نیروهای کیفی بر اثر مهاجرت خواهد شد. ولی مهم‌تر از مرگ و میر، کاهش بسیار چشمگیر زاد و ولد است. این وضع نشان‌دهنده یک نابسامانی بزرگ در وضعیت جامعه ایران است. من معتقد نیستم که جمعیت ایران کم است، معتقد هم نیستم که زیاد است، شاید در یک مسیر طبیعی جمعیت ایران حداکثر به ۹۵ تا ۱۰۰ میلیون برسد، سپس باید به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرد که کمتر نشود، و این جمعیت متعادل و خوبی است، ولی مساله امروز فقط تعداد جمعیت نیست، بلکه این کاهش نشانه‌ای از یک بحران بزرگ است. کدام بحران؟ ترکیبی از وضعیت فقر و ناامیدی، چنین مشکلی را ایجاد کرده است. راه‌حل نیز رفع این دو مساله است. قانون جوانی جمعیت و امثال آن اتلاف وقت و آب در هاون کوبیدن است. آقایان به خیال خود دو امتیاز به نسبت مهم اقتصادی در این قانون مقرر کرده بودند که اهمیت چندانی نیز نداشت، یکی پرداخت وام و دیگری تحویل خودرو خارج از نوبت. وام مزبور به کلی از بودجه حذف شد، هر چند اگر هم بود درد چندانی را درمان نمی‌کرد و بازپرداخت آن مساله مهم‌تری بود. تحویل خودرو هم ظاهرا منتفی است، زیرا قیمت آن آزاد خواهد شد. بقیه مقررات آن عمدتا عوارض مهمی دارد که در جای خود به آن اشاره شده است. این قانون نه تنها امید به آینده را ایجاد نمی‌کند، بله خودش منشأ ناامیدی است. نه تنها فقر را از میان نمی‌برد و شغل ایجاد نمی‌کند که آنها را بدتر هم می‌کند. وضعیت جمعیت در ایران شاهد مهمی در ضرورت فهم دو بحران اقتصادی (فقر و بیکاری) و سیاسی (ناامیدی از آینده) است. مدیریت جامعه باید به این نکته روشن توجه کند، فردا خیلی دیر است.
🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آنچه ما نداریم
✍️ احمد غلامی
در یادداشت هفته گذشته نگاهی جامعه‌شناسانه به مذاکرات برجام و تأثیر سیاست داخلی ایران بر این مذاکرات داشتیم. در آنجا آوردم که اگر ابراهیم رئیسی با آرای بالایی به مقام ریاست‌جمهوری می‌رسید، دیپلمات‌های مذاکره‌کننده با اعتمادبه‌نفس بیشتری بر سر میز مذاکره می‌نشستند و این چیزی نیست جز جادوی قدرت مردم. این‌بار می‌خواهم از زاویه‌ای دیگر به این مذاکرات بپردازم. پیش از آنکه بحث را آغاز کنم، می‌خواهم تعبیری از کتاب «حکمرانی بر خود و دیگران» درس‌گفتارهای میشل فوکو، را عاریه گرفته و با آن بحث را جلو ببرم. در این کتاب فوکو از تعبیری به نام «پارسیا» سخن می‌گوید: پارسیا یعنی حقیقت‌گویی. البته معنای دیگری ازجمله صراحت لهجه و رک‌گویی را هم دربر می‌گیرد، اما در اینجا حقیقت‌گویی بیشتر به کار ما می‌آید. خاصه اینکه فوکو نیز بر همین جنبه حقیقت‌گویی بیشتر تأکید دارد. فوکو پارسیا را این‌گونه صورت‌بندی می‌کند. او دموکراسی را در رأس پارسیا قرار داده است؛ دموکراسی به معنای برابری‌ای که به همه شهروندان تعلق می‌گیرد تا آزادانه له یا علیه چیزی سخن بگویند و در نتیجه در تصمیم‌گیری‌ها نقشی جدی ایفا کنند؛ بدون دموکراسی، پارسیا نخواهند داشت. رأس دیگر پارسیا صعود یا برتری است، یعنی کسانی که با سخنان نافذ خود برتری خویش را بر دیگران به اثبات رسانده و دیگران را اقناع می‌کنند و بر آنان فرمان می‌رانند. رأس دیگر، حقیقت‌گویی است. بدیهی است حقیقت‌گویی بدون شهامت معنا ندارد، ازاین‌رو عنصر ناب حقیقت‌گویی شهامت است. میشل فوکو برای تشریح پارسیا به کتاب «تاریخ جنگ‌ پلوپونزی» نوشته توسیدید، ارجاع داده و لحظه بحرانی آتن در آستانه جنگ با اسپارت را به تصویر می‌کشد تا کارکرد واقعی پارسیا را برای شنوندگان درس‌گفتارهایش عیان کند. بدیهی است آتن برای حل بحران، نیاز به دموکراسی دارد یعنی هرکس بتواند آزادانه به فراخور دانش و تجربه‌اش له یا علیه هر چیز یا هرکسی نظر دهد. دوم اینکه در این میان هستند چهره‌هایی که با حقیقت‌گویی و سخنان نافذ خود قادرند بر دیگران برتری یافته و بر آنان فرمان برانند. در این میان و مهم‌تر از هرچیز شهامت حقیقت‌گویی و صراحت لهجه این افراد است. این صورت‌بندی به‌وضوح نشان می‌دهد هر سرزمینی چه گرفتار مصائب و چه در آستانه مصائب نیاز به پارسیا دارد. برای عبور از چالش‌های سیاسی بدون دموکراسی و چهره‌های متنفذ و حقیقت‌گو، تصمیمات اگر به پیروزی هم منتهی شود شرکای دغل بسیاری خواهد داشت و در صورت شکست کسی مسئولیت ناکامی را برعهده نخواهد گرفت. قبل از اینکه به میز مذاکرات برجام بازگردیم، می‌خواهم تصویر درخشانی از پریکلس در هنگامه جنگ آتن و اسپارت را نقل کنم. پریکلس متنفذترین فرد آتن بود. معتبرترین در سخن و عمل. پریکلس رأس دوم و سوم پارسیا است. برتری و حقیقت‌گویی. او می‌داند هر مبارزه‌ای دو رو دارد؛ شکست یا پیروزی. اگر پیروز بازگردد همگان در این پیروزی با او شریک‌اند، اگر شکست بخورد تنها و یتیم است. پس این‌گونه سخن می‌گوید: «من خوشحالم که شما در صورت شکست علیه من برخیزید، به این شرط که اگر موفق شدم هیچ سهمی از افتخار و پیروزی را طلب نکنید. اگر می‌خواهید در صورت پیروزی متحد باشیم، باید در شکست نیز متحد باشیم و در نتیجه اگر شما را با گفتار حقیقت خویش متقاعد ساخته‌ام، مرا به‌تنهایی بابت تصمیمی که به صورت جمعی می‌گیریم مجازات نکنید».

در همین خطرکردن و پذیرفتن یک پیامد به شیوه جمعی است که رأس دیگر پارسیا شکل می‌گیرد: «من حقیقت را به تو می‌گویم؛ اگر بخواهی آن را می‌پذیری؛ اما اگر پذیرفتی به خاطر داشته باش که فارغ از پیامدهای احتمالی باید هم‌پیمان من باشی، و نیز اینکه من تنها کسی نیستم که مسئول این پیامد خواهم بود». با تشریح پارسیا نوری بر تاریکی‌های برجام ایرانی تابیده خواهد شد. اینک سرنوشت تلخ و چهره مغموم «ظریف» در مقایسه با همتایان خود نشانگر عدم پارسیا در سیاست‌ورزی ایرانی است. ظریف در همان گرماگرم مذاکرات هم می‌دانست بازگشت شکوهمندی از میدان دیپلماتیک نخواهد داشت. آیا گفت‌وگوی او با سعید لیلاز نوعی بغض فروخورده در گلو است؟ ظریف، سیمای سیاستمداری تنها در میان جمع است. حال با این پس‌زمینه یعنی پارسیا، به میز مذاکرات وین بازمی‌گردیم. فارغ از نتیجه پیروزی و شکست چه آینده‌ای در انتظار دیپلمات‌هایی است که خود زمانی همراه دیپلمات‌های دیگر بوده‌اند. به اعتراف دیپلمات‌های حاضر در مذاکرات وین آنان وارث یک شکست‌اند، شکست به‌جامانده از دولت قبلی. با این توصیف برجام در معنای ساده آن چیزی نیست جز (شبیه) یک رابطه عاطفی شکست‌خورده. مذاکرات نه برای عقد قرارداد تازه بلکه قراردادی برای یک متارکه منطقی است. تعیین چارچوب‌هایی برای صیانت از خود، نه برای پیشروی به سوی یک رابطه سازنده. چراکه مذاکرات وین فقط بر دو منطق استوار است. دو منطقی که همه کشورهای حاضر در آن شریک هستند؛ منطق اقتصادی و سیاسی. چین و روسیه درصددند تضمین‌های جدی‌ای برای منافع خود از ایران بگیرند و از سوی دیگر حمایت آنان از ایران برایشان بردی سیاسی دارد. مقاومت ایران در برابر تحریم‌ها اتوریته سیاسی آمریکا را می‌شکند و موجب گردن‌کشی و مقاومت دیگر کشورها خواهد شد. این برای چین و روسیه که هر دو در تحریم‌های آمریکا قرار دارند وضعیتی بسیار مطلوب است. اروپاییان به دنبال آن‌اند که ایران با کمترین منفعت اقتصادی برجام را ترک کند تا زخم تحقیرهای ترامپ را با پیروزی دولت بایدن التیام بخشند، البته که منافع اقتصادی آنان از برجام در اولویت قرار دارد و اگر منافعشان به هر دلیلی نادیده گرفته شود آنان در مسیر مذاکرات سنگ‌اندازی خواهند کرد. ایران نیز به دنبال منفعت اقتصادی از برجام است و طرفه آنکه بیش از منافع اقتصادی در پی منافع سیاسی و اثبات اقتدار خویش است. مذاکرات وین نبردی در آستانه مرزهای دیپلماتیک است و کشوری فارغ از نتیجه پیروز میدان است که به پارسیا پایبند باشد. اینک پرسش اساسی اینجاست که قواعد پارسیا در سیاست داخلی و جهانی ایران و همچنین نزد دیپلمات‌ها چه جایگاهی دارد و تا چه میزان کارکرد و اهمیت آن برای ما آشکار است.
برای نوشتن این یادداشت از کتاب «حکمرانی بر خود و دیگران»، درس‌گفتارهای کولوژدوفرانس ۱۹۸۲-۱۹۸۳ میشل فوکو، ترجمه سیدمحمدجواد سیدی نشر چشمه استفاده کرده‌ام.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ابهام در اجرای قانون جدید مالیات بر ارزش‌افزوده
✍️ عباس وفادار/ محمدکاظم تقدیر
اولین قانون مالیات بر ارزش‌افزوده در جلسه مورخ ۱۷/۰۲/۱۳۷۷ کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی طبق اصل هشتاد و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصویب شد و مجلس با اجرای آزمایشی آن به مدت پنج سال در جلسه علنی روز سه‌شنبه مورخ ۰۹/۱۱/۱۳۸۶ موافقت کرد. این قانون عملا از ابتدای مهرماه ۱۳۸۷ به اجرا درآمد. پس از خاتمه این مدت پنج‌ساله نیز اجرای آن به طور سالانه و در قالب قوانین بودجه سنواتی تا پایان سال ۱۳۹۹ تمدید شد. این قانون دارای اشکالاتی در اجرا بود.
در تاریخ ۱۲/۰۷/۱۳۹۸ نیز شاهد تصویب قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مودیان بودیم که در آن الزامات و تکالیف بسیاری برای مودیان، مصرف‌کنندگان و سایر دستگاه‌های اجرایی در راستای مکانیزه شدن نظام مالیاتی و شفافیت فعالیت‌های اقتصادی پیش‌بینی شده است. این قانون باید از اواخر سال ۱۳۹۹ اجرایی می‌شد که عملا چنین نشده است.
به دنبال آن نیز، قانون دائمی مالیات بر ارزش‌افزوده بر اساس بستر قانون پایانه فروشگاهی و سامانه مودیان در تاریخ ۱۳/۰۲/۱۴۰۰ به تصویب رسید. این قانون شش ماه پس از ابلاغ به رییس‌جمهور یعنی از تاریخ ۱۳ دی‌ماه سال‌جاری لازم‌الاجراست. به موجب تبصره ذیل ماده ۵۷ این قانون، تا تاریخ لازم‌الاجرا شدن آن، قانون مالیات بر ارزش‌افزوده مصوب ۱۷/۰۲/ ۱۳۸۷ با اصلاحات و الحاقات بعدی تمدید می‌شود و ‏لازم‌الاجرا است.‏ در مورد اجرایی شدن این قانون، ابهاماتی به شرح زیر وجود دارد:
در خصوص آماده بودن بستر مکمل آن به گونه‌ای که در قانون پایانه‌های فروشگاهی و سامانه مودیان پیش‌بینی شده است، اطلاعاتی در دست نیست.اجرای این قانون در زمانی که عملا در میانه فصل چهارم مالیات بر ارزش‌افزوده سال ۱۴۰۰ هستیم، دشواری‌هایی را در عمل ایجاد می‌کند. به این معنی که مشخص نیست آیا ضوابط این قانون باید از ابتدای فصل چهارم (اول دی ماه) اجرا شود که در این صورت با چه مجوزی قانون به مدت ۱۳ روز عطف به‌ماسبق شده، یا قرار است از روز سیزدهم دی ماه اجرا شود؛ که در این صورت مودیان چگونه باید تکالیف خود را در تسلیم فهرست مالیات ارزش‌افزوده به مدت ۱۳ روز طبق قانون قدیمی و برای بقیه فصل طبق قانون جدید انجام دهند!
با اجرای این قانون، عملا قانون مالیات بر ارزش‌افزوده مصوب ۱۷/۰۲/۱۳۷۷ و اصلاحات و الحاقات بعدی آن و نیز آیین‌نامه‌ها، بخشنامه‌های فراوان و فهرست‌های آن (به استثنای موارد مربوط به ترتیبات ثبت‌نام، نحوه ارائه اظهارنامه‌های مالیاتی و رسیدگی به آنها که به موجب ماده ۱۳ قانون دائمی مالیات بر ارزش‌افزوده تا زمان راه‌اندازی سامانه مودیان، حسب مقررات قانون مالیات بر ارزش‌افزوده مصوب ۱۷/۰۲/۱۳۸۷ خواهد بود) از درجه اعتبار قانونی ساقط می‌شود. این در حالی است که در مواد و تبصره‌های قانون مالیات بر ارزش‌افزوده جدید، تصویب دستورالعمل‌ها و فهرست‌هایی در مواعد تعیین‌شده و حد‌اکثر ظرف شش ماه از تاریخ تصویب قانون، یعنی تا تاریخ ۱۳/۰۸/۱۴۰۰ و به عبارت دیگر تا دو ماه قبل از تاریخ اجرایی شدن آن باید انجام می‌شده است. حال آنکه در محدود اطلاعات نگارندگان این نوشتار، تاکنون شاهد تصویب و ابلاغ هیچ‌یک از این دستورالعمل‌ها و فهرست‌ها نبوده‌ایم. به عبارت دیگر، قانون جدید در حالی اجرایی شده که دستورالعمل‌ها و فهرست‌های تجویزشده در آن هنوز وجود ندارد! اگر قرار بود همه دستورالعمل‌ها و فهرست‌های قبلی همچنان اجرایی باشند اولا این موضوع نیاز به تصریح قانون داشت که در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد، ثانیا در آیین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌های فعلی، اشارات فراوان به شماره ماده‌های قانون مالیات بر ارزش‌افزوده مصوب ۱۷/۰۲/۱۳۸۷ شده است که تمامی آنها به استثنای موارد احصاشده در ماده ۱۳ قانون دائمی مالیات بر ارزش‌افزوده که در بالا به آن اشاره شد، از تاریخ ۱۳/۱۰/۱۴۰۰ ملغی می‌شود و تطبیق این شماره ماده‌ها و احکام با قانون جدید نه در تخصص و نه برعهده مودیان (و حتی کارکنان اداره امور مالیاتی) نیست. اگر هم قرار باشد قانون جدید فعلا بدون دستورالعمل‌ها و فهرست‌هایی که در متن آن تصریح به لزوم تصویب آن شده اجرا شود که در واقع مجریان قانون از روز اول اجرای قانون، حکم آن را نقض کرده‌اند! و عملا اجرای قانون برای مودیان هم در موارد متعدد دشوار و مبهم و بعضا ناممکن می‌شود و پای تفاسیر به رای و نظرات شخصی را باز می‌کند!
برخی از این موارد مربوط به مشخص کردن برخی کالاها و خدمات معاف، استرداد مالیات و عوارض به گردشگران خارجی و سفارتخانه‌ها و ماموران دیپلماتیک، معیارهای تعیین آلایندگی و صنایع آلاینده و فهرست وسایط نقلیه و شهرهای آلوده برای اخذ عوارض سبز، فهرست برخی کالاهای خاص مشمول نرخ‌های خاص و… هستند. چگونه می‌توان بدون تعیین‌تکلیف این الزامات قانونی، اقدام به اجرای قانون دائمی مالیات بر ارزش‌افزوده با حفظ حقوق و تعهدات اشخاص کرد؟
علیهذا به نظر می‌رسد تا پیش از تعیین‌تکلیف موارد سه‌گانه پیش‌گفته، به خصوص عدم تدوین آیین‌نامه‌ها و فهرست‌ها که در واقع راهنما و مفسر و روش‌های اجرایی مواد قانونی هستند، اجرای قانون دائمی ارزش‌افزوده با ابهامات جدی روبه‌رو شود. لذا شایسته است دولت با کمک مجلس شورای اسلامی، کیفیت را فدای سرعت نکند و تا زمانی که موارد سه‌گانه بالا تعیین‌تکلیف نشده، در مورد اجرای آن شتاب به خرج ندهد و در مدت بسیار کوتاه باقی مانده و با رعایت تشریفات قانونی، اجرای آن را به تعویق بیندازد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چشم‌انداز لغو تحریم‌ها
✍️ دکتر ابراهیم متقی
مذاکره دیپلماتیک ایران و کشورهای اروپایی، روسیه، چین و آمریکا در آخرین روزهای دسامبر۲۰۲۱ ادامه پیدا کرد. اگرچه براساس عرف دیپلماتیک هیچ‌گاه زمینه برای مذاکرات در روزهای پایانی یا آغازین سال‌های جدید وجود ندارد، اما ضرورت‌های امنیتی و راهبردی ایجاب می‌کرد که ایران بتواند مذاکرات نیمه‌تمام خود را که در اوایل دسامبر آغاز کرده بود، به نتیجه نسبتا موثر و سازنده‌ای ارتقا دهد.
همزمان، فضای همکاری‌های ایران با آژانس ماهیتی کاملا سازنده داشته است. اگرچه رافائل گروسی تمایلی به سازوکارهای تکنیکال نشان نمی‌دهد و تلاش می‌کند تا علاوه بر مدیرکل تکنیکال از سازوکارهای کنش سیاسی برخوردار شود؛ اما واقعیت آن است که ایران تاکنون با آژانس همکاری‌های سازنده‌ای را به انجام رسانده است. الگوی کنش همکاری‌جویانه ایران با آژانس در چارچوب پروتکل الحاقی است و کاهش تعهدات ایران تاثیر چندانی در ارتباط با راستی‌آزمایی‌های مربوط به فعال شدن دوربین‌های مانیتورکننده آژانس در سایت‌های هسته‌ای ایران نداشته است. به این ترتیب واقعیت آن است که ایران و قدرت‌های بزرگ فعالیت‌های خود را در قالب ضرورت‌های پراگماتیستی ادامه داده و هر یک تلاش می‌کنند تا زمینه لازم را برای دستیابی به توافق نسبتا پایدار و سازنده فراهم سازند. واقعیت آن است که ساخت قدرت در ایالات‌متحده کاملا سیال و مبتنی بر الگوی موازنه و کنترل بوده است. چنین الگویی مانع از نقش‌یابی رئیس‌جمهور به‌عنوان محور اصلی هرگونه توافق و همکاری بین‌المللی در دوران فراتر از مسوولیت اجرایی وی می‌شود. آنچه را که مقامات دیپلماتیک دولت قبل درباره الزام‌های سیاسی و دیپلماتیک ایالات‌متحده مورد تاکید و پافشاری قرار می‌دادند، هیچ‌یک به لحاظ عرف دیپلماتیک، قوانین داخلی ایالات‌متحده و سنت‌های کنش راهبردی آمریکا ماهیت واقعی نداشته است. طبیعی است که دیپلمات‌های موجود نباید خود را درگیر دغدغه‌های ذهنی و انگاره‌های فراساختاری در روند دیپلماسی هسته‌ای کنند. آنان باید به این موضوع واقف باشند که دیپلماسی هسته‌ای همانند هرگونه توافق دیگری بدون همکاری‌های چندجانبه و موازنه قدرت تداوم نخواهد یافت.

در فضای آنارشی سیاست بین‌الملل هر کشوری برای حداکثرسازی منافع خود تلاش می‌کند. بنابراین طبیعی به نظر می‌رسد که هنر دیپلماتیک ایرانی چه در دوران گذشته و چه در شرایط زمانی موجود معطوف به اتخاذ سازوکارهایی باشد که بازدارندگی لازم را در برابر ایالات‌متحده یا هر کشور دیگر فراهم سازد. به همان ‌گونه‌ای که قدرت‌های بزرگ بازدارندگی همه‌جانبه‌ای را در ارتباط با ایران فراهم کرده‌اند. ضرورت‌های کنش همکاری‌جویانه می‌تواند به موازات سازوکارهای بازدارنده انجام پذیرد. نکته دومی که دیپلمات‌های ایرانی باید به آن وقوف داشته باشند، آن است که الگوی کنش در توافق جدید باید ماهیت متوازن، مرحله‌ای و براساس سازوکارهای اقدام مشترک و متقابل باشد. اگر چنین ضرورتی مورد توجه قرار نگیرد، طبیعی است که در آن شرایط ایران نخواهد توانست موقعیت خود را در ارتباط با فرآیند دیپلماتیک موجود ارتقا دهد. کنش متوازن و همکاری‌های متقابل در شرایطی می‌تواند نتایج مطلوبی را برای هر یک از کشورها به وجود آورد که زمینه برای ایجاد ساختار با حق وتوی چند جانبه به‌وجود آید. اگر هر یک از کشورها از چنین حقی محروم شوند، طبیعی است که سایر بازیگران از الگوهای محدودکننده دیگری بهره می‌گیرند. بنابراین الگوی کنش ایران بیش از آنکه در قالب ادبیات غیرواقعی و شعاری شکل گیرد، ‌باید واقعیت‌ها و ضرورت‌های کنش متقابل، برنامه‌های متوازن و اقدام مرحله‌ای را در دستور کار قرار دهد. در آن شرایط امکان نیل به توافق نسبتا پایداری وجود خواهد داشت. نکته آخر ارتباط مستقیم با نقش روسیه و چین در فرآیند دیپلماسی هسته‌ای دارد، همکاری‌های ایران و روسیه از این جهت اهمیت دارد که روسیه نقش هماهنگ‌کننده و متوازن‌کننده سیاست‌های ایران با قدرت‌های بزرگ را عهده‌دار شده است. واقعیت آن است که روسیه در این فرآیند نه‌تنها یکی از اعضای مذاکره‌کننده محسوب می‌شود، بلکه تلاش دارد تا از طریق سازوکارهای مربوط به مساعی جمیله زمینه دیپلماسی مبتنی بر حسن نیت و همکاری‌های سازنده را فراهم آورد. نقش هماهنگ‌کننده روسیه تاکنون منجر به ایجاد زمینه‌های کنش همکاری‌جویانه در روابط متقابل ایران و قدرت‌های بزرگ شده است. به همان‌ گونه‌ای که جان کری در روند پیشین دیپلماسی هسته‌ای به موازات وندی شرمن و موگرینی نقش تعادل‌بخش و هماهنگ‌کننده مذاکرات را عهده‌دار بودند، در این دوره از دیپلماسی هسته‌ای نقش اولیانوف برجسته‌تر از سایر دیپلمات‌ها است و این امر می‌تواند اطمینان خاطر بیشتری را برای آمریکا، اروپا، چین و حتی ایران به‌وجود آورد. واقعیت آن است که چندجانبه‌گرایی در مذاکرات دیپلماتیک و در فرآیند دیپلماسی هسته‌ای ایران با قدرت‌های بزرگ می‌تواند نقش سازنده و موثری برای نیل به نتایج عینی و ملموس داشته باشد. در نهایت باید به این موضوع اشاره داشت که دیپلماسی هسته‌ای ایران اگرچه با وقفه‌هایی همراه خواهد شد، اما روند همکاری‌های ایران با قدرت‌های بزرگ با توجه به نقش هماهنگ‌کننده اولیانوف تاکنون زمینه نیل به نتیجه عینی را به وجود آورده است. در فضای موجود دیپلماسی هسته‌ای نشانه‌هایی از پیشرفت، حرکت به جلو، همکاری‌های سازنده و احتمال وقوع وقفه‌های نگران‌کننده وجود دارد؛ اما در عین حال باید به این موضوع اشاره داشت که سطح همکاری‌های متقابل برای نیل به توافق نسبتا متوازن و متناسب با وزن مخصوص قدرت ملی و منطقه‌ای ایران در ارتباط با موضوعات هسته‌ای وجود دارد. در چنین شرایطی می‌توان امید داشت که زمینه برای کاهش تحریم‌ها و برداشتن مرحله‌ای برخی از تحریم‌های تاثیرگذار در اقتصاد ملی ایران اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. واقعیت اقتصادی ایران در ماه مارس۲۰۲۲ کاملا متفاوت از روزهای پایانی دسامبر۲۰۲۱ خواهد بود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0