روسیه نه تنها به عنوان یکی از اعضای اصلی تیم مذاکراتی محسوب میشود، بلکه هرگاه نشانههایی از ابهام و تردید در انگاره طرفهای مقابل به وجود آید، از سازوکارهای میانجی برای به نتیجه رساندن و متعادلسازی اهداف راهبردی کشورها بهره گرفته است.
بیانات مقام معظم رهبری در قم و به مناسبت ۱۹ دی بیانگر این انگاره است که هرگونه کنش دیپلماتیک و بهرهگیری از سازوکارهای مذاکراتی میتواند زمینه بهینهسازی منافع ملی به موازات حلوفصل چالشها را فراهم آورد. رویکرد و جهتگیری محوری ایران را میتوان راستیآزمایی تعهدات آمریکا دانست. تعهدات آمریکا در حوزه اقتصادی برای امنیت ملی ایران اهمیت ویژهای دارد. موضوع مربوط به پایان دادن به تحریمها، فعال شدن فضای سوئیفت مالی و بانکی و همچنین نقشیابی ایران در اقتصاد منطقهای انرژی، به عنوان اصلیترین مطالبات دیپلماسی هستهای ایران در روند مذاکرات وین مطرح خواهد بود.
۱. نقش روسیه به عنوان بازیگر موازنهدهنده مذاکرات هستهای وین
نقشیابی اولیانوف روند دیپلماسی هستهای ایران را از وضعیت ابهام خارج کرد. اولیانوف در روند دیپلماسی هستهای کشورهای ۱+۴ همواره تلاش داشته تا از سازوکارهای موازنه در مذاکرات بینالمللی بهره گیرد و میتوان آن را به عنوان نقطه تعادل کنش رفتاری بازیگرانی دانست که هر یک از سیاستهای پردامنه و حداکثری بهره میگیرند. علت موفقیت اولیانوف را میتوان ایجاد درک مشترک و اراده معطوف به هدف در روند دیپلماسی هستهای دانست.
نقشیابی روسیه در روند مذاکرات هستهای از این جهت اهمیت دارد که زمینه ایجاد موازنه تاکتیکی در محیط دیپلماتیک را به وجود میآورد. در شرایطی که ایران با تهدیدهای منطقهای و محدودیتهای بینالمللی روبهرو است، طبیعی به نظر میرسد که برخی بازیگران بینالمللی از سازوکارهای کنش مشارکتی استفاده کنند. سیاست قدرت به گونهای اجتنابناپذیر زمینه را برای تحرک و اعتماد بهنفس بیشتر ایران در فضای دیپلماسی هستهای فراهم میآورد.
سازوکارهای حل اختلاف در قالب به حداقل رساندن «پرانتزهای اختلافساز» بوده و میتواند زمینه همکاری متقابل کشورها را از طریق انعطافپذیری دیپلماتیک در جهت رسیدن به اهداف تعاملی امکانپذیر سازد. در چنین شرایطی، ایراندرصدد است تا روند مذاکرات هستهای را بهمنظور پایان دادن یا کاهش تحریمهای اقتصادی پیگیری کند. تلاش ایران برای به حداقل رساندن اختلافات موجود برسر ذخایر هگزافلوراید اورانیوم ایران و سانتریفیوژها خواهد بود. اگرچه الگوی کنش روسیه و آمریکا در ارتباط با ایران میتواند نشانههایی از «بازی بزرگ قرن ۲۱» را منعکس سازد، اما معادله قدرت جمهوری اسلامی به گونهای است که اینگونه همکاریها امکان اعاده سازوکارهای محدودکننده قدرت ایران را با چالش روبهرو میسازد.
۲. اراده سیاسی بازیگران دیپلماسی هستهای وین
فضای کنش ارتباطی ایران و کشورهای ۱+۴ مبتنی بر اراده سیاسی برای نیل به توافق خواهد بود. ایالاتمتحده و کشورهای اروپایی باید به این موضوع واقف باشند که خصومت و تعارض با ایران هیچگاه نمیتواند نتیجه کمهزینهای برای آنان داشته باشد. مطالبات ایران عمدتا ماهیت حقوقی و قانونی دارد. بنابراین تامین چنین مطالباتی با حقوق اولیه ایران و قواعد آمره حقوق بینالملل پیوند دارد. محدودسازی قدرت ایران را میتوان در زمره نشانههای کنش خصمانهای دانست که هیچگونه توجیه حقوقی ندارد.
روند دیپلماسی هستهای بهگونهای شکل گرفته که نشانههایی از «اراده سیاسی» برای «نیل به توافق» را منعکس میسازد؛ همانگونه که ایالاتمتحده و کشورهای جهان غرب نیز چارهای ندارند جز آنکه سازوکارهای انعطافپذیرتری برای حل و فصل مشکلات ایجاد شده با ایران را در دستور کار قرار دهند. جهان غرب به این موضوع واقف است که قابلیت تاکتیکی و منطقهای ایران برای اثرگذاری در محیط منطقهای به گونهای است که میتواند معادله بازی آمریکا را تغییر دهد.
واقعیتهای موجود بیانگر آن است که مذاکرات ژانویه ۲۰۲۲ میتواند زیرساختهای نیل به توافق و اعاده حقوق اقتصادی و راهبردی ایران را در فضای برجام فراهم آورد. اگرچه هنوز اختلافهای سیاسی و راهبردی بین ایران و کشورهای غرب در ارتباط با قابلیتهای تکنیکی و ابزاری ایران وجود دارد، اما روند مذاکرات به گونهای است که امکان حل و فصل چالشهای موجود در چارچوب «پرانتزهای مورد اختلاف» وجود دارد.
۳. ضرورت عملگرایی در دیپلماسی هستهای آمریکا
رابرت مالی در زمره دیپلماتهایی محسوب میشود که از انگیزه لازم برای نیل به توافق با ایران برخوردار است. همکاریهای متقابل ایران با آژانس و گروه ۱+۴ را میتوان به عنوان نشانههای ایفای نقش سازنده ایران در فرآیند دیپلماسی هستهای دانست. رابرت مالی به این موضوع واقف است که تعامل با ایران بدون توجه به الگوی کنش متقابل ساخت قدرت در ایران نتیجه مطلوبی ایجاد نمیکند. چنین نشانههایی را میتوان بخشی از قالبهای مربوط به راستیآزمایی سیاست و اقدامات آمریکا در کنش تعاملی با ایران دانست.
اگرچه موضوع روابط بینالملل و دیپلماسی هستهای تابعی از معادله قدرت و سیاست قدرت خواهد بود، اما در این فرآیند لازم است کشورهای درگیر در مذاکرات ۱+۴ نسبت به ضرورتهای حسن نیت و مساعی جمیله توجه داشته باشند. تحقق هر یک از اهداف موردنظر ایران در شرایطی صورت میگیرد که زمینه برای چانهزنی دیپلماتیک و بهکارگیری قالبهای تکنیکی و تاکتیکی از سوی ایران و سایر کشورهای گروه ۱+۴ در روند مذاکرات وین فراهم شود.
بایدن هماکنوندرصدد است تا شکل جدیدی از کنش دیپلماتیک را پیگیری کند که منجر به توافق دوجانبه و چندجانبه بازیگران شود. کاهش تعهدات برجامی ایران را نمیتوان به منزله پایان دادن به دیپلماسی هستهای دانست. نقض تعهدات آمریکا در دوران ترامپ را میتوان در زمره عوامل ناپایدارکننده دیپلماسی هستهای ایران دانست. تجارب دوره ترامپ برای بایدن و تیم سیاست خارجی آمریکا از این جهت اهمیت دارد که محدودسازی قدرت ایران از طریق سیاست اجبار حاصل نمیشود. همانگونه که ایران در برابر آژانس و قدرتهای بزرگ متعهد به راستیآزمایی در مورد تعهدات خود است، سایر بازیگران نیز باید در فضای راستیآزمایی قرار گیرند. پشتوانه ایران برای تحقق راستیآزمایی را میتوان بهرهگیری از سازوکارهای مربوط به سیاست قدرت دانست. در غیراین صورت ایالاتمتحده ترجیح میدهد تا از سازوکارهای مربوط به دیپلماسی اجبار برای محدودسازی قدرت ایران استفاده کند. چانهزنی دیپلماتیک بدون نمایش قدرت حاصل نخواهد شد.
نتیجه
هرگونه دیپلماسی در حوزه موضوعات سیاست بینالملل ارتباط مستقیم با امنیت ملی کشورها پیدا میکند. نگرش تعادلی برای کشورهایی مانند ایران در شرایطی اهمیت دارد و تحقق پیدا میکند که ایران بتواند از سازوکارهای مربوط به مصالحه به موازات سیاست قدرت استفاده کند. نقشیابی اولیانوف به عنوان بازیگر متعادل کننده در روند دیپلماسی هستهای ایران یکی از عوامل اصلی تداوم مذاکرات بوده است. ایران و سایر کشورهای درگیر دیپلماسی هستهای به این موضوع واقف هستند که هرگونه توافقی امکان کنش ناپایدار کننده از طرف بازیگر رقیب را اجتنابناپذیر میسازد. در نگرش ایران، سیاست ترامپ مشکلات بسیار مخاطرهآمیزی برای امنیت منطقهای و اقتصاد ایران به وجود آورد. الگوی رفتاری اسرائیل و عربستان بهعنوان متحدان منطقهای ترامپ در تشدید فشارهای فزاینده دولت آمریکا نقش موثری داشت. مانور نظامی ایران در محیط منطقهای بیانگر این واقعیت است که اقدامات خصمانه هر بازیگری با کنش متقابل روبهرو خواهد شد. ایران همانگونه که سیاست دفاعی خود را براساس تجارب دفاع مقدس به دست آورده، در حوزه دیپلماسی هستهای نیز به این موضوع واقف است که باید از سازوکارهای تضمینبخش استفاده کند. فقدان تضمین در روابط بینالملل و الگوی رفتار متقابل بازیگران همواره چالشهای جدیدی را برای کشورها به وجود میآورد. تلاش ایران برای تضمین را میتوان یکی از شاخصها و محورهای اصلی تداوم دیپلماسی هستهای ایران در آینده دانست.
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط