🔻روزنامه ایران
📍 دیپلماسی اقتصادی دولت سیزدهم خودتحریمی دولت قبل را شکست
✍️ محمد جلیلی
ما در کشور دچار خودتحریمی شدیم. با این توضیح که منتظر ماندیم تا امریکا به برجام برگردد. یعنی با برجام تحریمها را لغو کنیم شاید گشایشی اتفاق بیفتد و اگر برجام محقق نشود دیگر هیچ اقدامی صورت نمیگیرد. در حالی که واقعیات موجود در دولت جدید نشان داد این گزاره صادق نیست. صحبتهای رئیسجمهور در رابطه با میزان فروش نفت نیز گواه همین ادعاست. این موضوع نشان میدهد که پارادایمهای حاکم که در دولت قبل رواج داشت، صحیح نبود و اگر تلاش میکردیم زمان را از دست ندهیم و زودتر با همسایگان مراوده کنیم تحریم به این میزان اقتصاد کشور را متأثر نمیکرد. اطلاع سایر کشورها از معطل ماندن ایران برای برجام باعث شده بود حتی چینیها راغب به همکاری با ایران نباشند در حالی که با سفر اخیر آقای امیرعبداللهیان فاز عملیاتی توافق ۲۵ ساله با چین کلید خورد. پس اگر پارادایم ذهنیمان این باشد که جز برجام نمیتوان قدم از قدم برداشت همه کشورها این سیگنال را از سوی ما درک میکنند. با تغییر فضا از سوی دولت جدید در چند ماه اخیر گشایشهای خوبی اتفاق افتاده و استراتژی تمرکز قوی را پی گرفتهاند. سفر رئیسجمهور به روسیه (ظرف چند روز آتی) با محور اقتصادی نیز مقوم چنین رویکردی است. با این حال ما نباید خودمان را محدود به کشورهای بزرگی مثل چین و روسیه کنیم و ضرورت دارد با کشورهای همسایه به شکل منسجمتری روابط و مناسبات اقتصادیمان را پی بگیریم. در جمعبندی نهایی باید گفت میتوان با دیپلماسی اقتصادی بنبستها را شکست و اقتصاد را از انحصار مذاکرات و چند کشور خاص خلاص کرد. دیپلماسی اقتصادی در شرایط تحریمی بیش از هر زمان دیگری راهگشا خواهد بود. علاوه بر آن، تعامل گسترده با کشورهای مختلف باعث بیاثر کردن تحریمها شده و شیرازه این رویکرد از هم میپاشد و انگیزهشان برای تداوم تحریمها کمرنگ خواهد شد.
🔻روزنامه کیهان
📍 میانداری ایران در قرن جدید آسیایی
✍️ محمد ایمانی
۱- «ایالات متحده آمریکا» و «اتحاد جماهیر شوروی»، ۷۶ سال قبل با پیروزی در جنگ جهانی دوم، نظم جهانی تازهای را پایهگذاری کردند. ابرقدرت در این نظام دو قطبی، قدرت حاکم بر هر یک از دو قطب بود. آنها به مدت ۴۶ سال همدیگر را مهار میکردند؛ اما هنگامی که شوروی در سال ۱۹۹۱ فروپاشید، یاغیگری آمریکا آغاز شد. از چکسلواکی و صربستان، تا اوکراین و گرجستان و قرقیزستان، با انقلاب رنگی یا مداخله نظامی، در برابر بلوک آمریکا سپر انداختند. ریاست گورباچف و سپس یلتسین موجب شد شوروی، از هم بپاشد و به روسیه ضعیف و فاقد اعتماد به نفس تبدیل شود. غرب تا پشت مرزهای روسیه پیش رفت و حتی پیگیر کودتای مخملی در مسکو و پکن بود. این پیشروی، استراتژیستهای آمریکایی را بر آن داشت تا در آستانه قرن ۲۱، پروژههای تجاوزگرانهای مانند «قرن جدید آمریکایی»، «پایان تاریخ»، «جنگ تمدنها»، «جنگ جهانی چهارم» (طرح حمله به ۲۴ کشور اسلامی)، «خاورمیانه جدید و تغییر نقشه آن» را در دولت بوش به اجرا بگذارند و سپس، نقشه «جنگ جهانی سوم» (جنگ نیابتی در عراق و سوریه) را در دولت اوباما عملیاتی کنند.
۲- نقطه ثقل این تحرکات، غرب آسیا بود. آمریکا اگر کانون منابع طبیعی، و چهار راه ارتباطات جهانی را قبضه میکرد، میتوانست عرصه را برای رقبای شرقی و حتی غربی تنگ کند و کدخدای جهان شود.
نه روسیه و چین و نه هیچ کشور دیگری، جرأت مواجهه با این یاغیگری را نداشت. بیتردید، مقاومت حکیمانه ایران بود که جنگ ترکیبی آمریکا را به هزیمت کشاند. آمریکا برای «جنگ جهانی چهارم» و فقط در حوزه نظامی، ۷ هزار میلیارد دلار خرج کرد. اما ایران، ترمز او را کشید. ما در این مواجهه تمدنی با تاختوتاز مغولوار، هرگز معطل همراهی هیچ دولتی نماندیم. اگر در برابر نقشههای شومی مانند «جنگ جهانی سوم و چهارم» قد علم کردیم و ورق را به نفع خود و ملتهای منطقه برگرداندیم، به تنهایی تصمیم گرفتیم و حال آنکه روسیه و چین و دیگران با وجود تهدید منافعشان، به دلایل مختلف منفعل بودند. جمهوری اسلامی بود که با وجود مهارت حریف، آمریکا را به نقطه «زوال راهبرد» رساند.
۳- اوایل اردیبهشت ۱۴۰۰، گزارش سالانه «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا» درباره چالشهای پیش رو منتشر شد: «ایران بهدلیل تواناییهای پیشرفته نظامی، شبکههای گسترده نیابتی و شرکا و تمایل به استفاده از زور علیه نیروهای آمریکایی، رقیب اصلی منافع ما در خاورمیانه است. هدف استراتژی امنیت ملی ایران، تضمین تداوم حاکمیتی، حفظ ثبات داخلی، تأمین موقعیت خود به عنوان قدرت مسلط منطقه و دستیابی به رونق اقتصادی است. تهران مجموعهای پیچیده از تواناییهای دیپلماتیک، نظامی و امنیتی را در اختیار دارد؛ برای دستیابی به اهداف، نیروهای نامتعارف و متعارف، شرکا و نیابتی را آموزش میدهد و میتواند هزینههای زیادی را به دشمنانش تحمیل کند. تهران در حال افزایش تعامل با شرکا و نیابتیها برای تضمین نفوذ طولانیمدت است. ایران استراتژیهای اقتصادی را برای دور زدن تحریمها با کشاندن آن به سراسر جهان اجرا کرده و به کاهش تعهدات برجامی ادامه میدهد. تهران از روابط خود برای به چالش کشیدن حضور ما در منطقه و تشویق به عقبنشینی استفاده کرده است. بزرگترین نیروی موشکی منطقه، قادر به موشکباران اهداف ۲۰۰۰ کیلومتری است و بارها اراده خود را در این باره نشان داده است. ایران به افزایش کُشندگی، پایداری و دقت انواع موشکها و تبدیل آنها به قارهپیما ادامه میدهد. ایران دائما از نیروی دریایی برای نظارت بر عملیات دریایی ما و متحدانمان استفاده میکند. ایران احتمالا طی سال آینده، با احیای اقدامات هستهای، حملات نیابتی و سایبری، به فشارهای ما پاسخ بدهد. پنتاگون با تهدید اطلاعاتی پیچیده از طرف تعداد فزاینده بازیگران رو به رو است. دشمنانی مثل چین، روسیه و ایران، بخش عمده این تهدید هستند».
۴- عجیب نیست که باراک اوباما در کتاب خود (یک سرزمین موعود) درباره ایران نوشت «در دوران زمامداری، گاهی سناریوهای مختلف مناقشه با ایران را شبیهسازی میکردیم و من همیشه از آن جلسات، غمگین خارج میشدم؛ چون میفهمیدم که اگر جنگ علیه ایران ضرورت یابد، تقریبا همه چیزهایی که میکوشیدم برای آمریکا محقق کنم، نابود میشد». یا اینکه؛ «در سال ۲۰۱۱ گزینههای ما در سوریه، به شکل دردناکی بسیار محدود بود. این کشور از سوی روسیه، ایران و حزب الله حفاظت میشد». ضربهای که آمریکا میخواست با راهانداختن چند جنگ به ایران بزند و گریبان خودش را گرفت، چیزی نبود که بخواهد با برجام جایگزین شود. آمریکا، برجام را نه مسیر تنشزدایی، بلکه اسب تروای رخنه در قدرت ایران میدانست. آنها در حالی به کمک فضا سازی غربگرایان، برجام را روی میز گذاشتند، که یقین داشتند تحریمها در حال فروپاشی است. جان کری ۶ فروردین ۹۴ گفت: «شکست مذاکرات، موجب فروپاشی رژیم تحریمها خواهد شد. تحریمها نمیتواند مانع ایران شود، طرفهای دیگر مذاکرات هم از تحریم دست خواهند کشید و به ما میگویند شما کار خود را بکنید، ما هم کار خود را میکنیم». وندی شرمن هم ۹ آبان ۹۴ در کالج دارموت تایید کرد: «به هنگام مذاکره با ایران، نشانههای فروپاشی تحریمها آشکار شده بود و فکر نمیکنم برقرار میماند. ما شاهد نشانههایی از شکاف بر سر تحریم، به ویژه درباره واردات نفت از ایران بودیم». برجام، نقطه پایان بر زیادهخواهی آمریکا نمیگذاشت، بلکه استخوانی لای زخم و گروگانی برای طلبکاری جدید بود. به این معنا، خروج گستاخانه ترامپ، تله را به هم زد. تیم ترامپ با مشاهده رویکرد منفعلانه برخی مدیران ما، تصور کرده بود میتواند به واسطه حداکثری کردن فشار، ایران را زودتر از پا درآورد. مشوّق او در این گستاخی، تضمینی بود که فدریکا موگرینی گرفته بود: «من از روحانی ضمانت گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریمها، به برجام پایبند بماند»!
۵- خطای محاسباتی و شتابزدگی ترامپ، پروژه برجامیزاسیون را بههم ریخت. «ویلیام برنز» که در گذشته، معاونت وزارت خارجه و هدایت بخشی از مذاکرات با ایران را بر عهده داشته، در دولت بایدن به ریاست سازمان سیا رسید. او مدتها قبل از ریاست سیا، به سیانان گفت: «سیاست فشار حداکثری، قماری پرریسک است. این رویکرد، خسارت زیادی دارد؛ از جمله تعمیق شکاف با متحدان. همچنین به مرور، تحریم را به عنوان ابزار دیپلماسی آمریکا تضعیف میکند. با این روند ممکن است روزی شاهد آن باشیم که نه تنها روسیه و چین، بلکه دوستان اروپایی هم برای کاهش آسیبپذیری در برابر تحریم گام بر میدارند». او همچنین گفته بود: «خروج از برجام در بلندمدت، تأثیر تحریمهای یک جانبه را کاهش میدهد. پس از ۵ یا ۱۰ سال بیدار خواهیم شد و همان طور که وزیر خارجه آلمان هم گفت، شاهد کشورهای زیادی خواهیم بود که دنبال راههایی برای عبور از فشار مالی آمریکا هستند».
۶- اما این سخنان و مشابه آن از سوی بایدن در نکوهش فشار حداکثری، مربوط به قبل از ریاست بود. برنز سال گذشته در نشست سنا که به بررسی صلاحیت او برای ریاست سیا اختصاص داشت، ضمن عبور از برجام گفت «نظر من همیشه این بوده که باید راهبردی جامع و فراتر در قبال ایران داشته باشیم که جلوگیری از برنامه هستهای فقط یکی از ابعاد آن است. این راهبرد باید با ساخت موشک بالستیک و اقدامات بیثباتکننده ایران در منطقه مقابله کند. حتی اگر ایران به پایبندی به برجام برگردد، لازم است چارچوبی برای ایجاد محدودیتهای قویتر و طولانیتر هستهای و رسیدگی به سایر اقدامات تهدیدآمیز آن داشته باشیم. این هدف در حرف آسانتر از عمل است، اما راهبرد ما باید همین باشد». ادامه سیاست احمقانه ترامپ در دولت بایدن، سند دیگری بر این مدعاست که هیئت حاکمه آمریکا به مرحله «زوال راهبرد»
- به عنوان مقدمه زوال امپراتوری- رسیده است.
۷- ویلیام برنز در همان نشست سنا، درباره چالشهای پیشرو گفته بود: «وضعیت دنیا، بسیار پیچیده و رقابت محور شده. تهدیدهای آشنا کماکان حضور دارند؛ از تروریسم تا اشاعه هستهای، روسیه، کره شمالی و ایران. چین هم یکی از بزرگترین چالشهای ما محسوب میشود». بر این مبنا، تعاملات راهبردی در جهان فراغرب، حکم مرگ و زندگی را برای آمریکا دارد. اخبار مربوط به تضعیف آمریکا و انتقال قدرت از غرب به شرق، واقعیتی انکارناپذیر است و پیاپی بر زبان سیاستمداران غربی جاری میشود، ولو محافل غربگرا را دچار حملات عصبی کند: «فدریکا موگرینی: قدرت رهبری آمریکا در حال زوال، و قدرتش در حال کاهش است. من هرگز آمریکا را تا این حد قطبی شده ندیده بودم. آمریکا در درون منسجم نیست».
«نیکولا سارکوزی: محور جهان در حال عبور از غرب، به شرق یعنی آسیاست. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم. روی کارآمدن فردی مانند ترامپ که باور کردنی نبود، نشانه وخامت شرایط غرب بود، نه علت آن». «جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا: تحلیلگران از مدتها پیش درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفتهاند. این اتفاق، پیش چشم ما در حال وقوع است. شیوع بیماری کرونا، نقطه عطفی برای تغییر موازنه قدرت، از غرب به شرق است». «ولفگانگ ایشینگر رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ: جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا، زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جدیدی را شکل دهند. بازیگران غیرغربی، امور بین المللی را شکل میدهند. برخی از اساسی ترین ارکان غرب و نظم جهانی، تضعیف شده. ناکامی در پاسخ به درگیری سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار، و زمینه را برای پُر کردن خلأ توسط ایران و روسیه فراهم کرد».
۸- کشورهای قدرتمندی که منافع شان مورد تهدید آمریکا و غرب بوده، طبیعی است که به تعاملات اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی روی آورند. و از آن طبیعیتر، خشم فزاینده آمریکا و غرب در قالب حملات رسانهای نیابتی به روابط «جهان فرا غرب» است. آنها میدانند که اگر این همکاریها عمق پیدا کند، مقاومت منطقهایِ بر پا شده از سوی ایران، ابعاد فرا منطقهای پیدا خواهد کرد و دیگر دولتها نیز تشویق به صیانت از منافع خود در برابر قلدری آمریکا خواهند شد. علت آتش بار سنگین رسانهای علیه همکاریهای راهبردی ایران با روسیه و چین، بر این مبنا قابل تحلیل است.
۹- صاحب نظران بسیاری در دنیا اذعان دارند که اگر مقاومت موفق ایران در غرب آسیا نبود، آمریکا میتوانست چین و روسیه (و حتی متحدانی مثل فرانسه، آلمان، ژاپن، کره جنوبی و هند) را تحت فشار موثر قرار دهد. کاخ سفید با تسلط بر ۶۰ درصد منابع انرژی جهان، میتوانست انتظارات خود را دیکته کند. فقط یک قدرت نوظهور بود که ترمز آمریکای یاغی را کشید و بدین معنا، بسیاری در شرق و غرب عالم، مدیون ایستادگی ایران هستند. ایران، ضمنا در حالی که جادههای ترانزیتی تهران- بغداد- دمشق- بیروت را تا کنار دریای مدیترانه امتداد میدهد، یا خطوط ترانزیت ریلی را فعالتر میکند، میتواند شمال و شرق آسیا را به غرب و جنوب متصل کند و امکان کم نظیری از مبادلات اقتصادی را فراهم سازد. دیپلماسی فعال و همهجانبه نظام، بسی فراتر از مهار تحریمهاست و میتواند ضمن شتاب بخشیدن به تحولات نظم جهانی، ایران را به میاندار اقتصاد منطقه تبدیل کند. به همین علت هم با بمباران تبلیغاتی کم سابقه مواجه است. این حجم از تقلّای دشمن و پادوهای آن-تفالههای آمریکا به تعبیر حضرت امام (ره)- از درستی مسیر حکایت دارد و خبر از پیروزیهای بزرگ در آینده میدهد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 چرا چین؟
✍️سید مصطفی کاظمی
در حالی که ۵ ماه از آغاز به کار دولت سیزدهم میگذرد، هفتمین دیدار وزیران خارجه ایران و چین در روزهای اخیر با سفر آقای امیرعبداللهیان به همراه هیات بلندپایه اقتصادی به آن کشور به انجام رسید و در جریان این سفر مهم، آغاز اجرایی شدن برنامه همکاری جامع (۲۵ ساله) ایران و چین براساس اراده متقابل رهبران عالی دو کشور مبنی بر تعمیق همکاریهای همه جانبه اعلام شده نکته مهم درباره این سفر و اعلام آغاز اجرای برنامه همکاری جامع متعاقب مذاکرات مفصل وزیران خارجه دو کشور در شهر «ووشی» چین آن است که این اتفاق در میانه مذاکرات برجامی در وین رخ داد و این پیام را با خود دارد که برنامه توسعه مشارکت جامع راهبردی دو کشور فارغ از تحولات بینالمللی راه خود را پیدا کرده است.
کشور پهناور و پرجمعیت چین با رشد اقتصادی بالای خود در آینده بسیار نزدیک میتواند قدرت اقتصادی اول دنیا شود. این کشور با برنامهریزی دقیق و بلند مدت در حوزههای مختلف اعم از صنعت، تجارت، تکنولوژی نوین، انرژی، نظامی، محیط زیست و بهرهمندی از دانش روز چنین هدفی را نشانه رفته است و همه علائم و نشانه ها حاکی از آن است که این کشور در دستیابی به آنچه پیشبینی کرده است ناکام نخواهد ماند. برنامه ریزان و سیاستگذاران چینی با رصد دقیق تحولات جهانی و نیز واکاوی هوشمندانه سیاستهای رقبا در بخشهای مختلف بدون ایجاد حساسیت و با طمانینه با تأکید بر دانش برنامهریزان داخلی، خط مشیهای درست با نتایج قابل دسترسی را طراحی کرده و به اجرا گذاشتهاند که امروز تولید ناخالص داخلی آنها بیش از ۹ هزار میلیارد دلار برآورد میشود. این کشور به عنوان عضو دائم شورای امنیت در حوزههای سیاسی و تحولات منطقهای و جهانی، آنچه را که مورد توجه قرار میدهد برپایه مقررات و هنجارهای بینالمللی است و در همین چارچوب، مناسبات خود را با کشورها تنظیم و اعمال میکند. اگر چه این کشور هم اختلافات سیاسی جدی با برخی کشورها به ویژه آمریکا در موضوع حاکمیتی از جمله در مسأله تایوان دارد، ولی هرگز سعی نکرده است موضوع آنچنان بحرانی شود که در فرایند اجرای برنامههای کلان این کشور در حوزههای مختلف اثر منفی بگذارد و مانع جدی برای تحقق برنامههایش شود. اگر چه هرازگاهی تنشهایی با آمریکا در حوزههای تجاری و سیاسی بروز میکند، لیکن تاکنون از این حد خارج نشده و به بحران نینجامیده است.
از نظر چین، هر نوع بحرانی میتواند قطار توسعه این کشور را که با سرعت خیره کننده در حرکت است دچار وقفه کند یا کند سازد که این مسأله به هیچ وجه خوشایند دولتمردان پکن نیست؛ بنابراین در موضوعات مربوط به حوزه سیاسی، چین همواره سعی داشته است به چارچوبها و مقررات بینالمللی توجه کند و به آن وفادار بماند.
در مجموع چین با پشتوانه اقتصاد قوی و تکنولوژی روز آمد و نوین و داشتن برنامهریزی قوی در حوزههای مختلف تلاش کرده است رقبا را از میدان به در کند و در همین چارچوب توجه خاصی به کشوری چون ایران که دارای ظرفیتها و توان بالای اقتصادی، بازرگان و انرژی و سایر زمینههاست و عنصری تعیینکننده به ویژه در منطقه خاورمیانه به شمار میرود، دارد.
امضای برنامه جامع همکاریهای ۲۵ ساله با ایران و اجرای آن در چارچوب این رهیافت ارزیابی میشود و بخش صنعت به شدت قدرتمند و بزرگ چین بیش از هر چیز به نفت ایران نیاز جدی و اساسی دارد و در کنار آن سایر زمینه های همکاری قابل تفسیر و تبیین است.
جمهوری اسلامی ایران در طول سالهای اخیر همواره از حمایت چین در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی و تجاری برخوردار بوده بیش از یک دهه، شریک نخست تجاری ما بوده است. در همین حال حمایتهای بینالمللی چین از ایران به ویژه در موضوع هستهای، موضع ایران را در مذاکرات قویتر کرده و این مسأله بارها مورد تمجید دولتمردان کشورمان قرار گرفته است.
اکنون هم که مرحله تازه از مذاکرات برجامی را شاهد هستیم، چین ضمن حمایت از برنامه هستهای صلح آمیز ایران به عنوان مخالف جدی سیاستهای تحریمی یکجانبه آمریکا، ارتقای روابط با تهران را فارغ از تحولات بینالمللی در دستور کار دارد. از طرف دیگر، در حالی که در موضوع مهم کرونا که جهان را به شدت درگیر خود کرده و بسیاری از کشورها از جمله غربیها درباره پیشگیری و درمان این بیماری به ایران کمکی نکردند، چین با تأمین نزدیک به ۱۲۰ میلیون دُز واکسن که البته با تلاشهای نهادها به ویژه وزارت خارجه و سفیر کشورمان در چین انجام شد، کمک مؤثری در مقابله با کرونا کرد و اکنون در حالی که بسیاری از کشورهای غربی درگیر این بیماری مهلک هستند، مردم ایران در وضع مناسبی از نظر ایمنی سازی در مقابل این بیماری قرار دارند و به طور وسیع واکسیناسیون انجام شد و این تجربه مهم کار با چین طبعاً میتواند در سایر بخشها هم عملی شود. چین در حوزههای کشاورزی به خصوص مسأله مدیریت آب که معالاسف ایران با بحران جدی در این زمینه مواجه است، میتواند کمک کار ما برای رفع این بحران با استفاده از تکنولوژی باروری ابرها، جمع آوری صحیح روان آبها و رودخانهها و نحوه مدیریت سدها باشد و همین مسأله هم در برنامه جامع همکاری گنجانده شده است و میتواند نوید آینده بهتری برای حل مشکلات بخش کشاورزی و معضل آب در کشورمان باشد.
در بخش نفت هم چین از خریداران عمده و اصلی محصولات پالایشگاهی ماست و در اوج تحریمها، این کشور همچنان نفت ایران را با این پیش زمینه و استدلال که تحریمهای یکجانبه آمریکا نابجا و غیرقابل اجراست و اصولاً مقررات وضع شده از سوی واشنگتن در این زمینه مشمولیت جهانی ندارد و قابل اعتنا نیست، خریداری کرده است و اکنون هم از مشتریان اصلی کشورمان در این بخش به شمار میرود و این خود نقطه اتکا و اطمینانی برای جمهوری اسلامی محسوب میشود و این نکته را اثبات میکند که تحریمهای یکجانبه آمریکا فاقد جنبه اجرایی است و به هدف خود یعنی ایجاد بحران اقتصادی و انزوای ایران نخواهد رسید. به این ترتیب حمایتهای بینالمللی چین از ایران نکته مهمی است که ایجاب میکند ایران توجه بیشتری در چارچوب سیاست نگاه به شرق به چین داشته باشد. کما این که این کشور از مذاکرات میان ایران و همسایگانش و مشخضاً از برقراری مجدد روابط با کشورهای عربی و نیز عربستان حمایت میکند.
در مورد مسأله یمن، افغانستان، سوریه و عراق، قرابت و نزدیکی فراوانی میان دیدگاههای ایران و چین وجود دارد و همین موضوع میتواند نقطه قوتی برای جمهوری اسلامی به منظور همکاری در ارتقای صلح و ثبات و توسعه پایدار در منطقه شود. همان گونه که در بالا بدان اشاره شد، ارتباط وسیع و گسترده ایران با چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی دنیا که عنقریب شاید به قدرت اول جهانی تبدیل شود، میتواند سودمندیهای فراوانی برای کشورمان داشته باشد؛ ضمن این که بسیاری از قرابتهای فرهنگی و تمدنی چین و ایران میتواند تسهیل کننده این روابط باشد. یادمان نرود که نگرش چین به دنیا تفاوت ماهوی با نگاه غرب به ویژه آمریکا در مورد مسائل جهانی دارد. تعریف روابط مبتنی بر احترام متقابل، عدم مداخله در امور داخلی کشورها و در پیش نگرفتن استانداردهای دوگانه در روابط چین با جهان میتواند بستر مناسبی برای تشریک مساعی دو کشور و همکاری در زمینه های دوجانبه، منطقهای و بینالمللی باشد. البته لازمه این کار، ایجاد هماهنگی و همراهی همه بخشها در داخل از طریق برنامهریزی منسجم و پیشبرد همه جانبه روابط با چین است.
🔻روزنامه اعتماد
📍 چین، روسیه و نظم بینالملل
✍️عباس عبدی
طی روزهای گذشته و آینده و همزمان با مذاکرات وین دو سفر مهم به چین و روسیه انجام شده یا در پیش است. در این میان اجراییشدن قرارداد ۲۵ساله میان ایران و چین که از سوی وزیر خارجه اعلام شد، موجب تعجب شد که چگونه میتوان قراردادی را اجرا کرد که به تصویب مجلس نرسیده باشد؟ البته از این مجلس چندان انتظاری نباید داشت ولی مطابق اصل ۷۷ قانون اساسی: «عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههای بینالمللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.» حتی برجام که نیازمند تصویب مجلس نبود را به تصویب مجلس اصولگرا رساندند، حال چگونه این قرارداد از این قاعده مستثنا شده است؟ مجلس و شورای نگهبان احتمالا سرگرم امور مهمتری هستند. از این بگذریم. بنده نسبت به ضدیت با روسیه و چین که در برخی از رسانهها وجود دارد نقد دارم و این را قبلا هم نوشتهام. این گرایش را نوع دیگری از گرایش ضد بیگانهای میدانم که از پیش در ایران رواج داشته است و در هر مقطعی به صورتی خود را نشان داده است و رویه دیگری از گرایش ضدیت با غرب است که نزد نواصولگرایان رواج دارد. به ویژه درباره چین، نوعی احساس حسادت موجب این شیوه پرخاشگری سیاسی نیز شده است. از این رو معتقدم که باید از این بلوکبندیهای متعارف گذر کرد و آماده بود که با همه کشورهای جهان تعاملی منطقی، سازنده و دو سر سود را به اجرا گذاشت. البته این بدان معنا نیست که روابط با همه کشورها یکسان خواهد بود، ولی منطق کلی آن را باید پذیرفت، سپس برحسب مورد نظر داد. در این چارچوب اصل انعقاد قراردادهای دوستی با چین و روسیه یا هند و برزیل و ترکیه و همه کشورهای دیگر قابل قبول و پذیرفتنی است. البته جزییات آن نیازمند بررسیهای کارشناسی است که خارج از صلاحیت امثال بنده است.
ولی نکته مهمی که نباید فراموش کرد این است که هر کشوری به ویژه چین و روسیه از اجزای اصلی نظام بینالملل موجود هستند. این دو کشور، به تناسب از نظر نظامی و اقتصادی در رتبههای اول و دوم هستند. عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل هستند و حق وتو دارند. همینها بودند که به قطعنامههای آن شورا علیه ایران رای دادند و این کارشان نیز از باب دشمنی با ایران نبود. چون اکنون هم از آن قطعنامهها پشیمان نشدهاند، حمایت آنان از قطعنامهها در ذیل دفاع آنها از نظم موجود بینالملل قابل توجیه است و به نفع منافع خودشان و حتی صلح جهانی میدانند. اگر چالشهای جدی میان آنان و غرب و بهطور مشخص امریکا وجود دارد، به صورت رقابتی درون این نظم است. ممکن است در آینده این نظم تغییر کند، ولی فعلا همه این کشورها درون این نظم دنبال منافع خود هستند و با یکدیگر رقابت میکنند و در این چارچوب اقدام به یارگیری میکنند. هر دوی آنها روابط بسیار نزدیکی با اسراییل دارند، هر دو ملتزم به قطعنامههای شورای امنیت هستند و از آن دفاع میکنند. هر دو مخالف هستهای شدن سایر کشورها هستند. هر دو روابط مستقیم اقتصادی و سیاسی با غرب و امریکا دارند. هر دو ملتزم به نوعی فرآیندهای دیپلماتیک برای حلوفصل امور جهانی هستند. این دو کشور یا هر کدام از آنها به تنهایی حاضر نیست این قاعده را نادیده بگیرد. اکنون مثل دوران جنگ سرد نیست که دو قطبی مبتنی بر تضاد و تخاصم میان آنان حاکم باشد.
در این چارچوب ایران میتواند از طریق بهبود روابط با این دو کشور یا هر کشور دیگر در مقابله با غرب (با فرض درستی این سیاست مقابلهجویانه) استفاده کند، مشروط بر اینکه این مقابله در چارچوب نظم بینالملل موجود باشد. اگر گمان میکنند که میتوانند در تقابل با نظم موجود جهانی روی حمایتهای فرضی این دو کشور حساب کنند، قطعا مرتکب اشتباه میشوند. هیچ چاقویی دسته خود را نمیبُرد. چین برای الحاق هنگکنگ یا تایوان هم حاضر نشده تا این نظم را نادیده بگیرد، چرا باید برای ایرانی که فاقد توانایی برای امتیاز دادن است، به مقابله با نظمی بپردازد که پیشرفت نیمقرن اخیر چین محصول همراهی و همگامی با آن نظم است؟
بنابراین آنچه را که میتوان به عنوان یک گزاره پذیرفتنی طرح کرد، تغییر رویکرد ایران نسبت به نظام بینالملل است. در داخل این نظام میتوان بازی کرد و عرض عریضی هم دارد. میتوان یارگیری کرد، میتوان قراردادهای ۲۵ساله بست، ولی به محض اینکه اصول این نظام را نادیده بگیرید، زیان، پشت زیان خواهد بود. شورای امنیت سازمان ملل و مصوبات آن رکن رکین این نظام است.
🔻روزنامه شرق
📍 زنگ خطر بدرفتاری اجتماعی
✍️مراد راهداری
رفتار از افکار و باورها برمیخیزد. رفتار ما گویای اندیشه و مرام ماست. مدتهاست که مشاهده میشود جمعیت کثیری از مردم در سنین مختلف توجه چندانی به اصول اخلاقی ندارند؛ مثلا تا به ایستگاه اتوبوس میرسند، بدون توجه به حضور و نوبت دیگران، خودشان را به ابتدای صف میرسانند و صندلی را میربایند! در ایستگاهها از کارتخوان میگریزند! حتی در موسم حج تمتع در منا، بعضی تلاش میکنند تا زود به چادر و مکان استقرار رسیده و محل بهتر را تصاحب کنند، غافل از اینکه اساس این برنامه عبادی مهار نفس اماره است! در کوچه و بازار بدون توجه به عبور و حضور خانمها، تکیهکلامهایی میان بعضی آقایان ردوبدل میشود که شرمآور است و عادی شده و متأسفانه قبح آن ریخته است. اگر تصادفی با خودرو در شهر روی دهد، ابتدا از دو طرف یا یک طرف دشنامهایی زننده نثار میشود، آنگاه حادثه فرع میشود و متأثر از دشنامها، نزاع و درگیری روی میدهد. در کلاس درس اخلاق میان استاد و شاگردی رعایت نمیشود! در محیط کار، اغلب حلال و حرام ساعات کارکرد مفید رعایت نمیشود. در بعضی امور، بدون دریافت و پرداخت خارج از ضابطه، وظیفه کاری انجام نمیشود، فرضا نه قضاوتی میشود و نه ساختمانی ساخته میشود! اشخاصی که ظاهری متدین دارند، گاه خلاف قانون و از دو جا در بخش عمومی حقوق تماموقتی میگیرند! گاه بودجه بیتالمال صرف رشد سازمانی افراد میشود! جالب است که خریدوفروش صندلی مدیریتی پدیدهای عادی شده است یا به منظوری معامله میشود و گاه دراینمیان به افرادی غیرمتخصص و بیتجربه سپرده میشود و اخلاق اجتماعی از دو سو، واگذارکننده و گیرنده، زیر پا گذاشته میشود. توسعهیافتگی به طور ریشهای پدیدهای از پایین به بالاست، اگرچه از بالا بر پایین نیز تأثیرگذار است. اینکه در دنیای سیاست و اقتصاد آدمهای سالم اغلب به حاشیه رانده میشوند و آدمهای ناسالم با ابزارهایی که مییابند، گاه در متن قرار میگیرند. همانی که در اتوبوس کارت نمیزند، همان که خوب درس نمیخواند و در جلسه امتحان تقلب میکند، همان نیز وقتی با زدوبند رشد کرد، بهراحتی آمار و وعدههای دروغ میدهد و بیتالمال را حیفومیل میکند. چرا اخلاق عملی پدیدهای کمارزش شده است! دو سالی که کلاس درس به دلیل مهار ویروس کرونا غیرحضوری شده است، شرکت در کلاس و امتحانات، علنی خریدوفروش میشود! سالهای سال است که برای پایاننامهنوشتن و تهیه مقالات علمی، تبلیغ علنی و پیامک ارسال میشود و قبح آن ریخته شده است! فاجعه به سطوح بالاتر برای رسیدن به مرتبه استادی نیز رسیده است! چرا خردورزی اجتماعی برای پاکسازی رفتارها نتیجه نداده است؟ چرا خانوادهها به این موضوع چندان حساس نیستند؟! برقدزدی در مناطق محروم و گرم، متأسفانه سالهای بلندی است که در میان بسیاری از خانوارها رایج شده بود و گاه توجیه میشد؛ اما علم و تحقیق دزدی پدیدهای عجیب است! مثل معصیت بزرگ در حرمین شریفین است! این بدرفتاری در محافلی که نباید وارد شود نیز مشاهده میشود که اینجا محل شرح همه آنها نیست. باید علما، مسئولان عالیرتبه، معلمان، مادران و... موضوع را دریابند و طرحی نو دراندازند. بداخلاقی فردی به سطح اجتماعی رسیده است. اندیشه آسیب خورده که رفتار آفت دیده است و معضلی در حیات اجتماعی شده است! اینک باید روان اجتماعی، اندیشه و باور اجتماعی مورد رسیدگی قرار گیرد و این ویروس مهار شود.
از تصور و تصدیقهای اجتماعی رفتارهای اجتماعی شکل میگیرند. یک اعتراض اجتماعی نه به درستی انجام میشود و نه به درستی پاسخ داده میشود و نه حقیقتا مهار میشود که هر دو خشونت افراطی مییابند! این میوه آفتزده در باغ ما، ناشی از چیست؟ چرا انواع اسباب تعلیم و تربیت ما جواب مناسب نداده است؟ آیا درصد این آفتها به جمعیت ارزیابی شده است؟! طبیعی است که انحراف فرهنگی و اعتقادی در میان مردم، در سیاست و اقتصاد در حد درخور توجهی به سطوح بالا سرایت کند. دیدهایم که بهراحتی در مقابل مردم در سیما دروغ میگفتند. به دیگران نسبت اسراف بیتالمال میدادند، اما خودشان با جمعیت حدود ۲۰۰ نفری با خانواده به آمریکا جهت شرکت در اجلاس سازمان ملل میرفتند، به تفریح و تفرج میرفتند و هزینههای بالایی بر بیتالمال بار میکردند! وعدههای دروغ در باب مسکن، بیکاری و تورم میدادند که در مدت کوتاهی مشکلات را حل خواهند کرد و به صورت افراطی در تریبونها حمایت نیز میشدند! همان زمان یکی از علمای بزرگوار تذکر دادند که در اسلام اجازه نداریم به گوسفند علف نشان دهیم و او را به مسیری بکشانیم، اما ندهیم بخورد! چه رسد به انسان! این رفتار از ما چرا ساطع شده است و میشود؟! ببینیم در آستانه انقلاب و در ابتدای پیروزی و در طول حیات آن تاکنون چه گفتیم و ادعا کردیم، اما چگونه رفتار کردیم؟! مثلا در باب مردمسالاری، درخصوص عدالت اجتماعی و... اخلاق که در میان بزرگان رعایت نشود، در میان کودکان و مردم نیز به طریق اولی رعایت نمیشود. گفتیم مردم ولینعمت ما هستند، اما نمیتوانند نسبت به خطاهای ما اعتراض مؤثر کنند؛ مثلا درباره رشد بهای بنزین اعتراض کنند! مردم را نباید برای رأیدادن در انتخابات شمارش کرد و بعد کنار گذاشت. قانون اساسی، قواعد اجتماعی، آیین و اخلاق نظری خوبی داریم، اما نوع عمل به مفاد آنها در میان ما مهجور و مغفول است. جمعیت را زیاد کنیم، اما نتوانیم تربیت کنیم، نتوانیم شغل مفید دهیم. چنانچه به معتادان، دزدان و به طور کلی بزهکاران اضافه کنیم، آیا به منابع انسانی افزودهایم؟! میدانید چه اندازه معتاد داریم؟ میگویند حدود سه میلیون حرفهای و همین مقدار تفننی! در واقع همه خانوارهای ایرانی بهطور متوسط وابسته معتاد دارند و به نوعی درگیرند! میدانید چه اندازه پرونده قضائی که گویای نابهنجاریهاست، هرساله در جامعه جاری میشود؟! چند سال پیش گفتند در یک سال ۱۷ میلیون را رسیدگی کردهاند! جامعه با اینهمه تعارضات به ناکجاآباد سیر خواهد کرد. میدانیم منابع انسانی عامل توسعه هستند، آیا با این وضعیت میتوان مسیر توسعهیافتگی را طی کرد؟! با محافل بهظاهر علمی، با معلمان، محصلان و دانشجویان متظاهر به علم نمیتوان رشد کرد. با بداخلاقی و رفتارهای ناپسند نمیتوان جامعه را ساخت. مطالعات علمی نشان میدهد امروزه نقش فناوری و علم در توسعه و رشد جوامع، بیش از ۷۰ درصد است. نباید نقش نیروی محرکه را فقط به تعداد محدودی از مدارس و دانشگاهها داد. آن جمعیت محدود در جمعیت نابالغ غالب، تحلیل میرود و حاصل کارش نابود میشود. فرهیختگان محیط زیست به کسانی که آنها را درک کنند، کلام آنها را بفهمند و همکاری کنند، نیاز دارند. فرهنگ رفتاری ما بر سیاست، دینداری و... فرضا در حوزه اقتصاد اثرگذار است، بر شیوه تولید، حتی تولیدنکردن یا دلالیکردن، بر پساندازکردن یا مصرف تجملی داشتن، دنبال ابتکار و نوآوریبودن یا کار تکراری کردن و سود مضاعفبردن و... . زیر راهپله تولیدکردن و تقلبکردن، در انباری مواد خوراکی مثل روغن سمی به خورد مردم دادن! حدود صد خودرو تصادف طولی شدید میکنند و جمعیتی دچار تلفات و جراحات شدید میشوند و خودروهای تولید داخل جعبه محافظ هوایش عمل نمیکند، پاسخگویی نیز وجود ندارد و تنبیه نیز مشاهده نمیشود. این بدرفتاریها متأسفانه عادی و پدیدهای رایج شده است! فرهنگ و سیاست، فرهنگ و اقتصاد، فرهنگ و دینداری و... امروز از شاخههای مهم مطالعاتی شدهاند. چرا برای سیاستگذاری و درمان به این مطالعات نمیپردازیم؟! چرا برخی مسئولان که باید در جامعه دینی الگو باشند، خود تعارض رفتاری دارند و اسوه حسنات نیستند؟! ویژهخواری (رانتخواری) و راه ۳۰ساله را سهساله رفتن، همان فرهنگ راهزنی سر گردنه است که به ارث رسیده و تا به امروز گرفتارش هستیم و نتوانستهایم اصلاح فرهنگی فراگیر داشته باشیم. فرهنگ ایثار، فرهنگ زحمت و خلاقیت، نباید تحتالشعاع فرهنگ انحرافی قرار گیرد. شهید مطهری در کتاب حق و باطل میفرمایند باطل خود را به شکل حق درمیآورد، مثل پول جعلی، تا به هدفش برسد! امروز عدهای جانماز آب میکشند، تظاهر به مظاهر دین و انقلاب میکنند، سپس تصدی امور را با رایزنی، وعده هماهنگبودن و با هزینهکردنها به دست میگیرند و بعد آن کار دیگر میکنند! این فرهنگ رفتاری نابهنجار است که جوامع درحالتوسعه را بیشتر به عقب میراند؛ چون سرمایههای خوب انسانی را به حاشیه میکشاند و نوع ضعیف را به خدمت میگیرد که اصلاح و تغییر ایجاد نمیکند و از رفتار نامطلوب تبعیت میکند! این دست افراد، آدمهای بزرگ -از نظر فکری- دور خود نمیآورند تا صندلی خود را به مخاطره نیندازند و تحتالشعاع توانایی آنها قرار نگیرند! در نتیجه شاهد پیشرفت مورد انتظار نیستیم، مدیرپروری نیز نداریم و با قحطالرجال مواجه میشویم!
چه درصدی از استانداران یا وزرا و مدیرعاملهای شرکتهای بزرگ برای رضای خدا و خدمت به خلق خدا از آدمهای قوی بهره جستهاند و معاون عالم و عامل گذاشتهاند و از رشد آنها نهراسیدهاند؟ همان کسی که در صف اتوبوس درونشهری جلو میپرد، در امتحان تقلب میکند و مدرکگرا میشود و... او سبک زندگی سالم را میداند و به آن تظاهر میکند؛ اما عمل نمیکند! هم او در وزارت نفت یا در بانک و... نفوذ و رشد میکند، بعد اختلاس میکند و... آیا میدانید حجم اقتصاد زیرزمینی در اقتصاد ایران چقدر است؟ میدانید فقط قاچاق حدود ۲۰ میلیارد دلار است! خانوارها، معلمها، مسئولان عالیرتبه و... باید با بیماری بدرفتاری در حال رشد و اجتماعیشده مبارزه کنند. فرهنگسازی از درون خانه شروع و به مدارس، کوچه، بازار، مساجد و محیط کار تعمیم مییابد. البته اگر از مسائل و مصائب جامعه میگوییم، به مفهوم این نیست که خوبیها رخت بربسته است؛ بلکه قصد توجه به شیوع ویروس بیماری بدرفتاری داریم که اگر مهار نشود و جامعه تقویت نشود، مضمحل میشود.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 رقص اژدها در ایران با آهنگ ساخت چین
✍️ محمدصادق جنانصفت
همه کسانی که توانایی تحلیل و بررسی کارشناسانه و اثرگذار درباره قرارداد دوساله چین با ایران را دارند باید تا پیش از اینکه نقد این قرارداد تابوی سیاسی شده و نهی از نقد قرارداد قانونی و اجباری شود تا وقت باقی است و هنوز اجرای قرارداد الزامی نشده، دیدگاه خود را درباره این قرارداد برای شهروندان توضیح دهند.
از سوی دیگر نهاد دولت و نیز نهاد مجلس و سایر نهادهای ادارهکننده کشور باید درباره قراردادی که قرار است تا ۲۵ سال ادامه یابد به ایرانیان اطلاعرسانی کنند.
یکی از بدترین و مهیبترین مساله درباره قرارداد با چین که به گفته مقام وزارت اقتصاد حالا وزارتخانهها شروع به صحبت برای قراردادهای بخشی کردهاند این است که چین اراده کرده جزئیات قرارداد نباید به اطلاع افکار عمومی برسد.
گروهی از سیاستمداران که حالا میتوان آنها را چینوفیل نامید در رسانههای خود تلاش گسترده و عجیبی دارند که منتقدان قرارداد با چین – به ویژه منتقدان این بند از قرارداد را که نباید مفاد قرارداد به اطلاع افکار عمومی برسد – را با شانتاژهای سیاسی و زدن برچسب غربگرایی و آمریکاگرایی به انزوا کشانده و راه را بر روشنگری در این باره ببندند.
مگر میشود سرنوشت اقتصاد یک کشور را بدون آشکار شدن جزئیات آن برای ربع قرن در اختیار کشوری قرار داد که کارنامه و برنامهای بر پایه دموکراسی و آزادیخواهی ندارد و تجربه نشان داده است در اجرای قراردادها با کشورهایی مثل ایران که در تنگنای اقتصادی قرار دارد به نفع خود عمل میکند و از علاقهمندان به ایران و کشور خواست چیزی نپرسند.
به نظر میرسد این روش پنهانسازی و پنهانکاری و نیز قرارداد با اراده یک کشور بزرگتر چیزی نیست جز اینکه بگوییم رقص اژدهای چینی در ایران با آهنگ ساخته چین و نیز سازهای این کشور اجرا خواهد شد. رقص اژدهایی که عجیب است و رقصندگان در پوشش اژدها پنهان شده و در حالی که از بیرون رصد نمیشوند از درون بر همه چیز اشراف دارند و رصد میکنند.
این حق شهروندان ایرانی است که بدانند مفاد قرارداد با چین و دستکم رئوس و کلیات آن چیست و ایران را در ربع قرن پیشرو به کدام سو میکشاند. افشای قرارداد از چند نظر مفید است و باید راه را بر بنبست پنهانکاری بست.
فایده نخست این است که در سایه روشنگریهای کارشناسانه میتوان تا پیش از شروع جزئیات، نقاط ضعف آن را پیدا کرد تا از هدر دادن سهوی و یا عمدی منافع ایرانیان اجتناب شود.
فایده دوم این است که چین را ملزم میکند مطابق قرارداد روشن و قراردادی که ایرانیان از جزئیات آن آگاه هستند اقدام کند و هرکاری خواست انجام ندهد.
فایده سوم افشای قرارداد مرموز این است که شاید با درز شرایط نوین احتمالی بتوان آن را با رعایت رقابتی کردن به چالش کشید و از افتادن ایران در چاله انفعال جلوگیری شود. باید معلوم شود رقص اژدهای چینی در سرزمین ایران با کدام آهنگ ساختهشده چینی مطابقت داده شده و سهم و نقش ایران چیست؟
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چرا مسکن گران است؟
✍️فرید قدیری
دو پرسش در بازار مسکن ایران برای خیلی از متقاضیان و حتی عرضهکنندگان ملک مطرح است که یا جواب درخوری به آن داده نمیشود یا از اساس رد میشود. اما اصل ماجرا چیست؛ مسکن گران است؟ علت گرانی از کجا نشأت میگیرد؟
پرسش اول این است: «آیا مسکن در تهران و خیلی از شهرها گران است؟»
پرسش دوم هم در پی اولی مطرح میشود: «چه چیزی باعث شده است که ملک در ایران گران شود؟»
پاسخ پرسش اول را میتوان با پنج دلیل مستند، رسمی و آماری، «مثبت» اعلام کرد؛ بله، خانه در تهران به شکل «نامتعارف» گران و خارج از دسترس است.
دلیل اول، «نسبت قیمت به اجاره» در تهران و مقایسه آن با اکثر شهرهای بزرگ و کوچک جهان است. تهران جزو ۳۰ شهر اول در «شکاف بزرگ قیمت و اجاره» بین ۴۸۰ شهر دنیا است. این نسبت، رابطه قیمت و اجاره خانه را نشان میدهد؛ بهطوریکه اگر بازار ملک درست کار کند، این رابطه معمولا و به شکل متعارف باید ۱۵برابر باشد. اگر هم به هر دلیل، قیمت مسکن دچار شوک افزایشی شود و بحران تورم ملکی بازار را فرابگیرد، برابری قیمت به اجاره، باز به شکل آنچه در سایر کشورها رخ میدهد به سطح عددی حول و حوش ۲۰ میرسد، نه بیشتر.
در تهران اما از ابتدای دهه ۷۰ که آمارهای بخش مسکن ثبت و پایش شده تاکنون، «میانگین نسبت قیمت به اجاره» عدد ۲۱ بوده است. همین چند عدد و رقم، «گرانی بیشاز حد متعارف قیمت مسکن در تهران» را تایید میکند.
اما دلایل دیگری هم وجود دارد. «در بازار مسکن ایران تقریبا نزدیک نیمقرن طول میکشد تا افراد با پسانداز و تسهیلات بتوانند صاحبخانه شوند؛ در تهران نزدیک به یک قرن». اما طول زمان دسترسی به کلید خانه به شکل متعارف در کشورهایی که بازار مسکن در آنجا، با سیاست صحیح، تنظیم است، ۱۲ سال است. این دلیل دوم گرانی مسکن در ایران است.
دلیل سوم، «سهم هزینه مسکن در سبد هزینه ماهانه و سالانه خانوارهای ایرانی» است که در این یکی دو سال اخیر به رقم ۴۲درصد رسیده؛ درحالیکه «سقف متعارف (طبیعی) هزینه مسکن در جهان ۳۰ درصد» است و بیش از این رقم یعنی آنکه «افراد دچار فقرمسکن» هستند.
دلیل چهارم، «جمعیت دچار فقر مسکن در ایران» است یا «تعداد خانوارهایی که از دسترسی به مسکن در استطاعت محروم هستند» ۸/ ۱برابر نرم جهانی است.
دلیل پنجم گرانی مسکن نیز «قدرت خرید بسیار پایین تسهیلات» است.
اکنون که محرز شد «قیمت مسکن در ایران مدام در سطح بالای آنچه باید باشد، قرار دارد»، باید به این سوال پاسخ داده شود که «چرا ملک در کشورمان مدام دچار اضافهپرش قیمتی میشود؟»
داستان «محرومیت خانهاولیها و سایر خریداران مصرفی از دسترسی به مسکن در استطاعت» در کشورمان دو فصل پیدرپی دارد.
آنچه باعث این وضعیت شده، «تقاضای عمومی تقریبا غیرقابل توصیف برای خرید ملک به قصد نگهداری بلندمدت برای افزایش ارزش دارایی» است.
اخیرا یک نظرسنجی در کشور از افراد درباره «مقصد مطلوب برای سرمایهگذاری» مشخص کرد، اکثر ایرانیها تمایل دارند پولشان را در بازار ملک پسانداز (سرمایهگذاری) کنند.
این علاقه به پسانداز ناشی از «تورم عمومی بالا» طی دهههای اخیر در کشور «انتظارات تورمی» در مقاطع زمانی مختلف ناشی از شوکهای بیرونی (مثل ریسک غیراقتصادی سه سال گذشته) و همچنین ناشی از «شرایط نامساعد محیط کسب و کار» است که باعث شده افراد اولا دنبال این باشند که داراییهای خود را وارد پناهگاهی کنند که در برابر تورم، محافظت شود و ثانیا، بازار غیرمولدی مثل ملک را به جای بخشهای مولد برای سرمایهگذاری انتخاب کنند.
این فصل اول داستان گرانی مسکن است.
فصل دوم به «علت انتخاب بازار ملک» اختصاص دارد.
هزینه صفر «سرمایهگذاری ملکی» در ایران در کنار «تورم بالای ملکی» باعث شده است «زمین و مسکن» برای خیلی از افراد حقیقی و حقوقی، «بهترین مکان سرمایهگذاری و سودگیری» باشد.
میانگین تورم سالانه زمین در تهران طی سه دهه اخیر ۳۰درصد بوده و برای مسکن نیز این نرخ ۲۵درصد ثبت شده؛ درحالیکه متوسط تورم عمومی سالانه حول و حوش ۲۰درصد بوده است. به این ترتیب است که «هجوم خریدهای غیرمصرفی به بازار ملک» و «خرید و نگهداری بدون استفاده املاک»، سالهاست در ایران رواج دارد و نتیجهاش «گرانی مزمن مسکن برای مردم مصرفکننده» شده است. عوارض ثانویه این بحران «عدم دسترسی» البته «دامن بازار اجاره» را هم گرفته و باعث شده «املاکی که خریداری میشود به جای عرضه در بازار اجاره، خالی بماند».
ادامه این وضعیت، باعث باخت بیشتر اقتصاد کشور و باخت مردم خواهد شد.
سیاستگذاران موفق در کشورهایی که بازار مسکن در آنها با «کمترین شوک قیمتی» روبهرو است برای پایاندادن به این وضعیت وخیم، طرح و راهحل داشتهاند و جزئیات آن هم بارها در «دنیایاقتصاد» منتشر و توصیه شده است.
«مالیات سالانه بر ملک»، مثل آب روی آتش میتواند بحران «عدم دسترسی به مسکن مناسب» را حل و فصل کند.
مطالب مرتبط