محمود سریع القم تحلیل کرد

محمود سریع‌القلم، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی هانس گِنشر وزیرِ خارجه‌ آلمان حدفاصل سال های 1979 تا 1992 را به عنوان نماد وزیری نمونه در عرصه سیاست خارجی خوانده است. 
هانس گِنشر؛ وزیرِ خارجه‌ای نمونه

به گزارش اقتصادنامه، گزیده یادداشت وی در ذیل امده است.

🔹 تفاوتِ میان گِنشر (Hans-Dietrich Genscher) (وزیر خارجه آلمان ۱۹۹۲-۱۹۷۹) و طارق عزیز (وزیر خارجه و عضو شورای رهبری عراق ۲۰۰۳-۱۹۷۹) در این است که گنشر برای آرمان های آلمان، زندگی خود را وقف کرد ولی طارق عزیز برای تحققِ امیالِ صدام، عمری را بیهوده سپری نمود.

🔹 این تفاوتِ تمدنی میان آلمان و خاورمیانه است: که آلمانی ها سیاست-سیستم به پا کرده‌¬اند و خاورمیانه‌¬ای‌ها عموماً در سیاست-فرد، عقب ماندگی فکری-فلسفی خود را به نمایش می گذارند.

🔹 وقتی حُسنی مبارک سقوط کرد، عملاً هزاران نفر برای همیشه از صحنۀ مدیریت در مصر حذف شدند، ولی وقتی گنشر در سال ۱۹۹۲ از وزارت استعفا داد، هم چنان برای دو دهه در صحنۀ داخلی و بین المللی آلمان فعالیت کرده و بسیار موثر بود.

🔹 گنشر چند هدف را برای خود تعیین کرده بود و در تمامِ دورۀ سیاست ورزی و هجده سال وزارتش به آنها وفادار ماند و اجازه نداد تحولاتِ روز باعثِ عدول او شوند:
۱. ترمیم چهره برونی آلمان پس از جنگِ جهانی دوم؛
۲. وحدتِ آلمان غربی و شرقی و
۳. بارور کردن اندیشۀ اتحادیۀ اروپایی و جایگاهِ کلیدی آلمان در آن.

🔹 گنشر به خوبی با تئوری و تجربه می دانست مهم ترین اصل در سیاست خارجی یک کشور، روابط عادی با همسایگان است. شاید هیچ اصلی به اندازۀ حمایت و اعتماد همسایگان در امنیت ملی یک کشور موثر نباشد.

🔹 حزبِ گنشر در ائتلاف های دولت در آلمان تنها ۱۱-۱۰ درصد از کل آراء را داشت ولی در شکل گیری سیاست توسعه صنعتی و رشد اقتصادی در داخل و همکاری سیاسی و امنیتی در خارج، نقش تعیین کننده ایفا کرد.

🔹 در کلام و عمل، گنشر طی هجده سال وزارت به تک تک کشورهای اروپایی ثابت کرد که آلمان هیچ هدفی جز رشد اقتصادی و همبستگی سیاسی در اتحادیه اروپا ندارد.

🔹 اعتماد با سخنان و رفتارهای درست، ثابت و پایدار به دست می آید و گنشر مظهر این ثبات فکری و رفتاری در سیاست خارجی آلمان بود. شاید هیچ واژه ای در سیاست و حکمرانی آلمانی به اندازۀ واژۀ «ثبات» مقدس نباشد.

🔹 گنشر دو عنصر کلیدی را در نظام فکری و طراحی های دیپلماتیک خود به کار گرفت: همکاری استراتژیک با آمریکا برای رشد و شکوفایی آلمان و تنظیم راهبرد امنیت اروپا بدون رویارویی با حساسیت های شوروی/روسیه.

🔹 او برای تحققِ و فعلیت بخشیدن به این کانون های فکری و عملی، روابط شخصی گسترده ای را نه تنها با سران آمریکا و اروپای غربی ایجاد کرد بلکه معتقد بود اروپای شرقی و شوروی کمونیست نیز باید به کلام و عمل آلمان اعتماد کنند.

🔹 ذات سیاست خارجی الیتیستی (Elitist) است و در مدارهای نخبگان فکری و سیاسی کشورها نهفته است. از این رو، گنشر پیچیدگی ها و رموزِ رشد و امنیت آلمان را از طریق اعتمادسازی با رهبران اروپا، آمریکا و شوروی مدیریت می کرد. شاهکار مدیریتی او نه با رهبران غرب بلکه با رهبران کمونیست بود.

🔹 در مجمع داوس یک بار یک رییس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا از این نویسنده پرسید: مهم ترین چالش نظری سیاست خارجی آمریکا چیست؟ این پاسخ به او داده شد: «شاید بهتر باشد شما در روشِ تعریف کردن دشمن و برخورد با دشمن تجدید نظر کنید و از آلمان ها و انگلیسی ها بیاموزید.»

🔹 در رفت و برگشت های گفتگو این نظریه اروپایی به او بیان شد که نباید دشمن را صد در صد نابود کرد بلکه بایستی حدود بیست تا سی درصد، دامنۀ تعامل با او را باز گذاشت چرا که شاید زمانی مفید باشد. این دقیقاً نظام فکری گنشر بود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0