🔻روزنامه ایران
📍 روسیه؛ از روابط راهبردی تا روابط میان فرهنگی
✍️ محمدمهدی ایمانیپور
«دیپلماسی فرهنگی» بهعنوان یکی از مهمترین ارکان سیاست خارجی کشورها، کارویژهای به نام ترویج و توسعه فرهنگ را برعهده دارد. این نوع دیپلماسی در فراهم آوردن زمینههای همکاریهای مشترک و شناخت و شناساندن فرهنگها و تبادل ارزشهای فرهنگی و تحکیم و تثبیت روابط حسنه میان دولتها تأثیر پررنگ و بسزایی دارد. دیپلماسی فرهنگی نه یک ابزار بلکه یک مجرا و بستر جهت همافزایی مؤثر، طولانیمدت و محکم کشورها محسوب میشود. با این مقدمه و از این زاویه دید، میتوان متوجه اهمیت سفر رئیسجمهور محترم کشورمان به روسیه شد.
بدون شک انقلاب اسلامی ایران مولد نوعی گفتمان پویا و عمیق در بین جوامع و ملتهای مسلمان و حتی غیرمسلمان بوده است. این گفتمان اجزای متعدد و مصادیق گوناگونی دارد که تبلور تام و کامل آنها رمز موفقیت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج از کشور محسوب میشود. فرهنگ مقاومت، عدم تسلیمپذیری در برابر زور و سلطه، خارج ساختن ملتها از انفعال ذهنی و فرهنگی، مواجهه با فرهنگ مهاجم و شکلدهی منظومههای فرهنگی مشترک بر اساس همافزایی تاریخی، جغرافیایی و رفتاری بازیگران، برخی از این موارد را شامل میشود.
در طول سالهای گذشته و اخیر،«فرهنگهای مهاجم» تلاش کردهاند «فرهنگ مقاومت» را بهعنوان منظومهای انتزاعی و غیرعملیاتی جلوه داده و از این طریق، انفعال در برابر تهاجم فرهنگی را تقویت کنند. در این میان، کشورهایی مانند ایران، روسیه و چین که بیشترین ایستادگی را در مواجهه با نقشهها، استراتژیها و تاکتیکهای دشمنان و غرب داشتهاند، بیشتر در معرض چنین توطئهای قرار گرفتهاند.
یکی از مواردی که امروز در همافزایی راهبردی ایران و روسیه موضوعیت دارد، مربوط به مواجهه مشترک طرفین با توطئههای فرهنگی علیه طرفین میباشد. در یک قاعده کلی، هر دو کشور باید از وجود فرصتها یا تهدیدات مشترک به مثابه زمینههایی جهت همکاری و همپوشانی در حوزههای مختلف استفاده کرده و این همپوشانی در زمینههای مختلف میتواند مصداق داشته باشد. بدیهی است که همافزایی راهبردی تهران - مسکو یک اصل عقلانی و مهم در حوزه مراودات بینالمللی محسوب میشود. دیپلماسی فرهنگی، خود میتواند به بستری برای شکلگیری، تحکیم و استمرار این همافزایی استراتژیک و مهم تبدیل شود.
«دیپلماسی فرهنگی» در ذات خود فرصتساز است و منجر به تبلور ابتکارات فیمابینی در مواجهه با دشمنان و حتی خلق بازیگران همسو یا همسود جدید تبدیل میشود. تقویت مؤلفههای مشترک فرهنگی، منجر به غنا و افزایش عمق روابط ایران و روسیه خواهد شد. گسترش تمایل بسیاری از دانشجویان و شهروندان دو کشور در خصوص آموزش زبانهای فارسی و روسی، مبادلات دانشگاهی و علمی، ترجمه آثار کتابهای علمی، فلسفی، تاریخی و سیاسی، مبادلات فرهنگی در حوزه هنر و سینما و تئاتر و گردشگری از جمله مصادیق وجود زمینهها و علایق مشترک طرفین برای تقویت مناسبات فرهنگی میباشد.
🔻روزنامه کیهان
📍 نسخهای که کور میکند...
✍️ عباس شمسعلی
«روزبهروز به تعداد زنانی که از ترس آزار و اذیت با وسایل حملونقل عمومی تردد نمیکنند، اضافه میشود. به همین خاطر حضور پلیس، مخصوصاًًً در زمانهایی که آزار و اذیت بیشتر میشود را دو برابر میکنیم.»
این اظهارات چیزی نیست جز توئیت چند روز قبل «امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه در مورد وضعیت و شرایط زنان در این کشور، فرانسهای که هنوز برای بسیاری از شیفتگان غرب در ایران و کشورهای دیگر مرکز تمدن، آزادی و دموکراسی است و چه سخت است برای این افراد شنیدن این اعترافات از رئیسجمهور یکی از قبلههای آمالشان!
این شرایط اما تنها مختص فرانسه نیست. نمونههای فراوان دیگری هم وجود دارد از جمله؛ گزارش چند ماه قبل پارلمان انگلیس که حاوی روایت تأسفانگیز دیگری است: «ارتش انگلیس در «محافظت از سربازان زن» ناموفق عمل کرده و تقریبا دو سوم آنها مورد «آزار و اذیت جنسی و تبعیض» قرار گرفتهاند.» البته این گزارش میافزاید با توجه به مواردی که از ترس گزارش نشده است، آمار این رفتارهای خشونتبار و زشت بسیار بیشتر از چیزی است که از آن اطلاع وجود دارد.
نمونه دیگر اینکه؛ بارها گزارشات تکاندهندهای از تجاوز و خشونت نسبت به سربازان زن شاغل در ارتش آمریکا از سوی همقطارانشان منتشر شده است.
اینها تنها چند نمونه از وضعیت و شرایط اسفناک زنان در غرب است.
اعتراف اخیر رئیسجمهور فرانسه و نگرانی وی از افزایش آزار و اذیت زنان در حالی است که در این کشور مدعی آزادی (که حتی اهانت به پیامبر اسلام از مصادیق آزادی تلقی میشود!) طی سالهای اخیر سرسختانهترین قوانین برای ممنوعیت استفاده از حجاب در مدارس و دانشگاهها و... تصویب و اجرا شده است و به نوعی پرچمدار مخالفت با حجاب و پوشیدگی و مروج برهنگی هستند، حال میتوان ابراز نگرانی مزورانه ماکرون درباره امنیت زنان را باور کرد؟ آیا میشود نگرانی و ژست دفاع وی و برخی دیگر از سران کشورهای غربی از حقوق زنان در سایر کشورها را پذیرفت؟
در شرایطی که عقلا و اندیشمندان غربی وضعیت امروز جوامع خود و گسترش بیاخلاقی، تجاوز و تعدی و له کردن زنان پای تمایلات شهوانی سیریناپذیر مردان هوسباز را نتیجه طبیعی نابودی اخلاق و ارزشها و از همه مهمتر انهدام نهاد مقدس خانواده و جایگاه والای زن میدانند، سران همین کشورها برای سایر فرهنگها و کشورها از جمله کشور ما نسخه مثلاً شفابخش میپیچند، از جمله اینکه خود را مدافع حقوق زنان جا میزنند و به بهانههای مختلف از موضع مدعی به دیگر کشورها امر و نهی نیز میکنند!
اما بهراستی چرا چنین کشورهایی که همه باید بر وضعیت آنها بگریند این چنین برای دیگران همان نسخهای را میپیچند که امروز گرفتار اثرات آن هستند؟
کشورهای غربی که خود درد و اثرات انهدام نهاد خانواده و تبدیل زن از محوریترین عضو این نهاد به یک کالا را تجربه کردهاند اکنون میخواهند از این سلاح برای ضربه به کشورهای ناهمسو با خود استفاده کنند.
در سالهای گذشته و این روزها حجم وسیعی از تبلیغات سبک غربی زندگی که از طریق ماهواره و فضای مجازی یا نفوذ در سینما و... با صرف هزینههای زیاد از سوی کشورهای غربی روانه فکر و ذهن مردم و جوانان و بهویژه زنان جامعه ما میشود یک هدف مهم دارد و آن هم تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی و تنزل جایگاه زن در خانواده و جامعه است.
در کنار آن کشورهای غربی و سازمانهای خوشرنگ و لعاب وابسته به آنها همواره سعی میکنند از موضع بالا خود را در جایگاه وکیل مدافع زنان جامعه ما نشانده و همواره مسئولان جمهوری اسلامی را به تضییع حقوق زنان متهم کنند، چیزی که خود ذرهای به آن اعتقاد ندارند.
نکته جالب توجه اینکه بخش عمده این تلاشها معطوف به بحث مخالفت با حجاب و به اصطلاح آزادی پوشش و جا زدن برخی مسائل فرعی و دستچندم بهعنوان اولویت مطالبات و نیازهای زنان است. حال یا از نظر آنها مشکل زنان و دختران ایرانی حجاب و مثلا رفتن به استادیوم ورزشی است! یا اینکه برای آنها نیازهای واقعی زنان اهمیتی ندارد و آنچه که به کار آنها برای آسیب به جامعه میآید ابزاری برای خدشه به فرهنگ و امنیت اجتماعی کشورمان است.
بهراستی اگر سران این کشورها ذرهای صداقت در دلسوزی نسبت به زنان ایرانی داشتند باید اعتراف میکردند که میزان رشد و ارتقای جایگاه زن در دوران حیات جمهوری اسلامی در عرصههایی چون تحصیل، اشتغال، جایگاه اجتماعی و برخورداری زنان از قوانین حمایتی مستحکم و موارد دیگر در مقایسه با پیش از انقلاب که زنان توسط حکومت مورد حمایت غربیها ظلم تاریخی علیه حقوق خود را تجربه میکردند، شگفتانگیز است.
امروز در حالی زنان ایرانی امکان طی کردن بالاترین درجات علمی و حضور در موقعیتهای والای اجتماعی و رسیدن به مسئولیتهای مهم کشوری، منطقهای، شغلی و زندگی اجتماعی قابل دفاع را دارند و در نگاه مسئولان جمهوری اسلامی زنان عنصر ارزشمند رشددهنده و تعالی جامعه موفق هستند که فراموش نمیکنیم محمدرضاشاه پهلوی مخلوع در مصاحبه با فالاچی خبرنگار ایتالیایی در سال ۵۲ ضمن کمعقلتر دانستن زنان گفت: «زنان برای زیبایی و زن بودنشان بهحساب میآیند. زنان قانونا و صورا با مردان مساوی هستند در حالی که از نظر توانایی چنین نیست. مثلا هرگز از بین زنان یک میکل آنژ یا باخ برنخاسته، حتی یک آشپز بزرگ در بین زنان ندیدهایم؛ مثلا خود شما در تمام گفت و شنودهایتان با چند زن آشنا شدهاید که قادر به حکومت کردن باشند؟». سؤال اینجاست که اگر دنیای غرب حقیقتاً در ادعای دفاع از زنان ایران صداقت دارد چرا در آن زمان از آنها در برابر حکومت مستبد پهلوی با آن تفکرات دفاع نکرد؟
چرا امروز ظلم و ستم گسترده به زنان در حکومتهای همسو با غرب هرگز باعث تورم رگ گردن آنها در دفاع از حقوق زنان نمیشود؟ طبیعی است که همه این ادعاها دروغی بیش نیست.
باید به آن عده از زنان و دخترانی که بدون آگاهی از نیت غربیها از سبک زندگی سرابگونه تبلیغ شده توسط آنها در اینستاگرام و ماهواره و... تأثیر پذیرفته و نسبت به ارزشهای رشددهنده حاکم بر جامعه از جمله حجاب و ملزومات حضور پررنگ در اجتماع فاصله میگیرند هشدار داد که اگر نسخه تجویزی غربیها برای زنان ما شفابخش بود امروز جامعه خود آنها تا این حد گرفتار فساد و تعدی علیه زنان نبود.
اگر شبیه شدن در رفتار و پوشش به غربیها ارزشی برای زنان محسوب میشد امروز زنان در جوامع غربی تا این حد گرفتار نا امنی و بحرانهای روحی و اجتماعی نبودند.
نباید فراموش کرد؛ کمتوجهی به حجاب اسلامی که به دروغ از سوی غربیها و پادوهای پولپرست آنها بهعنوان محدودیت مطرح میشود، آسیبهای فراوانی به کانون ارزشمند خانواده میزند و اساساً حجاب نه تنها محدودیت نیست بلکه نشان توجه اسلام به زندگی اجتماعی زنان است. اگر اسلام به زندگی اجتماعی و حضور زنان در جامعه اعتقادی نداشت پس دستورات مربوط به حجاب برای کجا صادر شده است؟
انبوه زنان و دختران تحصیلکرده و موفق در سطح جامعه که با حفظ حجاب در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی، شغلی، ورزشی و... خوش درخشیدهاند نشان میدهد که به واقع نه تنها حجاب محدودیت نیست بلکه با حفظ زنان از بسیاری تهدیدات به رشد صحیح اجتماعی آنها نیز کمک میکند.
زن در نگاه اسلام و نظام اسلامی موجودی ارزشمند و دارای جایگاه والا است و گرایش روزافزون زنان و دختران خسته از ظلم و تعدی در کشورهای غربی به اسلام حکایت از آن دارد که آنها گمشده خود را نه در زندگی بدون مرز و حریم و احترام در جوامع غربی بلکه در آموزههای ارزشمند اسلام یافتهاند.
جا دارد آن عده از زنان و دختران جامعه ما که در معرض اینگونه تبلیغات خانمانسوز قرار گرفتهاند، از طریق مطالعه، تحقیق، جستوجو و راهنماییهای مورد نیاز در نظام آموزشی متوجه سراب خطرناک زندگی غربی شده و از افتادن به دامی که برای نابودی خانواده و ارزشهای اجتماعی ما گسترده شده است پرهیز کنند. قطعا ارزشهای حاکم بر غرب که زنان را در برخی کشورها همچون بردههای جنسی با اتیکت و قیمت نصب شده در معرض هوسبازی مردان میگذارد نمیتواند الگوی منجر به سعادت باشد.
این روزها طرح برخی شعارهای به ظاهر جذاب اما فریبنده از جمله برابری کامل زن و مرد بدون در نظر گرفتن تفاوتهای روحی، جسمی و تواناییهای مختلفی که خدای حکیم بهصورت هدفمند برای تعالی بشریت در وجود زنان و مردان آفریده است باعث اشتباه برخی از زنان و دختران ما شده است اما نباید فراموش کرد تلاش برای شبیه شدن تمام و کمال زنان به مردان در واقع نوعی ناقص دانستن زنان است در صورتی که زنان ویژگیهای ارزشمند منحصر به خود را دارند.
در جایگاه و ارزش زن در اسلام همین بس که بانوی مکرمی که امروز روز ولادت با سعادت اوست در احادیث قدسی بهعنوان بهانه خلقت مورد خطاب قرار گرفته است. بیشک با وجود الگوی ارزشمندی چون حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها که خلاصه همه خوبیها و زیباییهاست، زن مسلمان ایرانی برای رشد و تعالی هر کجای دیگر بهدنبال الگو بگردد راه به خطا رفته است.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 ارزیابی سفر رئیسجمهوری به روسیه
✍️ دکتر شبان شهیدی مؤدب
سفر دو روزه حجت الاسلام رئیسی به روسیه را باید از جهات مختلف ارزیابی کرد. البته این سفر در صورتی میتواند به گونهای شایسته مورد مداقه قرار گیرد که ما همه اطلاعات ذیمدخل را در اختیار داشته باشیم، که چنین امری برای رسانهها در هیچ سفر و توسط هیچ مقام و به هیچ کشوری میسر نیست، الا این که بین رسانهها و دستگاه دیپلماسی کشور رابطه تبادل متقابل اطلاعات وجود داشته باشد. با این حال، زمانی ارزیابی منطقی ممکن میشود که موضوعات مطرح شده بین سران دو کشور و هیأتهای نمایندگی متقابل و نتایج بهدست آمده روشن باشد؛ ضمن این که حاصل اینگونه ملاقاتها، از منظر دیپلماسی، در کوتاهمدت ارزیابی نمیشود. با این حال و با توجه به نوع بازتاب رسانهای این دیدار و مطالبی که جسته و گریخته در رسانهها و شبکههای اجتماعی از سوی بعضی صاحبنظران منتشر شده، میتوان به چند و چون این سفر پرداخت.
در بعد رسانهای، خبرهای سفر آقای رئیسی و ملاقات ایشان با آقای پوتین و سخنرانی رئیسجمهوری در دومای روسیه، در رسانههای خارجی که عادت دارند هر اتفاقی در ایران را زیر ذرهبین ببرند، یا منعکس نشد یا بازتاب بسیار محدودی داشت. از این نظر میتوان، هم این سفر را مهم تلقی کرد و هم پنداشت که این رسانهها اطلاع دقیق چندانی از محتوای گفتگوها نداشتهاند. البته با توجه به تجربه درازمدت رسانهای نگارنده در بازتاب اینگونه سفرها، میتوان فرض کرد که نوعی بایکوت خبری در رسانههای غیر فارسی زبان آمریکایی و اروپایی اعمال شده است. رسانههای جهان عرب از جمله شبکه خبری الجزیره و المیادین و … و رسانههای کشورهای دوست ایران از این نظر مستثنی هستند، زیرا از زمان شروع تا پایان سفر، آن را پوشش دادند. همچنین شبکههای فارسیزبان خارجی ازجمله بی بی سی فارسی، از ابتدا با عینک منفی به نخستین سفر آقای رئیسی به روسیه پرداختند تا بگویند ایران به یکی از کشورهای اقمار روسیه تبدیل شده و هر قدر که روابط آن با آمریکا و متحدان آن مشکل پیدا میکند، بیشتر به دامن روسیه میغلتد.
نکته جالب دیگر درباره سفر آقای رئیسی به مسکو، مقایسه تشریفات استقبال در سفرهای رؤسای جمهوری قبلی ما به روسیه با دیدار آقای رئیسی بود، و حتی یکی از سایتهای داخلی این دیدار را با نخستین دیدار رسمی شاه سابق از شوروی مقایسه کرد. البته مقایسه سفر در شرایط کرونایی و زمستان روسیه با دیگر سفرها شاید مقایسه خوبی نباشد، ضمن این که دیدار رئیسجمهوری ما و وارد شدن ایشان به پایتخت روسیه، هر چند به دعوت ولادیمیر پوتین انجام شد، یک « بازدید دولتی» با تشریفات کامل نبود که در آن سفرای خارجی مقیم به فرودگاه دعوت شوند و با ضیافت شام یا ناهار رسمی همراه باشد. با این حال با استناد به متن ترجمه گفتگوهای مطرح شده در ملاقات دو رئیسجمهوری، ذکر چند نکته ضروری است:۱- در سخنان آقای پوتین خطاب به آقای رئیسی از واژه عالیجناب، یا استفاده نشد یا شاید یکبار به کار گرفته شد. اما در سخنان آقای رئیسی این واژه لااقل پنجبار به کار رفت که شاید تکرار آن ضرورت چندانی نداشت. ۲- حجت الاسلام رئیسی با عادت کلامی متواضعانهای که دارد در پایان صحبتهای مقدماتی دیدار گفت: «بنده در خدمت شما هستم» و مترجم هم عین گفته ایشان را ترجمه کرد، و رئیسجمهوری روسیه هم پاسخ داد: «متشکرم»، که از نظر تشریفات متقابل کلامی رایج، بهتر بود این تکمله پایانی به کار گرفته نمیشد. از این نظر شاید باید به مسئولان تشریفات وزارت خارجه و ریاستجمهوری تذکر داد که اینگونه حساسیتها را قبلا به اطلاع مقام ریاستجمهوری برسانند.
۳- یک نکته هم مربوط به عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای است که در صحبتهای دو رئیسجمهوری ابهام ایجاد کرد. آقای پوتین در خوشامدگویی ابتدایی خود اظهار کرد: «ایران به عنوان عضو ناظر سازمان همکاری شانگهای نقش مهمی ایفا میکند.» اما آقای رئیسی با اشاره به این عضویت گفت: «عالیجناب من علاقمندم از شما به خاطر حمایت از عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای قدردانی کنم.» مسئولان وزارت خارجه باید در این رابطه برای شفافسازی افکار عمومی توضیح دهند که آیا تشریفات قانونی عضویت کامل ایران در سازمان یاد شده در داخل، مسیر خود را طی کرده است یا نه؟ در نهایت، دیدار آقای رئیسی با مسلمانان در مسجد بزرگ مسکو از نظر مردمی بازتاب خوبی داشت.
وزیر خارجه ایران در آخرین توییت خود نوشت: «گفتگوهای مهمی با آقای لاورف داشتیم. از همکاری ایران و روسیه در تسریع ساخت نیروگاههای جدید اتمی در ایران و توسعه همهجانبه همکاریها در سایه توافقات اخیر رؤسایجمهوری دو کشور تا توجه به امور کنسولی اتباع دو کشور. در فصل نوین مناسبات، همکاریهای ممتاز رقم خواهد خورد.» در این توییت از همکاریهای دفاعی سخنی گفته نشده و شاید هم تعمداً این تسامح به کار رفته است. اما در زمینه ساختن دو نیروگاه هستهای که به قرار اطلاع، توافق اولیه آن پیش از پایان ساخت نیروگاه بوشهر به عمل آمده بود، باید چند نکته را یادآوری کرد. نخست این که سازنده این نیروگاه یک یا چند شرکت خصوصی روسی هستند و تحقق پروژهای در این سطح و با هزینه چند میلیارد دلاری باید با زمانبندی مشخصی صورت گیرد که ساخت این دو راکتور هم به سرنوشت تأخیری راکتور نیروگاه بوشهر دچار نشود. البته قسطبندی پرداختها و انجام به موقع تعهدات مالی از سوی سازمان انرژی اتمی ایران فقط یک سوی تحقق بهموقع ساخت دو راکتور است و سوی دیگر آن اراده دولت روسیه در واداشتن این شرکتها به انجام تعهد متقابل خود. دومین نکته قابل توجه در توافق ساخت این نیروگاه جدید این است که بدون انجام تشریفات، مناقصه بینالمللی انجام شده که طرف روسی را از امتیاز خاصی برخوردار میکند. روسها باید در ازاء این امتیاز، ساخت دو راکتور را به موقع به پایان
برسانند و سوخت آن را نیز در زمان مقرر تأمین کنند و راهاندازی آن را هم با همکاری متخصصان داخلی در زمان قید شده محقق کنند. تأکید وزیر خارجه روی واژه «تسریع» شاید از این بابت باشد. در سالهای پیش از انقلاب هم آلمانها بلافاصله بعد از عقد قرارداد ساخت دو راکتور بوشهر، کار را آغاز کردند در حالی که فرانسویها که قبل از آلمانها قرار بود کار را در دارخوین شروع کنند و دو واحد راکتور را بسازند، تعلل کردند و در سال قبل از انقلاب شروع به کار کردند که با وقوع انقلاب، پروژه آنها محقق نشد.
ایران و روسیه توان توسعه همهجانبه همکاری در زمینههای مختلف در سطحی به مراتب بالاتر از تراز کنونی را دارند و خوشبختانه، هم آقای رئیسی و هم آقای پوتین به این مهم اشاره کرده و گفتهاند که برای ارتقاء این همکاریها تلاش خواهند کرد. یکی از اعضای کمیسیون خارجی و امنیت مجلس شورای اسلامی هم در مصاحبه خود با شبکه دو سیما، از تنوع در سبد روابط خارجی ایران سخن گفته است. ذکر این نکته اهمیت دارد. مشارکت همزمان ایران در مانور نظامی در شمال اقیانوس هند با نیروی دریایی روسیه و چین، همزمان با انجام مذاکرات در وین شاهد این تنوعسازی در سیاست خارجی ایران است. طبعاً وقتی مذاکرات به نتیجه برسد و وضعیت روابط کشور ما با اروپا و امریکا به حالت طبیعی برگردد، روابط خارجی ما نیز گسترش همهجانبه پیدا خواهد کرد و با حضور دیگر کشورهای بزرگ در کنار چین و روسیه، عضویت اعضای سبد سیاست خارجی ایران متنوعتر میشود. مقتضیات جغرافیایی- سیاسی، تجربه تاریخی و خطر وابستگی تام و تمام به یکی از قطببندیهای ایجاد شده در روابط قدرت در منطقه و دنیای کنونی، ایجاب میکند که کشور بزرگ ما که از دیر باز مطمح نظر قدرتهای بزرگ بوده است، باید با حفظ تمامیت ارضی و منافع ملی، با همه ممالک مؤثر در جهان کنونی روابط حسنه داشته باشد و تنها مانع در این مسیر اعمال نظر یا سیاست سلطهطلبانه از سوی بعضی قدرتهای بزرگ است که ایران را در ایجاد یا توسعه رابطه خارجیاش با چنین قدرتهایی برحذر میدارد. از هر منظری به سفر آقای رئیسی به کشور روسیه بنگریم، باید انجام این سفر را به فال نیک بگیریم و منتظر آثار مثبت آن در روابط متقابل باشیم.
🔻روزنامه اعتماد
📍 اقتضایی و ارتجالی
✍️عباس عبدی
کلمات اقتضایی و ارتجالی زیاد استفاده نمیشوند، ولی ترکیب آنها را برای توصیف ویژگی گفتاری و فکری اغلب سیاستمداران ایرانی میتوان به کار برد. منظور از گفتار و رفتار اقتضایی، گفتار و رفتاری است که بدون توجه به یک وضعیت و نظریه کلان اظهار یا انجام میشود. برای نمونه حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی میتواند سیاستی اقتضایی یا سیاستی راهبردی و مبتنی بر یک تحلیل کلان باشد. هنگامی اقتضایی است که دولت بودجه ندارد و اولین راهی که برای تامین بودجه به ذهنش میرسد، حذف این ارز است. رقم قابل توجهی هم هست. حداقل ۱۶۰ هزار میلیارد تومان! حل مسائل و تبعات بعدی آن را هم میگذارد برای بعد. چو فردا شود فکر فردا کنند. اتفاقی که در سال ۱۳۹۸ رخ داد از این رویکرد سرچشمه گرفته بود. در حقیقت اگر میخواستند این برنامه را درست اجرا کنند، باید در سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ انجام میشد نه در سال ۱۳۹۸ که کسری شدید بودجه داشتند. ارتجالی، توصیف وضعیتی حتی بدتر از اقتضایی است. ارتجالی یعنی سخن یا رفتاری بدون اندیشه و تامل صادر کردن است. گفتار و رفتارهای سردستی و خلقالساعه هستند که فاقد پشتوانه نظری و علمیاند. آنها برای پاسخ دادن به یک نیاز کوتاهمدت و عاجل هستند. در انتخابات ادعای ۷۰۰۰ صفحه برنامه برای اداره کشور میکنیم، ولی پس از پیروزی دریغ از یک خط اجرای آنها، تازه پس از گذشت ۶ ماه از افراد و نهادهای بیارتباط با موضوع درخواست راهنمایی و کمک میکنیم. رفتار و گفتار اقتضایی و ارتجالی ویژگی غالب سیاستمداران ایرانی است. علت آن نیز فقدان چارچوب نظری و اتکا نداشتن به دانش و علم روز است. به همین علت چنین گفتاری گسسته است و ارتباطی به سخنان گذشته آنان ندارد.
یعنی بسیاری از آنان امروز حرفهایی میزنند که در تعارض با سخنان یکی، دو سال پیش آنان است. البته تغییر عقیده اشکال ندارد، ولی باید علت تغییر توضیح داده شود و این فرق میکند با کسی که سخنان متعارض را در یک چارچوب مشترک و ثابت بگوید. مشکلاتی که نواصولگرایان در این روزها دچار آن شدهاند محصول همین وضع است. کسانی که تا همین چندی پیش، «ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت» را فریاد میزدند، حالا باید از مذاکره دفاع کنند. کسانی که تا دیروز برجام را آتش میزدند، امروز باید با تمام توان دنبال جلد و قاب کردن متن آن باشند. کسانی که تحریم را بیاهمیت میدانستند حالا دنبال حذف آن هستند، کسانی که با تکنرخی کردن ارز یا افزایش قیمتهای انرژی مخالفت میکردند، امروز باید از آن دفاع کنند. کسانی که با برخی خانمهای فعال در شبکه اجتماعی مخالف بودند، امروز آنان را دعوت به جلسه میکنند. آنان در تمام سخنان خود مفهومی به نام نئولیبرالیسم را محکوم میکنند، ولی هنگامی که به قدرت میرسند، دیدگاه نئولیبرالیسم در برابر کارهای آنان لُنگ میاندازد. با صفر و صد سیاستهای جاری مخالف هستند، ولی هنگامی که خودشان به قدرت میرسند، صفر و صد آن را اجرا میکنند. در مقام منتقد فریاد عدالتخواهی آنان به فلک میرسد، در مقام مجری و سیاستگذار، شکافهای اجتماعی و ناعادلانه را تشدید میکنند. دروغگویی نیز مصداقی از این رویکرد است که متوجه تبعات بعدی دروغ نیستند و مثل آب خوردن دروغ میگویند. شاید تصور کنید که این افراد بیش از آنکه اقتضایی و ارتجالی سخن بگویند و رفتار کنند، فریبکارانه عمل میکنند. ای کاش چنین بود، یعنی ای کاش آنها حقیقت را میدانستند و فقط برای رسیدن به قدرت نعل وارونه میزدند، در حالی که چنین نیست. بخش مهمی از آنان صادقانه ولی ناآگاهانه وضعیت موجود را نقد و با آن مخالفت میکنند، لذا هنگامی که به قدرت میرسند، هیچ برنامهای ندارند و تازه متوجه میشوند که اصولا کاری جز آنچه پیشینیان میکردند نه بلدند و نه اطلاع دارند و نه مجاز به انجام آن هستند. جالب اینکه کارهای جدید و متفاوت آنان نیز به معنای برنامه نیست، بلکه نوعی اقدامات عامهپسند و اقتضایی است که جز زیان نتیجه دیگری ندارد. این وضعیت از دو ویژگی ناشی میشود؛ اول تخریب زمین بازی سیاست در ایران است. هنگامی که یک نفر میتواند مبتذلترین تحلیلهای اقتصادی را جلوی مجموعه مدیران عالی کشور ارایه دهد و کسی هم متعرض او نشود، یعنی زمین سیاست و اندیشهورزی بهطور کامل شخم زده شده است. ویژگی دوم بنبست نظری جناحها و گروههای سیاسی است. گفتار و رفتار اقتضایی و ارتجالی ناشی از نداشتن تحلیل و نظریه کلان نسبت به جامعه و روند پیش روی آن است. به نظرم فقدان نظریهای منسجم موجب شده است که اکثر سیاستورزان ایرانی اعم از اصولگرا، نواصولگرا، اصلاحطلب، منتقد، برانداز و... هر کدام به نسبتی در گفتار و رفتار اقتضایی و ارتجالی باشند و نتوانند مفهومی سازنده را به مخاطب منتقل کنند.
🔻روزنامه شرق
📍 محمد فاضلی و مدیریت عشیرهای
✍️کیومرث اشتریان
محمد فاضلی فخر دانشگاه است. قرارداد او تمدید نشده و دیگر اجازه تدریس در دانشگاه را ندارد. از هنگامی که او را برای نخستین بار دیدم، همواره نظم فکری، هوش سرشار و غنای مطالعاتیاش، شور و شوقی در من برانگیخته است. او برای ایران دغدغه دارد، ساعتها مطالعه میکند، خوشسخن، اخلاقی و دقیق است و استوار مینویسد. چنین استادانی، به شمار اندکاند. او، هم در محافل دانشگاهی و نوشتههای تخصصی خوش میدرخشد و هم در فضای رسانهای قلم به شرافت میزند. متأسفانه دانشگاه از وجود چنین شخصیت ارزشمندی محروم شد. استادی دانشگاه برای او افتخار نبود، این دانشگاه بود که میباید به چنین فردی مباهات میکرد. او فخر دانشگاه بود. به راستی امثال او چرا و چگونه حذف میشوند؟ چه کسانی از حذف او خرسندند و بهره میبرند؟ مدیریتهای عشیرهای صرفا به شادی و سرور در عشیره خود دلخوش هستند. تنها محدودی از کسان و اطرافیان خویش را میبینند. شناخت مدیریت در ایران شاید بدون شناخت مناسبات قومی، قبیلهای و عشایری امکانپذیر نباشد. از اینرو ابتدا باید پرسید اسباب قدرت قبیلهای، نوع سیاستورزی در قبیله و عشیره چگونه است؟ چگونه میتوان در یک قبیله و عشیره امتیاز، قدرت، نفوذ و ثروت به دست آورد؟ مناسبات عشیرهای مستقل از جهان است. فاصله بسیاری بین افکار عمومی عشیره و قبیله با افکار عمومی داخلی و خارجی وجود دارد. به همین دلیل است که برخی اتفاقها در درون یک قبیله رخ میدهد که در منطق افکار عمومی و هنجارهای یک جامعه متمدن شگفتآور است. نخبگی و خبرگی یا سواد و دانش روز ارتباط معناداری با زندگی عشیرهای ندارد. اساسا سخن از زندگی اجتماعی در چنین فضایی بیمعناست؛ چون مناسبات بسیار سادهتر از اینهاست. قدرتورزی به غریزیترین شکل ممکن رخ میدهد. نیازی به توسل و تمسک به روح قوانین و مقررات نیست، بلکه اعمال قدرت، مبتنی بر سازوکارهای ماقبل اجتماعی و «طبیعی» است؛ همچون داشتن فرزند پسر، زور بازو، شمار اسبان و استران و... . عشیره، زندگی اجتماعی مستقلی دارد، ارتباطش با سرزمین موقتی و آسمان لحظهای و جمع خودی است. محصولات ویژه خود را دارد و خودبسنده است. با قواعد مدنی در زندگی اجتماعی شهری فاصله دارد. ارزشها و هنجارهایش در محیط کوچک عشیرهای و باندیاش تعریف میشوند. «قواعد حقوقی»اش گاه چنان هستند که گسست گفتمانی حیرتآوری با مناسبات شهری و بینالمللی دارند. مرحوم شهید مطهری زمانی گفته بود فتوای روستایی بوی روستا و فتوای شهری بوی شهر میدهد. مدیریت عشیرهای، بوی عشیره میدهد و در حصارهای تنگ باندی و جناحی محصور است. سوگمندانه باید گفت که این «سکتاریسم اجتماعی» به «سکتاریسم سیاسی-مدیریتی» تبدیل شده و روز به روز برای کشور هزینه حیثیتی میآفریند. روانشناسی مدیریت سیاسی در ایران نیازمند آن است که دریابد چگونه ویژگیهای روانی، عشیرهای و قبیلهای در فعالیت سیاسی و نهادهای حقوقی بازتولید میشود و از درون آن حلقههای تصمیمگیری پدید میآید؛ همه چیز به ظاهر مدرن است، اما در باطن و معنا چیزی جز بازتولید غریزه و قبیله در محفل سیاست نیست.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ظهور شرق جدید علیه اروپا و آمریکا
✍️نادر کریمیجونی
آیا تغییر لحن آمریکاییها با سفر اخیر ابراهیم رییسی به مسکو و از آن مهمتر، برگزاری سومین دور مانور مشترک ایران، چین و روسیه ارتباط دارد؟ ایران حالا پای روسها را به آبهای گرم خلیجفارس باز کرده و چینیها را از شرق دور به خلیجفارس، دریای عمان و اقیانوس هند کشانده است. چند هفته بعد از برگزاری مانور مشترک رژیم صهیونیستی و ایالات متحده که آسیب زدن به ایران یا متحدان منطقهای ایران تمرین شد، حالا نوبت ایران است که در منطقه تحت نفوذ ایالات متحده در آبهای بینالمللی دریای عمان و اقیانوس هند مانور مشترک برگزار کنند و لبه تیز شمشیر خود را به آمریکاییها نشان دهند. اگر هدف ایران از مشارکت در این مانور آشکار و قابل درک باشد، دستکم در مورد روسیه هم اوضاع همینگونه است و روسیه میخواهد با حضور و قدرتنمایی در اقیانوس هند، پیام محکمی به واشنگتن مخابره کند و کاخسفید را از مزاحمت و مداخله در روابط فیمابین مسکو و کییف باز دارد.
البته بعید به نظر میرسد که ایالات متحده این پیام مسکو را دریافت کرده باشد، چراکه واشنگتن نه فقط مخالفتهای مصرانه خود با حمله روسیه به اوکراین پافشاری میکند بلکه بر شدت این مخالفتها افزوده است. از جمله تشدید این مخالفتها، اقدام به تحریم برخی مقامات روسی در ارتباط با اوکراین کرده است. مقامات آمریکایی همچنین در دیدار با متحدان اروپایی خود، انجام اقدام مشترک و هماهنگ را علیه روسیه بررسی کردهاند و این نشان میدهد که علاوه بر واشنگتن، لندن، برلین و پاریس هم در جبهه مخالفت با روسیه قرار گرفتهاند. این امر، البته ممکن است بیش و پیش از آنکه به منازعه روسیه- اوکراین مربوط باشد، به روابط تهران- مسکو و حمایتی که کرملین از تهران انجام میدهد مربوط باشد. در واقع مخالفتهای موثر اروپا و آمریکا و رفتار خصمانه این متحدان با تهران، مسکو و اخیرا پکن، ایران، چین و روسیه را به سمت تشکیل یک بلوک راهبردی منطقهای هدایت کرده است. عبارت ابراهیم رییسی در مجلس دومای روسیه مبنی بر اینکه ایران، روسیه و چین به جز منافع مشترک، دارای دشمنان مشترک نیز هستند، مبین این نکته مهم است که مثلث ایران، روسیه و چین تصمیم گرفتهاند در مقابل اروپا و ایالات متحده و رفتار خصمانه ایشان، با یکدیگر همکاری کنند. از این بابت است که جلسههای مکرر و مداومی در حاشیه مذاکرات وین میان این مثلث برگزار و سیاستها با هم هماهنگ میشود. در سایر موارد نیز هماهنگی نزدیکی میان مواضع این سه کشور وجود دارد. چنانکه از جمله این هماهنگی را میتوان در مورد مسائل خاورمیانه و به طور مشخص در سوریه مشاهده کرد.
در این بلوکبندی جدید غرب همان مفهوم سنتی خود را دارد اما شرق در این دستهبندی به مفهوم شرق کمونیست به رهبری مسکو نیست بلکه به معنای شرق جغرافیایی و متشکل از روسیه، ایران و چین است که البته در این بلوک سایر متحدان این کشورها نیز در لایه دوم حضور دارند و مانند شرق کمونیست، برادر بزرگتر، روسیه است. اما برخلاف بلوک سنتی شرق، اینبار روسیه حامی مالی کشورهای عضو بلوک نیست بلکه کشورهای اصلی بلوک خود ثروتمند و توانا هستند و میتوانند از توانایی خود در ابعاد گوناگون، به نفع خود و متحدانشان بهره ببرند. در این صورت امکان فروپاشی بلوک به حداقل کاهش مییابد. در این بلوک شرق جدید اتحادیه، اوراسیا که کارکردی اقتصادی دارد، جایگزین اتحادیه اقتصادی کمکون شده و پیمان نظامی- امنیتی شانگهای جایگزین پیمان نظامی- امنیتی ورشو شده است. مزیت این شرق جدید نسبت به شرق فروپاشیده آن است که در این شرق، اعضا به جای مکیدن شیره جان روسیه، با هم و با مسکو همکاری برابر اقتصادی دارند و در این همکاری منافع دوجانبه وجود دارد.
هسته اصلی این شرق جدید یعنی ایران، روسیه و چین، بهطور روزافزون بر همکاری خود در ابعاد گوناگون میافزایند و نه فقط دامنه این ابعاد را گسترش میدهند بلکه درصدد هستند تا بعدهای نوینی به ابعاد حاضر اضافه کنند. در این صورت دامنه جغرافیای این شرق جدید که از دریای ژاپن آغاز میشود و تا مدیترانه امتداد مییابد، میتواند وارد اروپا شود و برخی کشورهای شرقی اروپا را هم دربرگیرد. در این صورت به لحاظ جغرافیایی شرق جدید بر وسعت بلوک غرب تفوق و برتری خواهد داشت. البته هماکنون نیز برخی کشورهای اروپایی حوزه بالکان در شمار کشورهای عضو اتحادیه اوراسیا هستند که همین دامنه همکاری اقتصادی را برای ایران به نحو مطلوبی گسترده میسازد.
همکاریهای دامنهدار ایران، روسیه و چین که کشورهای آسیای میانه و قفقاز را دربر میگیرد و به سمت غرب روسیه، یعنی بالکان به پیش میرود اکنون به یکی از دغدغههای اروپا و آمریکا تبدیل میشود. تواناییهای اقتصادی چین، موقعیتهای ژئوپلیتیکی کشورهای عضو و بالاخص ایران، نفوذ خاورمیانهای برخی اعضا و و روسیهای که میخواهد موقعیت گذشته خود را به عنوان ابرقدرت احیا کند از مولفههای این دغدغه به حساب میآیند. روشن است که تحولات و ناآرامیها در این منطقه و بالاخص در کشورهایی نظیر ارمنستان، قزاقستان و بلاروس که این اتحادیه را بر هم میزند بهطور کلی همسو با منافع غرب است و شرق جدید را تضعیف میکند. در عین حال روسیه خود را به حمایت از متحدان و همپیمانهایش متعهد میداند و درک میکند که اگر میخواهد در برابر ناتو و غرب، عرضاندام کند باید نه فقط همپیمانهای فعلیاش را حفظ کند، بلکه بر تعدادشان نیز بیفزاید. دقیقا به همین دلیل است که روسیه تا این حد به خواستهای ایران برای بازگشت به توافق هستهای اهمیت میدهد و بر تامین کامل منافع و انتظارهای تهران از اروپا و ایالات متحده پای میفشارد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 یادی از استاندارد طلا
✍️دکتر محمدمهدی بهکیش
چند روز پیش جلد ششم «دانشنامه کاشان» به دستم رسید. دراین کتاب نفیس تقریبا ۵۰۰صفحهای، تاریخ و مشخصات سکههای هشت قرن گذشته که درکاشان ضرب شدهاند، جمعآوری شده و در مجلدی زیبا چاپ شده است. این مجلد و دیگر جلدهای پنجگانه آن به همت مهندس حسین محلوجی بهوجود آمده است تا تاریخ پرافتخار ایران را از دریچه شهر کاشان و با دیدگاهی تاریخی- اقتصادی مورد بازبینی قرار دهد و یافتههای غرورآفرینی را به جامعه عرضه کند.
این اثر از دو وجه مرا تحتتاثیر قرار داد. اول آنکه چگونه مهندس محلوجی وزیر شاخص دوران هاشمیرفسنجانی که نامی آشنا و شاخص در صنعت فولاد، آلومینیوم، مس و... معدن کشور داشته، سیاست را به کناری نهاده و راه واکاوی تاریخ را با دید اقتصادی خود تبیین کرده و بهزیور طبع و نشر آراسته ساخته است؟
و وجه دوم آنکه یادآوری دوران قدیم و چگونگی تجارت در آن دوران را به رخ کشیده است و به ما میگوید که مردم ایران همیشه تجارتپیشه بودهاند.
گردش در این کتاب نفیس بهیاد میآورد که حتی در دوره ایلخانیان سکههای متعددی وجود داشته و تجارت بین ایران و دیگر جوامع درجریان بوده است. حتی هفتصد سال پیش هم ایرانیان اهل خودکفایی نبودهاند و مزیت را درک میکردند و از آن بهره میبردند. حتی رد پای این طرز فکر را در دوران صفویه، زندیه و... که همه سکههای واقعی دارند و عملا براساس استاندارد طلا مبادله میکردهاند، میتوان دید.
مهندس محلوجی شخصیتی بود بسیار شناختهشده در وزارت معادن و فلزات که صنایع معدنی کشور را توسعه داد و بسیاری را از بنیان بنا نهاد. از او آثاری در کشور وجود دارد که امروز هزاران نیروی متخصص و ماهر در صنایعی چون فولاد مبارکه، ذوبآهن و آلومینیوم المهدی و دهها واحد دیگر صنعتی و معدنی بهکار مشغولند و بخش عمدهای از ارز امروز کشور را همین واحدها تامین میکنند.
چنین شخصیتی، امروز دانشنامهای بهوجود آورده است که موجب شناخت بیشتر ایران میشود و خصوصیات گذشته ما را از زیر خروارها خاک خارج کرده و امروز چون مشعلهایی فروزان در خانههای قدیمی در کاشان یا در تپه سیلک یا در آخرین جلد، سکههای ضربشده در کاشان دیده میشوند و هر بیننده را به سوی خود میکشانند.
او در این مجموعه به ما یادآور میشود که مزیت نسبی ایران فقط صنعت فولاد یا آلومینیوم یا مس یا معادن نیست، بلکه تاریخ ایران و سرزمین آن خود مزیت بزرگی است که اگر برای شناسایی آن سرمایهگذاری شود، بازدهی بزرگی برای کشور خواهد داشت. هرچه تاریخ ایران را بهتر بشناسیم، خصوصیات مردمی را که در این سرزمین زندگی میکردهاند، بهتر میشناسیم و هنر بهتر زیستن را از لابهلای اوراق تاریخ و نحوه زندگی و مدارا با شرایط را در بسترهای اقتصادی و اجتماعی بهتر و عمیقتر خواهیم شناخت.
مهندس محلوجی در مقدمه جلد ششم دانشنامه کاشان میگوید: درمراحل اول و پس از یکسال پژوهش تنها هفده (۱۷) گونه سکه ضرب کاشان را شناسایی کردیم و گروه تحقیق باور داشتند که در ضرابخانه کاشان بیش از هفده گونه سکه نمیتوان یافت؛ ولی با ممارست نزدیک به پانصد (۵۰۰) سکه شناسایی و تاریخنگاری شد. واقعا همت والای مهندس محلوجی را باید ستود که نویسنده این سطور خود بهعنوان مشاور شاهد تلاش غرورآفرین او در دوران وزارت معادن و فلزات بوده است. او در این نقش دوم که بهعهده گرفته دیگر خود را محدود در یک وزارتخانه نمیبیند و تمام خاک ایران را مستحق توسعه میداند و نشانههای آن را در دانشنامه کاشان در مقابل دید همگان قرار داده است. این همت والا را باید ستود و کلاه از سر برای کسانی برداشت که تاریخ پر افتخار ایران و ایرانیان توانمند و تاریخساز را نمایان میسازند.
همه میدانیم زمانی که اختلافهای سیاسی کشور حل شوند، سیل علاقهمندان به تاریخ و جغرافیای ایران به همراه سرمایهگذاران سرازیر خواهد شد و پنهان نیست که چه کسبوکار پررونقی فراهم خواهد شد.
ولی دانشنامه کاشان بیش از آنچه گفته شد مرا به فکر فرو برده است، سکههای هر دوران تاریخی نشان از فعالیتهای تجاری در آن دوران دارد و کاشان در مسیر رفتوآمد از شرق به غرب و بالعکس، مرکزی برای مبادله کالا در سطح بینالمللی بوده است. سکههایی که قیمت واقعی آن در قیمت فلز آن بوده و همیشه ارزش خود را حفظ میکردند و به این لحاظ تجارت بین کشورها امکانپذیر بوده است. در چنین اقتصادی معمولا تورم وجود ندارد، مگر کمیابی به وجود آید یا کالای وارداتی با قیمت گرانتر از قبل وارد شود. این پدیده مهم در دوران اقتصاد مدرن به عصر پول براساس استاندارد طلا شناخته میشود که بعد از جنگ جهانی دوم نظام برتون وودز بین آمریکا و گروهی از کشورهای دیگر پایهگذاری شد.
تا حدود ۵۰ سال پیش (۱۹۷۳) پشتوانه طلا یا فلزات قیمتی و تا حدی دلار آمریکا موجب ثبات نسبی در قیمتها میشد و دولتهای متعهد حق نداشتند پول بدون پشتوانه منتشر کنند.
کنفرانس برتون وودز و ایجاد پشتوانه طلا شاید به آن دلیل پس از جنگ جهانی دوم بهوجود آمد که دست دولتها در چاپ اسکناس و ایجاد تقاضا در جامعه محدود به ثروتهای واقعی آن جوامع شود؛ زیرا بازسازیهای بعد از جنگ نیاز به پول فراوان داشت و این تصمیم راه ثبات در نرخهای مبادله پولی را هموار میکرد تا چاپ پول بدون پشتوانه محدود شود و البته میدانیم که دلار آمریکا تقویت شد و یادمان هست که چگونه آمریکا به اروپا کمک کرد تا ویرانیهای جنگ را بازسازی کند.
ولی تصمیم محوری برتون وودز در ۱۹۷۳ لغو شد و پشتوانه طلا را آمریکا از بین برد و دست دولتها باز شد تا براساس نیازهای اقتصادی خود، دست به چاپ اسکناس بزنند و گهگاه دولتها پا را فراتر از محدودیتهای علمی گذاشتند و حجم تولیدشده اسکناس بیش از رشد تولید ملی شد و این امر یعنی تقاضای موثر در جامعه بیشتر از عرضه شد و بنای تورم گذاشته شد که پولهای اضافه بر تولید ملی بهوجود آورنده آن بودند. بهرغم قدرت بانکهای مرکزی در کشورهای توسعهیافته در برخی از کشورهای در حال توسعه کنترل چاپ پول امکانپذیر نشد و تورمهای حتی سهرقمی به وجود آمد. البته برخی از اینگونه کشورها بهتدریج هوشیار شدند و یاد گرفتند که اقتصاد یک علم است و باید به نظریههای آن توجه کنند و درنتیجه توانستند تورمهای بالا را از طریق کنترل چاپ پول در محدودهای که علم اجازه میدهد کاهش دهند. ولی هنوز کشورهایی چون کشور ما نتوانستهاند راه برونرفت از این گرفتاری را پیدا کنند و در نتیجه تورم بالای ۴۰ درصد گریبان کشور را گرفته است.
پروفسور هانکه، استاد دانشگاه جان هاپکینز سه سال پیش در مصاحبه با «تجارتفردا» ضرورت بازگشت به پشتوانه طلا را مطرح کرده بود. من نیز فکر میکنم اگر بخواهیم از فروافتادن در فقر غیرقابلبرگشت جلوگیری کنیم، یا باید سریعا روابط بینالمللی کشور را سروسامانی دهیم که رفتوآمدها آسان شود و بهرهگیری از مزیتهایی چون جذب سرمایهگذار و جذب گردشگر امکانپذیر شود، یا اگر قدرت کنترل چاپ پول را نداریم به نوعی به سیستم پشتوانه طلا فکر کنیم تا از بحرانهای بزرگ برحذر بمانیم.
تجربه نشان داده است که در شکل حکمرانی موجود در کشور، کنترل بانک مرکزی در اختیار مقاماتی است که خود مصرفکننده وجوه هستند. بنابراین ماهیت شغل آنان عدمکنترل چاپ پول است. به رفع تحریمها نیز نمیتوان دل بست؛ زیرا هرگونه توافقی با آمریکا صورت گیرد، نیازهای گسترده مالی کشور قابل تامین نیست. بنابراین از هم اکنون باید برای بحرانهای در پیشرو، اعم از اقتصادی و اجتماعی برنامهریزی کرد.
مطالب مرتبط