🔻روزنامه ایران
📍 سه مؤلفه رشد تراز تجاری
✍️ ساسان شاهویسی
به نظر میرسد یکی از مهمترین مؤلفههای مؤثر در افزایش تراز تجاری کشور رویکرد و مطالبه رهبر معظم انقلاب در این موضوع است که با عنوان شعار سال نمود یافت. همچنین بخش بزرگی از چالشهای ایجاد شده در اثر همهگیری کرونا بویژه در بخش زنجیره تأمین مرتفع شد و همه اینها با رهنمودهای رهبری حس برانگیختگی مسئولیت و ایجاد تغییر را در مردم و مسئولان ایجاد کرد. در همین رابطه رهبری در سخنرانی فرمودند وزرا اقدامی برای تخلیه گمرک بکنند.
برخی وزرا بویژه وزیر صمت دولت قبل برای وصول کالاهای گمرکی اقدام کردند اما مصوبه ستاد اقتصادی دولت قبل شرایط را کندتر و تسهیل روند را مخدوش و نرخ کالا را هم افزایش داد اما اکنون آنچه به روانسازی و سیاستگذاریها با کمترین نیروی انسانی جهت بخشیده سخنان رهبری است.از سوی دیگر بخش بزرگی از نتیجه حاصل شده با توجه به دولتی بودن اقتصاد از سیاستگذاریها منتج شده است. آیتالله رئیسی زمانی که در آستان قدس مسئولیت داشتند و بعدتر هم در قوه قضائیه، حمایت ویژهای از تولید داشتند و نتیجه آن در همین حدود ۵ ماه اخیر هویدا شده است. توجه به بخش بزرگی از بدنه فعال در حوزه صنعتی و صادراتی، ارتباطات تجاری و دیپلماتیک با همسایگان و حذف حاشیه و به متن پرداختن برای تولید و صادرات مؤثر واقع شده است و چرخه تولید و صادرات را گسترش داده است. آمارهای سه ماهه سوم نشان میدهد این سیاستگذاری درکنار شعار ملی و مطالبه بحق رهبری تجلی آسیبشناسی واقعیتری از چالشها، رفع موانع و ضرورت پشتیبانی از تولید است. رسوبزدایی از گمرک، ظرفیتبخشی انبارهای کالای متروکه، دیپلماسی و افزایش ظرفیت تولید ملی زنجیرهای از عوامل است که در تحقق این مهم مؤثر واقع شده است. علاوه بر اینها گزارش رئیس بانک مرکزی از دسترسی به منابع خارجی و بازگشتپذیری و افزایش وزنی و حجمی طلب ایران بیانگر قابلیتهای واقعی، ملموس و قابل تحقق است. در جمعبندی نهایی نیز باید گفت این روند در افزایش هدفگذاری دولت برای سال آینده که به میزان ۴۰ درصد رشد داشته نیز نمایان است.
🔻روزنامه کیهان
📍 برادرانه با برادرانمان امیرعبداللهیان و شمخانی
✍️ حسین شریعتمداری
بعد از ظهر دوشنبه هفته جاری آقای امیرعبداللهیان وزیر محترم امور خارجه کشورمان در همایش ملی ایران و همسایگان ایران گفتهاند: «طرف آمریکایی تاکنون از طرق مختلف پیامهایی را به ما ارسال کرده و خواهان سطحی از مذاکرات مستقیم با جمهوری اسلامی ایران است.» و در ادامه توضیح دادهاند: « اگر در روند مذاکرات به مرحلهای برسیم که رسیدن به یک توافق خوب با تضمین بالا، لازمهاش این باشد که سطحی از گفتوگو را با آمریکاییها داشته باشیم، این را در برنامه کاری که برای مذاکرات رفع تحریمها خواهیم داشت، نادیده نخواهیم گرفت»!
دیروز آقای شمخانی، دبیر محترم شورای عالی امنیت ملی نیز در صفحه توئیتر خود متن کوتاهی نوشته بود که با اظهارات آقای امیرعبداللهیان همخوانی دارد. ایشان نوشته است: «تاکنون ارتباط با هیئت آمریکایی حاضر در وین با مبادله نوشتار غیررسمی انجام شده و نیازی به بیش از این نبوده و نخواهد بود. این روش ارتباطی تنها زمانی با روشهای دیگر جایگزین میشود که توافق خوب در دسترس باشد»!
و اما در اینباره گفتنیهایی هست. بخوانید!
۱- با شناختی که از برادران عزیزمان آقایان امیرعبداللهیان و شمخانی داریم و نیز با شناختی که آنها از چالش هستهای چندین ساله ایران با آمریکا و متحدانش دارند بسیار بعید میدانیم که از طرح فریبی که در مذاکره مستقیم با آمریکا نهفته است بیخبر باشند، مخصوصاً آنکه هردو نفر آقایان نظر خویش را با چند
« اما و اگر » همراه کردهاند اما از آنجا که محافل آمریکایی و پادوهای داخلی آنها بعد از این اظهارنظرها و با خوشحالی از اینکه امتیازی برای آمریکا در راه است، با دُمشان گردو میشکنند! اشاره به نکاتی را در این خصوص و طرح فریبی که احتمالاً پیش پای دولت قرار گرفته است ضروری میدانیم.
۲- اظهار نظر وزیر خارجه کشورمان و توئیت همسوی آقای شمخانی در حالی است که اولاً؛ آمریکاییها بارها نشان دادهاند که مذاکره را فقط برای مذاکره میخواهند و نه حل و فصل مسائل فیمابین و ثانیاً؛ اگرچه مذاکرات وین روند پیچیدهای را طی میکند که ناشی از طفره رفتن اروپا از موضوع اصلی مذاکرات است، ولی صورتمسئله روشن است، آمریکا علاوهبر آنکه به تعهدات برجامی خود پایبند نبوده است، با نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل که قرار بود تضمین برجام باشد، از برجام خارج شده است و انتظار داشت ایران برای گنجاندن موضوعات جدیدی به برجام (نظارت بر صنایع موشکی و حضور در منطقه) با آمریکا به مذاکره بنشیند! (درخواستی که بیش از ۸ بار از سوی ترامپ تکرار شده بود). ولی ایران به این درخواست ترامپ (بخوانید درخواست مشترک آمریکا و اروپا) پاسخ مثبت نداد و طرح موذیانه و باجخواهانه دشمن ناکام ماند. اما چگونه؟
۳- همین جا گفتنی است که برجام از نگاه آمریکا یک سند طلایی بود که با استفاده از دیپلماسی منفعلانه - بخوانید التماسی- دولت آقای روحانی و سادهلوحی تیم مذاکرهکننده دولت قبلی به چنگ آورده بود و میدانست که خروج از آن به معنای از دست دادن این امتیاز بزرگ است. اما، با این وجود چرا ترامپ از برجام خارج شد؟! پاسخ را از زبان خانم موگرینی، نماینده اتحادیه اروپا در مذاکرات بشنوید. فدریکا موگرینی یک هفته پس از خروج آمریکا از برجام و زمانی که روحانی میگفت
«شر یک مزاحم از سر برجام کم شد»! فاش کرد که «من از روحانی ضمانت گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریمها علیه ایران، به برجام پایبند بماند»! ... اینکه، آقای روحانی با کدام منطق و بر اساس کدام اختیار، این تضمین را داده بود، سؤال درخور تاملی است که هرگز پاسخی به آن داده نشده است. ولی آنچه در این بند مورد نظر است اینکه آمریکا هنگامی از برجام خارج شد که اطمینان پیدا کرده بود ایران در برجام باقی میماند. با این انتظار که محدودیت صنایع موشکی و حضور ایران در منطقه را نیز به برجام اضافه کند! و در غیراینصورت هرگز حاضر به ترک این سند طلایی نبود. (ضمناً و خارج از موضوع، این پاسخ کسانی نیز هست که به کیهان خُرده میگرفتند چرا میگفت آمریکا هرگز از برجام خارج نمیشود).
۴- شواهدی که به آن اشاره شد حکایت از آن دارند که آمریکا مطمئن بود بعد از خروج از برجام، دور تازهای از مذاکرات با موضوع برنامه موشکی ایران و حضورش در منطقه آغاز میشود و برجام ۲ و ۳ و ... (که به گفته هوشمندانه شهید سلیمانی نقطه پایان آن، از میان برداشتن جمهوری اسلامی ایران بود) شکل میگیرد! اما این ترفند آمریکا و متحدان اروپاییش با نگاه حکیمانه رهبر معظم انقلاب ناکام ماند و به دولت اجازه ورود به دور مورد اشاره مذاکرات داده نشد.
۵- با تشکیل مجلس یازدهم و حضور اکثریت نمایندگان انقلابی در آن، طرح «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران» که برگرفته از نظر رهبر معظم انقلاب بود، به تصویب رسید و دولت را وادار کرد که در مقابل عدم پایبندی آمریکا به تعهدات برجامی خود، ایران نیز تعهدات برجامی خود را کاهش داده و اجرای آن را متوقف کند. درپی این اقدام غیرتمندانه مجلس یازدهم بود که آمریکا از سر استیصال خواستار بازگشت به برجام شد ولی همچنان از لغو تحریمها طفره میرفت و نهایتاً لغو تحریمهایی که ترامپ وضع کرده بود را پیش میکشید و حال آنکه ایران خواستار اولاً؛ لغو همه تحریمها، ثانیاً؛ راستیآزمایی لغو تحریمها است و تنها در اینصورت با حضور دوباره آمریکا در برجام موافقت میکرد. کاهش تعهدات ایران باعث شد که غرب با مذاکره در چارچوبی که ایران تعیین کرده بود تن بدهد و این شرط پذیرفته شده بود که اولاً؛ ایران هیچگونه مذاکره مستقیمی با آمریکا ندارد و ثانیاً؛ فقط بعد از لغو همه تحریمها و راستیآزمایی آن از سوی ایران، آمریکا میتواند به عنوان یکی از اعضای ۱+۵ به برجام بازگردد. مذاکرات وین با این چارچوب تعیین شده از سوی ایران و در اواخر دولت آقای روحانی آغاز شد. گفتنی است که دولت روحانی به شدت با طرح راهبردی مجلس مخالف بود ولی از آنجا که به قانون تبدیل شده بود چارهای جز تمکین نداشت!
۶- بعد از روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، و با فاصلهای نهچندان زیاد مذاکرات وین با چارچوب یادشده و توسط تیم جدید ادامه یافت. رئیسجمهور محترم اعلام کرد که تنها با لغو همه تحریمها به آمریکا اجازه ورود دوباره به برجام داده خواهد شد و آقای امیرعبداللهیان اعلام کرد «تنها مذاکرهای را قبول داریم که به رفع واقعی تحریمها و تامین حقوق حقه ایران بینجامد ... چرا که، لغو همه تحریمها حق قانونی و منطقی ماست» با این دستورالعمل بود که تیم مذاکرهکننده کشورمان با حضور آمریکا در میز مذاکرات موافقت نکرد و تیم آمریکا را با تحقیری که صدای اعتراض بلینکن وزیر خارجه آمریکا را درآورده بود، پشت دیوار محل مذاکرات نگاه داشت.
۷- اکنون این پرسش از آقایان امیرعبداللهیان و شمخانی در میان است که چرا و با کدام تحلیل منطقی و قابل قبول از احتمال مذاکره مستقیم با آمریکا سخن میگوئید؟! و کدام بخش از صورتمسئله نامشخص است که روشن شدن آن به مذاکره، آنهم مذاکره مستقیم با آمریکا نیاز دارد؟! تحریمهای برجامی و تحریمهای دیگر نظیر تحریمهای آیسا، سیسادا، ویزا، کاتسا و ... مشخص است. بنابراین مذاکره مستقیم برای چیست و چه ضرورتی دارد؟! ممکن است بفرمائید که باید نظر آمریکا نیز گرفته شود، که باید گفت مگر جناب امیرعبداللهیان نمیفرمایند که
«طرف آمریکایی تاکنون به صورت Non paper (نوشته غیر رسمی) پیشنهادات خودش را در موضوعات فنی به ایران ارائه کرده است؟» بنابراین نظر آمریکا را دارید. مذاکره مستقیم برای چیست؟!
۸- آقای امیرعبداللهیان در همایش همسایگان ایران میفرمایند «اگر در روند مذاکرات به مرحلهای برسیم که رسیدن به یک توافق خوب با تضمین بالا، لازمهاش این باشد که سطحی از گفتوگو را با آمریکاییها داشته باشیم، این را در برنامه کاری که برای مذاکرات رفع تحریمها خواهیم داشت، نادیده نخواهیم گرفت.»! خُب اگر «یک توافق خوب با تضمین بالا» در دسترس است، باید ابعاد آن نیز مشخص شده باشد تا آن را «توافق خوب با تضمین بالا » تلقی کنید. در این صورت مذاکره مستقیم چه ضرورتی دارد؟! و چنانچه ابعاد این (به قول شما) توافق خوب با تضمین بالا مشخص نشده، اولا؛ً چرا از آن باعنوان توافق خوب یاد میفرمائید؟! و ثانیاً؛ چه تضمینی هست که توافق خوب با تضمین بالا باشد؟! شما که هنوز نمیدانید چیست؟!
۹- پرسش بعدی از آقایان این است که مگر ابعاد برجام مشخص نیست و حتی متن آن با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل تضمین نشده است؟ بنابراین اگر مقصود از مذاکرات بازگشت آمریکا به برجام و لغو همه تحریمها (چه برجامی و چه تحریمهای دیگر) است که ابعاد و جزئیات آن مشخص است و نیازی به مذاکره، آنهم مذاکره مستقیم ندارد. همین جا باید پرسید که آقایان آیا فکر نمیکنید که تلاش آمریکا برای مذاکره مستقیم (در حالی که ابعاد مسئله کاملاً مشخص است) با هدف افزودن مواد دیگری به برجام صورت میگیرد؟! و اگر چنین باشد، که - هیچ احتمال دیگری در میان نیست- آیا تن دادن شما به مذاکره مستقیم با آمریکا فرو رفتن در باتلاقی که برای کشورمان تدارک دیدهاند نیست؟! تردید نکنید که چنین است.
۱۰- استقبال گسترده مقامات و محافل آمریکایی و پادوهای کاسهلیس داخلی آنها از اظهارات آقایان امیرعبداللهیان و شمخانی که در گزارش تیتر یک امروز کیهان به برخی از آنها اشاره شده است، به تنهایی و حتی بدون مراجعه به مستندات این یادداشت، به وضوح حاکی از آن است که برادران عزیزمان درپی آب به سوی سراب میروند! این اظهارات موجی از ابراز نگرانی در میان طیف گسترده نیروهای حزباللهی و پا بهرکاب انقلاب را نیز درپی داشته است و امید آنکه هرچه زودتر اظهارات نسنجیده خود را تصحیح کرده و شبهاتی که پدید آوردهاند را برطرف کنند و بالاخره به قول خواجه شیراز؛
دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 جهاد تبیین!
✍️ محمدکاظم انبارلویی
جهاد تبیین چیست؟ سازوکار آن کدام است ؟
نسبت آن با جنگ رسانهای دشمن چگونه است؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با جمعی از مداحان کشور به مناسبت سالروز ولادت فاطمه زهرا (س) با طرح مفاهیم فوق و بازکردن کلیدواژههای آن ، مطالب مهمی را فرمودند که باید در آن تأمل کرد و کسانی که اهل انجام وظیفه انقلابی هستند تکالیف خود را در اینباره روشن کنند.
رهبری معظم انقلاب در این دیدار فرمودند :
- هیئتهای مذهبی به عنوان یک واحد اجتماعی باید کانون جهاد تبیین باشند.
- هیئت محل روشنگری است ، تبیین و روشنگری مهمترین عرصه جهاد است.
- هیئت محل پاسخ به سؤالات روز باشد و نقش خود را در مقابل جنگ رسانهای علیه ملت بیابد.
همچنین رهبر معظم انقلاب به نقش مداحان در هیئتهای مذهبی در دوران مقدس و خنثیکردن فتنههای دشمن در ۷۸ و ۸۸ اشاره فرمودند و گفتند : مداحان به معنای واقعی مجاهدپروری و شهیدپروری کردند و در جنگ رسانه ای و فرهنگی میان جمهوری اسلامی و دشمن ، صدای رسای مداحان انقلابی کارساز بود و امروز این صدای رسا باید همچنان در مقابله با جبهه گسترده دشمن کارساز باشد.
ملت مظلوم ایران بیش از ۴۰ سال است آماج حملات رسانهای دشمن قرار گرفته است.
امروز ارتش رسانهای ناتو با تجهیزات پیشرفته و رسانههای مدرن صوتی و تصویری و زیرساختهای فنی پیچیده در یگانهای ویژه فضای مجازی در اندازه فیسبوک ، توییتر ، گوگل ، تلگرام و اینستاگرام و ... همه روزه آواری از سمومات فکری را روانه افکار عمومی ایران به طور اخص و افکار عمومی جهان به طور اعم میکند.
آواربرداری از این بمبارانهای بی وقفه به عهده جریان نیرومندی در ایران اسلامی است که در مساجد، حوزههای علمیه ، وعاظ ، مداحان و مؤمنینی که در مساجد در نمازهای یومیه حضور مییابند یک سازه و ساخت نیرومند را تشکیل میدهند.
اینکه انقلاب اسلامی بیش ازچهار دهه است در مقابله با تهاجم نرم دشمن همچنان پایدار و مقاوم ایستاده است،به خاطر این سازه نیرومند سیاسی و فرهنگی است.
مخاطب اصلی رهبری در جهاد تبیین، همه کسانی را در بر میگیرد که در این سازه نیرومند حضور دارند و هرکدام به نقش روشنگرانه خود واقف هستند . مداحان و وعاظ از ستونهای نیرومند این سازه سیاسی و فرهنگی هستند.
دهها دانشمند ارتباطات و صدها روانشناس و کارشناس خبری و جامعهشناس در اتاق فکر BBC ، رادیو آمریکا و دیگر رسانههای جهنمی دشمن در فضای حقیقی و مجازی نشستهاند تا با پمپاژ دروغ ، تهمت و فریب و اغواگری ملت ما را از مسیر الهی خود خارج کنند.
آنها چند وظیفه را برای رسانههای جهنمی خود تعریف
کرده اند ؛
۱- نگذارید جامعه اسلامی شکل بگیرد ، با اعتبارزدایی از ارزشهای دینی فروپاشی اجتماعی را کلید بزنید.
۲- اتحاد و وحدت مردم را هدف بگیرید با دوقطبیسازی، آشوب و خشونت را به میان مردم ببرید.
۳- با لجنپرانی به چهرههای اسلامی و پهلوانان و قهرمانان ملی نگذارید نخبگان حقیقی جامعه پرچمدار شکلگیری جامعه اسلامی باشند.
۴- جای جلاد و شهید را عوض کنید تا مردم نتوانند دوست و دشمن را از هم تمییز دهند.
۵- مطالبات واقعی و حقیقی مردم را به حاشیه ببرید و مطالب دروغین و اغواگرایانه را ترویج وآنرا به نام مردم نمایندگی کنید.
***
امروز ملت ما درگیر یک جنگ رسانهای تمامعیار هستند. در این جنگ «اسلامیت» و «جمهوریت» نظام توأمان مورد هدف است.
امروز یگان ویژه دشمن در فضای مجازی مشغول شستوشوی مغزی و مدیریت اذهان در یک جنگ شناختی از طریق عوامفریبی هوشمند است.
میلیاردها دادههای مردم را از شبکههای اجتماعی در فضای مجازی تحلیل میکنند و موانع و سدهایی که در تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی ملت مهیا کرده است دور میزنند و در تشخیص حق و باطل در ذهن مردم اخلال میکنند.
ضد انقلاب به سرکردگی منافقین و سلطنتطلبها و مارکسیستهای عقبافتاده ذهنی بهعلاوه نفوذیها و سرویسهای سیا ، موساد و MI۶ انگلیس عمله عملیاتی کردن این معرکه هستند. آنها بیش از ۴۰ سال است آب در هاون میکوبند و نمیتوانند خللی در اراده ملت ایران در راه مقدسی که میپیماید، ایجاد کنند.
امروز جهاد تبیین و روشنگری در دستور کار مؤمنین به انقلاب و اسلام و ایران است. روشنگران حقیقی جای روشنفکرهای غربزده و خودباخته را گرفتهاند.
مداحان اهل بیت (ع) و وعاظ انقلابی، ائمه جمعه و جماعات مساجد و ساختار پیشرفته و توسعه یافته حوزههای علمیه و مراجع معظم تقلید و مدرسان معزز و عالیمقام حوزهها و اساتید برجسته دانشگاهها در علوم فنی و علوم انسانی و ... در صف اول این جهاد تبیین هستند و به فریادهای روشنگرانه رهبری صادقانه و مخلصانه لبیک گفتهاند.
راه این جهاد بیوقفه را شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی و جانبازان فداکار قرآنی بازکردهاند و هرگز با تک و پاتک دشمن بسته نخواهد شد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 نکتهای برجامی
✍️عباس عبدی
این یادداشت در پی آن است که نکته مهمی را درباره برجام متذکر شود. بهرغم این نکتهای که قلمی خواهد شد، امیدوارم که برجام هر چه زودتر نهایی و دوباره اجرا شود. با این حال باید تصور روشنی از آینده آن داشت و از شکست قبلی آن درس گرفت. متاسفانه همه توجهات درباره برجام متمرکز بر رفع تحریم نفت و دستیابی به ارزهای حاصل از فروش آن است، در حالی که برجام چیزی فراتر از آن بود. هنگامی که برجام تصویب شد، سیل آمدن نمایندگان صنعتی، تجاری و... اعم از بخش خصوصی و دولتی از همه کشورها به ایران سرازیر شد، بهطوری که مدیریت و هماهنگی برای برگزاری جلسات و گفتوگوها با این مجموعه وسیع از هیاتهای اقتصادی یک معضل دولت روحانی شده بود. به عبارت دیگر نفع اصلی برجام در عادیسازی روابط اقتصادی و فروش نفت و دریافت پول آن فقط بخشی از این فرآیند بود. پرسشی که اکنون مطرح میشود این است که آیا با نهایی شدن دوباره برجام این جریان تکرار خواهد شد؟ بهطور قطع رخ میدهد، ولی نه در ابعاد گذشته و نه با سرعت گذشته، زیرا دو مانع اساسی برای این کار وجود دارد؛ اول اینکه تجربه قبلی و ترس از آمدن دوباره ترامپ یا هر اتفاق دیگر که موجب اختلال در تداوم برجام شود، شرکتها و دولتها را در برخورد با ایران محتاط خواهد کرد. دوم اینکه دولت جدید برخلاف دولت روحانی نه وظیفه عادیسازی دارد و نه ظرفیت این کار را دارد و نه علاقه چندانی به آن. در حقیقت میتوان گفت که شکست برجام نشان داد که ایران نیز به صورت تاکتیکی آن را قبول کرده بود و اگر تاکتیکی بپذیریم انتظار تداوم آن را نباید داشت و در نهایت هم چنان شد که همه میدانیم. بنابراین امضای دوباره برجام برخلاف سال ۱۳۹۴، بخش اصلی دستاوردهای برجام را محقق نخواهد کرد و اتفاقا ایران را محدود به توسعه روابط با برخی کشورها و شرکتهایی خواهد کرد که لزوما منجر به توسعه سطح اقتصادی کشور نخواهد شد، به ویژه اگر توافق موقت صورت گیرد منافع اصلی برجام حذف خواهد شد.
با این حال برجام میتواند راه صادرات نفت و دیگر کالاها و دسترسی به پول آن را هموار کند و این نفع اولیه برجام است که در سال ۱۳۹۴ محقق شد ولی اینبار این نفع هم در اندازههای گذشته نیست. چرا؟ به این علت که پس از انتخاب بایدن و به ویژه پس از ورودش به کاخ سفید، کمربند تحریمها تا به نسبت شل شد و صادرات نفت و دریافت پول آن تا حدی به جریان افتاد. بنابراین اکنون در شرایطی هستیم که بخشی از این هدف در عمل محقق شده است و با امضای دوباره برجام نباید انتظار داشته باشیم که تحولی خیلی جدیتری در آثار مثبت آن رخ دهد. بدون تردید گشایشی که پس از امضای برجام در این نوبت شاهد آن خواهیم بود، بسیار محدودتر از گشایشی است که در سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ شاهد بودیم.
با این توضیحات آیا حل مساله برجام امری بیهوده است؟ قطعا پاسخ منفی است، زیرا در صورت بنبست مذاکرات تحریمها دوباره تشدید خواهند شد و مشکل احیای قطعنامههای شورای امنیت هم وجود دارد و با توجه به وضعیت دولت و بودجه سال ۱۴۰۱، به نظر میرسد که منفعت اصلی برجام، پرهیز از مواجه شدن با زیان ناشی از به نتیجه نرسیدن آن است. امروز بیش از آنکه منافع برجام برجسته شود هزینههای عدم توافق برجستهتر است. با این حال دولت باید مسیری را در پیش گیرد که به عادیسازی روابط خارجی و بهرهبرداری از منافع اصلی برجام نیز چشم بدوزد. در بهترین حالت با امضای برجام، تحول اندکی را در کشور شاهد خواهیم بود، ولی ادامه محدودیت در روابط خارجی کشور موجب میشود که سیاست خارجی و اقتصادی کشور در دایره محدودی اسیر بماند.
🔻روزنامه شرق
📍 مسئله و راهحل
✍️حمزه نوذری
جامعه ایران از نظر اقتصادی در وضعیت دشوار و ناگواری قرار گرفته است. گسترش فقر و کاهش قدرت خرید گروهها، اقشار و اصناف مختلف از مهمترین مسائل امروز جامعه است. کاهش قدرت خرید به استادان دانشگاه و پزشکان عمومی هم رسیده است. دولت تلاش میکند با سیاستهای مختلفی بر این وضعیت غلبه کند. از طرفی با تدوین بستههای تشویقی برای تولیدکنندگان و کاهش موانع تولید سعی دارد از تعطیلی کارخانهها و صنایع جلوگیری کند و از طرف دیگر با توزیع منابعی که در اختیار دارد، به شکل یارانه مانند طرح یارانه بنزین از شدت فقر بکاهد. اما مسئله این است که دولتها فکر میکنند با سازوکارهای اداری و دولتی میتوانند وضعیت اقتصادی را سامان دهند. تفکر غالب این است که مسائل اقتصادی به مدیران دولتی دولتهای قبل برمیگردد، به این دلیل که آنها انگیزه و تلاش لازم را برای بهبود امور نداشتهاند و با مدیریت افراد جدید مسائل و چالشها را میتوان حل کرد؛ مثلا مسئله بورس، بیکاری و فقر را میتوان در چند ماه و نهایتا دو یا سه سال حل کرد. تصور اینگونه است که میتوان با دستورات اداری و مدیرانی که شبانهروزی تلاش میکنند، مسائل اقتصادی را سامان داد. تصور این است که مدیرانی که به فکر مردم هستند و درد آنها را میفهمند، میتوانند مسائل آنها را هم حل کنند. برای مثال گفته میشود دولت برای کاهش فقر، بیکاری و... برنامه دارد، اما دولت برای ساماندهی اقتصاد به جامعه مدنی نیاز دارد، در غیر اینصورت نمیتواند با سازوکارهای اداری و بوروکراتیک مسائل اقتصادی را حل کند. اما جامعه مدنی یعنی همان سازمانهای غیردولتی و غیربازاری با چه سازوکارهایی میتوانند به دولت در کاهش مسائل کمک کنند؟
الف- حکمرانی جامعه مدنی: حکمرانی جامعه مدنی از این ایده سرچشمه میگیرد که میتوان کارکردها و خدمات دولت را به سازمانهای غیردولتی و غیربازاری واگذار کرد. با این کار، جامعه کمتر درگیر دوگانه نابرابر دولتگرایی یا بازارگرایی میشود. بهعبارتی، نابربرایها و ناکارآمدیهای شکلگرفته از بوروکراتیزهکردن جامعه و بازارگرایی با واگذاری امور به سازمانهای جامعه مدنی کاهش مییابد. برونسپاری وظایف و فعالیتهای دولتی بهویژه در حوزههای اقتصادی و رفاهی و انجام آن در سطح وسیع توسط نهادهای مستقل از دولت و بازار به معنای حکمرانی خوب تلقی میشود. حکمرانی جامعه مدنی و مشارکت سازمانهای غیردولتی و غیربازاری در ارائه خدمات رفاهی و اقتصادی به جامعه دو دلیل دارد: نخست، دولت در توزیع کالاها و خدمات بدون کمک و میانجیگری انجمنهای بخش غیردولتی به مشکل برمیخورد. دوم، مشروعیت دولتها مستلزم مشارکت بیشتر جامعه مدنی در تصمیمگیریها و انجام فعالیتهاست. لازمه چنین امری واگذاری بخش زیادی از قدرت و اختیارات بوروکراسی دولت به سازمانهای غیردولتی و غیربازاری است. در غیراینصورت، جامعه درگیر ناکارآمدی بوروکراتیکمحور میشود و بوروکراتهای عالیرتبه بر تمام شئون زندگی انسانها نفوذ پیدا میکنند. مثلا در بسیاری از کشورها دولتها برای کاهش فقر از سازمانهای غیردولتی و غیر بازاری (جامعه مدنی) کمک گرفتهاند.
ب- تنظیم اقتصادی: روابط جمعی و انجمنی مستمر بر مبنای علایق و منافع تشکیل میشوند. این روابط انجمنی گاهی در قالب نوعی سازمانهای غیردولتی و غیربازاری نمود پیدا میکنند که بخشی از اقتصاد را تنظیم میکنند؛ مانند اتحادیههای کارگری. شکلگیری و ورود این سازمانها به اقتصاد متفاوت از منطق مبادله بازاری است. دورکیم معتقد است گروهبندیهای حرفهای کار تنظیم مقررات اقتصادی مربوط به حرفه خودشان را برعهده دارند. برایناساس، دولتها برای حفظ نظم کلی اقتصادی به این تنظیمگری نیاز دارند. همچنین حضور این سازمانها از مخاطرات بازارگرایی جلوگیری میکند. بنابراین این نوع سازمانهای غیردولتی و غیربازاری تنظیم بخشی از اقتصاد و بازار را بر عهده دارند. از نظر دورکیم، انجمنهای حرفهای و مشاغل یک نظام اخلاق حرفهای ایجاد میکنند که میتواند در راستای حل منازعات اعضای صنف یا بین اصناف دیگر عمل کند. تنظیم حیات شغلی و حرفهای با اجبار و از بالا محقق نمیشود بلکه قاعدهای که شخصیت اجتماعی به نحوی فعال و مثبت در تشکیل آن دخالت داشته باشد، تنظیم مناسب اقتصادی را ممکن میکند. دورکیم معتقد است در شکلدهی به این قواعد، دولت نمیتواند این وظیفه را به انجام برساند؛ چراکه حیات اقتصادی بسیار تخصصی است و هرروز هم تخصصیتر میشود. بنابراین در صلاحیت و حوزه عملِ دولت نیست. این کار بهوسیله گروهی که صنف یا گروه حرفهای نامیده میشود، به بهترین شکل انجام میشود. براساس دیدگاه دورکیم، این روابط انجمنی میتواند فردگرایی اگوئیستی و بینظمی بازار را کنترل کند. بهعبارتی، خودمحوری افسارگسیخته و بازار خودتنظیمگر را میتوان بر اساس قواعد تنظیمبخشی گروهبندی حرفهای کنترل کرد. زمانی اصناف میتوانند در تنظیم اقتصادی موفق باشند که هم ارتباط منظم و مستمری باهم داشته باشند و هم تبدیل به پیچ و مهرههای دولتی نشوند. نقش روابط انجمنی مانند اصناف در تنظیمبخشی فعالیتهای تخصصی شغلی ممکن است به انحصار منجر شود که در این زمان دولت با تنظیم و اجرای قوانین ضدانحصار نقشآفرینی میکند. پس تنظیم اقتصادی بوروکراتمحور یا بر اساس بازار آزاد بدون نقشآفرینی روابط انجمنی پایدار مانند اصناف، آرایش نامناسب و شکست ساماندهی اقتصاد است.
ج- همبستگی اجتماعی و شهروندی: جامعه مدنی فراتر از منفعت شخصی و اقتصاد مبادلهای تعریف میشود. افراد تعلقات و تمایلات متفاوتی دارند که در قالب کنشهای انجمنی و جمعی بروز میدهند. روابط انجمنی، پیوندهای اجتماعی و احساس تعهد متقابل ایجاد میکند. همبستگی اجتماعی موضوع مهمی در همه جوامع است که نهتنها دولتها باید متعهد به آن باشند بلکه انجمنها و سازمانهای غیردولتی و غیربازاری نیز در ارتباط با دولت چنین وظیفهای را بر عهده میگیرند. اگر سیاستها و برنامههای دولت و بازار در راستای همبستگی اجتماعی باشد، جامعه مدنی نیز از آن حمایت میکند در غیر اینصورت جامعه مدنی مطالبهگر میشود یا برای هدف گسترش همبستگی اجتماعی هرچند در سطح خرد عمل میکند. تعادل بین منافع خصوصی و عمومی با بوروکراتیزهکردن جامعه محقق نمیشود. این مهم در آرایش مناسب بین دولت و جامعه مدنی به دست میآید. در جامعه ایران برخی سازمانهای غیردولتی و غیربازاری در راستای ایجاد همبستگی و حقوق شهرونی تلاش میکنند. مثلا کوشش میکنند گروههای حاشیهای را به متن جامعه برگردانند. برخی از فضایل بهدستآمده از طریق روابط انجمنی عبارتاند از همکاری، احترام و رفتار متقابل. انجمنها و مؤسسات غیردولتی و غیربازاری که برای آموزش و تحصیل جاماندگان از مدرسه فعالیت میکنند، ابتکاری است در جهت همبستگی گروههای حاشیهای با سایر گروههای جامعه. خلاصه اینکه جامعه مدنی نقشهای متنوعی مانند منتقد دولت و بازار، حامی، شریک، نوآور و خلاق بازی میکند و دولتها برای ساماندهی امور به همه این کارکردها نیاز دارند. بنابراین جامعه مدنی قوی لازم است تا دولت کارآمدتر باشد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 مذاکره مستقیم با واشنگتن در دستور کار دستگاه دیپلماسی
✍️ دکتر صلاحالدین هرسنی
حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان در یک موضع رسمی قویا اعلام کرده است که: اگر در روند مذاکرات به مرحلهای برسیم که رسیدن به یک توافق خوب با تضمین بالا لازمهاش این باشد که سطحی از گفتوگو را با آمریکا داشته باشیم، آن را نادیده نخواهیم گرفت.
به نظر نمیرسد که با توجه به انتظارات از نتایج مذاکرات وین، انعکاس چنین موضعی صریح و آشکار صرفا موضع اعلامی دستگاه دیپلماسی باشد. قطعا و با توجه به تاکیدی که بابت ضربالاجلهایی غیراعلامی اما ملموس از سوی سه عضو اروپایی برجام اعلام میشود، به جرات میتوان گفت که مذاکره مستقیم با واشنگتن در دستور کار دستگاه دیپلماسی قرار گرفته است و نمیتوان چنین موضعی را به صرف موضع اعلامی دستگاه دیپلماسی در نظر گرفت. به عبارت دیگر، اتخاذ چنین رویکردی هم موضع اعلامی و زین پس هم موضع اعمالی دستگاه دیپلماسی خواهد بود، با این هدف که بتواند یخ مذاکرات وین را آب و معطوف به نتیجه کند.
در شرایط حاضر و با توجه به تجمیع قراین و نشانگان میتوان دستور کار دستگاه دیپلماسی در مذاکره مستقیم با واشنگتن را معلول سه عامل دانست. در این ارتباط، اولین عامل قبل از هر چیز نشاتگرفته از سخنان اخیر آیتالله خامنهای رهبری ایران است. آیتالله خامنهای اخیرا و مشخصا در دیدار با جمعی از قشرهای مختلف مردم قم که به مناسبت بزرگداشت قیام تاریخی ۱۹ دی ۱۳۵۶ برگزار شده بود، قویا تاکید کرده بود که: مذاکره و تعامل با دشمن به معنای تسلیم نیست. بنابراین چنین رویکرد و چرخش معناداری در نزد تصمیمگیران و تصمیمسازان دستگاه دیپلماسی، نمیتواند بدون تاثیر از سخنان رهبری باشد. عامل دومی که در دستور کار جدید دستگاه دیپلماسی نقش زایدالوصفی داشته، وجود رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران است. کنشها و الگوهای رفتاری رابرت مالی که آشنا با امور ایران است، معطوف به سازندهگرایی بوده و با توجه به شناختی که او از ایران دارد، میتواند روندهای مذاکرات را با رویکردهای آکادمیک خود معطوف به نتیجه نماید. البته رویکرد سازنده و آکادمیک رابرت مالی سبب شد که ریچارد نفیو به عنوان مبدع تحریمهای ضدایرانی دوران باراک اوباما و همچنین مانع بزرگ مذاکرات در وین، اعضای تیم مذاکره واشنگتن را ترک کند، چراکه رابرت مالی از دیدگاه ریچارد نفیو متهم به مماشات و سازش با ایران است. حال و در شرایطی که در فقدان و غیاب ریچارد نفیو قرار است روندهای مذاکره به دست رابرت مالی هدایت شود، ما باید منتظر خبرهای خوبی بابت نتایج مذاکرات و به روایتی نتیجهمحور بودن و آب شدن یخ آن باشیم. اما سومین عامل، فهم و درایت ایران بابت گریز از سیاست اغوا و تعلل مسکو است. مسکو و به ویژه بعد از سفر دکتر سیدابراهیم رییسی به مسکو و با توجه به استقبال پرابهام و برخورد متکبرانهای که از سوی ولادیمیر پوتین از او به عمل آمد، نشان داد که در مواجهه با ایران صداقت رفتاری ندارد و حتی نشان داده است که یک رابطه پایدار غرب با ایران میتواند به ضرر او باشد.
از منظر نشانهشناسی اگر همه عوامل و حتی اگر یکی از عوامل فوق خواسته باشد که در مذاکره مستقیم با واشنگتن از سوی تصمیمگیران و تصمیمسازان دستگاه دیپلماسی نقش داشته باشد، میتوان گفت که اتخاذ به چنین تصمیمی درجهای از عقلانیت و نمادی از واقعبینی و واقعگرایی است. بنابراین منطق واقعگرایی حکم میکند که برای تامین منافع ملی، احیای پرستیژ و مبارزه برای بقا آن هم به عنوان یک آرمان تلاش کرد. بنابراین و در شرایطی که، اغلب دیدگاهها و نگرشها بر آشتیناپذیری و بیاعتمادی به غرب متمرکز است، الگوی تعامل با توجه به اقتضائات میتواند راهنمای عمل برای تصمیمگیران و تصمیمسازان دستگاه دیپلماسی در به بار نشاندن مذاکرات وین گردد و متضمن یادآوری این آموزه برای دستگاه دیپلماسی باشد که در یک ساختار معطوف به آنارشیک، دولتها فاقد دوستان و دشمنان دائمیاند و دولتها نباید با فاصلهگیری از واقعگرایی، موجودیت سیاسی خود را به مخاطره افکنند.
از منظر دلالت معنی، اتخاذ الگوی تعامل یا همان مذاکره مستقیم با واشنگتن آن هم در یک جهان معطوف به آنارشیک، روی دیگر سکه تنشزدایی و عزتمندانه در قبال مناقشات دائمی و فرسایشی است. در حقیقت و با توجه به منطق واقعگرایی، تنشزدایی نه به معنای تسلیم و ناتوانی بلکه عین شجاعت و قهرمانی و فهم دقیق و موسع از منطق واقعگرایی است و به هیچوجه به معنای عقبنشینی از آرمانها و یا کوتاه آمدن از سر عجز نسبت به رویکردهای کارافزایانه طرف مقابل نیست. در واقع الگوی تنشزدایی متضمن القای این پیام به طرف مقابل است که جمهوریها بر خلاف آنچه که میگویند نباید آغازگر جنگ باشند و قدرت سیاسی الزاما از لوله تفنگ درنمیآید.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 ریشههای انحراف در خلق ثروت
✍️علی میرزاخانی
ثروتمند شدن در ایران حدود نیمقرن است (از زمان جهش قیمت نفت در اوایل دهه پنجاه) که فرمول واحدی دارد. انحراف «خلق ثروت» از فعالیتهای تولیدی و افت شدید سرمایهگذاری عمدتا معلول کارکرد همین فرمول و چرخه ثروت کاذب است که بهرغم تغییر دولتها، ترجیعبند سیاستهای اقتصادی پنجاه سال اخیر بوده است. این چرخه ثروت کاذب (موجسواری روی بازده اسمی داراییها) که در حلقه آخر به «خروج سرمایه» منتهی میشود با تشدید تحریمها سرعت بیشتری به خود گرفته و بهطور مثال در نیمه اول سال جاری که کشور در شدیدترین مضیقه ارزی بوده به خروج ۶ میلیارد دلار سرمایه منجر شده است. به عبارت دقیقتر، تحریمها صرفا شتابدهنده چرخهای بوده که علت اصلی آن، سیاستهای غلط اقتصادی است.
چارچوب اصلی این فرمول، تکیه بر منابع تورمزا برای پوشش ناترازی بودجه و ناترازی نظام بانکی است که در ادبیات اقتصادی به «مالیات تورمی» موسوم است. فلسفه این نامگذاری آن است که تورم عینا مانند مالیات بر ضعیفترین اقشار جامعه (صاحبان درآمدهای ثابت) تحمیل میشود و بخش مهمی از درآمد آنان را به گروههای دیگر (صاحبان سرمایه و دارایی) انتقال میدهد. اما داستان در همین مرحله تمام نمیشود و این چرخه با سیاستهای اقتصادی فجیعتری (به نام حمایت از اقشار ضعیف ولی به کام اقشار ذینفع) تکمیل میشود. مخربترین سیاست اقتصادی مکمل که باعث تلخی مضاعف تورم برای اقشار دارای درآمد ثابت و گوارا شدن آن برای اقشار ذینفع میشود، بهکارگیری سیاست منسوخ «لنگر ارزی» برای سرکوب تورم دستساز در طول نیمقرن اخیر بوده که در عموم کشورهای جهان به جز ونزوئلا کنار گذاشته شده است.
نتیجه عملی این سیاست منسوخ که از نظر تئوریک نیز مردود است نه سرکوب تورم، بلکه سرکوب تولید داخلی (کالاهای قابل مبادله) و انتقال تورم به بخشهای غیر قابل مبادله بهویژه املاک بوده است. به عبارت دقیقتر، زمینگیر شدن تولیدات داخلی و تبدیل حیات طبیعی کارخانههای داخلی به حیات گلخانهای (اعتیاد به حمایت دائمی دولت از طریق تزریق رانت) و عقبنشینی مستمر کالاهای داخلی در مقابل واردات، معلول این پکیج سیاستی بوده است که شرح آن مجال دیگری میطلبد؛ اما روی دیگر این ماجرای مصیبتبار برای کشور و عموم مردم، رونق کاریکاتوری بخش ملاکی و خدمات (عمدتا خدمات وابسته به واردات) بوده که بخش اصلی پساندازها و اعتبارات را به خود جذب کرده و پولسازی با بازده اسمی املاک را جایگزین سرمایهگذاری مولد (تشکیل سرمایه ثابت) کرده است.
یکی از نتایج فاجعهبار این فرآیند، افزایش شدید شاخص «قیمت به بازده» مسکن در ایران نسبت به اکثر کشورهای جهان است که فارغ از اینکه مسکن را برای اقشار زیادی از مردم غیرقابل دسترس کرده است، سیگنال بسیار مهمی در جهت تبدیل دارایی ملکی داخلی به دارایی ملکی خارجی محسوب میشود که با مکمل سیاستی لنگر ارزی (تثبیت نرخ اسمی ارز) تسهیلشده و بستر لازم را برای تبدیل ثروت کاذب ایجادشده (بازدهی اسمی ملک) به ثروت واقعی (دارایی ارزی یا دارایی ملکی خارجی) فراهم میکند و ریشه اقتصادی خروج سرمایه در همین معادله است. بازدهی اسمی املاک در برخی از برشهای زمانی (مقطع پس از جهش قیمتی در بازار مسکن) تا حدی بوده که با فروش یک آپارتمان در تهران، امکان خرید چند آپارتمان در خارج از کشور فراهم شده است. جاذبه این فرآیند در سالهای اخیر به اندازهای افزایش یافته که باعث گسست بخش عرضه بازار مسکن از تقاضای مصرفی شده و بخش ساختوساز را در خدمت تقاضای سرمایهای قرار داده که نتیجه آن پیشروی «جنگلویلا و ساختمان» به عمق روستاها شده است.
دیگر نتیجه فاجعهبار این فرآیند، افزایش تدریجی فشار بر بازار ارز تحت تاثیر روند صعودی «واردات و خروج سرمایه» در برشهای زمانی چندساله بوده که در انتها به شوکهای ویرانگر ارزی منتهی شده و اژدهای تورم سرکوبشده در بخش کالاهای مبادلهای را بیدار میکند. در این مرحله، تعادل عمومی اقتصاد در سطوح قیمتی چند برابر بالاتر از سطح قبل از جهش ارزی مجددا برقرار شده و داستان دوباره از ابتدا تکرار میشود. این قصه در نیمقرن اخیر بارها تکرار شده و باعث شکلگیری ذینفعان ذینفوذی از بوروکراتها و شرکای خصوصی آنان در لایههای مختلف بوروکراسی شده است که تمام ابزارهای سیاستگذاری برای خروج از این مخمصه را قفل کردهاند.
راه بازگرداندن فعالیتهای معطوف به خلق ثروت از این ریل انحرافی به ریل واقعی (خلق ثروت از طریق خلق ارزش افزوده نه موج سواری روی بازده اسمی داراییها) چیست؟ این پرسش پاسخ مفصلی میطلبد؛ اما علیالحساب باید گفت کنار گذاشتن روشهای تکراری و غلط مقابله با تورم اعم از لنگر ارزی و سایر روشهای سرکوب قیمت همزمان با بهبود محیط کسبوکار به جای حمایت گلخانهای از تولید، راهکارهای اصلی هستند که باید همزمان با وضع مالیات موثر بر ملاکی برای جاذبهزدایی از ملکاندوزی (البته نه با آدرسهای غلط مالیاتی) در یک منظومه سیاستی بهکار گرفته شوند که خود موضوع بحث دیگری است.
مطالب مرتبط