🔻روزنامه ایران
📍 طعم شیرین فناوری
✍️ عیسی زارعپور
امروزه فضای مجازی و خدمات مبتنی بر فناوری ارتباطات و اطلاعات تمامی عرصههای زندگی بشر از اقتصاد، آموزش و امنیت گرفته تا فرهنگ و اجتماع را تحت تاثیر خود قرار داده است. در یک کلام زندگی بشر امروزی با این فناوری مهم گره خورده است و هر روز ظرفیتهای تازهای را برای جامعه بشری به ارمغان می آورد. دو سال پیش در چنین روزهایی، ترس از کرونا، به همراه سیلی از پیشبینیهای غمانگیز و نگرانکننده، همه جهان را در وحشت فرو برد. با همه مصائبی که مردم سراسر جهان پس از شیوع این ویروس منحوس تحمل کردند اما به مدد توسعه فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی امکان دورکاری، توسعه کسب و کارهای آنلاین و خدمات عمومی برخط فراهم شد و سیاستگذاران و مردم توانشان را برای مهار این بحران جهانی ارتقا دادند.
در کشور ما، توسعه زیرساختهای ارتباطی در تمام سالهای پس از دفاع مقدس با قدرت و قوت ادامه یافته و فاصله ورود نسلهای جدید فناوریهای ارتباطی با نسخههای ارائه شده در جهان مدام کمتر و کمتر شده است. با آنکه ارتباطات ثابت، خاستگاه اصلی خدمات ارتباطی در سراسر جهان است اما موج جذابیتها و قابلیتهای ارتباطات همراه، همه را دربرگرفته و با سرعت کمنظیری رشد کرده است. هماکنون حدود ۱۳۵ میلیون کاربر ارتباطات سیار در ایران وجود دارد و با ورود هر نسل تازه، کاربران خدمات پهنباند، تجربیات تازهتر و لذتبخشتری را تجربه میکنند.
بستر اصلی ارائه خدمات پهنباند در جهان، با وجود توسعه شبکههای سیار، کماکان بر دوش ارتباطات ثابت است که میتواند فارغ از محدودیتهای منابع فرکانسی در ارتباطات سیار، سرعتهای چندصد مگابیت بر ثانیه را نیز برای کاربران فراهم کند. هم اکنون متوسط جهانی سرعت پهنباند در شبکه ثابت حدود دو برابر شبکه سیار است.
در دو دهه گذشته در کشور ما، به دلایل متعدد، توسعه شبکه ثابت از روند منطقی و طبیعی توسعه بازمانده و نقش ضروری خود را در ارائه خدمات پهنباند به اپراتورهای سیار داده است. سیاستگذاری غلط، شرایط اقتصادی و تحریمها، شرایط غیر رقابتی حاکم بر بخش ثابت و موانع سرمایهگذاری در این بخش اجازه نداده است تا شبکه فرسوده داخل شهرها از بستر مسی به شبکه فیبر نوری ارتقاء یابد.
اینک اجرای «پروژه فیبر نوری منازل و کسب و کارها» در دولت سیزدهم کلید خورده است. این پروژه ملّی و راهبردی که بر اساس آن قرار است تا پایان دولت سیزدهم بیست میلیون پورت فیبر نوری راهاندازی شود، جز با نقشآفرینی موثر دستگاههای اجرایی کشور و مشارکت دولت و بخش خصوصی و همراهی مردم امکانپذیر نیست.
در این سالها، دولت با احداث بیش از ۷۰ هزار کیلومتر شبکه فیبر نوری، وظیفه خود در طراحی شبکه ملی زیرساخت را به انجام رسانده، اما در داخل شهرها، این مأموریت بر عهده شرکت مخابرات ایران و سایر فعالان بخش خصوصی است که طبق برنامه ریزی های صورت گرفته در برنامهای سه تا چهارساله با عزم و اراده فعالان این بخش و حمایت دولت انجام خواهد شد.
رونمایی از نقشه راه ملّی پروژه توسعه ارتباطات ثابت پر سرعت مبتنی بر فیبر نوری یا FTTx که امروز با حضور فعالان بخش خصوصی، رسانهها و نمایندگان بخشهای مختلف حاکمیت به انجام میرسد، گامی بلند برای آغاز راهی دیگر است؛ راهی روشن که هدف غایی آن دسترسی مردم به ارتباطات پایدار، باکیفیت، پر سرعت و ایمن بر بستر شبکه ملی اطلاعات است تا از رهگذر آن با توسعه انواع خدمات بومی مورد نیاز جامعه و فراهم شدن بستر نشر محتواهای متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی، طعم شیرین فناوری بیش از گذشته به هموطنان عزیز چشانده شود.
🔻روزنامه کیهان
📍 از دشمن انتظاری نیست شما را چه میشود؟!
✍️ حسین شریعتمداری
این روزها، انتشار یک فایل صوتی از مکالمه فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با یکی از مسئولان دیگر سپاه در فضای مجازی و برخی از نشریات، دست به دست میشود و برخی از مدعیان اصلاحات با استناد به این فایل صوتی علیه سپاه یقه چاک میکنند! در این خصوص گفتنیهایی هست.
۱- این فایل صوتی دو سال قبل منتشر شده و پاسخ روشنگرانهای هم دریافت کرده بود و اکنون پس از دو سال بار دیگر و این بار از سوی رادیو آمریکا باز نشر شده و علاوهبر شماری از مدعیان اصلاحات، تقریباً تمامی رسانههای غربی و عبری و عربی برای مقابله با سپاه به آن پرداخته و هنوز هم این هجوم همهجانبه ادامه دارد. چرا؟ بخوانید!
۲- در این فایل صوتی طرف مکالمه سردار جعفری (فرمانده سابق سپاه) گزارشی از یک سوءاستفاده و فساد مالی که در یکی از شرکتهای پوششی سپاه اتفاق افتاده بود را به فرمانده سپاه ارائه میکند. تا اینجای ماجرا بسیار طبیعی است و گزارش فساد مالی به فرمانده سپاه نه فقط ناپسند و مذموم نیست، بلکه اقدامی پسندیده و حاکی از مسئولیتشناسی طرفین مکالمه نیز هست.
۳- سردار جعفری، فرمانده وقت سپاه بعد از استماع گزارش و اطمینان از صحت آن بلافاصله، دستور عزل شریفی - شخص سوءاستفادهکننده- را صادر کرده و او را به دستگاه قضایی معرفی میکند. تا اینجای قضیه نیز به وضوح از مسئولیتپذیری فرمانده سپاه و دغدغه قابل تقدیر وی نسبت به بخشهای تحت مسئولیت خود حکایت میکند. آیا غیر از این است؟
۴- دستگاه قضایی شخص سوءاستفادهکننده را تحت پیگرد قضایی قرار داده و حکم جلب او را صادر میکند. این نکته نیز نشانه سلامت دستگاه قضا و جدیت در پیگرد مفسدان اقتصادی است و صدالبته افتخارآمیز نیز هست.
۵- متهم بعد از اطلاع از ماجرا، و قبل از بازداشت به خارج از کشور میگریزد که در این بخش از ماجرا، دکتر قالیباف که متهم یاد شده معاون وی در شهرداری تهران بوده است، به اقدام هوشمندانهای دست میزند و با لطایفالحیل معاون سابق و سوءاستفادهکننده خود را از خارج کشور به ایران منتقل کرده و برای محاکمه و مجازات به دستگاه قضا تحویل میدهد. تا اینجای ماجرا نیز به وضوح از پاکدستی، مسئولیتشناسی و تعهد فرماندهان و مسئولان سپاه حکایت میکند.
۶- متهم در دستگاه قضایی محاکمه میشود و علاوهبر حبس، استرداد اموال به غارت برده نیز از جمله محکومیتهای اوست که هماکنون زندانی است و بخشی از اموال هم از او بازپس گرفته شده است.
فرمانده وقت سپاه، مدیران ذیربط و آقای قالیباف باید در مقابل فساد اقتصادی مورد اشاره چه اقدامی انجام میدادند که ندادهاند؟! شریفی نیز مانند سایر مفسدان اقتصادی دست به فساد زده و از سوی سپاه عزل و معرفی و بازداشت شده. عزل و تحویل وی به دستگاه قضا و بازگرداندن او از خارج کشور نشانه سلامت و پاکدستی سپاه است یا...
از رسانههای آمریکایی و اروپایی و صهیونیستی و نوکران عربی آنها انتظاری نیست آنها باید هم داستان را وارونه جلوه دهند و از این ماجرا علیه سپاه پاسداران که آرزوهای استکباری و حاکمیتهای دستنشانده و مزدور آنها را برباد داده و میدهد انتقام بگیرند، ولی برخی از مدعیان اصلاحات با چه انگیزهای در این شیپور فریب میدمند؟! و چه کینهای از سپاه دارند؟! بخوانید!
۷- در بخشی از مکالمه یاد شده سخن از شهید بزرگوار، سپهبد قاسم سلیمانی نیز به میان آمده و به این مسئله اشاره شده است که قرار بوده سپاه قدس هم از سود شرکت یاد شده سهمی داشته باشد. کجای این ماجرا ناپسند و پلشت است؟! و چنانچه شرکت مورد اشاره با فساد اقتصادی یکی از اعضاء روبهرو نشده و درآمدی کسب کرده بود و حاج قاسم عزیز و بزرگوار ما سهمی برای سپاه قدس دریافت میکرد، آن را در چه راهی هزینه میکرد؟ آیا نجات زن و مرد و کودک این مرز و بوم از چنگال تکفیریهای وحشی جرم بود؟ و کسانی که ناجوانمردانه این ماجرا را وارونه جلوه میدهند به اسارت زنان و دختران خود به دست داعش و فروش آنها به عنوان کنیز! راضی بوده و هستند؟! و آیا حتی از تصور آن نیز پشتشان نمیلرزد؟! کجای مکالمه یاد شده از
- خدای نخواسته- سوءاستفاده شهید سلیمانی حتی به ایماء و اشاره نیز سخنی به میان آمده است؟! صداقت که پیشکش، به قول برادر عزیزم سیدنظامالدین موسوی نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، کاش به جای قربانصدقه رفتن برای «جو بایدن» یک «جو» و فقط یک جو غیرت داشتید!
۸- این وجیزه به درازا کشید ولی در این میان نکتهای را نمیتوان نانوشته رها کرد و آن، اینکه ادعای مقابله با فساد برخی از مدعیان اصلاحات قبل از آنکه تعجبآور باشد، خندهدار است. ظاهراً خودشان را به فراموشی زدهاند و اصرار دارند به یاد نیاورند که دوستان و همحزبیهای آنها بالاترین رکورد فسادهای کلان اقتصادی را دارند. پرونده فساد کرسنت، صندوق ذخیره فرهنگیان، شرکت قطعه و خودروساز کروز که اخیراً در دادگاه معلوم شد بخشی از اموال غارتکرده خود را به ستاد انتخاباتی مدعیان اصلاحات میداده، فساد کلان رشت الکتریک، شرکت نفتی توتال فرانسه، برادر فلان مسئول بلند پایه مدعی اصلاحات و برادر آن دیگری و...
قصه پُر ماجرای غربگراهای مدعی اصلاحات و کوچه
باز کردن آنها برای دشمنان ملت، سر دراز دارد که...
🔻روزنامه اطلاعات
📍 مقابله با تهاجم همهجانبه(۱)
✍️ دکتر شبان شهیدی مؤدب
روز سهشنبه ۱۹ بهمن، رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان نیروی هوایی، باب تازهای در حفاظت از ایران اسلامی گشودند و خواستار مقابله به مثل با تهاجم همهجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران شدند. نظر به اهمیت این موضوع یادداشت امروز را در دو قسمت به این ابتکار رهبری اختصاص میدهیم و پیش از پرداختن به اصل بحث، چند نکته را یادآور میشویم:
۱- این یک واقعیت است که در سالهای اخیر، ایران و نهادهای رسمی آن از جهات مختلف مورد حملههای رنگارنگ نظامی – اطلاعاتی و فرهنگی – رسانهای قرار گرفته است. پرسش اول این است که اگر این نظام ضعیف و ناتوان و لرزان میبود و در منطقه و جهان جایگاهی نداشت، آیا اصولاً لازم بود به نظام جمهوری اسلامی حمله شود؟
۲- حملههای خرابکارانه و ایذائی به ایران، نوعا از سوی سازمانهای جاسوسی آمریکا و متحدان آن بهویژه اسرائیل، طراحی و از دلارهای نفتی بعضی از ممالک دستنشانده قدرتهای بزرگ در منطقه تغذیه میکنند و توسط عمال آنها، یا ستون پنجم داخلی اجرا میشوند. پرسش این است که چه خطری از سوی ایران موجب شده است که چنین اشتراک منافعی در تهاجم به ایران پیدا شود؟
۳- در بعد فرهنگی- رسانهای، حمله به ایران در ابعاد رسانهای مکتوب، شنیداری و دیداری شکل گرفته است. کسانی که دستی در آتش کار رسانهای دارند واقفند که در این نوع کارها چه بودجههای هنگفتی هزینه میشوند. باز پرسش این است که چرا کشورهای متخاصم چنین برنامههای پرهزینهای را علیه ایران اجرا میکنند. البته جدا از فضاسازیهای رسانهای در دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی فارسیزبان در خارج، در چهار دهه گذشته، در رسانههای پرتیراژ خارجی به زبانهای مختلف درمورد ایران، قلب واقعیت و دروغپراکنی به فراوانی تحریر و منتشر شده است.
۴- وقتی رهبری در سخنان خود به فراوانی از واژه دشمن استفاده میکنند باید توضیح داد که دشمنی با ایران یک مفهوم خطی نیست؛ یعنی فقط به یک قدرت خارجی یا یک فرد محدود نمیشود که برای کشور ما خواب آشفته دیده باشد. باز در اینباره باید گفت اگر دولتهای سلطهطلب و مرتجع، چندی در هجوم به ایران به اشتراک منافع و عمل رسیدهاند؛ نظام جمهوری اسلامی ایران هنوز از حمایت معنوی صدها میلیون از مسلمانان و کسانی که از نظام سلطه جهانی رنج میبرند برخوردار است. نباید پنداشت که حمایت از ایران فقط به چند جبهه مقاومت یا مسلمانان کشورهای همسایه بر میگردد. کسانی که به آسیای جنوب شرقی، ممالک مسلماننشین افریقا یا کشورهای آمریکای لاتین سفر کرده و تماسهای مردمی داشتهاند، معنی این سخن را بهتر درک میکنند.
پس از بیان این مقدمه باید گفت که چون رهبری در اعلام مطالبه خود با صراحت طرح موضوع کردهاند، ما نیز مجاز خواهیم بود که بدون تعارف و دور از بازی با کلمات به نقد وضع موجود بپردازیم و علاوه بر کالبدشکافی مفهوم دشمنی و تهاجم، به این مهم هم بپردازیم که خود مسئولان و دستاندرکاران در تشکیلات اطلاعاتی امنیتی و فرهنگی رسانهای کشور، از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون به چه میزان در بهانه به دست دشمن دادن و ایجاد نارضایتی در داخل و مجبور کردن شمار زیادی به مهاجرت اجباری به خارج و غلطیدن ناخواسته در دام طراحان حمله به ایران، سهم داشته و دارند. از آنجا که دستاندرکاران حکومت در جبهههای مختلف دفاع از ایران و دستاوردهای انقلاب باید به مطالبه منطقی و به قول ایشان، به هنگام رهبری، پاسخ عملی دهند؛ اصحاب رسانه در کشور نیز ناگزیرند که آستین قلم و کلام را بالا بزنند و دور از تعارف و تشریفات و بازی با کلمات وارد صحنه شوند تا با پالایش وضع موجود از اشتباهات داخلی و تطهیر زبان انقلاب از خشونتهای بیمورد و پرهیز از تنگنظری و بازی با آبروی شهروندان، سامانه تبلیغاتی نوی را که مورد نظر رهبری معظم است طراحی نمایند. این توصیه که هر مؤمنی باید شبها قبل از خواب به ارزیابی عملکرد روز خود بپردازد و اشتباهات آن روز را فردا تکرار نکند وگرنه مغبون شده است؛ فقط یک توصیه فردی نبوده و دست اندرکاران حکومت نیز، هر زمان که ناخدای کشتی انقلاب تلنگری میزنند و خطری را گوشزد میکنند، باید همزمان با جدی گرفتن هشدارهای معظم له، به نقد و ارزیابی عملکرد خود و جبران مافات گذشته بپردازند. نمونه این خردمندی را در اقدامات رئیس قوه قضائیه در چند ماه اخیر، در تسهیل امور برای احقاق حق عامه مردم و بازنگری در احکامی که در مناسبتهای بحرانی سیاسی سالهای اخیر صادر شدهاند شاهدیم.
دشمنی با نظام جمهوری اسلامی ایران در خارج، هم ریشه فرهنگی تاریخی دارد و هم به تهدید منافع مادی و سیاسی سلطهطلبان جهانی در ایران، پس از پیروزی انقلاب بر میگردد. در مدت اقامت چهار ماهه مرحوم امام خمینی در خارج از کشور در سال ۱۳۵۷، و پیش از آن که معظم له به ایران برگردند؛ حمایت از نهضت امام که با پشتیبانی عظیم مردمی در داخل توأم بود، در دنیا به اوج خود رسید. سلطهطلبان نیز که غافلگیر شده و از ماهیت حکومت مورد نظر امام تصوری نداشتند، چاره ای جز سکوت و انتظار ندیدند. اما زمانی که رهبر انقلاب به ایران برگشتند و نظام وابسته شاهنشاهی را سرنگون کردند و روحانیت در عرصههای مختلف وارد حکومت شدند و اتفاقاتی هم در داخل کشور رخ داد که منافع عظیم نظام سرمایهداری جهانی و صهیونیستها در ایران را به خطر انداخت و نظام جدید ایران، تعادل قدرت را در منطقه بههم زد، متخصصان جنگ روانی با بهرهگیری از حساسیت تاریخی غربیان که در سدههای گذشته از تفتیش عقاید و ایجاد حصارهای فکری کلیسای کاتولیک و سوزاندن کتابها و تکفیر و تفسیق روشنفکران ناراضی از سلطه پدران مقدس به تنگ آمده بودند، جمهوری اسلامیهراسی را آغاز کردند. متأسفانه، به جز مواردی که در هر انقلابی رخ میدهد، از داخل بدون درک اقتضائات، در روابط بین الملل
اشتباهاتی رخ داد که این حساسیت تاریخی را تشدید کرد و خیل مهاجرت کسانی هم که نمیتوانستند خود را با وضع موجود تطبیق دهند به خارج، عامل دیگری در تشدید حساسیت تاریخی گریز از حکومت دینی را فراهم آورد. ما در این نوشته در پی آن نیستیم که تمامی توطئهها علیه حکومت نوپا در ایران را بر شمریم یا به افروختن جنگ و برادرکشی بین دو کشور مسلمان در منطقه توسط رژیم جنایتکار صدام حسین بپردازیم؛ بلکه گذری به رویدادها میکنیم برای تبیین مقابله به مثل با تهاجم همهجانبه علیه ایران.
پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، وقتی انقلاب در ایران به رهبری یک عالم دینی پیروز شد و تفوق ایدئولوژیکی مارکسیستهایی که انقلاب و هر اقدامات انقلابی را در انحصار خود میدیدند، به خطر انداخت، آنها نیز در کنار نظام سلطه به تبلیغ علیه ایران اسلامی پرداختند و با توجه به پایگاه قدرتمندی که در افکار عمومی دنیا داشتند، نظام دینی در ایران را به گونهای که خود میخواستند معرفی کردند. وقتی توطئه جنگ علیه ایران اسلامی در منطقه نتوانست به اهداف خود برسد، تهاجم فرهنگی علیه ایران ابعاد تازهای به خود گرفت و تحرکات رسانهای از بیان خبرهای وارونه، به حمله مستقیم علیه نظام در راستای ایجاد سرخوردگی در داخل با تمسک به چند اقدام ناصواب تشدید شد و خیل تبلیغات در شبکههای تلویزیونی فارسی زبان با وسعت گستردهتری رواج یافت.
🔻روزنامه اعتماد
📍 فضای مجازی و آسیبها
✍️عباس عبدی
فضای مجازی ظرفیت آن را پیدا کرده تا هر گاه خواستیم مفری برای فرار از بار مسوولیت پیدا کنیم، آن را به عهده فضای مجازی بیندازیم. از جمله قتل فجیع یک خانم در اهواز را به عهده آن انداختند و دیدم که آقای زیدآبادی به طعنه و طنز گفت که مقصر اصلی آهن است که توانستهاند با آن کارد برندهای بسازند و گردن دختر را گوش تا گوش قطع کنند. فارغ از این طعنه؛ آقای دادستان کل در این باره گفتهاند: «در اهواز حادثه وحشتناکی توسط همسر یک زن در یکی از میادین اهواز به راه افتاد که بنیان اصلی آن به فضای مجازی برمیگردد، موضوع از این قرار است که در فضای اینستاگرام فردی از کشور سوریه خانم را فریب میدهد و بعد از مدتی به کشور ترکیه رفته و در آنجا عکسها و فیلمهایی را میگرفتند و از طریق اینستاگرام به همسر خود ارسال میکردند، بعد از مدتی زن به کشور باز میگردد و علت بریده شدن سر زن اهوازی توسط همسر خویش، همین فضای مجازی است که باعث تحریک شدن همسر زن بود.» مساله این است که این رفتارها از جمله فرار دختران و زنان از خانه مربوط به سالهای اخیر نیست، پیش از انقلاب هم وجود داشت، بسیاری از زنان اماکن خاص فراریهای از خانه به ویژه از شهرستانها بودند. آن زمان تقصیر کی بود؟ با این منطق باید تقصیر خودرو و قطار و هواپیما گذاشت که امکان نقل و انتقال سریع و دور را به آنان میداد! واقعیت این است که هر پیشرفتی در فناوری برای همه اعم از افراد عادی یا مجرم، امکانات جدیدی را فراهم میکند. نمونه آن اسلحه است. بسیاری از جرایم با اسلحه انجام میشود، پس چرا اصل وجودی آن را نفی نمیکنند؟ شاید بگوییم داشتن اسلحه را میتوان ممنوع کرد، پس آیا فضای مجازی را هم باید ممنوع کرد؟ این استدلال نادرست است، زیرا داشتن چاقو را چرا ممنوع نمیکنیم؟ برای اینکه با منع داشتن چاقو، زندگی مختل میشود. حتی اتفاقا بسیاری معتقدند که اسلحه را هم باید آزاد کرد، زیرا در جامعهای که ممنوعیت اسلحه فقط شامل افراد و شهروندان عادی میشود و افراد شرور و مجرم به هر نحوی که بتوانند اسلحه را تهیه میکنند، مردم را در برابر مجرمین خلع سلاح کردهایم. در این میان مجرمین سلاح دارند، ولی مردم عادی از داشتن آن محروم شدهاند. البته در یک جامعهای که پلیس قدرتمند است، ماجرا فرق میکند. بگذریم.
به نظر میرسد که در برابر پیشرفتهای فناوری نباید موضع انفعالی و دفاعی گرفت و خواهان محدودیت شد، چون منافع آن بسیار زیاد و وجودش ضرورت پیشرفت است و هزینههای آن از جمله استفاده افراد شرور و مجرمین را باید از طریق سازوکارهای درونی آن و نیز آموزش و فرهنگسازی کنترل کرد. بدون تردید اگر آن خانم مقتوله تماس اینترنتی نداشت به آن رابطه کشیده نمیشد، ولی به احتمال فراوان مثل نسلهای پیش از خودش از طریق دیگر به ایجاد رابطهای عاطفی اقدام میکرد. مشکل اینجاست که اگر دختر ۱۲ ساله را شوهر دهید و زندگی زناشویی برای او از زمانی آغاز شود که باید سرگرم آموزش و تفریح و بازی باشد، در این صورت او را وارد سیاهچالهای خطرناک کردهاید و همزمان به دست او نیز یک وسیله خطرناک مثل تلفن هوشمند دادهاید. در اینجا، مسوولیت اصلی به عهده اینترنت نیست، اینترنت هم مثل خودرو فقط سرعت حمل و نقل را زیاد میکند و اگر کسی خواست فرار کند، از این طریق عمل خواهد کرد، ولی از هر یک میلیون مسافر شاید یک نفر قصد فرار داشته باشد. بنابراین مشکل اصلی، رویکردی است که نسبت به پدیدهها و فناوریهای نو وجود دارد. رویکرد شکستخوردهای که از زمان ورود هر فناوری به ایران با مخالفت محافظهکاران مواجه میشد، حتی آن را حرام میدانستند، ولی تاکنون سابقه نداشته که بتوان جلوی پیشرفت حتی یکی از فناوریها را گرفت؟ چون پیشرفت آن متناسب با نیاز بشر است. چیزی که نیاز بشر است نمیتوان راهش را سد کرد. هر گونه مقاومت در برابر آن فقط روح و جسم را فرسوده میکند، سپس در برابرش کوتاه میآیند و منفعل میشوند. بهترین راه، استقبال از فناوری است، طبعا میتوان مردم را برای کاهش عوارض سوءاستفاده از آن همراه کرد و بدون کاربرد روشهای گرفتن و بستن و جمع کردن و مجازات نمودن، استفاده صحیح از آن را ترویج کرد و جلوی تبعات منفی آن را گرفت یا کم کرد. بهطور قطع باید گفت که دشمنی با اینترنت و فضای مجازی حتی از دشمنی با روزنامه و رادیو و تلویزیون هم بیثمرتر است.
🔻روزنامه شرق
📍 چین، شکارچی جدید در خاورمیانه
✍️اردوان امیراصلانی
برای مدتهای طولانی خاورمیانه از دیدگاه چین منطقهای پرهرجومرج و خطرناک و جایگاه زوال امپراتوریهای بزرگ در نظر گرفته میشد که شرط احتیاط، عدم دخالت در آن را ایجاب میکرد. چین در راستای سیاستهای خود برای سالهای متمادی این منطقه را زیر نظر داشته است. شی جین پینگ، رئیسجمهور چین که در اوایل سال ۲۰۱۴ با دشواری به قدرت رسید، قصد دارد تجارت با منطقه را تا سال ۲۰۲۳ دوبرابر کند. از آن زمان، چین بیش از نیمی از منابع هیدروکربنی خود را از خاورمیانه که عملا طی چند سال تبدیل به شریک تجاری اصلی این کشور شده، وارد کرده است. نفوذ فزاینده چین به قدرت نرم ماهرانهای بستگی دارد که در ازای منابع انرژی ارزشمند و لازم برای رشد اقتصادی کشور به کار گرفته میشود؛ بنابراین، پکن از توسعه کشور عراق که در طول دههها در اثر جنگ و دخالت آمریکا ویران شده، حمایت میکند. چین در ازای نفت عراق وعده ساخت یک فرودگاه در ناصریه، نزدیک به هفت هزار مدرسه از هشتهزار مدرسه مورد نیاز در کشور و همچنین هزار درمانگاه و در حدود ۹۰ هزار واحد مسکونی در شهرک صدر، پایگاه طرفداران مقتدی صدر و درنهایت نوسازی شبکه فاضلاب بغداد را داده است. این دخالتها با فعالیتهای دیپلماتیک فزاینده با قدرتهای اصلی خاورمیانه همراه شده است. برای مثال میتوان به سرمایهگذاری در حدود ۴۰۰ میلیارددلاری و پروژه همکاری امنیتی برای مقابله با تأثیر تحریمهای آمریکا بر اقتصاد ایران و نیز کمک به عربستان سعودی برای تولید موشکهای بالستیک برای رقابت با زرادخانه ایران اشاره کرد. خاورمیانه بهعنوان شاهراهی میان آسیا، آفریقا و اروپا برای اقتصاد پویا و جمعیت رو به رشد چین از دیرباز حائز اهمیت بوده است، چنانچه ادغام چندین کشور منطقه با پروژه جاده ابریشم جدید تأکیدی بر این موضوع است. اما هدف نهایی چین فراتر از اهداف اقتصادی تثبیت موقعیت خود بهعنوان قدرت بزرگ جهانی است که بنا بر اظهارات شی جین پینگ بحق سزاوار آن است، در این راستا چین قصد دارد از خلأ ناشی از نبود آمریکا در منطقه نهتنها برای تأمین منافع، بلکه برای انتشار ایدئولوژی خود نیز استفاده کند. حزب کمونیست چین تحت پوشش ثبات منطقه که آمریکاییها هرگز در انجام آن موفق نبودهاند، از حمایت دولتهای محلی در ازای رضایت آنها نسبت به اقتدارگرایی در داخل ابایی ندارد. در ذهن رهبران چین، این کنشگری در خاورمیانه باید بازتاب داخلی داشته باشد. نشاندادن رشد اقتصادی حتی در یکی از شکنندهترین مناطق جهان میتواند ثبات و کیفیت زندگی را حتی به قیمت دموکراسی تضمین کند، استدلال چین در مواجهه با ارزشهای دموکراتیک ضامن صلح در غرب این است که تنها از طریق توسعه اقتصادی و رفاه میتوان بقای تمدن را تضمین کرد. بنابراین، چین بهشدت برای افزایش کمکهای اقتصادی به ضرر صادرات دموکراسی مبارزه میکند که این امر بههیچوجه به آرامکردن درگیریها کمکی نمیکند. درگیری میان پکن و ایالات متحده که از نظر چین شایسته رتبه قدرت اول جهان نیست، همواره ادامه دارد. بنابراین، هدف استراتژی چین بیش از هر چیز متقاعدکردن مردم خود به برتری و مشروعیت برای تسلط بر صحنه جهانی است و این هدف طبیعتا توسط امپریالیسم غربی منع خواهد شد.
با توجه به شکستهای پیدرپی آمریکا در منطقه، وعدهوعیدهای چینیها در جهان عرب بیشازپیش جذاب به نظر میرسد، تا جایی که هرگونه همبستگی اسلامی را نسبت به اویغورها که قربانی سرکوب فرهنگ اصیل به رهبری پکن هستند، مسکوت نگه داشته است. چین با وعده چشمانداز آیندهای روشن، به راحتی رژیمهای سیاسی را پس از دههها جنگ و محرومیت میخرد. علاوه بر این، برخلاف اروپاییها صریح و یکصدا صحبت میکند و برخلاف آمریکا سابقه دیپلماتیک و نظامی در منطقه ندارد. این قدرت جدید با وعدههای زیادی که میدهد جذاب است اما آیا به وعدهها و تعهدات خود عمل خواهد کرد؟ اهداف چین از لحاظ امنیتی هنوز نامشخص است. چین ذاتا محتاط است و تضمینی برای استفاده از ابزار درگیری نظامی مشابه آمریکاییها که به نوبه خود از روابط طولانیمدت با اکثر رژیمهای خاورمیانه سود میبردند، وجود ندارد. از سوی دیگر، چینیها راه نفوذ موذیانه را بهخوبی میدانند، چنانچه در پاسخ به نگرانیهای محمد بن سلمان درباره پیشرفت برنامه هستهای ایران، در توسعه پروژه موشکهای بالستیک در حوالی شهر دوادمی از ریاض حمایت میکنند. بااینحال، تمایل این کشور برای ایجاد توازن میان نیروهای منطقه بدون عواقب نیست، زیرا پکن از مسابقه تسلیحاتی در منطقهای بهشدت بیثبات حمایت میکند و عمدا از تشدید رقابت میان دو شریک خود سود میبرد. تقویت ایران و حمایت از برنامه هستهای عربستان، مذاکرات را برای آمریکاییها دشوارتر کرده و به فرضیه درگیری میان تهران و واشنگتن دامن میزند. بنابراین چین در حال تثبیت خود بهعنوان یک بازیگر جدید در خاورمیانه است؛ درعینحال مصمم به تبدیل آن به منطقه آزاد تجاری تحت نفوذ خود و رهایی از تحریمهای آمریکا و دفاع از منافع خود است. آنگاه قادر خواهد بود تا با آرامش کامل منابع خود را از طریق مشتریانی در میان دولتهای محلی تأمین کند، دولتهایی که در ازای قراردادهای انرژی و تجاری، سیاست چین درمورد سرنوشت اویغورها یا تایوان را مورد انتقاد قرار نمیدهند. تنها مشکل این استراتژی وابستگی به قدرت نظامی روسیه است. درصورتیکه پکن بهعنوان یک قدرت جهانی قصد برابری یا پیشیگرفتن از ایالات متحده را داشته باشد، این وابستگی فقط برای مدتی میتواند دوام داشته باشد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 از راه صاف اردوغان گرانی را مهار کنیم
✍️محمدصادق جنانصفت
نرخ تورم در ترکیه در ماههای تازهسپریشده با شتاب فزایندهای به بالاترین رقمها در دهههای گذشته رسیده است. در ایران هم در سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ بیشترین نرخ تورم پیدرپی اتفاق افتاده است.در حالی که ایران برای جلوگیری از گرانفروشی- نه مهار تورم- راه پرپیچ و خم نصب قیمت تولیدکننده روی کالاهای کارخانهها را برای نخستین بار ابداع کرده است که با ناراحتی کارخانهداران روبهرو شده و آنها در حضور رییس سازمان حمایت از مصرفکنندگان و تولیدکنندگان که گویا آفریننده این طرح است گلایههای خود را بر زبان آوردهاند اما اردوغان و اقتصاددانان همراهش برای جلوگیری از گرانفروشی و کاهش قیمت کالاهای اساسی شهروندان یک راه صاف و ساده را برگزیده است. اردوغان برای کاهش قیمتها دستور داده است نرخ ارزشافزوده بر کالاهای اساسی از هفت درصد به یک درصد کاهش یابد. به این ترتیب در یک گام ساده و با گذشتن از درآمدهای دولتی و از جیب دولت میخواهد به کاهش قیمت کالاهای اساسی شهروندانش کمک کند. در ایران اما دولت و مجلس نه تنها حاضر نیستند از درآمدهای دولت صرفنظر کنند و برای یک دوره کوتاه میزان مالیات بر ارزشافزوده را کاهش دهند بلکه بر این رقم میافزایند. شاید گفته شود اردوغان از کدام محل میتواند درآمد از دست رفته را جبران کند؟ آنطور که اطلاعات نشان میدهد افزایش چشمگیر صادرات ترکیه در سال گذشته و در سال تازه یک محل مناسب برای درآمد بیشتر برای دولت است و از این مسیر میتواند مالیات از دست داده را جبران کند.
واقعیت این است که دولت سیزدهم برای جلوگیری از گرانفروشی درباره کالاهای اساسی راه نادرستی را در پیش گرفته و یک آزمون و خطای دیگر را در حال تجربه دارد و این راه به جایی نمیرسد. اقتصاد ایران در شرایطی نیست که بخواهد در برابر آزمایش و خطاهای مدیران تازه از راه رسیده تاب بیاورد و با این دست تصمیمهای عجیب از پای در میآید. راه ساده اردوغان برای جلوگیری از گرانی را برای کالاهای اساسی برای یک دوره کوتاه و تا عادی شدن شرایط تورمی که با این وضعیت شهروندان را آزار میدهد میتوان در یک تصمیم انقلابی اتخاذ کرد و از بگیروببندها دست کشید. حالا که مثل پارسال و سال پیش نیست که بگوییم درآمد نفت بسیار کاهش یافته است. آنطور که مدیران ارشد دولت میگویند میزان صادرات نفت خام رشد خیرهکنندهای داشته است و روزانه بیش از یک میلیون بشکه صادر میشود و پول آن نیز برمیگردد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تبعات یک تصمیم
✍️غلامرضا سلامی
اخیرا مقامات بانکمرکزی، ظهور ابزار پرداخت جدیدی به نام «ارز ریال» را اعلام کردهاند و دوتن از معاونهای این بانک نیز توضیحاتی درباره این پدیده جدید در حال طراحی که به زودی عملیاتی نیز خواهد شد، دادهاند. از توضیحات این مقامات مشخص است که چرایی طراحی چنین ابزار پرداختی هنوز برای خود آنها نیز روشن نیست.
به اعتقاد تصمیمگیران بانک مرکزی، این پدیده «رمزریال» هرچند از فناوری بهکاررفته در سیستم رمزارزها استفاده میکنند، ولی کاملا با آنها متفاوت است.
ظاهرا انگیزه بانکمرکزی در ایجاد رمز پول ملی، تحقیقات گستردهای است که در خیلی کشورهای جهان در این زمینه شروع شده و انتظار میرود به زودی خیلی از کشورها از رمز پول بانک مرکزی (CBDC) به جای اسکناس استفاده کنند.
مطالعه اقدامات و تحقیقات بانکهای مرکزی کشورهای صاحب اقتصاد قابل اعتنا در تمام زمینهها توسط بانکمرکزی فینفسه امری قابل قبول و توصیه است؛ ولی مبادرت به اقدام عملی در موارد امتحاننشده و احتمالا نامنطبق با اقتصاد ایران نه تنها میتواند مفید نباشد، بلکه مثلا در همین مورد اخیر امکان زیانرسانی هنگفت به اقتصادونظام بانکداری نابسامان ما، وجود خواهد داشت.
رئیس کل بانک مرکزی در مصاحبهای تاکید کردهاند که این ابزار پرداخت جدید یعنی «رمزریال» نقش اسکناس را در مبادلات مردم ایفا خواهد کرد. ایشان در مقابل این نکته مجری برنامه که میگوید: «ولی امروز اسکناس در مبادلات مردم خیلی کم استفاده میشود» تایید میکنند:«اسکناس در حال حاضر کم استفاده میشود؛ ولی این در واقع جایگزین اسکناس میشود.»
در این مصاحبهها درباره سازوکار رواج این رمزپول ملی صحبت زیادی نمیشود، فقط آقای رئیس کل میگویند که مردم اسکناسهای خود را به بانکمرکزی تحویل میدهند و درمقابل «رمزریال» تحویل میگیرند.
اولین سوالی که در این زمینه قابل طرح هست، این است که چرا هنوز اسکناس در مبادلات کشور کاربرد دارد؟ پاسخ هم میتواند این باشد که در بسیاری از کسبوکارهای خرد مانند مسافرکشی با تاکسی یا اتومبیل شخصی و همچنین در بسیاری از معاملات در بازار زیرزمینی فعلا اسکناس تنها وسیله پرداخت بهشمار میرود و اگر قابل جایگزینی بود، تاکنون حتما با ابزار پرداخت دیگر مانند کارتهای بانکی، اینترنتبانک، موبایلبانک، کارتهای مربوط به حملونقل عمومی، پارکینگ و... جایگزین شده بود.
پرسش بعدی اینکه اگر کشورهایی مانند آمریکا و اعضای اتحادیه اروپا، ژاپن و حتی چین که بهدلیل مقبولیت جهانی پول ملی خود میتوانند رمزپول ملی را جایگزین اسکناسهای خود کنند، آیا این مساله درباره ایران هممصداق دارد که پاسخ به گمان نگارنده این سطور برای آینده ای قابل تصور، منفی است.
حال با مفروض دانستن صحت این برداشتها درباره نبود هر نوع کاربرد بدیل اسکناس برای رمزپول ملی در ایران، پرسش اصلی این است که هدف بانک مرکزی از انتشار این ابزار پرداخت چه میتواند باشد؟
برای پاسخ دادن دقیق به این پرسش البته نیاز است تا جزئیات بیشتری درباره مقررات، میزان، سازوکار انتشار و رواج، ونحوه ارتباط بین مردم وبانکمرکزی در زمینه رمز پول ملی مورد بحث، در اختیار باشد.
در سیستم فعلی مردم هیچگاه اسکناس را مستقیما از بانکمرکزی دریافت نمیکنند، بلکه با مراجعه به بانک خود با برداشت از حساب شخصی آن را تبدیل به اسکناس میکنند. هرچند آقای رئیس کل در صحبتهای خود به مراجعه مردم به بانک مرکزی برای تبدیل اسکناسهای خود به «رمزریال» اشاره دارند؛ ولی احتمالا منظورشان همان مراجعه غیرمستقیم از طریق سیستم بانکی بوده است. از طرفی روشن استکه موجودی حساب ما نزد بانک اسکناس نیست و فقط یک تعهد بانکی است که طبق آن بانکمتعهد است هر زمان ما درخواست کردیم با حفظ محدودیتهای قانونی اسکناس در اختیار ما بگذارد. قاعدتا پیدایش پدیدهای به نام «رمزریال» این محدودیتها را باید ازبین ببرد؛ چون صاحب حساب از بانک میخواهد تمام یا قسمتی از موجودی حسابش را به «رمزریال» تبدیل کند یا بهعبارت بهتر مبلغ مورد درخواست را به بانکمرکزی منتقل کند. با چنین فرضی اگر بهدلیل ارائه مشوقها و جلب اعتماد بیشتر از طرف بانک مرکزی (که هماکنون در صحبتهای مقامات بانکمرکزی از مزایای «رمزپول» نسبت به کارت بانکی زیاد به چشم میآید)، مردم ترجیح دهند که حسابهای دیداری و حتی سپردههای کوتاهمدت خود را به «رمزریال» تبدیل کنند، چه پیش خواهد آمد؟
تصور به واقعیت رسیدن این پدیده که بامفروضات داده شده فعلی زیاد دور از انتظار نیست، پیامدهایی را برای نظام بانکی و به تبع آن اقتصاد کشور جلوی چشم انسان آگاه به مسائل اقتصادی ایران ردیف میکند که ابعاد پرریسک آنها قابل توصیف نیست.
اگر این بازی خطرناکی که شروع شده است به مذاق تصمیمگیران خوش آید، آنگاه هرچند در کوتاه مدت مانند بسیاری از تصمیمات اشتباه اقتصادی دیگر ثمراتی برای گذران جاری امور داشته باشد؛ ولی در بلندمدت وحتی میانمدت برای اقتصاد کشور فاجعهآمیز خواهد بود.
تصور اینکه بانکمرکزی، بانکهای کشور را از بخش مهمی از منابع ارزانقیمت خود (سهم قابل توجهی از سپردههای دیداری و احتمالا سپردههای کوتاه مدت) محروم سازد و خود جانشین آنها شود؛ هرچند از نظر تئوریک بهدلیل جایگزینی بانکداری دیجیتال بهجای بانکداری مکانیکال، امکانپذیر باشد، زیاد کار سختی نیست.
درصورت چنین جایگزینیای، بسیاری از سپردههای مردم به جای بانکهای کشور در بانک مرکزی متمرکز خواهد شد و بانکها به همان میزان از منابع ارزانقیمت محروم میشوند و از طرف دیگر بانکمرکزی که به این منابع احتیاجی ندارد، آنها را البته با بهره دلخواه در اختیار بانکهای نیازمند میگذارد؛ بدون آنکه از دیدگاه نظری جریان خلق پول را نسبت به وضعیت موجود افزایشی سازد. فقط این عملیات بخش مهمی از سود بانکها را نصیب بانکمرکزی و در واقع دولت میکند؛ ولی ازآنجاکه هم اکنون و حتی باوجود این سود به ظاهر بادآورده، بانکهای کشور درمجموع دچار زیاندهی مزمن هستند. بنابراین سود بانکمرکزی بهعنوان هزینه جدید سیستم بانکی به قیمت تمامشده پول اضافه شده و درنتیجه نرخ بهره تسهیلات به همان میزان بالا خواهد رفت و نهایتا طبق معمول از جیب مردم برداشت خواهد شد. تازه این قسمت کمضررتر داستان است.
با خروج منابع بانکها به سمت بانکمرکزی تعادل منابع و مصارف بانکها بهشدت آسیب میبیند. هماکنون نیز بهدلیل وجود زیان انباشته هنگفت در بسیاری از بانکهای کشور این تعادل وجود ندارد و هرآن بیم فروپاشی این بانکها وجود دارد؛ مگر آنکه مجددا دولت به رسممالوف این کسری تراز بانکهای در حال فرو پاشی را از طریق بودجه واز جیب عموم مردم تامین کند که با این سناریو وضع از این هم وخیمتر خواهد شد.
اگر در اثر اصرار بر ادامه اجرای این سناریوی مفروض منابع بانکها توان انجام تعهدات آنها را درمقابل سپرده گذاران خود حتی در یک بازه زمانی کوتاه ازبین ببرد بهطور قطع فاجعه اقتصادی در کشور رخ خواهد داد که خاطرات تاریخی اواخر دهه ۳۰ آمریکا را البته با ابعادی وحشتناکتر زنده خواهد ساخت.
مطالب مرتبط