🔻روزنامه ایران
📍 اصلاح ارز ترجیحی و سر و صدای رانتخواران!
✍️ غلامرضا مصباحی مقدم

بر کسی پوشیده نیست که تخصیص ارز ۴۲۰۰ تومانی از همان ابتدا منشأ فساد و رانت بود چراکه منافع حاصل از آن به جیب اندکی از واردکنندگان مواد اولیه کالاهای ضروری می‌‌رسید و مردم از آن منتفع نمی‌شدند. بنابراین اصلاح این رویه ضروری بود. آنچه اکنون اهمیت دارد زمان و نحوه اجرای این طرح است. همچنین از دیگر نکات قابل تأمل، اجرای طرح همراه با آرامش و توأم با ثبات در اجرا است. ضرورت دارد که دولت سیزدهم به محض احراز شرایط مساعد بتدریج و به دور از وارد آمدن شوک به فضای جامعه طرح را اجرایی کند. پیشنهاد می‌‌شود دولت این طرح را در سال آینده پس از آمادگی افکار عمومی اجرا کند. امیدواریم با حذف ارز رانت‌زا آثار زیانبار آن از فضای اقتصاد رخت بربندد. البته از ذکر این نکته نیز نباید غافل ماند که اصلاح این سیاست قطعاً منافع عده‌ای را به خطر می‌‌اندازد و آنها تلاش می‌‌کنند با سروصدا فضای روانی جامعه را متشنج کنند. بدون شک آنها ناراحتند چون سود و رانت آنها از بین رفته است! به همین دلیل توصیه می‌‌شود که رئیس جمهور با مردم سخن بگوید و فضای کشور را برای اجرای این مصوبه آرام کند. این اقدام کمک می‌‌کند افرادی که درصدد ایجاد تنش هستند به اهداف خود نرسند. همچنین پیشنهاد می‌‌شود متولیان اجرای طرح، متناسب با نرخ جدید ارز کالاها و خدمات را به شیوه صحیح و بهینه‌ای در بازار عرضه کنند تا هم از منظر قیمت‌گذاری و هم شیوه توزیع مردم برای تأمین کالاهای اساسی و ضروری مورد نیاز خود دچار مشکل نشوند.
در رابطه با مصوبه مجلس شورای اسلامی هم باید گفت قیودی وجود دارد که کمک می‌‌کند آثار منفی احتمالی حذف ارز ترجیحی کاسته شود.
🔻روزنامه کیهان
📍 رسانه‌های جنگی و دوگانه‌های جعلی
✍️ محمدهادی صحرایی
شعبان المعظم، ماه بی‌شهادت و ماه اعیاد بزرگی است که هرکدامش پرچم هدایتی است که ره گم نشود. از میلاد سیدالشهداء و سیدالساجدین و قمر بنی‌هاشم تا میلاد منجی همیشه پیروز و ذخیره الهی برای نجات مردم و جهان، که تسهیل و تسریع در ظهورش را روز و ساعت شماری می‌کنیم و به آنچه نیاز تمدن عظیم و نوین اسلامی است، تجهیز می‌شویم. گرچه نَفَس جهان با ظلم ظالمین به شماره افتاده ولی به همان‌اندازه امید به مهدی آل محمد صلی الله علیهم زیاد شده و مردم مثل زمان بیعت با امیرالمؤمنین به حکومت عدل، عطشناک شده‌اند. با این تفاوت که امت آخرالزمانی، کارآزموده شده‌اند و انقلابی‌های عصر خمینی و خامنه‌ای، امامشان را مثل نگین به میان گرفته به پیش می‌روند.
در دوره‌ای که جهاد تبیین و روشنگری فریضه فوری و مثل نماز و روزه واجب است می‌توان گفت سکوت هر مسلمان خیانت است به انقلابی که یک قلم هزینه‌هایش، شهادت صدها هزار نفر در طول تاریخ ۵۸ ساله است. محترم‌تر از جان معصومین که درود خدا برآنها باد، نیست ولی آنها نیز جز بقیه‌الله‌الاعظم که نفسش حیات ماست، برای برقراری حکومت خدا جانفشانی کردند و شهید شدند. حکومتی که فرصت آن‌را خدای متعال به‌عنوان نعمتی دردانه در اختیار ما نهاده و در آن تنفس می‌کنیم و چون ‌هاله معطری دور ایران پیچیده و از امنیت و آرامشش بهره‌مندیم، آرزوی دیرین انبیاء و اولیاء و شهدای تاریخ بوده و هست. شیطنت دشمنان، کینه و حسادتی است که ورخواهد افتاد و روزی آنان نیز اگر زنده باشند و هدایت نشوند، همچون اجنه و اشرار دوران سلیمان نبی، به تمدن عظیم مهدوی تمکین می‌کنند و منقاد می‌شوند.
راه سخت را آمده‌ایم و به هیجان وصلت رسیده‌ایم. دورانی که داریم اگرچه رنج‌های منحصر به‌فرد دارد ولی پربهجت و مبارزه‌اش، آزمودنی است. گویی دعای «یالیتنی کنت معکم» را خدا مستجاب کرد و توفیق جهاد پیچیده را نصیبمان کرد. آزمون هرچه سخت‌تر، نتیجه‌اش شیرین‌تر و پاداشش بیشتر است. ذکاوتی می‌خواهد که در معرکه و مهلکه، فرمانده را گم نکنیم و بصیرت را از تیغمان نیندازیم و در مبارزه صبور و کوشا باشیم. گرگ دشمن را پوست کنده و به دُمش رسیده‌ایم. نفسش به شماره افتاده و جهان پس از مژده شکسته شدن استخوان کمونیسم، خبر مرگ نئولیبرالیسم را از ایران شنیده و اعتماد کرده که غل و زنجیر از دست و پا باز می‌کند. مثل زمانی که رمق ابوسفیان گرفته شد و مکه بی‌جنگ، فتح شد. مسجدالاقصی که دیگر دور نیست.
کار دشمن صهیون که مدعی جنگ شش روزه بود و داعیه حکومت و سروری جهان را داشت در مواجهه با انقلاب اسلامی به جایی رسیده که مثل عمروعاص در معرکه صفین و در مقابل ذوالفقار، لخت می‌شود تا جان برهاند. تکرار تاریخ، شعار نیست. تفکر غربی، رسیدن به هدف را با هر وسیله‌ای توجیه می‌کند و جدید نیست، ولی اینکه رسانه‌های صهیون برای تهدید ایران، فریاد به خودفروشی وابستگانشان بلند کنند عجیب است. نمی‌دانند با دست خالی نمی‌توانند عمر و آبروی رفته خود را با «خودکشی حیثیتی» برگردانند. اسرائیل از بین رفتنی است حتی با حمایت‌های هفتاد ساله رسانه‌های غربی که به گفته نماینده آن کشور اروپایی، مشابهش در این چند روز اخیر، از اوکراین شد و به تحریم علیه روسیه رسید.
تاکنون برای تحمیق ساده‌لوحان گفته می‌شد دین و هنر و ورزش از سیاست جداست. ورزشکاران مسلمان حق ندارند حتی به صورت «خودجوش» از رقابت با ورزشکاران صهیون سر باز زنند یا مسابقه کاریکاتور هولوکاست برگزار نمایند یا رهبران دینی در سیاست وارد شوند و... ولی امروزه می‌بینیم که یکی یکی پرده‌های تزویر مجامع مجری نورمالیزاسیون فرو می‌افتد و علنی و« سازمان یافته» تحریم می‌کنند. یک رهبر ارکستر به‌دلیل علاقه به پوتین برکنار و تهدید می‌شود که باید علیه روسیه موضع علنی بگیرد. بی‌شیطنت آمریکا این جنگ تمام خواهد شد و روسیاهی به صاحبان دوگانه‌های جعلی و رسانه‌های جنگی خواهد ماند. سمپات‌های غربزده و ولگردهای سیاسی نیز که عمری عفریت غرب را بزک کرده و ملت با فرهنگ خود را در مقابل «لمپنیسم» تحقیر می‌کنند باید پاسخگوی خیانت خود باشند.
جنگ اگرچه نامطلوب ولی پر از درس و عبرت است. به ویژه جنگ اوکراین برای کسانی که جنگ بوسنی را ندیدند و اجازه خواندن در کتب درسی به آنها داده نشد و فقط حرف‌های شیک و بی‌معنی شنیدند و اجازه فهمیدن به آنها داده نشد. جوانان ببینند و بدانند برخی از روشنفکران و فعالان رسانه‌ای، با ظرفیت پایین ادراکی و اعتماد به نفس بالا تا همین چند سال پیش، خواسته دشمنان را با این لهجه می‌گفتند که «وقتی آب و باد و انرژی‌های فسیلی هست، نیازی به انرژی هسته‌ای نداریم». بدبختانه این تخیل، به‌جای تعقل، بر دولت‌های یازده و دوازده حاکم بود و اگر تدبیر بزرگان و عقلای نظام در کنترل این نوبرانه‌ها نبود در صورت تهدید جدی و جنگ و تخریب زیرساخت‌ها، وضعیتی به‌مراتب بدتر از اوکراین داشتیم. باید ‌تانک‌هایمان را جلو آفتاب می‌گذاشتیم تا شارژ شوند؛ اژدرها را به آب می‌انداختیم تا با موج به سمت دشمن بروند؛ گلوله‌ها را با دست به سمت دشمن پرت می‌کردیم و به جای اینترنت باید با قلم و دوات برای هم نامه می‌نوشتیم.
اگر عدالت در حق این آشفته‌ها اجرا شود باید پیش از افشاء دروغ و تشویش اذهان عمومی و خیانت‌های دیگر، آنها را به‌خاطر اتلاف وقت مردم با خرافات و مزخرفات و احلام، محاکمه کنند. مشکل ما به‌غیر از دشمنان مقابل، کسانی‌اند که با توان تحلیلی رقیق خود، در رسانه‌ها بوق دشمن شده و هر بلاهتی را که دشمن از گفتنش حیا می‌کند می‌توان از قلم و زبان آنها خواند و شنید. از دروغ تقلب که جشن مردم را در انتخابات ۸۸ با فتنه آتش زدند و کشور را هشت ماه به چاله افکندند تا دوگانه جعلی« جنگ و صلح » که هشت سال، مردم را به چاه بی‌تدبیرها‌ انداختند و تا امروزی که در خرابه‌های اوکراین، دنبال جمع کردن آبرو برای کدخدا و صهیون می‌گردند. دوازده سال پیش رئیس ‌رژیم صهیونی آنها را سربازان خود نامید و اینها انکار نکردند و امروز با اقدامات خود، آن را اثبات می‌کنند.
تعجب ندارد مقتضای دنیای مجازی و جنگ رسانه‌ای که دنیای غرب به راه‌انداخته سربازانی است که بدون لمس سلاح جنگی، به جنگ افکار عمومی می‌روند. خیال واهی در این معرکه، جست‌وجو برای رسانه بی‌موضع و نظر است که تنها، دوربین‌های مدار بسته این‌گونه‌اند. اگر در زمان «گوبلز»، رسانه‌های محدود آن زمان به دنبال دروغ بزرگ بودند تا همپای ارتش بجنگند، امروز رسانه‌های جنگی با دوگانه ‌سازی‌های جعلی، آتش تهیه می‌ریزند و تخریب می‌کنند و نیروهای نظامی تصرف می‌کنند. موشکباران دروغ، تشکیک در باورها و شل کردن اراده‌ها با رسانه‌ها و کوفتن و سوختن با نظامیان است. و رسانه‌ها قدرتمندتر از ابزارهای جنگی‌اند چراکه جنگ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی و روانی را می‌توانند به نتیجه برسانند و هزینه‌ها را کمتر از آنچه به ذهن آید پایین بیاورند.
کمدینی بدون تجربه سیاسی و مدیریتی چون صهیونیست بود و غربگرا، با حمایت رسانه‌های جهان سلطه و غربزده‌ها توانست رئیس‌جمهور اوکراین شود تا در بدبختی امروز کشورش و قطعنامه‌های ضدمسلمانان و ضدایرانی سهیم باشد. رسانه‌ها می‌توانند بی‌سوادها، بی‌تجربه‌ها و حتی جوکرها را به دولت برسانند و با همدستی، تصویر با «لباس نظامی» او را تقدیس کنند. می‌توانند پیاده نظام دشمن باشند و جنگ نیابتی کنند. دوگانه بسازند. ده‌ها پاکستانی، تکه‌پاره و صدها هزار کودک یمنی از گرسنگی و بیماری تلف می‌شوند و هفتاد سال، فلسطینیان را خانه خراب و داروی کودکان پروانه‌ای را تحریم می‌کنند و... هیچکدام دیده نمی‌شوند. نه ورزش متجاوزین تحریم و نه تجاوزگران تعقیب می‌شوند. به عکس؛ هرکس از مظلومان حمایت کند یا علاقه قلبی به آنها داشته باشد تروریست نامیده و طرد می‌شود.
دین و ورزش و هنر تا وقتی از سیاست جداست که پای یک صهیون در میان نباشد وگرنه تحریم ورزش، هنر، خدمات اینترنت، محصولات شرکت‌های بزرگ، تحدید سوئیفت، حملات بی‌رحمانه رسانه‌ای، سونامی دروغ‌های بزرگ و لشکر سلبریتی‌ها و... برای تنبیه تدارک می‌شوند تا بتوانند رمق بگیرند و روحیه بشکنند تا شاید بتوانند حمله نظامی‌کنند که نمی‌توانند. رسانه‌های اینچنینی پوشش خیانتکاران‌اند. آنها که کمدینی را شیر کردند و به معرکه آوردند و رها کردند و خود را در جنگ سختش به زحمت نمی‌اندازند و اکنون به دنبال جانشین برایش می‌گردند. و رسانه‌ها مأمور فراموشاندن این نامردی‌اند. حرف غلط این است که انقلاب فرزندخوار است و حرف درست این است که استکبار، توله‌های خود را می‌خورد. مثل رضا و محمدرضای پهلوی، و صدام و قذافی و مبارک و... و زلنسکی.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 جنگ اوکراین و روسیه‌ای که تغییر خواهد کرد
✍️ آرش میری‌خانی
قریب به دو هفته از آغاز تجاوز روسیه به خاک اوکراین می‌گذرد و طی این مدت سیاست بین‌ الملل دچار فراز و فرودهای بسیاری شد. برای فهم جزئیات، علل و ادامه این تجاوز نیاز است تا به بررسی برخی زوایای چارچوب شکلی و ساختار روابط میان اوکراین و روسیه پرداخته شود. موقعیت جغرافیایی اوکراین به گونه‌ای است که پیشتر هم روس ها به این کشور به عنوان دروازه‌ای به سمت جهان غرب می‌نگریستند. حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا اوکراین تا این حد برای روسیه مهم است که اتاق فکر کرملین و در رأس آن پوتین حاضر شده برای آن بهایی سنگین بپردازد. در حقیقت موقعیت ژئوپلتیک و ژئو استراتژیکی اوکراین موجب می‌شود تا غرب با استفاده از آن بتواند روسیه را تا حد زیادی به محاصره در آورد. بر این اساس اوکراین را می‌توان مهم‌ترین حلقه پیرامونی روسیه قلمداد کرد که مسکو با از دست دادن آن بهایی سنگین خواهد پرداخت.
بر روی کاغذ «پیوستن به ناتو» اسم رمز آغاز جنگ اوکراین است، اما این تمام ماجرا نیست. بعد از شکست «پترو پروشنکو» در انتخابات ۲۰۱۹ عملاً روس‌ها، اوکراین را از دست دادند، چون با به قدرت رسیدن «زلنسکی» انرژی جمع شده در جامعه اوکراین که به نوعی با تفکر حاکم بر کرملین و سیاست مسکو به معنای عام، در تضاد بود، آزاد شد.

پروشنکو برای سال‌ها مانع از بروز و ظهور تفکرات ضد روسی دست کم در لایه‌های بیرونی یعنی ویترین سیاسی جامعه اوکراین شده بود، اما پیروزی قاطع زلنسکی آرزوهای رهبران مسکو درباره اوکراین را به باد داد. پس می‌توان از این گزاره به این نتیجه رسید که چه پیوستن اوکراین به ناتو اتفاق می‌افتاد و چه نه روسیه نمی‌توانست رشد جامعه‌ای غربگرا در حیاتی‌ترین مرز خود را نادیده بگیرد؛ از این رو این جنگ به هر حال رخ می‌داد. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که جنگ روسیه علیه اوکراین به کدام سو خواهد رفت؟ تحلیلگران ابراز عقیده می‌کنند که روسیه تا اینجای کار در قامت یک ابر قدرت (از لحاظ نظامی و نه یک هژمون در مفهوم کلی) مقابل اوکراین ظاهر نشده است و تحلیل‌های ماشین جنگی مسکو طی این دو هفته تقریباً غلط از آب درآمده است. شاید استفاده از تاکتیک‌های منسوخ شده جنگ مانند آنچه در جنگ جهانی دوم شاهد آن بودیم یعنی استفاده از نیروهای زرهی و پیاده با اتکای بیش از اندازه به قدرت توپخانه یکی از دلایل نظامی عدم تفوق مسکو در میدان اوکراین تا اینجای کار باشد.

نکته‌ای که نباید در این میان مغفول بماند، این است که غرب در صفحه شطرنج اوکراین بهتر از روسیه بازی کرده است. مسکو به خاطر وزن سیاسی که در دوران پسافروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و مشخصاً در زمان حکومت ولادیمیر پوتین کسب کرده بود، هیچگاه فکر نمی‌کرد که چنین در جهان بایکوت شود و بسیاری از متحدان سنتی مسکو نیز به شدت بر سیاست جنگ طلبانه کرملین تاختند. در این برهه تحریم کلید واژه‌ای است که باید آن را به خاطر سپرد چون خواه ناخواه موجبات ایجاد تغییراتی بنیادین در روسیه خواهد شد. اگر چه منظور از تغییر یک دگردیسی سیاسی کامل در کوتاه مدت نیست، اما در میان مدت به نظر می‌رسد سیاست‌های خروجی از اتاق‌های فکر در مسکو دستخوش تحول شوند. اقتصاد روسیه اقتصاد بزرگی است به طوری که پنجمین اقتصاد بزرگ در اروپا و یازدهمین در جهان بر پایه «GDP» است، از این رو به نظر نمی‌رسد که تحریم‌ها در کوتاه مدت آثار شدیدی بر بدنه روسیه بگذارد، اما با طولانی‌تر شدن جنگ این امر اجتناب ناپذیر است.

حال غرب چرا خوب بازی کرد؟ در چند روز ابتدایی ‌آغاز تهاجم روسیه به اوکراین بسیاری از محافل سیاسی و اجتماعی غرب را به بی‌عملی و انفعال مضاعف در قبال اوکراین متهم می‌کردند، اما اکنون داستان عوض شده است. غرب اگر به صورت مستقیم وارد معرکه اوکراین می‌شد، آغاز جنگ جهانی سوم عملاً اجتناب ناپذیر می‌نمود، اما موضعگیری‌های سیاسی و یارکشی‌های غرب در عرصه جهانی موجب شد تا مسکو تا حد زیادی منزوی شود و به زعم برخی کارشناسان آنچه «پروپاگاندای روسی علیه اوکراین» خوانده می‌شد، رنگ ببازد.

ناگفته نماند که این تحریم تیغ دولبه است. روسیه تحت فشارهای شدید قرار گرفته است اما قیمت نفت و دیگر فلزات گرانبها نیز رشد افسار گسیخته‌ای یافته که آسیب به غرب را نیز در پی دارد. در پایان هیچکس فکر نمی‌کرد یک هنرپیشه تلویزیون بتواند در جنگ مقابل ارتش سرخ به یک رهبر مقتدر تبدیل شود و حس ناسیونالیستی اوکراینی‌ها را بیدار کند. اکنون مردم اوکراین برای مقابله با حملات روسیه سلاح به دست گرفته‌اند و آنهایی که تفنگ ندارند مقابل تانک‌های ارتش سرخ می‌خوابند و مانع حرکت آنها به سوی شهرها می‌شوند این همان اشتباه محاسباتی بود که پوتین دچار آن شد.
🔻روزنامه اعتماد
📍‌ ریشه دوقطبی شدن (۱)
✍️عباس عبدی
هفته گذشته یادداشتی نوشتم با عنوان، «شهروند، دانشمند و سیاستمدار» و در آن توضیح دادم جایگاه این سه نقش نباید با یکدیگر مخلوط شوند. البته هر تحلیلگر و دانشمندی یا سیاستمداری می‌تواند در نقش شهروند هم باشد، ولی نباید نقش اصلی خود را فراموش کند. هدف از یادداشت فعلی این است بگویم به نظر می‌رسد که ایفای نقشی مستقل برای دانشمند یا تحلیلگر در ایران سخت‌تر شده و این برای جامعه زیان‌بار است. منظور از دانشمند یا تحلیلگر، شخص ناظر آگاه و بی‌طرفی است که فارغ از حب و بغض‌ها و حتی ترجیحات ارزشی شخصی خود، واقعیت را به شکل علمی توصیف و تحلیل می‌کند. شهروندان، بیش از هر چیز به‌طور طبیعی دغدغه داوری اخلاقی و ارزشی امور را دارند، دانشمند، دغدغه حقیقت و سیاستمدار دغدغه منافع ملی را باید داشته باشد. ولی این سه مولفه با هم ارتباط دارند. اجازه دهید مثالی بزنم. اگر یک قتلی رخ دهد، هر انسانی طبعا آن را محکوم می‌کند، ولی شدت این محکومیت برحسب علل و عوامل موثر بر آن قتل متفاوت است. گاه یک مجادله طرفینی است و بدون طرح قبلی، یکی به دست دیگری کشته می‌شود، گاه یک قتل جنایتکارانه با تصمیم و برنامه‌ریزی قبلی برای کشتن یک کودک یا زن بی‌گناه است. توصیف دقیق ماجرا و تحلیل آن وظیفه دانشمند است، شهروندان نیز وظیفه محکومیت اخلاقی این جنایت را دارند، البته پس از آگاهی و اطلاع از حقیقت ماجرا. وظیفه دستگاه قضایی هم که اجرای قانون است، طبعا متکی بر این حقیقت‌یابی است. به علاوه حقیقت همواره چنین عریان نیست و چه بسا محل اختلاف باشد. در هر حال باید امکان حقیقت‌یابی و حقیقت‌گویی برای همه افراد فراهم باشد. در این میان اگر به هر دلیلی امکان ایفای نقش حقیقت‌یابی و دانشمندی و بازپرسی وجود نداشته باشد، مردم و حکومت یا سیاستمداران در داوری اخلاقی یا ملی خود دچار خطا و سردرگمی می‌شوند. بنابراین سلامت جامعه در گروی آزادی ایفای نقش تحلیلگر یا دانشمند یا در مفهومی کلی‌تر استقلال نهاد علم و اندیشه است. متاسفانه این نقش از دو طرف تهدید می‌شود. هم از طرف شهروندان و هم از طرف حکومت و سیاستمداران. این موضوعی است که در جریان اتفاقات اخیر اوکراین تا حدودی شاهد آن هستیم. البته در فضای تبلیغاتی و احساسی، برخی دانشمندان و تحلیلگران با پوشش و نقش دانشمندی، دنبال ایفای نقش شهروندی یا سیاستمداری و‌ کنشگری هستند و این بدتر از هر چیز دیگر است. در ماجرای اوکراین کمتر یادداشت یا مقاله‌ای از ایرانیان صاحب صلاحیت دیده شد که به صورت علمی و بی‌طرفانه و فارغ از ارزش‌گذاری‌های اخلاقی یا منافع ملی به توصیف و تحلیل دقیق ماجرا و تبعات آن بپردازد. به‌طور قطع داوری‌های اخلاقی مردم یا کنشگران مدنی به جای خود ضروری است و روح حیات اجتماعی و سیاسی را بازتاب می‌دهند...

ولی این کافی نیست و تحلیلگران نباید از استدلال‌های آنان تبعیت کنند. رویکرد علمی و بی‌طرفانه تحلیلگر در تعدیل یا تشدید احساسات و ارزش‌گذاری‌های مردم و نیز در اتخاذ درست منافع ملی از سوی سیاستمدار اثرگذار است.
در اتفاقات اوکراین مجموعه‌ای از بهترین تحلیل‌ها را که بی‌طرفانه نیز هست در میان تحلیلگران غربی می‌توان دید و این نقطه قوت آنان است که به‌رغم تمامی اقدامات تبلیغی و سیاسی که علیه روسیه اتخاذ کردند، باز هم این امکان برای آنان فراهم بود که برخی افراد حتی در سطح هنری کیسینجر نگاه تحلیلی و واقع‌گرایانه به موضوع داشته باشند. مساله این است که محکوم کردن مطلق جنگ، لزوما به از میان رفتن آن منجر نمی‌شود، چه بسا آن را بیشتر کند. شاید ریشه‌ای‌ترین علت جنگ از میان رفتن موازنه قواست. صلح در میان کشورها محصول اخلاقیات رهبران آنان نیست، بلکه ناشی از شکل‌گیری منافع مشترک به نحوی است که زیان جنگ به مراتب سنگین شود. هیتلر هم از آسمان نیامد. گرایش به او محصول شرایط خاصی بود. صلحی که در اتحادیه اروپا رخ داده ناشی از همین اشتراک منافع است و الا در گذشته جنگ قاعده اصلی اروپا بوده است. صلحی که پس از جنگ اول جهانی برقرار شد متضمن تامین منافع همه کشورها نبود، بلکه تحقیر آلمان را به همراه داشت، لذا از خاکستر آن جنگ، شعله‌های هیتلر زبانه کشید. ولی چگونگی رسیدن به صلح پس از جنگ دوم در اروپای غربی منجر به اتحادیه اروپا شد. پس از فروپاشی شوروی نیز عموم کشورهای پیمان ورشو مزبور به این اتحادیه پیوستند، ولی به هر دلیل روسیه نادیده گرفته و از این فرآیند حذف شد. جنگ در اوکراین در سال ۲۰۲۲ به وجود نیامده است. بمب‌ها در این سال فرو ریخته است. در حقیقت از سال‌ها پیش بسیاری از تحلیلگران غربی و نیز مقامات روسیه، هشدار رسیدن به چنین وضعی را می‌دادند.
🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تله انفجاری پوتین زیر میز مذاکرات وین
✍️ جاوید قربان‌اوغلی
در شرایطی که دودکش تنوره هتل کوبرگ وین برای خارج‌شدن دود سفید آماده می‌شد و همه طرف‌های درگیر مذاکرات هسته‌ای از «آخرین ساعات» و نهایی‌شدن توافق سخن به میان می‌آوردند، لشکرکشی پوتین به اوکراین، سایه سنگین خود را بر وین و هتل محل مذاکرات پهن کرد. سرگئی لاوروف وزیر خارجه پوتین در اظهارنظری نامتعارف از نظر بین‌المللی خواستار «ضمانت‌های کتبی» برای عدم تأثیر تحریم‌های اعمال‌شده ناشی از جنگ اوکراین در همکاری‌های کشور متبوعش با تهران شد. لاوروف گفت: «مسکو خواهان «پاسخ بسیار روشن» در این رابطه است و ما خواهان تضمین کتبی هستیم که روند جاری که از سوی آمریکا شروع شده است به‌هیچ‌وجه به حقوق ما درخصوص انجام تجارت آزاد و کامل اقتصادی و همکاری در زمینه سرمایه‌گذاری و تکنیکی-نظامی با جمهوری اسلامی [ایران] خللی وارد نمی‌کند». آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، در واکنش به این درخواست ضمن بی‌ربط‌خواندن آن گفت: «تحریم‌ها علیه روسیه هیچ ارتباطی با توافق هسته‌ای ایران و چشم‌انداز بازگشت به این توافق ندارد». در ایران به‌عنوان طرف اصلی مذاکرات وین، امیر‌عبداللهیان با اتخاذ موضعی دو‌پهلو گفته است: «اجازه نمی‌دهیم هیچ عامل خارجی منافع ملی کشور را در وین تحت تأثیر قرار دهد». عبارتی خنثی و کلی که برداشت‌های متفاوتی از آن مستفاد می‌شود.
سعید خطیب‌زاده سخنگوی وزارت خارجه، نیز به تأسی از مقام بالادستی خود و پس از گذشت دو روز از موضع تخریبی وزیر خارجه روسیه با تمجید از رویکرد سازنده این کشور در مذاکرات وین به عبارت کوتاه «منتظر هستیم که از مجاری دیپلماتیک آنها را بشنویم» (ایسنا) بسنده کرده است. رویترز چند روز قبل از قول منبعی نزدیک به مذاکرات ادعا کرده بود «بعد از سفر باقری به تهران موضع ایران آشتی‌ناپذیرتر شده و خواسته‌های تازه‌ای مطرح کرده‌اند». تاکنون هیچ منبع موثقی در ایران از شرایط کنونی مذاکرات صحبت نکرده و فقط از قول وزیر خارجه گفته شده که «در صورت رعایت خطوط قرمز ایران آماده عزیمت به وین است». تا قبل از آغاز جنگ اوکراین و طی ۱۱ ماه دور جدید مذاکرات، تصور بر این بود که واشنگتن و مسکو فارغ از اختلافات در موضوعات مختلف و از جمله اوکراین، درباره احیای برجام اشتراک نظر دارند. چند هفته قبل و در جریان ملاقات «بلینکن و لاوروف» در ژنو، هر دو مقام با اعتراف به شکست مذاکراتشان درباره اوکراین بر «موضع مشترک» خود درباره مذاکرات وین تأکید کردند. میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در مذاکرات، با صریح‌ترین لحن ممکن از نقش روسیه و چین برای تأثیرگذاری بر مواضع و دست‌کشیدن ایران از «خواسته‌های حداکثری» سخن گفت. اظهاراتی که با واکنش تند بسیاری از فعالان سیاسی روبه‌رو شد. یکی از روزنامه‌های موجه کشور ضمن انتقادی تند از تیم مذاکره‌کننده جدید با لحن گزنده‌ای این سؤال را مطرح کرد: «مگر اولیانوف از اولیای ماست که هرچه بگوید ما باید قبول کنیم». در چند ماه گذشته، نماینده روسیه به‌عنوان فعال‌ترین عضو گروه ۱+۴ در فضای رسانه‌ای عملا وظیفه سخنگویی از سوی هیئت ایرانی حاضر در مذکرات را بر عهده داشت. هرچند برخی بر این عقیده‌اند که فعالیت‌های چشمگیر جناب اولیانوف بیشتر معطوف به خنثی‌سازی نقش منفی کشور متبوعش در جریان مذاکرات ۱+۵ بود. اقداماتی که جواد ظریف در نوار معروف، نوری را بر دخمه‌های تاریک ۲۲ ماه مذکراه نفس‌گیر خود و تیم همراهش افکند، به‌وضوح از نقش منفی روسیه و تلاش این کشور در دستیابی به توافق سخن گفت. اولیانوف در پاسخ به بازتاب وسیع اظهارات ظریف، در توییتی توهین‌آمیز وزیر خارجه کشورمان را به سخره گرفت و پس از واکنش تند افکار عمومی از آن عقب‌نشینی کرد. پس از شروع تهاجم همه‌جانبه ارتش روسیه، شرایط بین‌المللی و در ذیل آن مناسبات روسیه با غرب و در رأس آن آمریکا کاملا دگرگون شد. غرب ناتوان از واکنش نظامی در برابر تهاجم روسیه، تحریم‌های گسترده‌ای را علیه روسیه اعمال کرد؛ تحریم‌هایی که پوتین آن را اعلام جنگ علیه کشور خود توصیف کرده و از تأثیرات مخرب آن بر اقتصاد کشورش کاملا آگاه است. در چنین شرایطی است که لاوروف با چرخشی محسوس تضمین غرب برای مراودات اقتصادی، تجاری، فنی، تسلیحاتی و... با تهران را شرطی برای توافق کشورش با احیای برجام مطرح می‌کند. تضمینی که اگر غرب با آن موافقت کند، نقض آشکار تحریم‌های اعمالی است و اگر آن را نپذیرد، به معنای شرطی‌کردن مذاکرات با نتایج جنگ اوکراین است. در واقع پوتین با اتخاذ این رویکرد مذاکرات وین را آچمز کرده و بخشی از بار سنگین پیامدهای لشکرکشی به اوکراین را به دوش ایران انداخته است. علاوه بر هزینه‌های چندصد میلیاردی برنامه هسته‌ای در دو دهه گذشته، زیان ایران از هر روز تأخیر در اجرای برجام ۱۵۰ میلیون دلار تخمین زده می‌شد. با احتساب قیمت‌های نجومی ۱۳۰، ۱۴۰ دلاری هر بشکه نفت پس از جنگ اوکراین خسارت ایران از تأخیر در توافق را بالغ بر ۲۵۰ میلیون دلار روزانه برآورد کرد. ضمن اینکه ورود ایران به بازار تأثیر قابل توجهی در ثبات نسبی بازار و قیمت نفت خواهد داشت. تحلیلگران بازار افت ۱۵ تا ۲۰ درصدی قیمت برای هر بشکه نفت را پیش‌بینی می‌کنند که در شرایط کنونی آمریکا و غرب از آن استقبال خوهند کرد و کرملین با آن مخالف است. روسیه بازگشت ایران به بازار نفت در شرایط نیاز شدید به درآمدهای حاصل از فروش روزانه ۱۰ میلیون بشکه نفت برای تأمین هزینه‌های هنگفت جنگ را به صلاح خود نمی‌داند. مضافا اینکه در صورت عدم بازگشت ایران به بازار نفت، غرب در اعمال تحریم‌های نفتی علیه روسیه به دلیل افزایش فشار بیشتر قیمت‌های حامل‌های انرژی بر دوش مصرف‌کنندگان، دچار تردید خواهد شد. درباره تأثیر درخواست روسیه بر مذاکرات درحال‌حاضر نمی‌توان با قطعیت سخن گفت و تا میزان چشمگیری به مواضع ایران مربوط می‌شود. تحرکات شتاب‌زده نخست‌وزیر اسرائیل به عنوان یکی از مخالفان سرسخت احیای برجام و ملاقات طولانی با پوتین را باید جدی گرفت. خطری که درحال‌حاضر احیای برجام را در مخاطره قرار داده، همسوشدن مواضع مسکو و تل‌آویو است. حملات نظامی اسرائیل به مقرهای نظامی ایران در سوریه نمونه روشنی از همکاری‌های مسکو‌-تل‌آویو علیه ایران پیش‌روی ما قرار دارد. در چنین شرایطی که پوتین در باتلاق اوکراین گرفتار شده، دور از ذهن نیست که اسرائیل با هماهنگی روسیه به ماجراجویی بپردازد، موضوعی که به دلیل احتمال واکنش ایران و تبعات ناشی از آن کاهش فشار به روسیه را در پی خواهد داشت. با توجه به موضع آمریکا که از زبان وزیر خارجه درخواست لاوروف را بی‌ربط اعلام کرد اکنون توپ در زمین ایران قرار دارد. فرصتی که نباید آن را به دلیل اشتباه محاسباتی از دست داد. مهم‌ترین برگ ایران برای خنثی‌کردن تله انفجاری پوتین، اعلام آمادگی مذاکره با آمریکا و فروکاستن برخی مطالبات قابل اغماض برای دستیابی هرچه سریع‌تر به توافق است. اگرچه احتمالا مسئولان کشور در حال رایزنی با کرملین برای آگاهی از نظرات درباره شرط جدید روسیه هستند، ولی در هر صورت نباید اجازه داده شود که پوتین بار دیگر از «کارت ایران» استفاده کند. روس‌ها در هر شش قطع‌نامه شورای امنیت در کنار آمریکا قرار گرفته و با رأی مثبت نقش مهمی در شکل‌گیری بی‌سابقه‌ترین تحریم‌ها علیه ایران ایفا کردند. روشن است کسی دشمنی با روسیه را تجویز نمی‌کند، ولی اشتباه فاحشی خواهد بود چنانچه ایران جنگ اوکراین و درگیربودن آمریکا و اروپا را فرصتی برای امتیازگیری و همچنین افزایش چشمگیر قیمت نفت را منبعی برای تأمین کسری درآمدهای حاصل از نفت تلقی و به‌طور ضمنی یا آشکار با این رویکرد روسیه همراهی کند. باید اولویت را به حل مشکل کشور و برون‌رفت از شرایط نامساعد کنونی داد و درصورتی‌که آمریکا با برداشتن تحریم‌ها و ارائه تضمین، موافقت کند، نباید مذکرات هسته‌‌ای را با ارزیابی نادرست به بحران اوکراین سنجاق کرد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دخترانی با جوانی‌های تباه‌شده
✍️محمد بلوری
کارشناسان امور اجتماعی، براساس آمار هشدار می‌دهند افزایش فرار دختران نوجوان از فضای رنجبار و پرتنش خانواده‌ها نگران‌کننده است.
۲۰ درصد از این فراریان، از میان دخترانی هستند که در نوجوانی حتی از سنین کودکی و به اجبار پدران، تن به ازدواجی ناخواسته داده‌اند و اغلب برای رهایی از شکنجه‌گاه‌های شوهران تحمیلی راه نجات می‌جویند. این در حالی است که طبق آمار هر ساله تا ۱۵ درصد از جمع دختران در سنین ۱۲ تا ۱۸ سالگی از فضای رنجبار خانه پدری یا شوهران اجباری می‌گریزند، دخترانی که وصف حال‌شان این است: «جوانی نکرده پیر می‌شویم!!» و همین محدوده سنی، آسیب‌پذیرترین دوره زندگی دختران است. دوره‌ای که در آن شاهد آمارهای نگران‌کننده‌ای از فرار، افزایش مشکلات روانی از جمله افسردگی و اضطراب و خودکشی بوده‌ایم که ازدواج‌های اجباری دختران کم‌سن و سال یکی از علل و انگیزه‌های چنین واکنش‌ها و عارضه‌هایی است.
ازدواج‌هایی در حال افزایش است؛ به عنوان نمونه براساس آمار، در بهار سه ماهه امسال هفت هزار دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله به تصمیم خانواده‌ها تن به ازدواج داده‌اند.
در حقیقت این آمار مربوط به ازدواج دختران نوجوانی است که واقعه عقدشان در دفاتر رسمی و سازمان ثبت‌احوال به ثبت رسیده و دختران کم‌سن و سال‌تری هم بوده‌اند که واقعه ازدواج‌شان جنبه قانونی نداشته است.
با افزایش فرار دختران، نگاهی به سایت‌های پیام‌رسان نشان می‌دهد بیشترین پیام‌های اضطراری، متعلق به خانواده‌ها و مادران مضطرب و نگرانی است که از دختران فراری‌شان درخواست بازگشت به خانه را دارند یا از دیگران درخواست می‌کنند، آنها را در یافتن دختران گمشده‌‌شان یاری کنند. این مادران نگران این هستند که مبادا دختر فراری‌شان در دام فریب تبهکاران، قاچاقچیان مواد مخدر یا گردانندگان باندهای فساد و فحشا گرفتار شوند.
در این میان، زنان فریبکاری از باندهای فحشا هستند که در ایستگاه‌های مترو یا در ایستگاه‌های حمل‌ونقل مسافرتی کمین می‌کنند تا طعمه‌هایشان را از میان دختران فراری به دام بیندازند و به خانه‌های فساد و فحشا بکشانند، چون می‌دانند بیشتر دختران فراری از شهرهای کوچک و بزرگ روی به پایتخت می‌آورند و در وحشت پیدا کردن جا و مکان به‌سر می‌برند و آسان می‌توان این فراریان بی‌پناه و سرگشته را به دام کشاند.
پرونده‌های مربوط به دختران فراری و گمشده در اداره آگاهی پلیس تهران نشان می‌دهد دختران دیگری هم هستند که هر یک در رویای رسیدن به سعادت و خوشبختی با وعده ازدواج همراه با پسری در گریز از خانه روی به پایتخت می‌آورند اما فریب‌خورده و رهاشده گرفتار سرنوشت غم‌انگیزی می‌شوند که با آلوده‌دامنی، روی بازگشت به خانه را ندارند. در این میان بسیاری از دختران فراری در بازگشت به خانواده یا خانه همسری ناخواسته روی خوش نمی‌بینند، با آزار و شکنجه و تحقیر یا طرد از خانه روبه‌رو می‌شوند. برخی از این فراری‌های بازگشته به خانه پدر یا همسر در محاکم خانگی تحت‌تاثیر باورها یا تعصبات خشونت‌بار قومی محکوم به مرگ می‌شوند و به عنوان قربانیان «قتل‌های ناموسی» در اوج شقاوت و بی‌رحمی کشته می‌شوند که عاملان جنایت کشتن این دختران را «پاک کردن لکه ننگ از دامن خانواده» تلقی می‌کنند. براساس آمار طی دو سال بیش از ۶۰ دختر و زن نوجوان در خوزستان قربانی «قتل‌های ناموسی» شده‌اند که در میان این قربانیان یک دختر ۱۰ ساله و یک دختر ۱۵ ساله بوده‌اند. در چنین جنایاتی معمولا عاملان قتل‌ها به علت بستگی فامیلی یا خانوادگی، با زن یا دختر فراری به قتل‌رسیده و گذشت شاکیان از مجازات دور می‌مانند. طی جنایتی که در نیمه بهمن‌ماه گذشته در اهواز اتفاق افتاد با قتل دختر ۱۷ساله فراری به دست شوهر کینه‌توز اوج شقاوت و بی‌رحمی در قتل‌های به اصطلاح ناموسی، خانواده‌ها را تکان داد و این واقعه تلخ و ناگوار همچنین یادآوری کرد دختران کم‌سن و سالی را که به اجبار پای سفره عقد می‌نشانند در زندگی زناشویی آنها احتمال وقوع هر واقعه ناگوار و تاسف‌باری را فراهم می‌آورند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چرخش برجامی روسیه؟
✍️احسان ابطحی
مطالبه برجامی لاوروف، وزیر خارجه روسیه از آمریکا، دو پرسش کلیدی را در افکار عمومی مطرح کرده است: اول آنکه آیا منافع روسیه در قبال احیای برجام پس از بحران اوکراین تغییر کرده است؟ و دوم آنکه آیا موضع مسکو در این‌باره تحت تاثیر تغییر منافع احتمالی یا هر عامل دیگری دستخوش تغییر شده است؟
پرسش دوم مساله دیپلمات‌ها، استراتژیست‌ها و تصمیم‌سازان ارشد کشور - به‌ویژه دیپلمات‌های مستقر در وین است که رفتار اضلاع برجام را به دقت رصد می‌کنند- و پاسخ به آن بدون شواهد کافی، امکان‌پذیر نیست.

اما درخصوص پرسش اول باید گفت که پیش از وقوع بحران اوکراین، مسکو به دنبال آن بود که از فرصت خروج آمریکا از منطقه خاورمیانه -با هدف تمرکز بر مهار چین- استفاده کند تا بتواند نفوذ تاریخی خود را در این منطقه احیا کند. عدم تمایل پکن برای حضور نظامی-امنیتی در منطقه خاورمیانه نیز میدان را برای روس‌ها باز نگه می‌داشت و استراتژی حضور نظامی آنها در خاورمیانه را تقویت می‌کرد.

شاید همین استراتژی روسیه بود که موضع مسکو درباره برجام را نسبت به سال۲۰۱۵ تغییر داده ‌بود تا جایی که میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در مذاکرات وین -دست‌کم تا پیش از بحران اوکراین- در قامت هماهنگ‌کننده مذاکرات ظاهر شده‌ بود و برای احیای برجام تلاش می‌کرد.

اکنون اما نشانه‌هایی از تغییر منافع روسیه درباره برجام وجود دارد. اولین نشانه، نگرانی شدید روس‌ها از تسری تحریم‌های غرب به رهبری آمریکا به صادرات نفت و گاز این کشور است.

واقعیت آن است که پس از جنگ اوکراین، روسیه با موج سنگین تحریم‌های غرب مواجه شد. به عبارت دیگر، غرب و در راس آنان آمریکا، روسیه را به سیبل اصلی خود تبدیل کردند و تمرکز خود را روی تحریم و انزوای روسیه قرار دادند. این موضوع می‌تواند وضعیت روسیه را به‌ویژه از نظر اقتصادی دگرگون کند و روس‌ها را تحت فشار شدید اقتصادی قرار دهد. از سوی دیگر از آنجا که تکیه‌گاه اصلی اقتصاد روسیه، بر پایه‌ صادرات نفت ‌و ‌گاز استوار است، مسکو به‌شدت نگران تسری تحریم‌های غرب به بخش صادرات نفت این کشور است؛ موضوعی که اکنون نیز شواهدی از آن قابل رویت است.

سفر تاریخی روز یکشنبه هیاتی از دولت آمریکا به ونزوئلا که در چند سال اخیر بی‌سابقه بوده، نشانگر آن است که آمریکایی‌ها به دنبال تلاش برای افزایش عرضه نفت در بازار‌های جهانی هستند که یک علت آن می‌تواند زمینه‌سازی برای جلوگیری از بروز یک شوک نفتی پس از تسری تحریم‌ها به صادرات نفتی روسیه باشد؛ چرا که گفته می‌شود محور اصلی مذاکرات واشنگتن-کاراکاس، بازگرداندن نفت ونزوئلا به بازار نفت بوده است. به عبارت ساده‌تر، روسیه از آن بیمناک است که دامنه تحریم‌های روسیه به بخش انرژی نیز سرایت کند و احیای برجام نیز در این چارچوب، خطر شوک نفتی را مرتفع کند که در واقع، مهم‌ترین کارت روسیه برای جلوگیری از تسری تحریم‌ها است. همچنین زمزمه‌های سفر بایدن به عربستان و فشار بر دولت سعودی برای افزایش تولید و دور زدن توافق اوپک‌پلاس هم مطرح شده است.

شاید به همین دلیل بود که مارکو روبیو، سناتور مشهور و جمهوری‌خواه آمریکایی روز یکشنبه ناخواسته طرح و برنامه واشنگتن را افشا کرد و گفت: « آمریکا به‌دلیل نقش مسکو در مذاکرات با ایران، نفت روسیه را تحریم نمی‌کند.» اظهار‌نظری که اگرچه ظاهر آن، اطمینان‌بخشی آمریکا به روسیه از تحریم‌های نفتی است، اما نشان می‌دهد که واشنگتن و روسیه دست یکدیگر را در این زمینه خوانده‌اند.

از این زاویه می‌توان گفت که یکی از دلایل تغییر منافع مسکو درباره احیای برجام، نگرانی کرملین درخصوص بی‌نیازی بازار نفت از نفت روسیه است.

از اظهارات اخیر آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا نیز چنین برمی‌آید که کاخ سفید به دنبال تنگ‌تر کردن حلقه محاصره اقتصادی روسیه است. بلینکن به صراحت گفته با متحدان اروپایی خود درباره ممنوعیت صادرات نفت روسیه به‌عنوان یک مجازات اقتصادی بیشتر علیه مسکو وارد رایزنی شده‌اند و این موضوع محور مهمی در مذاکرات آمریکا و اروپا است.

در حوزه گاز هم وضعیت به همین منوال است. باید توجه داشت که اکنون ۴۰درصد گاز مورد نیاز اروپا از طریق روسیه تامین می‌شود. احیای برجام می‌تواند باعث نگرانی مسکو از جایگزینی گاز روسیه با گاز ایران در قاره سبز شود که قبل از بحران اوکراین موضوعیت چندانی نداشت؛ چراکه این رخداد نیازمند بستر‌سازی و ایجاد زیرساخت‌هایی اساسی برای انتقال گاز به اروپاست؛ ولی در شرایط تقابلی حاد مثل تقابل فعلی غرب با روسیه می‌تواند موضوعیت پیدا کند.

احتمال دومی که شائبه تغییر منافع روس‌ها در قبال احیای برجام را تقویت می‌کند، بحران ناشی از شکل‌گیری اتحاد و تمرکز جهانی علیه روسیه است که فشار رو به تزایدی را به این کشور وارد کرده است. این فشار تا آنجا پیش رفته است که دولت بایدن کمپین فشرده‌ای برای جداکردن متحدان روسیه از مسکو آغاز کرده است. با این تفاسیر، دور از ذهن نیست که منافع مسکو به بروز بحران‌های دیگر در مناطق کلیدی جهان گره بخورد تا از سویی تمرکز غرب از فشار بر روسیه کاسته شود و از سوی دیگر باعث تحمیل هزینه‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی به آمریکا و غرب شود.

به عبارت دیگر، در شرایط فعلی شاید منافع مسکو به‌دلیل ورود به یک بحران سیاسی-امنیتی بزرگ ایجاب کند که بحران‌های دیگری در نقاط کلیدی جهان از جمله خاورمیانه شکل بگیرد تا کانون بحران به خارج از مرزهای روسیه پرتاب شود.

در عین حال، پاسخ به پرسش دوم مستلزم اطلاع از جزئیات دقیق‌تر از صحبت‌های اخیر لاوروف است. اما به همین مقدار می‌توان بسنده کرد که در دنیای کنونی معمولا چارچوب دیپلماسی و سیاست ‌خارجی اکثر کشورها براساس رویکردی پراگماتیستی به منافع ملی آنها گره خورده است و به همین دلیل چنانچه موضع برجامی روسیه تحت تاثیر تغییر منافع ناشی از بحران تحریمی این کشور دستخوش تغییر شود، چندان عجیب نخواهد بود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0