🔻روزنامه ایران
📍 به فکر جایگزینی واردات و صادرات باشیم
✍️ مسعود خوانساری
هنوز اثرات کرونا به اتمام نرسیده، مناقشات روسیه و اوکراین شرایط اقتصادی دنیا را یک مقدار تیره‌تر کرده و افزایش قیمت انرژی، نفت، گاز، گندم، ذرت، روغن آفتابگردان و هزینه‌های حمل‌ونقل و بیمه کاملاً خودشان را مشخص کرده‌اند.
صادرات بدون نفت خام ایران در ۱۱ماهه ۱۴۰۰ به کشور روسیه ۵۳۹میلیون دلار و به کشور اوکراین ۶۷میلیون دلار بوده و در مقابل واردات ایران از روسیه در زمان یاد شده یک‌ میلیارد و ۴۵میلیون دلار و از کشور اوکراین حدود ۱۱۲میلیون دلار بوده که طبیعتاً با این اتفاقات باید به فکر جایگزینی واردات و صادرات باشیم.
هر دو کشور حدود ۲۹درصد از صادرات گندم، ۱۹درصد صادرات ذرت، ۸۰درصد صادرات روغن آفتابگردان جهان را به خود اختصاص داده‌اند و کارشناسان سازمان خواربار کشاورزی معتقدند که شرایط حال حاضر در ایجاد ناامنی بازار غذا ‏بخصوص در کشورهای خاورمیانه که ۷۰درصد نیاز غلات خود را از این دو کشور تأمین می‌کنند، با طولانی شدن جنگ، تأثیر حداکثری خواهد داشت.
میزان صادرات نفت و گاز روسیه حدود ۲۷۵میلیارد دلار است که از ۴۲۵میلیارد دلار کل صادراتش حدود ۷۵میلیارد دلار صادرات نفت و گاز است که طبیعتاً، هم روی اقتصاد روسیه و هم روی اقتصاد جهان تأثیرگذار است، البته اثر آن روی نفت و بنزین بوده و قیمت نفت به بالای ۱۲۰دلار رسیده است. مسائلی که بین روسیه و اوکراین به وجود آمده اگر ادامه پیدا کند خطرناک خواهد بود که امیدواریم هر چه زودتر بحران حل شود و با توجه به تورم ترکیه و بالا رفتن قیمت نفت، از این موقعیت استفاده کنیم و تنگناهای سال گذشته را کمتر داشته باشیم تا اقتصاد ایران در مسیر توسعه قرار گیرد.
🔻روزنامه کیهان
📍 انتظار از توافق احتمالی
✍️ محمد صرفی
ما نمی‌دانیم دقیقاًً در پشت درهای بسته هتل کوبورگ در وین چه گذشته و می‌گذرد. دانسته‌های ما براساس اظهارات طرفین مذاکرات و اخباری عمدتاًً غیررسمی و جسته و‌ گریخته است. طرف غربی می‌گوید مذاکرات فنی به پایان رسیده و احیای توافق هسته‌ای در گرو تصمیم سیاسی در پایتخت‌هاست. طرف غربی، به‌خصوص آمریکایی‌ها عجله فراوانی برای بازگشت به برجام دارند. این عجله پس از جنگ اوکراین و افزایش کم‌نظیر قیمت انرژی، دوچندان شده است.
برای فهم میزان فشار و فوریت مسئله مهار قیمت انرژی، می‌توان به رفتار قابل تأمل آمریکا با دولت ونزوئلا نگاهی انداخت. سه سال پیش و در پی درگیری‌های داخلی در ونزوئلا، با هدف براندازی دولت قانونی این کشور، آمریکا و اغلب کشورهای اروپایی به‌طور رسمی اعلام کردند
«نیکلاس مادورو» رئیس‌جمهور این کشور را دیگر به رسمیت نشناخته و به‌جای او، «خوان گوایدو» سرکرده غربگرایان در این کشور را به‌عنوان رئیس‌جمهور موقت این کشور به رسمیت می‌شناسند. کشوری که رتبه نخست ذخایر نفت و گاز جهان را
دارد.
ونزوئلا در این چند سال تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی از سوی آمریکا بوده است. نکته قابل توجه آنکه شناسایی گوایدو در دولت ‌ترامپ اتفاق افتاد اما این سیاست در دولت بایدن نیز ادامه یافت. بهمن‌ماه سال گذشته،
«آنتونی بلینکن» به‌عنوان نامزد موردنظر جو بایدن به‌عنوان وزیر خارجه دولت جدید آمریکا گفت: «دولت بایدن گوایدو رهبر مخالفان ونزوئلا را به‌عنوان رئیس‌جمهوری موقت ونزوئلا به رسمیت شناخته و به‌دنبال اعمال تحریم‌های موثرتری علیه ونزوئلا برخواهد آمد.»
اتهام آمریکا به مادورو آن بود که با تقلب در انتخابات بر سر کار آمده است. هفته گذشته دولت آمریکا یک تیم دیپلماتیک را راهی کاراکاس کرد تا با همان دولتی که بیش از سه سال است به رسمیت نمی‌شناسد درباره امنیت تامین انرژی - بخوانید پایین آوردن قیمت نفت- مذاکره کند. این مورد نشان‌دهنده میزان فوریت و اهمیت ماجرای کنترل و ثبات بازار نفت برای دولت آمریکا و البته بیش از آنها برای کشورهای اروپایی است.
در چنین فضایی وجود برخی گره‌ها و ابهامات مهم و کلیدی، موید این نکته است که در توافق نباید تعجیل کرد. توافق بدون بازشدن این گره‌ها و برطرف شدن برخی موانع و ابهامات، می‌تواند عواقب و خسارات خاص خود را برای کشور در پی داشته باشد. این مسائل در نکات زیر
مورد ذکر کرد؛
۱- نکته کلیدی و بسیار مهم، مسئله تضمین است. آمریکایی‌ها بارها و علناً گفته‌اند که نمی‌توانند تضمین کنند دولت بعدی این کشور به توافق پایبند باشد. البته این هم از شارلاتان بودن آنهاست. درخصوص دشمنی با ایران و فشار به ما، کاملاًً متحد و منسجم هستند اما وقت توافق که می‌شود معلوم نیست با که طرفیم! کاخ سفید می‌گوید کنگره مستقل است و نظر خودش را دارد و ما دموکراتیم و اگر جمهوری‌خواهان بر سر کار آیند یا هر رئیس‌جمهور دیگری، اختیارات خودش را دارد و ممکن است تصمیم دیگری بگیرد! تیم هسته‌ای کشورمان بارها اعلام کرده است؛ توافق با چنین حاکمیتی که حاضر به پذیرش مسئولیت امضای خود نیست را نمی‌پذیرد.
۲- وقتی تضمینی وجود ندارد و دولت آمریکا هرگاه اراده کند می‌تواند از توافق خارج شود، یعنی ما با یک توافق نیم‌بند و لرزان مواجهیم. چنین توافقی از منظر اقتصادی دو خسارت موازی برای کشور در پی دارد. نخست و مهم‌تر از همه آنکه این کار یعنی تشدید شرطی شدن اقتصاد کشور. اثرات و تبعات میراث شوم دولت تدبیر و امید در گره زدن اقتصاد کشور به مذاکره و توافق، همچنان پابرجاست و توافق متزلزل و بدون تضمین، این وضعیت خسارت‌بار را تشدید می‌کند. نکته منفی بعدی اینکه وقتی توافق تضمین واقعی و عملی نداشته باشد، کدام کشور یا شرکت خارجی حاضر است براساس آن وارد کار جدی اقتصادی با ایران شود؟ متاسفانه یک جریان غربزده در داخل کشور اصرار دارد ضرورت این تضمین را زیر سؤال ببرد که مطمئنیم این ضرورت از دید تیم مذاکره‌کننده ایران اسلامی پنهان نمی‌ماند.
۳- برخی از شواهد و قرائن نشان می‌دهد، حریف اصرار دارد موضوع راستی‌آزمایی را که یکی از خطوط قرمز مهم و تضمین‌کننده انتفاع اقتصادی ایران از احیای توافق است، نادیده بگیرد! البته این مسئله چندوجهی، فنی و پیچیده است و برای مثال تعیین تکلیف دسترسی سیستم بانکی کشور به سوئیفت، می‌تواند یکی از ابعاد آن باشد. اهمیت موضوع راستی‌آزمایی در این نکته نهفته است که با یقین می‌دانیم آمریکایی‌ها در پی احیای توافق بدون انتفاع اقتصادی واقعی، موثر و پایدار ایران هستند. بنابر‌این آنچه به‌عنوان سازوکار راستی‌آزمایی در توافق احتمالی دیده شده، باید متضمن انتفاع ایران باشد؟
۴- نکته بعدی، مسئله کلیدی رفع تحریم‌هاست. دولت ‌ترامپ تحریم‌ها را چندلایه کرد و برچسب‌های مختلفی مانند ‌تروریسم و حقوق بشر و امثالهم به آنها افزود. یعنی ممکن است، تحریم‌های هسته‌ای برداشته شود اما عملاًً اتفاقی نیفتد. چرا؟ چون همان موارد با عناوین دیگری تحریم شده‌اند. اینجاست که باید روی خط قرمز رفع همه تحریم‌ها تأکید کرد زیرا در این سال‌ها اتفاقات بسیاری در حوزه تحریم‌ها رخ داده است که نشان می‌دهد تنها بازگشت به برجام و بسنده کردن به آن، گره تحریم‌ها را باز نمی‌کند.
۵- نکته بعدی که طرح و پیگیری جدی آن در مذاکرات ضروری است، مسئله خسارت ایران از بدعهدی آمریکا و اروپاست. مسئله‌ای که کمتر به آن توجه شده و درباره‌اش صحبت می‌شود اما از جهتی بسیار مهم است. اگر به راحتی از کنار این موضوع بگذریم درواقع این پیام را به طرف غربی داده‌ایم که بدعهدی هیچ هزینه‌ای ندارد و با این کار با دست خود، راه را برای بدعهدی‌های احتمالی بعدی که هیچ بعید نیست، باز می‌کنیم.
۶- در پایان و با ذکر همه این نکات و سؤالات باید گفت می‌دانیم که تیم جدید هسته‌ای، چه توافق خسارت‌بار و پر از‌ اشکالات ساختاری و حقوقی‌ای را به ارث برده است. نمی‌توان و نباید انتظار داشت از تعمیر و احیای فرغونی پنچر، یک خودروی مدل بالا ساخت اما می‌توان و باید همانگونه که دیروز آقای رئیسی، رئیس جمهور محترم کشورمان در اجلاس خبرگان تأکید کرد، خطوط قرمز در توافق احتمالی رعایت شود.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 گره‌زدن برجام با حمله روسیه به اوکراین
✍️ دکتر شبان شهیدی مؤدب
جنگ روسیه علیه کشور اوکراین از سیزدهمین روز گذشت. در این مدت خبرهایی منتشر شده‌اند مبنی بر مطلع بودن غربی‌ها از حمله به اوکراین لااقل از پاییز سال گذشته. رئیس ستاد ارتش فرانسه در مصاحبه روز شنبه خود با روزنامه فرانسوی لوموند نیز گفته است که از زمان تصدی در پست ریاست ستاد ارتش در پاییز ۲۰۲۱، منابع اطلاعاتی او گزارشاتی دادند که حکایت از حمله روس‌ها به اوکراین داشت. این مقام ارشد نظامی اظهار کرد که بین مقامات اطلاعاتی آمریکا و اروپا در این رابطه، چند جلسه هماهنگی نیز برگزار شد. انتشار چنین اظهاراتی این پرسش را مطرح می‌کند که اگر ماجرا از این قرار بوده، چرا اقدامات بازدارنده انجام نداده‌اند یا به اوکراین تجهیزات لازم را نفرستاده‌اند؟
نکته بعدی، تکرار عدم ارسال نیروی آمریکایی یا ناتو به اوکراین توسط رئیس‌جمهوری آمریکا است که انسان را به زمان حمله صدام حسین به کویت می‌برد که سفیر آمریکا پیش از یورش بعثی‌ها به کویت در ملاقات با صدام حسین تلویحا اظهار کرده بود که آمریکا در این زمینه نظری ندارد. یادآوری واقعه فوق، این پرسش را به ذهن متبادر می‌کند که آیا پوتین در حمله به اوکراین در دام غرب افتاده است؟

نکته دیگر، زیر سؤال رفتن اطلاعاتی است که ژنرال‌های روسی و سرویس‌های اطلاعاتی پوتین درباره توان مقاومت مردم اوکراین به او داده‌اند. البته ایستادگی ارتش و مردم اوکراین حتی منابع مطلع غربی را نیز شگفت‌زده کرده‌است. اگر چه در ابتدای جنگ‌های بزرگ، اعلام دقیق تلفات کار دشواری است اما تا زمان نوشتن این یادداشت بر اساس منابع گوناگون، تلفات روس‌ها چه از منظر انسانی و چه از نظر ادوات نظامی شگفت‌آور بوده‌است.

منابع غربی درباره این که چرا ارتش روسیه که از پیش عملیات را به خوبی برنامه‌ریزی کرده بود، نتوانست با یک حمله برق‌آسا کار اوکراین را تمام کند؛ دلایل متعددی بیان کرده‌اند از جمله نداشتن روحیه جنگ در سربازان جوانی که به آنها گفته شده بود برای مانور نظامی می‌روند. البته این نکته را هم ذکر کرده‌اند که اعزام سربازان جوان به خط مقدم قبل از فرستادن نیروهای زبده، شیوه‌ایست که حتی استالین هم در نبرد با ارتش هیتلر از آن استفاده کرده‌است. دلیل دیگر، عدم ارسال به‌هنگام تدارکات در یکی دو روز اول جنگ ذکر می‌شود.

از سوی دیگر انتشار تصاویر خبرنگاران از تخریب ساختمان‌های مسکونی و هدف قرار گرفتن غیر نظامیان و سیل آوارگان، چنان اثر مخربی علیه ارتش روسیه و مدیریت آن از کرملین در افکار عمومی اروپا و آمریکا ایجاد کرد که رهبران سیاسی را واداشت که به اوکراین، کمک نظامی کنند.

با این که روس‌ها در تبلیغات ید طولایی دارند، اما این که ولادیمیر پوتین رهبران اوکراین را، که چند نفرشان از جمله شخص رئیس جمهوری‌اش یهودی است، نازی می‌خواند و یورش یک ارتش بزرگ به این کشور و تخریب منابع آن را عملیات ویژه نظامی می‌نامد، و بدتر از همه این که هویت یک کشور مستقل را جعلی می‌خواند؛ اثر غیر قابل انکاری در روحیه مقاومتی مردم اوکراین گذاشته‌ که با امکانات و نفراتی به مراتب ضعیف‌تر و کمتر از ارتش روسیه توانسته‌اند ضربات سنگینی به سومین ارتش قدرتمند جهان وارد کنند. نکته دیگر، ارزیابی نادرست از همبستگی ممالک غربی در اعمال تحریم‌های همه‌جانبه است که علیرغم ادعای منابع روسی که حساب همه کارها را کرده‌اند، حکایت از این دارد که دستگاه اطلاعاتی روس‌ها چنین اعمال تحریمی را حدس نمی‌زدند.

البته با لحاظ وابستگی‌های اقتصادی- صنعتی متقابل روسیه و غرب، باید گفت که اثر تحریم‌ها فقط متوجه اقتصاد روسیه نبوده و ممالک اروپایی نیز از آنها متأثر خواهند شد. وابستگی اروپا و آمریکا به مواد کانی روس‌ها از جمله فلز بسیار استراتژیک تیتانیوم که در صنایع بسیار حساس کاربرد دارد؛ یا تحریم گاز و نفت و گندم روسیه از نروژ گرفته تا آلمان، زندگی مردم را با دشواری مواجه کرده است. صنایع غذایی، دامداری، ماهیگیری، حمل و نقل، جهانگردی و … همه از تحریم‌ها علیه روسیه متضرر خواهند شد. با این حال اقتصاد روسیه که یک سوم اقتصاد آلمان و نصف اقتصاد انگلستان حجم دارد از تحریم‌های غربی ضربه سهمگین خواهد خورد.

این که فکر کنیم روس‌ها همه راه‌های دور زدن تحریم‌ها را از قبل تدبیر کرده‌اند خوش‌خیالی است. مثلا این که هیچ‌کدام از کارت‌های اعتباری ویزا، مستر کارت یا امریکن اکسپرس که از خارج برای بانک‌های روسی صادر شده‌اند، از امروز در تمامی روسیه کاربرد ندارند و خارجیان مقیم روسیه نیز کارت اعتباری‌شان بی‌استفاده شده، همچنین این که چندین بانک مهم روسی از لیست سوئیفت خارج شده‌اند، یا این که هواپیماهای مسافری روسی اجازه پرواز بر فراز اروپا و آمریکا را نخواهند داشت، فقط بخشی از تحریم‌های اعمالی خواهند بود.

وقتی ارتشی به یک سرزمین خارجی یورش می‌برد دو پرسش ایجاد می‌شود: نخست این که ارتش مهاجم تا کجا پیش خواهد رفت؟ دوم این‌که مردمی که به آنها تهاجم شده، تا چه زمانی قدرت مقاومت خواهند داشت؟

بنا به شناختی که از رئیس‌جمهور روسیه داریم، وی در رسیدن به هدف نهایی خود در حمله به کشور اوکراین مصمم است و همه امکانات کشورش را به کار خواهد گرفت تا هم اوکراین را تسخیر کند و هم به همسایگان منطقه بالکان خود بفهماند که نباید وارث امپراطوری اتحاد جماهیر شوروی را جدی نگیرند. البته رسیدن به این دو هدف در صورتی است که مردم اوکراین نتوانند یا نخواهند مقاومت کنند. علیرغم گفته کرملین که جنگ دارد به اهداف از پیش تعیین‌شده خود می‌رسد، آنچه از قرائن بر می‌آید خلاف این ادعا را ثابت می‌کند. زیرا در ۱۳ روز جنگ بی‌امان، فقط یک شهر به تصرف روس‌ها در آمده و سلاح‌های تازه‌ای نیز در راهند تا تانک‌های روسی را بیشتر شکار کنند. وزیر خارجه آمریکا نیز روز شنبه اعلام کرد که قرار است آمریکا به کشور لهستان، هواپیماهای جنگی مدرن تحویل دهد و ورشو هواپیماهای روسی خود را در اختیار اوکراین بگذارد. به نظر می‌رسد که اگر نیروی هوایی اوکراین تقویت شود، تفوق هوایی روس‌ها ادامه نیابد و اگر مردم شهرهای مختلف اوکراین خود را برای یک جنگ درازمدت چریکی آماده کنند؛ پوتین، حتی اگر چند شهر دیگر یا حتی پایتخت را تصرف کند، نخواهد توانست در مدتی کوتاه به هدف‌های خود برسد.

نکته جالب دیگر در این جنگ، موضع‌گیری دو کلیسای ارتودوکس است؛ زیرا کلیسای اوکراین از مدتی پیش استقلال خود را از مسکو اعلام کرده و این اقدام خشم اسقف اعظم کلیسای روسیه را بر انگیخته و ولادیمیر پوتین با آگاهی از این اختلاف مذهبی، پشتیبانی کلیسای ارتودوکس مسکو را در حمله به اوکراین کسب کرده‌است. نکته پایانی درباره اقدامات ایجابی و صلبی پوتین برای بی‌اثر یا کم اثر کردن تحریم‌ها است.

در این مدت، چندین نفر از رهبران اروپا، همچنین رجب طیب اردوغان با رئیس‌جمهوری روسیه تماس میانجی‌گرانه گرفته‌اند اما فقط نخست وزیر اسرائیل توانست به مسکو برود و سه ساعت با پوتین ملاقات کند. گفته می‌شود نفتالین بنت علاوه بر طرح موضوع برجام، از روسیه خواسته است با ایجاد یک کریدور امن اجازه دهد یهودیان اوکراین کشورشان را ترک کنند. پوتین با این دیدار خواسته است که نظر لابی قدرتمند یهودیان آمریکا و اروپا را برای تجدید نظر در تحریم‌ها جلب نماید. این اقدام نگرانی پوتین از اثرات تحریم را نشان می‌دهد. از سوی دیگر، گره زدن مشکلات روسیه با موضوع برجام از سوی سرگئی لاوروف، دال بر این است که روس‌ها تلاش می‌کنند که نفت و گاز ایران به عنوان جایگزین در جبران تحریم علیه روسیه از دور خارج شود. متأسفانه عدم اطلاع‌رسانی درباره مذاکرات وین به این حدس و گمان‌ها قوت می‌بخشد که روس‌ها نمی‌خواهند مذاکرات وین به نتیجه برسد. بنابراین وزارت خارجه باید در این زمینه توضیح بدهد و ابهام‌زدایی کند.
🔻روزنامه اعتماد
📍‌ ریشه دوقطبی شدن (۲)
✍️عباس عبدی
فراموش نکنیم که در بحران موشکی کوبا جان.اف. کندی نپذیرفت که موشک‌های هسته‌ای شوروی در کوبا مستقر شود و تهدید نظامی کرد به نحوی که جهان را در آستانه جنگ هسته‌ای قرار داد و آن تهدید را بهتر از سکوت صلح‌آمیزی دانست که رقابت نظامی بدتری را ایجاد کند. روس‌ها عقب‌نشینی و تفاهم کردند و کار درست هم همین بود. این‌بار نیز باید مانع از شکل‌گیری یک جنگ می‌شدند. اروپا و امریکا یا آگاهانه به سوی این جنگ رفته و از آن استقبال کردند یا در جلوگیری از آن ناتوان بودند و شکست خوردند. به عنوان تحلیلگر نمی‌توان نقش آنان در این رخداد مهم نادیده گرفته شود. آنان بی‌طرف نبودند. بیایید یک لحظه تصور کنیم که این جنگ به برخورد هسته‌ای منجر شود.‌گرچه احتمال آن کم است، در هر حال غیرممکن نیست و هر اتفاقی ممکن است خواسته یا ناخواسته چنین جنگی را رقم بزند. احتمال اندک جنگ هسته‌ای هم بسیار خطرناک است. در این صورت چه کسی را باید سرزنش کنیم؟ هر چند دیگر فرصتی برای سرزنش کردن هم نخواهیم داشت، در عین حال می‌توانیم از حالا پاسخی برای آن داشته باشیم. پوتین؟ گمان نمی‌کنم که این پاسخ جامع باشد. قطعا پوتین هم هست، ولی دیگران نیز هستند، زیرا این بازی بازیگران گوناگونی دارد. همان‌طور که هیتلر که شر مجسم بود نیز به نحوی محصول فضای ناشی از معاهده صلح ورسای در ۱۹۱۹ و آثار مترتب بر آن در اروپا دانسته می‌شود. جالب است کسانی در مقام تحلیلگر سخن می‌گویند که منطق طرف روس را چنانچه اظهار و منتشر شده است، تحلیل و نقد نمی‌کنند. بحث سر این نیست که ما از پوتین یا روس‌ها بدمان بیاید یا خوش‌مان بیاید و حتی مساله این نیست که مخالفت با این حمله برای منافع ما بهتر است یا موافقت با آن یا اتخاذ موضع بی‌طرفی. فارغ از اینکه چه ارزیابی از این جنگ داریم، می‌توان هر یک از سه موضع‌گیری را متناسب با منافع کشور اتخاذ کرد. همچنین مساله این نیست که این جنگ اخلاقی است یا خیر؟ پیشگیرانه است یا تجاوزکارانه؟ معلوم است که کمتر کسی به ویژه ایرانیان به پوتین سمپاتی داشته یا از روسیه دل خوشی دارد. به‌طور طبیعی می‌توان به راحتی هر جنگی را پیشاپیش و از منظر اخلاقی محکوم کرد و آن را تجاوزکارانه دانست، ولی اینها هیچ کدام کمکی به فهم ماجرا نمی‌کند و راهگشای نهایی نیست. کیفیت روابط بین‌الملل و ضرورت دفاع از منافع ملی و نیز وجود اختلافات ارضی و مرزی و وجود ساختاری چون شورای امنیت و حق وتو و... واقعیت‌هایی است که خود را بر رفتار کشورها تحمیل می‌کند. آنچه گفته شد به این معنا نیست که خواننده را به موضعی کارشناسانه و تحلیلی بی‌طرفانه از اتفاق برساند. اینها فقط در حد طرح پرسش و نکات کلیدی برای فهم موضوع است. مساله اصلی این است که باید بتوان درباره این مسائل نظر داد، نظراتی کارشناسی و تحلیلی که فراتر از تعلقات اخلاقی و منافع ملی، ایده‌پردازی کند و برای همه چراغ راهنما باشد. اخلاق، دانش، قدرت و منفعت را نمی‌توان به یکدیگر تقلیل داد و به جای هم گذاشت، در حالی که همه آنها ضروری هستند، ولی باید تمایز میان آنها را در نظر داشت. در این فضای موجود شهروندان و سیاستمداران کار خود را انجام می‌دهند، ولی دانشمندان نباید اجازه دهند که این دو گروه حوزه علم را بی‌اعتبار کرده و از بی‌طرفی خارج کنند. نباید اجازه دهند که تحلیل و توصیف آنها تحت تاثیر فشارهای این دو گروه قرار گیرد. باید استقلال حرفه‌ای و علمی خود را حفظ کنند. هم در نحوه و بیان گزاره‌ها، هم در ادبیاتی که به کار می‌برند، هم در ارایه مستندات و شواهد؛ بی‌طرفی و التزام به اصول علمی را باید حفظ کنند و اجازه ندهند که با نقش کنشگری و تحلیلگری آنان خلط شود. متاسفانه اتفاقی که در جریان ماجرای اوکراین در ایران رخ داده، موضع‌گیری‌های رسمی و صداوسیما و رسانه‌های نواصولگرایان از یک طرف و مواضع ضد حکومتی گروه‌های مقابل موجب شد که این تمایز میان دانش و علم با سیاست و اخلاق شکل نگیرد. جامعه ایران به ‌شدت دوقطبی شده است. هر اتفاقی رخ دهد به سرعت دو قطب موجود به تناسب خود را پیرامون آن اتفاق تعیین جایگاه می‌کنند و بیش از آنکه به واقعیت بپردازند، شکاف میان خود را در آن ماجرا بازتعریف کرده و می‌کوشند که مرزهای هویتی را پررنگ‌تر کنند. یکی از راه‌های از میان بردن این قطبیت و شکاف عمیق، احترام گذاشتن به استقلال حاملان دانش و علم و تحلیلگران است. البته حاملان علمی نیز خودشان باید در اجرای این هدف کوشا باشند، در غیر این صورت مردم ما بیش از آنچه هست دو یا چند پاره خواهند شد. این شکاف گفت‌وگو را غیرممکن و ممتنع می‌کند. همه حوزه‌های علم باید استقلال نسبی پیدا کنند و الا جامعه ما رو به قهقرا خواهد رفت.
🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌تعارض منافع از زاویه‌ای دیگر
✍️ حمزه نوذری
رویکرد مسلط برای فهم تعارض منافع از نوع خردنگر و کنشگر‌محور بوده است. بر اساس دیدگاه خردنگر، فردی که پایگاه مدیر یا کارمند را در اختیار دارد، در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که احتمال تعارض بین برخی منافع عمومی و خصوصی وجود دارد. به عبارتی، فرد در منصب یا جایگاهی قرار می‌گیرد که ممکن است تعارض بین منافع پیش بیاید. واضح است که چنین رویکردی نمی‌تواند تمام موقعیت‌هایی را که در آن منافع با یکدیگر تصادم پیدا می‌کنند، توضیح دهد. رویکرد خرد، فقط بخشی از واقعیت تعارض منافع را بیان می‌کند. اگر قانون تعارض منافع بر اساس این رویکرد خرد بنیان‌ گذاشته شود، چندان قانون موفقی نخواهد بود. بحث اساسی این است که منفعت به عمومی و خصوص و تصادم بین این‌ دو تقسیم نمی‌شود، بلکه انواع دیگر منفعت وجود دارد. اگر پای انواع دیگر منافع به میان کشیده شود، مسئله تعارض منافع پیچیده‌تر می‌شود. برای انواع دیگر منافع به‌جز منفعت خصوصی در مقابل منفعت عمومی، می‌توان به منفعت عمومی جامعه و منفعت سرمایه‌گذار، منفعت گروهی از جامعه در مقابل گروه‌های زیادی از جامعه، منفعت بنگاه خاص در مقابل منفعت عمومی، منفعت شخص کنشگر در مقابل منفعت خصوصی شرکت اشاره کرد. شرکت‌هایی هستند که منفعت خصوصی آنها در مقابل منفعت عموم جامعه یا بخش مهمی از جامعه قرار دارد؛ مانند زمانی که اقدامات بنگاه خاصی آلوده‌کننده محیط زیست است. پسماندهای شرکت وارد آب‌های زیر‌زمینی، رودخانه‌ها و دریا می‌شود، اما به جهت اینکه تعدادی نیروی کار در آن مشغول به کار هستند و تولیداتی در جامعه دارد، نحوه مواجهه با این تعارض منافع پیچیده و دشوار است. بر این اساس، وقتی بحث از انواع منفعت به میان می‌‌آید، دشواری زیادی‌ پیش‌روی کسانی است که تصمیم دارند قانون تعارض منافع را به منظور جلوگیری از اقدامات نادرست شرکت‌ها و جدا‌کردن منافع خصوصی از منفعت عمومی وضع و اجرا کنند. وجود شرکت‌های شبه‌دولتی یا به‌اصطلاح خصولتی، موضوع تعارض منافع را پیچیده‌تر می‌کند. قانون تعارض منافع هر‌چند نمی‌تواند تمامی آنچه را شرکت یا کنشگر باید انجام بدهد تا تعارض ایجاد نشود، مشخص کند، اما می‌تواند به کنشگر منفرد و شرکت دولتی بگوید از چه موقعیت‌هایی اجتناب کنند و به کدام مسیر نروند. خصوصی‌سازی‌های نادرست اقدام در مقابل تعارض منافع را دشوار کرده است؛ به این دلیل که شفافیت در این شرکت‌ها وجود ندارد. با چنین دیدگاهی، دو‌راهی دشواری پیش‌روی سیاست‌گذاران ‌وجود دارد؛ مثلا منفعت عمومی محیط‌زیستی و منفعت خصوصی بنگاه خاص از‌جمله این دو‌راهی‌ها‌ست. شرکت‌ها و بنگاه‌های تولیدی مشغول به کار هستند که برخی فعالیت‌هایشان مخرب است، اما در‌صورتی‌‌که اجازه فعالیت نیابند، به بی‌کاری جمعی از افراد و کاهش تولید کالای خاصی می‌انجامند؛ به‌ویژه اینکه در وضعیت تحریم ظالمانه و غیرانسانی آمریکا به سر می‌بریم. از طرف دیگر، اگر در شرایط فعلی اجازه فعالیت داشته باشند، کارکردهای مخرب محیط‌زیستی آنها منفعت عمومی را به خطر می‌اندازد. در چنین وضعیتی، منفعت گروه کوچکی از افراد در مقابل منفعت گروه بزرگ‌تری از جامعه مطرح می‌شود. بااین‌حال، برای خیلی از افراد و سیاست‌گذاران اشتغال و تولید هرچند منجر به آلودگی محیط زیست شود، اولویت بیشتری در شرایط فعلی دارد، اما می‌توان راهکارهای جدیدی با کمک‌گرفتن از پژوهشگران و شرکت‌های دانش‌بنیان برای مواجهه با این دو‌راهی پیدا کرد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اصول و فنون مذاکره
✍️ حیدر مستخدمین‌حسینی
از جمله مباحث مهمی که در فن مذاکره مورد توجه قرار دارد اصول و یا به عبارت بهتر مهارت‌های مذاکره است. فراگیری و کاربرد دقیق این ویژگی‌ها به مذاکره‌کنندگان امکان می‌دهد تا با دیدی باز، فرآیند مذاکره را به دست گیرند و نتیجه مطلوب را عاید خود کنند. برخی مهارت‌های مذاکره ذاتی است و بعضی افراد از آن برخوردارند؛ مانند خلاقیت، اما برخی دیگر اکتسابی است که در سایه آموزش و کسب تجربه در میدان عمل به دست می‌آیند. در بین اصول مذاکره اصل خوب شنیدن، جزو اصول مادر محسوب می‌شود.هنر و مهارت‌های شنیدن یکی از رموز موفقیت در مذاکره و از اصول بنیادین آن، شنیدن است. شنیدن در مذاکره آنقدر اهمیت دارد که از آن به عنوان هنر شنیدن و یا شنیدن فعال یاد می‌شود. اغلب می‌گویند که بهترین مذاکره‌کننده، بهترین شنونده است. اساس مذاکره بر ارتباط‌گیری درست بین طرفین است و شنیدن و فهم دقیق مسائل باعث برقراری ارتباط درست می‌شود. قواعدی که باعث فراگیری شنیدن موثر می‌شود این است که همیشه به شنیدن علاقه‌مند باشید؛ به جای حرف زدن بپرسید و به زبان بدنی طرف مقابل توجه کنید. ابتدا اجازه دهید طرف مقابل حرف‌های خود را بزند و حرف طرف مقابل را قطع نکنید، از بروز عوامل حواس‌پرت‌کن جلوگیری کنید و همه نکته‌ها و مسائل را یادداشت کنید. صحبت کردن و شنیدن همزمان غیرممکن است؛ عصبی نشوید. اصول مذاکره چیزی است که می‌توان آموخت، زیرا مذاکره یک مهارت و دانش مرتبط با آن را اصول و فنون مذاکره می‌نامند. معمولا کارآفرینان مذاکره‌کنندگان خوبی نیستند. غالبا برای اولین‌بار در جایگاه مدیر یک کسب‌و‌کار ایستاده و برای ارتباط با سایر شرکت‌های تامین‌کننده یا توزیع‌کننده و یا حتی اعضای سازمان خویش بر تکنیک‌های مذاکره تسلط ندارند. برای تاسیس و موفقیت یک کسب‌و‌کار به صدها و گاه هزاران مذاکره نیاز است. در جایی در نقش فروشنده و در جایی دیگر در نقش مشتری باید بتوانید در قامت یک مذاکره‌کننده به خوبی عمل کنید.
اصل ارزش ذهنی: ارزش هر چیزی ذهنی است و برابر است با بهایی که مشتری حاضر است برای آن بپردازد. اصل جهانی مذاکره یعنی هر چیزی قابل مذاکره است. اصل بلندپروازی یعنی اینکه تمام کارهای انسان تلاشی است برای اینکه شرایط را به نوعی برای خودش بهتر کند. اصل حداقل تلاش نیز به این معنی است که انسان همیشه می‌خواهد با حداقل تلاش ممکن به چیزهایی که می‌خواهد برسد. اولین نتیجه این اصل این است که اگر برای رسیدن به یک هدف راه آسان‌تری در دسترس باشد شما نمی‌توانید به طور خود آگاه راه سخت‌تر را انتخاب کنید. دومین نتیجه این اصل نیز این است که تمام انسان‌ها به طور ذاتی تنبل هستند چون برای رسیدن به چیزهایی که می‌خواهند، راهی را انتخاب می‌کنند که با حداقل مقاومت روبه‌رو شوند. اصل حداکثر استفاده بر این مساله متمرکز است که انسان همیشه می‌خواهد در مقابل حداقل وقت با پولی که هزینه می‌کند حداکثر استفاده را ببرد. اولین نتیجه این اصل این است که اگر در شرایط یکسان حق انتخاب میان کمتر و بیشتر را انتخاب می‌کنید تا از موقعیت، حداکثر استفاده را ببرید. دومین نتیجه این اصل نیز این است که تمایل به بیشتر داشتن، بی‌اختیار و غریزی است و تمام نیازها، خواسته‌ها و آرزوهای انسان را دربر می‌گیرد.
اصل اشتیاق به این مساله می‌پردازد که کسی که بیشتر مشتاق است مذاکره با موفقیت به انجام برسد، کمتر قدرت چانه زنی دارد. اولین نتیجه این اصل: هر چقدر هم که مشتاق به به‌دست آوردن چیزی باشید باید خودتان را عادی و بی‌تفاوت نشان دهید. دومین نتیجه این اصل: هرچه طرف مقابل را بیشتر مشتاق موضوع مذاکره کنید، معامله بهتری نصیبتان می‌شود. اصل دیگر، آینده‌نگری است. بر اساس این اصل، هدف از مذاکره رسیدن به توافقی است که نیازهای هر دو طرف را برآورده کند و به آنها انگیزه بدهد تا بر اساس توافق‌های خود عمل کنند و در آینده نیز با یکدیگر مذاکرات بیشتری داشته باشند. اصل برنده شدن هر دو طرف با معامله نکردن نیز می‌گوید که مذاکره وقتی موفق است که هر دو طرف کاملا از نتیجه آن راضی باشند و هر دو احساس کنند برنده شده‌اند. در غیر این صورت بهتر است اصلا معامله‌ای صورت نگیرد. اصل چهار مورد نیز این است که چهار موضوع عمده وجود دارد که در هر مذاکره‌ای باید در مورد آنها تصمیم گرفت؛ بقیه چیزها به این چهار مورد بستگی دارد. اولین نتیجه این اصل: حداقل ۸۰ درصد از ارزش هر مذاکره بر محور چهار موضوع می‌چرخد. دومین نتیجه این اصل: از چهار موضوع عمده در هر مذاکره‌ای، یک موضوع اصلی است و سه تای دیگر در درجه بعدی اهمیت قرار دارند.
اصل بعدی، زمانسنجی است. در مذاکره همه چیز به زمان‌سنجی بستگی دارد. اولین نتیجه این اصل: هر چه نیاز مذاکره‌کننده شدیدتر باشد، قدرت او کمتر می‌شود. اگر عجله دارید که مذاکره‌ای را قطعی کنید توانایی شما برای اینکه مذاکره را به نفع خود تمام کنید به نحو چشمگیری کاهش پیدا می‌کند. اگر طرف مقابل برای معامله کردن بی‌قرار است عملکرد ضعیفی در مذاکره خواهد داشت و شما می‌توانید از این موضوع به نفع خودتان استفاده کنید. دومین نتیجه این اصل: در مذاکره، طرفی که شتاب کردن در انجام سریع معامله را می‌پذیرد بدترین نتیجه را به دست می‌آورد. وقتی طرف دیگر مذاکره اصرار می‌کند که باید فورا تصمیم بگیرید، می‌توانید این طور جواب بدهید: اگر باید همین حالا به شما جواب بدهم، جواب من منفی است. ولی اگر وقت داشته باشم تا درباره آن فکر کنم شاید جوابم فرق کند. سومین نتیجه این اصل: افراد معمولا درباره ۸۰ درصد از مسائل مهم یک مذاکره در بیست درصد آخر زمان مذاکره تصمیم می‌گیرند. شاید علتش اصل پارکینسون باشد که می‌گوید: «انجام هر کاری آنقدر ادامه پیدا کند تا زمانی را که به آن اختصاص داده شده، پر کند.» اغلب موضوعات کلیدی یک مذاکره در آخرین مراحل مذاکره مطرح می‌شوند. به نظر می‌رسد این یک گرایش طبیعی انسان است که طرفین مذاکره تصمیم‌گیری در مورد مهم‌ترین موارد را تا آخرین مراحل به تعویق می‌اندازند.
اصل بعدی، آمادگی است. حداقل ۸۰ درصد از موفقیت شما در هر مذاکره‌ای بستگی به این دارد که چقدر از قبل خودتان را خوب آماده کنید. دلیل تمام شکست‌ها، عمل کردن بدون برنامه‌ریزی است. تقریبا علت تمام معامله‌های ضعیفی که انجام می‌دهید این است که بدون پیش‌بینی کردن خواسته‌های طرف مقابل، پشت میز مذاکره می‌نشینید. اولین نتیجه این اصل: اطلاعات تعیین‌کننده هستند. جزئیات مایه دردسراند؛ در واقع این مسائل جزئی هستند که در هر مذاکره‌ای شما را به اشتباه می‌اندازد. دومین نتیجه این اصل: تمام اطلاعات لازم را به دست بیاورید. گاهی ممکن است دانستن یک نکته جزئی تمام آن چیزی باشد که برای موفق شدن در یک مذاکره به آن نیاز دارید. اصل تغییر نقش نیز اصل دیگری است که می‌گوید وقتی از هر مذاکره‌ای که شرایط و جزئیات زیادی دارد و مبلغ معامله قابل توجه است، از روش وکلا استفاده کنید. آنها برای آماده شدن در جلسه دفاع دادگاه خودشان را به جای وکیل طرف مقابل می‌گذارند. این روش بسیار عالی است و به نحو چشمگیری مهارت‌های مذاکره را در شما تقویت می‌کند. در زمان مذاکره خود را جای فرد قرار داده و به جای او مسیر را طی کنید.اصل بعدی، قدرت است. کسی که قدرت بیشتری دارد در مذاکره موفقیت بیشتری به دست می‌آورد چه این قدرت واقعی باشد، چه فرضی. اولین نتیجه این اصل: هیچ‌کس باشما مذاکره نخواهد کرد مگر اینکه احساس کند شما به نوعی قدرت کمک کردن یا صدمه زدن به او را دارید. دومین نتیجه این اصل: قدرت، یک موضوع احساسی است؛ میزان قدرت شما به احساس طرف مقابل بستگی دارد. او همیشه باید احساس کند شما قدرتمند هستید. اولین نوع قدرت، بی‌نیازی است. طرفی که به نظر می‌رسد نسبت به موفقیت یا شکست مذاکره بی‌تفاوت‌تر است نسبت به طرفی که می‌خواهد مذاکره حتما به نتیجه برسد، از قدرت بیشتری برخوردار است. به عنوان یک اصل همیشه باید در مذاکره کمی بی‌علاقه و بی‌تفاوت به نظر برسید؛ گویی برای شما موفقیت یا شکست واقعی فرقی نمی‌کند. دومین شکل قدرت، مقام و اقتدار است. وقتی مقام مهمی دارید یا به نظر می‌رسد قدرت تصمیم‌گیری نهایی با شماست همین تصویر بیشتر اوقات به تنهایی به شما این توانایی را می‌دهد تا معامله بهتری انجام بدهید. سومین شکل قدرت، تخصص است. در مذاکره در صورتی می‌توانید از قدرت تخصص برخوردار شوید که برای طرف مقابل روشن کنید که در مورد موضوع مذاکره، فرد بسیار مطلعی هستید.
چهارمین شکل قدرت، همدلی است. شما می‌توانید این قدرت را در درون خودتان پرورش دهید. انسان‌ها عمدتا در هر کاری که انجام می‌دهند و هر چیزی که می‌گویند از روی احساسات عمل می‌کنند. در جریان مذاکره وقتی طرف مقابل احساس کند کسی که با او مذاکره می‌کند نسبت به او و موقعیتش دلسوزی می‌کند و احساساتش را درک می‌کند، احتمال اینکه انعطاف بیشتری از خودش نشان بدهد و مصالحه بیشتری داشته باشد بیشتر می‌شود. اصل بعدی، معامله به مثل است. یکی از نیازهای ناخودآگاه و عمیق انسان این است که در مقابل کاری که دیگری برایش می‌کشد، متقابلا جواب بدهد. اصل معامله به مثل یکی از قدرتمندترین عوامل تعیین‌کننده رفتار انسان است. وقتی کسی به ما خوبی می‌کند می‌خواهیم جبران کنیم، می‌خواهیم جواب خوبی او را بدهیم، می‌خواهیم حساب‌مان را صاف کنیم. اولین نتیجه این اصل: طرف اولی که امتیاز بدهد طرفی است که بیشتر از همه می‌خواهد معامله سر بگیرد؛ پس هرگز نباید اولین کسی باشید که امتیاز می‌دهد. حتی اگر خیلی کوچک باشد. دومین نتیجه این اصل: هر امتیازی که در طول مذاکره می‌دهید باید با گرفتن امتیازی مساوی یا بالاتر جبران شود. سومین نتیجه این اصل: با دادن امتیازهای کوچک در موارد جزئی مذاکره می‌توانید از طرف مقابل برای موارد مهمتر امتیازهای بزرگ‌تر بخواهید. اصل کنار کشیدن، اصل بعدی در مذاکره است. تا جلسه مذاکره را ترک نکنید هرگز قیمت و شرایط نهایی را نمی‌فهمید. ممکن است در طول مذاکره در حالی که مدت طولانی در مورد جزئیات مختلف موضوع مذاکره مشغول چانه‌زنی هستید بارها پیش بروید یا عقب‌نشینی کنید اما فقط موقعی می‌توانید مطمئن شوید بهترین معامله ممکن را انجام می‌دهید که به طرف مقابل بفهمانید آماده‌اید به طور کامل خود را از مذاکره کنار بکشید و جلسه را ترک کنید. اولین نتیجه این اصل: قدرت در اختیار کسی است که بتواند بدون عصبانیت و ناراحتی از مذاکره کنار بکشد و جلسه را ترک کند. همیشه وقتی جلسه را ترک می‌کنید محتاطانه و مودبانه رفتار کنید؛ از طرف مقابل به خاطر وقت و توجهی که صرف شما کرده تشکر کنید. امکان صحبت بیشتر را در آینده از بین ببرید تا بتوانید بدون اینکه تضعیف شوید دوباره پشت میز مذاکره برگردید. دومین نتیجه این اصل: کنار کشیدن از مذاکره، خودش یک شیوه مذاکره است.۱۰ تکنیک برای بهتر مذاکره کردن می‌توان ارائه داد: یکی از این تکنیک‌ها آماده‌سازی است. ورود به مذاکره، بدون آماده‌سازی، جز به شکست نمی‌انجامد. اول از خودتان شروع کنید، از چیزی که می‌خواهد مطمئن شوید. در خصوص فرد با سازمان مقابل تحقیق کنید، نیازهایش را بشناسید، نقاط قوت و ضعف آن را درک کنید. شاید نیاز باشد از یک مشاوره مدیریت، مشاوره مالی یا یک وکیل نیز کمک فکری دریافت کنید. دومین تکنیک این است که به زمانبندی توجه کنید. زمانبندی در مذاکره بسیار حائز اهمیت است. سوال پرسیدن بسیار مهم است، اما اینکه چه زمانی بپرسید، بسیار مهم است. زمان هجوم و زمان انتظار را باید در نظر داشت. دقت کنید که اگر زمان فشار در طرف مقابل زیاد باشد حتما موجب تخریب رابطه در بلندمدت خواهد شد. تکنیک سوم این است که تمایلات شخص را کنار گذارید. یک مذاکره‌کننده حرفه‌ای به اینکه چه کسی از نتایج یک مذاکره موفق سود واقعی را می‌برد، فکر نمی‌کند و تنها به موفق بودن در مذاکره می‌اندیشد. وظیفه یک مذاکره‌کننده حرفه‌ای این است که این حس را در طرف مقابل ایجاد کند که توافق نهایی، نتیجه ایده و تمایل او است. تکنیک بعدی تقویت مهارت شنیداری است. یک مذاکره‌کننده حرفه‌ای، شنونده صوری است. صحبت دیگران را قطع نمی‌کند و دیگران را تشویق می‌کند که اول صحبت کنند، زیرا امکان فکر کردن را به شما می‌دهد.
تکنیک بعدی سوال پرسیدن است. با سوال پرسیدن تقاضا و اولویت‌های طرف مذاکره مشخص می‌شود. اگر ندانیم، چه تشریح می‌کنیم؟ سوال تکنیک هک کردن مغز طرف مقابل است و پاسخ مناسب به آن سوالات، کرک مورد نیاز دستیابی به موفقیت است. تکنیک بعدی نیز پیش‌بینی انتظارات است. باید برای انتظارات خویش و تمام احتمالات ممکن برنامه داشته باشید، حتما طرف مقابل نیز به همین موارد فکر می‌کند، پس هرگز پیشنهاد اول را قبول نکنید. حتی اگر بهتر از آن چیزی باشد که انتظارش را داشته‌اید. بهتر است در اولین گام، پیشنهاد را مودبانه رد کنید، زیرا معلوم نیست که چه امتیازات دیگری می‌توانید به دست آورید. ارائه نظر و انتظار عکس‌العمل تکنیک بعدی است. حتما وارد مذاکره‌ای شوید که طرف مقابل به نتایج حاصل از قرارداد، متعهد باشد. تکنیک بعدی می‌گوید که هرگز وارد مشکلات دیگران نشوید. معمولا طرف مقابل شما، برای آنکه آنچه شما می‌خواهید به شما ندهد، مشکلات خود را بر سر میز مذاکره آورده تا مشکلات خود را به مشکلات شما تبدیل کند. هرگز اجازه این کار را به وی ندهید، شاید برای مشکلاتش راهکاری بیابید تا این مشکلات بر معامله شما اثر منفی نگذارد و شما را به عقب‌نشینی وادار نکنید. مثلا اگر در خصوص بودجه خود گلایه کرد وی را به راهکارهای تامین مالی سوق دهید.تکنیک بعدی نیز این است که بر اصول خود پایبند بمانید. به عنوان یک شخص حقیقی و یا مالک یک کسب‌و‌کار، حتما دارای یک سری اصول و قواعد برای خودتان هستید که حاضر به زیر پا گذاشتن آن نیستید. این قواعد خط قرمز شماست، اگر طرف مقابل از آن خطوط قرمز عبور کرده باید به ترک مذاکره بیندیشید. تکنیک نهایی نیز این است که مذاکره را با تایید پایانی ببندید. اگر جلسه مذاکره به پایان خود نزدیک می‌شود، حتما تمام مطالب را یک بار جمع‌بندی کنید، پس از مذاکره، از طریق نامه یا ایمیل، نتایج مذاکره را پیگیری کنید. بنابراین برای موفقیت در مذاکره باید تلاش کنید که از هر مذاکره‌ای بهترین نتایج ممکن را به دست آورید، نتایجی که هم نفع طرفین در آن لحاظ شده و هم باعث تقویت روابط فی‌مابین شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 راز چرخش برجامی روسیه
✍️ دکتر رحمن قهرمانپور
روس‌ها به کم‌حوصله بودن مشهورند. این کم‌حوصلگی در فرهنگ استراتژیک آنها هم مشهود است و در سه دهه اخیر در اسناد استراتژی امنیت ملی خود همواره آستانه به‌کارگیری سلاح‌های متعارف و نامتعارف را کاهش داده‌اند.

اگر احساس کنند جنگ و نبرد را می‌بازند به سرعت سطح تنش و بحران را بالا می‌برند و به هر چیزی برای پیروز شدن و شکست نخوردن متوسل می‌شوند. درست برخلاف چینی‌ها که در سیاست بین‌الملل به‌شدت صبور هستند. در جنگ اوکراین هم روسیه دنبال پیروزی سریع و شوک‌آور بود.

ظاهرا پوتین می‌خواست در عرض چند روز کار را تمام و اعلام پیروزی کند. روی ضعف آمریکا و اختلافات آمریکا با اروپا و اروپایی‌ها با خودشان هم حساب ویژه‌ای باز کرده بود؛ اما کارها بروفق مراد پیش نرفت. آلمان به سرعت سیاست مماشات در برابر روسیه را کنار گذاشت و اروپا متحد و یکپارچه در برابر روسیه ایستاد و با وجود خودداری از ورود نظامی رسمی به اوکراین، کمک‌های زیادی به اوکراین کرد تا در برابر تجاوز روسیه ایستادگی کند.

وقتی پوتین به هدف اولیه خود نرسید و با فشار روانی و سیاسی سنگین غرب مواجه شد و در مجمع عمومی سازمان ملل محکوم شد، رفتار روسیه به سرعت تغییر کرد. یعنی تلاش کرد از همه ابزارهای در اختیار خود به تدریج برای کسب پیروزی و به تعبیر دقیق‌تر شکست نخوردن استفاده کند. مهم‌ترین ابزارهای قدرت روسیه عبارتند از: زرادخانه هسته‌ای و انرژی. پوتین ابتدا دستور داد سطح آماده‌باش نیروهای استراتژیک بازدارنده روسیه ارتقا یابد و این پیام را به غرب فرستاد که درصورت بدتر شدن شرایط ممکن است از سلاح‌های هسته‌ای استفاده کند و پاسخی بدهد که هرگز در تاریخ مشاهده نشده است. در گام بعدی روسیه سراغ متحدان خود رفت که چین در صدر همه آنها قرار دارد.

روسیه پیش از جنگ پکن را در جریان حمله به اوکراین قرار داده بود؛ اما ظاهرا رئیس‌جمهور چین خواستار آن شده بود که جنگ بعد از پایان المپیک زمستانی پکن آغاز شود. محکوم نکردن اقدام روسیه امتیاز قابل توجهی از طرف چین به روسیه بود. امارات هم که در جبهه غرب محسوب می‌شد به همراه هند به قطعنامه شورای امنیت رای ممتنع داد و روسیه مدت اندکی پس از آن به قطعنامه تحریم تسلیحاتی انصارالله یمن که دشمن اصلی امارات در یمن به‌شمار می‌رود، رای مثبت داد. احتمالا مسکو در زمینه فروش تسلیحات هم امتیازی به هند خواهد داد. سوریه و ونزوئلا هم از اقدام روسیه حمایت کردند.

اما درباره ایران، روسیه سنگ‌اندازی در مسیر احیای برجام را در دستور کار قرار داد که اقدامی دور از انتظار بود. مخصوصا اینکه در چند ماه گذشته روسیه در مذاکرات احیای برجام خیلی بیشتر از دوران دولت روحانی فعال شده بود و حتی اولیانوف به نوعی سخنگوی مذاکرات احیای برجام در وین شده بود.

بی‌تردید بدتر شدن شرایط میدان نبرد در اوکراین، مسکو را به این جمع‌بندی رسانده است که باید از ابزارهای خود استفاده کند و برجام را هم یکی از این ابزارها می‌داند.

بنابراین می‌توان گفت که درخواست روسیه برای گرفتن تضمین کتبی از آمریکا در راستای اجرای برجام و اطمینان از اثرگذار نبودن تحریم‌های جدید آمریکا بر همکاری روسیه با ایران در چارچوب برجام، هم اظهار ناراحتی از رای ممتنع ایران به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل درباره حمله روسیه به اوکراین است و هم نشانه‌ای از سخت‌تر شدن شرایط برای روسیه در جنگ اوکراین.

پس از اعتراض آرام ایران به این اقدام روسیه، کرملین نه تنها عقب‌نشینی نکرد، بلکه در تفسیر نسبتا عجیبی گفت همه طرف‌های حاضر در برجام باید دارای حقوق مساوی در اجرای آن باشند. شاید در قرائتی همدلانه بتوان این موضع‌گیری را به نفع ایران دانست؛ اما در یک نگاه بی‌طرفانه‌تر این اقدام قبل از هر چیز نوعی سنگ‌‌اندازی در مسیر احیای برجام ولو از سر دلسوزی روسیه برای ایران است؛ درست مثل کسی که از سر دلسوزی مانع انجام یک معامله ملکی می‌شود آن هم درحالی‌که هر دو طرف معامله به انجام آن راضی هستند.

از همان ابتدای شکل‌گیری مذاکرات توافق هسته‌ای در سال۹۲ همه اذعان داشتند که اختلاف اصلی بین ایران و آمریکاست و اروپا و چین و روسیه صرفا کمک می‌کنند این اختلاف حل شود و تاثیر منفی بر موضوع عدم اشاعه نداشته باشد. لذا این تفسیر مسکو که همه طرف‌ها باید موقعیت برابری داشته باشند با رویه و عرف موجود در مذکرات در تضاد آشکار بوده و ناقض اصل حسن نیت است.

گو اینکه با رویه خود روسیه در به ثمر رسیدن مذاکرات احیای برجام در چند ماه گذشته هم در تناقض است؛ یعنی روسیه پیش از جنگ اوکراین یک نوع اصولی را رعایت می‌کرد و بعد از جنگ اصول و رفتار آن عوض شده است.

اصولا قدرت‌های بزرگ مسائل بین‌المللی را از هم تفکیک می‌کنند و اصطلاحا دست به باج‌گیری در سیاست بین‌المللی نمی‌زنند؛ زیرا اعتماد به آنها را کاهش می‌دهد. بر همین اساس تصور غالب چه در ایران و چه در غرب این بود که بحران اوکراین را نباید به احیای برجام ربط داد.

برجام ذیل عدم اشاعه و کنترل تسلیحاتی قرار می‌گیرد؛ حال آنکه اوکراین مساله معماری امنیتی اروپاست؛ اما روسیه در کمال تعجب این دو مساله متفاوت و جداگانه را به هم پیوند زده و آینده اجرای برجام را با ابهاماتی مواجه کرده است. حتما برجام بدون روسیه قابل اجرایی شدن است؛ اما با عنایت به روابط نزدیکی که ایران و روسیه در سال‌های اخیر داشته‌اند، جمهوری اسلامی باید میان این دو دغدغه جدی توازن برقرار کند: هم برجام را احیا کند هم باعث تشدید مخالفت مسکو با احیای برجام نشود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0