🔻روزنامه ایران
📍 یک حمله دو پیام
✍️ مسعود اسداللهی

حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از یک بُعد، حادثه و اقدام جدیدی از جانب جمهوری اسلامی ایران نیست، اما از منظر دیگر تفاوت‌های بارزی با اقدامات مشابه گذشته دارد که می‌‌تواند معادلات را در خاورمیانه تحت الشعاع قرار دهد.
این اقدام جدید نیست زیرا از زمان شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، خط قرمزی برای صهیونیست‌ها ترسیم شده بود مبنی بر اینکه اگر در سایه تجاوزات مکرر این رژیم به خاک سوریه صدمه‌ای به نیروهای انسانی ایران وارد شود و افرادی از جمهوری اسلامی ایران به شهادت برسند، تهران قطعاً پاسخ لازم را خواهد داد.
با این تهدید ایران، رژیم غاصب صهیونیستی با وجود آنکه بعد از حملات مکرری که به خاک سوریه داشت، عنوان می‌کرد این حملات با هدف نیروها و امکانات نظامی ایران انجام گرفته است، اما در واقع حملات علیه ارتش سوریه بود. زیرا این رژیم می‌‌دانست اگر این حملات متوجه نیروهای ایرانی شود قطعاً با پاسخ جمهوری اسلامی روبه‌رو خواهد شد.
کما اینکه در پی تجاوز چند سال پیش رژیم صهیونیستی به خاک سوریه و شهادت هفت نفر از برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرودگاه «T۴»، سردار سلیمانی به وعده خود، ذیل خط قرمز جمهوری اسلامی ایران پاسخ داد و در چهلمین روز شهادت برادران سپاه، حملات موشکی گسترده‌ای به تأسیسات صهیونیست‌ها در بلندی‌های جولان اشغالی انجام گرفت.
اکنون نیز رژیم صهیونیستی در اقدام اوایل هفته خود با حمله به یکی از مراکز تجمع نیروهای مستشاری ایران در سوریه و شهادت دو نفر از برادران نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از خط قرمز خود عبور کرد و بنابراین در سایه همان معادله و خط قرمز، حمله موشکی سپاه به اربیل به نوعی پاسخ به آن حمله و تجاوز چند شب پیش صهیونیست‌ها بود.
اما این بار واکنش ایران می‌تواند نقطه عطف جدیدی در تحولات منطقه باشد. زیرا آنچه از رفتارهای رژیم صهیونیستی برمی‌‌آید، این رژیم در شرایط کنونی منطقه سعی کرده است با عبور از خط قرمز جمهوری اسلامی ایران توان پاسخگویی تهران و میزان جدیت آن را برای حفظ خط قرمزهای همیشگی بسنجد.
لذا اگر ایران حمله موشکی بامداد یکشنبه را انجام نمی‌داد رژیم غاصب صهیونیستی این ارزیابی و برآورد غلط را داشت که جمهوری اسلامی توان پاسخگویی لازم به عبور تل‌آویو از خط قرمزهای ایران را ندارد.
ایران طبق همان وعده و خط قرمزی که سردار سلیمانی تعیین کرده بود پاسخ رژیم صهیونیستی را در هر زمان و مکانی که نفوذ اسرائیل جدی‌تر باشد، خواهد داد. زیرا هدف از پاسخ، موازنه‌سازی و بازدارندگی است. اکنون نیز با وجود آنکه مقامات اقلیم کردستان عراق بارها و بارها وجود هرگونه رابطه با اسرائیل و نفوذ صهیونیست‌ها را در اقلیم منکر شده‌اند اما قطعاً نمی‌توان وجود رابطه تل‌آویو و اربیل را انکار کرد.
در بسیاری از مراسم‌ها، جشن‌ها و اجتماعات شاهد حضور همزمان مقامات اقلیم کردستان عراق و رژیم غاصب صهیونیستی و پرچم صهیونیست‌ها و اقلیم در کنار همدیگر هستیم. بنابراین انکار و تکذیب‌های مقامات اقلیم کردستان عراق تأثیری در اصل وجود این رابطه و نفوذ صهیونیست‌ها در اقلیم کردستان عراق ندارد. پیام حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اربیل برای کلیه شخصیت‌ها، احزاب و جریان‌های عراقی کاملاً روشن است. اکنون مقامات اقلیم کردستان و دولت بغداد به روشنی دریافتند که جمهوری اسلامی ایران خطوط قرمز جدی در حفظ منافع و امنیت خود دارد و در رعایت آنها با هیچ کشور و بازیگری تعارف ندارد.
بنابراین هر کسی به عنوان نخست وزیر جدید عراق تعیین شود و هر دولتی که روی کار بیاید باید این خطوط قرمز ایران را رعایت کند، در غیر این صورت امنیت ملی عراق هم قربانی بازیگری مخرب صهیونیست‌ها و امریکا خواهد شد.
علاوه بر این در هر نقطه‌ای از جهان که امریکا حضور داشته باشد، رژیم غاصب صهیونیستی هم ولو در پوشش دیپلماتیک امریکایی‌ها حضور دارد. لذا زمانی‌که کنسولگری و پایگاه های نظامی آمریکا در خاک اقلیم کردستان با قدرت علیه منافع ایران عمل می کند یقین بدانید در پوشش نیروهای دیپلماتیک و یا حضور مستشاری نظامی آمریکا در اقلیم شاهد نفوذ و حضور صهیونیست‌ها در خاک اقلیم کردستان عراق نیز هستیم، چون صهیونیست ها در هر جایی که منافعشان اقتضا کند حضور دارند. در عین حال متاسفانه حضور و نفوذ صهیونیست‌ها در خاک اقلیم کردستان بسیار جدی است و یک سابقه بسیار طولانی دارد، به گونه‌ای که برخی از اقدامات جاسوسی، تروریستی و خرابکارانه توسط اسرائیل از خاک اقلیم کردستان عراق انجام شده است.
بنابراین این پاسخ جمهوری اسلامی ایران برای حمله به مراکز آموزشی موساد در اربیل یک پاسخ مشروع بود. برای جمهوری اسلامی ایران مسلم است که هرجا منافع و امنیتش اقتضا کند، باید پاسخ لازم را بدهد. ضمن اینکه در شرایطی که ساختار سیاسی اربیل و بغداد توان دفاع از تمامیت ارضی خود را ندارند، ایران باید در صورت بروز هرگونه تهدیدی از جانب خاک عراق علیه خود این نقطه ضعف را پوشش دهد و تهدید مزبور را خنثی کند.
این تهدیدها اکنون بیش از هر زمانی باید مورد توجه قرار گیرد. حتی در زمان افرادی مانند ابراهیم‌جعفری، نوری مالکی و عادل عبدالمهدی که به عنوان نخست وزیر در رأس کار بودند و دولت بغداد قدرتمند بود، باز هم اقلیم کردستان عراق بدون توجه به رأی و نظر دولت بغداد اقداماتی را در دستور کار قرار می‌‌داد، چه برسد به شرایط کنونی که ما با حضور مصطفی الکاظمی شاهد یکی از ضعیف‌ترین دولت‌ها در بغداد هستیم. هرچند که اکنون مسأله بغداد نیست، بلکه مسأله حمایت واشنگتن است.
زمانی که شاهد حضور دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده در خاک اقلیم کردستان هستیم بی‌شک این شرایط کماکان با قوت ادامه پیدا خواهد کرد. چون مقامات اقلیم کردستان دستور کار خود را از بغداد نمی‌گیرند، بلکه از کاخ سفید می‌‌گیرند. پس مقامات اقلیم کردستان ارزشی برای آرا، نظرات و چراغ سبز دولت بغداد قائل نیستند، چرا که اینجا مهره و بازیگران تعیین‌کننده موساد،
سی آی ای و پنتاگون هستند.
عراق یکی از مهم‌ترین همسایگان جمهوری اسلامی ایران است، لذا هرگونه تهدید و نفوذی از خاک عراق علیه جمهوری اسلامی ایران باید با دقت و جدیت لازم پاسخ داده شود. با این حال در یک سناریوی واقع بینانه و نه در یک نگاه ایده‌آلیستی و غیرواقعی نمی‌توان عنوان کرد که یک حمله موشکی به مراکز آموزشی موساد در اربیل می‌تواند توقفی در نفوذ صهیونیست‌ها در اقلیم کردستان علیه منافع ملی و امنیت جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند.
اگر مشابه اقداماتی مانند حمله موشکی سپاه در دستور کار قرار گیرد و جدیت دیپلماتیک هم چاشنی کار شود کشورهای منطقه متوجه رعایت خطوط قرمز امنیتی و منافع ملی جمهوری اسلامی خواهند شد و همسایگان بخوبی در می‌‌یابند که هرگونه تلاش برای برقراری روابط با رژیم صهیونیستی با هدف تقابل با ایران برای آنها به یک رابطه پرهزینه تبدیل خواهد شد. در نتیجه به یک بازبینی و محاسبه هزینه و فایده برقراری روابط با صهیونیست‌ها خواهند رفت. زمانی‌که مسعود بارزانی بعد از شکست در همه‌پرسی اقلیم کردستان عراق، حاکمیت بر کرکوک را از دست داد هیچ گونه حمایتی از اسرائیل و امریکا شکل نگرفت، درست مشابه سناریویی که در اوکراین روی داد که، نه ناتو و نه امریکا به داد زلنسکی نرسیدند.
چرا که نگاه غرب و صهیونیست‌ها به این افراد و کشورها صرفاً یک نگاه ابزاری است. حتی حکومت پهلوی که وابستگی جدی به امریکا داشت، به سمت برقراری و تعمیق مناسبات با صدام و رژیم بعث عراق رفت و تمام حمایت خود را از جریان ملامصطفی بارزانی کنار گذاشت، سرکوب و چالش‌های جدی برای حزب دموکرات کردستان عراق شکل گرفت.
چرخه اتفاقات مشابه در طول سال‌ها و دهه‌های گذشته به طور مرتب برای مقامات اقلیم کردستان عراق در حال تکرار است، ولی متأسفانه کردهای عراق هنوز این درس تاریخی را یاد نگرفتند که شاید آنها امید دارند به عنوان یک همپیمان با صهیونیست‌ها، امریکا و غرب درآیند، اما قطعاً غرب، اقلیم کردستان را به عنوان یک همپیمان قبول ندارد، بلکه به آنها به چشم یک ابزار، اهرم فشار و برگ برنده نگاه می‌‌کند.


🔻روزنامه کیهان
📍 چند نقطه عطف در جنگ ۱۰۰ساله
✍️ محمد ایمانی
۱- قوی‌ترین سلاح ابر قدرت‌ها برای تسخیر کشورها کدام است؟ وجود سیاستمدارانی است که از ملت خود، خلع قدرت و اراده کنند. ایران ما،
۸۰ سال قبل توسط قوای متفقین اشغال نشد، بلکه اشغالگری رونمایی شده در سوم شهریور ۱۳۲۰، در واقع با کودتای انگلیسی‌ها در سوم اسفند ۱۲۹۹ کلید خورده بود. آنها رضاخان را سر کار آوردند و شماری از غربزدگان را در اطراف او گماشتند. فرسودگی تدریجی ریشه‌های مقاومت، ۱۶ سال طول کشید تا اینکه متفقین ظرف سه روز و بدون کمترین زحمت، ایران را اشغال کردند. پس از آن هم، فرزند بی‌اختیار‌تر رضاخان را به جای او گماشتند و ۳۷ سال دیگر به استعمار ادامه دادند. ۵۷ سال از قرن چهاردهم هجری شمسی که تا چند روز دیگر به پایان می‌رسد، با این تسخیر‌گری پنهان و پیدا سپری شد.
۲- «احمد خان ملک ساسانی»، از دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، در سِمَت‌های مختلف در وزارت خارجه فعالیت کرد و سپس در سال ۱۳۲۸، از طرف محمد ساعد به معاونت نخست‌وزیری رسید. او درباره فضای تربیتی «مدرسه علوم سیاسی» پس از مشروطه و آغاز دوره رضا خان می‌نویسد «مدیران و معلمین، که اغلب ‌شان فقط برای این انتخاب شده بودند که شاگردان را از طریق وطن ‌پرستی منحرف و به خدمتگزاری اجنبی تشویق کنند، سرکلاس موضوع درس را کنار گذارده و راجع به اصل مقصود صحبت می‌‌کردند... روزی جناب سیدولی‌‌الله خان‌نصر که تشریح درس می‌‌دادند، فرمودند ایران مثل خزه‌‌ای است که به دیوار چسبیده و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور
ذکاء الملک (فروغی)، منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». همین ذکاءالملک فروغی نخست ‌وزیر رضان خان، به شاگردان گفته بود «آیا آستین لباس بدون دست می‌ جنبد؟ انگلیس همان دست داخل آستین ایران است و ایران بی‌او نمی‌تواند حرکت کند»!
۳- انقلاب اسلامی به اعتراف دشمنان آن، نقطه عطف تاریخ است. بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، ۵ خرداد ۱۳۹۰ در کنگره آمریکا گفت: «اکنون زمان گذشته و لولای تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند. از گذرگاه خیبر [در عربستان] تا تنگه جبل‌الطارق
[در مراکش] دگرگونی عظیمی در خاورمیانه در جریان است. باید به یاد داشته باشیم که شعله‌ آرزو‌های ما می‌‌توانند سرد و خاموش شوند، مانند همان اتفاقی که سال ۱۹۷۹ در ایران رخ داد.... باید بپذیریم نیروهای قدرتمندی وجود دارند که با الگوی مورد نظر ما معارضه می‌کنند». او یک سال قبل‌تر (مهر ۱۳۸۹) در پارلمان رژیم صهیونیستی گفته بود
«برنامه هسته‌‌ای ایران با سرعت قطار تندرو پیش می‌تازد و ما مانند خودروی قراضه می‌‌ خواهیم خود را به آن برسانیم و مهار کنیم».
۴- در همان ایامی که نتانیاهو درباره گردش لولای تاریخ هشدار می‌داد،‌اندیشکده آمریکایی «شورای آتلانتیک» در گزارشی اعلام کرد «ایران به صخره ای بزرگ در برابر آمریکا تبدیل شده و فراتر از ظرفیت پاسخگویی موثر ماست». همچنین، روز ۲۲ آذر ۱۳۹۰، نشستی با حضور ۳ مشاور امنیت ملی در دولت ‌های فورد، کارتر، بوش پدر و اوباما در «شورای آتلانتیک» برگزار شد. بر اساس گزارش دویچه وله از این نشست، «برژینسکی، اسکوکرافت و جیمز جونز، هم‌عقیده بودند که جهان در نقطه عطف تاریخی از هنگام فروپاشی شوروی قرار گرفته و جنبش فراگیر در خاورمیانه نشانه این دوره تاریخی است. برژینسکی گفت: ما نیازمند درک عمیق‌‌تر از چالش‌‌های جهانی هستیم که آمریکا با آنها رو‌به‌رو شده؛ یکی از دلهره‌آورترین موضوعات این است که ما در مقایسه با گذشته با چالش‌‌های پیچیده‌تری مواجه هستیم. درگیری نظامی با ایران دارای ابعاد فاجعه‌آمیز برای آمریکا خواهد بود».
۵- غرب در ۱۰- ۱۲ سال اخیر، یک پروژه بزرگ را برای مهار ایران به اجرا گذاشت: «ایجاد آشوب سیاسی که تحریم‌های فلج‌کننده از دل آن بیرون آمد؛ و دوم، بر کشیدن بانیان همان ضربه به عنوان جریانی که می‌تواند ایران را با مذاکره و واگذاری منابع قدرت ملی، از تحریم‌ها نجات دهد». شاید هضم این ادعا که دشمن، تحریم‌ها را با مشاهده آشوب ۸۸ (دو قطبی ‌سازی سیاسی) طراحی کرد، برای کسانی سنگین باشد. اما گستاخ شدن حریف به واسطه مشاهده دو قطبی شدگی طرف مقابل، پدیده‌ای رایج در دنیاست؛ چنانکه اخیرا «فرانسیس فوکویاما» در ریشه یابی جنگ اوکراین و جرئت روسیه به حمله گفت: «من فکر می‌کنم حمله پوتین، ناشی از درک او از ضعف آمریکا بود که برای هر ناظر خارجی آشکار است. سیاست خارجی ما به دلیل دوقطبی شدن باور نکردنی کشور، مختل شده. از این نظر، احتمالا تحولات ۶ ژانویه (حمله حامیان ترامپ به کنگره به بهانه وقوع تقلب) یک رویداد بحرانی بود. پیش از آن، روسیه ممکن بود انتظار داشته باشد که بایدن، آمریکا را به نقش سابق خود برگرداند. حمله به ساختمان کنگره و تلاش بعدی برای عادی نشان دادن آن، ثابت کرد که چیزی عمیقاً پوسیده در جامعه آمریکا وجود دارد. آمریکا واقعاً ضعیف شده، هم در ادراک و هم در واقع. این ضعف، ویژگی جامعه بشدت قطبی شده است. اجماع قدیمی دوحزبی مبنی بر حمایت از نقش بین ‌المللی قوی آمریکا در دنیا از بین رفته است. بحران اوکراین و سیاست ما در قبال آن را باید در درون جست‌وجو کرد».
۶- خطرناک‌تر از منافذ برجام در تضعیف برنامه هسته‌ای و ضمنا تشدید تحریم‌ها، نقشه برجامیزاسیون بود. همان که رئیس‌وقت سرویس جاسوسی انگلیس به عنوان فرصت تدریجی نُرمالیزاسیون و انقلاب زدایی یاد کرد. در این فرآیند قرار بود شخصیت و اراده مستقل از دولت- ملت ایران مضمحل شود و پاسخ هر مطالبه ملی برای حل مشکلات متنوع، به دیدن دم کدخدا و التماس از او حوالت داده شود. سند این مدعا اظهارات برخی مدیران وقت است، مبنی بر اینکه ما در ایران فقط در زمینه پخت آبگوشت بزباش توانمندی داریم و برای حل مشکلات، از تولید و اشتغال گرفته تا آلودگی هوا و آب خوردن، باید تحریم‌ها برداشته شود و بنابراین، باید برای برجام‌های بعدی هم مذاکره کرد! این غفلت یا تغافل در حالی بود که «کریس بکمایر» معاون جان کری، سال ۹۴ در اوج هیجانات برجامی گفت: «ایران، به خاطر انقلاب ۱۹۷۹ تحریم است»!
۷- همین موج غفلت و تغافل، بر سر برخی مدیران تاخته بود که آمریکای پسا برجام را طلبکار‌تر کرد. در این دوره، ادعا شد نه باید برنامه نظامی را گسترش داد و موشکی تولید یا آزمایش کرد، نه نیروگاه با سوخت فسیلی ساخت، نه مرگ بر اسرائیل گفت و نه نفوذ راهبردی در منطقه داشت و از متحدان خود حمایت کرد؛ چرا که آمریکا را می‌رنجاند! هنگامی هم که آمریکا به شکل متواتر، توافق را زیر پا می‌گذاشت، توجیه می‌شد. تا اینکه ترامپ کل توافق را زیر پا گذاشت و بررسی‌ها آشکار کرد دولتمرد ارشد ما به مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا «تضمین» داده که «حتی در صورت خروج آمریکا و برگرداندن تحریم ‌‌ها، ایران به برجام پایبند بماند»! (نشریه آمریکایی پولیتیکو، ۲۲ اردیبهشت ۹۷، سخنرانی موگرینی در کنفرانس اتحادیه اروپا). نباید تعجب کرد که «ریچارد‌هاویت» مسئول تهیه «سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران»، ۱۵ آبان ۹۵ گفته باشد «توافق با ایران، یک نقطه عطف بود. ما باید دفتر نمایندگی خود را در تهران افتتاح، و مذاکره درباره حقوق بشر را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما باعث پیشرفت در این زمینه شود. اروپا در ایران نفوذ دارد، ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما می‌‌خواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم».
۸- نظام جمهوری اسلامی اما در گرماگرم مذاکره، از جنگ جاری دشمن غافل نشد، که این رهنمود امیر مومنان علیه‌السلام است: «ولا تدفعن صلحا دعاک الیه عدوک... و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه، فان العدو ربّما قارب لیتغفل، فخذ بالحزم، و اتهم فی ذلک حسن الظن. از صلح با دشمن، وقتی او ترا بدان می‌خواند، رو مگردان... اما پس از صلح، کاملا از دشمن حذر کن، چه بسا که نزدیکی جوید تا غافلگیر کند. پس احتیاط را در پیش بگیر و حسن ظن را متهم شمار». درست در شرایطی که برخی خواص، استدلال‌های دشمن درباره ضرورت کاهش نفوذ منطقه‌ای و توانمندی نظامی ایران را تکرار می‌کردند، نظام به برکت رهبری حکیمانه رهبر انقلاب توانست نقشی تاریخ ساز در تحولات منطقه ایفا کند و دو جنگ تحمیلی به منطقه تحت عناوین جنگ جهانی چهارم و سوم را چنان مغلوبه سازد که مقدمه‌ای برای عبور از جهان تک قطبی به جهان چند قطبی باشد. بر اساس همین فرآیند بود که روزنامه آلمانی تاگس‌اشپیگل نوشت: «ایران پس از چهار دهه، به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است»؛ نشریه آمریکایی نشنال اینترست تاکید کرد: «تجربه ۴۰ ساله می‌‌گوید آمریکا باید از منطقه خاورمیانه خارج شود» و روزنامه واشنگتن تایمز خاطر نشان کرد «نفوذ آمریکا در خاورمیانه به خاطر طراحی و نفوذ ایران، رو به نابودی است».
۹- طلسم فلج‌کننده «برجامیزاسیون» شکسته است. نشریه آمریکایی فارن افرز به تازگی نوشت «اختلافات رئیس‌جمهور فعلی ایران با سَلَف خود، چشمگیر است. سیاست خارجی بر بهبود روابط با همسایگان، روسیه و چین متمرکز شده، نه آمریکا و اروپا. رئیسی، اقتصاد ایران را وابسته نمی‌‌کند. او «اقتصاد مقاومتی» مد نظر رهبر ایران را پیگیری می‌‌کند». این نشریه، همچنین آبان ماه گذشته نوشته بود: «تهران در حال تدارک دور تازه‌‌ای از سیاست خارجی تهاجمی است. ایران با باور اینکه واشنگتن بر پایه فریب و بی‌‌احترامی رفتار می‌کند، بر اهرم‌ ‌سازی ‌اقتصادی و نظامی علیه دشمن دیرین متمرکز شده است... احیای برجام، ستون اصلی دیپلماسی دولت جدید را تشکیل نمی‌‌دهد. بلکه موضع این دولت مبتنی بر دو اصل است: گسترش توانمندی برای مقابله به مثل سریع در برابر آمریکا در صورت تخطی از توافق و گسستن پیوند فرصت ‌های اقتصادی با برجام از طریق ایجاد اقتصاد خودکفا و آسیا محور. مقامات ایران که از دسترسی به مزایای برجام محروم مانده‌‌اند، اکنون با تقویت صنایع داخلی و تقویت روابط با قدرت‌های نوظهور، به دنبال ایجاد اقتصاد مقاوم در برابر تحریم‌ها هستند. ایران همچنین روی گسترش متحدانش در منطقه و نفوذ اقتصادی بیشتر تمرکز کرده است. مقامات ایرانی می‌گویند مذاکره کنندگان غربی، دستورالعملی برای طرح موضوعات دیگر، مانند نقش منطقه‌‌ای و برنامه موشکی ایران دارند و این تاکتیکی برای گرفتن امتیاز بدون دادن امتیاز، و ممانعت از یک راه‌حل واقعی است. آمریکا در برابر تلاش ایران برای آزاد ‌سازی گروگان‌‌ها در لبنان، همکاری در سرنگونی طالبان در ۲۰۰۱ و پایبندی کامل به برجام، هیچ حسن نیتی نشان نداده. از این رو، دولت جدیدی پیش ‌بینی می‌‌کند که توافق تازه، جرقه افزایش فشار آمریکا باشد تا ایران، سودی از توافق نبرد. راهبرد تهران، ایستادگی در برابر نفوذ آمریکا در تمام زمینه‌‌ها و دادن پاسخ تهدید با تهدید پاسخ است».
۱۰- تصورش را بکنید: اگر ۸۰ سال قبل، به آن سرباز درمانده ایرانی در برابر اشغال کشورش توسط متفقین گفته می‌شد روزی می‌آید که ایران، متجاوزان را بشدت مجازات می‌کند و با موشک‌های نقطه زن، پایگاه‌های شان را در هم می‌کوبد. حتی در خیال او هم نمی‌گنجید. باورکردنی نبود که ایران تو سری خور، روزگاری چنان قدرتمند شود که زهره از دشمنان بدرد. نتانیاهو بود که چند ماه قبل در «کنست» به نفتالی بنت گفت: «ایران به خوبی می‌ داند ما ضعیف هستیم. به شهرک‌‌ها و کشتی ما حمله کرد؛ اما هیچ پاسخی ندید. این یعنی، ضعف شما را شناسایی کرده و پیشروی می‌کند». حالا دو پایگاه عملیاتی آنها در منطقه با موشک‌های دقیق نقطه زن در هم کوبیده شده است.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 روسیه و برجام
✍️ عباس نجاری سیسی
نفتالی بنت شنبه هفته گذشته، در اوج مذاکرات وین برای احیای برجام، در سفری کاری و البته غیرمنتظره به مسکو رفت و با ولادیمیر پوتین به گفتگو نشست ظاهرا” برای میانجیگری میان اوکراین و روسیه اما همان روز وزیر امور خارجه روسیه خواستار تضمین کتبی آمریکا برای معافیت روسیه ازتحریم های غرب در همکاری اقتصادی و فنی با ایران شد و حالا مذاکرات وین درست در خط پایان متوقف شده است. سیاست علنی و بارها تاکید شده اسرائیل مخالفت صریح با برجام در گذشته و احیای آن در حال حاضر است. اسرائیل بارها گفته است از هر وسیله ای برای برهم زدن توافق هسته ای استفاده خواهد کرد و به نظرم حالا که از دولتهای غربی و به ویژه دولت بایدن نا امید و مایوس است دست به دامن پوتین شده و مذاکرات را فعلا” متوقف کرده است.روسیه حق دارد به منافع خود از برجام فکر کند اما حق ندارد به خاطر منافع خود و نیات اسرائیل آن را متوقف و بی ثمر سازد. سیاست روسیه در خاورمیانه چندان هم پیچیده و مبهم نیست. در این منطقه برای مسکو و الیگارش های یهودی روس امنیت اسرائیل در هر زمان و مکان یک اولویت است. روزی که روسها آسمان سوریه را در اختیار نیروی هوائی اسرائیل قرار دادند تا مواضع بشار اسد را بدون دغدغه مورد حمله قرار دهد همه ابعاد سیاست خاورمیانه ای کرملین شفاف و روشن شد. امیدوارم «برجام خوب» قربانی «نگاه به شرق» نشود.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ اپیدمی فقر آموزشی (۲)
✍️عباس عبدی
در یادداشت اول توضیح داده شد که مجموعه دانش‌آموزان کشور، در ۱۰ سال گذشته از رشته ریاضی رویگردان شده‌اند، به‌ طوری که کمترین داوطلبان در میان ۵ گروه آزمایشی در ریاضی است. دختران بیشتر از پسران، دانش‌آموزان مناطق ۳ و ۲ به طرز فاحشی بیش از دانش‌آموزان منطقه یک از این رشته رویگردان شده‌اند. این تغییرات را چگونه باید یا می‌توان تحلیل و درک کرد؟ آیا ناشی از یک ترجیح آگاهانه است؟ برای مثال آیا وضعیت بازار کار موجب این گرایش شده است؟ یا علایق فردی افراد منجر به ترجیح رشته‌های تجربی و انسانی بر ریاضی شده است؟

یا پایین آمدن سطح آموزش و بیزاری از علم و سختی رشته ریاضی و نبودن آموزگار مجرب، موجب شده که سایر رشته‌ها را انتخاب کنند؟ امسال احتمالا برای اولین‌بار در طول تاریخ برگزاری کنکور؛ کمترین میزان شرکت‌کننده در تمام این ۵ گروه متعلق به گروه ریاضی بود. واقعیت این است که سطح آموزشی کشور در هر دو مقطع عمومی و دانشگاهی در حال نزول است. این شاید مهم‌ترین علت این تحولات باشد. سیاست‌های هر دو وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و علوم این سطح را با کاهش بیشتری مواجه خواهد کرد. ظرفیت علمی دانشگاه‌های ایران به ویژه در رشته‌های مهندسی بالاتر از این تقاضا است. تقاضایی که در حال کاهش کمّی و کیفی هست. متاسفانه مسائل و موضوعات اجتماعی به نحو علمی و درستی در سطح جامعه مطرح نمی‌شود تا راه‌حل مناسبی نیز برای آن پیدا شود. همه مسائل از جمله کاهش زاد و ولد را به بدترین و حتی مبتذل‌ترین شیوه طرح می‌کنند و راه‌حل‌های غیرعقلانی و زیان‌بار نیز برای آن ارایه می‌دهند. مشکل اصلی جامعه ما وجود همین گونه مدیریت امور است که درک درستی از جامعه و تحولات و مسائل آن ندارد. به نظر می‌رسد که برای حل مساله فوق، یعنی کاهش گرایش به ریاضی و رشد روزافزون گرایش به رشته تجربی، درنهایت رشته‌ها را سهمیه‌بندی و صورت مساله را پاک کنند.برای فهم ماجرا با یکی از دوستان که کارشناس خبره در این حوزه است و از نزدیک ۴۳ سال درگیر مسائل آموزشی است، علت را پرسیدم، گفت که کاهش داوطلبان ریاضی و رفتن به علوم تجربی دو علت متفاوت دارد؛ در منطقه یک که مرفه‌تر هستند، ناشی از رفتن دانش‌آموزان باسوادتر به تجربی است. برخلاف گذشته که دانش‌آموزان نخبه عموما به ریاضی می‌آمدند و حتی اگر قصد خواندن پزشکی هم داشتند با گرفتن دیپلم ریاضی در کنکور پزشکی شرکت می‌کردند، اکنون به علل آموزشی این جابه‌جایی سخت‌تر است، لذا از ابتدا به علوم تجربی می‌روند. ولی این وضع در مناطق ۲ و به ویژه ۳ کشوری، ناشی از ضعف شدید آموزش ریاضی در تمام سطوح است. همچنین از دوره اول دولت اصولگرایان آموزش ابتدایی خیلی ضعیف شده است، زیرا گمان می‌کنند که مطالب ابتدایی سخت نیست و هر کس، اگرچه کم‌سواد باشد، می‌تواند دوره ابتدایی را آموزش دهد. به همین دلیل کیفیت کادرهای آموزشی ابتدایی به ویژه در مناطق کمتر برخوردار سقوط کرد. در حالی که مقطع ابتدایی پایه آموزش عمومی و مثل زیرسازی بتن آرمه ساختمان است. آمار آموزش و پرورش در سال جاری نشان می‌دهد که تعداد دانش‌آموزان پایه اول ابتدایی حدود ۳۰درصد بیش از پایه دوم است. علت این امر یاد نگرفتن دانش‌آموزان پایه اول ابتدایی از طریق آموزش مجازی است. من خودم دانش‌آموزی را می‌شناسم که مطابق مدارک موجود باید برود کلاس سوم ولی مدرسه جدید او را در پایه اول قرار داد زیرا هیچ چیزی آموزش ندیده بود.بدون تردید از زمان دولت اصولگرای سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ وضعیت آموزش ابتدایی، نزول فاحش کرده است و این امر عوارض بسیار بدی را بر کیفیت نیروی انسانی و آینده کشور بر جا خواهد گذاشت. ریشه آن نیز درک نادرست مدیریت‌های مربوط از اهمیت آموزش ابتدایی است. تردیدی نیست که به علت این نابخردی‌ها، دچار فقر آموزشی شده‌ایم و این فقر مادر فقر اقتصادی و بحران‌های اجتماعی و رفتاری است و باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد. ادامه این روند آینده ناامیدکننده‌ای را پیش روی ما ترسیم می‌کند. باید اظهار تاسف کرد که این فرآیند به نحو دیگری به دانشگاه‌ها سرایت کرده است.در کنار فقر و ضعف آموزشی باید به توقف وجه پرورشی کودکان و نوجوانان نیز اشاره کرد که در این دو سال شدت یافته است. شاید اهمیت این بخش مهم‌تر از آموزش هم باشد. موضوعی که عوارض آن را دیر یا زود شاهد خواهیم بود. آموزش عمومی کودکان از روی تختخواب و گوشه اتاق منجر به هیچ‌گونه پرورش و اجتماعی شدن کودکان‌مان نخواهد شد. معلوم نیست که این مجموعه با چنین وضع آموزشی چرا اصرار به فرزندآوری دارند؟


🔻روزنامه آرمان ملی
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ احتمال توافق وین بدون روسیه؟
✍️ صادق زیبا کلام
اگرچه از منظر سیاسی احتمال آن بعید به نظر می‌رسد اما با توجه به موضع گیری آمریکایی‌ها که یک هفته به روسیه ضرب‌الاجل داده‌اند که یا از آن تضمینی که می‌خواهد منصرف شود و یا اینکه اساسا توافق وین بدون روسیه صورت بگیرد. یعنی ۳ کشور اروپایی خواهند بود؛ چین و آمریکا هم خواهند بود اما بدون روسیه. سوال اینجاست که آیا ایران حاضر است که توافق وین را بدون روسیه انجام دهد؟ در حقیقت درست است که مخاطب ضرب‌الاجلی که آمریکایی‌ها تعیین کرده‌اند مسکو است اما اگر دقیق‌تر نگاه کنیم به نظر می‌رسد که مخاطب آن اتفاقا تهران است. چرا که آنچه مسلم است روس‌ها از مواضع‌شان عقب نشینی نخواهند کرد. بنابر این فرمول آمریکایی‌ها آن است که توافق وین بدون روسیه صورت گیرد. اما سوال اینجاست که آیا ایران حاضر است به توافق برجام بدون روسیه تن دهد؟ پرسش دشواری است و ایران را در یک شرایط بسیار دشوار سیاسی قرار می‌دهد. اگر ایران بدون روسیه به توافق تن دهد گام بزرگی برای بیرون آمدن کشور از مشکلاتی که گرفتار آن است، خواهد برداشت. اما تردیدی نیست که این گام با دلخوری روسیه همراه است. اگر نه ایران به خاطر روسیه توافق برجام را کان‌لم یکن نماید آن وقت درست است که با روسیه مانده اما با مصیبت‌های اقتصادی و ادامه تحریم‌ها چه کند؟ به نظر می‌رسد که این یک هفته فرصتی است که مسئولان باید تصمیم دشواری بگیرند که آیا می‌خواهند بدون روسیه بمانند و غیض و غضب‌های مسکو را تحمل کنند یا اینکه می‌خواهند روسیه را تنها نگذارند. آنچه که مسلم است ملاک کشورها باید منافع ملی باشد. پرسش اینجاست که آیا روسیه که این تقاضای دقیقه نود را نموده و برجام را به صورت معلق در آورده آیا هرگز به فکر منافع ملی ایران بوده است؟ پاسخ منفی است؛ روسیه عملا هر آنچه را که به خیر و صلح خودش یا به عبارت بهتر به خیر و صلاح پوتین بوده اتخاذ کرده و خیلی برایش اهمیتی نداشته که حالا تکلیف ایران چه خواهد شد یا تکلیف این کشور و آن کشور چه می‌شود. در حقیقت پرسش دشوار فراروی ایران آن نیست که می‌خواهد با روسیه بماند یا می‌خواهد از روسیه خداحافظی کند. سوال اساسی‌تر آن است که برای جمهوری اسلامی ایران اولویت منافع ملی‌اش است یا در کنار آن همگرایی با روسیه؟


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 نفسگیرترین اسفند ایرانیان
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
علی شمخانی دبیر شورای امنیت ملی ایران سیاستمدار وفادار تراز نخست نظام سیاسی ایران است. او در دولت‌های گوناگون و در نهاد اصلی نظامی ایران مناصب بالایی داشته و این نشان می‌دهد می‌توان سخنان وی را در مسیر نظام سیاسی دانست که برخی آدرس‌ها را خواسته یا ناخواسته به جامعه ایرانی درباره آینده می‌دهد. تازه‌ترین سخن وی که شاید با توجه به مقام و منصب وی و اینکه توانسته است سایه‌اش در سیاست خارجی به ویژه در پرونده هسته‌ای را گسترده کند این بود که مذاکرات هسته‌ای هر ساعت پیچیده‌تر می‌شود و دیدیم که حرف او دقیق بود و مذاکرات با تعطیلی موقت مواجه شد. با توجه به اینکه پرونده هسته‌ای مساله نخست و اولویت اول ایران به حساب می‌آید این حرف شمخانی را می‌توان نمادی از اسفندماه نفسگیر دانست که تکلیف چیزی معلوم نیست.
واقعیت این است که ایرانیان در حسرت روزهای خوش برجامی ماندند و روزگار گونه‌ای نیست که چشم‌انداز روشنی برای حل این مساله تا پایان امسال دیده شود. از سوی دیگر اسفند امسال برای بسیاری از گروه‌های اجتماعی که در شرایط پایین رفاه مادی گرفتار مانده و امیدی برای برخاستن از خاک و زمین بدبختی احساس نمی‌کنند یک اسفند نفسگیر است. بوی نوروز و شادی و جشن در ایران به مشام نمی‌رسد و شهروندان تهیدست آرزو می‌کردند کاش می‌شد امسال را بدون نوروز برپا کرد. اسفند امسال از این جهت که بنگاه‌ها نیز نمی‌دانند برای سال بعد با کدام دست‌فرمان باید حرکت کنند و دولت چه برنامه‌هایی برای آنها تدارک دیده است نیز نفسگیر است. دولت رییسی به هر حال یک دولت درمانده به حساب می‌آید که برخلاف تصور از سوی افراطیون در تیررس قرار گرفته و هر حرکت دولت به ویژه درباره پرونده هسته‌ای زیر تیغ نقد بی‌رحمانه قرار دارد. اما واقعیت تلخ این است که در این اسفند نفسگیر این خانواده‌های ایرانی هستند که براساس صلاحدید و داوری نظام سیاسی باید هنوز از ته‌مانده نیروی ازدست‌رفته‌شان سوخت نبرد بر سر پرونده هسته‌ای را با از دست دادن رفاه بیشتر تامین کنند. نظام سیاسی ایران باور دارد شهروندان ایرانی هنوز به نقطه‌ای نرسیده‌اند که بخواهند شانه خود را از زیر بار تامین سوخت در جنگ اقتصادی بیرون بکشند و با رفتارهایی ناشناس و تند در برابر این تدبیر ایستادگی کنند. اسفند نفسگیر ۱۴۰۰ هرگز از یاد ایرانیان نمی‌رود که چگونه در آخرین روزهای رسیدن به صلح هسته‌ای تیری از غیب بیرون جهید و آتش بر خیمه مذاکرات زد.
اسفند نفسگیر ۱۴۰۰ برای تهیدستان ایرانی و حتی صاحبان بنگاه‌ها و نیز صاحبان سرمایه، اسفندی سخت است زیرا چیزی را نمی‌بینند و حرفی به آنها گفته نمی‌شود که به آن اعتماد کنند و بدانند چند سال دیگر باید زندگی غیرعادی داشته باشند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 جنگ در اوکراین، انبساط پولی در ایران!
✍️دکتر سعید بیات
اجزای طرف دارایی ترازنامه بانک مرکزی که به‌عنوان پشتوانه پایه پولی شناخته می‌شوند، عبارتند از: خالص دارایی‌های خارجی بانک مرکزی (NFA)، خالص مطالبات از بخش دولتی، مطالبات از شبکه بانکی و خالص سایر اقلام. در این میان، NFA سهم ۸۸درصدی دارد و ۳ جزو دیگر در مجموع ۱۲درصد از کل دارایی‌های بانک مرکزی را شامل می‌شوند. بنابراین در طول ۶۲ سالی که از تاسیس بانک مرکزی می‌گذرد، تغییرات NFA مهم‌ترین عامل در تحولات پایه پولی بوده است. با این حال، بحث‌های علمی که تاکنون درخصوص ماهیت NFA بانک مرکزی انجام شده، هرگز به میزان اهمیت آن نبوده است. هدف یادداشت حاضر، رمزگشایی از جعبه سیاه NFA است.
NFA بانک مرکزی حاوی اسعار مختلف موجود در سبد ارزی این بانک، طلا و سهام (عمدتا SDR که توسط صندوق بین‌المللی پول نگهداری می‌شود) است که بر مبنای دلار آمریکا ارزش‌گذاری شده و معادل ریالی آن براساس نرخ‌ ۴۲۰۰تومان محاسبه می‌شود. به این ترتیب، تغییر معادل ریالی NFA در یک دوره زمانی مشخص، از خالص عملیات خرید و فروش ارز بانک مرکزی در بازار اسکناس و حواله، تغییر قیمت جهانی طلا، تغییر ارزش SDR و تغییر ارزش اسعار مختلف موجود در سبد ارزی بانک مرکزی نسبت به دلار آمریکا نشأت می‌گیرد. اما نکته کلیدی این است که قبض و بسط پایه پولی که به‌صورت واقعی اقتصاد را متاثر می‌کند، صرفا از محل عملیات خرید و فروش ارز توسط بانک مرکزی حادث می‌شود. به بیان دیگر، چنانچه قیمت جهانی طلا، ارزش SDR و ارزش اسعار موجود در سبد ارزی بانک مرکزی نسبت به دلار آمریکا دچار تغییر شوند، معادل ریالی آن‌ به نرخ ۴۲۰۰تومان محاسبه و در تغییرات ریالی NFA منعکس می‌شود. این در حالی است که از این محل هیچ قبض و بسط واقعی در پایه پولی و ریال موجود در اقتصاد اتفاق نمی‌افتد. چرا این موضوع مهم است؟ به این دلیل که وقتی اقتصاد دنیا با یک شوک بزرگ نظیر جنگ روسیه و اوکراین رو‌به‌رو می‌شود و قیمت جهانی طلا به‌شدت افزایش می‌یابد، معادل ریالی NFA بانک مرکزی نیز افزایش می‌یابد؛ در‌حالی‌که می‌دانیم ریالی از این محل به اقتصاد تزریق نشده است. بنابراین اگر بخواهیم قضاوت صحیح و عادلانه نسبت به عملکرد بانک مرکزی در انبساط و انقباض پایه پولی داشته باشیم، صرفا باید تغییرات ریالی ناشی از عملیات خرید و فروش ارز توسط این بانک را ملاک قرار دهیم نه آنکه معادل ریالی کل اجزای NFA را در نظر بگیریم. چه بسا، در یک دوره زمانی مشخص، عملیات خرید و فروش ارز بانک مرکزی به‌گونه‌ای باشد که به انقباض پولی منجر شود؛ اما تغییر قیمت جهانی طلا، تغییر ارزش SDR و تغییر ارزش اسعار سبد ارزی نسبت به دلار آمریکا به‌گونه‌ای باشد که معادل ریالی NFA را افزایش دهد. در این صورت، هرچند بانک مرکزی از طریق عملیات ارزی موفق به جمع‌آوری ریال از اقتصاد شده، اما تحلیلگران اقتصادی با مشاهده انبساط NFA نتیجه می‌گیرند که بانک مرکزی عملکرد ناموفقی داشته و پایه پولی را افزایش داده که قضاوتی نادرست نسبت به تلاش‌های بانک مرکزی در حوزه ارزی است. نمونه عینی این ماجرا در سال۱۳۹۹ اتفاق افتاد. در اولین روز سال۱۳۹۹ قیمت هر اونس طلا در بازارهای جهانی، ۱۴۸۴دلار و در روز پایانی آن سال معادل ۱۷۴۵دلار بود که اثرات آن در معادل ریالی NFA بانک مرکزی در پایان سال۱۳۹۹ نمود پیدا کرد. اتفاقا در آن سال، به واسطه اجبار بانک مرکزی به خرید ارزهای مسدودی صندوق توسعه ملی و عدم امکان فروش آن، معادل ریالی NFA رشد قابل توجهی پیدا کرد تا بانک مرکزی به‌دلیل انبساط پایه پولی تحت فشار شدید افکار عمومی قرار بگیرد؛ درحالی‌که اولا هیچ‌کدام از دو اتفاق یادشده در کنترل بانک مرکزی نبود و ثانیا اتفاق اول هیچ اثر ریالی واقعی در اقتصاد ایجاد نکرده بود و انبساط ریالی واقعی فقط از ناحیه خرید ارزهای مسدودی صندوق حادث شده بود.

نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که هرچند معادل ریالی تغییر قیمت جهانی طلا، تغییر ارزش SDR و تغییر ارزش اسعار سبد ارزی نسبت به دلار آمریکا در جزو NFA ترازنامه بانک مرکزی منعکس می‌شود؛ اما معادل ریالی مزبور در حسابی با عنوان (ذخیره تسعیر ناشی از تجدید ارزیابی دارایی‌های خارجی بانک مرکزی) که در جزو (خالص سایر اقلام) ترازنامه قرار دارد، با علامت منفی وارد شده و از پایه پولی کسر می‌شود. بنابراین آنچه در گزیده آمارهای اقتصادی بانک مرکزی به‌عنوان تغییرات پایه پولی گزارش می‌شود، کاملا صحیح و قابل اعتماد است. اما پیکربندی اجزای ترازنامه بانک مرکزی در گزارش‌های ارائه‌شده به‌گونه‌ای است که می‌تواند تحلیلگران اقتصادی را نسبت به عملکرد ارزی بانک مرکزی در بسط و قبض پایه پولی به اشتباه بیندازد و تحلیل‌های نادرست به جامعه ارائه دهد.

راهکار پیشنهادی برای موضوع این است که اجزای ترازنامه بانک مرکزی که با تواتر ماهانه در تارنمای این بانک قرار می‌گیرد با تفصیل بیشتری گزارش شود؛ به‌طوری‌که معادل ریالی NFA به تفکیک (عملیات خرید و فروش، قیمت جهانی طلا، ارزش SDR و ارزش اسعار موجود در سبد ارزی بانک مرکزی نسبت به دلار آمریکا) گزارش شود. به علاوه، حساب (خالص سایر اقلام) نیز به تفکیک (ذخیره تسعیر ناشی از تجدید ارزیابی دارایی‌های خارجی، عملیات بازار باز، ...) گزارش شود تا مخاطب بتواند درک صحیح و اصولی نسبت به تحولات پایه پولی و به‌ویژه اثرات ریالی عملیات خرید و فروش ارز بانک مرکزی به‌عنوان اصلی‌ترین عامل در تغییرات پایه پولی به‌دست آورد.

نکته پایانی اینکه از زمان آغاز جنگ روسیه و اوکراین فقط ۲ هفته گذشته، ولی در همین مدت کوتاه، اونس جهانی طلا ۱۰۰دلار افزایش قیمت داشته و ممکن است باز هم بالاتر برود. در این صورت، چنانچه نوع گزارش‌دهی ترازنامه بانک مرکزی تغییر نکند و به سیاق قبل انجام شود، معادل ریالی NFA افزایش نشان خواهد داد و ممکن است برخی تحلیلگران استنباط کنند که جنگ روسیه و اوکراین سبب شده است تا بخش ارزی بانک مرکزی بیش از گذشته پول چاپ کند. به همین بی‌ربطی(!) حال آنکه نشان داده شد چنین تفسیر و برداشتی از ترازنامه بانک مرکزی صحیح نیست.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0