🔻روزنامه ایران
📍 در مسیر اصلاحات ساختاری اقتصاد
✍️ سید احسان خاندوزی
بازدید روز گذشته آقای رئیس جمهور از وزارت اقتصاد و فرایند ساماندهی مجوزهای کسب و کار در نخستین روزهای سال ۱۴۰۱ نشاندهنده توجه ویژه آیتالله رئیسی به مشکلات کسب و کارهای مردم و چالشهای فعالان اقتصادی است.
حضور رئیس جمهور در جمع همکارانی که در خط مقدم جهاد اقتصادی مشغول رفع موانع کسب و کار و تسهیل شرایط تولید هستند، باعث دلگرمی است و انگیزهای خواهد بود برای شتاب بخشیدن در حرکت به سوی تحقق اهداف سال حمایت از تولید؛ دانش بنیان و اشتغال آفرین.
در ماههای اخیر تدابیر و گامهای بزرگی برای اصلاح مشکلات ساختاری اقتصاد کشور با حمایت رئیس جمهور تمهید شده که آثار مثبت آن بتدریج هویدا خواهد شد.
در این میان طرح ساماندهی مجوزهای کسب و کار که میتواند آغازگر جهش بزرگی در اقتصاد کشور باشد نیز با حمایت قاطع ایشان اجرایی شد و به جلو رفت. پشتیبانی آیتالله رئیسی از این طرح نشان داد که دولت در حذف امضاهای طلایی و رفع تعارض منافع در اقتصاد عزم جدی داشته و از چالشها و تنگناهای اصلیترین گلوگاه اشتغال کشور، شناخت کافی دارد.
تیم اقتصادی دولت و بویژه همکارانم در وزارت اقتصاد، کار خود را در شرایط سخت تحریم و بدهی آغاز کردند اما به پشتوانه نیروهای جوان، متخصص، متعهد و تحولآفرین، کارهای بزرگی را رقم زدند که در هفت ماهی که از شروع به کار دولت سیزدهم میگذرد، شاهد آن بودیم.
همراهی و هماهنگی تیم اقتصادی دولت، حمایت شخص رئیس جمهور و همدلی و همراهی مجلس شورای اسلامی سبب تحقق دستاوردهای مهمی در هفت ماه اخیر شده است که این هماهنگی را در کاهش شتاب تورم و توقف استقراض میتوان دید.
در این هفت ماه ترمز مخارج و هزینههای اضافی دولت را کشیدیم و دولت کاملاً بدهکار را با کمترین استقراض اداره کردیم و بدینترتیب گامی به سوی شفافیت و ایجاد آرامش اقتصادی برداشتیم، هر چند که تا رسیدن به نقطه مطلوب، هنوز فاصله زیادی داریم، اما عملکرد هفت ماهه نشان میدهد با ارادههای تحولگرا میتوان صادرات نفت خام و میعانات را به ۲.۳ برابر سال ۱۳۹۹ رسانید.
مردان اقتصادی دولت نشان دادهاند که در وعدههای خود صادقند و اهل پایتختنشینی نیستند؛ تیم اقتصادی دولت همپای رئیس جمهور به استانها و مناطق دورافتاده رفتند و مشکلات و چالشها را از نزدیک رصد کردند. معتقدیم از پشت درهای بسته نمیتوان به واقعیتها پی برد، باید به میان مردم رفت و با مردم زیست تا با مشکلات و دردهای مردم آشنا شد و عدالت منطقهای و تمرکززدایی را با برنامهریزی کارشناسی محقق کرد.
دولت عزم جدی دارد تا ثبات اقتصادی ایجاد کند و همکارانم در وزارت اقتصاد نیز در این راستا، با اقدامات جهادی برای تسهیل صدور مجوزهای کسب و کار، ارتقای چشمگیر شفافیت در زیرمجموعهها، اجرای طرحهای مالیاتی و مدیریت کسری بودجه و بهبود بازار سرمایه در سال ۱۴۰۰ تلاش کردهاند تا در مسیر بازگشت آرامش به اقتصاد کشور گام بردارند که این مسیر را به طور جدیتر در سال ۱۴۰۱ نیز ادامه خواهند داد.
🔻روزنامه کیهان
📍 «نظم نوین جهانی» چقدر آمادهایم؟
✍️ محمد صرفی
«آیا برای نظم جدید جهانی آماده هستیم؟»؛ این عنوان یکی از کارگروههای «نشست جهانی دولت» ۲۰۲۲ بود. نشستی سالانه که به تازگی در دوبی برگزار شد و طی آن رهبران دولتی و غیردولتی از دهها کشور دنیا گردهم میآیند تا درباره موضوعات تعیینکننده و شاخص در زمینه حکمرانی گفتوگو و تبادلنظر کنند. صحبت از نظم نوین جهانی محدود به این نشست نبوده و پس از آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین، یکی از مهمترین مباحث مورد توجه صاحبنظران و متخصصان علوم سیاسی و روابط بینالملل است.
هنری کیسینجر در کتاب «نظم جهانی» مینویسد: «در واقع هیچوقت نظم جهانیِ واقعاً جهانی وجود نداشته است.» با این حال در دورههایی یک نظم و نظام غالب وجود داشته است که نخستین مورد آن در دوره جدید و تحت عنوان «نظم جهانی» به چهار قرن پیش بازمیگردد. در میانه قرن هفدهم و پس از جنگهای مذهبی ۳۰ ساله در اروپا، نمایندگان کشورهای بزرگ اروپا در سالن شهرداری شهر مونستر آلمان گردهم آمدند و پیمان وستفالی را امضا کردند. این پیمان اولین نظم جهانی را شکل داد که براساس آن قرار شد هر کشور فارغ از بزرگی یا کوچکی آن، به عنوان یک واحد سیاسی مستقل و دارای حاکمیت در قلمرو خود شناخته شده و کشورها از دخالت در امور یکدیگر پرهیز کنند. در حالی این پیمان و وضعیت پس از آن، نخستین نظم جهانی نامیده میشود که مردمان و حکومتهای مستقر در دیگر قارههای زمین، نه تنها دخالتی در شکلگیری آن نداشتند بلکه حتی بسیاری از آنان از این موضوع بیخبر نیز بودند.
عمر آنچه نظم جهانی وستفالی نامیده میشود، تا جنگ جهانی اول بود. پس از پایان این جنگ، معاهده ورسای و تشکیل جامعه ملل، تلاشی برای پایهگذاری نظم جدید بود. تلاشی که موفق نبود و جنگ جهانی دوم با ابعادی گستردهتر و قربانیانی بیشتر، محصول شکست این نظم بود. پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا و متحدان اروپایی آن کوشیدند با استفاده از ابزار مختلف، «نظم جهانی لیبرال» را بر دنیا حاکم کنند. طرح مارشال، تشکیل نهادهای بهظاهر بینالمللی مانند سازمان ملل متحد، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و ایجاد ساختارهای امنیتی و نظامی چندجانبه مانند ناتو از جمله مهمترین اقدامات برای جاانداختن نظم مورد نظر غرب بود. در همین حال اتحاد جماهیر شوروی در قالب بلوک شرق، بهعنوان رقیب جهان لیبرال، میکوشید نظم مورد نظر خود را حاکم کند.
این دوپارگی در نظم جهانی، در نهایت در دهه پایانی قرن بیستم، با فروپاشی بلوک شرق پایان یافت. پس از جنگ سرد، غرب به سرکردگی آمریکا از «نظم نوین جهانی» سخن گفت؛ ناتو گسترش یافت، اتحادیه اروپا قدرت گرفت و رویهها و نهادهای غربی به عنوان الگو و هدایتکننده سایر کشورها تبلیغ و ترویج شدند. البته در این میان یک مورد استثنایی نیز وجود داشت. انقلاب اسلامی ایران که حدود یک دهه پیش پدید آمده بود و هیچ کدام از نظمهای شرقی و غربی را برنتافته و داعیه دیگری داشت. نوپایی انقلاب اسلامی و درگیری آن با مخاطرات وجودی مانند جنگ همهجانبه ۸ ساله، از جمله دلایلی بود که در آن سالها کسی این عامل را در محاسبات مربوط به «نظم جهانی» تاثیرگذار نداند.
بلوک غرب، سرخوش از شکست رقیب سنتی خود، از برتری بلامنازع و بیرقیب نظم لیبرال بر جهان گفت و نظریه «پایان تاریخ» را مطرح کرد. اوج قدرتنمایی نظم نوین جهانی در سالهای ابتدایی قرن بیستویکم بود که آمریکا و متحدانش بدون احساس نیاز به اخذ مجوز بینالمللی، در واکنش به حوادث مشکوک ۱۱ سپتامبر به افغانستان و عراق لشکرکشی کرده و به دلایلی که خارج از بحث است، این دو کشور را به اسم مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی، اشغال کردند. لحظه این قدرتنمایی و یکهتازی، لحظه افول آن نیز بود. به سرعت مشخص شد آنچه آمریکا پیروزی در افغانستان و عراق مینامد، چیزی جز یک باتلاق عمیق که آبستن شکستی سخت است، نیست.
فقط دو دهه زمان لازم بود تا مشخص شود این نظم که مانند نظمهای پیشین سعی دارد خود را جهانی جا بزند، نه تنها جهانی نیست بلکه در حیطه سیطره خود نیز ناکارآمد بوده و حامل گسلهای غیرقابل چشمپوشی بسیاری است. بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، شورشها و ناآرامیهای متعدد و دنبالهدار در کشورهای مختلف غربی علیه بیعدالتی سیستماتیک اجتماعی و اقتصادی، مرده به دنیا آمدن طرح «خاورمیانه جدید»، شکست در عراق و افغانستان و فرار خفتبار از کابل و درگیریهای سیاسی داخلی آمریکا در انتخابات ۲۰۲۰ تنها چند نمونه از نمودهای شکست و ناکارآمدی این نظم هستند.
کار به جایی رسید که فرانسیس فوکویاما، صاحب نظریه «پایان تاریخ»، بار دیگر دست به قلم شد و این بار کتاب «پس از پایان تاریخ» را نوشت. او در این کتاب و سایر نوشتههای خود اعتراف کرد که درباره پیروزی بلامنازع سیاسی و اقتصادی نظام لیبرالیسم در دنیا، بیش ازاندازه خوشبین بوده و شواهد چیزهای دیگری را نشان میدهد. او نخبگان غربی را یکی از عوامل شکست الگوی لیبرال-دموکراسی معرفی کرد و گفت به دلیل «سوءاستفادههای آنان، سیستم سیاسی دموکراتیک جوابگوی مطالبات مردم نیست و از سوی دیگر، راه برای لابیگری گروههایی با منافع خاص نیز باز است».
حمله اخیر روسیه به اوکراین آخرین باورمندان به «نظم نوین جهانی» را هم متقاعد کرده است که جهان پس از این جنگ و نظم حاکم بر آن، با جهان پیشین متفاوت خواهد بود. نشانهها یکی پس از دیگری در حال ظهور و بروز هستند و میتوان به یک دوجین از آنها اشاره کرد؛ از تصمیم چین درباره معامله نفتی با یوآن گرفته تا جنگ تحریمی و انرژی روسیه و اروپا و استفاده از دهها میلیون بشکه نفت ذخیره استراتژیک آمریکا برای نخستین بار و بیاعتمادی صریح کشورهای جنوب غرب آسیا به تضمینهای امنیتی واشنگتن و...جهان چند قطبی زیر سایه نظم جدید در حال تولد است. نتیجه جنگ اوکراین بر این نظم اثرگذار خواهد بود و کشورهای بسیاری به آن چشم دوختهاند اما نتیجه هرچه باشد، گذار از نظم پیشین حتمی است.
مرحله گذار، تعیینکنندهترین مرحله در تعیین جایگاه کشورها در نظم جدید است. ایران در دو مورد از نقاط عطف پیشین، مطلقاً حرفی برای گفتن و محلی از اعراب نداشت. یک قرن پیش پس از جنگ جهانی اول وقتی کشورهای اصلی اروپا در کاخ ورسای گردهم آمده بودند تا نظم جدید را شکل دهند، ایران نیز فرستادگانی را روانه پاریس کرد تا به خیال خود سهمی از وضعیت جدید داشته باشد. اوضاع فرستادگان ایران چنان اسفبار بود که حتی مخارج اتراق در پاریس را نداشتند و نسیه در مهمانخانهای بودند و تناسب قدرت و مطالباتشان چنان بود که به اعتراف خود آنها مایه تمسخر و ریشخند دیگران شد. در جنگ جهانی دوم نیز اوضاع چنان بود که سران آمریکا و شوروی و انگلیس بدون اجازه دولت ایران در تهران تشکیل جلسه دادند و نفر اول مملکت را هم به راحتی آب خوردن عوض کردند. همین دو نکته کوتاه برای درک وضعیت ایران در آن دو برهه و جایگاه ما در نظم جدید جهانی کفایت میکند.
اما امروز اوضاع متفاوت است. رهبر انقلاب سال ۱۳۹۳ فرمودند: «نگاه به اوضاع سیاسی جهان و منطقه نشان میدهد که ما در مقطع حسّاسی هستیم؛ به معنای واقعی کلمه، امروز یک پیچ تاریخی است.» این پیچ تاریخی امروز به نقطه تعیینکننده و حساس خود رسیده است. ایران نه تنها دیگر یک بازیگر منفعل نیست بلکه خود یکی از عوامل شکلدهی به نظم جدید است. آنچه شهید سلیمانی طی حدود دو دهه اخیر در منطقه انجام داد و با خنثی کردن طرحهای آمریکا، نظم جدیدی را در منطقه پیریزی کرد، نمونهای روشن و پیش چشم از این نقشآفرینی است. رصد مواضع و نگاه رهبر انقلاب نشان میدهد جمهوری اسلامی ایران در بالاترین سطح نسبت به این تغییر تاریخی آگاهی و اشراف دارد. با این همه سؤال مهم این است؛ برای ایجاد و یافتن جایگاه خود از نظم جدید جهانی چقدر
- در سطوح مختلف- آماده هستیم؟
🔻روزنامه اطلاعات
📍 دستهای آلوده
✍️ سید مسعود رضوی
روز دوشنبه همین هفته، یادداشتی با عنوان «پیوندها و ترفندها» در همین صفحه به قلم نگارنده به چاپ رسید که در آن به اجمال و اختصار گفتیم که در ارتباط با برادران و خواهران مهاجر افغانستانی توطئهای در حال شکلگیری است. دلایل روشن بود و تجربه نشان میدهد بارها این علل و مقدمات برای نتایجی شوم طراحی میشود.
در این مورد زمینهسازی و مقدمهچینی گستردهای با انتشار چند مطلب مجعول و سراپا دروغ همراه با تصاویر و فیلمهایی از ایاب و ذهاب کارگران و بی پناهان آن کشور که در پی کار و زندگی یا تردد و رفت و آمد بودند به شکل غیرمنطقی و یکباره در همهجا، در تمام شبکهها و دستگاههای ارتباط جمعی، نشر و بازنشر شد.
زیرنویس تصاویر و فیلمهای مزبور هم عجیب بود و دلالت بر هجوم طالبان و سربازان آن جماعت و حکومت بدون خانواده برای تغییر بافت جمعیت ایران! داشت و کذا و کذا مشتی از همین لاطائلات به خورد مخاطبان داده شده بود.
به نظر میرسد کسانی در خارج یا داخل ایران با پیماش افکار عامه و رصد کردن حساسیتهای اجتماعی قصد و نیتی پلید دارند و نشان به این نشان که اندکی پس از نشر وسیع آن مطالب، یکباره دیروز در حرم سیدنا ثامن الائمه امامرضا(ع)، جوانی افغانی با چاقو به سه روحانی حمله کرده، یکی را میکشد و دوتن را زخمی کرده است.
در آن مکان امن که مردم به پناه آمده، از برای عبادت، کسب رضایت خواطر، استیفای زهد و آرامش نفوس اجتماع میکنند، در ماه رمضان، چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟
اساساً چنین سابقهای در آن بارگاه و صحن بسیار نادر بوده و به این شکل که روی داد هیچگاه نبوده، تاریخ رویاروی ماست؛ خشونتها غالباً دولتی و در ضمن سیاست رخ داده، و دوسه مورد است، یکی وقتی که لشکر جنایتکار روس بدانجا حمله کردند و حتی گنبد و ضریح امام عزیز را به توپ بسته و تخریب کردند و یکبار هم نظامیان نابخرد دوران پهلوی اول مسجد گوهرشاد را به خون زوار و عزاداران خضاب کردند. اما جز آن حتی دعوا و درگیری لفظی هم به احترام آن حضرت و آن مقام دیده و شنیده نمیشود.
بی شک حرم رضوی بزرگترین معبد زنده و زائر پذیر جهان است که در تمام اوقات لبریز از عابدان و علاقمندان است. جایی که نهایت هنر و زیبایی و بزرگی و عظمت مکان دینی را متمرکز ساخته و تمام اجزای هنر قدسی را متمرکز ساخته و به معرض نمایش نهاده است جمال و جلالی دارد که نام ملکشاه سلجوقی و شاهرخ و بایسنقر و گوهرشادخاتون و شاه اسماعیل و شاه عباس و الله وردیخان و شمار زیادی از دیگر سلاطین و بزرگان صفوی و زند و قاجار و بعد از آنان تا امروز، خادمانه بر زیبایی و جلالتش افزوده اند.
این مقدمات گفته شد تا بدانیم و بدانند کسانی که بدین خطه و قطعة بیهمال لطمهای مادی یا معنوی وارد سازند چه ستمی در حق خود و دیگران روا میدارند. یک بار گروهی کوردل در اوان انقلاب بمبی گذاشتند و کاری شنیع کردند که خاک بر سرشان باد، اینک رسوا هستند و در دنیا کسی پشیزی برایشان ارزش قائل نیست. ای بسا که باز هم همان کارگردانان خبیث مافیایی و آدم کش در پی مقاصد دیگری باشند!
روزگار غریبی است و آن جوانی که برای جنایت اخیر در حرم دستگیر شده، بدبختی است که بدون شک آلت دست دستگاهی دیگر است وای بسا که این کار مقدمه رویدادی است که لطمههای بزرگ به بیپناهان افغان و بیگناهان ایرانی خواهد زد تا برنامه یا هدف و منافعی دیگر تأمین شود که هیچ معلوم نیست سر نخ آن در دست کدام دولت و سیستم جنایتکاری است.
باور نکنید و بنده هم باور ندارم بعد از آن تبلیغات یکباره و یکسویه در شبکههای مجازی، بیدلیل و بیارتباط، چنین جنایت فجیع و واقعه موحشی رخ داده باشد.
دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ایران باید بدون حاشیه و تبلیغات به حقایق دست یابند و مردم را نیز آگاه و آماده سازند. اما عجالتاً اوضاع به هم ریخته پاکستان و اداره امنیت ارتش آن، جناح تندروی طالبان و برخی گروههای جهادی در افغانستان، سلفیها و نوکران شیوخ جنوب ایران و تمام مخالفان امنیت و توسعه در ایران ممکن است در حال نقشه چینی برای ایجاد حادثه و واهمهای باشند تا از امنیت ایران و عادی سازی روابط با جهان و امضای تفاهم برجام جلوگیری کنند. آنان به خوبی میدانند یک ایران بدون معارض و امن و مرتبط با جهان چه امپراطوری و قدرت عظیمی است.
اما فراموش نشود که دولت صهیونیستی نیز در این گونه سناریوهای کثیف و ایجاد اختلافات مذهبی و قومی، دراز دست است و سابقهای طولانی دارد. پس هشدار! که مبادا مهاجران و پارسی زبانان همسایه که برخلاف همه کشورها در ایرانِ ما، احساس امنیت نسبی دارند و از بیم جان و آزار متعصبان به ما پناه آوردهاند مورد تعدی و حتی بیاحترامی و وهن قرار گیرند. امام رضا ضامن و پناه بی پناهان است و ما این صفت کریمه را از آن امام و آموزگار آموخته ایم. والسلام.
🔻روزنامه اعتماد
📍 ساحت تاریک خشونت
✍️ محمدجواد حقشناس
سال جدید خورشیدی در شرایطی برای ایرانیان تحویل شد که برخی رخدادهای خاص، کام ایرانیان را تلخ کرد. از یک طرف ماجرای برخورد برخی جریانات خودسر با بانوان در مشهد در جریان بازی تیم ملی فوتبال با لبنان و از سوی دیگر، فاجعهای که روز سهشنبه در جریان حمله به ۳طلبه در حرم رضوی رخ داد، افکار عمومی و تحلیلگران را با این پرسش بنیادین مواجه کرد که ریشه این نوع رفتارهای افراطی از کجا سرچشمه میگیرد؟ این در حالی است که موضوع مدارا و همزیستی مسالمتآمیز، یکی از گزارههای اصلی فرهنگ و هویت ایرانی در طول تاریخ محسوب میشود و شاعران شیرین سخن پارسیگو اساسا «آسایش دو گیتی را در گروی مروت با دوستان و مدارا با دشمنان» قلمداد میکردند، اما در تاریخ معاصر کشورمان، رفتارهایی نهادینه شده که باعث گسترش خشونت و افراط در جامعه شده است. بنابراین باید دید در تاریخ معاصر کشور چه مسیری طی شده که باعث افزایش دامنههای خشونت در جامعه شده است؟ مقابله با خشونت و مهار آن، قبل از هر چیز نیازمند یک عزم جدی است و مسوولان رده بالای کشور باید بپذیرند که مقوله خشونت به یک بحران جدی در جامعه ایرانی بدل شده و باید از طریق راهکارهای تخصصی و علمی، این روند مدیریت شود. برای این منظور بد نیست، نمادهای خشونت در جامعه دستهبندی و انواع خشونتها در جامعه بررسی شود. از منظر بنیادین، ریشه رفتارهای خشونتآمیز را باید در بستر خانوادهها جستوجو کرد. مانند رفتارهای خشنی که میان زن و شوهر و سایر اعضای خانواده شکل میگیرد و باعث تشکیل پروندههای فراوان در جامعه میشود. ساحت بعدی رفتارهای خشونتآمیز در بستر جامعه در محلات، واحدهای مسکونی و... مشاهده میشود. در شرایط فعلی ساکنان بسیاری از مجتمعهای مسکونی قادر نیستند مبتنی بر یک گفتمان قانونی و عرفی در کنار هم مسالمتآمیز زندگی کنند و بسیار اتفاق میافتد که به خاطر یک جای پارک و... نزاعهای شدیدی شکل میگیرد. این نوع رفتارها هم در شهرها قابل مشاهده است و هم در روستاها. تنازعاتی که به دلیل بهرهمندی از مراتع بیشتر، مالکیت زمین و سهم آب در روستاها ایجاد میشود، اشکال دیگری از خشونت است که مشکلساز میشود. در سطوح بالاتر، شاهد رفتارهای تند در برخی شهرها هستیم. مشکلاتی که بین اقوام مختلف در شهرهای چندقومیتی شکل میگیرند از جمله این رفتارها هستند. در سالهای قبل از انقلاب سال۵۷، اشکال تازهای از خشونت در بستر عمومی جامعه شکل گرفت که رنگ و بوی ایدئولوژیک داشت. تنازعاتی که بین نظام حاکم برای کنترل منتقدان و دشمنان شکل میگرفت از جمله این نمادهای تازه خشونت بود. رژیم گذشته برای مقابله با منتقدان، دستگاههایی را ایجاد کرد که خشونت را به صورت افسارگسیخته اعمال میکردند. رفتارهایی که توسط ساواک، شهربانی و... اعمال میشد و در مقابل آن گروههای منتقد نیز برای تداوم حیات خود در درون رفتارهای سازمانی خود تلاش کردند برای مقابله، سازمانهایی را با رویکردهای مسلحانه و نظامی ایجاد کنند. این روند در دهه ۴۰ با شکلگیری سازمان فداییان اسلام جدیتر دنبال شد. سازمانی که ترورهایی را به شکل سیاسی و عقیدتی دنبال کرد و ترور شخصیتهای برجسته سیاسی مانند سپهبد رزمآرا، علاء و در بعد عقیدتی کسروی را برنامهریزی و اجرا کرد. در این مسیر حتی دو بار ترور شخص محمدرضا پهلوی نیز در دستور کار قرار گرفت. این روند در دهه۴۰ باعث شکلگیری و توسعه سازمان مسلح با رویکردهای اسلامی (مجاهدین خلق و موتلفه) یا سازمانهایی با رویکرد مارکسیستی مطلق (فداییان خلق و پیکار) که باعث شد ورژنهای جدیدی از خشونت در دهههای ۴۰ و ۵۰ شکل بگیرند. این روند تا زمان پیروزی انقلاب خشونتهای افسارگسیختهای را شکل داد و باعث شکلگیری فجایع گوناگونی در قالب حکومت نظامی شد. بعد از انقلاب نیز متاسفانه این روند نه تنها متوقف نشد، بلکه در قالب رفتارهای تند انقلابی ادامه پیدا کرد و با شکلگیری دادگاهها انقلاب و اعدامهای ابتدایی انقلاب، عریانتر شکل گرفت. از سوی دیگر، مشکلاتی که در استانهای مختلف با رویکرد گریز از مرکز ایجاد شد، فضای بیشتری در اختیار طرفداران افراط و خشونت قرار داد تا از این فضا به نفع خود استفاده کنند. برخی گروهها مانند دولت موقت مهندس بازرگان و جریانات نزدیک به نهضت آزادی نیز که تلاش میکردند رفتارهای مسالمتآمیز را ترویج کنند و افکار عمومی را متوجه خطرات خشونت و افراط سازند به خاطر این رویکرد انقلابی از میدان خارج میشوند. در این برهه، خشونت (فردی و جمعی و سیاسی و ایدئولوژیک) تبدیل به ارزش شده و مورد تایید سیستم قرار میگیرد. مبتنی بر چنین رویکردهایی است که رخدادهایی مانند، تسخیر سفارت امریکا حادث میشود که مشکلات بینالمللی فراوانی را برای کشور ایجاد کرد. از این نقطه تاریخی است که رفتارهای غیرقانونی به بخشی از هویت برخی جریانات بدل میشود و گروههایی مانند انصار حزبالله برای خود رسالتی فراتر از قانون را متصور میشوند. در این دوران برخورد با گروههای سیاسی منتقد، حمله به برخی سینماها، برخورد با بانوان و...در دستور کار قرار میگیرد و نه تنها نظام سیاسی حاکم از این رفتارها برائت نمیجوید و با آن مقابله نمیکند، بلکه بهطور زیرپوستی از این رفتارها حمایت نیز میکند. در ادامه این نوع رفتارهای خشن است که ماجرای قتلهای زنجیرهای بروز میکند. یعنی ساختار و نهادی که باید حافظ جان و مال و ناموس مردم باشد به خاطر خوانشهای تند در خصوص مقابله با روشنفکران، تندترین رفتارهای ممکن را از خود بروز میدهد. در آن مقطع دولت اصلاحات ایستادگی کرده و اجازه نداد این روند گسترش پیدا کند. اما بعد از پایان دولت اصلاحات همچنان گفتمانهای تند به طرق مختلف ترویج شدند. ماجراهایی مانند حمله به سفارتخانههای انگلیس، دانمارک و عربستان در چنین دورانی به وجود آمدند. اما آمران و مجریان این رفتارهای تند نه تنها مجازات نشدند، بلکه به مدارج بالای اجرایی و مدیریتی دست پیدا کردند. این روایتها نشاندهنده آن است که متولیان امر هنوز متوجه تبعات زیانبار خشونت نشدهاند و مقابله با آن را ضروری نمیدانند. این گفتمان خشن در کنار ناهنجاریهای اقتصادی، فرهنگی و... باعث شده تا این روزها شاهد بروز دامنه وسیعی از رفتارهای خشن در جامعه باشیم. البته برخی رفتارها نیز در بستر عمومی جامعه مشاهده میشود که به نظر میرسد ناشی از برنامهریزیهای دولتهای خارجی است. رفتاری که در همدان با یک روحانی رخ داد یا ماجرایی که در مشهد با ۳طلبه صورت گرفت، برآمده از چنین دخالتهای بیرونی است. در نهایت معتقدم موضوع باید از منظر علمی و تخصصی با مشارکت اساتید دانشگاهی، تحلیلگران و اهالی فن پیگیری شود تا زمینه بروز این رفتارها به حداقل برسد. تداوم این گفتمان خشونتزا در جامعه بدون تردید در ادامه خطرات جبرانناپذیری را در جامعه شکل میدهد و هزینههای فراوانی را بر دوش مردم تلنبار میکند.
🔻روزنامه تعادل
📍 دولت بزرگ، اقتصاد کوچک
✍️ علی اکبر نیکواقبال
تصدیگری دولت یکی از اصلیترین معضلاتی است که در سالهای گذشته اقتصاد ایران با آن روبهرو بوده و در واقع تذکر و هشدار بسیاری از کارشناسان اقتصادی نیز حول همین محور بوده است که با دولت بزرگ، نمیتوان اقتصادی موفق به وجود آورد.
امروز در بسیاری از نقاط دنیا یک جمعبندی دقیق وجود دارد و آن لزوم به حداقل رساندن هزینهها و بالا بردن سود است. در واقع بسیاری از کشورها تلاش کردهاند بهرهوری را به اصلیترین شاخصه اقتصادشان تبدیل کنند تا با صرف کمترین هزینه امکان دستیابی به اهداف کلانشان فراهم شود. در اقتصاد ایران اما بهرهوری و بحث کاهش هزینهها، تنها موضوعی حاشیهای بوده و اگر شعارها را کنار بگذاریم، در واقعیت چیزی از آن نمیماند. در دنیایی که محدودیت منابع و گران بودن منابع موجود اصلی غیرقابل چشمپوشی به شمار میرود، باید تلاش شود، سرمایهها و اعتبارات موجود به بهترین شکل مورد استفاده قرار گیرد. اگر هزینههای جاری و پولهای غیرقابل بازگشت، محدود شوند، قطعا میتوان انتظار داشت که سرمایههای کشور به حوزههای زیرساختی چون حمل و نقل اختصاص پیدا کند. این سرمایهگذاری در بلندمدت خود به یک عامل برای جهش اقتصادی تبدیل خواهد شد، زیرا با داراییهای به جا مانده از گذشته، امکان توسعه فعالیتها وجود خواهد داشت.
در ایران اما ما با اقتصادی طرفیم که به هر سوی آن که نگاه کنیم، دولت را میبینیم. از فعالیت در شرکتها و نهادهای اقتصادی گرفته تا بودجه گستردهای که دولت به شکل سالانه به بخشهای مختلف میپردازد. نتیجه این امر از سویی کاهش قدرت و توان بخش خصوصی و سرمایهگذاران غیردولتی برای ورود به عرصههای جدید بوده و از سوی دیگر هزینهها را به قدری بالا برده که دولت عملا توان حضور در بسیاری از حوزههای زیربنایی را از دست داده است. از طرف دیگر با توجه به اینکه بنگاههای دولتی نه بر اساس سود و زیان که بر اساس تکلیف کار میکنند، بسیاری از نهادهای اقتصادی ایران در حالی که دیگر به صرفه نیستند، همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند و این موضوع جز با ایجاد هزینهای جدید برای اقتصادی ملی، هیچ تاثیر مثبتی ندارد. برای آغاز اصلاح باید به سمت کاهش حضور دولت و کوچکسازی آن حرکت کرد و در گامهای بعدی انتظار گشایشهای جدید را داشت.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تولید؛دانشبنیان و توسعه پایدار
✍️ فریبرز سعیدیکیا
شعار امسال که با عنوان «تولید؛ دانشبنیان، اشتغالآفرین» توسط مقام معظم رهبری با عنوان نقشه راه تولید و اشتغال کشور در سال پیشرو تعیین شده است نشان از توجه رهبری به این مهم دارد که تولید ملی مهمترین مساله اقتصادی کشور است.
دانش همواره منبع اصلی رشد بشر بوده که این مهم در تمامی ابعاد مادی و معنوی آن جریان یافته است. از زمانهای اولیه زیست انسان تا به امروز دانش ابزاری بوده تا انسان از آن به منظور رشد و تعالی در مراحل مختلف زندگی بهره ببرد. تغییرات اساسی به وجود آمده در شرایط اقتصادی در طول سالهای متمادی منجر به گذار از اقتصاد مبتنی بر منابع به اقتصاد دانشبنیان شده است. این رویکرد تغییر فضای کسبوکار، افزایش فعالیتهای کارآفرینانه، رسیدن به اقتصادی پویا و دارای بهرهوری، تولید بهینه و در نهایت رشد اقتصادی را به دنبال دارد.
در این شرایط از یکسو دانش با اقتصاد عجین شده و منتهی به خلق، بازسازی و اصلاح در صنایع و عامل اساسی ایجاد رقابت و رفاه اجتماعی محسوب میشود. از سوی دیگر افزایش ظرفیتهای تولیدی همواره مورد توجه بوده و یکی از معیارهای عملکرد کلان اقتصادی است. در این بین یکی از موارد بسیار مهم بهرهوری منابع تولیدی است که نیل به این هدف تنها در گرو تولید دانشبنیان نهفته است.
حال به بررسی واژگان تشکیلدهنده این مفهوم میپردازیم تا به درک بهتری از آن برسیم.
* دانشبنیان عبارت است از شرکت یا موسسه خصوصی یا تعاونی که به منظور همافزایی علم و ثروت، توسعه اقتصاد دانشمحور، تحقق اهداف علمی و اقتصادی شامل گسترش، کاربرد نوآوری و تجاریسازی نتایج حاصل از تحقیق و توسعه در حوزه فناوریهای برتر، با ارزشافزوده فراوان و براساس معیارهای موردنظر قانون تایید میشود.
* تولید عبارت است از فرآیند ترکیب ورودیهای مختلف از مواد و غیرمواد (نقشهها، دانش ساخت و…) با یکدیگر در جهت ساخت چیزی برای مصرف است.
تولید دانشبنیان در واقع پلی است بین دو مفهوم فوق که منجر به ایجاد تعریف جدیدی شده است. تولید دانشبنیان عبارت است از فرآیندی که در آن ورودیهای مختلف با یکدیگر ترکیب شده و خروجی مورد نظر را ایجاد میکند با این تفاوت که ممکن است در هر مرحله از آن فعالیتی به منظور تحقق اهداف علمی و اقتصادی انجام شود.
در این مسیر میتوان از پارکهای علم و فناوری، دانشگاهها و سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی و همچنین مراکز علمی به عنوان بازوانی توانمند یاد کرد، زیرا این سه سازمان میتوانند در کنار یکدیگر پیونددهنده دانش و تولید باشند تا مفهوم مهم تولید دانشبنیان تحقق یابد. همچنین نیاز است سیاستگذاران این حوزه تصمیمات خود را به گونهای اتخاذ کنند که تمام ارکان کلیدی این مفهوم مانند شرکتهای بزرگ و کوچک صنعتی و خدماتی، نظام تامین مالی، نظام حقوقی، نظام آموزشی، مناطق آزاد و… در کنار یکدیگر قرار گیرند تا مسیر تولید دانشبنیان هموار شود چراکه ظرفیت تولید و استفاده از دانش نقش مهمی در رشد اقتصادهای ملی بازی میکند. از طرفی نیز با وجود تحریمهای ظالمانه و غیرقابل اعتماد بودن طرفهای غربی حرکت در این مسیر میتواند گامی مثبت و تعیینکننده در راستای رسیدن به اهداف کلان توسعهای کشور باشد.
امید است با استفاده از رهنمودهای مقام معظم رهبری و دنبالهروی از درایت ایشان در نامگذاری سال ۱۴۰۱ با عنوان «تولید؛ دانشبنیان، اشتغالآفرین» گامهای موثر و مفیدی در راستای تعالی میهن اسلامی و حل مشکلات کشور در تولید و اشتغالآفرینی برداشته شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 محرکهای رشد شرکتهای دانشبنیان
✍️شهرام شریف
عمر اکوسیستم نوآوری ایران از ۱۰سال هم عبور کرده، اما با وجود سربرآوردن چند نمونه شاخص و شناخته شده در عرصه استارتآپی، سهم این جریان در اقتصاد کشور چندان برجسته نیست. چه آنها را «استارتآپ» بنامیم یا «دانشبنیان» یا «نوپا» همه شامل یک قاعده کلی هستند: شرکتهای فناوری محوری که راهحلهای امروزی برای چالشهای سنتی دارند.
آمارهای جهانی نشانگر رشد سریع این گروه از شرکتها هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای در حال توسعهاند. در ایران اما مسیر یکنواختی طی نشده است. مثل هر پدیده جدید دیگری در ایران استارتآپها به سرعت مورد پذیرش قرار گرفتند. جوانان علاقهمندی که یک دهه قبل در استارتآپ ویکندهای تهران شرکت میکردند، فرصتها و پتانسیلهای بسیاری را برای تغییر جریان کسبوکار در ایران مشاهده میکردند. برخی از آنها کارآفرینانی بودند که سالها بعد با حمایت سرمایهگذاران بخش خصوصی نخستین استارتآپهای ایرانی را شکل دادند، برخی شکست خوردند، گروهی مهاجرت کردند و تعدادی هم در همین ایران برای شرکتهای خارجی دورکاری میکنند. تحریم و عدم دسترسی به سرمایه یکی از مهمترین علائم افت جریان نوآوری ایران در این سالها بوده بهطوری که حتی دسترسی به بازارهای کشورهای همسایه هم برای استارتآپهای ایرانی به هدفی دوردست تبدیل شده است.
بر اساس گزارش سازمان ملل متحد ۷۵ درصد کارآفرینان ایرانی که در یک نظرسنجی شرکت کردهاند گفتهاند که هیچ نوع حمایت دولتی دریافت نکردهاند و فقط ۱۵ درصد گفتهاند از حمایتهای دانشبنیان بهره گرفتهاند. همین آمار نشان میدهد تا چه اندازه حمایتهای دولتی در رشد استارتآپها تاثیر داشته است.
دولتها در سالهای گذشته به جای شناخت مسیر ارگانیک رشد استارتآپها، مسیرهای فرعی جدیدی ایجاد کردهاند که نه تنها به حمایت از جریان نوآوری ایران منجر نشده بلکه مانع رشد آنها هم شده است. سیاست ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری بورسی و حتی سرمایهگذاری تطبیقی، کمکی به تامین مالی استارتآپها نکرده و مجموع کل سرمایهگذاری جسورانه(که نوع سرمایهگذاری مورد نیاز استارتآپها و شرکتهای دانشبنیان است) در کشور به اندازه یک راند سرمایهگذاری استارتآپهایی چون «ترندیول» و «گتیر» ترکیه یا «نون» امارات هم نیست.
در سالهای اخیر نهادهای دولتی و حکومتی مانند بانک مرکزی به وضوح جلوی نوآوری در فضای کسبوکارهای این عرصه (حوزه فینتک) را گرفتهاند، وزارتخانههایی چون صمت با حمایت از اینماد عملا به یک مانع اصلی در توسعه کسبوکارهای اینترنتی تبدیل شدهاند، وزارت ارتباطات نقش خود را در توسعه زیرساختهای ارتباطی به طرحهای کوچکی چون اعطای اینترنت ۱۰۰ مگابیتی به شرکتهای دانشبنیان تقلیل داده است و برخی قانونگذاران با طرحهایی چون صیانت باعث هراس و نگرانی بسیاری از نیروهای جوان و متخصص از کار در ایران و ساختن یک کسبوکار شدهاند. در چنین شرایطی مهمترین محرکهای رشد جریان نوآوری در ایران بازگشایی فضای سیاسی-اقتصادی، تسهیل سرمایهگذاری خارجی و ارتباط بینالمللی با هابهای نوآوری جهانی، رفع سختگیریهای اینترنتی و فیلترینگ و صیانت و همچنین تضمین امنیت برای ایجاد کسبوکارهای کوچک فناورانه در کشور است.
مطالب مرتبط