🔻روزنامه ایران
📍 پشتیبانی عملیاتی از تولید ملی
✍️ علی بهادریجهرمی
«تولید، پشتیبانیها، مانعزداییها»؛ این شعار سال ۱۴۰۰ بود. با اینکه دولت سیزدهم عملاً فقط ۶ ماه پایانی سال ۱۴۰۰ عهدهدار امور بود، با این حال اقدامات زیادی در خصوص تحقق شعار سال انجام داد. این موضوع را هم نباید نانوشته گذاشت که اگرچه سال ۱۴۰۰ به «تولید، پشتیبانیها، مانعزداییها» نامگذاری شده بود، اما از طرف دیگر و با توجه به وضعیت اقتصادی موجود، توجه به این شعار و تحقق حداکثری آن نباید محدود به یک سال و شش ماه میشد. در همین راستا دولت مردمی از همان ابتدای کار یکی از اقدامات مهمش را، با نگاهی ورای شش ماه پایانی سال، بر پشتیبانی و مانعزدایی از تولید متمرکز کرد. بودجه ۱۴۰۱ با هدف ثبات اقتصادی، کاهش رشد نقدینگی و کاهش تورم با در نظر داشتن همین مهم تدوین و به مجلس شورای اسلامی ارائه شد تا بهعنوان ریل اقتصادی کشور بتواند از تولید پشتیبانی کند و مانعها را هم بزداید.
پیشنیاز رونق تولید، رفع محدودیت از آزادیهای کسبوکار بود که بهدلیل شرایط خاص کرونایی بر کشور حاکم شده بود. یکی از وعدههای انتخاباتی دولت مردمی هم واکسیناسیون گسترده و مبارزه با کرونا بود. این مهم با همکاری مردم به سرانجام رسید و در نهایت باعث شد که محدودیتهای کسبوکار برطرف شده و رونق به بازار بازگردد. اگرچه هنوز تا رفع کامل کرونا نیازمند مراقبتهای بهداشتی و تزریق دوزهای تکمیلی واکسن هستیم، اما واکسیناسیون بالای ۸۰ درصدی، این امکان را به رستههای مختلف تولیدی داده تا به فعالیتهای خود بپردازند.بعد از واکسیناسیون گسترده، «بسته سیاستهای تشویقی و رفع موانع تولید برای تحقق شعار سال تولید، پشتیبانیها، مانعزداییها» بهعنوان یکی از مهمترین اقدامات در پاسـخ به پیام «تولید، پشتیبانیها، مانعزداییها» در جلسه سـتاد هماهنگی اقتصادی دولت و به ریاست رئیس محترم جمهور تصویـب شده است. ایـن اقـدام در کنـار مواردی همچون اصلاحات تجـاری، تقویـت دیپلماسـی اقتصـادی، کنتـرل کسری بودجـه و ممنوع کـردن فـروش دلارهای نفتـی بـه بانک مرکزی، شـروع اصلاحات پولی و بانکـی و اصلاحات در بازار سـرمایه و اوراق بهـادار، نوید پشتیبانی حداکثری و رفع موانع دستوپاگیر از تولید را میدهد.
یکی دیگر از اقدامات اثرگذار در حمایت از تولید، تسهیل صدور مجوزهای کسبوکار است. سالها تأخیر در اجرای این موضوع علاوه بر اینکه امضاهای طلایی و رانتهای زیادی را رقم زده بود، در عمل بهعنوان غل و زنجیری بر پای تولید، مانع از رونق تولید شده بود. الان در حوزه مشاغل خانگی ۴۵۰ مجوز بهصورت اعلان محور صادر میشود، به این معنا که به محض اعلام نیاز فرد متقاضی، مجوز برای وی صادر میشود. حدود ۱۰۰ مجوز دیگر در حوزه مشاغل خانگی بهصورت مجوزمحور است و ظرف مدت ۳ روز این مجوزها صادر میشود. به این مفهوم که اگر مراجع ذیصلاح به هر دلیلی نتوانند بررسیهای خود را در طول ۳ روز تکمیل کنند، سامانه بهصورت خودکار مجوز مربوطه را صادر میکند. در اثر این اقدامات، سرعت صدور مجوز مشاغل خانگی تا ۳۰ برابر هم افزایش یافت.
از حدود ۱۵۲۰ نوع مجوز که بنا بود بهصورت الکترونیکی صادر شود، حدود ۱۴۰۰ نوع مجوز نهایی شده است. از ششم فروردین، صدور مجوز کاغذی مصداق تخلف از قانون است و با همکاری سایر نهادها، متخلفین به مراجع قضایی معرفی میشوند. این اتفاقات در تاریخ کسبوکارهای ایران بیسابقه است. پشتیبانی از تولید، نیازمند خنثیسازی تحریمها به موازات تلاش شبانهروزی برای رفع تحریمهای ظالمانه هم بود. دولت سیزدهم از بدو کار همین استراتژی را دنبال کرد که در نتیجه آن و به اذعان رسانههای خارجی، فقط در یک مورد، فروش نفت در دوران تحریم رکورد زد و ارز حاصل از آن هم به کشور بازگشت.
منابع متعدد مالی بلوکه شده از ایران در سایر کشورها آزاد شد. در اثر دیپلماسی فعال، ایران عضو رسمی بازار ۵۰۰ میلیارد دلاری شانگهای شد. ارزش صادرات کالاهای ایرانی در سال ۱۴۰۰ به ۴۸ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار رسید که بیش از ۳۱ میلیارد دلار آن در زمان ۷ ماه عملکرد دولت سیزدهم رخ داده است. میزان صادرات تولیدکنندگان ایرانی به کشورهای همسایه در همین ۷ ماه گذشته رشد چشمگیری داشته است.
بررسی سایر شاخصهای اقتصادی هم نشانگر بهبود اوضاع به نفع تولید ایرانی است. در دولت سیزدهم ۹۶ هزار میلیارد تومان از اوراق فروختهشده در دولت قبل تسویه شد، تورم نقطهای از ۴۳/۷ در شهریور به ۳۴/۷ در اسفند۱۴۰۰ رسید، نرخ بیکاری کاهشی شد و سرمایهگذاریها هم افزایش یافت. ضمن افزایش ارائه تسهیلات به بخش تولید، تأمین منابع مالی زنجیره تولید، باعث شد اعتبارات و تسهیلات درست مصرف شوند. در اثر مجموعه این اقدامات، کارخانجات تولیدی تعطیلشده احیا و تولید موادی نظیر فولاد خام از ۵۰۳۹ هزار تن در تابستان ۱۴۰۰ به ۸۱۰۳ هزار تن در پاییز افزایش یافت.
برخی دیگر از اقدامات هم به مرور آثار خود را در پشتیبانی و مانعزدایی از تولید نشان میدهند. بهعنوان یک نمونه، با بیشتر شدن عملیاتهای اجرایی طرحهای مسکن دولت سیزدهم، بسیاری از بخشهای تولیدی وابسته به مسکن هم جان تازهای میگیرند. همه این موارد بیانگر اهتمام جدی دولت مردمی برای رونق تولید ملی و پشتیبانی از آن، در عین مبارزه با موانع رخنهکرده در مسیر احیای تولید ملی است. افزایش اشتغال و برطرف شدن تنگیهای معیشتی، کار ویژهای است که دولت مردمی برای خود تعریف کرده، شبانهروزی به منظور تحقق آن تلاش میکند و از مسیر پشتیبانی از تولید، برای نیل به این هدف در همه حوزهها و با تمام ظرفیت اقدام کرده و میکند.
🔻روزنامه کیهان
📍 دنیایی چنین رسوا کجا شایسته رؤیاست؟!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
سخنان نوروزی امسال رهبر معظم انقلاب حاوی نکات پندآموز فراوانی بود از جمله درخصوص رسواییهای دنیای غرب که تصریح داشتند: «در ماجرای اوکراین، نژادپرستی غرب را همه با چشمباز دیدند. صریحاً در رسانههایشان اظهار تأسّف میکنند که این دفعه جنگ در خاورمیانه نیست، در اروپا است! یعنی اگر جنگ و خونریزی در خاورمیانه باشد اشکال ندارد امّا در اروپا که باشد اشکال دارد. این نژادپرستی به این وضوح، به این روشنی! امروز یکی از رسواترین و فاشترین مقاطع دوران معاصر است»!
۱- آنچه تاکنون در بحران اوکراین رخ داده علیرغم ادعای وادار کردن پوتین به تسلیم ظرف چند هفته، موجب آشکارتر شدن ضعف و ناتوانی آمریکا و رسوایی بیشتر نظام لیبرال دموکراسی غربی و دنیای ساخته شده بر مبنای این نظام و در نتیجه موجب فروپاشی همه ارزشهای مدعی آن شده است.
۲- بایدن قصد داشت در آستانه انتخابات میاندورهای ماه نوامبر برای خود دستاوردسازی کند و با بحرانآفرینی و تنشزایی در اوکراین، شکستهای آمریکا در سالهای اخیر بهخصوص در غرب آسیا، خروج خفتبار از افغانستان بدون هیچ دستاوردی، ناتوانی در مهار قدرت دفاعی جمهوری اسلامی، عجز در مقابله با تلاشهای مقاومت برای اخراج این کشور از منطقه بهویژه عراق و همچنین ناتوانی از دفاع از سعودیها در مقابل حملات بیامان یمنیها بهخصوص در حملات علیه تأسیسات نفتی عربستان را که همه اینها موجب تسهیل افول ابرقدرتی آمریکا و بیاعتمادی هرچه بیشتر افکار عمومی جهان به واشنگتن شده، تحتالشعاع قرار دهد و موجب ترمیم چهره ترسیم شده از خود بهعنوان ضعیفترین رئیسجمهور آمریکا شود. در این سناریو بایدن با وعدههای دروغین نه فقط به مردم اوکراین و دنیا بلکه به مردم کشور خودش و متحدان اروپاییاش هم خیانت کرد که به یکباره همه این خیانتها آشکار شد. بایدن که در زمان انتخابات ریاستجمهوریاش ادعا کرده بود
«در صورت رئیسجمهور شدن، پوتین جرأت حمله به اوکراین را نخواهد داشت» و در قبل از عملیات نظامی روسیه با فضاسازی و تنشآفرینی القا میکرد «پوتین را از حمله به اوکراین منصرف کردیم»، اکنون با ترکیدن آن توهمات با یک شکست سیاسی بزرگ و چالش متناقض و فریبکارانه روبهرو شده و بهدلایل ملاحظات سیاسی و نظامی و امنیتی و مهمتر اقتصادی و چالشهای داخلی نه توانست جلوی عملیات نظامی روسیه را بگیرد و نه میتواند دست به اقدامی حتی ایجاد منطقه پرواز ممنوع بزند!
۳- در فریبکاری ادعای حمایت از اوکراین برای بازیچه قرار دادن این کشور جهت رسیدن به اهداف خائنانه خود همین بَس که در نزدیک به ۲۰ سال هم دولتهای متوالی آمریکا در پشت صحنه تلاش کردند از پیوستن اوکراین به ناتو ممانعت کنند و هم اروپاییها با پیوستن این کشور به اتحادیه اروپا مخالفت میکردند، اما اکنون برای تنشزایی با روسیه منافقانه و در تناقضی آشکار، هم ادعای رسواکننده پیوستن اوکراین به ناتو و هم به اتحادیه اروپا را مطرح کردهاند! البته رسوایی مهمتر این است که علیرغم این ادعاها با خالی کردن پشت اوکراین فقط بر دفاع از خاک ناتو تأکید و اعلام کردند «نه با روسیه میجنگیم و نه هواپیماها و نیرو به اوکراین میفرستیم»!
۴- آنچه آمریکا و غربیها ادعا داشتند فقط یک پروپاگاندا بود و در حالی قصد داشتند با بازی گفتوگوهای تلفنی پیدرپی و شوی دیدارهای مکرر تبلیغاتی و فضاسازیهای سیاسی- رسانهای، روسیه را بترسانند و وادار به تسلیم کنند که از نگاه هر فرد غیر تحلیلگر و کارشناسی نیز تناقضها و رسواییها و فریبکاریهای آنها در فضاسازی و پروپاگاندای رسانهایشان آشکارتر میشد. توهینها و ادعاهای غلوکننده رئیسجمهور آمریکا مبنی بر اینکه «اقتصاد روسیه همانند زباله و آشغال و در حال نابودی است»، در کنار ادعاهای فانتزی
«تحریم روسها برای خرید قایقهای تفریحی و کالاهای لوکس و کالاهای مجلل و بازیهای ورزشی و ممنوعیت واردات الماس از روسیه» و «خروج مک دونالد» و... نشان داد که تنها سلاح آنها فضاسازی و پروپاگاندا علیه روسیه است. تا جایی که بلینکن و بورل همزمان با ادعای اعمال تحریمها مجبور به اعتراف شدند که «پوتین برای مقابله با آنها نقشههایی طراحی میکند و تحریمها تأثیر معجزهآسایی نخواهد داشت»! در این پروپاگاندا وقاحت را تا بدان جا رساندند که حتی اتحادیه اروپا برای اولین بار در طول تاریخ یک تابو را شکست و رسماً و علناً اعلام کرد «مواد مرگبار» در اختیار کشور ثالثی (اوکراین)، آن هم در حال جنگ قرار میدهد!
۵- آمریکاییها و اروپاییها قصد داشتند با پروپاگاندای رسانهای، خود را هماهنگ و متحد علیه روسیه نشان دهند و تحریمها را کارساز القا کنند، اما اولاً؛ اینکه در مقابل توهینهای بایدن به پوتین، مقامات اروپایی سعی میکردند از عبارت «آقای رئیسجمهور پوتین، همکار گرامی» استفاده کردند، نشان از یک اختلاف شدید بین آنها دارد. ثانیاً؛ مجبور شدند رسماً اعلام کنند «فعلاً قطع سوئیفت به دلیل نگرانی وامدهندگان اروپایی مبنی بر عدم بازپرداخت میلیاردها دلار وامهای معوق آنها در روسیه، غیرممکن است!». ثالثاً؛ افزایش ۶۳ درصدی قیمت گاز در اروپا نشان داد که وعده بایدن برای جبران انرژی و گاز اروپا نیز وعدهای توخالی و تزریق برخی ذخایر نفت هم فقط برای مهار قیمت سوخت در داخل آمریکا بود! رابعاً؛ با دروغ از کار درآمدن وعده بایدن و متعاقب آن با فرمان پوتین مبنی بر دریافت روبل بهجای دلار، شوک بزرگی به بازار گاز و خود اروپاییها وارد شد. البته خیلی تلاش میکنند پیامدهای آن را سانسور کنند که نشان میدهد قادر به اعمال تحریمهای اعلامی نیستند. با این فرمان قیمت گاز برای معاملات آتی در اروپا به هزار و ۴۵۰ دلار افزایش یافت و کشورهای اروپایی را مجبور به افزایش تعرفههای برق و گاز کرد. برای مثال در انگلیس با افزایش بیش از ۹۲۰ دلاری، هزینه متوسط تعرفه خانوارها به ۲۵۹۰ دلار در سال رسید و نخستوزیر هلند هم اذعان کرد «به دنبال تحریمهای روسیه با افزایش ناگهانی و بیسابقه قیمت انرژی و تورم شدیدی روبه رو شده ایم که دولت قادر نخواهد بود این زیانها را جبران کند و در آینده نزدیک همه ما فقیرتر خواهیم شد»! البته این فقط پیامد ناشی از اعلام دریافت روبل بهجای دلار است و هنوز تحریم واردات انرژی از روسیه در عمل اعمال نشده و در صورت اعمال که غیرممکن است، وضع بهگونه دیگری خواهد شد. خامساً؛ البته پس از وارد شدن
شوک انرژی، پوتین با درک واقعیتهای موجود، اکنون به فکر وارد کردن شوک مواد غذایی به اروپاییها و آمریکاییهاست. وی با بیان اینکه «روسیه حواسش به صادرات مواد غذایی به کشورهای غیر دوست هست» هشدار داده که «تحریم ما دنیا را با بحران غذا و افزایش قیمت مواد غذایی روبه رو میکند». روسیه علاوهبر اینکه بزرگترین تأمینکننده انرژی اروپاست، بزرگترین صادرکننده گندم و یکی از اصلیترین تولیدکنندگان کودهای شیمیایی در دنیاست. قبل از پوتین، چین نیز همین هشدار را داده بود. سادساً؛ آمریکا همانگونه که با قرارداد آکوس با انگلیس و استرالیا به فرانسه خیانت کرد، با وعده و ادعای حمایت از ناتو و ترساندن اروپاییها از جنگ جهانی سوم توانست سر آنها کلاه گشادتری بگذارد. هم تسلیحات و نیروهای بیشتری در کشورهای اروپایی مستقر کرد و از نظر روانی وابستگی بیشتر آنها به خود را به رخ کشید و تحقیرشان کرد و هم تسلیحات بیشتری به آنها فروخت. تا جایی که رویترز خبر داده «درگیریها در اوکراین، کشورهای اروپایی را به بزرگترین متقاضی خرید تسلیحات آمریکایی تبدیل کرده و ارزش سهام شرکتهای اسلحهسازی آمریکا را بالا برد و بودجه دفاعی – نظامی این کشورها دو برابر شده است» و این تحققِ همان شعار ترامپ برای سرکیسه کردن اروپاییها به دست بایدن است که گفته بود، اروپا مثل عربستان باید هزینه تأمین امنیت خود را بپردازد!
۶- هرچند آمریکا و غربیها در رسوایی دیگری جهت کنترل پیامدهای تحریمها علیه خودشان مجبور شدند منافقانه برای حل موقتی بحران انرژی دست به دامن کشورهایی شوند که به دنبال براندازی و کودتا و انقلابهای مخملی و جنگهای نظامی و اقتصادی و روانی و... علیه آنها بودند، رسوایی دیگرشان این بود که همزمان با سفر لاوروف به هند، معاون مشاور امنیت ملی و وزیر خارجهشان را به دهلینو فرستادند تا مقامات این کشور را با یک تهدید خودساخته و خندهدار از دور زدن تحریمهای آمریکا علیه روسیه بترسانند. در حالی که نه قرائن و شواهدی وجود دارد و نه به مخیله هیچ کارشناس و تحلیلگری خطور کرده، دلیپ سینگ و لیز تراس بحث حمله چین به هند را مطرح و ادعا کردند «در صورت حمله چین به خاک هند، روسیه به کمک هند نخواهد آمد»! نکته مهم این بود که علیرغم این تهدیدات، مقامات هندی با درخواست بایدن و جانسون برای ممنوعیت واردات انرژی و سایر کالاها از روسیه مخالفت کردند و حتی خرید نفت از عربستان را کاهش و از روسیه افزایش دادند و عملیات نظامی روسیه در اوکراین را محکوم نکردند!
۷- آمریکاییها با القای ترس از جنگ جهانی سوم نیز تلاش داشتند دیگر کشورها را همراه خود القا کنند که در این مورد نیز رسوا شدند تا جایی که در پی ارائه قطعنامه به شدت ضدروسی خود در سازمان ملل، کشورهای عضو با مفاد آن مخالفت و بهجای «محکومیت حمله روسیه به اوکراین»، از عبارت «اظهار تأسف» استفاده کردند و بهجای نام بردن از شخص پوتین از کشور روسیه نام بردند و بند مربوط به بند هفتم منشور سازمان ملل را نیز حذف کردند. هرچند برخی از کشورها به همین قطعنامه اصلاح شده هم رأی ندادند و یا رأی ممتنع دادند و خود روسیه هم آن را وتو کرد. در مورد عضویت روسیه در شورای حقوق بشر هم برخی از کشورها مثل جمهوری آذربایجان و ارمنستان در رأیگیری شرکت نکردند و ۸۴ کشور از جمله چین و عربستان و امارات با رأی منفی یا ممتنع با آن مخالفت کردند.
۸- در بحران اوکراین ترس همراه با نفاق صهیونیستها هم آشکارتر شد. مقامات صهیونیستی که قبل از این با لفاظیهای احمقانه و دیدارهای نمایشی با مقامات روسی قصد فضاسازی علیه جمهوری اسلامی را داشتند، در ابتدا به صراحت علیه روسیه موضع و طرف آمریکا را گرفتند، اما در میانه بحران ترس از خشم پوتین آنچنان نخستوزیر این رژیم را فرا گرفت که مجبور شد ادعای نقش میانجیگری کند و بگوید «در برابر دو طرف خنثی هستیم»! وی همچنین در نفاقی آشکارتر با خالی کردن پشت اوکراین به زلنسکی توصیه کرد «پیشنهادهای پوتین برای پایان دادن به جنگ را بپذیرد و به زندگی مردم خود فکر کند»!
۹- گوش دنیا را از ادعای حقوق بشری خود در حمایت از اوکراین پر کردند در حالی که با حمایت همهجانبه از صهیونیستها و صربها و داعش و سعودیها که صدها هزار انسان بیگناه را به فجیعترین وضع و به شیوه قرون وسطایی در فلسطین و بوسنی و عراق و سوریه و یمن و...کشتند و در مقابل دوربینها سر بریدند و به نوامیس آنها تجاوز و میلیونها انسان را معلول و آواره کردند و چشم حقوق بشریشان را بر روی این همه جنایات بستند و هیچگونه تحریمی علیه این جنایتکاران جنگی و تروریستهای دولتی و تکفیری اعمال نکردند. تا جایی که شهید سلیمانی میگفت «مادری را دیدم که داعشیها کودکش را کباب کردند و در ظرف پلو برایش فرستادند»! حال وقتی به ازای هر صد خبر از اوکراین، شاید یک خبر از کشتار مردم سوریه و عراق و یمن و بوسنی و فلسطین در رسانههای آنها منعکس نشد و نمیشود، چگونه باور کنیم این حجم از پرداختن رسانهها درخصوص اوکراین و تحریم روسیه به دلایل انسانی و صداقت ادعاهای حقوق بشریشان است؟! لذا به فرمایش رهبری «این قضایا را وقتی انسان نگاه میکند، احساس میکند دنیا دست چه گرگهای خونخواری است که ادّعای حقوق بشر هم دارند و با این ادّعا از کشورهای مستقل باجخواهی و باجگیری میکنند». افتضاح رسوایی دنیای غرب تا بدان حد است که شورای آتلانتیک وابسته به پنتاگون و سیا که مثل دیگر مقامات و محافل سیاسی- رسانهای آمریکا در مذمت جنگ و محکومیت ورود روسیه به جنگ اوکراین دهها نشست برگزار و صدها مطلب منتشر کرده بود، در سرمقاله خود با زیرپا گذاشتن تمام آن ادعاها، به بایدن توصیه کرده وارد جنگ شود و بدون توجه به اینکه چه تعداد مردم بیگناه کشته میشوند، در جایی که منافع غرب ایجاب میکند، از اقدام نترسد!
۱۰- افشای اسناد آزمایشگاههای مخفی ساخت سلاحهای زیستی در اوکراین که از سوی پسر بایدن مدیریت میشد، نیز از دیگر نتایج رسواییهای بزرگ جنگ اوکراین است.
۱۱- مخالفت برخی مجامع جهانی با تحریمهای فانتزی آمریکا علیه روسیه از جمله مخالفت انجمن جهانی المپیک (WOA) با حذف ورزشکاران روسی از مسابقات بینالمللی، هم رسوایی پروپاگاندای ادعای تحریمها را آشکارتر کرد.
۱۲- افتضاح دیگر ادعای مقاومت مردم اوکراین بود که به شدت زیر سؤال رفت. اینکه رئیسجمهور اوکراین از جنگجویان و داوطلبان خارجی طلب کمک و آمدن به اوکراین برای جنگیدن با ارتش روسیه کرده، خود نشان میدهد که مردم وارد میدان مقاومت و جنگیدن نشدند چراکه اگر مردم یک کشور وارد میدان دفاع از کشور خود شوند دیگر نیازی به مزدوران خارجی نیست! نکته تحقیرآمیز برای زلنسکی این بود که بعد از این درخواست، انگلیس که مثل آمریکا فریبکارانه ادعای حمایت از اوکراین را دارد، رفتن انگلیسیها به جنگ علیه روسیه را «غیرقانونی» توصیف و آنها را تهدید به مجازات کرد.
۱۳- نکته بسیار مهم در ادعای منافقانه و فریبکارانه آمریکاییها این است که از هم اکنون برای قربانی کردن زلنسکی آماده شدهاند. آمریکا قبلاً نیز ادعای حمایت از دولتهای دست نشانده در افغانستان و عراق و عربستان و امارات و لیبی و... و تأمین امنیت این کشورها را داشت و این دولتها پز یادگیری دموکراسی را به ما میدادند، اما اکنون نه امنیتی برای این کشورها باقیمانده و نه به پیشرفتی رسیدهاند و نه اثری از برخی از این دولتها و رؤسای آنها باقیمانده و آنهایی هم که باقی ماندند مستأصل و درمانده دست به دامن جمهوری اسلامی شدند و به دنبال مذاکره و رابطه با ایران هستند تا از یک سو از توطئههای آمریکا و از سوی دیگر از خشم قدرت مقاومت در امان بمانند! آری در چنین دنیایی رسوا، چگونه اعتماد و دل بستن به آمریکا و غرب شایسته است؟!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 خودروهای ناایمن و جریمه های ناعادلانه
✍️ امیر طوسی نژاد
تصادفات رانندگی به ویژه در معابر برون شهری در همه کشورها حتی ملل پیشرفته اتفاق می افتد و منحصر به کشور خاصی نمی شود اما این که چگونه و با اتخاذ چه تدابیری می توان وقوع این حوادث و مرگ و میر ناشی از آن را کاهش داد ،مساله ای است که کشورمان نه فقط موفقیت درخوری در آن به دست نیاورده است بلکه تصادفات و متاسفانه شمار تلفات ناشی از آن همواره روند افزایشی دارد و دل هر انسانی را می آزارد؛ به نحوی که فقط در تعطیلات نوروز امسال ۱۱۰۱ نفر بر اثر تصادف جان باختند و به این ترتیب خانواده های زیادی داغدار شدند.
تاکنون عوامل زیادی در بروز این وضع اعلام شده است که کیفیت و ایمنی پایین خودروهای تولید داخل،عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و وجود جاده های خطر آفرین و غیر استاندارد از جمله آنهاست، اما به نظر می رسد حلقه مفقودی این ماجرا، پایبند نبودن دستگاه های ذیربط در عمل به وظایف خودشان و اتخاذ تدابیر جدید است.
پلیس راهنمایی و رانندگی به عنوان یکی از دستگاه های مسئول در این موضوع همواره نقش دستگاه های دیگر را در کاهش حوادث رانندگی و تلفات ناشی از آن را یادآور شده است ولی سئوال اینجاست که به واقع پلیس کجای این موضوع ایستاده است؟ و آیا صِرف انتقاد از دستگاه های مختلف از یک سو و اعمال جریمه های متعدد رانندگان از سوی دیگر، می توان به توفیقی دست یافت؟یا این که سازوکار جدیدی لازم است؟
کمین برخی ماموران برای اعمال قانون در جاده ها ! و تخلف در اعمال جریمه های ۲ برگی بدون اعلام به راننده خودرو در محل وقوع تخلف، از جمله انتقادات به حق مردم است که هیچ زمان پاسخی به آن داده نشده و همواره از سوی پلیس تکذیب هم شده است! که گواه صادق بودن این موضوع،توقف برخی خودروهای پلیس راهور پشت تپه ها و صخره ها در کنار جاده و همچنین تخلف در اعمال جریمه ۲ برگی است که برخی ماموران با صلاحدید خود، نسبت به تکمیل آن برای خودرویی اقدام می کنند و راننده مورد نظر با ارسال پیامک پلیس یا هنگام اخذ برگه عدم خلافی متوجه آن می شود.
توقف خودرو پلیس راه در معابر برون شهری در سراسر جهان همواره احساس نظارت بر رفت و آمدها و امنیت را در اذهان رانندگان تداعی می کند،اما به راستی این موضوع در کشورمان صادق است؟یا این که حضور ماموران پلیس راهور فقط با قصد مچ گیری متخلفان و اعمال جریمه ارزیابی می شود؟
تفکر ایرانیان از موضوع یاد شده، یک شبه حاصل نشده و یک شبه هم از بین نخواهد رفت اما با تداوم وضع موجود و ادامه اعمال جریمه رانندگان ظاهرا متخلف به شیوه ناعادلانه، اعتماد مردم را بیش از پیش کاهش می دهد و سبب ضایع شدن تلاش اکثر کارکنان خدوم پلیس راهور می شود.
سردار هادیانفر رئیس پلیس راهور کشور پریروز با حضور در جمع خبرنگاران ،شرکت های تولید خودرو را به باد انتقاد گرفت و نقش آنها در مرگ ومیر بالای مردم در تصادفات را بارزتر از بقیه دستگاه ها و ارگان ها اعلام کرد. وی در نشست خبری با اصحاب رسانه، هیچ خودروی داخلی را دارای کیفیت و ایمنی مناسب ندانست و بر این نکته هم تاکید کرد که در صورت ادامه این روند ، پلیس خودروهای غیرایمن را پلاک نمی کند.
کیفیت بسیار نازل خودروهای تولید داخل مساله قابل کتمانی نیست و بر همه مبرهن است، اما چرا پلیس در مقطع فعلی و در حالی که روزانه صدها خودرو ناایمن را خودش پلاک می کند، اعلام این واقعیت را در دستور کار قرار می دهد؟ آیا قرار است پلیس به مرجع تصمیم گیرنده برای تائید ایمنی خودرو بدل شود؟ پلیس طی سال های گذشته به دفعات بر ایمنی بسیار پایین خودرو «پراید» تاکید کرده است، اما همچنان نسبت به واگذاری پلاک انتظامی به این نوع خودرو اقدام می کند، به راستی علت این موضوع چیست؟ چرا مجموعه پلیس راهور به طور مقطعی سراغ مبحث پایین بودن ایمنی خودروها می رود و سپس مساله به فراموش سپرده می شود؟
بر اساس قانون، سازمان استاندار و وزارت صمت مسئولیت تائید ایمنی تمامی خودروهای تولید داخل را بر عهده دارند و موظفند بر این موضوع نظارت و مجوز لازم را صادر کنند، اما گویا پلیس قصد دارد علاوه بر اعمال جریمه های مساله دار، مسئولیت جدیدی را نظیر تنظیم اسناد مالکیت و ثبت سند خودرو در مراکز تعویض پلاک پذیرا باشد!
به راستی رسانه ای کردن موضوع ایمنی بسیار نازل خودروهای داخلی در کنار تداوم واگذاری پلاک به آن ها و هشدار به کارخانجات خودرو سازی چه دردی را دوا می کند؟آیا بهتر نیست با جمع آوری شواهد و مدارک و ارائه آن به دستگاه قضا،هم مسئولیت کار را به دستگاه ذیربط صاحب اهرم های لازم نظارتی و مقابله ای واگذار کنیم و هم این که غیر از اعمال جریمه، راهکار دیگری برای کاهش آمار تصادفات اتخاذ و اجرا کنیم؟
🔻روزنامه اعتماد
📍 نعل وارونه چرا؟
✍️عباس عبدی
متن زیر قول طولانی از روزنامه کیهان است. سعی کردم کوتاهش کنم حیفم آمد که آن را نخوانید. باید همه متن اصلی را خواند. «کیهان نوشت: بحران کمبود نیروی کارآمد یک بحران جدی است... چون تربیت مدیر لایق برای پستهای مهم مملکتی خم رنگرزی نیست که فورا بتوان مدیر توانمند تولید کرد... سالها باید بگذرد تا یک رییسجمهور، وزیر، قاضی، استاندار و فرماندار متخصص و متعهد و کارآزموده پرورش پیدا کند. لذا اگر جامعهای با بحران کمبود مدیر کارآمد صالح مواجه شود دست رهبر برای عزل و نصب مدیران بسته میشود و قدرت مانورش برای اقدام قاطع در مواجهه با لغزش مسوولان کم میشود؛ زیرا اگر مدیری را به علت برخی ضعفها عزل کند مدیر جایگزین بهتری ندارد تا به جایش بگمارد، چهبسا مدیر جایگزین ضعفهای مهمتر و خطرآفرینتری داشته باشد یا جای خالی او مفسده بزرگتر را بهبار آورد که آسیبهای ناشی از بهکارگیری او بیش از مدیر اول باشد، چنانکه در مثال فوق کاملا این امر مشهود است. بحران کمبود نیرو به گونهای است که رهبر جامعه اسلامی نمیتواند آن را به صورت آشکار در ملأعام مطرح کند، چراکه از یکسو موجب سوءاستفاده دشمنان و تضعیف نظام اسلامی میشود و از سوی دیگر برخی از خودیهای سطحینگر میگویند این چه مکتب و حکومتی است که نمیتواند مدیران لایقی تربیت کند تا جامعه و حکومت اسلامی را طبق موازین اسلامی اداره کنند. در حالی که اگر دقت کنند و عمیق به این مساله نگاه کنند خواهند دید که پرورش یافتن مدیران کارآمد دهها شرط لازم دارد که احراز همه آنها کار دشواری است.
امروزه نیز یکی از موانع عزل کارگزارانی که ضعفهایشان مشهود است مساله کمبود مدیر لایق و کارآمد و جامعالشرایط است.» (پایان نقل قول)
متاسفانه بیشتر استدلالهای نواصولگرایان تا همین اندازه غیرمنطقی و مخدوش و توجیهگرانه است. در اینجا بخشی از ایراداتی را که به این توجیحات وارد است میتوان برشمرد؛
۱ـ فرض کنیم که تربیت افراد زمانبر است. آیا ۴۳ سال زمان کمی است؟ در این مدت بیشتر افراد نسل اول مردهاند و نسل فاقد صلاحیت و به قولی بعضا ناصالح عهدهدار امور میشوند پس فاتحه انقلاب خوانده شده است. به علاوه فعالان انقلاب و مدیران اول انقلاب که همگی در نظام پیش بزرگ شده بودند را چه کسی تربیت کرده بود؟ فرض کنیم فرصت کافی برای تربیت بهتر از آنان نداشتیم، چرا پسرفت کردهایم؟ خیلی ساده ائمه جمعه اول انقلاب را از هر حیث با امامان جمعه کنونی مثلا در تهران مقایسه کنید، زمین تا آسمان تفاوت کیفی دارند. تقریبا در همه حوزهها شاهد این پسرفت جدی هستیم؟
۲ـ اصولا کی گفته که تربیت افراد وظیفه حکومت است؟ حکومتی که هر روز دولت آن و مقرراتش تغییر میکند، چگونه میتواند عهدهدار تربیت مردم شود؟ دولتها حتی در جهان توسعهیافته نیز چنین وظیفهای ندارند. بهعلاوه در برخی موارد افرادی که خارج از ساختار آموزشی و تربیتی رسمی فعالیت کرده و تربیت شدهاند، به مراتب پیشروتر و موفقتر بودهاند. وظیفه دولتها نه تربیت افراد، بلکه ایجاد امکانات و برابری فرصتها است که در این صورت خود مردم در گستره جامعه به بهترین شکل رشد میکنند و تربیت میشوند.
۳ـ عوامل موثر بر تربیت مدیران چیست؟ آموزش، انتقال تجربیات، آزادی و فقدان رانت و برقراری رقابت برای بروز خلاقیتها و رفع تبعیض است. اگر یک جامعهای مدیرانِ موفقی دارد، همین زمینهها را بهبود بخشیده است. حالا بفرمایید که کدام یک از این عناصر در سالهای گذشته بهبود یافته است؟ تامین نکردن این زمینهها سختتر از تامین آنها است که متاسفانه انجام نشده است. کافی است به وضعیت آموزش عمومی و دانشگاهی بپردازید که چند گام به عقب رفته و مدرک صوری و جعلی برای مدیران جای آموزش واقعی را گرفته است، از انتقال تجربه حرف نزنیم که جز نفی مطلق پیشینیان هیچ چیز دیگری ترویج نمیشود و هر روز در حال اختراع چرخ هستیم. بهرهمندی کافی از آزادی و رقابت برای بروز خلاقیتها امری شوخی است. از همه مهمتر وجود تبعیض در استفاده از افراد شایسته و کارآمد است، ملاکهای غیرحرفهای در گزینشها گویای این ادعا است. کافی است به اظهارات فاقد مبنا و حتی نابخردانه برخی مدیران توجه کنیم تا روشن شود که چگونه در انتخاب مدیر، قاعده رقابت و شایستگی نادیده گرفته میشود. همین روزنامه که سردمدار دفاع از وضع موجود و توجیهگر ناکارآمدی مدیران است نشانه روشنی از ناتوانی مدیریتها در بیان یک گزاره فاقد تناقض است.
۴ـ اصولا در مفهوم تربیت حکومتی مدیر، نوعی تناقض وجود دارد. به طور طبیعی مدیران نمیتوانند افرادی بهتر از خود تربیت کنند، فقط به شرطی این هدف محقق میشود که افراد تربیت شونده، آزادی عمل برای بروز استعدادهای خود داشته باشند و بتوانند جای مدیران بالاتر را بگیرند. تا هنگامی که آزادی ارتقا و فرهنگ شایستهسالاری تامین نشود، هیچ مشکلی حل نخواهد شد و روند نزولی کیفیت و صلاحیت مدیران ادامه خواهد داشت. این پدیده مثبت در ورزش وجود دارد. آنجا افراد برحسب شایستگیهای خود بالا میآیند و لزوما هم طرفدار حکومت نیستند، معمولا منتقد هم هستند، تقریبا هیچ کدام از آنان با رانت بالا نیامدهاند. یا اگر هم رانتی بوده، در مقابل شایستگیهای فردی آنان اندک است. این امر در هنر با شدت کمتری وجود دارد. چون در هنر توزیع رانت فراوان است. در ورزش اگر کسی را به تیم ملی راه ندهند، میرود خارج بازی میکند و مردم هم به عدم حضور او در تیم ملی اعتراض میکنند. در هنر قضیه قدری متفاوت است. در سیاست به کلی متفاوت است و انتخاب مدیران ربطی با صلاحیت و شایستگی آنان ندارد، حتی درون گروههای حاکم نیز لزوما اصل شایستگی حاکم نیست، بلکه وابستگی و ارادتسالاری جایگزین لیاقتسالاری است.
۵ـ خلاصه اینکه دوستان نعل وارونه میزنند. مدیر خلاق و باصلاحیت و لیاقت وجود دارد کم هم نیست، ولی یا حاضر نیست با این سیاستها همراهی کند، یا از ابتدا امکان کار به او داده نمیشود و حذف میگردد.
🔻روزنامه شرق
📍 بگذاریم برجام بماند
✍️ جاوید قرباناوغلی
برای دومینبار است که این عنوان را برای یادداشتی در دو بازه زمانی متفاوت برمیگزینم. حدود چهار سال و نیم قبل (ششم شهریور ۱۳۹۶) چند ماه پس از رویکارآمدن ترامپ، یادداشتی در همین ستون و تحت همین عنوان نوشتم. از یاد نبردهایم که ترامپ به صراحت برجام را بدترین توافق تاریخ آمریکا توصیف میکرد. او اعتقاد داشت توافق هستهای یکی از بدترین توافقهایی است که در عمرش دیده است. به گفته ترامپ: «این توافق کاملا یکسویه، علیه ایالات متحده و رک بگویم، علیه بخش اعظم خاورمیانه است». همین یک جمله ترامپ کافی بود تا ایران بزرگترین دستاورد دیپلماسی خود را ارج گذاشته و همه امکانات خود را برای حراست از آن به کار گیرد. بعید میدانم کسی از تأثیرات ویرانگر خروج آمریکا از برجام بیاطلاع باشد. آمار و ارقام تورم، بیکاری، هزینههای معیشتی و فقر و فلاکت مردم افسانه نیست و جملگی آثار شوم تحریمهایی است که همچون اختاپوس اقتصاد کشور را در خود گرفته است. بر اساس آمار رسمی کشور شاخص فلاکت بهعنوان مجموع نرخ تورم و نرخ بیکاری از ۳۳/۸ درصد در پایان سال ۹۰ به رقم ۴۹/۶ درصد در پایان سال ۱۴۰۰ رسیده که بالاترین شاخص فلاکت در ۱۱ سال گذشته است. یک سال از زمان تصمیم نظام برای آغاز مجدد مذاکرات هستهای میگذرد. همزمانی این امر با انتخابات ریاستجمهوری برای کشور ناگوار بود و موضوعی را که قاعدتا «ملی» و فراجناحی است، به مناقشات سیاسی در داخل سنجاق کرد. پنج دور مذاکرات در دولت قبل با دستاوردهایی که امروز دولت سیزدهم آن را مطالبه میکند، کنار گذاشته شد. سکان به دست افراد جدیدی داده شد که امروز خود اعتراف میکنند چیزی بیشتر از آنچه در مذاکرات دولت قبل مورد توافق قرار گرفته بود، نمیتوان از طرف مقابل گرفت. حسن روحانی در آخرین حضور در پاستور به صراحت گفت: «اگر همین امروز به آقای عراقچی اختیار بدهیم در عرض چند روز توافق را نهایی میکند و تحریم هم برداشته میشود». وزیر نفت کشور دولت سیزدهم اندکزمانی پیش از بحران اوکراین و در بحبوحه مذاکرات وین و احتمال توافق، گفته بود بسیاری از شرکتهای بزرگ با ارسال نامههای الکترونیک (ایمیل) مباحثات برای شرکت در پروژههای نفت و گاز در جمهوری اسلامی ایران را آغاز کردهاند. به نظرم همین یک جمله وزیر برای غلبه بر تردیدها و اتخاذ تصمیم شجاعانه سیاسی در نهاییکردن توافق در مذاکرات وین کفایت میکند. این سخن از زبان دولتمردی مسئول در کابینه رئیسی است و نه ادعای بیژن نامدارزنگنه. سخن وزیر دولت سیزدهم در حالی بیان میشود که وزارت نفت عراق صادرات این کشور در ماه مارس را بالغ بر ۱۱ میلیارد دلار اعلام کرده است. گفته میشود این بالاترین رقم درآمدهای نفتی در ۵۰ سال اخیر و بر اساس تخمینها معادل فروش دو سال اخیر نفت ایران پس از اعمال تحریمهای ناشی از مناقشه هستهای است. چه کسی در مقابل این فرصتسوزی مسئول و پاسخگو است؟ در شرایطی که جنگ در اوکراین فرصت دیگری برای ورود عزتمندانه به بازار نفت و ایفای نقش در بازار گاز مورد نیاز اروپا را فراهم کرده، کشور درگیر حل بحران! کنترل قیمت مرغ و تخممرغ و گوجهفرنگی و پیامدهای ارز ترجیحی در تأمین داروی بیماران نیازمندی است که کمبودها برایشان در حکم حیات و ممات است. آیا این باید سرنوشت کشوری باشد که با برخورداری از یک درصد سرزمین و جمعیت، بیش از هفت درصد از منابع جهان را در اختیار دارد؟ اخبار مذاکرات به نحو بیسابقهای برای مردم گرفتار حداقلهای زندگی عادی و شرافتمندانه کسلکننده شده است. امیرعبداللهیان مدام از «زیادهخواهی آمریکا و خطوط قرمز ایران» سخن میگوید و هر چند روز یک بار آن را تکرار میکند. تا جایی که این امر طنازان شوخطبع را به ذوق آورده و کلمات قصار ایشان تحت عنوان «برنامه هفتگی مذاکرات هستهای» در فضای مجازی دست به دست میگردد. البته تاکنون کسی نتوانسته از این عبارت ایشان به مثابه کلیدی که به هر دری میخورد ولی هیچیک از آنها را باز نمیکند، رمزگشایی کند. او یک بار شهامت به خرج داد و از فداکاری و آمادگی فرماندهان ارشد سپاه برای ایثار جهت عبور از بنبست مذاکرات سخن گفت، ولی پس از واکنش تند روزنامه معروف و برخی اصولگرایان پا پس کشید و عقبنشینی کرد. این روزها لحن آمریکا مجددا به تندی گرایش پیدا کرده و از زبان بایدن صراحتا در مخالفت با خروج سپاه از لیست تروریستی سخن گفتهاند. موضوعی که هرچند ارتباط مستقیم با توافق برجام ندارد، ولی ظاهرا یکی از مهمترین خطوط قرمزی است که امیرعبداللهیان از آن سخن گفته است. اگرچه به باور نگارنده این موضع آمریکا نیز در چارچوب چانهزنیهای دیپلماتیک و البته در پاسخ به برخی اقدامات اخیر است. آمریکا خواهان احیای برجام و توافق با ایران است هرچند عنصر زمان در آن مؤثر است. ظرافت دیپلماسی در استفاده از فرصتهایی است که به دلیل شرایط متغیر هستند. به همین دلیل همچون چند سال قبل، با کورسویی از امید بار دیگر بر آن شدم با درخواست برای توافقی که گرهگشای شرایط فلاکتبار اقتصادی و فراهمشدن فرصتهای سیاسی و دیپلماتیک برای کشور است بار دیگر عنوان «بگذاریم برجام بماند» را برای یادداشت هفتگی خود برگزینم.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 الگوهای رفتاری در مذاکره
✍️ حیدر مستخدمینحسینی
دانشمندان علم ارتباطات، مذاکره را به عنوان فرآیندی تعریف میکنند که طی آن مذاکرهکنندگان منافع، مواضع و اهداف خود را در ترکیبی از ارتباطهای کلامی و غیرکلامی برای طرف مقابل شرح داده و به صورت متقابل سعی میکنند مواضع، منافع و اهداف طرف مقابل را درک کنند. هر روزه، در خانه، محیط کار و کوچه و خیابان، وارد فرآیند ارتباط و تعامل با سایر انسانها میشویم. مذاکره را نیز، نمیتوان جدای از ارتباط و تعامل میان انسانها تصور کرد. بدون استفاده از فرآیند ارتباط، به سختی میتوان دستیابی به اهداف و رفع تعارضات بین انسانها را تصور کرد. بنابراین هرچه بیشتر در خصوص ارتباطات بدانیم، به همان میزان با فرآیند مذاکره آشنایی بیشتری پیدا کردهایم، اما انسانها چگونه در مذاکره با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؟ برقراری ارتباط بین مذاکرهکنندگان مانند هر نوع دیگری از ارتباط، از کانالهای مختلفی صورت میگیرد. بخشی از ارتباط از طریق کلمات و باقیمانده آن از طریق رفتار منتقل میشود. مطالعات نشان داده است که در گفتوگوی رودررو، هفت درصد از پیام توسط واژهها، ۳۸ درصد توسط تن صدا (ارتباط کلامی) و ۵۵ درصد از طریق زبان بدن (رفتارهای غیرکلامی) منتقل میشود. در مکالمه تلفنی که بدن نمیتواند نقشی ایفا کند سهم واژهها و تن صدا به ۱۰ درصد و ۹۰ درصد افزایش مییابد.
استفاده از کلمات و جملات برای تبادل مفاهیم با طرف مقابل، از جمله ابتداییترین مهارتهایی است که هر مذاکرهکنندهای باید از آن برخوردار باشد. همان گونه که تاکید شد نقش ارتباط غیرکلامی در ارتباطات و به طور خاص در مذاکره، غیرقابل انکار است. حالتهای چهره، حرکات بدن، نحوه تکان دادن سر و لحن صدا از جمله ویژگیهایی هستند که سهم آنها در انتقال پیام به مراتب بیشتر از سهم واژههاست. گروهی از این رفتارها را میتوان رفتارهای مشوق نامید که با استفاده از آنها میتوانیم به طرف مقابل نشان دهیم که به گفتههای وی توجه داریم و به این وسیله وی را به ادامه گفتوگو تشویق کنیم. در این قسمت به سه مورد از رفتارهای مشوق میپردازیم.
برقراری ارتباط چشمی: همیشه شنیدهایم که انسانهای دروغگو و خیانتکار، نمیتوانند راحت به چشم طرف مقابل نگاه کنند. حتی شنیدهایم که میگویند: چشم دریچه روح است. اما یک واقعیت وجود دارد که اکثر ما، در هنگام گفتوگو، زمانی که طرف مقابل به چشمانمان نگاه میکند، احساس بهتری داریم و در درون خود احساس میکنیم که وی واقعا به حرفهای ما گوش میدهد. اگر طرف مقابل در تمام مدت گفتوگو یک مرتبه هم به شما نگاه نکند، به سختی میتوانید بپذیرید که وی به گفتههای شما گوش میدهد. اگرچه مطالعات نشان داده است که انسانها در هنگام گوش دادن به سخنان دیگران، بدون نگاه به چشمان و چهره ایشان بهتر میتوانند روی گفتهها تمرکز کنند، اما به هر حال این واقعیتی است که با نگاه نکردن به طرف مقابل، وی هیچگاه به این اطمینان نخواهد رسید که شما واقعا به گفتههای وی گوش فرا دادهاید. البته در برقراری ارتباط چشمی باید به خاطر داشته باشید که نگاه دائم به چشمان طرف مقابل نیز میتواند فرد را عصبی کند بنابراین گاهگاهی نگاه خود را از چشم طرف مقابل بردارید و سپس مجددا به وی نگاه کنید. در هنگام حرف زدن این کار معمولا ناخودآگاه انجام میشود. اکثر انسانها زمانی که در پی واژهای یا جملهای میگردند، نگاه خود را از روی چهره مخاطب برمیدارند. زمانی که برای قانع کردن طرف مقابل میکوشید و نیز زمانی که مهمترین قسمت پیام خود را بیان میکنید حتما به چشمان طرف مقابل نگاه کنید. مطالعات نشان داده است که این رفتار میتواند اهمیت پیام را به طرف مقابل بهتر گوشزد کند. البته باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که تمایل به برقراری ارتباط چشمی، از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. در فرهنگهای غربی، عدم برقراری ارتباط چشمی در بهترین حالت آن ضعف ارتباط و در بدترین حالت آن بیاحترامی تلقی میشود. این در حالی است که در شرق دور، نگاه نکردن به چهره مخاطب نشانهای از احترام محسوب میشود.
البته در فرهنگهای اینچنینی نیز، استفاده موردی از ارتباط چشمی، عملی مثبت و اثربخش محسوب میشود. حالت بدن: بر اساس مطالعات انجام شده، صاف نشستن و خم شدن کمی به سمت جلو، میتواند در طرف مقابل این حس را القا کند که شما به گفتههای وی توجه دارید. همچنین در صورتی که دور میزی نشستهاید، در زمان گفتوگو با هر یک از مذاکرهکنندگان، بکوشید بدن خود را به سمت وی متمایل کنید. شاید تاکنون دقت کرده باشید زمانی که به شنیدن گفتههای کسی علاقه ندارید ناخودآگاه، در حالی که سر شما به طرف وی است، بدن شما به سمت دیگری متمایل میشود. اگرچه ممکن است به صورت خودآگاه به این نوع حرکتها توجه نداشته باشیم، اما این از اثرات ناخودآگاه اینگونه رفتارها روی مخاطب، نخواهد کاست. همین طور، دست به سینه نشستن، اخم کردن، ابرو بالا انداختن و… از جمله رفتارهایی هستند که به طرف مقابل اینگونه القا میکنند که شما به اندازه کافی به وی توجه ندارید.
استفاده از حرکات سر: انسانها، چه به عنوان شنونده و چه به عنوان گوینده، از حرکات سر، به عنوان یکی از علائم مهم غیرکلامی استفاده میکنند. سادهترین شکل رفتاری تکان دادن سر به عنوان تایید حرف طرف مقابل است و گاه با حرکت سر به طرفین، با وضعیت طرف مقابل همدردی کرده و گاه، تاسف خود را ابراز میداریم. استفاده از حرکات سر از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. به عنوان مثال، هندیها، برای تایید گفتههای طرف مقابل، سر خود را به طرفین و برای رد گفتههای وی سر خود را به پایین و بالا حرکت میدهند (برعکس رفتاری که ما در ایران از خود نشان میدهیم).
اما مکالمه و ارتباط نوشتاری تنها راههای رساندن پیام در زندگی و مذاکرات نیستند. مذاکرهکنندگان حرفهای از نحوه نشستن، نوع لباس پوشیدن و حالتهای چهره طرف مقابل نیز موارد مهمی درک میکنند. به همین دلیل همیشه میگویند با گوشها و چشمهایتان آنچه را که طرف مقابل قصد انتقالش را دارد، بشنوید. توجه به زبان بدن و ارتباطات غیرکلامی میتواند منبع ارزشمند و وسیعی از اطلاعات را در اختیارتان قرار بدهد. به عنوان مذاکرهکننده حرفهای دو وظیفه برعهده دارید؛ مطمئن شوید که آیا زبان بدنتان پیامی را که قصد دارید طرف مقابل دریافت کند، ارسال میکند؟ زبان بدنتان باید با کلامی که به زبان میآورید هماهنگ باشد.
نشانههای غیرکلامی را در طرف مقابل به درستی و با دقت تفسیر کنید. باید درک کنید که چه زمانی طرف مقابل نشانههای غیرکلامی از خودش بروز میدهد که با آنچه به زبان میآورید سازگاری ندارد. هنگامی که به زبان بدن دقت میکنید متوجه میشوید که حالتهای بدن به شکل گروهی ابراز میشود. به ندرت پیش میآید که فردی یکی از این حالتها را به تنهایی از خودش بروز دهد. افرادی که جذاب هستند معمولا فقط زیبا نیستند. آنها همراه زیبایی مجموعهای از رفتارها و حالتهای جذاب را از خود نشان میدهند که چنین افرادی به شما توجه میکنند، این توجهشان را درک میکنید و معمولا خجالت میکشید. این افراد مجموعهای از نشانههای غیرکلامی را به کار میگیرند تا توجهشان به شما را ابراز کنند.
زبان بدن را با آنچه به زبان میآورید در هم نیامیزید. همه انسانها به شکل غریزی زبان بدن را درک میکنند. آنها انتظار دارند زبان بدن و آنچه به زبان میآورند هم سازگار باشد. زبان بدن و کلام متناقض باعث میشود طرف مقابل به صورت ناخودآگاه دیگر به شما توجه نکند. هنگامی که در حال حرف زدن هستید مطمئن شوید زبان بدن و کلامتان با هم هماهنگ باشد؛ البته اگر دوست دارید دیگران آنچه را میگویید باور کنند. اگر درباره چیزی هیجانزده هستید این هیجان را در زبان بدنتان هم نشان دهید. هنگام هیجانزده شدن راحت در مبل لم ندهید. دلایل زیادی برای ناهماهنگی زبان بدن و کلامتان وجود دارد. انرژی زیادی ندارید، هنگامی که خسته هستید، نشان دادن احساسات مختلف با بدنتان انرژی بیشتری از شما طلب میکند. پیش از شرکت کردن در جلسات مذاکره نیمه چپ مغزتان را با افکار مثبت پر کنید، هرگز به دلیل اینکه بدنتان خسته است و این پیام را نشان میدهد که نتیجه مذاکره برایم مهم نیست وارد هیچ مذاکرهای نشوید. اگر لازم است برای انرژی مجدد جلسه مذاکره را قطع کنید و به بدنتان استراحت بدهید. در آن لحظه روی موضوع مکالمه تمرکز ندارید. هنگامی که با زبان بدن آشنا میشوید با دقت به نوع قرار گرفتن، حرکات و حالتهای بدن به راحتی متوجه میشوید که فرد مقابل در حال فکر کردن به موضوعی غیراز موضوع مذاکره است. اگر شما هم به موضوعی دیگر فکر کنید طرف مقابل به سادگی متوجه خواهد شد. هنگامی که مشغول مذاکره هستید با تمام وجود و با تمرکز روی موضوع مذاکره، کارتان را ادامه بدهید. حضور ذهن در این مواقع مهمتر از حضور فیزیکی است. ورزشکاران این حالت را قرار گرفتن در منطقه مناسب مینامند.
عادات بد مکالمه را در خود پرورش دادهاید، در برخی از فیلمهای خندهدار دیدهایم که همسری با دندانهای فشرده شده به شوهرش میگوید «عزیزم» و سپس به زور به او لبخند میزند. در این مورد زبان بدن با آنچه او به زبان آورده کاملا در تناقض است. روشن است که شوهر پیام غیرکلامی را واضحتر از پیامی که به زبان آورده شده دریافت میکند. اگر عادت کردهاید معنای دیگری غیر از آنچه به زبان میآورید به طرف مقابل منتقل کنید، هر چه زودتر این عادت اشتباه را ترک کنید. توانایی درک دیدگاهها و احساسهای طرف مقابل در جلسات مذاکره بسیار مهم است. توانایی درک زبان بدن باعث میشود منظورتان را به شکل کاملتری به طرف مقابل برسانید. بر اساس آنچه درباره حالتهای مختلف بدن خود یاد میگیرید، میتوانید در کلام و احساسی که دارید هماهنگی ایجاد کنید. درک زبان بدن در دیگران میتواند باعث سرگرمیتان شود. هرچه بیشتر این مهارت را تمرین کنید، در مذاکرات مختلف نقش موثرتری خواهید داشت.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 فناوری؛ کاتالیزور توسعه
✍️ فرید شاهمرادی
انکار نقش دانش در توسعه اقتصاد، قطعا نابخردانهترین رفتار در عصر حاضر است و تاکید دانشمندان و اقتصاددانان بنام جهان بر تاثیرگذاری این مولفه از قرون گذشته، جایگاه این مولفه تاثیرگذار را تثبیت میکند. اقتصاد دانشبنیان، در گامهای آغازین خود به تولید علم و تجهیزات فناورانه، بسترسازی برای شکلگیری زیستبوم نوآوری و ایجاد شرکتهای دانشبنیان فناور و خلاق میپردازد، بر همین اساس علم را به ثروت تبدیل کرده و ارزشافزوده در اقتصاد تزریق میشود. در مرحله تولید علم به ثروت، یک زنجیره وجود دارد که اگر تمام اجزای این زنجیره بهدرستی کنار یکدیگر قرار داده شوند، موجب تولید محصول اعم از کالا و خدمت میشود.
در مورد ماهیت شرکتهای شکلگرفته، اعم از دانشبنیان، فناور و خلاق، چالشهایی متصور است که توسعه بازار و بازاریابی از اساسیترین این چالشهاست؛ زیرا مدیران جوان و بعضا فنی بدون شناخت از اصول و فرآیندهای بازاریابی اقدام به راهاندازی شرکت و شروع مسیر توسعه اقتصاد دانشبنیان کردهاند و پس از رشد اولیه با مشکلات اساسی در فروش محصولات پایه دانشی خود روبهرو میشوند؛ چرا که با توجه به مولفههایی همچون عدمثبات نرخ ارز و غیرقابل پیشبینی بودن تورم در کشور، بازاریابی و شناخت بازار از پایهایترین الزامات راهاندازی کسبوکارهای دانشبنیان است تا در مرحله بعد، ابزار تزریق سرمایه، شاهرگهای خود را در این اقتصاد خطرپذیر بهدرستی پیدا کند. وجود این عدمتطابق مهارتهای بازاریابی و مهارتهای فنی و مدیریتی است که درصد ریسک و خطر شکست اینگونه شرکتها را بالا برده است. این مهارتها بهطور همزمان توسعه نمییابند و همین امر باعث دلزدگی میشود. در همین مسیر حمایت از رشد و توسعه کسبوکار یک شرکت دانشبنیان، فرآیندهایی باعث میشود که این شرکتها از لحاظ دانش فنی و علمی تخصصی حوزه موضوعی خود، سریعتر وارد مسیر شوند و از طرفی از لحاظ مولفههای بازاریابی و مدیریت جا بمانند که باعث میشود، شرکت از نظر سطح آمادگی پختگی لازم را نداشته باشند، ابزارهای حمایتیای همچون شتابدهندهها و صندوقها مربوط به بخش خصوصی است و آمادگی سرمایهگذاری در طرحهایی را دارند که بین شاخص آمادگی بازار و شاخص آمادگی فناوری تطابق وجود داشته باشد. همزمان نبودن رشد این دو شاخص در شرکتهای نوپای دانشبنیان، باعث سردرگرمی و عدمموفقیت در جذب سرمایه برای ادامه فرآیند توسعه شرکتهایی میشود که موسسان آنها جوانان دانشیای بودند که با تکیه بر علم تخصصی خود، اقدام به راهاندازی کسبوکارهای فناورمحور خود کرده بودند. از طرفی متاسفانه برخی شرکتها در مراحل اشتباه، به دنبال جذب سرمایه میروند و این مرحله اشتباه باعث دلزدگی شرکتها و رد شدن از طرف صندوقها خواهد شد. معمولا صندوقها و شتابدهندهها وقتی که شرکتها به مرحله جذب سرمایهگذاری میرسند و از نظر کسبوکار آماده توسعه میشوند، به صورت درصدی در سهام آنها دخیل یا به شکل قرارداد مشارکت با آنها شریک میشوند. اما همانطور که بدیهی است، سرمایهگذار بخش خصوصی به هر میزان هم که پسوند خطرپذیری را یدک بکشد، به دنبال کسب سود است که عدمتحقق آن ممکن است برای آن شرکت چالش اساسی ایجاد کند. در کشورهای توسعهیافته، بهعنوان راهکار این چالش، ابزارهای جذابتری همچون وامهای جسورانه تعریف شده است که با در نظر گرفتن این واقعیت که احتمال شکست درصد بالایی از این شرکتها در ابتدای کار وجود دارد، در صورت ارائه دلایل منطقی سیستماتیک که آن شرکت به آن دچار شده باشد و در صورت ارائه ادله منطقی برای عدمبازگشت سرمایه به دلیل مشکلات اقتصادی، این وامهای اعطایی از جانب دولت به آنها بخشیده خواهد شد که در کشور ما تاکنون چنین ابزاری تعریف نشده و برای حمایت از توسعه اقتصاد دانشبنیان اجرایی نشده است؛ این امر باعث عدمدسترسی موسسان شرکتهای دانشبنیان فناور و خلاق به سرمایه برای توسعه کسبوکار خود خواهد شد.
در توسعه اقتصاد دانشبنیان، عوامل مختلفی دخیل است؛ اما نمیتوان نقش کاتالیزور یک مورد را نادیده گرفت و آن رسوخ است. رسوخ فناوری و نوآوری در دو حوزه میتواند به توسعه اقتصاد دانشبنیان در کشور سرعت ببخشد؛ یکی در اجتماع و دیگری در صنایع. رسوخ نوآوری در جامعه با اجرای برنامههای ترویجی، توانمندسازی و حمایتی نوآوری اجتماعی میتواند افراد زیادی را از اقشار مختلف مردم درگیر این موضوع کند و خیل عظیم خرد جمعی را به اکوسیستم فناوری و نوآوری کشور افزوده و میزان مشارکت مردم را در توسعه این نوع اقتصاد بالا ببرد که قطعا هم باعث توسعه مولفههای اقتصادی در شهرها و روستاها شده و هم زمینهساز رفع چالشها و مشکلات اقشار آسیبپذیر جامعه و بهبود وضعیت حاشیهنشینی، فقر، اعتیاد و... خواهد شد. دومین رسوخی که باید اتفاق بیفتد، رسوخ فناوری در صنایع بزرگ کشور است تا خون تازهای در رگهای محصولات خروجی صنایع اصلی کشور جریان پیدا کند و باعث تحول در زمینه پیشرفت و توسعه کالاها و محصولات ایرانی شود که با توجه به استفاده جامعه و دخیل بودن این صنایع در رشد و توسعه اقتصادی، قطعا یکی از الزامات برنامههای راهبردی، توسعه اقتصاد دانشبنیان خواهد بود.
حال بیایید از این سمت بوم به قضیه بنگریم؛ یعنی از فرصت صادرات. وجه متمایزکننده دانشبنیان از کسبوکارهای معمول قاعدتا وجود نوآوری فناوری و دانشی جدید در محصولات تولیدی آنهاست و همین موضوع نشان میدهد که بازار این محصولات دانشی فناورانه، نه فقط داخل کشور، بلکه با در نظر گرفتن ماهیت نوآورانه آنها امکان صادرات به کشورهای دیگر فراهم آمده و اتفاقا تاکید مولفههای توسعهای این شرکتها اگر محصولات صادراتمحور نباشد، اندازه بازار آنها محدود بوده و آن جهش درآمدزایی و تاثیرگذاری اقتصادی بروز و ظهور نخواهد کرد، اما اگر شرکتی از این شرکتهای دانشبنیان فعال در اقتصاد کشور بهترین و باکیفیتترین محصول آماده ورود به بازارهای بینالمللی را آماده هم کرده باشد، حال باید به دنبال رفع چالشهای سیستماتیک محدودیتهای مبادلاتی و تجاری کشور با کشورهای دیگر، با توجه به وجود تحریمها و روابط محدود تجارتی ایران باشد و کفشهای آهنین خود را بپوشند و دنبال راهکارهای خلاقانه برای اجرای این فرآیند توسعهای خود باشند که همانطور که مشهود است، نیازمند یاری نهادهای سیاستگذار، اجرایی و قانونگذاری است تا بتوانند ابزارهای حمایتی را برای آنها تعریف کنند و موجبات توسعه صادرات شرکتها در مرحله اول و سپس، موجبات توسعه اقتصاد دانشبنیان کشور را فراهم آورند.
مطالب مرتبط