این تحلیل طبعا باب میل سیاستمداران است؛ زیرا یادآوری محدودیت بودجه امر تلخی است و کسب درآمد از مالیات یا فروش نفت در شرایط تحریم، کار سختی است؛ اما روشن کردن ماشین چاپ پول سادهترین کار عالم برای یک سیاستمدار است و چه چیز بهتر از اینکه به سیاستمدار بگوییم از این سادهترین روش، سختترین مشکلات کشور را که به نبود بودجه مربوط است، میتوان حل کرد.
در برابر چنین توصیههای به ظاهر جذابی باید به سیاستمدار یادآوری کرد که این توصیهها بهشدت خطرناک است و میتواند سم مهلک برای مقبولیت یا محبوبیت عملکرد یک دولت و کارکرد نیمهجان یک اقتصاد باشد. باید توجه داشت که هماکنون اقتصاد ایران در مرز ابرتورم است و خطاهای فاحش سیاستگذاری میتواند تبعات هولناکی هم برای اقتصاد و هم برای سیاست به دنبال داشته باشد.
در کشورهای توسعهیافته بازارهای مالی بهشدت گسترش یافتهاند و ابزارهای مالی متعددی حضور دارند و استفاده از این ابزارها بسیار رواج دارد. به همین دلیل هرکدام از این ابزارها و هرکدام از این بازارهای مالی در نقش خاکریزی عمل میکنند که مانع میشود رشد نقدینگی اثرات خودش را به شکل کامل به رشد قیمت کالاها و خدمات مصرفی منتقل کند. برای تبادر به ذهن کافی است توجه کرد که در ایران نیز رشد تورم همپای رشد نقدینگی نبوده و بخشی از اثرات رشد نقدینگی به بازار دارایی منتقل شده و تورم قیمت دارایی (مسکن، ارز، طلا و سهام) را ایجاد کرده است.
از مقایسه نسبت نقدینگی به تولید در ایران و کشورهای توسعهیافته به جای اینکه به این توصیه سیاستی برسیم که میتوان بیمحابا نقدینگی را رشد داد، بهتر و درستتر آن است که به این نتیجه برسیم باید بازارهای مالی را توسعه داد تا ثبات تورم دستیافتنیتر شود.
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط