🔻روزنامه ایران
📍 کاهش پایه پولی با شگرد همتی
✍️ محمد کهندل
ادعای عبدالناصر همتی درباره اینکه با تسویه تنخواه باید رشد پایه پولی کاهش یابد، ادعای قابل بررسی است.
در تبیین این موضوع می‌‌توان گفت در دولت قبل به دو دلیل بی انضباطی مالی و نشان دادن کاهش آماری در متغیر‌های پولی تمرکز حساب‌ها نزد خزانه و بانک مرکزی صورت نگرفت. به همین دلیل دارایی‌ها و بدهی‌های بانک مرکزی کمتر از مقدار واقعی ثبت شد. این موضوع بیان کننده نرخ رشد پایه پولی طی سال‌های عملکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم است که کمتر از مقدار واقعی اعلام می‌‌شد. با این حال نرخ رشد پایه پولی در اسفند سال‌های ۹۷ ، ۹۸و ۹۹ به ترتیب ۸/۴، ۷/ ۴ و۲/۵ درصد بوده است اما این متغیر پولی با تمرکز بر حساب‌های نزد خزانه و بانک مرکزی به میزان ۸/۱ درصد کاهش داشته است. این نکته بدان معناست که در صورت عدم تجمیع حساب‌ها در خزانه و محاسبه متغیرهای پولی به روشی است که در زمان مدیریت آقای همتی رقم کاهش این متغیر پولی به مراتب بیشتر از ۸/۱ درصد است.
به بیان دیگر در توصیف شیوه محاسبه ایشان که می‌‌توان از آن به عنوان شگرد آقای همتی نام برد، محاسبه آمار در آن زمان از طریق انتقال بخشی از دارایی‌ها و بدهی‌های بانک مرکزی خارج از خزانه و بانک مرکزی رخ داده که نتیجه آن این است که عملاً نرخ رشد متغیرهای پولی را کمتر از آنچه بوده نشان می‌‌داده و با مغلطه درصدد است شفافیت و انضباط مالی را که هم اکنون در خزانه و بانک مرکزی اتفاق افتاده است نایده بگیرد و از این طریق شکست خود را به شکلی توجیه کند.
اینکه شرکت‌ها و مؤسسات دولتی منابع مالی خود را غیر از خزانه سپرده‌گذاری کنند و در این راستا بخشی از دارایی‌های بانک مرکزی از ترازنامه این بانک حذف و به جای دیگر منتقل شود بدیهی است که آمار متفاوت و کاهشی می‌‌شود. البته با همه این تفاسیر باز هم نرخ پایه پولی به میزان ۸/۱ درصد کاهش یافته است.
در جمع‌بندی نهایی می‌‌توان گفت با تحلیلی که آقای همتی ارائه کرده یک عمل خلاف شفافیت اتفاق افتاده است. حتی اگر به اسم چابکی و سرعت کار این اتفاق رخ داده باشد نقض شفافیت و انضباط مالی ایجاد شده است و به همین دلیل تصمیم‌گیری، تصمیم‌سازی و مدیریت منابع مالی و بودجه‌ای را برای دولت دشوار کرده و مشکلات عدیده‌ای را برای دولت سیزدهم پدید می‌‌آورد.


🔻روزنامه کیهان
📍 شاید بدون جنگ
✍️ محمدهادی صحرایی
ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَهًْ وَ الْمَسْکَنَهًْ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ الله‏... ۱

[داغ‏] خوارى و نادارى بر [پیشانى‏] آنان زده شد، و به خشم خدا گرفتار آمدند؛ چرا که آنان به نشانه‏هاى خدا کفر ورزیده بودند، و پیامبران را به ناحق مى‏کشتند؛ این، از آن روى بود که سرکشى نموده، و از حد درگذرانیده بودند.
در سوره آل عمران آیه ۱۱۲ نیز به تفکیک «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّهًْ»، «باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ الله‏» و «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَهًْ» آمده است. مهر ذلت و ناداری بر پیشانی تفکری خورده شده که پس از دیدن بیش از ده معجزه از حضرت موسی سلام‌الله علیه و گذر از دریا، با دیدن بت‌پرستان، هوس بت‌پرستی کردند و کمتر از چهل شب از یکتا‌پرستی به گوساله‌پرستی رسیدند. این آیات و ده‌ها آیه دیگر در مورد قومی است که به لجاجت و ایرادگرفتن و بهانه آوردن معروفند، دیگران را ملک خود، و خود را برتر از دیگران و قوم برگزیده دائمی خدا می‌دانند؛ در زمین فساد می‌کنند؛ علمای‌شان به تحریف و ربا و حرامخواری و پیغمبرکشی و قتل معروفند و پایه قتل امامان شیعه را نیز آنها نهاده‌اند و....
اینها متعلق به تفکر صهیونی است که جهان امروز ما با گوشت و پوست و استخوان خود آن را درک می‌کند. آنها به همان‌اندازه که در جعل کتب الهی و تاریخ استادند در تاریخ ‌سازی و روایتگری آن هم بی‌نظیرند و همان‌گونه که داستان‌نویسان، رمان یا داستان تخیلی می‌نویسند، اینها طبق نیاز آینده خود، تاریخ بافته و می‌بافند و به خورد بشریت داده و می‌دهند. آنچنان بر دروغ خود استوارند که گویی خودشان هم باور کرده و حتی از انکار هولوکاست توسط یک پیرزن هم می‌ترسند و برایش حکم زندان می‌دهند. ترسو هستند ولی در این نوع برخورد علاوه‌بر ترس، حساسیت این دروغ برای آنها را نیز می‌توان دید. مثل برخی قسمت‌های نظریه داروین یا تاریخ خلقت یا تاریخ انبیایی که نوشته‌اند یا احادیثی که جعل کرده‌اند و... و یا مثل هر اغراق و اجحاف تاریخی و رسانه‌ای که باید در آن شک کرد و دنبال ردپای «موش واره» آنها گشت.
همپیمانی همین تفکر با قریش و غیراز آن بود که پیغمبر ما را بیش از هر قوم دیگری آزرد و همین تفکر است که همیشه ردپای خود را در تاریخ اسلام، با حماقت و جهالت اعراب بدوی و منافقین پاک کرده و خباثت‌های خود را پای آنها گذاشته و جنایت آنها را در تقابل با اسلام، مضاعف نشان داده است. تفرقه بین مسلمانان
و فرقه‌سازی کار آنهاست که انصافاً در آن استادند و خُبره. از هیچ،
فرقه می‌تراشند و از پوچ، تفرقه می‌سازند. در سنی وهابیت را و در شیعه بهائیت را و در مسیحیت، نومسیحیان و بی‌گمان در میان بوداییان، فرقه‌ای وحشی در میانمار که مسلمانان را
زنده زنده می‌سوزانند ساخته آنهاست. فکر پلیدشان در تجمیع خبائث، اعجاب‌آور است. می‌توانند منافقین خون‌آشام را با سلطنت‌طلبان فراری و اراذل و اوباش و بهائیان و اعدامیان و ساواکیان و اختلاسگران و جاسوسان و نادرست‌ها و.. و همه عفونت‌های بشری را در جبهه‌ای به نام ضدانقلاب جمع کنند و سر یک میز بنشانند و به همه این موجودات آب و غذای خودش را بدهند.
اینکه امام راحل ما آنها را غده سرطانی نامید از حیا و ادب بالای او بود وگرنه حق مطلب اینان با غده سرطانی ادا نمی‌شود. تنها راه مقابله با این جرثومه‌ها همان استراتژی «هر مسلمان یک سطل آب» است که اگر همه باهم بریزند، می‌رود. تفکری که با شیطان عقد اخوت بسته و حتی گاهی او را درس می‌دهد، مأموریتش «با تمام نیرو گستردن فساد در زمین و دست‌اندازی به مال و جان‌هاست».۲ «سرسخت‌ترین مردم در دشمنی با مؤمنین»۳‌ اند و به‌دلیل تفکر عفنی که دارند، موذی‌ترین و مزورترین و مضرترین موجود زنده کشف شده برای گونه بشری هستند و حتی مطرود یهودیان و کلیمیان جهان‌اند و آنها دانسته‌اند که دوستی کردن با این تفکر، به همان‌اندازه خطرناک است که پَر دادن به گربه. «گربه مسکین اگر پر داشتی، تخم گنجشک از جهان برداشتی».
بی‌شک حساب یهودیان و به ویژه کلیمیان هم میهن ما از این تفکر افراطی و تمامیت‌خواه، جداست. همان‌گونه که وهابیت و بهائیت را هرگز نباید از اهل سنت و اهل تشیع دانست. و اگرچه آبشخور همه این افراطی‌گری‌ها را باید در دربار ملکه انگلیس جست ولی قابلیت فوق‌العاده تفکر صهیون را که از زمان قابیل، پیوسته پرورش ابلیسی یافته و با تفرعن و جادوی مصری درآمیخته و با ثروت قارون‌ها و هنر سامری‌ها تلفیق شده را نباید فراموش کرد. در هر مقطع از تاریخ، قسمتی از تفکر شیطان بروز و ظهور داشته ولی می‌توان گفت اکنون در مقطعی از تاریخ به سر می‌بریم که این تفکرات خطرناک همدیگر را پیدا کرده و همداستان شده و دشمن مشترک خود و کانون آزادگی و خداخواهی که جمهوری اسلامی است را یافته‌اند.
رژیم غاصب صهیونی که سرزمین اعراب مسلمان، مسیحی و یهودی فلسطین را غصب کرده و جمعیتش را از خیابان‌های شوروی و اروپا جمع کرده و به زور قصد تحمیل به منطقه را دارد، از زمان موشه دایان و جنگ شش روزه نشان داده است که پس از فلسطین و اردن و سوریه و مصر و لبنان، به دنبال عراق و ایران و آفریقا و آمریکای جنوبی است. پول زوری که آمریکا و برخی کشورهای بزرگ اروپا از مردم خود می‌کَنند و سالیانه و بعد از هیتلر تاکنون به این
رژیم می‌پردازند در اصل باجی است که می‌پردازند تا شرّصهیون از آنان دور بماند و در دامن منطقه اسلام بماند. منطقی که هیتلر با اخراج آنها از آلمان نشان داد که باهوش‌تر از تمام سران کنونی اروپاست و در ابراز آن از آنها شجاع‌تر است. هیتلر بیرون کرد و کشورهای اروپایی با باج دادن روزگار می‌گذرانند و با تأیید افسانه هولوکاست، به‌دنبال بهانه‌ای برای بزدلی و حقارت خود می‌گردند وگرنه اگر یهودیان را از خود می‌دانستند مثل مهاجرین چشم‌آبی اوکراینی، حتی در حد حرف و شعار، آنها را در بین خود جا می‌دادند و از این نکبت و اضطراب می‌رهاندند.
از مشکلات بزرگ دوره ما «استکبار جهانی رسانه‌ای» است. وقتی غول‌های رسانه‌ای دنیا در دست مُرداک صهیونیست و امثال آن است، باید توقع داشت که همان روحیه‌ای را که از ابتدای این وجیزه تاکنون در مورد آن گفتیم در رسانه‌های وابسته به آنها ببینیم. آنکه پیغمبر می‌کشد از کشتن انسان‌های بی‌گناه و بی‌پناه ابا دارد؟ تفکری که با زحمات صدها پیغمبری که منحصراً برای نجات آنها آمده بود، مهار نشد، با برقراری ارتباط چندکشور بی‌بنیه عربی، مهار می‌شود؟
آن که کتاب خدا را تحریف می‌کند از تحریف تاریخ و حقیقت‌های دیگر حیا می‌کند؟ آنکه سیاست خود را بر مبنای به لجن کشیدن شخصیت زنان می‌داند، خودش می‌تواند ریشه و عقبه‌ای پاک داشته باشد؟ و... و حقیقت امروز ما همان است که سعدی از آن واهمه داشت. گربه پر دار.
شرایط امروز دنیا اگرچه گفته شد ولی یکطرفه بود و از شرایط امروز جبهه مقاومت و مؤمنین و مستضعفین چیزی ننوشتم. زمانی که پهلوی، به مبارزه اعراب خیانت کرد گذشت و امروزه جمهوری اسلامی از هرکس که در برابر زیاده‌خواهی صهیون مقاومت کند حمایت می‌کند. سعودی در یمن چنان مانده که یک گاو شیرده در گِل. ته مانده آبروی آمریکا را اگر فضاحت بایدن نبرد‌، بی‌شک ناتوانی در برابر امیکرون و بدهی تباه می‌کند. دست فرزندان شیعه و سنی و مسیحی مقاومت درهم گره خورده و جبهه عظیم ضداستکباری در حال شکل‌گیری است. زمان پرتاب سنگ گذشت و فلسطین، موشک نقطه‌زن دارد و سوریه حکومت مستقری که بازی ایرانی را آموخته است و لبنان، گنبد آهنین را به سخره گرفته و... و ایرانی که منتظر است تا شاید بدون جنگ، روبان جشن آزادی و ورود به قدس را قیچی کند. به همت جوانمردان حماسه‌ساز جبهه مقاومت و به زودی. و بفضل الله و عونه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
۱- سوره بقره آیه ۶۱
۲- سوره بقره آیه ۲۰۵
۳- سوره مائده آیه ۸۲


🔻روزنامه اطلاعات
📍 رنج و التیام
✍️سید مسعود رضوی
ابتدا درگذشت دانشور و ادیب نامدار میهن، استاد محمدعلی اسلامی ندوشن را به ملت ایران، نویسندگان و اهالی فرهنگ و ادب اندوهباش می‌گویم. بی‌شک او از شایسته‌ترین متفکران ایران و از شیفتگان دانای تاریخ و ادبیات و هنر و ظرایف ناپیدای روح این فرهنگ کهنسال و دیرپا بود. شایسته است فرزندانمان را با نوشته‌های کسانی چون او پرورش و آموزش دهیم تا نقشی ماندگار از ایران در اندیشه و جانشان تابان شود و بدانند معنویت و عشق که گوهر هستی این ملت و این سرزمین است کیمیایی است که از خاک طلا و از کلمه شعر می‌سازد. ایمان را به عرفان و شریعت را به عشق بدل می‌کند.
باری، درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن خبر نیست، خسران است و اینک که قصد بیان موضوعی مهم را درباره دو خبر اندوهبار و بسیار ناگوار داشتم، به نوشته‌ای از ایشان برخوردم که سرشار از هشدار بود، و رفتار و گفتار ما را در بوته نقد می‌نهد و در پویه‌ای نگران می‌سنجد. در مقاله «یورش فرنگی مآبی، به قول اخوان: «نمی‌دانم چه می‌دیده است آن غمناکر روی جاده نمناک…»، و چه غم و تشویشی دارد برای مردم این مرزوبوم؟

پس با این دیباچه از استاد فقید آغاز می‌کنم: «…هم اکنون در شهرهای بزرگ ما، زندگی سیمای تحمل ناپذیری به خود گرفته، تشویش و دستپاچگی و تزلزل و بی اعتقادی و سطحی اندیشیدن و خودپرستی و بدبینی، روح مردم را مانند موریانه می‌خورد. از تقلب و دروغ و تزویر و ابتذال نگوییم که خود داستان جداگانه‌ای دارد.

امروز باید بیش از هر زمان دیگر در این کشور احساس مسئولیت کرد، زیرا جامعه ما در حال تحول است. این تحول در زمینه مادی خواه نا‌خواه انجام می‌گیرد، ولی در زمینه روحی و اخلاقی چه طور؟ چون اگر بین برون و درون، بین پیشرفت ماده و سیر معنی هماهنگی نباشد، تزلزلی عظیم در ارکان زندگی جامعه خواهد افتاد، چنان که از هم اکنون نشانه‌های آن دیده می‌شود. یک جامعه متمدن را نباید تنها با پلیس و دادگاه و قانون حفظ کرد، باید پلیس او در درون خود او باشد.

…. گناه و ننگ آن است که جامعه‌ای برای بهبود خود، برای رفع عیبهای خود، چاره اندیشی نکند. ایستادن یا مانند شتر عصاری، گرد خود گردیدن، در حکم گندیدن است؛ جامعه‌ای که با صداقت و صمیمیت نخستین قدمها را برای عزیمت برداشت، و خود را در راه افکند، جامعه‌ای قابل احترام است. به نظر من این مهم نیست که پیشرفت او با چه درجه از سرعت صورت گیرد، یا کی به مقصد برسد، آن چه مهم است صداقت و انسانیت و زیبایی و وقار و هوشمندی‌ای است که با سیر او همراه بشود. اگر در جامعه‌ای فرزند به پدر احترام نگذاشت، پدر نسبت به فرزند احساس محبت نکرد، زن به محض آن که شوهر کرد به فکر طلاق بود، دوستی وجود نداشت، مگر به قصد معامله و بده بستان، و همه چیز با مقیاس پول اندازه گرفته شد، حتی عقل و عشق و دانش و هنر و زیبایی، چنین جامعه‌ای هر چند هم در ناز و نعمت غوطه بزند، خوشبخت نمی‌تواند به شمار رفت، و هر چند قدرت و مکنت داشته باشد، قابل احترام نمی‌تواند بود.»‏

‏*****

در فرهنگ دیرین و دیرپای تمدن هندوایرانی، یک اصل بنیادین و ریشه‌ای وجود دارد که در زبان پارسی «بی آزاری» و در سنسکریت «اَهیمسا» خوانده می‌شود. در این دیدگاه که بعدها در عرفان ایرانی و اخلاق اسلامی بازنمودی تازه یافت، کیهان و تمام موجودات جهان تشخّصی دارند که قابل احترام و ارزشمند است. به ویژه موجوداتی که ما از آن با عنوان جانداران یاد می‌کنیم که شامل انسان و حیوانات و گیاهان و تمام موجوداتی است که حیات دارند و زندگی را به گونه‌ای متفاوت از جمادات و کانیها تجربه می‌کنند. در این عرصه و چرخه، خلقت، در نهایت کمال و جمال و به احسن وجه، تحقق یافته و به همین دلیل جلوه‌هایی از حق است. به قول سعدی:

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار

یا به قول ‌هاتف اصفهانی:

یار بی پرده از در و دیوار

در تجلی است یا اولی الابصار

حتی آیات قرآن مجید با همین رویکرد زیباشناسانه بازگویی شاعرانه می‌یافت. سعدی در ترجمه و تلمیح آیه‌ای از قرآن سروده است:

چشم دل باز کن و خلقت نارنج ببین

ای که باور نکنی فی الشجر الاخضر نار

با این سابقه، ایرانیان هیچگاه اصل بنیادین و بسیار ارزشمند بی آزاری را فراموش نکردند. فردوسی، معلم بزرگ اخلاق گفته است:

سیه اندرون باشد و سنگدل

چو خواهد که موری شود تنگدل

میازار موری که دانه کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است

و حافظ تعلیم می‌دهد:

مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن

که در طریقت ما غیر ازین گناهی نیست

پس می‌بینیم که رکن اخلاق ما، بی آزاری یا شفقت است و سنتی درازآهنگ و عظیم در پس این نوع زندگی و تربیت وجود داشته است. دکتر نصرالله پورجوادی که بیشترین پژوهش را در این موضوع داشته، در این مورد می‌گوید: «در دوران قدیم گوشت آنقدر وجود نداشت و یک خوراک تجملی به حساب می‌آمد، مثلاً بحثی بود که می‌گفتند بهترین نانخورش چه می‌تواند باشد، بهترین نانخورش یا سرکه به حساب می‌آمد یا نمک و اگر به نان و پیاز می‌رسید اعیانی و تجملی بود! در هر صورت در اسلام خوردن گوشت منع نشده اما هیچ وقت هم توصیه مؤکد به خوردن گوشت نشده و برعکس همواره توصیه شده که گوشت کم بخورید. علاوه بر متصوفه که از آن صحبت شد در میان حکمای ماوراء النهر و خراسان بزرگ هم بعضی قائل به این بودند که نباید حیوانات را آزار داد و کشت و حتی عقرب را نمی‌کشتند. حتی از یکی از متصوفه به نام شیخ عبدالکبیر یمنی که در قرن نهم هجری زندگی می‌کرد نقل می‌کنند که: «مرا عجب می‌آید از مردم که حیوان را که دو چشم دارد و در ایشان می‌نگرد کارد بر گلوی وی می‌نهند و وی را می‌کشند و گوشت او را بر آتش می‌گردانند و می‌خورند» بنابراین ترحم و شفقت به خلق (نه فقط به انسان بلکه به همه موجودات) در میان متصوفه یک اصل مهم بود.»

چنین فرهنگ باشکوه و قابل احترامی که از ادوار کهن در این سرزمینها، یعنی ایران و شبه قاره، وجود داشته، همان است که در دوران اسلامی چنین تجلی یافت: «اطاعت لامرالله، شفقه علی خلق الله» هرآن موجودی که جان دارد جان شیرین خوش است، لایق زندگی است و قابل احترام است حتی روایاتی داریم که مردمان را به محبت حیوانات تشویق می‌کند تا دلهایشان نرم و روحشان تلطیف شود: «تعشقوا ولو بالهرّه…»

در این سرزمین، پلنگی مستأصل وارد شهری می‌شود و جمعی پی او دوان و خندان، بالأخره حیوان بی‌گناه و بیچاره را که شاید پناه آورده بود می‌کشند و این درحالی است که دو ارگان شهری به ماجرا وارد شده و پلنگ امکان آسیب و حمله نداشته است. از آن بدتر خرسی را دوره کرده و بر روی پاهای پشت و لگن او چرخ بزرگ تراکتور را رانده و استخوان و شکمش را له و لورده کرده اند، سپس یک لودر با بیل مکانیکی بالای سرش نهاده و او را به شنیع‌ترین شکل شکنجه می‌دهند و جلوی چشم جماعتی ظاهراً بالغ و عاقل در زیر شکنجه‌های سخت جان می‌دهد. حیوانی که قبلا با طناب مهار شده و هیچ راهی برای گریز یا آسیب ندارد.

تن آدمی شریفست به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد

که همی سخن بگوید به زبان آدمیت

مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی

که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

‏ اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد

همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

بنگر که تا چه حدست مکان آدمیت

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم

هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

این سقوط اخلاقی و هبوط عواطف نشانه چیست؟ چه اتفاقی در حال رخ دادن است و اگر شفقت و رحم در جامعه‌ای بمیرد، آیا می‌توان باز هم در آن جامعه با آرامش زیست؟ بی‌تردید انسان برای حفظ جان خود نیازمند دفاع و تمهیدی است تا تهدید را دفع کند، ولی نه اینکه بایستد و به جان دادن حیوانی ـ کمیاب یا پرتعداد ـ بخندد و بذله گویی کند و بعد هم هیچ اندیشه‌ای در وجدان و رنجی در جانش نباشد. جامعه شناسان و روان شناسان باید توضیح دهند چه اتفاقی رخ داده و از حیث عواطف و اخلاقیات، اینچنین جامعه‌ای به کدام سو می‌رود؟

برای فهم و درک این امر باید بیشتر بیندیشیم، ریشه‌یابی و کنکاش کنیم و بی پرده زشتی و قباحت را در آینه زندگی معاصرمان ببینیم، با وجدانمان کنار بیاییم و سپس پاسخگوی خود و فرزندانمان باشیم.


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ نشانه‌ای برای سقوط حرفه وکالت
✍️سیدعلی مجتهدزاده
تعرض و بی‌احترامی صورت گرفته به آرامگاه مرحوم بهمن کشاورز توسط کمپین‌های حذف ظرفیت آزمون وکالت به خوبی نشان می‌دهد که حرفه وکالت در ایران در معرض چه خطر بزرگ و احتمالا سقوط خسارت‌باری قرار گرفته. حامیان «طرح تسهیل کسب و کارها» در روزهای اخیر با نسب بنرهایی توهین‌آمیز بر بالا و روی مزار مرحوم کشاورز، از تایید مصوبه مجلس توسط شورای نگهبان ابراز خرسندی کرده‌اند. به واسطه این مصوبه، حرفه وکالت در زمره کسب و کارها و صنوف معمول و فعالیت‌های اقتصادی مرسوم در کشور در می‌آید و محدودیت ظرفیت پذیرش وکیل حذف خواهد شد. ماه‌هاست که بسیاری از صاحب‌نظران، فعالان و دلسوزان حوزه حقوقی کشور درباره مجموعه متنوعی از پیامدهای زیانبار این تصمیم هشدارهای مفصل و مستدلی مطرح کرده‌اند، از جمله اینکه قانون جدید راه ورود افراد نالایق به لحاظ علمی و اخلاقی به حرفه وکالت را باز کرده و زمینه‌های وقوع مفاسدی در این خصوص را ایجاد می‌کند که درنهایت به تضعیف حاکمیت قانون و تضییع دوچندان حقوق شهروندان در محاکم منتهی خواهد شد. در سوگندنامه وکالت افراد برای بر تن کردن ردای این حرفه به چند مورد سوگند یاد می‌کنند. از جمله اینکه مدافع حق باشند، برخلاف شرافت قضاوت و وکالت اقدام و اظهاری نکنند، احترام عمومی را رعایت کنند، از کینه‌توزی و انتقام‌جویی احتراز نمایند، مدافع حق و رهرو راستی و درستی باشند. درنهایت هم وکلا در این سوگندنامه، شرافت خود را وثیقه قسم خویش قرار می‌دهند. تناقض و تعارض بین این سوگندنامه حرفه‌ای با آنچه که موافقان حذف آزمون وکالت با مزار مرحوم کشاورز انجام داده‌اند به خوبی نشان می‌دهد که مرام و روش این افراد تا چه اندازه با استانداردهای حرفه‌ای و اخلاقی وکالت سازگاری دارد و ورود این قبیل افراد و تفکر آنها به وکالت تا اندازه می‌تواند برای آینده حقوقی کشور خطرناک و چالش‌ساز باشد. تعرض به قبر یک مسلمان در تضاد کامل با شرع، اخلاق و حتی قانون است.

کسانی که صرفا با یک انگیزه خاص شرع، اخلاق و قانون را زیرپا می‌گذارند تا چه اندازه می‌توانند حامیان قابل اعتمادی برای حقوق عامه و اعتلای حاکمیت قانون در کشور باشند؟ این تفکر کدام در کدام چارچوب شرعی، اخلاقی و قانونی قرار است پایبندی خود به اصول وکالت را تضمین کند؟ طبق سوگندنامه وکالت، یک وکیل «شرافت» خویش را وثیقه سوگندش قرار می‌دهد. کجای هتک حرمت مورد اشاره می‌توان نشانی از شرافت یافت؟
نکته اینکه این جماعت هنوز لباس وکالت بر تن نکرده و اختیار چندانی ندارند که چنین می‌کنند، وای به روزی که پای آنها به محاکم باز شود و کار دفاع از حقوق مردم به دست آنها بیفتد. مساله اما صرفا اقدام خودسرانه گروهی از حامیان حذف آزمون وکالت نیست. مساله بزرگ‌تر و مهم‌تر سکوتی است که خصوصا توسط مراجع رسمی در قبال این اتفاق شاهد هستیم. جای سوال است که چرا حامیان سیاسی این تصمیم در قبال این هتک حرمت و هتک حرمت‌های متعدد قبلی سکوت کرده و با بی‌اعتنایی از کنار آن رد می‌شوند؟
آنچه که امروز به نام «انحصارزدایی در آزمون وکالت» در حال انجام است در واقع چیزی جز بی‌ضابطه کردن اشتغال به حرفه وکالت بدون داشتن صلاحیت‌های علمی، اخلاقی و حرفه‌ای نیست. اتفاقا اقدام توهین‌آمیز اخیر علیه مرحوم کشاورز به خوبی روشن می‌سازد که چه تفکری و چه افرادی به دنبال تبدیل کردن حرفه وکالت به یک «کاسبی» هستند. اینها که با مزار یک مسلمان متوفی که به صداقت و نجابت و حق‌طلبی شهره بود چنین می‌کنند، فردا با حق و حقوق مردم گرفتار در راهروهای دادگاه چه خواهند کرد؟ آیا چنین افرادی ظرفیت مضاعف این را ندارند که گرفتاری و نیاز مردم و شهروندان را تبدیل به ابزار کاسبی و سودجویی خود کنند؟


🔻روزنامه آرمان ملی
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مرزهای شرقی ایران و احتمالات امنیتی
✍️ حسن هانی‌زاده
منطقه در آستانه روز جهانی قدس شاهد تحولات گسترده‌ای است. افزایش خشونت‌ها در اراضی اشغالی و حملات مکرر صهیونیست‌های افراطی علیه نمازگزاران مسجدالاقصی شرایط ناپایداری در اراضی اشغالی به‌وجود آورده. در عین حال یک نگرش کاملا مثبتی هم در حوزه منطقه‌ای و روابط منطقه‌ای بین ایران و عربستان به‌وجود آمده است. مذاکرات دور پنجم که اخیرا در بغداد بین ایران و عربستان به پایان رسیده، خروجی کاملا مثبتی به همراه داشته. قرار است که طی روزهای آینده هیات‌های نمایندگی ایران و عربستان در مذاکرات بغداد یک توافقنامه ۱۰ ماده‌ای برای از سرگیری مناسبات امضا کنند. ضمن اینکه طی دور پنجم مذاکرات هم بخش زیادی از مشکلات بین ایران و عربستان به یک نقطه خروجی قابل قبولی رسیده فلذا به نظر می‌رسد که طی روزها و هفته‌های آینده احتمال مذاکره و دیدار وزرای خارجه ایران و عربستان در بغداد هم وجود دارد. این امر نشان می‌دهد در حقیقت عربستان سعودی با توجه به شرایط جهان و انزوای سیاسی و همچنین نگاه زاویه‌دار تیم جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا نسبت به حاکمیت محمد بن سلمان، عربستان درصدد آمده که مناسبات ایران و عربستان را به یک نقطه پایداری برساند و این یک تغییر مثبتی در حاکمیت عربستان تلقی می‌شود. ضمن اینکه آتش بسی که میان عربستان و یمن صورت گرفته تاکنون مثبت ارزیابی شده و به نظر می‌رسد که عربستان با توجه به شرایط موجود درصدد پایان دادن به جنگ خود علیه یمن است. در بخش مرزهای شرقی ایران هم اتفاقات دراماتیکی رخ داده. حملات مکرر گروهک‌های تروریستی به شیعیان افغانستان و ناامن شدن بخشی از مرزهای شرقی ایران توسط عوامل مزدور داخلی و خارجی، همچنین برکناری عمران خان، نخست وزیر پاکستان طبیعتا یکسری رخدادهایی هستند که منطقه شرق آسیا را تحت تاثیر قرار داده است. به نظر می‌رسد که همه این حوادث به یکدیگر مرتبط هستند. علت این امر هم این است که گزارش‌های موجود نشان می‌دهد که داعش خراسان در افغانستان در حال گسترش در مناطق مختلف افغانستان و مرزهای ایران و پاکستان است تا بتواند بحران‌ها را به این سمت منتقل کند. طبیعتا هوشمندی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و رصد مرزهای شرقی مانع اجرایی شدن توطئه‌های عناصر خارجی در منطقه شرق ایران خواهد شد. به همین دلیل به نظر می‌رسد این تحولات به رغم اختلاف نظرهایی که در مسائل آن وجود دارد، ولی بخشی از آن مثبت و به نفع جمهوری اسلامی ایران است. یکسری حملات سازمان یافته‌ای در مرزهای شرقی ایران صورت گرفته و گزارش‌ها نشان می‌دهد که داعش در حال تمرکز در مناطق شرقی ایران برای ایجاد ناامنی است. مسئولیت بخشی از این ناامنی‌ها متوجه طالبان است. بنابراین طالبان هم مسئول حفظ امنیت مناطق شرقی ایران و هم مسئول حفظ جان شیعیان هزاره افغانستان است که متاسفانه تاکنون طالبان به وظایف خودش عمل نکرده به همین دلیل ایران بدون اینکه بخواهد دست به یک عمل شتابزده علیه افغانستان بزند در حال رایزنی با آن برای کنترل مرزهای مشترک ایران و افغانستان است و به همین دلیل نیروهای پیاده مکانیزه ایران برای حفظ امنیت مناطق شرقی ایران در آن منطقه برای پیشگیری از هرگونه احتمالات متمرکز شده و این به معنی بحرانی شدن امنیتی مناطق شرق نیست بلکه یک اقدام پیشگیرانه تلقی می‌شود. از طرفی سفر وزیر دفاع چین به ایران می‌تواند در گسترش مناسبات امنیتی و نظامی و سیاسی بین ایران و چین موثر باشد. از آنجا که آمریکایی‌ها در حال تحریک مناطق تایوان علیه چین هستند، طبیعتا چین هم نگرانی‌هایی از گسترش ناتو به سمت تایوان و مناطق مرزی چین دارد. فلذا در چارچوب سند همکاری راهبردی بیست و پنج ساله جمهوری اسلامی ایران با چین طبیعتا برخی از تحولات امنیتی این کشور با ایران هماهنگ می‌شود و دولتمردان چینی نگرانی‌هایی هم نسبت به گسترش ناتو به مناطق تایوان دارند از این رو مقامات چینی همواره هرگونه تحولات امنیتی را با جمهوری اسلامی ایران مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اختلاف با اقتصاد
✍️رضا صادقیان
تمام دولت‌های برآمده پس از انقلاب در طول‌ سال‌های متمادی با دشواری‌های اساسی و پرمجادله‌ای به اسم نرخ ارز، افزایش و رشد شتابان آن روبه‌رو بوده‌اند.
برخی از کارشناسان اقتصادی باور دارند که اقتصاد ایران به دلیل نوسانات در بازارهای مختلف لاجرم دلاریزه شده است؛ به عبارتی شماری از تجار، بازرگانان و حتی برخی از کسبه خرد به دلیل نوسانالات بازار و تلاطم در بازار ارز ترجیح می‌دهند مبادلات مالی خود را با نرخ دلار انجام دهند. مفهوم دلاریزه کردن به وضعیتی گفته می‌شود که پول خارجی علاوه بر پول داخلی به عنوان وسیله مبادله مورد استفاده قرار می‌گیرد. به این شرایط، گاهی اوقات جانشینی پول نیز گفته می‌شود. عبارت دلاریزه شدن معمولا به کشورهای در حال ‌توسعه‌ که دولت مرکزی نسبتا ضعیفی دارند یا محیط اقتصادی آنها دارای ‌ثبات نیست گفته می‌شود. به عنوان مثال کشوری را در نظر بگیرید که ارزش پول ملی آن به دلایل مختلف مانند بروز تورم شدید، بیماری هلندی، قرار گرفتن در بحران جنگ، شروع تحریم‌ها و مسدود شدن راه‌های مبادلات مالی در جهان با مشکل روبه‌رو می‌شود، بی‌شک در ادامه این بحران‌ها شاهد کاهش ارزش پول ملی آن کشور خواهیم بود. بنابراین مردم و فروشندگان کالا و خدمات برای آنکه ارزش دارایی‌های خود را حفظ کنند به سراغ پول جایگزین می‌روند.
در تمام دولت‌های پس از انقلاب، نرخ ارز به صورت پیوسته در حال رشد بوده و دولتمردان به جای پرداختن به اصل بحران و دور کردن اقتصاد کشور از دلاریزه شدن، راهی دیگر را یافتند و به سوی دونرخی کردن نرخ ارز گام برداشتند.
گویا هر کدام از مسوولان قوه مجریه به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توان اسب سرکش اقتصاد را با دستور و بخشنامه برای همیشه حل کرد. حداقل آنکه سیاست ارزی دولت‌ها در سال‌های مختلف در تاریخ به ثبت رسیده است. در دولت هاشمی‌رفسنجانی و براساس آمارهای مندرج در سایت بانک مرکزی ایران، نرخ دلار دولتی در سال‌های ۷۴ و ۷۵ در حدود ۱۷۵ تومان بوده است؛ نرخی که با فشار سیاستگذاران و دولتی‌ها به اقتصاد کشور تحمیل شد، در صورتی که در همان سال نرخ دلار در بازار آزاد ۴۴۴ تومان خرید و فروش می‌شد. دولت دوم ‌هاشمی گمان می‌کرد با سرکوب نرخ ارز می‌توان مقابل غول تورم ایستادگی کرد، رشد شتابان پس از سال ۱۳۷۱ تا پایان دولت دوم ‌هاشمی و ثبت یکی از وحشتناک‌ترین تورم‌ها در تاریخ معاصر ایران با رقم ۴/۴۹ درصد نشان داد علم اقتصاد از ساز‌و‌کارهای خودش پیروی می‌کند و فارغ از دستورات و افکار سیاسیون راه خود را خواهد رفت.
دولت اول محمد خاتمی تلاش کرد سیاست تک‌نرخی شدن قیمت دلار و سایر ارزها را اجرا کند و در این کار موفق بود. تفاوت قیمت دلار در دولت‌های اول و دوم خاتمی با بازار آزاد به گونه‌ای نبود که عده‌ای بتوانند از این تفاوت نرخ کلاهی برای خود بدوزند و راه صدساله را با رانت‌خواری و دسترسی به منابع ارزی یک‌شبه طی کنند.
دولت احمدی‌نژاد پس از عبور از سال‌های اول ریاست‌جمهوری و خرج درآمدهای نفتی و بالا بردن هزینه‌های جاری دولت، برداشت از صندوق ذخیره ارزی، استخدام‌های بی‌رویه در ساختار دولت و افزایش تحریم‌های بین‌المللی ناچار شد نرخ دلار را در سال ۱۳۹۰ به مبلغ ۱۲۲۶ تومان اعلام کند. گویا برای مرتبه‌ای دیگر اهل قدرت در ساختار دولت به این باور نادرست رسید که کنترل نرخ ارز با صدور بخشنامه و دستورات کلان انجام‌شدنی است. دقیقا در همان سال قیمت دلار در بازار آزاد ۲۶۰۰ و در سال بعد ۳۱۸۳ تومان مبادله می‌شد.
دولت روحانی نیز در فروردین سال ۹۷ نرخ رسمی دلار را ۴۲۰۰ تومان اعلام کرد، گویا این دولت دقیقا راه پیشینیان را رفت؛ نرخی که پس از ۲۴ ساعت به اسم دلار جهانگیری از سوی فعالان اقتصادی به تمسخر گرفته شد. در صورتی که همان موقع و دقیقا وقتی معاون اول رییس‌جمهور در حال اعلام این خبر بود، قیمت دلار در بازار آزاد ۱۱۰۰۰ تومان خرید و فروش می‌شد.
تجربه تلخ مدیریت کردن اقتصاد با دو نرخ متفاوت دلار ناخواسته این پیام را به فعالان تجاری ارسال می‌کند که سرنوشت اقتصاد کشور از روی ناچاری و یا هر عنوان دیگر به قیمت دلار وابسته است. مهم‌تر آنکه تفاوت نرخ دلار دولتی و بازار آزاد لاجرم به فساد منتهی خواهد شد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 حفظ ساختار کارشناسی؛ چگونه؟
✍️ دکتر روح‌‏اله اسلامی
چرخش قدرت در کشورها با شیوه‌های دموکراتیک انجام می‌گیرد و کسانی که روی کار می‌آیند به قصد اعمال اراده سیاسی و پیشبرد برنامه‌ها سعی می‌کنند مجریان هم‌نظر خود را بر مسند امور بنشانند. دموکراسی تا جایی که باعث پاسخگویی، جابه‌جایی نخبگان و ایجاد انگیزه جدید باشد، شاخصی است برای توسعه اما آنجا که بدون احزاب استخوان‌دار به سمت بازی‌های سیاسی در راستای حاکم کردن نظرات عوامانه حرکت کند، می‌تواند به خطری برای دیوان‌سالاری کشور تبدیل شود.
دیوان‌سالاری اهمیت بیشتری نسبت به دموکراسی دارد؛ چراکه دموکراسی لایه‌ای است محافظتی و رویکردی است انتقادی، برای اصلاح سیاست‌ها اما دیوان‌سالاری اصل سیاست است و در رهگذر آن حکومت قانون معنی پیدا می‌کند و تجربیات گذشته منتقل می‌شود. دیوان‌سالاری نهادها و رویه‌های تخصصی شکل‌گرفته‌ای در طول تاریخ است که سیاست در مقام اجرا را عملیاتی می‌سازند. گاهی توجه بیش از حد به دموکراسی در نبود احزاب سیاسی، پررنگ شدن اراده سیاسی نسبت به تغییرات اساسی و شعارهای سیاست‌زده باعث می‌شود دیوان‌سالاری به حاشیه رود. قابلیت اجرایی حکومت به توان دیوان‌سالاری برمی‌گردد. برخی از اقدامات می‌تواند به حفظ سرمایه دیوان‌سالاری کمک کند.

۱-تخصص و تجربه: راهکار اول توجه به تجربه است؛ یعنی کسانی باید در مسندهای اداری و سیاسی باشند که تجربه کار از سطوح پایین تا بالا را داشته باشند. هرگونه تزریق مدیران سفارشی و اعضای گروه‌های سیاسی به بدنه‌های تخصصی کشور باعث ناامیدی کارکنان و کارشناسان دیوان‌های لشکری و کشوری خواهد شد. تخصص مهم است و بدون تخصص نمی‌توان تحول کارآمدی برای کشور رقم زد. تخصص به معنای ارتباط رشته تحصیلی و سوابق آموزشی، پژوهشی و تجربی با نهادی است که در آن خدمت صورت می‌گیرد. هر چه دانشگاه معتبر‌تر و تلاش ملی و بین‌المللی علمی کارگزار حکومت بالاتر باشد، امکان موفقیت بالاتری دارد. به‌ویژه مهارت استفاده از زبان‌های بین‌المللی علاوه بر زبان ملی کشور و تجربیات بین‌المللی در این زمینه راهگشا است. تجربه نیز به معنای به‌کار گیری فرد از همان حوزه است؛ به‌نحوی‌که سابقه کار و فعالیت و آشنایی با مجموعه تحت امر خود را داشته باشد. کارگزار غریب و ناآشنا و بی‌تخصص و بی‌تجربه، دیوان‌سالاری را به بحران خواهد کشاند. جوان‌گرایی به معنای استفاده از نیروها در جای خود با ضابطه قانونی تخصص و تعهد است؛ چراکه اگر غیر این باشد باعث دلسردی سازمان‌ها و نهادهای اداری کشور می‌شود.

۲- مدیریت دانش و فرصت انتقال تجربیات: دیوان‌سالاری هر چند خرد عرفی و سابقه تاریخی دارد که نسل به نسل منتقل شده است، اما نیاز به عقل جمع‌آوری کننده اطلاعات و تجزیه و تحلیل دوران نیز دارد. مدیران و سیاستمداران جدید که می‌آیند زمان طولانی هدر می‌رود که آنها با فضای جدید آشنا شوند و به‌ویژه اگر شاخص‌های تخصص و تجربه کم داشته باشند، نمی‌دانند در چه شرایطی قرار گرفته‌اند و اغلب تصمیمات تکراری و تجربیات شکست‌خورده را بار دیگر به آزمون خواهند گذاشت. گاهی کارشناسان زیرک نیز برای معطل نگه داشتن سازمان و تلف کردن وقت برای گرفتن امتیاز، مدیران تازه‌کار را به موضوعات تکراری و تجربه‌شده سوق می‌دهند. در چنین شرایطی لازم است در همه تغییر و تحولات سیاسی خرد سازمانی و تجربه سیاستگذاری در انتقالی تدریجی و آموزشی به مدیران جدید واگذار شود. شرکت در جلسات، ایجاد کارگاه‌های آموزشی، آرشیوسازی فعالیت‌ها، گزارش عملکردهای کمی و کیفی و فرصت همراهی مدیران قدیم و جدید در این زمینه راهگشا است. به صورت حرفه‌ای نیز می‌توان از کارگروه‌های مشورتی سیاستمداران و مدیران ادواری برای حفظ سرمایه دیوان‌سالاری کمک گرفت.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0