برای حسابداران، تسویه همواره صحیحتر و پرکاربردتر تلقی شده است از آن روی که آموختهها میگویند حسابی را که ماندهی بدهکار دارد، تنها با بستانکار کردن به میزان همان مبلغ مانده، نه یک ریال کم و نه یک ریال زیاد، میتوان بست و برعکس، حسابی را که ماندهی بستانکار دارد، باید به همان میزان بدهکار کرد نا بسته شود و بستن حساب تنها زمانی ممکن است که طرف بدهکار با طرف بستانکار مساوی شود که به ماندهی صفر میانجامد.
در میان بحثهای پیچیدهی مربوط به برهان اثبات وجود خداوند، درک نسبی برهانهای نظم و علیت، شاید برای حسابداران، آسانتر باشد، بدین مفهوم که جهان حساب و کتاب دارد و برای هر بدهکاری، بستانکاری خواهد بود، دیر یا زود و این قانون حساب و کتاب است که تا قبل از مجمع عمومی که مدیران اجرایی آن را یوم تبلیالسرائر مینامند، حسابها باید بسته شوند و تکلیف تسویه روشن باشد.
این دانشجوی حسابداری، وقتی برهان نظم را از منظر تسویه و بستن حساب مینگرد، آنچنان که عادت مألوف حسابداران است برای جمعآوری شواهد کافی، نمونههای فراوان مییابد در پیرامون خود، برای اثبات آن که حق مردم نیز در همان دورهی مالی تسویه میشود به سبب نظمی که بر نظام هستی حاکم بوده و رابطهی علیتی که بارها به اثبات رسیده است.
در باب حق مردم یا حقالناس اما، گویا نهایت دقت و نظم بر حساب و کتاب حاکم است، به گونهای که تسویه، دقیقاً با همان عمل صورت میگیرد و نه حالتی دیگر. نه یک ریال کم و نه یک ریال زیاد. آنکه سیلی میزند، سیلی میخورد، نه حتی لگد. آنکه با چاقو میکشد، با چاقو کشته میشود و آنکه تهمتی میزند، با همان تهمت، آسیب میبیند. نمونهها فراوانند در تجربهی زیستهی هرکس، به ویژه در همین چند سال و ماه و هفتهای که میگذرند.
ما مردمان، اهل سیلی زدن و نان دزدیدن و چاقو کشیدن اگر نباشیم، علاقهی وافری به نقد و انتقاد داریم که مرز باریکی دارد با تهمت و تخریب و بر این باورم که چاقوی نقد غیر منصفانه، گاهی بُرندهتر و کُشندهتر است و کسی که این چاقو را کشید، باید منتظر تسویهای باشد که گاه زودتر از آنچه میپندارد، رخ میدهد. فضای مجازی پر است از کلیپهایی که مایهی انبساط خاطرند و ادخال سرور فی قلوب مؤمنین، از آن روی که نشان میدهند چه زود بدهکار، بستانکار میشود و بر عکس. کلیپهای عبرتآموزی که انگیزهی قلمی کردن این چند سطر شدند.
تخریب و انتقاد خالی از انصاف و لبریز از کینه و حسد نیز از همان بدهکار کردنهاست که به زودی بستانکار میشود. اگر هنگام نقد دوست، همکار یا رقیب، به ندای درون توجه نکردیم که گاهی فریاد برمیآورد یا به آهستگی در گوش آدمی میگوید که اگر خودت بودی، بهتر از این عمل نمیکردی و فریادمان بلند شد برای تخریب دیگران، دیر یا زود، شاید نزدیکتر از آنچه در تصور آید، در همان موقعیت قرار میگیریم و اگر نه سختتر و بدتر، به همان میزان، کارها خراب و حسابها تسویه میشوند.
تاکنون اگر مراقب نقدها و داوریهایمان نبودیم، پس از این مراقبتر باشیم. حق مردم، گران است و تسویهاش گرانتر.
مطالب مرتبط