🔻روزنامه آرمان ملی
📍 سرنوشت انقلابی نماها
✍️ محسن کوهکن
سوپرانقلابیها، پدیدههای نوظهوری در تاریخ انقلاب اسلامی نیستند؛ افرادی که در ظاهر دم از انقلاب و ولایت میزنند اما در عمل، رفتارهایی از خود نشان میدهند که با دو مفهوم متعالی مذکور تضاد دارد. در ابتدا باید ویژگیهای یک فرد انقلابی را بیان کنیم تا این ویژگیها سنگ محکی روشن باشد. گاهی افراد یا مجموعهای ادعا میکنند که ما انقلابی هستیم اما ادعایشان درست نیست؛ بنابراین باید برای خودمان مشخص کنیم که یک فرد انقلابی باید چه ویژگیهایی داشته باشد. نخستین ویژگی یک فرد انقلابی آن است که برای خدا کار کند. چنین فردی تلاشی نمیکند برای به دستآوردن مسئولیت زیرا برای خودش چیزی نمیخواهد. این ویژگی را به وضوح در رهبر معظم انقلاب شاهد بودیم. وقتی حضرت امام(ره) از میانمان رفت و مجلس خبرگان برای تعیین رهبر بعدی جلسه تشکیل داد و در نهایت به حضرت آقا رسید، چهره ایشان اصلا خشنود نبود؛ در حالی که در دنیا مرسوم است اگر فردی به مقامی برسد خوشحال باشد، بخندند و دیگران به او تبریک بگویند اما آقا اصلا خوشحال نبودند و حس غمی سنگین در چهرهشان مشاهده میشد زیرا ایشان میدانستند که چه مسئولیت سنگینی بر دوششان قرار میگیرد. دومین ویژگی آن است که یک نیروی انقلابی بصیرت داشته باشد تا بتواند مسائل را اهم و مهم کند و تا وقتی یک موضوع اهم وجود دارد، به موضوع مهم نپردازد. ویژگی بعدی آن است که در هر جایگاهی که قرار میگیرد تمام وقت خود را صرف کار و انجام وظیفه کند. ویژگی دیگر جذب حداکثری و دفع حداقلی است. از سوی دیگر برای یک فرد انقلابی هدف، وسیله را توجیه نمیکند. نیروی انقلابی میداند که هدف مقدس، وسیله مقدس هم میخواهد. در کنار همه اینها ایمان، تقوا، تعهد به انقلاب و اخلاص نیز نیاز است. من نمیخواهم موضوع را به یک طیف خاص منحصر کنم. مرحوم پرورش یک حرف خوبی میزدند؛ میگفتند هیچگاه در صحنه سیاسی کشور با جاهل مبارزه نکنید زیرا هیچ تضمینی نیست که یک جاهل دیگر جایگزین جاهل قبلی نشود؛ لازم است شما بروید و با جهل مبارزه کند تا دیگر بستری وجود نداشته باشد که جاهل عرصه را به دست بگیرد. از طرفی من تردیدی ندارم که انقلابینماها یعنی کسانی که صرفا یک لباسی از انقلابیبودن را به تن کردهاند اما عملکردشان مبتنی بر معیارهای فوق نیست، به سرعت از سوی مردم منزوی میشوند. آنهایی که میگویند ما طرفدار ولایت هستیم اما خلاف این ادعا رفتار میکنند بدانند که اگر طرفدار واقعی ولایت هستند، باید حفظ نظام و تقویت نظام اسلامی برایشان بسیار مهم باشد و یکی از لازمههای حفظ و تقویت نظام هم جذب حداکثری و دفع حداقلی است؛ در حالی که ما در نیروهای مدعی انقلابیگری چنین وصفی را نمیبینیم.
🔻روزنامه کیهان
📍 مقاومت، روح امام در کالبد ملت
✍️ دکتر محمدحسین محترم
۱-آمریکا و انگلیس و فرانسه باردیگر با جلوانداختن مدیرکل آژانس اتمی
بهعنوان عروسک خیمه شب بازی خود، ادعا کردند یک قطعنامه ضدایرانی به شورای حکام ارائه میدهند و بایدن هم ادعا کرد همه گزینهها را روی میز نگه داشته و رسانههای آمریکایی و غربی نیز در یک خط خبری جدید تلاش دارند با فضاسازی از این دو موضع چماقی برای ترساندن مردم
و زیر سؤال بردن دولت جدید ایران بسازند.اما هم خود آنها و هم افکارعمومی به خوبی میدانند که آنچه در طول مذاکرات وین مطرح بود عمل به تعهدات آمریکا و اروپاییها برای برگشت بایدن به برجام است. لذا بحث آژانس و گزارش مدیرکل آن و ورود وی به موضوع میزان غنی سازی و مکانهای ادعایی جدید در این دوره بسیار بیمعنی و حربهای بیاثرو یک طنز سیاسی و اتهام زنیهای جدید نیز در ادامه همان شُوی تبلیغاتی و فضاسازی نخ نمای گذشته آنهاست که با سفر رافائل گروسی به اسرائیل قبل از نشست شورای حکام، سیاسی کاری و خیمه شب بازی آنها آشکارتر شد!
۲- نکته تاسف بار این که جماعتی هم در داخل همچون گذشته با تکرار حرفهای تکراری غربیها تلاش دارند در پازل سیاسی-رسانهای سیا و موساد ملت ایران را بترسانند و ناامیدی را به جامعه و مقاومت هوشیارانه تیم ایرانی را به شکست القا کنند. کسانی که به عنوان کارشناس برجام در دولت روحانی نفوذ کرده بودند و نتیجه کارشناسیهای دلاریشان نتوانست در طول هشت سال عایدیای برای مردم ایران به ارمغان بیاورد و عزت و اقتصاد ملت را به باد داد، حالا زبان باز کردند و ادعا میکنند
«امکان احیای آبرومندانه برجام را از دست دادیم»! این جماعت در حالی که از «آبروریزیهای برجام» سخن نمیگویند و از یک طرف خباثتهای آمریکا و از طرف دیگر انفعال و ضعفها و وادادگی روحانی و ظریف و تیمش را که عامل آبروریزیهای موجود برجام هستند، به روی خود نمیآورند، القای «اجماع سازی علیه ایران» میکنند و ادعا دارند«چنانکه توافق نکنیم و هرچه سریعتر به میز مذاکره باز نگردیم اینبار اتفاقات تلخی در انتظار کشور
خواهد بود و پرونده ایران به شورای امنیت میرود»!
۳-در این خصوص چند نکته مهم: اولا چنین قطعنامهای با ارجاع پرونده به شورای امنیت فاصله بسیاری دارد و هدفش فقط از یک سو داغ کردن فضای گره زدن اقتصاد و معیشت مردم به برجام و فراهم کردن دستاویزی برای همین جماعت سرسپرده آمریکا درجهت خروج از انزوا و از سوی دیگر تحتالشعاع قرار دادن شکست خود در مذاکرات وین و در دیپلماسی فریبکارانهشان است. ثانیا در شرایط کنونی که موضع آمریکا با روسیه و چین هر روز متخاصمتر شده و مسکو و پکن از آمریکا فاصله گرفته و به ایران نزدیک شدهاند، تصور تصویب قطعنامهای علیه ایران در شورای امنیت بسیار بعید و غیرقابل ارزیابی است، چراکه علاوه بر این که در روابط راهبردی با جمهوری اسلامی از آن پرهیز میکنند، تن دادن به هرگونه تصویب قطعنامهای علیه ایران در حقیقت تن دادن به مضاعف شدن فشارها و تهدیدات علیه خودشان است. چنان که دو روز قبل وزیرخارجه روسیه در گفت وگوی تلفنی با همتای ایرانی اش صریحا با هرگونه قطعنامهای علیه ایران مخالفت کرد. ثالثا ادعای اجماع سازی در حالی نزد ملت ایران بیمعنا و تمسخرانگیز شده که از یک طرف چند کشور آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان جامعه جهانی نیستند و ۱۹۰ کشور دیگر هم وجود دارد و از طرف دیگر دولت سیزدهم نیز اکنون برخلاف دولت قبل در حال گسترش روابط اقتصادی ومبادلات تجاری خود با این ۱۹۰ کشور بخصوص همسایگان از جمله قراردادهای راهبردی ۲۵ ساله با چین و روسیه و هند و اوراسیا و شانگهای و تاجیکستان و ترکمنستان و آذربایجان و ارمنستان و عراق و... برزیل و ونزوئلا و بقیه کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا و... است که این خود نشان میدهد ادعای اجماع سازی چه قدر فریبکارانه است. رابعا واقعیت ماجرا را از زبان خود آمریکاییها بشنویم که اذعان دارند آمریکا چارهای جز فضاسازی و ترساندن و تحریک مردم به آشوب ندارد. سناتور آمریکایی با کشاندن نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امورایران به جلسه سنا به او هشدار میدهد که«تمام گزینههای آمریکا عملا ناکارآمد و ناقصاند و هزینههای سنگینی برای آمریکا داشتهاند و خواهند داشت و موجب بدتر شدن منافع و امنیت آمریکا در منطقه شده است».
کریس مورفی درخصوص گزینه نظامی تصریح میکند «ما میدانیم گزینه نظامی با ایران چه هزینههای سیاسی-اقتصادی و چه محدودیتهای خطرناک و شدید نظامی و چه معنای وحشتناکی برای نظامیان و مردم ما دارد.به علاوه اولا دانش را نمیتوان با بمباران محو کرد و ثانیا درگیر یک جنگ ویرانگر و فراگیر منطقهای خواهیم شد که یک نسل آمریکا را درگیر آن خواهد کرد». وی گزینه تحریم و فشار اقتصادی بر ایران و دیپلماسی را نیز شکست خورده عنوان و تاکید میکند«فشار حداکثری اقتصادی را با صدها تحریم آزموده ایم، اما در ایران هیچ اتفاقی نیفتاده و نتیجه نداده و گزینه دیپلماسی هم با خروج از برجام جواب نمیدهد». نکته بسیار مهم در این جلسه که سناتور آمریکایی مطرح کرد و میتوان آن را ختم کلام دانست چراکه فضاسازیهای فریبکارانه آنها را برای مردم آشکارتر میکند این است که مورفی صریحا و بیپرده خطاب به رابرت مالی گفت«ما میدانیم که شما در جلسه خصوصی چه میگویید و در نشست علنی برای افکارعمومی چیز دیگری میگویید»! سپس از وی سؤال میکند«آیا یک گزینه نظامی تمیز روی میز وجود دارد؟». رابرت مالی هم با تایید کامل سخنان مورفی پاسخ میدهد«هیچ پاسخ نظامی در دستور کار نیست، پس بهتر است درباره آن سخن نگوییم و فقط مسئله را دیپلماتیک بدانیم و از گزینه دیپلماتیک سخن بگوییم»!. سناتور آمریکایی در پایان از مالی سؤال میکند
«پس چرا بایدن از روی میز بودن همه گزینهها سخن میگوید؟»، که مالی با سکوت فقط به این جمله بسنده میکند «بهتر است نشست خصوصی برگزار کنیم»!
۴-آنچه که تاکنون از مواضع آمریکاییها برداشت شده این است که بایدن برخلاف شعارهایش به دنبال احیای مذاکرات برای توافقی جدید بوده نه احیای برجام به منظور لغو تحریمها. این که برخی میخواهند دولت سیزدهم و ایران را متهم و ادعا کنند که بایدن مشتاق به برگشت به برجام بود، باید گفت ترامپ هم مشتاقتر بود، اما نه برای لغو تحریمها بلکه برای گسترش دامنه محدودیتها علیه ایران! اکنون آنچه آشکار شده نفاق و فریبکاری بایدن در همسو بودن با ترامپ است نه اشتیاقش! لذا از همان ابتدا هم تاکید کرده بودیم که نباید به مذاکرات وین به عنوان
«عجیب ترین گفتوگوها در دیپلماسی نوین» و «دیپلماسی عجیب و غریب» از نظر نماینده روسیه و آمریکا، همچون دیگر وعدههای آمریکاییها خوشبین بود، چراکه از درون چنین گفت وگوهایی فریبکارانه هیچگاه چیزی نصیب ملت ایران نخواهد شد، همانگونه که از مذاکرات برجام نشد.
۵-حال با این تفاسیر به خوبی میتوان هدف آمریکاییها از تحریک به آشوبها، از فضاسازی علیه دولت تا موج سواری بر مشکلات مردم و آلام آبادان و سیاهنمایی در جشنوارههای خارجی و ایجاد ابهام و تردید در روابط جمهوری اسلامی با کشورهای همسایه و دوست را فهم کرد. امروز بدنبال سیاست و مقاومت منطقی و مدبرانه جمهوری اسلامی که بایدن را در بن بست عجیبی قرار داده که نه میتواند نان تهدید گزینه نظامیاش را بخورد و نه حربه اقتصادی اش دیگر فشاری برای اثرگذاری دارد و نه دیپلماسی فریبکارانه اش توانسته ملت ایران را فریب دهد، به فرمایش رهبرمعظم انقلاب در مرقد امام ره، آمریکا با کمک «مشاورین خیانتکار دوجانبهاش»،«به اعتراضات مردمی از طریق کار روانی و فضای مجازی و مزدورپروری امید بسته» و با تعمیم دادن برخی مشکلات جزئی به کل، به دنبال طراحی فتنه دیگری همچون فتنه ۸۸ است، ولی با این تفاوت که اکنون مردم آگاهتر و هوشیارتر شدهاند و «آمریکا نخواهد توانست ملت را در مقابل نظام اسلامی قرار دهد».اما نکته مهم که نشان میدهد این بار نیز در عمل «محاسبات آمریکاییها صدرصد غلط» از کار درآمده، اذعان به برخی واقعیتها در لابلای شیطنتها و مشاورههای غلط و فضاسازیهای ذهنی برای رئیسجمهور آمریکا در جمعبندی گزارشهای اندیشکدههای سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکاست که روی میز بایدن قرار میگیرد.
۶- حال اولا چرا ملت ایران باید از «گزارش فریبکارانه مدیرکل آژانس» و «نشست سیاسی شورای حکام» و «قطعنامه منافقانه آمریکا» و «القای دروغین اجماع بینالمللی از سوی جریان نفوذیها و مشاورین خیانتکارِ دوجانبه آمریکا» بترسد؟ ثانیا ایران به توافق ۲۰۱۵ پایبند بود اما اوباما تحریمها را تشدید و برجام را نقض کرد و در سال ۲۰۱۸ نیز که آمریکا از برجام خارج شد و دوباره برجام را نقض کرد، باز ایران به برجام پایبند بود. لذا اکنون آمریکاییها دیگر نمیتوانند ملت ایران را دوباره فریب دهند و دولت ایران دیگر تن به توافقی نمیدهد که به دست خودش مکانیسم ماشه را علیه ملت فعال کند تا مجبور شود برجامهای ۲و۳ موشکی و منطقهای را بر کشور تحمیل کند!.یاد امام بزرگوار در این ایام به خیر که«روح ایستادگی و مقاومت را در ملت ایران تزریق کردند». ایشان در سال ۶۱ برای اولینبار قطعنامههای آمریکایی را کاغذ پاره توصیف و فرمودند«ملت ایران تمام توطئهها را با هدایت الهی در نطفه خفه میکند و تصمیمات شورای امنیت و سازمانهای بیارزش را جز«ورقپارههایی در خدمت وتوکنندگان » نمیداند و از طبلهای تو خالی سازمانهای ساخته آنها نمیترسد».
🔻روزنامه اطلاعات
📍 هویتزدایی از انقلاب
✍️ دکتر شبان شهیدی مودب
سی و سومین سالروز رحلت امام خمینی را پشت سر گذاشتیم. به رسم معمول هر سال، در سراسر کشور مراسم یاد بود در سطح ملی برگذار شد و رهبر انقلاب نیز به این مناسبت طی سخنرانی در مرقد امام راحل در سجایای امام و ویژگیهای نظامی که آن بزرگوار بنا نهاد مطالبی ایراد کردند و در پایان سخنان خود، به ملت ایران، بویژه نسل جوان، توصیههایی کردند:
از مجموعه فرمایشات مهم رهبری چهار فراز زیر را بر میگزینیم:
تحریف امام، القاء بن نست در کشور، افشای دروغ و جنگ روانی و هویت زدایی از انقلاب. در حد حوصله این ستون در هر چهار مورد مطالب زیر نگاشته میشود:
۱ـ تحریف امام
چگونه میتوان امام را تحریف کرد. خود معظم له در وصیت نامه خویش مرقوم داشتهاند که هر گونه نقلی از ایشان باید مستند به مطالب مکتوب از امام، سخنرانی از ایشان که از صدا و سیما پخش شده یا مستنداتی باشد که خود امام آنها را نگاشته اند. اگر چنین است پس چگونه میشود امام را تحریف کرد؟ به نظر میرسد تحریف سخنان امام از طریق تقطیع گفتههای ایشان ممکن باشد. یعنی امام در یک سخنرانی طولانی به نحو جامع الاطرافی به موضوعات مختلف اشاره کردهاند لیکن گروه یا افرادی بخشی از سخنان ایشان را، در مسیر حفظ منافع خود یا تسویه حسابهای حزبی یا گروهی انتخاب میکنند بدون آن که به کل متن و محتوا توجه نمایند. متاسفانه این چنین مواردی در مناسبتهای چندی از تریبونهای رسمی نیز تکرار شده است. همچنین راه دیگر تحریف، عدم توجه به شان زمانی و مکانی فرمایشات ایشان میتواند باشد. یکی از ویژگیهای امام در امر رهبری، در گیر نکردن کشور به صورت هم زمان در چندین جبهه بود. تصمیم تاریخی ایشان در مخالفت با اعزام نیروی نظامی به لبنان جهت دفاع از آن کشور در برابر یورش صهیونیستها در زمان جنگ تحمیلی بود. نکته مهم دیگر دستور ایشان برای بهبود روابط با عربستان در حالی بود که ایشان به صراحت فرموده بودند (قریب به مضمون) اگر بتوان از تقصیر صدام گذشت نمیتوان از تقصیر فهد گذشت.
از این موارد در شیوه رهبری امام به فراوانی میتوان یافت. حفظ حرمت افراد و کسانی که در غربت انقلاب به اسلام و ایران خدمت کرده بودند نیز نکته ظریفی است که گروهی افراطی در گذشته و حال تلاش کردهاند بازی با آبروی افراد را به حساب انقلابی گری بگذارند بویژه که شمار زیادی از این گونه افراد حتی زمان انقلاب را هم درک نکردهاند.
۲ـ القاء بن بست در کشور
در دنیای کنونی نمیتوان کشوری را یافت که بدون مشکل باشد. به فراوانی در ممالک مردمسالار دیده میشود که رهبران منتخب، که با ارائه برنامه بر سر کار میآیند پس از گذشت دوره قانونی ریاست خود، نتوانستهاند که به همه قولهای خود جامه عمل بپوشند. به عبارت دیگر افراد میتوانند به بن بست برسند اما نظامهای پخته که مبنای مشروعیت آنها رای مردم است عملا به بن بست نمیرسند الا این که یک نفر همه تصمیمها را بگیرد که در آن صورت چنین نظامی عاری از مشروعیت مردم سالاری خواهد بود.
کشور ما هم نمیتواند استثنایی بر این قاعده کلی باشد. وقتی مدیری، وزیری یا رئیسجمهوری نتواند بخوبی انجام وظیفه کند و هر روز با ندانم کاریها و بیبرنامگیها زندگی روز مره مردم را با دشواری مواجه کند میتوان گفت که او به بن بست رسیده و عقل و منطق ایجاب میکند که چنین فردی جای خود را به کس دیگری که اهلیت و توانی کار کلان را دارد تحویل دهد، ضمن این که مردم در زمان انتخابات دست رد به سینه او میزنند.
البته باید پذیرفت که، به علل عدیده،کشور ما با مشکلات زیادی دست به گریبان است. این گرفتاریها تازگی نداشته اما در حال حاضر اوضاع اقتصادی و لجام گسیختگی قیمتها دارد زندگی مردم را فلج میکند. با اعتراف به فشارها و تضییقات علیه کشور ما، که سرمنشا ء خارجی نیز دارد، باید گفت در ۴۴ سال گذشته مردم تا این اندازه با مشکلات معیشتی مواجه نبوده اند. دولت دارد تلاش میکند اما عملکرد تیم اقتصادی، دستگاههای نظارتی و برخورد با فساد هنوز نتوانسته است اطمینان مردم را جلب کند. میتوان گفت که برنامه ریزیها اقتصادی دولت همه جانبه نیست، نمیتوان ندید که مردم دارند سخت زندگی میکنند، نمیتوان دل خوش کرد که به چند دهک کمک دولت سرازیر شود و بقیه به حال خود رها شوند. اما این معضلات به معنی به بن بست رسیدن نظام نیست. ما باید چشمهایمان را باز کنیم و حجم عظیم کارهای زیربنایی را که انجام شده به خوبی ببینیم. نمیشود همواره نیمه خالی لیوان را دید. یک نگاه منطقی نشان میدهد که اگر نظام به بن بست رسیده بود که این هجمه عظیم از خارج به کشور صورت نمیگرفت.
۳ـ افشای دروغها و جنگ روانی
اگر کسی در ایران زندگی نکند، و ملاک سنجش او رسانههای فارسی زبان خارجی باشد، آدم حق دارد نگران و مضطرب از آینده کشور باشد. اما ملاک قضاوت در چند و چون جمهوری اسلامی فقط تفسیر و تحلیلهای کسانی نیست که در مراکز تحقیقاتی با هزاران کیلومتر فاصله از ایران در مورد زندگی مردم نظر میدهند، بلکه میزان توانمندی کشور کار شبانه روزی هزاران کارگر و تعمیرکار و مهندسی است که در شرایط طاقت فرسای تحریم در ایران ماندهاند و چرخهای صنعت این کشور را میچرخانند، هزاران پزشک و پرستار و راننده آمبولانس و داروسازی است که سلامت ۸۵ میلیون ایرانی را تضمین میکنند. متاسفانه مشکل بزرگ دولت جناب رئیسی عدم اطلاعرسانی جامع به مردم است. صدا و سیما هم که از زمان تصدی مدیریت جدید کارش شده است این که در راس اخبار از یارانه و وام و بانکی و وام ازدواج صحبت کند و عملا مردم را در مسائل سیاسی کلان داخلی و خارجی در ابهام نگه دارد.
۴ـ هویت زدایی از انقلاب
هویت انقلاب ایران از نظر مفهومی در اسلامیت و ایرانیت آن است و در بعد شعارهایی که هزاران شهید جوان و پیر برای حفظ آن جان باختند در حفظ استقلال و آزادی و جمهوریت نظام است. اگر میخواهیم که انقلاب تحریف نشود باید نگذاریم شعارهای آن تحریف شود. انقلاب اسلامی در ایران بدان جهت پیروز شد، و از پشتیبانی بین المللی بر خوردار گردید، که آحاد ملت در ایجاد و حفظ آن مشارکت کردند و امروز نیز علیرغم مشکلات بزرگ اقتصادی، این پشتیبانی مردمی است که انقلاب را نگاه داشته است. حفظ استقلال، امروز، فقط جنبه سیاسی ندارد. اگر ما از نظر اقتصادی وابسته باشیم انقلاب تحریف شده است. اگر رسانههای خارجی در خانههای ما جای رسانه ملی را گرفته باشند انقلاب تحریف شده است. اگر خبر نگاران و نویسندگان نتوانند ایفای وظیفه کنند انقلاب تحریف شده است.
اگر در کشور موریانه فساد لانه کرده باشد و مردم برای انجام کار و مراجعات روز مره اداری خود با بلا تکلیفی و اجبار به پرداخت رشوه مواجه شوند انقلاب تحریف شده است و این آن چیزی نیست که مطالبه رهبریست. رهبر انقلاب میخواهد از تحریف انقلاب جلوگیری شود. این خواسته متوجه همه ماست. همه جوانها، همه کسانی که دوران امام و انقلاب را درک کرده اند، همه روحانیت اصیل روشنگر و وفا دار به آموزشهایی که امام به آنها داده است. برای پاسخگویی به مطالعه رهبری در تحریف نشدن انقلاب همه باید احساس تکلیف کنیم.
🔻روزنامه اعتماد
📍 انقلاب و مردم
✍️عباس عبدی
به عللی در سه دهه گذشته درباره مرحوم امام به جز یک تحقیق و مقاله و یکی، دو یادداشت چیز دیگری ننوشتهام. ولی امسال به این نتیجه رسیدم که بهتر است آن مقاله خود را با رویکرد مشخصتری بنویسم. یکی از بدترین و زشتترین اقدامات پایهگذاران نواصولگرایی که از حدود دو دهه پیش آغاز کردند، تحریف مفهوم انقلاب و نقش مردم و نیز مواضع مرحوم امام در این زمینه است. آنان چون شهامت نداشتند تا صریحا اعلام کنند که مواضع امام یا اصل انقلاب را نمیپذیرند، در نتیجه ریاکارانه اقدام به تحریف آنها کردند. منظورم تحریف جایگاه مردم و رای مردم در انقلاب و نظام به ویژه در آرای مرحوم امام است. به نظر من مخالف یا منتقد نظرات امام بودن مشکلی نیست، به ویژه آنکه نظرات ایشان هم در حال تحول بود. برای اثبات این ادعا میتوان تفاوت فراوان میان رویکرد کتاب کشفالاسرار را با فتاوای سالهای انقلاب و دهه ۱۳۶۰ ایشان مقایسه کرد که سه دهه بعد نوشتهاند. ولی کسی حق تحریف را ندارد.
موضوع تحریف به تعریف از انقلاب و جایگاه مردم برمیگردد. معنای انقلاب و انقلابی را باید از دو منظر روشی و محتوایی تفکیک کرد. معنای روشی آن را نباید قربانی برداشتهای محتوایی کرد. زیرا وجه ثابت انقلاب، روش است و نه محتوای در حال تحول آن. چه زمانی انقلاب رخ میدهد؟ زمانی که حکومت مستبد شود و مانع تحقق حضور و مشارکت و اعمال حق حاکمیت ملت شود. این یک بحث روشی است و نه محتوایی. به همین علت از وجود انقلابهای گوناگون حرف میزنیم که همه در این ویژگی و تعریف مشترک هستند، در حالی که محتوای مورد نظر مردمشان ممکن است با یکدیگر تفاوت داشته باشد. در ایران نیز همه نیروها از مذهبی و غیرمذهبی، از لیبرال تا کمونیست همه و همه در انقلاب حضور داشتند، در حالی که به لحاظ محتوایی در تقابل با یکدیگر بودند کسی هم به آنان نگفت که حق شرکت در فرآیند انقلاب را ندارند. پس بنیان انقلابی بودن، التزام به این اصل یعنی حاکمیت بدون استثنای مردم است. از این مرحله به بعد، هر کسی میتواند محتوای مورد نظر خود را با رعایت این اصل تبلیغ کند و پیش ببرد. هر رفتاری جز این ضدانقلابی است. آنان که اصل حاکمیت بدون قید و شرط ملت را نادیده میگیرند و به جای آن، الزام به غلبه محتوای موردنظر خود را مینشانند، در واقع ضدانقلابی هستند که پوشش انقلابی دارند.
این اقدام ضدانقلابی از خلال تحریف دیدگاه امام انجام شده است. با تفاسیر عجیب و غریب، کوشیدند که رأی ملت را در نظر ایشان فرعی و غیرمهم و غیراصیل و حتی بیاثر جلوه دهند، در حالی که با هیچ ترفندی نمیتوان چنین برداشتی را به مواضع امام قالب کرد. پژوهشی که درباره تحلیل محتوای کلمات امام از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۶۸ انجام دادم، نشان داد، کلمهای که بیشترین کاربرد را در همه مطالب ایشان اعم از سخنرانی یا نامه و اطلاعیه یا گفتوگو دارد، کلمه مردم و مترادفات آن است. ده کلمهای که بیشترین کاربرد را داشتند عبارتند از:
مردم، توده، امت و... ۱۲۲ بار در هر ده هزار کلمه
اسلام و... ۱۱۱ بار در هر ده هزار کلمه
حکومت، دولت و... ۸۷ بار در هر ده هزار کلمه
خدا ۴۵ بار در هر ده هزار کلمه
ایران ۳۹ بار در هر ده هزار کلمه
استبداد، دربار، شاه و... ۳۴ بار در هر ده هزار کلمه
انقلاب، نهضت ۳۰ بار در هر ده هزار کلمه
جمهوریت، دموکراسی، رای، رفراندوم ۲۴ بار در هر ده هزار کلمه
روحانیت، آخوند، علما و... ۲۱ بار در هر ده هزار کلمه
امریکا، کاخ سفید و... ۱۵ بار در هر ده هزار کلمه
این اولویتها نشاندهنده تاکیدهایی است که در مقام رهبری سیاسی این انقلاب و نظام برای مردم و جامعه ابراز شده است. این تاکیدها ممکن است به لحاظ محتوایی واجد تحلیلهای گوناگونی باشد، ولی به لحاظ روشی صراحت بیشتری در حق عمومی مردم در تعیین سرنوشت خود دارد. پس انقلابی بودن وجه ممیزه یک ایرانی یا مسلمان از دیگری نیست، بلکه وجه ممیزه نسبت به حق حاکمیت ملت است و همه افراد با هر گرایش فکری و سیاسی و مذهبی و غیرمذهبی میتوانند مشمول این صفت شوند، مشروط بر اینکه همواره بر این حق مردم در تعیین سرنوشت خود پایبند باشند. البته پس از این مرحله میتوان از محتوای مورد نظر خود درباره اسلام یا... را با ویژگیهای رفتاری و اخلاقی یک انسان انقلابی و فقط در ذیل همان قاعده کلی تبلیغ کرد و به پیش برد. مواضع امام نیز در این مورد روشن است و قابل تحریف نیست. اگر کسی آن را قبول ندارد، یا سکوت کند یا صریحا مخالفت و آن را نقد کند، این کار به صواب نزدیکتر است و اتفاقا مخاطبان و طرفداران شما نیز آن را بیشتر میپسندند. به نظرم ایجاد جنجال میان سخنان آقای حسن خمینی نیز بیش از آنکه با هدف تخریب او باشد، معطوف به حاشیه راندن همین رویکرد مرحوم امام است.
🔻روزنامه شرق
📍 گنج زری بود در این خاکدان
✍️ جاوید قرباناوغلی
خبر بسیار تلخ و ضایعه بسیار سنگین بود. سیدمحمود دعایی، سرو بلند نهضت، یار وفادار امام و بانگ رسای خمینی در ایام داغ و درفش تا عزلت، در روز عروج ملکوتی مقتدای خود رخ در نقاب خاک کشید و به جوار حق پر گشود؛ روحانی بیادعایی که تندیس فروتنی و تواضع بود. رحمت و رضوان خدا بر او باد که شاهد صادقی بر «عاش سعیدا و مات سعیدا» بود.
شاعر بلندآوازهای در رثای جهان پهلوان تختی سروده بود:
از این پس بی تو ایرانشهر
درفش افتخاری بر بازوی کدامین یل برافرازد؟
بهدل مهر که بسپارد؟
درماندهام. قلم عاجز از بیان قطرهای از اقیانوس بیکران گوهر وجود «دعایی» است. کسی که در عنفوان جوانی چونان ابراهیم خلیل به میان آتش رفت و در حلقه اول یاران خمینی قرار گرفت. در سالهای غربت مشاوری امین برای مقتدای خود بود و تا آخرین لحظه حیات بر عهدی که با او بسته بود، وفادار ماند.
چند سال قبل یکی از اعضای دفتر امام تعریف میکرد پس از ورود امام به ایران، دعایی، محتشمیپور و دیگر روحانیونی که در نجف حلقه اول یاران خمینی بودند، بدون چشمداشت به گوشهای رفتند تا راهی را که ۱۵ سال قبل برگزیده بودند، این بار پس از پیروزی در گوشهای ادامه دهند و باری از دوش انقلاب بردارند.
امام که متوجه غیبت آنها شده بود، روزی به حاج احمد گفته بود: «احمد پس دوستان من دعایی، محتشمی و... کجایند؟».
دعایی، توسلی، محتشمی، فردوسیپور و... تاریخ نانوشته زوایای پنهان سلوک و رهبری امام بودند. تاریخ مبارزه امام با تحجر و متحجرانی که خون به دل امام کردند؛ همانانی که کاسه آبی را که مصطفی در آن آب نوشیده بود، آب کشیدند. جریانی که امام پیشبینی کرده بود، پس از من و برای انتقام از من به بعضی از نزدیکان و دوستانم تهمتهایی که من آنها را ناروا میدانم، بزنند و با آتشی که باید من را بسوزانند، آنان را بسوزانند و احیانا به صورت دفاع از من، انتقام من را از آنها بگیرند.
دعایی قامت استوار مبارزه با تحجر، خرافهپرستی و دینفروشان زاهدنمایی است که در پشت سر امام پنهان شدهاند تا به اندیشه و آرمانهای متعالی و مترقی ایشان ضربه بزنند.
دعایی نماد «وصل» بود. نامهربانی دوستان را به جان خرید و با فراخی سینهای که به پهنای دریا بود برای همدلی دوستداران امام و انقلاب، از آبروی خود مایه گذاشت. برای دعایی اتحاد وفاداران به ایران و انقلاب شاقول تلاش و کوشش بود و در این راه از لوم لائمان بیمی بر خود راه نداد. روزنامه اطلاعات را که امام به او سپرد، به پایگاهی تبدیل کرد که مروج اعتدال، رواداری، وفاداری به امام و آرمانهای انقلاب اندیشمندان، هنرمندان و شعرای دلسوخته کشور بود. بیش از ۴۰ سال بود که دعایی را میشناختم. پس از شهادت حاج مهدی عراقی و حوادثی که بر کیهان رفت، به اتفاق دوستانی چون جلال رفیع و... به اطلاعات هجرت کردیم. بهجرئت میتوانم ادعا کنم پس از رخدادهای ۱۳۸۸ و اتهاماتی که به او زدند، در سراشیب افتاد. مرگ ناباورانه محتشمیپور، رفیق و همراه او در سالهای نهضت که او نیز پس از آن حوادث غمبار، هجرت را برگزید، داغ سهمگینی بر جسم نحیف و روح لطیف دعایی بود. این فراق یک سال طول کشید تا روح دعایی به سوی خمینی و محتشمیپور پر کشید.
نلسون ماندلا در مراسم تشییع پیکر والتر سیسولو، رفیق و همراه خود در دوران مبارزه، گفت: مطمئن هستم وقتی نوبت من فرابرسد، والتر در آن جهان در صف استقبالکنندگان به من خوشامد خواهد گفت. دعایی عزیز رفت و با رفتنش داغ سنگینی بر دل کسانی گذاشت که شیفته مشی و مرام و مردانگی او بودند.
خوشا به حال دعایی که خمینی و محتشمیپور در صف استقبالکنندگان به او خوشامد خواهند گفت.
گنج زری بود در این خاکدان
کو دو جهان را بهجوی میشمرد
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 یادبود مرد مهربان مطبوعات
✍️ احمد مسجدجامعی
قدیمیترین مدیر فرهنگی- رسانهای کشور حجتالاسلام سیدمحمود دعایی درگذشت. او از پیشگامان نهضت امامخمینی بود و از آغاز کار با ایشان همراه و همپیمان شد و تا پایان عمر بر این عهد استوار ماند. پایداری او در این راه چه در زمان زندگی مرحوم امام و چه پس از آن همواره پیدا بود.
در کمتر محفل و مجلسی بود که او سخن بگوید و با بیانی شیرین یادی از امام نکند و نکته یا خاطرهای نگوید.
روحیه خضوع در او بارز بود و ندیدم در صف اول مجلس نشسته باشد. با اهل فرهنگ و هنر بسی مهربان بود و در حیات و ممات از همراهی آنها کناره نمیگرفت. در روزنامه وزین اطلاعات جایی برای گروههای گوناگون وجود داشت و نوشتهها و گفتهها و بزرگداشتها و یادداشتهای آنها چاپ میشد چراکه او وجه فرهنگی انقلاب را نمایندگی میکرد و جایگاه فرهنگیاش بارزتر از وجوه دیگرش بود. ایشان در بین عموم اصحاب فرهنگ و هنر رسانه به کرامت و رحمت و بزرگمنشی شناخته میشد.
استواریاش در مواضع سیاسی ناشی از نوعی شجاعت همراه با متانت و آرامش بود. نه با بادها از جا میجنبید و نه در ابراز مواضعش فریادهای بلند میکشید؛ حتی در شرایط دشوار به شخصیتهایی که از قدرت کنار گذاشته میشدند بیاعتنایی و در حق آنها کوتاهی نمیکرد. او چندین دوره نماینده مردم پایتخت در مجلس شورای اسلامی شد که نشان از اعتماد عمومی به مشی و منش ایشان بوده است. حتی مخالفان هم در حق او بد نمیگفتند. خود او هم به شیوهای زیست و رفتار میکرد که یاد و خاطره امام را مخدوش نکند.
منزل مسکونی او در برجها و ویلاهای آنچنانی نبود. یک نیمه شعبان با گروه تهرانگردی به خانه ایشان رفتیم. آنچنان ساده و صمیمی برخورد کرد که خاطرهای ماندگار در ذهن حاضران به جا گذاشت. از اتفاق گروهی از همسایگان و اهل محل که از آمد و شد ما باخبر شدند نیز به دیدار آمدند و حدود سی نفر در اتاقهای خانه دو طبقه او تقسیم شدیم و صبحانه خوردیم. مرحوم دعایی در پایان جدی و صمیمانه از همه مهمانان خوانده و ناخوانده دعوت کرد که در هر نیمه شعبان در همین جا میزبان ما باشد. ایشان در روز ۱۵ خرداد درگذشت. این شاید ناشی از صفای باطن و پیوستگی روحی و معنوی او و مرادش حضرت امام(ره) باشد. خدایش رحمت کند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 اقتصاد در دو دوره
✍️ امین کاوئی
۱- آیا درآمد سرانه شهروندان پیش از انقلاب بالاتر از الان بود؟
رشد درآمد سرانه در دهه ۴۰ شمسی بسیار بالا و با میانگین بیش از ۱۰درصد بوده است؛ اما در ادامه در دهه۵۰ درآمدهای بادآورده صادرات نفتی و به مدد رشد انفجاری قیمت نفت، باعث نوعی از رفاه نفتی شد که روی کاغذ تولید سرانه بالا میرفت؛ اما بهدلیل خاصیت ذاتی درآمدهای دولتی منابع طبیعی، خبری از توزیع آن بین عموم مردم نبود؛ چون عموما این طبقات نزدیک به حاکمیت بودند که از این منابع بهرهمند میشدند (مشابه اکثر کشورهای نفتی و توسعهنیافته) و به مدد تثبیت ارز ۷تومانی و در واقع ارزانتر شدن قیمت حقیقی ارز، آن درآمدها را عموما صرف خروج سرمایه و خرج خرید داراییهایی مثل املاک در خارج از کشور میکردند.
مشابه این اتفاق (در نسخه کوچکتر) در نیمه دوم دهه ۸۰شمسی با رشد قیمت نفت و تا پیش از تشدید تحریمهای هستهای در ایران رخ داد. جایی که با فوران درآمدهای نفت به حدود ۳برابر دو دولت قبلی و تثبیت قیمت دلار روی حدود ۱۰۰۰تومان، در عین رشد کاغذی درآمد سرانه، درآمد حقیقی و تورم دررفته نیروی کار ایرانی افزایش چشمگیر و متناسبی پیدا نکرد. بالاترین درآمد سرانه در سال ۱۳۵۵ ثبت شد با این وجود این رفاه برخلاف رشد دهه ۱۳۴۰فراگیر نبود و لزوما به معنای رفاه تکتک شهروندان نبود.
۲- آیا اینکه در پیش از انقلاب دلار آمریکا ۷ تومان بود و حالا ۲۶ یا ۲۷ هزار تومان است، نشان میدهد که وضع اقتصادی آن زمان بهتر بوده است؟
خیر. این افزایش در قیمت کالاهای مختلف از جمله ارز خارجی صرفا نشاندهنده آن است که سالها حجم پول بیش از رشد بخش واقعی اقتصاد بوده و باعث افزایش قیمتها شده است و در سالهایی درآمدهای سرشار نفتی باعث ثبات اسمی قیمت ارز شده است. در واقع اندازه اسمی اقتصاد بسیار بزرگتر شده اما اندازه حقیقی اقتصاد بسیار کمتر از آن رشد کرده و این خود را بهصورت افزایش بیش از ۲۷۰۰برابری سطح عمومی قیمتها نشان میدهد. با وجود این رشد غیرمسوولانه حجم پول، معضل تورمهای بیثباتکننده را در سالهای اخیر ایجاد کرده است.
۳- آیا اقتدار شاهان در پهلوی اول و دوم در کنترل قیمتها یا تعرفهگذاری واردات امتیاز مثبتی است؟
باور رایجی بین بسیاری از مردم وجود دارد که بنا به آن بسیاری از مردم راهحل و ریشه و راهحل رفاه را در قاطعیت و برخورد با گرانفروشان میدانند و برای آن شواهد مثالی از روایتهای «انداختن نانوا در تنور توسط رضاخان» یا «فلک کردن کاسبان توسط جوانان حزب رستاخیز در دوره محمدرضا پهلوی» میآورند.
در ادامه فکر میکنند مشکل امروزه ما برخورد نکردن مکفی، سخت و خشن تعزیرات حکومتی با گرانفروشان است وگرنه اگر «اراده» کافی برای برخورد باشد، مشکل قدرت خرید و تورم باید به راحتی حل میشد!
پاسخ آنجاست که برخوردهای تعزیراتی گرهی از تورم حل نمیکنند و در نهایت صرفا باعث کمبود و تشکیل بازار سیاه یا غیررسمی میشوند.
۴- آیا اینکه در نیمه دهه پنجاه با درآمد افراد در بازار چند گرم طلا یا چند دلار آمریکا میدادند، مبنای خوبی برای مقایسه است؟
پاسخ منفی است. چرا که خاصیت پول اعتباری «fiat» در همه جهان، خلق به میزان لازم برای روغنکاری چرخهای اقتصاد است و ممکن است با توجه به بیشتر بودن رشد پول از استخراج طلا، قیمت طلا افزایش پیدا کند. بهعنوان نمونه در ایالات متحده آمریکا در ۴۴ سال گذشته قیمت طلا تا امروز بیش از ۱۲برابر شده است (مرکز داده فدرال رزرو). درحالیکه میانگین سطح عمومی دستمزدها ۷/ ۵برابر شده است. به عبارتی ارزش طلایی دستمزد آمریکایی ۵/ ۵۲درصد کم شده است. درحالیکه میدانیم نه تنها رفاه کارگران آمریکایی در این مدت کم نشده، بلکه تا حدی بیشتر هم شده است!
درباره دلار، سرکوب قیمت آن، صرفا نوعی قدرت خرید کالای قابل تجارت وارداتی را باعث میشود که تداومش بهدلیل فشار از سمت «خالص صادرات» و «حساب سرمایه» لزوما برای همیشه هم ممکن نیست. به بیانی دیگر این ارزش دستمزدها برحسب قیمت گوشت، مرغ، نان، پوشاک یا خدمات و... قابل خریدن است که ارزش حقیقی دستمزد را مشخص میکند نه طلا.
۵- آیا کارگران و اکثریت نیروی کار بخش خصوصی در انتهای حکومت پهلوی دوم، وضع رفاهی مناسبی داشتند؟
بررسیها نشان میدهد کارگر غیرماهر و ساده ساختمانی شهری در سال۱۳۵۱ ماهانه حدود ۲۶۳تومان و به همین نسبت در سال ۱۳۵۴ یعنی اوج درآمدهای نفتی که بهدلیل رشد محسوس سرمایهگذاری عمرانی قیمت خدمات پیمانکاری و عمرانی بهشدت افزایش یافته بود، ماهانه ۶۰۹ تومان (شاخص دستمزد کارگر ساده ساختمانی سال ۵۱=۳/ ۱۲۵، در سال ۵۴=۳/ ۲۹۰) درآمد داشتند.
(آمارگیری از نیروی کار، وزارت کار و امور اجتماعی، اداره کل آمار نیروی انسانی ۱۳۵۱)
با توجه به تورم از سال۱۳۵۱ تا امروز، رقم دستمزد آنها معادل امروزی «یک میلیون و ۱۵۹هزار تومان» و برای سال ۱۳۵۴ معادل «۲میلیون و ۶۸۵هزار تومان» در امروز در زمستان ۱۴۰۰ است که مشخصا از دریافتی کارگران ساده امروز ایران کمتر است.
۶- آیا مقایسه حداقل دستمزد کارگران معیار خوبی برای سنجش دستمزد است؟
حداقل دستمزد یک دخالت دولتی است که مدافعان و مخالفانی دارد. اما آنچه مشخص است آن است که اگر حداقل دستمزد زیاد مورد نظر (در مقایسه با میانگین دریافتی کارگران) باشد، باعث اختلال و بیکاری در بازار نیروی کار میشود. همچنین چون این عدد دستوری است، بالا یا پایین بودنش واجد ارزش خاصی نیست؛ چراکه ممکن است بدون توجه به خروجی اقتصاد، در دورهای بالا و در دورهای پایین تعیین شده باشد. پس درباره حداقل دستمزد دانستن این نکته ضروری است که ممکن است حداقل دستمزد رقم بالایی باشد؛ اما کارگران مشمول آن زیاد نباشند. در پژوهشی در سال۱۳۵۴ نشان داده شده است که در ۷۳درصد نیروی کار در آن سال غیررسمی بوده و زیر حداقل دستمزد دریافتی داشتهاند. پس حداقل دستمزد منعکسکننده خوبی برای واقعیات یک اقتصاد در زمانی مشخص نیست.
۷- آیا اقلیت کارمندان دولت هم در انتهای حکومت پهلوی دوم، وضع رفاهی مناسبی داشتند؟
درباره کارمندان دولت در بخش شهری که بخش کوچکی از نیروی کار را تشکیل میدادند، شرایط به کلی متفاوت است. آمارها نشان میدهد در سال۱۳۵۱، کارمندان دولت در شهرها حدودا ماهانه ۱۱۲۰تومان درآمد داشتند که به قیمت امروز معادل «۷میلیون تومان» است که رقم بسیار مناسبتری در مقایسه پرداختیها به کارگران بخش خصوصی آن زمان است.
۸- آیا بیشتر بودن رشد دهه۴۰ شمسی نسبت به همه دهههای بعد از آن، لزوما به معنی بهتر بودن عملکرد دولت وقت است؟
انکار نقش و تلاشهای افرادی چون علینقی عالیخانی، رضا نیازمند، مهدی سمیعی و محمد یگانه در عملکرد بسیار خوب و تکرارنشدنی اقتصاد ایران در دهه۴۰ دشوار است. اما پدیدههایی مانند رشد اقتصادی، اینگونهاند که در ابتدا و بهویژه در شروع صنعتی شدن رشدهای دو رقمی را تجربه میکنند (چنانکه شوروی هم تجربه کرده بود)، اما در ادامه با پایان یافتن رشد سریع دوران کودکی که تنها یکبار اتفاق کاسته شدن از استعداد بالقوه رشد صرفا با سرمایهگذاری و البته پیچیدگیهای زندگی جدید با درآمدهای متوسط (به جای درآمدهای کم قبلی) کار مدام سختتر و دشوارتر خواهد شد.
درباره خاص دهه ۴۰ شمسی، دانستن این نکته ضروری است که بنا به خاطرات دولتمردان وقت پهلوی، استبداد شخص شاه و دخالتهای او و عدم تمکین به نظام برنامهریزی و بیتوجهی به نظرات کارشناسان اقتصادی وقت و کنترل قیمتها، شیرازه حکمرانی اقتصادی را از سال۴۸ و خصوصا پس از جهشهای نفتی دهه۵۰، از هم گسسته و نظام کارشناسی را عملا زمینگیر کرده بود.
۹- سوای پایین بودن دستمزد نیروی کار در بخش غیردولتی، آیا بیشتر بودن درآمد سرانه لزوما به معنی بیشتر بودن رفاه است؟
آخرین قله تولید ناخالص داخلی سرانه (GDP per capita) پیش از انقلاب متعلق به سال۵۵ است که به مدد اوج صادرات و جهش قیمتی طلای سیاه، و وضعیت تجاری مناسب با دنیا حدود ۶۰درصد از قله بعد از انقلاب یعنی سال۱۳۹۶ بالاتر است که البته این اختلاف تا پیش از انقلاب بهدلیل وقایع سال ۱۳۵۷، تقریبا محو میشود تا تولید سرانه پیش از انقلاب در سال۱۳۵۷ تنها حدود ۵درصد بالاتر از قله بعد از انقلاب یعنی سال ۱۳۹۶ قرار بگیرد.
با این حال «مصرف سرانه» افراد که نشانه متوسط رفاه افراد است در سال ۱۳۹۶، بیش از ۷۰درصد از سال۱۳۵۷ بالاتر است. بنا به آمار رسمی، ایرانیان به جای تشکیل سرمایه از درآمد ملی بیشتر به مصرف روی آوردهاند و درست است که رفاه بسیار بیشتری را نسبت به پیش از انقلاب تجربه میکنند، اما در واقع از آینده اقتصاد خود هزینه کردهاند و این نیز میتواند در آینده بسیار خطرناک باشد و البته رفاه آتی را با ابهام مواجه خواهد کرد.
۱۰- به فرض برابری درآمد یا تولید سرانه در پیش و پس از انقلاب، آیا رفاه پیش از انقلاب بیشتر بوده است؟
یکی دیگر از ضعفهای درآمد سرانه در مقایسه رفاه به جز احتمال وجود نابرابری توزیعی، در نظر نگرفتن تفاوتهای تکنولوژیک در زمانهای بسیار درازمدت است. بهعنوان مثال عدهای از مردم در آن زمان تلویزیون داشتند و همین طور هم در زمان حال. اما کیفیت و رفاه منتجه از داشتن تلویزیونهای این عصر قابل مقایسه با آن زمان نیست؛ درحالیکه هر دو تلویزیون یک قیمت داشتهاند و شاید تلویزیونهای امروزی حتی به قیمت ثابت ارزانتر هم هستند. پس نمیتوان حتی با قیمت ثابت هم رفاه دو عصر با فاصله زیاد را با هم مقایسه کرد؛ چون رفاه زندگی امروزی حتی با درآمد سرانه یکسان هم بسیار بالاتر است.
۱۱- آیا نابرابری و اختلاف طبقاتی امروزه خیلی زیادتر شده است؟
پیش از انقلاب و خصوصا در دهه ۵۰، ضریب جینی که شاخص اختلاف طبقاتی و درآمدی است، از بالاترینها در جهان بود و رقمهای بالای ۵/ ۰ را تجربه میکرد؛ ولی در سالهای بعد از انقلاب بهدلیل فرار بسیاری از پردرآمدها و البته خدماترسانی عمده و احداث زیرساختهای راه و آب آشامیدنی و برق و گاز تا دوردستترین نقاط کشور، با کاهش مواجه شد و سالهای اخیر این رقم نزدیک ۴/ ۰شده است. این رقم برابر با نابرابری در ایالات متحده آمریکا و کمی بیشتر از انگلستان است. در شاخص نابرابری نسبت درآمد میانگین دهک دهم به اول هم در پس از انقلاب با کاهش شدید از بالای ۳۰ به حدود ۱۶ رسید که در دهههای اخیر هم در همان حدود تثبیت شده است. البته تا نمونههای بسیار موفق کاهش نابرابری پایین درآمدی مثل کشورهای با اقتصاد آزادتری مثل منطقه نوردیک (نروژ، فنلاند، دانمارک، سوئد و ایسلند) که دارای ضریب جینی حدود ۲۸/ ۰-۲۷/ ۰ و نسبت درآمد دهک دهم به اول بین ۵ تا ۷ هستند، هم طبعا هنوز راه و فاصله جدی وجود دارد.
۱۲- جمعیت زیر خط فقر در پیش و پس از انقلاب چگونه بودند؟
اصلاحات ارضی و تقسیم زمینها در دهه ۴۰ باعث کمشدن بازدهی به مقیاس زمینها و بیکار شدن کشاورزان شده بود. آنها عموما به حاشیه شهرها میآمدند و در کلونیهای بزرگ وحلبیآبادهای اطراف تهران زندگی فقیرانهای داشتند؛ چنانکه آوازه آن در تمام اسناد تاریخی موجود است. پایین بودن تاریخی درآمد سرانه و توسعهنیافتگی کشور و اجرای اصلاحات ارضی به گواه عمده مورخان از عمده دلایل گسترده بودن فقر خشن و نابرابری در فصل آخر حضور پهلوی بودند.
به گواه برآورد دکتر جواد صالحیاصفهانی (دانشگاه ویرجینیاتک آمریکا) جمعیت زیر خط فقر بینالمللی خانوار با خط درآمد ۵/ ۵ دلار ppp در روز، از حدود ۲۵درصد سال۵۷، ابتدا با وقوع جنگ به ۳۵درصد جمعیت افزایش یافت؛ ولی پس از آن با کاهش، تا سال ۹۶ به زیر ۱۰درصد رسید.
همچنین مطابق آمار بانک جهانی از نظر جمعیت زیر خط فقر مطلق بینالمللی ۹/ ۱دلار ppp وضعیت ایران که در سال ۱۳۶۵، حدود ۷درصد مردم را شامل میشد، با کاهش مستمر تا سال۱۳۹۷ به حدود ۵/ ۰درصد رسیده است که ایران را در بین ربع تا ثلث اول کشورهای جهان با کمترین فقر قرار داده است.
البته پس از تحریمهای جدید از سال۹۷ و خروج ترامپ از برجام، نرخ فقر مطلق ملی (نه بینالمللی) نیز افزایش یافته و به نزدیک دو برابر رسیده است. امری که نشان میدهد تحریم موجب دامن زدن به فقر شده است.
۱۳- آیا پیش از انقلاب، تورم در کشور وجود نداشت؟
تورم به معنای افزایش مستمر سطح عمومی قیمتها با گسترش بانکداری جدید و پول اعتباری در جهان، وارد کانالهای تازهای شد. کشور ما هم از ابتدای دهه۵۰ شمسی با تورمهای دورقمی آشنا شد و تورمهای بالایی تا پیش از انقلاب هم رخ داد که لزوما ربطی به حوادث بعد از انقلاب ندارد.
البته سالها قبل در جریان جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط قوای متفقین در ۱۳۲۰ و قحطی پیشآمده، برای دو سال پیاپی تورمهای نزدیک به سالی ۱۰۰درصد هم ثبت شده که بالاترین ارقام تورم در طول تاریخ ثبت وقایع تاریخی اقتصاد در ایران است.
درباره تورم نکته مهم و هشداردهنده آنجاست که هماکنون بسیاری از کشورهای فقیرتر از ایران یا از نظر سیاسی و نهادی بیثباتتر از ایران در جهان، تورم خود را به زیر ۵درصد رساندهاند؛ ولی اقتصاد کشور ما درست مثل ۵۰سال قبل، بهطور پیوسته، هنوز هم درگیر تورمهای بالای ۱۰درصد است. در واقع در مساله خاص تورم نوعی عقبماندگی مشهود نسبت به سایر کشورها احساس میشود.
از دلایل این امر، میتوان سالهای طولانی «کسری بودجه ساختاری دولتها» و ناترازی بانکها به دلایل مختلف «ضعف بهروزرسانی حقوقی»، «نبود ارتباط با شبکه بانکی جهانی و ملزومات آن»، «ضعف علمی سیاستگذاران»، «عدم توافق بر سر تعریف مفاهیمی مثل نرخ بهره یا لزوم دستوری نبودن آن»، «حاکمیت شرکتی نامطلوب»، «اولویت نبودن تورم بهدلیل عدم حساسیت و عادت مردم و سیاستگذاران به تورمهای بالا» را برشمرد.
در سه سال اخیر هم بهدلیل تحریم و از دست رفتن بخشی از بودجه دولت طبعا عوامل محرک تورم تقویت هم شده است.
۱۴- آیا سرمایهگذاری خارجی در پیش از انقلاب خوب بود؟
ارقام و اعداد نشان میدهند که پیش از انقلاب رقم سرمایهگذاری خارجی به سختی به سالی یک میلیارد دلار میرسیده که در پس از انقلاب و در دهه ۸۰ و ۹۰ قبل از تحریمهای هستهای چندسالی استثنایی به نزدیک ۴میلیارد دلار هم میرسد. این در حالی است که کشورهای با اقتصاد رقیب و نزدیک ما از ۴دهه گذشته برای سالهای طولانی ارقام سرمایهگذاری بسیار بالاتری داشتهاند. این رقم برای کشوری مثل چین به بالاترین حد در بین کشورها هم میرسد. این مشکل تاریخی در کشور ما سوای عدم استفاده کشورمان از موج جهانی حرکت سرمایه از دهه ۸۰ میلادی به علت «افتوخیزهای روابط حسنه سیاسی و اقتصادی با قدرتهای جهان» و «موقعیت خاص ژئوپلیتیک ایران در خاورمیانه» ریشههای داخلی زیادی مثل مسائل حقوقی «قانون تجارت»، «قوانین مالیاتی» و «قانون مدنی» کشورمان دارد.
۱۵- آیا مثال معروف ثابت نگه داشتن قیمت کبریت یا خودکار به مدت ۱۳ سال توسط امیرعباس هویدا نشانهای از حکمرانی مطلوب اقتصادی است؟
امیرعباس هویدا، نخستوزیر بادوام و همیشگی دولت پهلوی دوم بود که به برندی از حاکمیت وقت مبدل شده بود.
در صحت گفته شدن این حرف توسط هویدا هم حرف و حدیث وجود دارد. اما به هر حال تورم نیمه اول حضور هویدا تا سال ۱۳۴۹ ارقام پایینی بود؛ اما درآمدهای نفتی در ادامه راه مشکلات اساسی به بار آورد.
وقتی در اقتصاد ارز فراوانی تزریق کنیم، به یاری پایین رفتن قیمت حقیقی ارز، روز به روز واردات آسانتر و صادرات مشکلتر میشود. در شرایط عادی این خود فشاری برای برگرداندن اقتصاد به تعادل میشود؛ اما وقتی شما به منبعی از درآمد با بازدهی بسیار بالا (مثل صادرات نفتخام) دسترسی دارید، بسیار زمان میبرد تا موتور درآمدهای نفتی از کار بیفتد. در این شرایط با توجه به بیشتر بودن تورم داخلی از خارجی، ثابت نگهداشتن دستوری قیمت کالاهای داخلی و جبران کمبود آن با واردات باعث بیکاری، از دست رفتن ظرفیت تولیدی و تعطیلی بنگاهها خواهد شد. باتوجه به اینکه بازگشایی آنها ممکن است به سرعت شدنی نباشد، اقتصاد دچار رکود نسبی میشود. به مجموعه این شرایط اصطلاحا بیماری هلندی گفته میشود.
در ادامه اگر درآمد نفتی (بهدلیل تحریم یا افت قیمت نفت) کاهش یابد، اقتصاد در کوتاهمدت با تورم هم روبهرو خواهد شد. پس اینکه قیمت خودکار برای سالها ولی درست سربزنگاه و تا پیش از سقوط درآمد نفتی در سال۵۶ و برکناری هویدا ثابت نگه داشته شده، لزوما یادآور اتفاقات مثبتی در اقتصاد نیست.
گذشته از آن شاخص سبد تورم مجموعهای مفصل از چند صد کالا و خدمات از پوشیدنیها و خوردنیها و حملونقل و اجاره تشکیل شده است و صرف تغییر یا عدم تغییر یک قلم کالای خاص، ممکن است در آن بیتاثیر باشد. علیالظاهر درباره کالای خاصِ خودکار گفته میشود تولید گسترده و موفق آن توسط کارخانه بیک و بهرهوری بالای آن، سبب ثبات قیمت شده است نه توانایی و درایت دولتمردان.
۱۶- عملکرد کلی و رشد اقتصادی در پس از انقلاب مجموعا بهتر شده است؟
پاسخ به این سوال نیازمند تدقیق در جزئیات زیادی است. اگر در «کاهش فقر مطلق بینالمللی»، «کاهش نابرابری»، «گسترش زیرساختهای عمرانی آب و برق و گاز»، «بهبود شاخص توسعه انسانیHDI » پیشرفتها چشمگیر بوده است، اما در عوض رشد اقتصادی مثل دهه ۴۰، چه قبل از انقلاب و چه پس از انقلاب تکرار نشده است.
علاوه بر تمام نکتههای ذکر شده در بالا، باید در نظر داشت که صرف تایید بهبود و مثبت بودن رشد حقیقی درآمد سرانه و دستمزدها یا کاهش فقر پس از اتمام جنگ یا زمان انقلاب کافی نیست؛ چراکه آنچه مهم است، مقایسه اندازه رشد اقتصادی دوره پس از انقلاب با سایر کشورهای رقیب و مشابه در همان دوره زمانی مانند «ترکیه»، «مالزی»، «کره جنوبی»، «آرژانتین» یا «هند» است که وضعیت مناسبتری نسبت به آنها ایجاد نشده است.
میتوان در این زمینه مهم مقایسه عملکرد اقتصاد ایران با اقتصاد کشورهای در حال توسعه در این چند دهه اخیر، باز هم بسیار نوشت.
مطالب مرتبط