🔻روزنامه تعادل
📍 آینده مبهم اقتصاد ترکیه
✍️ جلال ابراهیمی
صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرد که ترکیه فقط در سال ۲۰۲۴ افزایش قیمت لیر را احتمالا شاهد باشد.
بیکاری در ترکیه همچنان رو به رشد خواهد بود و تعداد بیکاران تا سال ۲۰۲۷ میلادی هم چنان افزایش خواهد داشت و کارشناسان اقتصادی در صندوق بینالمللی پول پیشبینی میکنند که بیکاری در ترکیه تا سال ۲۰۲۷ دو رقمی بوده و با توجه به تورم تا سال ۲۰۲۳ سرعت افزایش نرخ بیکاری تزایدی خواهد بود.
پس از جنگ اوکراین اغلب معادلات اقتصادی کشورها جابهجا شد و صندوق بینالمللی پول پیشبینی رشد اقتصادی را در سال ۲۰۲۲ میلادی هشت درصد کاهش داد و در عرض سه ماه به ۶/۳ درصد رسانید.
طبق پیشبینی صندوق بینالمللی پول شرایط اقتصادی ترکیه برای مدت طولانی بهبود نخواهد یافت. طبق آمار و ارقام و بررسیهای کارشناسان اقتصادی در سال جاری میانگین تورم در ترکیه ۴۴/۶۰ درصد و تورم تا آغاز سال ۲۰۲۳ به عبارت دیگر تورم تا پایان سال به ۴۱/۵۲ درصد خواهد رسید.
با توجه به نظر صندوق بینالمللی پول، تورم در ترکیه در طول سال جاری بالای ۶۰ درصد باقی میماند و در ترکیه تداوم مییابد. صندوق بینالمللی پول پیشبینی کرده است که نرخ رشد در ترکیه بهشدت رو به نزول بوده و از ۱۱ درصد فعلی به ۷/۲ درصد تا آخر سال کاهش مییابد و رشد منفی تا سال ۲۰۲۷ ادامه خواهد یافت. طبق نظر کارشناسان حوزه بینالمللی اقتصاد نرخ رشد در سال دو هزار و بیست و هفت به حدود ۳ و حداکثر به ۵/۳ درصد خواهد رسید که این امر در بیکاری و در تقابل قیمت لیر به ارزهای جهانی تاثیرگذار خواهد بود. میانگین سالانه نرخ ارز به برابری ۳۷/۱۶ لیر در مقابل یک دلار خواهد رسید و حتی پیشبینی جهانی انتظار افزایش چشمگیر ارز در مقابل پول ملی ترکیه است. این در حالی است که ترکیه مجبور است بدهیهای معوق خود در خریدهای خارجی و بدهی به بانک جهانی را به دلار پرداخت نماید. گفته میشود میانگین سالانه افزایش نرخ ارز در سال جاری ۶/۸۴ درصد خواهد بود که بالاتر از میانگین تورم است ولی نرخ ارز در سال ۲۰۲۳ در ترکیه متعادل خواهد شد.
گفته میشود تولید ناخالص داخلی در سال جاری به زیر ۷۰۰ میلیارد دلار و درآمد سرانه به مرز ۸۰۰۰ دلار کاهش مییابد و پیشبینی کارشناسان اقتصادی بر این است که ترکیه به رتبه ۲۳ در اندازه تولید داخلی سقوط خواهد کرد و نسبت کسری بودجه به درآمد ملی در سال جاری ۲/۱ برابر خواهد شد.
🔻روزنامه کیهان
📍 بخوانید و خودتان قضاوت کنید
✍️ مسعود اکبری
۱- به این خبرها توجه کنید: «روزنامه بیلد آلمان: به دلیل افزایش تورم مردم مجبور به کاهش وعدههای غذایی خود شدهاند. از هر ۶ آلمانی یک نفر برای صرفهجویی در هزینهها یک وعده غذایی خود را حذف میکند»؛ «روزنامه لوفیگارو: تورم فرانسه رکورد ۳۷ ساله را شکست. قیمت مسکن، پذیرایی، بیمه، خدمات حمایت اجتماعی، اجاره، آب، جمعآوری زبالههای خانگی و یا حتی قیمتهای نگهداری و تعمیر خودروهای شخصی و محصولات تولیدی همگی در حال افزایش هستند.»؛
«با افزایش بیوقفه تورم در کشورهای غربی، از انگلیس خبر میرسد که بهدلیل وخامت اوضاع، پارلمان این کشور از دولت بوریس جانسون خواسته است تا وزارت فقر غذایی تشکیل بدهد»؛ «جو بایدن: تورم در آمریکا به دلیل حمایت از اوکراین است، مردم باید تحمل کنند.»؛ «قیمت بنزین در آمریکا در بالاترین قیمت تاریخی خود ایستاد». «آمریکا با قریب به ۱۲۰ فوتی در روز، تایوان با حدود ۱۰۹ فوتی در روز، فرانسه با بیش از ۹۰ فوتی در روز، روسیه با ۵۶ فوتی، برزیل با ۵۳ فوتی، ایتالیا با ۴۱ فوتی، آلمان با ۳۰ فوتی و... در جمع ۱۰ کشور نخست جهان در فوتیهای کویید ۱۹ هستند.»؛ «آرشیو خشونت با اسلحه آمریکا گزارش داد که از ۱ ژانویه ۲۰۲۲(۱۱ دی ۱۴۰۰)
تا دوم ژوئن ۲۰۲۲(۱۲ خرداد ۱۴۰۱) بیش از ۸ هزار نفر بر اثر خشونت با سلاح گرم در آمریکا کشته و بیش از ۱۵ هزار نفر دیگر مجروح شدهاند.همچنین در ۲ هفته گذشته وقوع بیش از ۶۵۰ مورد حادثه تیراندازی در ۴۳ ایالت، به کشته شدن ۷۳۰ نفر در آمریکا منجر شده است.»؛ «پزشک تیم ملی ژیمناستیک آمریکا به جرم بیش از
۹۰ آزار جنسی در سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ به ۱۷۵ سال حبس محکوم شد»؛ «دونالد
ارل کولینز، استاد تاریخ در دانشگاه آمریکایی واشنگتن دیسی میگوید: در حال حاضر ایالات متحده آمریکا به شرایطی که به جنگ داخلی آن در سال ۱۸۶۱ روی داد بسیار نزدیک شده است و این چیزی است که اکثر آمریکاییها به آن اعتراف میکنند».
۲- حالا به این خبرها توجه کنید: «۵ میلیون و ۷۹۲ هزار نفر در ایران تحت پوشش بیمه سلامت رایگان قرار گرفتند.»؛ «قیمت خرید تضمینی گندم از کشاورزان توسط دولت در سالجاری ۱۳۰ درصد افزایش پیدا کرد»؛ «سازمان جهانی فائو اعلام کرد: پیشبینی افزایش ۳۴ درصدی تولید غلات ایران و کاهش ۲۵ درصدی واردات»؛ «تعداد فوتیهای کرونا در کمتر از یکسال از ۷۰۰ نفر در روز به ۱ نفر در روز کاهش یافته و چندین روز نیز رکورد فوتیهای کرونا به صفر رسید»؛ «تراز تجاری کشور برای دومین ماه متوالی مثبت شد و صادرات غیرنفتی از واردات پیشی گرفت.»؛ «ادامه ریزش قیمتها در بازار سکه و ارز»؛ «شاخص بورس همچنان بر مدار صعود»؛ «رویترز: یک فروند نفتکش ایران حامل یک میلیون بشکه نفت خام وارد آبهای ونزوئلا شد...ایران در ماه جاری میلادی ۳ میلیون بشکه نفت و میعانات گازی به ونزوئلا صادر کرده است». «رشد اقتصادی ایران که در سال ۹۹ و نیمه نخست ۱۴۰۰ حدود ۳،۵ درصد بود، در پاییز سال گذشته به ۴،۸ و در زمستان هم به ۵،۷ درصد افزایش یافت. رشد بدون نفت هم در زمستان ۱۴۰۰ به ۶،۳ درصد رسید.»؛ « در حال حاضر شاهد ترافیک دیدارهای دیپلماتیک و امضای سندهای همکاری اقتصادی دوجانبه با ایران هستیم؛ از قطر و ونزوئلا تا ترکمنستان و تاجیکستان»؛ «روزنامه الوطن: دو نفتکش ایرانی بدون هیچ تأخیر و مزاحمتی در سواحل سوریه پهلو گرفتند و این امر اولین نشانههای فعال شدن خط اعتبار جدید بین ایران و سوریه است»؛ «سیانان:گزینههای آمریکا علیه ایران تمام شده است»؛ «خبرگزاری فرانسه: بایدن یا باید امتیازات بیشتری به ایران بدهد یا مرگ مذاکرات را اعلام کند.»؛
۳- هدف از اشاره به اخبار یادشده، این نیست که بگوییم در داخل ایران همه امور بر وفق مراد است و هیچ مشکلی وجود ندارد و در کشورهای دیگر اوضاع شدیدا بحرانی و اسفناک است. قطعا مردم عزیز کشورمان با مشکلات ریز و درشت دست بهگریبان هستند. اما سؤال اینجاست که اخبار دسته اول و اخبار دسته دوم چقدر توسط رسانهها و افکارعمومی در داخل کشور دست به دست شده است؟!
اخباری که توسط برخی رسانههای آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و آمریکایی از شرایط فعلی این کشورها در حوزه معیشت، اقتصاد و آسیبهای اجتماعی منتشر میشود چقدر در داخل ایران بازتاب پیدا میکند؟! اخبار مثبت اقدامات دولت، قوه قضائیه، مجلس، سپاه، ارتش، نیروی انتظامی، بسیج، کمیته امداد، هلالاحمر، گروههای جهادی و...چطور؟! این اخبار در داخل کشور چقدر در رسانهها و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بازتاب پیدا میکند؟! واقعیت این است که این اخبار سهم بسیاراندک و ناچیزی در رسانههای داخلی و شبکههای اجتماعی و حتی گپوگفتهای فامیلی و جمعهای دوستانه دارد.
۴- در روزهای گذشته یکی از دوستان- که از خانوادههای مذهبی هستند- تعریف میکرد که دختر دبستانی او تحت تاثیر برخی همکلاسیهای خود در مدرسه، به وی گفته است که «شرایط به گونهای است که بهتر است برای زندگی به خارج از ایران سفر کرد»! سؤال اینجاست که چرا در داخل ایران اینگونه تصویر شده است که همه مردم جهان و بهخصوص مردم در کشورهای غربی در بهترین شرایط معیشتی و اقتصادی و رفاه به سر میبرند و فقط مردم ایران هستند که با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم کرده و ایران بهعنوان تنها کشور استثنا در جهان دارای شرایط بغرنج و اسفناک و غیرقابل تحمل است؟!
۵- تصور کنید که اکنون(خدای نکرده) فوتیهای کرونا در ایران حدود ۱۲۰ نفر در روز و یا ۹۰ نفر در روز بود و کشورهایی از جمله آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در ماههای اخیر چندین بار رکورد صفر فوتی در روز را ثبت کرده و اکنون نیز آمار کمتر از ۳ فوتی را داشتند؛ این تفاوت وضعیت چه مقدار در داخل ایران پرداخته میشد؛ بنابر تجربه میتوان با اطمینان گفت که اگر این وضعیت رخ میداد، ما شاهد بمباران رسانهای توسط رسانههای معاند فارسیزبان و همچنین برخی رسانهها در داخل کشور و شبکههای اجتماعی با چاشنی حقارت بودیم. حتما خاطرتان هست که پیش از این رسانههای جریان مدعی اصلاحات همسو با رسانههای معاند چگونه واکسنهای تولید داخل را مورد تمسخر و تحقیر قرار داده و با حسرت اعلام میکردند که ما ایرانیها شانس تزریق واکسن فایزر و مدرنا و دیگر واکسنهای آمریکایی را نداریم و...
۶- بهتازگی اطلاعات ویژهای از یکی از خبرنگاران رویترز مستقر در پاریس به نام «جان آیریش» به شبکههای اجتماعی درز پیدا کرده که نشان میدهد وی جاسوس سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) است.
لنی (اسم مستعار افسر موساد) طی تماسهای مکرر با جان (خبرنگار رویترز مستقر در پاریس) اطلاعاتی را علیه ایران ارسال میکند. در یکی از گفتوگوها،
لنی که سعی میکند اطلاعات خود را بهصورت کنترلشده در اختیار جان قرار دهد، تاکید میکند:«جمهوری اسلامی ایران به مرحلهای رسیده که چه با برجام و چه بدون برجام، توانایی رسیدن به سوخت ۲۰ درصد و بالاتر از آن را هم دارد و این نشان میدهد تحریمها و تأثیر آن بر اقتصاد ایران، کارایی قبلی خود را از دست داده اما باید فضای رسانههای بینالمللی بهگونهای باشد که نخبگان در ایران را به این تحلیل برساند که بدون برجام، اقتصاد ایران شکست خواهد خورد.» این جدیدترین سند جنگ رسانهای دشمن با ایران با این دستور کار است که «به ملت ایران و به جوان ایرانی القاء کند که شما نمیتوانید بدون ارتباط و اتصال با قدرتهای غربی به جایی برسید.» حالا این دستور کار عملیات روانی و رسانهای سازمانهای جاسوسی غربی- عبری- عربی را بگذارید کنار اظهارنظر یکی از مدعیان اصلاحات فراری که پیش از این گفته بود:«ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای آمریکا، انگلیس، اسرائیل و سعودی هستیم. وظیفه ما فرو پاشاندن سازمان اجتماعی و کشاندن مردم به خشونت جمعی است... گمان باطل نکنید که ما مخالف سیاسی، مدافع حقوق بشر، فمینیست و... هستیم؛
نه، ما فقط کارمند پروپاگاندای دولتهای راست افراطی در غرب هستیم.»
۷- همانقدر که ما در رسانهها و افکارعمومی و شبکههای اجتماعی نیازمند بیان نقاط ضعف و مطالبهگری از دولت و دیگر نهادهای حاکمیتی برای بهبود اوضاع هستیم، به همان میزان نیز نیازمند انتشار نقاط قوت، اقدامات مثبت، و پیشرفتها و انتشار «اخبار خوب» هستیم.
یک سؤال؛ در شرایطی که ما شاهد رکورد آمار صفر فوتی در چندین روز بودهایم و حالا نیز آمار فوتی در ایران انگشتشمار است، آیا در رسانهها و افکارعمومی و همچنین شبکههای اجتماعی از مدافعان سلامت و کادر درمان و وزارت بهداشت و دولت تقدیر و تشکر شده است؟! و این رکورد بهعنوان یک افتخار ملی ثبت شده است؟! در روزهای گذشته به همت جوانان متخصص و مهندسین ایرانی و کارگران توانمند کشورمان
دو کشتی غولپیکر اقیانوسپیمای ایرانی- هرکدام به ارزش ۲۴۰ میلیون دلار- ساخته و فروخته شد. نکته قابل توجه اینجاست که ۸۰ درصد از تجهیزات و سازههای مورد نیاز این نفتکشها از تولیدات داخل تامین شده است و چند سفارش دیگر هم در لیست انتظار است و جوانان توانمند و غیور کشورمان مشغول کار بر روی سفارشهای بعدی هستند. بخش افتخارآمیز ماجرا اینجاست که فقط چند کشور معدود در جهان از این تکنولوژی برخوردار هستند. آیا ما در رسانهها و افکارعمومی و شبکههای اجتماعی از این رویداد بسیار مهم تجلیل کردهایم؟! از جوانان و نخبگان مشغول در این پروژه چطور؟! آیا از آنها تقدیر کردهایم؟! اکنون حدود ۴۳ هزار گروه جهادی در اقصی نقاط کشور در جهت محرومیتزدایی مشغول خدمت رسانی به مردم هستند. فعالیت این گروهها چقدر در رسانهها و شبکههای اجتماعی و افکارعمومی بازخورد داشته است؟!
۸- رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی تاکید کردند: «پیش از همهچیز، نخستین توصیه من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی است. اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جستهام، امّا خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز برحذر داشتهام و برحذر میدارم. در طول این چهل سال- و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعّالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است.» ایشان در ادامه تصریح کردند:«خبرهای دروغ، تحلیلهای مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوههای امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنبالههای آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهدهاند که با استفاده از آزادیها در خدمت دشمن حرکت میکنند. شما جوانان باید پیشگام در شکستن این محاصره تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شما است.»
ان شاءالله با همت جوانان مومن و انقلابی و با همافزایی رسانهها و شبکههای اجتماعی و پایکار آمدن اقشار مختلف مردم، این جهاد بسیار مهم روزبهروز فراگیرتر خواهد شد. مردم عزیز کشورمان نباید اجازه دهند که پروژه عملیات روانی و جنگ ترکیبی دشمن بر فعّالیّتهای ثمربخش در کشورمان غبار نشانده و حس حقارت و ناامیدی و یأس را حکمفرما کند. باید برای این جنگ، خود را بیش از پیش مسلح کنیم.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 از این ستون به آن ستون
✍️ دکتر محمدعلی فیاضبخش
هفتهی پیش خبری منتشر شد مبنی بر برگزاری آزمون گزینش دانشآموز از سوی کنسولگری ترکیه در تهران، برای پذیرش در دبیرستانهای آن کشور.
رییس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج کشور جمهوری اسلامی، در نامهای به وزارت خارجه خواستار رسیدگی به این موضوع شد و آن را مغایر با سیاستهای بالادستی کشور قلمداد کرد.
کنسولگریها قاعدتا خود را متکفل فعالیتهای فرهنگی و خدمات میانکشوری برای شهروندان یکدیگر میدانند و از این بابت شاید ابتداءً بر کنسولگری ترکیه ایرادی وارد نباشد؛ اما:
?- چه زمینههایی موجب میشود که این فراخوانها در سطح گسترده مورد استقبال قرار گیرند؟
?- چه حفرههای نظارتی وجود دارد، که چنین امری نه چندان شایع و معمول، بیخ گوش متولیان فرهنگ و سیاست به وقوع میپیوندد؟
در پاسخ سؤال نخست، شوربختانه باید اذعان کرد، که تلقی بسیاری از خانوادهها از آیندهی فرزندانشان، در هالهای از ابهامهای بهجا و نابهجا در تلاطم است و در دامنزدن بدین آشفتگی و نگرانی ذهنی، انواع اهرمهای فشار آشکار و پنهان به کارند؛ از جمله ابهامات اقتصادی و تلاطمات اجتماعی و اغتشاشات رسانهای؛ که فعلا مردم را در ارتعاشات روحی و روانی در چنگال خود گرفتهاند.
در جواب سوال دوم، سخن این است، که چرا انفعال آموزش و پرورش تا بدانجاست، که باید بعد از وقوع چنین اتفاقی به صرافت افتد و تازه نامهی شکواییه به وزارتخارجهی خودمان بنویسد!؟ و اشتغالات انبوه و غیرطبقهبندیشدهی وزارت خارجه در چه حد است، که کمترین هماهنگی را با وزارت آموزش و پرورش در امور کنسولی ندارد!؟
در حقوق شهروندی البته به والدین دانشآموزان مربوط است که برای امروز و فردا و پسفردای فرزندانشان تصمیم بگیرند؛ گیرم سپردنشان به جابلقای ترکیه یا جابلسای انطاکیه؛ آن هم از برای گذران دروس دبیرستانی! لیک به سیاستگذاران، اعم از فرهنگ و اقتصاد و دیپلماسی نیز، نه تنها مربوط، بلکه تکلیف است که سرمایههای حال و آیندهی کشور را در سرشلوغیهای روزمرّه- که خود بر سرِ خود آوردهاند- اینگونه ارزان و بل رایگان ارزانی اینجا و آنجا نکنند.
نمیدانم آیا مدارس معمولی ما در مقایسه با بهترین مدارس ترکیه، برای حفاظت از فرهنگ و ادب و آیین فرزندان ما، حتی برای پیشرفت دانشی و علمی آنان، عقبترند!؟ شاید! اما به این راحتی هم نمیتوان گفت: آری!
پس در این ابهامِ «آری یا نه» چهچیز موجب میشود، خانوادههایی پرشمار از چنین اتفاقاتی استقبال کنند؛ بدون آنکه اطلاعاتی درست داشتهباشند یا آیندهای روشنتر را سوگند آورند؟ تنها پاسخی که به نظرم میرسد این است که زبان حال عدهای پرشمار این شده است : « از این ستون به آن ستون فرج است»!؛ و آیا انصافاً این زیبندهی ماست؟
🔻روزنامه اعتماد
📍 رخت بربستن نظریهپردازی از دانشگاه!
✍️ علی ربیعی
در جلسه «آیین ارجگذاری دو دهه نقشآفرینی انجمن علوم سیاسی ایران در سپهر دانش سیاست» شرکت کردم. همیشه معتقد بودهام که افزایش مشارکت اجتماعی منجر به اثربخشی بیشتر فعالیتهای تکتک آحاد در جامعه شده و در این میان نهادهای مدنی - علمی میتوانند نقش تعیین کنندهای همراه با افزایش آگاهیبخشی، توزیع اطلاعات و نگاه علمی ایفا کنند. از این رو نهادهای مدنی علمی نه تنها به نیازهای صرفا علمی بلکه به نیازهای فرهنگی- اجتماعی همپاسخ میدهند. بهطور کلی نهادهای مدنی، میتوانند نقش میانجیهای اجتماعی را هم برعهده بگیرند، خصوصا اگر نهادهای مدنی دارای ماهیت علمی و منبع و کانون تولید دانش باشند. به رغم این واقعیت که حیات اجتماعی با نهادهای علمی نشاط میگیرد و پویا میشود، در فضای رسمی علمی روندهای محدودکننده و تنگنظرانهای مشاهده میشود. متاسفانه در استخدام، ارتقا، تایید صلاحیت عمومی و جذب اساتید جدید دانشگاهها شاهد روندی هستیم که اگر ادامه یابد دیگر حرفی نو و کارگشا از دانشگاهها خصوصا در زمینه علوم انسانی شنیده نخواهد شد. در صورت ادامه این فرآیند، پیشبینی میشود که در آیندهای نه چندان دور حوزه نظریهپردازی از دانشگاهها رخت برخواهد بست. با این وصف انجمنهای علمی میتوانند این رسالت حفظ نهادهای نظریه پردازی و ترویج علم را تا حدودی برعهده بگیرند.در این مراسم به نکاتی چند اشاره کردم: همواره این سوال باقی است با توجه به اینکه ما آرمانهایی روشن، پاسخگو و کاملا پیشرو را داشتهایم چرا در دست یافتن با آنها دچار کاستی شدهایم؟ به اذعان وجدان جمعی جامعه، امام خمینی (ره) فردی بود که با همه صداقت آرمانها را بیان میکرد. فقرزدایی، زندگی با کرامت مردم و میزان قرار دادن رای ملت، مشارکت سیاسی و اجتماعی را خواهان بود. انقلابیون و پدران قانون اساسی ما نیز صادق بودند. اما پرسش این است، وضعیت ما اکنون چرا چنین شده است؟بیتردید یکی از دلایل ایجاد وضعیت فعلی، فقدان دانش برای درک درست از جهان و داخل است. ما هم در عاملیت و هم ساختار، در سیاستگذاری و اجرای سیاست در ساخت قدرت به خوبی بر اساس دانش عمل نکردیم.
یکی از دلایل این امر، این است که با دو امتناع همزمان در عرصه مدنی و سیاسی مواجه بودهایم. ساخت قدرت مایل نیست از روشنفکری استفاده کند و روشنفکری هم مایل نیست با ساخت قدرت کار کند. برخی از اتفاقات منجر به جریان نگرفتن دانش لازم و در نتیجه پدید آمدن نهادهای ناکارآمد شده است و با توجه به مشکلات موجود در سیستم جذب و جایگزین شدن شیوههای جذب غیرعلمی نتوانستیم به آرمانها نائل شویم.
در این میان انجمنهای علمی به خصوص در حوزه علوم انسانی با کارکردهای متنوع خود میتوانند به بهبود فرآیند کمک کنند. من فکر میکنم انجمنهای علمی باید حداقل سه کارکرد داشته باشد:
۱ - تولید علم و دانش: اینقدر باید نوشت که نادانی زیر خروارها نوشته دفن شود.
۲- گفتوگوی اجتماعی: انجمنها میتوانند به کانون گفتوگوی اجتماعی و نزدیک کردن آرا و نیز مدارا و برکشیده شدن نظریات بهبودبخش کمک کنند .
۳- میانجیگری اجتماعی:
جوامع بدون میانجیهای اجتماعی پایداری مناسب را نخواهند داشت. به علل مختلف در جامعه ما از نقش میانجیهای اجتماعی کاسته شده. میانجیها لولای بین ساخت قدرت و مردم و جامعه هستند. کارکرد نقش میانجیگری در شرایط امروز میتواند هم به عملکرد بهتر ساخت قدرت و همراه کردن و منطقی کردن خواستهای مردم کمک کند.
🔻روزنامه شرق
📍 دریچهای برای یک نظرخواهی «حفظ ایران»
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
شاهد بودیم که در دوره دوم ریاستجمهوری آقای حسن روحانی، تندترین انتقادها و حتی دشنامها به ایشان بهخاطر وضع اقتصادی کشور و معیشت مردم صورت میگرفت و صدالبته هیچ پیشنهادی به ایشان درخصوص چگونگی اقداماتی که باید به انجام برسد، داده نشد. در دولت فعلی هم علیرغم آنکه منتقدان دولت روحانی خویشتنداری میکنند و البته صدای برخی منتقدان هم چندان بلند نیست، طلیعههای انتقاد از دولت فعلی نمایان است و نیز همچون گذشته هیچکس راهحل ارائه نمیکند و همه حرفهای بلندگویی، مکتوب و رسانهای برنامهریزان مانند دولت، مجلس و مجمع تشخیص مصلحت فقط برای احاله به آینده و اعلام آنکه «ما هم برنامه داریم»، است. سند منتشرشده دولت بهعنوان «تحول دولت» با وجود آنکه حاوی مطالب مفیدی است، نه به شرایط ایران و جهان اشاره دارد و نه امکانات مالی، اقتصادی، زمانی و تخصصی را برای اجرای آن سنجیده است. اینک بهعنوان یک شهروند که درک او از آینده ایران دردناک است، پیشنهاد میکند با فرض چگونگی سیاست خارجی ایران و نحوه عملکرد دشمنان بهخصوص در اطراف مرزهای کشور، صاحبنظران درخصوص اقداماتی که باید انجام شود، اظهارنظر کنند تا شاید گرهی از کار بسته کشور بازگردد. در زیر برخی از فاکتورهایی که موجب نگرانی از آینده کشور است، آورده میشود. این مشخصات گرچه تقریبی است اما بسیار ملموس بوده و نیاز به بحث و گفتوگو ندارد.
۱- سالانه بر اساس گفته وزیر اقتصاد و دارایی، ۲۶ میلیارد دلار ارز برای واردات نهادههای کشاورزی جهت تولید نان، روغن، لبنیات، مرغ و تخممرغ، گوشت قرمز، ماکارونی و سایر نیازهای خوراک مردم مورد نیاز است و به این ترتیب برخلاف اهداف انقلاب، تغذیه روزانه مردم وابسته به اجانب است.
۲- با توجه به افت آبهای زیرزمینی، وضع کشاورزی وابسته به چاهها در سراسر کشور کاملا در مخاطره است و در همین حال نیمی از دشتهای کشور دچار نشست شدهاند.
۳- به دلیل شرایط آبوهوایی بارشهای آسمانی بهشدت کاهش پیدا کرده و آب رودخانهها و ذخیره سدها در حداقل ممکن است و زراعت دیم نیز به مخاطره افتاده.
۴- سالانه حدود ۱۰ درصد به مصرف برق اضافه میشود و با توجه به از کار افتادن نیروگاههای برقآبی و عدم سرمایهگذاری در صنعت برق، پیشبینی خاموشی در شهرها و صنایع وجود دارد که موجب آسیب فراوان به زندگی مردم و افت تولید و بیکاری میشود.
۵- روزانه بیش از صد میلیون لیتر بنزین در کشور مصرف میشود که با توجه به افزایش مصرف ۱۰ درصد در سال، واردات بنزین به کشور محتمل است.
۶- صادرات نفت و درآمدهای حاصل از آن بهشدت کاهش پیدا کرده است و بهخصوص در شرایط اخیر بازارهای صادراتی ایران از سوی دیگر کشورها تصرف شده است.
۷- مصرف گاز در کشور معادل تولید آن است و امکانی برای صادرات وجود ندارد و با توجه به افزایش مصرف، نیروگاههای گازی نیز دچار مشکل میشوند.
۸- طبق گفته وزیر نفت، برای پایدار نگهداشتن تولید نفت نیاز به ۹۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری است که نوعا در شرایط فعلی ممکن نیست.
۹- سالانه حدود ۱۲ میلیارد دلار خروج سرمایه از کشور صورت میگیرد؛ درحالیکه سرمایهگذاری خارجی نزدیک به صفر است.
۱۰- سیستم حملونقل کامیونی در کشور بهشدت کهنه و غیراقتصادی بوده و سیستم ریلی به گفته وزیر راه و مسکن نیاز به هزار دستگاه لکوموتیو دارد و سیستم هوایی هم اصولا قابل طرح نیست.
۱۱- سیستم قاچاق کالا به کشور و از کشور همچنان در جریان است و ظاهرا قابل جمعکردن نیست.
۱۲- صنایع کشور نوعا دچار تنزل کیفی و کمی شده؛ بهطوریکه کیفیت صنایع خودروسازی در بالاترین سطح کشور مورد انتقاد قرار گرفته است.
از این قبیل شرایط کشور بسیار میتوان نوشت، ولی در اینجا به همین حد بسنده میکنیم و میخواهیم این را روشن کنیم که متأسفانه نهتنها به «توسعه»، «پیشرفت»، «رشد» یا هر اسم دیگری که میخواهیم بر آن بگذاریم، نرسیدهایم، بلکه امروز این مفاهیم را فراموش کردهایم و ناچارا باید فقط به فکر «حفظ» ایران باشیم. حال میخواهیم بدانیم چه باید کرد تا شرایط تغییر کند؛ یعنی سرزمین ایران از سیر نزولی خارج شود و حداقل به وضع ثابتی برسد، آنگاه به فکر توسعه، پیشرفت یا رشد باشیم. روی سخن ما با کسانی است که با نگرانی وضع فعلی را مقدمهای برای آسیبپذیری آینده سرزمین ایران میدانند و نه آنان که چشم بر شرایط فعلی بستهاند و از تمدن بزرگ سخن میگویند. صاحبنظران بهتر است ابتدا فرضهای سیاست خارجی کشور و چگونگی هویت انقلابی را در نظر گرفته و حسب آن راهحل ارائه کنند. طبیعی است شرایط نشان میدهد وضع تحریمها و سیاست خارجی کشور تغییر نمیکند و سیاست خارجی ایران، وفاداری به محور مقاومت و مبارزه برای محو اسرائیل خواهد بود.
با این همه صاحبنظران میتوانند با انتخاب گزینه دیگری که به نظرشان مطلوب باشد، برای سیاستهای خارجی، راهحلهایی ارائه کنند. برای آنکه آینده اقتصادی و اجتماعی ایران تعریف شود و روشهای اقتصادی و اجتماعی برای برطرفکردن شرایط حاضر در کشور جواب دهد، لازم است صاحبنظران شجاعانه با انتخاب سیاستهای خارجی راهحلهای ممکن را ارائه کنند و مانند برنامه ششم توسعه نباشد که هرچه حرف خوب دارند بگویند و سپس اعلام کنند که مثلا دو هزار هزار میلیارد تومان و سیصد میلیارد دلار ارز برای این کار لازم است و چون نداریم نمیشود! و البته لازم است برای اقدامات مدنظر نیازهای ارزی و ریالی و منابع مربوطه را ذکر کنند. این امر بهخصوص برای اعضای هیئت وزیران، نمایندگان مجلس، اعضای شورای تشخیص مصلحت نظام، کارشناسان سازمان برنامه و بودجه که برنامه هفتم توسعه را در دست تحریر دارند و از همه مهمتر اقتصاددانان که در کنار نشسته یا برکنار شدهاند و از وضع فعلی ناراضی هستند و ۶۱ نفر از آنان بیانیه اخیر مندرج در روزنامه ۲۱/۳/۱۴۰۱ را انشا کردهاند، ضروری است. به گمان این نویسنده، سکوت و عدم طراحی وضع بهینه و ارائهندادن راهحلهای مختلف برای آینده کشور، چیزی جز خیانت به ایران، ملت و آرمانهای انقلاب اسلامی نیست.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 احتمال جنگ ایران و رژیم صهیونیستی؟
✍️ دکتر صلاحالدین هرسنی
با توقف مذاکرات وین و به دنبال آن شکست ضمنی برجام، احتمال جنگ ایران و رژیم صهیونیستی بیشتر میشود. این ادعایی است که پروپاگانداهای رسانهای تلآیو به ویژه جروزالمپست، هاآرتص و شبکه خبری پیام تلآویو و برخی از مقامات کلیدی کابینه نفتالی بنت نظیر «پائیر لاپید» وزیر امور خارجه و «بنی گانتس» وزیر دفاع مکرر بر آن تاکید کرده و میکنند. احتمال جنگ رژیم صهیونیستی و ایران در صورت توقف مذاکرات وین و شکست محتمل برجام، بخشی از سیاست و معادله جدیدی است که مقامات تلآویو آن را در قالب هدف قرار دادن سر اختاپوس یا همان «سیاست حمله به سر هشت پا» در دستور کار قرار دادهاند. دکترین «اختاپوس» نفتالی بنت را باید انعکاس و جلوهای از سیاست و راهبرد عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ بابت مهار ایران در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا دانست.
روزگاری نهچندان دور، عبدالله بن عبدالعزیز که برخلاف اسلافش رابطه خوبی با تهران داشت، به سفیر خود عادل الجبیر در واشنگتن سفارش کرده بود که به مقامات آمریکا این پیام را انتقال دهد که برای پایان دادن به برنامه هستهای ایران، کافی است که سر مار کوبیده شود. حال اجراییسازی دکترین اختاپوس که به دنبال توقف مذاکرات وین رقم خورده، مقامات تلآیو را به این باور رسانده است که با ورود ایران به مرحله «گریز هستهای» قطعا حیات سرزمینی تلآویو با تهدیدات فزاینده تهران مواجه میشود و ایده نابودی و امحای کامل رژیم صهیونیستی از رهگذر اقدام و واکنش متقابل و البته به واسطه دستیابی به بمب هستهای، رقم خواهد خورد. بنابراین با توجه به نابودی کامل رژیم صهیونیستی که به یک راهبرد تغییرناپذیر و انگاره آنتولوژیکال برای مقامات تهران تبدیل شده است، مقامات تلآویو را ناچار به اجراییسازی دکترین اختاپوس جهت بقا، موجودیت و امنیت حیات سرزمینشان در یک محیط پرآشوبی چون منطقه غرب آسیا کرده است. دکترین اختاپوس نفتالی بنت بر این تاکید میکند که برای تحصیل و تامین امنیت به جای درگیری با گروههای نیابتی ایران نظیر حماس و حزبالله و سایر گروههای جهادی، باید با خود ایران وارد عمل شد، چراکه در نگاه و باور مقامات تلآویو ایران از گروههای افراطی و خشونتگرا در خاورمیانه نظیر حزبالله لبنان، جهاد اسلامی فلسطین و حماس حمایت میکند.
افزون بر این، مقامات تلآویو بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران برای براندازی متحدان آمریکا در منطقه غرب آسیا تلاش میکند. بنابراین رویکرد سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه و مشخصا منطقه غرب آسیا، در راستای براندازی حکومتهای بحرین، کویت، امارات، عربستان و در نهایت محو و نابودی کامل رژیم صهیونیستی تنظیم است. همچنین این مقامات بر این باورند که جمهوری اسلامی ایران تمایلی به شکلگیری توافقنامه صلح اعراب و رژیم صهیونیستی به ویژه به عادیسازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی در قالب پیمان ابراهیم و نشست نقب ندارد و تلاش میکند که سیاست «موازنه تهدید» مجموعههای عبری- عربی را که برای مهار ایران تنظیم شده است، با نفوذ در پایتخت کلیدی منطقه غرب آسیا خنثی و بیاثر کند.
با این همه و با وجود همه نگرانیهایی که مقامات تلآویو بابت بقا و امنیت خود به واسطه تهدیدات فزاینده تهران دارند، به نظر نمیرسد که خطر یک جنگ پرشدت رژیم صهیونیستی با ایران در شرایط حاضر جدی باشد. این گمانه بدان جهت قوت میگیرد که اولا اجراییسازی دکترین اختاپوس صرفا به جهت «موازنه وحشت» و به مثابه اهرمی است که قرار است تهران را در عقبنشینی در قبال کاهش تعهدات برجامی آماده کند.
در واقع میان آمادگی ایران برای پذیرش و قبول به پای میز مذاکره رفتن بعد از یک وقفه در مذاکرات وین با تهدید تلآویو در قالب دکترین اختاپوس، یک رابطه معناداری وجود دارد. در واقع مقامات تلآویو در تهدید به اجراییسازی دکترین اختاپوس حامل پیامهای غیرمستقیم واشنگتن به تهران بابت ادامه مذاکرات و در نتیجه احیای برجام هستند.
افزون بر این قابلیت وارد کردن «ضربه دوم» یا همان «دکترین هستهای ضربه دوم» یک عامل کلیدی و تعیینکننده برای منتفی دانستن ورود به یک جنگ پرشدت از طرف رژیم صهیونیستی و ایران است. طبق دکترین هستهای ضربه دوم، اگر حریفی بداند که حریف مقابل توانایی وارد کردن ضربه دوم را دارد، هیچگاه انگشت به سمت ماشه شلیک نمیبرد. بنابراین پرواضح است که اگر رژیم صهیونیستی بخواهد دکترین اختاپوس خود را در قبال تهران اجرا کند، با توجه به ستیز فزاینده در روابط تهران- تلآویو، شهرهای تلآویو و حیفا در تیررس حملات موشکهای نقطهزن بالستیکی ایران قرار خواهند گرفت. بنابراین صرف انتقال صحنه جنگ از طرف تلآویو به داخل خاک ایران آن هم در قالب برنامه ترور دانشمندان هستهای آن هم تحت خلاءها و حفرههای امنیتی نمیتواند دلیلی در برتری رژیم صهیونیستی در یک جنگ پرشدت علیه ایران در قالب دکترین اختاپوس باشد. قطعا توان بازدارندگی ایران اجازه نمیدهد که رژیم صهیونیستی بخواهد تنش جنگ لفظی خود با ایران را به مرحله یک جنگ پرشدت تغییر دهد.
افزون بر اینها، بسیاری از افرادی که در ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی حضور دارند، معتقدند که پاسخ ایران به اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی، ماهیتی پیچیده خواهد داشت و آمادهسازیهای رژیم صهیونیستی برای مقابله با آنها نیز برای این رژیم بسیار گران تمام میشود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 شکستن بازار
✍️دکتر علی دادپی
بخشنامه ارزی درباره منع فروش دلار به ایرانیان دو تابعیتی گامی بود، در جهت افزایش تقاضا برای خردهبازارهای فراقانونی و قاچاق ارز در کشور، هرچند بخشنامه این هفته بانک مرکزی با باز کردن کد ۲۴ (سایر) باعث شد تا این گروه نیز بتوانند در سقف ۲۰۰۰یورو اقدام به خرید ارز در بازار قانونی کنند.
با این وجود تفکیک ایرانیان در بخشنامه قبلی را باید مورد بررسی قرار داد. در اولین نظر، تبعیض و نقض حقوق اولیه گروهی از ایرانیان در این بخشنامه حائز اهمیت است. درحالیکه قوانین کشور و قوه قضائیه تابعیت دومی را برای ایرانیان به رسمیت نمیشناسند و در ایران همه ایرانیان قرار است در برابر قانون مساوی باشند، این بخشنامه نه تنها تابعیت دوم برخی از ایرانیان را به رسمیت میشناسد، بلکه آنها را بلافاصله به شهروندان درجه چندم تقلیل میدهد. این پرسش خوبی است که تکلیف ایرانیانی که بعد از اقامت در خارج از کشور و دریافت تابعیت دوم از مجاری قانونی حالا به کشور به بازگشتهاند، چه خواهد بود؟ اگر آنها مایل به سفر به یکی از کشورهای همسایه باشند، باید ارز مورد نیازشان را از کدام منبع تامین کنند؟ اگر در ایران به فعالیت اقتصادی مشغول باشند، باید چگونه هزینههای ارزی کسبوکار خود را پرداخت کنند؟ افزایش ابهام در بازار تنها به افزایش ریسک فعالیتهای اقتصادی و هزینه تلاش و کارآفرینی در کشور منجر میشود.
این پرسشهای بدون پاسخ حکایت از آن دارد که ما نه باوری به رابطه عرضه و تقاضا در یک بازار داریم و نه تمایلی به افزایش پایداری در بازار ارز از طریق گسترش آن. این یک اصل اقتصادی است که تقاضا هرگز ناپدید نمیشود. تقاضای ایرانیان دو تابعیتی هم برای ارزهای خارجی به واسطه یک دستورالعمل صفر نخواهد شد. این گروه از ایرانیان به جای آنکه در بازارهای اصلی و تحت نظارت بانک مرکزی به تهیه ارز بپردازند، حالا باید به بازار آزاد یا بازار سیاه ارز روی بیاورند و تقاضا برای قاچاق ارز و ارزهای قاچاقشده را افزایش دهند. حرکتی که خود باعث کاهش بیشتر نرخ برابری ریال در برابر دلار آمریکا و یوروی اروپا میشود و در نتیجه به جای تقویت ریال آن را بیش از پیش تضعیف میکند. در روزهایی که بسیاری از تحلیلگران از خود میپرسند آیا شکاف بین نرخ برابری واحد پول ملی در شبکه تبادل ارز و نرخ برابری ریال در بازار آزاد ارز به یک مالیات غیرمستقیم دیگر برای صادرکنندگان و یک رانت دیگر برای وارد کنندگان تبدیل نشده است؟ اشتباه است که به جای گسترش بازار در جهتی که شامل همه تراکنشهای ممکن بشود، آن را محدود کنیم تا نرخ برابری ریال در برابر ارزهای خارجی همچنان در دام خردهبازارهای مختلف آسیبپذیر باقی بماند. اگر سیاستگذاران ارزی به دنبال تقویت پایداری در بازار ارز هستند، به جای تقسیم آن به خردهبازارهای آسیبپذیر باید این خردهبازارها را به یک بازار واحد ارزی تبدیل کنند. به عبارت دیگر، بدون پرسش از انگیزههای افراد و تعریف تقاضای «واقعی» بر بازاری نظارت کنند که همه میتوانند تقاضاهای خود را به میزان مورد نیاز اظهار کنند و قیمت در آن حاصل مبادله آزادانه ارز باشد.
بسیاری استدلال میکنند که تحریمهای اقتصادی اعمالشده بر کشور و سقوط ارزش ریال، دولت را ملزم به اتخاذ سیاستهایی میکند که از نرخ برابری ریال در برابر ارزهای خارجی دفاع کند. در نتیجه کاهش دادن تقاضا از طریق حذف گروهی از خریداران بالقوه ارزهای خارجی در کشور باعث جلوگیری از سقوط ارزش برابری واحد پول ملی و بازگرداندن ثبات به کشور میشود. اما این سخن درست نیست و چه بسا کارشناسان بانک مرکزی نیز خود نسبت به این موضوع واقف باشند. واقعیت اینجاست که در دوره تحریمها بهدلیل افزایش هزینه تراکنشهای ارزی وظیفه بانک مرکزی واقعی کردن نرخهای برابری واحد پول ملی در برابر ارزهای خارجی و تسهیل مبادلات ارزی است تا هزینه و آثار منفی تحریمها بر روند تخصیص منابع محدود ارزی به حداقل برسد.
تامین و تضمین امنیت اقتصادی همه شهروندان و حقوق مالکیتشان به مراتب موثرتر و پربارتر از رویکرد تقسیم بازار از کانال بخشنامه و دستورالعمل است. آنچه به نرخ برابری ریال دربرابر ارزهای خارجی ثبات میبخشد، تقویت تقاضا برای ریال است نه فرستادن تقاضا برای دلار به کوچه پسکوچههایی پر از قاچاقچیان و دلالان.
یکی از راهحلها در شرایط فعلی آن است که شبکه بانکی کشور خدمات ارزی بیشتری به ایرانیان مقیم خارج از کشور عرضه کند و ایشان را تشویق به داشتن سپردههای ارزی در داخل کشور کند یا خرید و فروش در شبکه نیما را به ارزهای گردشگری هم تامین دهد تا اقتصاد در این روزهای تابستان از افزایش احتمالی تعداد مسافران خارجی و بازدیدهای خانوادگی ایرانیان خارج از کشور بهره ببرند. به جای تسهیل انتقال سرمایه به داخل کشور، پافشاری بر تقسیم بازار تنها مشوق فرار سرمایه و تقاضا برای ارزهای خارجی در خردهبازارهایی است که بانک مرکزی کنترلی بر آنها ندارد.
و البته یادآوری این نکته جالب است که با وجود تحولات و تغییر دولتها، گویی هیچگاه روشها و ابزارهای سیاستگذاری تغییر نمیکند و محدودیتها، البته بهدلیل وجود رانت قیمتی تعریف میشود؛ حتی اگر باعث ماندگاری طعم تلخ تبعیض نسبت به گروهی از شهروندان کشور باشد. چه بهتر رانت قیمتی وجود نداشته باشد و یک بازار کامل تحت نظارت سیاستگذار برقرار باشد تا به این شکل خردهبازارهای غیرقانونی از سکه بیفتند.
مطالب مرتبط