🔻روزنامه تعادل
📍 تغییر در نرخ حقوق گمرکی به چه معناست؟
✍️هادی حقشناس
روز گذشته با استناد به صحبتهای وزیر اقتصاد خبری منتشر شد که برخی از تحلیلگران آن را به معنای عقبنشینی دولت از طرح جراحی اقتصادی دولت (که در فضای عمومی کشور از آن با عنوان آزادسازی قیمتها یاد میشود) تحلیل و تفسیر کردند. وزیر اقتصاد اعلام کرد لایحه دوفوریتی جدیدی برای بازگشت نرخ ارز محاسباتی گمرک به نرخ ۴۲۰۰ تومان از سوی دولت به مجلس ارایه شده است و در ادامه تاکید کرد که با توجه به تاثیر این موضوع بر قیمت تمام شده تولید امیدوار هستیم مجلس با فوریت این لایحه موافقت کند. نکته کلیدی آن است که هر کالایی که به کشور وارد میشود میبایست یک حقوق ورودی به دولت پرداخت کند. بخشی از این حقوق ورودی، مصوب مجلس تحت عنوان حقوق ورودی است و بخش دیگری از این دریافتیها برآمده از مصوبات دولت تحت عنوان سود بازرگانی است. پس دولت از هر کالای وارد شده، دو نوع دریافتی دارد که بخشی برآمده از مصوبات مجلس و بخشی نیز برآمده از مصوبه هیات وزیران است. از طریق این دریافتیها دولت بخشی از هزینههای خود در بودجه را پوشش میدهد. دولت هر سال با توجه شرایط عمومی اقتصادی اقدام به افزایش یا کاهش سود بازرگانی میکند اما حقوقی که مجلس بر ورودی کالاها اعمال میشود و نوعی مالیات است غیرقابل تغییر است. یعنی کم یا زیاد کردن این دریافتی نیازمند اصلاح قانون است. آنچه که دولت طی روزهای اخیر در قالب لایحه دوفوریتی تقدیم مجلس کرده، به این معناست است که مبنای پرداخت حقوق گمرکی که در حال حاضر بر مبنای ارز نیمایی است به اندازهای کاهش پیدا کند که به اندازه دلار ۴۲۰۰ تومانی برسد.به عبارت سادهتر دولت میخواهد تورم وارداتی را از طریق کاهش حقوق وردی کالا کمتر بکند.این تصمیم در شرایطی که کشور با تورمهای بالای ماهانه و کلی روبهرو است نوعی واکنش دفاعی محسوب میشود.
اما این تصمیم دولت مانند سکه دو روی متفاوت دارد.هرچند از یک طرف با این تصمیم از یک منظر هزینه ورودی کالاها کاهش پیدا میکند، اما از سوی دیگر درآمدهای پیشبینی شده دولت در بودجه کاهش پیدا میکند. یعنی این کاهش هزینه ورودی کالا به قیمت کاهش درآمدهای دولت محقق میشود. این نوع سیاستگذاری با توجه به اینکه خطر کسری بودجه همواره اقتصاد ایران را تهدید میکند، ممکن است تبعاتی داشته باشد. پرسش کلیدی آن است که آیا میتوان این تصمیم دولت را به معنای عقبنشینی دولت از طرح جراحی اقتصادی دولت تلقی کرد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت بعد از شوکی که در اثر تورم ماهانه خرداد در فضای اقتصادی کشور ایجاد شد و باعث افزایش قیمت کالاها و خدمات شد، دولت از طریق این تصمیم تلاش کرده تا اقتصاد و نظامات موجود در بازارها را از این شوک خارج سازد. اینکه در پس این تصمیم چه راهبردهای کلانی نهفته است، نیازمند گذشت زمان و بررسیهای دقیقتر دیگری است.
🔻روزنامه کیهان
📍 ایستاده بر بلندای اقتدار
✍️سعدالله زارعی
«امروز دنیا شاهد یک الگوی موفق و یک نمونه سرافراز از قدرت و حاکمیت سیاسی اسلام در ایران اسلامی است؛ ثبات و استقلال و پیشرفت و عزت جمهوری اسلامی، حادثهای بس عظیم و پرمعنی و جذاب است که میتواند اندیشه و احساس هر مسلمان بیدار را به خود جلب کند. ناتواناییها و عملکردهای بعضاً خطای ما کارگزاران این نظام که دستیابی کامل به همه برکات حکومت اسلامی را به تأخیر انداخته، هرگز نتوانسته است پایههای مستحکم و گامهای استوار که نشأت گرفته از اصول اساسی این نظام است، متزلزل سازد و پیشرفت مادی و معنوی [آن] را متوقف کند».
این فرازی از پیام حج امسال رهبر معظم انقلاب اسلامی است. گرچه این عبارات با شیوایی، شفافی و همهجانبهگری بیان شدهاند اما از آنجا که در چنین پیام و مناسبتی، بنا بر حداکثر ایجاز بوده، شایسته بسط و تبیین میباشد.
۴۳ سال است که این نظام دینی در معرض انواعی از دشمنیها از جنگ سخت تا جنگ نرم و از عداوت سیاسی تا امنیتی و تا اقتصادی و تا فرهنگی قرار گرفته است در همان حال اگر ایران امروز با اکثر کشورهایی که در طول ۵۰ و ۱۰۰ سال گذشته در معرض هیچ نوعی از این دشمنیها نبودهاند، مقایسه شود، به طور قطع از آنان بالندهتر و پیشروتر است. در همین محیط همسایگیمان، ایران را با هر کدام از همسایگان و به ویژه آن دسته از همسایگانی که نام و نشانی در سیاست و اقتصاد دارند، مقایسه کنیم آن را جلوتر میبینیم. کما اینکه همین دو سه ماه اخیر یک مرکز معتبر اقتصادی جهان اعلام کرد تولید ناخالص داخلی ایران از کشورهای ترکیه و عربستان جلوتر بوده و از این حیث در ردیف ۱۶ جهان قرار دارد. اگر جمهوری اسلامی ایران را با کشورهای اروپایی هم مقایسه کنیم، ایران از اکثر این کشورها در موقعیت بهتری قرار دارد کما اینکه رتبه شانزدهم اقتصادی بر این موضوع هم دلالت دارد.
این نکته را هم در نظر داشته باشیم، ایران در این ۴۳ سال فقط از سوی دشمنان خارجی و ائتلافهای غربی در معرض دشمنی
قرار نداشته بلکه از داخل هم با مشکلات عدیدهای نظیر تجزیهطلبی عوامل استکبار جهانی و هویتستیزی از سوی جریانات به ظاهر فرهنگی غربباور مواجه بوده است. شخصیتهایی که در طول این دوران یکییکی به صحنه آمدند تا طرح انقلاب اسلامی در داخل ایران را به بنبست بکشانند، از صدها نفر فراتر رفتهاند، از کسانی در کسوت مرجع تقلید، تا کسانی در کسوت قائممقامی رهبری،
تا کسانی در لباس مجتهد و تا کسانی در کسوت مقامات ارشد نظام و از دولتهایی که به نام خدمت به مردم رأی گرفتهاند و در نهایت از این آراء غره شده و ساز مخالف نظام کوک کردهاند، تا ناکارآمدیهایی که در دولتهای مختلف پیش آمده، تا گندمنمایی و جوفروشی کسانی که به نام انقلاب و نظام اسلامی به میدان آمدهاند، اما راهحل را در تبعیت از نسخههای از مد افتاده غرب دانسته و وقت کشور را
تلف کردهاند. اینها همه وزنههای سنگینی بر پای نظام اسلامی بوده و بهاندازه خود در حرکت آن کندیهایی پدید آوردهاند که اگر نبودند ایران و نظام اسلامی، امروز در نقطه بالاتری قرار داشت.
انقلاب اسلامی در این جاده ناهموار حرکت کرده و امروز
به جایی رسیده که بانک جهانی رتبه اقتصادی آن را ۱۶ خوانده است. اشتباه نشود قرار داشتن در چنین جایگاه افتخارآمیزی بدان معنا نیست که مشکلات مردم برطرف شده و دیگر نگرانیهای اقتصادی در ایران جایی ندارد. ایران از نظر رشد تولید ناخالص داخلی در موقعیت ویژهای قرار دارد اما آیا این تولید ناخالص به درستی در جامعه توزیع شده است؟ مسلماً خیر. نظام اسلامی از این حیث نیاز به اقدامی شجاعانه دارد. این آمار میگوید ایران ثروتمند است
نه اینکه آحاد شهروندان هر کدام بهاندازهای که مشکل آنان رفع شده باشد، ثروتمند میباشند. کما اینکه ایران از نظر رتبه علمی
مقام اول جهان اسلام و منطقه غرب آسیا را دارد اما این هرگز به معنای آن نیست که اکثر ایرانیان از نظر علمی در موقعیت ممتازی قرار دارند.
ایران از حیث ارتباط فعال با جوامع بشری بدون تردید حرف اول را میزند. حضور ادبیات و گفتمان ایران در آمریکای لاتین و در شرق آسیا و در آفریقا و در غرب آسیا و در بخش وسیعی از کشورهای اروپایی، یک حضور مثالزدنی است. به ارتباط فکری و گفتمان ایران با آمریکای لاتین نگاه کنید؛ همین الان ایران
در نیمی از این کشورها به عنوان یک الگو شناخته میشود و این در حالی است که مردم این منطقه - عمدتاً - نه مسلمان، نه آریایی،
نه فارسزبان و نه همرنگ ما ایرانیها میباشند. واقعیت این است که آمریکای لاتین که فرهنگ ضدآمریکایی در آن لایهبهلایه و کشور به کشور جلو میرود، مدیون انقلاب اسلامی و ملت ایران است؛
چرا که مقاومتی که ایران در این ۴۳ سال در برابر نظام استکباری انجام داد و به پیروزی رسید، به مقاومت مردم آمریکای لاتین بسیار کمک کرده است. مردم در این منطقه بسیاری از شخصیتهای رشید ایران را میشناسند و به سمت آنان گرایش دارند و لذا عجیب نیست که «مادرو» رئیسجمهور بولیوار ونزوئلا، بعد از دیدار با رهبر معظم انقلاب
در توئیت خود تصریح کرد، با دیدار از ایران انرژی تازهای گرفته است. این جاذبه انقلاب اسلامی و این نظام مقدس میباشد. حالا شما این موقعیت را با موقعیت منطقهای و جهانی کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان مقایسه کنید. این دو کشور نه تنها در ۵۰ سال اخیر در معرض تحریم و تهدید نبودهاند، بلکه مورد حمایت استکبار جهانی هم بودهاند، اما به هیچ وجه در منزلت و موقعیت ایران قرار ندارند و حال آنکه کشوری مثل پادشاهی سعودی با تکیه بر درآمدهای سرشار نفت، ریخت و پاش زیادی در کشورهای منطقه و فرامنطقه داشته است. پادشاه سابق عربستان سعودی - ملک عبدالله -
در اواسط ۲۰۱۲ با صراحت اعلام کرد، کشورش برای تغییر حکومت در سوریه، ۲۰۰ میلیارد دلار در نظر گرفته است. اما موقعیت منطقهای ایران را به دست نیاورده است.
برخلاف تبلیغاتی که در مورد هزینه کردنهای ایران در
محیط منطقهای میشود، ایران در مقایسه با عربستان و هزینههای
چند تریلیون دلاری که آمریکا در منطقه غرب آسیا کرده است، از آنچنان توانایی مادی برخوردار نبوده تا بتواند درصدی از این عددهای نجومی را هزینه کرده باشد. واقعیت این است که بخش عمدهای از قدرت و بالندگی ایران در محیطهای بینالمللی و منطقهای مرهون مقاومت صادقانه و پایدار در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی است. با توجه به شدت نفرت آشکار ملتها و نفرت غیرآشکار اکثر دولتها از آمریکا و رژیم جنایتکار صهیونیستی، هر کس
پرچم مخالفت با آنان را بردارد و در طول زمان پایمردی نشان دهد، توجه و اطمینان ملتها را درپی میآورد. مردم حتی در کشورهایی که به ظاهر یا به واقع رقیب ایران در منطقه شمرده میشوند، از جمهوری اسلامی حمایت میکنند و این موضوع تحقق و
به ثمر نشاندن دشمنی علیه ایران را بسیار دشوار میکند. به همین جهت در طول سالهای گذشته تلاش زیادی در خارج و داخل ایران معطوف به جداسازی ایران از فلسطین، لبنان، یمن، سوریه، عراق، افغانستان؛ ونزوئلا و... شده است. دشمنان به خوبی میدانند که اتصال ایران به این کشورها چه قیمتی دارد و میدانید
که مثلاً مقامات عربستان برای جداسازی بشاراسد از ایران
چه عددهای بزرگی را پیشنهاد کردهاند.
در طول ۱۰۰ سال گذشته ملتها انواعی از جنبشها و خیزشها را با عناوین مختلف و ایدئولوژیهای گوناگون تجربه کردهاند و در این دورهها به بسیاری از آنان چشم امید دوخته بودند اما این جنبشها عمری بیش از دو دهه پیدا نکردند و از میان رفتند در حالی که حتی زیر درصدی از فشارهایی که متوجه انقلاب اسلامی شد، قرار نداشتند. بر این اساس پایداری ۴۳ ساله ایران برای این ملتها خیلی شوقانگیز و اطمینانآور است به همین جهت حتی کسانی که - به دلیل تبلیغات سوء -
از نظر مذهبی خود را در نقطه مقابل ایران ارزیابی میکنند،
از حیث سیاسی - ضدیت با استکبار و صهیونیسم و به طور کلی از جهت غربستیزی - خود را هم جبهه ایران میدانند و آرزوی هرروزهشان پایداری و بالندگی جمهوری اسلامی در این مصاف است و این آینده و بالندگی روزافزون ایران را تضمین میکند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 کمیته فنی یا کمیته مصلحتی؟
✍️داود مختاریانی
برکناری اسکوچیچ نظر کمیته فنی فدراسیون فوتبال بوده است و این کمیته بعد از جلسهای که به همین منظور تشکیل شد، صلاحیت فنی سرمربی تیم ملی را رد کرده است.
این خبری بود که در رسانهها منتشر شد و هنوز معلوم نیست دلایلی که کمیته فنی فدراسیون فوتبال با استناد به آنها به این نتیجه رسیده است چیست؟
اینکه چطور کمیته فنی فدراسیون فوتبال ناگهان به این نتیجه رسیده است که سرمربی تیم ملی بعد از نتایج درخشانی که در سختترین شرایط و در حالی که بعد از فاجعه ویلموتس، حتی ۱۰ درصد هم شانس صعود به جام جهانی برای تیم ملی متصور نبود، به دست آورد و توانست تیم ملی را به عنوان تیم اول گروه به جام جهانی ببرد، صلاحیت هدایت فوتبال ما در جام جهانی را ندارد سئوالی است که نه فقط هواداران اسکوچیچ، بلکه منتقدان او هم در ذهن دارند.
ماندن یا رفتن اسکوچیچ مسألهای نیست که بتوان فقط بعد فنی آن را بررسی کرد و سایر ابعاد را در نظر نگرفت.
فراموش نکنیم قرار است برای تیمی تصمیم گیری شود که در بزرگترین، سیاسیترین، اقتصادیترین و پر بینندهترین مسابقه ورزشی جهان شرکت میکند.
اگر نگاهی به ترکیب اعضای کمیته فنی فدراسیون فوتبال بیندازیم به راحتی متوجه میشویم که هیچکدام از آنها حتی در فوتبال داخلی دوران مربیگری موفقی نداشتهاند و چه بسا تعدادی از آنها تیمهای ریشهداری را به لبه پرتگاه بردهاند و به همین خاطر از متن فوتبال به حاشیه رفتهاند.حال چطور این ترکیب میتواند برای بالاترین سطح فوتبال تصمیم بگیرد؟ کدام منطق اجازه میدهد کسانی که کارنامه قابل قبولی در فوتبال نداشتهاند برای تیم ملی نسخه فنی بپیچند؟
حتی اگر برکناری اسکوچیچ کار درستی باشد، این کمیته فنی صلاحیت ورود به این مقوله را ندارد و باید کسانی در این مورد نظر بدهند که خود تجربه هدایت تیم ملی را داشتهاند و در ارتباط با فوتبال روز دنیا باشند. مسلماً حضور در جام جهانی با سرمربی ایرانی افتخار بزرگی است و کم نیستند مربیان با دانش بومی که میتوانند جای خالی اسکوچیچ را پر کنند، ولی هدایت تیم ملی و حضور در جام جهانی مسأله کوچکی نیست و باید ابعاد دیگری که حتی بعضاً غیر فوتبالی هستند را هم در نظر گرفت که در این فرصت کم رسیدن به نقطه هدف بعید به نظر میرسد.
به نظر میرسد هدف از تغییر سرمربی تیم ملی بیشتر برای سرپوش گذاشتن بر ناکارآمدی مدیریت فدراسیون فوتبال بوده است که نتوانسته حتی به اندازه انگشتان یک دست بازی تدارکاتی برای اسکوچیچ هماهنگ کند و کمیته فنی هم در همین چهارچوب عمل کرده است.
اگر غیر از این بود کمیته فنی فدراسیون فوتبال باید توضیح میداد که چطور بدون مشاهده ترکیب نهایی تیم ملی و در دورانی که اسکوچیچ در حال سعی و خطا کردن برای بدست آوردن ترکیب نهایی خود بود، متوجه عدم صلاحیت وی شده است؟
🔻روزنامه اعتماد
📍 شکاف اجتماعی ارمغان برخورد چکشی با بدحجابی
✍️غلامرضا ظریفیان
یک تعبیر عربی است که میگوید «من جرب المجرب حلت به ندامه» یعنی افرادی که از تجربهها درس نمیگیرند طبیعتا دچار ندامت میشوند. در مورد مساله برخورد با بدحجابی با توجه به تجارب گذشته در مسائل فرهنگی نباید راه گذشته و منسوخ شده در پیش بگیریم. مساله رعایت حریم عفاف و حجاب، اصول اخلاقی و زیست اجتماعی از ابتدای انقلاب تا به الان مطرح بوده و به اشکال مختلف دستگاههای حاکمیتی، نظارتی و جاری آن را تجربه کردند و از رویههای مختلف هم استفاده کردند. باید توجه داشت که ما هم با تحولات زیست فرهنگی روبهرو هستیم و هم با گستره تعاملات و ارتباطات رسانهای بسیار گسترده روبهرو هستیم. همچنین نحوه ارتباط ما با نسل جوان در رویههای ارتباطی و انتقال تجارب با گذشته به شدت تغییر کرده. اما متاسفانه شیوهها و رویههایی که ما در برخورد با مسائل اجتماعی و فرهنگی در پیش میگیریم هیچ تغییری نکردهاند. درواقع ما همان رویههای پند و بند را دنبال میکنیم. یعنی با یکسری ادبیات از موضع بالا پند میدهیم. وقتی این پند علیرغم نارساییها و متناسب با فهم و درک و نیاز مخاطب مواجه میشود و تاثیرگذار نیست و با آن مقابله میشود ما به سراغ برخوردهای فیزیکی میرویم. حاصل این دوره باطل پند و بند آنچه که از ابتدای انقلاب تا الان در برخورد با برخی مسائل فرهنگی رخ داده است. نتایج کار خودمان را ارزیابی نمیکنیم و به جای گفتوگو با روانشناسان، جامعهشناسان و کسانی که در تعلیم و تربیت نوین نقش دارند درست نقطه مقابل آن را انتخاب میکنیم؛ شیوههایی منسوخ شده که حاصل آن شکاف و تقابل با جامعه است. یعنی از پندهای خشن و بندهای غیرموثر که بیشتر منجر به آسیب بیشتر و لجبازی و کینه میشود استفاده میکنیم.
در همین مساله حجاب و عفاف پافشاری بر استفاده از شیوههای منسوخ شده و خشن باعث ایجاد فاصله جامعه و به خصوص نسل جوان و خشم روزافزون آنها میشود. حتی اگر هم موفق شویم در یک بازه زمانی کوتاه پیامهای فرهنگ رسمی را به حداقل میرسانیم و از آنسو فرهنگ غیررسمی را بهشدت گسترش میدهیم. درنهایت نتیجه آن این خواهد بود که جامعه چون احساس میکند که با یک مجموعه هوشمند در ارایه تولیدات فرهنگی و ارتباطات انسان روبهرو نیست خودش را تجهیز میکند که چگونه بتواند با این شرایطی که او نمیپسندند به اشکال مختلف مقابله کند. باید توجه داشته باشیم که ادامه این روندهای خشن و چکشی در وهله نخست فاصله گرفتن بخشی از جامعه با آموزههای اخلاقی و دینی، آموزههای زیست اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی خواهد بود. از سوی دیگر نوعی احساس مرزبندی شدید بین مجریان و جامعه ایجاد میشود که حتی اگر حرفهای درستی هم برخی از این مجریان داشته باشند به دلیل این دیوار بتنی که بین مخاطب و مجریان این سیاست ایجاد شده دیگر شنیده نشود. در واقع این سیاست اساسا سیاست شکست خوردهای است و به جز تشدید وضعیت موجود نتیجهای نخواهد داشت. همانگونه که ما در گذشته مسائل اینچنینی مانند تجربه شکست خورده استفاده از ماهواره، را داریم. استمرار چنین برخوردهایی باعث نوعی احساس دوری و انفجار و عبرت در درون جامعه و البته ایجاد فرصت برای کسانی که اساسا به فرهنگ و ویژگیهای اخلاقی جامعه ما اعتقادی ندارند و زمینه برای جولان دادن آنها فراهم میشود. این شیوههای منسوخ شده و نسنجیده که متناسب با تجارب گذشته ساماندهی نشدهاند ممکن است حتی در یک عرصههایی بخشی از جامعه را در برابر و مقابل بخش دیگری قرار دهد. شرایط کشور به لحاظ وضعیت معیشت مردم، اعتماد اجتماعی به شدت آسیب دیده است این نوع شیوهها با تجربههای بسیار شکست خورده گذشته روبهرو است. باید دقت داشته باشیم که هم محیط تغییر کرده و هم انسانی که ما میخواهیم با آن مواجه شویم و البته نوع پیامها و خطابهها و همچنین ابزاری که میخواهیم با جامعه ارتباط بگیریم عوض شده ولی روشها و رویههای ما همچنان تغییر نکرده است. یعنی ما به پرسشهای جدید پاسخهای قدیمی بدهیم و این معادله نتیجهاش کاملا مشخص است. دور شدن جامعه، افزایش نابهنجاریها، بستن گوشها برای شنیدن پیامها و کمحاصلی بندها و پندهای تجربه شده در برابر جامعهای که سیال است و نیازمند پیامهای فاخر و ارتباطات متناسب با شرایط موجود خودش است. متاسفانه به جای اینکه گامی برای شرایط موجود کشور برداریم قطعا آن را به سمت پیچیدهتر شدن و بغرنجتر شدن سوق میدهیم. این دوقطبیسازی دو اتفاق مهم را در پی دارد؛ یکی اینکه کالاهای نامناسب خارج از فرهنگ ما بیشتر رواج پیدا خواهد کرد. صدای دشمنان در نتیجه این برخوردهای غلط بیشتر شنیده میشود. دوم؛ به دلیل برخوردهای غلطی که میکنیم موجب میشود بخشی از ریشه هویتی جامعه آسیب ببیند و اتفاقا جامعه را به سمت نوعی ولنگاری و رهاشدگی سوق میدهیم و در عین حال این شیوهها میدان عمل افراد یا جریانهای خشونتطلب و رادیکال را در کشور فراختر خواهد کرد.
🔻روزنامه شرق
📍 روزی بدون پلاستیک
✍️پیروز حناچی
سوم جولای را روز جهانی بدون کیسههای پلاستیکی عنوان کردهاند؛ (Plastic Bag Free Day) و این موضوع از این جهت بسیار بااهمیت است که میزان امحا، تولید و استفاده از کیسههای پلاستیکی در دنیا به شدت رو به افزایش است و کشور ما هم در این زمینه وضعیت خوبی ندارد. تاریخچه تولید پلاستیک بهطور فراگیر به ۷۰،۸۰ سال اخیر برمیگردد، اما در همین مدت کوتاه تأثیر بسیار زیادی بر تمام زندگی ما گذاشته؛ از لباس، لوازم منزل، اتومبیل، طراحی انواع محصولات مهندسی و پزشکی و استفاده از مواد پلاستیکی به حدی وارد زندگی روزمره شده که هیچکس نمیتواند بدون بهرهمندی روزانه از این مواد زندگی کند. اگرچه گسترش تولید و استفاده از پلاستیک به بهبود کیفیت زندگی کمک کرده، ولی از طرف دیگر عوارض استفاده نادرست از آن هم گریبان زندگی بشر را گرفته است. تقریبا جایی نیست که هم در کشور خودمان و هم در اقصانقاط جهان پا بگذاریم و به زبالههای پلاستیکی برنخوریم؛ دریا، جنگل، فضای شهری، جادههای بینشهری، تالابها، اقیانوسها و تقریبا هر جایی که پای بشر به آنجا رسیده، نوعی از پسماند پلاستیکی را از خودش به جای گذاشته است. آلودگیهای پلاستیکی برای سلامتی انسان، جانوران و بهطور کلی سلامت و کیفیت اکوسیستم محیط زیست مضرات فراوانی دارد. میکروپلاستیکها وقتی به چرخه غذایی جانوران و به تبع آن انسان وارد میشوند، ترکیبات سمی ایجاد میکنند و آلودگی منابع آبی، آبهای زیرزمینی و آلودگی خاک از جمله مواردی است که در نتیجه مصرف بالای پلاستیک به وجود آمده است.
نگرانی بزرگتر این است که تولید این مواد در جهان سرسامآور است و با وجود همه پیامهایی که داده میشود، آمارها نشان میدهد که تولید پلاستیک در دنیا روبهرشد است. در سال ۱۹۵۰ سالانه ۲.۵ میلیون تن پلاستیک تولید شده، در سال ۱۹۹۳ به ۱۶۲ میلیون تن رسیده و در سال ۲۰۱۵ به ۴۴۸ میلیون تن. ایران هم جزء کشورهایی است که سالانه مقادیر زیادی از لوازم پلاستیکی را تولید میکند و متأسفانه ما در کشورمان کمتر پیامهای کاهش و کمتراستفادهکردن از لوازم پلاستیکی را منتشر میکنیم و اقدامات عملی در این زمینه انجام میدهیم. کشور ما بهخاطر منابع نفتی و تولیدات پتروشیمی فراوان، یکی از عمدهترین تولیدکنندگان مواد پلاستیکی به شمار میرود. از طرف دیگر مهمترین دلیلی که سبب استفاده بیشتر این مواد پلاستیکی شده، قیمت ناچیز آنها در مقایسه با کیسههای پارچهای یا کاغذی است که معمولا این کیسهها بهراحتی امحا میشوند و در طبیعت قابلجذب هستند. هزینه و خسارات محیط زیستی ناشی از پراکندگی کیسههای پلاستیکی در محیط زندگی، غیرقابلمحاسبه و بسیار گزاف است. هر ایرانی بهطور میانگین سه کیسه پلاستیکی در روز مصرف میکند و متوسط عمر استفاده از این کیسهها ۱۲ دقیقه است؛ درحالیکه برای حذف هر کدام از این کیسهها در طبیعت بین ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ سال زمان موردنیاز است که اینها در طبیعت تجزیه شوند. علاوهبر کیسههای پلاستیکی، ظروف یکبار مصرف، سفرههای پلاستیکی و بستهبندیهای پلاستیکی هم در کشورمان به مقادیر زیاد تولید میشود و به دلیل تغییر سبک زندگی مردم در دهههای اخیر از آنها استفاده میشود و فشار مضاعفی بر محیط زیست وارد میکند. این تغییر نگرش در مردم و الگوی مصرف آنها نیازمند اطلاعرسانی، آموزش و فرهنگسازی است، به همین دلیل است که روز سوم جولای مصادف با ۱۲ تیرماه بهعنوان روز جهانی استفاده بدون کیسه پلاستیکی (Plastic Bag Free Day) نامگذاری شده و بر استمرار فرهگسازی، ترویج آگاهی در استفادهنکردن از کیسههای پلاستیکی و ظروف یکبارمصرف تأکید شده است. لازم است که ما در کشورمان هرچهسریعتر این اقدام را تبدیل به یک جریان عمومی کنیم. بسیاری از کشورهای دنیا در این زمینه اقداماتی را آغاز کردهاند و حتی کشورهایی که ما به جهت توسعهیافتگی آنها را به جهت توسعهیافتگی خیلی جدی بهحساب نمیآوریم، جریمههای بسیار سنگینی برای استفاده از کیسههای پلاستیکی وضع کردهاند. همانطورکه اشاره کردم، پلاستیک با ماندگاری حدود چندصد سال در طبیعت، یک ماده تجزیهناپذیر محسوب میشود و کیسههای پلاستیکی هم بهراحتی با وزش باد جابهجا میشوند و قادر هستند آلودگی ناشی از مراکز دفن زباله را تا کیلومترها منتقل کنند. پلاستیکها و ظروف پلاستیکی علاوهبر مشکلات محیطزیستی، مشکلات بهداشتی و اجتماعی فراوانی به وجود آوردهاد. حدود چهار درصد از تولید نفت در جهان صرف تولید مواد پلاستیکی میشود که رقم بسیار بالایی است و مستلزم مصرف حدود ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون بشکه نفت در سال است. این آمار نشاندهنده وضعیت نگرانکننده این موضوع در کل جهان است که متأسفانه ما هم در کشورمان وضعیت خوبی نداریم و هیچ پیام مؤثر و آموزش مداومی از طرف دستگاههای حاکمیتی به شکل گسترده در این زمینه به مردم منتقل نمیشود.
ما در صدا وسیما مصرف سردوش سوبان یا مثلا فرض کنید پفک نمکی را خیلی بیشتر تبلیغ میکنیم تا ایجاد انگیزهها و آموزش مسائل زیستمحیطی مخصوصا در این زمینه که وضعیت خوبی به دلایل ذکرشده نداریم. جا دارد که هرچه سریعتر این عقبماندگی را جبران کنیم و اقدامات لازم را برای آموزش، فرهنگسازی و ترویج این موضوع به کار بگیریم. ما در دورهای که در مدیریت شهر تهران فعالیت میکردیم، دستورالعمل استفاده از پسماندهای پلاستیکی را ابلاغ کردیم و امیدواریم این بهعنوان یک تغییر الگو در مصرف کیسهها، ظروف و محصولات یکبارمصرف که ابلاغ شده، مورد توجه قرار گیرد و این نقیصه را جبران کند. وضعیت کشورمان در این زمینه خوب نیست و انشاءالله امیدوارم این کار با همکاری همه به نتیجه برسد. آمارها نشان میدهد که در هر ۱۵ دقیقه در کل جهان ۱۴۴ میلیون کیسه پلاستیکی تولید میشود و به همین دلیل است که زنگ خطر کاهش استفاده از این میزان پسماند پلاستیکی به صدا درآمده و کشورها در رقابت برای کاهش تولید و مصرف این نوع پسماند با همدیگر به رقابت جدی میپردازند. ما هم در زمینه تولید پسماند، هم در زمینه تصفیه این تولید چه در ظروف پلاستیکی و مواد پلاستیکی و چه در بقیه زمینههای پسماند، نقیصههای فراوانی داریم که باید این عقبافتادگی را جبران کنیم. تفکیک انواع پسماندهای تولیدشده و آموزش دادن مردم درباره اینکه چگونه در جهت کاهش این پسماندها حرکت کنند و همینطور دستگاههای حاکمیتی برای اینکه برنامهریزیهای کلان برای امحای انواع پسماند را آغاز کنند، با وجود همه تلاشهایی که صورت گرفته کافی نیست و باید با شدت بیشتری ادامه پیدا کند. براساس آمارهایی که در داخل کشور داریم، این سؤال معمولا مطرح است که آیا ما پسماند زیادی تولید میکنیم! در سال ۲۰۱۶ میلادی، سرانه تولید پسماند شهری برای یک شهروند اروپایی حدود ۱۳۰۰ گرم در روز بود. این آمار در مورد کشور ما ایران حدود ۸۰۰ گرم است؛ پس شاید به جهت مقایسه، در کشور ما خیلی پسماند تولید نمیشود. البته اگر این را تبدیل به جمعیت شهری و روستایی کنیم، ما در بخش شهری حدود ۸۰۰ گرم و در بخش روستایی حدود ۵۰۰ گرم در روز زباله تولید میکنیم و در رنکینگ جهانی بین لهستان و رومانی قرار داریم. دانمارک در بین کشورهای اروپایی با دو کیلوگرم در روز جزء اولین کشورهای تولیدکننده پسماند شهری است. البته خب، آنها روشهای سختگیرانهای برای امحا و بازیافت در این زمینه دارند، ولی آن چیزی که وضعیت ما را حاد کرده، تراکم جمعیتی بسیار بالا در تهران و کلانشهرهاست که در مساحتی محدود، حجم بالایی از پسماند را تولید میکنیم. ما با این رنکینگ، در بین نیویورک و دهلینو قرار گرفتهایم به جهت (حجم تولید پسماند). مشکلی که در پسماند در سطح شهرها داریم، رطوبت بالای پسماند، بالابودن درصد پسماندهای خشک و غیرارزشمند، بالابودن سمیت پسماند، بالابودن درصد شیشه و بالابودن درصد کیسههای پلاستیکی است. پسماندهای تر، ضایعات ویژه، شیشه، پارچه، مشمع و پلاستیک از اصلیترین معضلات پسماند ما است. اساسا کاهش پسماند یکی از اهداف اصلی طرح جامع پسماند شهری باید باشد و به تبع آن ما هم بایستی این کار را تعقیب کنیم. این کار از خانههای مردم حتی از تولید در کارخانهها آغاز میشود و جلوگیری از تولید پسماند، کاهش وزن آن، کاهش سمیبودن آن، کاهش رطوبت پسماند، کاهش حجم پسماند و تلاش برای استفاده مجدد از پسماند؛ چرخهای است که این کار را به انجام میرساند. من به مناسبت روز جهانی کاهش مصرف کیسههای پلاستیکی خواستم به این مهم توجه را جلب کنم که ما در این زمینه با وجود اینکه سرجمع به نسبت آمارهای جهانی وضعیت حادی نداریم، ولی به جهت تمرکز جمعیت در پهنه جنوبی البرز و محدودبودن ظرفیتهای زیستمحیطیمان وضعیت خوبی نداریم و هرچه سریعتر باید در این زمینه با کمک همدیگر این کار را دنبال کنیم. لازمه این کار، برنامهریزی برای کاهش پسماند و توجه به گروههای مخاطب است، نحوه آگاهیدهی به شهروندان، توجه به نقش دولت در این زمینه و اینکه هر کسی باید از خودش آغاز کند و توجه همزمان به مسائل اقتصادی و زیستمحیطی میتواند این چرخه را کامل کند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اهداف سفر بایدن به ریاض
✍️ دکتر صلاحالدین هرسنی
جو بایدن قرار است امروز بعد از سفر به تلآویو به ریاض سفر کند. این سفر را با استناد به مجموعهای قراین و نشانگان به ویژه با انتشار مقالهای از او در واشنگتنپست، باید امنیتی و اقتصادی دانست. هدف امنیتی این سفر متوجه مناسبات منطقهای از یکسو و شکست مذاکرات وین و دوحه از سوی دیگر است.
واقعیت آن است که مناسبات منطقهای در غرب آسیا در آستانه شکلبندیهایی از موازنه قدرت قرار گرفته است.
از یک سو آنکارا به سمت تنشزدایی با ریاض حرکت کرده است. تلآویو با برخی از مجموعههای عربی به ویژه امارات و بحرین در مسیر عادیسازی در روابط تحت پیمان ابراهیم قرار گرفته است.
مقامات دوحه به رغم اختلافشان با مقامات قاهره، اخیرا کودتای نظامیان در نظام سیاسی مصر علیه دولت منتخب محمد المرسی را به عبدالفتاح السیسی تبریک گفتهاند.
دولت ناپایدار بغداد تحت لوای نقشهای میانجی هم به ریاض و هم به تهران سفر کرده است. در سطحی دیگر دولت نوپای یائیر لاپید بعد از سقوط دولت نفتالی بنت درصدد اجراییسازی دکترین اختاپوس علیه ایران است و دائما از مهار ایران در قالب تحکیم پیمان ابراهیم سخن میگوید.
این تحولات و شکلگیری جدیدی از موازنه قدرت در شرایطی رقم میخورد که بایدن و مقامات کاخ سفید بیتمایل به رقم خوردن آنها نیستند. حال و با توجه به تمایل بایدن و مقامات واشنگتن به تغییر موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا، بایدن به ریاض سفر میکند.
آنگونه که از نوشته او در واشنگتنپست پیداست، بایدن تلاش دارد که در سفر به ریاض مواضع خود را در قبال تهران مشخص و معین کند. بنابراین دستور کار بایدن در سفر به ریاض به سیاق سلف خود یعنی ترامپ، چیزی جز تعقیب کارزار فشار حداکثری نیست و بایدن تلاش دارد که فشارها را در ابعاد اقتصادی و دیپلماتیک به تهران ادامه دهد تا از این طریق توانسته باشد تهران را با عقبنشینی از کاهش تعهدات برجامی برای پذیرش یک مذاکره دیگر برای احیای برجام آماده کند.
البته بایدن به صراحت در مقاله واشنگتنپست اشاره میکند که طی صدارت او در کاخ سفید او توانسته است با شرکای اروپایی و برخی متحدان خود در منطقه غرب آسیا ایران را منزوی کند و لاجرم این سفر طبق قالبهای تحلیلی و ادراکی بایدن به مثابه تدارک تئوری و عملی در منزوی کردن بیشتر تهران در منطقه غرب آسیاست.
حال اگر هدف بایدن آن باشد که او آن را در مقاله واشنگتنپست اعلام کرده است، میتوان گفت که در شرایط حاضر چرخشی در انگارههای بایدن نسبت به انگارههای ترامپ در قبال تهران به وجود آمده است. چراکه بایدن با توجه به برنامههای انتخاباتیاش قرار بود که خلاف مسیر ترامپ را در قبال ایران دنبال کند، ولی حالا و با توجه به مواضع اعلامی و محتملا اعمالیاش در آینده، باید او را میراثدار ترامپ در ایرانهراسی و ایرانآزاری به ویژه در سناریوی فشار حداکثری برای مهار و انزوای ایران دانست.
تحت این شرایط، سفر بایدن به ریاض بیشتر در راستای تحکیم پیمان ابراهیم قابل تفسیر و تعبیر است، چراکه پیمان ابراهیم طبق سیاست همراهسازی مجموعههای عبری-عربی بابت مهار و انزوای ایران با توجه به نیات تهاجمی ایران، مجاورت جغرافیایی و همچنین توان نظامی در قالب توان هستهای، برنامههای موشکی بالستیکی، سیستم پهپادی و همچنین گروههای نیابتی شکل گرفته و در شرایط حاضر چارهای به تحکیم و تقویت آن نیست، چراکه قدرت و نیات تهاجمی تهران یک تهدید بالقوه برای منافع واشنگتن و تهدیدی بالفعل برای متحدان واشنگتن در هندسه ژئوپلیتیک غرب آسیا است. تحت این شرایط نتایج سفر بایدن به ریاض میتواند بر روند گشایش افقهای جدید در روابط تهران-ریاض تاثیر سوء بگذارد، چراکه شش دوره مذاکرات تهران- ریاض قرار است با نقشهای واسطهای مصطفی کاظمی و با توجه به سفر اخیرش به تهران و ریاض به نتیجه بنشیند.
اما در بعد اقتصادی، سفر بایدن به ریاض بیش از همه متاثر از بحران اوکراین است. واقعیت آن است که از فردای شروع بحران اوکراین قیمت و نرخ انرژی افزایش یافته است و از آنجا که اغلب کشورهای اروپایی واردکننده اصلی انرژی روسیه در قالب پروژه نورداستریم۱ هستند، این کشورها هماینک روسیه را بر سر خرید انرژی به ویژه در حوزه گازی تحریم کردهاند. لذا تحت شرایط تحریم روسیه از سوی کشورهای اروپایی، بایدن روی انرژی کشورهای حوزه خلیجفارس حساب ویژهای باز کرده است.
در واقع بایدن تلاش دارد که ضمن قوام بخشیدن و تحکیم ترتیبات امنیتی، انرژی کشورهای حوزه خلیجفارس را جایگزین انرژی روسیه کند. در واقع هدف بایدن در بعد اقتصادی را باید تغییر شرایط انرژی از روسیه به کشورهای حوزه خلیج فارس دانست. البته تحقق اهداف سفر بایدن به ریاض تابعی از رضایت مقامات ریاض است، چراکه بعید است مقامات ریاض بخواهند گشایشهای به وجودآمده جدید در روابط خود با تهران را در فاز جدیدی از منازعه قرار دهند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 عقبگرد در تجارت و توسعه
✍️دکتر محمدمهدی بهکیش
دولت قصد دارد وزارت بازرگانی را احیا کند؛ یعنی میخواهد از ادغامی که چند سال پیش صورت گرفت و وزارتخانههای صنایع و بازرگانی با هم ادغام شدند، عقبنشینی کند. این خبر یا اقدام، از ضعیفشدن منطق ادغام حکایت دارد. پس باید به گذشته برگردیم و دلایل ادغام این دو وزارتخانه را مرور کنیم.
در بیشتر کشورهای جهان، وزارتخانههای صنایع و بازرگانی، وزارتخانه واحدی هستند و تشکیلات واحدی دارند؛ زیرا بخش بازرگانی در بیشتر کشورها شاهرگ حیات صنایع است و برای فروش محصول کارخانهها سیاستگذاری میکند. همانطور که میدانیم، اگر دسترسی به بازارها، بهخصوص بازارهای بینالمللی کاهش یابد، صنایع به تامین نیازهای داخلی محدود میشوند و نمیتوانند از پتانسیلهای خود برای صادرات استفاده کنند. کشورهای توسعهمحور، وزارت بازرگانی را در وزارت صنایع ادغام میکنند تا سیاستگذاری بخش بازرگانی در همان تشکیلاتی صورت گیرد که سیاستگذاری صنعتی صورت میگیرد. به عبارت دیگر، صنایعی که در تولید محصول خود مزیت دارند و ارزانتر از رقیب خود کالا تولید میکنند، میتوانند تولید خود را به فراتر از نیاز داخلی گسترش دهند و بخشی از محصول را صادر کنند. بنابراین تولید و صادرات، دو وجه یکپدیده به نام «توسعه صنعتی» هستند. کشورهایی سریعتر توسعه مییابند که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی آنها بیشتر باشد و نرخ رشد زمانی افزایش مییابد که اقتصاد ارزشافزوده بیشتری تولید میکند و این اتفاق بیشتر در بستر رقابت بینالمللی و گسترش صادرات رخ میدهد. بنابراین تسهیل تجارت، مرکز ثقل توسعه صنعتی است. ادغام دو وزارتخانه بازرگانی و صنعت، به مفهوم ادغام سیاستگذاری در صنعت و بازرگانی است و اگر این دو را از یکدیگر مجزا کنیم، به این معنی است که به دوران قبل از جنگجهانی دوم برگشتهایم؛ زمانی که مرزها عموما بسته بودند و فضای دیجیتال به وجود نیامده بود و ساکنان هرمنطقه کالایی را مصرف میکردند که خود آن را تولید کرده بودند. اما دهههاست که از آن فضا دور شدهایم. درست است که در تحریم هستیم و تجارت بینالملل کشور رونق چندانی ندارد؛ ولی اگر ابزار توسعه صنعتی را از بین ببریم، مفهومش آن است که تسلیم رکود اقتصادی شدهایم و برای بازگشت به جامعه بینالمللی تلاش نمیکنیم. اگر این نوع استدلال در ذهن سیاستگذاران رخنه کرده باشد، آینده اقتصادی محدودتری را باید متصور شد که درآمد جامعه رو به کاهش بیشتر میگذارد و آنچه در دهه ۹۰ تجربه کردیم، ادامه مییابد. ادامه رشد منفی اقتصاد یا رشدهای بسیار پایین، حاصلی جز بیکاری بیشتر و گسترش فقر ندارد.
شاید دولت حاضر، غافل از آن است که تولید صنعتی در ایران سود مناسبی برای سرمایهگذار تولید نمیکند؛ چراکه قوانین بههم پیچیده صنعتی، اقتصادی و تجاری و البته قیمتگذاری، به نحوی است که اکثر صنعتگران به سودآوری تجاری صنعت خود یا افزایش قیمت زمینی که در آن استقرار یافتهاند، وابسته هستند. به همین دلیل، بیشتر صنایع مواداولیه خود را وارد میکنند تا بتوانند با استفاده از تفاوت نرخ ارز و رانتهای دیگر، کمبود سود در تولید صنعتی را جبران کنند. دولتها با نداشتن آگاهی از این واقعیتها تعرفههای گمرکی را بالا میبرند تا از صنعت حمایت کنند. راهحل این مساله آن است که راه صادرات هموار شود تا تولیدکنندگان ازاین مسیر، سود ببرند و چرخ تولید را بچرخانند. البته تسهیل مقررات به گسترش صادرات نیز کمک میکند. عقبنشینی از ادغام دو وزارتخانه صنعت و معدن این پیام را به جامعه صنعتی میدهد که احتمالا روابط بینالمللی بهزودی به شرایط عادی برنخواهد گشت و وزارت بازرگانی جدا میشود تا امر توزیع غذا و دارو را بر عهده بگیرد. ایکاش سیاستگذاران موضوع را از دریچه مطرحشده نیز بازبینی کنند.
مطالب مرتبط