🔻روزنامه تعادل
📍 اقتصاد و اختلافات سیاسی
✍️غلامرضا سلامی
یکی از مهمترین موضوعاتی که در سالهای گذشته به اقتصاد ایران آسیب جدی زده، محوریت مسائل سیاسی و به حاشیه رفتن اقتصاد است. در واقع برخلاف شعارهایی که برای مدت طولانی درباره اهمیت اقتصاد مطرح شده، در کشور ما اقتصاد همواره زیرسایه سیاست قرار گرفته و در بسیاری از مواقع اولویتها فدای مسائل سیاسی شده است.
اگر بنا باشد که راهکاری برای عبور از این شرایط به وجودآید، باید از دعواهای سیاسی عبور کنیم. اگر بنا بر دعوای جناحی باشد، همچنان طرحهایی مطرح میشوند که صرفا حکم شعار دارند و هیچ تضمینی برای اجرایی شدن آنها وجود ندارد.ما حتی در سالهای قبل تجربه اجرای این شعارها را نیز داریم که بسیاری از آنها نهتنها گرهای از مشکلات اقتصادی کشور باز نکردند که حتی خود به مشکلاتی جدید بدل شدهاند.
در واقع یکی از موضوعاتی از سال قبل مطرح شد، بحث کاهش اختلافها به نفع مردم بود. در سالهای گذشته همواره اختلافنظرهایی میان قوههای مختلف از جمله دولت و مجلس وجود داشت و همین موضوع پیگیری برخی سیاستها را دشوار میکرد اما از سال گذشته این امید به وجود آمد که لااقل با کاهش اختلاف نظرها، امکان دستیابی به اهداف کلان فراهم شود اما متاسفانه به نظر میرسد همچنان توجه به مسائل سیاسی و حاشیهای در صدر برنامههاست.
با توجه به مشکلات کلانی که اقتصاد ایران در سالهای گذشته با آن رو به رو بوده، ما نیاز به یک اجماع جمعی داریم تا بتوان مشکلاتی مانند تورم را برطرف کرد. متاسفانه ما در تمام دهههای گذشته یک اقتصاد متکی به نفت داشتهایم و اگر در دولت بایدن، شرایط برای لغو یا کاهش تحریمها به وجوداید، قطعا با افزایش فروش نفت، بار دیگر امکان رشد اقتصادی قابل توجه به وجود خواهد آمد.
اما در چنین شرایطی ما باید بپرسیم که آیا صرف همین موضوع کافی است؟ اگر اقتصاد ایران میخواهد در عرصه جهانی جای پای خود را محکم کند و در تجارت جهانی سایر کشورها روی ما حساب کنند، قطعا باید با یک اصلاحات جدی و تغییر رویه به سمت افزایش تولید کالاهای با ارزش افزوده بالا حرکت کند.
اینها نیاز به یک اجماع دارد و این اجماع جز با کنار گذاشتن اختلافات سیاسی و رسیدن به اجماع در طرحهای کلان ممکن نیست.
🔻روزنامه کیهان
📍 پیام سیلی غدیری مردم در گوش دشمن
✍️عباس شمسعلی
برپایی مراسم باشکوه جشن عید غدیر در تهران با عنوان
«مهمانی ۱۰ کیلومتری» و حضور شگفتانگیز جمعیتی که تا سه میلیون نفر هم تخمین زده میشود، در کنار مراسمات سراسری و پر رونق دیگری که در سطح کشور برگزار شد، امسال جلوهای خاص و بهیادماندنی به این عید بزرگ بخشیده بود. ازدحام جمعیت در خیابان ولیعصر(عج) و خیابانهای اطراف در حالی بود که خیلیها در اثر ترافیک پدید آمده در خیابانهای دورتر، در مسیر ماندند و نتوانستند خود را به محل قرار برسانند.
در این میان همچون مناسبتهای دیگر مذهبی، اجتماعی و سیاسی در سالهای اخیر، باز هم حضور انبوه جوانان و نوجوانان عاشق و دلداده اهلبیت عصمت و طهارت(ع) و حضور یکپارچه اقشار مختلف مردم با ظواهر مختلف، در این مراسم به طور ویژه عیان بود.
به همین علت هم بود که رسانههای معاند و وابسته به دشمن و برخی غرضورزان داخلی، تاب تحمل و عنان از دست دادند و به بهانههای مختلف نارضایتی و خشم خود نسبت به این اتفاق بزرگ بروز دادند. اما به راستی درد و نگرانی واقعی این افراد و شبکههایی که در عناد با مردم ایران کم نگذاشتهاند و همواره از تحریم و هر آنچه باعث ایجاد مشکلات برای کشورمان شود حمایت و ابراز خوشحالی کردهاند؛
مثلا تولید زباله در یک مراسم با شکوه یا شلوغی مترو است؟ آیا میتوان باور کرد کسانی که خبر مرگهای کرونایی در ایران را با آب و تاب و خوشحالی مخلوط با سیاهنمایی در شبکههای نفتاندود خود پخش میکردند، اکنون دلسوز مردم ایران و نگران خطر کرونا در یک مراسم در فضای باز شده باشند؟
طبیعتاً علت این ناخشنودی چیز دیگری است.این افراد و رسانههای معاند، از ضربه حیثیتی و سیلی محکمی که یک بار دیگر از مردم و جوانان و نوجوانان این کشور خوردند ناراحت و سردرگم هستند. حق هم دارند؛ وقتی ۲۴ ساعته و با صرف هزینه سنگین از هر تلاشی برای ایجاد شکاف بین مردم و ارزشها و نظام ولایی دریغ نمیکنند، اما به یکباره و در یک جشن مذهبی با شکوه و دور از تصور و انتظار خود همه این تلاشها را بیاثر میبینند، طبیعی است حالی بهتر از شرایطی که این روزها به آن دچار شدهاند، نداشته باشند.
اما حضور حماسی مردم و جوانان در مراسم عید غدیر امسال تنها دلیل عصبانیت پادوهای رسانهای دشمن و هنگ مجازی آن نیست. این ماجرا سابقهای پرتکرار دارد که میتوان به چند نمونه از آن در همین سالهای اخیر اشاره کرد.
حضور بینظیر مردم در حماسه ۹ دی سال ۸۸، در واکنش به حرمتشکنی فتنهگران نسبت به روز عاشورا و عزاداران حسینی(ع) و به میدان آمدن مردم برای پایان بخشیدن به ۸ ماه فتنهانگیزی و جنگ رسانهای دشمن، یکی از سهمگینترین ضرباتی بود که معاندان و بدخواهان از ملت ایران دریافت کردند دشمنان هر آنچه از انواع توطئههای سنگین و گسترده، با بهکارگیری همه امکانات رسانهای و مجازی آن روز، بسیج برخی سفارتخانهها، به میدان کشاندن همه سرمایه خود از منافقان و بهائیان و فتنهگران آلت دست رشته بودند، با حضور مردم پنبه شد و یکبار دیگر شاهد حضور اقشار مختلف مردم از زن و مرد و پیر و جوان با تفکرات و ظواهر مختلف برای دفاع از نظام اسلامی و پاسداشت ارزشهای عاشورایی جامعه بودند. اتفاقی
که ۱۰ سال قبل از آن، در ۲۳ تیر سال ۷۸ نیز افتاده بود و حضور به موقع مردم و جوانان به فتنهانگیزی چندروزه آشوبگران تحت حمایت دشمن در برخی خیابانهای تهران پایان داده بود.
در سالهای پس از آن ایام نیز با وجود افزایش حجم تبلیغات منفی، گسترش امکانات رسانهای و بهرهگیری تمام و کمال دشمن از فضای مجازی برای ایجاد شکاف بین مردم و جوانان با مسئولان و ارزشهای حاکم بر کشور، در مواقع و مناسبتهای مختلف مذهبی، ملی و سیاسی، نتیجه با آنچه دشمن تصور میکرد و انتظار داشت، بسیار متفاوت بود. در کنار حضور مردم و جوانان در مواردی همچون راهپیماییهای
۲۲ بهمن یا انتخابات مختلف برخلاف خواست و تلاش دشمن، میتوان به حضور چند ده میلیونی اقشار مختلف مردم در مراسم تشییع با شکوه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی اشاره کرد که باعث تحیّر جهانیان و سرخوردگی دشمنان شد. موضوعی که نشان از عمق عشق و علاقه دلدادگی مردم به نظام اسلامی، وطن و فرهنگ عاشورایی شهادت داشت و اگر امکان تشییع پیکر حاج قاسم و یارانش در همه کشور فراهم میشد بدون شک مردم در هر شهر و استانی باشکوهتر از شهر و استان قبلی شرکت میکردند.
نمونه دیگری از این عشق مردم به فرهنگ شهادت و مکتب اسلام را میتوان در تشییع باشکوه شهدای غواص یا شهید محسن حججی
و یا تشییع پیکر علمای اعلام مشاهده کرد.
حضور جمعیت چند میلیونی مردم و به ویژه جوانان کشورمان در پیادهروی اربعین طی سالهای اخیر، برپایی مراسم اعتکاف -که گاه به علت استقبال انبوه جوانان با قید قرعه امکان حضور در آن فراهم میشود-، برگزاری همراه با شکوه روزافزون هیئتها و مراسم مذهبی ماه محرم و شبهای قدر و... همچنین رونق اردوهای راهیان نور و گسترش اردوهای جهادی با حضور داوطلبانه جوانان و دانشجویان و طلاب در مناطق محروم، نمونههای دیگری از دینداری جامعه ایران و عمق باور به ارزشهاست که ناامیدی دشمن را در پی داشته است؛ دشمنی که خیلی تلاش میکند جامعه و جوانان ایرانی را دینگریز و دارای اختلاف فکری و عقیدتی با نسل اول انقلاب معرفی کند، اما هر بار، یک تودهنی محکم نوش جان میکند.
در شرایطی که بسیاری از کشورهای غربی در مسیر انحطاط و سقوط اخلاق و با تسلط شیطان و شیطانصفتان، شاهد ترویج مواردی همچون همجنسبازی در سطح جامعه و مدارس و رژه این گمراهان بیاخلاق در خیابانهای خود هستند، باعث افتخار ما است که خیابانها و کوی و برزنهای ایران اسلامی شاهد بر افراشتن پرچم اهلبیت(ع) و حضور انبوه نوجوانان و جوانان در مسیر نورانی و پاک اسلام و ارزشهای الهی است.
در ماههای اخیر هم جامعه ایرانی، شاهد یکی از عجیبترین و زیباترین جلوههای تبلور ایمان و دلدادگی نسبت به ارزشها، با معجزه سرود «سلام فرمانده» در کشور بود. این بار، نوبت به کودکان و نوجوانان کمسن و سال رسیده بود تا شهر به شهر با حضور بینظیر در مراسمات همخوانی این سرود صحنههای زیبایی از تربیت اسلامی و مکتبی خود را به نمایش بگذارند. آنجا نیز به ویژه پس از مراسم همخوانی خانوادگی ۱۰۰هزار نفری در استادیوم آزادی، رسانههای دشمن و برخی وابستگان و پادوهای آنها با عصبانیت، مشغول هذیانگویی و به تخطئه ماجرا به بهانههای واهی شدند، اما خود نیز بهتر میدانند چه خبر شده و ایستادگی در برابر این موج بیفایده است. جالب آنکه این سرود به مرزهای ایران هم محدود نشد و تا اقصی نقاط منطقه و دنیا راه پیدا کرد و با استقبال فطرتهای پاک در کشورهای دیگر نیز همراه شد.
اینها تنها چند نمونه از حضور معنیدار مردم ما در مناسبتها و برنامههایی است که سبب خشم بدخواهان شده و البته دشمن نیز به خوبی متوجه شده که از کجا ضربه میخورد و یقین دارد تا حضور مردم و جوانان و نوجوانان در این مسیرهای ارزشمند و معنوی و انسانساز ادامه داشته باشد، همه نقشهها و توطئههایش عقیم و بیاثر خواهد بود و دقیقاً به همین علت است که در سالهای اخیر، بسیار هدفمند و با روشهای مختلف، آشکار و پنهان، برای اثرگذاری بر روی کودکان و نوجوانان و جوانان کشور و تغییر ذائقه و روحیات آنها، مطابق میل خود، سرمایهگذاری و فعالیت میکند.
در این راه میتوان به استفاده دشمن از ابزار بسیار موثر و فراگیر فضای مجازی برای القای انواع شبهات اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، معرفی چهرههای تهی اما معروف و سلبریتی داخلی و خارجی بهعنوان الگو، تولید و عرضه فراوان انواع انیمیشنها و بازیهای رایانهای مینگذاری شده و مسموم، تلاش برای پیادهسازی سند رسوای ۲۰۳۰ در کشور، تلاش برای وارد کردن سبک زندگی غیراسلامی و غیرایرانی به خانوادهها با ترویج سگگردانی و...، پررنگ کردن برخی به اصطلاح جشنها و آداب و رسوم غیربومی و نامأنوس غربی در ذهن جوانها، تلاش برای حاکم کردن فرهنگ غلط خودداری از فرزندآوری و ترویج تکفرزندی یا زندگی بدون فرزند و حتی ترویج پلیدیهایی همچون ازدواج سفید برای آسیب زدن به کانون مهم خانواده، تلاش برای حاکم کردن سبک غربی آموزش بدون پرورش در مدارس به ویژه در برخی مدارس غیردولتی، تلاش برای اختلافافکنی قومیتی و فرهنگی، ترویج بیحجابی به روشهای مختلف و بسیاری از اقدامات دیگر برای پیشگیری از تربیت نسل جوان و نوجوان مومن انقلابی اشاره کرد.
همه اینها هوشیاری بیش از پیش خانوادهها و البته مسئولان را میطلبد تا از همه طریق، راه نفوذ دشمن را ببندند. پالایش و سالمسازی فضای مجازی و پرهیز از انفعال خطرناک نسبت به این حربه دشمن، پررنگتر شدن فعالیتهای مفید و سازنده پرورشی در مدارس، ساخت انبوه تولیدات فرهنگی و بازی و انیمیشن و... مطابق با نیاز جامعه جوان و جدی گرفتن توطئههای خبیثانه، میتواند خوابی را که دشمن برای نسل آیندهساز این کشور دیده، برهم بزند.
سخن آخر اینکه، این احساس مسئولیتها از طرف مردم و جوانان و خانوادهها با وجود مشکلات اقتصادی و گرفتاریها برای حضور نجیبانه در پای کار نظام و انقلاب و ناکام گذاشتن دشمن، وظیفه مسئولان و مدیران کشور را سنگینتر کرده و میطلبد آنها جدیتر و قدرشناسانهتر،
برای رفع مشکلات زندگی این مردم با وفا تلاش کنند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 اصل تناسب جرم و مجازات
✍️امیر طوسی نژاد
تناسب جرم و مجازات یکی از اصول مسلم تعیین مجازات در حقوق کیفری محسوب میشود و بر همین اساس قضات محاکم موظفند بر اساس نوع جرم و همچنین تأثیر آن در جامعه، حکم مقتضی را صادر کنند.
بر اساس قانون و شرع، اعمال مجازات برای تمامی مجرمان بر اساس نوع جرمی که مرتکب شدهاند با هدف تنبیه مجرم و همچنین جلوگیری از تکرار آن در جامعه از سوی محاکم انجام میگیرد؛ بدین ترتیب هدف غایی و نهایی دستگاه قضا در وهله نخست باید ایجاد احساس ندامت در مجرمان باشد و از آن مهمتر باید با صدور احکام لازم، علاوه بر اقناع افکار عمومی، درصدد ایجاد فضایی در جامعه برآید که دیگر هیچکس جرأت ارتکاب جرم نداشته باشد که کارشناسان حقوق از آن به عنوان افزایش هزینه جرم یاد میکنند.
نتیجه عدم تمایل بزهکاران به ارتکاب مجدد جرم نیز به طور حتم، کاهش محسوس و آشکار آمار وقوع جرائم در جامعه خواهد بود.
اما این وضعیت تاکنون در جامعه ما در زمینه بسیاری از جرائم تا کنون محقق نشده است و مصداق بارز آن را میتوان در اظهارات فرماندهان پلیس مشاهده کرد. آنها معتقدند سارقان که درصد زیادی از زندانیان کشور را شامل میشوند، پس از ارتکاب سرقت و دستگیری با اقل مجازات روانه زندان میشوند و در دوران حبس به سبب هم نشینی با سایر مجرمان، شیوه بسیاری از سرقتهای مهم را آموزش میبینند! و سپس به سطح جامعه بازمیگردند و بار دیگر دست به اعمال مجرمانه میزنند.
این روند، نه فقط موجبات بازدارندگی مجرم از ارتکاب مجدد آن جرم را فراهم نمیکند، بلکه سبب بازدارندگی در دیگر افراد هم نمیشود و به این ترتیب آمار جرائم هر روز افزایش مییابد؛ لذا اجرای احکام اعم از مجازاتهای حدود، قصاص، دیات و تعزیرات باید بر اساس نوع جرائم و آثار سوء آن در جامعه صادر شود تا شرایط را برای رفع ناهنجاری و آثار سوء آن جرائم در جامعه، فراهم کند.
با این توضیحات، نگاهی بیندازیم به پروندههای متعدد آزار و اذیت جنسی کودکان طی سالهای گذشته که به محاکم رسیدهاند و مرتکبان با صدور احکام، روانه زندان شدهاند؛ اما احکام صادره سبب جلوگیری از تکرار وقوع این جرم نشدهاند و همچنان شاهد ارتکاب این جنایت قبیح و غیر انسانی هستیم.
خرداد ماه امسال، ساکنان منطقهای در خراسان جنوبی، شاهد تشکیل پروندهای بودند که شاید به دفعات اخبار موضوع آن را در رسانهها و فضای مجازی دیدهاند.متهم این پرونده، مرد میانسالی است که به بهانه تشکیل کلاس تقویتی برای کودکان معصوم، دست به اعمال غیر انسانی و آزار و اذیت آنها زده است.
انتشار این خبر سبب شد افکار عمومی ضمن طرح سئوال از مسئولان برای چرایی وقوع چنین اتفاق تلخی، خواستار اعمال اشد مجازات برای متهم در صورت اثبات جرم شوند.
اکنون و پس از گذشت حدود یک ماه از آغاز محاکمه متهم پرونده، رئیس کل دادگستری خراسان جنوبی از صدور حکم برای عامل این جنایت سیاه خبر داده ،اما اعلام عمومی مفاد حکم صادره برای این مجرم، سبب بهت و حیرت مردم شده است.
بر اساس اعلام مقام عالی قضایی استان، عامل اذیت و آزار جنسی دختران معصوم، به تحمل ۲سال زندان و درباره بهرهکشی جنسی از طریق در اختیار قرار گرفتن اطفال به تحمل ۵سال زندان محکوم شده است!
جزئیات این حکم نشانگر این واقعیت تلخ است که این میزان از مجازات نه فقط موجبات ندامت مجرم را فراهم نمیکند بلکه نوعی کمتوجهی نسبت به تکرار آن را به افکار عمومی نشان میدهد.
عدم تناسب مجازات با این جرم شنیع حتی سبب شد شاکیان پرونده به حکم صادره از سوی دادگاه اعتراض کنند تا پرونده به دادگاه تجدیدنظر استان ارسال شود، که البته در اغلب پروندهها معمولا عکس این اتفاق میافتد و حکم چنان سنگین است که مجرم نسبت به میزان محکومیتش، شکایت و اعتراض دارد نه شکات پرونده!
معالوصف تناسب مجازات با جرم، موضوع مغفول و مهمی است که محاکم و محافل قضایی، باید هرچه زودتر برای اجرای آن
اقدام کنند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 نقش تعیینکننده ایران در منطقه
✍️محمدصادق جوادیحصار
سفر پوتین و اردوغان روسای جمهور روسیه و ترکیه به تهران در قالب اجلاس آستانه و دیدارهای سطح بالایی که شکل گرفت، بیارتباط با مسائل خاورمیانه و راهبردهای خاص ترکیه در شمال سوریه نیست. همزمانی این رخداد با سفر بایدن به منطقه بیانگر شرایط خاصی است که در این منطقه حاکم است و این شرایط ضرورت برنامهریزیهای راهبردی را برای عبور از چالشه ای پیش رو یادآور میسازد. واقع آن است که امریکا به هیچ کدام از مطالبات عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی بهطور شفاف پاسخ نداد و هیچ سورپرایزی برای طرفهای مقابل نداشت. امریکا از یک طرف قادر نیست، نقش ایران و حضور هژمونیک ایران در منطقه را انکار کند و از سوی دیگر اعلام میکند که اجازه نخواهد داد ایران به قدرت برتر منطقه خاورمیانه بدل شود. و مایل است رژیم صهیونیستی این نقش را به عهده بگیرد. دقیقا عکس این خواسته ایالات متحده در ماجرای سوریه رخ داد و ایران با همکاری روسیه موفق شد خواستههای خود را عینیت بخشد. ایران در نزاع بین امریکا، داعش و سوریه و...توانست ابتکار عمل را به دست بگیرد بهطوری که مقامات امریکاییها اعلام کردند علیرغم هزینه۷تریلیون دلاری نتوانستهاند دستاوردی خلق کنند. بنابراین امریکا نمیتواند از حضور موثر ایران در منطقه جلوگیری کند و ائتلاف بین روسیه، ایران و چین با یک محور جدید در خاورمیانه امریکا را بهطور جدی به چالش کشیده است. از سوی دیگر موضوع نبرد بین اوکراین و روسیه و نقش کلیدی ایران در حوزه انرژی باعث پیچیدهتر شدن اوضاع در منطقه شده است و ایران دست بالا را در حوزه مسائل انرژی به دست گرفته است. در این راستا است که اردوغان متوجه شده است برای حل مشکلاتش در شمال سوریه به جای پناه بردن به ایالات متحده باید مشکلات خود را از طریق گفتوگو با ایران و روسیه حل کند.
شک نکنید اگر امریکا دست بالا در منطقه را داشت، ترکیه سراغ امریکا را میگرفت و معادلاتش را حل میکرد. مجموعه این رخدادها نشان میدهد که دنیا در مورد ایران در حوزه مسائل خاورمیانه به یک رویکرد مشخص نرسیده است. اروپا و امریکا نه میتوانند ایران را نادیده بگیرند و نه میتوانند از نفت ایران چشم بپوشند. هرچند در حال حاضر نفت ایران را تحریم کردهاند، اما هر اندازه تلاش میکنند جایگزینی برای نفت ایران پیدا کنند باز هم به نتیجهای نمیرسند. بنابراین به دنبال احیای برجام و تزریق نفت ایران به جهان هستند. اما شرایط به گونهای نیست که برجام بدون توجه به مطالبات ایران سرانجامی داشته باشد. این رویکردهای متناقض نشان میدهد، امریکا قادر به اتخاذ یک راهبرد واحد در خصوص موضوع ایران و ضرورتهای منطقهای نیست و سیاستهایش دچار نوعی آشفتگی شده است. همه این موارد را باید در کنار تلاشهای دیپلماتیک ایران برای ایجاد مناسبات سطح بالا میان کشورهای منطقه قرار داد تا مشخص شود، چرا سیاستهای امریکا در منطقه به سرانجام مورد نظر نرسیده است. وضعیت بغرنج فعلی به ۳عامل مهم باز میگردد، یکی حل مناقشه چین و امریکا، دوم حل مناقشه امریکا و روسیه و نهایتا حل مناقشه ایران و خاورمیانه.تا زمان حل این مناقشات هیچکدام از طرفین به مطالبات خود نخواهند رسید. نه آمریکا و اروپا به خواستههای خود میرسند، نه چین و روسیه خواستههای خود را محقق میبینند و نه ایران به خواستههایش میرسد.
🔻روزنامه شرق
📍 مزاحمت سعودی یا مضایقت صعودی
✍️سیدمصطفی هاشمیطبا
در شماره یکشنبه ۲۶ تیرماه روزنامه «شرق» از قول نخستوزیر عراق آمده بود که طرح اتصال شبکه برق عراق با عربستان امضا شده است و عنوان به کار گرفتهشده روزنامه در این زمینه «مزاحمت سعودی» بود. البته در توضیح مطلب معلوم بود که موضوع، تولید و انتقال برق حاصل از دریافت نور خورشید است و اینکه بازار برق ایران از سوی سعودی تصرف شده است و البته این تصرف تنها به برق خلاصه نمیشود و نفوذ عربستان سعودی در ابعاد مختلف در عراق تحقق خواهد یافت. البته کشوری که خود کمبود برق دارد و در تابستان برق کارخانهها را به نفع خانهها و مغازهها قطع میکند، طبعا نمیتواند صادرات داشته باشد. سیاستهای واپسگرایانه کشورمان در زمینه تولید و انتقال برق نمونهای است که در همه شئون زندگیمان در حال رخدادن است و حاصل عدم تعقل و دوراندیشی و سیاستهای چندگانه است. برق تنها یکی از این سیاستهاست که مروری بر آن میتواند نشاندهنده روند سیاستگذاری در کشور باشد و البته این نوع تصمیمات کم نیستند؛ مثل آنکه مربی تیم ملی فوتبال را که صلاحیت خود را عملا اثبات کرده است، به دلیل عدم صلاحیت معلق میکنند و به فاصله چند روز او را ابقا میکنند. هرچند شجاعت مسئولان امر در تصحیح عمل غلط شایسته تمجید است.
۱- بیتوجهی به اسراف در مصرف برق. حتی شیب تصاعدی قیمت برق در کشور به طریقی طراحی شده که پرمصرفها و اسرافکنندهها هیچ احساس برانگیختگی برای صرفهجویی ندارند. این درست که برای ضعفا و مستضعفان قیمت برق حتی تا حد مجانیبودن ممکن است؛ اما به چه دلیل آنان که مسرف هستند، هزینه آن را نپردازند. این سیاست که موجب بدهیهای وزارت نیرو شده، موجب عدم بهسازی و توسعه شبکه برق شده است.
۲- سیاست وزارت نیرو درخصوص خرید برق از تولیدکنندگان خصوصی شکست خورده است؛ زیرا هم وزارت نیرو نرخهای قبلی را کم کرده و هم پول تولیدکنندگان را نمیدهد؛ بنابراین سرمایهگذاران در برق کاملا پشیمان هستند و سرمایهگذاری جدیدی صورت نمیگیرد.
۳- امر بهسازی و افزایش راندمان نیروگاههای فسیلی موجود نیز با مشکل سلیقهای روبهرو شده است؛ ازجمله نیروگاه ۵۰ساله منتظر قائم کرج که با راندمان ۳۰ درصد و مصرف آب ۲۰۰ مترمکعب در واحد زمان کار میکند، نسبت به انشای قرارداد با یک شرکت خارجی برای نوسازی در حد راندمان ۶۰ درصد و مصرف آب دو درصد قبلی به صورت BOT اقدام کرد که با مخالفت آقای چیتچیان وزیر اسبق نیرو مواجه شد.
۴- علاوه بر آنکه به تصدیق تلویحی سفیر روسیه نیروگاه اتمی بوشهر به دلیل بدهی صدها میلیون دلاری به روسیه در حد ظرفیت سالانه کار نمیکند (مصاحبه «شرق» با سفیر روسیه) قرارداد با روسیه برای احداث دو نیروگاه اتمی دیگر هریک به ظرفیت هزار مگاوات هرکدام به مبلغ پنج میلیارد دلار بسته شده است. با پنج میلیارد دلار میتوان به جای صد مگاوات برق اتمی، شش هزار مگاوات برق خورشیدی تولید کرد. تازه شرط احداث نیروگاه از سوی روسیه آن است که سوخت آن را خودشان بدهند و البته سالهاست که احداث این دو نیروگاه پیشرفتی نداشته است.
ملاحظه میشود که با سیاستگذاریهای بسیار ناقص و ضعیف فوق، دلیلی ندارد که بتوانیم برق صادر کنیم، روشن است که کمبود برق داریم و برای رفاه مردم برق کارخانهها را قطع میکنیم و این نشان میدهد که مزاحمت سعودی حرفی نامربوط است و آنچه واقعیت دارد، کاستهشدن از ظرفیت تولید برق به صورت دائمی و فزاینده است. البته تنها پدیده برق نیست که «مضایقت صعودی» دارد. به دلیل سیاستهای غلط سالهای گذشته در بسیاری از زمینهها که همچنان ادامه دارد و گویا اصلا گوشی برای شنیدن و دستی برای اقدام وجود ندارد، ثروتها و داراییها و تواناییهایمان دچار ضیق و کاهش دائمی شده و نسبت به آن بیتفاوتی وجود دارد. این تکیدگی تنها در ثروت طبیعی دیده نمیشود، مهاجرت مهندسان، پزشکان، پرستاران و بهتازگی شرکتهای دانشبنیان وجهی اضطرابانگیز از کاهش نیروی انسانی توانمند کشورمان را نشان میدهد. بگذریم که اصلا چیزی مثل کمبود آب و خشکسالی و نشست دشتها و شهرهای کشور کاملا فراموش شده و ظاهرا مسئولان با استدلال و امید به مرگ آن را به نسل دیگر واگذار کردهاند و اگر چنین نبود، برای مسائل اصلی کشور برنامهریزی و تلاش جهادی کرده و تخصیص اعتبار لازم را به هر نحوی صورت میدادند و نه آنکه همه چیز را از دریچه سیاست نگاه کنند؛ سیاستهایی که همواره به صورت مکرر با شکست روبهرو شده است و مفری برای آنها نیست.
باور کنیم نه دعواهای سیاسی حیدری-نعمتی داخلی، نه سفرهای مقامات کشورهای دیگر به ایران و برعکس، نه عضویت کشور در پیمانها و مراجع بینالمللی و نه لوایح مختلفی که این روزها در دستور کار قرار دارد، هیچکدام به کاهش «مضایقتهای صعودی» کشور کمک نمیکند، همه اینها گذرا هستند.
ما نیاز به چشمانی باز برای مشاهده آنچه در کشور میگذرد و کشور را در آستانه آسیب قرار داده است، داریم و باید باور کنیم که حفظ ایران، از همه چیز مهمتر است. امام میگفتند حفظ جمهوری اسلامی از اوجب واجبات است؛ اما مگر جمهوری اسلامی به حفظ ایران وابسته نیست. باور کنیم دیگران و جاهای دیگر فقط به فکر خودشان هستند و ما باید به فکر حفظ ایران باشیم تا جمهوری اسلامی حفظ شود. اینک برخی حفظ ایران را فقط در تقویت قوای نظامی میدانند که البته در جای خود این امر واجب قطعی است؛ اما ایران را باید از داخل تقویت کرد تا از دست نرود؛ زیرا آنگاه که از داخل تهدید زیستگاهی، اجتماعی، قطبیشدگی و فقر و محرومیت وجود داشته باشد و در این زمینهها آسیب اتفاق بیفتد، قدرت نظامی کمتر به کار میآید.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 سمتوسوهای نشست سهجانبه تهران
✍️دکتر صلاحالدین هرسنی
روز سهشنبه همراه با سفر ولادیمیر پوتین رییسجمهوری روسیه شاهد سفر همزمان رجب طیباردوغان رییسجمهوری ترکیه به تهران بودهایم. آنگونه که گفته شده است، هدف از این سفرها و به روایتی همان ترافیک دیپلماسی معنادار در تهران، رایزنی حول محور سوریه، بحران اوکراین و امنیت مواد غذایی و بحث از صادرات غلات اوکراین بوده است. اما با استناد به مجموعهای از قرائن و شواهد نمیتوان ترافیک دیپلماسی معنادار در تهران بر سر مسائل گفته و عنوان شده را محدود و منحصر کرد. به ویژه آنکه نشست سهجانبه برای تهران به معنای نمایش و ایجاد موازنه قدرت در قبال سیاست خاورمیانهای اخیر بایدن و سپس موازنهای علیه آزار و ایذای مجموعههای عبری- عربی بابت مهار و انزوای تهران در معادلات منطقهای و فرامنطقهای محسوب میشود. واقعیت آن است که شرایط منطقهای با وجود بازگشت و تمرکز مجدد واشنگتن به خاورمیانه با توجه به تحرکات کارافزایانه مجموعههای عبری- عربی به زیان ایران در حال تغییر است و تنها مستمسک تهران یعنی ازسرگیری مذاکرات چه در وین و چه در دوحه شکست خورده است و امید چندانی نیز بهرغم آمادگی و بروز برخی نشانهها در ازسرگیری مذاکرات و احیای برجام نیست. تحت این شرایط، تهران راهبرد نگاه به شرق را مایه اتکای خود قرار داده است و برای نمایش تثبیت روابط راهبردی خود با مسکو تلاش میکند. نکته درخور توجه در این میان آن است که این نشست سهجانبه به همان میزانی که برای تهران درخور اعتنا و توجه است، برای مسکو نیز به همان میزان دارای اهمیت کلیدی و راهبردی است. در واقع چه تهران و چه مسکو در میانه انزوای بینالمللی دست به اتحاد راهبردی در جهت خنثیسازی سیاستهای تقابلی غرب زدهاند. واقعیت آن است که جنگ اوکراین برخلاف انتظارات و قالبهای ادراکی- تحلیلی مقامات مسکو به ویژه ولادیمیر پوتین و سرگئی لاوروف به باتلاقی برای روسیه تبدیل شده و کمکهای مالی، نظامی و آموزشی به اوکراین و تحریم چندجانبه غرب علیه مسکو شرایط روسیه را در تنگناهای اقتصادی قرار داده و آینده خوبی در انتظار مسکو نیست. بنابراین غیرمنتظره نیست که نفوذ ژئوپلیتیک روسیه از اروپا و آمریکا، کره جنوبی و ژاپن به جنوب آسیا مثل هند و شرق آسیا مانند چین و منطقه غرب آسیا با محوریت ایران تغییر یابد. تحت این شرایط، تمام چشم امید پوتین به تهران اول به عنوان یک همسایه جنوبی دارای هژمون و دوم به عنوان یکی از شرکای غیراروپایی برجام بر سر معاضدت و کمکهای تجاری، دیپلماتیک و حتی دفاعی از سوی تهران است. به ویژه آنکه روسیه بر سر پهپادهای انتحاری و نقطهزن ایرانی برای ورود در نبرد اوکراین حساب ویژهای باز کرده و تهران نیز آمادگی خود را بابت کمکهای پهپادی آمادگی نشان داده است. شوربختانه و در کمال حیرت، مسکو در این معادلات جدید نیز همچون گذشته نوعی دوآلیسم و نگاه فرصتطلبانه و ابزارگرایانه را به عنوان همکاری با تهران در دستور کار قرار داده است، چراکه روسیه از یک طرف و به جهت عضو غیراروپایی برجام درصدد امتیاز گرفتن از تهران در کمک به احیای برجام است. از سوی دیگر، مسکو نیاز اروپا به گاز خود و در نتیجه رفع تحریمهای چندجانبه غرب بر سر اوکراین را دستمایه بازی کردن با کارت ایران در قضیه ازسرگیری مذاکرات و در نتیجه احیای برجام کرده است. تاسفبارتر آن که مسکو بیمیل نیست که پای تهران را به جنگ اوکراین باز کند. حال اگر پای تهران تحت راهبرد ترغیب و اغوای مسکو به بحران اوکراین باز شود، در آن شرایط میتوان انتظار داشت که چگونه مسکو توانسته است نیات واقعگرایانه خود را بر تهران دیکته کند و تهران را قربانی مطامع و اهداف و منویات جاهطالبانه خود کند. اما حضور آنکارا در این نشست، کمی غامض است و بر پیچیدگی قضایا افزوده و میافزاید. در نگاه مقامات آنکارا به ویژه رجب طیباردوغان و چاووش مولود اوغلو، نشست تهران در تداوم تضمین نشستهای آستانه بر سر غائله و بحران سوریه است. در حالی که برخی شواهد و نشانگان با توجه به کنشها و الگوهای رفتارهای مقامات آنکارا به ما این پیام را انتقال میدهند که آنان هیچ موافقتی با نتایج نشستهای گذشته آستانه، سوچی و حتی تهران در بحران سوریه ندارند. هدف آنکارا به ویژه رجیب طیب اردوغان در نشست اخیرا تهران چراغ سبز گرفتن از تهران و مسکو برای برقراری آشوب در شمال سوریه در رفع فتنه و تحرکات اکراد است. در واقع هراس اردوغان از تحرکات اکراد در شمال سوریه دلیل حضور آنکارا در تهران است و آنکارا و اردوغان هیچ موافقتی با همسویی با تهران در مناسبات منطقه غرب آسیا ندارند. ضمن آنکه نباید فراموش کرد آنکارا در منطقه غرب آسیا و بیشتر به واسطه تعقیب سیاست نوعثمانیگرایی خود بخشی از مساله و سبب زایش بحران، فتنه و آشوب است نه راهحل مساله و مقامات آنکارا به چیزی کمتر از براندازی بشار اسد و برقراری نظمی از آشوب و فتنه در نظام سیاسی سوریه رضایت نمیدهند. مماشات معنادار با داعش به بهانه خریدن نفت ارزان از آنها و همچنین سکوت معنادار آنکارا در غائله حمام خون و کشتار کوبانی، راهاندازی سه عملیات سپر فرات، شاخه زیتون و چشمه صلح برای نابودی و محاق کردها در شمال سوریه، همگی گواه روشنی بر نیات جاهطلبانه مقامات آنکارا در منطقه پر آشوب غرب آسیا است. در این ارتباط مقامات آنکارا رزمایش (برادران خدشهناپذیر) را که از پنجم تا هشتم اکتبر در نخجوان برگزار شد، دستمایه تهدید و سکوت تهران و ایروان در نظم منطقهای ساختهاند. تلاشها و ابتکارات دیپلماتیک مقامات آنکارا در حل بحران اوکراین نیز نشان داده است که نقش میانجی آنان قبل از آنکه تلاشی برای حل بحران و ایجاد صلح باشد بیشتر تلاشی برای برندسازی در مناسبات دیپلماتیک است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 فاکتور ناهار مجانی
✍️سید جمال جمالی
حدفاصل سالهای ۱۹۱۴-۱۸۱۵ تورم در بریتانیا حدود صفر درصد و نرخ رشد اقتصادی برای یک قرن بهطور متوسط نزدیک به ۵/ ۲درصد بوده است. حال در همین زمان مشابه نرخ بازدهی اوراق قرضه دولتی حدود ۵درصد بوده است. در چنین شرایطی سرمایهگذاری در بدهیهای عمومی و خرید اوراق قرضه دولتی برای ثروتمندان و وراث آنها کسبوکار خیلی جذاب و پردرآمدی بود. بر اثر این اتفاق و پرداخت سود مازاد و غیرمنطقی به دارندگان اوراق قرضه دولتی، در طول یک قرن میزان و ارزش ثروت ثروتمندان رشد قابل ملاحظهای را تجربه کرد و شکاف بین جامعه ثروتمندان و سایر طبقات جامعه فزونی یافت؛ بهطوریکه در ابتدای قرن ۲۰، دهک بالای جامعه بریتانیا، ۹۰درصد ثروت کل اقتصاد و ثروتمندترین یک درصد جمعیت جامعه، ۵۰درصد کل ثروت را در اختیار داشتند.
به عبارتی فاصله طبقاتی در بالاترین حد ممکن قرار گرفت. سوالی که قابل طرح است اینکه، آیا این شرایط و اختلاف طبقاتی طبیعی است و پایدار خواهد ماند؟ برای اقتصادی که برای دوره طولانی رشد ۵/ ۲درصد را محقق کرده، چگونه ممکن است طی همین زمان (حدود یک قرن) سودی معادل ۲برابر رشد اقتصادی را پرداخت کند. در واقع برای سالهای متوالی، سودی که در اقتصاد مابهازای واقعی نداشت و به نحوی رانت محسوب میشد به عدهای ثروتمند پرداخت شده بود. در پایان قرن۱۹ و اوایل قرن۲۰ حجم بدهیهای دولت بریتانیا بهشدت افزایش یافت و دولت دیگر قادر نبود به تعهدات خود جامه عمل بپوشاند. همچنین رشد بدهیهای دولت بریتانیا، اقتصاد را وارد شرایط تورمی کرد. در ادامه وقوع جنگ جهانی اول، بحران مالی۱۹۳۹ و جنگ جهانی دوم شرایط را وخیمتر کرد.
رشد اقتصادی کاهش یافت. بر اثر تحمیل هزینههای جنگ، سطح بدهیها، دولت به ۲۰۰درصد تولید ناخالص ملی رسید. با افزایش میزان بدهیهای دولت که بخشی از آن ناشی از پرداخت بیضابطه سود اوراق دولتی تا اوایل قرن ۲۰ بود، دولت مجبور شد میزان مالیات دریافتی خود را بهشدت افزایش دهد. در نتیجه نرخ بازدهی سرمایه با کاهش مواجه شد و پس از جنگ جهانی اول تا مرز صفر درصد تنزل یافت. بر اثر رشد تورم، کاهش نرخ رشد اقتصادی، افزایش بدهی دولت و افزایش نرخ مالیات، نرخ بازدهی واقعی (منظور از نرخ بازدهی واقعی، نرخ بازدهی کسبشده پس از کسر تورم است) صاحبان سرمایه در مقطعی حتی منفی نیز شد. از این رو ارزش ثروت صاحبان سرمایه افت قابل ملاحظهای را تجربه کرد. بهنحویکه، سهم ثروت دهک بالای جامعه که در ابتدای قرن ۲۰ تا ۹۰ درصد جهش یافته بود، در پایان جنگ جهانی دوم تا ۶۰درصد سقوط کرد. سودهایی که بهصورت نامتعارف و در قالب انواع رانتها در قرن۱۹ به صاحبان سرمایه پرداخت شده بود بر اثر افزایش تورم و افزایش مالیات پس گرفته شد.
آنچه روشن است، اینکه نرخ بازدهی سرمایه متصل و مرتبط با نرخ رشد اقتصادی است. اگر در دورهای، اقتصاد نرخهای بازدهی سخاوتمندانهای را به صاحبان سرمایه پرداخت میکند که تناسب منطقی با نرخ رشد اقتصادی ندارد در آینده، مازاد بازدهی نامتعارف پرداختشده را بازپس خواهد گرفت. برای توضیح این مطلب توماس پیگتی، اقتصاددان فرانسوی از دو متغیر نرخ رشد اقتصادی و نرخ بازدهی سرمایه استفاده کرده است. وی بیان میکند درصورتیکه نرخ رشد اقتصادی بیشتر از نرخ بازدهی سرمایه باشد، دیگر صاحبان سرمایه انگیزهای برای به تعویق انداختن مصرف ندارند. بنابراین تمام درآمد خود را مصرف میکنند و انگیزه برای سرمایهگذاری از بین میرود. در بخش اعظم تاریخ همواره نرخ رشد اقتصادی کمتر از نرخ بازدهی سرمایه بوده است. بدون رشد سرمایهگذاری، رشد اقتصادی نیز به خطر خواهد افتاد، پس ضروری است برای حفظ انگیزه صاحبان سرمایه این رابطه برقرار باشد. سوالی که میتوان مطرح کرد این است که تا چه میزان باید نرخ بازدهی سرمایه بزرگتر از نرخ رشد اقتصادی باشد. شاید پاسخ دقیق و روشنی نتوان برای این موضوع یافت. اگر اختلاف نرخ بازدهی سرمایه از نرخ رشد اقتصادی بهصورت دائم افزایش یابد، به این معنی است که افزایش نرخ بازدهی سرمایه رابطه منطقی خود را با افزایش نرخ رشد اقتصادی از دست داده است. به عبارتی سودی که به سرمایهگذار پرداخت میشود غیرواقعی، واهی و رانتگونه و فاقد اعتبار است.
شوربختانه در ایران طی دهه نود رشد اقتصادی نزدیک به صفر درصد بوده است. درصورتیکه سرمایهگذاری در برخی کسبوکارها با بازدهی بسیار مناسبی همراه بوده است. متاسفانه در ایران آمار دقیق و قابل اتکایی درباره نرخ بازدهی سرمایه ارائه نمیشود. با این حال در برخی بخشهای اقتصاد نرخ بازدهی نامتعارف قابل مشاهده است. در بخش صنعت، صنایعی که انرژی محور بودهاند و از حجم عظیمی از رانت انرژی ارزان و حتی معافیتهای مالیاتی برخوردار بودهاند به علاوه در بخشی از حوزه خدمات و تجارت نیز ردپای اینگونه بازدهیهای رانت محور قابل رؤیت است. به عبارتی بهصورت معنیداری (نرخ بازدهی سرمایه بزرگتر از نرخ رشد اقتصادی) بوده است.
سخن آخر اینکه در اقتصاد ایران درحالیکه نرخ رشد اقتصادی در یک دهه گذشته نزدیک به صفر بوده، درهمین دوره نرخ بازدهی سرمایه برخی بخشهای اقتصاد بسیار بالا بوده است. حال این احتمال میرود در آینده نزدیک این فعالان اقتصادی نیز همچون دارندگان اوراق قرضه دولتی در بریتانیا شرایط سختی را تجربه کنند. شاید اقتصاد زمانی به شما ناهار مجانی بدهد؛ ولی بعدا پولش را با شما حساب خواهد کرد. البته منظور ما در این نوشتار این نیست که بگوییم امکان کسب بازدهی اسمی وجود ندارد، بلکه هدف بیان این نکته است که احتمال کسب بازدهی واقعی (یعنی بعد از کسر تورم) بسیار دور از ذهن به نظر میرسد.
مطالب مرتبط