ژاپن نخستین کشور غیراروپایی امروزی بود که از لحاظ کیفیت زندگی، صنعتی شدن و فناوری به رقابت با جوامع اروپایی وآمریکا برخاست.
اکثر جلوههای جامعه معاصر ژاپن از ۱۸۵۳ به بعد شکل گرفتهاند. حاکم ژاپن معروف به شوگان بود؛ شوگانها در فاصله سالهای ۱۶۳۹ تا ۱۸۵۳ ارتباط ژاپن با کشورهای دیگر را محدود کرده بودند، شوگانها به دلایلی بهطور کلی درباره نفوذ اروپاییها نگران بودند. اروپاییها متهم به دخالت در سیاست ژاپن و تدارک اسلحه برای شورشیان ژاپن علیه دولت آن کشور میشدند. شوگانها پس از به صلیب کشیدن هزاران ژاپنی مسیحی در فاصله سالهای ۱۶۳۶ تا ۱۶۳۹ اکثر روابط بین ژاپن و اروپا را قطع کردند، مسیحیت قدغن شد و اکثر ژاپنیها از سفر یا زندگی در خارج منع شدند. بازدید اتباع خارجی نیزاز ژاپن ممنوع شد.
فرمانده پری در سال۱۸۵۴ با ۹فروند کشتی جنگی بازگشت، شوگان که توان مقابله را نداشت، مجبور به توافق با ناوگان آمریکایی شد.
دولت شوگان (معروف به باکوفو) برای نخستینبار با آن توافق به چندین قرن انزوای ژاپن پایان داد. راهبرد اصلی باکوفو از ۱۸۵۴ به بعد اتلاف وقت بود؛ تا قدرتهای غربی را (با تعداد هر چه کمتری از امتیازها) راضی نگه دارد، در عین حال به دانش غربی، تجهیزات، فناوری و قدرت نظامی و غیر نظامی ایشان دست یابد تا در نهایت هرچه زودتر قادر به مقاومت در برابر غرب شود. ژاپنیها کشتیها و سلاحهای غربی خریده، نیروهای نظامی خود را روزآمد ساختند و دانشجویان خود را به آمریکا و اروپا فرستادند. آن دانشجویان علاوه بر تحصیل در رشتههای تجربی از قبیل دریانوردی غربی، صنعت، مهندسی، علوم و فناوری، به یادگیری حقوق، زبانها، قوانین اساسی، اقتصاد، علوم سیاسی و الفبای غربی نیز پرداختند.
ساموراییهای متعصب به نام شیشی همچنان از ارتباط ژاپن با کشورهای پیشرفته ابراز ناخرسندی میکردند، آنها معتقد بودند ارتباط با غربیها، منجر به تحقیر ژاپنیها شده است. شیشیها شروع به ترور بیگانگان کردند. بهدنبال قتل یک تاجر انگلیسی توسط ساموراییها، دولت بریتانیا ناوگان دریایی خود را به سمت ژاپن فرستاد و طی یک درگیری ۱۵۰۰سرباز سامورایی را قتلعام کرد. حال نیروهای سامورایی نیز آگاه شدند که قادر به مقابله با تکنولوژی و تسلیحات و تجهیزات غربی نیستند.
در سال۱۸۶۷ به علت برخی اعتراضات و مخالفتها و بر اثر کودتا نظام شوگانی پایان یافت و رهبران میجی قدرت را در دست گرفتند. برای رهبران میجی نیز مانند شوگان معلوم شده بود که ژاپن در آن هنگام قادر به اخراج بیگانگان نیست.
در عصر شوگان برخی پیمانهای نابرابر از سوی بیگانگان به ژاپن تحمیل شده بود که منافع ژاپنیها در آن به درستی لحاظ نشده بود.
۲۶سال پس از عهد میجی طول کشید تا ژاپن توانست بیگانگان را به بازنگری در پیمانهای نابرابر بکشاند. ژاپن در عصر میجی به صورتهای مختلف به وام گرفتن از الگوهای خارجی، بهویژه بریتانیایی، آلمانی، فرانسوی و آمریکایی پرداخت. مثلا ناوگان جنگی و نیروی زمینی جدید ژاپن به ترتیب از ناوگان و ارتش بریتانیا و آلمان الگوبرداری شد. همچنین وزارت دادگستری برای تهیه قانون مدنی ژاپن، یک دانشمند فرانسوی را بهکار گرفت تا پیشنویس اولیه را تهیه کند، وام گرفتن از کشورهای پیشرفته در ژاپن عصر میجی، اقدامی گسترده، آگاهانه و برنامهریزی شده بود.
قانون اساسی ژاپن بهشدت از قانون اساسی آلمان اقتباس شده بود، با این حال بخش اعظم وام گرفتنها شامل سفر ژاپنیها به آمریکا و اروپا در مقام نظارهگر بود. «هیات ایواکورا» متشکل از ۵۰نماینده دولت به ایالات متحده و یک دوجین کشور اروپایی سفر کرد، از کارخانهها و ادارات دولتی بازدید کرد و یک گزارش پنج جلدی منتشر کرد که حاوی شرح تفصیلی طیف گستردهای از شیوههای کار غربیها بود.
یکی از دستاوردهای جانبی این سفرهای ژاپنیها، مستعد شدن ژاپنیهای سفرکرده به خارج، برای تبدیل شدن به رهبران عصر میجی (درون دولت و نیز در محیط کسبوکار خصوصی) بود. ژاپنیها در حوزههای معدن، سیمان، شیشه، تلگراف، راهآهن، بانکداری و صنایع نساجی به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یافتند.
امپراتور در دوره ۴۵ساله حکومتش ۱۰۲بار به خارج از توکیو سفر کرد؛ درحالیکه تمام امپراتوران قبلی در دوره ۲۶۵ساله فقط سهبار از پایتخت خارج شده بودند.
با این حال اصلاحات میجی در داخل ژاپن مخالفان جدی نیز داشت که امکان بروز خشونت را در داخل ژاپن بالا برده بود. رهبران میجی نشان دادند که در به عضویت پذیرفتن یا سازش با مخالفان بالقوه و بالفعل خود مهارت دارند. در یک مورد آنها یکی از مخالفان جدی خود به نام انوموتو را برای سازش در جایگاه وزیر منصوب کردند.
هدف رهبران میجی آشکارا، غربی کردن ژاپن نبود. هدف میجی در اصل انتخاب بسیاری از مشخصات غرب و سپس تعدیل آنها با اوضاع ژاپن و حفظ بخش اعظم ژاپن سنتی بود. غربی شدن در عصر میجی همچنین شامل تقلید کورکورانه از نهادهای غربی نبود.
موارد مطرحشده برشی از تاریخ سیاسی اقتصادی ژاپن تا قبل از جنگهای جهانی اول و دوم است که میتوان درسهای ذیل را از آن آموخت:
۱- هم در عصر شوگان و هم در دوره امپراتوری میجی، ژاپنیها این حقیقت تلخ را دریافتند که فاصله آنها با کشورهای پیشرفته غیرقابل انکار است. متاسفانه در ایران مدتهاست برخی مسوولان منکر فاصله علمی و تکنولوژیک کشور با کشورهای توسعهیافته هستند.
۲- در این دوران به درستی ژاپنیها دریافتند که با یادگیری از کشورهای پیشرفته و بیگانگان و الگو قراردادن آنها میتوانند مسیر ترقی را طی کنند. همچنین ژاپنیها برای یادگیری از کشورهای موفق، برای خود چارهای جز خروج از انزوا و ایجاد تعامل و معاشرت با کشورهای صنعتی نیافتند. درحالیکه در ایران بسیاری از صاحبان صنایع، متخصصان و کارشناسان، بهدلیل تحریمها، مدت مدیدی است که با صاحبان تکنولوژی و متخصصان زبده خارجی در یک ارتباط حداقلی قرار دارند و از یادگیری از الگوهای موفق به دور ماندهاند.
۳- در عصر میجی گروهی با اصلاحات میجی مخالف بودند، با این حال میجی رویه سازش و استفاده از ظرفیتهای جبهه مخالف را در پیش گرفت؛ درحالیکه در ایران با روی کار آمدن یک جناح، بعضا تمام افراد جناح مخالف از گردونه مدیریت خارج میشوند.
سخن آخر اینکه با مطالعه و گرتهبرداری از سرگذشت کشورهایی که موفق شدهاند بر مشکلات و چالشهای خود فائق آیند، میتوان آینده روشنی را برای ایران ترسیم کرد.
آنچه کلید موفقیت ژاپنیها بود، داشتن خودسنجی صادقانه و واقعبینانه از شرایط فعلی کشور خود و سایر کشورهای پیشرفته بود. میجی همواره این شعار را بر زبان میآورد: ژاپن قدرتمند- ژاپن ثروتمند.
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط